خلاصه کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز

بخش سوم : ساخت های قدرت- قسمت دوم

این بخش شامل قسمت های زیر می باشد:

           i.            قشربندی و ساخت طبقاتی، Stratification and Social Class

          ii.            قومیت و نژاد، Race and Ethnicity

         iii.            گروه ها و سازمان ها ، Organizations and Networks

         iv.            سیاست، دولت و حکومت ، Politics, Government, and the State

          v.             جنگ و ارتش

سیاست ، حکومت و دولت

o       در قسمت اعظم تاریخ بشر، دولت Government وجود نداشته است. این گونه جوامع بی دولت، لزوماً به حالت هرج و مرج نمی رسیدند ، آنها دارای مکانیسم های غیر رسمی حکومت بودند، که از طریف آنها تصمیمات موثر بر اجتماع به جریان می افتاد و منازعات حل و فصل می گردید. دولت در جایی وجود دارد که یک دستگاه سیاسی Political System بر قلمرو معینی حکومت می کند و اقتدار آن به وسیله یک نظام حقوقی و توانایی استفاده از زور برای اجرای سیاست هایش پشتیبانی می شود.

o       دولت دارای ویژگی های خاصی است :

              i.            دارای یک دستگاه سیاسی است ،

             ii.            بر قلمروی معینی حکومت می کند

            iii.            توانایی کاربرد زور برای نیل به اهدافش را در اختیار دارد.

o       مردم شناسان و باستان شناسان می پذیرند که قسمت اعظم جوامع در سراسر تاریخ بی دولت بوده اند،  اما در مورد اینکه آیا این جوامع دارای حکومت State و سیاستPolitics  بوده اند یا خیر؟ اختلاف نظر وجود دارد. با توجه به نوع تعریف حکومت، می توان گفت که همه جوامع دارای شکل هایی از حکومت اند.

o       حکومت State به معنای اجرای منظم سیاست ها و تصمیمات از سوی مقامات اداری در درون یک دستگاه سیاسی اطلاق می شود. اما سیاست  Politics به وسایلی گفته می شود که به کمک آنها از قدرتpower  برای تاثیر گذاردن بر دامنه و محتوای فعالیت های حکومتی استفاده می شود.

o       همه حکومت های امروزین حکومت ملی Nation-States هستند.

حکومت های ملی یک دستگاه حکومتی دارند که :

               i.            ادعای حاکمیت بر قلمروی ویژه ای دارد Sovereignty. ،

              ii.            دارای قوانین رسمی مدون هستند

             iii.            با کنترل نیروی نظامی پشتیبانی می شوند.

o       در حکومت های ملی، بیشتر کسانی که در محدوده مرزهای نظام سیاسی زندگی می کنند، شهروند Citizen هستند. شهروندانی که احساس مثبت تعهد نسبت به هویت ملی آن دارند. دیگر اینکه حکومت های ملی با ظهور ناسیونالیسم Nationalism در ارتباط اند.

o       مارشال Thomas Humphrey Marshall در ۱۹۷۳ سه نوع حق در ارتباط با رشد شهروندی Citizenship را تشخیص داده است:

          i.            حقوق مدنی Civil Rights

         ii.            حقوق  سیاسی Political Rights

        iii.            حقوق اجتماعی Social Rights

o       یکی از مهمترین جنبه های توسعه حکومت امروزی ارتباط آن با دموکراسی است . مردم‌سالاری یا دموکراسی Democracy یک نظام سیاسی و یک روش حکومتی است برای مدیریت کم خطا بر مردم حق مدار،  که در آن فرد یا گروهی خاص حکومت نمی‌کنند، بلکه مردم حکومت می‌کنند.

o       گونه‌های مختلف دموکراسی وجود دارد و در جامعه بین‌الملل نیز شاهد چند گانگی دموکراسی هستیم. میان انواع گوناگون دموکراسی، تفاوت‌های بنیادین وجود دارد.

بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می‌گذارند. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانونگذاریِ دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل قدرتِ سیاسی صورت نگیرد (برای مثال تفکیک قوا)، یک شاخهٔ نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته، به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند.

از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکنندهٔ دموکراسی نام می‌برند. در صورت نبودِ حاکمیت مسئولیت‌پذیر، ممکن است که حقوق اقلیت‌های جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرد، که در آن صورت به آن دیکتاتوری اکثریت می‌گویند.

o       از اصلی‌ترین روندهای موجود در دموکراسی‌های ممتاز می‌توان به وجود رقابت‌های انتخاباتی عادلانه اشاره کرد. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشهٔ سیاسی، و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه می‌دهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقهٔ شخصی خود رأی بدهند.

دموکراسی انواع مختلفی دارد، شامل دموکراسی نمایندگی چند حزبی، دموکراسی نمایندگی یک حزبی و دموکراسی مشارکتی.

o       هنگامی که در یک کشور رای دهندگان دست کم از میان دو حزب سیاسی، یکی را انتخاب می کنند،  از آن به عنوان دموکراسی نمایندگی چند حزبی یاد می کنند.

o       ملت هایی که این شیوه دموکراسی را برگزیده اند معمولاً دموکراسی های لیبرال نامیده می شوند. کشورهای غربی نمونه ای از این دموکراسی هستند.

نظام های نمایندگی یک حزبی که مثلاً در شوروی سابق، اروپای شرقی، چین، بسیاری از کشورها جهان سوم که در آن عملاً یک حزب وجود دارد، این ها نیز خود را دموکراسی می نامند.

در این کشورها در حالی که رای دهندگان امکان انتخاب از میان احزاب مختلف را ندارند، انتخاباتی وجود دارند که از طریق آنها نمایندگان  در سطوح مختلف محلی و ملی تعیین می شوند.

در دموکراسی مشارکتی (مستقیم) تصمیمات به طور جمعی توسط افراد ذیربط گرفته می شود. این نوع دموکراسی در جوامع امروزی دارای اهمیت محدود است. دموکراسی مشارکتی نوع آغازین دموکراسی بود که در یونان باستان یافت می شد. امروزه یکی از اشکال دموکراسی مشارکتی، رفراندوم هاست.

o       اینکه چرا دموکراسی به یک ویژگی تقریباً عام دولت های امروزی تبدیل شده است را می توان تا اندازه ای در جذابیت طبیعی آرمان های دموکراتیک یافت، که نوید گزیز از انقیاد قدرت مستبدانه را می دهند.

o       یکی از نافذترین نطریات درباره طبیعت و محدودیت های دموکراسی امروزی توسط ماکس وبر و به صورت نسبتاً تعدیل شده ای  توسط یوزف آلویس شومپِیتر Joseph Schumpeter ، اقتصاددان و سیاسی دان اتریشی آمریکایی از ۱۸۸۳ تا ۱۹۵۰ ، ارائه گردیده است. مفاهیمی که آنها عنوان کرده اند گاهی به عنوان نظریه نخبه گرایی دموکراتیک نامیده شده است.

وبر و شومپیتر معتقدند که دموکراسی مشارکتی به عنوان وسیله حکومت منظم در جوامع بزرگ غیر ممکن است. وبر بر اهمیت رهبری در دموکراسی تاکید زیادی دارد. از این روست که نظام مرجح او به عنوان نخبه گرایی دموکراتیک Democratic Elitism مورد اشاره قرارگرفته است.

o       اندیشه های وبر و شومپیتر قویاً نظریه پردازان کثرت گرای دموکراسی Pluralist امروزی را تحت تاثیر قرار داده اند. نظریه پردازان کثرت گرا نیز ادعا می کنند که رقابت گروه های ذینفع، میزان تمرکز قدرت را در دست تنی چند از نخبگان حاکم محدود می کند.

احزاب سیاسی

o       حزب سیاسی را می توان به عنوان سازمانی که هدفش دستیابی به تسلط مشروع بر حکومت از طریق فرآیند انتخاباتی است تعریف کرد.

البته در برخی مواقع که سازمان های سیاسی در یک کشور به رسمیت شناخته نشوند، تحت عنوان فرقه سیاسی یا جنبش از آن یاد می کنند.

انواع متعددی از نظام های حزبی در دسته بندی کلی دولت های چند حزبی وجود دارند.

o       در اکثر دولت های غربی، بزرگترین احزاب سیاسی احزابی هستند که با منافع سیاسی کلی مرتبط اند. یعنی احزاب سوسیالیست، کمونیست، لیبرال یا محافظه کار، و معمولاً ارتباط نسبتاً روشنی میان الگوهای رای دادن و اختلافات طبقاتی وجود دارد. البته در آمریکا رای دادن بر اساس طبقه اجتماعی کمتر از دموکراسی های دیگر غربی به چشم می خورد.

o       در خصوص احزاب و وضعیت سیاسی، دو دیدگاه مطرح شده است.

      i.            یکی نظریه پر مسئولیت بودن دولت که بر اساس آن، چون حکومت ها به تدریج وظایف هرچه بیشتری را به عهده گرفته اند که فراتر از توانایی مالی و اداری آنهاست، احزاب سیاسی پس از انتخاب شدن از عهده انجام این امور بر نمی آیند که در نتیجه رای دهندگان در مورد ادعای حکومت ها و احزاب سیاسی دچار تردید می شوند.

      ii.            نظریه دیگر، نظریه بحران مشروعیت Legitimation Crisis است که توسط یورگن هابر ماس المانی، متولد ۱۹۲۹  ، Jürgen Habermas   از فیلسوفان و نظریه‌پردازان اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت که در چارچوب سنت نظریه انتقادی و پراگماتیسم آمریکایی کار می‌کند، بسط یافته است . این نظریه نیز بر این امر استوار است که چون دولت و احزاب مرتبط درعمل به وعده های خود دچار مشکل شده اند، لذا تا اندازه ای به بازپس گیری حمایت عمومی و سرخوردگی نسبت به توانایی های سیاست مداران، یعنی بحران مشروعیت انجامیده است.

o       البته این دو نظریه ، راه حل هایی را نیز ارائه داده اند. نظریه پر مسئولیت بودن می گوید که کوشش برای کاهش میزان هزینه های دولت می تواند ثمر بخش باشد، نطریه دیگر حاکی از آن است که این گونه کوشش ها دارای واکنش منفی بوده، احتمالاً باعث بدتر شدن ستیزه های اجتماعی می شوند.

مشارکت سیاسی زنان

o       حق رای همگانی و به تبع آن حق رای زنان عملاً در همه جا زمان درازی به طول انجامید. اعضای جنبش های اولیه زنان حق رای را هم نماد آزادی سیاسی می دانستند و هم وسیله دستیابی به برابری اقتصادی و اجتماعی بیشتر . بسیاری از طرفداران حق رای همگانی، نخستین حامیان حق رای زنان، معتقد بودند که ورود زنان به سیاست، زندگی سیاسی را اساساً دگرگون خواهد کرد  و حس جدید نوع دوستی و اخلاق به وجود خواهد آورد.

o       زندگی سیاسی به هیچ وجه تنها در چارچوب رسمی احزاب سیاسی، رای دادن و نمایندگی در مجامع حکومتی استمرار نمی یابد. عمل سیاسی غیر رسمی یعنی انقلاب، جنبش های اعتراضی و گروه های فشار، نقطه مقابل آن هستند که می توانند بسیار تاثیر گذار باشند.

چه کسانی حکومت می کنند؟

o       در پاسخ به این سوال و با بهره گیری از نظریات جامعه‌شناس آمریکایی و استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کلمبیا، میلز   Charles Wright Mills ، می توان استدلال کرد که در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا، مانند دیگر کشورهای غربی، یک طبقه بالای ثروتمند وجود دارد، که این گروه بخت بیشتری برای دستیابی به موقعیت های بالا در حوزه های گوناگون حکومتی دارند. اما این وضعیت در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی با دول غربی فرق دارد. در این کشورها از لحاظ زمینه های اجتماعی رهبران بالای جامعه بازتر از کشورهای غربی هستند.

در این ممالک، نخبگان حزب کمونیست هستند که امتیاز خاصی نسبت به دیگران برخوردارند و قدرت بیشتری از نظر کنترل بر زندگی اقتصادی و سیاسی از نخبگان غربی دارند.

o       کمونیسم یکی دیگر از انواع حکومت تمامیّت‌خواهی یا توتالیتاریسم Totalitarianism است.

اتحاد جماهیر شوروی، گاهی جوامع اروپای شرقی، دیگر نظام کمونیستی مثل چین، رژیم های فاشیستی مثل آلمان و ایتالیا طی جنگ جهانی دوم، برچسب توتالیتر خورده اند. این اصطلاح توسط جووانی جنتیله Giovanni Gentile فیلسوف، و سیاست‌مدار اهل ایتالیا، از ۱۸۷۵ تا ۱۹۴۴ ، ابداع گردید.

o       نظام های توتالیتر ویژگی های خاصی دارند، همچون یک ایدئولوژی کل گرا، حزب واحد به رهبری یک دیکتاتور، پلیس مخفی، و کنترل انحصاری نهادهای عمده.

جنگ و ارتش

o       سابقه جنگ، سابقه ای طولانی است. در جوامع شکار و گردآوری هم جنگ هایی میان رقبا وجود داشته است. اما سخن گفتن از جنگ در میان این اقوام گمراه کننده است، زیرا نبردهای طولانی وجود نداشت یا نادر بود. ستیزه های میان جوامع کوچک، با ستیزه هایی که جوامع بزرگ را درگیر می کند، اساساً متفاوت است .

این گونه جوامع کوچک هیچ گونه ارتشی ندارند، و تقریباً فاقد تکنولوژی جنگ اند، و کمتر تمایلی بر غلبه بر جوامع دیگر و تحت انقیاد در آوردن آنها دارند.

o       دست زدن به جنگ هایی که اساساً طولانی و بسیار خونین بود، یکی از آشکارترین ویژگی های تکامل اولیه دولت هاست.

o       توسعه اقتصادی اروپا، همراه با وقوع تغییرات در سازمان نظامی و تکنولوژی، دولت های غربی را به یک موقعیت مسلط جهانی سوق داده است . جنگ ها و نبردها، نقشی اساسی در شکل دادن به نقشه جهان بازی کرده اند. جنگ به ایجاد مرزهای ملی در اروپا در قرن حاضر کمک کرده است. برای مثال جدایی میان آلمان غربی و آلمان شرقی پس از جنگ جهانی دوم.

o       جنگ مستقیماً با صنعت پیوند خورد و تکنیک های صنعتی جدید شتاب عظیمی به قدرت ویرانگر تسلیحات داد. این فرایند اغلب صنعتی شدن جنگ نامیده می شود. شرکت های بزرگ خصوصی که به تولید کلی یا جزیی تسلیحات می پردازند، اهمیت زیادی به نوآوری فنی می دهند. این شرکت ها تاکنون نقش برجسته ای در توسعه نظامی ایفا کرده اند.

o       جنگ جهانی اول از بسیاری جهات مقطع مهمی در توسعه نظامی بود. نام جنگ بزرگ کاملاً سزاوار جنگ جهانی اول بود.  از لحاظ تعداد کشورهای درگیر از اروپا، روسیه، ژاپن و ایالات متحده، این جنگ در تاریخ گذشته بی نظیر بود.

o       سه تحول تکنولوژی که اکنون بر قدرت نظامی تسلط دارند، نخستین بار طی جنگ جهانی دوم پدیدار گردیدند.

       i.            ایجاد سلاحهای هسته ای ،

      ii.            اختراع موشک های دارای موتور جلو برنده

     iii.            استفاده از ردیابی رادار برای سازمان دادن استراتژی های حمله و دفاع .

o       از لحاظ شمار تلفات انسانی، قرن بیستم بی گمان جنگ زده ترین دوران در تاریخ بشر است. طی این قرن تا کنون بیش از یکصد ملیون نفر در جنگ کشته شده اند.

o       علت وقوع جنگ چیست ؟

ممکن است به نظر برسد که گویا گرایش انسان ها به  جنگ بر اساس میل درونی آنها به تجاوز است. اما چنین دیدگاهی در تجربه تایید نمی شود. بنابراین، دست زدن به جنگ، مستقیماً از پرخاشگری انسان ناشی نمی شود.

منشاء جنگ و فراوانی جنگ ها را باید در عوامل دیگری جستجو کرد. مهمترین عامل موثر، ظهور جوامع مبتنی بر دولت است. از دولت های سنتی گرفته تا دولت های ملی امروزی. اگر چه رویدادهایی که به درگیری جنگ شتاب می دهند بسیار گوناگون هستند، جنگ هنگامی رخ می دهد که دولت ها با یکدیگر برخورد پیدا می کنند  و اختلافات آنها نمی تواند به طور موفق آمیز از طریق مذاکره، قرارداد یا دیپلماسی حل شود.

o       ارتش های امروزی سازمان های بوروکراتیکی هستند که در سطح افسری از صاحب منصبان تمام وقت تشکیل شده اند.

o       ساموئل هانتینگتون Samuel P. Huntington ، متخصص علوم سیاسی مشهور آمریکایی از ۱۹۲۷ تا ۲۰۰۸ ، و استاد دانشگاه هاروارد، که بخاطر نظریه برخورد تمدن‌ها Clash of Civilizations و پیش‌بینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا کرده بود، می گوید : ارتش امروزی چهار ویژگی دارد:

a)     تخصص در مدیریت خشونت Specialized Knowledge in the Management of Violence

b)     وابستگی. نیروهای مسلح در دوران جدید به حکومت دولتی وابسته اند. The Soldiers of the States

c)      انحصارگری در آموزش و پژوهش و پیشرفت در زمینه نظامی. Maintains a Monopoly on Education and Advancement in their Field

d)     دارای مسئولیتی فراگیر نسبت به جامعه خود و عدم رقابت در بازار آزاد Overarching Responsibility to the Society they Serve and DO NOT Compete in the Open Market

 

       جنگ اساساً همیشه فعالیتی مردانه بوده است. هرچند که زنان گاهی در زمان جنگ جزء رزمندگان بوده اند و به عنوان غیر رزمنده بارها از اهداف جنگ پشتیبانی کرده اند.

امروزه در بیشتر ارتش ها، هنگ های زنان تشکیل شده است. زنان امروز نسبت به گذشته درصد بیشتری از نیروهای مسلح را در بیشتر کشورهای غربی تشکیل می دهند.

با تمام این تفاسیر، زنان اغلب نگرش هایی متفاوت با نگرش های اکثر مردان نسبت به جنگ داشته اند. اگرچه این تفاوت ها احتمالاً ریشه زیست شناختی ندارند، از آغاز ظهور جنبش امروزی دفاع از حقوق زنان در اواخر قرن هجدهم، بخش هایی از جنبش زنان پیوسته موضعی صلح جویانه داشته اند.

o       در برخی کشورها، رهبران نیروهای مسلح حکومت می کنند، یا در دوره های اخیر حاکم بوده اند. حکومت نظامیان به گونه ای در بعضی نقاط جهان پدیده ای عادی است  و در طول پنجاه سال گذشته بیشتر معمول گردیده است.

اکثر حکومت های نظامی در جهان سوم متمرکز گردیده اند، هر چند که چندین کشور صنعتی نیز دوره هایی از حکومت نظامیان را تجربه کرده اند.

o       در کشورهای در حال توسعه، کودتا و حکومت های نظامی را نیز شاهدیم. ماهیت متمایز این جوامع از جمله اینکه بسیاری از این جوامع میراث رژیم های استعماری با ملت های جدیدی هستند و بدین دلیل وحدت اداری اندکی دارند که عامل حکومت کودتاچیان یا نظامیان است.

o       در بیشتر کشورهای جهان سوم، حکومت نظامی نسبتاً غیر مستقیم است. رهبران نظامی، سیاستمداران دست نشانده ای را که خود فعالیت هایشان را کنترل می کنند، در مسند قدرت قرار می دهند.

o       آموس پرلموتر Amos Perlmutter ، متوفی ۲۰۰۱ در ۶۹ سالگی، سه نوع حکومت نظامیان یا نظامی‌گری Militarism عمده را مشخص کرد:

A.     حکومت نظامیان خودکامه Despotist: که استبداد ساده نظامی یا حکومت نظامی یک فرد وجود دارد.

B.     حکومت نظامیان گروهی : در این نظام یک کابال Cabal یا خونتا Junta یا شورا، متشکل از رهبران نظامی بر کشور حکومت می کند. برای مثال رژیم نظامی ای که تا سال ۱۹۸۵ در آرژانتین قدرت را در دست داشت.

C.     نوع سوم پراتوریانیسم اقتدارگراست Authoritarian Praetorianism . در این نوع حکومت نظامیان، سازشی میان نظامیان و غیر نظامیان وجود دارد.

تروریسم

o       در جوامع سنتی، قدرت حاکم غالباً توسط فرماندهان نظامی محلی، دزدان دریایی، راهزنان و دیگران مورد تهدید قرار می گرفت. امروزه تنها پدیدهِ مغایر با آرام سازی داخلی دولت ها، پدیده ای است که آن را تحت عنوان تروریسم می شناسیم.

o       تروریسم یا دهشت‌افکنی یا هراس‌افکنی Terrorism را می توان تهدید یا استفاده از خشونت، برای مقاصد سیاسی از سوی افراد یا گروه هایی تعریف کرد که در غیر این صورت دارای هیچ گونه قدرت سیاسی رسمی نیستند. تروریسم واژه ای است که ریشه در انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه دارد . تروریسم در قرن بیستم ارتباط نزدیک با جنبش های چریکی داشته و این دو را در واقع باید یکی در نظر گرفت. تنها اختلاف واقعی بین این دو این است که معمولاً تصور می شود چریک ها به ویژه بر ضد هدفهای نظامی دست به فعالیت می زنند،  و تروریستها بر ضد هدف های غیر نظامی. اما این تفاوت در عمل ابهام پیدا می کند.

o       سازمان های چریکی Guerrilla Organizations اکثراً در شرایطی به وجود می آیند که یا استبداد سیاسی شدید، یا توزیع بسیار نابرابر ثروت وجود دارد. در مطبوعات ، اغلب تروریست ها را به صورت افرادی که تشنه خونریزی بوده و انگیزه های غیر قابل درکی برای اعمالشان دارند، نشان می دهند. این گونه توصیف ها معمولاً بسیار دور از واقعیت است، چرا که این گونه گروه ها، فلسفه ای منسجم درباره این که چرا بدین گونه عمل می کنند، دارند.

o       مقامات سیاسی و عامه مردم اغلب نگرش های متضاد یا حتی ریاکارانه ای نسبت به تروریسم دارند. آنها ممکن است از وحشیانه ترین فعالیت هایی که در داخل مرزهایشان توسط گروه هایی انجام می شود که از وسایل خشن استفاده می کنند، به شدت احساس خشم کنند، اما در عین حال جنبش های چریکی را که از تاکتیک های مشابهی در سایر مناطق جهان استفاده می کنند، حمایت و تشویق کنند.

o       هزینه های نظامی جهانی از اواخر قرن نوزدهم به بعد سیر صعودی داشته است و امروزه همچنان افزایش می یابد. همچنین ذخایر سلاح های هسته ای جهان نیز در حال افزایش است، هر چند که پیمان های عدم گسترش سلاح های هسته ای وجود دارند.

o       سلاح های شیمیایی نیز از جمله سلاح های کشنده دیگری است که برخی از قدرت های نظامی در اختیار دارند. بر طبق مقاوله نامه ۱۹۲۵ ژنو، سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی نباید در جنگ مورد استفاده قرار گیرند. چندین کشور امضاء کننده موافقتنامه، از جمله آمریکا و شوروی، شرایط پیمان را پذیرفتند، اما این حق را برای خود حفظ کردند که از چنین سلاح هایی به عنوان مقابله به مثل، در صورتی که توسط دولت های دیگر به کار برده شود، استقاده کنند.

در جنگ بین ایران و عراق، شکی نیست که سلاح های شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته است. بازرسان سازمان ملل که از قربانیان ایرانی در بیمارستان دیدار کردند توانستند اثبات کنند که از گاز خردل علیه آنها استفاده شده است.

o       الگوی سازمان نظامی جهان به شدت از تجارت اسلحه تاثیر می پذیرد. حکومت ها و نیز شرکت های صنعتی، اسلحه می فروشند و تجارت اسلحه مانند بسیاری چیزهای دیگر در حوزه نظامی امروز است. توسعه رقابت آمیز سلاح های متعارف و سلاح های هسته ای، مسابقه تسلیحاتی نامیده شده است.

o       خطر نابودی هسته ای همیشگی است. در صورت یک برخورد کامل هسته ای، اثرات جهانی آن چندان مهیب خواهد بود که احتمالاً تنها تعداد اندکی از مردم در نواحی دور دست زنده خواهند ماند. توسعه سلاح هایی که قادر به نابودی بشریت هستند، نتیجه صنعتی شدن جنگ است ، فرایندی که از حدود ۲۰۰۰ سال پیش آغاز گردید. با وجود این، به رغم همه این ها و با وجود اینکه جنگ ها در این قرن بسیار رایج بوده اند، تصور دنیای بدون جنگ ممکن است.