ویگوتسکی

لِو ویگوتسکی

Lev Semyonovich Vygotsky 1896 –1934

Lev Vygotsky_2

o یادگیری، چیزی فراتر از به دست آوردن قابلیت تفکر است.
o یادگیری عبارت است از به دست آوردن بسیاری قابلیت‌های خاص برای فکر کردن درباره چیزهای مختلف.

• لِو سمینویچ ویگوتسکی (۱۷ نوامبر۱۸۹۶ – ۱۱ ژوئن ۱۸۳۴) روان‌شناس مارکسیست روس بود.
o کار او در زمینهٔ زبان و توسعهٔ زبانی، بر پایهٔ این فرض است که فرایند کسب دانش، محصول توسعهٔ اجتماعی است.
o او در طول حیات خود، در زمینه‌های مختلف علمی، همچون :

i. زبان‌شناسی،
ii. تحلیل روان‌شناسانهٔ هنر و افسانه‌ها،
iii. روان‌شناسی کودک،
iv. مشکلات کودکان ناشنوا و عقب‌افتاده
کار کرده است.

o لِو در ارشا، بلاروس به دنیا آمد. او در شهر گومل Gomel رشد یافت جایی که وی هر دو آموزش عمومی و تخصصی را کسب کرد.
o ویگوتسکی از طریق یک قرعه کشی سهمیه ورود به دانشگاه دولتی مسکو را بدست آورد.
o در آنجا او به مطالعه حقوق پرداخت ولی عطش وی برای آموختن او را به سمت ثبت نام در دانشگاه غیر دولتی مردم شانویاسکی سوق داد.
o پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۱۷ وی برای تدریس به دانشگاه گومل بازگشت.
o در ۶ ژانویه سال ۱۹۲۴ ویگوتسکی بررسی روش تحقیق Reflexologic و روانی دومین کنگره روانشناسان روسی در لنینگارد تحویل گرفت.
o پیرو دعوت رئیس جدید موسسه روانشناختی مسکو K.N. Kornilov، ویگوتسکی همراه همسرش Roza Smekhova به مسکو نقل مکان کردند.
o تا تولد اولین دخترش گیتا، آن ها در زیر زمین موسسه روانشناسی تجربی که با بایگانی بخش فلسفه موسسه احاطه شده بود، زندگی می کردند.
o ویگوتسکی پایان نامه خود را در خصوص روانشناسی هنر در سال ۱۹۲۵ تکمیل کرد.
o او کار خود را موسسه روانشناختی به عنوان دانشمند رده دو آغاز کرد و در موسسه های تحقیقاتی و آموزشی و بالینی دیگر در مسکو و لینینگارد ادامه داد.
o او در سال ۱۹۳۴ در سن ۳۷ سالگی بر اثر بیماری سل در مسکو درگذشت.

زندگی‌نامه لِو ویگوتسکی

o لِو ویگوتسکی ۱۸۹۶ در شهر اورشا در ناحیه غربی امپراطوری روسیه به دنیا آمد.
o او در دانشگاه مسکو به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۱۷ در رشته حقوق فارغ‌التحصیل شد.
o او در دوران تحصیل دانشگاهیش به مطالعه موضوعات مختلفی چون جامعه‌شناسی، زبان‌شناسی، روان‌شناسی و فلسفه پرداخت.
o کار رسمی ویگوتسکی در زمینه روان‌شناسی در سال ۱۹۲۴ و هنگامی آغاز شد که او به مرکز روان‌شناسی مسکو پیوست
و با آلکسی لئونتیف و الکساندر لِوریا به همکاری پرداخت.

زندگی حرفه‌ای ویگوتسکی

• لِو ویگوتسکی نویسنده‌ای پرکار بود و در یک دوره ده ساله، شش کتاب در زمینه روان‌شناسی منتشر کرد.
o علایق او بسیار متنوع بود امّا غالباً بر روی دو موضوع رشد کودک و آموزش تمرکز داشت.
o او همچنین موضوعاتی نظیر روان‌شناسی هنر و رشد زبانی را برای نخستین بار مطرح ساخت.

• دو نظریه‌ مهم ویگوتسکی به قرار زیرند:

1. ناحیه رشد مجاور : Zone Of Proximal Development

o به گفته ویگوتسکی، ناحیه رشد مجاور عبارت است از :
فاصله بین «سطح رشد واقعی کودک» که از طریق حل مساله به صورت مستقل تعیین می‌گردد
و «سطح رشد بالقوه کودک » که از طریق حل مساله تحت سرپرستی و هدایت یک فرد بالغ
یا با همکاری دیگر همسالان مشخص می‌شود.

o پدر و مادر و آموزگاران می‌توانند از طریق فراهم ساختن فرصت‌های آموزشی که درون ناحیه رشد مجاور کودک قرار گیرد، یادگیری او را پرورش دهند.

2. نظریه اجتماعی فرهنگی: Cultural-Historical Psychology

o ویگوتسکی معتقد بود که رشد انسان در نتیجه تعامل پویا بین فرد و جامعه است.
o کودک از طریق این تعامل به تدریج و به طور مداوم از پدر و مادر وآموزگاران یاد می‌گیرد.
البته این یادگیری از فرهنگی به فرهنگ دیگر می‌تواند متفاوت باشد.
o نظریه ویگوتسکی بر طبیعت پویای این تعامل تاکید دارد. فقط جامعه بر افراد تاثیر نمی‌گذارد بلکه افراد نیز بر جامعه تاثیر گذارند.

• او در دانشگاه در رشته حقوق تخصص گرفت، اما در کلاس‌های سایر رشته‌ها نیز شرکت می‌کرد.
o همچنین دوره‌هایی را در دانشگاه مردمی شنیاوسکی گذراند، جایی که تعدادی از استادان که به دلایل سیاسی از دانشگاه مسکو اخراج شده بودند، به آنجا رفته بودند.
o ویگوتسکی بین سالهای ۱۹۱۷ (سالی که انقلاب کمونیستی رخ داد) و ۱۹۲۴ که در یک دبیرستان محلی، ادبیات و روان شناسی تدریس می‌کرد،
به تعلیم و تربیت کودکان ناتوان جسمی علاقه مند شد.

o فصاحت و روانی کلام او، به عنوان جوانی ناشناخته از سرزمینی دور از پایتخت، اثر فوق العاده ای بر روان شناسان جوان بر جای گذاشت.
o یکی از آن‌ها، آ. آر. لِوریا (۱۹۰۲-۱۹۷۷) بود که سمتی را در انستیتو روان شناسی مسکو به او پیشنهاد کرد و ویگوتسکی نیز آن را پذیرفت.
o در طی اولین سال کارش در انستیتو، رساله دکترای خود را به پایان رساند و به درجه دکتری نایل آمد.
o چیزی نگذشت که ویگوتسکی در مسکو حضوری موثر پیدا کرد. هنگامی که سخنرانی می‌کرد، انبوه دانشجویان حتی خارج از سالن سخنرانی می‌ایستادند
و از پشت پنجره‌های باز به سخنرانی او گوش می‌دادند. هنگامی که در سفر بود، دانشجویانش اشعاری را به افتخار او می‌سرودند.

o این شور و شوق نسبت به ویگوتسکی نه به دلیل عقاید هیجان انگیز او، بلکه به این دلیل بود که او گروهی از مارکسیست‌های جوان را
برای خلق یک روان شناسی که به ایجاد جامعه سوسیالیستی کمک کند، رهبری می‌کرد.
o شاید ویگوتسکی حس کرده بود که زندگیش کوتاه خواهد بود و از همین رو، همه کارهایش را با شتاب و عجله انجام می‌داد.
دایم مشغول مطالعه بود، سخنرانی می‌کرد و تحقیقات خود را با حداکثر سرعتی که می‌توانست به اجرا در می‌آورد
و همچنین مسافرت‌های زیادی برای کمک به مراکز درمانی کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلالات عصب شناختی انجام می‌داد.

o برنامه روزانه ویگوتسکی به قدری پر بود که مطالبش را بعد از ساعت ۲ نیمه شب که چند ساعتی مهلت استراحت می‌یافت، می‌نوشت.
o در سه سال آخر زندگی‌اش، سرفه‌هایش به قدری شدید شده بود که گاهی اوقات چندین روز، نیروی خود را از دست می‌داد.
با وجود این تا هنگام مرگش یک دم از کار باز نایستاد.

• چند نوشته از ویگوتسکی، بلافاصله پس از مرگش انتشار یافت، اما در سال ۱۹۳۶ حکومت روسیه، انتشار کارهای او را ممنوع کرد و این ممنوعیت تا سال ۱۹۵۶ ادامه یافت.
o اولین دلیل این ممنوعیت آن بود که ویگوتسکی تحقیقاتی را در مورد آزمون‌های روانی انجام داده بود که حزب کمونیست آن‌ها را محکوم کرده بود.
o در واقع، ویگوتسکی استفاده معمول از آزمون‌های هوش را به شکل معمول مورد انتقاد قرار داده بود و از آنها به روش جدیدی استفاده می‌کرد،
اما این روش‌ها مورد پذیرش حکمرانان نبود.
o خوشبختانه، همکاران ویگوتسکی و دانشجویانش، کارهای او را زنده نگه داشتند.
o در دو دهه گذشته، در غرب، علاقه زیادی به عقاید ویگوتسکی به وجود آمده است. بدون شک، این علاقه هنگامی بیشتر شد که نوشته‌های ویگوتسکی
از زبان روسی به انگلیسی ترجمه شد.
o ویگوتسکی نوشته‌های اولیه گزل، ورنر و پیاژه را مطالعه کرد و به اهمیت نوعی رشد درونی که آن‌ها مطرح کرده بودند، پی برد.
به علاوه، ویگوتسکی یک مارکسیست بود که اعتقاد داشت درک انسان تنها بر اساس بافت تاریخی – اجتماعی محیط امکان دارد.
بنابراین، ویگوتسکی سعی کرد تا نظریه ای را خلق کند که در آن ارتباط بین دو «مسیر رشد»، یعنی «مسیر طبیعی» که از درون سرچشمه می‌گیرد
و «مسیر تاریخی – اجتماعی» که کودک را از بیرون تحت تاثیر قرار می‌دهد را نشان دهد.

o ویگوتسکی تنها تا حدی در این زمینه موفق شد. او فقط خلاصه ای از یک نظریه یکپارچه را در رشد مطرح کرد، زیرا در ۳۸ سالگی بر اثر بیماری سل در گذشت.
با وجود این، بسیاری از روان شناسان معتقدند که اگر روزی یک نظریه یکپارچه و مستحکم ساخته شود، نقطه شروع آن، کارهای ویگوتسکی خواهد بود.

o لئو‌س یمونویچ و یگوتسکی در ۱۸۹۶ دنیا آمد و در ۱۹۳۴ درگذشت.
o پیاژه و ویگوتسکی معاصر بوده اند و در یک سال متولّد شده اند.
o اما برخلاف پیاژه که ۸۴ سال عمر کرد، و یگوتسکی در ۳۸ سالگی درگذشت.

Lev Vygotsky_books_1 Lev Vygotsky_books_2 Lev Vygotsky_books_3
کمک به روان‌شناسی

o لِو ویگوتسکی یک متفکر تاثیرگذار در حوزه روان‌شناسی محسوب می‌گردد و بسیاری از کارهایش هنوز در حال کشف شدن است.
o با وجودی که او هم عصر اسکینر، پاولِوف، فروید و پیاژه بود، امّا کارهایش هرگز در دوران زندگیش به آن درجه از شهرت و برجستگی نرسید.
o بخشی از آن بدین دلیل بود که کارهای او مورد انتقاد حزب کمونیست قرار داشت و بدین خاطر، نوشته‌هایش به سختی در دنیای غرب قابل دستیابی بود.
o مرگ زود هنگام او در ۳۸ سالگی نیز در گمنام ماندنش دخالت داشت.
o با وجود این، تاثیر و نفوذ کارهای ویگوتسکی پس از مرگش، به ویژه در حوزه‌های روان‌شناسی رشد و آموزش، روز به روز بیشتر می‌شود.

بیشتر در:

رشد اجتماعی- فرهنگی

رشد شناختی

رشد زبان و یادگیری

روش شناسی

آموزش

مقایسه پیاژه و ویگوتسکی

نظریّه رشد اجتماعی- فرهنگی

نظریّه رشد اجتماعی- فرهنگی

Social – Cultural Development

Lev Semenovich Vygotsky

o گفتار کارکردهای زیادی دارد؛ اما اساسی‌ترین آن‌ها این است که تفکر و توجه ما را از موقعیت بی واسطه – از تاثیرپذیری محرک‌ها در هر لحظه – آزاد می‌سازد.
o به دلیل اینکه کلمات می‌توانند امور و وقایعی را رمزبندی کنند که فراسوی شرایط حاضر است، بنابراین، گفتار ما را قادر می‌سازد تا به گذشته فکر کنیم
و برای آینده به برنامه ریزی بپردازیم.

• حوزه رشد انسان اخیراً شاهد افزایش قابل ملاحظه تحقیقاتی بوده است که به بافت فرهنگی که افراد در آن زندگی می کنند، می پردازند.
o تحقیقاتی که فرهنگ ها و گروه های قومیِ موجود در فرهنگ ها را مقایسه می کنند، ما را در مورد وجوه مشترک و تفاوت های فردی در رشد آگاه می سازند.
o در نتیجه، پژوهش میان فرهنگی و چند فرهنگی به ما کمک می کند تا به مشارکت عوامل زیستی و محیطی در زمانبندی،
ترتیب ظاهر شدن و تنوّع رفتار کودکان و بزرگسالان سر و سامان بدهیم.

o در گذشته،‌ مطالعات میان فرهنگی روی تفاوت هایِ فرهنگیِ گسترده در رشد تأکید می کردند
o برای مثال،‌ آیا کودکان یک فرهنگ از نظر رشد حرکتی از کودکان فرهنگ دیگر پیشرفته تر هستند
یا در تکالیف عقلانی بهتر از آنها عمل می کنند
o امّا این رویکرد ما را وادار می کند تا به غلط نتیجه بگیریم که یک فرهنگ در تقویّت رشد برتر است، در حالیکه فرهنگ دیگر ناقص است.
o از این گذشته، این رویکرد به ما کمک نمی کند تا بفهمیم چه تجربه هایی به تفاوت های فرهنگی در رفتار کمک می کنند.
o این روزها بیشترِ پژوهش ها رابطه شیوه های خاصّ فرهنگی با رشد را بررسی می کنند.

• خدمات ویگوتسکی نقش مهمّی را در این روند ایفا کرده است.
o این دیدگاه بر نحوه ای که فرهنگ ـ ارزشها، ‌اعتقادات، ‌سنّت ها و مهارت های یک گروه اجتماعی ـ به نسل بعدی منتقل می شود، تمرکز می کند.
o تعامل اجتماعی – به ویژه گفتگوهای یاری گرانه با اعضای آگاه جامعه، برای اینکه کودکان شیوه های تفکّر و رفتاری را فرا بگیرند
که فرهنگ جامعه را می سازد،‌ بسیار ضروری است.

• وقتی که بزرگسالان و همسالان خبره تر به کودکان کمک می کنند تا فعّالیّتهایی را یاد بگیرند که از نظر فرهنگی با معنی هستند،
ارتباط بین آنها جرئی از تفکّر کودکان می شود.
o بعد از اینکه کودکان ویژگی های مهمِّ این گفتگو ها را درونی می کنند، می توانند برای هدایت کردن فکر و اعمال خودشان و فراگیری مهارت های جدید،
از زبان درونی خودشان استفاده کنند.

o نظریّه ویگوتسکی به ویژه در مطالعه رشد شناختی با نفوذ بوده است. امّا رویکرد ویگوتسکی با رویکرد پیاژه Piaget کاملاً فرق دارد.
o پیاژه آموزش مستقیم توسط بزرگسالان را با اهمّیّت نمی دانست. در عوض، او روی تلاش های فعّال و مستقلّ کودکان برای با معنا کردن دنیایشان تأکید کرد.
o ویگوتسکی با پیاژه موافق بود که کودکان موجودات فعّال و سازنده ای هستند، امّا بر خلاف پیاژه، رشد شناختی را به صورت فرایند میانجی اجتماعی در نظر داشت
به طوری که به حمایت بزرگسالان و همسالان خبره از کودکان هنگامی که می خواهند کار جدیدی را انجام دهند، وابسته است.
o ویگوتسکی معتقد نبود که همه کودکان مراحل یکسانی را پشت سر می گذارند.
o در عوض، به محض اینکه کودکان زبان را فرا می گیرند، ‌توانایی تقویّت شده آنها در برقراری ارتباط با دیگران، به تغییرات پیوسته در فکر و رفتار منجر می شود
که می تواند از فرهنگی به فرهنگ دیگر کاملاً فرق کند.

• گرچه اغلب پژوهش هایی که از نظریّه ویگوتسکی الهام گرفته اند روی کودکان تمرکز دارند، امّا دیدگاه های او درباره افراد سنین مختلف کاربرد دارد.
o مسئله مهمّ این است که فرهنگ ها تکالیفی را برای اعضای خود انتخاب می کنند، و تعامل اجتماعی ای که این تکالیف را احاطه کرده اند
مهارت هایی را به بار می آورند که برای موفّقیّت در یک فرهنگ خاصّ‌ ضروری هستند.
o برای مثال، در کشور های صنعتی،‌ می بینیم که معلّمان به افراد کمک می کنند تا بخوانند، رانندگی کنند و از کامپیوتر استفاده کنند.

o در بین سرخپوستان زیناکانتکوی Zinacanteco جنوب مکزیک، افراد متخصّص به دختران جوان کمک می کنند تا فنون دشوار بافندگی را بیاموزند.
o در برزیل، کودکان شکلات فروش، با تحصیلات اندک یا بدون تحصیلات، در اثر خریدن شکلات از عمده فروش ها، قیمت گذاری آن با کمک بزرگسالان
یا همسالان با تجربه، و چک و چانه زدن با مشتریان در خیابان های شهر، توانایی ریاضی پیشرفته ای را فرا می گیرند.
o یافته هایی از این قبیل نشان می دهند که کودکان و بزرگسالان توانایی های منحصر به فردی را در هر فرهنگ پرورش می دهند که در فرهنگ های دیگر وجود ندارند.
o دیدگاه فرهنگی به ما یادآور می شود که پژوهش در مورد رشد صرفاً بر پایه اقلّیّت کوچکی از نوع بشر استوار است.

o بدون در نظر گرفتن کلّ دنیا، نمی توانیم فرض کنیم زنجیره های رشدی که ما مشاهده می کنیم طبیعی هستند
یا تجربه هایی که آنها را پرورش می دهند ایده آل هستند.
o در عین حال تأکید ویگوتسکی بر فرهنگ و تجربه اجتماعی باعث شد که او جنبه زیستی رشد را نادیده بگیرد.
o گرچه او به اهمّیّت زیست شناسی واقف بود، در مورد نقش وراثت و رشد مغز در تغییر شناختی کمتر سخن گفته است.
o از این گذشته، تأکید ویگوتسکی بر انتقال اجتماعی دانش، به معنی آن است که او کمتر از سایر نظریّه پردازان بر توانایی
کودکان در شکل دادن رشد خودشان تأکید کرده است.
o پیروان جدید ویگوتسکی، برای فرد و جامعه نقش های برابری قائل هستند.

• ویگوتسکی با تأکید بر ریشه های اجتماعی زبان و تفکّر از جامعه شناسان متنفّذ فرانسوی تأسّی جست
o امّا او نخستین روانشناس معاصر بود که از مکانیسم هایی که بدان وسیله فرهنگ به صورت بخشی از طبیعت هر انسان در می آید سخن به میان آورد.
o وی با تأکید بر این موضوع که کارکردهای روانشناختی حاصل فعّاليّت مغزند،
در زمره یکی از نخستین مدافعان آمیزش روانشناسی شناختی- تجربی با عصب شناسی و فیزیولوژی درآمد.
o وی با این ادّعا که همه این مسائل را باید بر حسب نظریّه علمی تاریخ جامعه انسانی دریافت،
اساس علم رفتاری واحد را بنیان نهاد.

o روش های تکاملی و تاریخی مطالعه ماهیّت انسان در روسیه تنها به ویگوتسکی محدود نمی شد.
o در روانشناسی همکار مسنّ تر او، بلونسکی Blonsky پیش تر این موضع فکری را که درک کارکردهای پیچیده
ذهنی تحلیل رشدی را ایجاب می نماید، اختیار کرده بود.

o ویگوتسکی از بلونسکی این اندیشه را گرفته بود که رفتار را می توان با مطالعه تاریخی آن رفتار فهمید.
o ویگوتسکی و اغلب نظریّه پردازان دیگر روسیِ آن زمان همچنین از کارهای علمی جامعه شناسان و مردم شناسان اروپای غربی تأثیر پذیرفته بودند.

o ویگوتسکی بر این باور بود که منشأ رشد شناختی انسان در رسش جسمانی او نیست، بلکه در عوامل فرهنگی و اجتماعی ریشه دارد
و این عوامل از طریق زبان و تعامل اجتماعی عمل می کنند.

o منطقه تقریبیِ رشد The Zone Of Proximal Development در این نظریّه عبارت از مجموعه تکالیفی است که کودک به تنهایی از عهده آنها بر نمی آید،
ولی در صورت تعامل با شخص دیگر می تواند آنها را انجام دهد.
o در مقابلِ نظر پیاژه که تأکید داشت فرد با عبور از مجموعه ای از مراحل رشد می کند، نظریّه ویگوتسکی قرار دارد.

Zone of proximal development1

• ویگوتسکی معتقد است که منشأ و خواستگاه رشد شناختی در رشد جسمانی قرار ندارد؛ بلکه ریشه در تأثیرات فرهنگی و اجتماعی دارد.
o فرهنگ با استفاده از زبان و تعامل اجتماعی، امکان رشد را فراهم می کند
البتّه در صورتی که رشد زیستیِ زیر بنایی، به سطح مناسبی رسیده باشد.
o ناحیّه رشد مجاور ZPD، یک مفهوم محوری در نظریّه ویگوتسکی است.
o این مفهوم به مجموعه ای از تکالیف اشاره دارد که انجام آن برای کودک به تنهایی بسیار دشوار است.
o ولی در صورتی که با فرد دیگری تعامل داشته باشد، می تواند آن را انجام دهد.
o کودک با کمک یادگیری که در اثر و همکاری با فردی بزرگسال یا هم سنّ و سال تواناتر حاصل می شود، رشد می کند.
o عملاً این نظریّه بیان می دارد که آموزش، تنها در صورتی ثمر بخش خواهد بود که تکالیف در ناحیه رشد مجاور مورد توجّه قرار گیرد.
o شاید رشد زبان، ساده ترین چیزی باشد که می تواند اهمّیّت تعامل اجتماعی را در رشد نشان دهد.
o هر چند پیاژه بر تعامل کودک با محیط تأکید دارد، امّا مقصود او از محیط، همان محیط فیزیکی دور و بر کودک بود.
o چارچوب اجتماعی و فرهنگی که کودک در آن قرار گرفته، هیچ نقشی در نظریّه پیاژه ندارد.
o ولی بخش عمده چیزهایی که کودک در حال رشد باید بیاموزد، شیوه های ویژه و قراردادی نگرش محیط فرهنگی او به واقعیّت است؛
یعنی چیزهایی از قبیل نقش هایی که انتظار می رود افراد مختلف یا زنان و مردان ایفا کنند،
و قوانین و هنجارهای حاکم بر روابط اجتماعی در فرهنگ خاصّ کودک.
o در این حوزه ها، حقائق معتبر همگانی یا دیدگاههای درست از واقعیّت وجود ندارد.
o بنابراین، از نظر کسانیکه رویکرد اجتماعی – فرهنگی به رشد دارند، کودک را نه به مثابه دانشمند علوم طبیعی که به دنبال دانش «حقیقی» است،
بلکه باید به عنوان تازه واردی به فرهنگی خاصّ در نظر آورد که با یادگیری نحوه نگاه کردن به واقعیّت اجتماعی از دید آن فرهنگ، سعی می کند بومی شود.

• ویگوتسکی اعتقاد دارد که درک و مهارت کودکان از راه نوعی نظام شاگردی حاصل می شود، یعنی به راهنمایی افراد با اطّلاع تر.
o مثلاً کودک می تواند در کسب مهارت های تازه، کودک کوچک تری را یاری دهد.
o او معتقد بود که درک و مهارت اساساً از طریق مفهوم شاگردی (کارآموزی) گسترش می یابد یعنی با یاری و راهنمایی افراد با اطّلاع تر (بصیر)،
دنیای خود را بیشتر درمی‌یابیم و مهارت های جدید کسب می‌کنیم.

• ویگوتسکی بین دو سطح رشد شناختی نیز تمایز قائل شد:
i. یکی سطح رشد واقعی که در توانایی حلّ مسأله نمایان می شود،
ii. دیگری سطح رشد بالقوّه که در نوع و شیوه مسأله گشایی کودک تحت راهنمایی دیگران تعیین می شود.

Lev Vygotsky_3

o به قول ویگوتسکی، برای درک کامل سطح رشد شناختی و فراهم آوردن شرایط مناسب برای هر کودک خاصّ،
هم نیاز به دانستن سطح واقعی کودک، و هم سطح بالقوّه او داریم.
o چون زبان وسیله اوّلیّه‌ تبادل مفاهیم اوّلیّه‌ اجتماعی است، ویگوتسکی رشد زبان را در رشد شناختی دارای نقشی اساسی دانست.
o در واقع او اکتساب زبان را مهم ترین جنبه‌ رشد کودک می دانست.
o زبان در رشد مهارت ها و دانش جدید آدمی نقش مهمّی بازی می کند.
o هنگامی که بزرگسالان و همسالان به کودک کمک می کنند تا در تکالیف جدید تسلّط یابد، ارتباط بین آنها قسمتی از اندیشیدن او می شود.
o کودکان به هنگام تمرین هر مهارت جدید، از توانایی زبانی خود برای هدایت اعمال خود استفاده می کنند.
o بنابراین، آنچه را که پیاژه به عنوان گفتار خود محور تلقّی Egocentrism می کرد، ویگوتسکی عنصر اساسی رشد شناختی به شمار می آورد.
o کودکان به منظور هدایت و جهت دادن به خودشان با خود حرف می زنند.
o این نوع خود آموزی، گفتارخصوصی Private Speech نامیده می شود.
o شما می‌توانید این فرایند را وقتی کودک به خودش آموزش می دهد که چگونه تکلیفی مانند بستن بند کفش را که قبلاً
از شخص دیگری شنیده انجام دهد، مشاهده کنید.

گردآوری: عظیمی- میگنا

رشد شناختی

نظریّه‌ اجتماعی – فرهنگی ویگوتسکی در گستره‌

رشد شناختی

Cognitive Development

Lev Semenovich Vygotsky

• عدم تأکید پیاژه بر زبان، چالش دیگری را پدید آورد.
o نظریّه ویگوتسکی که بر بستر اجتماعی رشد شناختی تأکید می کند.
o در اوایل کودکی، رشد سریع زبان، توانایی کودکان پیش دبستانی را برای مشارکت در گفتگوی اجتماعی،
هنگام انجام دادن تکالیفی که از لحاظ فرهنگی معنا دار هستند، افزایش‌ می‌دهد.
o طولی نمی‌کشد کودکان درست به همان صورتی که با دیگران گفتگو می کنند، صحبت کردن با خودشان را آغاز می کنند.
این‌ کار، پیچیدگی تفکّر و توانایی کنترل کردن رفتارشان را بیشتر می‌کند.

• گفتار خصوصی Private Speech زمانی که کودکان پیش دبستانی به فعّالیّت های روز مرّه خود مشغول هستند، آنها را زیر نظر بگیرید،
بعد متوجّه خواهید شد که اغلب با صدای بلند با خودشان حرف می زنند.
o برای مثال، وقتی که سامی روی یک معمّا کار می کرد می گفت: «قطعه‌ قرمز کجاست؟ حالا قطعه‌ آبی. نه این جور در نمی آید. آنرا اینجا بگذار.
o و یا اینکه اگر دو دختر بچّه‌ پنج ساله روی یک تپّه‌ شنی با یکدیگر بازی کنند، ‌هر یک از آنها ممکن است بدون توجّه به این حقیقت که دیگری
نمی تواند مطالبی را که او می گوید، بفهمد، ‌با شور و حرارت خاصّی درباره‌ی موضوعی صحبت کند.
o پیاژه این اظهارات را گفتار خود محور نامید، و به این طریق عقیده‌ خود را مبنی بر اینکه کودکان کوچک نمی توانند دیدگاه دیگران را درک کنند، ‌منعکس نمود.
به همین دلیل او می گفت که صحبت آنها معمولاً صحبت برای خود است، به طوری که افکار خود را به هر شکلی که روی دهند،
بدون توجّه به اینکه شنونده ای بتواند آنرا درک کند، بیرون می ریزند.

• به عقیده‌ی پیاژه رسش شناختی و برخی تجربه های اجتماعی، به عبارت دیگر، اختلاف نظر با همسالان، سرانجام به گفتار خود محور پایان می دهد.
o کودکان از طریق جرّ و بحث با همسالان، در می یابند که دیگران دیدگاه هایی دارند که با دیدگاه آنان تفاوت دارد.
o در نتیجه، گفتار خود محور کاهش می یابد.
o ویگوتسکی با نتیجه گیری پیاژه که زبانِ کودکان پیش دبستانی خود محور و غیر اجتماعی است شدیداً مخالف است.
o او معتقد بود که کودکان برای خود گرایی و هدایت خود، با خودشان حرف می زنند.
o چون زبان به کودکان کمک می کند درباره رفتارشان فکر کنند و روند اعمال خود را برنامه ریزی کنند،
ویگوتسکی آن را شالوده همه فرایند های شناختی عالی، از جمله توجّه کنترل شده، ‌حافظه سنجیده Deliberate Memory ،
برنامه ریزی، مسئله گشایی و تأمّل در نظر داشت.

o وقتی که کودکان بزرگتر می شوند و تکلیف ها را آسان تر می‌یابند، گفتار خود گردان آنان درونی و بی صدا می شود،
که به آن گفتار درونی Internal Speech می گویند: گفتگوی کلامی ای که هنگام فکر کردن و عمل کردن در موقعیّت های روز مرّه با خودمان انجام می دهیم.
o تقریباً همه‌ تحقیقات در بیست سال گذشته، از دیدگاه ویگوتسکی حمایت کرده اند.
o در نتیجه، اکنون «صحبت کردن با خود» کودکان، به جای گفتار خود محور، گفتار خصوصی نامیده می شود.

o وقتی تکالیف دشوار هستند و کودکان در مورد اینکه چگونه باید پیشروی کنند گیج می شوند، از گفتار خصوصی بیشتر استفاده می کنند.
o ضمناً همان گونه که ویگوتسکی پیش بینی کرد، گفتار خصوصی با افزایش سنّ در خفا، صورت می گیرد و به نجوا کردن و حرکات آرام لب تبدیل می شود.
o و بالأخره، کودکانی که در طول یک فعّالیّت چالش انگیز، آزادانه از گفتار خصوصی استفاده می کنند،
از همسالان کم حرف خود دقیق تر و در گیر تر هستند و بهتر عمل می کنند.

Cultural-Historical Psychology
منشأ اجتماعی شناخت در اوایل کودکی

• گفتار خصوصی Private Speech از کجا ناشی می شود؟
o ویگوتسکی معتقد بود یاد گیری کودکان در منطقه‌ مجاور رشد صورت می گیرد
o در طول نوباوگی، ‌ارتباط در منطقه‌ی مجاور رشد عمدتاً غیر کلامی است.
o در اوایل کودکی، گفتگوها اضافه می شوند و بزرگسالان و همسالان ماهرتر به کودکان کمک می‌کنند تا بر فعّالیّت های چالش انگیز تسلّط یابند.
o سرانجام کودکان زبان این گفتگو را کسب می کنند، آن را بخشی از گفتار خصوصی خود می سازند،
و از این گفتار برای سازمان دادن تفکّر و رفتارشان استفاده می‌کنند.

o برای اینکه ارتباط بزرگتر ها نتیجه بخش باشد، باید با توانایی های موجود کودک کاملاً هماهنگ باشد.
o آیا برای دیدگاه ویگوتسکی در مورد منشأ اجتماعی گفتار خصوصی و رشد شناختی، شواهد حمایت کننده ای وجود دارد؟

o در چند تحقیق، مادرانی که وقتی فرزندشان مشکل داشت حمایت بیشتری از او می‌کردند و وقتی می توانست به تنهایی تکلیف را انجام دهد
کمتر از او حمایت می کردند، فرزند آنها از گفتار خصوصی بیشتر استفاده می کرد و در انجام تکلیف موفّق تر بود.
o پژوهش دیگری نشان می دهد که گرچه کودکان از کار کردن روی تکالیف با کمک همسالان خود بهره مند می شوند،
چنانچه یار آنها یک همسال ورزیده (یعنی در آن تکلیف به خصوص ماهر باشد) یا یک فرد بزرگسال باشد،
برنامه ریزی و مسئله گشایی آنها پیشرفته تر می شود و تعارض و اختلاف نظر با همسالان در پرورش رشد شناختی،
به اندازه ای که کودکان اختلاف نظر خود را حلّ می کنند، اهمّیّت ندارد.

اهمیت فرهنگ و زمینه اجتماعی – تاریخی در تحول شناختی

• ویگوتسکی جنبه‌های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی بسیار با اهمیت می‌داند و به باور او کنش متقابل میان یادگیرنده
و محیط اجتماعی‌اش تعیین کننده اصلی رشد شناختی اوست.
o «خاستگاه» روان آدمی اجتماع است و فرایندی که به آن شکل می‌دهد ارتباط است.
o بنا به گفته وولفلک Woolfolk ، در حالی که پیاژه کودک را به صورت یک دانشمند کوچک توصیف می‌کند که عمدتاً به تنهایی جهان هستی را می‌سازد و می‌فهمد،
ویگوتسکی بر این باور است که رشد شناختی کودک عموماً به مردمی که در دنیای او زندگی می‌کنند وابسته است.
o دانش‌ها، اندیشه‌ها، نگرش‌ها و ارزش‌های فرد در تعامل با دیگران تحول می‌یابند.

کارکردهای نخستین و عالی ذهنی

• در نظریه ویگوتسکی، کارکردهای ذهنی به دو دسته کارکردهای نخستین ذهنی و کارکردهای عالی ذهنی تقسیم شده‌اند.
o ویگوتسکی با اصطلاح کارکرد به فرایندهای ذهنی مانند توجه، ادراک، حافظه و تفکر اشاره می‌کند.
o این کارکردهای ذهنی در سالهای آغاز عمر به طور طبیعی وجود دارند و در انسان و حیوان یافت می‌شوند.
o ویژگی مهم آنها غیر ارادی و ناآگاه بودن است.
به عنوان نمونه، حافظه، در شکل اولیه اش، عبارت است از شکل گیری خود به خودی یک تداعی بین دو رویداد که با هم رخ می دهند.
به طور مثال، گربه صدای باز کردن در قوطی غذا را با غذا تداعی می کند
o همچنین، توجه در شکل نخستین یا اولیه‌اش یک حرکت خودبه خودی و غیرارادی است؛
مثلا، هم انسان و هم حیوان پس از شنیدن یک صدای شدید، بدون اراده، به سوی آن توجه می‌کنند.

o کارکردهای عالی ذهنی ویژه انسان‌اند وگرچه بر اساس کارکردهای نخستین تحول می‌یابند، اما با آن‌ها از چند جهت فرق دارند.
i. نخست اینکه، زیر کنترل انسان قرار دارند و با اراده او انجام می‌شوند.
ii. دوم اینکه، دارای خاستگاه اجتماعی‌اند.
iii. سوم اینکه، به کمک ابزارهای روانشناختی رخ می‌دهند.

o حافظه به عنوان یک کارکرد عالی ذهنی در برگیرنده فعالیت‌هایی چون ربط دادن دو رویداد به یکدیگر با استفاده از ابزارهای روانشناختی،
مانند مقایسه و یادیار (تدابیر کمک حافظه) است.

o موردهای دیگر کارکردهای عالی ذهنی عبارت‌اند :
i. از استدلال منطقی،
ii. توجه انتخابی
iii. زبان.

o کارکردهای عالی ذهنی از تحول کارکردهای نخستین ذهنی به وجود می‌آیند.
o آنچه به شکل گیری این فرایند کمک می‌کند عوامل اجتماعی – فرهنگی هستند.
o در حقیقت، کارکردهای عالی ذهنی از طریق تعامل بین فرد و زمینه اجتماعی او تحول می‌یابند.
o هر کارکرد عالی ذهنی الزاماً در ابتدا یک کارکرد اجتماعی است
o بسیاری از واکنش‌های ما در زندگی و فرهنگ، کارکردهای ذهنی ما را دچار تغییر می‌کنند و قسمت‌های جدیدی به سیستم رشدی رفتار بشر می‌افزایند.
o فرهنگ از طریق مدل ها و استعاره‌ها به رفتار ما نظم می‌دهد.

نظریه ویگوتسکی در زمینه ابزارهای روان شناختی

• در دیدگاه مارکسیستی، نمی‌توانیم ماهیت انسان را به صورت صوری به عنوان چیزی که ثابت و ابدی است، در نظر بگیریم.
o همچنانکه انگلس عنوان کرد، ظرفیت‌های انسان پا به پای رشد تاریخی، به ویژه رشد فناوری، تغییر می‌کند.
o اجداد ما نیز همان طور که ابزارهای جدیدی برای چیره شدن بر محیط می‌ساختند، از ویژگی‌های «اشیا» آگاهی بیشتری پیدا می‌کردند
و روش‌های جدیدی را برای همکاری کردن و برقراری ارتباط اجتماعی به وجود می‌آوردند،
ضمن آنکه ظرفیت‌های جدید را نیز برای برنامه ریزی و پیش بینی آینده کسب می‌کردند.

o تغییرات بعدی فناوری انسانی، بدون شک تغییرات آینده را در شناخت انسان به وجود خواهد آورد.
o ویگوتسکی از نوشته‌های انگلس در زمینه استفاده از ابزار، به شدت تاثیر پذیرفت و کوشش کرد تا دیدگاه‌های انگلس را گسترش دهد.
o ویگوتسکی معتقد بود افراد همان طور که ابزارهایی را برای چیره شدن بر محیط ابداع کردند،
ابزارهای روان شناختی را برای تسلط بر رفتار خودشان به وجود آوردند.
برای مثال، انسان‌های اولیه از چوب خط و طناب‌های گره دار برای کمک به یادآوری وقایع استفاده می‌کردند.

o امروزه نیز خیلی از افراد ممکن است نخی را دور انگشتان خود ببندند تا از فراموشی خویش، جلوگیری کنند.
o همچنانکه فرهنگ رشد یافت، آن‌ها ابزارهای ذهنی دیگری به وجود آوردند.
o دریانوردان استفاده از نقشه را آغاز کردند تا مسیرهای گذشته را دنبال کنند و برای سفرهای آینده برنامه ریزی کنند.
o ویگوتسکی از ابزارهای روان شناختی مختلفی نام می‌برد که مردم برای کمک به تفکر و علایم رفتاری خود از آن‌ها استفاده می‌کنند
و معتقد بود بدون بررسی این نشانه‌ها که فرهنگ فراهم می‌آورد، نمی‌توان تفکر انسان را درک کرد.

o بدون شک مهم‌ترین سیستم نشانه ای، گفتار است.
o گفتار کارکردهای زیادی دارد؛ اما اساسی‌ترین آن‌ها این است که تفکر و توجه ما را از موقعیت بی واسطه – از تاثیرپذیری محرک‌ها در هر لحظه – آزاد می‌سازد.
o به دلیل اینکه کلمات می‌توانند امور و وقایعی را رمزبندی کنند که فراسوی شرایط حاضر است،
بنابراین، گفتار ما را قادر می‌سازد تا به گذشته فکر کنیم و برای آینده به برنامه ریزی بپردازیم.

نکات اصلی نظریّه‌ ویگوتسکی

می توان نکات اصلی نظریّه های ویگوتسکی را در ارتباط با فرایند رشد، در چهار قسمت بررسی کرد:

I. باز نمایی کودک از جهان، فرایندی فعّال و خلّاق است:
o جهان در ذهن کودک منعکس نمی شود، بلکه ساخته و پرداخته می شود.
o ویگوتسکی بر خلاف پیاژه که تعامل کودک با اشیاء طبیعی را در این بازسازی مهم می داند، ارتباط کودک با انسان ها را مدّ نظر قرار می دهد.

II. رشد در نتیجه‌ی یادگیری صورت می گیرد و نه بر عکس:
o این شاید یکی از موارد اختلافی دیگر ویگوتسکی با پیاژه باشد.
o از نظر ویگوتسکی رشد چیزی نیست که به طور طبیعی و صرفاً از جهت زیست شناختی اتّفاق بیفتد.
o اگر چه او پیش زمینه هایی را برای برخی موارد یادگیری مهمّ می شمارد، امّا در مجموع، رشد را ناشی از تجربه و یادگیری می داند
و مخصوصاً آن را دارای ماهیّتی مشارکتی و گفتمانی تلقّی می کند.
مفهوم منطقه‌ی رشد مجاور ZPD- The Zone Of Proximal Development از این جهت جالب توجّه است.
o آنچه از نظر ویگوتسکی اهمّیّت دارد حد یا توانایی نیست که کودک دارد، بلکه رشدی است که او می تواند بر اثر یادگیری، تمرین،
تعامل با فرد بزرگسال و استفاده از امکانات و غیره به دست آورد.

III. رشد را نمی توان از بافت اجتماعی خود جدا کرد:
o از نظر ویگوتسکی تأثیر بافت اجتماعی صرفاً‍ً در بازخوردها و باورها نیست، بلکه این بافت در چگونگی و آنچه در آن باره می اندیشیم نیز اثر می گذارد.
o اگر چه در ساختار ذهن همه افراد بشر همگونی‌هایی وجود دارد، امّا این فرهنگ و عوامل اجتماعی است که زمینه رشد یا عدم رشد،
و حتّی شکل گیری و عدم شکل گیری بسیاری از قابلیّت های ذهنی را فراهم می کند.
o برای مثال در جوامع بی سواد، صُوَری از یادسپاری شکل می گیرند که در جوامع تحصیل کرده به آن نیازی نیست.
o نوع یادسپاری که در یک شکارچی اقوام ابتدایی مشاهده می شود . نوعی که عمدتاً بر اساس ردیابی استوار است.
با نوع یاد سپاری که به یارای ابزار های نمادین صورت می گیرد، فرق می کند.
o نقشی که این ابزار ها و از آن جمله زبان و سواد در فعّالیّت های ذهنی ایفا می کنند، کاستن از وابستگی بشر به ادراک‌ها و تصاویر جداگانه در تجارب روزمرّه،
و فراهم آوردن شرایط برای تجارب علمی است.

IV. زبان نقشی محوری در رشد و تحوّل ذهنی ایفاء می کند:
o زبان که خود در طیّ مراحلی در تکوین فردی Ontogenesis و تکوین نوعی Phylogenesis شکل می گیرد،
ذهن را مجهّز به یک نظام نشانه ای قدرتمند می کند که نتیجه‌ی آن، دستیابی به خصوصیّت واسطه مندی است.
o بر اثر این خصوصیّت جدید است که بشر می تواند استنباط و دریافت خود را به موارد جدیدی که درباره‌ آنها تجربه مستقیم ندارد، تعمیم دهد و قدرت پیش بینی پیدا کند.
o بدین ترتیب، زبان که خود ابزاری برای تفکّر به شمار می رود، به صورت سازوکار و راهبُرد تفکّر در می آید.

o انسانها در مراوده‌ کلامی با هم، نه تنها یکدیگر را از منظور و قصد هم آگاه می‌سازند، بلکه وارد جهان ذهنی هم می شوند،
و به یک اعتبار، این جهان را خلق می‌کنند.
o ویگوتسکی مخصوصاً با تأکیدی که بر مفهوم گفتار درونی و سرشاری این نوع گفتار از معانی عاطفی و هیجانی داشت،
نقش گفتار را در بازنمایی احساس ها، بازخوردها و کلّ فضای شناختی – عاطفی – انگیزشی به خوبی نشان داد.

رشد زبان و یادگیری

رشد زبان و یادگیری

Vygotsky and Language

Lev Vygotsky_1
• حیوانات جهان را به صورت مستقیم درک و تجربه میکنند ولی انسان نه.
o انسانها جهان را از طریق استفاده از ابزارها یا نشانه ها درک می کنند.
o از بین این سیستم های نشانه ای می توان به سیستم های شمارش، نوشتاری، نقشه ها و زبان اشاره کرد.
o انسانها در سوگیری ها، قواعد و الزامات زبان ساخته می شوند.
o بدون شکّ مهم ترین سیستم نشانه ای گفتار است.
o گفتار کارکردهای زیادی دارد.
o امّا اساسی ترین آنها این است که تفکّر و توجّه ما را از موقعیت بی واسطه (از تأثیر پذیری محرّک در هر لحظه) آزاد می کند.
o بنابراین گفتار ما را قادر می سازد تا به گذشته فکر کنیم و برای آینده برنامه ریزی کنیم .

سه دوره متمایز تحوّل یا رشد زبان:

i. -گفتار اجتماعی (بیرونی) Social Speech:
o نقش این گفتار که تا سنین قبل از سه سالگی ادامه دارد، کنترل رفتار دیگران‌ است،
o مثلاً کودک به مادر می گوید: شیر می خواهم.

ii. -گفتار خود محورانه Egocentrism:
o در سنین ۳ تا ۷ سالگی کودکان غالباً با خود صحبت می کنند و از این طریق رفتار خود را کنترل می کنند.
o گفتار خود محورانه مرحله‌ انتقالی گفتار بیرونی به درونی Internal Speech است.
o اصطلاح خود محورانه Egocentrism توسّط پیاژه مطرح شد.
o پیاژه می گفت این گفتار نشان دهنده‌ عدم توانایی کودک پیش عملیاتی در درک دیدگاه های دیگران است.
o امّا ویگوتسکی با این علم مخالف است و می‌گوید:
کودک این گفتار را برای کنترل رفتار خود مورد استفاده قرار می دهد.
در حال حاضر بجای گفتار خود محورانه Egocentrism ، از اصطلاح گفتار خصوصی استفاده می کنند Private Speech.

iii. -گفتار درونی Internal Speech:
o در این مرحله کودک با خود صحبت می کند ولی به صورت بی صدا، گفتار درونی به اندیشه و رفتار انسان جهت می دهد.

o ویگوتسکی توضیح می دهد که گفتار درونی از لحاظ کیفی از گفتار بیروینی متمایز است.
o گرچه معتقد است گفتار درونی به وسیله‌ فرایندی تدریجی از درونی سازی، از گفتار بیرونی منتَج می شود.

اهمّیّت فرهنگ و زمینه اجتماعی ـ تاریخی:

• ویگوتسکی جنبه های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی بسیار با اهمّیّت می داند.
o او در توضیح اهمّیّت عوامل سه گانه‌ی بالا کارکرد های ذهنی را به دو دسته‌ی زیر تقسیم می کند:
1. کارکرد های نخستین ذهنی
2. کارکرد های عالی ذهنی.

o کارکرد های نخستین ذهنی به توانایی های طبیعی و ناآموخته‌ی انسان مانند توجّه کردن، حس کردن و ادراک کردن اشاره می کنند.
o در جریان رشد یا تحوّل،‌ این کارکرد های نخستین ذهنی تدریجاً به کارکرد‌های عالی ذهنی، یعنی حلّ مسئله و تفکّر، تغییر می یابند.
o این تغییر از کارکرد های نخستین به کارکرد های عالی ذهنی عمدتاً از راه تأثیر فرهنگ و زمینه‌ی تاریخی- اجتماعی میسّر است.

• تأکید ویگوتسکی بیشتر بر تعامل بین فرد و زمینه‌ی اجتماعی اوست.
o کودک از طریق این تعامل روابط اجتماعی را به صورت کارکرد های روانشناختی در می آورد.
o همین تبدیل روابط اجتماعی به کارکرد های ذهنی موجب رشد یا تحوّل شناختی می شود.
o فرایند تبدیل روابط اجتماعی به کارکرد های عالی ذهنی نه به طور مستقیم بلکه از طریق یک واسطه یا، یک علامت امکان پذیر می شود.
o برای نمونه، یک ابزار می تواند نقش چنین واسطه ای را ایفا کند،
در آزمون روی میمون ها، آنها برای دستیابی به موز خارج از دسترس از یک چوب استفاده می کردند.
چوب در اینجا یک ابزار است.
به همین قیاس،‌ دانش آموزان می آموزند که را ساده‌ی حلّ مسائل عددی این است که از حرف x برای مقدار مجهول استفاده کنند.
آنها به این طریق مسائل را به علامت های عددی تغییر می‌دهند و آنگاه به جواب دست می یابند.

درونی سازی Internalization

• عنصر اساسی در شکل گیری کار کرد عالی ذهنی فرایند درونی سازی است، چیزی که ابتدا به عنوان میانجی نشانه ای خارجی یا ارتباط بین فردی ظاهر می شود.
بعد به فرایند روان شناختی درونی تبدیل می‌شود:

هر کار کرد عالی ذهنی در جریان رشد و تکامل خود، ضرورتاً از مرحله‌ی بیرونی عبور می کند، چون در اصل کارکردی اجتماعی است.
این نکته‌ی اصلی، در کل مسئله‌ی رفتار درونی- بیرونی است ….
وقتی می گوییم فرایندی خارجی است، منظور این است که اجتماعی است.

o هر کارکرد ذهنی، پیش از آنکه درونی و واقعاً تبدیل به کار کرد ذهنی شود، مرحله ای خارجی بوده است.
o در مرحله‌ی گفتار درونی، زبان تبدیل به ابزار حلّ مسئله می‌شود.
o کودکان هنگام انجام کار، با خودشان صحبت می کنند و بعد به تدریج این شکل مکالمه ناپدید می شود و در حقیقت درونی می شود.
o چیزی که ما آن را تفکّر می نامیم.
o تفکّر مستلزم زبان آموزی است.
o کودک قبل از یادگیری زبان دارای تفکّر نیست.
o قبل از زبان هوش وجود دارد ولی تفکّر نه.
o زبان پیش شرط و پیش نیاز تفکّر است.
o برخلاف پیاژه، رشد زبان را به صورت تحوّل قبول ندارد بلکه حاصل تعاملات کودک با محیط پیرامون می داند.

منطقه‌ی مجاور رشد (ZPD)

• یکی دیگر از مفاهیم اصلی نظریّه ویگوتسکی، مفهوم منطقه‌ی مجاور رشد ZPD- The Zone Of Proximal Development است
و فهم آن برای درک نظریّه‌ رشد شناختی او بسیار مهمّ است.
o پیاژه معتقد بود که رشد یا تحوّل مقدّم بر یادگیری است.
o ویگوتسکی می گوید یادگیری پیش از رشد می آید.

o پیاژه می‌گفت مرحله ای از رشد شناختی که کودک در آن قرار دارد تعیین کننده‌ ماهیّت تفکّر اوست و لذا با آموزش
نمی توانیم فراتر از رشد شناختی کودک، در او یادگیری ایجاد کرد.
o ویگوتسکی معتقد است که فرایند های رشد یا تحوّل به دنبال فرایند های یادگیری رخ می دهند.
کودکانی که به تنهایی از عهده‌ انجام پاره ای از تکالیف یادگیری بر نمی آیند به کمک بزرگسالان یا دوستان بالغ تر از خود انجام آن کارها را می آموزند.

o به سخن دیگر، وقتی که کودکان به حال خود رها می‌شوند تا مستقلّانه به حلّ ‌مسائل بپردازند یک نوع توانایی از خود نشان می دهند،
و وقتی که با همکاری و هدایت بزرگ تر ها یا کودکان بالغ تر از خود به حلّ مسائل اقدام می کنند توانایی بیشتری نشان می‌دهند.
توانایی کودک در حلّ مسئله به طور مستقلّانه معرّف سطح فعلی رشد او و توانایی اش در حلّ مسائل به کمک دیگران نشان دهنده
سطح رشد بالقوّه‌ی اوست.

zone-of-proximal

o منظور از منطقه‌ی تقریبی رشد تفاوتِ بین سطح فعلی رشد کودک و سطح رشد بالقوّه‌ی اوست.

• بنا به تعریف منطقه‌ی تقریبی رشد به:

دامنه ای از تکالیفی که کودک به تنهایی از عهده‌ی انجام آنها بر نمی آید امّا به کمک بزرگسالان یا کودکان بالغ تر از خود قادر است آنها را انجام دهد، گفته می شود.

o آزمون های هوش یا آزمون های حلّ مسئله که عملکرد مستقلّانه‌ کودک را می‌سنجد سطح رشد فعلی او را اندازه می گیرند،
یعنی همان کاری را که کودکان به تنهایی از عهده اش بر‌می آیند.

o امّا با قدری پرسش و پاسخ و هدایت کودکان می توان آنان را واداشت تا توانایی های بیشتری از خود بروز دهند.

o آنچه کودکان به کمک دیگران می توانند انجام دهند بیشتر معرّف توانایی واقعی آنان است تا آنچه به تنهایی از عهده اش بر می آیند.
o بنابراین، برای شناسایی رشد کودکان باید هم سطح رشد فعلی و هم سطح رشد بالقوّه‌ی آنان را شناخت.

روش شناسی ویگوتسکی

روش شناسی ویگوتسکی

o ویگوتسکی نوشته های اوّلیه‌ گزل Gesell ، ورنر Werner و پیاژه را مطالعه کرد و به اهمّیّت نوعیِ رشد درونی که آنها مطرح کرده بودند، پی برد.
o به علاوه، ویگوتسکی یک مارکسیست بود که اعتقاد داشت درک انسان تنها بر اساس بافت تاریخی- اجتماعی محیط امکان دارد.
o بنابر این، ویگوتسکی سعی کرد تا نظریّه ای را خلق کند که در آن ارتباط بین دو مسیر رشد Lines of Development ،
یعنی مسیر طبیعی Natural Line که از درون سرچشمه می گیرد و مسیر تاریخی- اجتماعی Social-Historical Line که کودک را از بیرون
تحت تأثیر قرار می دهد، را نشان دهد.

o فرض کار: رشد روانشناختی در انسان، بخشی یا جزئی از رشد و تحوّل کلّ تاریخ نوع بشر است و بنابراین، رشد انسان باید در این جریان، درک و شناخته شود.
o پذیرش این گذاره بدین معناست که ما باید در آزمایش های روانشناختی، روش شناسی مناسبی وضع کنیم.
o در واقع، انسان، در جریان تحوّل و تکامل تاریخی خود، طبیعت جدیدی می آفریند:
یعنی جهانی واسطه مند، و مبتنی بر ابزارهای نشانه ای که در طیّ تاریخ شکل گرفته اند، امّا مستقیماً جزء «داده های» طبیعی نبوده اند.

o هدف اصلی پژوهش های روانشناختی، ارائه تجزیه و ترکیبی است درباره‌ی صُوَر عالی رفتار، که خود برخاسته از این جهان واسطه مند اطّلاعاتی است.
o ویگوتسکی در رویکرد به تجزیه و ترکیب کارکرد های عالی روانشناختی، ‌سه اصل را مهم می داند:

1. در تحلیل های متداول، معمولاً فرایند ها ثابت، و به عنوان اشیاء نگریسته می‌شوند.
کار تحلیل عبارتست از تجزیه این اشیاء به اجزای متشکّله‌ی خود.
o امّا منظور از تحلیل فرایند یعنی پی بردن به چگونگی حرکت و مراحل تغییر یک پدیده.
o بنابر‌این باید رویکرد رشد و تحوّل را با رویکرد تجربی، در هم بیامیزیم.
o هر فرایند روانی، چه رشد و تحوّل اندیشه باشد و چه رشد و تحوّل رفتار ارادی، فرایندی است دستخوش تغییر، و باید در جریان آن تغییر بررسی شود.
o ویگوتسکی نام روش خود را تجربی- تکوینی (یا رشدی و تحوّلی) Experimental-Developmental – Genetic می گذارد.
o و بدین ترتیب، مفهوم رشد و تحوّل را وارد آزمایشگاه می سازد.

2. تبیین در تقابل با توصیف:
o توصیف صِرف نمی تواند روابط علّی پویای زیر ساخت پدیده ها را روشن سازد.
o تحلیل پدیدار شناختی Phenomenological که بر پایه‌ ویژگی های سطحی یا ظاهری استوار است (سنخ پدیداری)
در برابر تحلیل مبتنی بر سنخ پیدایشی (تکوینی) Genetic قرار می گیرد که در آن هر پدیده‌ای بر اساس ریشه و منشأ،‌
و چگونگی شکل گیری خود تبیین می شود و نه ویژگی های پدیداری.

o ویگوتسکی در این باره فرایند گفتار را مثال می زند که ممکن است در مقاطعی از لحاظ سنخ پدیداری مشابه،
امّا از جهت سنخ پیدایشی، متفاوت باشد.
بنابر این نمی‌توان صرفاً با تکیه بر تشابهات ظاهری، به محتوا و ماهیّت آن پی برد.
o برخی از کلماتی که یک کودک ۵ ساله به کار می گیرد ممکن است مشابه کلماتی باشد که فردی بالغ به کار می‌گیرد،
امّا حوزه های معنایی آنان عموماً متفاوت است.

3. مسأله رفتار از پیش شکل گرفته:
o سوّمین اصل روش شناختی به این مسأله معطوف می شود که در روش های متداول معمولاً فرایندهای از قبل موجود
و به اصطلاح سنگواره ای شده، بررسی می شوند:

o یعنی بیشتر رفتارهایی موضوع قرار می گیرند که خودکار و ایستا هستند و ظاهر آنها چیزی درباره‌ی منشأ و ماهیّت درونی آنها به ما نمی گوید.
o همین روش باعث می شود که مثلاً توجّه ارادی و غیر ارادی، به عنوان پدیده ای همگن تلقّی شود،
در حالیکه از لحاظ تاریخچه‌ رشدی و نقش و ساختار، با هم فرق دارند.

o بدین ترتیب نباید به حاصل یا نتیجه‌ی رشد توجّه کنیم، بلکه باید فرایندیی را که زیر ساخت صُوَر عالی رفتار هستند، باز شناسیم.
o بدین منظور لازم می آید که از مشخّصه‌ی خودکار، ایستا و انعطاف ناپذیر شکل عالی رفتار بگذریم و به وجه پویا، تغییر پذیر و کنترل شده‌ آن توجّه کنیم.

o بنابراین در روش شناسی پیشنهادی ویگوتسکی (یعنی روش تجربی – تکوینی) آنچه بررسی می شود پاسخ کودک نیست،
بلکه چگونگی تغییر در پاسخ و شیوه های جدید پاسخ گویی است.
o برای دریافت این چگونگی تغییر، در آزمایشگاه آزمایه هایی را به کودک معرّفی می کنیم که از توانایی های موجود او فراتر می روند.
در چنین مواردی، معمولاً محرّکی که ابتدا در نقش محرّک خنثی عمل می کند، مانند کلمات بی‌معنایی که زیر مهره های ویگوتسکی نوشته شده اند،
در نقش نشانه یا ابزار وارد می شوند و کودک را در موقعیّت جدیدی قرار می دهند، به نحوی که ساختار و عملکرد رفتار او تغییر پیدا می کند.

• نظریّه های پیاژه و ویگوتسکی دارای وجوه مشترک فراوانی هستند
o این دو به همراه برونر Bruner پایه‌گذار تئوری شناخت گرایی بودند.
o طبق نظر آنها انسان با یک سری امکانات یا ابزار خاصّ و درونی زاده می شود.
o او با کمک این ابزار ذاتی و درونی به مطالعه و بررسی پیرامون خود می پردازد و از محیط خود اطلاعات کسب می کند.
o اطلاعات کسب شده در مسیر تکاملی اش به مخزن دانش او تبدیل می شود.
o تجربه معنایی تازه در رویاریی با تجارب گذشته و انبار شده به یک سری تغییرات و تحوّلات ریشه ای می‌انجامد
و دراین راستا زبان به فاکتوری تعیین کننده در رشد و زندگی اجتماعی فرد تبدیل می شود.
مانند اینکه هر دو بر مشارکت فعّال و پذیرش تفاوت های فردی تأکید می کنند، امّا مدّ نظر ما در این قسمت اشاره به وجوه تمایز این دو نظریّه از یکدیگر است.

o در کلاس هایی که با مدل ویگوتسکی برپا می شوند، آموزش از یادگیری اکتشافی مستقلّ، فراتر می‌رود.
این نوع کلاس اکتشاف کمکی را ترغیب می کند.
معلّمان با توضیحات، مثال ها و یادآوری های کلامی یادگیری کودکان را هدایت می کنند و تلاش های خود را به دقّت به
منطقه‌ی مجاور رشد هر کودک متناسب می سازند.
o امّا طبق نظریّه‌ی پیاژه دیگر نیازی به این کارها نیست.

o از تفاوت های دیگر نظریّه‌ پیاژه با ویگوتسکی عدم تأکید پیاژه بر زبان می باشد.
این عدم تأکید، چالش دیگری را پدید آورد.
این بار از جانب نظریّه‌ ویگوتسکی که بر بستر اجتماعی رشد شناختی تأکید می کند.
o در اوایل کودکی، رشد سریع زبان، توانایی کودکان پیش دبستانی را برای مشارکت در گفتگوی اجتماعی،
هنگام انجام دادن تکالیفی که از لحاظ فرهنگی معنا دار هستند، افزایش می دهد.
این در حالی است که پیاژه برای زبان و تأثیر مهمّی که در روند رشد کودک دارد، ارزش چندانی قائل نشده است.

o از جمله تفاوت های دیگر می توان به این مسأله اشاره کرد که هر چند پیاژه بر تعامل کودک با محیط تأکید دارد،
امّا مقصود او از محیط، همان محیط فیزیکی دور و بر کودک بود.
o چارچوب اجتماعی و فرهنگی که کودک در آن قرار گرفته، هیچ نقشی در نظریّه‌ی پیاژه ندارد بر خلاف نظر ویگوتسکی که:
بخش عمده‌ی چیزهایی که کودک در حال رشد باید بیاموزد، شیوه های ویژه و قراردادی نگرش محیط فرهنگی او به واقعیّت است.

o نظریّه‌ی ویگوتسکی به ویژه در مطالعه‌ رشد شناختی با نفوذ بوده است.
امّا رویکرد ویگوتسکی با رویکرد پیاژه کاملاً فرق دارد.
o پیاژه آموزش مستقیم توسط بزرگسالان را با اهمّیّت نمی دانست.
در عوض، او روی تلاش های فعّال و مستقلّ کودکان برای با معنا کردن دنیایشان تأکید کرد.

o ویگوتسکی با پیاژه موافق بود که کودکان موجودات فعّال و سازنده ای هستند،
امّا بر خلاف پیاژه، رشد شناختی را به صورت فرایند میانجی اجتماعی در نظر داشت به طوری که به حمایت بزرگسالان و همسالان خبره از کودکان،
هنگامی که می خواهند کار جدیدی را انجام دهند، وابسته است.

o ویگوتسکی معتقد نبود که همه‌ کودکان مراحل یکسانی را پشت سر می گذارند.
در عوض، به محض اینکه کودکان زبان را فرا می گیرند،‌ توانایی تقویت شده آنها در برقراری ارتباط با دیگران، به تغییرات پیوسته در فکر و رفتار منجر می شود
که می تواند از فرهنگی به فرهنگ دیگر کاملاً فرق کند.
o در مقابل نظر پیاژه که تأکید داشت فرد با عبور از مجموعه ای از مراحل رشد می کند، نظریّه‌ی ویگوتسکی قرار دارد.
ویگوتسکی معتقد است که منشأ و خواستگاه رشد شناختی در رشد جسمانی قرار ندارد؛
بلکه ریشه در تأثیرات فرهنگی و اجتماعی دارد.

• مطالعاتی را در زمینه‌ اختلاف نظر ویگوتسکی با پیاژه در مورد گفتار خود محورانه انجام شده است:
• سختی تکلیف:
o ویگوتسکی چنین استدلال می کرد که اگر گفتار خود محورانه کارکردی در زمینه‌ حلّ مسئله داشته باشد،‌
باید هنگامی که تکالیف مشکل تر می شود، افزایش یابد.
o پیاژه کارکرد مثبتی برای گفتار خود محورانه نمی دید و نظریه‌ او چنین چیزی را پیش بینی نمی کرد.

o بر همین اساس، ویگوتسکی سعی کرد تا شرائطی را به وجود آورد که در آن تکالیف مشکل تر شوند.
برای مثال، هنگامی که کودک، آماده‌ نقّاشی کشیدن بود، به طور ناگهانی متوجّه می شد که کاغذ و موادّ رنگی در اختیار ندارد.
به عبارت دیگر، با ممانعت از فعّالیّت آزادانه، با مشکل مواجه می شد.

o در این گونه موقعیّت ها در کودکان ۵ تا ۷ ساله، نسبت گفتار خود محورانه تقریباً دو برابر می شد.
o کودکان سعی می‌کردند از طریق گفتگو با خود، ‌مشکلات را حلّ کنند.
o برای مثال پسری می گفت: مداد کجاست؟ من مداد آبی می خواهم.
مهم نیست من با مداد قرمز می نویسم و آن را با آب خیس می کنم.
اینطوری پر رنگ تر می شود و مانند آبی خواهد شد.
o این مطالعه نشان داد که گفتار خود محورانه در کودکان خردسال، کارکرد حلّ مسأله را دارد.

• روندهای سنّی:
• ویگوتسکی همچنین اظهار کرد که نظریّه‌ او در مقایسه با پیاژه، روند های سنّی متفاوتی را پیش بینی می کند.

o آنطور که پیاژه اشاره کرده است، اگر گفتار خود محورانه صرفاً منعکس‌کننده‌ عدم بلوغ شناختی کودک باشد، باید پا به پای رشد کودک، کاهش یابد.
o امّا در دیدگاه ویگوتسکی، گفتار خود محورانه یک پیشرفت جدید و یک شقّ جدید از گفتار اجتماعی است.
این گفتار برای کودک، ابزاری برای حلّ مسأله است و به همین دلیل، انتظار داریم که استفاده‌ کودک از آن افزایش یابد.
o بنابر این ویگوتسکی پیش بینی کرد که گفتار خود محورانه قبل از اینکه با تبدیل‌شدن به گفتار درونی کاهش یابد، افزایش خواهد یافت.

o ویگوتسکی همچنین در مورد سرنوشت نهایی گفتار خود محورانه،‌ با پیاژه مخالف بود.
o پیاژه عنوان می کرد که کودکان در نهایت، بر خود محوریِ خویش فائق می آیند و گفتار خود محورانه به سادگی کاهش می یابد.
o ویگوتسکی اظهار داشت که گفتار خود محورانه کاملاً محو نمی شود، بلکه به صورت نهانی در می آید و به گفتار درونی تبدیل می شود،‌
نوعی گفتگوی خاموش که ما اغلب در هنگام حلّ مسائل، به آن اقدام می کنیم.
o ویگوتسکی عنوان کرد این نگرش که کاهش گفتار خود محورانه، نشانه ای برای از بین رفتن آن است، مانند این است که بگوییم کودک هنگامی
که از انگشتان خود برای شمارش استفاده نمی کند و عمل شمارش را به طور ذهنی انجام می دهد، شمردن را متوقّف کرده است.

o بنابر این او معتقد بود که گفتار خود محورانه بسیار سودمند است و در مسیر رشد گفتار درونی، مرحله‌ی بسیار با اهمّیّتی تلقّی می شود.
o اساساً‍ً تحقیقات تجربی بر روندهای سنّی، از دیدگاه ویگوتسکی حمایت کرده اند؛
همچنان که تقریباً تمامی تحقیقات دیگر در این زمینه نیز، دیدگاه ویگوتسکی را در برابر پیاژه، تأیید کرده اند.

اهم نظریه ویگوتسکی

1 – كاركردهای نخستین ذهنی Primary Mental Functions :

o این كاركردهای ذهنی در سالهای آغاز عمر بطور طبیعی وجود دارند و درانسان و حیوان یافت می شوند
o ویژگی مهم انها غیرارادی بودن و ناآگاه بودن است.
مثلاً هم انسان و هم حیوان پس از شنیدن یك صدای شدید ، بدون اراده بسوی آن توجه می كنند.

2- كاركردهای عالی ذهنی Higher Mental Functions :
o مثل استدلال منطقی ، توجه انتخابی و زبان و ….. ویژه انسانند و بر اساس كاركردهای نخستین تحول می یابند.

• تفاوت كاركردهای عالی ذهنی با كاركردهای نخستین ذهنی :

1– زیر كنترل انسانی قرار دارند و با اراده او انجام می شوند.
2 – خاستگاه اجتماعی دارند.
3 – به كمك ابزارهای روانشناختی رخ می دهند.
كاركردهای عالی ذهنی ازطریق تعامل بین فرد و زمینه اجتماعی او تحول می یابند.
هر كاركرد عالی ذهنی الزاما در ابتدا یك كاركرد اجتماعی است

درونی سازی Internalization:

o به فراینـد تبدیل تدریجی تجارب یا فعالیت های اجتماعی بیرونی به فرایندهای عالی ذهنی درونی سازی می گویند.
o این فرایند از طریق یك واسطه امكان پذیر می شود.
o استفاده از واسطه یعنی تغییر دادن یك موقعیت محركی در فرایند پاسخ دادن به آن نه بطور مستقیم بلكه از طریق نوعی پیوند امكان پذیر است.
(از طریق یك ابزار یا علامت)

o ابزار : به چیزی گفته می شود كه در خدمت چیزی دیگر بكار برود .
o ابزار یك شی بیرونی است كه مورد دستكاری فرد قرار می گیرد تا با آن بر محیط عمل كند.

o علامت : چیزی است كه به جای چیز دیگر مورد استفاده قرار می گیرد .
o علامـت به بازنمایی درونی یك شی یا یك نماد گفته می شود كه دارای معنی خاص فرهنگی است.
مثال: دانش آموزان یاد مـی گیرند كه یك راه ساده حل مسائل عـددی این است كه از حرف X برای مقدار مجـهول استفاده كنـند
آنها به این طریق مسائل را به علامت های ریاضی تبدیل می كنند تا بتوانند برای آنها راه حل بیابند.

قانون كلی رشد فرهنگی – اجتماعی:

o هر كاركرد عالی ذهنی ،پیش از آنكه بصورت یك فرایند روانشناختی در شخص رخ دهد، ابتدا در یك سطح اجتماعی وجود دارد .
o ویگوتسـكی این موضوع را به عنوان انتـقال از سطح بین ذهنی به درون ذهنی توصیف كرده و رشد تدریجی كاركردهای عالی ذهنی
از طریق تعامل اجتماعی را درونی سازی نام نهاده است .
مثال : توانایی تفكر انتقادی می تواند از تعامل اجتماعی مانند پرسش و پاسخ به روش سقراطی ایجاد شود.

گفتار خود محورانه Egocentric Speech :

o گفتار خود محورانه ازدید ویگوتسكی ، چگونگی تبدیل تعامل یا روابط اجتماعی به كاركردهای ذهنی را نشان می دهد.
o ویگوتسكی این نوع گفتار كودك را بر اساس مفهوم درونی سازی توضیح میدهد و می گوید گفتار خود محورانه ،
گفتار اجتماعی است كه جریان درونی سازی بسوی گفتار درونی را نشان میدهد.

مراحل رشد زبان از دید ویگوتسكی :

1 – گفتار اجتماعی یا گفتار بیرونی :

o پیش از سه سالگی ظاهر می شود و نقش آن كنترل رفتار دیگران است.
o مثلا : وقتی كودك به مادرش می گوید شیر می خواهم از این طریق به كنترل رفتار دیگران اقدام می كند.

2 – گفتار خود محورانه :

o بین ۳ تا ۷ سالگی رخ میدهد.
o این نوع گفتار، مرحله انتقالی گفتار بیرونی به گفتار درونی است.
o در این مرحله كودكان غالبا برای كنترل رفتارشان با خودشان حرف میزنند.
مثلا : هنگام انجام كاری، آنچه را كه انجام می دهند به زبان می آورند. نقش گفتار خود محورانه كنترل و هدایت رفتار خود است.

3 – گفتار درونی :

o پس از ۷ سالگی ظاهر می شود .
o گفتار درونی با خود سخن گفتن به طور بی صداست.
o گفتار درونی به اندیشه و رفتار انسان جهت میدهد و در همه كاركردهای عالی ذهنی وجود دارد.

تفكر و زبان :

o در نظریه ویگوتسكی ، تفكر و زبان در كودكان بصورت دو فعالیت مستقل از هم شروع می شوند در ابتدا تفكر پیش زبانی
یا تفكر بدون زبان و زبان پیش عقلی یا گفتار بدون تفكر وجود دارند.
مثال : كوشش كودكان در ماههای اول زندگی برای حل كردن مسائلی مانند دستیابی به اشیا و بازكردن در موردی از تفكر بدون زبان است.

o در حدود ۲ سالگی منحنی های مجزای تفكر و پیش زبانی و زبان پیش عقلی به هم میرسند در نتیجه تفكر زبانی و زبان عقلانی میشود.
o در فاصله ۲ تا ۷ سالگی ، زبان هم نقش درونی (هدایت و جهت دهی به تفكر) و هم نقش بیرونی (انتقال نتایج تفكر به دیگران) را ایفا میكند.

خود نظم دهی :

o یعنی توانایی اندیشیدن و حل كردن مسائل بدون كمك دیگران – به كنترل فرد بر فرایندهای شناختی اش ( تفكر ، حافظه و ….) گفته میشود .

مراحل خود نظم دهی :

1 – نخست كودك یاد می گیرد كه اعمال و صداها دارای معنی اند .
بعنوان مثال : كودك می آموزد كه دست دراز كردن او به سوی یك شی برای دیگران این گونه معنی میدهد كه او آن شی را می خواهد.

2 – انجام تمرین : كودك حركاتی را كه باعث جلب توجه دیگران می شود تمرین می كند و نیز برای تسلط بر زبان با دیگران به گفتگو می پردازد.

3 – استفاده از علامت برای تفكر و حل مسئله بدون كمك دیگران.
در این مرحله كودكان خود نظم دهنده یا خودسامانگر میشوند.

o یادگیری پیش از رشد می آید. ( یادگیری مقدم بر رشد است ).
o فرایندهای رشد یا تحول بدنبال فرایندهای یادگیری رخ میدهند.

منطقه تقریبی رشد:

o منطقه تقریبی رشد در نظریه ویگوتسكی اهمیت تعامل اجتماعی را در رشد و یادگیری نشان میدهد.
o ویگوتسكی می گوید كودكانی كه به تنهایی از عهده انجام پاره ای تكالیف یادگیری بر نمی آیند به كمك بزرگسالان یا دوستان بالغ تر و آگاه تر از خود انجام آن كارها را یاد می گیرند.
o توانایی كودك در حل مسائل بطور مستقلانه (آنچه كه در نظر پیاژه است ) معرف سطح كنونی رشد او و توانایی اش در حل مسائل به كمك دیگران نشان دهنده سطح رشد بالقوه اوست.

o منظور از منطقه تقریبی رشد، تفاوت بین سطح كنونی یا سطح رشد واقعی كودك و سطح رشد بالقوه اوست.
o بعبارت ساده تر منطقه تقریبی رشد به دامنه ای از تكالیف گفته می شود كه كودك به تنهایی از عهده انجام آنها بر نمی آید
اما به كمك بزرگسالان یا دوستان بالغ تر از خود قادر است آنها را انجام دهد
مثال : برای ارزیابی ZPD یك كودك فرض كنید سن عقلی در كودك با یك آزمون هوشی ، ۸ سال تعیین شده است
از نظر ویگوتسكی ما نمی توانیم كارمان را در همین جا متوقف كنیم ما ادامه میدهیم تا مشخص شود چگونه هر یك از این كودكان تلاش خواهند نمود
مسایلی را كه برای كودكان بزرگتر طراحی شده حل كنند ما به هر كودك با توضیح دادن ، پرسیدن سوالات هدایت شونده و معرفی عناصر اصلی راه حل كمك می كنیم
با این كمك یكی از این كودكان مشكلات را در سطح یك كودك دوازده ساله و دیگری در سطح یك كودك ۹ ساله حل می كند
این تفاوت بین سنین عقلی كودكان و سطح عملكردی كه آنها از طریق همكاری با یك بزرگسال بدست می آورند ناحیه تقریبی رشد گفته می شود.

o رشد شناختی زمانی به حداكثر میرسد كه در منطقه تقریبی رشد، تعامل اجتماعی صورت پذیرد.
o بعضی مربیان به لحظه ای كه یك كودك یا گروهی از كودكان در آستانه آمادگی برای یادگیری یك مفهوم قرار دارند لحظه آموزش پذیر گفته اند

ZPD

تكیه گاه سازی Scafolding:

o تكالیفی كه در منطقه تقریبی رشد قرار دارند هنوز از سوی كودك آموخته نشده اند
o اگر بزرگترها كودك را یاری دهند از عهده انجام آن تكالیف و یادگیری آنها برخواهد آمد
o كمك و راهنمایی دیگران را تكیه گاه سازی نامیده اند.
o در تكیه گاه سازی ابتدا معلم یا شخص دیگری كه یادگیرنده را یاری میدهد سهم عمده ای از مسئولیت را به عهده می گیرد
اما به تدریج كه یادگیری پیش میرود مسئولیت به یادگیرنده واگذار می شود

o سكوسازی اصطلاح دیگری است كه برای واژه Scaffolding بكار برده اند.

o سكوسازی یعنی فن تغییردادن سطح حمایت .
o در طول مدت جلسه تدریس، شخصی ماهرتر میزان راهنمایی را تنظیم كرده تا مناسب سطح عملكرد جاری كودك گردد.
o هنگامی كه تكلیف یادگیری دانش آموز جدید است شخص ماهرتر ممكن است از آموزش مستقیم استفاده كند
o همین كه كفایت و شایستگی دانش آموز افزایش می یابد راهنمایی كمتری صورت می گیرد.

o آزمونهای هوش عملكرد مستقلانه كودك را می سنجد یعنی سطح رشد فعلی او.
o به باور ویگوتسكی ، آنچه كودكان به كمك دیگران می توانند انجام دهند بیشتر معرف توانایی واقعی آنان است
تا آنچه به تنهایی از عهده اش بر می آیند.
بنابراین برای شناسایی رشد كودكان، باید هم سطح رشد فعلی و هم سطح رشد بالقوه آنان را شناخت.

نظریه آموزشی لو ویگوتسکی

نظریه آموزشی لو ویگوتسکی

quote-
ویگوتسکی و آموزش

• مربّیان مشتاقانه دیدگاه های ویگوتسکی را به کار می برند.
o کلاس های مدل پیاژه و ویگوتسکی قطعاً ویژگی های مشترکی دارند.
o هر دو بر مشارکت فعّال و پذیرش تفاوت های فردی تأکید می کنند
o امّا کلاس مدل ویگوتسکی از یادگیری اکتشافی مستقلّ، فراتر می رود.
o این نوع کلاس اکتشاف کمکی را ترغیب می کند.
o معلّمان با توضیحات، مثال ها و یادآوری های کلامی یادگیری کودکان را هدایت می کنند و تلاش های خود را به دقّت به منطقه‌ی مجاور رشد هر کودک متناسب می سازند.
o تشریک مساعی همکلاسی ها نیز به اکتشاف کمکی مساعدت می کند.
o معلّمان، تجربیّات یادگیری یاری بخش را ترتیب می دهند، به اینگونه که همکلاسی های دارای توانایی های مختلف را با هم گروه بندی کرده
و آنها را ترغیب می کنند به یکدیگر بیاموزند و کمک کنند.

• ویگوتسکی بازی وانمود کردن را بستر اجتماعی ایده آلی برای پرورش دادن رشد شناختی در اوایل کودکی می دانست.
o او گفت: کودکان هنگام بازی وانمود کردن، یاد می گیرند از عقاید درونی و مقرّرات اجتماعی و نه از تکانه های فوریِ خود پیروی کنند.
o برای مثال، کودکی که وانمود می کند به خواب رفته است از مقرّرات مربوط به رفتار حین خواب پیروی می کند.
o کودک دیگری که خود را به صورت پدر و عروسک را به صورت فرزند تجسّم می کند، از قواعد رفتار مربوط به والدین تبعیّت می کند.
o بازی وانمود کردن، منطقه مجاور رشد منحصر به فرد بسیار با نفوذی است که طیّ آن، کودک انواع فعّالیّت های چالش انگیز را امتحان می کند
و مهارت های جدید زیادی را فرا می گیرد.

کاربرد های عملی نظریّه ویگوتسکی در آموزش:

I. نخست تأکید زیاد بر اهمّیّت زبان.
o ویگوتسکی زبان را برای رشد کارکرد های عالی ذهن بسیار مهم می داند.
o بنابراین، می توان اینگونه نتیجه گرفت که مدارس باید زبان را یک موضوع محوری تلقّی کنند
و معلّمان در آموزش زبان جدّیّت بیشتری به کار ببندند.

II. نکته‌ی دوم تأکیدی است که این نظریّه بر مسائل فرهنگی و اجتماعی دارد.
o گفته شده است که رشد شناختی به شدّت متأثّر از این نظریّه است.
o بنابراین، لازم است مطالب درسی در یک بافت فرهنگی- اجتماعی آموزش داده شوند
و در تمام مراحل تحصیلی مسائل فرهنگی و اجتماعی از نظر دور نمانند.
o مطلب بعدی که مستقیماً در آموزش دخالت دارد مفهوم منطقه‌ تقریبی رشد است.

o بنا به این مفهوم، معلّم باید در آموزش موضوع های مختلف به دانش آموزان پیشاپیشِ رشد ذهنی آنان حرکت کند.
o یعنی معلّمان باید همواره یادگیرندگان را با مسائلی روبرو سازند که قدری فراتر از سطح توانایی های موجود آنان باشد
و برای آنان به صورت چالش انگیز جلوه کند.
o از این راه معلّمان قادر خواهند بود سطح فعلیِ رشد ذهنی کودکان را به سطح بالقوّه‌ی آنان نزدیک کنند.
o باز هم نکته‌ دیگری را که با توجّه به نظریّه‌ی ویگوتسکی در رابطه با آموزش می توان به معلّمان سفارش داد این است که کودکان را به صحبت کردن با خود تشویق کنند.
o از آنجا که با خود سخن گفتن کودکان را در هدایت و کنترل اندیشیدن یاری می دهد
بهتر است معلّمان کودکان را در مدرسه تشویق کنند تا با خود نجوا کنند یا افکارشان را به طور آهسته بر زبان جاری سازند.

o تأکید بر سکوت کامل در زمانی که دانش آموزان بر روی مسائل دشوار کار می کنند، ممکن است کار را برای آنان دشوار تر سازد.
o یکی از راههای تشویق کودکان به صحبت کردن با خود، خودآموزی شناختی است.
o دانش آموزانی که توانایی خودآموزی شناختی دارند، هم از جهت کیفیّت و دقّت و هم از لحاظ سرعت بر یادگیری خود نظارت می کنند.
o به عنوان نمونه، در ضمن انجام کارها ممکن است به خود بگویند:
خوب، حالا چه کاری باید بکنم؟
… عکس را با خطوط دیگری بکشم.
باید دقیق تر و آهسته تر کار کنم.
خوب، خط را پایین، پایین تر رسم کنم.
عالی است؛ حالا کمی به سمت راست، همین طور. خوب حالا …

o به کمک بازی، آموزش رسمی و حتّی کار می‌توان کودک را به سطح رشد بالقوّه رسانید.
o روش های آموزشی مورد استفاده معلّمان در انتقال دانش آموزان از منطقه‌ تقریبی رشد و رساندن آنان به سطح رشد بالقوّه را به نحو زیر بر شمرده اند:
i. الگو‌ دهی یا سرمشق‌دهی،
ii. استفاده از پاداش،
iii. دادن بازخورد،‌
iv. سازماندهی شناختی
v. پرسش و پاسخ.

o به نمونه‌ی آموزشی زیر که با روش پرسش و پاسخ صورت گرفته است توجّه کنید:
دانش آموز مورد نظر از انجام تقسیم دارای باقیمانده ناتوان است،
امّا به کمک روش پرسش و یا پاسخ، معلّم این توانایی را به او می آموزد:

معلّم 6 ÷ 44 را بر روی تابلو می نویسد و از دانش آموز می پرسد:
معلّم: چه عددی را وقتی که در 6 ضرب کنیم حاصل به 44 نزدیک تر است؟
دانش آموز: 6
معلّم: (6 را می نویسد) 6 ضرب در 6 چند می شود؟
دانش آموز: 36
معلّم: (6 را پاک می کند) 36.
می توانی عدد دیگری را انتخاب کنی که پاسخ آن به 44 نزدیک تر باشد؟
دانش آموز: 8
معلّم: 6 ضرب در 8 چند می شود؟
دانش آموز: 64 … 48
معلّم: 48 خیلی بزرگ است. می توانی عدد دیگری را پیدا کنی؟
دانش آموز: 6 ضرب در 7 می شود 42

o چنانکه از اندیشه های کلّی ویگوتسکی و به ویژه از مفهوم منطقه‌ی تقریبی رشد معلوم می گردد،
دیدگاه او نسبت به تأثیر آموزش بر رشد شناختی بسیار خوش بینانه تر از نظر پیاژه است.
o به باور او انسان آماده‌ی رشد و تکامل است.
o او در این باره گفته است از آنجا که محیط اجتماعی تعیین کننده‌ فرایند رشد شناختی است، ‌پس باید محیط اجتماعی را بهبود بخشید
تا رشد شناختی انسان هایی‌که در آن محیط پرورش می یابند بهبود یابد.

o به سخن دیگر، پیشرفت هر نسلی از جامعه سبب رشد شناختی بیشتر نسل بعدی خواهد شد.
o همچنین از نظریّه ویگوتسکی به طور مستقیم می توان نتیجه گیری کرد که معلّم در بالا بردن سطح رشد شناختی یادگیرندگان نقش بسزایی دارد.
o به عوضِ اینکه معلّمان منتظر بمانند تا دانش آموزان به سطح مناسب رشد شناختی برسند و آنگاه آموزش مورد نیاز را روی آنها پیاده کنند،
بهتر است دست بالا بزنند و به کمک هدایت و راهنمایی، آنها را به سطح رشد بالقوّه شان هدایت نمایند.

o این مفهوم به تکالیفی اشاره دارد که کودک به تنهایی نمی تواند از پس آنها برآید، امّا با کمک افراد ماهرتر می تواند آنها را انجام دهد.
o برای درک این دیدگاه به معلّم یا والد دلسوزی فکر کنید که فعّالیّت جدیدی را به کودک معرّفی می کند.
o فرد بزرگسال تکلیفی را بر می گزیند که کودک می تواند در آن تسلّط پیدا کند، امّا تکلیفی است چالش انگیز که کودک نمی تواند خودش آنرا انجام دهد.
o یا فرد بزرگسال از تکلیفی بهره مند می شود که کودک آنرا انتخاب کرده است.
o چنین تکلیفی برای پرورش دادن رشد، بسیار مناسب است.
o بعد، فرد بزرگسال راهنمایی و حمایت می کند، تکلیف را به واحد های قابل کنترل تجزیه می‌کند و توجّه کودک را به ویژگی های خاصّ آن جلب می کند.
o کودک با مشارکت در این تعامل، راهبرد‌های ذهنی اختیار می کند،‌ و شایستگی و مهارت او افزایش می یابد.
o بعد از این اتّفاق، فرد بزرگسال عقب نشینی می کند و به کودک اجازه می دهد مسئولیّت بیشتری را برای تکلیف بر عهده بگیرد.

كاربردهای آموزشی نظریه ویگوتسكی :

1) بر اهمیت زبان تاكید زیادی شده است .
پس مدارس باید زبان را یك موضوع محوری تلقی كنند و معلمان در آموزش زبان جدیت بیشتری به خرج دهند.

2) بر مسائل فرهنگی و اجتماعی تاكید زیادی دارد.
پس لازم است مطالب درسی در یك بافت فرهنگی – اجتماعی آموزش داده شوند و در تمام مراحل تحصیلی مسائل فرهنگی و اجتماعی از نظر دور نمانند.

3) طبق مفهوم منطقه تقریبی رشد ، معلم باید در آموزش موضوعات مختلف به دانش آموزان ، پیشاپیش رشد ذهنی آنان حركت كند.
( مسائل قدری فراتر از سطح تواناییهای فعلی آنان باشد ).

4) معلمان كودكان را به حرف زدن با خود تشویق كنند زیرا با خود سخن گفتن كودكان را در هدایت و كنترل اندیشیدن یاری میدهد.

5211876_orig
ویگوتسکی و شناخت اجتماعی :

• تعریف مدل یادگیری شناخت اجتماعی ادعا می کند که فرهنگ بهترین عامل رشد خصوصیات فردی می باشد .
o بشر دارای گونه های متفاوتی می باشند و هر یک از این گونه ها دارای فرهنگ متفاوت از بقیه ،
پس هر فردی در قالب این فرهنگ ها رشد می نماید .

o بنابراین توسعه و رشد یادگیری بچه ها تحت تأثیر روش های بزرگ و کوچک یک محیط فرهنگی می باشد
شامل فرهنگ در محیط خانواده – که افراد در آن محصور شده اند .

• فرهنگ دو نوع رشد عقلانی برای بچه ها در پی دارد :
i. با استفاده از فرهنگ، بچه ها بیش از ظرفیت فکرشان یک سری چیزهایی بدست می آورند که جزء دانش و آگاهی هر فردی لحاظ می شود .
ii. فرهنگ احاطه شده بر هر محیطی باعث فراهم کردن فرآیندها و ابزاهای فکری افراد مخصوص همان محیط فرهنگی می شود .
چیزی که ویگوتسکی به آن ابزارهای سازگاری عقلانی می گویند .
طبق این مدل آموزش شناخت اجتماعی ، فرهنگ به بچه ها آموزش می دهد تا اولاً فکر کنند و ثانیاً چطور فکر کنند.

• رشد ادراکی معمولاً از فرآیندهای منطقی و گویشی ای ناشی می شود که به چه وسیله یک بچه تجارب راه حل مسئله خود را می آموزد
که معمولاً از طریق والدین یا معلم این عمل صورت می گیرد
البته برخی اوقات از طریق برادر یا خواهر و گاهی هم از طریق همسالان تجربه کسب می کند .

• در ابتدای زندگی یک بچه برای حل مشکلات خود از سایرین کمک می گیرد اما به تدریج این مسئولیت در خود او بوجود می آید .

• زبان ابتدایی ترین ابزار تقابل اجتماعی می باشد که بزرگترها یک سری اطلاعات از طریق این ابزار به کوچکترها منتقل می کنند
تا آنها را از نظر دانش و آگاهی غنی سازند .

• در فرآیندهای یادگیری ، هر بچه با استفاده از زبان خودش ابزار ابتدایی سازگاری عقلی را فراهم می سازد .
در نهایت بچه ها می توانند با استفاده از زبان درونی خود رفتارشان را کنترل کنند .

• عمل درونی سازی به فرآیند یادگیری بر می گردد و بدان وسیله درونی سازی یک بچه غنی از دانش و ابزارهای فکری با استفاده از زبان صورت می گیرد .

• یک تفاوت بین بچه ای که می تواند خودش کارهای شخصی اش را انجام دهد و بچه ای که می تواند به دیگران کمک کند وجود دارد
ویگوتسکی این تفاوت را حوزه تقریبی رشد خواند .

• از زمانی که بچه یاد می گیرد تا چگونه از محیط اطراف خود جهت حل مشکلات، یکسری مطالبی را بیاموزد
و یا برخی مواقع از طریق وساطت بزرگترها مشکلات خود را حل کند،
اشتباه است تا بر روی گوشه گیری و استقلال بچه ها متمرکز کنیم .
زیرا این تمرکز بی جا روی بچه ها باعث می شود تا آنها مهارت های جدیدی را که فرا می گیرند آشکار نسازند .

• روابط متقابل اجتماعی با عوامل اجتماعی و فرهنگی محیطی همه دست در دست هم ( مانند والدین و یا همسر و … )
تقش تعیین کننده در رشد عقلانی و معنوی بچه ها دارند .

index
• برنامه تحصیلی یا آموزشی :

از زمانی که بچه ها از روابط متقابل اجتماعی سر در می آورند، این برنامه باید برای آنها طراحی شود تا فرق بین چیزهایی که
یادگیرنده و آموزش دهنده ها می دهند را به روشنی تشخیص دهند .

o با اختصاص دادن کمک های بزرگترها به بچه ها، آنها اغلب می توانند کارهایی را که از انجام دادن آنها عاجزند را به راحتی انجام دهند .
با این دید که بزرگترها مستمراً در پاسخ به عملکرد بچه ها جواب مثبت داده و آنها را یاری می کنند .

o قطعاً این روش از آموزش بهترین روش آموزشی خواهد بود .
o این داربست و چارچوب نه تنها زود نتیجه خواهد داد بلکه این عمل باعث می شود تا بچه ها به طور تدریجی برای حل مشکلات بعدی خود مستقل اقدام نمایند .

• ارزیابی :

o روشهای ارزیابی باید در حیطه حوزه تقریبی رشد بچه ها صورت گیرد .
o بچه های می توانند امورشان را بر اساس رشد واقعی سطوح کارهایشان را انجام دهند .
o دو کودک ممکن است که سطوح مشابهی در رشد واقعی داشته باشند،
امّا کودکی که کمک مناسب از یک بزرگتر می گیرد ممکن است در حل مسائل مشکل توانایی بیشتری نسبت به کودک دیگر داشته باشد.
o روشهای ارزشیابی بایستی هم برای سطوح رشد واقعی و هم برای سطوح رشد بالقوه مورد نظر باشند.
o نظریه ویگوتسکی مکمل کار بندرا در یادگیری اجتماعی و جز کلیدی نظریه یادگیری واقع شده است.
به همین خاطر کانون تمرکز ویگوتسکی بر رشد شناختی بود و جالب توجه است که دیدگاه او با دیدگاه اشخاصی مانند برونر و پیاژه برابری می کند.

تئوری ارزش :

• چرا دانش ها و مهارتها دارای ارزش آموزشی بالایی می باشند ؟
• هدف از تحصیل علم و دانش چیست ؟

• گستردگی روش های روانشناسی ویگوتسکی نگرش افراد نسبت به بچه ها را به طور قابل تمایزی مهم می سازد
o یعنی به افراد آموزش می دهد تا به بچه های دارای ویژگی های متنوع و متمایز با روشهای مختلف رفتار برخورد کنیم .
o به طور کلی دانش ها و مهارتهایی که دارای ارزش آموزندگی به دیگران ( بچه ها ) را دارند با شرایط روحی روانی بچه ها باید هم خوانی داشته باشند .
o رویهم رفته هدف از تحصیل علم بر طبق نظریه ویگوتسکی ایجاد و توسعه رشد و پرورش فکری می باشد
که آن بدست نخواهد آمد مگر در سایه تحصیل و آموزش در قالب محیط اجتماعی و این برخورد بسته به درونی سازی روابط اجتماعی و فرهنگی دارد .

o او مکرراً تجربیات و دانش های قبلی خود را جهت ایجاد یک حس و شعور سازنده در افراد اظهار می کرد و در عمل آنها را بکار می گرفت .
o بنابراین همه دانش ها و مهارتهای نوین به طور موثرتری توسط محیط فرهنگی دانش آموزان قابل درک و لمس می باشند .
o بویژه اگر افراد در حال آموزش دارای محیط های خانوادگی گرم باشند .
o مهارتهای زبانی ابزاری است برای زنجیر وار کردن عقاید جدید تجربیات و آگاهی های گذشته .
o بر طبق نظریه ویگوتسکی مهارتهای درون ساختی و یا ابزار روان شناختی جهت بدست آوردن رفتار و یا ادراکی فوق بشری مورد استفاده قرار می گیرند .
o ابتدایی ترین حالت این ابزارها توسعه قوه ناطقه ( گویایی ) و رابطه با آن با تفکر می باشد .
o زبان یک نقش عمده و سرنوشت سازی را در رشد درک و فهم ( ادراک ) بازی می کند .

o زبان ابزاری است برای تعیین راههای آموزش بچه ها و این که چطور بچه ها فکر کنند .
o این که چه چیزی بچه را به تفکر وادار می کند مفاهیم و مضامین پیچیده ای دارد که در مورد آنها بحث خواهد شد .
o یادگیری بر طبق نظریه ویگوتسکی همیشه شامل بعضی از انواع تجربیات خارجی می باشد که با استفاده از یکسری فرآیندها
و با استفاده از ابزار زبانی حالت درونی پیدا می کنند .

o استنباط می شود که قوه ناطقه و زبان ابتدایی ترین ابزار می باشند که جهت ایجاد رابطه با دیگران و ارتقای یادگیری مورد استفاده قرار می گیرند .
o ویگوتسکی سطوح بالاتر رشد فکری و راه حل مشکلات آموزشی را بررسی و مرتفع می ساخت .
o اگر یک سری شرایطی برای دانش آموزان طراحی شود تا مهارتهای تفکر را در آنها بارور سازیم فرآیندهای فکری آنها فعال شده و دانش های جدیدی را بدست می آورند .
o دانش های بدست آمده در دانش آموزان که آنها تجربه می کنند به عنوان پایه و مبنایی در خدمت رفتارهای فردی هر شخص مورد استفاده قرار می گیرند .

نظریه دانش چیست ؟

• آیا دانش متفاوت از عقیده و باور می باشد ؟
• اشتباه چیست ؟
• دروغ چطور ؟

o عملکردهای اختصاصی و ویژه به افراد در زمان تولد داده نمی شود، بلکه از الگوهای اجتماعی و فرهنگی نشأت می گیرند .

o تواناییهای عقلانی و معنوی نقش مهم و بسزایی در تربیت و رشد فرهنگی بچه ها دارا می باشند .

o مشاهدات و مطالعات ویگوتسکی بر مبنای این بود که مردم با شرایط محیطی شان بر اساس تعابیرشان از زندگی
و یا ادراک شان از زندگی آموخته و سازگار می شوند . بنابراین بشر نه با دانش متولد می شود و نه آگاهی .
o دانش های بدست آمده در طی زمان از طریق اثرات متقابل اجتماعی بین بزرگترها و دیگر افراد وابسته رشد و توسعه می یابد .
o برخلاف سایر نظریه پردازان ، ویگوتسکی تمایز قابل توجهی بین آگاهی و عقیده نمی داند .
o از نظر او دانش همانند سایر پدیده های طبیعی محیطی از تجربیات گذشته و با وضعیتهای قبلی حاصل می شود .

o این عوامل هستند که بر روی آموخته هایی که قرار است در آینده آنها را بیاموزیم تأثیر گذار می باشند .
o یک مفهوم و منظره فکری در اثر اثرات متقابلی که برای راه حل مشکلات جستجو می کنیم ظاهر شده و شکل می گیرد .

• مفهوم و یا عقیده عبارتست از قسمت فعال از فرآیندهای عقلانی .
o شکل گیری مفهوم در انسانها به صورت پویا و دنیا یکی می باشد
o هر تغییری در فعالیتهای بچه ناشی از اعتماد آن به ادراک شخص می باشد که در نهایت یک حس و درک خاصی در او بوجود می آورد که با ادراک خودش بی رابطه می باشد .
o بین موضوعات و اشتباهات بوجود آمده برای بچه ها یک رابطه درونی ایجاد می شود که با ادراک خودخواهی و یا خودپسندی که در وجود آنها نهفته است به حقیقت تعبیر می شود .
o این مرحله از رشد با توجه به قیاس ضد و نقیض تحت عنوان ارتباط یا وابستگی متناقض نامیده می شود .
o در طول این مرحله ایجاد اشتباه در بچه به عنوان بخش تمام و کمال رشد بچه می باشد.

• در این مرحله از الگوی سازماندهی، بچه دارای خودخواهی کمتری می باشد و تلاش می کند تا اطلاعات بدست آورده خود را با هم ترکیب و متحد سازد .
o با استفاده از این روش اشتباهات بوجود آمده در بچه ها می توانند اصلاح شوند و یک آگاهی و دانش جدیدی در او بوجود آورند .
o بنابراین اشتباهات جهت رشد بچه ضرورتاً لازم بوده که منتج به ایجاد یک نقش در اثر روابط متقابل اجتماعی در انتقال دانش های قدیمی در بچه می شود .
o یعنی به بچه شکل می دهد .

نظریه یادگیری :

• یادگیری چیست ؟
• چگونه مهارتها و دانش ها بدست می آیند ؟

o طبق نظریه پیاژه ، یادگیری چیزی است که در نتیجه بلوغ جسمی و فکری تجربیات مثبت بدست می آید .
o پس رشد مقدم بر یادگیری می باشد .
o در مقابل نظریات ویگوتسکی متفاوت از این امر می باشد .
o وی می گفت که فرآیندهای یادگیری در نهایت منتهی به رشد می شوند .
o همچنین او می گفت که یادگیری جنبه های فراگیر و ضروری توسعه و سازماندهی فرهنگی ، ویژگیهای انسانی و اهداف روانشناختی می باشد .
o به عبارت دیگر یادگیری چیزی است که منجر به رشد و توسعه تفکر بالاتر می شود .

• طبق نظریه ویگوتسکی، ۲ ابزار ابتدایی یادگیری عبارتند:
i. از روابط متقابل اجتماعی
ii. زبان .

• زبان به طور قابل توجهی توانایی بشر را افزایش داده تا آن جا که از آن می تواند در تقسیم تجربیات و روابط اجتماعی خود بکار گیرد .
o مهمترین واقعیت نامکتوم در این رابطه این است که اندیشه و قوه گویایی ( زبان ) انسان در طول زمان دستخوش تغییر می باشد .
o در آغاز یک بچه دارای دانش ها و آگاهی های درونی می باشد که در روان او نهفته است
اما کم کم و با توجه به اثرات متقابل با محیط اجتماعی ، سطح آگاهی او افزایش می یابد .

o حوزه تقریبی رشد در افراد وجود دارد که به عنوان اصل بینش او تلقی می شود و در این حوزه تقریبی چگونگی یادگیری صورت می گیرد .
o این منطقه این گونه تعریف می شود :
فاصله بین سطح رشد فعلی که بوسیله حل مسئله به طور مستقل تعیین می شود
و سطح بالقوه رشد که تحت هدایت و راهنمایی بزرگترها، مشکلات و مسائل چاره جویی می شوند .

o آموزش در دانش آموزان بستگی به ظرفیت های بالقوه و شایستگی آنها دارد .
o دانش آموزانی که برای آموزش و یادگیری نسخه برداری می کنند در صورتیکه با دانش آموزان با استعداد کار کنند عملکرد آنها بالاتر خواهد رفت .
o حوزه تقریبی رشد با استفاده از یک داربست عمل حدس و گمان را انجام می دهد .
o منظور از داربست ۶ مرحله می باشد که باعث می شود تا رشد و آموزش هر فردی در حوزه تقریبی رشد صورت گیرد .
o دانش ها و مهارتها و تجارب گذشته که از دانش های عمومی هر فردی منشأ می گیرند پایه و اساس داربست بالقوه رشد را مشخص می سازد .
o در این مرحله دانش آموزان همراه با بزرگترها و یا دوستان خود کارهایی را انجام میدهند که به تنهایی این کارها غیر ممکن است .
o استفاده از زبان و تجارب گذشته جهت به انجام رساندن و تکمیل این مراحل ( داربست ) معمولاً لازم و ضروری است و به عنوان ابزار یادگیری می توان از آن استفاده کرد .

نظریه فرصت :

• چه کسی آموزش بدهد؟
• چه کسی تربیت کند؟

o در داخل محیط اجتماعی است که یادگیری رخ می دهد.
o از آنجایی که هیچ فردی قادر نخواهد بود تا از محیط های اجتماعی دوری کند همه در داخل یک جامعه به آسانی آموزش داده می شوند.

o تا اندازه ای آموزش در هر کشوری و در هر دوره ای معمولاً ماهیت اجتماعی داشته است.
o هر شخص در جامعه اش اجتماعی می شود.
o اجتماعی شدن فرآیند انتقال فرهنگی، هم غیرارادی و هم با احتیاط و عمدی است.
o این فرآیند در رأس آموزش است.
o تربیت آموزشگاهی اگرچه که به آموزش شبیه است، مستلزم تدریس رسمی بوسیله یک متخصص در یک مکان مشخص
که برای تعلیم طراحی شده است می باشد. مانند مدرسه سنتی.

منابع:

عظیمی- میگنا
جعفر کاردان

مقایسه پیاژه و ویگوتسکی

مقایسه پیاژه و ویگوتسکی

مقایسه نظریه رشد شناختی پیاژه و نظریه اجتماعی فرهنگی ویگوتسکی

• امروزه یکی از مسائل مهم و قابل توجه در زمینه رشد شناخت، تمرکز بر زمینه های اختلاف بین نظریه رشد شناختی پیاژه و نظریه اجتماعی فرهنگی لئوویگوتسکی است

• مهمترین اختلاف ها معمولاً در زمینه های اجتماعی ، عمل و فعالیت، روش های آموزشی و بویژه گفتار خود محور می باشد.

LV1

I. ویگوتسکی :

o جنبه های فرهنگی ، تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی با اهمیت می داند.
o کارکردهای ذهنی را به دو دسته عمده تقسیم می کند :

i. کارکردهای نخستین ذهنی
ii. کارکردهای عالی ذهنی

o کارکردهای نخستین به توانایی های طبیعی و ناآموخته انسان مانند توجه کردن، حس کردن وادراک کردن اشاره دارد.
o در جریان رشد و تحول، این کارکردهای نخستین ذهنی تدریجاً به کارکردهای عالی ذهنی یعنی حل مساله و تفکر تغییر می یابند
که این تغییر عمدتاً از راه تاثیر فرهنگ و در زمینه تاریخی اجتماعی میسر است.
o در واقع تبدیل روابط اجتماعی به کارکردهای ذهنی موجب رشد یا تحول شناختی می شود.
o البته این تبدیل نه بطور مستقیم بلکه از طریق یک واسطه یا علامت امکان پذیر می شود .

درونی سازی و نقش زبان:

ویگوتسکی در تحول یا رشد زبان سه دوره را متمایز می سازد:

i. گفتار اجتماعی ( بیرونی ):
نقش این گفتار کنترل رفتار دیگران است. پیش از ۳ سالگی .

ii. گفتار خود محورانه:
مرحله انتقالی گفتار اجتماعی به گفتار درونی . کنترل رفتار خود از ۳ تا ۷ سالگی

iii. گفتار درمانی :
با خود حرف زدن و حرف زدن به طور بی صدا. نقش آن جهت دادن به اندیشه و رفتار انسان است. پس از ۷ سالگی .

II. تفاوت ها :

• تفاوت هایی که مطرح می شود معمولاً هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ کاربردی است.

ویگوتسکی :

1) کودک فعال است اما تعامل اجتماعی بین کودک و افراد دیگر برقرار است و تفکر و فرایند های شناختی از جامعه به فرد داده می شود.
به عبارت دیگر ویگوتسکی رشد شناخت را در متن جامعه و در ارتباط نزدیک با فرهنگ قرار می دهد.
در واقع زمینه انجام عمل مهم است یعنی شناخت با مفاهیم فرهنگی شکل می گیرد.
به عبارت دیگر فعالیت فرد را جامعه و فرهنگ شکل می دهد.

2) رشد زبان پایه رشد مهارت های شناختی است.

3) گفتار خصوصی عامل رشد و تکامل تفکر و زبان است و پایه ارتباط متقابل و اساس اجتماعی دارد،
نقش تکوینی دارد و مهمترین پیوند تحولی در انتقال از گفتار بیرونی به زبان درونی شده است.
o گفتار خصوصی به کودک کمک می کند تا به بررسی و تفکر درباره رفتار خود نماید، گفتار خصوصی جهت عملکرد و رفتار کودک را تعیین می کند.
o هدایت خود ، رفتار را طرح ریزی و سازمان می دهد.
o گفتار خصوصی دوره انتقال از گفتار بیرونی به گفتار درونی است ، بنابراین نقش تکوینی دارد.
o در شرایط دشوار، اشتباهات زیاد از این نوع گفتار بیشتر استفاده می شود.

پیاژه :

1) مهمترین ابزار شناخت خود کودک است، کودک یک کاشف فعال و خودانگیخته است که بدون فشار دیگران فرضیه می سازد و انرا آزمون می کند .
یعنی تاکید اساسی در شکل گیری ساخت های ذهنی بر فرد و دیدگاه تجربی کودک است
فعالیت از طریق دو کنش مکمل درون سازی و برون سازی صورت می گیرد.

2) رشد شناختی پایه رشد زبان است.
رشد زبان متاثر از رشد عقلانی و ابزارهای شناختی کودک است.

3) گفتار خود محور مانع رشد است ( گفتار غیر اجتماعی )
گفتار خود محور بیانگر ناتوانی کودک در انطباق دهی دیدگاه ها در تبادلات اجتماعی است.

• یکی از مهمترین تفاوت های پیاژه و ویگوتسکی در زمینه گفتار خودمحور و خصوصی است:

الف) مفهوم تحولی

• پیاژه : بیانگر ناتوانی در اخذ دیدگاه دیگری و درگیر شدن در ارتباط های متقابل است.
o ویگوتسکی : بیانگر تفکر بیرونی است و نقش آن برقراری ارتباط با خود به منظور هدایت و راهنمایی خود است.

ب) سیر تحول

• پیاژه :با سن کاهش می یابد.
o ویگوتسکی :در سنین خردسالی افزایش دارد و سپس جنبه بیرون بودن را از دست می دهد و به شکل تفکر شفاهی درونی در می اید.

ج) ارتباط با گفتار اجتماعی :

• پیاژه :منفی است
o ویگوتسکی :مثبت است. زیرا در ارتباط با دیگران رشد می کند.

د) ارتباط با زمینه

• پیاژه : ندارد .
o ویگوتسکی : با مفاهیم فرهنگی رشد می کند و در زمینه های مشکل نیز که کوشش شناختی بیشتری لازم است گفتار خصوصی نقش کمک رسانی را ایفا می کند.

• تحقیقات جدید نظر ویگوتسکی را تائید می کنند بویژه این که هنگامی که کودک با مسائله سختی روبرو می شود از گفتار خصوصی بیشتر استفاده می کند.

4) پیاژه :تاکید بر یادگیری اکتشافی یعنی روش پیاژه کودک محور است و اثر فعالیت های آموزشی را مشروط به امادگی کودک
و توانایی جذب و انطباق وی می داند، از سوئی توجه به مراحل رشد ساختارهای ذهنی که به تعامل ذهن با خود و با دنیای فیزیکی
و اجتماعی پیرآمون مفهوم می دهند، روش های آموزشی را مقید به رعایت اصولی می کند که بر ویژگی این ساختارها استوار باشند.
نقش مسلم غنی سازی محیط ، تسهیل تعامل ها است به طوری که به کشف مستقل از طرف کودک منجر شود.

ویگوتسکی : تاکید بر یادگیری اکتشافی هدایت شده ، به طوری که شکل گیری کلیه فعالیت های شناختی را ناشی از تعامل اجتماعی و فعالیت های مشارکتی می داند.
افراد با تجربه و بزرگسالان باید به افراد ناشی و کودکان آموزش دهند.
تاکید بر نقش مهم مربی بویژه در ارتباط دارد.
به عقیده ویگوتسکی می توان منتظر امادگی کودک نبود و با دخالت های دقیق او را در جهت گیری هدایت شده درون منطقه مجاور رشد سوق داد
در واقع مربی نقش فعالی را در کمک رسانی به سازمان دهی ذهنی کودک دارد.
البته امروزه برخی از روان شناسان مانند برونر با استفاده از اصطلاح سکوسازی سعی دارند از منطقه مجاور رشد،
توصیفی تجربی تر و عملیاتی بدهند بنابراین معتقدند که اولین تلاش مربی پیرو ویگوتسکی ان است که تغییر و برداشت کودک از موفقیت را دریابد
و بر مبنای ان برنامه آموزش خود را ارائه دهد ( همان تشکیل داربست) در واقع منطقه مجاور رشد ویگوتسکی همان امادگی ذهنی مورد نظر پیاژه است.

5) پیاژه :تعارض شناختی در آموزش مبتنی بر تمرکز زدایی به شیوه برخورد ذهن با دنیای فیزیکی .
در واقع توجیه پیاژه از تمرکز زدایی شناختی مبتنی بر نظریه او در مورد تعادل شناختی و هم وزن بودن تعامل های فیزیکی و اجتماعی است
یعنی هر نوع برهم خوردگی در تعامل های درون و بین فردی یا اجتماعی که تعادل را مختل سازد دست یابی به تعادل عالی تر را سبب می گردد.
بنابراین به نظر پیاژه هم تضاد ذهنی با ذهن دیگر و هم تضاد درونی فکر و مقاومت موضوع در برابر جذب شدن در ساختارهای ذهن می توانند
در تعادل اختلال ایجاد کنند و لذا تاکید منحصرا برتعامل های اجتماعی نیست.

ویگوتسکی : تعارض شناختی در آموزش مبنایی اجتماعی دارد.
چنان که تمرکز زدایی های اجتماعی را مقدم بر تمرکز زدایی های ناشی از برخورد ذهن با دنیای فیزیکی می دانند.
به علت ارتباط و برخورد با دیگری است که فرد از تمرکز شناختی بر ذهنیت خود رها می شود و در موقعیت های تنهایی از این امتیاز محروم است.
( تمرکز ادراکی است که هنوز در یک طرح کلی ادغام نشده است و تمرکز زدایی بر سازمان یابی تمرکزها و دیدگاه ها دلالت دارد)
در واقع در خلال ارتباط دادن اعمال خود با اعمال دیگران است که فرد نظام سازماندهی را در اختیار می گیرد.

6) پیاژه :به عقیده پیاژه مراحل رشد شناختی تعیین کننده ماهیت تفکر اوست و لذا با آموزش نمی توان فراتر از رشد شناختی کودک در او یادگیری ایجاد کرد.

ویگوتسکی : فرایند های رشد و تحول به دنبال فرایندهای یادگیری رخ می دهند
اینکه کودکان مسئله ای را که نمی توانند به تنهایی حل کنند با کمک بزرگترها ان را حل می کنند.
یعنی به کمک بازی ، آموزش رسمی می توان کودکان را به سطح رشد بالقوه رسانید
الگودهی ، پاداش ، پسخوراند و ….

• روی هم رفته میتوان گفت که در روش های آموزشی متاثر از نظرات پیاژه و ویگوتسکی اصل مشترکی وجود دارد و ان تاکید برایجاد موقعیت های درگیر ساز فعالیت کودک است.
o اما از سوی دیگر تاکید پیاژه بر لزوم توازن و تعادل در تعامل های درون فردی و بین فردی و تاکید بیشتر ویگوتسکی بر اهمیت تعامل های اجتماعی، ت
عامل با بزرگسالان وانتقال کلامی موجب شده است تا در مورد این که موقعیت های آموزشی باید در تقویت چه نوع تعامل هایی بکوشند تفاوت ایجاد شود.

o اما اگر چه ویگوتسکی بر نقش مربی تاکید می کند در عین حال به نظر می رسد در این که مربی باید از کجا شروع نماید به وجه اشتراکی که طرفداران
ویگوتسکی تحت عنوان سکوسازی و پیاژه تحت عنوان امادگی ذکر کرده است می رسیم .

o در مقایسه ویگوتسکی و طرفدارانش به نظر می رسد ویگوتسکی به خاطر تاکید فراوان بر تعامل اجتماعی عوامل زیستی را نادیده گرفته
اما طرفداران وی هم به عوامل زیستی و هم عوامل اجتماعی ( تعامل اجتماعی ) تاکید دارند.
o هردو فعالیت و عمل را قبول دارند ولی پیاژه سعی دارد به نقش عمل و فعالیت اهمیت بدهد از حسی حرکتی به عملیات صوری ولی ویگوتسکی شکل پذیری
فعالیت را در اثر فرهنگ با اهمیت می داند پیاژه بیشتر به فرایند عمومی و مشترک فعالیت توجه دارد ولی ویگوتسکی به فعالیت های خاص فرهنگی توجه دارد.

نظریه پیاژه

• ژان پیاژه علاقمند به چگونگی استدلال و تفکر کودکان بود .
o هدف او این نبود که بداند کودکان چه یا چقدر می دانند، بلکه وی علاقمند بود که بداند کودکان چگونه می دانند.
o پیاژه به این نتیجه رسید که کیفیت ذهنی کودکان با بزرگسالان متفاوت است.
o چند مفروضه پیاژه بدین شرح است:

i. رشد یا تحول نتیجه تاثیر متقابل ( تعامل ) بین رسش و تجربه است.
نوعی تعادل بین ساخت ژنتیکی و تجارب محیطی است.

ii. در تعامل بین رسش و تجربه ، کودک کاملا فعال است و از دیدگاه پیاژه ، فعال بودن کودک موجب برقراری تعامل رسش و تجربه است.

iii. رشد طی مراحلی صورت می گیرد که از قبل برنامه ریزی شده است.
بنابراین هر مرحله محل و موقع ثبتی دارد.
هر مرحله واحد صفت توحیدی است.
هر مرحله تعادل بین ساخت اجزا و به وجود امدن یک مجموعه است.
هر مرحله واجد دو تراز تهیه و اتمام است، یعنی در یک زمان خاص، فرایندهای روانی در حال پیش رفتن بوده و سپس به مرتبه ای از تعادل می رسند.
پایه های هر مرحله در مراحل قبلی طرح ریزی شده وخود مقدمه ای برای مراحل بعدی است.

چند اصطلاح در نظام پیاژه

– سازش یا انطباق :

o کنش سازش در نظام پیاژه ، یعنی تعادل بین درون سازی و برون سازی.
o این کنش در طول تحول ثابت است.

– سازمان:

o کنش سازمان معرف رابطه اجزا با کل است.
o این کنش در طول تحول ثابت است.
o به خاطر داشته باشیم که دو کنش سازش و سازمان مکمل یکدیگرند، زیرا سازش زمانی تحقق یافته است که سازماندهی شده باشد.
o آنچه با مراحل تحول تغییر می کند، ساخت ها هستند، مانند ساخت حسی حرکتی ، ساخت تجسمی ، ساخت صوری.

– روان بنه یا طرحواره:

o نخستین واحدهای روانی ( شناختی یا عاطفی) فرد است که مرجع پذیرش و سازماندهی داده ها است.
o اساسی ترین واحد شناخت است.
o رفتار و طرز واکنشی است که قابلیت تکرار، تعمیم و سازش دارد .
o واحد اصلی دانش از نظر پیاژه درکودکی روان بنه حسی حرکتی است و ان عبارت است از بازنمایی رده ای از اعمال حرکتی که برای دستیابی به هدفی به کار می رود.
o پیاژه تاکید دارد که اعمال کودک روان بنه های اولیه ذهنی را شکل می دهند.

– درون سازی ( جذب ) :

o وارد کردن داده های برونی در روان بنه است.
o فعالیتی است ( عقلی ،عاطفی ، حسی حرکتی ، ادراکی حسی و ….) که واقعیت را تغییر شکل میدهد تا ان را مشابه یک روان بنه نماید.
o تغییر موقت شی توسط آزمودنی و بنابر وضع وی است.
o شناخت حاصل درون سازی است.
o لازمه درون سازی تغییر محیط است.

– برون سازی ( انطباق) :

o تغییر دادن روان بنه ها به منظور همسطح شدن با یک موقعیت جدید.
o برون سازی زمانی انجام می گیرد که روان بنه های پیشین کارساز نباشد .
o فرایند تجدید نظر در روان بنه است .
o لازمه برون سازی تغییر روان بنه قبلی است.
o به خاطر داشته باشیم که هدف دو فرایند درون سازی و برون سازی، سازگاری و در نهایت رسیدن به تعادل شناختی است.

روش پیاژه

o روش پیاژه روش بالینی است که آمیزه ای از مصاحبه و آزمایش است .
o این روش حد فاصل بین روش مشاهده ساده و روش تجربی است.
o روش بالینی پیاژه شامل مصاحبه ای است که آزمایش کننده با آزمودنی برقرار می سازد .
o در این مصاحبه ، آزمایش کننده از آزمودنی یک سلسله سوال میکند که در طی ان همواره دو شرایط باید رعایت شود:

اول : فکر آزمودنی باید قدم به قدم دنبال گردد.
دوم: از کج روی فکر آزمودنی جلوگیری شود.

o در این نوع مصاحبه با استفاده از روش استنطاق و معاینه ذهنی پاسخ نامفهوم و یا متناقص مورد پرسش قرار می گیرد تا اینکه به طور صریح و روشن بیان شوند.
o در واقع رهبری آزمایش حالتی دو جانبه از سوی آزماینده و آزمودنی دارد.
o همچنین از طریق روش انتقادی و تلقین مخالف هنگامی که کودک پاسخ خود را ارائه داد، بدون اینکه وانمود شود که پاسخش صحیح یا غلط است ،
پاسخ او را با ارائه عقایدی متفاوت با عقیده وی مورد انتقاد قرار می دهیم که منظور و هدف اندازه گیری میزان استحکام اعتقادات کودک نیست ،
بلکه منظور بررسی عمیق فعالیت منطقی فکر کودک و درک مشخصات ذهنی او است.

o در واقع برای پیاژه نحوه و چگونگی تفکر کودکان مهم است، نه پاسخ صحیح آنها ونه اینکه انها چقدر می دانند، می خواست بداند که کودکان چگونه می دانند.
o لذا پیاژه چگونگی تفکر را هم از پاسخ های صحیح و هم از پاسخ های غلط استنباط می نمود.
o همچنین در روش بالینی پیاژه از روش دیگری به نام تمرکز گرایی بالینی استفاده می شود.
o در این روش به جای اینکه آزمودنی منطبق با آزمون باشد، آزمون منطبق بر سطح تحول آزمودنی است، یک نوع روش متمرکز بر آزمودنی است.

مراحل رشد ذهنی

• پیاژه مراحل رشد ذهنی را به چهار مرحله به شرح ذیل تقسیم می کند:

A. مرحله حسی حرکتی . تولد تا ۲ سالگی .

o در این مرحله هوش وابسته به اعمال کودک است.
o کودک از طریق مشاهده حسی یادگیری را آغاز می کند.
o در واقع تماس کودک با دنیای خارج به شکل عملی است.

i. بازتاب های کلی

o در این مرحله که از تولد تا ۱ ماهگی را شامل می شود، رفتار کودک به شکل یک سلسله اعمال انعکاسی است.
o عمل برون سازی یا شناخت واقعیت جهان برونی تدریجاً صورت می گیرد.
o درون سازی از همین نخستین مرحله از ظرفیت تکرار ، تعمیم ، بازپدیدآوری و بازشناسی برخوردار است. (حافظه شناسی)

ii. واکنش های دورانی نخستین. یک و نیم ماهگی تا ۴ ماهگی

o نخستین عادات در طفل شکل می گیرد و مقدمه یک نوع شرطی شدن به وجود می آید .
o مثلاً اگر بر حسب تصادف طفل انگشت خودرا به دهان ببرد، همان حالت لذت ناشی از پستان مادر را خواهد برد.
o واکنش ها دورانی هستند، یعنی تکرار می شوند و نخستین هستند، یعنی مربوط به بدن است .
o نخستین سازش های اکتسابی ، صورت می گیرد.

iii. واکنش های دورانی ثانوی. چهار و نیم ماهگی تا ۸ ماهگی

o هماهنگی بین دیدن، گرفتن و لمس کردن رخ می دهد .
o واکنش های دورانی ، ثانوی است، زیرا مربوط به محیط و اشیا خارجی است .
o در این واکنش ها کودک واقعه جالبی را که خارج از اوست ، کشف و دوباره ایجاد می کند.
o زمان جنبه عملی دارد و برای نخستین بار ادراک قبل و بعد به وجود می اید.

iv. کاربرد روان بنه ها ثانوی در موقعیت های جدید
v. واکنش های دورانی ثالث
vi. بازنمایی ذهنی

B. مرحله پیش عملیاتی . ۲ تا ۷ سالگی .

i. هوش شهودی . ۲ تا ۴ سالگی
ii. شکل بندی راکد ادراکی . ۴ تا ۵ سالگی .
iii. برزخ . ۵ تا ۷ سالگی .

C. مرحله عملیات عینی . ۷ تا ۱۱ سالگی .

i. بروز عملیات منطقی عینی
ii. تشکیل ساخت های مجموعه ای

o تمرکز زدایی نیز یکی از ویژگی های مرحله عملیات عینی است و این مفهوم بدین معناست که کودکان می توانند توجهشان را برجنبه های مختلف شی
یا موضوعی به طور همزمان متمرکز کنند.
o آنها می فهمند که اشیا بیش از یک بعد دارند.
o اصل هویت یکی از اصول منطقی است که براساس ان خصوصیات اصلی شی تغییر نمی کند .
o اصل تعادل.
o درون گنجی نیز اصل منطقی است که نشان می دهد بین مقوله روابط سلسله مراتبی وجود دارد.

D. مرحله عملیات صوری . ۱۱ تا ۱۶-۱۵ سالگی .

o با گشایش این مرحله ، نوجوانی اغاز می شود.
o بزرگترین خصیصه فکری نوجوانان، ظهور بعد ممکن است.
o عملیاتی که در سطح صوری جداگانه و باناهمترازی تحقق یافته اند، در یک منظومه توحید می یابند و این چیزی است که شبکه نامیده می شود.
o تغییر ساختاری این مرحله را می توان در پنج ویژگی ذیل تقسیم کرد.

i. عملیات فرضی استنتاجی:
یعنی فرض کردن یک مساله و نتیجه گیری از آن

ii. منطق قضایا:
کودک از منطق جز و کل ( طبقه بندی) به صورت پیشرفته ای استفاده می کند.
روابط را می تواند به حالت انتزاعی بیان کند.

iii. جداشدن شکل و محتوی از یکدیگر:
مثلاً بدن حضور اشیامی تواند آنها را طبقه بندی یا ردیف کند .

iv. تناسب ها:
فکر انتزاعی نظام عملیات به توان ۲ یا تناسب ها را تشکیل می دهد .
در واقع عملیات منطقی عینی عملیات به توان یک است.
بدین معنا که مستقیما در مورد اشیا حضوری به کار بسته می شوند، اما فکر صوری بین روابط ، روابطی برقرار می سازد.

v. عملیات ترکیبی :
یکپارچگی و هماهنگی روان بنه های عملیات انتزاعی یا تشکیل شبکه، ترکیب فکر و عمل و نتیجه گیری از ان که نشان دهنده هوش انتزاعی و سازمان یافته است.
به اعتقاد پیاژه در این مرحله نوجوان به بالاترین سطح تعادل جویی نایل می گردد.
گروه تغییر شکل های چهارگانه از چهار تغییر شکل همسان ، معکوس ، متقابل ، و همبسته ، که از تراکم و حاصل می شود .

نظریه اجتماعی فرهنگی ویگوتسکی

o ویگوتسکی در این نظریه رابطه شیوه های خاص فرهنگی را با رشد مورد بررسی قرارداده است.
o این دیدگاه بر نحوه ای که فرهنگ، ارزش ها، اعتقادات ، سنت ها و مهارت های یک گروه اجتماعی به نسل بعدی منتقل می شود، تمرکز می کند.
o به عقیده ویگوتسکی ، تعامل اجتماعی به ویژه گفتگوهای یاری گرانه با اعضای آگاه تر جامعه برای اینکه کودکان شیوه های تفکر و رفتاری را فرا بگیرند
که فرهنگ جامعه را می سازد، بسیار ضروری است.

• به عبارت دیگر وقتی بزرگسالان و همسالان خبره تر به کودکان کمک می کنند، ارتباط بین انها جزیی از تفکر کودکان می شود،
سپس کودکان با درونی کردن این ویژگی ها می توانند برای هدایت کردن فکر و اعمال خودشان و فراگیری مهارت های جدید از زبان درونی خودشان استفاده کنند.

o ضمن اینکه نظریه ویگوتسکی به خصوص در مطالعه رشد شناختی با نفوذ بوده است ،
اما با دیدگاه پیاژه کاملاً متفاوت است.
o چنانکه پیاژه روش آموزش مستقیم توسط بزرگسالان را با اهمیت نمی داند، بلکه بر آموزش اکتشافی ( یادگیری اکتشافی ) تاکید دارد.

o در مقابل ویگوتسکی بر روش آموزش مستقیم و روش اکتشافی کمکی ( هدایت شده ) تاکید دارد.
o به عبارت دیگر ویگوتسکی به یادگیری یاری بخش تاکید می کند.
o وی معتقد است کودکان در بسترهای اجتماعی پرمایه ای زندگی می کنند که بر نحوه سازمان یافتن دنیای شناختی انها تاثیر میگذارد.

• فعالیت های ذهنی پیچیده مانند توجه ارادی ، حافظه سنجیده و مساله گشایی در تعامل اجتماعی ریشه دارند.
o مفهوم منطقه مجاور ( پتانسیل ) رشد ویگوتسکی توضیح می دهد که چگونه این اتفاق روی می دهد،
زیرا این مفهوم به تکالیفی اشاره دارد که کودک نمی تواند به تنهایی از پس آنها براید ،
اما با کمک افراد ماهر تر می تواند انها را انجام دهد.

o در طول نوباوگی ارتباط در منطقه مجاور رشد عمدتاً غیرکلامی است.
o ویگوتسکی بازی وانمودسازی را بستر اجتماعی ایده آلی برای پرورش دادن رشد شناختی در اوایل کودکی می دانست .
o کودکان در این نوع بازی پیروی از مقررات اجتماعی را یاد می گیرند.
o بازی وانمود کردن منطقه مجاور ( یا پتانسیل) رشد منحصر به فرد و بسیار با نفوذی است که طی ان کودکان انواع فعالیت های چالش انگیز را امتحان می کنند
و مهارت های جدید زیادی را فرا می گیرند.

• گفتار خصوصی اصطلاح دیگری از ویگوتسکی است.
o براساس این مفهوم وی معتقد است که کودکان برای خودگرانی و هدایت خود با خودشان حرف می زنند.
o چون زبان به کودکان کمک می کند درباره رفتارشان فکر کنند و روند اعمال خود را برنامه ریزی کنند.
o ویگوتسکی آن را شالوده همه فرایندهای شناختی عالی ، از جمله توجه کنترل شده، حافظه سنجیده، برنامه ریزی ، مساله گشایی و تامل می داند.

o وقتی کودکان بزرگتر می شوند و تکلیف ها را آسان تر می یابند ، گفتار خودگردان آنها درونی می شود که به آن گفتار درونی می گویند.
o پژوهش های اخیر از دیدگاه ویگوتسکی حمایت کرده اند.

دکتر حسن احدی- عبدالحسین فرهنگی