گزیده ای از پاکسیما زکی‌پور

ﭼﻪ دردیست در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن،‫ولی درﮔﻮﺷﻪای ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ

‫ﺑﺮای دﻳﮕﺮان ﭼﻮن ﻛﻮه ﺑﻮدن،‫ ولی در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ

‫ﺑﺮای ﻫﺮ لبی ﺷﻌﺮی ﺳﺮودن،‫ولی ﻟﺒﻬﺎی ﺧﻮد ﻫﻤﻮاره ﺑﺴﺘﻦ

‫ﭼﻪ دردیست در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن،‫ولی درﮔﻮﺷﻪای ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ رﺳﻢ دوستی دستی ﻓﺸﺮدن،‫ولی ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ قلبی ﺷﻜﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ ﻧﺰد ﻋﺎﺷﻘﺎن ﭼﻮن ﺳﻨﮓ ﺧﺎﻣﻮش،‫ولی در ﺑﻄﻦ ﺧﻮد ﻏﻮﻏﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ دوﺳﺘﺎن ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﭙﺮدن،‫ولی در دل اﻣﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺮ دم ﻧﻮای دل زﻧﺪ ﺑﺎﻧﮓ،‫ﭼﻪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ از اﻳﻦ ﻏﻤﺨﺎﻧﻪ رﺳﺘﻦ

 

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست… سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

 تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی… شدم خام عشقت چون مرا اینگونه می خواهی

 من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم… ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم

 تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی… نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

 مرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه می خواهی… مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی

 شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی… نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی

 بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن… شدم انگشت نمای خلق مرا درس عبرت کن

 بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر… نمی ترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر

 سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست… سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

 

تو تنها کسی که راز منو میدونی،تو تنها کسی که برای من میمونی،برای من میمونی

تو نامه نوشتم به تو مهربونم،چه سخته جدایی از تو همزبونم

نوشتم تو نیستی دل من گرفته،بدون تو تنهام تو روزای هفته

تو تنها کسی که راز منو میدونی،تو تنها کسی که برای من میمونی

تو بودی دلیل همه دلخوشیهام،نشستی به پای همه درد دلهام

دلم با تو خوش بود تو بودی کنارم،تو دنیا کسی رو جز تو ندارم

تو تنها کسی که راز منو میدونی،تو تنها کسی که برای من میمونی

تو آسمون عشقم تویی تک ستاره،برگرد بیا دل من بی تو بیقراره

تو تنها کسی که راز منو میدونی،تو تنها کسی که برای من میمونی

تو تنها کسی که راز منو میدونی،تو تنها کسی که برای من میمونی

توی راه عاشقی فرصت تردیدی نیست… میدونی تو قلب من نقطه ی تزویری نیست

گریه ی شبونه رو جز تو كه تسكینی نیست… مثل این شكسته دل هیچ دل غمگینی نیست

تو چه دیدی كه بریدی تو ز هم پاشیدی… تو چه بیهوده ز من رنجیدی

به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی… غم عالم به دلم كوبوندی

به تو نفرین دلِ عاشق ، دلِ زار… تو منو غرق خجالت كردی

منه آزاده ی مغرور و ببین… تو چطور بنده ی عادت كردی

تو چه دیدی كه بریدی تو ز هم پاشیدی… تو چه بیهوده ز من رنجیدی

به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی… غم عالم به دلم كوبوندی

 

اگه تا روز قیامت،داشتنت نباشه قسمت،چشم براه تو میمونم،با دلی پر از صداقت،
اگه با اشکای گرمم،دل سنگ برام بسوزه،اگه جسم من بپوسه،بعد دنیای دو روزه
اگه نقش قصه هاشی،مه روی قله هاشی،بری و از من جداشی،اگه باشی و نباشی
نه فقط عاشقت هستم،مرحمی رو قلب خستم،این تویی که می پرستم،سر سپرده تو هستم
اگه جای تو به این دل،همه دنیا رو ببخشن،می گذرم از هر چه دارم،اگه باشی عاشق من
اگه زنجیر به پاهام اگه قفل و اگه صد بند، میرسم هرجا که هستی،به تو و عشق تو سوگند
اگه باشی تاجی بر سر،یا که از ذره ای کمتر،دل من داغ تو داره،تا ابد تا روزه آخر
نه فقط عاشقت هستم،مرحمی رو قلب خستم،این تویی که می پرستم،سر سپرده تو هستم
اگه با یک قلب تبدار،بشم از عشق تو بیمار،یا وجود عاشقم رو،ببرن تا چوبه دار
اگه زندگیم فناشه،طعمه خشم خداشه،یا که در حسرت عشقت،روحم از بدن جداشه
اگه قلبم و شکستی،رفتی و از من گسستی،مهربون یا خودپرستی،هر چه هستی هر که هستی
نه فقط عاشقت هستم،مرحمی رو قلب خستم،این تویی که می پرستم،تو بتی من بت پرستم

تو رفتی و به راه تو هنوز چشم انتظارم،نمیخوام تا بدونی تو هنوزم بیقرارم

بهار من تو یار من تو تنها یادگار من،منی که بی تو می مردم چرا بردی قرار من

برای من تو ما بودی کجا از من جدا بودی،به هر جا من گذر کردم تو با من پا به پا بودی

عشق من عشق تو یاد من یاد تو،فریاد و فریاد از غم تو

تو رفتی و به راه تو هنوز چشم انتظارم،نمیخوام تا بدونی تو هنوزم بیقرارم

تو شور و شوق آوازم تو بودی بال پروازم،رسیدم من به پایانم تو بودی تو سر آغازم

اگر از عاشقی گفتم همیشه از تو می گفتم،هنوزم عاشقم اما به پای تو نمی افتم

عشق من عشق تو یاد من یاد تو،فریاد و فریاد از غم تو

تو رفتی و به راه تو هنوز چشم انتظارم،نمیخوام تا بدونی تو هنوزم بیقرارم

شب رفتن برای من به معنای تباهی بود،من عاشق گمون کردم که عشق ما خدایی بود

اگر با غصه دمسازم اگر از بغض آوازم،بمیرم گر زتنهایی پس از تو دل نمی بازم

عشق من عشق تو یاد من یاد تو،فریاد و فریاد از غم تو

 

نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم؛ نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم

هزاران گل تو گلخونه نشسته؛شقایق و بنفشه دسته دسته

ولی عاشقِ تو ای نازنینم؛به هیچ گلی بجز تو دل نبسته

ببین کوچ پرستوها به سوته؛سپیده آینه ای در روبه رو ته

همون عشقی که مارو دربه در کرد؛عزیزم ، نازنینم ، عطر و بوته

برای توست که دشت پر از قشنگی ست؛همیشه آسمونها لاجوردی ست

برای توست که رودخونه روونه؛همینه تا افق رنگین کمونه

نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم؛نازنینم ، نازنینم ، بخدا عاشقترینم

نبینم اشکی از چشمات بباره؛کسی بر روی قلبت پا بذاره

بمیرم تا که اون روز رو نبینم؛تو چشمات نازنینم سایه غم

همه بهارو بعد از تو شناختن؛شب یلدا رو از موی تو ساختن

همون ها که ستاره نام گرفتند؛از اون چشمای تو الهام گرفتند

تو خورشیدی که شب رو می سوزونی؛تو برکه رو به دریا می رسونی

به هر جا پا بزاری تو بهاره؛کویر زیر قدمهات سبزه زاره

بذار منت به من ای بهترینم؛تا مثله خاک به زیر پات بشینم

به درگاه خداوند من چه کردم؛که از لطفش بمن داد نازنینم

ﭼﺸﻤﻬﺎی ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﭻ ﺟﺎده،‫دﻟﻬﺮهﻫﺎی دل ﭘﺎک و ﺳﺎده

‫                 ﭘﻨﺠﺮه ی ﺑﺎز و ﻏﺮوب ﭘﺎﻳﻴﺰ،‫ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎرون ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮن ﺧﻴﺲ

 ‫ﻳﺎد ﺗﻮ ﻫﺮ ﺗﻨﮓ ﻏﺮوب ﺗﻮ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻣﻲﻛﻮﺑﻪ،‫ﺳﻬﻢ ﻣﻦ از ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدن ﻏﻢ ﺗﻠﺦ ﻏﺮوﺑﻪ

‫ﻏﺮوب ﻫﻤﻴﺸﻪ واﺳﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﻧﻲ از ﺗﻮ ﺑﻮده،‫ﺑﺮام ﻳﻪ ﻳﺎدﮔﺎرﻳﻪ ﺟﺰ اون ﭼﻴﺰی ﻧﻤﻮﻧﺪه

 ‫ﺗﻮ ذﻫﻦ ﻛﻮﭼﻪﻫﺎی آﺷﻨﺎﻳﻲ،‫ ﭘﺮ ﺷﺪه از ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺗﻦ ﻃﻼﺋﻲ

‫ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ و وﺟﻮدﻣﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ،‫ﺷﺎﺧﻪی خشک پیچک ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ

 ﻳﺎد ﺗﻮ ﻫﺮ ﺗﻨﮓ ﻏﺮوب ﺗﻮ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻣﻲﻛﻮﺑﻪ ،‫ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ از ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدن ﻏﻢ ﺗﻠﺦ ﻏﺮوﺑﻪ

‫ﻏﺮوب ﻫﻤﻴﺸﻪ واﺳﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﻧﻲ از ﺗﻮ ﺑﻮده،‫ﺑﺮام ﻳﻪ ﻳﺎدﮔﺎرﻳﻪ ﺟﺰ اون ﭼﻴﺰی ﻧﻤﻮﻧﺪه

خیلی وﻗﺘﻪ دﻳﮕﻪ ﺑﺎرون نزده، رﻧﮓ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺧﻴﺎﺑﻮن ﻧﺰده

‫خیلی وﻗﺘﻪ اﺑﺮی ﭘﺮﭘﺮ ﻧﺸﺪه، دل آﺳﻤﻮن ﺳﺒﻜﺘﺮ ﻧﺸﺪه

 ﻣﻪ ﺳﺮد رو ﺗﻦ ﭘﻨﺠﺮه ﻫﺎ،مثل ﺑﻐﺾ ﺗﻮی ﺳﻴﻨۀ ﻣﻨﻪ

 اﺑﺮ ﭼﺸﻤﺎم ﭘﺮ اﺷﻜﻪ ، ای ﺧﺪا،‫وﻗﺘﺸﻪ دوﺑﺎره ﺑﺎرون ﺑﺰﻧﻪ

‫خیلی وﻗﺘﻪ ﻛﻪ دﻟﻢ ﺑﺮای ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه،‫ ﻗﻠﺒﻢ از دوری ﺗﻮ ﺑﺪﺟﻮری دﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪه

خیلی وﻗﺘﻪ ﻛﻪ دﻟﻢ ﺑﺮای ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه،‫ﻗﻠﺒﻢ از دوری ﺗﻮ ﺑﺪﺟﻮری دﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪه

‫ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰی دوﺳﺖ داشتنی ﻧﻴﺴﺖ،‫ ﻛﻮه ﻏﺼﻪ از دﻟﻢ رفتنی ﻧﻴﺴﺖ

‫ﺣﺮف ﻋﺸﻖ ﺗﻮ رو ﻣﻦ ﺑﺎ کی ﺑﮕﻢ ؟‫ ﻫﻤﻪ ﺣﺮﻓﺎ ﻛﻪ آﺧﻪ گفتنی ﻧﻴﺴﺖ

خیلی وﻗﺘﻪ ﻛﻪ دﻟﻢ ﺑﺮای ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه،‫ ﻗﻠﺒﻢ از دوری ﺗﻮ ﺑﺪﺟﻮری دﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪه

‫خیلی وﻗﺘﻪ ﻛﻪ دﻟﻢ ﺑﺮای ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه،‫ ﻗﻠﺒﻢ از دوری ﺗﻮ ﺑﺪﺟﻮری دﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪه