اختلالات روان-تنى
اختلالات روانتنى
Psychosomatic Disorders
اصطلاح اختلال روان تنی به معنی:
• یک بیماری فیزیکی است که موجب ایجاد ، یا بدتر شدن آن، عوامل روانی باشد.
• روان تنی از دو کلمه روان (psyche) و تن (soma) تشکیل شده است.
• برخی از بیماری های فیزیکی با عوامل روانی مانند استرس و اضطراب شروع یا بدتر میشوند.
• از یک نظر، اغلب بیماریها روانتنی هستند.
• درهر بیماری جسمی یک جنبه روانی به وجود دارد.
• چگونگی واکنش بیمار و کنار آمدن با بیماری تا حد زیادی به روحیه فرد مربوط است. به عنوان مثال، بثورات پوستی برای برخی افراد خیلی مهم نیست و در اشخاص دیگر آنها را افسرده میکند.
• بیماریهای روانی هم می توانند اثرات فیزیکی بوجود آورند. به عنوان مثال، برخی از بیماری های روانی بی اشتهایی یا پر اشتهایی میاورند.
• برخی از بیماری های فیزیکی با عوامل روانی بدتر میشوند. به عنوان مثال، o برخی بیماریهی پوستی و پسوریازیس، o اگزما، o زخم معده، o فشار خون بالا و o بیماری های قلبی.
• برخی از بیماریهای با علائم فیزیکی عامل جسمی ندارند. به عنوان مثال، درد قفسه سینه ممکن است ناشی از استرس باشد.
• علائم فیزیکی که فقط توسط عوامل روانی ایجاد می شوند به نام اختلالات جسمانیسازی یا شبه جسمی یا – Somatoform Disorders- Somatization شناخته میشوند.
• ثابت شده که ذهن می تواند علائم جسمی تولید کند. برای مثال، ترس یا اضطراب ممکن است باعث:
o ضربان سریع قلب o تپش قلب o حالت تهوع o لرزش o تعریق o خشکی دهان o درد قفسه سینه o سردرد o درد معده و دل پیچه o تنفس سریع شوند.
این علائم فیزیکی به دلیل افزایش فعالیت تکانه های عصبی از مغز به قسمت های مختلف بدن و آزادشدن آدرنالین (اپی نفرین) است.
الگوواره بیماریهای روان-تنی
الگوواره های بیماری های روان تنی
و نکات موجود در DSM
از دیر باز دوگانه نگری روان ” Psyche” و تن ” Soma ” که در بافتارهای مردم شناختانه، فرهنگی، اجتماعی، دینی و… . بروز کرده است، به تعامل و گاه تقابل این دو پایگاه انسانی اشاره داشته است. بی جهت نیست که محققان، روان درمانی را از کهن ترین درمان های بشری بر می شمردند. در ایران باستان به سخن شفابخش، “مانترا” Mantra گفته می شد که آنرا نوعی روان درمانی می توان به شمار آورد و این که بسیاری از مسایل جسمانی منشا روانی دارند.
o فکر، خیال، اندیشه، تصور و … همه قدرتی تعیین کننده می توانند بیابند، هرچند که عینی و ملموس نیستند. در پزشکی روان-تنی مساله محورین دانش جسم-روان است. در واقع این شاخه از دانش به دنبال این است که چگونه جریان های روانی و جسمی به طور متقابل می توانند بر هم تاثیر بگذارند و همدیگر را تغییر دهند.
ردپای این جریان را می توان در مکتب شرق در نوشته های ابن سینا، فارابی و ابن رشد پیدا کرد. واژه ” Psychosomatic ” از ریشه یونانی ” Psyche ” به معنی نفس کشیدن و ” Soma ” به معنی بدن گرفته شده است. اصطلاح «روان-تنی» برای نخستین بار در سال ۱۸۱۸ توسط یکی از نمایندگان پزشکی رومانتیک، یوهان هاینروث Johann Christian August Heinroth ، تولد ۱۷۷۳ و فوت ۱۸۴۳، به گونه ای ضمنی در اظهار نظری، زمانی که می خواست در مورد جنبه جدایی ناپذیر “خود” Self صحبت نماید به کار برده شد.
دانش روان-تنی پلی است میان جسم و روان، اگرچه ارتباط چند وجهی میان روان و جسم قرن هاست که ذهن جستجوگر بشر را به خود جلب کرده است، ولی تنها برای چندین دهه است که شاخه ای در علم به منظور بررسی آن به وجود آمده است.
o امروزه این اصطلاح بیانگر دانشی است که تاثیرهای متقابل روان، بدن و اجتماع را در پدیدآیی، روند و درمان بیماری های انسانی به گونه ای «شخص مدار» مورد بررسی قرار میدهد.
این دانش با وجود داشتن حیطه های مشترک با دانش هایی نظیر:
i روان شناسی فیزیولوژیک،
ii روان شناسی زیست شناختانه،
iii عصب روانشناسی
iv پزشکی رفتار که بر پایه الگوواره رفتار نگری است، از آنها متمایز است و هویتی مجزا دارد.
مساله محورین Psychosomatic مساله روان-تن است و شخص انسان مورد مطالعه را در جایگاه مرکزین علایق خود قرار می دهد. این دانش به تعبیر فروید به پرش «چیستان گونه» از روان به تن می پردازد.
الگوواره های تحلیلی اختلال های روانتنی
Somatoform Disorder
1. نظریه الگوواره تبدیلی Conversion Disorder
o این نظریه را برای نخستین بار فروید تببین کرد و امروزه نیز برای تشریح تبدیلِ تعارض های روانی به پدیده های بدنی معتبر است. شالوده پویشگرانه نشانه های تبدیل در ابراز موارد ذیل قرار گرفته است: تعارض ها، آرزوها ، ترس ها و تخیل هایی که برای بیمار، بیش از زبان بدن قابل فهم نیست.
در نشانه بیماری، یک تعارض روانی به گونه ای دامنه ای به سوی بدنی شدن تغییر می یابد. نشانه ها بر سه قسم اند:
i پدیداری: بروز های شبه عصب شناختی.
ii ارتباطی: پدیده های بیانی زبان بدن.
iii روان پویشگری: ساختار نمادین برای حل یک تعارض ناآگاه.
در پشت نشانه تبدیل یک تخیل ناآگاه تلویحی وجود دارد. مثل فلج دست برای خشم و پرخاشگری یک بیمار خجول، که او را از ابراز پرخاشگری معاف می سازد.
2. نظریه تعارض روان پویشگرانه ویژه بیماری
o این نظریه را بنیانگذار دانش روان- تنی نوین، الکساندر (1891-1964) Franz Alexander ارایه داده است. او الگوی بنیادین روان پویشگرانه را، که علت بروز نشانه های بدنی را میتوانند عرضه دارند از هم متمایز ساخت:
i نشانه های تبدیلی : نشانه های بدنی، که به گونه ای ناآگاهانه به عنوان بیان نمادین تعارضی مزمن، غیرقابل تحمل و هیجانی پدید می آیند. آلکساندر، برای درک نشانه های تبدیل، الگوواره فرویدی را تایید می نماید.
ii نشانه های روان آزردگی نباتی: در اینجا نشانه های جسمانی به عنوان نمودهای همراهی کننده و کنش وارانه منش های هیجانی ، واپس رانده و مزمن فهمیده می شود. وظیفه اصلی موجود زنده، درست نگاه داشتن تعادل درونی است. نظام عصبی خودکار برای امور درونی موجود زنده وظیفه مند است. به وسیله اختلال های روان آزردگی با شکست در حوزه نظام عصبی خودکار، تقسیم کار بین قسمت سمپاتیک و پاراسمپاتیک این نظام مختل می گردد.
نظام سمپاتیک به طور عمده فرایندهایی را در بدن هدایت می کند که برای کوشش و تلاش بدنی ضروری است و در واکنش به محرک های تنیدگی زا، اثر بخشی او از طریق بالا رفتن میزان ضربان قلب و کاهش ترشح آدرنالین است.
نظام پاراسمپاتیک به طور عمده فرایندها و واکنش های سازنده بدن مانند آرامش، خوردن و هضم غذا را هدایت می کند. بنابراین پس از واپس رانش تنیدگی (استرس)، در یک فرد ممکن است واکنش های سمپاتیک او فعال شوند و در حالی که در شخص دیگر واکنش های پاراسمپاتیک فعال شده اند.
به عبارت دیگر الکساندر دو اختلال بنیادین مهم را متمایز می سازد:
i موجود زنده در وضعیتی تثبیت می گردد که برای یک عملکرد مهم آماده است. (نقش عمده در این اختلال با نظام سمپاتیک است)
ii موجود زنده در برابر اهمیت انجام کاری، «واپس روی» را ابراز می دارد. ( نقش عمده در این اختلال با پاراسمپاتیک است.) برای نگاهبانی خویشتن، خود را به سوی یک وضعیت وابستگی عقب می کشاند.
الکساندر عقیده داشت که “هیجانهای ویژه” یا به عبارتی دقیقتر : “عوامل هیجانی ویژه” یا باز دقیقتر: “موقعیتهای تعارضی معین با هیجان های معین” (نظیر اضطراب، رانه های واپس رانده دشمنانه و جنسی، شکست و ناکامی، تلاش های وابستگی، احساس کهتری و احساس گناه) از سویی، و از سوی دیگر بیماری های جسمانی در پیوندی سببی می باشند. به عنوان مثال فزون گرفتگی عضلانی یا فشار خون بالا با تکانش های واپس رانده دشمنانه چنین ارتباطی دارد. برای مثال در یک فرد منفعل- وابسته، زمانی که نیاز وابستگی او ارضا نشود، تنیدگی یا استرس شکل می گیرد. چنین استرسی می تواند نظام پاراسمپاتیک را تحریک کند و در حالت آماده باش قرار دهد که این باعث ترشح بیش از حد اسید گاستریک می شود و در نهایت منجر به زخم معده خواهد شد. در فرد دیگر با همین خصیصه شخصیتی اما با آرایش ژنتیکی متفاوت، چنین استرسی می تواند با پرکاری نظام سمپاتیک همراه باشد که پرکاری این نظام در نهایت منجر به میگرن، فشارخون یا آرتریت می شود.
3. نظریه بدنی زدایی و باز بدنی سازی
o ماکس شور Max Schur در بررسی روند رشد و تحول کودک به فرایند بدنی زدایی اشاره دارد. کودک به دنیا آمده چون هنوز رشد نایافته است، از جهات روانی- بدنی نامتمایز محسوب می گردد و ساختارهای بدنی در برابر اختلال های تعادل جویانه به گونه ای جسمانی، ناهماهنگ، ناآگاهانه و به صورت فرایندی اولیه واکنش نشان می دهد.
با نمو یافتگی «آن من» و ساختار یافته شدن آن در روند زمان، بیشتر از جهت روانی هشیار و به صورت فرایندی ثانویه پردازش می گردد. اما این بدنی زدایی در شرایط معین قابل معکوس شدن است.
وقتی یک خطر معین درونی یا بیرونی با انرژی در دسترس آزاد قابل دفع نمی باشد؛ اضطرابِ پدید آمده به یک واپس روی به واکنش بدنی می انجامد. این روند را «شور» به عنوان بازبدنی سازی مشخص می نماید.
4. نظریه واپس رانش دو مرحله ای
o شرط بنیادین زیستن انسانی و نیز بیماری انسانی برای «میچرلیش» Alexander Mitscherlich ، فرایندی همزمان جسمانی و روانی است. او بر این باور است که بشر برای حل موقعیت های تعارضی عمده خود، این امکان را دارد که با یک پاسخ بدنی در معنای یک بیماری تنی از آن پرهیز کند.
به تعبیر فروید: فرار به سوی بیماری، این گریز به سوی بدنی شدن می تواند به صورت اصولی تلاش موفقیت آمیز و پیروزمندانه ای برای حل آن ارایه دهد. مرحله نخست غلبه بر یک فشار روانی مزمن در حرکت روانی نیروهای دفاعی با ساختمان نشانه ای روان آزردگی برای پرداخت هزینه محدود شدن «آن من» است. این «آن منِ» محدود شده و در تنگنا اگر فشار روانی زمانمند و ایستا را نتواند تاب آورد، مرحله دوم واپس رانش رخ می نماید و در پی می آید که یک تغییر و تعویق را به فراروند دفاعی بدنی در پیاورد دارد و به سامانه یابی نشانه ای بدنی می انجامد.
5. نظریه الگوواره ناگویی هیجانی
o مارتی و موزان (۱۹۷۸) Martin,J.B , De M’uzan صاحب نظران فرانسوی بر این باورند که انسان ها با بیماری های روان-تنی یک ساختار شخصیتی ویژه فراچنگ می آورند.
مهم ترین ویژگی این ساختار، ناتوانی این بیماران در درک احساساتشان Alexithymia و با واژگان بیان داشتن و توصیف آن هاست.
ذکر چند نکته در این مورد ضروری است:
i. فکر عملیاتی: فقر ارتباطی از جهت محتوای روانی در این بیماران مشهود است. این بیماران توانایی بیان گفتاری ضعیفی دارند و راه خروجی برای احساس ها و خیال پردازی هایشان نمی یابند.
ii. اختلال های «آن من» : وجود نمو یافتگی روانی و سازمان دفاعی صُلب اما شکننده از دیگر ویژگی های این بیماران است. این افراد توانایی محدودی برای نمادینه سازی نشان می دهند و از جهت ارتباط های اجتماعی تهی می باشند و در روان درمانی، فرایند انتقال را رشد نمی دهند.
iii. واپس روی روان-تنی : واپس روی به یک «کهن نظام دفاعی» در این بیماران با گرایش های پرخاشگرانه و خود ویرانگرانه را در قالب بدنی سازی شاهدیم.
iv. این گرایش وجود دارد که قالب دیگری را فرد، چنان که خود هست ببیند ( دوگانه سازی فرافکنانه). صاحب نظران آمریکایی نیز پیرامون این نظریه کار کرده اند. بنا بر نظر آن ها افرادی که با هیجانهایشان مواجهه ندارند بیشتر در خطر بیماری های روان-تنی هستند.
6. نظریه ی یادگیری
o در این نظریه اختلال های رفتاری این گونه فهمیده می شوند که یا از طریق فرایند یادگیری ناخواسته یا از طریق نقصان فرایند یادگیری به وجود می آیند. اضطراب عامل اصلی روان آزردگی در این نظریه برشمرده می شود که واکنش هیجانی و آموخته شده است.
7. نظریه الگوواره تنیدگی
o استرس تلاش پیچیده موجود زنده پس از فشار روانی موجد استرس stressors است که تعادل زیست شناختانه اش را دوباره به دست آورد. در این راستا نظریه ی نشانگان تطابق عمومی G.A.S از سلیه Hans Selye شامل سه مرحله است:
i واکنش هشدار Alarm State
ii مقاومت Resistance State
iii کوفتگی Exhaustion State که تا مرگ موجود زنده می تواند ادامه یابد.
در این نظریه دو نوع استرس داریم:
i استرس مفید، که تحریک موثر به موجود زنده می آموزاند و بازده می طلبد. Eustress :یا Positive Stress
ii پریشانی، که تاثیر آسیب زا بر موجود زنده دارد. Distress یا Negative Stress .
این که کدام عضوها مورد آسیب قرار گیرند، نشان می دهد چه بیماری هایی در شرایط تنیدگی رشد می کنند.
مایر Horst Mayer در ۱۹۸۳ بر استرس زایان روان-اجتماعی و این که استرس و شدت آن جنبه ی فاعلی دارند، تاکید کرد. در برابر تنیدگی ها می توان راهکارهای دفاعی، دگرگون سازی و چیرگی جویی اتخاذ کرد، به جای آن که منفعلانه با آن ها روبرو شد. تنیدگی هم از محیط اجتماعی و هم از درون فرد (عاطفه های مزمن منفی، دوسوگرایی عاطفی ،دغدغه خاطر یا دودلی اخلاقی، سرزنش خویش، تعارض ها و نظایر این)، سرچشمه می گیرد.
o استرس زایان شغلی به صورت موضوعی Objective کمتر تنیدگی زایند تا تنش در روابط نزدیک و خانواده.
o استرس زایان مستمر روزانه، مانند عصبیت های هرمی (بالا به پایین) و متقابل (دوست،خانواده، همکار و ….) مانند یک تجربه ضربه روانی ناگهانی اهمیت دارند.
o تجارب استرس زا در تاریخچه کودکی فرد نیز بسیار مهم است، تجربه هایی نظیر :
i اهمال هیجانی
ii بدرفتاری پرخاشگرانه
iii سوء استفاده جنسی
.
روان ایمنی شناسی Psychoimmunology
o سایکونورواندوکرینوایمونولوژی یا Psychoneuroendocrinoimmunology با نماد اختصاری PNEI دانشی است که به مطالعهٔ برهمکنشهای میان فرایندهای فیزیولوژیک، دستگاه عصبی و دستگاه ایمنی در بدن انسان میپردازد. این دانش رهیافتهای میانرشتهای در روانشناسی، علوم اعصاب، ایمنیشناسی، فیزیولوژی، ژنتیک، داروشناسی، زیستشناسی مولکولی، روانپزشکی، پزشکی رفتاری، عفونت، غدد درونریز و متابولیسم و روماتولوژی را به کار میبندد.
مهمترین کارکرد سایکونورواندوکرینوایمونولوژی در بررسی برهمکنشهای میان دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی و همچنین ارتباط میان فرایندهای ذهنی و سلامتی است.
حیطه ای از پژوهش ها که تاثیرهای متقابل و پرشمار تجربه های روانی و رفتار را از یک سو و فعالیت های ایمنی جویانه نظام بدن را از سوی دیگر مورد مداقه و پژوهش قرار می دهد و بر موارد زیر تاکید می کند:
1. پژوهش های جدید نشان می دهد که نظام اعصاب مرکزی در تنظیم وتغییر معیارهای دفاعی بدن نقشی مهم بازی می کند.
2. در موقعیت های تعارض آمیز و حاد انسانی، فرد با بیماری های عفونی مواجه می گردد، مانند گریپ و آنژین.
3. استرس های از نوع فقدان، چون:
i. مرگ،
ii. جدایی،
iii. طلاق،
iv. بیماری حاد شریک زندگی، منجر به افسردگی و سپس کاهش ایمنی بدن می گردد.
تحقیق ها نشان داده اند کسانی که درمان روان تحلیلگرانه را موفق به پایان رسانده اند در مجموع در مقایسه با جمعیت معمولی و گروه گواه، کمتر بیمار می گردند.
پهنههای پدیدآیی و كنشوری بیماریهای روان تنی درسامانههای بدنی:
i. سامانهِ گوارشی
ii. سامانهِ تنفّسی
iii. سامانهِ قلب و گردش خون
iv. سامانهِ كلیوی ـ ادراری ـ جنسی
v. سامانهِ اعصاب مركزی
vi. سامانهِ غدد درونریز
vii. سامانهِ پوست
viii. دستگاه جنبشی
ix. اختلالهای خوردن
x. مشكل در دستگاه شنیداری
چند نکته بسیار مهم:
قریب دو دهه است که مشخص گردیده مسایل روان شناختی در تمام بیماری های جسمانی نقش دارند. در جدول تشخیصی DSM، محور III مربوط به بیماری های جسمانی است.
در آمریکا بیمارستان ها روان شناس سلامت دارند که بهداشت روان تمام بیماران را دنبال می کند. حتی ثابت شده است، روان درمانی موجب پاسخ بهتر بیماران به عمل جراحی می گردد.
در بیماری های یاد شده، نقش مسایل روان شناسی عمده تر است، اما به این معنا نیست که در آن ها خلاصه شود.
ادامه در برگه بعد: ملاک های تشخیصی اختلال های بدنی شکل بر اساس DSM-IV
ملاک های تشخیصی اختلال های بدنی شکل بر اساس DSM-IV
1. اختلال تبدیل :
الف) یک یا چند نشانه یا نارسایی که بر کنش حسی یا حرکتی ارادی اثر می کنند و وجود یک اختلال عصب شناختی یا شرایط طبی عمومی را القا می کند.
ب) عوامل روان شناختی را با نشانه یا نارسایی مرتبط دانسته اند چون تعارض ها یا عوامل تنیدگی زایی دیگر، قبل از آغاز یا تشدید نشانه یا نارسایی قرار دارند.
پ) نشانه یا نارسایی به صورت عمدی ایجاد یا وانمود نمی شود. (مانند آن چه در اختلال ساختگی یا تمارض دیده می شود.)
ت) نشانه یا نارسایی نمی تواند پس از یک بررسی دقیق، بر اساس شرایط طبی عمومی، تاثیر یک ماده یا یک رفتار و تجربه جایز فرهنگی تبیین شود.
ث) نشانه یا نارسایی به معلولیت یا عارضه ی معنادار بالینی در قلمرو اجتماعی، حرفه ای، یا قلمرو کنش وری های مهم دیگر منجر می شود و یک ارزشیابی پزشکی را ضروری می سازد.
ج) نشانه یا نارسایی به یک درد یا یک اختلال کنش جنسی محدود نمی شود؛ فقط در خلال اختلال بدنی شکل بروز نمی کند و با اختلال روانی دیگری نیز مطابقت ندارد.
o ریخت نشانه یا نارسایی تصریح شود:
i. با نشانه یا نارسایی حرکتی
ii. با حمله ناگهانی تشنج
iii. با نشانه یا نارسایی حسی
iv. شکل مختلط
2. اختلال خودبیمار پنداری:
الف) دل مشغولی توام با ترس درباره ابتلا به یک بیماری جدی یا فکر ابتلای به آن بر اساس اشتباه در تفسیر پاره ای از نشانه های بدنی.
ب) به رغم معاینه های پزشکی متناسب و اطمینان بخش، نگرانی ها پا برجا می مانند.
پ) باور ذکر شده در ضابطه «الف» دارای شدت هذیانی (مانند اختلال هذیانی، ریخت بدنی) نیست و به نگرانی انحصاری نسبت به ظاهر بدن نیز محدود نمی شود. (مانند آنچه در اختلال بدشکلی بدنی دیده می شود)
ت) دل مشغولی ها به ایجاد درماندگی یا عارضه های بالینی معنادار در قلمرو کنش وری اجتماعی ، حرفه ای و یا قلمروهای مهم دیگر منجر می شوند.
ث) مدت اختلال حداقل ۶ ماه است.
ج) دل مشغولی ها با اختلال اضطرابی تعمیم یافته، اختلال وسواس- بی اختیاری، اختلال وحشتزدگی، وهله افسردگی حاد ،اضطراب جدایی یا اختلال بدنی شکل دیگر مطابقت نمی کنند.
o تصریح شود آیا همراه با فقر بینش است یا خیر. یعنی فرد آیا می تواند بپذیرد در خلال اختلال که نگرانی وی درباره ابتلا به یک بیماری جدی، افراطی یا نا معقول است؟
3. اختلال بدشکلی بدنی:
الف) دل مشغولی درباره یک نقص تخیلی ظاهر بدن. چنان چه یک نقص بدنی خفیف در فرد وجو داشته باشد در این صورت نگرانی وی به وضوح جنبه افراطی دارد.
ب) دل مشغولی فرد به ایجاد درماندگی یا عارضه های معنادار بالینی در قلمرو کنش وری اجتماعی، حرفه ای یا زمینه های مهم دیگر منجر می شود.
پ) دل مشغولی فرد با اختلال روانی دیگری (مانند نارضایتی از شکل و اندازه بدن در روان بی اشتهایی) مطابقت نمی کند.
4. اختلال بدنی سازی:
الف) وجودسوابق شکایت های متعدد و جسمانی که قبل از سی سالگی آغاز شوند، چندین سال ادامه می یابند و پیامد آن ها جستجوی درمان پزشکی یا بروز عارضه های بالینی معنادار
در قلمرو کنش وری اجتماعی، حرفه ای یا قلمرو های مهم دیگر است.
ب) در برهه ای از زمان در جریان اختلال، باید هر یک از ضوابط زیر همراه با نشانه مرضی مشاهده شوند:
i. چهار نشانه درد: وجود سابقه درد لااقل در چهار عضو یا کنش مختلف (مثل سر، شکم، کمر، مفصل ها، انتهای اندام ها، سینه، مقعد، یا در خلال قاعدگی، آمیزش و دفع ادرار)
ii. دو نشانه معدی- روده ای : وجود لااقل دو نشانه ی معدی – روده ای به غیر از درد (مثل تهوع، نفخ، استفراغ به جز در خلال حاملگی، اسهال یا عدم تحمل چندین غذای متفاوت)
iii. یک نشانه جنسی : وجود لااقل یک نشانه جنسی یا تناسلی یه غیر از درد ( مثل بی تفاوتی جنسی ، نارسا کنش وری نعوذ یا انزال، بی نظمی قاعدگی ، خونریزی شدید ماهیانه، استفراغ در سراسر دوره ی حاملگی)
iv. یک نشانه عصب شناختی کاذب: وجود لااقل یک نشانه یا نارسایی که القاء کننده شرایط عصبی است و به درد محدود نمی شود (اختلال تعادل، فلج یا ضعف یک ناحیه مشخص، مشکل بلع، احساس گلوله در گلو، بی صدایی، از دست دادن حس لامسه یا احساس درد، ناتوانی در مهار ادرار، دوگانگی دید، نابینایی، ناشنوایی، تشنج، نشانه های تفرقی مانند یادزدودگی یا از دست دادن هشیاری به جز حالت ضعف).
پ) وجود نشانه های I یا II :
I) پس از یک بررسی دقیق هیچ یک از نشانه های ضابطه ب را نمی توان بر اساس شرایط طبی شناخته شده یا تاثیر مستقیم یک ماده (مانند استفاده مفرط از یک ماده یا دارو ) کاملاً تبیین کرد.
II) وقتی یک شرط طبی عمومی وجود دارد شکایت های جسمانی یا معلولیت های اجتماعی یا حرفه ای بیش از آن هستند که با توجه به نتایج معاینه های جسمانی یا نتایج آزمایشگاهی می توان انتظار داشت.
ت) فرد عمداً نشانه ها را ایجاد یا وانمود نمی کند.
5. اختلال بدنی شکل نامتمایز:
الف) یک یا چند شکایت جسمانی ( مثل خستگی، از دست دادن اشتها، شکایت های معدی- روده ای یا ادراری)
ب) نشانه های I یا II :
I. نشانه ها نمی توانند پس از یک بررسی دقیق بر اساس شرایط طبی شناخته شده یا تاثیر مستقیم یک ماده (مانند مصرف مفرط یک ماده یا یک دارو) تبیین شوند.
II. هنگامی که یک اختلال طبی عمومی وجود دارد، شکایت های جسمانی یا معلولیت های اجتماعی یا حرفه ای با توجه به نتایج معاینه های جسمانی یا نتایج آزمایشگاهی بیش از حد انتظار است.
پ) نشانه ها به عارضه یا معلولیت معنا دار بالینی در قلمرو اجتماعی، حرفه ای، یا قلمرو کنش وری های مهم دیگر منجر می شوند.
ت) طول مدت اختلال حداقل شش ماه است.
ث) اختلال با اختلال روانی دیگر (مانند اختلال بدنی شکل دیگر، نارساکنش وری جنسی، اختلال خلقی، اختلال اضطرابی ، اختلال خواب یا روان گسستگی ) مطابقت نمی کند.
ج) فرد به عمد، نشانه ها را ایجاد یا وانمود نمی کند ( مثل اختلال ساختگی یا تمارض)
6. اختلال درد:
الف) درد در یک یا چند ناحیه آناتومیکی (تشریحی) محور اصلی جدول بالینی را تشکیل می دهد و شدت آن در حدی است که توجه بالینی را ایجاب می کند.
ب) درد به ایجاد عارضه یا معلولیت معنادار بالینی در قلمرو اجتماعی ، حرفه ای و یا زمینه های کنش وری مهم دیگر منجر می شود.
پ) عوامل روان شناختی در بروز، وخامت، شدت ، و دوام درد نقش مهمی دارند.
اگر یک اختلال طبی عمومی باشد نقش اصلی در بروز، وخامت، شدت ، و دوام درد ایفا نمی کند و گرنه این اختلال طبی عمومی اگر همراه باشد، در محور III مشخص می گردد.
ت) نشانه یا نارسایی به عمد ایجاد یا وانمود نمی شود (مانند اختلال ساختگی یا تمارض).
ث) تصریح شود که:
حاد است: طول مدت اختلال کمتر از ۶ ماه
مزمن است: طول مدت اختلال ۶ ماه یا بیشتر
7. اختلال های بدنی شکل تصریح نشده در جای دیگر:
حاملگی کاذب:
o باور غلطی که با علامت های عینی همراه است. ( بزرگ شدن شکم، کاهش خونریزی قاعدگی، قطع قاعدگی، احساس فاعلی حرکت جنین، حالت تهوع، ترشح و تورم پستان ها، درد زایمان در تاریخ مورد انتظار، تغییرات در غده مترشحه بدون دلیل طبی)
اختلال دارای نشانه های خودبیمار یپندارانه غیر روان گسسته وار است و طول مدت آن کمتر از ۶ ماه است.
8. اختلال دارای شکایت های جسمانی تببین نشده
خستگی یا ضعف بدنی ای است که در چهارچوب اختلال روانی دیگری قرار نمی گیرد و کمتر از ۶ ماه طول می کشد.
منبع: سیاووشان
مبانی اختلالات روانتنی
مبانی اختلالات روانتنی
Psychosomatic Disorders
· سایکونورواندوکرینوایمونولوژی Psycho-endo-neuro-immunology – یا Psychoneuroendocrinoimmunology :
دانشی است که به مطالعهٔ برهمکنشهای Interaction میان فرایندهای Processes:
i. فیزیولوژیک، Psychological
ii. دستگاه عصبی Nervous System
iii. دستگاه ایمنی Immune System
iv. غدد درونریز Endocrinology
در بدن انسان میپردازد.
o این دانش رهیافتهای میانرشتهای در :
i. روانشناسی، Psychology
ii. علوم اعصاب، Neuroscience
iii. ایمنیشناسی، Immunology
iv. فیزیولوژی، Physiology
v. ژنتیک، Genetics
vi. داروشناسی، Pharmacology
vii. زیستشناسی مولکولی، Molecular Biology
viii. روانپزشکی، Psychiatry
ix. پزشکی رفتاری Behavioral Medicine
x. عفونت، Infectious Diseases
xi. غدد درونریز و متابولیسم Endocrinology
xii. روماتولوژی Rheumatology
را به کار میبندد.
o مهمترین کارکرد سایکونورواندوکرینوایمونولوژی در بررسی برهمکنشهای میان دستگاه عصبی مرکزی و دستگاه ایمنی و همچنین ارتباط میان فرایندهای ذهنی و سلامتی است.
· طب روانتنی Psychosomatic Medicine ، با واسطه میان عوامل روانشناختی و فیزیولوژیک در ایجاد یا دوام بیماریها سروکار دارد.
o با وجود اینکه اکثر اختلالات جسمی تحتتأثیر استرس، تعارض یا اضطراب فراگیر قرار میگیرند، بعضی اختلالات بیش از سایرین از این عوامل تأثیر میپذیرند.
o در DSM-IV-TR اختلالات روانتنی تحت طبقهبندی عوامل روانشناختی که بر شرایط طبی اثر میگذارند قرار میگیرند :
– معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR برای عوامل روانشناختی که بر بیماری طبی اثر میگذارند:
A. یک بیماری طبی عمومی وجود دارد.
B. عوامل روانشناختی به یکی از طرق زیر بر بیماری طبی عمومی اثر سوء دارد.
i. این عوامل بر سیر بیماری طبی عمومی اثر میگذارند که نشانه آن یک ارتباط نزدیک زمانی بین عوامل روانشناختی
و پیشرفت یا تشدید یا بهبود تأخیری بیماری طبی عمومی است.
ii. این عوامل در درمان بیماری طبی عمومی مداخله میکنند.
iii. این عوامل باعث افزایش خطر برای سلامتی فرد میشوند.
iv. پاسخهای فیزیولوژیک وابسته به استرس علایم بیماری طبی عمومی را تشدید میکنند.
o اختلالات روانی که بر بیماری طبی اثر میگذارند:
مثلاً یک اختلال محور I مانند اختلال افسردگی ماژور باعث تأخیر در بهبود سکته قلبی Myocardial Infarction میشود.
o علایم روانشناختی که بر بیماری طبی اثر میگذارند:
مثلاً علایم افسردگی که باعث تأخیر بهبودی بعد از جراحی میشوند، اضطراب، تشدید آسم Asthma.
o صفات شخصیتی یا روشهای سازگاری که بر بیماری طبی اثر میگذارند:
مثلاً انکار بیمارگون نیاز به جراحی در بیمار مبتلا به سرطان مهاجم، فشار رفتار که در ایجاد یا تشدید بیماری قلبی عروق مؤثر است.
o رفتارهای بهداشتی غیرتطابقی که بر بیماری طبی اثر میگذارند:
مثلاً نداشتن تحرک، رابطه جنسی نامطمئن و پرخطر، خوردن بیش از حد.
o پاسخ فیزیولوژیک مرتبط با استرس که بر بیماری طبی عمومی اثر میگذارد:
مثلاً تشدید زخم معده Peptic Ulcer ، افزایش فشار خون، کژآهنگی یا آریتمی قلبی Cardiac Arrhythmia یا سردرد تنشی در اثر استرس.
o ـ سایر عوامل یا عوامل نامشخص روانشناختی که بر بیماری طبی مؤثر هستند:
مثلاً عوامل بینفردی، فرهنگی یا مذهبی.
سببشناسی
I. عوامل استرسزای خاص:
o این نظریه وجود استرسهای خاص یا تیپهای شخصیتی را برای هر بیماری روانتنی سالم فرض میکند و حاکی از تلاش محققان زیر است:
1) فلاندرز دانبار Helen Flanders Dunbar:
دانبار صفات شخصیتی را که برای یک اختلال روانتنی اختصاصی هستند، مثلاً شخصیت کرونری ـ Coronary Personality تعریف کرد.
شخصیت تیپ A سختکوش، پرخاشگر، تحریکپذیر و در معرض خطر بیماری قلبی است.
2) فرانتس آلکساندر Frantz Alexander:
از دیدگاه آلکساندر تعارضات ناآگاهانه که ایجاد اضطراب میکنند، از طریق دستگاه عصبی خودمختار تعدیل میشوند و منجر به یک اختلال خاص میشوند
مثلاً نیازهای مهارشده وابستگی منجر به زخم معده Peptic Ulcer میشود.
II. عوامل استرسزای غیراختصاصی:
o این نظریه بیانگر این است که هر استرس طولانی میتواند تغییرات فیزیولوژیکی ای ایجاد کند که منجر به یک اختلال جسمی شود.
o هر فرد یک «عضو شوک» Shock Organ دارد که از نظر ژنتیک به استرس حساس است.
o بعضی بیماران واکنشهای قلبی، برخی معدی و برخی دیگر واکنشهای پوستی نشان میدهند.
o افرادی که بهطور مزمن مضطرب یا افسرده هستند به بیماریهای روانتنی یا جسمی حساستر هستند.
o موارد زیر عوامل استرسزای زندگی را که ممکن است بیانگر یک اختلال روانتنی باشند، نشان میدهد.
· طبقهبندی ده عامل استرسزای تغییردهنده زندگی (سال ۱۹۹۴):
i. مرگ همسر
ii. طلاق
iii. مرگ یک عضو نزدیک خانواده
iv. جدائی از همسر
v. آسیب یا بیماری شدید فردی
vi. اخراج از کار
vii. زندان
viii. مرگ دوست نزدیک
ix. حاملگی
x. تطبیق مجدد شغلی
· عوامل فیزیولوژیک
o هانس زیله Hans Sleye ، دانشمند اهل کانادا و متخصص غدد درونریز و متابولیسم Endocrinologist ،
سندرم تطابق فراگیر General Adaptation Syndrome را، که چکیده همه واکنشهای سیستمیک غیراختصاصی بدن
در پاسخ به استرس طولانیمدت است، تعریف کرد.
o محورِ: غدهٔ زیرمغزی + زیرنَهَنج + غدد فوق کلیوی تحتتأثیر قرار میگیرد:
i. غدهٔ زیرمغزی یا هیپوفیز Pituitary Gland
هیپوفیز یک غدهٔ درونریز و احتمالاً مهمترین غده درونریز بدن است.
غده زیرمغزی غدۀ درونریز گرد کوچکی است که در زیر مغز قرار دارد و در تمام مهرهداران جمجمهدار به کف بطن سوم مغز متصل است.
ii. زیرنَهَنج یا هیپوتالاموس Hypothalamus
هیپوتالاموس غده ای است در مغز، که دستگاه عصبی را با کمک غدهٔ زیرمغزی به دستگاه غدد درونریز متصل میکند.
زیرنهنج در اکثر پستانداران یافت میشود و خصوصیات متفاوتی در دو جنس مذکر و مونث دارد.
iii. غدد فوق کلیوی یا غده های آدرنال Adrenal Gland
آدرنال یک جفت غده درونریز هستند که هر کدام بر روی کلیهها قرار دارند و وزن هر غده حدود ۵ گرم است.
هر غده از دو بخش قشر Cortex و مغز یا مدولا Medulla تشکیل شده است که هرکدام از این دو بخش هورمونهای جداگانهای ترشح می کند.
o در ادامهِ تأثیرات فوق، افزایش ترشح کورتیزول یا هیدروکورتیزون Hydrocortisone موجب ایجاد تغییرات ساختاری در اندامهای مختلف میشود.
o جرج انگل George L. Engel نشان داد که در شرایط استرس، همه مکانیسمهای تنظیمی عصبی متحمل تغییراتی میشوند و
مکانیسمهای همایستایی یا هومئوستازی یا هومئوستاتیک Homeostasis بدن را سرکوب میکنند، و بدن به عفونت و سایر اختلالات حساس میشود.
همایستایی یا هومئوستازی، توسط فیزیولوژیستها به معنای حفظ شرایط پایدار و ثابت در محیط داخلی به کار برده میشود
ویژگیای که یک سامانه محیط داخلی خود را تنظیم میکند و تمایل به حفظ وضعیت ثابت و پایدار دارد، از جمله حفظ ویژگیهایی مانند دما یا پیاچ است.
این حفظ پایداری میتواند در یک سیستم باز یا بسته باشد.
اصولاً همۀ اعضای بدن اعمالی انجام میدهند که به حفظ این شرایط ثابت کمک میکند.
برای مثال، ریهها اکسیژن مایع خارج سلولی را تامین میکنند تا جایگزین اکسیژن مصرف شده توسط سلولها شود،
کلیهها غلظت یونها را ثابت نگاه میدارند و سیستم گوارش، مواد غذایی را تامین میکند.
o مسیرهای نوروفیزیولوژیک Neurophysiology که میانجی واکنش به استرس هستند، عبارتند از:
i. قشر مخ Cerebral Cortex ،
قشر مغز لایه نازک خاکستری پوشانندهٔ سطح مغز است.
این لایه از سلولهای عصبی مغز تشکیل شده است.
ضخامت آن در نواحی مختلف مغز متفاوت است اما تقریباً در همه جا ضخامتی بین ۲ تا ۴ میلیمتر دارد.
از نظر سلولی قشر مغز از ۶ لایه روی هم تشکیل شده است.
البته ضخامت هر لایه در نواحی مختلف قشرمتفاوت است و در برخی نواحی مغز برخی از این لایهها ممکن است وجود نداشته باشند.
ii. دستگاه کنارهای یا سیستم لیمبیک Limbic System ،
دستگاه کنارهای، سیستم لیمبیک یا سامانهٔ عصبی احساسی، مجموعهٔ پیچیدهای از سازههای عصبی است
که زیر مخ و در دو طرف نهنج (تالاموس) یافت میشود.
دستگاه کنارهای مجموعهای از ساختارهای مغزی است که در تمام پستانداران وجود دارد و در انجام عمل بویایی
و فعالیتهای دیگر مانند اَعمال خودفرمان و بروز هیجان و سایر رفتارها دخالت دارد.
این دستگاه عامل زندگی احساسی ما و فعالیتهای مغزی، مانند یادگیری و شکل گرفتن خاطرهها میباشد.
دستگاه کنارهای چرایی لذت بخش بودن برخی چیزها، مانند غذا خوردن، و علت برخی بیماریها در اثر فشار روانی، همچون فشار خون بالا را توجیه میکند.
همچنین این دستگاه تالاموس را به بخشهایی از مخ متصل میکند این دستگاه از دو سازهٔ اصلی و چند سازهٔ کوچکتر پایهریزی میشود
iii. هیپوتالاموس Hypothalamus ،
iv. مرکز آدرنال Adrenal
v. سیستم عصبی سمپاتیک Sympathetic Nervous System
دستگاه عصبی سمپاتیک بخشی از دستگاه عصبی خودگردان است (در کنار دستگاه پاراسمپاتیک و دستگاه احشایی).
دستگاه عصبی سمپاتیک در حالت استرس فعالتر شده، انسان را برای نبرد یا فرار آمادهتر میکند؛
البته به صورت همیشگی نیز فعال بوده، در تنظیم سوختوساز پایۀ بدن نقش دارد.
vi. دستگاه عصبی پاراسمپاتیک.
رشتههای عصبی پاراسمپاتیک، همانند بخش سمپاتیک، جسم سلولی نورون پیش گرهای در شاخ پهلویی نخاع قرار گرفته
و آکسون آن به نام رشته پیش گرهای وارد گره (گانگلیون) پاراسمپاتیک (بیشتر در نزدیکی یا دیواره اندام واکنشگر) شده
و با نورون پس گرهای سیناپس میدهد. آکسون نورون پس گرهای ( رشته پس گرهای) در فاصله کوتاهی پس از ترک گانگلیون به اندام واکنشگر میرسد.
بدین سان در رشتههای عصبی پاراسمپاتیک بر خلاف رشتههای عصبی سمپاتیک رشته پیش گرهای بسیار بلند و رشته پس گرهای کوتاه میباشد.
از آنجا که رشتههای عصبی پاراسمپاتیک در ناحیه جمجمهای – خارجی از نخاع بیرون میآیند، بخش جمجهای – خارجی نامیده میشوند.
در رشتههای عصبی پاراسمپاتیک پیامهای عصبی (نوروترانسمیتر) تراوششونده از رشتههای پیش گرهای و پس گرهای،
استیل کولین است و از این روی رشتههای عصبی پاراسمپاتیک را رشتههای عصبی کولینرژیک نیز مینامند.
· پیامآورهای عصبی شامل هورمونهائی مثل کورتیزول Cortisol و تیروکسین Thyroxine هستند :
o کورتیزول یا هیدروکورتیزون Hydrocortisone معروفترین گلوکوکورتیکوئید بدن است که از غده فوق کلیوی ترشح میشود.
o کورتیکواستروئیدها به استروئیدهایی گفته میشود که در بخش قشری غده فوق کلیوی ساخته میشوند.
o استروئیدها ترکیبات چربی با چهار حلقه کربنی هستند.
o گلوکوکورتیکوئیدها مانند کورتیزول نقشهای مختلفی از جمله کاهش التهاب، تخفیف واکنشهای ایمنی، تأثیر بر متابولیسم و افزایش قند خون در بدن دارند.
o تیروکسین یا T4 به یک هورمون ترشح شده از غده تیروئید میگویند.
o هورمون غده تیروئید تری یدوتیرونین 3T و تیروکسین 4 Tاست.
o این هورمون از اضافه شدن چهار اتم ید به آمینواسید تیروزین ساخته میشود؛ بنابراین کمبود ید در بدن باعث اختلال در ساخت این هورمون میشود
و غده تیروئید در نتیجه تلاشی که برای ساخت این هورمون میکند بزرگ میشود و غمباد یا گواتر Goitre را ایجاد میکند.
تیروکسین موجب بالا رفتن سرعت واکنشهای شیمیایی بدن و افزایش فعالیتهای بدن میشود.
پاسخ انسان به استرس
اختلالات روانتنی
پاسخ انسان به استرس
A. پاسخ پیامرسانهای عصبی یا نوروترانسمیتری Neurotransmitter:
i. افزایش تولید نوراپینفرین Norepinephrine در مغز
نوراپینفرین یا نورآدرنالین (NE ) مادهای با چند وظیفهاست، میتواند هورمون باشد (آزاد شده از غدد فوق کلیوی)
و میتواند به عنوان پیامرسان عصبی در سیستم سمپاتیک عمل کند.
ii. افزایش، تغییر و تبدیل سروتونین Serotonin که ممکن است به تخلیه تدریجی آن بیانجامد.
o سروتونین یا هیدروکسیتریپتامین نوعی انتقالدهندههای عصبی از نوع مونوآمینه اسید بیوژنیک است.
o سروتونین به طور اهم در دستگاه گوارش، پلاکتها و سیستم عصبی مرکزی یافت شده است.
o این ماده نزد افکار عمومی به عنوان جاری کنندهٔ «احساس خوب» شناخته شده است.
o تقریباً ۹۰٪ از سروتونین موجود در بدن انسان در سلولهای انتروکرومافین که به صورت پراکنده در غشای دستگاه گوارش موجوداند متمرکز است
و در آنجا موجب تنظیم تحرکات روده میگردد.
o مقادیری کمتری از سروتونین با شبکه عصبی سروتونرژیک سیستم اعصاب مرکزی سنتز شده و کارکردهای گوناگونی مییابد،
این کارکردها شامل تنظیم در حالات روحی، اشتها و خواب میگردد.
o سروتونین همچنین دارای عملکردهای شناختی، مانند تأثیرات بر حافظه و یادگیری نیز میباشد.
o مدولاسیون سروتونین در سیناپسها به عنوان عملکرد اصلی برای چندین کلاس مختلف از داروهای ضدافسردگی شناخته شده است.
o در انسانها، اگونیستهای سروتونین (برای مثال، فنفلورامین، دکسفنفلورامین، فلوکستین)، گرسنگی، خوردن و وزن را کم میکنند.
o سروتونین ترشح شده از سلولهای انتروکرومافین دستگاه گوارش در نهایت راه را به یاختههای خونی مییابد
و در آنجا فعالانه توسط پلاکتها حمل شده و جاسازی میگردد.
o آنها سروتونین را در هنگام لخته شدن آزاد میکنند که با ایجاد انقباض در عملیات هموستازی (خون ایستی) و انعقاد خون نقشآفرینی کند.
o سروتونین همچنین به عنوان بهبود دهنده آسیبها، به عنوان یکی از فاکتورهای رشد در برخی از سلولها شناسایی شده است.
o متابولیسم سروتونین به طور عمده توسط کبد صورت میپذیرد.
o از سروتونین در درمانِ چاقی نیز استفاده میشود.
o سروتونین در دستگاه گوارش از سلولهای انتروکرومافین در پاسخ به ورود غذا آزاد میشود.
o افزایش ترشح سروتونین موجب تهوع و اسهال میشود.
o در انسانها سطح سروتونین تحت تأثیر از رژیم غذایی است.
o میوههایی با این نسبت بالا شامل خرما، اسفناج و موز میباشند.
o رژیمهایی غنی از کربوهیدرات که حاوی مقادیر کمتری پروتئین باشند، موجب افزایش ترشح انسولین میشود
که خود با کمک در رقابت آمینو اسیدی باعث بالاتر رفتن سطح سروتونین میشود.
o اما، ترشح انسولین به میزان زیاد و در مدت طولانی ممکن است باعث فعال شدن مقاومت انسولینی،
چاقی مفرط و یا دیابت نوع دوم شود که بالطبع کاهش سطح سروتونین در پی خواهد داشت.
o ماهیچهها، دوازده گونه از سیزده گروه آمینو اسید را استفاده میکنند (غیر از تریپتوفان)،
که این به اشخاص با بدنهایی عضلانی اجازه تولید مقادیر بیشتری سروتونین را میدهد.
o ظاهراً کاهش سطح سروتونین مغز از علل اصلی افسردگی است، لذا داروهای ضدافسردگی متعدد بر این اساس ساخته شدهاند.
o از معروفترین داروهای افسردگی این گروه ها فلوکسیتین، سرترالین، فلووکسامین و سلژلین هستند.
o چندین رده از داروها و روانگردانها، سیستم سروتونین را هدف قرار میدهند، شامل بعضی:
a) داروهای ضد افسردگی Antidepressants،
b) داروهای ضد روانپریشی Antipsychotics،
c) داروهای ضد اضطراب Antipanic،
d) داروهای ضد تهوع Antiemetic،
e) داروهای ضد میگرن Antimigraine،
و همچنین روانگردانهایی Psychoactive Drugs همچون:
f) Empathogen-Entactogen
g) مواد سایکودلیک Psychedelic
o بیماران افسرده میزان کمتری از متابولیتهای سروتونین در مایع مغزی نخاعی و بافت مغزی دارند.
o داروهایی که سطح سروتونین را مورد تغییر قرار میدهند در درمان افسردگی، اختلال اضطراب فراگیر و فوبیای اضطراب اجتماعی کاربرد دارند.
o مهارکنندههای مونوآمینه اکسیداز (MAOIs) از تجزیه انتقال دهندههای عصبی مونوآمینه از جمله سروتونین جلوگیری میکنند،
و از این رو باعث تجمع انتقال دهندهها در مغز میگردند.
o درمان با MAOI مرتبط با بسیاری از اختلالات دارویی است، و این ریسک بیشتر برای بیمارانیست که همزمان در اثر مصرف غذای حاوی تیرامین بالا
در خطر فشار خون بالای اورژانسی قرار میگیرند و یا در اثر اختلال با برخی داروهای خاص دیگر.
o بعضی از داروها که مهارکننده بازجذب سروتونین هستند، باعث وقفهٔ بیشترش در شکاف سیناپسی میشوند.
o ضدافسردگیهای سه حلقهای هم بازجذب سروتنین را مهار میکنند و هم بازجذب نوراپینفرین را.
o مهارکنندههای جدید بازجذب انتخابی سروتنین (SSRIs) عوارض کمتری دارند و کمتر در تداخل عملکرد با دیگر داروها قرار میگیرند.
o کاهش حجم توده استخوانی در سالمندان و خطر بروز پوکی استخوان از عوارضیست که بروز آن جدیداً مشاهده شده است،
هرچند که هنوز به درستی مشخص نیست که این عارضه به دلیل تأثیر مهار کنندهها بر تولید سروتونین در سیستم تولید سروتونین جانبی است
و یا بر اثر تاثیرش بر روده و یا بر مغز.
o سیتالوپرام Citalopram از مهارکنندههای بازجذب سروتونین SSRI ضدافسردگی از گروه مهارکنندههای بازجذب سروتونین است
که برای درمان اختلالات خلقی و درمان اختلالات افسردگی شدید به کار برده میشود.
سیتالوپرام گاه برای درمان اختلالات اضطرابی نیز تجویز میشود.
o داروهای مهار کنندههای مشخصی سطح کمتری از سروتونین را در پی مصرف طولانی مدت، برخلاف سطح بالای سروتونین در ابتدای مصرف نشان دادهاند.
این قضیه عطف به معاینات از گروهی انتخابی از بیمارانیست که مزایای مهارکنندهها برایشان پس از مصرف طولانی مدت کاهش یافته است.
این مسئله در بیش از ۷۰٪ از موارد با تعویض دارو حل خواهد شد.
o تیانپتین Tianeptine داروی جدید ضدافسردگی، یک «تقویت» کننده بازجذب انتخابی سروتونین است که دارای اثراتی بر بهبود خلق و خو است.
o این شاهدی بر این نظریه است که سروتونین به احتمال بسیار زیاد به جای اینکه طور مستقیم سطوح خلق و خوی را تعیین کند،
برای تنظیم میزان یا شدت حالات روحی استفاده میشود.
o اگرچه هراسها Phobia و افسردگیها Depression ممکن است در اثر تأثیر داروهای تاثیرگذار بر سروتونین تضعیف شوند،
اما این، غیر از تغییری در ادراکشان از محیط، به معنی بهبود در وضعیت اشخاص نیست.
iii. افزایش انتقال دوپامینرژیک Dopaminergic
دوپامینرژیک به معنی ارتباط داشتن با انتقالدهندههای عصبی دوپامین Dopamine است.
دوپامین نوعی پیامرسان عصبی از نوع کاتکولامین در بیشتر مهره داران و بیمهرگان است و نقش فعال کنندگی دارد.
o ارتباط بین اجتماعی بودن و دوپامین بسیار شناخته شده است.
o سوء مصرف مواد دوپامینرژیک مثل کوکائین، زانتین ها و آمفتامینها جهت بهبود عملکرد اجتماعی، افزایش اطمینان و اعتماد به نفس بسیار رایج است.
o در یک مطالعه جدید ارتباط مستقیمی بین موقعیت اجتماعی افراد و میزان چسبندگی گیرندههای دوپامین نوع دوم و سوم در استریاتوم Striatum یافت شده است.
o برخی از مطالعات نیز دقیقاً کاهش میزان چسبندگی گیرندههای نوع دوم دوپامین را در استریاتوم افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی نشان می دهد.
o برخی مطالعات دیگر به غیرطبیعی بودن میزان ترانسپورترهای دوپامین Dopamine Transporter در استریاتوم افراد مبتلا اشاره کردهاند.
o هر چند برخی از محققین نیز نتایج متفاوتی بدست آوردهاند، ولی شواهد بسیاری بر نوعی ناهنجاری در سیستم دوپامینرژیک مبتلایان تاکید می کند.
o به عنوان مثال نقص در تمرکز، خستگی، بی علاقگی به امور روزمره و روابط اجتماعی، کاهش اعتماد به نفس و … در مبتلایان دیده می شود.
o مبتلایان نیز داروهای دوپامینرژیک را موثرترین داروها در برخورد کوتاه مدت با این اختلال می پندارند.
o برخی تحقیقات نیز میزان بالای شیوع اضطراب اجتماعی در بین بیماران مبتلا به پارکینسون و شیزوفرنی را نشان می دهد.
o در یک مطالعه اضطراب اجتماعی در ۵۰ درصد از مبتلایان به پارکینسون تشخیص داده شده است.
o برخی آنتاگونیستهای دوپامین Dopamine Antagonists مثل هالوپریدول Haloperidol ممکن است در افراد غیرمبتلا علائم
اضطراب اجتماعی ایجاد کند. که نقش دوپامین در اضطراب اجتماعی را پررنگ تر می کند.
B. پاسخ غدد درونریز:
i. افزایش هورمون محرک قشر آدرنال (ACTH) Adrenal Cortex که باعث تحریک ترشح کورتیزول میشود.
تستوسترون Testosterone با استرس طولانی کاهش مییابد.
o تِستوستِرون از هورمونهای استروئیدی مهم موجود در بدن میباشد که اثرات آندروژنیک (جنسیتی) و آنابولیک (سازنده، رشددهنده) دارد.
o تولید تستوسترون پیش از دو ماهگی جنین در رحم مادر آغاز گشته و در تعیین نرینگی یا مادینگی آن نقش دارد.
o تولید این هورمون در دوره بلوغ جنسی افزایش یافته و عامل اصلی تغییرات فیزیکی این دوران بهشمار میآید.
o به طور متوسط بدن هر مرد ۲۰ برابر بیشتر از بدن هر زن تستوسترون تولید میکند
o هرچند به دلیل متابولیسم بیشتر سطح پلاسمایی این هورمون در مردان فقط هفت برابر زنان است.
o تستوسترون از هورمونهای استروئیدی بدن است که ساختمان اصلی سازنده آن را کلسترول تشکیل میدهد.
ii. کاهش هورمون تیروئیدی
C. پاسخ ایمنی:
o فعالیت ایمنی با آزاد شدن عوامل ایمنی هورمونی سیتوکین Cytokines در استرس حاد رخ میدهد.
o سیتوکینها دستهای از مولکولهای پروتئینی محلول در آب هستند که از سلولهای گوناگون و بیشتر در پاسخ به یک تحریک، ترشح میشوند
و وظیفهٔ انتقال پیام بین سلولها را برعهده دارند.
o پیآمد حضور سیتوکین، تغییر در رفتار سلولهای دارای گیرنده سیتوکین ترشح شده از جمله رشد، تغییر و یا مرگ سلول است.
o کنش و اثر سیتوکین تولید شده از یک سلول بیشتر بر سلولهای پیرامون همان سلول را شامل میگردد،
ولی میتواند کنشسیستمی و اثر بر تمامی ارگانیزم را بدنبال داشته باشد.
سیتوکین دارای اثر اتوکراین (تغییر در خود سلول ترشح کننده) و پاراکراین (تغییر در دیگر سلولها) بوده
و میتواند مانند یک هورمون اثراتی بر سلولهای بسیار دورتر از خود نیز داشته باشد.
بیماری ها و تشخیص اختلالات روانتنی
بیماری ها و تشخیص اختلالات روانتنی
· برای رسیدن به معیارهای تشخیصی برای عوامل روانشناختی که بر یک بیماری طبی اثر میگذارند، دو معیار زیر باید موجود باشند:
a) یک بیماری طبی وجود دارد.
b) عوامل روانشناختی آثار سوئی بر آن دارند
مثلاً محرک محیطی که از دیدگاه روانشناختی معنیدار است، از نظر زمانی با شروع یا تشدید یک اختلال یا بیماری ویژه جسمی در ارتباط است.
o بیماری جسمی باید نشاندهنده یک بیماری عضوی، مثلاً سردرد میگرنی، باشد.
o تعدادی اختلالات جسمی که دارای معیارهای فوق هستند، در زیر بیماریهای جسمی که تحتتأثیر عوامل روانشناختی قرار میگیرند، ذکر شدهاند.
قلب و عروق
1) اختلال: آنژین صدری، آریتمیها، انقباض ناگهانی عروق کرونر
o مشاهدات: شخص تیپ A پرخاشگر و تحریکپذیر است.
o نظریات: به آسانی ناامید میشود و به بیماری عروق کرونر حساس است.
o توضیحات: بروز آریتمی در اضطراب شایع است.
مرگ ناگهانی ناشی از آریتمی بطنی در برخی بیمارانی که شوک یا یک فاجعه عمده روانشناختی را تجربه میکنند دیده میشود.
o برخورد با بیماری: تغییرات شیوه زندگی، ترک سیگار، جلوگیری از مصرف الکل، کاهش کلسترول برای محدود کردن عوامل خطر،
پروپرانولول برای بیمارانی که بهعنوان بخشی از علایم فوبی اجتماعی دچار تاکیکاردی میشوند تجویز میشود.
این دارو در مقابل آریتمی و کاهش جریان خون کرونر محافظتکننده است.
آسم
2) اختلال : آسم
o مشاهدات : حملات با استرس، عفونت تنفسی و حساسیت تشدید میشوند.
o نظریات : پویش خانواده را بررسی کنید.
بهویژه هنگامیکه بیمار یک کودک است به دنبال حمایت بیش از حد خانواده باشید و سعی کنید فعالیت مستقل مناسب را تشویق کنید.
o توضیحات : در بیماران آسمی مصرف پروپرانولول و آنتاگونیستهای گیرندههای بتا برای درمان اضطراب ممنوع است.
o فرضیههای روانشناختی: وابستگی شدید و اضطراب جدائی، خس خس سینه در آسم یک تقاضای سرکوبشده برای عشق و حمایت است.
بیماریهای بافت همبند
3) اختلال : بیماریهای بافت همبند Connective Tissue Disease :
لوپوس منتشر یا لوپوس اریتماتوی سیستمیک Systemic Lupus Erythematosus ، روماتیسم مفصلی Rheumatoid Arthritis
بیماری بافت همبند به هر گونه بیماری اطلاق میشود که باعث آسیب به بافت همبند در بدن بشود.
بافت همبند نوعی بافت است که دارای یک ماتریکس برونیاختهای بوده و از اندامها مراقبت میکند.
از بیماری های بافت همبند می توان به نشانگان مارفان، بیماری پیرونی، نشانگان اهلرز-دنلوس، استئوژنز ایمپرفکتا و نشانگان آلپورت اشاره نمود.
لوپوس منتشر یا لوپوس اریتماتوس سیستمیک در پزشکی با علامت اختصاری SLE گونهای از انواع بیماریهای خود ایمنی است
که در آن سیستم دفاعی بدن، علیه ارگانها و بافتهای پیوندی خودی عمل کرده و بهآنها آسیب میرساند.
زنان در مقابل این بیماری دهبرابر بیشتر از مردان آسیبپذیرند.
این بیماری اغلب پوست و چندین اندام داخلی را درگیر میکند و با وجود اتوآنتی بادی در خون همراه است.
سیر بالینی لوپوس شامل دورههای فعالیت و بهبود است.
لوپوس Lupus در زبان لاتین به معنی گرگ و اریتما Erythema در زبان یونانی به معنی سرخی است.
این نام بخاطر شکل لکه سرخ بر پوست است که شبیه جای گازگرفتگی گرگ است.
آرتریت روماتوئید یا روماتیسم مفصلی یک بیماری سیستمیک و مزمن است.
شیوع این بیماری در جهان حدود یک درصد است و معمولاً نوجوانان سنین میانسالی و در دهههای اول-سوم تا پنجم بروز مینماید و در زنان شایعتر است.
آرتریت روماتوئید مشخصاتی دارد که باعث تمایز آن با سایر انواع آرتریتها (التهاب ودردمفاصل) میشود.
بعنوان مثال آرتریت بصورت قرینهاست یعنی اگر یک زانو یا دست درگیر باشد به احتمال زیاد طرف مقابل نیز درگیر است.
o مشاهدات : بیماری ممکن است با استرسهای بزرگ زندگی بهویژه مرگ یک عزیز آغاز شود.
o نظریات : با استرس مزمن، عصبانیت یا افسردگی تشدید میشود.
o توضیحات : لازم است بیمار را تا حد امکان فعال نگاه داریم تا مشکلات ناشی از بدشکلی مفاصل را به حداقل برسانیم.
o برخورد با بیماری: درمان افسردگی با ضدافسردگیها یا محرکهای روانی و درمان اسپاسم و تنش عضلانی با بنزودیازپینها انجام میشود
سردرد
4) اختلال : سردرد
o مشاهدات : سردرد تنشی از انقباض عضلات گردنی ناشی میشود که باعث کاهش جریان خون به مغز میشوند.
o نظریات : با اضطراب و استرس وضعیتی همراه است.
آرمیدگی درمانی Relaxation Therapy و داروهای ضداضطراب مفید هستند.
o توضیحات : سردردهای میگرنی یکطرفه هستند و ممکن است با استرس، ورزش و غذاهای حاوی تیرامین تشدید شوند.
o برخورد با بیماری: درمان با ارگوتامین انجام میشود.
مصرف پیشگیرانه پروپرانولول ممکن است موجب افسردگی شود.
سوماتوتریپتان را میتوان برای درمان حملات میگرنی غیربازیلر و غیرهمیپلژیک بهکار برد.
فشار خون
5) اختلال : افزایش فشار خون
مشاهدات : استرس حاد موجب ترشح کانه کولامینها (اپینفرین) میشود که آن هم فشار سیستولیک را بالا میبرد.
نظریات : استرس مزمن با افزایش فشار خون اساسی همراه است.
توضیحات : به شیوه زندگی بیمار دقت کنید. ورزش، آرمیدگی درمانی و بیوفیدیک را توصیه کنید.
o برخورد با بیماری: اگر در استرس حاد فشار خون بهعنوان ‘عضو شوک’ بالا رود، بنزودیازپینها مؤثر هستند.
o فرضیههای روانشناختی: خشم مهارشده، احساس گناه بهعلت تکانههای خصومتآمیز، نیاز به تأیید از سوی مقام بالاتر.
تنفس عمیق و سریع
6) اختلال : تنفس عمیق و سریع یا سندرم هیپرونتیلاسیون Hyperventilation Syndrome
o مشاهدات : همراه با اختلال پانیک، اختلال اضطراب فراگیر مرتبط با هیپرونتیلاسیون، تاکیکاردی و انقباض عروق است،
o نظریات : ممکن است در بیماران مبتلا به نارسائی عروق کرونر خطرناک باشد.
o برخورد با بیماری: داروهای ضداضطراب مورد استفاده: بعضی به مهارکنندههای مونوآمین اکسیداز، ضدافسردگیهای سهحلقهای یا داروهای سروتونرژیک پاسخ میدهند.
التهاب روده
7) اختلال : بیماری التهابی روده Inflammatory Bowel Disease ،
بیماری کرون Crohn’s Disease ، سندرم روده تحریکپذیر، کولیت اولسراتیو Ulcerative Colitis
بیماریهای التهابی روده IBD به گروهی از بیماریها گفته میشود که سبب التهاب جدار روده بزرگ و روده کوچک میگردند.
شایعترین این بیماریها عبارتاند از: بیماری کولیت زخمی و بیماری کرون.
این دو بیماری از جهاتی دارای شباهتهایی هستند.
هر دو بیماری موجب التهاب جدار رودهها میشوند.
البته تفاوتهای زیادی در مورد مناطق درگیر و عمق التهاب بین این دو بیماری وجود دارد.
در برنامه درمانی دو بیماری مشابهت های فراوانی وجود دارد.
یک نکته مهم که باید به آن توجه داشت این است که: بیماری کرون علاوه بر آنکه روده بزرگ و روده کوچک را تحت تأثیر قرار میدهد،
همچنین میتواند بر دهان، مری، معده و مقعد نیز اثر بگذارد.
در حالی که کولیت زخمی در درجه اول روده بزرگ و راست روده را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
بیماری کرون یکی از بیماریهای التهابی روده است که با التهاب دیواره روده مشخص میشود.
بیماری کرون بک بیماری مزمن است که قسمتهای گوناگون دستگاه گوارش از دهان گرفته تا مقعد را میتواند تحت تاثیر قرار دهد.
این بیماری بیشتر قسمت انتهایی روده باریک (ایلئوم) Ileum و قسمت ابتدایی روده بزرگ را تحت تاثیر قرار میدهد.
این بیماری میتواند تمام لایههای روده را درگیر سازد و حتی موجب فیبروز Fibrosis شود.
شایعترین ناحیه درگیر ایلئوسکال Ileovesical است.
بین ضایعات معمولاً نواحی سالم وجود دارد.
این بیماری تظاهرات خارج رودهای نیز دارد مانند آرتریت و ضایعات پوستی.
علائم و نشانههای آن اغلب شامل اسهال (که در صورت التهاب شدید روده ممکن است به اسهال خونین تبدیل گردد)،
تب، کاهش وزن و درد شکم است.
برخی از عوارض این بیماری ممکن است در خارج از دستگاه گوارش رخ دهد، شامل کم خونی، خارش پوست، ورم مفاصل، التهاب چشم و احساس خستگی.
از دیگر علائم این بیماری، راش و اریتم گرهی است.
انسداد روده نیز معمولاً رخ میدهد و کسانی که به این بیماری مبتلا میشوند بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان روده قرار میگیرند.
کولیت زخمی یا کولیت اولسروز یا پسرودهآماس زخمی فرمی از بیماری التهابی روده است که رودهها به خصوص روده بزرگ
شامل پسروده (کولون) و راستروده (رکتوم) را درگیر میکند و نوعی پسرودهآماس (کولیت) است.
علت اصلی و دقیق این بیماری مشخص نمیباشد اما به نظر میرسد باکتری و ویروسهای ناشناختهای باعث بروز آن میشود.
همچنین استرس و زندگی در محیط شهری باعث تشدید این بیماری میگردد.
این بیماری با نامهای رکتوکولیت هموراژیک یا التهاب زخمی شونده روده بزرگ و به اختصار UC نیز شناخته میشود.
علامت ویژه بیماری اسهال خونی است که به طور تدریجی بیشتر میشود.
گاه نام بیماری بهخاطر نماد (IBD)، اغلب با نام (IBS) یا سندرم روده تحریکپذیر اشتباه میشود، که یک بیماری مشکل ساز ولی خفیف است.
التهاب زخمی پسروده شباهت به بیماری کرون دارد که شکل دیگری از بیماری التهابی روده است.
کولیت زخمی یک بیماری متناوب است، با دورههای تشدید علائم و دورههای بهبودی که در آنها تقریباً هیچگونه علامتی دیده نمیشود.
با وجودی که علائم التهاب زخمی پسروده گاهی میتواند خودبهخود بهبود یابد، ولی این بیماری معمولاً نیازمند درمان است.
o مشاهدات : خلق افسرده با بیماری مرتبط است.
o نظریات : استرس علایم را تشدید میکند.
o توضیحات : معمولاً بعد از یک استرس شدید شروع میشود.
o برخورد با بیماری: بیماران به رابطه مستحکم بیمار – پزشک و رواندرمانی حمایتی همراه با دارودرمانی پاسخ میدهند.
o فرضیههای روانشناختی: شخصیت انفعالی، ترس در کودکی، صفات وسواس فکری، ترس از مجازات، خصومت پنهان
غدد درونریز
8) اختلال : اختلالات متابولیک و غدد درونریز
مشاهدات : تیروتوکسیکوز متعاقب استرس شدید ناگهانی گلیکوزوری در ترس مزمن و اضطراب دیده میشود.
توضیحات: افسردگی متابولیسم هورمون را تغییر میدهد، بهویژه هورمون محرکه قشر آدرنال (ACTH)
التهاب پوست
9) اختلال : التهاب عصبی پوست یا نورودرماتیت
o مشاهدات: اگزما در بیماران دارای عوامل استرسزای متعدد دیده میشود، بهویژه در موارد مرگ یک عزیز
o نظریات : تعارض در مورد جنسیت، عصبانیت مهارشده.
o برخورد با بیماری: برخی به هیپنوتیسم جهت کنترل علایم پاسخ میدهند.
چاقی
10)اختلال : چاقی
o مشاهدات : پرخوری اضطراب را کاهش میدهد.
o نظریات : سندرم غذا خوردن در شب با بیخوابی مرتبط است.
o توضیحات : ناتوانی در درک اشتها، گرسنگی و سیری
o برخورد با بیماری: روشهای رفتاری، گروههای حمایتی، مشاوره تغذیه و رواندرمانی حمایتی مفید هستند. افسردگی زمینهای را درمان کنید.
o فرضیات روانشناختی: تعارض مربوط به مرحله دهانی و وابستگی بیمارگون.
آرتروز
11)اختلال : آرتروز یا استئوآرتریت Osteoarthritis
o توضیحات : اضطراب یا افسردگیِ همراه را با رواندرمانی حمایتی درمان کنید.
o برخورد با بیماری: کنترل شیوه زندگی شامل کاهش وزن، ورزشهای ایزومتریک برای تقویت عضلات و مفاصل، حفظ فعالیت بدنی و کنترل درد است.
زخم معده
اختلال : بیماری زخم معده یا اولسر پپتیک Peptic Ulcer
o نظریات : نوع ایدیوپاتیک به یک باکتری خاص یا محرک فیزیکی ربطی ندارد.
o توضیحات : افزایش اسید و پپسین معده متناسب با مقاومت مخاطی، هر دو به اضطراب، استرس، الکل، قهوه و تغییرات شیوه زندگی حساس هستند.
o برخورد با بیماری: آرمیدگی درمانی توصیه میشود.
o فرضیههای روانشناختی: نیازهای وابستگی قوی برآورده نشده، ناتوانی در بیان عصبانیت، بینیازی و استغنای سطحی و کمعمق
اختلال گردش خون
12)اختلال : بیماری رینو Raynaud
o مشاهدات : پدیده رینود یک اختلال دستگاه گردش خون است که بهعنوان عارضهای از سایر بیماریها بروز میکند.
o نظریات : انقباض عروق محیطی مرتبط با سیگار کشیدن و استرس
o توضیحات : در دانش پزشکی به کاهش چشمگیر جریان خون در رگهای دست یا پا و به یکی از علتهای سرمای شدید و یا احساسات آنی
و بنابراین در اثر فعالیت واگ یا سیستم سمپاتیک، ممکن است اتفاق افتد.
هر دو اختلال مذکور شریانهای کوچک دست و پا را درگیر ساخته و در هر دو جنس دیده میشوند ولی در خانمهای سنین ۴۰-۲۰ سال شایعترند.
o برخورد با بیماری: تغییرات شیوه زندگی: قطع سیگار، ورزش در حد متوسط، بیوفیدبک با افزایش اتساع عروق میتواند دمای دست را افزایش دهد.
غش
13)اختلال : غش و سنکوپ Syncope یا Fainting ، کاهش فشار خون
سنکوپ که در زبان عامه گاه غش نامیده میشود، از دست رفتن هوشیاری برای مدت زمانی نه چندان طولانی است
که در آن شخص وضعیت بدنی خود را از دست میدهد (غش میکند).
سنکوپ حالتی ملایمتر از شوک است و علت بروز این حالت کاهش جریان خون به تمام بخشهای مغز است که معمولاً از فشار خون پایین ناشی میشود.
در برخی موارد علائم پرودرومال پیش از از دست دادن هوشیاری رخ میدهد.
این علائم ممکن است شامل سرگیجه خفیف عرقکردن، رنگ پریدگی، تاری دید، تهوع، استفراغ، و احساس گر گرفتگی در میان سایر افراد باشد.
همچنین ممکن است که سنکوپ با یک دوره کوتاه اسپاسم عضلانی همراه باشد
اگر فرد به طور کامل آگاهی و توان عضلانی خود را از دست ندهد به چنین حالتی پیشسنکوپ گفته میشود.
توصیه میشود که پیش سنکوپ نیز همانند سنکوپ مورد درمان قرار گیرد
o مشاهدات :
o نظریات : رفلکس وازواگال با اضطراب حاد یا ترس باعث افت فشار خون و غش میشود.
o توضیحات : در بیمارانی که فعالیت بیش از حد سیستم عصبی خودمختار دارند، شایعتر است.
با کمخونی و داروهای ضدافسردگی (ایجاد افت فشار خون بهعنوان آثار جانبی) تشدید میشود.
کهیر
14)اختلال : کهیر Urticaria ، آنژیوادم Angioedema
کَهیر واکنش آلرژیک حاد یا مزمن به شکل ورمدانههای گرد سرخ بر روی پوست که با خارش شدید همراه است.
کهیر آماس و ورمی است در پوست بدن که شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید میآید.
کهیر بیماری کوتاهمدتی است که با سرخی پوست و خارش بسیار در تمام بدن همراه است.
این عارضه پوستی به صورت دانههای کوچک صورتی رنگ یا به شکل برجستگیهای وسیعتر و گاهی به صورت تاول دیده میشود
و با خارش شدید همراه است.
کهیر معمولاً بر اثر واکنش بدن در برابر آزاد شدن مواد هیستامینی یا ترکیباتی نزدیک به هیستامین پدید میآید.
آنژیوادم عبارت است از ادم پوست، بافت زیر جلدی، مخاط و زیر مخاط. آنژیوادم بسیار شبیه کهیر است
ولی بافتهای عمقیتری را درگیر میسازد.
در گذشته به آن ادم آنژیونوروتیک نیز میگفتند.
o مشاهدات : ممکن است با استرس، اضطراب مزمن و افسردگی در ارتباط باشد.
o نظریات : نوع ایدیوپاتیک با آلرژن خاص یا محرکهای فیزیکی ارتباطی ندارد.
o توضیحات : خارش با اضطراب تشدید میشود.
خراشاندن خود با خصومت مهارشده مرتبط است.
o برخورد با بیماری: بعضی فنوتیازینها اثر ضدخارش دارند.
o فرضیات روانشناختی: تعارض میانوابستگی – استقلال، احساس گناه ناخودآگاه، خارش بهعنوان جابهجائی جنسی.
بیماریهای طبی ، جراحی و نورولوژیک که با علایم روانپزشکی تظاهر مییابند.
· تعداد زیادی اختلالات طبی و نورولوژیک که در جدول مشکلات طبی با علایم روانپزشکی تظاهر مییابند خلاصه شدهاند ،
ایدز
15)بیماری ایدز
o سن و جنش شیوع : در مردان بیشتر است. سوءمصرف وریدی داروها همجنسبازان زنانی که شریک جنسی مردان دوجنسخواه هستند.
o علایم شایع طبی : لنفادنوپاتی خستگی عفونتهای فرصتطلب سارکوم کاپوسی
o علایم و شکایات روانپزشکی: افسردگی اضطراب اختلال موقعیتیابی
پرکاری تیروئید
16)بیماری هیپرتیروئیدی (تیروتوکسیکوز) Hyperthyroidism
پرکاری تیروئید بیماری غدّهٔ تیروئید است که در آن تیروئید بیش از مقدار طبیعی، هورمون ترشّح میکند.
هورمونهای غدّهٔ تیروئید تیروکسین (T4) و T3 هستند.
در این حالت علائمی از بیماری از جمله تپش تند قلب، کاهش وزن، تعریق، عدم تحمّل گرما، لرزش و بیقراری نمایان میشود.
از جمله بیماریهایی که موجب پرکاری تیروئید میشوند بیماری گریوز یا بیماری بازدو است.
تشخیص با اندازهگیری سطح خونی هورمونهای غده تیروئید صورت میگیرد و در موارد خواص از طریق تست ید رادیواکتیو.
همچنین اغلب بهدلیل فیدبک منفی هورمونهای تیروئید بر هیپوفیز سطح خونی TSH (هورمون محرکه تیروئید) کاهشمییابد.
o سن و جنش شیوع : دز زنان ۳ برابر است. ۵۰-۲۰ سال
o علایم شایع طبی : لرزش، تعریق، کاهش وزن و نیرو، عدم تحمل گرما
o علایم و شکایات روانپزشکی: اضطراب افسردگی
کمکاری تیروئید
17)بیماری هیپوتیروئیدی (میگزدم) Hypothyroidism
هیپو تیروئیدی یا کمکاری غده تیروئید در بین بیماریهای غدد درون ریز شایعترین بیماری پس از دیابت میباشد.
به زبان ساده این بیماری هنگامی ایجاد میشود که غده تیروئید نتواند به اندازه نیاز بدن هورمون تولید کند.
هورمون غده تیروئید تری یدوتیرونین (T۳) و تیروکسین (T۴) است.
این هورمونها وظیفه تنظیم مصرف انرژی، تولید گرما و تسهیل رشد در بدن را برعهده دارند.
بیماری در زنان سه برابر شایعتر از مردان است.
o سن و جنش شیوع : در زنان ۵ برابر است. ۵۰-۳۰ سالگی
o علایم شایع طبی : صورت پفآلوده، پوست خشک، عدم تحمل سرما
o علایم و شکایات روانپزشکی: خستگی مفرط اضطراب با تحریکپذیری اختلال فکر هذیانهای جسمی توهم
پرکاری غده پاراتیروئید Hyperparathyroidism
18)بیماری هیپرپاراتیروئیدی
غدد پاراتیروئید که در واقع چهار غده مجزا در قسمت خلفی غده تیروئید هستند با ترشح هورمون پاراتورمون وظیفه کنترل سطح سرمی کلسیم را برعهده دارد .
اگر به دلیلی افزایش سطح هورمون پاراتورمون را علیرغم سطوح بالای کلسیم سرم داشته باشیم پرکاری پاراتیروئید نامیده میشود .
o سن و جنش شیوع : در زنان بیشتر است. ۶۰-۴۰ سالگی
o علایم شایع طبی : هیپررفلکسی انقباضات ناگهانی تتانی
o علایم و شکایات روانپزشکی: هر دو نوع اختلال پاراتیروئید ممکن است موجب اضطراب بیشفعالی و تحریکپذیری یا افسردگی، بیاحساسی و کنارهگیری شوند.
کم کاری غده پاراتیروئید
19)بیماری هیپوپاراتیروئیدی
کم کاری پاراتیروئید یا هیپوپاراتیروئیدی کاهش عملکرد غدد پاراتیروئید با تولید کمتر از حد هورمون پاراتیروئید است.
این بیماری می تواند منجر به کاهش سطح کلسیم در خون شود،
همچنین اغلب باعث دل درد و پرش عضلات و یا تتانی (انقباض عضلانی غیر ارادی)، و چندین علامت دیگر می شود.
این بیماری می تواند ارثی باشد، و یا می تواند به علت آسیب های مرتبط با سیستم ایمنی بدن و همچنین تعدادی از علل نادرتر ایجاد شود.
تشخیص آن با آزمایش خون، و تحقیقات دیگر مانند آزمایش ژنتیک صورت می گیرد.
درمان پاراتیرویید با این محدودیت مواجه است که هیچ هورمون مصنوعی نمیتواند به عنوان جایگزینی برای هورمون پاراتیروئید باشد.
جایگزینی کلسیم یا ویتامین D می تواند علائم را بهبود بخشد اما می تواند خطر ابتلا به سنگ کلیه و بیماری های مزمن کلیه را افزایش دهد.
o سن و جنش شیوع : در زنان ۳ برابر است. ۶۰-۴۰ سالگی
o علایم شایع طبی : ضعف، بیاشتهائی، شکستگی
o علایم و شکایات روانپزشکی: ایجاد سنگ، زخم پپتیک
غده آدرنال- افزایش کورتیزول
20)بیماری هیپرآدرنالیسم (بیماری کوشینگ) Cushing’s Syndrome
نشانگان کوشینگ در اثر افزایش فعالیت قشر غده آدرنال ایجاد میشود.
این سندرم را هایپرکورتیزولیسم (افزایش کورتیزول) نیز مینامند.
این بیماری میتواند در اثر مصرف بیش از حد کورتیکواستروئیدها، ترشح بالای ACTH یا هایپرپلازی کورتکس آدرنال باشد.
تولید زیاد کورتیکو استروئیدهای درونزا (آندوژن) ممکن است علل مختلفی داشته باشد،
از جمله تومور غده هیپوفیز که ACTH ترشح کرده و موجب افزایش ترشح هورمونهای قشر آدرنال بیش از حد طبیعی میگردد.
o سن و جنش شیوع : بزرگسالان هر دو جنس
o علایم شایع طبی : افزایش وزن تغییر توزیع چربی، خستگیپذیری آسان
o علایم و شکایات روانپزشکی: متنوع است. افسردگی، اضطراب، اختلال فکر با هذیانهای جسمی
نارسائی آدرنال
21)بیماری نارسائی قشر آدرنال (بیماری آدیسون) Addison Diseases
کمبود هورمونهای قشر غده فوق کلیوی (هیپوکورتیکوئیدی) باعث بیماری آدیسون میشود.
به هورمونهای مترشحه از بخش قشری غده فوق کلیوی کورتیکواستروئیدها Corticosteroids گفته میشود.
کورتیکواستروئیدها به دو گروه عمده مینرالوکورتیکوئیدها Mineralocorticoids مانند آلدوسترون
و گلوکوکورتیکوئیدها Glucocorticoids مانند کورتیزول تقسیم بندی میشوند.
مینرالوکورتیکوئیدها در تنظیم آب و الکترولیتها در بدن نقش دارند.
گلوکوکورتیکوئیدها نقشهای مختلفی در بدن دارند از جمله کاهش التهاب، تخفیف واکنشهای ایمنی، تاثیر بر متابولیسم و افزایش قند خون.
o سن و جنش شیوع : بزرگسالان هر دو جنس
o علایم شایع طبی : کاهش وزن، افت فشار خون، رنگدانهدار شدن پوست
o علایم و شکایات روانپزشکی: افسردگی، منفیکاری، بیاحساسی، اختلال فکر، شکاکیت
پورفیری
22)بیماری پورفیری، نوع حاد متناوب Porphyrias
گروهی از اختلالات نادر ارثی (یا اکتسابی) هستند که مشخصه آنها تولید و دفع بیش از حد پورفیرینها است.
در این بیماری مشکل در نقص آنزیمهای چرخه بیوسنتز هم است.
o سن و جنش شیوع : زنان ۴۰-۲۰ سال
o علایم شایع طبی : بحرانهای شکمی ضعف گز گز و مور مور
o علایم و شکایات روانپزشکی: اضطراب، شروع ناگهانی، شدید؛ نوسان خلق
کمخونی بدخیم
23)بیماری کمخونی بدخیم Anemia
کمخونی یا آنمی اختلال خونی شایعی است که در آن گلبولهای قرمز و یا هموگلوبین کافی در خون وجود ندارد.
هموگلوبینی که در گلبولهای قرمز خون وجود دارد باعث میشود تا اکسیژن به گلبول قرمز متصل شده و توسط مویرگها به بافتهای مختلف بدن برسد.
ازآنجایی که تمام سلولهای بدن انسان برای زنده ماندن به اکسیژن وابستهاند،
کمبود آن باعث هیپوکسی شده و گسترهٔ وسیعی از مشکلات را بههمراه دارد.
کمخونی انواع گوناگونی دارد که هر یک علت خاص خود را دارند.
این بیماری بر اساسهای گوناگونی طبقهبندی میشود، مثل ریختشناسی گلبولهای قرمز، مکانیسمهای اتیولوژیک و غیره.
سه دستهٔ اصلی عبارتند از:
i. ازدست رفتن حجم زیادی از خون (خونریزیهای حاد یا مزمن)،
ii. ازبینرفتن سلولهای خونی (همولیز)
iii. کمبود تولید سلولهای خونی.
o سن و جنش شیوع : زنان ۶۰-۴۰ سال
o علایم شایع طبی : کاهش وزن، ضعف، گلوسیت، نوریت انتهاءها
o علایم و شکایات روانپزشکی: افسردگی، احساس بیارزشی، و گناه
متابولیسم مس
24)بیماری دژنراسیون هپاتولنتیکولر (بیماری ویلسون) Autosomal Recessive Genetic Disorder
بیماری ویلسون یک اختلال ارثی اتوزوم مغلوب در متابولیسم مس است که در آن تجمع مس در ارگانها و بافتهای مختلف دیده میشود.
شیوع نسبی آن یک در صدهزار تولد تا یک در پانصدهزار تولد است.
افزایش تجمع مس احتمالاً ناشی از نقص لیزوزومهای کبدی در دفع مس از طریق صفراست که نتیجه آن تجمع مس در حد توکسیک
در کبد، مغز، کلیه، چشم و سایر بافتها می باشد.
o سن و جنش شیوع : در مردان ۲ برابر است. در نوجوانان دیده میشود.
o علایم شایع طبی : علایم کبدی و اکستراپیرامیدال
o علایم و شکایات روانپزشکی: نوسانات خلق (ناگهانی و قابل تغییر) خشم انفجاری
تومور مغز
25)بیماری تومورهای داخل جمجمهای
o سن و جنش شیوع : بزرگسالان در هر دو جنس
o علایم شایع طبی : در مراحل اول علامتی ندارد. سردرد، استفراغ در مراحل بعدی تورم داخلی و ادمپاپی چشم
o علایم و شکایات روانپزشکی: متنوع است، افسردگی، اضطراب تغییرات شخصیتی
سرطان لوزالمعده
26)بیماری کارسینوم پانکراس
o سن و جنش شیوع : در مردان ۳ برابر است. ۷۰-۵۰ سالگی
o علایم شایع طبی : کاهش وزن درد شکم، ضعف، زردی
o علایم و شکایات روانپزشکی: افسردگی، احساس نابودی قریبالوقوع بودن احساس گناه شدید
تومور آدرنال
27)بیماری فئوکروموسیتوما Pheochromocytoma
یک غده (تومور) نادر است که معمولاً در غدد آدرنال رخ میدهد. در این تومور افزایش ترشح کاتکولامینها روی میدهد.
o سن و جنش شیوع : بزرگسالان هر دو جنس
o علایم شایع طبی : سردرد و تعریق در طی افزایش فشار خون، تپش قلب، درد پهلو، از دست دادن وزن، بالارفتن قندخون، درد قفسه سینه، تهوع و استفراغ و رنگ پریدگی
o علایم و شکایات روانپزشکی: اضطراب، هراس، ترس، لرزش، نگرانی
اماس
بیماری اسکلروز متعدد (MS) Multiple Sclerosis
اِماِس یا MS یک بیماری التهابی است که در آن غلافهای میلین سلولهای عصبی در مغز و نخاع آسیب میبینند.
این آسیب دیدگی در توانایی بخشهایی از سیستم عصبی که مسئول ارتباط هستند میتواند اختلال ایجاد میکند
و باعث به وجود آمدنِ علائم و نشانههای زیادِ جسمی شود.
اماس به چند شکل ظاهر میشود و علائم جدید آن یا به صورت عودِ مرحلهای (به شکل برگشتی) یا در طولِ زمان (به شکل متناوب) اتفاق میافتد.
ممکن است در بین عود، نشانهٔ بیماری به کلی از بین برود؛ با این وجود مشکلاتِ عصبیِ دائمی بویژه با پیشرفتِ بیماری در مراحلِ بعدی به طورِ مداوم اتفاق میافتد.
اگرچه علت بیماری مشخص نیست اما مکانیزمِ اصلیِ آن آسیب زدن توسط سیستم ایمنی بدن و یا اختلال در سلولهای تولیدکنندهٔ غلافِ میلین است.
o سن و جنش شیوع : زنان ۴۰-۲۰ سالگی
o علایم شایع طبی : از دست دادن حس و توانائی حرکت سخن گفتن منقطع نیستاگموس
o علایم و شکایات روانپزشکی: تغییرات شخصیت، نوسان خلق، افسردگی، همه علائم یا نشانههای عصب شناختی؛ مشکلات سامانه عصبی خودگردان،
دیداری، حرکتی و حسی. علائم خاص از طریق محلهای زخم در سیستم عصبی مشخص میشوند و شامل کم بساوایی یا خواب رفتگی مانند مور مور شدن،
گزگز کردن، ضعف عضلات، واکنشهای غیرارادی، گرفتگی عضلات یا ناتوانی در حرکت، ناتوانی در هماهنگی و تعادل ناهماهنگی عضلات، مشکل در صحبت کردن
یا مشکل در غذا خوردن، مشکلات دیداری (جنبش کره چشم، کاهش دید یا دوبینی)، احساس خستگی، درد شدید یا درد مزمن و مشکل در ادرار و مدفوع میباشد.
دشواری در فکر کردن و مشکلات عاطفی مانند افسردگی یا خلق ناپایدار نیز در بین مبتلایان به اماس رایج است.
تشخیص افتراقی
o همانگونه که بیماریهائی که اختلالات روانتنی را تقلید میکنند آمده، علایم و اختلالات روانپزشکی مختلفی ممکن است با اختلالات روانتنی اشتباه شوند.
o هر یک از این موارد فاقد یک ضایعه قابل اثبات یا یک روند شناختهشده پاتوفیزیولوژیک هستند.
· بیماریهائی که اختلالات روانتنی را تقلید میکنند
28)تشخیص اختلال: اختلال تبدیلی
o تعریف و مثال: تغییری در عملکرد جسمی وجود دارد که به یک اختلال جسمی اشاره میکند،
در حالیکه بیانگر یک تعارض روانشناختی است (مثلاً آفونی روانی)
29)تشخیص اختلال: اختلال بدشکلی بدن
o تعریف و مثال: اشتغال ذهنی در مورد یک نقص جسمانی خیالی در ظاهر در یک فرد ظاهراً طبیعی (مثلاً اشتغال ذهنی در مورد موی صورت)
30)تشخیص اختلال: خودبیمارانگاری یا هیپوکندریا Hypochondriasis
o تعریف و مثال: نگرانی بیش از اندازه در مورد یک بیماری جسمی در حالیکه معاینات عینی چنین چیزی را نشان نمیدهند
(مثلاً آنژین صدری با عملکرد طبیعی قلب)
31)تشخیص اختلال: اختلال جسمیسازی
o تعریف و مثال: شکایات مکرر جسمی بدون اختلال جسمی قابل اثبات با وجود معاینات بدنی مکرر، و بدون هیچ مبنای عضوی
32)تشخیص اختلال: اختلال درد
o تعریف و مثال: اشتغال ذهنی در مورد درد بدون هیچ بیماری جسمی که شدت آن را توجیه کند.
این درد از یک توزیع نوروآناتومیک پیروی نمیکند.
ممکن است بین استرس و تعارض و شروع یا تشدید درد ارتباط نزدیکی وجود داشته باشد.
33)تشخیص اختلال: شکایت جسمی مرتبط با اختلالات روانشناختی کلاسیک
o تعریف و مثال: همراهی افسردگی با علایم جسمی (مثلاً ضعف، آستنی)
34)تشخیص اختلال: شکایات جسمی با اختلال سوءمصرف مواد
o تعریف و مثال: برونشیت و سرفه همراه با وابستگی به نیکوتین و توتون
درمان
A. برخورد همکارانه:
o همکاری متخصص داخلی یا جراح که بیماری جسمی را درمان میکنند و روانپزشک که به جنبههای روانپزشکی میپردازد.
B. رواندرمانی:
a) رواندرمانی حمایتی:
o هنگامیکه بیماران یک توافق درمانی دارند، قادر هستند ترس از بیماری، بهویژه خیالپردازیهای مربوط به مرگ را با روانپزشک در میان بگذارند.
o خیلی از بیماران نیازهای وابستگی قوی دارند که بهطور نسبی در درمان برآورده میشود.
b) رواندرمانی بینشمدار پویشی:
o به دنبال تعارضات ناخودآگاه در رابطه با جنسیت و پرخاشگری باشید.
o اضطراب همراه با استرسهای زندگی بررسی میشود و دفاعهای بالغ برقرار میشوند.
o اگر بیماران مبتلا به اختلالات روانتنی باشند، از رواندرمانی حمایتی بیش از درمان بینشمدار سود میبرند.
c) گروهدرمانی:
o گروهدرمانی در بیمارانی که بیماریهای جسمی مشابهی دارند (مثلاً مبتلایان به کولیت یا افرادی که تحت همودیالیز قرار میگیرند) استفاده میشود.
این افراد تجارب خود را با یکدیگر در میان میگذارند و از یک دیگر میآموزند.
d) خانوادهدرمانی:
o روابط خانوادگی و فرآیند امور بررسی میشوند با تأکید بر اینکه چگونه بیماری فرد بیمار بر سایر اعضاء خانواده اثر میگذارد.
e) درمان رفتاری شناختی:
i. شناختی:
o بیماران میآموزند که چگونه استرس و تعارض به بیماری جسمی تبدیل میشوند.
o افکار منفی در مورد بیماری بررسی میشوند و تغییر مییابند.
ii. رفتاری:
o روشهای آرمیدگی و بیوفیدبک قطعاً بر دستگاه عصبی خودمختار مؤثر هستند.
o در آسم، آلرژیها، افزایش فشار خون و سردرد مورد استفاده است.
C. دارودرمانی:
i. همیشه علایم غیرروانپزشکی را جدی بگیرید و از داروی مناسب استفاده کنید
(مثلاً ملین برای یبوست ساده) با پزشک بیمار مشورت کنید.
ii. اگر پریشانی همراه با بیماری وجود دارد، از داروهای آنتیپسیکوتیک استفاده کنید.
به آثار جانبی داروها و تأثیر آنها بر اختلال توجه کنید.
iii. داروهای ضداضطراب در طی دوره استرس حاد، اضطراب آزاردهنده را برطرف میکنند.
بهمنظور جلوگیری از وابستگی به دارو استفاده از آن را محدود کنید، ولی برای تجویز به موقع دارو درنگ نکنید.
iv. ضدافسردگیها میتوانند در افسردگی ناشی از یک بیماری طبی مؤثر باشند.
مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین هنگامیکه بیمار در مورد بیماریش وسواس دارد و نشخوار ذهنی میکند،
میتوانند کمککننده باشند.
اختلال شبه جسمی
اختلال شبه جسمی
Somatoform Disorders
• اختلال های شبه جسمی، انواع اختلال هایی را شامل می شوند که در تعارض های روانی به مشکلات یا شکایت های جسمانی تبدیل می شوند و پریشانی یا اختلال در زندگی فرد به وجود می اورند.
• اصطلاح (Somatoform) از کلمه یونانی SOMA به معنی بدن گرفته شده است و اختلالات شبه جسمی گروه وسیعی از بیماری های هستند که نشانه ها و علایم جسمی مؤلفه اصلی را تشکیل می دهند.
• بدین ترتیب،اختلال های شبه جسمی به جای اینکه جسمانی باشند، روانی هستند، زیرا هیچ نابهنجاری جسمانی وجود ندارد که بتواند شکایت جسمانی را توجیه کند.
• از دیدگاه بیماری شناختی، در یک گروه گنجانده شده و تحت عنوان اختلالاتی تعریف شدند که در احساسات یا عملکردهای جسمی کانون توجیه عمده بیمار قرار گرفته و تحت تاثیر اختلالی در ذهن قرار می گیرند.
• انواع اختلالات شبه جسمی
۱-اختلال جسمانی سازی(Somatization Disorder)
۲-اختلال تبدیلی(Conversion Disorder)
۳-اختلال خودبیمارانگاری( Hypochondriasis Disorder)
۴-اختلال بدریخت انگاری( Body Dysmorphic Disorder)
۵-اختلال درد( Pain Disorder)
اختلال شبه جسمی نا معین NOS یک طبقه باقیمانده برای بیماری های است که نمی توان آنها را در هیچ یک از طبقات تشخیصی فوق جای داد. حاملگی کاذب Pseudocyesis نمونه آن است.
اختلال جسمانی سازی
اختلال جسمانی سازی
(سندرم بریکه)
Somatization disorder
• اختلال جسمانی سازی شامل شکایات بدنی متعدد در دستگاه های عضوی متعدد است که سال های متمادی ادامه می یابد و سبب تخریب جدی در کارکردها یا جستجوی درمان یا هر دو می شود.
• تشخیص اختلال جسمانی سازی مستلزم آن است که علایم پیش از ۳۰ سالگی شروع شوند.
• در سیر این اختلال ،بیمار باید حداقل از چهار علامت دردناک، یعنی دو علامت گوارشی، یک علامت جنسی، و یک علامت شبه عصبی شاکی باشد، که هیچ یک با معاینات جسمی و بررسی های آزمایشگاهی به طور کامل قابل توجیه نیستند.
• فرد از ناراحتی در سیستم گوارشی خود شاکی است، اما آزمایشات چیزی برای اثبات این قضیه نشان نمی دهند.
• خصوصیات بالینی اختلال جسمانی سازی عبارتند از :
o تهوع و استفراغ (خارج از دوران حاملگی)
o اشکال در بلع،
o احساس درد دست و پا ،
o تنگی تنفس ،
o فراموشی و
o عوارض حاملگی و قاعدگی.
• وجه افتراق و تفاوت اختلال جسمانی سازی از سایر اختلالات شبه جسمی، تعداد دستگاه های متعدد درگیر در این اختلال است.
• این اختلال مزمن است و با ناراحتی روانشناختی قابل ملاحظه ، اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی و جستجوی افراطی برای کمک طبی همراه است.
• اختلال جسمانی سازی را از زمان مصر باستان می شناختند. نام اولیه اختلال جسمانی سازی ،هیستری بود.
• ۲ نوع مجزای اختلال جسمانی وجود دارد: نوع اول پربسامد یا مکرر ، و نوع دوم چندشکل است.
• افراد مبتلا به اختلال پربسامد دردهای مکرر معده و کمر دارند.
• افراد مبتلا به اختلال نوع چندشکل مشکلات کمر درد کمتری دارند، در عوض شکایت باقی بدن را در بر می گیرد.
اضطراب و افسردگی شایع ترین حالت روانپزشکی در این بیماران است. (تهدید به خودکشی شایع، اما اقدام به خود کشی نادر است).
همه گیر شناسی و سبب شناسی
زنان ۵ تا ۲۰ برابر بیشتر از مردان به این اختلال دچار می شوند.
این اختلال رابطه معکوسی با موقعیت اجتماعی دارد و اغلب در بیماران کم سواد و کم درآمد بروز می کند.
اختلال جسمانی سازی طبق تعریف پیش از سن ۳۰ سالگی اغاز می شود و اغلب در خلال سنین نوجوانی شروع می شود.
معمولا صفات شخصیتی یا اختلالات شخصیت همراه با این اختلال عبارتند از:
دوری گزینی، پارانویا، خودشکنی و ویژگی های شخصیت وسواسی –جبری.
در مبحث سبب شناسی،فرمول بندی های روانی اجتماعی عامل این اختلال، شامل تعبیر علایم به عنوان نوعی ارتباط اجتماعی است، که نتیجه آن اجتناب از تعهدات،ابراز هیجان یا نمادسازی یک احساس یا عقاید است.
تعابیر روانکاوی متکی بر این فرضیه است که علایم بیماری جایگزینی برای تکانه های غریزی سرکوب شده است.
دیدگاه رفتاری اختلال جسمانی سازی تأکید می کند که آموزش والدین، سرمشق والدین و آداب و رسوم قومی-اخلاقی ممکن است به برخی از کودکان بیاموزد که بیش از سایرین اقدام به جسمانی سازی کنند.
بررسی های زیستی که به وسیله پتانسیل های فراخوانده شده (ep) مشاهده شده است، عبارتند از:
حواس پرتی فزاینده، ناتوانی برای خو گرفتن به محرک های تکراری، تداعی های نسبی و حاشیه پردازانه و فقدان انتخاب.
داده های ژنتیک حاکی از آن است که حداقل در برخی از خانواده ها انتقال اختلال جسمانی سازی اجزاء ژنتیک دارد.
تنظیم نابهنجار دستگاه سیتوکنین احتمال دارد سبب برخی از نشانه های اختلالات شبه جسمی شود.
اختلال جسمانی سازی، اختلالی مزمن، نوسان دار و عود کننده است که به ندرت به طور کامل فروکش می کند.
تفاوت اختلال جسمانی کردن با اختلال تبدیلی در این است که اختلال جسمانیِ تنها، نشانه های جسمانی چند گانه و مکرر را در بر دارد.
نظریه ها و بیماری های روان تنی
نظریه ها و بیماری های روان تنی
Psychosomatic Medicine
o افکار و هیجانهای آدمی، نحوه واکنشدهی وی را تغییر میدهند. یکی از واکنشهای بدنی انسان، بیماری است و ما معمولاً از این مسئله غافل هستیم که بیماریهای جسمانی نظیر زخم معده، بیماری قلبی و عروقی و آسم ممکن است تحت تأثیر افکار و احساسات قرار گیرند.
o شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد، مدت و شاید حتی وقوع این نوع بیماریها میتواند تحت تأثیر حالتهای روانی مبتلایان به آنها قرار گیرد. چنین اختلالی، اختلال روانتنی نام دارد و به صورت اختلال بدنی که تحت تأثیر ذهن قرار دارد یا در شدیدترین حالت، توسط ذهن ایجاد میشود، تعریف شده است.
o اختلالهای روانتنی، شامل اختلالهایی است که در آنها نشانهها مستقیماً مربوط به آسیب مغزی یا وجود یک وضع غیرعادی در محیط زیست شیمایی مغز است؛ و ممکن است در نتیجه پیری، بیماریهای تباهکننده دستگاه عصبی (مثل سیفیلیس)، یا فروبری مواد سمی (مثل مسمومیت ناشی از سرب یا الکلیسم) ایجاد شوند.
o تشخیص اختلال روانتنی، زمانی صورت میگیرد که یک اختلال با آسیب جسمانی شناختهشده وجود داشته باشد و رویدادهایی که از نظر روانشناختی معنادار هستند، قبل از اختلال واقع شده و به شروع یا وخیمتر شدن آن کمک کنند. زمانی که عوامل روانشناختی بر بیماری جسمانی تأثیر میگذارند، معمولاً فرد انکار میکند که بیمار است، از مصرف دارو خودداری میکند و ممکن است وجود عوامل خطر را که احتمالاً حالت جسمانی را وخیمتر میکنند، نادیده بگیرد.
o ملاک اول، اختلالهای روانتنی را از اختلالهای جسمانیشکل جدا میکند. اختلالهای جسمانیشکل، مبنای جسمانی شناختهشدهای ندارند. اما اختلالهای روانتنی، مبنای جسمانی دارند.
o عوامل روانی میتوانند شرایط جسمانی متعدد را در تعداد زیادی از دستگاههای عضوی تحت تأثیر قرار دهند، دستگاههایی نظیر:
i. دستگاه تنفسی،
ii. دستگاه قلبی – عروقی،
iii. پوست
iv. دستگاه معدی – رودهای
v. اندامهای حسی.
در هر فرد ممکن است تنها یک دستگاه عضوی در برابر تأثیرات روانی آسیبپذیر باشد.
o بیماری های «سایکوسوماتیک» بیماری های جسمی هستند که عوامل روانی در شروع و تشدید آنها مؤثرند. منظور این نیست که فقط علل روانی در به وجود آوردن این اختلالات دخالت دارند، بلکه عوامل دیگر هم دخالت داشته منتهی عوامل روانی به صورت عوامل تسریع کننده یا کاتالیزور عمل می کنند.
o در آسم حق تقدم با آلرژی است و در دیابت حق تقدم با عامل ارثی است و در تبخال یک عامل ویروسی، اما در این بیماری ها عوامل روانی، کاتالیزور هستند. منظور از کاتالیزور چیزی است که در فعل و انفعالات شیمیایی مستقیما وارد نمی شوند ولی اثر تشدیدکننده دارند. کاتالیزورهای مهم در بدن انسان ویتامین ها هستند.
ویتامین ها دسته ششم غذاها می باشند که سوخت و ساز و یا متابولیسم را در بدن به راه می اندازند. اگر به کسی فقط ویتامین داده شود زنده نخواهد ماند اما بدون ویتامین هم انسان قادر به ادامه زندگی نیست. بنابراین همان نقشی را که ویتامین ها در بدن ایفا می کنند، علل روانی در ایجاد بیماری های سایکوسوماتیک دارند.
o اختلالات روان تنی به طور ناگهانی به وجود نمی آیند، بلکه ابتدا توسط نشانه هایی مثل استفراغ، تپش قلب و رنگ پریدگی ظاهر شده و استرس ها و ضربه های روحی به طور تدریجی روی فرد تأثیر می گذارند و اثر تجمعی آنها سبب بروز بیماری های سایکوسوماتیک می شوند.
مکانیزم های ایجادکننده بیماری های روان تنی
A. سیستم عصبی مرکزی:
این محور در مقابل استرس مقاومت می کند. این نحوه مقاومت را سندرم سازگاری عمومی می نامند. این محور سندرمی ایجاد می کند به نام سندرم تطابق عمومی یا سندرم سلیه. اگر این محور در سیستم عصبی انسان وجود نداشت، انسان با کوچک ترین استرس تلف می شد.
B. سیستم عصبی خودکار:
شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک است. ترشح اسید کلریدریک در معده بر اثر استرس شامل این حالت می شود و تحت تأثیر سیستم عصبی خودکار یا اتونومیک است. اگر ترشح بی موقع اسید معده در اثر عامل استرس زا به مدتی زیاد تکرار شود، فرد مبتلا به زخم معده می شود.
فرضیات موجود در رابطه با بیماری های روان تنی
I. فرضیه استرس:
طرفداران این فرضیه عامل بروز این بیماری ها را استرس می دانند. یک استرس ناگهانی و قوی یا چند استرس پشت سر هم به صورت تکرار شونده می تواند بیماری را بارز کند.
II. نظریه اختصاصی بودن:
معتقدان به این نظریه می گویند استرس تنها عامل به وجود آورنده نیست، بلکه باید روان پویایی خاصی در شخص وجود داشته باشد و آن روان پویایی خاص با آزار و اذیت که برای فرد به طور دائم ایجاد می کند، بالاخره بیماری روان تنی را در فرد ایجاد خواهد کرد.
III. فرضیه آسیب پذیری عضوی:
طرفداران این نظریه معتقدند آسیب پذیری عضوی از قبل باید در فرد وجود داشته باشد، تا تحت تأثیر عوامل مخرب، تشدید شده و باعث بیماری روان تنی شود.
IV. نظریه التقاطی:
شامل مجموعه سه نظریه فوق است. یعنی هم استرس، هم روان پویایی و هم آسیب پذیری عضوی خاص، هر سه می تواند در ایجاد و بروز بیماری روان تنی دخیل باشند.
انواع بیماری های روان تنی
i. میگرن، ii. سردردهای تنشی، iii. تهوع و استفراغ، iv. کولیت مزمن (ورم مزمن روده بزرگ)، v. آسم، vi. جوش و آکنه، vii. واکنش های آلرژی، viii. کهیر، ix. کاهش قند خون، x. افزایش ترشح غدد داخلی، xi. دیابت نوع دو، xii. چاقی، xiii . فشار خون اساسی، xiv. بیماری سرخرگهای قلبی xv. افزایش ضربان قلب.
1ـ دستگاه گوارش:
زخم معده و اثنی عشر از اختلالات روان تنی هستند. بر طبق نظریه روان پویایی، این افراد حالت تهاجمی داشته و زمانی که مقداری از این تهاجم را بیرون می ریزند و مقداری دیگر را کنترل کرده در درون خود نگه می دارند، این انرژی باقی مانده باعث ترشح اسید کلریدریک شده و در نتیجه ایجاد زخم در این ناحیه می کند.
2ـ کولیت مزمن (ورم روده بزرگ):
این حالت بیشتر در آدم های زودرنج و حساس که مقاومت در آنها ایجاد شده دیده می شود. این افراد غالبا درونگرا هستند.
3ـ فشار خون:
فشار خونی که علت قلبی و کلیوی و غددی دارند مورد نظر نیستند، چون این فشار خون ثانوی به بیماری های دیگرند. فشار خونی که علتی برای آن نداریم و غالبا ارثی است اصلی یا اساسی گفته می شود. این افراد معمولاً انعطاف ناپذیر و کمال طلب هستند و این عدم انعطاف زمینه را برای فشار خون مستعد می کند. البته باید این مسئله را به یاد داشت که عامل اصلی ارثی است اما عوامل روانی و استرس در بروز آن نقش مؤثر دارند.
4ـ بیماری های تنفسی
بیماری های تنفسی مثل آسم علاوه بر داشتن زمینه ارثی معمولاً در افرادی دیده می شود که برونگرا، مهاجم و فکور هستند.
5ـ دردهای استخوانی و مفصلی:
ورم مفصل یا آرتریت روماتوئید، معمولاً از افراد پرکار، خوش قلب و خوش نیت که در باطن شخصیت متخاصم دارند دیده می شود. ورم مفاصل زمانی بیشتر می شود که خشم فروخورده ای در فرد به وجود آید و وی جایی برای بروز این خشم نیابد.
6ـ کمردرد
دردهای ستون فقرات و کمردردهای روان تنی. ممکن است کمردرد بر اثر دیسک، ساییدگی مهره ها، تومورهای نخاع و ستون فقرات باشد، این بیماری ها چون علت عضوی دارند مد نظر نیستند. معمولاً دردهایی که در قسمت یک سوم بالای مهره ها باشد، مثل مهره های اول پشتی و گردن، بیشتر در افرادی دیده می شود که در انطباق خود با محیط پیرامونی دچار مشکل می شوند و نمی توانند هیجان هایشان را با محیط تطبیق دهند یا به عبارتی Coping هیجانی با محیط ندارند. این افراد دارای خلق پایین به صورت طولانی مدت هستند.
7ـ غدد مترشحه داخلی و اختلالات در تغذیه
بیماری های ناشی از غدد مترشحه داخلی و تغذیه. معمولاً بعد از وارد شدن استرس های یکنواخت و طولانی مدت به فرد، پرکاری تیروئید دیده می شود. از علل مشکلات تغذیه ای هم میتوان به این نکته اشاره کرد که این افراد همیشه حالت تدافعی داشته و تعامل مناسب با محیط کار و خانه ندارند.
اختلالات غذا خوردن گروه وسیعی را در بر می گیرد. از جمله: i. کم خوری، ii. انتخاب غذاهای خاص ، iii. پرخوری، iv. مشکلات جویدن و بلعیدن، v. عادت های عجیب در خوردن، vi. رفتارهای ناراحت کننده هنگام صرف غذا و … .
برخی از مسائل بالا می توانند جداً سلامت جسمی فرد را به خطر بیندازند. در اینجا به دو نمونه از اختلالات غذا خوردن اشاره می شود که در سطح جامعه شایع تر و بارزتر است.
بی اشتهایی روانی:
بی اشتهایی روانی به خودداری مداوم از خوردن گفته می شود. به نظر می رسد این وضعیت از تمایل به لاغری بیش از حد یا ترس از افزایش وزن ناشی می شود تا عدم تمایل واقعی به خوردن. این بیماران در عین لاغری خود را چاق تصور می کنند و رژیم لاغری را به خود تحمیل می نمایند. بنابراین یکی از خصوصیات این بیماری کاهش وزن شدید بیمار است. این افراد باید حداقل ۱۵% وزن طبیعی خود را از دست بدهند تا بتوان تشخیص بی اشتهایی داد. این اختلال بیشتر در سنین بلوغ تا ۳۰ سالگی مشاهده می شود. یعنی از اوایل دوره نوجوانی تا اوایل دوره بزرگسالی.
پیشرفت تحصیلی بالاتر از متوسط، کمال طلبی و ترس غیر واقع گرایانه از شکست، از خصوصیات این بیماران است. علاوه بر کاهش شدید وزن امکان دارد دوره های متناوب گرسنگی شدید پدیدار شود که در پی آن شخص اقدام به سوء استفاده از داروهای لاغری، ملین ها و یا استفراغ می نمایند. این گروه معمولاً به جمع آوری دستورالعمل های آشپزی با تنوع غذاهای رژیمی و مراجعه مکرر به متخصصان تغذیه علاقه ای خاص دارند. در هنگام غذا خوردن این افراد معمولاً با وسواس اقلام غذایی بشقاب خود را مرتب کرده و سعی در کنترل رفتار خود در مقابل دیگران دارند. به نظر می رسد ۲ درصد به این اختلال مبتلا باشند. شانس ابتلای دختران بیش از پسران است و معمولاً از سن ۱۳ سالگی میزان شیوع این اختلال به سرعت افزایش یافته و در ۱۸ سالگی به اوج خود می رسد.
این افراد معمولاً احساس بی اثر بودن، واکنش های هراسی، اختلال در داشتن تصویر درست از خود، عدم اعتماد به نفس و خودباوری داشته و از نظر رفتاری امتناع از خوردن شکلی از روگردانی است که شیوه ای آموخته شده که به نوعی جلب توجه اطرافیان محسوب شده و توجه اطرافیان را به شخص معطوف می کند.
پراشتهایی روانی:
پراشتهایی عبارت است از مصرف کنترل نشده و وسواس گونه و سریع مقادیر زیاد غذا در مدتی کوتاه. در پایان این دوره ناراحتی های جسمی مانند درد شکم یا احساس تهوع به وجود می آید و بیمار در پرخوری خود دچار احساس گناه و افسردگی شده و به روش های غیر معمول با ایجاد استفراغ در صدد بیرون ریختن خورده های خود بر می آید. از این طریق در معده و شکم احساس راحتی کرده و می تواند دوباره بدون ترس از چاقی به خوردن ادامه دهد و دوباره دچار افسردگی بعد از پرخوری می شود.
پراشتهایی روانی به صورت پیوسته صورت نمی گیرد و معمولاً دوره ای است. اکثر این بیماران وزن طبیعی دارند چرا که همیشه نگران وضع ظاهر و شکل بدن خود می باشند. وقوع دو دوره پرخوری در هفته به مدت سه ماه باید در فرد مشاهده شود. پراشتهایی معمولاً در اوایل جوانی شروع می شود و در دخترها شایع تر از پسرهاست. در مدل رفتاری غذا نوعی تقویت است و پراشتهایی رفتاری تقویت یافته که موجب خشنودی فرد می شود. به نظر می رسد نوعی ارتباط میان افسردگی و پراشتهایی روانی وجود دارد.
8ـ بیماری های زنان، آمنوره یا فقدان دوران قاعدگی:
به وقفه یا عدم جریان عادت ماهیانه زنان به غیر از دوران حاملگی و یا یائسگی اطلاق می شود. درد شدید در موقع پریود است. البته یک سری از دردها علل عضوی دارند که در اینجا مد نظر نیستند. این حالت بیشتر در دخترانی دیده می شود که به نوعی به زن بودن خود معترض هستند، روحیه پرخاشگری داشته و از موقعیت خود ناراضی هستند و یا در شرایطی به سر میبرند که یک استرس دائمی و یکنواخت به آنها وارد می شود.
9ـ بیماری های پوستی:
از انواع این بیماری ها می توان کهیر و اگزما، آکنه، قرمزی پوست صورت، لیتوگویا که پوست سفید یا شیری رنگ می شود، پلادیا الکسی که موی صورت (در مردان) ابرو و یا موی سر به اندازه یک دایره کوچک می ریزد. این افراد معمولاً از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و از موقعیت اجتماعی خود اطمینان کافی ندارند.
10ـ میگرن
سردردهای مزمن یا سردردهای تنشی. معمولاً در افرادی دیده می شود که کمال طلب بوده، وظیفه شناس و مهربان هستند اما سرکوب حالت های خصمانه و خشم فروخورده باعث بروز این گونه سردردها می شود.
11ـ بیماری های قلبی و عروقی:
این دردها معمولاً یک یا دو دقیقه طول می کشند و در سمت چپ بدن به دست و گردن می زند. این افراد معمولاً به علت فشاری که به دستگاه عصبی خود وارد می کنند و دائم در حالت تلاش و کوشش هستند بدون آنکه به خود استراحت بدهند به این درد مبتلا می شوند. این افراد سختکوش، جاه طلب، عجول و رقابت طلب هستند و بیشتر از افراد دیگر در معرض سکته های قلبی قرار دارند.
راههای کنترل
بسیاری از مطالعات انجام شده وجود رابطه نسبتاً قوی بین فشارهای زندگی و مشکلات روانی را نشان می دهند که بر حسب مفاهیم آماری همبستگی آن ۳ درصد است. بنابراین افرادی که دچار بیماری های روان تنی می شوند، فشارهای روانی مهم تر و معنادارتری را نسبت به افراد سالم و بهنجار تجربه کرده اند.
عوامل کنترل کننده به دو دسته تقسیم می شوند:
1ـ واکنش صحیح فرد در مقابل با استرس ها مثل:
i. روبه رو شدن با مشکلات و برخورد منطقی با آن،
ii. احساس مسئولیت در مورد تصمیماتی که می گیرد،
iii. روش های کاهش استرس را بیاموزد،
iv. برای استراحت و فعالیت های خوشایند وقت بگذارد.
2ـ تغییر عوامل بیرونی و یا محیط زندگی:
i. بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
ii. ارتقای کیفی روابط حاکم بر افراد یک جامعه با همدیگر
iii. تناسب هماهنگی مابین مردم و سنت های حاکم بر جامعه هم می تواند در توسعه سلامت زندگی و روانی افراد اثربخش باشد.
منابع:
ویکیپدیا
اختلال تبدیلی
اختلال تبدیلی
Conversion Disorder
• اختلال تبدیلی شامل علایم یا نقایصی مؤثر بر کارکردهای جسمی یا حرکتی ارادی است ، که وجود یک اختلال طبی دیگر را در ذهن مطرح می کند، اما ناشی از عوامل روانشناختی به نظر می رسد، زیرا بدنبال تصادف یا عوامل استرس زا بروز کرده است.
• علایم یا نقایص اختلال تبدیلی عمداً ایجاد نمی شوند، ناشی از مصرف مواد نیستند، محدود به علایم جنسی یا درد نبوده و نفع بروز عمدتاً روان شناختی است و منافع اجتماعی و مالی یا حقوقی در بین نیست.
• تعارض ها می توانند به شیوه های بیسار شگفت آوری به مشکلات جسمانی تبدیل شود.
• اختلال تبدیلی تغییر و تبدیل سائق های غیر قابل قبول یا تعرض های مشکل افرین به نشانه های حرکتی یا حسی بدن را شامل می شود، که ظاهراً از اختلال عصب شناختی یا نوع دیگری از اختلال جسمانی خبر می دهد.
• ویژگی اصلی این اختلال عبارت است از :
از دست دادن یا تغییر غیر عادی کارکرد بدن به علت تعارض یا نیاز روانی،
که باعث می شود فرد شدیداً احساس پریشانی کند یا زندگی وی مختل شود.
• سندرمی که اینک اختلال تبدیلی نامیده می شود، در اصل با سندرمی تؤام بود که امروزه اختلال جسمانی سازی نام دارد و به مجموعه این دو سندرم هیستری ، واکنش تبدیلی یا واکنش تجزیه ای اطلاق می شد.
• اصطلاح (تبدیل) را ابتدا فروید معرفی کرد و معتقد بود که علایم اختلال تبدیلی بازتابی از تعارضات ناخوداگاه است.
• تشخیص اختلال تبدیلی را مختص علایمی دانسته است که بر حرکت ارادی یا کارکرد حسی تأثیر می گذارند و پزشک نمی تواند نشانه های عصبی مذکور را صرفاً بر اساس یک اختلال عصبی شناخته توجیه کند.
خصوصیات بالینی
• فلج،کوری و گنگی یا لالی (mutism) شایع ترین علایم اختلال تبدیلی هستند.
• جهت تشخیص افتراقی فلج، کوری، کری تبدیلی با انواع واقعی آن به موارد زیر می توان اشاره کرد:
– فلج تبدیلی به صورت ناهماهنگ است و با مسیرهای حرکتی تطابق ندارد، هیچ گونه رفلکسی مشاهده نمی شود ، اما در فلج واقعی این موارد وجود ندارد .
– در مورد تفاوت نابینایی تبدیلی با نابینایی واقعی می توان گفت که در نابینایی واقعی بر خلاف نابینایی تبدیلی، پاسخ مردمک و حرکات ردیابی چشم مشاهده نمی شود.
– جهت تشخیص افتراقی کری واقعی با کری تبدیلی نیز صدای بلند فرد مبتلا به کری تبدیلی را از خواب بیدار می کند.
• اختلال تبدیلی اغلب با اختلال شخصیت وابسته، ضد اجتماعی، نمایشی و شخصیت پرخاشگر-انفعالی ارتباط دارد.
علایم حسی:
• در اختلال تبدیلی، بی حسی و پاراستزی، بخصوص در اندام ها شایع است.
• علایم اختلال تبدیلی ممکن است اندام های حسی ویژه را درگیر کند و سبب کری، کوری و دید تونلی گردد.
علایم حرکتی:
• علایم حرکتی مشتمل اند بر حرکات غیر طبیعی،
• اختلال در راه رفتن،
• ضعف و فلج،
• لرزش های موزون و آشکار،
• حرکات کره ای ،
• تیک و
• حرکات پرتابی نیز ممکن است مشاهده شود.
• یک نوع اختلال راه رفتن در اختلال تبدیلی دیده می شود که نا ایستی و بد گامی نام دارد:
ناایستی یا اشکال در ایستادن: آستازیا (astasia)
بدگامی یا اشکال در راه رفتن: آبازیا (abasia)
علایم تشنج:
تشنج های کاذب علامت دیگری در اختلال تبدیلی است.
سایر خصوصیات
• نفع اولیه: بیمار با کنار زدن تعارض های درونی از حیطه آگاهی خود به نفع اولیه دست می یابد.
علایم تبدیلی ارزش نمادینی دارد چرا که نشانگر تعارض روانی ناخودآگاه هستند . بدین ترتیب،علایم تبدیلی ،کوششی برای حل تعارضات درونی است.
• نفع ثانویه: بیماران در نتیجه بیماری خود مزایا و منافع محسوسی بدست می اورند مثل معافیت از تعهدات، اخذ حمایت و …. بی تفاوتی زیبا (la belle indifference)
این اصطلاح به نگرش جسورانه و نامتناسب بیمار نسبت به علایم جدی اطلاق می شود. یعنی به نظر می رسد بیمار در این حالت نسبت به انچه که اختلالی مهم محسوب می شود،بی اعتناست.
همانند سازی:
• بیماران مبتلا به اختلال تبدیلی ممکن است بطور نا خودآگاه علایمشان را از افراد مهم زندگیشان الگو برداری کرده باشند.
• آزمون MMPI-2 و آزمون رورشاخ در این افراد ، افزایش سائق های غریزی، واپس زنی جنسی و مهار پرخاشگری را نشان می دهد.
همه گیر شناسی
• تقریباً ثلث کل جمعیت زمانی در طول عمرشان دچار برخی علایم اختلال تبدیلی می شوند که البته شدت آنها کم است.
• تحقیقات تبدیلی و اختلال تبدیلی در بین جوامع روستایی، افراد کم سواد و کم هوش ، افراد متعلق به گروه های اجتماعی –اقتصادی پایین و پرسنل نظامی که در موقعیت های جنگی قرار داشته اند شایعتر است.
o از میان اختلالات روانپزشکی مربوط به محور I، اختلالات افسردگی ، اختلالات اضطرابی و اختلالات جسمانی سازی، ارتباط و همراهی قابل توجهی با اختلال تبدیلی دارند.
سبب شناسی
عوامل روانکاوی:
o بر طبق نظریه روانکاوی،اختلال تبدیلی در اثر واپس زدن تعارض درون روانی نا خودآگاه و تبدیل اضطراب به یک علامت جسمی ایجاد می شوند.
(علامت اختلال تبدیلی ارتباط نمادینی با تعارض ناخوداگاه دارد).
فروید معتقد است در هیستری، ایگو در مقابل کشاننده های نهاد ضعیف یا تحول نیافته است.
فروید حالت عکس این نظریه را در مورد وسواس به کار برد؛ وی معتقد بود وسواس ، ناشی از پیشرفته بودن (ایگو) نسبت به کشاننده های لیبیدو است.
نظریه یادگیری:
از دیدگاه نظریه یادگیری شرطی، یک علامت تبدیلی را می توان قسمتی از یک رفتار آموخته شده از طریق شرطی سازی کلاسیک دانست.
عوامل زیستی:
داده های متعددی مبنی بر دخالت عوامل زیستی و عصبی –روانی در پیدایش علایم اختلال تبدیل وجود دارد.
نظیر«کاهش متابولیسم نیمکره ها». اختلال ارتباط بین دو نیمکره را نیز در سبب شناسی اختلال تبدیلی مطرح کرده اند.
پیش آگهی و درمان
• اختلال تبدیلی معمولاً به صورت حاد شروع می شود، اما افزایش تدریجی علایم نیز ممکن است دیده شود.
• علایم یا نقایص ایجاد شده معمولا ظرف مدت کوتاهی طول می کشد و تقریباً ۹۵ درصد موارد خودبه خود (معمولا ظرف دو هفته در بیماران بستری) برطرف می شوند.
• هر چند علایم اختلال تبدیلی معمولا خود به خود بر طرف می شوند، اما احتمال روان درمانی حمایتی بینش گرا یا رفتاری رفع را تسریع می کند.
• مهمترین ویژگی درمان برقراری ارتباط بیمار مبتلا با درمانگری دلسوزی و با اعتماد به نفس است.
هیپنوتیزم،داروهای ضد اضطراب و تمرینات رفتاری آرام سازی عضلانی در برخی موارد مؤثرند.
کالبدشکافی روانتنی
کالبدشکافی بیماریهای روانتنی
o احتمالا بارها برای شما اتفاق افتاده است که علائم یک بیماری خاص در شما یا اطرافیانتان بروز کرده است
ولی با پیگیری بیشتر و مراجعه به پزشک و انجام آزمایشهای گوناگون به نتیجه خاصی نرسیدهاید
و باوجود استفاده از داروهای مختلف بهبودی حاصل نشده و فقط عوارض جانبی داروهای مصرفی گریبانگیرتان شده است.
o در نهایت هم با این تشخیص مواجه شدهاید که مشکل شما عصبی است و مربوط به فکر و خیال زیاد.
o بررسیها نشان میدهد حدود ۵ درصد مشکلات و بیماریها را نمیتوان با هیچ یک از دانستههای پزشکی توجیه کرد.
o این بیماریها در واقع تظاهرات جسمانی استرس و فشارهای عصبی و روانی مانند افسردگی، بدخلقی و اضطراب است
که در شرایط مختلف روحی و روانی ایجاد میشود.
o در واقع، عوامل ذهنی باعث پیدایش علائم بیماری شده است، ولی هیچ نشانهای از بیماری جسمی وجود ندارد؛
برای مثال درد قفسهسینهای که در اثر استرس ایجاد میشود، ولی هیچ آثار جسمی قابل تشخیصی ندارد.
o به این مشکلات بیماریهای روان تنی یا سایکوسوماتیک میگویند. برای آشنایی بیشتر با این مشکل ادامه مطلب را بخوانید.
o به گفته متخصصان، بیماریهای روانتنی به سه صورت بروز میکند:
I. در نوع اول، هم بیماری روانی وجود دارد و هم مشکل جسمی.
این دو مشکل بر هم اثر کرده و باعث تشدید یکدیگر میشود؛
برای مثال صدفک یا پسوریازیس Psoriasis ، اگزما، زخمهای معده، فشار خون بالا و بیماریهای قلبی از این نوع بیماریها هستند.
به صورتی که در موقعیتهای مختلف و شرایط روانی مختلف شدت بیماری فرد متفاوت است.
II. دومین نوع شامل مواردی است که مشکلات روانی نتیجه مستقیم بیماری جسمی و اثرهای درمان آنهاست؛
برای مثال، افسردگی ناشی از ابتلا به سرطان و تغییرات ظاهری ناشی از درمان از این نوع است.
o روش مبارزه و برخورد با بیماری از فردی به فرد دیگر متفاوت است؛ بنابراین برای همه بیماریهای جسمی میتوان یک جنبه روانی در نظر گرفت؛
o برای مثال تحریکهای پسوریازیس ممکن است برای بعضی افراد خیلی آزاردهنده نباشد
در حالیکه تحریکهای پوستی با همان شدت در فرد دیگری منجر به ناراحتی روحی بسیار شدید و افسردگی شود.
III. سومین نوع بیماریهای روانتنی شامل بیماریهای روانی است که در خلال بیماری جسمی خود را نشان میدهد.
o در واقع عوامل روانی باعث ایجاد بیماری جسمی میشود؛
o برای مثال به دنبال بعضی مشکلات روانی فرد کمتر غذا میخورد و کمتر به سلامتیاش توجه میکند.
به این ترتیب مشکلات جسمانی نیز ظاهر میشود.
o به عبارت دیگر، بیماریهای روانتنی به بیماریهای جسمانیای گفته میشود که یا منشأ اصلی آنها مشکلات روانی است
یا مشکلات روانی باعث تشدید آنها شده است.
o برای تشخیص نقایص روانتنی معمولاً چهار نشانه وجود دارد، این علائم مربوط به معده و روده؛ مانند اسهال یا یبوست، مشکل جنسی و علائم عصبی است.
o اینکه مشکلات ذهنی چگونه میتواند بیماری جسمی ایجاد کند بسیار ساده است؛
برای مثال وقتی فرد میترسد یا دچار اضطراب و استرس میشود، ضربان قلب بالا، لرزش بدن، تعریق، خشکی دهان،
درد قفسهسینه، سردرد، سوزش معده و تنفس سریع اتفاق میافتد.
o این علائم فیزیکی به دنبال افزایش پیامهای عصبی ارسال شده از طرف مغز به ارگانهای مختلف بدن ـ برای کاهش آدرنالین
ترشحشده در خون هنگام استرس ـ ایجاد میشود.
o شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد مغز از راه سلولهای سیستم ایمنی که در بیشتر بیماریهای جسمی دخیل است
روی علائم این بیماریها تاثیر میگذارد.
o بیماریهای روانتنی در افراد بیست تا چهل ساله، بیشترین رواج را دارد.
o خانمها خیلی بیشتر از آقایان در معرض این اختلالهای روانی هستند.
o شدت علائم در دورههای زمانی مختلف متفاوت است، ولی معمولاً بندرت دیده میشود که هیچ علامتی وجود نداشته باشد.
علل ایجاد بیماریهای روانتنی
o دلیل اصلی اختلالهای روانی شناختهشده نیست.
o تصور میشود ژنتیک و سابقه خانوادگی میتواند یکی از اصلیترین دلایل ابتلا به این بیماریها باشد؛
برای مثال در یک خانواده، بیشتر افراد زمانیکه مضطرب میشوند، معدهدرد میگیرند.
این معدهدرد، یک بیماری خانوادگی نیست بلکه مشکل روانتنی دارد که در همه افراد خانواده به این شکل بروز پیدا میکند،
اما ناآگاهی فرد و اطرافیانش از این موضوع منجر به درمانهای طولانیمدت و بینتیجه میشود.
این بیماریها ممکن است در اثر مشکلات احساسی مانند اضطراب، استرس، افسردگی و احساس گناه ایجاد شود.
انواع استرس
o جنبههای مختلف زندگی منجر به ایجاد سطوح مختلف استرس میشود.
سه نوع عامل استرسزا وجود دارد که منجر به بروز واکنشهای استرسی در افراد میشود:
a) شیمیایی: کافئین، الکل، نیکوتین، سیگار، مواد مخدر، رژیم پرچربی، مواد سمی، آلودگی هوا و مواد سنگین
b) فیزیکی: فعالیت بیش از اندازه زیاد یا کم، آلودگی صوتی، کمبود خواب و تغییر فشار هوا
c) احساسی: ترس، عصبانیت، احساس گناه، خجالت، حسادت و اضطراب
علائم استرس
o اختلالهای روانتنی به طور ناگهانی به وجود نمیآید، بلکه ابتدا توسط نشانههایی مانند استفراغ، تپش قلب و رنگپریدگی ظاهر میشود.
o استرسها و ضربههای روحی به طور تدریجی روی فرد تأثیر میگذارد و اثر این عوامل روی بدن به صورت اثر تجمعی است
و استرس ناشی از هر عامل بر میزان قبلی اضافهشده و استرس فرد را بیشتر میکند؛
برای مثال یک فنجان قهوه به تنهایی منجر به ایجاد استرس نمیشود،
ولی یک فنجان قهوه یا یک بحث شدید و خواب ناکافی موجب بروز تغییرات فیزیولوژی در بدن میشود.
o افراد معمولاً آستانه تحمل استرس متفاوتی دارند.
o بعضی افراد شرایط استرسزا را بخوبی مدیریت میکنند درحالیکه دیگران نمیتوانند براحتی با آن کنار بیایند.
o این موضوع به جنبههای شخصیتی افراد بستگی دارد.
o وقتی شرایط به گونهای است که میزان نگرانیها و استرس از آستانه تحمل فرد فراتر میرود،
بعضی عوارض فیزیولوژی یا احساسی یا هر دو اتفاق میافتد.
این موضوع به میزان و مدت زمان تحمل استرس نیز بستگی دارد.
o وقتی عارضهای در اثر استرس اتفاق میافتد بدن درصدد اصلاح وضع موجود و برگرداندن حالت طبیعی است.
o وقتی موفق به برگرداندن حالت طبیعی نمیشود یا شرایط استرسزا به طور طولانیمدت باقی بماند،
شرایط نامتعادل ناشی از استرس تبدیل به رفتار عادی بدن میشود
و در این حالت فرد از آستانه استرس گذشته و وارد حالت استرس مزمن شده است.
o استرس مزمن با علائمی مانند خستگی مفرط، گرفتگی ماهیچه، شاداب نبودن پوست، تیرگی دور چشم و بیاشتهایی بروز میکند.
علائم و نشانههای کلی در بیماریهای روانتنی
i. ـ سردرد
ii. ـ انقباضهای شکمی
iii. ـ تغییرات هورمونی با علائمی مانند نگرانی، کماشتهایی، سرگیجه و درد که در دختران بیشتر از پسران دیده میشود
iv. ـ علائم سیستم عصبی؛ مانند دوبینی، تعادل نداشتن و فلج
v. ـ درد پشت
vi. ـ خستگی و کوفتگی
vii. ـ گرفتگی ماهیچهها
راههای کنترل
o راههای کنترل بیماریهای روانتنی در ظاهر بسیار آسان، ولی در باطن مشکل است.
o این طور نیست که بیماری با خوردن یک قرص مسکن یا زدن آمپول بهبود یابد.
o البته ممکن است در ظاهر بهبود یابد، ولی مشکل دوباره بروز پیدا میکند مگر در مواردی که مشکل به طور کامل ریشهکن شود.
o این حالت تنها با از بین بردن عامل آن یعنی عوامل روانی و استرسزا امکانپذیر است.
o در درمان این بیماری، خود فرد بسیار موثر است و نقش کلیدی دارد.
عوامل کنترلکننده به دو دسته تقسیم میشود:
A. واکنش صحیح فرد به عوامل استرسزا:
فرد باید روش مواجهه صحیح با مشکل را بیاموزد و سعی کند در نگرش خود تغییر ایجاد کند
و با کمک پزشک معالج و روانشناس چگونگی کاهش استرس و علائم آن را فرا بگیرد.
B. تغییر عوامل بیرونی:
این راه خیلی در اختیار بیمار نیست و همه افراد جامعه در ایجاد آن نقش دارند.
بهبود وضع زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ایجاد آرامش و اطمینان در فرد نقش اساسی دارد.
مشکلات روانتنی در کودکان
o بیماریهای روانتنی در کودکان نیز ممکن است بروز پیدا کند، ولی معمولاً درباره کودکان این مشکلات تحت عنوان تمارض شناخته میشود؛
o یعنی کودک برای جلب توجه بیشتر و به دنبال تقلید از بزرگترها حالت بیمارگونهای به خود میگیرد
و گاهی والدین مدت زیادی به دنبال یافتن مشکل کودک و درمان آن هستند ولی به نتیجهای نمیرسند.
o البته گاهی تنشها و مشکلاتی که در اطراف کودک وجود دارد، میتواند واقعاً منجر به بروز بیماری روانتنی در کودک شود.
انواع بیماریهای روانتنی
o ناهنجاریهای دستگاه گوارش:
از بارزترین مشکلاتی که با حالتهای روانی فرد ارتباط مستقیم دارد ناهنجاریهای دستگاه گوارش، بخصوص زخمهای معده و اثنیعشر است.
اضطراب و نگرانی موجب ترشح بیش از حد اسید کلریدریک در معده شده و به مرور زمان باعث پیدایش زخم در این نواحی میشود.
o ورم روده بزرگ:
افراد درونگرا که مشکلات خود را بروز نمیدهند و افراد زودرنج و حساس در معرض ابتلا به این مشکل هستند.
o میگرن:
بسیاری از بیماران مبتلا به سردردهای مزمن و میگرن به طور واضح نقش عوامل روانی را در بروز و تشدید سردردهای خود مشاهده کردهاند.
o دردهای استخوانی و مفصلی:
در بسیاری از موارد، دلیل ایجاد آرتریت روماتوئید و سایر بیماریهای مفصلی به عوامل روانی و شخصیتی فرد برمیگردد.
o فشار خون:
در مواردی که فشار فرد بدون دلیل مشخصی بالا میرود، نقش عوامل روانی پررنگتر میشود.
ابتلا به فشار خون بالا دلایل مختلفی مانند مشکلات کلیوی و قلبی و عوامل ارثی دارد، ولی معمولاً عوامل روانی به عنوان تشدیدکننده هستند.
o بیماریهای تنفسی:
در بیماریهای تنفسی مانند آسم علاوه بر زمینه ارثی و عوامل حساسیتزا، عوامل روانی و ذهنی نیز به عنوان کاتالیزور یا تسهیلکننده عمل میکند.
o بیماریهای تیروئید:
در بسیاری از مواقع، مشکلات تیروئید و سایر غدد درونریز ریشه روانی داشته و به دنبال یک حالت هیجانی ایجاد میشود.
o کمردردهای روانتنی:
دردهای ستون فقرات یا به دلیل تغییرات فیزیولوژیک مانند بیرونزدگی دیسک، تحت فشار قرار گرفتن اعصاب و تومورهای ستون فقرات است
یا در اثر هیجانهای روانی و استرس و اضطراب ایجاد میشود.
o بیماریهای پوستی:
معمولاً یکی از شایعترین نمودهای مشکلات روحی پیدایش علائم پوستی است.
معمولاً پوست شادابی خود را از دست داده و چین و چروک پیدا کرده و کدر میشود.
این مشکلات پوستی به صورت ریزش مو در مردان و گاهی در خانمها نیز مشاهده میشود که معمولاً به صورت ریزش موی موضعی
و به صورت دایرههای کوچک دیده میشود.
از علائم پوستی دیگر میتوان به کهیر و اگزما، آکنه، قرمزی پوست صورت، پوست سفید یا شیریرنگ اشاره کرد.
o بیماریهای قلبی ـ عروقی:
معمولاً به دنبال یک بحث و درگیری لفظی جدی یا در موقعیت استرسزا فرد دچار درد قفسهسینه و قلب میشود.
خودبیمار انگاری ۱
خود بیمارانگاری
سندرم بیمار خیالی
Hypochondriasis
Illness Anxiety Disorder
• خود بیمارانگاری، در اصطلاح روانشناسی و روانپزشکی برای شخصی به کار میرود که علی رغم برخورداری از سلامت بدنی همچنان خود را بیمار میداند.
• در حالی که معاینات و بررسیهای پزشکی کامل و همهجانبه هیچ مشکلی را نشان نمیدهند، فرد خود بیمارانگار قویاً به ابتلا به یک بیماری جدی یا مرگبار معتقد است.
• این تصور هنگامی بیماری شمرده میشود که نزدیک به ۶ ماه از شروع آن گذشته باشد و علی رغم تایید سلامت بدن توسط پزشک، فرد هنوز بر بیمار بودنش اصرار داشته باشد، تا آنجا که ترس از بیمار بودن، او را دائم به مراکز درمانی گوناگون بکشاند که بدان سندرم بیمار خیالی نیز گفته میشود.
• علل عمدهٔ آن دو مورد است، که یکی اضطراب و دیگری افسردگی است.
• این اختلال به این صورت است که شخص فکر می کند که مبتلا به بیماری سختی شده است که درمان آن بسیار دشوار می باشد.
• این موضوع به مرور می تواند مشکلات زیادی را برای فرد ایجاد کند. آنها با کوله باری از اندوه و کیسه های پلاستیکی پر از دارو از این سو به آن سو می روند. گاهی نیز پوشه هایی حاوی آزمایش ها، رادیوگرافی ها، سونوگرافی ها و نسخه های متعدد دارند.
• افراد خودبیمارانگار ۱۰درصد همه مراجعان به پزشکان را تشکیل می دهند.
• آنها ساکنان همیشگی اتاق های انتظار پزشکان، نیمکت های آزمایشگاه و تخت های بیمارستان ها هستند.
• بیشترشان نگران دستگاه قلبی عروقی یا دستگاه گوارش خود هستند.
• با اشتیاقی تحسین برانگیز، از نشانه های دستگاه گوارش خود ساعت ها می گویند، از دردها، شل بودن و سفت بودن مدفوع و رنگ آن
• با اندوه، از درد سینه و ضربان قلب پرغصه خود می گویند، از جیب و کیف و کیسه، نوارقلب و اکوکاردیوگرام و نتایج آزمون ورزش را بیرون می کشند و اشک به چشمان شنونده می نشانند.
• زمانی که پزشک به آنها اطمینان می دهد مشکل جسمی ندارند، برای ۳-۲ روز خوب و خوشحال هستند، روی ابرها قدم برمی دارند، دسته گل برای پزشک می برند و آگهی تشکر از او چاپ می کنند، اما هفته بعد پژمرده و دژم نزد طبیب بازمی گردند و می نالند که بیماری بازگشت و چاره می خواهند و چون از او معجزه نمی بینند، به جستجوی جالینوس و بوعلی سینای زمانه از این سوی شهر به آن سو روانه می شوند
دلایل بروز خودبیمارانگاری
• افراد خودبیمارانگار اشتغال فکری و نگرانی پیوسته ای درباره حالت سلامت یا وضعیت اعضای بدن خود و شکایت های متعدد درباره امعا و احشا و اندام و اجزای بدن خود دارند.
• در آنها هر کارکرد بدنی که عموم مردم بدیهی می دانند و توجهی به آن نمی کنند، به صورت نشانه ای از یک بیماری خطیر و درمان ناپذیر جلوه می کند؛ تندی و کندی نبض، اجابت مزاج، سردرد عادی، حتی خستگی یا بی خوابی یا بی اشتهایی یا پراشتهایی را اغراق آمیز درک می کنند و ذهنشان را آشفته می کند.
• در معاینه آنها هیچ فرایند آسیب شناختی ای، قابل مشاهده نیست اما توجه شان به صورتی غیرطبیعی بر بدن خود متمرکز است.
• به نظر می رسد خود بیمار انگاری ناشی از جابجا شدن اضطراب از منابع ذهنی ناخودآگاه به جسم باشد.
• افراد خود بیمار انگار در تعامل های دوران کودکی آموخته اند عاطفه و محبت را گدایی و با بیمار بودن، ترحم دیگران را جلب کنند یا از طریق بیماری از مسوولیت های خود طفره روند.
• گاهی فردی که توجه لازم را از دنیای بیرون و دیگران دریافت نمی کند، به صورت جبرانی بر جسم خود توجه می یابد و کوچک ترین نشانه را بیماری می انگارد.
• به زبان بی زبانی می گوید: «اگر شما به من توجه نکردید، در عوض من با توجه زیاد به خودم آن را جبران می کنم.»
• احساس عدم امنیت هم ممکن است باعث خودبیمارانگاری شود؛ فرد تهدید ناشناخته ای را که از محیط نسبت به خود احساس می کند، به صورت تهدیدی به سلامت جسمی خود تجسم می کند.
• به همین دلیل افراد سالمند زمانی که با دگرگونی دیدگاه روان شناختی نسبت به زندگی، نارسایی های ناگزیر فیزیولوژیک و احساس زوال در توانایی روانی زیستی مواجه می شوند، دچار خودبیمارانگاری می شوند.
خودبیمار انگاری ۲
خودبیمار انگاری
(هیپوکاندری)
خودبیمار انگاری چنین تعریف شده است؛ اشتغال ذهنی بیمار با ترس از بیمار شدن یا اعتقاد وی مبنی بر ابتلا به یک بیماری جدی به مدت دست کم ۶ ماه.
این ترس یا اعتقاد عنگامی ایجاد می شود که بیمار نشانه ها یا کارکردهای جسمی را اشتباه تفسیر کند.
اصطلاح خود بیمار انگاری از اصطلاح طبی قدیمی هیپو کوندریوم مشتق شده است که به معنای زیر دنده ها است و نشان دهنده شکایات شکمی شایع در بسیاری از بیماران مبتلا به این اختلال است.
افراد مبتلا به خود بیمار انگاری معتقدند یا می ترسند که به بیماری جدی ای مبتلا شده باشند، در حالی که واکنش های بدنی سالم است.
برای مثال معده دردی که بیش از یک روز ادامه می یابد،زن خود بیمار انگاری را نگران می کند که به سرطان معده پیشرفته ای مبتلا شده است یا سر درد مکرری باعث تصور تومور مغزی در وی می شود.
فرد مبتلا به خود بیمار انگاری،رویدادهای طبیعی بدن را سوء تعبیر می کند یا بزرگ جلوه می دهد.
گاهی این بیماران به قدری در مورد نشانه هایشان نگران می شوند که به نظر می رسند در آستانه وحشت زدگی قرار دارند.
این بیماری ممکن است تمام دستگاه های بدن را فرابگیرد،اما دستگاه های گوارشی و قلبی – عروقی شایعترین هستند.
همه گیر شناسی و سبب شناسی
یک پژوهش ۶ ماهه شیوع این اختلال را در جمعیت مراجعین مطب های پزشکی ۴ تا ۶ درصد برآورده کرده است، اما مقدار واقعی ممکن است بسیار بیشتر ۱۵ درصد باشد.
نسبت یکسان ابتلای زن و مرد –شروع معمولا بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی.
در مبحث سبب شناسی اولین نظریه این است که مبتلایان به خود بیمار انگاری احساس های جسمی خود را تشدید و تقویت می کنند.
آن ها آستانه پایین تر و تحمل کمتری نسبت به ناراحتی جسمانی دارند. (تمرکز بر احساس های بدن-سوء تعبیر و طرح شناختی غلط).
نظریه دوم این است که خود بیمار انگاری در چارچوب مدل یادگیری اجتماعی قابل فهم است.
علایم خود بیمار انگاری در واقع درخواستی برای پذیرش نقش بیمار از جانب کسی تلقی می شود که خود را با مسائل ظاهرا لاینحل و غلبه ناپذیر مواجه می بیند.
نظریه سوم درباره خود بیمار انگاری این است که این اختلال شکل دیگری از سایر اختلالات روانی است و بیش از همه با اختلالات افسردگی و اضطراب ارتباط دارد.
حدود ۸۰ درصد از مبتلایان به خود بیمار انگاری ممکن است به طور همزمان دچار اختلالات اضطرابی و افسردگی باشند.
چهارمین مکتب فکری در مورد خود بیمار انگاری،مکتب روان پویشی است که بر طبق آن امیال پرخاشگرانه و خصمانه نسبت به دیگران(از طریق واپس زنی و جابه جایی)به شکایات جسمی تبدیل می شوند.
پیش آگهی و درمان
سیر خود بیمار انگاری معمولا به صورت دوره ای است.
دوره های بیماری از ماه ها تا سال ها طول می کشند و در فواصل دوره های آرامش با طول مدت مشابه دیده می شود
بیماران مبتلا به خود بیمار انگاری معمولا نسبت به درمان روانپزشکی مقاومند.
گرچه برخی از درمان روانپزشکی را به شرطی می پذیرند که در بخش غیر روانپزشکی و با تمرکز بر کاهش استرس و اموزش مدارا با بیماران مزمن به عمل آید.
معاینات جسمی مکررفمنظم،برنامه ریزی شده از لحاظ روانی می تواند به این بیماران کمک کند.
وقتی به فرد گفته می شود که نتیجه ی آزمایش مرضی که از آن می ترسیده ،منفی است، خود بیمار انگاری معمولا تخفیف یافته و فرد اطمینان خاطر پیدا می کند .
چنانچه بیمار از هر شرایطی اطمینان خاطر به دست نیاورد ، پزشک باید به اختلال هذیانی از نوع جسمی شک کند.
دردهای اسکلتی عضلانی – فیبرومیالژیا
دردهای اسکلتی عضلانی فیبرومیالژیا
-
در۱۰٪ تا ۱۲٪ جمعیت، دردهای اسکلتی-عضلانی ای دیده میشود که علت ساختاری یا التهابی پزشکی برای آنها یافت نمیشود. اکثر چنین دردهای منتشر ایدیوپاتیکی معمولاً منطبق بر کرایتریای سندرم فیبرومیالژی هستند.
فیبرومیالژی سندرم درد اسکلتی-عضلانی مزمنی است که با درد در سطح گسترده، نقاط حساس، خستگی Feeling Tired و اختلال خواب Sleep Problems مشخص میشود و اتیولوژی آن ناشناخته است. درد مزمن chronic pain و تندرنس عضلانی و نقاط اتصال عضلانی مشخصه آن است.
- این بیماری نوعی روماتیسم بافت همبند است. وجود مجموعه علایمی غیر از درد باعث شده که اصطلاح نشانگان فیبرومیالژیا نیز در مورد این بیماری به کار رود.
ویژگیهای اصلی فیبرومیالژی درد منتشر در بافت نرم است که معمولاً با جملاتی نظیر سوزش، خارش و … بیان میشود.
- درد ممکن است در گردن، پشت، سینه، بازوها و پاها حس شود. بعلاوه بیماران ممکن است از خشکی صبحگاهی، خستگی، اختلالات خواب یا سردرد شاکی باشند.
- بیماریهای شایع همراه، شامل سندرم روده تحریک پذیر، سندرم خستگی مزمن، افسردگی، سردرد مزمن، آلرژیهای دارویی متعدد،سندرم پیش از قاعدگی و اختلالات اضطرابی است.
- معاینات فیزیکی غیر از وجود نقاط حساس Tender Pointها ، نقاط قرینه در عضلات و اتصالات تندونی دربدن نرمال است.
اختلالات همراه بافت همبند، بیماریهای روانی، اختلالات خواب و عفونتهای مزمن ارزیابی بیماران با درد و تندرنس که کرایتریای فیبرومیالژی را پر میکنند، مشکل کرده است.
- همپوشانی علائم فیبرومیالژی با سایر بیماریهای با اتیولوژی ناشناخته، مانند سندرم خستگی مزمن، بررسیهای اضافه در تشخیص را ضروری میسازد. تشخیصهای دیگری که باید مد نظر باشد شامل هایپوتیروئیدیسم، میوپاتیهای ناشی از دارو (به عنوان مثال HMG-CoA inhibitorها)، پلی میالژیا روماتیکا، سندرم درد میوفاسیال، بیماری لایم، مالتیپل اسکلروزیس، میوپاتی متابولیک، افسردگی، سندرم تمپرومندیبولار و سایر بیماریهای روماتولوژیک است.
تشخیص
تشخیص فیبرومیالژی بالینی است. بر اساس معیارهای ای سی آر (ACR):
- وجود سابقه درد مزمن (بالای ۳ ماه) و منتشر (بالا و پایین کمر و دو طرفه)
- درد در ۱۱ نقطه از ۱۸ نقطه حساس در معاینه (لمس) تشخیصی
کرایتریای انجمن روماتولوژی آمریکا برای سندرم فیبرومیالژی، فیبرومیالژی را به عنوان سندرمی با درد منتشر و تندرنس در ۱۱ یا بیشتر از ۱۸ نقطه مشخص تعریف کرده است.
- بررسیهای آزمایشگاهی و رادیولوژیک معمولاً غیرقابل اطمینانند اما برای رد سایر اختلالات کمک کنندهاند.
- آزمایشها اصلی CBC، ESR، آزمایشها بیوشیمی استاندارد و تستهای عملکرد تیروئید را شامل شوند.
- به علت تعدد موارد مثبت کاذب، RF، ANAو لایم آنتی بادیها تنها باید در بیمارانی که شک بالینی بالاست بررسی شوند.
- بررسیهای رادیولوژیک نیز در بیمارانی که شواهد آرتریت یا رادیکولوپاتی دارند، انجام میشود.
- شرح حال دقیق خواب و بررسیهای آن در بیماران چاق و مردان مبتلا به فیبرومیالژی الزامی است.
- بیماران باید از نظر وجود افسردگی همراه، که در بیماران با دردهای مزمن معمول است، نیز مورد بررسی قرار گیرند.
درمان
بیماران با فیبرومیالژی عموماً به برنامههای درمانی چند وجهی متشکل از خدمات پزشکی، توان بخشی و متخصصین سلامت روانی، بهتر پاسخ میدهند.
- درمانهای حال حاضر مبتنی بر علل احتمالی بیماری و مکانیزمهای فیزیولوژیک مطرح شده در مقالات اخیر است.
- اکثریت بیماران سالها به فیبرومیالژی مبتلا بودند تا نهایتاً بیماری آنها تشخیص داده شود.
- بیشتر آنها بررسیهای تشخیصی فراوانی را پشت سر گذاشته و با متخصصین متعددی مشورت کردهاند.
- در یک مطالعه، که بیماران علایم و عملکرد خود را قبل و تا سه سال بعد از تشخیص گزارش میکردند، مشخص شده است که تشخیص بیماری آثار سودمندی را برای بیماران به همراه داشته است.
بیماران مبتلا به فیبرومیالژی (همانند بیماران مبتلا به سندرمهای خستگی مزمن و درد میوفاسیال) لازم است قبل از تجویز دارو از ماهیت بیماریشان مطلع شوند.
- آموزش بیماران اثر درمانی دارد.
- در یک Systematic Review که در ۲۰۰۴ انجام شده تأثیر مداخلات آموزشی را در مقایسه با گروه کنترل، که در انتظار مراقبتهای درمانی یا دریافت تمرینهای کششی بودند، مشخص شده است.
درمانهای دارویی و غیر دارویی برای بیماران مبتلا به فیبرومیالژی پیشنهاد شده است:
درمانهای دارویی
تا به حال داروهای ضد التهاب، ضد درد و محرکهای CNS در درمان فیبرومیالژی استفاده شدهاند.
- دوزهای درمانی نپروکسن، ایبوبروفن و پردنیزون در کارآزماییهای بالینی Clinical Trial برتری نسبت به پلاسیبو (دارونما) نداشتند.
- با اینحال ضد التهابهای غیر استروئیدی اثر سینرژیستی در همراهی با داروهای محرک CNS دارند.
- گلوکوکورتیکوئیدها نیز در درمان فیبرومیالژی بی تاثیرند و حتی در مصرف بلند مدت پتانسیل آثار منفی جدی را به همراه دارند.
- سایر داروهای ضد درد، مانند استامینوفن و ترامادول، هر کدام به تنهایی یا همراه به هم، ممکن است کمک کننده باشد.
- اثر نسبتاً کم ترکیب ثابت این دو دارو در کم کردن درد در یک مطالعه Randomizeروی ۳۱۵ بیمار، که اکثراً زنان سفید پوست بودند،
در مقایسه با گروهی که با Active Combination درمان میشدند یا پلاسیبو دریافت میکردند، مورد بررسی قرار گرفت. تعداد زیادی از بیمارانی که با استامینوفن و ترامادول تحت درمان بودند، کاهش دردی در حدود ۵۰٪ یا بیشتر داشتند. (۳۵ در برابر ۱۸ درصد در مقایسه با پلاسیبو).
آنهایی که با Active Combination درمان میشدند در مجموع کاهش معنی داری در میزان درد داشتند. مقدار عدم ادامه درمان نیز در گروهی که با Active Combination درمان میشدند کمتر بود.تهوع در گروهی که با Active Combination درمان میشدند در مقایسه با آنهایی که پلاسیبو دریافت میکردند ۲برابر بیشتر بود. در Clinical Trialها ثابت شده است که ترکیبات محرک CNS، بویژه ترکیبات سه حلقهای، آمیتریپتیلین و سیکلوبنزاپرین، آثار سودمندی دارند، و عموماً به عنوان خط اول درمان فیبرومیالژی در نظر گرفته میشوند.
- در Randomized Trialها پیشرفتهای مهم بالینی در ۲۵ تا ۴۵ درصد از بیمارانی که با این ترکیبات درمان میشدند نشان داده شده است.
- با اینحال مصرف آنها به علت اثر یکسان و میزان بالای آثار جانبی ناخواسته آنها محدود شده است.
- بعلاوه در برخی بیماران در دراز مدت اثر درمانی سه حلقه ایها کاهش مییابد.
- حتی در دوزهای پایین، خشکی دهان، یبوست، احتباس مایع، افزایش وزن، اختلال حواس و اشکال در تمرکز شایع است.
- آثار این چنینی و پتانسیل کاردیوتوکسیسیتی مصرف آنها را در بیماران مسن تر محدود کرده است.
- بهترین شواهد در سودمندی سیکلوبنزاپرین در متاآنالیزی که در ۲۰۰۴ روی 5 Clinical Trial، که ۳۱۲ بیمار را شامل میشد، انجام شده به دست آمده است.
گزارش بهبودی توسط خود بیماران (که در سه مطالعه اندازهگیری شده است) بیشتر به نفع استفاده از سیکلوبنزاپرین در مقایسه با پلاسیبو بود ، تفاوت مطلق در میزان پیشرفت ۲۱ درصد بود، که نشان میدهد که از حدود هر ۵ بیمار یکی از مصرف سیکلوبنزاپرین سود میبرد. میزان اثر آن مشابه میزان اثر آمیتریپتیلین در دو متاآنالیز دیگر در درمان این بیماری است.
این متاآنالیزها همچنان نشان دادند که درد در آن دسته از بیمارانی که سیکلوبنزاپرین مصرف میکنند به نسبت پلاسیبو، یرای چهار هفته، بیشتر کاهش پیدا میکند. اما در طول هشت تا دوازده هفته تفاوتی در دو گروه تحت درمان با Active Combination یا پلاسیبو دیده نمیشود.
میزان درد و Tender Pointها نیز در هیچ زمانی تفاوت نداشتند. سایر داروهای محرک CNS که در درمان فیبرومیالژی موثرند مهارکنندههای انتخابی سروتونین(SSRI) هستند.
- در مطالعهای که روی اثر دوز ثابت فلوکستین (20) انجام شد، تفاوتی با پلاسیبو دیده نشد، اما در مطالعه دیگری که در آن اجازه افزایش دوز از 20 تا حداکثر 80 داده شده بود، فلوکستین به طور معنا داری موثرتر از پلاسیبو بود. در این مطالعه اثر دارو بر درد مستقل از اثر آن بر خلق بود.ترکیب فلوکستین (20) صبحها با 25 آمیتریپتیلین قبل از خواب از سایر درمانهایی که در یک Randomized Trial استفاده شد، موثرتر گزارش شده است.
- پرگابالین، نسل دوم داروهای ضد تشنج، نیز ممکن است در درمان فیبرومیالژی سودمند باشد. در مطالعه Randomizeای که روی ۵۲۹ بیمار انجام گرفت، به بیماران پلاسیبو و پرگابالین در دوزهایی برای مدت ۸ هفته داده شد.در گروهی که بیشترین دوز را دریافت میکردند، اکثر بیماران تحت درمان با پرگابالین ۴۵۰، بهبود درد بیش از ۵۰ درصد بود.همچنین در وضعیت خواب، خستگی و کیفیت زندگی در گروهی که ۳۰۰ تا تا ۴۵۰ پرگابالین مصرف میکردند، به طرز معنی داری، بهبود مشاهده میشد.
- بیمارانی با میوکلونوسهای شبانه و پرشهای اندام در خواب، ممکن است از دوزهای پایین بنزودیازپینها، مثل کلونازپام 0.5 قبل از خواب، سود ببرند.سایر ترکیباتی که ممکن است مؤثر باشند شامل Carisoprodol، Sodium Oxybate و تعداد زیادی رویکردهای تحقیقاتی دیگر است.
- از آنجایی که به نظر میرسد سندرم خستگی مزمن بیشتر یک بیماری ویروسی با تغییراتی در سیستم ایمنی باشد، Controlled Trialهای درمانی اثر درمانهای ضد ویروس و سیستم ایمنی را بررسی کردهاند.با اینحال، پاسخ درمانی به ترکیباتی نظیر آسیکلویر و ایمیون گلوبولینها ناامید کننده بوده است.
- همانطور که ذکر شد، ارتباط بالینی زیادی بین فیبرومیالژی و سندرم خستگی مزمن وجود دارد. در حال حاضر، رژیمهای درمانی دو بیماری مشابهند. شواهد اولیه نشان میدهد که مداخلات هورمونال ممکن است در درمان فیبرومیالژی مؤثر باشند.به عنوان مثال، از آنجایی که سطح Insulin Growth Factor-1 معمولاً در بیماران مبتلا به فیبرومیالژی کاهش یافته است،اثر هورمون رشد انسانی در یک مطالعه Randomized, Double-Blind, Placebo-Controlled بررسی شد. در این مطالعه، تزریق زیر جلدی روزانه هورمون رشد انسانی برای نه ماه اثر قابل ملاحظهای نسبت به پلاسیبو داشته است.
- بعلاوه بیماران تحت درمان با هورمون رشد انسانی، تمایل زیادی به ریلاپس بعد از انجام مطالعه داشتند و همچنین علایم سندرم کارپال تونل در تعداد زیادی از بیماران افزایش یافت.
- در مقابل نتایج امید بخش مطالعات قبلی بر هورمون رشد که در بالا ذکر شد، ترکیبات خوراکی نظیر Dehydroepiandrosterone (DHEA) در درمان زنان یائسه مبتلا به فیبرومیالژی مؤثر نبوده است
- در یک مطالعه روی ترکیبات غذایی، 5-Hydroxytryptophan در روند درمان مؤثر گزارش شده است. پرامیپکسول، که یک آگونیست دوپامین است، ممکن است در درمان فیبرومیالژی سودمند باشد. این موضوع در یک مطالعهRandomize، به نسبت دو به یک از بیماران تحت درمان با پرامیپکسول (۰٫۵ تا حد اکثر ۵/۴ mgهر بعد از ظهر) در مقایسه با بیمارانی که پلاسیبو دریافت میکردند، بررسی شد.میانگین کاهش درد در گروه بیماران تحت درمان با پرامیپکسول به طرز معنا داری، به نسبت دوز و زمان مصرف، بیشتر بود.اضطراب و کاهش وزن نیز به طرز معنا داری در این گروه شایعتر بود و اسهال، خواب آلودگی صبحگاهی، تاکیکاردی و نفخ نیز در این گروه از بیماران مشاهده شد.
درمانهای غیر دارویی
درمانهای غیر دارویی که در مطالعات کنترل شده بررسی شدهاند شامل فیزیوتراپی، تمرینات قلبی عروقی، افزایش قدرت عضلات، الکترومیوگرام بیوفیدبک، هیپنوتراپی و درمانهای شناختی رفتاری (CBT) میباشند.
در یک systematic review در سال ۲۰۰۴ شواهد قوی مبنی بر تأثیر تمرینات قلبی عروقی،CBT، آموزش بیماران و مداخلات چندوجهی مشتمل بر تمرینات ایروبیک به دست آمد. همین مطالعه شواهد متوسطی را در مؤثر بودن افزایش قدرت عضلانی، هیپنو تراپی، بیوفیدبک، چشمههای آب معدنی یا حمام نمک (balneotherapy) نشان داد.در مورد درمانهایی نظیر ماساژ و کایروپرکتیک، الکتروتراپی و اولتراسوند درمانی شواهد ضعیفی به دست آمد.
طب سوزنی نیز در مطالعات در درمان فیبرومیالژی مؤثر گزارش شده است، اما در یک مطالعه randomize و sham-controlled trial هیچ یافتهای مبنی برتاثیر طب سوزنی سنتی چینی به دست نیامد.
در مطالعه دیگری بر روی ۶۸ زن مبتلا به فیبرومیالژی، که اکثراً چاق وغیر متحرک بودند، اثر افزایش قدرت عضلانی (با استفاده از وزنه یا کشهای ورزشی) با تمرینات انعطافی مقایسه شد. هر دو گروه در شاخصهای زیادی نظیر درد، تعدادtender pointها و قدرت عضلانی، بهبودی نشان دادند. پاسخ به برنامههای درمانی جهت آرام بخشی ذهن (Mindfulness Relaxation) و CBT، هر دو در مطالعات در درمان فیبرومیالژی مؤثر نشان دادهاند.در یک systematic review روی ۱۳ مطالعه به چاپ رسیده، درمانهای ذهنی- بدنی با درمانهای فعال، پلاسیبو و مراقبتهای معمول مقایسه شدند. با این که این درمانها بهتر از پلاسیبو یا مراقبتهای معمول در افزایش کیفیت زندگی بودند، اما در کاهش درد یا افزایش عملکرد بیماران نقشی نداشتند.
در سایر مطالعات uncontrolled روی نقش تحریک اعصاب ترانس کوتانئوس (TENS)، لیزر تراپی و تزریق درTender Pointها ،TENS آثار محدودی در درمان فیبرومیالژی داشت. اما به مطالعات Controlled بیشتری در این زمینه نیاز است.
مطالعات کنترل شده محدودی در زمینه Trigger Pointیا تزریق در tender pointها انجام شده است. این تزریقات بیشتر در بیماران با سندرم درد میوفاسیال استفاده میشود. در بیماران مبتلا به فیبرومیالژی این روش به صورت تزریق لیدکائین ۱ درصد در tender pointها استفاده میشود، با این حال، بعضی مؤلفین از تزریق سالین، توکسین بوتولونیوم یا Dry Needling استفاده کردند. این تزریقات در ترکیب با افزایش قدرت عضلات بیشترین تأثیر را داشتند.
طب سوزنی سنتی چینی یا سایر درمانهای جدید آلترناتیو مانند استفاده از سوزن همراه با تحریکات الکتریکی نیز در درمان فیبرومیالژی استفاده شده است. Controlled Trialهای انجام شده روی طب سوزنی به علت عدم وجود روشی برای استاندارد سازی با مداخلاتی با استفاده از پلاسیبو به سختی قابل قضاوتند. اما به نظر نمیرسد طب سوزنی سنتی چینی از سایر روشهای غیر علمی رایج در درمان فیبرومیالژی موثرتر باشد.
بیشتر بیماران فیبرومیالژیک همچنان از درد مزمن و خستگی رنج میبرند. بعد از پیگیری ۱۴ساله بیماران تنها تغییرات مختصری در علائم آنها مشاهده شد. با این حال دو سوم از بیماران به کار تمام وقت میپردازند و بیماری آنها تأثیر متوسطی در زندگیشان دارد. تقریباً ۱۰ تا ۳۰ درصد از بیماران از کار افتاده میشوند که در مقایسه با سایر گروههای با درد مزمن بروز بیشتری دارد. به عنوان مثال در یک مطالعه که در کانادا انجام شده است، بروز ناتوانی در فیبرومیالژی، ۱۰۰ بیمار، در درد منتشر اسکلتی – عضلانی ، ۷۶ بیمار و، ۱۳۵ مورد کنترل گزارش شد. فاکتورهای فیزیولوژیک خاصی نیز ممکن است با پیش آگهی بهتری همراه شود.
سندرم روده تحریک پذیر IBS
سندرم روده تحریک پذیر IBS
o سندرم روده تحریکپذیر یا آیبیاِس نوعی اختلال در عملکرد روده است که با درد مزمن در ناحیه شکم Abdominal Pain، احساس ناراحتی، نفخ و تغییرات در عادات رودهای Pattern of Bowel Movements، بدون هرگونه علت ارگانیک دیگری، مشخص میشود. اسهال یا یبوست میتوانند علامت غالب باشند و ممکن است به صورت متناوب ظاهر شوند.
o نوعی از این بیماری که در آن اسهال علامت غالب باشد، IBS-D و نوعی که یبوست علامت غالب را تشکیل دهد IBS-C، نامیده و به نوعی که این دو علامت متناوباً ظاهر شوند IBS-A میگویند.
o آیبیاس ممکن است پس از یک عفونت به وجود آید که آن را آیبیاس پس از عفونت، یا IBS-PI نامند.
o یک واقعهٔ استرسزا در زندگی و یا شروع بلوغ، میتواند بدون علت پزشکی دیگری، آغازگر آیبیاس باشد.
حالتهای مختلفی از جمله عدم جذب فروکتوز، بیماری سلیاک، عفونتهای خفیف و عفونتهای انگلی مانند ژیاردیازیس، انواع بیماریهای التهابی روده، یبوست مزمن عملکردی، و دردهای عملکردی مزمن در ناحیه شکم ممکن است به صورت آیبیاس تظاهر کنند.
در آیبیاس، آزمایشهای معمول بالینی هیچگونه اختلالی را نشان نمیدهند، هر چند رودهها ممکن است حساسیت بیشتری نسبت به برخی محرکهای خاص مانند تست عبور بالون نشان دهند.
علیرغم آنکه علت دقیق آیبیاس مشخص نیست، رایجترین تئوری این است که آیبیاس از اختلال در تعامل میان مغز و دستگاه گوارش Gut–Brain Axis پدید میآید، اگرچه ممکن است نوعی اختلال در فلور رودهها و یا دستگاه ایمنی بدن نیز در ایجاد آن نقش داشته باشد.
آیبیاس در اغلب بیماران منجر به شرایط خطرناک نمیشود، اما بهخاطر عوارض جانبی همچون درد مزمن و خستگی Chronic Fatigue Syndrome، میتواند هزینههای درمانی بیمار را افزایش داده و باعث افزایش غیبت بیماران از محل کارشان شود.
محققان گزارش کردهاند که شیوع بالای سندرم روده تحریکپذیر، میتواند باعث افزایش هزینههای اجتماعی گردد. این بیماری همچنین یک بیماری مزمن است که میتواند کیفیت زندگی بیمار را به طرز چشمگیری تحت تأثیر قرار دهد.
سندرم روده تحریک پذیر IBS یک بیماری معمول بوده که در روده بزرگ رخ می دهد. سندرم روده تحریک پذیر علایمی همچون درد و گرفتگی شکم Abdominal Pain ، نفخ شکم، اسهال Diarrhea و یبوست Constipation دارد. بااینکه این بیماری مشکلات آزاردهنده برای فرد ایجاد می کند، اما آسیبی دائمی به روده بزرگ Colon نمی رساند.
اکثر افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با یادگیری روش های کنترل آن بهبود یافته و بیماری زیاد آزارشان نمی دهد، این بیماری خیلی بندرت ممکن است باعث از کار افتادگی شود. خوشبختانه برخلاف بیشتر بیماری های جدی رودهای، این بیماری باعث التهاب، تغییر در لایه های روده و یا افزایش خطر ابتلا به سرطان روده بزرگ (سرطان کولون) نمی شود.
در بیشتر موارد با مدیریت رژیم غذایی، سبک زندگی و استرس می شود، سندرم روده تحریک پذیر را کنترل و درمان نمود.
علایم سندرم روده تحریک پذیر
o نشانه ها و علایم سندرم روده تحریک پذیر، بین افراد مختلف متفاوت بوده و بعضی اوقات علایم آن با سایر بیماری ها اشتباه گرفته می شود. معمول ترین این علایم شامل:
i. درد در ناحیه پایین شکم
ii. نفخ و باد شکم Bloating
iii. اسهال یا یبوست و یا هر دو آنها
iv. وجود بلغم و مخاط در مدفوع
v. احساس نیاز سریع به مدفوع صبح ها و یا بعد از غذا
vi. تسکین درد بعد از اجابت مزاج Bowel Movement
vii. احساس اینکه همه مدفوع خالی نشده است. Tenesmus
viii. بازگشت اسید به مری Gastroesophageal Reflux
ix. مسایل مرتبط با دستگاه ادراری تناسلی Dysfunction Genitourinary System
x. خستگی مزمن Chronic Fatigue
xi. دردهای اسکلتی-عضلانی فیبرومیالژیا Fibromyalgia
xii. سردرد
xiii. کمردرد Back Pain
xiv. اضطراب Anxiety
xv. افسردگی Depression
o بعضی از افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر میزان کمی سروتونین Serotonin در بدن خود دارند.
o سندرم روده تحریک پذیر بر جذب مواد مغذی توسط بدن تاثیر می گذارد، بهمین دلیل ممکن است افراد مبتلا به این بیماری همه مواد مغذی لازم بدنشان را دریافت ننمایند.
o برای بیشتر افراد سندرم روده تحریک پذیر بیماری ای مزمن بوده ولی گاهی اوقات علایم آن شدید تر و یا ضعیف تر می شود. از آنجاکه علایم این سندرم با سایر بیماری های خطرناک مشترک است، مراجعه به پزشک برای مشخص کردن نوع بیماری ضروری است.
دلایل ابتلا به سندرم روده تحریک پذیر
محققان دلیل اصلی ابتلای افراد به سندرم روده تحریک پذیر را نمی دانند. با اینحال عواملی که محرک ابتلای فرد به سندرم روده تحریک پذیر را افزایش می شوند، شامل بعضی غذاها همچون شیر، شکلات و …، استرس و تغییرات هورمونی در زنان (در دوران قاعدگی و یا قبل و بعد از آن)، بعضی از آنتی بیوتیک ها، عفونت در دستگاه گوارش و عوامل ژنتیکی می باشند.
همه افراد ممکن است مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شوند، اما افراد جوان (زیر 35 سال)، زنان و افرادیکه در خانواده شان سابقه این بیماری وجود دارد، در خطر بیشتری می باشند.
سندرم روده تحریک پذیر IBS
درمان سندرم روده تحریک پذیر
o هدف از درمان سندرم روده تحریک پذیر بهبود علایم و شدت آن است، وگرنه درمان کاملی برای آن وجود ندارد. برای بعضی از افراد این درمان شامل تغییر در رژیم غذایی می شود.
o مصرف بیشتر فیبرها و کاهش مصرف محرک ها همچون کافئین از جمله تغییرات رژیم غذایی می باشند.
o کاهش اضطراب نیز یکی دیگر از راههای مفید درمان می باشد.
o انواع درمان هایی که برای حل مشکل سندرم روده تحریک پذیر استفاده می شوند، شامل:
درمان دارویی
i. استفاده از داروهای آنتی کولینرژیک Anticholinergic برای کاهش درد و آرام کردن ماهیچه های روده. آنتی کولینرژیک به مواد یا داروهایی گفته میشود که با بلوک گیرنده استیل کولین ( موسکارینی یا نیکوتینی ) بر روی غشاء سلول هدف یا سلول پس سناپسی مانع تاثیر استیل کولین می شوند . معروفترین مواد آنتی کولینرژیک داروهای آنتی کولینرژیک مانند هیوسین، دیسیکلومین، آتروپین، تری هگزیفنیدیل، بنزتروپین ، بیپریدن هستند.
ii. استفاده از داروهای ضد گاز Antiflatulents برای کاهش گاز روده ها. Simethicone. Dimethicone.
iii. استفاده از داروهای ضد اسهال، برای کاهش و توقف اسهال.
iv. استفاده از مکمل های حاوی فیبر، برای کمک به درمان یبوست و اسهال.
v. استفاده از داروهای ضدافسردگی، برای کاهش درد و یا درمان افسردگی ناشی از سندرم روده تحریک پذیر.
درمان با تغییرات سبک زندگی
o در خیلی از موارد تغییرات ساده در رژیم غذایی و سبک زندگی می تواند برای درمان سندرم روده تحریک پذیر مفید باشد.
o استفاده از این درمان سریع نبوده و مدتی طول می کشد تا بدن به این نوع از درمان عادت نماید.
o انواع تغییرات و درمان های خانگی شامل:
i. افزایش تدریجی میزان فیبر موجود در غذا ( در بعضی افراد بهتر است فیبر خوراکی را کاهش دهند و از انواع مکمل های حاوی فیبر استفاده نمایند)
ii. غذاها را در وعده های غذایی کوچک تر و تعداد وعده های بیشتر میل نمایید.
iii. در صورتیکه بدن شما با لاکتوز مشکل دارد بجای شیر از ماست استفاده کنید. میزان فرآورده های شیری را کاهش داده و بهمراه سایر غذاها مصرف نمایید. بعضی اوقات نیاز به قطع مصرف لبنیات می باشد. در این شرایط حتماً به یک متخصص تغذیه برای مشورت درباره جایگزین محصولات لبنی مراجعه نمایید.
iv. میزان مصرف مایعات را افزایش دهید، بهترین منبع مایعات آب می باشد.
v. مرتباً ورزش نمایید، ورزش به بهبود افسردگی و استرس کمک کرده، همچنین برای بهبود سندرم روده تحریک پذیر هم مناسب است.
درمان با طب جایگزین
i. طب سوزنی ، در بعضی از افراد طب سوزنی در بهبود عملکرد روده ها و کاهش درد بیماری موثر بوده است.
ii. مصرف نعناع هم ممکن است، در کاهش شدت این بیماری مفید باشد.
iii. پروبیوتیک یکی از باکتری های خوب است که در روده زندگی کرده و یافت می شود و در بعضی از خوراکی ها همچون ماست و محصولات لبنی یافت می شود. افزایش میزان پروبیوتیک در رژیم غذایی هم ممکن است به کاهش شدت بیماری سندرم روده تحریک پذیر کمک نماید.
پیشگیری از سندرم روده تحریک پذیر
نمی توان از ابتلا به سندرم روده تحریک پذیر پیشگیری نمود، اما با رعایت موارد مختلفی که در قبل گفته شد و همچنین ترک سیگار، اجتناب از مصرف کافئین و سایر غذاهایی که شدت بیماری را بدتر می کنند و ورزش منظم، می توان شدت بیماری را کاهش داده و فاصله بین حملات بیماری را افزایش داد.
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Main_Page
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
پاى بيقرار
نشانگان اختلال پاى بيقرار
Restless Legs Syndrome -RLS
• پاها نیز دچار نوعی بیقراری میشوند. این عارضه به «سندرم پای بیقرار» معروف است.
• در زمان نشستن یا خوابیدن، بخصوص عصرها و شبها، باعث احساس ناراحتی در پاها میشود. فرد را وادار میکند از جا برخاسته، کمی راه رود تا این احساس بد از بین برود.
از مشخصترین ویژگیهای این عارضه، اختلال خواب است که به خوابآلودگی در طول روز میانجامد.
• افراد معمولا علائم سندرم پاهای بیقرار را احساسی غیرطبیعی و ناخوشایند در رانها و پاها میدانند که گاهی در بازوها نیز ایجاد میشود.
حالت مور مور شدن، احساس کشیدگی در عضلات پاها یا دستها، تکانههای ضربانی در ماهیچهها، خارش، درد، احساس کشش و سوزش از جمله علائم این بیماری است.
کسانی که از این مشکل رنج میبرند، آن را از گرفتگی ماهیچهای و بیحسی متمایز کرده، تمایل زیادی به حرکت دادن عضو پیدا میکنند. البته شدت این بیماری متفاوت است و اغلب در گذر زمان از بین میرود.
یکی از ویژگیهای سندرم پاهای بیقرار این است که این احساس غالبا بعد از نشستن یا دراز کشیدن طولانیمدت مانند نشستن در اتومبیل، هواپیما یا روی صندلی آغاز میشود، ولی معمولا با حرکت دادن پاها یا راه رفتن از بین میرود. میتوان با انجام برخی کارهای ساده از قبیل کشیدن پاها، قدم زدن، راه رفتن یا ورزش دادن عضو مورد نظر از این احساس آزاردهنده خلاص شد.
• گاهی افراد در طول خواب دچار پرش پا میشوند که کاملا غیرارادی است و بسیاری از این حملات شبها و در زمان خواب رخ میدهد.
• افرادی که به سندرم پاهای بیقرار مبتلا هستند، بیشتر مستعد پرشهای عضلانی هستند به طوری که از پنج نفری که مبتلا به سندرم پاهای بیقرار هستند، چهار نفر پرش پاها را هنگام خواب تجربه میکنند.
با توجه به این که علت اصلی بروز سندرم پاهای بیقرار بدرستی شناسایی نشده، برخی حالات را میتوان از جمله دلایل ایجاد این سندرم دانست،
o چاقی،
o سیگار کشیدن،
o بیماریهای اعصاب
o برخی مشکلات مغز و اعصاب مرتبط با کمکاری تیروئید
o مسمومیت با فلزات سنگین
o سایر بیماریهای هورمونی مانند دیابت و نارسایی کلیوی که با کمبود ویتامینها و مواد معدنی ارتباط دارد، از دیگر عوامل مستعدکننده محسوب میشود.
o کمخونی و فقر آهن هم از دلایل ایجاد یا تشدید این سندرم به شمار میرود. حتی بدون وجود کمخونی، فقر آهن ناشی از خونریزی معده و رودهای، قاعدگی با خونریزی زیاد یا نیاز به تزریق خون مداوم ممکن است بیماری را تشدید کند.
علاوه بر این،
o مصرف کافئین،
o نیکوتین،
o الکل،
o مسدودکنندههای هیستامینی
o و شماری از داروهای ضدافسردگی نیز با ایجاد سندرم پاهای بیقرار مرتبط است.
• از سوی دیگر، این سندرم جنبه وراثت دارد و در هر سنی ممکن است بروز کند. مشکلات خفیف ایجاد شده در گردش خون پاها مانند عروق واریسی نیز میتواند باعث بیقراری پاها شود. محققان معتقدند برخی بیماریها و اختلالات مانند پارکینسون، فیبرومیالژیا، ناراحتیهای عضلانی، مشکلات مفصلی، اختلالات گردش خون و برخی مشکلات عصبی محیطی ایجاد شده بر اثر دیابت، علائمی مشابه سندرم پاهای بیقرار ایجاد میکنند که گاه تشخیص بیماری را مختل میکند.
• داروهای خوابآور و شلکنندههای عضلانی به خواب راحت در طول شب کمک میکنند، ولی احساس بیقراری پاها را از بین نمیبرد، بلکه فقط علائم را کاهش میدهد.
محققان معتقدند همواره ترکیبی از این داروها در درمان بیماری موثر است.
• چنانچه این علائم تداوم داشته باشد، از داروهای مسکن استفاده میشود، اما از سوی دیگر، برخی داروها مانند داروهای ضد افسردگی و ضد تهوع میتواند علائم سندرم پاهای بیقرار را تشدید کند. پزشکان توصیه میکنند افرادی که در معرض ابتلا به این بیماری قرار دارند، تا حد امکان از مصرف چنین داروهایی خودداری کنند.
• اعمال تغییرات ساده در سبک زندگی نقش مهمی در کاهش علائم سندرم پاهای بیقرار دارد. این گامها تا حد زیادی از فعالیت و بیقراری پاها جلوگیری میکند. استفاده از داروهای مسکن مانند ایبوپروفن، حمام آب گرم و ماساژ پاها و عضلات بدن، قراردادن بستههای یخ یا کمپرس گرم، به کار بردن روشهای آرامبخش و استرسزدایی مانند یوگا، ورزش منظم، نخوردن نوشیدنیهای حاوی کافئین از قبیل قهوه، چای و نوشابه و نیز قطع مصرف مشروبات الکلی و سیگار به کاهش علائم سندرم و بهبود شرایط بیماران کمک زیادی میکند.
• زمانی که علائم بیماری آغاز میشود، جابهجا شدن و راه رفتن مفيد بوده تا هر چه سریعتر علائم بهبود یابد.
• ماساژ و کشیدن ماهیچهها و انجام برخی حرکات کششی در طول روز کمک زیادی به بهبود علائم میکند.
اختلال درد
اختلال درد
PAIN DISORDER
• مشخصه اختلال درد وجود درد در یک یا چند ناحیه بدن و تمرکز فرد بر آن است.
• شدت درد در این اختلال به حدی است که کانون توجه بالینی قرار می گیرد.
• عوامل روانشناختی در پیدایش،شدت یا تداوم درد نقشی حیاتی دارند.
• در این اختلال کانون تشخیص و پدیدار شناسی،نقش عوامل روانشناختی و شدت تخریب ناشی از درد است.
• این اختلال قبلا اختلال درد شبه جسمی ،اختلال درد روانژاد،اختلال درد ناشناخته(ایدیوپاتیک) و اختلال درد نا متعارف (آتیپیک) نامیده می شد.
• ملاک های تشخیص برای اختلال درد مستلزم وجود شکایات بالینی قابل ملاحظه درد است
• شکایات درد باید تحت تأثیر چشمگیر عوامل روانشناختی ارزیابی شود، و علایم باید سبب اختلال کارکردی و ناراحتی هیجانی قابل ملاحظه بیمار شوند.
• از نظر آماری این اختلال ممکن است رایج ترین اختلال شبه جسمی باشد.
همه گیر شناسی و سبب شناسی
• اختلال درد اختلالی شایع به نظر می رسد.
• پژوهش های اخیر نشان می دهند شیوع ۶ ماهه و طول عمر آن به ترتیب ۵ درصد و ۱۲ درصد است (اختلال درد در هر سنی می تواند شروع شود؛نسبت جنسی در اختلال درد نامعلوم است)
• در مبحث سبب شناسی،نظریه های روانپویشی حاکی از این نکته است که بیمارانی که بدون علل جسمی کافی و قابل تشخیص در بدن خود درد و ناراحتی احساس می کنند ممکن است به طور نمادین یک تعارض درون روانی را از طریق بدن ابراز کنند.
• مکانیسم های دفاعی مورد استفاده این بیماران عبارتند از :
o جابه جایی، o جایگزینی و o واپس زنی.
• نظریه های رفتاری معتقدند که رفتارهای درد با پاداش تقویت می شوند و با مجازات یا بی توجهی مهار می شوند.
• نظریاتی که بر عوامل بین فردی تاکید می کنند این فرض را ارائه کرده اند که درد علاج ناپذیر در روابط بین فردی وسیله ای برای بازی دادن استادانه دیگران و کسب مزایا تلقی می شود.
• بیماران ممکن است به دلیل نا هنجاری های ساختاری یا شیمیایی لیمبیک و حسی مستعد ابتلا به اختلال درد باشند.
• تشخیص افتراقی درد روانزاد از درد واقعی:
o گرچه افتراق این ها سخت است زیرا درد جسمی نیز تحت تأثیر عوامل هیجانی و موقعیتی می باشد.
o اما دردی که زیاد تغییر نمی کند،
o کم و زیاد نمی شوند
o و یا با مصرف مسکن برطرف نمی شود،
o بیشتر روانزاد است.
o فقدان بیماری طبی با جراحی که درد را توجیه کند،عامل مهمی است.
پیش آگهی و درمان
• سیر بالینی درد در اختلال درد معمولا بطور نا گهانی شروع می شود و ظرف چند هفته یا چند ماه شدت آن افزایش می یابد.
• پیش آگهی متغیر است.
• هرچند اختلال درد اغلب ممکن است مزمن،ناراحت کننده و کاملا ناتوان کننده باشد.
• اختلالات درد حاد نسبت به اختلال درد مزمن پیش آگهی بهتری دارد.
• در فرایند درمان باید در نظر داشت،از آنجا که ممکن است تخفیف درد مقدور نباشد، رویکرد درمانی باید معطوف به توان بخشی باشد پسخوراند زیستی، هیپنوتیزم و تحریک عصب از طریق پوست نیز می تواند مؤثر باشد.
اختلال ساختگی
اختلال ساختگی
Factitious Disorder
• در اختلالات ساختگی بیماران به قصد گرفتن نقش بیمار به خود، بهطور عمدی و آگاهانه علایم جسمی یا روانشناختی را تقلید می کنند. در این اختلال، بیمار بهطور ارادی علایم اختلالات طبی یا روانی را ایجاد و سابقه و علایم بیماری را تعریف میکند. اغلب، بستری شدن، هدف اصلی و روش زندگی آنان محسوب می شود. این بیماران گاهی مجرب ترین پزشکان را نیز فریب میدهند.
• اکثر این بیماران درست قبل از اینکه معلوم شود که بیمار واقعی نیستند، با عجله بیمارستان را به درخواست خود ترک می کنند تا دوره تازه ای را در شهر دیگر یا بیمارستانی دیگر شروع کنند. این اختلال را “اعتیاد بیمارستان” نیز نامیده اند. اعتیاد به جراحی متعدد و سندرم بیمار حرفه ای، نامهای دیگر این اختلال است.
• اختلالات ساختگی، کیفیت وسواسی دارند ولی رفتارها، تعمدی و ارادی هستند، حتی اگر قابل کنترل کردن نباشند. این اختلال معمولا در سنین جوانی شروع می شود.
• افراد دچار اختلال ساختگی بیماری را جعل می کنند. آن ها بیماری را تقلید یا تشدید کرده و اغلب جراحات دردناک بدریخت کننده یا حتی تهدید کننده حیات را به خود یا افراد تحت تکلفشان تحمیل می کنند.
• برخلاف افراد متمارض که در پی اهداف مادی نظیر نفع مالی یا معافیت از وظایف هستند، هدف بیماران دچار اختلال ساختگی از تحمل این دردها و محنت ها عمدتا دریافت مراقبت هیجانی و توجهی است که بر اثر به عهده گرفتن نقش بیمار عاید بیمار می شود. این بیماران برای دست یافتن به این نقش بیمار به حیله گری روی می آورند و درام های بیمارستانی ایجاد می کنند که اغلب به سر خوردگی و نگرانی ختم می شوند
• به ترتیبی که ملاحظه شد ،در اختلال ساختگی،افراد نشانه ها یا اختلال هایی را وانمود می کنند که هدف از آن کسب کردن نفع خاصی نسیت،بلکه می خواهند نقش بیمار را حفظ کنند. این نشانه ها می توانند جسمانی یا روانی و یا ترکیبی از هر دو باشند.
• آنچه اختلال ساختگی را بسیار جالب می سازد این است که فرد انگیزه پنهانی، مانند کسب نفع مالی یا اجتناب از مسئولیت ها را ندارد، بلکه این افراد از بیمار بودن لذت می برند و برای اینکه بیمار به نظر برسند یا خود را بیمار کنند، دست به هر کاری می زنند.
• علایم ساختگی غالبا عبارتند از: افسردگی، توهمات، علایم تجزیه ای و تبدیلی، رفتارهای عجیب و غریب.
این اختلال به ۴ گروه تقسیم می شود:
۱-اختلال توأم با علائم و نشانه های عمدتا فیزیکی
۲-اختلال توأم با علائم و نشانه های عمدتا روانشناختی
۳-اختلال توأم با علائم و نشانه های مخلوط فیزیکی و روانشناختی
۴-اختلال ساختگی نا معین(NOS):مثل اختلال ساختگی نیابتی شامل وادار کردن عمدی یک فرد برای تقلید علائم بیماری توسط فرد دیگری که مراقبت از وی را برعهده دارد، به منظور ایفای نقش بیمار به گونه غیر مستقیم. شایعترین شکل این اختلال، مادرانی هستند که در فرزندانشان بیماری ایجاد می کنند.
• علایم روانی ساختگی شبیه پدیده تمارض کاذب (pesudomalingering) است که تصور می شود برای ارضای نیاز به حفظ تمامیت خود انگاره (حفظ یکپارچگی فردیت) است. با چنین فرضی،فریب کاری یک وسیله موقتی برای تقویت ایگو محسوب می شود.
• از بین نام های متعدد این اختلال می توان به موارد زیر اشاره کرد:
-اعتیاد به بیمارستان
-اعتیاد به جراحی های متعدد«که حالتی موسوم به شکم شبیه به تخته رخت شویی را در این بیماران ایجاد می کند
-سندرم بیمار حرفه ای
ویژگی اساسی بیماران مبتلا به اختلال ساختگی،توانایی آن ها در ارائه ماهرانه علایم جسمانی است. به گونه ای که ان ها را قادر می سازد از بیمارستان پذیرش گرفته و بستری شوند.
این بیماران برای تأیید سابقه خود ممکن است علایم را تقلید کنند که قابل انتساب به هر یک از دستگاه های عضوی بدن هستند.
افراد مبتلا به اختلال ساختگی با تشخیص اکثر اختلالاتی که احتیاج به بستری شدن یا دارو دارند، آشنا هستند و قادرند شرح حال هایی عالی ارائه دهند که حتی ممکن است مجرب ترین پزشکان را نیز فریب دهد.
در اختلال ساختگی نباتی فرد نشانه های جسمی را در فرد دیگری که تحت مراقبت وی قرار دارد ایجاد می کند. یکی از ویژگی های مبتلایان به اختلال ساختگی این است که آن ها تاریخچه مفصل روانپزشکی برای خود شرح می دهند. علایم دیگری که در نوع جسمانی اختلال ساختگی بروز می کنند عبارتند از:دروغ پردازی و شیادی.
همه گیر شناسی و سبب شناسی
اختلال ساختگی در حدود یک درصد از بیمارانی که در بیمارستان های عمومی مورد مشاوره روانپزشکی قرار می گیرند، مشاهده می شود. البته به نظر می رسد شیوع این اختلال بیشتر باشد. حدود دو سوم بیماران دچار سندرم مونشهاوزن مرد هستند. این افراد معمولا سفید پوست،میانسال ،بیکار،مجرد و فاقد دلبستگی های قابل توجه اجتماعی یا خانوادگی هستند. مبتلایان به اختلال ساختگی با علایم و نشانه های جسمی عمدتا زن هستند(به نسبت ۳ به ۱ به مردان)
این بیماری در کارکنان مراکز بهداشتی و درمانی شایعتر است. زیر بنای روانپویشی اختلالات ساختگی به خوبی درک نشده است. بیمارانی که در پی اعمال دردناک مثل اعمال جراحی و آزمون های تشخیصی تهاجمی هستند، ممکن است ساختار شخصیتی ازارخواه داشته باشند که در این ساختار شخصیتی، درد مجازاتی برای گناهان تخیلی یا واقعی گذشته است.
برخی از بیماران ممکن است سعی کنند با اخذ نقش بیمار و احیاء اولیه تجارب ترسناک و دردناک از طریق بستری شدن های مکرر بر گذشته و آسیب اولیه بیماری شدید یا بستری شدن تسلط پیدا کنند.
بسیاری از این بیماران هویت روشنی ندارند و دارای خود انگاره ضعیفی هستند که این خصوصیت از ویژگی های اختلال شخصیت مرزی است.
برخی از آن ها شخصیت انگاری(AS IF PERSONALITY) دارند و هویت افراد اطراف خود را بر گزیده اند. تقلید یک بیماری واقعی برای بازآفرینی پیوند مطلوب و مثبت والد-فرزند به کار گرفته می شود.
این اختلالات نوعی تکرار اجبار هستند، تکرار تعارض اساسی و نیاز و جستجوی مقبولیت و محبت در عین حال که شخص منتظر براورده شدن ان ها نیست. به این ترتیب بیمار پزشک و کادر درمانی را به چشم والدین طرد کننده خود می بیند.
مکانیسم های دفاعی عمده عبارتند از: واپس زدن، همانند سازی، همانند سازی با پرخاشگری، واپس روی (REGRESSION) و نماد سازی.
چنین فرض شده است که اختلال پردازش اطلاعات در ایجاد دروغ پردازی خیالی و رفتارهای غیر طبیعی این بیماران نقش دارد.
تشخیص افتراقی
وجه افتراق و تفاوت سندرم بریکه (اختلال جسمانی سازی) از اختلال ساختگی تولید تعمدی علایم ساختگی، سابقه مفصل بستری شدن های متعدد و تمایل ظاهری شخص به پذیرش اعمال مخرب متعدد طبی در بیماران مبتلا به اختلال ساختگی است.
بیماران دچار اختلال تبدیلی معمولا با واژگان فنی طبی و جربان عادی بیمارستان آشنا نیستند و علایمشان ارتباط زمانی مستقیم یا ارتباط نمادین با تعارضات هیجانی خاص دارد.
در خود بیمار انگاری،بیمار به طور ارادی علایم را تولید نمی کند و بیماری به طور مشخص سن شروع بالاتری دارد. همچون اختلال جسمانی سازی،بیماران خود بیمار انگار نیز معمولا خود را در معرض اعمال ناقص کننده قرار نمی دهند.
وجه افتراق با اختلال شخصیت:
بیمار دچار اختلال ساختگی به علت ساختگی به علت دروغگویی بیمار گونه، فقدان روابط نزدیک با دیگران،منش خصمانه و سابقه سوء مصرف دارو و ارتکاب جرم، اغلب مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی تشخیص داده می شود. ولی افراد ضد اجتماعی معمولا داوطلب روش های تشخیصی تهاجمی نمی شوند و سبک زندگیشان مملو از بستری های دراز مدت یا مکرر نیست.
به علت توجه طلبی و تمایل گاهگاهی به حالت نمایشی، بیماران مبتلا به اختلال ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تشخیص داده شوند. ولی همه بیماران مبتلا به اختلال ساختگی میل به حالت نمایشی ندارند و بسیاری از آن ها گوشه گیر و بی تفاوت هستند.
سبک زندگی آشفته بیماران،سابقه ارتباطات بین فردی گسیخته، بحران هویت،سوء مصرف مواد، اعمال خود آزارانه و فنون بازی دادن دیگران ممکن است منجر به تشخیص اختلال شخصیت مرزی شود.
همچنین افراد مبتلا به اختلال ساختگی معمولا غرابت های لباس پوشیدن، تفکر یا ارتباطات که مشخصه اسکیزوتایپی است ندارند.
باید بین اختلال ساختگی و تمارض تفاوت و افتراق قائل شد. افراد متمارض برای ایجاد علایم و نشانه ها هدف آشکار و قابل شناسایی محیطی دارند. آن ها ممکن است برای اخذ تاوان مالی، فرار از دست پلیس، اجتناب از کار و یا فقط غذا و محیط مجانی شبانه در پی بستری شدن خود برآیند.
سندرم گانسر:
اختلال بحث برانگیزی است و در زندانیانی دیده می شود که پاسخ تقریبی به سؤالات داده و به اصطلاح از «پهلوی مطلب رد می شوند». برای مثال وقتی در مورد رنگ ماشین آبی رنگی از آن ها سوال می شود پاسخ می دهند «قرمز» یا ۲+۲= ۵! با این حال،بیماران مبتلا به اختلال ساختگی با علایم و نشانه های عمدتا روانشناختی نیز ممکن است عمدا جواب های تقریبی به سوالات بدهند.
پیش آگهی و درمان
اختلال ساختگی به طور مشخص در اوایل بزرگسالی شروع می شود و این اختلال برای بیماران ناتوان کننده است و اغلب سبب آسیب های جدی یا واکنش های نامطلوب ناشی از درمان می شود.
سیر بستری های مکرر یا دراز مدت،آشکار یا کار حرفه ای هدفمند و روابط بین فردی ناسازگار است. در بسیاری از موارد پیش آگهی بد است.
هیچ درمان روانی خاصی در رفع اختلال ساختگی مؤثر نبوده است. بنابراین بهتر است درمان روی اداره بیمار متمرکز شود تا معالجه کامل.
بد ریخت انگاری
اختلال خود زشت انگاری
اختلال بدریخت انگاری بدن
Body Dysmorphic Disorder
• در روان شناسی اختلال خود زشت انگاری اختلالی است که مهم ترین تظاهر آن اشتغال ذهنی مفرط به وجود نقصی خیالی یا بزرگ نماییشده در ظاهر است.
• این نقص ها یا خیالی هستند و یا در صورت وجود، بسیار جزیی و بی اهمیت اند به طوری که فرد به صورت افراطی از آن رنج می برد.
• شایع ترین نگرانی های این افراد عبارت است از نگرانی در مورد سایز بدن، بد شکلی بدن، قد، سینه ها، مو ، عضلات و آلت.
• اختلال خود زشت انگاری یک نوع بیماری روانی است که فرد بیمار به طور مداوم در مورد طرز نگاه کردن مردم نگران است.
• افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری ممکن است به چیزهایی فکر کنند که اصلا وجود ندارد و یا اصلا دیگران متوجه آن نمی شوند.
• شدت اختلال خود زشت انگاری متفاوت است اما در بسیاری از افراد مبتلا باعث استرس شده و می تواند به حدی شدید شود که در عملکرد افراد در محل کار، مدرسه و یا در روابط اجتماعی فرد اختلال ایجاد کند.
• تصور می شود که 1 تا 2 درصد از افراد جامعه به این بیماری روانی مبتلا باشند. میزان شیوع اختلال خود زشت انگاری در بین زنان و مردان تقریبا به یک اندازه است.
• اختلال خود زشت انگاری معمولا از سنین نوجوانی شروع می شود.
• در این سنین نگرانی در مورد ظاهر آغاز می شود.
• متاسفانه میزان خودکشی در این افراد بالاست.
هر عضوی از بدن می تواند باعث بروز این اختلال شود اما علل شایع بروز اختلال خود زشت انگاری عبارتند از:
1. ظاهر پوست صورت و به طور کلی صورت شامل اندازه و شکل چشم ها، بینی، گوش ها و لب ها
2. اندازه و شکل تقریبا تمام اعضای بدن از جمله باسن، ران، شکم، پاها، سینه و آلت تناسلی
3. شکل و اندازه ی کلی بدن
4. عدم تقارن بدن و یکی از اعضای بدن
علائم اختلال خود زشت انگاری به طور کلی به عامل بروز این اختلال بستگی دارد اما به طور کلی می توان گفت که اختلال خود زشت انگاری می تواند باعث بروز علائم زیر شود:
1. فکر کردن به مشکل برای مدتی طولانی در طول روز و به صورت مداوم و هر روزه
2. نگرانی در مورد شکست در مراحل و چالش های زندگی به خاطر ظاهر فیزیکی
• این اختلال اغلب باعث احساس ناراحتی شده و و همچنین باعث می شود که این افراد در مورد ظاهر خود بارها و بارها از دوستان و یا اعضای خانواده خود سوال بپرسند. البته در نهایت نیز جواب های آنها را باور
نمی کنند. همچنین ممکن است این افراد به صورت مداوم تلاش در پنهان کردن مشکل خود داشته باشند.
• این افراد ممکن است به صورت مداوم تمایل به استفاده از درمان های مختلف برای زیبایی پوست و یا انجام عمل های جراحی زیبایی داشته باشند (حتی زمانی که پزشک متخصص انجام این کارها را غیر ضروری تشخیص داده باشد.)
• تکرار عمل های جراحی زیبایی نیز از جمله علائم این اختلال است.
• موارد شدید اختلال خود زشت انگاری می تواند به اضطراب، افسردگی و یا حتی فکر کردن و اقدام به خودکشی منجر شود.
خود زشت انگاری
اختلال بدریخت انگاری بدن
اختلال خود زشت انگاری
• بیماران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن اشتغال ذهنی با نقص تخیلی در ظاهر یا چهره خود دارند.
• این اشتغال ذهنی سبب ناراحتی بالینی چشمگیر یا تخریب حوزه های عملکردی مهم بیمار می شود.
• شایعترین نگرانی ها به عیب های صورت،به خصوص معایب اجزاء خاص بدن(مثل بینی) مربوط می شود.
• گاهی نگرانی مبهم و فهم آن دشوار است،مانند نگرانی مفرط در مورد چانه ای«مچاله» بیماران در سیر اختلال خود به طور متوسط در مورد چهار ناحیه بدن نگرانی هایی دارند:بینی،موها،پستان و اعضای تناسلی.
• افراد مبتلا به اختلال بد شکلی نه تنها از چهره یا عضوی از بدن خود نا خوشنودند، بلکه تا بدان حد در این باره که عضوی از بدنشان زشت یا ناقص است، اشتغال ذهنی دارند که هذیانی محسوب می شوند.
• نقایصی که این افراد درباره اش نگران هستند،عمدتا خیالی هستند.
• در سایر موارد،واقعا عضوی از بدن غیر عادی است ولی نگرانی شان بسیار افراطی است.
سایر نکات
• بیش از ۱۰۰ سال پیش کرپلین این اختلال را شناسایی و ان را هراس از بدریختی نامید؛ او اختلال مذکور را یک روان نژندی وسواسی می دانست.
• پیرژانه این اختلال را وسواس شرم از بدن نام گذاری کرد.
• اختلال بدریخت انگاری بدن به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته است، زیرا این بیماران بیشتر به پزشکان زیبایی مراجع می کنند تا روان پزشکان مطالعات مختلف داده های متعددی (از یک درصد تا ۵۰ درصد) در مورد شیوع ارائه کرده اند.
• داده ها نشان می دهند که شایع ترین سن شروع بین ۱۵ تا ۲۰ سالگی است (ابتلای بیشتر زنان و افراد مجرد).
• اختلال بدریخت انگاری بدن بطور شایعی همراه با دیگر اختلالات روانی دیده می شود (۹۰ درصد مبتلا به افسردگی اساسی ،۷۰ درصد اختلال اضطرابی ،۳۰ درصد نوعی اختلال سایکوتیک).
• علت اختلال بدریخت انگاری بدن معلوم نیست، اما فرضیاتی مبنی بر ارتباط فیزیوپاتولوژی این اختلال با سروتونین و سایر اختلالات ارائه شده است.
• شروع این اختلال که می تواند تدریجی یا ناگهانی باشد، معمولا در نوجوانی شروع می شود (همراه با سیری طولانی و نوسان دار)در آزمون نقاشی شکل آدم، بزرگنمایی،تقلیل یا فقدان قسمت مبتلای بدن ، مشاهده می شود.
ميگرن
ميگرن
Migraines
• میگرن یکی از اختلالات شدید است که ویژگی آن سردردهای ملایم یا شدید پی در پی میباشد
• ميگرن غالباً با علایمی در سیستم عصبی آتونومس همراه است.
• “درد در یک طرف سر” و ماهیتا ضرباندار است و از ۲ ساعت تا ۷۲ ساعت ادامه دارد.
• علایم همراه با آن میتواند شامل حالت
o تهوع،
o استفراغ،
o نورگریزی (افزایش حساسیت به نور)،
o صدا ترسی (افزایش حساسیت به صدا)
باشد و درد به طور کلی با بالا رفتن فعالیت بدنی افزایش مییابد.
• بیش از یک سوم افراد مبتلا به سردردهای میگرنی نشانههای پیش درامدی دریافت میکنند:
o نوعی اختلالات گذرای دیداری،
o حسی،
o زبانی یا
o حرکتی
که نشان میدهند سردرد به زودی شروع خواهد شد.
• این باور وجود دارد که دلایل بروز میگرن ترکیبی از عوامل محیطی و ژنتیکی است.
• حدود دو سوم افراد مبتلا سردردها را از خانواده به ارث میبرند.
•نوسان سطح هورمون میتواند نقش داشته باشد: میگرن در زمان بلوغ، در پسرها کمی بیشتر از دخترهاست،
• در میان زنان حدود دو تا سه برابر بیشتر از مردان است. .
• سردردهای میگرنی معمولاً در دوره بارداری کاهش مییابند.
• ساز و کار دقیق میگرن ناشناخته است.
• البته این باور وجود دارد که میگرن به دلیل نوعی اختلال در رگهای خونی و عصبی باشد.
• نظریه اولیه مربوط به افزایش قابلیت تحرک قشر مخ و کنترل ناهنجار یاختههای عصبی درد در عصب سه قلوی ساقه مغز میباشد.
• برخی از بیماریهای روانی همچون بسیاری از رویدادهای زیستی یا محرکها با این بیماری در ارتباط هستند که از این دسته میتوان به:
o افسردگی،
o اضطراب، و
o اختلال دو قطبی
اشاره کرد