خود واقعی و خود کاذب
True Self and False Self
• خود واقعی و خود کاذب مفاهیم مربوط به روانکاوی است. این مفاهیم، در سال 1960 توسط وینیکات Winnicott معرفی شدند.
( Donald Woods Winnicott (1896 –1971
• “خود واقعی” برای توصیف:
o حس و شعور فرد بر اساس تجارب معتبر و خودبرانگیخته خود، spontaneous authentic experience
o حس زنده بودن خود،
o باور یک خود واقعی، به کار میرود.
• “خود کاذب” به عنوان یک نمای دفاعی تلقی میشود. “خود کاذب” در موارد شدید می تواند موجب:
o ترک یا فقدان خودبرانگیختگی، lacking spontaneity
o احساس مردگی
o حس تهی و پوچی، در پشت نقاب و صرفاً یک ظاهر واقعی گردد.
• “خود واقعی” ریشه در اوایل شیرخوارگی و نوزادی دارد، تجربه و شناخت و درک زنده بودن نوزاد است، از جملهِ این شناخت ها، پمپاژ خون و تنفس ریه ها در نوزاد است، “خود واقعی”، به سادگی، بودن است، در این کودک یک حس و تجربه «واقعی بودن» ایجاد میشود، sense of reality . این حس در کودک «ارزش زیستن» ایجاد می کند.
خودبرانگیختگی و حرکات غیر کلامی کودک، از یک حس غریزی میآید، instinctual sense . اگر این حس، توسط مادر یا مراقب اصلی motherer پاسخ داده شود، آنگاه تبدیل به پایه ای برای رشد، شناخت، و توسعه مستمر «خود واقعی» میگردد. ولی اگر مادر به اندازه کافی خوب نبود، چه؟ تاکید میشود، پدر و مادرِ به اندازه کافی خوب، نه لزوما کامل! خودبرانگیختگی نوزاد در معرض خطر است، خطر ناشی از نیاز به انطباق نوزاد با خواسته ها وانتظارات پدر و مادر. نتیجه این عدم تطابق، «خود کاذب» نامیده می شود، جایی که «انتظارات و حرف مردم» مهم شده و بر فرد غالب میگردد!
«انتظارات و حرف مردم» میشود «خود کاذب»، «خود واقعی» میشود «خود کاذب»، مشکلی که به «اصل و ریشه بودن» متصل است، و آنرا هدف میگیرد.
• خطر در این است که:
از طریق «خود کاذب»، نوزاد، مجموعه ای از روابط نادرست ایجادمی کند، فرد با استفاده از تظاهر ناخودآگاه introjections خود ،حتی به یک نمایش واقعی بودن هم نائل میشود، در حالی که این صرفا یک نمای ظاهری است، و در واقعیت پنهان، پوچی بی ثمری است.
وقتی که نوزاد اقدام به همسویی با مادر attunement بپردازد، خطر به صورت ویژه ای حادتر میشود، در واقع مادر است که باید با نوزاد همسویی نماید، نه بالعکس، یعنی تشکیل و ایجاد یک نوع شناخت جدا از خود. dissociated recognition. شناخت خود بر اساس شخصی غیر خود، به جای شناخت بر اساس خود شخص و خودبرانگیختگی!
زمانی که چنین «خود کاذب» پاتولوژیک و بیمارگونه ای، به حرکات و رفتار خودبرانگیختگی «خود واقعی» تبدیل شود، در واقع یک تقلید بی جان و مرده و خفه است. در حالیکه عدم تبدیل«خود کاذب» به «خود واقعی»، از اهمیت حیاتی بسزایی در جلوگیری از چیزی بدتر است: نابودی، تجربه نابودی، نابودی بهره برداری از «خود واقعی» پنهان شده خود.