خلاصه کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز

بخش سوم : ساخت های قدرت- قسمت اول

این بخش شامل قسمت های زیر می باشد:

         i.            قشربندی و ساخت طبقاتی، Stratification and Social Class

         ii.            قومیت و نژاد، Race and Ethnicity

        iii.            گروه ها و سازمان ها ، Organizations and Networks

        iv.            سیاست، دولت و حکومت ، Politics, Government, and the State

         v.             جنگ و ارتش

قشر بندی و ساخت طبقاتی

o       چرا بعضی گروه ها در جامعه ثروتمند یا قدرتمندتر از دیگران هستند؟

o       جوامع امروزی تا چه اندازه نابرابرند؟

o       تا چه اندازه فردی از یک زمینه اجتماعی فروتر، بختِ رسیدن به بالای نردبان اقتصادی را دارد؟ و ….

o       نابرابری ها Inequalities در همه انواع جامعه انسانی وجود دارند.

جامعه شناسان برای توصیف نابرابری ها، از وجود قشربندی اجتماعی Stratification  Social سخن می گویند.

قشر بندی را می توان به عنوان نابرابریهای ساختارمند میان گروه بندیهای مختلف مردم تعریف کرد.

o       گیدنز ، چهار نظام اساسی قشربندی را نام برده است.

           i.            بردگی ، Slavery

          ii.            کاست، Caste

         iii.            رسته ای، Estates

         iv.             طبقه ای، Class.

o       بردگی یک شکل افراطی نابرابری است که در آن، بعضی افراد در واقع به عنوان دارایی، در تملک دیگران اند. نظام برگی از حدود یک قرن پیش، یعنی زمانی که در آمریکای شمالی و جنوبی به بردگان آزادی داده شد، به تدریج ریشه کن گردید.

o       کاست پیش از همه با فرهنگ های شبه قاره هند در ارتباط است. خود اصطلاح کاست یک واژه هندی نیست و از واژه کاستا در زبان پرتغالی به معنای نژاد یا گوهر پاک گرفته شده است.

o       به اعتقاد گیدنز، نظام کاستی بسیار پیچیده است و از نظر ساخت از یک ناحیه تا ناحیه دیگر فرق می کند. مفهوم کاست گاهی خارج از زمینه هندی نیز به کار رفته است.

o       رسته ها جزء نظام فئودالی اروپا بودند، اما در بسیاری از تمدن های قدیمی دیگر نیز وجود داشتند. برخلاف کاست ها، تا مدتی ازدواج میان گروهی و تحرک فردی بین رسته ها تحمل می گردید.

o       نظام های طبقه ای از بسیاری لحاظ با بردگی، کاست ها یا رسته ها فرق می کنند،  که در اینجا به چهار تفاوت اشاره شده است:

a.      طبقات بر خلاف انواع دیگر قشرها، به وسیله مقررات قانونی یا مذهبی ایجاد نمی شوند.

b.     طبقه یک فرد، دست کم تا اندازه ای اکتسابی است.

c.      طبقات به تفاوت های اقتصادی میان گروه بندی های افراد بستگی دارد.

d.     نظام های طبقاتی اساساً از طریق ارتباطات گسترده غیر شخصی عمل می کنند.

·         نظریه های قشربندی در جوامع امروزی

o       گیدنز، پرنفوذترین رویکردهای نظری قشربندی را مربوط به کارل مارکس  Karl Marx ،  ۱۸۱۸-۱۸۸۳  و ماکس وبر Max Weber   ۱۹۲۰-۱۸۶۴ می داند. هر چند که دو نظریه متاخر، یعنی نظریه های اریک اولین رایت Erik Olin Wright ، متولد  ۱۹۴۷ و فرانک پارکین Frank Parkin ،  ۲۰۱۱-۱۹۳۱ را نیز بیان داشته است.

o       از نظر مارکس، طبقه به وسایل تولید مرتبط است و از نظر وی طبقه گروهی از مردم است که در رابطه مشترکی با وسایل تولید قرار دارند. به نظر وی، رابطه بین طبقات رابطه بهره کشی است. از دیدگاه مارکس دو طبقه اصلی در جامعه وجود دارند،

a.      افرادی که مالک وسایل تولید هستند

b.     آنها که فاقد این وسایل اند.

افزون بر این دو طبقه اصلی، گروه هایی وجود دارند که مارکس آنرا طبقات انتقالی می نامد.

o       وبر نظر مارکس را در مورد طبقه می پذیرد، اما عوامل اقتصادی مختلف بیشتری را نسبت به آنچه مارکس شناخته است،  در شکل گیری طبقه مهم می داند. وبر در عین حال در جنبه دیگر قشر بندی، یعنی پایگاه و حزب را تشخیص می دهد. پایگاه به حرمت یا احترام اجتماعی که به افراد یا گروه ها گذارده می شود و حزب به بسیج فعالانه گروه ها برای رسیدن به هدف های معین اطلاق می شود.

o       نظریه اریک اولین رایت در باره طبقه تا اندازه زیادی از مارکس گرفته شده، اما اندیشه هایی از وبر را نیز با آن در آمیخته است.

o       فرانک پارلین همانند وبر، با مارکس هم عقیده است که مالکیت دارایی، وسایل تولید، شالوده اصلی ساخت طبقاتی را تشکیل می دهد .

اما به نظر پارکین، دارایی تنها یکی از اشکال حصر اجتماعی است، که می تواند به انحصار یک اقلیت درآمده و همچون اساس سلطه بر دیگران به کار برده شود.

o       گیدنز درخصوص طبقات در جوامع غربی امروز، بیان داشته است که بعضی مولفان را نظر بر این است که در جوامع غربی امروز،  طبقه نسبتاً بی اهمیت شده است. اما نظر گیدنز بر خلاف این مولفان است، تا جاییکه بیان داشته که بدبختانه این تصویر بسیار دور از واقعیت است .

تاثیر طبقه ممکن است کمتر از آن باشد که مارکس تصور می کرد، اما کمتر حوزه ای از زندگی اجتماعی است که اختلافات طبقاتی در آن تاثیر نداشته باشد.

o       در حال حاضر آگاهی طبقاتی در غرب نیرومند است و بیشتر مردم در غرب می پذیرند که جمعیت به طبقات بالا Upper Class ، متوسط Middle Class و کارگر تقسیم Service Class یا Working Class می شود، و البته در زیر همه، Underclass.

o       استراتژی های گوناگونی درباره مطالعه آگاهی طبقاتی صورت پذیرفته است . روش آبرویی، روش ذهنی و تصویرهای ساخت طبقه ای از این دست است.

o       در روش آبرویی از پاسخگویان پرسیده می شود که آنها افراد دیگر را در چه طبقاتی قرار می دهند.

o       در روش ذهنی، صرفاً شامل پرسش از افراد در این مورد است که خودشان فکر می کنند به چه طبقه ای تعلق دارند.

o       روش سوم به این موضوع توجه دارد که مردم درباره ماهیت و منابع نابرابری اجتماعی چگونه می اندیشند.

o       از دیگر مطالب مطروحه دراین فصل جنسیت و قشر بندی Gender and Stratification است.

این مسئله بر این امر استوار است که ما تا چه اندازه می توانیم نابرابریهای مربوط به جنسیت را در دوران امروزی بر حسب تقسیمات طبقه ای درک کنیم.

برخی همچون گلدتورپ  John Goldthorpe ، متولد ۱۹۳۵، اعتقاد دارند که از آنجاکه اکثریت زنان از نظر اقتصادی به شوهرانشان وابسته اند ،  لذا وضعیت طبقاتی آنها غالباً تحت حاکمیت موقعیت طبقه شوهران است، اعتقادی که طی تحقیقات اخیر نقض شده است .

o       در بررسی قشربندی به اصطلاحی به نام تحرک اجتماعی Social Mobility بر می خوریم . تحرک اجتماعی یعنی حرکت افراد و گروه ها بین موقعیت های اجتماعی-اقتصادی مختلف.

حرکت به بالا یا پایین نردبان اجتماعی – اقتصادی را تحرک عمودی نامیده اند. اگر افرادی، دارایی، درآمد یا پایگاه اجتماعی خاصی را کسب کند، دارای تحرک صعودی هستند،  و عکس آن تحرک نزولی است Vertical and Lateral Mobility.

o       از دیگر اصطلاحات مورد استفاده در تحرک اجتماعی، تحرک درون نسلی و میان نسلی است. تحرک خود افراد را تحرک درون نسلی Mobility Intrageneralional ، و تحرک فرزندان و اینکه خود فرزندان تا چه اندازه وارد شغل پدران و پدربزرگان می شوند، تحرک میان نسلی Intergenerational Mobility است.

o       مباحث پایانی این قسمت پیرامون فقر Poverty است. گیدنز در بیان اینکه چگونه باید فقر را تعریف کرد، به بررسی فقر مطلق و نسبی می پردازد و این دو را از هم متمایز می کند.

o       فقر مطلق Absolute Poverty یا معیشتی به معنای فقدان منابع اساسی مورد نیاز برای حفظ سلامت و کارکرد موثر بدنی است.

o       فقر نسبی Poverty Relative متضمن ارزیابی فاصله ای است که میان شرایط زندگی بعضی گروه ها و شرایط زندگی اکثریت جمعیت وجود دارد.

قومیت و نژاد

o       قومیت Ethnicity به دیدگاه ها و شیوه های اعمال فرهنگی، که اجتماع معینی از مردم را متمایز می کند اطلاق می شود .

برای تشخیص گروه های قومی از یکدیگر از ویژگی های مختلف بسیاری می توان استفاده کرد،  اما معمول ترین آن ها عبارتند از :

             i.            زبان ،

            ii.            تاریخ یا تبار ،

           iii.            مذهب

           iv.            شیوه های پوشش و آرایش .

o       بسیاری از جوامع در دنیای امروز، هم در دنیای صنعتی و هم در جهان غیر صنعتی، جوامع چند قومی هستند . جوامع چند قومی، جوامعی هستند که در آنها چندین گروه بندی قومی بزرگ وجود دارد .

o       مفهوم اقلیت های قومی یا گروه های اقلیت Minority Groups، در جامعه شناسی زیاد به کار برده می شود . گروه اقلیت Minorities همان گونه که استنباط می شود دارای چند ویژگی عمده است :

a.      اعضای آن توسط اکثریت جمعیت در جامعه Majority مورد تبعیض Discrimination  واقع می شوند .

b.     این اقلیت دارای حس همبستگی گروهی نیرومندی هستند .

c.      گروه های اقلیت معمولاً تا اندازه ای از نظر فیزیکی و اجتماعی از اجتماع بزرگترها جدا هستند Physically and Ethnically Distinct.

o       به ویژگی های فیزیکی مثل رنگ پوست که اعضای اجتماع یا جامعه آنها را از لحاظ قومی مهم می دانند نژاد Race می گویند. هرچند که هیج گونه ویژگی های مشخصی که بتوان انسان ها را به نژاد های مختلف تقسیم کرد وجود ندارد .

o       به نسبت دادن (البته به غلط) ویژگی های موروثی شخصیت یا رفتار به افرادی با ظاهر فیزیکی خاص، نژاد پرستی Ethnocentrism یا Racism می گویند .

بنا بر این نژاد پرست Racist کسی است که معتقد است برای ویژگی های فروتری که ظاهراً افرادی از یک تبار یا تبار دیگر دارند،  می توان تبیینی زیست شناختی ارایه کرد .

اگر چه مفهوم نژاد مفهوم جدیدی است، اما تعصبات و تعارضات قومی در تاریخ بشر فراوان بوده اند.

o       تعصب Prejudice به عقاید یا نگرش های یک گروه در باره گروهی دیگر اطلاق می شود . درصورتی که تبعیض Discrimination به رفتار واقعی نسبت به آنها اشاره دارد .

o       تعصب اساساً ازطریق کاربرد تفکر قالبی Stereotypical thoughts عمل می کند . تفکر قالبی اگر از لحاظ محتوای عاطفی خنثی باشد، ممکن است بی زیان باشد،  اما اگر تصورات قالبی با اضطراب و ترس همراه باشد، معمولاً با نگرش های خصمانه یا نفرت نسبت به گروه مورد بحث آمیخته اند .

o       تفکر قالبی اغلب با مکانیسم روان شناختی جابجایی Displacement پیوند نزدیک دارد . در جابجایی، احساس دشمنی با خشم علیه موضوعاتی هدایت می شود که منشاء حقیقی ان اضطراب نیست . افرد خصومت و خشم خود را علیه بلاگردان ها و قربانیان خالی می کنند و آن ها را به خاطر هرآنچه که منبع آشفتگی هایشان است مقصر می شمارند .

بلاگردانی Scapegoating در شرایطی که گروه های قومی به خاطر پاداش های اقتصادی با یکدیگر رقابت می کنند، متداول است .

o       گیدنز در ادامه از شخصیت اقتدار طلب Authoritarian سخن رانده است . به زعم وی، و بر اساس نتایج پژوهش پژوهشگران، افراد اقتدار طلب معمولاً بسیار همرنگ با جماعت و دنباله رو هستند . در برابر مافوق خود تسلیم و نسبت به افراد پایین تر از خود بی اعتنا هستند . این افراد از نظر نگرش های مذهبی نیز بسیار متعصب هستند .

o       تحقیقات زیادی در زمینه شکل گیری نگرش های گوناگون نسبت به قومیت در میان کودکان خردسال به عمل آمده است . نتایج نشان داده است که این نگرش ها از اوان کودکی در کودک درونی می شود . به عنوان مثال آنها یاد می گیرند که سفیدان برتر و سیاه ها پست ترند !

o       رابرت مرتون Robert K. Merton از نظر نگرش ها و رفتارش اعضای گروه های اکثریت نسبت به اقلیت ها،

 چهار نوع ممکن را مشخص کرده است :

             i.            لیبرال های مصمم ،

            ii.            لیبرال های متزلزل ،

           iii.            متعصبان ترسو

           iv.            متعصب فعال .

o       آنتونی گیدنز، تبیین های جامعه شناختی تضادها و خصومت های قومی را به دو دسته تقسیم کرده است .

            i.            تبیین هایی که کاربرد عام دارند

           ii.            تبیین هایی که اساساً به تعارض قومی در دنیای امروز مربوط می شود .

o       مفاهیم جامعه شناختی مربوط به تضادهای قومی در سطحی عمومی، مفاهیم قوم مداری Ethnocentrism ، حصر گروهی Group Closure و تخصیص منابع Resource Allocation هستند .

o       وی معتقد است برای این که بتوانیم روابط قومی را در دوران کنونی به طور کامل تحلیل کنیم، باید دیدگاه تاریخی تری اتخاذ کنیم. مثال های تاریخی، شیوه های مختلف برخورد جوامع را با اقلیت های قومی، از بردگی و اپارتاید گرفته تا پذیرش نسبی و شیوه های واکنش این اقلیت هارا نشان می دهند .

o       اقدام مثبت، اصطلاحی است که شامل همه برنامه هایی می شود که به منظور موازنه در جایی که گروه های اقلیت در وضع نامساعدی قرار دارند به اجراء در می آید .

ناگفته نماند که اکثر اشکال اقدام مثبت بسیار بحث برانگیز بوده اند .

o       آخرین مبحث این فصل تحولات احتمالی آینده در روابط قومی است، که گیدنز سه مدل را بر شمرده است :

             i.            همانند گردی ، Assimilation

            ii.            در هم آمیزی Melting Pot

           iii.            کثرت گرایی فرهنگی Cultural pluralism.

o       مدل سوم که به رسمیت شناختن اعتبار مساوی خرده فرهنگ های متعدد گوناگون است Multiculturalism ، بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است.

گروه ها و سازمان ها

o       بیشتر ما به گروه های متعددی تعلق داریم، از جمله خانواده، اما همزمان به سازمان های بسیار بزرگتر، مانند مدرسه یا موسسات کسب و کار هم وابسته ایم.

گروه ها و سازمان ها بیشترِ زندگی ما را تحت سلطه دارند و نطام های اقتداریی که ایجاد می کنند،  رفتار ما را پیوسته تحت تاثیر قرار داده و مقید می سازند.

o       گروه اجتماعی Social Networks عبارت از عده ای افراد اند که با یکدیگر به طور منظم کنش متقابل دارند. این گروه ها از یک جمع کوچک دوستانه، مانند خانواده تا باشگاه های ورزشی را در بر می گیرند.

o       انبوهه به مجموعه ای از افراد می گویند که در یک زمان در یک جا حضور دارند،  اما هیچگونه ارتباطات معین مشترکی با یکدیگر ندارند. مسافران منتظر در فرودگاه یا تماشاگران سینما از این دست هستند.

o       دسته اجتماعی Clique یک گروه بندی آماری است . یعنی افرادی که بر اساس ویژگی خاصی که در آن اشتراک دارند طبقه بندی می شوند، مانند سطح درآمد یکسان یا شغل یکسان.

o       اصطلاح گروه ابتدایی Primary Group برای اشاره به جمع کوچکی از افراد که با پیوندهای عاطفی با یکدیگر ارتباط دارند به کار برده می شود. مثل خانواده یا گروه های دوستی .

گروه ثانوی یا Secondary Group متشکل از عده ای افراد است که برخورد منظم دارند، اما روابطشان اساساً غیر شخصی است. کمیته یا باشگاه نمونه خوبی از گروه دومین است.

o       انواع گروه ها:

          i.            گروه همسالان Peer Group: گروه با اعضای حدود هم سن و سال، موقعیت اجتماعی، و منافع.

         ii.            دسته Clique: مردم هم منافع،  معمولاً در یک محیط دبیرستان یا دانشگاه.

        iii.            باشگاه Club: معمولاً نیاز به درخواست عضویت دارد. مثال باشگاه ها ورزشی.

        iv.            گروه ساخت و پاخت Cabal : مردم متحد در طراحی نزدیک، معمولاً در ترویج دیدگاه ها و منافع خصوصی خود را در کلیسا، دولت، جامعه، اغلب توسط فتنه.

         v.            اهل منزل Household : همه افرادی که در یک خانه زندگی می کنند. مدل های مختلف خانگی، خانوادگی.

        vi.            اجتماع  Community : مجموعه‌ای منسجم از افراد برخوردار از روابط نزدیک و مناسبات اجتماعی برپایۀ شماری از مشترکات، به‌ویژه حس تعلق به هویتی مشترک.

       vii.            باند تبهکاران یا همدستان Gang : گروه شهری که در یک منطقه خاص جمع و معمولاً از مردم دورند. علت ناآرامی های اجتماعی و رذیلت اجتماعی

      viii.            غوغاگران Mob : اراذل و اوباش یا چماق به دست ها که معمولاً قانون را به دست خود گرفته اند. معمولا به طور موقت و یک دلیل خاص.

        ix.            یاران کلانتر Posse : گروه مسلح ، معادل اجرای قانون توسط شبه نظامیان برای مقاصد نظامی است. یک نوع گروه خیابانی.

         x.            جوخه Squad : گروه تندواکنش ، گروه ضربت ، یک گروه کوچک، در حدود ۳ تا ۱۵ نفر، یک تیم کار برای به انجام رساندن اهداف خود.

        xi.            گروه دو عضوى یا جفت Dyad : تعامل اجتماعی در یک گروه دو عضوی است که معمولاً شدید تر از گروه های بزرگترند .

       xii.            گروه سه عنصرى یا سه نفره Triad : این یک گروه با سه عضو، که شامل سه نوع رابطه، بین هر دو از سه نفر است.

      xiii.            تیم یا یارگان Team : شبیه به یک تیم، یک تیم ممکن است اعضای بسیاری داشته باشد. اعضای یک تیم در یک موقعیت با هم کار می کنند.

o       سازمان ها Organizations تجمع بزرگی از افراد است که بر اساس روابط غیر شخصی اداره می شود. این سازمان ها با توجه به هدف های معین ایجاد گردیده و در ساختمان ها یا محیط های فیزیکی جا داده شده اند.

o       واژه ای که ارتباط نزدیکی باسازمان ها دارد بوروکراسی Bureaucracy است. واژه دیوان‌سالاری یا بوروکراسی توسط دوگورنی De Gournay در سال ۱۷۴۵ ابداع گردید.

او به کلمه Bureau به معنی اداره و میز تحریر را با پسوند گونهٔ برگرفته از یونانیِ Cracy- آمیخت و واژهٔ «بوروکراسی» را به‌معنای حکومت ادارات و یا حکومت مقامات رسمی به‌کار برد.

نگاه ها به بوروکراسی توسط اندیشمندان متفاوت است و برخی نگاهی مثبت و گروهی دیدگاهی نقادانه بدان دارند. از جمله وبر که معتقد است بوروکراسی معایب عمده ای دارد، که پیامدهای مهمی را برای ماهیت زندگی اجتماعی امروزی در بر دارد.

وبر برای بررسی خاستگاه و ماهیت گسترش سازمان های بوروکراتیک یک نمونه آرمانی Ideal Type بوروکراسی را می سازد.

وبر برخی از ویژگی های نمونه آرمانی بوروکراسی را شرح می دهد:

a.      وجود سلسله مراتب اقتدار.

b.     قوانین مکتوب

c.      مقامات اداری تمام وقت و حقوق بگیر.

d.     میان وظایف مقام اداری در سازمان و زندگی خارج از سازمان جدایی وجود دارد.

e.      هیچ عضو یا هیچ یک از اعضای سازمان، مالک منابع مادی که برای اجرای عملیات سازمان در اختیار آنهاست، نیستند.

f.       کارگران را از کنترل وسایل جدا می سازد.

o       درتحلیل وبر از بوروکراسی به روابط رسمی درسازمان ها Formal Relations ، جایگاه برجسته ای داده شده است . به گفته وبر هرچه یک سازمان بیشتر بوروکراتیک شده باشد، وظایف ثابت تر بوده و با جزییات بیشتری مشخص گردیده اند. او درباره ارتباطات غیر رسمی، چندان چیزی نمی گوید.

o       بلاو در سال ۱۹۶۳ Peter Blau در یک بررسی کلاسیک، روابط غیررسمی Informal Relations را در یک سازمان دولتی مطالعه کرد. از مدل بوروکراسی وبر استنباط می شود که قدرت معمولاً در راس سازمان متمرکز است. بر این اساس بود که یکی از دانشجویان وبر از این موضوع برای طرح آنچه که اصطلاحاً قانون  آهنین الیگارشی Iron Law of Oligarchy نامبرده است، استفاده کرد.

اُلیگارشی یا گروهه‌سالاری Oligarchy به معنای حکومت عده ای معدود است. هر چه سازمان بزرگتر و بوروکراتیک تر بشود، تمرکز قدرت در دست تعداد اندکی از افراد درموقعیت های بالای سازمان بیشتر می شود.

بین گرایش در جهت بوروکراسی در جوامع امروزی از یک سو، و گسترش دموکراسی از سوی دیگر تنشی واقعی وجود دارد.

o       گیدنز در بررسی نقش بوروکراتیک سازمانی، مدل ژاپنی را مثال زده است. کشوری سنتی که در اواخر سده نوزدهم و اوایل قرن بیستم توسعه صنعتی بسیار سریعی را تجربه کرد و در جرگه بزرگترین نظام های اقتصادی جهان در آمد.

o       شرکت های ژاپنی شرایط خاصی را دارند که دیگر سازمان های بوروکراتیک، به خصوص در جوامع صنعتی غربی، فاقد آنند. در این شرکتها، مشورت با کارکنان سطوح پایین تر توسط مدیران اجرایی عملی شده است. پرداخت حقوق و دستمزد و دادن مسئولیت با سنوات خدمت در ارتباط است. گروه ها به جای افراد از نظر عملکردشان مورد ارزیابی قرار می گیرند. بنابر این منطقی به نظر می رسد که نتیجه گیری کنیم که مدل ژاپنی درس هایی سودمند برای ارزیابی مفهوم وبری بوروکراسی به همراه دارد.

o       همه سازمان های امروزی به دانش ،تخصص و انتقال اطلاعات وابسته اند. کارکنان حرفه ای درتوسعه دانش فنی تخصص دارند . استفاده از کارکنان حرفه ای همراه با استفاده فزاینده از تکنولوژی اطلاعات ممکن است ازمیزان نظام بوروکراتیک اداری کاسته  و به افزایش کلی انعطاف پذیری سازمان ها بیانجامد.

o       بسیاری از سازمانهای امروزی در محیط های فیزیکی که به طور ویژه برای آنها طراحی نشده فعالیت می کنند. ما با تحلیل ویژگی های فیزیکی سازمان ها می توانیم پرتو تازه ای بر مسائلی که وبر تحلیل کرده است بیافکنیم. ساختمان های شرکت های بزرگ گاهی عملاً از نظر فیزیکی به صورت سلسله مراتبی ساخته شده اند، که هرچه موقعیت فرد در سلسله مراتب اقتدار بالاتر باشد، دفتر کارش نزدیکتر به بالای آسمانخراش است.

o       نظارت Surveillance به سرپرستی فعالیت ها در سازمان ها اطلاق می شود. در سازمان های امروزی هر کسی حتی در موقعیت های نسبتاً بالای اقتدار، تابع نظارت است،  اما هرچه فردی در مراتب پایین تر قرارگرفته باشد، معمولاً رفتارش بیشتر از نزدیک مورد مراقبت واقع می گردد.

o       زندانها، آسایشگاه ها و سربازخانه ها به روشنی و به تفصیل ماهیت نظارت و انضباط را نشان می دهند. دقیقاً به این علت که در صددند حداکثر کنترل را بر رفتار افراد خود اعمال کنند.

o       سازمان های بازداشتگاهی، Surveillance Society سازمان هایی هستند که افراد در آنها زندگی خود را جدای از دنیای خارج می گذرانند. این سازمان ها انضباط و نظارت را به حداکثر می رسانند. زندانها و بیمارستانهای روانی از این دست سازمان ها هستند.

o       درمقابل سازمانهای بوروکراتیک، گروه های خودیاری قرار دارند که نوعی سازمان های غیر بوروکراتیک هستند. این سازمان ها معمولاً غیر سلسله مراتبی بوده و به منظور دنبال کردن منافع مشترک گردهم می آیند. دو ویژگی اصلی گروه های خودیاری را می توان تحت عنوان سهیم شدن و کار در طرح های معین مشخص کرد.