بیست و پنج باید در زندگی زناشویی

1.  زندگی نه زنده

• مردم دنیا دو نوع اند:
o یکی مردمی که زنده هستن یعنی they are surviving که در طول تاریخ بوده
o یکی مردمانی که زندگی میکنن they have life . Living.

• من و شما به این دنیا اومدیم که زندگی کنیم.  ما نیومدیم که زنده باشیم.  ما رو اینجا نیاوردن نگه دارن تا ما از اینجا بریم.  همون نگاهی که پدر و مادرا میگفتن ما فقط بچه هامون را میخوایم بزرگ کنیم . این دوتا معنی داشت که معنی اصلیش این بود که نمیرن. این بود که در گذشته ها اگه یادتون باشه به یه بچه سه ساله هفت ساله که کار خوبی میکرد، شما بهش میگفتید انسالله پیر شی. بچه ها امروز جا میخورن من برای چی پیر شم؟! ولی در گذشته چون از ده تا بچه حتما هفت تاش قبل از پنج سالگی میمرده. این دعا که انشالله پیر شی معناش این بوده که نمیری. مساله مرگ آنچنان جدی بوده که دعای ما ، دعای اصلی مردم در همه جوامع ازجمله در کشور ما این بوده که انشالله پیر شی . یعنی تو جز مرده هاش نباشی و زنده باشی.
• دوم اینکه بچه در چهار ، هفت ، دوازده سالگی که متاسفانه هنوز بقایاش باقی مونده، باید مانند یه آدم بیست سی ساله عمل کنه. این همون چیزی است که بچه های دو سه ساله رو لباسایی میپوشونیم که نباید بپوشونیم.  انتظاراتی داریم که نباید داشته باشیم . یکی از بدترین کارهایی که ما تو زندگی میتونیم بکنیم این هست که نذاریم کودکانمان کودکی کنن.

• امروز قاعده علمی رو می دونیم : هر کودکی که در کودکی، کودکی نکنه حتما در بزرگسالی کودکانه زندگی میکنه. معلومه که من کاری که در سه یا پنج و هفت سالگی می کردم وقتی امدم در سن سی چهل پنجاه سالگی کردم با خودش چه گرفتاری ای داره. فقط ممکنه شکل و فرمش بزرگسالانه باشه ولی واقعیتش این هست که همچنان کودکانه است. همچنان درست مانند کسی هستم که به دنبال شیرینی میگردم. یا کسی هستم که میخوام کسی رو اذیت کنم. یا به دنبال این هستم که کسی من رو دوست داشته باشه و از من خوشش بیاد. و تمام زندکی من میشه همین و غیر از این هم نیست.

• بنابراین مساله اولیه این است که من وشما میخوایم زندگی کنیم یا زنده باشیم . متاسفانه ما از فرهنگی میایم که در بسیاری از موارد مساله اصلی و اساسی زنده بودن است. به همین جهت است که امروز بگذره . الحمدللله امسال هم گذشت. این دو سه سال دیگه هم بگذره…  حتی برخی از شما حرفتون این هست که بچه ها بزرگ بشن، به یه جایی برسن من اینو ولش میکنم میرم. یعنی فعلا هست. که خبر ندارید او هم همین فکر رو داره و بنابراین اگر بهش بگید، با خوشحالی همین الان ولتون میکنه برید.  ولی خوب این هم خودش یکی از اون بازی ها و بهانه هاست.

• خوب ماجرای دیگه ای هم که برخی از اوقات به دنبالش میاد که میخوام برم خودمو پیدا کنم . البته نمیدونم من کدوم گورش گم شده بودم که باید خودمو پیدا کنم.  یا میخوام برم خودم دیگه زندگی بکنم. چون تا به حال من زندگی برای خودم نمیکردم. مقصود این است که حالا میخوام همه کارهایی رو برای خودم و با خودم بکنم که نباید بکنم. مفهومش اینه.

• من و شما در دنیایی هستیم که وقتی به این دنیا می آیم باید با آدما رابطه داشته باشیم.  دو جور رابطه داریم.
یکی رابطه مبتنی بر همکاری که میخوایم با هم همکار باشیم و دوستی و محبت است .
یکی رابطه مبتنی بر رقابت Competition and conflict و ستیز.

• به همین جهت است که شما باز نگاه کنید چگونه زندگی می کنید.  بسیاری از شما همیشه به دنبال این هستید که مسایل رو به نوعی طرح کنید و حل کنید. طرح و حل مسایل.
برخی از شما تمام مدت میخواید ببرید. فقط. به همین جهت است که برای اینکه ببرید، ابندا تند هم میرید. یعنی منتظرید همسرتون از در بیاد تو . تا اومد تو : میخندی، خیلی بهت خوش گذشته؟ ، چرا که نه، خوب و خوش بودی؟ من بدبخت رو بگو که با این بچه ها پدرم در اومده! و بنابراین شما دفعه دیگه که میایید تصمیم میگیرید غمگین بیایید : میگه چی شد؟ ما رو دیدی غمگین شدی؟ خوشحال نیستی اومدی خونه؟ خوب برو همون جایی که شاد بودی…. خوب حالا بیا تو . حالا که اومدی بیا تو ….و شما هم به مجردی که میشینید چون تو همون حال جنگید: اینه که میگید خیلی سرده یا اینکه خیلی گرمه. چرا انقدر زیاده؟ تو مگه فکر کردی من چقدر میخورم؟ و بنابراین جنگ شروع میشه .

• آقایون تمام اشکالات و اختلافات رو میذارن پشت در اتاق خواب . خانم ها تمام اشکالات و اختلافات رو میارن وسط رختخواب. میگن مسایلمون رو حل میکنیم بعد به هم نزدیک میشیم. خیلی خوب. شما میبینید یه کوهی اون بالاست که هیچ کاریش نمیشه کرد. بسیاری از آدمهای خودخواه مخصوصا مردها در رابطه جنسی تا زمانی که همسرشون ارضا نشده فکر میکنن کارشون درست نیست. علت اینکه این رو عرض میکنم این هست که برخی از شما در حالی که میخواید زنده باشید همیشه دارید میجنگید.

• فقط میخواید زنده باشید و همیشه در حال جنگید. حتی وقتی که همه چیز خوبه.  شما اومدید که زندگی کنید و شما اومدید همکاری کنید. اگر میخواید زنده باشید و بجنگید زندگی رو باختید. یعنی اولین باید زندگی این است که من میخوام خوب زندگی کنم.  نمیخوام فقط زنده باشم . بیخودی هم بازی در نیارید که مگر تمام عمر چند تا بهاره. هیچی . هفتاد هشتاد تا بهاره.
یا با یک چمبه هم زدن دنیا تمام میشه. این پرت و پلاها چیه؟! .  این آدمها صد سال با هزار بدبختی دارن دست و پامیزنن.  اینها همون حرف های آدمهایی است که نمیخوان زندگی کنن. They don’t want to live  فقط میخوان زنده باشن.

• اینجاست که میتونید به راحتی خودتون رو عوض کنید.  من میخوام زندگی کنم و میخوام خوب زندگی کنم.  من نمیخوام فقط زنده باشم .  من برای این زندگی کردن میخوام همکاری کنم. عشق بورزم و عشق بپذیرم.  نمیخوام بجنگم.  برای اینکه متاسفانه بسیاری از ما این حالت روداریم.  برای اینکه این کار رو به درستی باید کرد.

2. شناخت

• مساله شناخت خودمون و شناخت اوست.  بسیاری از ما انسان ها خودمون رو نمیشناسیم.  و وقتی که انسان و خودمون رو نمیشناسیم، بسیار طبیعی است که طرف مقابلمون رو هم نمی شناسیم. من میتونم شما رو به اندازه ای که خودم رو میشناسم بشناسم . چون خودمرو خیلی کم می شناسم ، شما رو هم نمیشناسم. فروید درست میگفت که انسان مثل کوه یخی است توی آب. ده درصدش بالاست. نود درصدش پایینه. که نه خودش و نه دیگران ازش خبر ندارن.

3. حل آسیب کودکی

• سومین مساله این است که من شما از راهرو و دالانی گذشتیم به اسم کودکی . که حتی یک نفر حتی در این زمان در هیچ جای دنیا به هشت سالگی و هجده سالگی نرسیده که آسیب ندیده باشه.  ما هنوز این دانش رو به خاطر پیچیدگی وجود انسان نداریم که یه بچه ای رو که طبیعت و خدا سالم به ما میده به هشت سالگی و هجده سالگی برسونیم. نداریم. تمام آدمهایی که به هشت سالگی و بعدا هجده سالگی میرسن درگیر چند یا چندین تصادف شدن و له و لورده و مچاله ایم .  برخی آسیب کمتر و برخی بیشتر دیدیم.  به بیان دیگه اون چیزی که اهمیت داره این هست که هیچ کدوم از ما نیستیم که سالم به هشت و هجده رسیده باشیم. نتیجه چیه؟

• آسیبهای کودکی زندگی بزرگسالی من و شما رو خراب میکنه. شما اینگونه تصور کنید که من و شما رو آوردن چهار تا شش تا میخ بزرگ تو پامون کوببیدن و به من و شما گفتن راه برید.  معلومه که تمام زندگی راه رفتن من ، ورزشی که میخوام بکنم، مهمونی رفتن من،با موانعی روبروست.  باور کنید بسیاری از حوادث و اتفاقات کودکی دقیقا همین میخ هایی است که تو پای ماست.  حوادث خیلی ساده، که حتی یک بار اتفاق افتاده.  برخی از اوقات کاری که پدر و مادر یا اطرافیان یا اتفاقی که برای بچه در هشت سال اول کودکی می افته، درست مانند یه تصادفه .  شما اگر صد هزار کیلومتر خوب رانندگی کرده باشید، یک متر خوب رانندگی نکنید میتونید کشته بشید یا بکشید یا کور بشید.  بسیاری از اوقات یک حادثه ، یک جمله ، یک حرف ، یک اتفاق در کودکی دقیقا فرزند ما رو و یا اگر پدر و مادر در حق ما کردن، ما رو از پا درمیاره.

• بنابراین ما چون همه آسیب دیدیم، همه آسیب دیدم ، و به خاطر این آسیبی که کم و بیش دیدیم، همیشه زندگی بزرگسالی ما خراب میشه، همیشه بدون استثنا خراب میشه.

• دوتا کار باید بکنیم:
o یکی باید کودکی رو به مرحله ای برسونیم که این زخمها رو مرحم روش بذاریم . این شکستگی ها رو از بین ببریم . این خون ریزی های روانی رو متوقف کنیم. و امروز میدونیم که همه اینها ممکنه. برای اینکه هر چه که در گذشته اتفاق افتاده هیج جا نیست مگر در مغز من و شما .دریک جای کوچکی و امروز دانش این رو داریم که این رو درستش کنیم.

o دوم عقل و خرد گرایی است. که بعدا مبنای زندگی من و شما باشه Rational mind and thinking  . بنابراین تکلیف کار بسیار مشخصه. من و شما دو چیز رو باید درست کنیم. یکی کودکی رو و یکی حضور و جود عقل رو که ضرورت داره که بعدا اون رو در خودمون به وجود بیاریم.

• بنابراین شما نمیتونین ، نمیتونین درگیر یه زندگی خانوادگی خوب بشید اگر کودکی و مسایل کودکی رو حل نکنید. یک حادثه کوچکی که بین شما و پدر ومادرتون اتفاق افتاده، یک اتفاقی که بین شما و خواهر و برادرتون اتفاق افتاده، تمام زندگی شما رو عوض میکنه . برادری خواهری رو در یه شرایطی تو تنگنا قرار میده و اذیتش میکنه، یکبار ، شما به عنوان یه دختر پنج ساله یا هفت ساله یک تصمیم ابدی میگرید که مردها همه بدن ، همه متجاوزن ، همه تو رو بالاخره در یه تنگنایی میذارن و دمار از روزگار تو در میارن. این رو به عنوان یه اصل به عنوان یه حقیقت به عنوان یه واقعیت تو ذهن شما به عنوان یه نتیجه گیری قطعی نهایی تو ذهن میگذاره . درست مثل اینکه شما یکبار با کبریت دستتون رو بسوزونن. بچه کوچولو دیگه نزدیک کبریت نمیشه .

• بنابراین برخی از اوقات یک حادثه کوچک که به نظر من و شما اصلا مهم نیامده من و شما رو به هم ریخته . چه برسه به اینکه ده و صد و ده هزار تاش اتفاق افتاده. بنابراین من و شما باید ، باید دردها وآسیب های کودکی رو پیدا کنیم و اون ها رو حل کنیم . و الا میریم زندگی خودمون رو، هسرمون رو، بچه هامون رو خراب میکنیم. خراب میکنیم . هیچ استثنایی نداره . هیچ شوخی ای نداره . هیچ میانبری نداره . هیچ شما آدم مختلف و متفاوتی نیستید. قاعده قطعی است که وجود داره .

• پس بنابراین چاره ای نداریم به عنوان موضوع شماره سه که مسایل و مشکلات کودکی مون رو حل کنیم.

4. بستن پرونده روابط گذشته

• پایان دادن و بستن همه روابط گذشته است.  شما دو جور رابطه داشتید.
یکی رابطه ایکه با پدر داشتید با مادر داشتید باخواهر و برارد داشتید ، پدر و مادرتون با هم داشتن و شما یه تصمیم هایی در خصوص روابط انسانی گرفتید . خوب اینها به عنوان مسایل کودکی باید حل بشه .
دوم شما به هرحال بسیاری تون حتی از سنین کم، حتی از شش هفت سالگی یه گرایش ها و تمایلات احساسی و عاطفی نسبت به بچه های همجنستون مثل پسر با پسر یا دختر با دختر که تو اون سنا پیدا میشه و بعدا با جنس مخالف داشتید. ولی بعد از یه مدتی بسیاری از شما درگیر یه روابط احساسی و عاطفی بودید. روابط جنسی بودید . ازدواج کردید و چیزی از این قبیل.

• ما قراره این روابط رو دردنیای امروز درست مانند یه جسد مرده ببریم و خاک کنیم. ما عزیزمون وقتی که میمیره میبریم خاکش میکنیم. ما نمیتونیم حوادث و اتفاقات گذشته، ازدواج قبلی ، دوستی و روابط قبلی یا عشق و عاشقی ها رو همینجوری به بهانه های بیمار گونه برداریم و با خودمون ببریم.  این روابط باید تموم بشه . این جسد ها همه باید خاک بشن.  مبادا عکس ها و یادگاری هارو نگه دارین. این پرت و پلا ها که این خاطرات منه . این گذشته منه، اینها نشانه بیماریه.  خاطراتی که تو مغزت داری بسه. حالا برای خودت چرا این ور اون ور میبری؟

• یه چیز دیگه هم که وجود داره اینه که تنها قرار نیست اینا رو خاک کنی و تنها قرار نیست راجع بهش حرف نزنی.  مبادا مبادا دوستیتون رو بعد از رابطه احساسی و عاطفی یا جنسی یا ازدواج با کسی ادامه بدید . No friendship after relationship . هیچ کسی قرار نیست با ex اش از هر قبیل دوستی اش رو ادامه بده . بازی در نیارید که من فقط سالی یک دفعه تلفن میکنم تولدش را تبریک بگم . بیخود میکنید. چرا ؟ برای چی یه همچین کاری میخواید بکنید؟ یا فقط از خبر از هم میگیریم. بیخود .  علتش این هست که حضور و وجود این آدم ها همیشه یک چاهه برای افتادن شما تو اون گرفتاری . همیشه .

• ابدا اگر شما با یه نفر ازدواج کردید و ازش بچه دارید با این آدم هم هرگز دوست نمیشید. هرگز دوستتون نخواهد بود. نه خونه شما میاد نه خونه اش میرید. نه رابطه ای داری. با هم دوستانه رفتار میکنید به خاطر بچه ها .دوستانه، متمدنانه به صورتی که آداب و ادب اجازه میده با هم برخورد میکنید. اما دلیل نداره که حتی به بهانه بچه ها که حالا ما دوست همیم . با هم میریم و میایم . برخی از اوقات شبها میاد اینجا ….

• شما در حقیقت مثل آدمی هستید که یه لباس رو از تنتون در میارید میرید دوش میگیرید و لباس دیگه ای تنتون میکنید. نمیایید یه لباس تنتون کنید بعد یه لباس دیگه هم روش تنتون کنید. نمیکنید . این داستان دقیقا همینه. چه برسه به اینکه اگرجز وجودتونه که قراره بیرون بیاندازید و برید دنبال کارتون.  بنابراین خاک کردن گذشته است و قطع رابطه باگذشته . و لطفا هم مثال نزنید که مثلا اون خدا بیامرز یا اون یا این چنین و چنان بود .

• بعد هم یکی ازحرف هایی که بسیار بسیار خطرناکه: که تو هم داری مث اون میشی. اونم همینجوری بود. اون موقع است که کار خیلی خرابه. خیـــــــلی خرابه. بنابراین باید زندگی شما بستن همه پرونده های گذشته است. تمام.  شما با گذشته تون مرتبطید، امیدوارم نباشید . تو ذهنتونه ، بیخوده. و قرار نیست توزندگیتون باشه.

• ما تو دنیایی هستیم که به راحتی بر خلاف آنچه که فروید ، نه اینکه فکر نمیکرد، او هم پیشنهادش رو داد. ماحتی پنجاه درصد ضمیر نا آگاه خودمون رو میتونیم بشناسیم.  من کاملا میتونم یه شناختی از خود م داشته باشم.  شناخت از خود هم دو معنا داره .
یکی اینکه به چرایی رفتارم واقفم .چرا این کارو میکنم؟ چرا این کارو نمیکنم؟ مخصوصا چرا این کارو میکنم اون زمانی که نباید بکنم؟ و چرا این کارو نمیکنم اون زمانی که باید بکنم؟
دوم شرایط حالات خودم و احساسات خودم. چرا این حال رو دارم؟ چرا غمگین شدم؟ چرا عصبانی شدم؟. چرا؟ آیا این چرایی رو میدونیم؟ روزی که شما چرایی، نه چه و چگونه what and how ، بلکه why چرایی حالتون رو ، احساسات و عواطف رو Feeling and emotions و چرایی رفتارتون رو میدونید، خودتون رو می شناسید.  این کار شدنی است .  اصلا این بزرگترین کشف است.

• هیچ کشفی در جهان به اندازه شناخت خود جالب و جاذب و پر از هیجان نیست. به همین جهت است که کار روان درمانی و تراپی یکی از زیبا ترین کارهاست که نه تنها به مراجع، بلکه به روانشناس فرصت اینرو میده که بتونه احساس خوبی داشته باشه و با یه کسی دست در دست هم برای شناخت خودشون، به هم دیگه و او به او که خودش شناخت فرد رو برای خودش داره بتونه پرواز کنه .

• انسان یه پدیده پیچیده ایه. و بنابراین در حالیکه این پیچیدگی رو داره خوشبختانه، در اون رویه و سطح به راحتی میشه شناختش. آیا شما خودتون رومیشناسید؟ یا نه ؟
اگر خودتون رو نمیشناسید دیگری رو هم حتما نمیشناسید. بنابراین یه کوششی درجهت شناخت خود و دیگریست. نه به خاطر اینکه این شناخت احتمالا فقط شناخته. نه .
از این کار با ارزش تر، شادی آفرین تر، لذت بخش تر، حتی اون حظ و کیف enjoyment رو به وجود آورن، خوشنودی وخرسندی gratification رو به وجود آوردن جهان نیست .
بنابراین مساله شناخت خود و شناخت او اهمیت فوق العاده داره.

5. ما شئ و کالا نیستیم

• ما متاسفانه مانند بسیاری از مردم دنیا به دلیل برخورد غلطی که همیشه با ما شده و میشه متاسفانه معتقدیم که انسان کالا و شئ است. به همین جهت است که حتی در خانواده های ما اگر مثلا اگر شما میرفتید خواستگاری دختر دوم میگفتن نه. ما دختر دوم رو که نمیدیم . فعلا دختر اول تو ویترینه برای فروشه. این بره. بعد از اینکه این رفت، گناه داره، بعد دختر دوم. هر چی شما میگفتید باباجان من اولی رو نمیخوام من دومی رو میخوام، میگفتن نه . اولی رو شما بگیری خیلیم بهتره. هرکی امتحان کرده تعریف کرده. بنابراین تکلیف کار مشخصه. یعنی شما خیلی راحت و آسوده میتونین باآدم هایی روبرو بشین که فرضشون بر اینه که انسان شئ است.We are commodity. We are goods.

• به همین جهت است که پدر و مادرهامونم از کودکی حرف میزنن. این یه ذره کوتاس. این یه ذره هوشش کمه. این یه مقدار سفیده. این یه مقدار سیاهه. حتی برخی از اوقات به دخترشون حرفشون این هست که دخترم قربونت برم تو درست رو بخون . خواهرت خوب خوشگله اون میره، ولی تو بهتره درس بخونی .یعنی اقلا یه چیزی داشته باشی ما روی تو بذاریم ردت کنیم بره. به همین جهت است ما در ایران ، البته حرف بد و غلطی بود، استادها یه جمله ای داشتن : دخترها دو نوع اند. یا خوشگلند یا دانشجو . برای اینکه اگه خوشگل بودن معمولا دیگه به دانشگاه نمیرسیدن. قبلا تو زایشگاه بودن.

• بنابراین یادتون باشه ما شئ نیستیم. بنابراین ناراحت نشید یک چروک پیدا شده. یا مثلا یه موی سپید یا یه چیز دیگه یا مثلا یه دفعه سنتون میره سی یا چهل. یعنی این از اون گرفتاریهای عجیب و غریبه. شما روزی با این مسایل و موضوعات یا نگاه برخورد میکنید که شی و کالایید. یه کالایی مثلا شکسته . یه کالای مصرف شده. این همون چیزیست که برخی از اوقات در فرهنگ ما وجود داره که شما اگه ازدواج کردید جدا شدید خوب دیگه .. ! خوب … جدا شده!…خوب دیگه! یعنی این فعلا نصفش رفته. تازه خبر ندارید که اصلا این نصف نداشته. ولی نگاهی که تو این زمینه وجود داره متاسفانه بسیار ویرانگره. بنابراین از این نگاه در بیایید که شما شی اید.

• اگر خودتون رو شی و کالا نمیدونید، به دیگری هم به عنوان شی و کالا نگاه نکنید.  به همین جهت است که شما اینو تو مادرها برخی از اوقات میبینید. اگر شما خودتون رو انسان بدونید و شخص، نه شی و کالا،  بسیاری از ما اینجوری نیستیم. به مساله به عنوان کالا نگاه میکنیم.  این همون چیزیست که متاسفانه برخی از اوقات چون به انسان به صورت کالا نگاه میکنیم، اون احمق ابله بی شعوری که شش تا بچه داره سه تاشم عقب مونده هست حالا میره هشت تا بچه دیگه هم میاره. در حالی که نه شوهر داره و نه کار. چرا ؟ برای اینکه مساله مساله کالاست. و هرگز فکر نمیکنه که من دارم یه انسانی رو به این دنیا میارم . من برای خودم میتونم تصمیم بگیرم. اما من برای هیچ کس دیگه نمیتونم تصمیم بگیرم. من یه موجودی رو بیارم به این دنیا که چی کار دارم میکنم؟ به همین جهت است که شما میخواهید بچه بیارید یا حتی هر آدمی به هر شکل و فرمی خوبه مشروط به اینکه شما نشون بدید که اون بچه بعدا با مساله و مشکل روبرو نشه . بنابراین نگاهتون رو از خودتون به عنوان شی و کالا و او به عنوان شئ و کالا بردارید. به همین جهت است که برخی از اوقات شما پیام هایی که میدید یا پیامهایی که او میگیره چیه؟ مثلا چاق شدی یا لاغر شدی. مثل اینکه حالا با چاق شدن یا لاغر شدن دیگه این کالا به هم ریخته. تعجب هم نکینید غالب اوقات خود شما ممکنه از چاق یا لاغر شدنش خوشحال بشید اما چون مد نیست ،اونجا مساله است.

یعنی عزیزم من تو رو یه ذره با یه لایه گوشت و دمبه و چربی و اینا دوس دارم اما چه کار کنم این مجله های یه مقدار فمینیست یه مقدار سگ پسندانه استخونی راه انداختن میگن زیبایی اینه. بنابراین بیا برو لاغر شو به خاطر دیگران . خود من تپل مپل دوس دارم اما گور پدر من. مجله رو مواظب باش. یعنی اونه که مهمه. به همین جهت است که شما میبینید یه عده ای یه کوششی برای چاق شدن و لاغر شدن دارن اصلا بیمارگونه که حالا فعلا جنبش لاغریه. به طوری که یه مقدار استخوان دارن حرکت میکنن و همیشه سگها دنبال این ها میرن برای اینکه سگها فکرشون این هست که اگر این اسکلته ریخت، خوب یه استخون حسابی میتونم بخورم. ما البته قیافه هامون گربه پسنده. گربه ها دنبال ما راه میافتن چرب و چیلی. همچین میتونن یه آبگوشت حسابی از توش دربیارن. حالا اینها وقتی است که شما تمام مدت نگاهتون به صورت کالاس به خودتون .

• با سنتون مساله دارید . این همون چیزیست که امیدوارم به کسی برنخوره . چون دخترا همیشه زیر این فشار بودن که تو رو بالاخره باید بیان بپذیرن و انتخاب کنن و تو باید بری تو ویترین بشینی و منتظر بشی، به همین جهت است که خانم ها راجع به سنشون حساسند.  شما بسیاری از خانم ها رو میبینید که همیشه سه چهار پنج سال با سنشون مساله دارن.  یعنی وقتی که سی سالشونه میگن بیست وهفت . وقتی چهل سالشونه میگن سی و شش. خوب قربونتون برم تو اگر وقتی سی سالته میگی بیست و هفت خوب قرار بوده وقتی بیست و هفت باشی خوشحال باشی. چرا اون موقع میگفتی بیست و چهار؟ چه ضرورتی داره آخه یه جا اقلا بگو ما اینجا راضی ایم. ما همینجا میمونیم . الان هفت ساله بیست و هفت موندیم. قبوله ولی اینکه عوض میشی چی؟ حالا شما نگاه کنید آیا واقعا مساله شما مساله سنتونه؟

• در بیایید از این ماجرا که همسر شما برای شما شی و کالاست. نیست .  بنابراین وقتی خاطر او را آسوده کنید راحت میشه . ولی اگر او دایما یه احساسی داشته باشه که شی و کالاست، تمام مدت باید مواظب باشه که آقا کالای ما هنوز تو بازار خریدار داره یا نه؟ این همون چیزیست که بسیاری از آقایون کمتر و خانومها بیشتر تو هر مهمونی که میرن میخوان اول مطمئن بشن که هنوز خریدار دارن یا نه . جوری راه میرن و توجه میکنن تا مطمئن بشن چند نفر بهشون توجه میکنن بعد خاطرشون آسوده میشه که خوب الحمدالله هنوز تو بازار ما تو بورسیم. و مشتری داریم. یعنی اونها نگاه فقط کالاییه. به همین جهت است که این خانم که انقدر چراغ میده برف پاک کن میده وقتی برید نزدیکش بگید سلام علیکم، میگه ببخشید مزاحم نشید من از اوناش نیستم. از کدوماش؟ خوب نیستی دیگه برای اینکه ما یه چیزی فکر کردیم. ولی ازاوناش نیستی. بنابراین مواظب باشید اون نگاه خطرناکه.

• به بچه هام همینطور. برای اینکه متاسفانه به مجردی که بچه ها رو از آنچه که هستند به عنوان یه انسان درشون آوردین که پسر شماست دختر شماست عزیز شماست عشق شماست و تبدیل شد به اینکه کوتاهی بلندی کم هوشی باهوشی . آ گرفتی ب گرفتی . بچه بعد از یه مدتی متوجه میشه که من کالا ام.  وقتی که به اینجا رسید کارش تموم است.  برای اینکه اونوقت حالا به عنوان کالا چه کار میتونه بکنه؟

6. همسر هدف است نه وسیله

• مساله این است که انسان و همسر شما برای شما باید هدف باشه ، نه وسیله. متاسفانه ما در دوره ای زندگی میکنیم که بسیاری از ما وقتی که به این دنیا میایم متوجه میشیم که ما وسیله بودیم. یعنی یه بهانه بودیم. من رو مادرم آورده برای اینکه خاله ام یا عمه ام توصیه کرده. به خاطر منه که مادرم با پدرم مونده. بابای ما به خاطر منه که داره دایما جون میکنه. بنابراین من کم کم متوجهمیشم که من هدف نیستم تو زندگی من وسیله ام.I’m a vehicle. I’m not a goal.

بنابراین خیلی راحت وآسوده بعدا تبدیل میشم که خوب حالا که من وسیله هستم پس بیام به کسی سواری بدم یا به تعبیری ازکی سواری بگیریم.  بنابراین برخی از اوقات شما مثلا تو ازدواج راه میافتید که من دنبال یه کسی میگردم که این کارها رو برای من بکنه . یعنی چی؟ یعنی من دنبال یه خرِ سواری میگردم.  به همین جهت است که شما اخیرا شما میگید من میرم ایران و اونجا کسانی که میخوان بیان امریکا و دنبال ویزا هستند رو میارم . یعنی من میشم ویزا. کسی با من کاری نداره . من تبدیل میشم به هواپیمای پرواز که او رو از اینجا بیارم اینجا . اون آدم میخواد امریکا پس من وسیله ام . تعجب هم نکنید از اینها از ده تاش حتما نه تاش بعد از اینکه درس و مدرسه و ویزاشون درست شد میرن دنبال کارشون. علتش این نیست که توطئه کردن. علتش این هست که از آدمها به عنوان وسیله به عنوان اتوموبیل استفاده میکنن.

• این نگاه وحشتناکه که من زن بگیرم یا شوهر کنم به خاطر بچه . من که نمیخواستم ازدواج کنم. من چون بچه دوست داشتم رفتم ازدواج کردم . بنابراین شما نمیتونید برید با یه کسی ازدواج کنید به خاطر اینکه درستون رو بخونید. مگر اینکه این ماجرای خواندن درس شما در حقیقت بودن شماییست که او این بودن رو میخواد . نه اینکه شماچون درستون رو نخوندید یا امریکا نتونستید بیایید یا دنبال بچه میگردید یا میخوایید فقط یه کسی باشه که از شما مواظبت و مراقبت کنه دنبال کسی میگردید.

• شما در این صورت آدم ها براتون وسیله اند.  آدم ها برای رفع احتیاجتون هستن.  بنابراین اگر یه کس دیگه پیدا بشه که احتیاج شما رو برآورده کنه، میرید سراغ او. اگر این آدم نتونه احتیاجات شما رو برآورده کنه ولش میکنید . اگر شما این احتیاجات رو نداشته باشید با او کاری ندارید.  من با تو ازدواج کردم برای اینکه بیام امریکا. برای اینکه بتونم درسم رو بخونم. برای اینکه بتونم بچه هامو داشته باشم. حالا برو. میخوای بری برو . هرّی. نکنید. چون این کار بسیار خطرناکه . شما فکر میکنید از آدمها دارید استفاده میکنید. خبر ندارید این شمایید که ازتون استفاده و سواستفاده شده.  بنابراین شماره شش این هست که همسرتون برای شما هدف هست نه وسیله.

7. تعهد صد درصدی

• شما در دنیایی زندگی میکنید که صد در صد شما و وجود شما و تعهد شماست به عشقتون ، به ازدواجتون و به خانوادتون.  ازدواج نود و نه درصدی ما نداریم.  اگر شما راجع به ازدواج صحبت میکنید یه ازدواج صد درصد است.  ازدواج صد درصد هم یعنی پنج جز وجود شما در پنج جز وجود اون آدماست.  یعنی تنها شکلی که انسان رو به سلامتی و خوشبختی میرسونه زن و شوهری است که اینگونه اند.  اینکه من خانواده ام برام مطرح اند. کارم برام مهمه. مدرسه ام برام مهمه. اینها در حقیقت جدا شدن است و دیر یا زود این سیستم در دنیای امروز از هم پاشیده میشه. سیستمی که توی هم اینچنین گره نخورده و اجزایش هم دیگه رو نگه نمیدارن تا زمانی که هست بد است و غلط. و وقتی هم به هم میریزه شما رو بیشتر از هم میپاشونه.

• بنابراین ما تو دنیایی هستیم که صد درصد تعهد رو میخوایم.  متاسفانه بسیاری از ما در حالی که ازدواج کردیم هنوز فکر آدمهای دیگه رو داریم.  من حتی به طعنه میگم برخی ازما شب عروسی در حالی که داریم با عروس و داماد میرقصیم نگاه میکنیم : اونم بد نیستا ، اون یکیو ! . نه نه این هنوز بهتره با این زندگی میکنم. یعنی هنوز مثلا هستیم. یا مادرمون میگه اگه اونو گرفته بودی بهتر بود یا دخترم اون خواستگار دکتره! مریض بود ولی دکتر بود ! این سالمه ولی دکتر نیست. بنابراین تو رابطه وقتی قرار میگیرید تو ازدواج وقتی هستید صد درصدید.

• شما نمی تونید پشت فرمون که میشینید بگید من هر صد دقیقه ای که رانندگی میکنم یک دقیقه هم چشمم رو میبندم. خبر بد براتون دارم . دیر یا زود سر از قبرستون در میارید. شوخی هم نداریم.  عشق دنیای امروز ، ازدواج دنیای امروز صد درصد تعهد میخواد. به همین جهت است که در تحلیل نهایی شما وقتی که با یک کسی ازدواج میکنید اگر زنید همه مردها و اگر مردید همه زنهای دنیا برای شما تمام اند. تموم شد ورفت .  نه اینکه ما ازدواج کردیم ولی خوب هنوز … حرف حافظ رو داریم . شهری پر کرشمه و خوبان ز شش جهت – چیزیم نیست ور نه خریدار هر شش ام.

8. ابراز حس و احساس

• حس و احساسی رو که راجع به همسرتون دارید رو کوشش کنید حس کنید و احساس کنید. به دلیل اینکه وقتی شما به یک کسی که دوستش دارید و براتون معنی داره نگاه میکنید حتی میدونید امروز میگن اگر پنج تا ده دقیقه به چشمش نگاه کنید کاملا حال متفاوت و منقلبی پیدا میکنید، بهش نگاه میکنید شروع میکنید اون حس و احساس رو در خودتون به وجود آوردن. یعنی اون حرارت رو و اون حال رو . بنابراین شما قراره اون حس و احساس رو مخصوصا اون زمانی که همسرتون رو آنگونه که هست به خاطر حرفی که میزنه ، به خاطر کاری که میکنه ، به خاطر احساس خوبی که حالا حتی میتونه به خاطر رنگی باشه یا شرایطی باشه یا حالی باشه یا لبخندی باشه که نسبت به شما داره ، شما قراره این حال رو حس کنید . ولی مهمترش ابراز مختلف و متفاوتشه. شما قراره این حس و احساس رو ابراز کنید . به گونه های مختلف . زبونی هست . با نوازش هست . با نگاه هست . با ستایش هست . حتی با تلفن کردن از دفتر که یادت باشه کسی اینجا تو رو دوست داره و فقط همین . حتی فرستادن یه کارت به همون خونه خودتون. که باز میکنه از شماست. یه نامه ای اومده. گذاشتن یادداشتی رو میز و رفتن . یه چیزی رو مثلا روی آینه نوشتن. یعنی احساس وعشقی است که اون زمانی که حس میکنید ابرازش کنید. خانم ها تو این زمینه خیلی خوبن . آقایون قربونشون برم وحشتناک بدن. چون از هفت هفتگی تو شکم مادر وقتی تستسترون به مغز مبارکشون میخوره یه تکه هایی قاطی پاطی میشه و عقب مونده میشن و این ادامه داره .

• مردها غالب اوقات اولا نمیفهمن چی رو حس و احساس میکنن . شما به یه مرد بگید چته ؟ میگه ناراحتم . چه جوری؟ میگه آخه ناراحتم! ناراحتم. غمگینی؟، خشمگینی؟، ناراحتی؟ ناراحتم. مضطربی؟ ناراحتم. یا وقتی خوشحاله! حالم خوبه. چیه؟ شادی ؟ امیدواری؟ خوبم دیگه ولم کن . تازه اگر بگه ! یعنی سرش نمیشه! من بارها شده میگفتم الان بهمن بگید الان شما چه احساسی دارید؟ یه مدتی آقا به من نگاه میکرد… آخرش خیلی لطف میکرد نمیگفت. خوب در خدمتتون هستیم. حالا این چه ارتباطی داره؟! یا برخی از اوقات وقتی به آقایی میگفتم آیا به زنت میگی که دوستش داری؟ میگفت : خوب آقای دکتر میدونه! از کجا میدونه ؟ آقا سی ساله مثل سگ ما داریم می دویم . گفتم پس بنابراین باید فکر کنه همه سگهای خیابون هم اونو دوست دارن!!! تومثل سگ میدوی اونم مثل خر کار میکنه! خوب عجب خانواده خری و سگی ای شما دارید ! یعنی چی؟ پس این زبونت چرا نمیگه ؟ خوب آقای دکتر ما اهل این لوس بازیها
نیستیم. ! لوس بازی؟! چطور شد اون اوایل که میخواستی گولش بزنی لوس بازی نبود ؟! تازه لوس که نبود هیچی ، لیسشم میزدی . حالاچی شد ؟ یعنی اینها از کجا در اومد؟ من شده بارها گفتم همین الان به زنت بگو دوستت دارم . بگو! آقای دکتر میگم. میریم خونه میگم . همین الان بگو . آقای دکتر آخه جلو شما که نمیشه . نگفتم که کاری بکن!. گفتم حرف بزن. من به تو میگم فقط بگو . باورم کنید برخی از اوقات میدونید به من چی میگفت؟ آقای دکتر میتونم به انگلیسی بگم؟!!! چون I love you خیلی راحته . کشکی میشه گفت . love you. love you . ولی عاشقتم. دوستت دارم نه . یه خانمی به من گفت که من بیست وهشت ساله با شوهرم ازدواج کردم . به شوهرم گفتم که 28 ساله با تو ازدواج کردم اقلا یه دفعه بگو منو دوستم داری . گفت ببین خانم . بیست و هشت سال قبل گفتم دوست دارم . اگه نظرم عوض شده بود بهت میگفتم! .احتیاجی نداره بگم .

9. صداقت و حقیقت گویی

• شما قراره با همسرتون راحت و آسوده باشید . حرفتون رو بزنید . گوش به این پرت و پلاهای گرفتار بیمارگونه ندید. بهتون هم بر نخوره . دروغ مصلحت آمیز . آخه آدم یه حرف هایی رو نمیتونه بزنه ! چرا همه حرف ها رو میشه زد و شما حق ندارید برای دیگران تصمیم بگیرید .  شما قراره حقیقت رو بگید . شما وقتی هزار دفعه قراره حقیقت رو بگید، سه دفعه و پنج دفعه هم دردسر درست بکنه . بکنه. ولی نهصد و نود و پنج دفعه اش درسته. و در عین حال صد تا بیماری دیگه هم درست نمیکنه.

• تو جوامعی که آدم ها حق دارن دروغ بگن ، غیبت و تهمت و افترا و بازی و تظاهر تعارف و فریب و دروغ و همه کوفت و زهر مارهای دیگه هم دور و برش میاد .  بنابراین مساله این هست که من حقیقت رو میگم و باهاش هم آسوده و راحت هستم. برای اینکه بعدا میشه براش کاری کرد . یا درستش کرد یاحلش کرد .  دلیلی نداره شما با پنهان کاری بخواین کار دست خودتون بدید .  یعنی من و شما قرار هست که صمیمانه صادقانه حرفمون رو بزنیم و این آغاز کاره.  تو زندگیتون راحت و آسوده باشید.

• تمام و کمال حقیقت رو به همسرتون بگید . مثلا : شما از اداره اومدید . بعد مادرتون یه ذره دلتنگی کرده و بهتون زنگ زده و رفتید یه سری به مادرتون زدید. میرسید خونه . همسرتون میگه کجابودی ؟ سر کار ! نه میدونم سر کار بودی . بعد از کار کجا بودی؟تو راه ! خوب میدونم تو راه بودی. خوب چه خبر بود ؟ ترافیک بود . خوب میدونم ترافیک بود . شما میدونید دنبال چیه . تازه جالبش اینه که او به دلیل سیستمی که داره قبلا با مادرتون درباره اینکه اون رو دیدید صحبت هم کرده . اصلا مادرش برای اینکه حرصتون رو در بیاره زنگی زده به او که الان پسرم اومد من رو دید شما که خبر ندارید . شمااز ماجرای زنها خبر ندارید که چه میکنن. شما آقای ساده هالویی هستید . قربونتون برم به مجرد اینکه رسیدید بگید رفتم یه سری به مادرم زدم . خلاص. تو ترافیک بودم . سر کار بودم . آمدم بعد نمیدونم به هر حال انسان میدونی . ول کنید این بازیها رو . شما میدونید دنبال چی هستید. مثل اینکه من به این آقا برگردم بگم که لطفا یه پنج تومن از اون جیبتون به من بدید. بگه ندارم . بعد من ببینم از تو کیفشون بیست تومن در میارن . میگم من که به شما گفتم پنج تومن بدین. میگه فلانی شما گفتید تو جیبتون نگفتید تو کیفتون . من پول میخوام . تو جیبه تو کیفه تو بغله تو بانک . تو ماشینه . برو بیار. پول به من بده . بازی برای چی در میاری؟

به شما میگه پریشب کجا بودی؟ میگی پریشب هیچی . چون پس پریشب بوده. شما میدونید دنبال پس پریشب قربونتون. بگید . نه اشتباه نکن تو راجع به پس پریشب میخوای بدونی . اینجا بودم . بازی رو توقف بدید. نترسید . بذارید اگه چیزی میخواد خراب بشه الان بشه . بیخودی هم نگید حالا سر شبه نمیخوام ناراحت بشه . اون ناراحت هست . نگید بیخودی نمیخوام روز رو خراب کنم . بذارید خراب بشه . یعنی چی؟ تمام و کمال حقیقت رو از اول تا آخرش، اون چیزی که اون دنبالشه، چون میدونین دنبال اینه که رفتی خونه مادرت یا نه اول بدون اینکه هیچ حرف دیگه ای بزنید: رفتم خونه مامانم . تمام . حالا کارم رفتم . تو ترافیکم بودم. خلاص. شما اینجاست که اعتماد و اطمینان رو بر می انگیزید و بازی در نمیارید . بسیاری از آدمها وقتی که اینگونه باشون حرف بزنین کار درسته و الا گرفتاریست.

10. بیان نیازها

• خواسته ها و احتیاجات تون رو لطفا بگید . قربونتون برم مشخص بگید من گرسنه ام . من خسته ام . من میخوام بخوابم . من این فیلمو دوست ندارم . من میخوام برم خونه مادرم. خواسته تون ،احتیاجتون رو مشخص بگید . بیخودی نگید او خودش باید بفهمه. قربونتون برم این اگر میفهمید که با شما ازدواج نمیکرد. کجای کارید ؟ نمیفهمه . بهش بگید بازی در نیارید .

بسیاری بودن زن یا شوهرشون رو اوردن پهلوی من که فلانی ما این رو میارمش شما لطفا اینو درستش کنید. میگفتم قربونتون برم این اولا درست شدنی نیست . بعد از اون این چون خرابه و خره مونده . این اگر خوب بشه میره . اینو درستش نکن . این همینجوری بذار باشه. اگر میخوای راحت باشی . این همینجوری بمونه .

• بنابراین تو زندگیتون خواسته تون رو مشخص معین بگید. حتی در رابطه جنسی . یقه اش رو بگیرید. امشب. نه اینکه هی دور خودتون بچرخید بگید والا خوش به حال اونایی که … یا دیروز یه فیلمی میدیدم . یا دکتر هلاکویی تو رادیو گفت که دو یا سه دفعه رابطه جنسی در هفته لازمه. خواسته تون رو مشخص و معین ، بازی در نیارید . مانور هم نکنید ها.چون برخی از شما مانور میکنید . میچرخید میگردید . دلیلی نداره . مشخص . روشن کنید.

11. پذیرش مسئولیت کامل

• مسئولیت تمام و کمال زندگی رو باید بپذیرید.  وقتی که زن و شوهر با هم ازدواج میکنند ، مسئولیت ها نصف نمیشه .  کارها ممکنه نصف بشه یا تقسیم بشه. ولی مسئولیت مال هر دوی شماست .  این نکته مهمه . صد درصد مسئولیت شماست.  مثل اینکه فرض بفرمایید از مدرسه برای بچه چهار ساله تون تلفن کنن که پسر چهار ساله ات که قرار بوده ساعت سه برش دارن الان سه و نیم است داره گریه میکنه دم مدرسه. شما بگید که نوبت همسرم بود برش داره. میاد حتما . یا بهش بگید . زنگ بزنید به او !!! شما اولین حرفتون این هست که بذارید من با پسرم صحبت کنم و دلداری و امیدواری که پسرم قربونت برم من دارم میام بعد میریم بستنی میخوریم . که او خوشحال و راحت بشه که من دارم میام و بعد هم التماس به اون آدم که خواهش
ازتون میکنم که پهلوی پسرم باشید من دارم میام . هر کاری هم دارید میکنید میذارید زمین.

• شما نمیتونید درباره مسئولیت صحبت کنید . امروز نوبت من نبود . مگه ما نوبت داریم . تو زندگی زناشویی صد درصد مسئولیت مال شماست.  جالب اینه که خانم دکتری تشریف آوردن و برگشتن میگن آقای دکتر من ازدواج کردم ولی شوهر من خرجی نمیده . خرجی نمیده!!!؟ شما درآمد دارید؟ بله . چقدر؟ خیلی . او الان چه میکنه ؟ الان کار نداره ! خرجی بده؟!!! یعنی شما هنوز نگاه کنید . ما تو عصر حجریم ولی دکتر شدیم. مساله مسئولیت چیزی نیست که مال اونه مال من نیست.  بنابراین صد درصد شما مسئول هستید.

12. مواظبت و مراقبت

• همه ما نقاط ضعف داریم . همه ما . همه ما یه جامون عیب و ایراد داره . همه مااینجامون یه خالی است . اونجامون یه کجی ایه . سر مساله درس مشکل داریم . سر مدرک مون داریم . سر مادر دیوونه مون داریم . سر لاغریمون داریم . سر دایی خل مون داریم . هیچ کسی نیست که یه عالمه نقطه ضعف نداشته باشه.  وظیفه و مسئولیت شما اینه که از جنبه های ظریف، لطیف ، حساس ،آسیب پذیر و شکننده همسرتون “شما” مواظبت و مراقبت کنید.

• مبادا هرگز به روی خودتون بیارید راجع به اون خال هاش یا راجع به پدر و یا مادر دیوانه اش. دو: به مجردی هم که در یک مهمونی بحث هست راجع به مدرک تحصیلی و شما میدونید همسرتون اینجا اذیت میشه، شما با زیرکی و زرنگی باید موضوع رو عوض کنید.  یعنی شما وظیفه محافظت و مراقبت دارید. شما “باید” مواظبت و مراقبت کنید .  شمامیدونید همسرتون حساسه نسبت به سنش. نه اینکه درست یا غلطه. اصلن بحث اون نیست. شما تمام نیروتون رو به کار میبرید که از این حساسیت که فعلا و همچنان وجود داره شما مواظبت و مراقبت کنید. حالا درست نگاه کنید. تو جامعه ما اگر همسر ما یه اشکالی داره نقطه ضعف دست ماست . تمام. تپلی . قلقلی و بنابراین ولش هم نمیکنیم. مامان دیوونه . و به حساب خودمون فکر میکنیم که چقدر هم باهوشیم و چقدر هم ماشالله خوشمزه ایم . نیستید . حال به هم خوردنی هستید. چون من انقدر آدمها رو دیدم که در خلوت و تنهایی تمام حرفشون این بوده که فلانی ما تو هر مهمونی که میریم بالاخره همسرم یه جوری من رو جلوی بقیه خراب میکنه . یه چیزی میگه که میدونه من حساسم. یه مساله ای رو مطرح میکنه که منو آتش میزنه.

حتی شما میدونید بالاتر از اون : شما حق ندارید . شماحق ندارید هیچ وقت همسرتون رو جلو هیچ کسی ازش انتقاد کنید . سر هیچ چیز . شما حق ندارید هیچ وقت همسرتون رو جلو هیچ کسی تصحیحش کنید. همسرتون برمیگرده میگه پاریس پایتخت لندنه. به شما چه مربوطه ؟ شاید شده باشه ! اولا اگر شما درباره آقایون میگید که اشکال کار آقایون این است که وقتی که پنج تا مرد هستن معمولا هیچ کس حرف نمیزنه و تازه اگه یکیشون حرف بزنه اون چهار تا گوش نمیدن .! بنابراین اگر از شوهرتون پرسیدید شما مردها چی میگفتید؟ گفت : هیچی. باورش کنید.با شما خانم ها متفاوته که اگر پنج تا هستید حتما یه کی تون دارید با هم حرف میزنید هر پنج تاتون هم میفهمید همه چی گفتن. مردها ندارن این توانایی رو . وقتی که حرف میزنن گوش نمیدن. بنابراین وقتیکه همسرتون برگشت گفت که پاریس پایتخت لندنه . اولا کسی گوش نداد دوم اونایی که گوش دادن نفهمیدن . سوم اونایی که فهمیدن میدونن اشتباه شد . چهارم اونایی هم که فکر کردن این نمیدونه ول کردن. شما چه میگید؟! من اصلا نمیفهمم شما برای چی همسرتون رو تصحیح میکنید.؟!!! . نخیر آقاو نه خانم اشتباه نکنید. اینجوری … خفه!
علتش که اینو میگم من تو مهمونی ها دیدم همین جوری هاج و واج موندم بیست تا آدم نشستن شما تصحیحش میکنید . به شما چه مربوطه. که این خره من نیستم .قربونت برم زنشی شوهرشی کارت خراب تره. تو زیر و روی این خری . بنابراین رها کنید این بازی را که من یه مسئولیتی در جهت تصحیح دارم .

• حتی در خصوص بچه ها تونم همینه. ما قرار نیست تو دنیا به مردم بگیم عیب و ایرادشون چیه . ما اگر فکر میکنیم یه چیزی غلطه یه راهی داره برای اینکه اون چیزی که غلطه رو یه جوری که حتی او خودش نفهمه غلطه بهش درستش رو بفهمونیم تموم شد و رفت و حالا شما بسیاری تون تو مهمونی ها هستید همسرتون داره یه چیزی رو تعریف میکنه.: تعریف نکن. تو خرابش میکنی حالا بذار من بگم . انگار مثلا یه مدال بزرگی داره این کار .  بنابراین توزندگی شما وظیفه تون مواظبت و مراقبت از زمینه های ظریف و لطیف و حساس است.

13. گفتگو و ارتباط

• میان دو نفر که زن و شوهرند و همدیگه رو دوست دارند فرض و اساس این هست که اون چیزی که اسمش صمیمیت است یعنی Intimacy در آنچه اسمش communication هست خودشو نشون میده .  یعنی ارتباطی که مبتنی بر صمیمیت است معناش اینه که اولا من هر چه را حس میکنم و احساس میکنم و باور دارم و عقیده و نظرمه اول میگم ، بعد درباره اش فکر میکنم . بعد تصمیم میگیرم که توش تجدید نظری بکنم یا تغییرش بدم .

• روزی که شما اول باید فکر بکنید و بعدا حرف بزنید معناش این هست که با آدمی که در ارتباط هستید صمیمی نیستید .  صمیمیت شرطش اینه که من اول حرف میزنم بعدا خودم متوجه میشم اشتباهه . اشکال داره .گرفتاری داره . به همین جهت است که در Intimacy یا صمیمیت که در گفتگوی میان زن و شوهر هست کسی نمیخواد چیزی رو ثابت کنه . هیچ کس نمیخواد ثابت کنه که باهوشه . هیچ کس نمیخواد ثابت بکنه که دیگری نادانه . هیچ کس نمیخواد در گفتگو از خودش دفاع کنه. هیچ کس نمیخواد در گفتگو به دیگری حمله کنه. هیچ کس حالت حمایتی و protective به خودش نمیگیره . هیچ پشیمانی در بیان مطالب نداره . علتش هم این است که آنچه رو که حس و احساس کرده بیان کرده. بعدا چون میتونه آنچه رو که بیان کرده عقیده اشه نظرشه مخالف باشه و متفاوت باشه درست مانند دیگری که اون عقیده و نظر رو نداره میتونه عوض بشه .

• یه گرفتاری که در بسیاری از فرهنگ ها از جمله فرهنگ ما هست اینه که ما تصورمون بر این هست که باور من و اعتقاد من خودِ منه .نظرمون این هست که حرف من خود منه. حرف من حرفه که من یاد گرفتم و میگم . عقیده و نظری که ابراز میکنم از دیگران گرفتم به شما میگم. روزی هم که متوجه شدم عیب داره ایراد داره معناش عبارت از این است که یک کس دیگه اشتباه کرده و منم اشتباه اون رو متوجه نشدم . به عنوان عقیده درست خودم بیان کردم . وقتی متوجه اشتباه شدم برش میگردونم . چون ما راهی غیر از این نداریم .

• اگر کسی هستیم که اگر حرفی رو زدید بعدا باید پاش بایستید حالتون بده . نشون دهنده آسیب تونه . این نشانه کله شقی و یک دندگی شماست . که فکر میکنید اگر قبول کردید حرفتون درست نیست یااشتباهه یا احتمالا در این مورد مناسب نیست یه عیب و ایرادی دارید . اصلن. به هیچ وجه . اینها با هیچ واقعیتی نمیخونه . شما در زمان های مختلف عقاید و نظریات متفاوتی داشتید و دارید . و با توجه به شرایط و وضعیتی که پیدا میشه حرفی میزنید.  بنابراین مهمش این هست که بعد از اینکه حرفتون رو زدید اماده باشید که اون نظر رو یا اون حرف رو واقع بینانه و صمیمانه زیر سوال ببرید و اگر احتمالا اشکالی داره عوضش کنید.

• بنابراین در گفتگوی صمیمانه آدم حرف میزنه بعدا فکر میکنه. در گفتگوی غیر صمیمانه آدم اول فکر میکنه بعد حرف میزنه. به همین جهت است که برخی از شما حرفتون این هست که من در ارتباط با این آدم مساله و مشکلم این هست که به نوعی و به گونه ای مثل اینکه روی به اصطلاح پوست تخم مرغ دارم راه میرم . بنابراین باید مواظب باشم والا یه چیزی خراب میشه
میشکنه و به هم میریزه. خوب در اینجا مساله یک چیز دیگری است. یعنی من مشکل و مساله و گرفتاریم موضوع در حقیقت صمیمیت و دوستی است که بین ما نیست . یعنی اون محبت اون صمیمیت اون دوستی اون عشق وجود نداره و بنابراین من در ارتباط هم گیرم و گرفتار. ممکنه برخی از اوقات در بیان مسایل یه جنبه تدریجی رو براش قایل باشید . ولی این بسیار متفاوته برای اینکه من و شما احتمالا فکر میکنیم مطلب رو میتونیم عوض کنیم. بنابراین گفتگویی که مفید و موثره اینه که اول حرف میزنیم و بعدا راجع بهش فکر میکنیم. و این انتظاری است که تو زندگی زناشویی هست .

• بنابراین هرگز ،هرگز شما نمیتونید به همسرتون بگید : تو اینو گفتی. اینو گفتم و نظرم رو عوض کردم . اینو گفتم وخودم متوجه اشتباهم شدم من خیلی از اوقات روی حرفهایی شنیدم بسیار غلط بسیار بی معنی بسیار بی پایه و اساس و کاملا به اون آدم هم حمله کردم . اما بعد از یه مدتی که بهش نگاه کردم دیدم پنج سال قبل پانزده سال قبل خودم همین افکار وعقاید رو داشتم . متوجه شدم که مادر من فوت کرد با همین افکار و عقاید . چطور بود که من خوب بودم مادرم خوب بود . شما حالا عیب و ایراد دارید . بنابراین شما حرف میزنید برای اینکه حرفی بزنید و بنابراین مهمش اینه که بعد از اینکه حرف رو زدید حاضر هستید واقع بینانه بهش برگردید و نظرتون روعوض کنید یا نه .

• بنابراین هیچ کس رو نمیشه آویزونش کرد که تو هفته قبل هفت سال قبل هفده سال قبل اینو گفتی . گفتم که گفتم . بیخود این بازی رو در نیارید . یعنی ابدا این مساله درست نیست . اگر آدمی که هفت سال قبل یا هفهده سال قبل یه حرفی زده ، امروز هم این حرفو میزنه شما امروز بحث دارید . اگر هفت سال قبل و هفده سال قبل گفته که گفته . چون گرفتاری تو زندگی اون وقتی پیدا میشه که من و شما بیایم آدمها رو در یه زمانی به خاطر کار یه زمان دیگه و حرفی و یه عقیده ای بخوایم زیرسوال ببریم . همه ماها یه روزی بچه بودیم . یه روز قنداقمون رو خیس میکردیم یه روز جلو مهمونا کار بد میکردیم . حالا که مادر ما نمیتونه ما رو آویزن کنه که تو سه ماهگی چهارماهگی چه خاکی به سر اونا کردی. خوب کردم که کردم .

• روزی که همسرتون یه حرفی زده بعدا عقیده و نظرش رو عوض کرده موضوع تموم شده. روزی که شما بخواهید برگردید سر اون حرف، شما دارید استفاده و سوء استفاده میکنید. و شما صمیمی و صادق و خوب و مهربان و سازنده نیستید . او حرفی زده بعد هم برمیگرده میگه اشتباه کردم . یا مطلب رو به صورت دیگه ای مطرح میکنه .  به همین جهت است که آدمها رو آویزون حرف هاشون باورهاشون اعتقاداتشون به خاطر گذشته نمیشه کرد. این تو رفتار به دلیل آسیبی که میزنه محیط اجتماعی ممکنه در مواردی نگذاره . تازه همونم شامل اصل مرور زمان میشه و یه قاعده ه ای اونجا وجود داره . اما در خصوص حرف و گفتگویی که انسان آزاده ، بر فرض که گفتنش هر اندازه هم آزار دهنده و آسیب زننده هم بوده او را به عنوان چیزی که قطعی و نهاییه نگیرید .مگر اینکه دنبال بازی یا بهانه ای میگردید که اون قصه دیگریست و با صمیمیت هیچ ارتباطی نداره.

14. فرآیند تصمیم گیری

• مساله فرآیند تصمیم گیری یعنی پروسه decision making .  تو خونه شما در هر زمینه ای قراره با هم یه گفتگویی داشته باشید . مثلا درباره بچه ها من و تو اینجوری تصمیم میگیریم . مثلا من و شما درباره پول اینگونه قراری میذاریم . یه مثال عرض میکنم : شما به همسرتون میگید تا پنجاه تومن هر وقت دلت خواست خرج کن . به منم هیچ ارتباطی نداره . بین پنجاه تومن تا دویست تومن لطفا بعدا به من بگو . یعنی همسرتون به شما میگه 150 تومن خرج فلان چیز کردم. ولی دویست و یک تومن به بعد اول ما با هم صحبت میکنیم و بعدا اون پول رو خرج میکنیم. هیچ کس بدون اینکه به دیگری بگه اینکارو نمیکنه . این پروسه تصمیم گیریتونه .

• شما هیچ وقت نمیتونید به یک کسی بگید که یا تو باید جواب به من بدی یا برای چی از من میپرسی . یا این پول ها مال منه . اینجوری نیست . در خصوص بچه ها هم همینطوره. شما نمیتونید برگردید بگید که نه این بچه منم هست . به علاوه تو چی میدونی . به علاوه تو اصلن چه خبری داری . نکنید این کارو .

• پروسه تصمیم گیری معناش اینه که دو تا آدم اول سوال رو ، question موضوع رو issue ، مساله و مشکل رو problem or difficulty رو اول مطرح میکنن . بعد از اون یکنوع در حقیقت افکار و عقایدشون رو یه brain storm خواهند داشت که حرفها و صحبت هاشون رو میکنن .بعد از اینکه حرف و صحبت ها رو شنیدن به سمت یه جهتی گرایش پیدا میکنن . بعد از اون گفتگوشون رو در مسیر یه تصمیمی میبرن و بعدا تصمیم شون رو اجرا میکنن. فرض کنین که یه فرصتی دارین یه ذره خسته هستین . تو سفر دوست داری منم سفر دوست دارم . یه امکانات مالی هم داریم . به حد هزار یا دوهزار تومن شاید بتونیم یه خرجی بکنیم و خوب حالا کجا میتونیم بریم. نه اینکه یه کسی برای دیگری تصمیم بگیره یا یه کسی خیلی راحت بدون هیچ گفت و شنودی جواب بده نه من موافق نیستم یامخالفم . شما نمیتونید این کارو بکنید .

ما تو دنیایی هستیم که در چهارچوب روابطمون قراره ابتدا راجع به موضوعمون صحبت کنیم بدون اینکه نظری داشته باشیم . یعنی ما اول حرف رو میزنیم بعد شروع میکنیم به تدریج و باهم به یه نتیجه ای رسیدن . اینجاست که دوتا آدم رو به هم نزدیک میکنه . چون پروسه تصمیم گیریست که دوتا آدم رو درست مانند ریل قطاری میاره که همیشه کنار همن درحالی که جدا بودن خودشون رو میتونن تجربه کنن. در حالی که اگر یکی برای دیگری تصمیم بگیره همیشه یه آدمی احساس میکنه حتی اگر اون تصمیم درست بوده ،چون اون آدم گرفته، ای بسا امتیازش و افتخارش از آن اونه و این آدم آگاه و ناآگاه در مسیر اون کار شکنی میکنه.

بنابراین درست مساله اینه که موضوع ها رو ابتدا به صورت : خوب چی کار بکنیم این هفته؟ یا چی میخوای بخوری؟ . حتی مسایلی ازاین قبیل . من همیشه خاطرم هست وقتی ما یا من و برادرهام کوچولو بودیم مادر ما تصمیم برای غذای ما میگرفت . خوب این حتما غلطه. بنابراین ما وقتی از مدرسه می آمدیم اولین حرفمون این بود که چی داریم؟ پدر منم یه آدمی بود که وقتی می اومد میگفت خانم چی داریم و اون بدبخت هم مثل ما حقی نداشت تو اون خونه . این مادر ما تصمیم میگرفت . مادر ما برای خودش یه تصمیمی گرفته بود که از کجا آمده بود نمیدونم . یکی از اونا این بود که نمیشه یه غذا رو در هفته چند بار خورد. دوم اینکه باید یه غذایی که هیچ کس دوست نداره رو حتما خورد . بنابراین خودش بدش می اومد پدرم بدش می اومد ما هم بدمون می اومد ولی ما باید تاس کباب میخوردیم . بنابراین من وقتی که می آمدم اونجا این لغت تاس کباب منو قبلا به خاطر تاس کباب اذیتم میکرد حالا به خاطر تاسی سرم. ولی ولم نکرده و من اصلن حالم به هم میخوره وقتی که این مفهوم رو میشنوم. ولی وقتی که به مادرمون میگفتیم که چرا ما نمیتونیم دو روز مثلا عدس پلو داشته باشیم؟ می گفت هر روز هر روز مگه آدم میتونه یه چیزی بخوره؟! جوابش امروز از نظر علمی اینه که : بله . شما هر روز تصمیم میگیرید امروز باید چی بخورید . شما نمیتونید بگید دیروز چون پیتزا خوردم دیگه پیتزا رو به غذای دیگه نباید بخورم . ترجیح شماست که تعیین کننده چیزی است که شما میخواهید . نه برنامه دیروز و پریروز. بنابراین بچه صبح بلند میشه میگه همبرگر میخوام . بگیرید بدید دستش . آدم صبح همبرگر نمیخوره! میخوره. تویی که آدم نیستی نمیخوری . ما آدمها میخوریم . بنابراین تو زندگی سر این مسایل تصمیم هایی که میگرید یه پایه و مایه ای باید داشته باشه . عرض من این نیست که اصولی رعایت نمیشه ولی این اصول رو تو گفتگو میتونید داشته باشید . نه اینکه یه سیستمی درست کنید که یکی تصمیم میگیره و دیگری دنبالش میره .

• یادتون باشه دوتا عیب داره . اولش اینه که همیشه توش خشم و غم و نگرانیه . هم اون کسی که فرمان میبره و هم اون کسی که فرمان میده . دومش همیشه همیشه همیشه حتی وقتی که شما بهترین تصمیم رو میگرید نارضایتی است . همیشه . ولی سومین چیزی که در خصوص بچه ها و همسرتون وجود داره به تدریج او رو از کار میندازید و در نتیجه بدترین خیانتی که شما به همسرتون و به ویژه بچه هاتون میتونید بکنید اینه که اون ها رو از کار بندازید .  یعنی هی براشون شما تصمیم بگیرید .

• پدر و مادری که برای بچه تصمیم میگیرن ، بعد از یه مدتی بچه میگیره میشینه میگه یکی دیگه برای من تصمیم بگیره و بعد صرف نظر از اینکه خودش خالیه ، عیب و ایرادش اینه که بعدا یکی تو زندگیش پیدا میشه که حالا کنترلش رو به دست میگیره و آخر کار میبینه که تمام عمرش از هر چیزی که دور و برش بوده ناراحت و ناراضی بوده . برای اینکه او رو از کار انداختیم و فکر میکرده از عهده این کار بر نمیاد. گرفتاریست .

• بنابراین تو پروسه تصمیم گیری مخصوصا در موارد کوچک درست عکسش عمل کنید . شما میتونید به یه دختر دوازده سالتون یا پسر دوازده سیزده ساله تون بگید پسرم دخترم من میخوام برم کراوات یا بلوز بخرم . من نظر تو رو میخوام پاشو با هم بریم . لطفا به من بگو چی کار کنم . شما میدونید برخی از اوقات یه همچین حرفی و اینکه بعدا ببره و برای شما بگه بابا این کراوات رو بخر یا مامی این بلوز رو بخر و شما هم بعدا این رو بپوشید یا بزنید و بعد هم بهش افتخار بکنید برخی از اوقات تمام ذهن این بچه رو درباره ارزش و اهمیتش عوض میکنه . یک بار ، یک بار . تا اینکه یه جوری مثلا با بچه ها عمل کنین که اصلن اینها موضوع اون ها نیست . بنابراین پروسه تصمیم گیریه در حقیقت اون مشارکتی است که سبب میشه بعدا هم زمینه ای از نظر اجتماعی داشته باشه .

• یه جامعه ای مثل ما به همین جهت است که مسایل همکاری و بعدا مسایل مربوط به در سطح سیاسی دموکراسی داره . برای اینکه ما اصلن با این مفهوم در کودکی آشنا نشدیم .

• تو خونه سه تا چیزی که قراره موج بزنه : محبت ، حرمت و مشورت است .  و چیزی که تو نظام اجتماعی است عدالت و واقعیت و آزادی است . این شش تا چیزی است که در خانه و بیرون وقتی که مکمل هم بشن میتونه زندگی ها رو درست کنه .  بنابراین بسیار مهمه که رو این زمینه راه نیافتید و تصمیم بگیرید . نگیرید . پدرید تصمیم ها از آن شما نیست . مادرید تصمیم ها ازآن شما نیست . نیست . این تصمیم گیری در بسیاری از موارد حتی تکرار میکنم اگر درست و دقیق هم باشه بد و غلط و خطرناکه .

بچه ها فرصتی بهتر از این پیدا نمیکنن که از طریق کوشش و خطا و از طریق دیدن نتیجه و پیامد به تدریج هم مسئولیت انتخاب رو قبول کنن و هم با واقعیت های زندگی آشنا بشن .بنابراین حتی بچه ها رو برخی از اوقات جای خودتون بذارید . یعنی به پسر و دخترتون بگید قربونتون برم تو بشو مامی . تو بشو دَدی. من میشم دخترت یا پسرت. شما میدونید این نقش بازی معکوسانه بسیاری ازاوقات بچه ها رو اصلن با یه دنیایی روبرو میکنه و حتی خودشون و رابطه شون رو بیشتر و بهتر با شما میفهمن. پسرتون یا دخترتون اومده میگه پول بده یا اومده به شما میگه من میخوام برم خونه دوستم بخوابم و شما به دلایلی باهاش مساله دارید . بهش میگید که پسرم دخترم پاشو بشین اینور من میشینم اونجا . من حالا میشم پسر و دختر . تو هم میشی پدر و مادر. من دارم با تو حرف میزنم . حالا میگید مامی من میخوام برم خونه دوستم بخوابم . حالا تو به عنوان مامی جواب منو بده . حتی اولش ممکنه مسخرگی دربیاره . بگه خیلی خوب پاشو برو . بهش بگید اوکی . خیلی خوب . باورم کنید برای بار دوم و سوم میگه صبر کن . نه اینجا من پدر و مادرش رو نمیشناسم . فکر نمیکنم خوب باشه تو بری.تو برو من شب میام میارمت.. یه دفعه میبینید دختر شما که اگر بهش میگفتید نمیتونه بره احساس میکرد عجیبه . بهش اطمینان ندارید . همه دخترها عادی اند . او غیر عادیه . حالا یه دفعه متوجه میشه که نه . اگر او هم مادر بود و پدر بود احتمالا به دخترش اجازه این کار رو نمیداد. بنابراین بسیار مهمه که من و شما مساله تصمیم گیری رو بدونیم .

15. پول

• خیلی حرف ها راجع به پول هست. ولی بذارید چند تاش رو عرض کنم .  اولش این هست که پول یه چیزی است که در یه جامعه ای مثل ما چون نبوده ، ما اقتصاد تهاتری و کشاورزی داشتیم و بعدا پول این صد سال اخیر اومدهفکر میکنیم پول چیز بدیه و آدم قرار نیست دنبال پول بره . ولی آدم دنبال پلو باشه اشکالی نداره . دنبال کباب باشه اشکالی نداره . اصلن وقتی داره نهار میخوره راجع به غذاهای گذشته و آینده حرفی بزنه کاری نداره . بعد فکر هم میکنیم این امریکایی ها اینا مادی اند. اینها صبح تاغروب راجع به پول حرف میزنن . ما ایرانی ها راجع به چلو کباب حرف میزنیم . ما مادی نیستیم . بسیاری از اوقات دیدم که میگن ما اصلا هیچ اهمیتی به مسایل مالی نمیدیم . حالا ما نمیدوینم اینها میخوان چقدر مهریه یا جهیزیه بدن . میدونید ما یه آبرویی داریم یه خانواده ای هستیم که معمولش اینه . ببینید ما عروسی کمتر از پانصد تا نمیتونیم داشته باشیم . اونم نه همه جا. خوب این یه دفعه است. انشالله یه دفعه باشه .
بنابراین شما میبینیدخیلی راحت از اول تا آخر صحبت پوله. از اول تا آخِر. ولی ما دوست داریم بگیم موضوع های ما موضوع های پول نیست. علتش هم این است که یه تضاد فرهنگی است که اینجا داریم.

• دوم یه شعاری است که همه مون دادیم و فکر میکنیم اگر غیر از باشیم همه غیر عادی هستیم . این مطلب اوله که دلم میخواد توجهتون رو به این جلب کنم که مساله پوله اهمیتش تا اونجاست که متاسفانه پول به صورتی که قدرت خرید کلی است درست مانند اکسیژن و غذا و خون است.  یه حداقلش اگر نباشه همه رو ، همه رو فاسد میکنه و از پا در میاره. هیچ شعار هم نداره.  پرت و پلاهای بیمارگونه ی بی نیازی رو که شنیدید هم بریزید دور چون اینها در مقابل یه تجزیه و تحلیل ساده علمی هم تاب مقاومت ندارن بنابراین من و شما به یه حداقلی احتیاج داریم . شما بعد از اون حداقل حالا میتونید بگید بیش از اون برا من انقدر اهمیتی نداره . اون رو میتونم بفهمم. ولی قبل از اونش درست نیست . برای اینکه اون شما رو از پا در میاره.

• روزی که شما به درستی غذا نمیخورید بعد از یه مدتی نه مغز دارید نه کار میکنه نه واقع بینید نه مسئولید نه اخلاقی. اینها مسایل ثابت شده است . پس بنابراین ما یه حداقلی از این رو احتیاج داریم . بنابراین اینها فقط حرف های عجیب و غریبی است که شما صبح تا غروب میشنوید. خنده دار ترینش این هست که پول خوشبختی نمیاره . ! پول خوشبختی نمیاره؟ چی خوشبختی میاره؟ علم خوشبختی میاره ؟ نصف علما و دانشمندان و استادهای دانشگاه بدبختن. قدرت میاره؟ نود درصد قدرتمندان بدبختن. چی میاره؟ زیبایی میاره؟ مطالعات نشون میده زیبایی شما از یه حدی که میگذره حالتون بده. به همین جهت است که حال شماها بده. این شعارهای عجیب و غریب چیه ؟ امروز میدونیم پول یه قدرت خریده . امروز میدونیم با پول میشه خیلی از بدبختی هارو فروخت . امروز میدونیم با پول میشه خیلی گرفتاری ها رو نداشت . امروز میدونیم همه کارهای دنیا رو با پول میشه بهتر انجام داد. اینها واقعیاتی است که شوخی هم نداره . مگر اینکه شما برای خودتون یه دنیای عجیب و غریبی درست کردید که غالب اوقات ناشی از یه برداشت هایی است که درباره بقیه موارد ومسایل هم دارید.

• هر چیزی سر جای خودشه. اکسیژن شما سر جای خودشه . غذای شما سر جای خودشه . خوابتون سر جای خودشه . شوخی نداره این مسایل.  بنابراین اهمیتش رو بدونید.  دومین مساله این هست که متاسفانه زندگی های زناشویی با چند تا عامل بیش از همه به هم میریزن. یکیش مساله پول است.

• اولا ازدواج به وجود میاد ،که نباید بیاد ، به خاطر پوله . و نیاز مالی و یا قدرت مالی . دوم زندگی به هم میریزه به خاطر مسایل مالی . این مسایل مالی در دوجنبه هست .  یکی داشتن و نداشتن پول است و  یکی نوع خرج کردن پوله .  بسیاری از ما با پول مساله و مشکل داریم .  بسیاری از ما قواعد اصلی و اساسی مربوط به پول رو نمیدونیم .  قواعد مشخص و معین و ثابت شده .  به همین جهت است که باهاش گرفتاری داریم .  موضوع ها و مسایل پولی موضوع های مهمی هستن.  بنابراین تو زندگیتون صمیمانه ، صادقانه ، واقع بینانه حتی برخی از اوقات لازمه کمک بگیرید ببینید چی کار میخواید بکنید. برخی از شما که متاسفانه تو خانم های ایرانی فراوونه و دلایل فراوونی هم داره . به دلیل نگرانی ای که درباره مسایل مالی دارین همسرتون رو تو یه وضعیت مالی ای میگذارید که از نظر او خیلی غیر عادی و خنده داره و مشکلی رو همحل نمیکنه.

صدها بار من این رو شنیدم که آقای دکتر من سه تا بچه دارم و درسته که الحمدلله وضعمون خوبه . درسته که این خونه دو سه میلیاردی رو داریم . ولی آقای دکتر اگر شوهر من خدای ناکرده زبون ملال بعد از 120 سال مرد ، من دو ماه قسط این خونه رو نمیدونم چه جوری باید بدم . نمیدونم . پول داریم نداریم کجاس.  حالا شما فکر کنید . طرف رو میکشید . سه تا بچه هم بی پدر میکنید . نگرانی شما سر دو ماه قسطه . شما معلومه نمیفهمید چی میگید . برای اینکه اگه یه همچین اتفاقی افتاد نه از سر دوماه شما رو میریزن تو خیابون و نه این همه آدمی که دور و بر شما هستن مساله به وجود میارن . بعد از اون شما یه نگاهی که به دور و برتون بکنید . همین یه دونه انگشتری که دستتونه ببرید بفروشید، پول دوماه رو در آوردید میتونید بدید. شما مساله مرگ همسرتون راحت میندازید کنار . ولی وقتی که سر فروش انگشترتون یا گرو گذاشتن انگشترتونه میگید نه این دیگه …حالا اون بمیره ولی انگشتره بمونه. نه .درست نیست .

• شما باید بدونید که آدم مضطربی هستید که این حرفها رو میزنید .  شما یه وحشت مالی دارید .  این یه آسیب کودکی است که به این صورت در میاد .  حرف شما میتونه معقول و منطقی باشه که ما احتیاج به یه پس اندازی داریم .  حرف شما میتونه معقول و منطقی باشه که باید یه پولی داشته باشیم. من اونو میفهمم . ولی نه به صورتی که خدمتتون عرض کردم و بارها من باهاش روبرو بودم . بنابراین موضوع پول رو مواظب باشید

• بعد هم متاسفانه اگه به شما بگن این پوله که وقتی که خیلی زیاد میشه یا خیلی کم میشه زندگی رو به هم میریزه . تو شرکت ها هم تا زمانی که شرکا دارن با یه مقدار به اصطلاح کج دار و مریز زندگی میکنن با هم خوبن .همین که اوضاع شرکت خیلی خوب میشه به زودی چند تاشون به این فکر می افتن که چگونه بزنند و ببرند. هر وقت اوضاع خیلی بد میشه یه عده شون چگونه کوشش میکنن در برن و همه بدهی ها رو گردن دیگری بندازن . یعنی این قاعده کاره.

• تو زندگی زناشویی هم متاسفانه اینه . تا زمانی که شما حالت نسبتا عادی دارید زندگیتون خوبه . روزی که اوضاع مالیتون خراب شد زنگ خطر ها دراومده. مخصوصا تواین مملکتی که برخی از اوقات یه همچین داشتن پولی به برخی یه تصور و توهمی میده . چه در مرد به خاطر اینکه چگونه میتونه زندگی کنه و چه در زن که حالا چه جوری با آزاد شدن از شوهرم میتونم چگونه زندگی ای که دوست داشتم خودم مخصوصا با قوانینی که وجود داره ، داشته باشم .

• بنابراین موضوع پول موضوع مهمی است و با همسرتون حل کنید.  شما نمیتونید چیزی پنهان داشته باشید .  من یکی از حرفهایی که به دوستان عرض میکنم این است که همونطور که روزی کسی به شما گفت چند سالتونه؟ هرگز نگید چند سالتونه. هیچ وقت به کسی که میگه چند سالتونه جواب ندید. دقیقا تاریخ تولدتون رو بگید . بذارید بره او حساب کنه که غالب اوقات هم هر جوری که دلش بخواد حساب میکنه و عوضی حساب میکنه . ولی تاریخ تولد بدید . که از توش حرفی در نیاد . نگید 27 سالمه بعد یک ماه دیگه بشه 28 سالتون . بعدا شما یه جوری حساب میکنید که واقعا 29 سالتونه. چون میدونید ما یه جوری میتونیم حساب کنیم که همیشه یکی دو سال کم بیاد . بعد بگه دروغگویی. تاریخ تولد رو بگید خلاص کنید خودتون رو . آدمها به خاطر یه چیزیشون آدم میخواد زنشون شوهرشون بشه. قدتون ، دماغتون ، چشمتون ،بدنتونه، پاتونه، پولتونه ، مدرکتونه ، پدرتونه ، سنتونه ، ایرانی بودنتونه .  تو هوا که آدم عاشق کسی نمیشه . یک کسی شما رو به خاطر خودتون دوست داشته باشه.

• اولا شما خودی بدون اینها نیستید .  دوم اصلن مادرتون هم شما رو بدون این چیزها دوست نداره . که او دوست داشته باشه . پرت و پلاها چیه . خودم را برای خودم دوست داشته باشد. ! این همون چیزیست که تو فیلم های ایران بود . طرف وقتی میخواست طرف رو امتحان بکنه با وجودیکه ارباب خونه بود و میلیونها ثروت داشت وقتی تو ماشین نشسته بود، دختر رو که میدید میگفت نه من راننده این خونه هستم . و بعد هم برای مدت دو سه ماهی رل راننده رو بازی میکرد. برای اینکه میخواست ببینه که آیا این واقعا مرا دوست دارد ؟! یا ثروت مرا دوست دارد. خوب یه دفعه هم این سوال رو نمیکرد تو این آدمی با این سن و سال و این وضعیت وقتی راننده باشی این برای چی تو را دوست داشته باشد. پس معلومه عیب و ایرادهای فراوونی داره .
ولی اونوقت ما دلمون خوش بود:نه من را چون در حالت فقر دوست داشت پس در حالت ثروت هم دوست دارد . نه . خبربد برات دارم . این فقط ثروتت رو دوست داره و بعد هم حالش یه ذره بدتر از این بوده . ای بسا غالب اوقات هم میدونسته که تو راننده نیستی . فقط یه بازیگری . ولی خوب ما دلمون به این چیزها خوش بود . این بود که فیلم های ما اینجوری بود . درست مثل فیلمهای هندی …یه زمینه های فرهنگی داریم دیگه .

• بنابراین دلم میخواد یه ذره موضوع پول رو جدی بگیرید و بازی هم درنیارید . پول من و پول تو هم نکنید . اولا نگید چون من پولو در میارم مال منه . من حق انتخاب دارم .ندارید. ندارید. دوم این بازی رو در نیارید که من احتمالا پول به تو میدم پس تو دیگه ساکت باش . من یه چیزی رو بگم که الان به خاطرم رسید . من برخی از اوقات با خانمی روبرو میشدم که میدیدم از خودش و همسرش متنفره .باورم کنید تمام کند و کاوی که میکردم چرا؟ میدیدم هیچ دلیلی برای این کار نیست .یه دفعه متوجه یک مساله میشدم و اون مساله این بود که :پانزده ساله این دو تا ازدواج کردن و این مرد کسی بوده که زنش هر وقت میگفته من پول میخوام اگر میگفته صد تومن میگفته دویست تومن بردار. یا دویست تومن بهش میداده. هروقت . هیچ وقت هم ازش حساب نمیخواسته. بنابراین همیشه حرف مرد این بوده که زنم هر وقت پول میخواد بهش میدم . اما ماجرا یه چیز دیگه است .

• بین چهارده ماهگی تا سی و شش ماهگی سه تا چیزی که به ما آسیب میزنه . o یکی مساله ادرار و مدفوع o یکی مساله آزادی و انتخاب o یکی موضوع دیگه این هست که ما در این مدت اگر وقتی که محتاجیم پدر و مادر ما رو سرزنش کنن ، تحقیر کنن ، تنبیه کنن یک گره ای تو مغز ما میخوره که وقتی که محتاجیم احساس بسیار بدی میکنیم و از خودمون و اون آدمی که بهش محتاجیم متنفر میشیم .

یعنی چی ؟یعنی من وقتی که به مادرم میگم یه لیوان آب به من بده میگه : کار دارم یا الان به تو یه لیوان آب دادم .یا وقتی که برمیگردم میگم اینو به من بده میگه : صبر کن دیگه . چقدر حرف میزنی . بیست تا مهمون دارم .  بچه به تدریج به این نتیجه میرسه تو کودکی که دقیقا تو مغزش گره میخوره که من وقتی محتاجم ،بدم .  وقتی که محتاجم فرد مورد تنفرم و از مادری که این کار رو میکنه که بچه ها تو ذهنشون موضوع مرگش میاد اینه که بعدا سر مرگ مادر گرفتاری پیدا میکنن این حال رو پیدا میکنن . نتیجه چی میشه ؟مثل بسیاری از ما خجالت میکشیم جلو مردم غذا بخوریم . خجالت میکشیم جلو مردم بخوابیم واستراحت کنیم . خجالت میکشیم بریم تو یه خونه ای بگیم که ما میخواهیم بریم دستشویی . حتی یه بازی ای درمیاریم که مثل اینکه ما اصلن دستشویی نمیریم و غذا هم نمیخوریم! چرا؟ برای انکه یه پیامی تو کودکی ما افتاده که روزی که تو محتاجی تو بدی. و فرد مورد تنفری.

حالا روزی که شما به همسرتون میگین عزیزم هر وقت پول خواستی به من بگو بهت میدم و هر وقت هم که پول خواسته بهش میده . شما نمیدونید چه میکنید . به تدریج او رو از خودش و از خودتون متنفر میکنید . در حالی که همیشه بهش پول دادید. بنابراین هرگز هرگز این کارو با همسرتون نکنید. اگر شما کسی هستید که پول رو یا در میارید یا در اختیارتونه اون رو به حسابش بریزید یا به طور کلی در اختیارش بگذارید . شما این روبریزید به حساب یا یه جایی بگذارید بدون اینکه او به شما بگه . نفس گفتن احساس حقارت و کوچکی به وجود میاره که ته اش چاه تنفره . هیچ چیز دیگه هم نیست . بنابراین تو رابطه ها قرار نیست این بازی دربیاد. این بچه های بیچاره رو هم برای دادن پنج تومن و ده تومن این بازی ها رو سرشون در نیارید . مگه دیروز بهت پول ندادم؟! ما مگر بچه بودیم بهمون چی میدادن . خوب هیچی . یه پدر دیوونه ای داشتی یه مادر بدبختی. تو هم بهت هیچی نمیدادن . حالا به من چه ارتباطی داره . به علاوه تازه تو چی شدی .همین تحفه ای که الان من میبینم. به خاطر همون بد بختی ها . من نمیدونم چی میگی و بچه ها همینطور حیروون میمونن و یه مقدار هم سخنرانی های مخصوص داریم . که مگه پول علف خرسه . مگر بابات پولش از پارو بالا میره . اصلن بچه نمیدونه پارو چیه که بالا میره . یا مگر بابات سر گنج قارون نشسته . گنج و قارون ! اینا چیه . چرت و پرت ها چیه ؟ میگه پول بده خوب بده دیگه. یعنی اصلن باور نکردنی است . برای اینکه بسیاری از ما از طریق پول میخوایم اوضاع رو کنترل کنیم . و این یک کنترل بیمارگونه است. هشدارش رو بهتون میدم : کار دست خودتون میدید . کار دست خودتون میدید .

• به همین جهت است که بعد از ده سال میبینید فکر جدایی به سر همسرتون زده . چرا؟ برای انکه در اثر گفتگو حالا به این نتیجه رسیده که بیشتر از ده ساله که تو زندگی شما بوده اگه جدا بشه نصف ثروت شما رو و اگه ازدواج نکنه خرجی رو که از شما هست میگیره و از دست شما هم زاحت میشه .فقط بهخاطر همین .

• بنابراین ما سر سه تا چیز مساله داریم . یکی پوله یکی مذهبه و یکی موضوع های جنسی .
سر پول برخی از اوقات آدمها میشکنن .  مخصوصا و متاسفانه تو زندگی بسیاری از خانمها یه ارتباطی بین پول و رابطه جنسی است. (همونطور که در مردها هست) . بدون اینکه خودمون متوجه باشیم . به همین جهت است که برخی از اوقات شما یه چیزی میشنوید . تعجب هم نکنید ها . مثلا همسر من فقط یه شاخه گل بیاره . اول اینجوری شروع میشه ولی بعد از یه مدتی شاخه گله کار نمیکنه . من انقدر خانم دیدم که بر گشته گفته هر روزم گل میاره ولی فایده اش چیه آقای دکتر . غالبا استدلالش هم دوچیزه : انقدر دلم از یه جای دیگه اش خونه …. . که گل میخام چه کار . سر قبرم بیاره .

دوم بسیاری از اوقات استدلال دیگه اش اینه که خودش که نمی اورد . من که بهش گفتم حالا از ترسش که مبادا بخام جدا بشم و اونم به خاطر پول هاش که مبادا از دستش بره داره گل میاره . در حقیقت پول خودمه که داره گل میخره برام میاره . بنابراین شما یه دفعه میبینید بیخود . و یا حرفی که میزنید که فقط یه شاخه گل بیاره و البته تهش هم یه دونه انگشتر باشه . بنابراین گلی است که به زینت انگشتره . به هر حال میخام به شما بگم بازی در نیارید و شعارهای عمومی رو هم ندیدچون غالب اوقات تو خالیه . یه ذره جدی راجع بهش فکر کنید و دو چیز رو هم یادتون باشه . شما صبح پا میشید راه میافتید برای پول و یادتون باشه وقتی که تو معبد روحانی تون میرید . آخر کار این خدای گدا ازتون پول میخواد.

16. بخشش Forgive

• تنها و تنها یک جاده انسان را از جهنم موجود به بهشت موعود میبره و اونم جاده بخشش است.  اگر نمیتونید ببخشید بدبختید.  من اصلا با گذشت و تحمل و فداکاری موافق نیستم. گذشت و تحمل و فداکاری یعنی من به دیگری اجازه بدم کار بد بکنه . من حرفی نزنم . او رو به خاطر کار بدش تشویق بکنم .  به او بگم این کار بد رو بشتر با من بکنه .  این کار بد رو با دیگران بکنه . از او آدم بدتری بسازم .  به خاطر کار بدی که با من کرده من آسیب ببینم .  من به خاطر آسیبی که دیدم به دیگران بدی بکنم .  من اصلا و ابدا با گذشت و تحمل و فداکاری موافق نیستم .  ولی مساله بخشش داستان دیگری است .  بخشش یعنی یه کسی در حق شما یا شما در حق خودتون اشتباهی کردید . اون اشتباه رومیفهمید و میپذیرید . ازش می آموزید .

• اگر در ارتباط با دیگری است معذرت میخواهید و آمادگی خودتون رو برای جبران اعلام میکنید و پرونده رو میبندید.  ولی ، دیگه هرگز به اون آدم اجازه نمیدید که درشرایط قبلی همون آسیب رو به شما بزنه. اصلا به من نگید که من سیصد دفعه همسرم رو بخشیدم باز دوباره همون کار رو میکنه.  ما برای بار دوم بخشش نداریم.

• شما وظیفه تون این هست که از خودتون محافظت و مراقبت کنید .  این یه موضوع بسیار پیچیده و جدی است .  حتی برخی از اوقات اجازه ای که به او میدید که همون کار بد و غلطش رو بکنه فقط به خاطر اینکه میخواین دست بالا را داشته باشید که هرموقع لازم شد تو سرش بزنید .  اینها مکانیزم هایی است که برخی از اوقات میل شما به قدرت و کنترل است .  مساله خیلی جدی تر از اینه که اون مکانزیم عادی به نظر بیاد .

• بنابراین مساله بخشیدن یعنی آمادگی برای قبول این واقعیت که در دنیا کار بد و غلط خیلی کم است .  آنچه که مردم انجام میدن اشتباه است . Mistake. اشتباه لازمه رشد انسان ناقص است . بنابراین من آماده ام خودم رو به خاطر اشتباهاتم و تو رو به خاطر اشتباهت ببخشم.  ولی مشروط بر اینکه در یه شرایطی قرار بگیریم که آنچه که اتفاق افتاده یه اشتباهی است که با بخشش پاک میشه و میره کنار .  یعنی کسی است که به من چاقو زده . من خودم رو به دکتر میرسونم. چاقو رو در میارم که آزاد بشم . اگر کسی هستید که کسی رونمی بخشید، یعنی چاقویی که به من خورده رو نگه میدارم و الان بیست سی ساله که این چاقو رو دارم و اگر به این اجازه بدید که چاقوهای بعدی رو بهتون بزنه. فقط نگاه کنید که چرا این کار رو میکنید. و فایده اش برای شما چه هست . کارکردش چه هست .

• موضوع ، موضوع بسیار پیچیده ایست.  همین قدر میخوام عرض کنم که این مساله رو با گذشت و تحمل و فداکاری اشتباه نکیند. چون اونجا بار منفی داره و من دو چیز رو هنوز ندیدم. آدمی که گذشت کنه تحمل کنه فداکاری کنه و  آدمی که به خاطر بچه ها تو زندگی زناشویی بمونه .  من هنوز چنین چیزی ندیدم .  من تنها چیزی که دیدم آدمی دیدم که چهار تا مشکل داره. نادانی .  ناتوانی . نیازمندی .  نگرانی .  به من نشون بدید زنی یا مردی که تو زندگی زناشویی مانده به خاطر بچه ها .  دلم میخاد اون زن و اون مرد رو من ببینم . و من هنوز ندیدم .  هر وقت که دیدم ، دیدم توش آدم نادانی بوده . آدم ناتوانی بوده . آدم نیازمندی بوده . آدم نگرانی بوده .  وقتی که نادان ناتوان نیازمند نگران هستم . چهارتا نون لعنتی . که من به خاطر بچه هام
اونجا نموندم . مشکل من یه چیز دیگه است . بنابراین مساله پیچیده است . ولی میخوام توجهتون رو به این جلب کنم که این پیچیدگی رو درست باهاش برخورد کنید .

17. نفر اول زندگی

• همسر شما قراره برای شما نفر اول باشه تو دنیای امروز .  یعنی چی نفر اول؟  یعنی اینکه او هفتاد هشتاد درصد زندگی شماست .  بچه هاتون . خانوادتون . دوستانتون . و دیگران همه روی هم بیست درصد .  این معنی اوله . معنی اول این نیست که شما همیشه نفر اولید .  شما نمیتونید به همسرتون بگید من برای تو مهمترم یا کار . بگه تو . پس سر کار نرو .  من برای تو مهمترم یا دستشویی. خوب معلومه تو . پس دستشویی نرو .  ما همچین بازی ای نداریم .  مساله وقتی میگم نفر اول یعنی درمجموع .

• دوم اینکه در شرایط مساوی همیشه همسرتون انتخاب میشه .  روزی که مادرتون میگه بریم سینما و همسرتون میگه بریم تئاتر. اگر این دو تا در شرایط مساوی از نظر نیازی که به سینما و تئاتر دارن شما باشد گوش به حرف همسرتون بدید. بیخودی بازی درنیارید که مامان چند روزه آمده اینجا . بعدهم مامانم پاش لب گوره . بعد میمیره بعد دل ما براش میسوزه. بعد میریم سر قبرش افسوس میخوریم . بعد این بیچاره تو زندگیش هیچی نداشته . اینها مساله شما نیست . علت اینکه مادر شما به این بدبختی رسیده برای اینکه شوهرش نفر اول نگرفتتش. بنابراین بازی تمومه . وقتی شما همسر میگید همسرتون نفر اوله . شما نمیتونید این بازی رو با هیچ کس دیگه در بیارید . با هیچ کسی .

• شما یه مسئولیتی با دیگران دارید . درست وقتی که پشت فرمون نشستید مسئولیت شما جز در شرایط عجیب و غریب استثنایی اداره کردن اتوموبیل خودتونه . با ماشین بقیه چه کار دارید. و بازی هم در نیارید ها .بازی هم در نیارید .  لطفا این بازی رو در نیارید که بچه ها اول اند. نیستند. نیستند. روزی که بچه ها اول باشند بچه ها رو شما از پا در میارید. مطالعات علمی نشون میده به میزانی که بچه های شما براتون مهم تر از همسرتون هستند، آسیب شما به بچه ها بیشتره .

• وابستگی و اعتیادی که شما در بچه به وجود میارید بچه ها رو از پا درمیاره .  رابطه معکوسی داره هرچه بچه مهم تره زن و شوهر اهمیتشون کمتره.  اینا مال خانواده های بسته ای هستند که اصولا یک فاصله ی بسیار زیادی بین زن و مرد وجود داره و رابطه از اساس و پایه غلطه و بنابراین حتی بچه ها دوم اند.  معلوم است وقتی که شما با همسرتون هستید و بچه ها. همسر شما پدر و مادر اون بچه هست و معلومه اون بچه براش مهمه و بنابراین خودشو در مقایسه با بچه نمیذاره . ولی اگر شما رو گذاشت، شما انتخاب میکنید .  اگر بچه تون گفت بریم سینما و همسرتون گفت بریم تئاتر شما میرید تئاتر.  حتی در مقابل بچه. برای اینکه این انتخاب همسر شماست که مادر یا پدر اون بچه هم هست. شما قرار نیست دیگه نقش دیگری رو هم شما بازی کنید. این رو به این دلیل عرض میکنم که خط رو مشخص کرده باشم .

• باید مسئله این است که همسر شما نفر اول زندگی شماست .  مادر شما و پدر شما زندگی خودشون رو دارن .  مادر شما نفر اول زندگی پدرتونه.  پدر شما نفر اول زندگی مادرتونه.  اونا دارن اول هم رو.  همسر شماس که نداره.  و اون شما رو داره. و بنابراین نفر اول سر جاشه.

18. قدردانی و قدر شناسی

• شما قراره قدردان و قدر شناس باشید .  شما قرار نیست از همسرتون چیزی رو بخواهید مگر با گفتن جمله “لطفا” . “خواهش میکنم” .  یعنی شما نمیتونید بدون “لطفا ” و “تشکر” هیچ جمله ای رو با همسرتون داشته باشید و وسطش هم قرار است که یه دو جمله مهربانانه داشته باشید و قرار است که قدر دان و قدر شناس باشید.

• بسیاری از مردم تمام رنجشون تو دنیا اینه که کسی قدرشون رو ندونسته.  علت اینکه شما تو مسابقات اسکار رو میبینید بیشترتون اقلا یکی دوباری گریه میکنید مال اینه که اونجا قدر دانی و قدر شناسی میشه. از کاری که یه کسی کرده و اونیکه میره اون بالا از مادرش˛ خواهرش˛ همسرش˛ یه کسی که کمکش کرده قدردانی میکنه. تمام ما اون ته وجودمون سر مساله اینکه ازمون قدردانی و قدر شناسی نشده رنج میبریم. برای اینکه خودمون میدونیم چه اندازه رنج بردیم برای دیگران و هیچ وقت فهمیده و شناخته نشدیم . بنابراین شما وظیفه تون قدردانی و قدرشناسی است. به هر شکل و فرمی که میدونید هست.

• یعنی اون آدم باید بدونه که شما از زندگی با او˛ از کاری که در خصوص بچه ها میکنه˛ از وقتی که داره صرف میکنه˛ ازهر چه ˛ از هرچه که هست قدر دان و قدر شناسش هستید و این موضوع است که یه آدم رو به آرامش می رسونه و زیر پاش رو خالی نمیکنه.

19. تنظیم روابط اجتماعی

• شما قراره روابط اجتماعی رو˛ روابط خانوادگی رو˛ روابط فامیلی رو˛ با همکاری هم تنظیم کنید.  شما باید تصمیم بگیرید که هفته ای چند دفعه با چه دوستانی چه جور رابطه ای میخواهید داشته باشید. با خانوادتون چگونه؟ شما نمینوتید به خانوادتون بگید بیاید خونه ی ما. شما نمیتونید برید خونه بعد مثل گذشته ها بگید خانم غذا حاضر کن چند تا مهمون دارن میان. شما این کارو نمیتونید بکنید. روابط اجتماعی˛ روابط خانوادگی˛ روابط دوستانه˛ حتی رابطه با بچه ها باید با همکاری شما تنظیم بشه. قرار ها گذاشته بشه و خاطرتون آسوده بشه که چنین است. شما نمیتونید یه دفعه وارد خونه بشید و ببینید که خانواده همسرتون اونجا نشستند. شما قراره که تو این زمینه بدونید .

• اصلا مهم نیست که اونا خوبن یا بدن . ای بسا شما با دیدن اونها خوشحال هم بشید وقتی میرید و میبینید اونها هستند. ولی مهمش این هست که باید از قبل بدونید. شما همیشه خبرش رو میدید و این روابط باید همیشه تنظیم بشن. سازمان داده بشن . یه نظم و ترتیبی توش وجودداشته باشه.

20. اداره کنترل انضباط

• من و شما سه تا وظیفه برای خودمون داریم:

o اداره کردن خودمون . Managing ourselves.
o کنترل کردن خودمون .
o انضباط و discipline
• کسی نه قرار است ما رو کنترل کنه˛ نه قراره ما رو اداره کنه و نه قراره ما رو به انظباط بکشونه.Self-control. Self-discipline. Self-management.
• این اداره کردن در زمان و پول، سر جایخودش هست .  شما باید خودتون این کارو بکنید و همسرتون رو کمک کنید که این کار رو بکنه.  من قراره. من قراره بدونم اینجا که رفتم این حرفها رو نمیتونم بزنم. I have to have a self-control
• من قراره بدونم وقتی میرم تو این مهمونی به خاطر اینکه یه ذره مشروب بخورم کنترلم رو از دست میدم˛ مشروب بیشتری میخورم .من حق ندارم شروع کنم خوردن مشروب رو.  من باید بدونم وقتی که همسر من ناراحت میشه از مشروب خوردن من و بازی هایی که در میارم این منم که باید کنترل کنم خودمو . او نمیتونه بشینه هی اینجوری کنه که نه یا نخور یا اینجوری نکن یا فلان . یا نه. یا متاسفانه تو مهمونی ها شما میبینید زن و شوهر انقدر سر و صدا یا صورتهای عجیب و غریب در میارن چون میخوان پیامهایی به هم بدن . نه بسه. خیلی خورده. نه خیلی ممنون. مثل اینکه بچه کوچولو ئه. مساله self control و self discipline مساله اصلی و اساسی شماست. و مهم است که تو زندگی این رو تنظیمش کنید.

21. حال و احساس خوب دادن

• مساله دیگه دادن حال و احساس خوب است به همسرتون.  چندتا چیز است که همسر شما از جانب شما احتیاج داره.

o اطمینان TRUST
o آرامش˛ آرام بودن CALM , RELAX
o احساس آزاد بودن FREEDOM, FREE
o استقلال INDEPENDENT
o امنیت SECURITY

• شما تو این زمینه ها باید همسرتون رو کمک کنید.  همه ما احتیاج داریم که اطمینان رو˛ امنیت رو˛آرامش رو˛ آزادی رو و استقلال رو از جانب دیگری که ما رو به اون سمت هل میده داشته باشیم . ما هم او رو به این سمت هل بدیم . اینا دادن حال و احساس خوب است.

• قالب اوقات از تشکری که اون آدم میکنه هم متوجه میشبم که به یه امنیتی و به یه آرامشی رسیده. فقط با یه جمله. ما این امنیت و آرامش رو از جانب هم داریم.  حالا بسیاری از اوقات شما تا به هم میرسید : اوضاع خراب نشه ها . بد بخت نشیم ها . سیتیزن شیپ یه عده رو شنیدم کنسل میکنن مال مارو کنسل نکنن ها .

• شما یه عده رو میبینید متخصص دلهره دادنند. بچه همسایه دیدی چی شد ؟ دزدیدنش . آخه ما که بچه نداریم! حالا اگه داشتیم!  شما احتیاج به این دارید که حال خوب و احساس خوب به درستی به هم بدید . نه اینکه پرت وپلا به هم بگید . مثلا تو بلند ترین مرد یا زن دنیا هستی ! تو مثلا زیبا ترین زن دنیا هستی! شما میتونید بگید تو زیباترین زن هستی برای من که به من میدادن . اما تو زیباترین زن دنیایی، خوب این ول میکنه میره تو تلویزیون برای اینکه اول بشه˛ نمیشه˛ برمیگرده. این حرف ها رو باید یه مقدار مراقب بود . این هاست حال خوب دادن . این امنیت . آرامش استقلال آزادی اون relaxation است که حال خوب است که شما وقتی کنار یک کسی هستید حالتون خوب است .

• تو کار روان درمانی و تراپی بسیاری از اوقات دوستان حرفشون این هست که گر چه عیبم رو گفتی ˛ گر چه بهم حمله کردی˛ گرچه به من اشتباهم رو گفتی˛ گرچه به من گفتی مریضی ولی به دلیل امنیت و آرامشی که با گفتنت و با امید برای بهتر کردنش به من میدی و توانایی که در تو میبینم برای اینکه من رو کمک کنی راحتم باهاش.  من به هزار نفر گفته ام دیوونه ای، خلی، خری، همه چی گفتم. یک نفرشون اعتراض نکردن . غالبا هم تشکر کردن. خب چی نشون میده؟ نشون میده مساله این نیست. نشون میده مساله اینه که آدم خاطرش آسوده باشه که اوضاع اینه. من بچه هام وقتی کوچولو بودن بهشون اصلا نمیگفتم پسر خوب . میگفتم من اصلا پسر خوب دوست ندارم . من پسر متوسط دوست دارم. تا اینکه شما برگردید بگید تو بهترینی. بچه همینجوری معطل میمونه که رفت تو مدرسه. هیچکس ما رو بهترین نمیدونه!. مخصوصن سال اول بچه اول . چون هی پدر مادر میگفتن تو بهترینی. بعد میره اونجا میبینه بیست تا بچه از او بهترن. معلم هم به من محل نمیذاره . به هم میریزه . لااقل بچه دوم انقدر بچه اول تو سرش زده که اینجور فکر نمیکنه . ولی بچه اول ابدا . میره … آقا ما اولینیم . که اینها ضربه های سنگینیه . بنابراین اینو با همسرتون نزنید.

22. رشد

• مساله این است که شما با هم ازدواج کردید که با هم رشد کنید.  شما با هم ازدواج نکردید که یکی تون فریز بشه و بچه بشید.  شما میبینید بسیاری از اوقات مخصوصا مردها دنبال یک زنی هستن که برن بگیرنش اونو بچه اش کنن. حالا بمون . من همه کارها رو میکنم . حتی بعد از یه مدت توخونه˛ آشپزی هم من میکنم. ظرفها هم من میشورم . خونه هم من جارو میکنم. تو فقط بشین مثل ملکه خودتو باد بزن. ما تو زندگی آمدیم˛ یه راه وجود داره.

• ما همه مون پرنده ای هستیم در حال پرواز .  روزیکه پرمون رو بستیم مطمئن باشید سقوط میکنیم .  بنابراین تو زندگی مساله رشد است . مساله این که خاطر مبارک آسوده باشه نداریم.  بگی بخواب راحت باش عزیزم آدم رو از پا در میاره . حتی با پدر مادرهاتون این کار رو نکنید. روزی که شما آمدید همه نیازهای پدر و مادرتون رو برآورده کردید به زودی اونها رو تو قبرستون گذاشتید. روزی که گذاشتید هر کاری که میتونن بکنن رو بکنن اونها زنده هستند . بدن انسان چه از نظر فیزیکی چه از نظر روانی اینه . تا زمانی که ازش کار میکشید کار میکنه وقتی که ازش کار نمیکشید If you don’t use it you lose it. بنابراین مساله رشد است .

• دوم اینکه همیشه در ارتباط با خودتون و دیگران شما میتونید از خودتون خوب یا بهتر یا بهترین یا بد یا بدتر یا بدترین رو در بیارید.  یه تئوری ای هست به نام تئوری انگشتی. من این وسط هستم خود واقعی منه. ACTUAL SELF. یه خود خوب دارم اینجاست . من همه این کارها رو میتونم یه ذره بهتر انجام بدم. یه خود بهترین دارم وقتی که بهترین هامم. در عین حال من یه خود بد دارم که یه ذره خسته باشم . ولکنم . حوصله نداشته باشم. یکی بدترینه که یه کارایی هیچ وقت نمیکنم. ما همیشه تو این پنج تا حالت گرفتاریم. مهم اینه که چه میکنیم .

• آیا در همسرتون خوبش یا بهترینش رو درمیارید؟ یا میگردید بدترینش رو در میارید.  روزی که شما در ارتباط با خودتون یا همسرتون بد یا بدترین رو در میارید خبر بد براتون دارم. پنج سال بعد دیگه تحمل خودتون و او براتون غیر ممکنه. در حالی که اگر شما در خصوص ارتباط با بچه ها و همسرتون به سمت خوب و بهتر خودتون و او برید بعد از یه مدتی از او یه آدم بهتری ساختید .
علتش هم این است که او خوبش یا بهترینش شما رو میبره سر جای واقعیش و به تدریج اون چیزی که بد و بدتره بیرون رفته و جاش حتی خود واقعیش رفته جای خود واقعیش قرار گرفته.
یعنی من پنج سال بعد یک کس بهتری شدم. مطمئن هستم که متوجه مساله هستید.  بنابراین مساله رشد و بهترین رو در آوردنه .

• شمابرخی تون متخصص این هستید که آدم زن بده دستتون مرد بده دستتون شش ماه بعد گندیده فاسد بیارید تحویل بدید. هر کی رو بدن دستتون. شش ماه هشت ماه بعد از کار میندازیدش فلجش میکنید میارید بعد میگید این چرا اینجوری شد .  مهمترین مساله این هست که آیا شما از یک کسی بهترین و برترین رو در میارین؟ یا کمکش میکنید که در بیاد و خودتون چنین اید یا نه؟

23. فهمیدن و پذیرفتن همسر

• مهمش این است که کوشش کنید همسرتون رو بفهمید و بعد از اینکه فهمیدید بپذیرید.  معناش این نیست که باهاش هم عقیده باشید . در خصوص آدم ها هم همینه . من کوشش میکنم آدم ها رو بفهمم و اونها رو به صورتی که هستن بپذیرم. ولی با عقیده شون موافق نیستم .

• معنی فهمیدن و پذیرفتن کاملا متفاوته با فهمیدن و قبول کردن دیگری.  شما تو زندگی قراره دیگران رو بفهمید و اون ها رو آنگونه که هستن بپذیرید.  همسرتون همینه که هست. بفهمیدش و بپذیرید. چون شما او رو انتخاب کردید.  در مجموع او برای شما بهتر بوده یا بهترین بوده .  ولی شما نمیتونید بگید که تو چون متفاوت با منی من با تو مساله دارم . نه. من تو رو میفهمم و تو رو همینگونه که هستی میپذیرم.

• اگر شما حرفتون این باشه که من تو رو میفهمم و اگر به صورتی که من درست میدونم باید دربیای تا تو رو بپذیرم یا دوست داشته باشم که شما آدم خودخواهی هستید.  شما روزی میتونید بگید من رو دوست دارید که من مختلف و متفاوت رو دوست داشته باشید.  اگر شما منی رو که عین خودتون هستم دوست دارید، که شما فقط یه خودخواهی هستید که فرافکنی کردید خودتون رو با من. و بسیاری از اوقات وقتی که شما یه آدمی رو دوست دارید به خاطر اینه که او رو مثل خودتون میدونید. در حالیکه یه ذره نگاه کنید˛ ته وجودتون میبینید خودتون رو دوست ندارید. و خودتون رو آنگونه که هستید نمی پسندید.خوب یه تحفه ای هم پیدا شده عین شما و خوب بعدا چه خواهد شد.

• بنابراین تو زندگی قراره این رو همین جوری که هست بپذیرید.  بذارید به شما بگم : این زن و شوهری که شما میبینید یا اوایل دیدید معمولا یه ده بیست درصد با گذشت زمان بدتر میشن. اینها بهتر نمیشن. اصلن ما زنی که خوب بشه، شوهری که خوب بشه نداریم. ما فقط زنی که بدتر میشه، شوهری که بدتر میشه داریم.  اگه میبینید بیست درصد بدتر میشه، شما هنوز میخواینش خوش آمدید.  اگه همینی که الان هست رو نمیتونید تحمل کنید برید دنبال کارتون . بنابراین مساله فهمیدن و پذیرفتن موضوع مهمیه.

24. ظاهر و زیبایی

• ببینید یه گرفتاری که تو فرهنگ ما هست اینه که ما برای دیگران خودمون رو خوشگل میکنیم ولی تو خونه نه. تو خونه اصلا برخی از اوقات اگر همسرمون ما رو تو خیابون ببینه مخصوصا اگر آقا باشه، دنبالمون راه می افته، عجب تیکه ایه. بعد میرید متوجه میشید زن خودتونه. برای اینکه تو خونه این جوری نبود. و بسیاری از اوقات خانم ها وقتی شوهرشون رو تو مهمونی میبینن فکر میکنن چه شاخ شمشادیه اما تو خونه خدا به خیر کنه .

• قربونتون برم اولین چیزی که مواظب باشید اون چیزیست که رابطه ها رو میسازه و ویران میکنه و اون بو است.  بو یه جایی تو مغز قرار داره که همه چیزو خاموش میکنه یا روشن میکنه یا خراب میکنه یا میسازه .  به بوتون اهمیت بدین و به بوی اونم اهمیت بدید . بو ها رو درست کنید. درست کنید. برخی از شما مشکل دهان و دندان و لثه دارید. این همه دکتر و متخصص هستن میتونن کمکتون کنن.  یه عده تون مشکل جهاز هاضمه دارید.  بعضیهاتون از بدنتون یه جور بویی یا عرقتون میاد بالا.  اینا رو بعضی هاشو میشه درست کرد.  دستم به دامنتون . لطفا حرف های پرت و پلای پزشکی نزنید.  سیر به دردتون نمیخوره.  پیاز به دردتون نمیخوره.  این ادویه رو نخورید.  اینها بوی گند میده.  شما سیر میخورید بعدا گوگرد از بدنتون میزنه بیرون هیچ کس نمیتونه تحمل کنه.  قربونتون برم بیخود نگید این میجنگه کلسترول و … ولم کنید کلسترول اولن نمیجنگه . سیر با کلسترول کاری نداره . هزار تا راه دیگه وجود داره . حالا چرا باید سیر بخوری تا کلسترول در بره. خب طرف هم در میره. من انقدر داشتم که باورم کنید اینکه جدی عرض میکنم هزارتاشون دوهزارتاشون که چرا رابطه جنسی تموم شد؟ فلانی نزدیک بهش میشم بوش من رو از کارمیندازه. این مخصوصا تو آقایون خیلی جدی تره . علتش هم این است که مرد یه سیستم جنسی که نداره . زن یه سیستم جنسی داره که اگه ول بده معمولا ول داده. مرد سه تا سیستم باید کار بکنه. تنهاسیستم SEXUAL نیست . سیستم عصبی˛ سیستم گردش خون . اصلن یه سیستم هیدرولیکی که باید بتونه این سیستم رو بالا بکشه و بعدا نگه داره. شما با بوتون اون سیستم رو میترکونین. این عطر و ادوکلن ها رو تو خونه مصرف کنید. بیرون برای کی مصرف میکنید. شما به دنبال کی هستید. این طرف که برده که پس آورده با بقیه میخواید چی کار کنید. بنابراین مساله بو رو مواظب باشید .

• مواظب آرایش و ظاهرتون باشید . میدونید حتی پیشنهادی که میکنن این هست که بهتر این است که هفته ای یکی دوشب حتمن برید بیرون . لباس خوب بپوشید برید غذاتون رو بیرون بخورید . درست مثل زمانی که DATE میکردید برگردید خونه . مکانیزمی که چندین جنبه داره کمکتون میکنه که صرف نظر از تمایل جنسی رابطه رو پیدا کنید. نمیخوام وارد بحث جنسی بشم.

• شما دلیلی که با هم ازدواج کردید به خاطر اینه که زن و مردید.  اگه به دلایل دیگه ای بود معمولا دوامی نداره .  برای اینکه رابطه جنسی و رابطه احساسی و عاطفی و عشقی زمینه ژنتیک˛ بیولوژیک˛فیزیولوژیک˛ نورالوژیک˛ روانی˛ اجتماعی˛ فرهنگی و تاریخی داره. شما اگر این سیستم رو نتونید درستش کنید گرفتاریه .

• مساله رابطه جنسی یک مشکل بزرگ مردم دنیاست برای اینکه:
o . هر حالی که شما از نظر جنسی دارید، بیشتر از پنج درصد مردم دنیا ندارن . نود وپنج درصد یه جور دیگه اند.
o معمولن پر از اشکال و عیب و ایراد اینجاش هست . یه مقدار باید در این زمینه دونست.
o یکی از اون مطالب این هست که شما باید به سمت اون آدم کشیده و کشانده بشید. نه اینکه خودتون رو به خواب بزنید یا اینکه انقدر تو آشپزخونه بمونید تا او خوابش ببره یا بعدا انقدر بازی و بهانه در بیارید و گرفتاری هایی که هست. یا باید مشروب بخورید یا مواد مخدر و یا آخر کار که دیگه کم میاریم یه ویدیویی بذاریم یا فیلمی که از طریق اون ها تحریک بشیم.
o اینها گرفتاریه . این سیستم ها رومیشه درستش کرد و اگه درستش نکنیم کار دست خودتون میدین. آخر کار اون چیزی که آدمها رو˛ زن وشوهر ها˛ رو برای هم نگه میداره مساله رابطه جنسیه.
o اشکال کار اینه که تو آقایون یه مقدار فیزیکال و مکانیکال است اگر مردی دارید که اینجوریه، نگهش دار . o علتش هم روشنه تا هفتاد هشتاد سالگی این سیستم کار میکنه .  ولی اگر یه مردی دارید که مثل شما احساسی و عاطفی است و چون به مادر من اینجوری گفتی برای شش ماه دیگه کاری بهت ندارم، خبر بد براتون دارم، به زودی هیچ کاری باهاتون نداره.
o خانمها یه ماجرای دیگه ای دارن .  زن و مرد از نظر جنسی بسیار با هم متفاوتند.  علتش هم این است که طبیعت دست به یک کار عجیب و غریبی زده .  مرد در یک رابطه جنسی با خارج ازخودش ارتباط داره .  تازه با خارجی که نداره و بعدا پیدا میکنه.  زن باید یه کسی رو به درون خودش بپذیره . o و اصلا من نمیدونم چه خبره. شما فکرش رو بکنید ! اینه که در تمام حیوانات از جمله انسان این مرده که دنبال زن میدوه. برای اینکه یه چیزی بیرونه داره میدوه.  در حالی که زن باید یک کسی رو به درون خودش بپذیره . خب خیلی متفاوت است آدم دست تو دماغ یکی بکنه یا یکی دست تو دماغش بکنه. o بنابراین موضوع رابطه جنسی رو و این ظاهر و زیبایی رو جدی بگیرید.  بعد هم این سیستمی است که میدونید اگر به درستی به کارش بندازید کار میکنه.  این سیستمی است که اگر از کار بندازیدش کارنمیکنه بعدا.  برای این کار کمک های پزشکی و روانی میشه گرفت .

• مساله انسان اینه˛ بذارید این جمله رو بگم چون برام مهمه˛ میان یه زن و شوهر که همدیگه رو دوست دارن رابطه جنسی˛ هیچ رابطه ای درجهان از نظر فیزیکی از نظر مادی از نظر روانی از نظر احساسی از نظر عاطفی از نظر فیزیلوژیک از نظربیولوژیک از نظر ژنتیک از نظر روانی و روحانی بالاتر از رابطه جنسی زن و شوهری که همدیگه رو دوست دارن تو چهارچوب ازدواج نیست.  شما یه همچین رابطه ای رو ندارید.  به من نگید رابطه مادر و فرزند .

• اشتباه میکنید من نمیدونم شما یه همچین رابطه ای رو چطور میشه سرسری بهش نگاه کرد و بازیچه گرفتش. و با توجه به بیماری ها و گرفتاری ها باهاش برخورد کرد. متاسفانه همه ما در بیشتر زمینه های رابطه جنسی عیب و ایراد و اشکال داریم.  علتش هم این است که نه به طریق درست علمی میدونیم و تازه اون اندازه که دنیای علم به ما گفته پدر و مادرها و در کودکی ما میدونستن که ما رو کمکمون بکنن برای اینکه رابطه جنسی درستی داشته باشیم .

• ما پر از گرفتاری هستیم . انقدری که متاسفانه بسیاری از ما رابطه جنسی را هنوز شهوانی و حیوانی و پر از کثافت و نجاست و فلان و بهمان میدونیم و به همین جهت است که ما هم توش گرفتار شدیم. یعنی این رو به این دلیل عرض میکنم که یه مقداری این موضوع رو جدی بگیرید .

25. توافق در اختلاف

• من همیشه˛ همیشه با خودم اختلاف دارم . من الان اگر نوار خودم رو بشنوم میگم چرا این حرفها رو زدم . چرا اون حرفها رو نزدم . چرا این شوخی ها رو کردم چرا اون مطلب رو یادم رفت.
من همیشه با خودم اختلاف دارم.  بنابراین من همیشه با شما اختلاف دارم . درباره هر موضوعی . هر موضوعی .  حتی وقتی که درباره یه موضوعی هم با هم توافق داریم مگر به جزییات وارد بشیم با انگیزه و هدف ها با هم اختلاف پیدا میکنید.

• پس من وشما همیشه با هم اختلاف پیدا میکنیم.  هیچ زن و شوهری پیدا نمیشن که با هم اختلاف نداشته باشن .  مهم اینه که آیا من و شما حاضریم که اختلاف هامون رو به درستی طرح کنیم .  اختلافات مون رو حل کنیم.  هیچ زن و مردی نیستن که با هم اختلاف ندارن.  اگه به من بفرمایید که با هم اختلاف نداریم یقینا دروغ میگید یا انقدر نادانید .  هیچ راهی غیر از این نیست. بیخودی نگید که ما با همدیگه هیچ اختلافی نداریم .  ما همچین چیزی نداریم . ما همه با هم اختلاف داریم . مساله این است که آیا حاضریم اختلاف هامون رو طرح کنیم و حل کنیم یا نه و یادتون باشه˛ هرگز هرگز هرگز اختلاف زناشویی رو بیرون نبرید.

• هرگز همسرتون رو مجبور و وادار به کاری که او دوست نداره و درست نمیدونه نکنید. حتما آسیب میبینید. به جایی برسید که توافق کنید. حتی توافق کنید که ما با هم توافق نداریم . به جایی برسید که هر دو احساس کنید برنده اید. به جایی برسید که حتی به این نتیجه برسید که ببین من و تو سر این موضوع اختلاف عقیده داریم . اینجوری اینجوری اینجوری فکر میکینیم . و حتی بیان میکنیم که او بفهمه شما رو فهمیده. و شما بفهمید او رو فهمیدید. من اینجوری فکر میکنم ولی از تو خواهش میکنم این کار رو اینجوری بکنی. یا من با وجودی که مخالف این عقیده و نظر و کار هستم، چون تو اصرار داری میگم بسیارخوب این کار رو بکنیم. اسم این بردن است . دو طرف هم بردین حتی وقتی که به نظر غلط او رضایت میدید.

• اما روزی که نظرتون رو به دیگری در هر زمینه ای تحمیل میکنید مطمئن باشید که تمام زندگی زناشویی و زندگی رو باختید. تمام زندگی زناشویی و زندگی رو باختید. ما تو زندگی برنده نداریم. این درست مثل این هست که تمام شادی شما این باشه که من میام سر چهار راه میزنم به ماشین تو. خوشبختانه ماشین من هزار تومن خسارتش شد مال تو ده هزار تومن. خبر بد براتون دارم. این ده هزار تومن از آن هر دوی شماست . هیچ وقت رابطه زناشویی رو نبرید.

• هیچ وقت همسرتون رو در شرایطی نگذارید که وادارش کنید یک کاری رو بکنه با نکنه. با برادرش یا خواهرش یا مادرش اینجوری یا اونجوری بکنه. نکنید، گفتگو کنید و او رو به این نتیجه برسونید که این به صلاح هر دوتونه . حتی میتونید نظر مختلف و متفاوت تون رو داشته باشید و از او بخواهید که به خاطر شما این کار یا اون کار رو بکنه یا شما به خاطر او این کار یا اون کار رو بکنید. ولی این یک توافق است که بین دو آدمی که با هم اختلاف دارن به یه جایی میرسونه. تا درست برعکس فکر کنید که چون من زورم به یه جایی میرسه این ماجرا رو بهت تحمیل
میکنم و تو هم چاره ای جز پذیرفتن این موضوع و مساله نداری.