Thomas Szasz

نکات کلیدی نظرات توماس شاز

1920-2012
Psychiatrist, Psychoanalyst,
Academic-State University of New York Upstate Medical University

خودكشى حق مسلم يك إنسان است!

2. اگر با خدا حرف ميزنيد، داريد دعا ميكنيد. اگر خدا با شما حرف ميزند، شيزوفرنى هستيد. اگر درگذشتگان با شما حرف ميزنند، معتقد به روح هستيد. اگر شما با درگذشتگان حرف ميزنيد، شيزوفرنى هستيد.

3. در دنياى حيوانات يا بايد بكشى يا كشته ميشوى. در دنياى انسانها، يا بايد خودت رأ معرفى كنى، يا برايت شخصيتى مشخص ميكنند.

4. بى حوصلگى، دلزدگى و ملالت ذهنى داشتن احساس بيهوده و بى خود بودن همه چيز است. آرامش يعنى هيچ چيزى بيهوده نيست.

5. خوشنودى و خوشبختى يك تصور خياليست. قبلاً از طرف زنده ها به مردگان نسبت داده ميشد. اكنون از طرف بالغين به كودكان، و از طرف كودكان به بزرگسالان نسبت داده ميشود. قبلاً ميگفتند خوش به حالش مرد، حالا بزرگها به بچه ها ميگويند خوش به حالتان، و كودكان به بزرگها ميگويند خوشا به حالتان.

6. اظطراب يعنى در شرايطى كه همه چيز به نفع شماست هم دوست نداريد ريسك كنيد. شجاعت يعنى اگر شرايط به نفع شما هم نباشد، عمل مى كنيد.

7. قضات، دادرسان، وكلا، و روانپزشكان، همگى با عطش و اشتياق قلبى زيادى ميخواهند بدانند كه چرا يك متهم عمل مجرمانه اى انجام داده، ولى عملشان كاملا برعكس است. تمام تلاششان در دادگاه اين است كه همه حرف بزنند جز خود متهم، مخصوصا اگر جرم متهم سياسى يا روانى باشد.

8. گفته ميشود كه قديميترين حرفه دنيا فاحشگى است. در واقع آن شغل يك مدل ساير شغلهاست. كارگر هم براى پول كنترل خود را دست كارفرما ميدهد. ولى از آنجا كه فاحشگى يك كار منفعلانه است، نقش بدى به خود گرفته است.

9. مردم اغلب ميگويند فلانى خود رأ پيدا نكرده است. اما اين “خود” يك چيز يافتنى نيست، بلكه هر شخصى انرا براى خود خلق ميكند.

10. دو عمل اشتباه توليد يك كار درست نميكنند. ولى ميتوانند بهانه خوبى باشند.

11. شخص احمق نه مى بخشد و نه فراموش ميكند. ساده لوح هم مى بخشد و هم فراموش مى كند. عاقل ميبخشد ولى فراموش نمى كند.

12. آدم عاقل احترام به خود رأ غير قابل مذاكره ميداند. وى آنرا با هيچ چيزى، چه سلامتى و چه ثروت، معامله نميكند.

13. مردم افراد معتاد رأ تحت تاثير الكل يا مواد مخدر يا مواد شيميايى ديگر ميشناسند و ميگويند حركات و رفتار آنها تحت تأثير آن مواد است. در حاليكه افراد ميتوانند همين عيوب رأ تحت تأثير موارد روانى داشته باشند. مواردى همچون مذاهب و ايسمهاى مكتبى مختلف هم همين اثر رأ دارند.

14. قبلاًها كه مذهب از علم قويتر بود، أدمها جادو رأ دارو ميدانستند. الان دارو رأ جادو ميدانند.

15. كودك زمانى بالغ ميشود كه بفهمد حق اشتباه كردن رأ دارد.

16. والدين دو انضباط كاملا متضاد رأ به كودكانشان مى امورند. هم به او ياد ميدهند كه مطيعشان باشند، و هم ميخواهند مستقل بار بيايند.

17. مردم و بخصوص روانپزشكان ميگويند كه علل اصلى جرم اختلال روانى و فقر است. دارا بودن اختلال روانى بنابراين، يك روش و رَآه دفاع از متهم در قانون جزاييست. اما اگر باور داشتيم كه فقر هم علت جرم است، بايد دفاع فقر هم ميداشتيم. وكلا بايد اساتيد اقتصاد رأ هم براى شهادت به دادگاه مياوردند.

18. مثلى هست كه ميگوىد، نبايد دست يارى ده رأ بريد. ولى اگر آن دست مانع كمك خودتان به خودتان باشد، بايد آنرا بريد.

19. سهل انگارى در تربيت كودكان بر اين أصل أستوار است كه از يك سو با آنها همچون افراد بالغ رفتار كنيد، و در سوى ديگر نگذاريد هرگز بالغ شوند.

20. روشن فكرى و داشتن ديد واقع بينانه بيشتر شجاعت ميخواهد تا هوش.

21. نسبت “شك” به “يقين” مثل نسبت “روان رنجى” است به ” روان پريشى”. روان رنج در شك است و از افراد و چيزها مى هراسد. روان پريش به آن ادعاها اطمينان دارد. به عبارت ديگر، روان رنج مشكلاتى دارد ولى روان پريش جواب دارد.

22. بلوغ و بزرگسالى فاصله بسيار كوتاهى بين بچگى و پيرى است. هدف عصر جديد جوامع صنعتى، هر چه كوتاه تَر كردن اين دوره است.

23. هر عملى كه منجر به آگاهى و بيدارى فرد منجر شود، مستلزم قبول آسيب به عزت نفس از جانب خود وى است. به همين علت است كه كودكان سريعتر ياد ميگيرند چون هنوز خود رأ مهم نميدانند.

24. روان درمانى انفرادى (نه گروهى)، يعنى مكالمه انسانى و منضبط يك روانشناس با يك شخص پريشان. پس روانشناس بايد پخته، لطيف و داراى ديد درستى از فلسفه زندگى داشته باشد. روانشناس بايد صبور باشد، شنونده خوبى باشد، فروتن و متواضع باشد، كمتر حرف بزند و اندرزگو نباشد.

25. يك معلم بايد اختيار حداكثر و قدرت حداقل داشته باشد.

26. تنبيه ديگر منسوخ شده، زيرا باعث تمايز روانى بين افراد ميگردد، ومردم دمكرات از اين اختلاف گذارى متنفرند. ما مردم يك گناه بى معنى دسته جمعى رأ به مسوليت پذيرى معنى دار فردى ترجيح ميدهيم.

27. قديما، مردم دنبال يافتن جادوگر بودند، امروز دنبال افراد روان پريش.

28. روان درمانى يك مكالمه خصوصى و محرمانه است و هيچ ربطى به بيمارى، دارو، و مداوا ندارد.

29. ميگويند كه قتل غيرقابل تصور است. بر عكس، كشتن در بين بيشترين تصورات افراد در ميان انواع جرمهاى ديگر است.

30. اكثر مردم هرگز نميتوانند به فكر كشتن يك شخص غريبه بيافتند. ولى همين مردم به اندازه زيادى آنقدر خشمگين شده اند كه به فكر قتل همسر، فرزند، برادر، خواهر و منسوبين بيافتند.

31. انسانها براى پايدار و أمن كردن جامعه خود، دست به توليد تابو و حرامسازيهاى اجتماعى ميزنند. به همين علت از خبر قتل عميقاً به هم ميريزند.

32. بزرگترين راز يك قتل آن است كه ما دقيقاً نميدانيم چرا مردم ميكشند.

33. در تعريف، در يك جامعه با سلامت روانى، نه كشمكش و نزاعى هست، نه جنگى، نه قتل و كشتارى، نه جرمهاى خيابانى، نه بى خانمانى. به عبارت ديگر بهشت روى زمين است.

34. وقتى كسى نتواند بر خود بخندد، ديگران به او ميخندند.

35. خودكشى يك حق مسلم انسان است. اين حق به معنى مطلوب بودن آن نيست. بلكه به اين معنى است كه جامعه اخلاقاً حق دخالت به زور و جلوگيرى از خودكشى كسى رأ ندارد. نتيجه اين دخالت هر چه صغيرتر كردن و تحقير بيشتر شخص خودكشى كننده است.

36. ياد گرفتم كه: كار اشتباه و غلط ميتواند خطرناك باشد. اما كار درستى كه مورد تأييد جامعه نباشد، ميتواند نابود كننده باشد.

37. برخى مردم آزادى رأ مى پسندند زيرا، آزادى از كنترل شدن و تحقيرشدنشان توسط ديگران جلوگيرى ميكند. آزادى ميتواند موجب احترام و سرافرازى آنها باشد. در سوى ديگر، برخى مردم از آزادى بيزارند زيرا، آزادى آنها را با تواناييها و امكانات خودشان روبرو نموده و در نتيجه ميتواند آنها رأ با بى اهميت بودن هستيشان آشنا سازد.

38. جوانان و پيرها در مقابل منسوبينى كه مايلند با روانى شمردنشان، از دستشان خلاص شوند، بى دفاعند. همين موضوع در ارتباط با روانپزشكانى كه زندگيشان از آن تامين ميشود نيز صادق است.