تكانش گری و اعتیاد
اختلال كنترل تكانه يا وسوسه شديد
Impulse Control Disorders -ICD
چهار نشانه اصلى اختلال تکانه :
1- وسوسه و ميل شديد.
2- رشد تنش درونی.
3- لذت بردن آنى از انجام عمل.
4- احساس راحتى و آرامش پس از عمل.
و 5- احتمال احساس گناه.
اختلال کنترل تکانه ( وسوسه شديد، شهوت گونه )، ناتوانی در مقاومت در مقابل یک تکانه یا انگیز است، که برای دیگران یا خود خطرناک بوده و با احساس لذت پس از تحقق آن همراه است.
فرق بين وسواس و وسوسه:
اختلال كنترل تكانه يا وسوسه شديد مشترك هاى زيادى با اختلال وسواسى اجبارى دارد.
تفاوت اصلى بين آنها پيشگيرى از آسيب احتمالى در وسواسى ها، و نفع طلبى و لذت جويى در وسوسه اى هاست.
انواع اختلال تكانه عبارتند از:
1. اختلال انفجاری متناوب یا ادواری
2. خشونت هاى داخلى و خانوادگى
3. وسوسه شديد (جنون) دزدی
4. وسوسه شديد (جنون) آتش افروزی
5. وسوسه شديد قماربازی بیمارگونه
6. وسوسه شديد (جنون) کندن مو
7. وسوسه شديد و جنون جنسى
8. اعتياد به اينترنت
9. وسوسه شديد (جنون) خرید کردن
10- اختلالات وابستگی به مواد
11- اعتیاد بیمارستان و جراحی متعدد
مشخصه بسیاری از مشکلات روانی، از دست دادن کنترل یا عدم کنترل در شرایط خاص است.
عدم کنترل تکانه یک الگوی رفتاری است که شامل افکار بیمارگونه و ناسازگارانه، از جمله سوء مصرف مواد و یا اختلالات جنسی (آزار جنسی کودکان و ابراز وجود جنسی) است.
از دست دادن کنترل میتواند تنها جزعی از یک اختلال روانی دیگر باشد.
اختلال کنترل تکانه یک کلاس از اختلالات روانی است که با تکانشگری و عدم مقاومت در برابر وسوسه شديد همراه است. فرد با اختلال کنترل تکانه ممکن است به خود یا دیگران آسیب برساند.
در بسیاری از اختلالات روانی دیگر ویژگی های تکانشگری دیده میشود، از جمله اختلالات مربوط به مصرف مواد، ADHD، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال شخصیت مرزی، اختلال رفتاری یا سلوک و اختلالات خلق و خوی.
اختلال جدیدی بر اساس اختلال عملکرد، تکانه ، عدم کنترل و اختلالات رفتاری مشخص و معرفی شده که مشکلات عاطفی و رفتاری را پوشش میدهد.
عادت و اعتیاد
عادت و اعتیاد
A habit (or wont) is a routine of behavior that is repeated regularly and tends to occur subconsciously.
Addiction is a brain disorder characterized by compulsive engagement in rewarding stimuli despite adverse consequences.
عادتها میتوانند انسان را نابود کنند؛ کافیست انسان به گرسنگی و رنج بردن عادت کند،
و به زیر ستم بودن، تا دیگر هرگز به رهایی فکر نکند، و ترجیح بدهد در بند بماند.
عادت: چارلز داهیگ Charles Duhigg در کتاب قدرت عادت The Power of Habit اینگونه بیان میکند که وقتی ما فعالیتی انجام میدهیم، بعد از اتمام آن مغز، آن را مرور میکند و بررسی میکند که آیا این فعالیت میتواند به صورت خودکارتری انجام شود که در تکرارهای بعدی آن انرژی و درگیری کمتری از مغز بگیرد، و در صورت امکان، آن کار را در یک چرخه سه بخشی تبدیل به یک فعالیت خودکاری میکند (به مرور)، فعالیتی که ما آنرا «عادت» مینامیم. این چرخه دارای سه بخش اساسی است؛ اول “سرنخ” یا نشانهای که باعث ترغیب شخص به انجام آن فعالیت میشود، بخش دوم “انجام” آن فعالیت است که به صورت ریشه ای و کار تکراری خواهد بود، آخرین بخش که باعث تقویت هرچه بیشتر این عادت و تکرار مجدد آن میشود، “پاداشی” است که فرد از انجام آن کار بدست میآورد. اغلب عادتهای مثبت مثل کمک به دیگران، غذا خوردن، مسواک زدن و … و نیز عادتهای منفی مثل اعتیاد به سیگار، الکل، پرخوری و … را به راحتی میتوان توجیه کرد.
عادات اجتماعی: به قاعدهمندیهای اجتماعی که در اثر تکرار منظم و پایدار به وجود آمدهاند عادت گفته میشود. شخص در صورت رعایت نکردن عادات اجتماعی؛ مورد مجازات قرار نمیگیرد. در عادات اجتماعی؛ آموزش و عقاید تأثیری ندارد و شخص پاسخ قانع کنندهای برای پیروی از این رفتارها ندارد.
اعتیاد (همچنین:خوگیری) حالتی، که در آن شخص به علت روانی یا مصرف مواد شیمیایی، طبیعی دچار ضعف اراده درکنترل تکرار اعمال خود میشود هرچند ضعف اراده فی نفسه بیماری نیست ولی به علت عوارضی که بر سیستم عصب مرکزی شخص ایجاد شده به عنوان بیماری فرض میشود و این بیماری با ایجاد اختلال در کنترل بر سیستم رفتار-پاداش، باعث تکرار آن رفتار میگردد. بیماری اعتیاد مدارهای عصبی مربوط به نظام پاداش، انگیزش، و حافظه را در مغز دچار اختلال کرده، و اختلال در این سیستمها در مغز باعث بروز عوارض بیولوژیکی، فیزیولوژیکی، اجتماعی و روحی میگردد. بررسی اعتیاد به عنوان عارضهای روانی، اجتماعی و اقتصادی از دیدگاه علوم پزشکی، روانشناسی و جامعهشناسی و همینطور از دیدگاههای فلسفه، قانون، اخلاق و مذهب صورت میگیرد. از سال ۱۹۶۴ میلادی، سازمان بهداشت جهانی استفاده از عبارت وابستگی دارویی یا وابستگی به دارو را به جای اصطلاح اعتیاد توصیه نمودهاست.
در عموم به لحاظ مفهومی، بیماری اعتیاد یک بیماری اصلی، مزمن و عصبی است، که در اثر عواملی ژنتیکی، فیزیولوژیک و اجتماعی رشد و بروز پیدا میکند، بهطوریکه وجه مشخصهٔ این بیماری اختلال در کنترل انجام عملی، یا احساس اجبار در انجام یک عمل مشخص، با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن باشد.
وابستگی به مواد (مواد مخدر و مشروبات الکلی)، یا عادتهای ناهنجار، یک اختلال روان پزشکی و روانشناسی بوده که از یک سو، معنای لغت خوشبختی را در زندگی فرد و خانواده او از بین میبرد و از سوی دیگر آسیبهای اجتماعی و اقتصادی بیشماری را به همراه دارد. در تعریف دیگری از اعتیاد به مواد آمدهاست، اعتياد جايگزينی مزمن است، یعنی مواد مخدر بیرونی، چه گیاهی و چه شیمیایی و حتی الکل، جایگزین مواد مخدر و یا مواد شبه افیونی طبیعی جسم انسان یا فرد معتاد شدهاست. البته عادتهای ناهنجار و اعتیادهای رفتاری مستقل از مواد شیمیایی تا همین سالهای اخیر هم در طبقهبندیهای رسمی به عنوان اعتیاد محسوب نمیشدند و مدت کوتاهی است که اعتیادهایی مانند اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به کار و اعتیاد به بازیهای کامپیوتری به عنوان شکلی از اعتیاد طبقهبندی شده و مورد توجه قرار میگیرند.
یکی از بزرگترین مشکلات اغلب کشورها در عصر امروز، پدیده سوء مصرف مواد است، که بطور مستقیم و غیر مستقیم، کوتاه مدت و بلند مدت، کیفیت زندگی ساکنین آن را تحتالشعاع قرار داده است. اعتیاد پاسخ فیزیولوژیک بدن است به مصرف مکرر مواد اعتیادآور. این وابستگی از طرفی باعث تسکین و آرامش موقت و گاهی تحریک و نشاط گذرا برای فرد میگردد و از طرف دیگر بعد از اتمام این اثرات سبب جستجوی فرد برای یافتن مجدد ماده و وابستگی مداوم به آن میشود. در این حالت فرد هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روانی به ماده مخدر وابستگی پیدا میکند و مجبور است به تدریج مقدار ماده مصرفی را افزایش دهد.
عادت چیست؟
عادت هدایت خودکار رفتارهایی از هر فرد است که وی با حداقل زحمت و انرژی انجامشان می دهد.
در تحقیقی که دانشگاه دوک آمریکا انجام داد اینگونه عنوان شد: بیش از ۴۰ درصد کارهایی که همه ما انجام میدهیم ناشی از عادت است.
انواع عادت
عادات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
۱-عادات غیرارادی: مانند نفس کشیدن، ضربان قلب و از این قبیل. کمترین میزان مصرف انرژی مربوط به این دسته است.
۲-عادات ارادی: مانند عادت به پرخوری، یا ورزش منظم. که البته نقش اراده در انجام این کارها روشن است. یا ورزشکار حرفه ای که بدون اینکه اثری از ناراحتی در وجودش ببینید ۱۰دور مستطیل زمین فوتبال را دویده است.
چه کارهایی عادت نیست؟
کارهایی که بصورت خودکار انجام نمیشوند و برای انجام دادنشان انرژی و زحمت زیادی مصرف میکنیم، عادت نیستند. بیمارانی که دچار اختلالات تنفسی اند باید با اتصال به دستگاه، تنفس کنند چرا که آنقدر انرژی ندارد تا بتواند هر ثانیه از تنفسش را به یاد آورده و ارادی تنفس کند. یا فرد چاقی که در عین میل و اشتهای فراوان به دلیل توصیه فراوان پزشک معالجش از خوردن یک همبرگر خوشمزه دست می کشد و در عوض مجبور است با صرف انرژی بسیار زیادتر ۴۰ دقیقه در پارک نزدیک منزل پیاده روی کند.
نحوه عملکرد مغز هنکام عادت
برای اینکه با عملکرد مغز هنگام عادت آشنا بشویم لازم است اول ساختار مغز به زبان ساده را بیان کنیم. مغز را به شکل پیاز و با لایه های بیرونی تصور کنید. ۳ بخش اصلی دارد:
۱- بخشهای بیرونی: رویا، تصمیمات امروز، تمام کارهای پیچیده.
۲- وسط مغز: محل تلاقی مغز با ستون فقرات: مرکز کنترل خودکار مثل تنفس، بلع، یکه خوردن در ترس و….
۳- مرکز جمجمه: عقده های پایه. به اندازه توپ گلف. محل عادات ارادی.
فردی که دچار ضایعه مغزی میشود، اگر آسیب به بخش جمجمه و عقده های پایه وارد شده باشد فرد دچار فلج مغزی شده و عملا زندگی کاملا مختل میشود. بدون هزاران کاری که آموخته ایم زندگی ناممکن است بویژه آنکه دیگر جایی برای ایجاد عادت جدید هم وجود نداشته باشد. اما اگر بخش بیرونی آسیب ببیند میشود امیدوار بود با تکیه بر بخش عادات برای او عادات جدیدی ایجاد کرد و آرام آرام او را به زندگی برگرداند.
عادت خوب است یا بد؟
مغز با اینکه تمام کارهای بدن را فرماندهی میکند ولی سعی میکند کمترین میزان انرژی را مصرف کند. از آنجا که وقتی کاری تبدیل به عادت میشود انرژی کمتری از ما برای انجامش میگیرد مغز ترجیح میدهد کاری که دائم تکرار میشود را به بخش عادات منتقل کند. برای اینکار هر بار که آن کار را انجام میدهید نورونهای عصبی مسیر جدیدی باز میکنند در بخش عقده های پایه مغز، و با تکرار آن، مسیر ایجاد شده قطور و قطور تر میشود تا اینکه به میزان استاندارد میرسند.
هربار هم که عادتی را با اراده ترک میکنید کمی نورونهای عصبی آن عادت را کم رنگ میکنید و اگر تداوم در ترک آن عادت کنید بسیار ضعیف میکنید نورونهای عصبی آن عادت را، اما یادمان باشد نورونها هرگز از بین نمی روند.
ترک یا تغییر عادت؟
از آنجا که نورونهای عصبی هرگز از بین نمیروند، شاید استفاده از کلمه ترک عادت صحیح نباشد. با توجه به گسترش دانش بشر در خصوص عملکرد مغز در مواجه با عادتها، متخصصین معتقدند باید از رویکرد ترک عادت به تغییر عادت روی آورد. بعنوان مثال اگر قرار است که هر روز عصر شیرینی با یک لیوان نوشابه ای که میل میکردید را رها کنید، بهتر است هر روز عصر خرما به همراه چای نوش جان کنید تا اینکه به طور کامل آن عادت را رها کنید.
تغییر عادت پایدار
اگر میخواهید تغییر عادتی را در خود پایدار کنید لازم است چند نکته را در نظر بگیرید:
عامل چیست؟ عاملی که شمارا به آن عادت وا میدارد بیابید و از همان عامل برای ایجاد عادت جدید بهره ببرید: در مثال بالا اگر میل به خوردن شیرینی با یک لیوان نوشابه در آن ساعت بخصوص است، لازم است برنامه تغییر شما هم در همان زمان انجام شود. جایزه را بیابید: یعنی برای چه آن شیرینی خامه ای را میخورید آیا گرسنگی است و میخورید تا جایزه سیری به خود بدهید؟ آیا نوعی تفریح است برایتان، با خوردنش جایزه لذت بردن را میبرید؟ یا راهی برای تخلیه انرژی و ریلکس شدن است؟ و… پاسخ هر چه باشد بر اساس آن تغییر را ایجاد میکنید مثلا اگر سیری جایزه ای است که به خود میدهید باید تغییر متناسب با آن مثلا چای و خرما میل کنید تا همان جایزه سیری را با کار جدیدی در همان ساعت به دست آورید. محرک عمل داشته باشید: یعنی چیزی که شما را وادار به انجام آن تغییر کند. مثلا روی برگه ای که در آن ساعت در جایی باشد که حتما میبینید بنویسید: « من ……. از امروز ….مورخ …… با خودم عهد بستم که هر روز ساعت ۳ونیم در مکان….. چای و خرما بخورم» تحقیقات ثابت کرده است محرکهای عمل تا ۷۰ درصد در بهبود عملکرد موثر هستند. انجام این پروسه در یک بازه زمانی ۲۱ روزه لازم است.
عادت چیست ؟
عادت ، رفتاری است که به صورت ناخودآگاه و بدون برنامه ریزی قبلی انجام می شود
برای اینکه بهتر بتوانید دریابید که عادت چیست ؟ همین لحظه که شما در حال خواندن این مقاله هستید در حال انجام عادتهای زیادی هستید. عادت نفس کشیدن. عادت نشستن. عادت نوع نگاه کردن به مانیتور. عادت یا نوع در دست گرفتن موس یا کیبرد. عادت مطالعه کردن یا نوع خواندن.
عادت: رفتارهایی که انجام میدهید بدون اینکه قبلش به آن فکر کرده باشید. اعمالی که واقع می شود بدون اینکه برای آن برنامه ریزی کرده باشیم.
سوال: با این تعریف چند درصد از رفتارهای روزمره شما، عادت است؟ از صبح تا شب خود را مرور کنید. ببینید که چند رفتار شما، عادت نبوده؟ چند رفتار یا اعمال شما براساس برنامه ریزی بوده است؟
اگر به این موضوع دقیق فکر کرده باشید متوجه می شوید که چه درصد بالایی از زندگی شما را عادت تشکیل داده است.
ارسطو : ما همانی هستیم که مکرر انجام می دهیم
اگر نگوییم صد در صد ، بیش از نود در صد زندگی ما را عادات تشکیل داده است. حال که متوجه شده ایم عادت چیست اجازه بدهید عادت را به دو گروه اصلی که معروف هست تقسیم کنیم: عادات خوب و عادات بد. هر عادتی که به ما سود برساند یا در راستای هدف ما باشد : عادت خوب. هر عادتی که به ما ضرر برساند یا در تضاد هدف ما باشد: عادت بد. اگر هدف ما زندگی کردن باشد و زنده ماندن: هیچ عادتی بهتر از عادت نفس کشیدن، گرسنه شدن و غذا خوردن، تشنه شدن و سیراب شدن نیست. اگر هدف ما کسب درآمد و ثروت است: هیچ عادتی بهتر از عادت به کسب ثروت و پول و عادت به فکر کردن در مورد پول نیست. اگر هدف ما آرامش است: هیچ عادتی بهتر از عادت به دوری از استرس و فشار نیست.
پس بعد از اینکه ما دریافتیم که عادت چیست؟ حال میتوانیم با توجه به هدف خودمان در زندگی متوجه شویم که کدام عادت خوب است یا کدام عادت بد؟
فرآیند تشکیل عادت: هر رفتار و یا عمل انسان به واسطه دستور مغز است که انجام میشود یا به تعبیر دیگر این مغز است که فرماندهی تمامی رفتار، اعمال ما را برعهده دارد. وقتی ما می خواهیم یک رفتار جدید انجام دهیم مغز توسط حرکت نورونهای داخل خودش (سلولهای مغزی ) به دیگر اعضای بدن دستور می دهد که چه کار کنند. نورون در مغز حرکت می کند و دستور را مخابره می کند. برای بار اول این حرکت برای نورون راحت نیست چون قرار است این مسیر برای اولین بار پیموده شود. همانند کسی که میخواهد به عنوان نفر اول از روی برف بگذرد یا ماشینی که میخواهد مسیر خاکی جدیدی را برود ولی کافیست تا دستور مغز برای انجام همان عمل خاص تکرار شود دیگر مسیر برای نورون تکراری است. همانند نفرات دیگری که مسیر همان فرد در روی برف را میخواهند بروند کافی است تا پای خود را جا پای نفر قبلی بگذارند. یا ماشینی که می خواهد از مسیر خاکی که دیگر آسفالت شده و تبدیل به اتوبان شده است بگذرد. نورونها آن اندازه این مسیر را رفته اند که دیگر نیازی به دستور مغز ندارند و سریع همان مسیر را می روند. عادت اینگونه میباشد یعنی رفتاری است که آن اندازه تکرارشده که نورونها بدون دستور مغز سریع و راحت می پیمایند
بنابراین اگر می خواهید عادت خوبی را تقویت کنید بهترین کار تشویق خودمان است. چون مسیر هموار شده و فقط باید حواسمان باشد که مسیر خراب نشود.و برای حذف عادت بد نیز بهترین کار این است که مسیر را از بین ببریم. برای از بین بردن این مسیر هم، بهترین راه حل این است که کم کم مسیر را خراب کنیم چون مسیری شده سرپایینی و راحت که از بین بردن آن سخت است و از آن مهمتر اینکه مسیر جایگزین و جدیدی را بوجود بیاوریم که نورونهای مغز امکان تغییر مسیر را در لحظه خاص پیدا کنند.
عادت کوچک اگرچه به ظاهر کوچک و بی اهمیت است ولی در عمل میتواند نقشی مهم در زندگی ما ایفا کند. عادت کوچک میتواند زندگی ما را متحول کند. عادت کوچک میتواند تغییرات بزرگی در زندگی شما بوجود بیاورد چون زندگی ما چیزی نیست جز همین عادات کوچک.
کتاب اثر مرکب به ما می گوید: اگر یک کار خیلی کوچک را به صورت مستمر و پیاپی انجام بدهی در اثر مرور زمان به پدیده یا کار خیلی بزرگی تبدیل خواهد شد.
عادت دروغ گفتن: فرض کنید بچه ای را که به دروغ عادت کرده است و دروغ او کوچک، تابلو و قابل اغماض است. والدین او به این دروغهای پی در پی او توجهی که نکرده بلکه با خنده و تساهل از کنار آن می گذرند. همین عادت کوچک دروغ گفتن باعث می شود که بعد از مدتی دروغ نقش مهمی در تمام رفتارهای او ایفا کند.
عادت خوش تیپ بودن: فردی که به پوشیدن لباس تمیز و اتوکشیده و منظم عادت کرده است و این عادت او باعث شده که همه روی او به گونه ای دیگر حساب کنند. همین خوش تیپی باعث شده که بعضی از نقاط ضعف بزرگ او تحت الشعاع خوش تیپی او قرار گیرد.
آشنایی با عادتهای کوچک:
– تنظیم زمان : ساعتتان را نیم ساعت زودتر کوک کنید. هیچوقت وقت کافی در یک روز نخواهید داشت ، مخصوصاً وقتی میخواهید کاری جدید شروع کنید.
– انجام کارهای عقب افتاده: همه ما خیلی کارها را عقب میاندازیم. اگر بدانید با انجام دادن همین کارهای کوچک و خط زدن آنها از لیست کارهای روزانهتان تا چه اندازه احساس خوبی پیدا میکنید متعجب خواهید شد.
– اختصاص زمانی برای خود: هر روز چند دقیقه را در سکوت و تنهایی بگذرانید. همین که چند لحظه سکوت کنید، تنها کافی است یک جا بنشینید و نفس عمیق بکشید و هیچ کاری نکنید.
– اختصاص ساعتی برای دوری از موبایل: هر روز حداقل به مدت یک ساعت از اینترنت و شبکه های اجتماعی دور شوید. مغز ما به سختی میتواند روی دو چیز تمرکز کند. بنابراین حتی اگر پیغام هایی که از تلفن همراه برایتان می آید بی ارزش باشد، باز هم تا ۴۰ درصد ذهن شما را درگیر خود خواهد کرد.
– صبر قبل از پاسخ: قبل از جواب دادن به دیگران کمی صبر کنید. خوب گوش کردن را یاد بگیرید. وسط حرف های دیگران نپرید و با کمی مکث پاسخ سوال هایشان را بدهید.
– همراه داشتن یک کتاب: یک کتاب حتی یک کتاب کوچک همیشه همراه داشته باشید و وقتی خواندنش تمام شد آن را با کتاب دیگری جایگزین میکنیم و خود را متعهد می کنیم که هر روز حداقل چند صفحه کتاب بخوانیم.
– درست غذا خوردن: لقمه های کوچک بر میداریم و هنگام جویدن به طعم و مزه آن توجه بیشتری میکنم. در مدت صرف غذا، تلویزیون را خاموش میکنیم. هنگام صرف غذا از نوشیدن آب و مایعات دیگر تا حد امکان خودداری میکنیم. در مدت صرف غذا، موبایل را در فاصلهای دور از دسترس قرار میدهیم.
– از زندگی لذت ببریم: هفتهای یک فیلم میبینیم. برای افراد خانواده ام هر چند وقت یک بار هدیه ای میگیریم و آنها را غافلگیر میکنیم. اول هر ماه از سال ،بیست درصد درآمدم را به حساب سپرده کوتاه مدت منتقل میکنم و پس انداز میکنیم.
اگر نظرم را در مورد کسی پرسیدند: در بین تمام حرفها و نظراتی که میدهم حداقل یک مورد نقطه قوت و خوبی مشخص او را با اصرار و تاکید بیان میکنم. در خیابان، کافه، مترو و محافل عمومی سعی میکنیم همیشه لبخند بزنم.
******
عادت های خوب را چگونه میتوان ایجاد کرد؟
ویلیام جیمز مینویسد: «عادات همان عواملیاند که به ما امکان میدهند کاری را برای نخستین بار با سختی انجام دهیم؛ اما همان کار برایمان بهزودی آسان و آسانتر میشود تا درنهایت تقریباً بدون هیچگونه هوشیاری خاصی آن عمل را انجام میدهیم».
دهها عادت در طول روز، کارهای ما را تحت تاثیر قرار میدهند مانند نوع غذا خوردن، نوع نشستن و یا قدم زدن و بسیاری از این قبیل موارد. در فرهنگ واژگان فارسی عادت به معنای «خوی گرفتن» است؛ یعنی فرد به رفتاری اکتسابی خوی گرفته و آن را انجام میدهد. عادت را هر کس بهواسطه محیطی که در آن قرار میگیرد کسب میکند. در چه ساعتی غذا بخوریم؟ هنگامیکه به اداره رسیدیم، بر چه چیزی تمرکز کنیم؟ یا چه زمانی به تماشای تلویزیون بپردازیم؟ ولی با گذشت زمان این هوشیاری هم به مکانیسمی خودکار تبدیل میشود.
عادات شما همان چیزهایی هستند که شما میخواهید باشند.
سه عامل شکلگیری یک عادت
شکلگیری عادتها به ۳ عامل بستگی دارد:
1- نشانه یا محرک: ما طی زندگی روزمرهمان با محرکی یا نشانهای برخورد میکنیم.
2- فعالیت: مغز، انسان را وادار میکند تا فعالیت خاصی را انجام دهد.
3- پاداش: انجام این فعالیت منجر به دریافت یک پاداش میشود.
بهطور مثال خانم خانهداری که با دیدن گردوخاک روی وسایل منزلش، شروع به نظافت منزل میکند. درواقع محرک اینجا کثیفی منزل اوست که مغز، خانم را وادار میکند تا فعالیت نظافت را انجام دهد و دستآخر حس خوب تمیزی منزلش، پاداشی است که دریافت میکند.
عادتها از بین نمیروند!
افراد نمیتوانند عادتهای بد را از بین ببرند، مگر با نگهداشتن محرک و پاداش قدیمی در کنار فعالیت جدید. یعنی برای تغییر هر عادت، محرک قدیمی را نگهداریم و پاداش قدیمی را تحویل دهیم و درعینحال کار روزمره تازهای را هم آغاز کنیم.
برای تغییر یک عادت:
1- باید در ذهنتان تجسم کنید که انجام عادت جدید، چه اثرات مثبتی بر روند زندگیتان به همراه داشته است.
2- محرک و پاداش را حفظ کنید.
3- فقط فعالیت آن عادت را تغییر دهید.
4- محرکها معمولا دریکی از این چهار دسته میگنجند:
(*- زمان خاص*- مکان خاص *- حضور افراد خاص *- یک حس خاص)
نکته ۱: محرک و پاداشها در طول زمان یک عادت را به وجود میآورند.
نکته ۲: داشتن اشتیاق باعث عملکرد بهتر محرک و پاداش میشود. در حقیقت اشتیاق به شکلگیری چرخه عادت کمک میکند.
نکته۳: حتی تغییرات کوچک در انجام فعالیت میتواند باعث تغییر عادت شود. مشکل اغلب ما این است که از رشد چرخه عادات غافلیم، بیشتر مواقع توانایی کنترل آنها را نیز نداریم.
راهحل این است: باید پی به محرکها و پاداشها ببریم تا بتوانیم عادتی را تغییر دهیم.
***************
عادت ها چطور شکل میگیرند و چطور جایگزین میشوند؟
انسان ها در تغییر عادت های خود ناتوان هستند! این جملهای است که برای قرن ها روی آن بحث شده است و این طرز فکر تا حد زیادی بدین خاطر است که ما دوست داریم تا مخلوق عادت های خود باشیم و بمانیم… میدانید چرا؟ چون فکر کردن کار سختی است. واقعا کار سختی است تا هر روز فکر کنیم چطور بند کفش مان را ببندیم، چطور قدم برداریم، چطور صحبت کنیم، چطور غذا بخوریم، چطور بنویسیم و چطور زندگی کنیم؛ برای همین عادت ها کارها را برای ما ساده تر میکنند. کافیست یکبار یادبگیرید چطور بند کفش تان را ببندید و آنرا تبدیل به عادت کنید، تا دیگر راجع به آن فکر نکنید و حتی وقتی که با تلفن صحبت میکنید بدون هیچگونه فکر کردن بتوانید بند کفش تان را ببندید و به قرار کاری تان برسید.
برای یک لحظه به برنامهی روزانهی خود فکر کنید؛ اگر شما مثل 98% انسانها باشید، عادتهای صبحگاهی نسبتاً مشابهی را دارید که در طول سالهای مختلف تغییر نمیکنند. اما 2% دیگر انسانهای بسیار موفقی هستند که عادتهای خود را مدام تغییر میدهند تا موفقیت خود را در زندگی به حداکثر برسانند. دلایل زیادی برای وابستگی درازمدت انسانها به عادتهای بد وجود دارد: راحت طلبی، ترس از شکست و قدرتی که یک عادت در طی زمان به دست آورده است، از جمله این دلایل هستند. تحقیقات نشان میدهد که هر چه تأثیر عادتها بلندمدتتر باشد، تغییر آن ها به مراتب سختتر است. با این وجود انسان ها در هر لحظه تصمیم گیری، توانایی تغییر دارند و با کوچکترین تغییری به راحتی سازگار میشوند و به سرعت جای عادت های فکری قدیمی را به عادتهای جدید و مفیدتر میدهند. انسانها در واقعیت نه تنها در تغییر عادتهای خود ناتوان نیستند، بلکه اساتید تغییر هستند و توانایی کنترل عادتهای خود را دارند.
چگونگی شکلگیری عادت ها و درک روند آنها
قبل از اینکه کسی بخواهید یک عادت را تغییر دهید، ابتدا باید بدانید که این کلمه «عادت»-ی که راجع به آن صحبت میکنیم چه چیز هستش، و اینکه چطور شکل می گیرد؟ قبل از اینکه بخواهیم یک عادت را تغییر دهیم، ابتدا باید به درستی آن را بشناسیم، بفهمیم که آن ها چه هستند و چگونه شکل میگیرند.
یک عادت بنا به تعریف روانشناسی: «یک الگوی رفتاری است که با تکرار مداوم به دست میآید. یا میتوان آن را نوعی مسئله فیزیولوژیکی دانست که خود را در قالب یک نظم مشخص به نمایش میگذارد و قدرت عملکرد را بالا میبرد.» بر اساس دیکشنری مریام وبستر و البته، یک عادت بنا به تعریف لغتنامه دهخدا: «استعداد اکتسابی صدور حرکات یا تحمل تاثیراتی معین.» تمام دنیا بر این باورند که «عادات اکتسابی» و «دارای تاثیر» بر رفتار انسان هستند… علاوه بر این، عادتها به راحتی با «تکرار» شکل میگیرند. این یعنی نگران عادات بدتان نباشید.
اگر شما به چیزی فکر کنید و آن را مدام و مدام اجرا کنید، آن عمل تبدیل به یک عادت میشود. به گفته دانشگاه کالج لندن، شکلگیری یک عادت جدید 66 روز زمان میبرد. اما انجام چنین کاری یعنی ایجاد یک عادت جدید، فقط روی کاغذ راحت است. شما میتوانید 66 روز هر روز یک ساعت کتاب بخوانید تا کتابخوانی تبدیل به عادت تان شود؟ خب کمی دشوار است… اما شدنی است و اگر انگیزه لازم را داشته باشید، میتوانید این عادت جدید را در خود ایجاد کنید. ذهن انسان طی 5000 سال به طور مداوم طوری برنامهریزی شده تا همه چیز را سیاه و سفید ببیند. به همین خاطر است که ما یاد گرفتیم تا اگر چیزی را نمیتوانیم تغییر دهیم، به جای اینکه باور کنیم که آنها قابلیت تغییر و سازگاری دارند بگوییم همین است و کاری نمیتوان کرد. به همین خاطر، ایجاد عادتهای جدیدی که شما در انجام آن ثابت قدم بمانید، بسیار چالشبرانگیز است؛ زیرا شما باید در ذهن خود به جنگ آن عادت قدیمی که میخواهد جایش را به عادت جدید بدهد بروید. آگاهی از این شیوه تفکر انسان بسیار حیاتی است تا بتوانیم ارادهی لازم برای تغییر آنچه را که میخواهیم بدست آوریم. برای یک انسان هیچ محدودیتی در عمل وجود ندارد، اما این عادت ها و برداشت های فکری مخرب باعث شده که ما خود را در دام محدودیتها ببینیم.
عادت ها خودآگاهانه شروع میشوند و ناخودآگاهانه به پایان میرسند
یکی از دیگر تضادهایی که در راه ایجاد عادتهای جدید و بهتر وجود دارد بیان این مطلب است که انسان ها نمیتوانند به طور خودآگاهانه از عادتهای خود اطلاع پیدا کنند. بخش اعظمی از باورها،اعتقادات و ارزشهای وجودی انسانها و طرزفکر آنها دربارهی خودشان در دوران کودکی شکل گرفته است؛ قبل از اینکه بتوانند خودشان، چیزی را که دوست دارند به آن اعتقاد داشته باشند، انتخاب کنند و یا حتی قبل از اینکه بدانند چطور یک موقعیت پیش آمده را به طور صحیح درک و تحلیل کنند.
این همان جایی است که ذهن نقش مهمی را ایفا میکند؛ اما حافظه ما در اغلب موارد توسط چارچوب فکری امروزی ما تحریف شده است. اتفاقی که در یک مقطع از هیچ اهمیتی برخوردار نبود، امروز و در این فضای ذهنی جدید به یک هدف تبدیل میشود. عادتهای فکری که در دوران بلوغ شکل میگیرند، تا زمانی که با یک عادت بهتر جایگزین نشوند احتمالا همچنان یک تأثیر ناخودآگاهانه خود را بر روی ما میگذارند. یک انسان میتواند به راحتی با تلقین یک فکر به خودش و تمرین کردن آن مثل یک عادت، به طور خودآگاهانه افکار مثبت را به ذهن ناخودآگاه خود بفرستد و فرآیند ذهنی خود را تغییر دهد.
تلقین به نفس یک فکر خودآگاهانه است که به ذهن ناخودآگاه ارسال میشود. از آنجایی که افکار، محرکهای بسیار متغیری هستند، تکرار دوباره و دوباره آنها، باعث ایجاد یک عادت فکری جدید میشود. به همان شکلی که یک عادت در لایه سطحی ایجاد میشود، میتواند در یک لایه شیمیایی نیز شکل بگیرد.
دانستن این اصل بنیادین برای مبارزه با بخش ناراحتکننده تغییر بسیار مهم است. عادت ها تغییر نمیکنند و تنها با عادتهای جدیدی جایگزین میشوند… برای اینکه به سرعت با تغییر سازگار شویم، در کنار همه مطالب گفته شده، دانستن این مسئله بسیار حیاتی است که بدانید عادت های قدیمی ناگهان غیب نمیشوند بلکه جای خود را به عادتهای جدید و بهتری میدهند. از طرفی بدن و ذهن ما هم این مسئله را میدانند و به همین خاطر در برابر تغییر مقاومت میکنند؛ به این خاطر است که عادتها به راحتی جایگزین نمیشوند. اکثر مردم فکر میکنند بسیاری از عادتهای بد انسانها بخاطر استرس و خستگی ایجاد میشوند، دو عنصری که به طور مستقیم بر روی ذهن و بدن و مقاومت آن ها در مقابل عادتهای جدید تأثیر میگذارند. به خاطر این مقاومت ذاتی انسانها در مقابل تغییر، 98% افراد تصور میکنند که فکر کردن به اینکه تغییر یک عادت فرآیندی بلندمدت است، آنها را به مقاومت بیشتری در مقابل این تغییر وا میدارد… در صورتی که اینطور نیست !
انسانها در تغییر عادت های خود ناتوان نیستند و فقط کافیست راه و روش آنرا پیدا یادبگیرد.پس:
*عادات آنی شکل نمیگیرند و آنی هم تغییر نمیکنند.
*عادات اکتسابی اند و برای ایجاد عادات جدید تمرین و پافشاری لازم است.
* شما عادتی را نمیتوانید حذف کنید، مگر اینکه با عادتی بهتر جایگزین کنید.
*********
عادت چیست و چگونه شکل می گیرد؟
عادت یک برنامه و جریان عادی رفتار است که به طور منظم تکرار می شود و به صورتی نا آگاه بروز می کند . بنا به تعریف ” عادت از نقطه نظر روانشناسی، یک راه کم و بیش ثابت تفکر، خواهش ها یا احساساتی است که از طریق تکرار قبلی یک تجزیه ذهنی حاصل شده است”. رفتار عادتی غالباً در افرادی که این رفتار را بروز می دهند ناشناخته میماند زیرا لازم نیست که ضمن بروز وظایف رفتاری عادی، شخص به تجزیه و تحلیل آن اقدام کند. گاهی عادت هایی که بروز میکنند اجباری هستند. جریانی که سبب می شود رفتارهای انسان به صورت خودکار ظاهر شوند، جریان ساخت عادت نامیده میشود. عادات کهن رابه سختی میتوان از بین برد و نیز عادات جدید را به سختی میتوان شکل داد زیرا الگوهای رفتاری که تکرار میشوند در راهگذرهای عصبی انسان نقش بسته اند ولی می توان از طریق تکرار، عادات جدید را شکل داد. همچنان که رفتارها به صورت دائمی تکرار میشوند در پیوند میان متن و عمل افزایش اساسی دیده میشود. این امر شدت خودکار شدن رفتار را در متن می افزاید. خاصه های یک رفتار خودکار شامل تمامی یا بعضی از موارد زیر است: کار آمدی، بی اطلاعی از رفتار نیت نداشتن و غیر قابل کنترل بودن.
ساخت عادت
ساخت عادت جریانی است که طی آن یک رفتار از طریق تکرار منظم به صورت خودکار یا عادتی جلوه میکند. این رفتار به صورت افزایش میزان خودکار شدن با تعداد تکرار به صورت بی علامت شکل داده می شود. این جریان ساخت عادت ممکن است آهسته باشد. لالی Lally و همکاران دریافته اند که متوسط زمان لازم برای رسیدن به بی علامتی خودکاری شدن رفتار در شرکت کنندگان 66 روز بوده و از 18 تا 245 روز متغییر بوده است.
همزمانی که عادت شکل می گیرد می توانآن را به 3 پاره تجزیه کرد: سر نخ یا نشانه، رفتار و پاداش. سر نخ یا نشانه آن چیزی است که عادت از آن بوجود می آید، یعنی عامل بر افروزنده شعله رفتار عادتی. این پاره ممکن است تمام چیزهایی باشد که در ذهن با آن عادت تداعی می شوند و در انسان به صورت خودکار این امکان پدید می آید که عادت سطحی شود. رفتار، آن عادت واقعی است که شخص از خود به نمایش می گذارد و پاداش ، یک احساس مثبت است و به این ترتیب ” حلقه عادت” ادامه می یابد. هر عادت ممکن است در آغاز با یک هدف افروخته شود اما با گذشت زمان ضرورت وجودی آن هدف اندک می شود و عادت بیشتر جنبه اتوماتیک (خودکار) به خود می گیرد.
عادات و اهداف
سطح مقطع عادت – هدف محدود است. این محدودیت به علت روش خاصی است که عادات آموخته شده و در حافظه به نمایش در می آیند. اختصاصاً یادگیری با تداعی که زمینه ساز عادات است را افزایش تجمعی و آهسته اطلاعات و با گذشت زمان در حافظه رویه ای مشخص می شود. عادات ممکن است به هدف هایی که شخص برای خود قائل شده است سود برسانند یا به آنها ضرر بزنند. با تدارک انگیزش های جهت دار شده به سمت پیامد آغازین برای تکرار پاسخ، هدف ها راهنمای عادات می باشند. از این معنا، عادات غالباً رد پای مسیر هدف گذشته اند. با وجودی که وقتی یک عادت انجام یک عمل را تقویت می کند اما هدف آگاه آن را برای انجام عمل دیگر پس میزند و به این ترتیب یک زمینه مقابله ای بروز می کند. وقتی عادت به هدف آگاه مستولی شد یک خطای غنیمتی شکل گرفته است. پیش بینی رفتار نیز از هدف ها ناشی می شود. پیش بینی رفتار عبارت از اعتراف به شکل گرفتن عادت است ولی برای شکل گرفتن آن عادت، از ابتدا باید هدفی وجود داشته باشد. تاثیر هدف ها بر عادات همان چیزی است که سبب ایجاد عادتی متفاوت از جریان های اتوماتیک دیگر در ذهن می گردد.
عادت ها و عصبیت
تعدادی از عادت هایی که در شخص به وجود می آید را می توان در گروه عادت های عصبی تقسیم بندی کرد. این عادت ها عبارتند از: جویدن ناخن، لکنت زبان، هوا را با صدا به بینی کشیدن، صدا دادن سر. این عادات را نشانه ای از یک حالت عاطفی می دانند و به طور معمول بر اساس حالات اضطراب، نا امنی، حقارت و تنش بوجود می آیند. این حالت غالباً در سن پایین شکل گرفته و ممکن است به علت نیاز به توجه باشد. وقتی تلاش برای مسلط شدن به عادت عصبی انجام میشود آنچه اهمیت دارد از بین بردن علت این احساس عصبی است.
عادات بد
عادت بد یک الگوی رفتاری نامطلوب است از نمونه های رایج این عادات می توان طفره رفتن و مسامحه، بی قراری، زیاد خرج کردن و ناخن جویدن را نام برد. هرچه زودتر این عادات بد شناسایی شوند، آسان تر میتوان آنها را از بین برد.
اراده و نیت
عامل کلیدی در تشخیص عادات بد از اعتیاد یا بیماری روانی، قدرت اراده است. در صورتی که شخص نسبت به رفتار خود قدرت کنترل داشته باشد آن رفتار یک عادت است. نیات خوب را می توان بر آثار منفی عادات بد تسلط داد ولی به نظر میرسد این اثر مستقل و افزاینده است به طوری که میتوان گفت عادات بد باقی میمانند ولی از شدتشان کاسته می شود.
حذف عادات بد
تکنیک های بسیاری برای از بین بردن عادات بد ریشه دار وجود دارد مثل از بین بردن عوامل تقویت کننده یعنی تشخیص و از بین بردن عواملی که سبب شعله وری و تقویت عادت می شوند. عقده های قاعده ای مغز کار به خاطر آوردن متنی را به عهده دارند که سبب شعله وری عادت می شود به این ترتیب اگر عوامل شعله ور کننده دوباره ظاهر شوند عادت ها مجدداً زنده می شوند. شناسایی و حذف عادات بد هر چه زودتر باید انجام شود. با افزایش سن حذف عادت دشوارتر میشود زیرا تکرار عادت مسبب تقویت دم افزون آن با افزایش سن می گردد. به همین جهت است که سعدی میگوید: با جان مگر از جسد برآید … خوئی که فروشد است با شیر
تغییر رفتار اجتماعی از منظر انسان شناسی فرهنگی
مرتضی منادی- استاد دانشگاه الزهرا:
اعمالی که ما در زندگی روزمره انجام میدهیم، از یک جنس نبوده و از یک شکل برخوردار نیستند. همچنین، اهداف مشخص و مشابهی را در بر ندارند. تعدادی از آنها رفتارهای معمولی، تعدادی دیگر رفتارهای اجتماعی و تعدادی رفتارهای جمعی هستند. از منظر روانشناسی، هر حرکتی اعم از ارادی و یا غیر ارادی که انسان در طول زندگی روزمره بدون تعمق و بدون پیشینه و فقط بر اساس نیازی غریزی انجام می دهد (مانند خاراندان سر)، نوعی رفتاراست. این حرکت از قاعده و قانون خاصی تبعیت نمی کند. در حالی که، زمانی که تعدادی از افراد عملی یا رفتار یا حرکتی را آگاهانه یا ناآگاهانه، به کرات و مشابه هم، در یک مقطع زمانی خاص انجام دهند، مانند چگونگی برخوردهای ما در تماس ها و ارتباطات اجتماعی که بین مان بوجود می آید، با یک رفتار اجتماعی سروکار داریم. مثلا شیوهِ غذا خوردن در جامعهِ ما در مقایسه با ملت های دیگر متفاوت است. این نوع رفتار اولا، از قاعده و قانون خاصی تبعیت می کند، یعنی قاعده مند و بر طبق الگو است. ثانیا، تقریبا در افراد درونی و نهادینه شده است، به این جهت رفتاری دائمی است، مانند شکل غذا خوردن که هم در جمع و هم در خلوت (تنهایی) به یک شکل میخوریم. در نتیجه، این رفتار اجتماعی، رفتاری معنی دار است که همان کنش اجتماعی در حوزهِ جامعه شناسی می باشد.
دو تعریف عمده در مورد کنش اجتماعی وجود دارد، امیل دورکیم و ماکس وبر. دورکیم به نقل از گی روشه تعریفی از کنش اجتماعی می دهد، که یک تعریف عینی است. کنش اجتماعی در برگیرندهِ چگونگی عمل، فکر کردن و احساس کردن است که بیرون از فرد صورت می گیرد. این کنش دارای یک قدرت اصلاح می باشد که به یمن و برکت وجود آن، خود را بر فرد تحمیل می کند. اما وبر تعریف کامل تر و جامع تری از کنش اجتماعی نسبت به دورکیم مطرح می کند. بدین واسطه نظریهِ وبر به جامعه شناسی کنش گرا معروف است، که یک تعریف ذهنی از کنش است. برای ماکس وبر، کنش (انسانی) در صورتی اجتماعی است که فرد یا افرادی که رفتار میکنند برای آن معنی ذهنی در نظر بگیرند و رفتار دیگران را در نظر قرار میدهند و در این جریان، خود نیز از آن تاثیر می گیرند. اما زمانی که، ما در جماعتی وارد می شویم، یا در موقعیتی قرار میگیریم، در این موقعیت ما رفتاری شبیه دیگران داریم که این رفتار، الزاما دارای ماهیت یکسانی نیست، بلکه، موقتا مشابه دیگران است. مانند زمانی که ما وارد مجلس شادی میشویم، طبیعت آن مجلس ایجاب میکند و از ما انتظار دارد که چهره ای غمگین از خود نشان نداده، بلکه شاد باشیم. ولی ممکن است که ما به دلایلی عملا غمگین باشیم، چنین رفتاری، رفتار جمعی است. بنابراین، رفتار جمعی، رفتاری موقتی است.
در زندگی روزمره شاهد رفتارها و کنشهایی مانند رعایت نوبت و وجود نظم در صفوف مختلف اداری، کاری و خرید کردن، از تعدادی از افراد جامعه هستیم که باعث خوشحالی ما شده و مایلیم که اکثریت مردم بدان توجه داشته باشند. همچنین، شاهد رفتارهایی مانند رانندگی هستیم که نه تنها باعث ناراحتی و آزردگی روح و بر هم زدن آرامش ما می شود، بلکه، مانع رشد و پیشرفت جامعه نیز می شود. در نتیجه، باعث عقب افتادگی جامعه می شود. چگونه و از کجا می بایستی حرکت را آغاز کنیم تا رفتارها و کنش های خوب توسط اکثریت افراد جامعه اجرا شود؟ از چه راه و با چه روشی می بایستی اقدام کرده تا رفتارهای بد اینگونه افراد جامعه، بهبود یافته و جامعه به سمت توسعه و پیشرفت حرکت کند؟ از این رو، پرسش اساسی مطرح است که: چگونه رفتارهای (بخصوص رفتارهای اجتماعی) افراد جامعه را میتوانیم تغییر بدهیم.
این پرسش خیلی ساده بوده، ولی بر خلاف ظاهر ساده و فریبنده اش بسیار پیچیده و عمیق است. در این مقاله تلاش می شود تا بر اساس طرح مفاهیم نظریه هایی بخصوص نظریهِ پی یر بوردیو جامعه شناس شهیر و معاصر فرانسوی که کمک شایانی در فهم موضوع می کند، موضوع را مورد بررسی قرار داده و توضیح دهیم.
عادت واره:
بوردیو معتقد است که هر انسانی دارای یک عادت واره (Habitus) میباشد. طبق نظریهِ بوردیو عادت واره، ساختار ساختارمندی است که ساختارهایی را ساختار می بخشد. ضمنا عادت واره در ارتبط با محیط های بیرون از فرد میباشد. از این رو، عادت واره یک درونی کردن چیزهای بیرونی است. افرادی که در شرایط اجتماعی قرار میگیرند یاد میگیرند که موضع گیری های متفاوتی بسته به موقعیت تاریخی و اجتماعی شان، داشته باشند. بنابراین، عادت واره مجموعهِ موضع گیری های آموخته شدهِ طرحواره ها، برداشت ها، ذوقیات و کنش هایی که در موقعیت های اجتماعی در یک مکان و زمان خاص درونی شده است، را نشان می دهد. به زبان دیگر میتوان گفت که، عادت واره، مجموعهِ طرحواره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود بر اساس برخورد و تماس با محیط های مختلف مانند: خانواده، رسانه ها، نهاد آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب کرده و آنها را درونی کرده است. این طرحواره ها مانند : چگونه غذاخوردن، چگونه پوشیدن، چگونگی ارتباطات اجتماعی، چگونگی ذوقیات و مشغولیات مختلف انسان می باشند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، طرحواره مجموعهِ هنجارها، قوانین و الگوهایی است که در موقع انچام یک عمل خاص که انجام میدهیم، از آنها تبعیت میکنیم. مثلا ما ایرانی ها با قاشق و چنگال، غربی ها با کارد و چنگال و چینی ها با دو چوب مخصوص، در حالی که بعضی از اعراب با دست غذا میخورند. مجموعهِ طرحواره های فردی یا طرحواره های جمعی، حافظهِ اجتماعی فردی یا حافظهِ اجتماعی جامعه میباشد. مفهوم حافظهِ اجتماعی به مفهوم عادت وارهِ بوردیو خیلی نزدیک میباشد و همان منظور را میرساند. در هر حال حافظهِ اجتماعی یا عادت واره، معرف فرهنگ نهادی شده و درونی شدهِ فرد میباشد.
بوردیو در مورد عادت واره معتقد است که، از سویی، محصول تاریخ انسان است که اعمال فردی را بوجود می آورد. از جمله، تاریخِ فرد را نیز تولید میکند. از سوی دیگر، در ضمن منحصر بفرد بودن عادت وارهِ هر فرد، هدایت کننده و نیروی محرکهِ اعمال و رفتار روزمرهِ انسان است. در واقع عادت واره لوکوموتیو، هدایت کننده و کنترل کنندهِ اعمال روزمرهِ انسان است.
از آنجایی که محیط های اطراف افراد جامعه متفاوت میباشند، طبیعتا محصول آنها نیز گوناگون خواهد بود. این است که هر فردی عادت وارهِ منحصر به خود را دارد. انسارد از عادت واره نیز اینگونه برداشت می کند که، شرایط اجتماعی یکسان، عادت وارهِ مشابه تولید می کند که به عادت وارهِ کلاس ختم می شود. به باور لورو بر اساس تفکر هگل، سه ویژگی عالمگیر بودن، خاص بودن و منحصر به فرد بودن را در مورد فرد و یا نهاد مطرح می کند. در نتیجه، به باور لورو هر انسانی (بر همین سیاق هر مکانی یا هر نهادی) ضمن مانند دیگران بودن، یعنی عالمگیر بودن، خاص بوده، یعنی تعدادی انسان مانند هم هستند، ولی ضمنا کاملا منحصر به فرد نیز می باشد. در واقع، در هر یک از این محیط های اطراف انسان، محیط ها و فضاهایی Espace قالب است که هر یک دارای بار ارزشی و فرهنگی خاصی می باشند.
فضای عادت واره:
هر فضای جغرافیایی به غیر از ظاهر فیزیکی خود، گواه و معرف ارزش ها، هنجارها و یا به عبارتی مجموعهِ فرهنگی است. به زبان دیگر، هیچ مکان و محدودهِ جغرافیایی (کلاس درس، رستوران، مسجد و غیره)، بدون فرهنگ نمیباشد. در نتیجه، میتوان گفت که هر فضای فیزیکی و جغرافیایی دارای هویت فرهنگی است. یا به تعبیر بوردیو، هر فضایی دارای میدان فرهنگی است. بنابراین، ما دارای دو نوع فضا هستیم. فضای فیزیکی و فضای فرهنگی (فرهنگ دار). فضای فرهنگی یا میدان فرهنگی، موقعیتی (یا محیطی فیزیکی) است که در متن و درون آن، ارزش ها، آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است که در شکل ظاهری فضا که قابل رویت است، عینیت می یابد. این ارزش ها و قوانین میتوانند از نوع اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی و یا دینی باشند، که در هر حال، دارای بار فرهنگی هستند. میدان های فرهنگی توسط خود افراد جامعه در طی زمان ساخته میشوند. در واقع، ضمن اینکه هر یک از ما محصول فضاهای اطراف خود هستیم، هر یک نیز به نوعی، فضاهای اطرف خود را می سازیم.
در نتیجه، می توان گفت که هر طبقه ای فضای خاص بخود را دارد. بوردیو می افزاید تطابقی میان فضای طبقات اجتماعی و فضای رفتاری هر یک وجود دارد، مثلا اینکه فضای طبقهِ اجتماعی برتر، چه نوع ورزش ها، سرگرمی ها، نوشیدنی ها، گرایش های سیاسی و غیره را ترجیح می دهد. یا اینکه رابطه میان جایگاه اجتماعی، امکانات و موضع گیری ها است، به تعبیر دیگر، رابطه میان شبکهِ روابط اجتماعی، عادت واره های ذوقی و انتخاب هایی که عاملان اجتماعی در عرصهِ متنوع رفتارها همچون، غذاخوردن، ورزش کردن، موسیقی نواختن و سیاست ورزیدن و غیره صورت می گیرد.
بنابراین، عادت واره ها در ضمن معرفی شخصیت و یا هویت هر انسانی، معرفِ فضاهای فرهنگی و میدان هایی است که فرد در آنها زمانی را گذرانده و رشد کرده است. به عبارتی، میتوان گفت که عادت واره هم مبین منش و خصلت و رفتار فردی است و هم مبین شکلی از زندگی و نوعی فضا یا جو اجتماعی که در هیئت مجموعه ای از رسوم و ارزش ها و نهادهای جمعی عینیت یافته است. در نتیجه، اولا، به صورت کلی می توان گفت که از سویی، عادت واره ها محصول فضاها هستند. از سوی دیگر، انسانها نیز می توانند فضاهایی را خلق کنند، یعنی، فضاها نیز محصول عادت واره های انسانها می باشند. البته، همهِ انسان ها به یک اندازه توان ساختن و دگرگونی در فضای اطراف خود و فرهنگ فضا یا میدان فرهنگی آن را ندارند. ثانیا، هر فضایی به خودی خود بوجود نمی آید، بلکه محصول تاریخ گذشتهِ خود و اندیشهِ صاحبان آن فضا نیز هست. به عبارتی، هر فضایی دارای عادت واره ای است که آن فضا را ساخته و هدایت می کند.
عادت وارهِ فضا:
به زبان دیگر، از طرفی عادت وارهِ فضا، شکل فضا و کارکرد فضا را مشخص و تعیین میکند و از طرف دیگر، شکل فضا، عادت وارهِ انسان را میسازد. ضمن اینکه عادت وارهِ انسان، فضای فکری او را بنا می کند و نشان میدهد. بنابراین، فضای فکری انسان یا عادت واره اش، به نوبهِ خود در خلقِ فضای جدید متکی بر عادت وارهِ فضا، اقدام میکند. یعنی، عادت وارهِ هر فردی علاوه بر ظاهر شدن در رفتارهای انسانها در شکل فضای آنان نیز تبلور مییابد. یعنی، شکل فضای اطراف ما و چیزهایی را که ما بر میگزینیم، نوع چیدمانی را که انجام میدهیم، بدون دخالت ذهن ما یا عادت وارهِ ما صورت نمیگیرد. در این رابطه از دید روانکاوی بحث انتخاب های اشیاء اطراف انسان ملاک میشود که به نوعی ارتباط عادت واره را با انتخاب ها نشان میدهد.
روانکاوی بر اساس تفکر مصداق امیال (Object Relation)، یا مسئلهِ ارتباط ارضای انسان با موضوع های پیرامونش در تلاش است تا رابطهِ بین شئی و ذهن یا دلیل انتخاب را توضیح دهد. فروید در تعبیر رویا نیز تاکید بر رابطهِ ذهن و رویا (به عنوان یک چیز) را عنوان می کند. وی معتقد است که در هر انتخابی لذتی نهفته است. بنابراین، انتخاب های انسان، بی هدف و بی انگیزه نمیباشند. برای مثال در عرصهِ انتخاب کالا، رهیافت های روانکاوانه به علت کارآیی شان در زمینهِ خصوصیت تجربیات معمولی و عوامل تعیین کنندهِ انتخاب روزمرهِ کالاها حرف مهمی برای گفتن دارد. ذهن ما بر اساس محیط اطراف ما شکل گرفته و ساخته شده است. ذهن انسان به روایت روانشناسی نیز، از بدو تولد تحت تاثیر محیط اجتماعی است که فرد در آن متولد شده و رشد پیدا می کند. در نتیجه محیط، شناخت ما را نسبت به پیرامون ما می سازد.
از تعمق و کند و کاوِ روانکاوانهِ حوزهِ مصرف، این نتیجه بر می آید که اجناس مصرفی و تصاویر مربوط به آنها را می توان به قول مردم شناسانِ هوادارِ روانکاوی، به صورت یک نظام فرافکنی شناخت. به عبارتی، در این حالت نیز فرد با فرافکنی رابطهِ ذهنش با انتخاب را تایید می کند. بدین سان، چه از منظر روانشناسی، چه از دیدگاه روانکاوی و چه به روایت جامعه شناسی اولا، رفتارهای روزمرهِ انسان ها از ذهن و تفکر شان یا به تعبیر بوردیو از عادت واره شان تاثیر می پذیرد، ثانیا، ذهن یا عادت واره خود محصول محیط های اجتماعی افراد یا میدان های فرهنگیشان می باشند. ثالثا. مکان ها و فضاها نیز خود دارای عادت واره یا میدان فرهنگی هستند. در نتیجه، یک چرخه ای دائمی، بین انسان ها و فضاهای اطراف آنها بر قرار است. بدینسان، در صورتی که عادت وارهِ فضا خوب، پویا و مناسب باشد، فضای مناسب داشته، سپس، عادت وارهِ مناسب فردی بوجود آمده و در نهایت رفتار مناسب فردی تولید خواهد شد. یعنی، در این حالت شاهد یک چرخهِ خوب و سالم خواهیم بود. بر عکس، در صورت بد بودن، نامناسب بودن و ایستا بودن عادت وارهِ فضا، فضای نامناسب تولید شده و به تبع آن، عادت وارهِ فردی نامناسب بوجود آمده و سپس، دارای رفتارهای نامناسب از اینگونه افراد خواهیم بود. در این حالت شاهد چرخهِ ناسالمی هستیم.
فرد و فضا:
آیا همهِ انسانها به صورت مکانیکی با فضا برخورد میکنند و از آن تاثیر میپذیرند؟ پاسخ این پرسش منفی است. چون افراد از درجات مختلف شناخت و آگاهی برخوردار بوده، در نتیجه با فضا (و فرهنگ آن) به صورت یکسان برخورد نمیکنند. ژاک آردوانو روانشناس اجتماعی فرانسوی معتقد است که انسانها در ارتباط با تشکیلات یا نهادی سه نوع برخورد دارند : رفتاری مجریانه، رفتاری بازیگرانه و رفتاری خالق گرایانه. در رفتار مجری گرایانه فرد اطاعت کامل از قوانین نهاد میکند و هیچ مسئولیتی نه در قبال اجرای روش و در نه در قبال محتوای ندارد. در حالی که در رفتار بازی گرانه، فرد تغییراتی در روش برخورد با نهاد بوجود می آورد، بدون اینکه محتوای قوانین را تغییر بدهد. ولی در رفتار خالق گرایانه فرد با هوشیاری، تغییراتی را هم در روش و هم در محتوای قوانین بوجود می آورد، بدون اینکه نظم محیط بر هم بخورد و خود مسئولیت این تغییر را می پذیرد. از این رو می توان بر اساس ترکیب اندیشهِ آردوانو و بوردیو گفت که تعدادی از افراد دارای عادت وارهِ مجریانه، تعدادی دیگر دارای عادت وارهِ بازیگرانه و تعدادی، دارای عادت وارهِ خالق گرایانه هستند.
بوردیو نیز در همین رابطه دو مفهوم را مطرح می کند. مفهوم جایگاه (Position) و مفهوم موضع گیری (Disposition). در مورد مفهوم جایگاه، این مفهوم دارای خصلت عینی و ساختاری است، که گویای مقام و موقعیت و جایگاه هر یک از عناصر و عوامل متعلق به حوزه های مخلف است. نظیر حوزهِ قدرت، حوزهِ تولید فرهنگی، حوزهِ اقتصاد و غیره. مثلا شاعری مانند استفان مالارمه، در فرانسه قرن نوزدهم، دارای جایگاه خاص خود در بخش هنر ناب که از حوزهِ تولید فرهنگی است.
در مورد مفهوم موضع گیری، این مفهوم بیشتر جنبهِ ذهنی دارد. به لحاظ لغوی هم به معنی موضع گیری و هم به معنای خلق و خو است. این مفهوم بیانگر کنش ها، طرح ها، و عملکرد هر یک از عناصر و عواملِ متعلق به یک حوزهِ خاص است. برای مثال، نحوهِ برخورد یا خلق و خویِ مالارمه زمین تا آسمان با نحوهِ برخورد شاعر هم دورهِ خویش، آرتور رمبو، که او نیز به بخش هنر ناب تعلق دارد، متفاوت است. از این رو، افراد که دارای عادت واره های متفاوت هستند و از شناخت های مختلفی برخوردار می باشند، در قبال فضاها و نهادها موضع گیری متفاوتی نیز خواهند داشت.
تعدادی از افراد با فضایی که برخورد می کنند مشترکاتی داشته، در نتیجه اعم از آگاه و یا ناآگاه، فکور و یا غیر فکور، در فضا حل می شوند و عادت وارهِ آنها به مانند عادت وارهِ فضا میشود. در این حالت به تعبیر بوردیو بازتولید فضا در عادت واره صورت گرفته است. بنابراین، اینگونه افراد در مقابل فضا بیشتر حالت مجری دارند. تعدادی دیگر که غالبا فکور نمیباشند، بدون داشتن مشترکات با فضای خاصی، منفعلانه با فضا برخورد کرده و بدون مقاومت، در آن فضا حل میشوند و مانند قوانین و خواسته های فضا به عنوان مجری عمل خواهند کرد.
تعدادی از افراد، فضای موجود را نمی پسندند و به مبارزه با فرهنگ فضا برخواسته و فضای خصوصی برای خود مهیا می کنند. بنابراین، اینگونه افراد دارای عادت واره ای متفاوت از عادت وارهِ فضا می شوند. این نوع فضای فرهنگی (میدان) را در تعدادی از خانواده ها نسبت به فضای جامعه شاهد هستیم. یا جوانانی که با فرهنگ فضای والدین خود مخالف باشند، مثلا شکل اطاق آنان فضای خصوصی شده و متفاوت از شکل فضای والدینشان می شود. همچنین، اینگونه جوانان در تجمع های خصوصی خود آنگونه رفتار می کنند که مایل هستند. در واقع، اینگونه افراد بیشتر حالت بازیگر بخود می گیرند. تعدادی دیگر، کمی موافق یا مخالف فرهنگ فضا باشند، در تلاش هستند تا فضا را به سمت خواسته های خود جذب کرده و کم کم شکل فضا را خالق گرایانه تغییر می دهند. ناگفته پیداست که همهِ افراد قدرت و توان چنین کاری را ندارند. غالبا افرادی که از آگاهی بیشتری برخوردار باشند، کمتر و دیرتر تحت تاثیر فضاها قرار گرفته و در صورت داشتن قدرت، فضا را دچار تغییر و تحول خواهند کرد. بر عکس، هر چقدر افراد از آگاهی کمتری برخوردار باشند، سریع تر و بیشتر تحت تاثیر فرهنگ فضا قرار می گیرند.
نتیجه گیری:
به عنوان نتیجهِ نهایی میتوان گفت که عادت وارهِ فضاهای اجتماعی، شکل فضاها را میسازند و تعیین میکنند. سپس، شکل فضاها عادت وارهِ انسانها را میسازند. و در نهایت، عادت وارهِ انسانها اعمال و رفتارهای روزمرهِ آنها را تعیین و هدایت میکنند. مجموع رفتارها و اعمال روزمرهِ انسانها یا مجموع عادت واره های انسانها، اولا در شکل ظاهری فضاها نمود پیدا کرده، ثانیا، در چگونگی و تغییرات فضاهای اجتماعی تاثیر میگذارند. و کم کم عادت وارهِ فضاها را دچار تغییر میکنند. پر واضح است که، هر چقدر فرد از سویی، از شناخت و آگاهی خوب و کافی برخوردار باشد، ثانیا، در جامعه از موقعیت برتر و بالاتر و تصمیم گیرنده تری برخوردار باشد، که این امکان فقط در اختیار نخبگان (روشنفکران، سیاستمداران، هنرمندان، …) جامعه میباشد این افراد در تغییر دادن عادت واره های فضاهای اجتماعی عمومی یا میدان های فرهنگی فضاهای اجتماعی، موفق تر عمل می کنند. کلا، امکان اینگونه تغییرات در جامعه برای چنین افرادی میسرتر و راحت تر می باشد.
در نتیجه، برای تغییرات کلی تر در راستای پیشرفت و توسعهِ جامعه، راه بهتر، مطمئن تر و آسان تر این است که، از عادت وارهِ فضاها (یا فرهنگ میدان ها) شروع کنیم، تا با مرور زمان عادت واره های افراد آن جامعه در راستای عادت وارهِ فضاها، ساخته شود. بدین ترتیب، شاهد رفتارهای خوب و مناسبی که مد نظر است در اکثریت افراد جامعه خواهیم بود.
برای تعریف عادت واره ها که بوردیو آن را منشأ کنش میداند، ابتدا باید چند واژه دیگر توضیح داده شوند:
سرمایه فرهنگی
بوردیو بر این باور است که سرمایه فرهنگی به سه شکل وجود دارد.در حال متجسد (Embodied). که به خصائل دیر پای فکری و جسمی اشاره دارد. در حالت عینیت یافتگی (Objectified) به شکل کالاهای فرهنگی ( اشیاء مادی و رسانه هایی مثل: تصاویر، کتاب ها، لغت نامه ها، ادوات، ماشین آلات، و غیره ) و نهادینه شده (Presuppositions) مثل مدارک و مدارج آموزشی. که البته باز کردن و تشریح این سه نوع خارج از حوصله این تحقیق میباشد و به طور خلاصه میتوان گفت: منظور از سرمایه های فرهنگی، ترکیبی از شناخت ها، آگاهی ها، آموزش ها و مدارک تحصیلی می باشد.این شناخت ها و آگاهی ها میتوانند به صورت کلاسیک و آکادمیک در آموزشگاه ها کسب شده باشند و یا به صورت خودآموزی (Autodidact) و یا غیر کلاسیک آموخته شده باشند. بنابراین در نظر بوردیو، سرمایه های فرهنگی مقوله هایی اکتسابی و آموختنی هستند. و بسته به دوره زمانی و جامعه و طبقه اجتماعی میتوان به دست آورد.
سرمایه اقتصادی
بوردیو، هر آن چه که بی درنگ و مستقیماً قابل تبدیل به پول است و ممکن است به شکل حقوق مالکیت درآید را سرمایه اقتصادی میداند.
فضای اجتماعی
فضای اجتماعی از ترکیب دو سرمایه فرهنگی و اقتصادی ساخته میشود. و « واقعیتی است نامرئی که نه میتوان آن را لمس کرد و نه میتوان به سمت آن اشاره کرد، و در عین حال رفتارها و تظاهرات عاملان اجتماعی را تنظیم می کند». بنابراین، اشتراکات عاملان اجتماعی به فاصله آنان در این فضا بستگی دارد، و «همجوار بودن در فضای اجتماعی زمینه ساز اختلاط است، افرادی که در یک برش، در یک منطقه محدود از این فضا قرار می گیرند، در عین حال هم به نزدیکی به یکدیگر علاقمند ترند و هم عزم به نزدیکی با هم برای آن ها آسان تر و کم هزینه تر است»
عادت واره ها ( Habitus )
عادت واره: « نوعی آمادگی عملی، نوعی آموختگی ضمنی، نوعی فراست، نوعی تربیت یافتگی اجتماعی از نوع ذوق، سلیقه، که به عامل اجتماعی این امکان را می دهد که روح قواعد، آداب، جهت ها، روندها، ارزش ها، و دیگر امور حوزۀ خاص خود( حوزه علمی، اقتصادی، ورزشی، هنری، سیاسی … ) را دریابد، درون آن پذیرفته شود، جا بیفتد و منشأ اثر شود.» اگر فضای اجتماعی را متشکل از سطوح یا نقاط بدانیم، هر سطح یا نقطه از این فضا دارای سطحی از عادت واره ها ( یا سلیقه ها) است که بر اثر شرائط اجتماعی مناسب با آن به وجود می آیند. منظور از عادت واره، مجموعه طرح واره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود از ابتدای تولد به بعد بر اساس برخورد با محیط های مختلف مانند: خانواده، رسانه ها، نهاد های آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب می کند. این طرح واره ها مانند: چگونه غذا خوردن، چگونه لباس پوشیدن، چگونگی ارتباطات اجتماعی، ذوقیات، مشغولیات انسان می باشند.
عادت واره، نظامی است سازمان داده شده که قادر به سازمان دادن می باشد. در هر یک از انسان ها عادت واره هایی وجود دارد که در طول زندگی انسان ها ساخته می شوند.به طوری که زمانی که از انسانِ امروز سخن می گوییم، در هر یک از این انسان های امروزی، انسان دیروز نیز وجود دارد.انسان دیروز، همان عادت واره است که فرد در طول زندگی خود از محیط هایی که در آن زندگی کرده، آموخته است. بنابراین، فضای حاکم بر محیطی که شخص در آن زندگی میکند بسیار مهم است، چرا که عادت واره ها تحت همان محیط ساخته شده اند. « یک عادت واره، می تواند نشان دهد که چگونه اساتید دانشگاه، به عنوان مثال، از یک سو اصول متفاوتی برای ترجیح خوراک، نوشیدنی، ورزش و… دارند و از سوی دیگر اصول مشترکی را که همه برای ترجیح خوراک خوشمزه تر، نوشیدنی گواراتر، ورزش مناسب تر ، … دارند، به صورتی متفاوت اعمال می کنند ». بنابراین، عادت واره ها الگویی هستند برای طبقه بندی و تقسیم بندی بر اساس نگرش ها و سلیقه ها. همچنین عادت واره ها « میان آن چه خوب است و آن چه بد است، آن چه ممتاز است، و آن چه معمولی است و … تفاوت می گذارد» البته این موارد نزد افراد و طبقات متفاوت یکسان نیست. مثلاً « یک رفتار واحد، یا یک دارایی واحد، ممکن است در نزد کسی یا طبقه ای، یعنی در قالب عادت واره او، ممتاز باشد، برای دیگری پوچ و برای سومی معمولی باشد. عادت واره ها، محصول فعالیت تاریخی نسل های پی در پی است.
با توجه به مطالب ذکر شده میتوان گفت؛ هر شخص با توجه به سرمایه های اقتصادی و فرهنگی که دارد، میتواند در موقعیت یا سطحی خاص در فضای اجتماعی قرار بگیردکه با دیگری متفاوت است، و با توجه به آن که هر موقعیت در فضای اجتماعی دارای عادت واره های خاصِ خودش است، پس « عادت واره ها هم، به مانند مواضع و موقعیت های اجتماعی که مولد آن عادت واره ها هستند، تفاوت یافته اند » و تفاوت گذار نیز هستند.
تئوری کنشی که بوردیو در قالب مفهوم عادت واره مطرح می کند، بر این اساس است که کنش ها مبتنی بر آمادگی و استعداد های کسب شده هستند و نه بر قصد. مثلاً « بازیگر، نظر به این که قاعده مندی یک بازی را عمیقاً درونی کرده است، کاری می کند که باید، و در زمانی که باید، و این همه بدون این که نیازی داشته باشد که کاری را انجام دهد به صورت یک هدف طراحی شده برای خود قرار دهد. نیازی به دانستن اگاهانه آن چه که انجام می دهد، برای آن که آن کار را انجام دهد ندارد.»
اهمیت این بحث در آن است که طبق نظریۀ بوردیو، نیروی محرکه اعمال و رفتار روزمره هر فرد، عادت واره های او است. و تفاوت در عادت واره ها است که تفاوت در رفتار ها و عقاید میان افراد یا گروه ها را ( چرا که اگر عادت واره های مشترک بین افراد وجود داشته باشد، گروه و طبقه شکل می گیرد ) باعث می شود. در این جا لازم است به این موضوع اشاره شود که عادت واره ها، عمل را نه به صورت تحمیل بلکه « به صورت یک ضرورت منطقی پیش می برد ( « هیچ کار دیگری نمیتوان انجام داد »، « من نمیتوانم طور دیگری عمل کنم») بنابراین عمل تحت تأثیر شدید عادت واره ها است اما نه به این معنی که بر شخص تحمیل می شوند. تأثیر عادت واره ها بر اعمال شخص به آن صورت است که انگار شخص از « دارایِ نوعی محاسبه عقلانی» و یا قاعده ای تبعیت کرده است.
پس برای درک رفتار و کردار و عقاید افراد، بایستی عادت واره ها، و برای شناخت ودرک عادت واره ها بایستی فضای حاکم یا موجود را درک کرد.
**************
منابع:
ویکیپدیا
اختلال انفجار ادوارى
اختلال انفجار ادوارى
Intermittent Explosive Disorder IED
اختلال انفجار ادوارى یا متناوب
در این اختلال، شخص به دفعات قادر به کنترل خشم ناگهانی خود نبوده و اقدام به • حمله به افراد و • شکستن و تخریب اشیاء و وسایل در دسترس می کند.
• واکنش بیمار تناسبی با عامل برانگیزاننده ندارد.
• در فاصله بین حملات و در زندگی عادی، بیمار هیچیک از علائم بیماری را نشان نمی دهد.
• روانکاوان، حملات انفجاری را واکنش در مقابل زخم های نابخشودنی به هسته خودشیفتگی افراد می دانند.
• این افراد اغلب داراى شخصیت وابسته هستند، که در مقابله با احساس بی ارزشی و ناتوانی خود واکنش نشان می دهند.
در سابقه این افراد،
• ابتلا به الکل، • سابقه دعوا و زد و خورد، • نا پایداری احساسی ، • ناپایداری روابط با جنس مخالف، • از دست دادن مکرر شغل • بی بندوباری به چشم می خورد.
درمان این افراد شامل دارو درمانی، روان درمانی برای کاهش اضطراب و جلوگیری از حملات مجدد انفجاری از طریق اصلاح دیدگاهها و برداشت آنها از رفتار دیگران است .
• انفجار خشم، ناگهانى است و ميتواند بدون پيش زمينه خاصی باشد.
• انفجار خشم حدود ٣٠ دقيقه به طول ميكشد.
• انفجار خشم ممكن است با موارد پيش زمينه اى همچون، خشم شديد، كج خلقى و زود رنجى، انرژى مضاعف، افكار سریع و رقابتى، مور مور شدن، لرزش و عرشه و تپش، و سنگينى قفسه سينه همراه باشد.
• انفجار خشم، چه رفتاری، و چه كلامی، واکنشی خارج از اندازه، و بدون كنترلِ شخص مبتلابه در مواجهه با مسایل است.
اختلال انفجار خشم ميتواند با: • بد خلقی، • بهانه گيرى های شديد، • سخنرانی هاى طولانی و انتقاد آميز، • بحثهای داغ، • فرياد، • سيلى زدن،
• هل و فشار دادن، • جنگ فيزيكی، • تخريب و شكستن لوازم، و • تهديد يا يورش ناگهانى همراه باشد.
بعد از پايان انفجار حمله خشم، شخص احساس آرامش و خستگى ميكند، تا نوبت بعدی ! به سلامتی!
افرادى كه در كودكى مورد سواستفاده قرار گرفته و يا شاهد حوادث سخت متعدد بوده، و همچنين افرادى كه داراى اختلالات شخصيتى همچون، اختلال ضد اجتماعى، اختلال شخصيتى مرزى مرضى، و ديگر اختلالات روانی مانند ADHD هستند، بيشتر دچار بيمارى انفجار خشم ميگردند.
خشونت هاى داخلى
خشونت هاى داخلى و خانوادگى
Domestic Violence
معمولاً فرد در اجتماع به راحتى ميتواند خود را كنترل كند، زيرا عواملى كه در خانه وى را خشمگين ميكنند، در بيرون يا نيستند و يا كمرنگند. خشونت هاى داخلى بيشتر از انتظارات برآورده نشده از افراد خانواده نشات ميگيرد.
معمولاً قانون و دادگاه ها قادر به جلوگيرى يا رفع اين مشكل نيستند، زيرا آنها از جنبه روانى به مسأله نگاه نميكنند.
در ايران، سومین علت شایع همسرکشی «اختلالات کنترل تکانی» می باشند.
اینها اختلالاتی هستند که موجب می شوند فرد در یک آن و بصورت تکانه ای نسبت به رفتار طرف مقابل واکنش سختی را نشان دهد.
فرد به گونه ای عمل میکند که پس از انجام رفتار خود نیز ممكن است پشیمان می شود.
برخی زنان و مردان دچار این نوع اختلال در یک رویکرد هیجانی و در واکنش به اختلاف یا سوءتفاهم با همسر خود مرتکب اقداماتی از قبیل ضرب و شتم همسر، آسیب های شدید و یا حتی قتل می شوند و بلافاصله نیز پشیمان می شوند که دیگر سودی ندارد.
چه بسا فرد مرتکب از شدت پشیمانی خود را هم در یک اقدام تکانه ای دیگر از پا درآورند.
اعتیاد به مواد
اختلالات وابستگی به مواد
اعتیاد
Addiction
• منظور از مواد در اینجا، فراورده های شیمیایی هستند که وقتی به صورت
o نوشیدن،
o تدخینی و دود کردن،
o تزریقی،
o استنشاقی
o قرص
مصرف شوند، خلق یا رفتار فرد را تغییر می دهند.
• در مبحث اختلالات وابستکی به مواد با عوامل دارویی زیر سر و کار داریم:
o الکل،
o آمفتامین ها یا مواد مشابه،
o کافئین،
o حشیش،
o کوکائین،
o مواد توهم زا،
o مواد استنشاقی،
o نیکوتین،
o مواد شبه افیونی،
o فن سیکلدین یا مواد مشابه،
o داروهای رخوت زا،خواب آور و ضد اضطراب.
• اختلال مرتبط با مواد شامل اختلال هایی است که با سوء مصرف داروها (از جمله الکل) عوارض جانبی داروها یا قرار گرفتن در معرض سموم یا زهرها ارتباط دارند.
• اصطلاح وابستگی دارویی جای اصطلاح اعتیاد را گرفته است و برای تعریف ان از دو مفهوم وابستگی روانی و وابستگی رفتاری استفاده شده است.
1. در مفهوم وابستگی رفتاری بر فعالیت های مواد جویی و شواهد مربوط به الگوهای مصرف بیمارگونه تاکید می شود.
2. در وابستگی جسمی به اثرات فیزیولوژیک در دوره های متعدد اشاره می شود.
3. مشخصه وابستگی روانی که خو گیری( habituation) نیز نامیده می شود، میل شدید مداوم یا متناوب برای مصرف مواد به منظور اجتناب از حالت ملال است.
4. وابستگی توام: اصطلاح اعتیاد توام، الکلسیم توام و وابستگی توام، به گروهی از الگوهای رفتاری اعضای خانواده اطلاق می شود که تحت تاثیر عضو دیگری از خانواده قرار دارند.
• قادرسازی:
o قادرسازی یکی از نخستین خصوصیات مورد توافق در مورد وابستگی توام است.
o گاهی اعضای خانواده احساس می کنند روی اعمال قادرسازانه کنترل چندانی ندارند. منظور از قادرسازی رفتاری، به اعضای خانواده فرد معتاد مربوط میشود.
o این اعضای خانواده رفتار اعتیادی فرد را تسهیل می کنند.
o اعضای خانواده طوری عمل می کنند که گویی رفتار مصرف مواد رفتار اختیاری وارادی است.
o اعتیاد فردی در خانواده راه را برای دیگر اعضای خانواده برای اعتیاد باز می کند.
• انکار:
o با وجود مشکلات عمده مصرف مواد، اعضای خانواده و مصرف کننده مواد طوری عمل می کنند که گویی مصرف مواد مشکل چندانی محسوب نمی شود.
• نکته بالینی:
o هنگام ارزیابی افسردگی، اضطراب یا روان پریشی، همواره باید احتمال اختلالات ناشی از مصرف مواد را در نظر داشت؛
o در شرایطی که درمان های معمول پاسخ نمی دهند، سوء مصرف همزمان مواد وجود دارد.
همه گیر شناسی و سبب شناسی
شیوع سوء مصرف مواد در طول عمر حدود ۲۰ درصد است.
سطح پایین تحصیلات و درآمد یک عامل پیش بینی کننده وابستگی در طول عمر محسوب می شود (نسبت برتری بیش از دو برابری مردان در برابر زنان).
الگوی مصرف مواد در سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی به اوج می رسد و با افزایش سن کاهش می یابد.
شایع ترین داروی مورد سوء مصرف ،مارای جوانا است.
در مدل وابستگی به مواد، وابستگی نتیجه فرایندی است که در آن عوامل متعددی که روی هم تاثیر متقابل دارند، بر رفتار مصرف مواد و از دست دادن انعطاف پذیری در تصمیم گیری برای مصرف یک ماده معین تاثیر دارند.
گفته می شود که اعتیاد بیماری مغزی است، یعنی فرایند حیاتی که رفتار اختیاری مصرف مواد را به مصرف جبری مواد تبدیل می کند، ریشه در تغییراتی در ساختمان و شیمی اعصاب مغز مصرف کننده دارد.
طبق نظریات کلاسیک سایکو دینامیک، سوء مصرف مواد معادل خود ارضایی بوده و مکانیسمی دفاعی در مقابل تکانه های همجنس گرایانه با تظاهری از پسرفت دهانی است.
نظریات جدید این رویکرد،مصرف مواد را به افسردگی ربط می دهند یا مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی می کنند.
سایر نظرات روانی –اجتماعی از روابط فرد با خانواده و جامعه بطور کلی مایه گرفته اند؛ دلایل زیادی را در مورد نقش عوامل اجتماعی –اخلاقی در پیدایش الگوهای سوء مصرف
و وابستگی بر شمرده اند.
مصرف مواد چه به صورت گاهگاهی و چه به صورت اجباری رفتاری است که بر اثرپیامدهای آن تداوم می یابد.
نظریات رفتاری بیشتر بر رفتار مواد جویی تاکید کرده اند تا نشانه های وابستگی جسمی.
۴ اصل رفتاری عمده در ایجاد رفتار مواد جویی موثرند.
1. کیفیات تقویت مثبت
2. اثرات نامطلوب برخی از مواد
3. طبق اصل سوم و چهارم شخص باید قادر به تفکیک ماده مورد سوء مصرف از سایر مواد باشد و تقریبا تمام رفتارهای مواد جویی با نشانه های دیگری که ممکن است با تجربه مصرف مواد همراه شوند ارتباط دارند.
در سبب شناسی سوء مصرف الکل یک جزء ژنتیک وجود دارد.
کسی که فعالیت افیونی درونزاد در مغزش کم است یا فعالیت انتاگونیستی افیونی بالاست، ممکن است در معرض خطر ابتلا به وابستگی به مواد افیونی قرار داشته باشد.
ابتلای همزمان
ابتلای همزمان به بروز همزمان دو یا چند اختلال روانی در یک فرد اطلاق می شود.
• اختلالات شخصیت ضد اجتماعی:
در مطالعات مختلف بین ۳۰ تا ۶۰ درصد بیماران مبتلا به سوء مصرف یا وابستگی به مواد، واجد ملاک های تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی بوده اند.
• نشانه های افسردگی:
در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد یا وابستگی به مواد علائم افسردگی شایع است.
مصرف مواد همچنین عامل زمینه ساز عمده برای خود کشی محسوب می شود.
گزارش شده است که حدود ۱۵% افراد مبتلا به سوء مصرف یا وابستگی به الکل اقدام به خود کشی می کنند، این میزان از خودکشی مقام دوم را دارد. یعنی فقط اختلال افسردگی اساسی بالاتر از آن است.
مهمترین ویژگی وابستگی به مواد، مجموعه ای از نشانه های شناختی، رفتاری و روانشناختی است که دلالت بر ان دارند که شخص با وجود داشتن مشکلات قابل توجه در رابطه با مصرف مواد، به مصرف ان ادامه دهد.
الگویی از مصرف مکرر مواد وجود دارد که معمولا به ظهور تحمل ، ترک ورفتارهای اجباری مصرف مواد می انجامد.
• تحمل
Tolerance
تحمل عبارت است از نیاز به مقادیر فزاینده ای از مواد برای رسیدن به حالت مسمومیت یا مطلوب و یا کاهش بارز اثر با مصرف مداوم مقدار ثابتی از مواد.
• محرومیت
Withdrawal
محرومیت تغییر رفتاری ناسازگارانه توام با علایم فیزیولوژیایی و شناختی است که بر اثر کاهش مقدار ماده مورد نظر در خون یا بافت های کسی که قبلا مقدار زیادی از آن را برای مدت طولانی مصرف کرده است دیده می شود.
پس از بروز نشانه های نا خوشایند ترک مصرف، شخص ممکن است برای اجتناب یا رهایی از نشانه ها، دوباره به مصرف داروی روی آورد.
تشخیص وابستگی مواد برای کافئین وجود ندارد.
• فرق سوء مصرف مواد با وابستگی به مواد
مهم ترین مشخصه سوء مصرف مواد، الگویی از مصرف ناسازگارانه مواد است که با پیامد های قابل توجه نا مطلوب و عود کننده مرتبط با مصرف مکرر مواد مشخص می شود (مشکلات مرتبط با مواد طی یک دوره ۱۲ ماهه به شکل مکرر رخ داده یا تداوم داشته باشد)
برخلاف ملاک های وابستگی به مواد، در ملاک های سوء مصرف مواد، تحمل، ترک مصرف، الگوی مصرف اجباری وجود ندارد. بلکه به جای ان تنها پیامد های زیان اور و خطرناک مصرف مکرر دیده می شود.
تشخیص سوء مصرف مواد برای کافئین و نیکوتین بکار برده نمی شود.
• مسمومیت با مواد
Substance intoxication
مشخصه اصلی مسمومیت با مواد پیدایش نشانگان بازگشت پذیر اختصاصی ماده مورد نظر به علت مصرف اخیر آن یا قرار گرفتن در معرض آن است.
مسمومیت با آمفتامین و کوکائین ممکن است به ظهور خود بزرگ بینی و بیش فعالی توأم با تپش قلب، اتساع مردمک چشم، افزایش فشار خون و تعریق یا لرز منجر شود.
الکل و مواد طبقه آرام بخش ،خواب اور یا اضطراب زدا نیز نشانه های مشابه مسمومیت به وجود می آورند.
تشخیص مسمومیت با مواد برای نیکوتین بکار نمی رود.
• ترک مواد
مشخصه اصلی ترک مواد بروز تغییرات رفتاری و ناسازگار توأم با عوارض فیزیولوژیایی و شناختی ویژه یک ماده است که به علت قطع یا کاهش مصرف طولانی مدت و زیاد آن ماده ظاهر می شود.
برگرفته از payam-psychology.com
الکل
اختلالات وابستگی به مواد
اختلالات وابسته به الکل
اختلال مصرف اَلكل نوعی استفاده از مشروبات الكلیست كه مشمول مسائلی همچون :
• عدم كنترل نوشیدن،
• به فكر نوشیدن بودن،
• تداوم نوشنیدن علی رغم مسأله ساز بودنش،
• نیاز به مصرف بیشتر براى رسیدن به حالتی كه قبلاً با مصرف كمتری بدست میامد،
• و بروز نشانه هاى ترك و عدم مصرف اشاره كرد.
تداوم مصرف به بیماری جدی تَر اعتیاد به اَلكل یا اَلكلی شدن منجر میشود.
از انجا كه این اختلال بسیار پیشرونده و خطرناك است، باید با اولین نشانه ها به درمان آن پرداخت.
اختلالات مصرف اَلکل اختلالات مهلک شایعی هستند که اغلب با سندرم های روان پزشکی دیگر اشتباه می شوند.
طول عمر هر فرد معمولی وابسته به اَلکل ۱۰ تا ۱۵ سال کاهش می یابد.
مسمومیت با اَلکل سبب بروز تحریک پذیری، رفتار خشن، احساس افسردگی و در موارد نادر توهم و هذیان می شود.
میزان رو به افزایش و طولانی مدت مصرف اَلکل سبب تحمل و نیز انطباق بدنی شدیدی می شود، به طوری که قطع مصرف ممکن است سبب بروز سندروم ترک شود.
سندرم ترک اَلکل با بی خوابی، بیش فعالی دستگاه خود مختار و احساس اضطراب همراه است.
اَلکل رایج ترین تضعیف کننده مغز است. اَلکل از کُند کننده ها است.
احتمال میگساری در مردها بسیار بیشتر از زنهاست و برخلاف الگوی مصرف داروها، هرچه تحصیلات فرد بالاتر باشد، احتمال مصرف الکل بیشتر است.
هم ابتلایی:
شخصیت ضد اجتماعی، اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی و خود کشی.
شیوع خود کشی بین بیماران مبتلا به اختلالات وابسته به الکل بین ۱۰ تا ۱۵ درصد است.
نظریات روان پویشی در مورد این اختلال بر فرضیه های مربوط به سوپر ایگوی تنبیه گر و تثبیت دهانی متمرکز بوده اند.
اهمیت عوامل زنتیک در بروز الکلسیم در مطالعات ثابت شده است
هرچند مصرف الکل در هنگام شب معمولا موجب تسهیل به خواب رفتن (کوتاه شدن دوره نهفتگی خواب) می شود، اما اثرات نامطلوبی بر خواب می گذارد.
اختصاصا مصرف الکل با کاهش خواب REM ،کاهش خواب عمیق ( مرحله ۴) و افزایش انقطاع خواب همراه است.
اثرات نا مطلوب عمده مصرف الکل به آسیب کبدی مربوط است.
نکات دیگر
انواع وابستگی به الکل:
در وابستگی به الکل نوع A شروع اختلال دیررس، عوامل خطر ساز کودکی معدود، وابستگی نسبتا خفیف و مشکلات وابسته به الکل ناچیز و آسیب روانی جزئی است.
در نوع B عوامل خطر ساز دوران کودکی فراوان، وابستگی شدید، شروع مشکلات وابسته به الکل زودرس آسیب روانی قابل توجه ، وجود سابقه خانوادگی قوی.
در تحقیقات مشخص شده که نوع A ممکن است به روان درمانی های تعاملی و نوع B احتمالا به آموزش مهارت های مقابله پاسخ بهتری دهد.
برای تشخیص مسمومیت به الکل این ملاک ها آورده شده است.
مصرف مقادیر کافی الکل،
تغییرات رفتاری غیر انطباقی خاص،
علایم تخریب عصبی.
شدت نشانه های مسمومیت به الکل تا حدودی با میزان غلظت الکل در خون مطابقت دارد.
ترک الکل،حتی بدون دلیریوم، می تواند مساله ای جدی بوده و با تشنج و بیش فعالی دستگاه خود مختار همراه شود.
علامت کلاسیک ترک الکل رعشه (لرزش یا تکان) است، هرچند طیف نشانه ها ممکن است گسترش یافته و نشانه های سایکوتیک و ادراکی حملات تشنجی و دلیریوم ترک الکل(DTS) را در بر گیرد.
حملات تشنجی مربوط به ترک الکل قالبی و منتشر بوده و خصلت تونیک کلونیک دارند.
درمان اولیه برای کنترل نشانه های ترک اَلکل بنزودیازپین ها هستند.
شدید ترین نوع سندرم ترک به دلیریوم ترمنس (DTS) مشهور است. دلیریوم ترک الکل یک فوریت طبی است که می تواند به بیماری و مرگ و میر قابل ملاحظه ای منجر شود.
بهترین درمان برای دلیریوم ترمنس پیشگیری است.
خصوصیت اصلی اختلال نسیانی پایدار ناشی از الکل اختلال در حافظه کوتاه مدت است که بر اثر مصرف مفرط و طولانی مدت الکل ایجاد شده است.
نام کلاسیک اختلال نسیانی پایدار ناشی از الکل سندرم ورنیکه-کورساکوف است. وجه مشترک این دو کمبود تیامین است.
آنسفالوپاتی ورنیکه (یک رشته نشانه های حاد) که آنسفالوپاتی الکای هم نامیده می شود . اختلال عصبی حادی است که مشخصات آن آتاکسی، کژکاری دهلیزی، اغتشاش شعور و انواعی از هنجاری های حرکتی چشمی از جمله نیستاگموس افقی، فلج عضله ی مستقیم خارجی و فلج نگاه دو چشمی است.
سندرم کورساکوف یک سندرم نسیانی مزمن است که می تواند در پی آنسفالوپاتی ورنیکه ظاهر شود و تصور می شود این دو سندرم از لحاظ فیزیوپاتولوژیک به هم مربوط اند.
ویژگی اصلی سندرم کورساکوف عبارت است از:
سندرم تخریب روانی(بخصوص اختلال حافظه نزدیک) و فراموشی پیش گستر در یک بیمار هوشیار پاسخگو.
برخی بیماران ممکن است دچار افسانه پردازی شوند.
مرگ در اثر مصرف بلند مدت و سنگین الکل اغلب با بیماری کبد ارتباط دارد که می تواند پیش درآمد سیروز(cirrhosis) باشد.
بیماری تباه کننده ای که به آسیب کبدی پیش رونده و برگشت ناپذیر منجر می شود.
سیروز کبدی یکی از عوامل اصلی مرتبط با مرگ ناشی از مصرف مزمن الکل است.
در سبب شناسی وابستگی به اَلکل،پاسخ ERP (پتانسیل مغز وابسته به رویداد) نابهنجار خصوصیتی خطری است که با خطر ژنتیکی بالا برای وابستگی به اَلکل ارتباط دارد.
از دیدگاه روان شناختی مدل انتظار که از نقطه نظر شناختی، رفتاری و یادگیری اجتماعی بوجود امده است، معتقد است افراد وابسته به اَلکل تقریبا در اوایل زندگی از طریق ترکیب تقویت و یادگیری مشاهده ای ، عقاید مشکل ساز را درباره اَلکل پرورش می دهند.
درمان فرد اَلکلی پس از تشخیص شامل سه مرحله است:
• مداخله یا مواجهه
غلبه بر احساسات انکار و کمک به بیمار برای شناسایی پیامد های نا مطلوب عدم درمان
• سم زدایی و
• باز پروری.
یکی از راه های درمان وابستگی به اَلکل، انجمن الکل های گمنام (AA) است.
سازمان AA بر ناتوانی افراد در ایجاد سازگاری با اعتیاد به الکل به صورت انفرادی
تاکید کرده و وابستگی به گروه را برای ایجاد حمایت تشویق می کنند.
حشیش
اختلالات وابستگی به مواد
اختلالات وابسته به حشیش
حَشیش رایج ترین ماده غیر قانونی مورد مصرف در جهان است و اسامی رایجی دارد:
o ماری جوانا،
o شاهدانه،
o علف،
o بنگ و غیره
میزان شیوع سوء مصرف حَشیش یا وابستگی به آن در طول عمر ۵% است.
حَشیش جزء توهم زاها است.
شایع ترین اثرات جسمانی حَشیش ، اتساع عروق خونی ملتحمه چشم (قرمزی چشم) و تاکی کاردی خفیف است.
مسمومیت با حشیش:
o حَشیش اغلب حساسیت مصرف کننده را نسبت به محرک های بیرونی بالا می برد،
o جزئیات تازه ای را آشکار می کند،
o رنگ ها را غنی تر و عمیق تر از گذشته می نمایاند و
o درک ذهنی زمان را کند می کند.
مشخصه دلیریوم مربوط به مسمومیت با حَشیش اختلال بارز در شناخت و انجام تکالیف است.
حتی مقادیر اندک حَشیش موجب تخریب حافظه، زمان ، واکنش ، ادراک، هماهنگی حرکتی و توجه می شود.
تشخیص اختلال سایکوتیک ناشی از حَشیش در صورت وجود سایکوز ناشی از حشیش گذاشته می شود.
دوره های سایکوتیک را گاهی جنون شاهانه می نامند.
مصرف حشیش ندرتا با تجربه پرواز بد که غالبا با مسمومیت توهم زاها ارتباط دارد،همراه است.
اختلال اضطرابی ناشی از حَشیش تشخیص شایعی برای مسمومیت حاد حَشیش است.
در بسیاری از افراد حالات اضطرابی زود گذری ایجاد می کند که اغلب بر اثر انکار پارانوئید ایجاد می شود.
اختلالات ناشی از حشیش که به گونه ای دیگر مشخص نشده اند عبارتند از:
o اختلالات خلقی،
o اختلالات خواب،
o کژکاری جنسی و
o ناهنجاری های ادراکی(نظیر فلش بک)
سندرم فقدان انگیزش:
به طور سنتی فقدان انگیزش به مصرف افراطی و طولانی مدت حَشیش ربط داده شده است و مشخصه آن بی میلی شخص در استمرار روی کار است.
بیمار فاقد نیرو و بی حال، غالبا فربه و ظاهرا تنبل به نظر می رسد.
آمفتامین – شیشه
اختلالات وابستگی به مواد
اختلالات وابسته به آمفتامین ها
آمفتامین ها و شیشه در اغلب کشورها پس از حشیش و ماری جوانا رایج ترین داروی غیر مجاز هستند.
به عنوان یک طبقه کلی امفتامین ها را مقلدهای سمپاتیک، محرک ها و محرک های روانی هم می نامند.
دانشجویانی که برای امتحان آماده می شوند، رانندگان کامیون در سفرهای طولانی، تجاری که موعدهای مقرر مهم پیش رو دارند و ورزشکاران به هنگام مسابقه از جمله افراد مصرف کننده آمفتامین ها هستند. آمفتامین ها جزء محرک ها محسوب می شوند.
آمفتامین ها در درمان چاقی ، افسردگی، کج خلقی (دیستایمی) ، و سندرم خستگی مزمن بکار می روند.
امفتامین ها اعتیاد آورند هر چند میزان اعتیاد آوری آن ها در حد کوکائین نیست.
آمفتامین ها موجب آزاد سازی کاته کولامین ها بخصوص دو پامین و سروتونین می شوند.
سروتونین ناقل عصبی است که در مسیر عصبی شیمیایی عمده توهم زاها نقش دارد.
به ترتیبی که ملاحظه شده امفتامین های کلاسیک تاثیر اولیه خود را از طریق آزاد سازی کاته کولامین ها به خصوص دوپامین از پایانه های پیش سیناپسی اعمال می کنند.
این اثرات به خصوص برای نورون های دوپامینرژیک که از ناحیه ی تگمنتال شکمی به قشر مخ و ناحیه ی لیمبیک کشیده می شوند قوی تر است.
این مسیر را مسیر پاداش نامیده اند و فعال شدن آن احتمالا مکانیسم اعتیاد آور عمده ی آمفتامین ها است.
پس از مسمومیت با امفتامین یک دوره فروریزی بروز می کند که نشانه های آن عبارتند از:
اضطراب، رعشه، خلق ملالت بار، خستگی، کابوس، سردرد و تعریق شدید ، نشانه بارز اختلال روان پریشی ناشی از آمفتامین وجود هذیان است
همچنین امفتامین همچون کوکائین می تواند نشانه های شبه اختلال وسواس فکری –عملی، وحشت یا پانیک و مخصوصا فوبی ایجاد کند.
اثرات عروق مغزی، قلبی و گوارشی از جدی ترین اثرات جانبی سوء مصرف آمفتامین است.
عوارض روان شناختی آمفتامین عبارتند از:
o بی قراری فملال ،
o بی خوابی،
o تحریک پذیری،
o رفتار خصمانه
o سردرگمی.
مصرف آمفتامین می تواند موجب بروز نشانه های اختلالات اضطرابی و نیز عقاید انتساب، هذیان های پارانوئید و توهمات شود.
اثرات ذهنی امفتامین :
o خلق بالا،
o افزایش اعتماد به نفس و
o حساسیت ذهنی،
o احساس آرامش همراه با بینش،
o همدلی و
o کاهش اشتها.
هروئین و تریاک
اختلالات وابستگی به مواد
هروئین و مواد افیونی
مواد افیونی، هم موادی را که به طور طبیعی یافت می شوند (مانند مورفین و تریاک) و هم مواد مصنوعی (مانند هروئین . متادون) را شامل می شوند.
مصرف کنندگان مواد افیونی شتاب را تجربه می کنند که دامنه ای از واکنش های روانی به علاوه احساس های بدنی شدید را شامل می شود
برخی از آنها بیانگر نشانه های مهلک، مخصوصا در دوره های ترک هستند.
عجیب اینکه افراد معتاد برای اینکه تحمل خود را نسبت به این دارو کم کنند تا بتوانند بار دیگر شتاب شدیدی را که قبلا تجربه می کردند احساس کنند، ترجیح می دهند فرایند ترک را تحمل کنند.
رویکرد عمومی درمان این مواد عبارتند از:
o درمان حمایتی
o سم زدایی و
o حرکت در جهت درمان نگهدارنده با متادون
o پرهیز کامل از مصرف آن.
مواد توهم زا
اختلالات وابستگی به مواد
اختلالات وابسته به مواد توهم زا
داروهای توهم زا مواد طبیعی و مصنوعی هستند که داروهای روان پریشی زا یا مقلد سایکوز نیز نامیده می شود.
علاوه بر ایجاد توهمات موجب قطع تماس با واقعیت و بسط و گسترش هوشیاری می شود.
توهم زاهای طبیعی کلاسیک عبارتند از:
• پسیلوسیبین،
• مسکالین،
• هارمین،
توهم زاهای کلاسیک مصنوعی
• LSD
لیسرژیک اسید دی اتیلامید
شایع ترین عارضه LSD و مواد وابسته «پرواز بد» است که شبیه پانیک حاد نسبت به حشیش است.
با مصرف مواد توهم زا ادراکات معمولا بسیار روشن و عمیق می شوند.
رنگ و جنس غنی تر به نظر می رسند، طرح ها واضح می شوند،موسیقی از نظر هیجانی عمق و تاثیر بیشتری پیدا می کند و بوها و مزه ها نیز قوی تر می شوند.
جابه جایی حسی شایع است و بیمار ممکن است رنگ ها را بشنود و صدا را ببیند.
داروها
اختلالات وابستگی به مواد
داروهای مسکن و ضد اضطراب
داروهای مرتبط با این گروه عبارتند از:
o بنزو دیازپین ها مثل دیازپام و فلونیترازپام،
o باربیتوراتها مثل سکوباربیتال و
o مواد شبه باربیتورانی شامل متاکوالون و مپروبامات.
این دسته از داروها برای درمان بی خوابی و اضطراب بکار می روند.
وابستگی به این داروها معمولا حداقل به چند ماه مصرف روزانه آنها احتیاج دارد ولی این امر در افراد مختلف ،متفاوت است.
ترک این داروها خطرناک است و می تواند به بروز دلیریوم یا تشنجات منجر گردد.
نسبت زن به مرد ۳ به ۱ است.
سایر داروهای که سوء مصرف می شوند
از این مواد می توانیم به مواد استنشاقی و استروئیدی های تقویتی اشاره بکنیم.
مواد استنشاقی یا مواد فرار، هیدروکربن های فراری هستند که استنشاق آنها اثرات روانگرا دارد.
این مواد عبارتند از:
o بنزین،
o نفت،
o چسب های پلاستیکی و لاستیکی،
o لاک ها،
o رقیق کننده ها (تینر) ،
o اسپری ها و
o واکس ها و….
سوء مصرف مواد استنشاقی نوعا در میان نوجوانان متعلق به گروه های پایین اقتصادی –اجتماعی مشاهده می شود.
استروئیدهای تقویتی یا آنابولی ،گروهی از مواد متشکل از هورمون طبیعی مردانه (تستوسترون) و بیش از ۵۰ آنالوگ صناعی تستوسترون هستند.
این داروها به صورت غیر قانونی و به منظور بهبود کارایی و ظاهر فیزیکی بدن و افزایش توده عضلات مصرف می گردند.
مصرف این مواد درمان پسران نوجوان و بالغین جوان زیاد است.
مصرف استروئیدها ابتدا موجب تشنگی و بیش فعالی می شود و بعد ها باعث
ستیزه جویی،
اضطراب،
افسردگی،
حملات خشونت
آکنه،
طاسی زود رس،
آتروفی بیضه و
اختلالات قاعدگی میشوند.
داروهایی که ورزشکاران به صورت غیر قانونی مصرف کرده و عموما نیز دوپینگ محسوب می شود، از این قبیل داروها محسوب می شود.
کوکائین
اختلالات وابستگی به مواد
اختلالات وابسته به کوکائین
کوکایین که جزء داروهای محرک است به عنوان اعتیاد آوری قوی در ردیف هروئین و مورفین قرار دارد.
کوکایین دارای اثرات بسیار شدید وجد آور است
کسانی که آن را برای دوره های بسیار کوتاهی مصرف می کنند ممکن است به ان دلبستگی پیدا کنند.
کوکایین ابتدا برای درمان اعتیاد مرفین و الکل بکار می رفت.
کوکایین که تقویت کننده نیرومندی است را خطرناکترین و اعتیاد آورترین ماده اعلام کرده اند.
هم ابتلایی:
• افسردگی اساسی،
• اختلال دو قطبیII،
• اختلال خلق ادواری،
• اختلالات اضطرابی و
• اختلال شخصیت ضد اجتماعی.
تغییرات شایع مصرف کوکائین عبارتند از:
• تحریک پذیری،
• اختلال تمرکز،
• رفتار تکانشی،
• بی خوابی شدید و
• کاهش وزن.
کوکائین به این علت مورد استفاده قرار می گیرد که شخص مصرف کننده با مصرف آن احساس نشئه، سرخوشی، افزایش اعتماد به نفس کرده و تصور می کند که تکالیف جسمی و روانی را بهتر انجام می دهد.
ملاک های تشخیصی مسمومیت با کوکائین:
• سرآسیمگی،
• تحریک پذیری،
• اختلال قضاوت،
• تعریق،
• تهوع،
• افزایش همه جانبه در فعالیت روانی –حرکتی،
• اتساع مردمک،
• تاکی کاردی،
• افزایش یا کاهش فشار خون.
ملاک های تشخیصی ترک کوکائین:
• خستگی،
• رویاهای روشن و ناخوشایند،
• بی خوابی یا پر خوابی،
• افزایش اشتها،
• سرآسیمگی
اختلالات روان پریشی یا سایکوتیک ناشی از کوکائین:
• هذیان های پارانوئید شایع ترین نشانه های سایکوتیک است.
• توهمات شنوایی هم شایع است.
• احساس خزیذن حشرات زیر پوست همراه با مصرف کوکائین گزارش شده است.
• بطور کلاسیک نشانه های اختلال خلقی ناشی از مسمومیت،ماهیت هیپومانیک (نیمه شیدایی) یا مانیک دارد.
نشانه های اختلال خلقی مربوط به ترک ، ماهیت افسرده دارد.
نیكوتین
اختلالات وابستگی به مواد
وابستگی به نیكوتین
Nicotine Dependence
مهم ترین ترکیب موثر سیگار، نیکوتین است که عامل اصلی اعتیاد جسمانی به دخانیات است.
نیکوتین سبب ترشح فوری آدرنالین میشود. آثار آدرنالین شامل:
• افزایش ضربان قلب،
• افزایش فشار خون،
• تنفس سریع و عمیق،
• افزایش قند خون و
• کاهش اشتهاست.
نیکوتین در واقع یک محرک سیستم عصبی مرکزی است.
از دیگر آثار نیکوتین میتوان به:
• بالا رفتن چربی خون و
• افزایش چسبندگی پلاکتها (ایجاد لخته خونی) اشاره کرد.
همچنین این ماده با تاثیر بر روی هورمونهای جنسی مانند استروژن، سبب یائسگی زودرس میشود.
یک نخ سیگار، کمتر از 2 میلی گرم نیکوتین وارد خون میکند.
نیکوتین عامل تغییر ترکیبات شیمیایی و بیولوژیک مغز است.
نیکوتین به دلیل آثار روانی خوشایندی که ایجاد میکند، اثر اعتیادآور دارد و شخص به مرور زمان به آن عادت میکند و مانند بقیه اعتیادها، کم کم مقدار مصرف و نیاز به نیکوتین بالا میرود و بالطبع تعداد نخ سیگار مصرفی نیز افزایش می یابد و با عدم مصرف آن، علایم قطع نیکوتین مانند
• عصبانیت،
• پرخاشگری و
• زودرنجی به وجود میآید.
نیکوتین ماده ای بسیار سمی و روغن مانند است که دارای ویژگیهای زیر می باشد:
• نیکوتین دارای آثار متضاد و متناقصی است، یعنی هم نیرو بخش و محرک است و هم سرکوب گر و آرام بخش.
• اعتیاد به نیکوتین، یکی از موانع اصلی افراد سیگاری برای رهایی از هر نوع دخانیات است.
• جذب نیکوتین از طریق پوست، ریه و غشاهای مخاط بینی و دهان انجام می شود.
• نیمه عمر نیکوتین در بدن یک ساعت است، یعنی یک ساعت طول میکشد تا مقدار آن در بدن به نصف برسد.
• 80 درصد نیکوتین در کبد و توسط آنزیمهای آن تجزیه شده و از بین میرود.
• نیکوتین در ریهها نیز تجزیه شده و توسط ادرار دفع میگردد.
• نیکوتین با تاثیر بر روی لوزالمعده و جلوگیری از ترشح هورمون انسولین، باعث میشود تا قند خون بالا رفته و فرد احساس سیری کند.
• 7 ثانیه پس از استعمال دخانیات، به دلیل عبور آسان آن از سد خونی- مغزی، نیکوتین خود را به مغز میرساند.
• نیکوتین تقریبا روی تمامی سیستمهای عصبی و غددی بدن موثر است.
• 15 تا 30 ثانیه بعد از مصرف سیگار، نیکوتین حتی تا انگشت شست پا نیز میرسد
بر اساس معیارهای روانپزشکی، مصرف عادتی نیکوتین نوع شدیدی از اعتیاد تلقی میشود.
اعتیاد به نیکوتین هم به مقدار آن مربوط است و هم به دفعات رسیدن این ماده به مغز؛ مثلا فردی که بیست عدد سیگار میکشد (هر سیگار حدود ده پک دارد)، حدود دویست بار در روز نیکوتین را به مغز خود هدایت میکند.
خصوصیات افراد وابسته به نیکوتین
• افرادی که در روز تعداد مشخصی سیگار و در ساعات معینی مصرف میکنند.
• افرادی که در شرایط خاص و فشارهای جسمی و روانی به دخانیات متوسل میشوند.
• افرادی که با استعمال نکردن دخانیات، دچار علایم محرومیت از نیکوتین میشوند.
• در شرایطی که امکان دستیابی به دخانیات برای آنها میسر نباشد، دچار اختلال در کارکرد شده و هر کاری میکنند تا به استعمال دخانیات موفق شوند.
• برای سنجش میزان وابستگی فرد به نیکوتین، آزمایش هایی وجود دارد که کاربردیترین آنها “تست فاگستروم” است و از امتیاز به دست آمده به عنوان یک معیار برای ارزیابی فرد استفاده میشود.
علایم قطع وابستگی به نیکوتین
در زمان ترک سیگار و دیگر انواع دخانیات، علایم محرومیت از نیکوتین در افراد مختلف متفاوت است.
این علایم از چند ساعت تا چند روز بعد از مصرف نکردن دخانیات شروع می شود و امکان دارد برای مدتها در بدن پایدار بماند (از چند روز تا چند ماه).
این علایم شامل موارد زیر است:
• اضطراب،
• خواب ناکافی و گاهی خواب آلودگی جبرانی،
• افزایش اشتها و وزن،
• احساس افسردگی و درماندگی،
• اختلالات گوارشی از جمله یبوست،
• کمحوصلگی و بیصبری،
• اختلال در تمرکز و هوشیاری،
• اختلال در قضاوت
• اختلالات حرکتی،
• سردرد،
• وسوسه کشیدن سیگار،
• کاهش ضربان قلب،
• کاهش فشار خون،
• بیقراری،
• خشکی دهان،
• خستگی،
• گرفتگی عضلات،
• سرفههای تحریکی و
• افزایش خلط.
همچنین سم نیکوتین با تاثیر بر اعصاب دستگاه گوارش، باعث افزایش حرکت رودهها میشود، در نتیجه با مصرف سیگار عوارضی چون تهوع، استفراغ و اسهال شایع است.
نیکوتین در مقادیر بالا با تاثیر بر روی سیستم اعصاب، باعث لرزش، تشنج، فلج عضلات و مرگ میشود.
سیگار كشیدن باعث تغییراتی در بدن و نحوه عملكرد می شود.
عوارض:
• بوی بد دهان
• لك شدن دندانها،
• بوی نامطبوع در لباس، مو و پوست،
• كم شدن توانایی ورزشی،
• سرفه و گلودرد،
• ضربان سریع قلب
• افزایش فشار خون،
• خطر دود سیگار موجود در محیط برای بقیه افراد،
• هزینه مالی سیگار کشیدن
دلایل ترک سیگار:
• وجود مواد شیمیایی سمی در دود سیگار،
• خطر سرطان ریه و انواع دیگر سرطانها،
• خطر بیماری قلبی،
• مشكلات وخیم تنفسی،
• از دست دادن زمان كاری یا سرگرمی به دلیل بیماری،
• خطر زخم معده و بازگشت اسید معده،
• خطر بیماری لثه،
• چین و چروک پوست،
• خطر آسیبرسیدن به جنین در زنان باردار سیگاری،
• الگوی بد برای كودكان
درمان اعتیاد
درمان اعتیاد
• هنوز درمان محکم و یکپارچه ای برای اعتیادها وجود ندارد . زیرا طبیعت اعتیاد وسوسه است نه ترس از بی کفایتی . به نظر نمیرسد که وسوسه در برابر استدلالهای منطقی درمانهای شناختی کنترل، رفتارهای درمانی یا بینش کلی درمانهای روان پویشی تسلیم شود.
• اغلب برنامه های درمانی در معرض دو مشکل همپوش قرار دارند – رها کردن -برگشت
• آنهایی که برنامه درمانی را رها میکنند تقریبا همیشه نمیتوانند تغییر کنند
• آنهایی که درمان را ادامه داده ولی دوباره به سمت اعتیاد برگشت میکنند معمولا احساس امید و کارایی خود را ناچیز میشمرند.
• این فرسایش امید و کارایی شخصی باعث میشود که آنها نتوانند برای مدت طولانی تحت درمان بیشتری قرار بگیرند
• لذا پژوهشگران در این زمینه شیوه های خود را موثرتر و نه بسیار موثر و دستاوردهای خود را متوسط و نه باعظمت و نتایج خود را متغیر نه مستمر توصیف میکنند.
الکلیسم
• انجمن الکلی های گمنام AA خود را اینگونه توصیف میکند :
o معاشرت مردان و زنانی که در تجربیات پایداری و امید خود با هم شریک میشوند بلکه بتوانند مشکل مشترک خود را حل کنند و به دیگران کمک کنند از الکلیسم نجات یابند.
o زمانیکه یک فرد الکلی اولین تماس خود را با AA برقرار میکند میداند که الکل یک مشکل است و این اولین گام مهم است.
o بعدا دو تن از اعضای گروه با این فرد ملاقات میکنند و او را به گروه دعوت میکنند.
o گروه بر خودیاری تاکید میکند و جای تردید باقی نمیگذارد که فرد الکلی مشکل باده گساری را کنترل کند و نه بالعکس .
o این گروه در مدت تلاش فرد الکلی برای ترک از او حمایت میکند و به او امیدواری میدهد
o در واقع وقت دریافت حمایت از دیگران، به فرد الکلی کمک میکند حمایت کردن از افراد مبتلای دیگر در مشکلات مشابه همان هدف را دنبال میکند .
o در واقع وقتی الکلی های اصلاح شده به تجربه گذشته خود در AA فکر میکنند ، نوعدوستی و انسجام گروهی را دو جنبه بسیار مهم آن میدانند.
سیگار کشیدن
o این معضل کمتر از الکلیسم نیست .
o برخلاف خوردن مشکل، میتوان فهمید چه چیزی رفتار سیگار کشیدن را تقویت میکند.
o فردی که روزی یک پاکت سیگار و در هر نخ ۱۰ پک به یک سیگار میزند در سال ۷۰،۰۰۰ واحد نیکوتین و تار مصرف میکند که این مقدار در مقایسه با اعتیادهای دیگر بی نظیر است.
o ترک دادن سیگاریهای مزمن کار آسانی نیست.
o بهترین روش آنهایی هستند که طیف وسیعی از راهبردهای رفتاری را بکار میگیرند.
o یک بررسی که ترکیبی از درمان با ایجاد بیزاری ،مدیریت قراردادی،جلسات تقویت کننده، و تماس و حمایت گروهی را بکاربرد ۷۶ درصد میزان پرهیز شش ماه بعد از درمان به بار آورد.
o متاسفانه اینگونه نتایج چشمگیر به ندرت تکرار شده اند.
o در واقع میزان برگشت مثل اغلب اعتیادها بلای جان درمانهای سیگار کشیدن بوده اند.
o ظرف مدت یکسال میتوان انتظار داشت ۷۵ درصد سیگاریهای اصلاح شده دوباره سیگار دود میکنند.
o سیگاری ها ترجیح میدهند که بدون کمک حرفه ای زیاد سیگار را ترک کنند.
o برنامه های خودیاری تلویزیونی تا اندازه ای موثر بوده و کارایی آن زمانی بیشتر میشود که یک نظام حمایت اجتماعی برقرار شده باشد
o در ضمن داشتن یک رفیق برای روی آوردن به او بویژه در مواقع پریشانی و وسوسه همراه با فقدان نسبی نظارت و رویدادهای عذاب آور به اثر مثبت این برنامه ها کمک میکند.
سوءمصرف دارو
• برای درمان آن بوِیژه درمان هروئین سه نوع درمان تا اندازه ای موثر بوده است:
o نوع اول : تحریک آزارنده ای مثل شوک برقی را با توصیفهای مراجع از نیاز خود به این دارو و مصرف آن همایند میکند.
این برخورد مستقیم با لذات دارو ، اغلب با آموزش آرمیدگی و حساسیت زدایی منظم برای کاستن از تنشی که مصرف دارو را در ابتدا ترغیب میکند ترکیب میشود. اما شیوه هایی نظیر این نقطه ضعفهای جدی دارند.
اول اینکه این روشها نمیتوانند از دفتر درمانگر به محیط اجتماعی فرد معتاد تعمیم یابند.
ثانیا در حالیکه نظریه زیربنای شیوه های آزارنده خاطر نشان میکند که وقتی شوک با میل همایند میشود افراد باید احساس اضطراب کنند
در واقع آنها معمولا احساس بی تفاوتی میکنند.
بنا براین این شیوه پاسخی را که برای مقاومت کردن در برابر فشارهای اجتماعی و شخصی که باعث اعتیاد به دارو میشود به اندازه کافی نیرومند باشد فراخوانی نمیکند و بالاخره اینکه ملاحظات اخلاقی نیز وجود دارند
معمولا قانون معتادان به دارو را ملزم میسازد به اینکه تحت درمان قرار بگیرند.
آیا واقعا مجبور کردن آنها به اینکه تحت این درمان خشن قرار بگیرند منصفانه است؟
لذا این ملاحظات افراد را بر آن داشت که نوع دوم درمان را بکارگیرند.
o نوع دوم : داروی متادون را جایگزین مصرف هروئین میکند.
در این حالت اگر فرد معتاد مصرف هروئین را از سر بگیرد جلوی شتاب ناشی از آن را بطور جزئی میگیرد.
نتایج مقدماتی برنامه های نگهداری متادون نشان داد که تعداد حبسها به میزان ۹۸ درصد و فعالیتهای جزایی به میزان ۹۴ درصد کاهش یافتند
علاوه بر این چون متادون هشیاری نسبتا روشنی برای فرد معتاد باقی میگذارد این مطالعه نشان داد :
معتادان سابق علاقه جدیدی به زندگی پیدا کردند توانستند استخدام شوند و شغل خود را حفظ کنند.
با این حال موفقیت چشمگیر برنامه های مقدماتی در بررسیهای بعدی دیده نشدند .
شواهد نشان میدهد که حداقل ۵۰ درصد معتادان ثبت نام شده به مدت یکسال در این برنامه میمانند میزان برگشت بالاست. بعلاوه متادون خود داروی اعتیاد آوری است
اکنون بازار سیاه دارد و خودش خطرناک است
تعداد زیادی مرگ ناشی از مصرف بیش از اندازه متادون گزارش شده است.
بعلاوه بسیاری از معتادان به هروئین که در محله های فقیر نشین زندگی میکنند احساس میکنند که متادون یک داروی تشکیلاتی است .
متادون مسکنی برای فقر است که اغلب باعث میشود افراد به هیجانهای هروئین روی آورند و آن را روشی اعتیاد آور برای کنترل کردن خود میدانند
و بالاخره همان مخالفتهای اخلاقی نسبت به شیوه های آزارنده در اینجا نیز مطرح است که میگوید آیا منصفانه است که معتادان هروئین را به داروی دیگری بنام متادون معتاد کنیم.
o نوع سوم : درمان شامل خودیاری است.
برنامه های اقامتی که گروه هایی چون odyssey house ، daytop village , synanon آنها را اجرا میکنند.
پذیرش در این جوامع انتخابی و مصرف دارو ممنوع است.
معتادان باید از دوستان سابق و خانواده دوری کنند
در ساخت اجتماعی جامعه درگیر شوند
از پله اول شروع کنند
ابتدا کار حقیری انجام دهند
با عملکرد خوب و رفتار فارغ از دارو ، پله های ترقی کار را طی کنند.
تمام ساکنان در گروه درمانی فشرده شرکت میکنند
این جوامع اهداف متفاوتی دارند برخی از آنها مثل synanon از ساکنان میخواهند برای همیشه در جامعه باقی بمانند
برخی دیگر مثل odyssey house بر برگشت معتادان به جامعه تاکید دارند.
روش دوازده قدم
دوازده قدم
Twelve Steps
دوازده قدم برنامهای متشکل از مجموعهای از اصول راهنماست که برای بهبودی از اعتیاد، وسواسهای رفتاری و دیگر مشکلات رفتاری بهکار میرود.
دوازده قدم طریقتی با جهتگیری روانی است که بر پایه اقرار به عجز شخصی و پذیرش کمک یک نیروی برتر بنا شده است.
این برنامه نخست در انجمن الکلیهای گمنام ایجاد شد و در سال ۱۹۳۹ در کتاب بزرگ الکلیهای گمنام منتشر شد.
در ۱۹۵۳ معتادان گمنام و پس از آن انجمنهای مشابه دیگری با مبنا قرار دادن این اصول تشکیل شدند.
متن دوازده قدم:
1. ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.
2. ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر میتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.
3. ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه که او را درک میکردیم، بسپاریم.
4. ما یک ترازنامه اخلاقی بیباکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم.
5. ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.
6. ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.
7. ما با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.
8. ما فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم تهیه کرده و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.
9. ما بطور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران لطمه بزند.
10. ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.
11. ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطهٔ آگاهانه خود با خداوند، بدان گونه که او را درک میکردیم شده و فقط جویای آگاهی از ارادهٔ او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.
12. با بیداری روانی حاصل از برداشتن این قدمها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوردیم.
اعتياد:
1. برنامههای ۱۲قدمی، اعتیاد را به عنوان یک بیماری می شناسد. تأکید این برنامهها بر روی تأثیرات بیماری اعتیاد در جسم و روح اشخاصی است که این بیماری در آنها توسعه یافته است.
نوع مادۀ مصرفی و یا رفتار ویرانگر این اشخاص مد نظر نمیباشد.
ما زمانی که از اعتیاد رنج می بریم به احتمال زیاد ترکیبات مختلفی ازمواد مخدر و همچنین رفتار و عادات ویرانگر را مورد استفاده قرارمی دهیم.
برای مثال، ممکن است هروئین مصرف کنیم تا نشئه شویم، قرص بخوریم تا بتوانیم بخوابیم،
الکل مصرف کنیم تا آرامش پیدا کنیم و غذا بخوریم تا احساس کرختی کنیم و… .
به این ترتیب هریک از مواد یا رفتارهای ویرانگر برای برطرف ساختن بخشی از مشکل مان که بدن ما بطور طبیعی قادر به تامین آن نیست، کمک می کند.
2. برنامههای ۱۲قدمی بر این باورند که دو بُعد انسان بر اثر اعتیاد تحت تاثیر قرار می گیرد:
جسمی، روانی.
از عارضه جسمی اعتیاد با عنوان آلرژی یا حساسیت یاد می شود که در فرد ایجاد اجبار به مصرف نموده و با وجود عوارض و پی آمدهای ناگوار مصرف مواد یا رفتارهای ویرانگر در او به کار خود ادامه دهد.
عوارض روانی با پدیده ای که ویار و وسوسه نامیده می شود، همراه است.
ناهنجاری معنوی بر اثر خود محوری یا داشتن اتکای بیش از حد به ارادۀ خود بوجود می آید.
به عنوان مثال در انجمن معتادان گمنام (NA) این جمله در قدم اول (ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود) به این نکته اشاره دارد که بیماری اعتیاد باعث شده است تا ذهن و جسم ما حالت غیر عادی پیدا کند و قدرت انتخاب نداشته باشیم و نتوانیم مصرف مواد خود را تحت کنترل درآوریم .
جنبه روانی بیماری اعتیاد تحت عنوان دیوانگی یا نداشتن سلامت عقل تعریف شده است.
نداشتن سلامت عقل موجب می شود تا با وجود دانستن اینکه ما نمیتوانیم با شروع دوباره مصرف مواد مخدر یا یک رفتار ویرانگر، از آن کار دست برداریم یا با این تصور که این بار نتیجه با دفعات قبل تفاوت خواهد داشت؛ مصرف و یا رفتار خود را تکرار می کنیم. غیر قابل اداره بودن زندگی که در قدم اول بدان اشاره می شود به عواقب و تغییراتی که در زندگی مان ایجاد می شود؛ همچون از دست دادن کار، خانواده یا مشکلات قانونی ناشی از اعتیاد اشاره می نماید.
3. شناخت اعتیاد به عنوان یک بیماری نکته ای است که در کلیهٔ برنامههای ۱۲قدمی پذیرفته شده و از لحاظ علمی و پزشکی نیز در سراسر جهان به اثبات رسیده است.
بیشتر روشهای درمانی که امروزه برای درمان بیماری اعتیاد به کار گرفته می شوند؛ براساس برنامههای ۱۲ قدمی و موفقیتی است که این برنامهها داشتهاند.
راهنما و رهجو
راهنمائی، بخش حياتي كمكهاي رایگانی است که در انجمنهای ۱۲ قدم به ما ارائه میشود و در آن یک عضو با تجربه انجمن، یک عضو ديگر را كه علاقه به بهبودي از طريق ۱۲ قدم دارد حمايت ميكند.
رابطه بين راهنما و رهجو رابطهاي مقدس و معنوی است که براي هر دو طرف سودمند است.
راهنما در واقع مهمترين ابزاري است كه در اختيار تازه واردين به برنامه ۱۲ قدم قرار دارد.
بدين وسيله ميتوان براي دريافت حمایت در برنامه بهبودي و عمل كردن به ۱۲ قدم به وي مراجعه کرد.
راهنما یک فرد با تجربه در حال بهبودی در انجمن است كه مسئولیت راهنمائی یک معتاد ديگر را كه اغلب تازه وارد است و رهجو نامیده می شود بر عهده می گیرد تا اینکه با كاركرد ۱۲ قدم در راستاي بهبودی قدم بردارد.
رابطه میان راهنما و رهجو رابطه ای داوطلبانه و غیر رسمی و براساس اصول و ماهیت برنامههاي ۱۲ قدم است که صرفاً بر اساس تبادل تجربیات و نیرو و امید اعضای انجمن به یکدیگر انجام می شود.
اصول راهنمائی به بهترین شکل ممکن درقدم دوازدهم تشريح شده است و به ما پیشنهاد می کند تا پیام بهبودی را به معتادان دیگری که در عذاب هستند منتقل کنیم.
” با بيداري روحاني حاصل از برداشتن اين قدمها، ما كوشيديم اين پيام را به ديگر (معتادان يا الكليها) برسانيم و اين اصول را در تمام امور زندگي خود به اجرا درآورديم.”
برخی از مواردي که یک راهنما میتواند در راستاي بهبودی شما انجام دهد از قرار زیر است:
• راهنمایی کارکرد قدمها
• ايجاد تعلق به انجمن
• حمايت در مواقع بحراني
• ظرفیت سازی اعتماد
• تمرکز روی بهبودی
• الگو شدن در بهبودی
• ارائه یک رابطه سالم
قماربازی
وسوسه شديد قماربازی بیمارگونه
Pathological Gambling
دورههای قماربازی مکرر
معمولا منجر به درهم گسیختگی اجتماعی-اقتصادی، مقروض شدن و فعالیتهای غیر قانونی شود.
میزان برد و باخت مهم نیست. مهم اجبار به عمل قمار است.
آتش افروزی
وسوسه شديد یا جنونِ
آتش افروزی
Pyromania
جنون آتش افروزی ، تكرار ایجاد حریق عمدی.
عمل صرفاً براى لذت بردن هاى آنى صورت ميگيرد.
آتش افروزيهاى براى از بين بردن شواهد و مجرمانه جزو اين حالت نيستند.
دزدی
وسوسه شديد یا جنون
دزدی
Kleptomania
وسوسه اجبار به دزدی ، عبارت است از دزدی مکرر از فروشگاهها که در آن عمل دزدی مهم است نه شی دزدیده شده و کمتر از پنج درصد دزدان فروشگاهها را شامل میشود.
معمولاً اين نوع دزدى براى ابراز خشم و انتقام و يا مشكلات روانى ديگر صورت ميگيرد.
موکنی
وسوسه شديد یا جنونِ
کندن مو
Trichotillomania
وسوسه کندن مو یا موکنی، عبارت است از کندن مو که منجر به طاسی لکهای میگردد، عمل صرفاً براى لذت بردن هاى آنى صورت ميگيرد
کندن موی سر شایع است.
ابروها پلکها و ریش کمتر و موی تنه و زیر بغل ندرتاً هدف قرار میگیرد.
خرید
وسوسه شديد یا جنونِ
خرید کردن
Shopaholic
حس اجبار به خريد كردن و خرج كردن های مكرر.
خريدهاى:
• زايد
• غير ضرورى
• گران.
اينترنت
اعتياد به اينترنت و بازیهای رایانهای
Internet addiction
اعتياد به اينترنت، شدت تمايل به استفاده از اينترنت، وقت گذاشتن بيش از حد در آن به انحاى مختلف.
مشخصه اعتياد به اينترنت:
• استفاده بیش از حد و صدمهآور از اینترنت،
• افزایش زمان چت کردن،
• وب گردی،
• قمار اینترنتی،
• خرید اینترنتی،
• کاوشهای وبسایتهای مستهجن
استفاده بیش از حد و مشکل اینترنت در تمام سنها، محدودههای اجتماعی، اقتصادی، و آموزشی گزارش شده است.
سازمان بهداشت جهانی “اعتیاد به بازیهای رایانهای” را رسماً به عنوان یک بیماری معرفی کرده است.
در آخرین ویرایش DSM5 و ICD، علاقه وافر هم به “بازیهای ریانهایی” و هم “شبکههای اجتماعی” تحت عنوان اختلال روانی جای گرفته.
جنون جنسى
وسوسه شديد و جنون جنسى
Sexual compulsion
وسوسه شديد و اجبارى یا جنون جنسى، شامل تشديد ميل به افكار و رفتار جنسى است.
این اختلال ميتواند عواقب خطرناكى در پى داشته باشد.
انتخاب شریک خطرناک، افزایش احتمال بیماریهای مقاربتی و افسردگی، از جمله عواقب این اختلال است.