هوش
انواع هوش در انسان
هوشِ فيزيكى يا PQ به معنى قابليت شناخت و بكارگيرى توانايى هاى جسمى فرد است.
هوشِ عقلانى يا IQ به معنى قابليت شناخت و بكارگيرى توانايى هاى دركى و ذهنى فرد است.
هوشِ عاطفى يا EQ به معنى قابليت شناخت و بكارگيرى توانايى هاى هيجانى و احساسى فرد است.
هوشِ معنوى يا SQ به معنى قابليت شناخت و بكارگيرى توانايى هاى معنوى و روحانى فرد است.
به صورت کلی هُوش را توانایی آموختن و کاربرد مهارت هایی تعریف میکنند که برای سازگاری موفقیت آمیز با نیازهای فرهنگ و محیط فرد لازم است.
هوش، یک توانایی یک بعدی نیست. هوشهای چندگانه ای وجود دارند.
متاسفانه، اگرچه هُوش از موضوعاتی است که در حوزه روان شناسی بسیار مورد بحث قرار گرفته است، تعریف استانداردی درباره آن وجود ندارد. شاید بتوان به صورت کلی هُوش را توانایی آموخیتن و کاربرد مهارت هایی تعریف کرد که برای سازگاری موفقیت آمیز با نیازهای فرهنگ و محیط فرد لازم است. وجه اشتراک بیشتر آزمون های هوشی آن است که ضریب هُوش (IQ) انسان را اندازه گیری می کند. ضریب هوشی (IQ) به تنهایی نمی تواند هوشِ کلی افراد را اندازه گیری کند. زیرا IQ اساسا استعداد تحصیلی را اندازه گیری می کند.
ده نوع هوشِ اولیه وجود دارد
1 – هوشِ کلامی (زبانی):
به درک معنای واژه ها و استدلال از طریق کلمات اشاره دارد. شاعران، نویسندگان و سخنوران چیره دست به میزان زیادی این توانایی را دارند. موفقیت تحصیلی به این هوش بستگی دارد، بخش اعظم آزمون های پیشرفت و IQ این توانایی را می سنجیدند، در جوامع امروزی این هوش محور توجه است.
2 – هوشِ عددی:
نوعی توانایی ریاضی – منطقی است. دانشمندان، حسابداران و فیزیک دانان بیش از دیگران از این توانایی بهره مندند و موفقیت تحصیلی به آن بستگی دارد. بخش اعظم آزمون های IQ و پیشرفت براساس این توانایی بوده است، در جامعه تحسین برانگیز است، ولی دور از دسترس پنداشته می شود.
3 – هوشِ فضایی:
نوعی توانایی تجسم و عملیات فضایی است. بدون آن نمی توان اشکال پیچیده را دستکاری یا خلق کرد. صفحه آرایی ها، ساخت نمونه ها، ساختارها و طرح های گرافیکی به این هوش وابسته است. از طریق این هوش می توان نقشه را خواند و به مقصد رسید. مهندسان، ملوانان، معماران، مجسمه سازان، نقاشان، باغبانان و جراحان به وفور از این هوش بهره می برند.
4 – هوشِ میان فردی:
توایی مربوط به ارتباط با افراد و درک آنها. این هوش، به درک بهتر احساس و افکار دیگران منجر می شود. هوش بین فردی شاید پیچیده ترین توانایی و ضروری ترین ابزار برای موفقیت در زندگی باشد، مگر اینکه موفقیت صرفا کسب مدال های جهانی المپیاد ارزیابی شود. فروشندگان موفق، سیاستمداران، معلمان، مشاوران، رهبران مذهبی و رهبران دیگر گروه ها باید هوش میان فردی بالایی داشته باشند.
5 – هوشِ درون فردی:
چنان که گفتیم هوشِ میان فردی توانایی درک و سروکار داشتن با دیگران است، بنابراین هوشِ درون فردی توانایی درک و سروکارداشتن با خود است. نام دیگر این هُوش، بینش شخصی است. درک خود برای همه ما بسیار مهم است. افرادی که با خود سازگارند هوشِ بین فردی زیادی دارند و کسانی که با خود در جنگ اند، در این بخش کاستی دارند. این هُوش ضرورتا توام با دیگر هوشها نیست. برای مثال برخی از افراد هوشِ عددی و کلامی بالایی دارند، اما رفتارهای خودتخریبی زیادی از خود نشان می دهند. هیچ یک از استعدادها و توانایی های ممتازشان در دیگر حیطه ها به شادی آنان نمی انجامد. زیرا یا هوش بین فردی آنان نقص دارد یا اینکه کاملا کاربردی (عملیاتی) نیست. به منظور موفقیت در زندگی، باید از خطاهای خود آگاه شویم و آرزوها و ویژگی های شخصی خود را ارزیابی کنیم. البته مشاوره با افراد متخصص به رشد هوش میان فردی و بین فردی کمک می کند.
6 – هوشِ فیزیکی (جسمی):
هوش فیزیکی توانایی استفاده درست از بدن و حرکات بدن است. برخی بر این باورند که ورزشکاران افراد باهوشی نیستن دو باید از طریق بازی کردن در گروه ورزشی پیشرفت کنند. اما در حقیقت، ورزشکاران ماهر، هوش فوق العاده ای دارند. ورزشکاران المپیک باهوش اند. هوش بدنی توانایی بالا و پیچیده ای محسوب می شود، زیرا نیازمند محاسبات زیاد، حرکات هماهنگ، تعادل ظریف، وضعیت مناسب اندام و فضاسازی در جهت هماهنگی با بدن شخص است.
7 – هوشِ حسی:
منظور از این هوش، توانایی استفاده از حواسی مانند بینایی، شنوایی و بویایی است. بسیاری از ما توانایی استفاده کامل از حس خود را نداریم. می بینیم، ولی مشاهده نمی نکیم؛ می شنویم، ولی گوش نمی دهیم؛ و لمس می کنیم، اما احساس نمی کنیم. ما در فضایی مه آلود زندگی می کنیم. برای آزمون این گفته یک چشم خود را ببندید. ملاحظه کنید با یک چشم چه میزان کمتر می بینید. متاسفانه، بیشتر اوقات ناخواسته این کار را انجام می دهیم. ما برای مدیریت محیط از حس های خود به طور کامل بهره نمی گیریم.
8 – هوشِ معنوی:
این هوش توانایی به وجود آوردن زندگی متعادل با جهان، طبیعت و محیط اطرافمان است. یعنی توانایی زیندگی هماهنگ با همه انسان ها و موجودات دیگر. هونش معنوی یعنی باورکردن قدرت خداوند، علاقه به انسانیت و پذیرش حضور یک قدرت والاتر. ثمره این هوش، عشق عالمگیر، مهربانی و ملاطفت به عنوان بخشی از ویژگی شخص است. انبیا، قدیسان و سایر رهبران معنوی دارای چنین هوشی بوده اند. اگر شما این خصیصه را دارید، باهوش اید.
9 – هوشِ خلاقانه:
توانایی توجه به موضوعات، اتفاقات و مسائل به شیوه ای کاملا تازه و بدیع حاصل این هوش است. افکار خلاق در مقابل افکار متعارف قرار می گیرند. گاهی بعضی از راه حل ها تنها می تواند از یک ذهن خلاق نشات بگیرد. وقتی می گوییم مشکلی قابل حل نیست، منظورمان این است که مشکل از طریق منطق متعارف قابل حل نیست، اما شاید این مشکلات با رویکرد متفاوت به مشکل قابل حل باشد. مثالی از قانون جاذبه زمین می زنیم. همه مردم می بینند که سیب از درخت می افتد، اما نیوتن افتادن سیب از درخت را از دریچه دیگری دید و نیروی جاذبه را کشف کرد.
آزمون های IQ و کلامی براساس تفکر و منطق متعارف است. در تفکر و منطق متعارف برای هر پرسش تنها یک پاسخ وجود دارد. اگر شما آن پاسخ خاص را بدهید، نمره می گیرید. تفکر خلاق یعنی دادن پاسخ های متفاوت؛ پاسخ هایی که از روی عادت به ذهن ما نمی آیند. به همین سبب معمولا افراد خلاق در دوران تحصیل مشکلاتی دارند. آنها اغلب به پاسخ هایی فکر می کنند که برای دیگران نامعقول و عجیب است.
10 – هوشِ هوشها:
توانایی استفاده از سایر هوش ها و قابلیت استفاده از شیوه ای هدفمند، حاصل این هوش است. هیچ یک از ما سطوح کافی از این هوش را نداریم. بسیاری از ما حتی آنچه را که کسب کرده ایم نمی شناسیم. بسیاری با استعدادند و توانایی فوق العاده ای دارند، اما به ندرت به طور کامل از آن بهره می برند. اغلب مردم اولویت ها را نادیده می گیرند و زمانی طولانی را روی موضوعات ناچیز و بی نتیجه تلف می کنند.
بنابراین به نظر می رسد ده نوع هوش وجود دارد، شاید هم بیشتر، بهتر است بگوییم «چندین» هوش. دقیقا نمی دانیم چه تعداد. برای نمونه گاردنر نوع دیگری از هوش را شناسایی کرد: هوش موسیقی، نوابغ موسیقی که از کودکی توانایی فوق العاده ای در این زمینه از خود نشان می دهند دارای این هوش اند. همه افراد ترکیبی از این هوش ها را دارند. در یک برهه زمانی در یک جامعه خاص، برخی از هوش ها از دیگر هوش ها باارزش ترند.
خود را بشناسید و هوش های خود را پرورش دهید. علاوه بر این هوش ها سیال اند. به عبارت دیگر می توانید با تلاش هدفمند در بسیاری از زمینه ها هوش خود را ارتقا دهید. همه انسان ها به نوعی باهوشند، تنها داشتن مدال المپیاد نشان باهوش بودن افراد نیست.
هوش فيزيكى
هوش جسمانی، هوش بدنی یا هوش فیزیکی
Physical Quotient
در بحث هوش ها یکی دیگر از هوشهای کاربردی که نوابغ خاصی را میطلبد و واقعا برای رسیدن به آن باید تلاش بی وقفه و تمرینات طاقت فرسا انجام داد هوش فیزیکی یا بدنی است.
در هوش بدنی فرد با استفاده از قدرت و توانایی های بدنی و هماهنگی لحظه به لحظه ذهن و بدن حرکات فیزیکی خارق العاده ای را میتواند انجام دهد. که حتی شاید از دید بیننده تجزیه و تحلیل آن حرکت بسیار دشوار باشد. مثل زمانی که برای هر کدام از ما ممکن است پیش آمده باشد که یک حرکت رزمی یا ورزشی را میبینیم و تنها جمله ای که میتوانیم در مورد آن بکار ببریم اینگونه است.
پس هوش فیزیکی را میتوان توانایی هماهنگی کل اعضای بدن با ذهن تعریف کرد.
یکی از نقاط قوت این هوش وجود یک عامل محرک است که در زمانهای خاص بروز میکند و فرد را وادار به انجام حرکاتی میکند که در حالت عادی قادر به انجام آن نیست و آن ادرنالین است.
که در زمان ترشح این هرمون توانایی جسمی و قدرت تجزیه و تحلیل به شدت بالا میرود
کسانی که تسلط کاملی بر این نوع هوش دارند یا حتی میتوانند از آن استفاده کنند قادر به درک و تحلیل حرکات ورزشی در زمان بسیار کوتاهی هستند.
برای مثال رزمی کاران حرفه ای با دیدن یک فن تازه به وسیله چشم سریعا آن را در ذهن خود تحلیل و بررسی میکنند و تنها چند ثانیه بعد قادر به اجران آن هستند.
بزرگترین نابغه این هوش طبق بررسیهای محققان یکی از دانشگاههای ایالت میشیگان در سال 1995 استاد بزرگ هنرهای رزمی بروسلی معرفی شده است
هماهنگی ذهن و دیگر اعضا آرامش و تمرکز بالایی برای انسان بوجود میاورد به طوری که یک ورزشکار که در آن واحد در حال انجام یک حرکت ورزشی است به طور کامل تک تک اعضای خود را تحت کنترل دارد و هر زمان که اراده کند میتواند انها به کار گیرد.
یکی دیگر از مزایای این هوش که بیشتر در ورزشهای دو نفره سبک مبارزه ای مانند انواع کشتی و مبارزات رزمی دیده میشود قدرت حدس و آینده نگری آنی و دقیق است.به طوری که فرد مبارزه دهنده زمانی که کوچکترین حرکتی از حریف مقابل میبیند حدس میزند که وی چه حرکت و فنی را میخواهد اجرا کند و آن حرکت را بر روی خود فرض میکند سپس راههای دفاع و حمله و نقاط ضعف را بررسی میکند و سپس عکس العمل نشان میدهد.کل این پروسه 1 یا نهایتا 2 ثانیه به طول میانجامد.
ذکر این موضوع خالی از لطف نیست که این هوش در سطوح بالا و حرفه ای فقط زمانی بروز میکند که فرد بدنی ورزیده و بسیار آماده داشته باشد.که این امر همان تمرینات طاقت فرسای ذکر شده را میطلبد
کسانی که هوش فیزیکی بالایی دارند افرادی با سطح اعتماد به نفس بالا بسیار تیز بین آرام ولی در عین حال آماده و محتاط هستند.اینگونه افراد هیچگاه با پای خود به دردسر نمیافتند و معمولا در مقایسه با افراد عادی بسیار اکتیو و سر زنده و پر انرژی هستند.
بهترین راه تقویت این هوش ورزشهای رزمی پر زد و خورد است.
هوش عقلانى
ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوشبهر
IQ – Intelligence Quotient
وجه اشتراک بیشتر آزمون های هوشی آن است که ضریب هوش (IQ) انسان را اندازه گیری می کند.
ضریب هوشی (IQ) به تنهایی نمی تواند هوش کلی افراد را اندازه گیری کند. زیرا IQ اساسا استعداد تحصیلی را اندازه گیری می کند.
عددی با میانگین ۱۰۰ و انحراف معیار ۱۵ میباشد.
از این رو در ردهبندی و تقسیم هوش، به صورت میانگین نزدیک ۷۰٪ از مردم دارای هوش میانه، ۱۲٪ هوش بالاتر از میانه، ۲٪ درصد بسیار باهوش و ۱٪ افراد برگزیده را دربر میگیرند.
همین روند درباره افراد کمهوش، واپسمانده ذهنی و … در سوی دیگر پابرجا است
هوش کلامی (زبانی):
به درک معنای واژه ها و استدلال از طریق کلمات اشاره دارد. شاعران، نویسندگان و سخنوران چیره دست به میزان زیادی این توانایی را دارند. موفقیت تحصیلی به این هوش بستگی دارد، بخش اعظم آزمون های پیشرفت و IQ این توانایی را می سنجیدند، در جوامع امروزی این هوش محور توجه است.
هوش عددی:
نوعی توانایی ریاضی – منطقی است. دانشمندان، حسابداران و فیزیک دانان بیش از دیگران از این توانایی بهره مندند و موفقیت تحصیلی به آن بستگی دارد. بخش اعظم آزمون های IQ و پیشرفت براساس این توانایی بوده است، در جامعه تحسین برانگیز است، ولی دور از دسترس پنداشته می شود.
هوش فضایی:
نوعی توانایی تجسم و عملیات فضایی است. بدون آن نمی توان اشکال پیچیده را دستکاری یا خلق کرد. صفحه آرایی ها، ساخت نمونه ها، ساختارها و طرح های گرافیکی به این هوش وابسته است. از طریق این هوش می توان نقشه را خواند و به مقصد رسید. مهندسان، ملوانان، معماران، مجسمه سازان، نقاشان، باغبانان و جراحان به وفور از این هوش بهره می برند.
هوش عاطفی یا هوش هیجانی
هوش عاطفی یا هوش هیجانی
Emotional Quotient
هوش عاطفی یا هیجانی یا EQ ، میزان استعدادی است که افراد برای شناسایی و مدیریت احساسات و عواطف دیگران دارند و از آن استفاده می کنند. آنها از سه مهارت اساسی زیر برخوردارند:
1) توانایی تجزیه و تحلیل عواطف خود و احساسات اطرافیان.
2) توانایی بکارگیری عواطف و احساسات در وظایف و کارها و قابلیت کنترل عواطف خود.
3) توانایی به لبخند در آوردن دیگران، حل و فصل و رسیدگی مناسب به مسایل.
ثابت شده که افراد دارای هوش عاطفی بالا:
1. امکان لذت بردن و رفاه بیشتری در زندگی خود دارند.
2. هم در محیط اجتماعی و هم حرفه ای رشد می کنند.
3. مسائل روانی از جمله افسردگی و اضطراب کمتری دارند.
4. متفکرانه و هوشمندانه و معنی دار تصمیم گیری می کنند.
5. پیشرفت شغلی بهتری دارند.
6. در روابط خود خوشحال هستند.
7. به طور مداوم در تمام جنبه های زندگی به سمت نتایج مثبت حرکت می کنند.
افراد دارای هوش عاطفی بالا این کارها را نمی کنند؟
1- در مسایل عاطفی افراد دیگر گرفتار نمی شوند. با دقت به مشکلات دیگران گوش می کنند، مشاوره معتبر ملایم و عاقلانه ارائه می دهند، اما اجازه نمی دهند واکنش های دیگران در زندگی خود آنها تاثیر کند.
2- اهل شکایت نیستند. ناله و گله مندی دلالت بر دو چیز دارد – یک، من قربانی هستم، و دنبال کسی یا چیزی برای سرزنشم – دو، هیچ راه حلی برای مشکلات من وجود ندارد.
3- به تمناها و هوس های خود و دیگران همیشه بله نمی گویند. کنترل خود را به دست دارند. کاری نمی کنند که بعد پشیمان شوند. در تصمیم های خود قاطع هستند. نمی گویند: من نمی دانم، شاید؟ و یا ممکن است امروز ورزش نکنم، اینها باعث شک، اضطراب، و حتی افسردگی می شوند.
4- شایعه ساز و غیبت کن نیستند.
5- برای کسب شادی یا اعتماد به نفس خود، روی دیگران حساب نمی کنند.
6- درگیر منفی نگری نیستند. با توجه و تکیه بر حقایق نتیجه گیری می کنند. نمی گویند: “من جذاب نیستم، من باید بهتر انجام میدادم، من احساساتی و بدبختم.
7- در گذشته ساکن نیستند. باور دارند که گذشته در گذشته. به گذشته خود، کسانی که دوستشان داشتند، اشتباهاتی که کرده اند، و فرصت هایی که از دست دادند، احترام می گذارند و قبول دارند، اما از تجربه و اهمیت آنها در زندگی آتی خود بهره می برند.
هوش هیجانی در کودکان
سنجش و تقویت هوش هیجانی در کودکان
هوش هیجانی از جمله تواناییهای اکتسابی محسوب میشود که میتوان آن را به کودکان آموزش داد. در این یادداشت سعی بر آن است که والدین را با مفاهیم، راههای سنجش و تقویت هوش هیجانی آشنا کنیم.
پژوهشهای انجام شده در مورد هوش هیجانی نشان داده که هوش هیجانی عامل مؤثر و تعیینکنندهای در کیفیت زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بینفردی است. دانشمندان و پژوهشگران در سراسر دنیا با افزایش مشکلات رفتاری و هیجانی، از اعتماد به نفس پایین تا اضطراب و افسردگی کودکان و نوجوانان، آموزش مهارتهای لازم در زمینه هوش هیجانی را ضروری میدانند. این مهارت منجر به افزایش انطباق و احتمال بیشتر موفقیت حتی در موقعیتهای با عوامل خطرآفرین جدی خواهد شد. پژوهشها نشان داده که هوش هیجانی بیشتر از هوشبهر، پیشگوییکننده موفقیت فرد در زندگی است. افرادی که دارای کفایت هیجانی بالا هستند، مهارتهای اجتماعی بهتر، روابط درازمدت پایاتر و توانایی بیشتری برای حل تعارضات دارند. اگر چه انسانها به دلایل سرشتی و ژنتیکی در تنظیم و ابراز هیجانات متفاوت هستند اما یادگیری میتواند موجب افزایش تواناییها و مهارت افراد در هر سطحی که هستند، شود. کودکان باکفایت اجتماعی ـ هیجانی بهتر توانایی بیشتری برای تمرکز بر مشکل و استفاده از مهارتهای حل مسأله دارند که موجب افزایش تواناییهای شناختی آنان خواهد شد.
هوش هیجانی
به طور کلی میتوان گفت هوش هیجانی مجموعهای از قابلیتها، تواناییها و مهارتها است که فرد را برای سازگاری با محیط و کسب موفقیت در زندگی آماده میسازد؛ نوعی ظرفیت ادراک، بیان، فهم، کاربرد و مدیریت هیجانهای خود و دیگران است. ۶ مؤلفه هوش هیجانی عبارتند از: ۱- ارزیابی هیجانات خود، ۲- شناخت فرد از هیجانات دیگران، ۳- ابراز هیجان، ۴- تنظیم هیجانات، ۵- سودمندی هیجانات در حل مسأله و ۶- تنظیم هیجانی دیگران. (سیف، ۱۳۹۱)
پرسشنامههایی برای سنجش این نوع هوش وجود دارد که باید توسط روانشناس تحلیل و نمرهگذاری شود؛ از جمله پرسشنامه «اسچات». (بهروز، ۹۱) اما والدین و معلمان اگر به شناخت مؤلفههای هوش هیجانی تسلط داشته باشند، با مشاهده رفتار کودک میتوانند متوجه شوند که در کدام بخش از مؤلفهها کودک ضعف یا توانایی دارد. اینکه آیا کودک وقتی در موقعیتی دچار هیجان میشود، متوجه نوع آن هست و میفهمد که چرا مثلاً در حالت عصبانیت به سر میبرد؟ آیا کودک میتواند تشخیص دهد که طرف مقابل دچار چه نوع هیجانی است؟ آیا میتواند در مواقع لازم هیجانات مناسب را نشان دهد؟ آیا میتواند شدت بروز هیجاناتش را کنترل کند؟ آیا توانایی دارد که از هیجان خود در جهت حل مسأله پیشآمده استفاده کند؟ آیا میتواند به دیگران کمک کند که هیجانات خود را کنترل کنند؟
مهارتهای هوش هیجانی با رشد سنی و تغییر موقعیت کودک تغییر میکنند. برخلاف IQ و شخصیت که ثابت هستند، EQ (هوش هیجانی) مهارتی انعطافپذیر است که میشود آن را بهبود بخشید. بنابراین فارغ از این مسأله که کودک شما از چه نمره هوشبهری برخوردار است، میتوانید موفقیت او را در جامعه با بالا بردن هوش هیجانی تضمین کنید.
بعضی آموزشها که برای بالا بردن هوش هیجانی کودک مفید هستند، عبارتند از :
۱- تلاش کنید کودک حالتهای هیجانی انسان را بشناسد؛ غم، شادی، عصبانیت، ترس، حسادت، هیجانزدگی و آرامش. تصویری از یک سر بدون چشم، ابرو، بینی و دهان بکشید و کاغذ را در اختیار کودک قرار دهید. موقعیتی را بازسازی کنید و اجازه دهید کودک هیجان مناسب در آن موقعیت را تشخیص دهد. مثلاً «این آدم در مدرسه نمره خوب گرفته و تشویق شده، فکر میکنی چه احساسی داره؟» وقتی کودک احساس خوشحالی را تشخیص داد، از او بخواهید اجزای صورت را متناسب با هیجان ترسیم کند و در همان حین از او بخواهید حالت خوشحالی را با اجزای صورت خود نیز نشان دهد.
۲- جملات ناتمام بسازید و از کودک بخواهید آنها را کامل کند. مثلاً «من خیلی ………………. شدم وقتی که دوستانم مرا در بازی فوتبال راه دادند.» در مورد هیجانات و نحوه بروز آنها در حین تمرینات مفصل صحبت کنید.
۳- خودکنترلی و کنترل خشم در برابر دیگران را به کودک آموزش دهید. با بازی و نمایش موقعیتهایی را خلق کنید و از کودک نوع درست برخورد را بپرسید و از جمله «بهتر میشد اگر… استفاده کنید.» مثلاً «زنگ تفریح است و یکی از همکلاسیهایت در حال دویدن. غیرعمدی به تو برخورد میکند، به او چه میگویی؟» اگر کودک خشونت را انتخاب کرد، به او میگوییم «بهتر میشد اگر او معذرتخواهی میکرد و تو میپذیرفتی!»
۴- مقابله با خشم دیگران را به کودک آموزش دهید. داستانی مرتبط با موضوع را برای کودک تعریف کنید و بعد از آن سؤالهایی را مطرح کنید. هدف از طرح داستان این است که کودک بتواند رفتار عمدی و غیرعمدی را ارزیابی کند و درک دیگران هنگام خشمگین شدن را بیاموزد.
۵- موقعیتهای برد ـ برد را برای کودک توصیف کنید. این مسأله را روشن کنید که با بروز بهموقع احساسات و استفاده از هیجانات مناسب میشود در موقعیتهای مختلف هر دو طرف برنده باشند و نیازی نیست که حتماً یک بازنده داشته باشیم. مثلاً اگر دو کودک میخواهند دو کانال تلویزیونی مختلف را تماشا کنند، به جای دعوا کردن میتوانند به توافق برسند که مدت زمان مشخصی کنترل تلویزیون در دست هرکدام باشد. (شیخ محمدی، ۹۲)
این تمرینات میتواند در کنار برنامههای روزانه برای کودک انجام شود و با تکرار این قبیل فعالیتها میتوان به ارتقای هوش هیجانی کودک یاری رساند. با مهارتآموزی و بالا رفتن هوش هیجانی، کودک روابط بهتری با همسالان در مدرسه خواهد داشت. او میتواند خواستههایش از معلم را به راحتی بیان کند، با والدین روابط سالمی داشته باشد، ضرورتی برای پنهان کردن هیجانات خود نمیبیند و در حالی که به راحتی میتواند از حقوق خود دفاع کند، از جدل بیموقع با دیگران میپرهیزد.
هوش هیجانی با آموزش مهارتهای اجتماعی قابل ارتقا است و میتوان با آموزش آن از بسیاری از مسائل و معضلات دوران نوجوانی و بزرگسالی جلوگیری کرد.
منابع:
سیف، علی اکبر. (۱۳۹۱)، روانشناسی پرورشی نوین، تهران: نشر دوران.
تمناییفر، محمدرضا، صدیقی ارفعی، فریبرز و سلامی محمدآبادی، فاطمه. (۱۳۸۶). رابطه هوش هیجانی، خودپنداره و عزت نفس با پیشرفت تحصیلی. فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی، ۹۹،۱۱۳-۵۶.
بهروز، بهروز، علیآبادی، شهرام، یزدخواستی، فریبا و ویسی، سعید. (۱۳۹۱). مقایسه کودکان دارای اختلال کمبود توجه و عادی در دو مقوله هوش هیجانی و سبک دلبستگی، نشریه پژوهش در علوم توانبخشی، ۸(۶)، ۱۰۴۴-۱۰۳۲.
شیخ محمدی، عباس. (۱۳۹۲). اثربخشی مبتنی بر کفایت اجتماعی در افزایش مهارت و سازگاری اجتماعی دانشآموزان با ناتوانی یادگیری، دانشگاه تهران.
هوش معنوى
هوش معنوی SQ
Spiritual Quotient
هوش معنوى، پس از هوشهاى فيزيكى، عقلانى، و عاطفى، در بالاترين مكان قابليت هاى انسانى قرار مي گيرد.
معنویت بیشتر به آنچه که در قلب انسان تجربه می شود اشاره دارد.
هوش معنوی ابزار، مهارت ها و توانمندی هایی است که انسان را به بالاترین ارزش خود و حرکت به سمت اهداف مختلف هماهنگی می رساند.
نظريه هاى متعدد و تعاريف مختلفى از هوش معنوى بيان شده است كه در اينجا به پنج نظريه معروف تر اشاره خواهد شد.
یک – در اولین نظریه، مهارت ها، توانایی ها و رفتارهای اولیه هوش معنوی عبارتند از:
A. ایجاد و حفظ رابطه با منشا هستی،
B. موفقیت در جستجوی معنا در زندگی،
C. پیدا کردن روشهای اخلاقی و معنوی برای هدایت زندگی،
D. بهره بری از ارزش ها در زندگی شخصی و روابط میان فردی.
مهارت ها و توانایی های هوش معنوی از ده رده مشتق شده است که هر یک دارای ویژگی خود است:
1. خودآموزی حکمت
2. درک منطقی
3. آگاهی، اراده، و قصد
4. شفقت و عشق
5. تمرکز بر قدرت و عدالت
6. شفا و بخشش
7. زندگی با غیرت
8. زندگی با عزت، همدلی و تعهد
9. ارتباط خلاقانه و خدمت
10. شادی و رضایت، زندگی معنوی مطلوب.
دو – در دومین نظریه، ۱۲ اصل اساسی هوش معنوی عبارتند از:
1. خود آگاهی: دانستن فکر و ارزش خود، و عوامل انگیزش در خود.
2. خود جوشی: زندگی کردن و پاسخگو بودن در زمان.
3. هدفمندی و اصول گرایی: عمل به زندگی از روی اصول و اعتقادات عمیق.
4. کل گرایی: نگاه به الگوها، روابط، و ارتباطات بزرگ،و حس تعلق به آنها.
5. شفقت: داشتن احساس و همدلی عمیق.
6. پذیرش تنوع: ارزش قائل شدن برای افراد دیگر و قبول اختلافات.
7. استقلال: ایستادن بر اعتقادات خود حتی در مقابل جمع.
8. تواضع: حس جزیی از کل بودن، درک جایگاه واقعی خود در جهان.
9. تمایل به پرسش های اساسی. چرا؟. نیاز به درک همه چیز و رسیدن به انتهای آنها.
10. قابلیت بازبینی: پا عقب گذاشتن از مشکلات جهت دیدن تصویر و زمینه بزرگتر.
11. استفاده مثبت از سختی ها: یادگیری و رشد از اشتباهات، موانع، دردها و رنج ها.
12. حس حرفه ای بودن: احساس به خدمت کردن.
سه – در دیدگاه سوم، هوش معنوی به عنوان استفاده از اطلاعات تطبیقی معنوی به منظور تسهیل مشکلات روزمره و حل و دستیابی به اهداف تعریف شده است:
1. ظرفیت پا فرا تر گذاشتن از فیزیک و ماده.
2. توانایی افزایش آگاهی.
3. توانایی تقدیس تجارب روزانه.
4. توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مشکلات.
چهار – در گروه چهارم، هوش معنوی به عنوان توانایی عمل با خرد و شفقت، در عین حفظ صلح درونی و بیرونی، بدون در نظر گرفتن شرایط، تعریف شده است.
1. خود آگاهی
2. جهان آگاهی
3. تسلط بر نفس خود
4. تسلط و حضور معنوی اجتماعی
پنجم- در دیدگاه پنجم، هوش معنوی به عنوان مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی تطبیقی بر اساس جنبه های واقعیت غیر مادی و متعالی تعریف شده است.
1. تفکر انتقادی وجودی: ظرفیت تفکر انتقادی و تامل در ماهیت وجود واقعیت طبیعت، جهان، فضا، زمان، و دیگر مسائل.
2. تولید معانی شخصی: توانایی استخراج معانی شخصی و تجربیات جسمی و روانی، از جمله توانایی ایجاد هدف در زندگی.
3. آگاهی متعالی: توانایی شناسایی ابعاد و الگوهای متعالی از خود، دیگران، و جهان فیزیکی، همراه با توانایی شناسایی رابطه بین خود درونی و خود فیزیکی.
4. توسعه آگاهی: توانایی ورود و دستیابی به آگاهی های بالاتر.