هنری مورای

هنری مورای (موری)

Henry Murray

Henry_Murray

Henry Alexander Murray –1893 –1988

• هنری مورای یک روان شناسان آمریکایی بود.
• مورای هم مانند گوردن آلپورت ( Gordon Willard Allport (1897 –1967 ،
مطالعه شخصیت را در یک موقعیت دانشگاهی انجام داد تا در موقعیت بالینی.

o هر چند او به روانکاوی پرداخت، ولی آن را برای درمان بیماران بکار نبست،
زیرا ترجیح می داد که شخصیت انسان را از طریق مطالعه گسترده افراد بهنجار بررسی کند.

o دوره کودکی مورای با طرد شدن از سوی مادر، سطح بالای حساسیت نسبت به درد و رنج دیگران،
و گونه ای از جبران نارسایی به شیوه آدلری برای دو نقص :لکنت زبان Stuttering ، و ناتوانی در ورزش، مشخص شده است.

• پس از فارغ التحصیل شدن از دانشکده پزشکی دانشگاه کلمبیا، وارد رشته جراحی شد،
o در بیوشیمی پژوهش کرد، و در 1928 از دانشگاه کمبریج در رشته بیوشیمی درجه دکترا گرفت،
که مطمئناً یکی از راه های پیرامونی ورود به حرفه روان شناسی است.

o پس از گذراندن سه هفته با یونگ Carl Jung، که ظاهراً برایش روشنگر بود ،
و گذراندن یک شب فراموش نشدنی با فروید Sigmund Freud و دخترش آنا فروید Anna Freud ،
مورای مطالعاتش در باره شخصیت Personality Theories را
در کلینیک روان شناسی هاروارد Harvard Psychological Clinic آغاز کرد.

o با در نظر گرفتن تحصیلاتش در پزشکی و بیوشیمی، جای شگفتی نیست از اینکه مورای به کارکرد
فیزیولوژیکی، آن گونه که به شخصیت مربوط می شود تاکید کرد.
o او بر مفهوم کاهشِ تنش تاکید ورزید، که به نظرش نخستین قانون در باره رفتار آدمی است.
همچنان که فروید هم این گونه می اندیشید.

o موری همچنین به شیوه فرویدی اهمیت ناهوشیار و تاثیر تجارب کودکی را بر رفتار بزرگسالی مورد توجه قرار داد.
o او مفاهیم فروید در باره نهاد it، من ego ، و فرامن superegoرا با بعضی تغییرات، وارد نظام خود کرد .

• او شخصیت را به سه بخش «نهاد، من و فرامن» تقسیم کرد :

o «نهاد it» ، شامل گرایش های مادرزادی و تکانشی Impulsive ماست ،
و انرژی لازم برای عملکرد شخصیت را فراهم می کند.
این دیدگاه در اصل همانند دیدگاه فروید است.
درنظام مورای، «نهاد» ، علاوه بر تکانه های ابتدایی و شهوانی، گرایش های اجتماعی مطلوبتری،
مانند همدلی، همانند سازی، و شکل های عشق غیر شهوی را نیز شامل می شود.

o در نظام مورای، «من ego »، در تعیین رفتار نقش فعالتری دارد تا در نظریه فروید.
o مورای عقیده دارد که «من» خدمتگزارِ صرفِ «نهاد» نیست،
بلکه سازمان دهنده ای است که همه رفتار ها را هوشیارانه انتخاب می کند.
o «من» به سرکوبی تکانش های نامطلوب «نهاد» بر می خیزد،
و بروز تکانه های مطلوب را تسهیل می کند.

o مورای با فروید هم عقیده بود که ««فرامن superego»، نمایانگر درونی ساختن ارزش های فرهنگی است،
و اینکه افراد رفتار خود را بر اساس این ارزش های درونی شده ارزشیابی می کنند.
o نظر وی در مورد نیروهایی که «فرامن» را شکل می دهند، و دوره ای که «فرامن» در آن تشکیل می شود،
با نظر فروید تفاوت دارد.
o مورای استدلال می کرد که «فرامن» نه تنها بر اساسِ تعلیماتِ والدینِ شخص ساخته می شود،
بلکه همچنین گروه های همسالان، ادبیات و اساطیرِ جامعه در ساختن آن نقش دارند.
o «فرامن» در پنج سالگی تثبیت نمی‌شود، بلکه در سراسر عمر به رشد خود ادامه می دهد.

افسردگی و جبران کودکی

• کودکی موری با طرد شدن از جانب مادر، عناصری از جبران آدلری به خاطر نقص جسمانی،
و حساسیت بیش از حد نسبت به رنج کشیدن دیگران همراه بود.
o موری که در خانواده ی ثروتمندی در نیویورک سیتی به دنیا آمد ،
o در خانه ای که اکنون مرکز راکفلر در آن قرار دارد بزرگ شد.
o او تابستانها را در ساحل لانگ آیلند سپری می کرد.
o هنگام کودکی با والدین خود چهار سفر طولانی به اروپا داشت.
o شاید برای طرفداران آدلر جالب باشد که موری اعلام کرد برخی از خاطرات قدیمی او بر پیشینه ی ممتاز وی نمرکز داشتند.

• در خاطره ای دیگر، او در ۴ سالگی به تصویر زن غمگینی نگاه می کرد که کنار پسر غمگین خود نشسته بود.
o این از همان نوع تصاویر غمگینی بود که موری بعدها در آزمون اندر یافت موضوع خود مورد استفاده قرار داد.
o مادر موری به او گفت: این چشم انداز مرگ است که آنها را غمگین کرده
o موری این خاطره را به صورت نشانه ی قطع پیوندهای عاطفی خود با مادرش تعبیر کرد،
o زیرا زمانی که او ۲ ساله بود، وی را ناگهان از شیر گرفت، و به باور او ترجیح داد به خواهر وبرادرانش بیشتر محبت کند.
o او اصرار داشت که اعمال مادرش به افسردگی دایمی او منجر شد، حالتی که جوهر شخصیت او را تشکیل داد.

• موری افسردگی خود را منبع فلاکت و مالیخولیا نامید.
o سعی کرد آن را با رفتارهای به صورت پرشور، شاد، و معاشرتی پنهان کند.
o این فقدان دلبستگی کودکی به مادر، بعداً باعث شد که موری عقده ی ادیپ فروید
را زیر سئوال ببرد. زیرا با تجربیات او مطابقت نداشت.
o عامل دیگری که موری را نسبت به مشکلات و رنج های عاطفی حساس کرد،
رابطه ی او با دو خاله اش بود که از لحاظ هیجانی آشفته بودند.

• موری به لوچی چشم (چپ چشمی) مبتلا بود.
o در ۹ سالگی در اتاق نهارخوری منزلشان تحت عمل جراحی قرار گرفت.
o این بیماری اصلاح شد، ولی لغزش تیغ جراحی باعث شد که موری دید سه بعدی نداشته باشد.
o او هر چه تلاش کرد نتوانست در بازی هایی چون تنیس یا بیسبال موفق شود،
زیرا نمی توانست هر دو چشم را روی توپ متمرکز کند.
o او از نقص بینایی خود تا زمانیکه به دانشکده ی پزشکی رفت بی خبر ماند
و در آنجا پزشکی از او پرسید که آیا هنگام کودکی در بازیهای ورزشی مشکل داشته است؟

• دست و پا چلفتی بودن و اختلال گویایی (لکنت زبان) موری،
او را برای جبران کردن نقایص وی برانگیخته کردند.
o وقتی او سعی می کرد فوتبال بازی کند، مجبور بود در خط حمله باشد
و وقتی بازیها را می نامید هرگز دچار لکنت زبان نمی شد.
o بعد از اینکه او در مبارزه ی مدرسه ممتاز شد،
به بوکس بازی روی آورد و قهرمان محلی شد.
o او بعدها قبول کرد که در این تلاش های کودکی برای جبران کردن ناتوانی هایش،
نوعی عامل آدلری در کار بوده است.

تحصیلات

• موری بعد از رفتن به مدرسه ی پیش دانشگاهی گروتون، در دانشگاه هاروارد ثبت نام کرد.
• او تحصیلات خود را در رشته ی تاریخ آغاز کرد، ولی نمرات متوسطی گرفت.
• او مسیر پر پیچ و خمی را در مطالعه ی شخصیت دنبال کرد.
• او درس روان شناسی را که در کالج گرفته بود دوست نداشت،
و بعد از دومین جلسه آن را حذف کرد
و تا چند سال بعد که خودش درباره ی روان شناسی مطالعه کرد،
درس دیگری را در این رشته نگرفت.

• موری در سال ۱۹۱۹ از دانشکده ی پزشکی دانشگاه کلمبیا با درجه ی ممتاز فارغ التحصیل شد.
o او همچنین از دانشگاه کلمبیا در زیست شناسی مدرک فوق لیسانس گرفت
o در دانشگاه هاروارد فیزیولوژی تدریس کرد.
o او به مدت دو سال دوره ی انترنی را در بیمارستان نیویورک گذراند
o در آنجا به مراقبت از فرانکلین روزولت رئیس جمهور آینده ی آمریکا،
که به فلج اطفال مبتلا بود کمک کرد.
o موری بعد از دوره ی انترنی، دو سال را در موسسه ی راکفلر گذراند ،
و در آنجا به تحقیق زیست ـ پزشکی در جنین شناسی پرداخت.
o او برای مطالعه ی بیشتر به انگلستان رفت و در سال ۱۹۷۲
دکترای خود را در زیست شیمی از دانشگاه کمبریج گرفت.

Henry_Murray2

تاثیر کارل یونگ Carl Jung

• دلسوزی موری برای دیگران و همدلی با آنها هنگام دورهِ انترنی او،
زمانی که به عوامل روان شناختی در زندگی بیماران خود علاقه پیدا کرد، تقویت شد.
o او در سال ۱۹۲۳ کتاب «تیپ های روان شناختی» یونگ را مطالعه کرد، که به نظر وی جالب رسید.

• او می گوید: یک شب وقتی که می خواستم به منزل بروم، این کتاب را در کتاب فروشی دانشکدهِ
پزشکی پیدا کردم و در طول شب و روز بعد آن را خواندم.

• موری چند هفته بعد از خواندن این کتاب، با مشکل شخصیِ جدی ای روبرو شد.
o او عاشق زنی زیبا، ثروتمند، افسرده و متاهل بنام Christina Morgan شد ،
مورگان نیز تحت تاثیر نظریه ی یونگ قرار گرفته بود.
o موری نمی خواست بعد از ۷ سال زندگی زناشویی همسرش را ترک کند .
o او ادعا می کرد که از فکر طلاق بیزار است .
o ولی در ضمن نمی خواست معشوقه ی خود را رها کند.
o طبع سرزنده و هنرمندانه ی او با طبیعت همسرش در تضاد بود.
o موری اصرار داشت که به هر دو زن نیاز دارد.

• مورتون پرنس ( Morton Henry Prince (1854 –1929، روان شناسِ کلینیک روان شناختیِ هاروارد،
که اختصاصاً برای بررسی شخصیت دایر شده بود، پستی را به موری پیشنهاد کرد.

• این دانشجوی سابق، کلینیک فوق را به این صورت توصیف کرد:

ویستری در بیرون و هیستری در درون
Wisteria outside, hysteria inside

Love’s Story Told: A Life of Henry A. Murray

هیستری (Hysteria) واژه‌ای در طب یونان باستان به معنای هیجان و احساسات غیرقابل کنترل بود.
در کاربرد روانپزشکی مدرن، هیستری به کار برده نمی‌شود و با دسته‌بندی‌های دقیق‌تر و علمی‌تر جایگزین شده است.
منظور از هیستری، حالتی در فرد بود که اضطراب را به نشانه‌های بیماری تبدیل کند.
آن نشانه‌ها بعداً کم و بیش از بقیه شخصیت فرد هیستریک منتقل می‌شوند.
برای مثال سربازی که اضطراب او در جنگ غیرقابل تحمل می‌شود، ممکن است ناگهان بینایی خود را از دست دهد.
آزمایشها نقصی از نظر ارگانیکی در چشمان او نمی‌یابند؛
با این همه سرباز هیستریک اصرار دارد که نابینا است
و تا زمانی که او را از خط مقدم جبهه دور نکرده‌اند،
بینایی او بازگشت نمی‌کند.
در هیستری میل افراطی به اجتناب از انجام دادن یا تجربه کردن برخی از اعمال یا موقعیت‌ها و نیز میل شدیدی
به مورد مراقبت قرار گرفتن وجود دارد.
وجود همین تمایل به وابستگی است که شخصیت هیستریک را مخصوصاً در معرض تلقین‌پذیری قرار می‌دهد.

ویستریا (Wisteria) نام یک سرده از تیره باقلاییان است. ویستریا از گیاهان گلدار است و در خانواده باقلاییان می‌باشد.
گیاه ویستریا می‌تواند بر روی دیوارها و درختان به صورت بالارونده تا ارتفاع ۲۰ متر و به صورت افقی تا ۱۰ متر پیش رود.

KONICA MINOLTA DIGITAL CAMERA

• موری به عنوان بخشی از آموزش خود، تحت روان کاوی فرویدی قرار گرفت، و اعلام کرد:
که روان کاوِ او از طبیعتِ خونسردِ کودکی و فقدانِ عقده در او کسل شده بود.
o موری به یاد می آورد که این روان کاو مطالب چندانی برای گفتن نداشت.
معده ی روان کاو قارو قور می کرد و دفتر او اتاقی دلگیر و افسرده کننده، و به رنگ مدفوع بود…..
که برای به جنون کشاندن بیمار کفایت می کرد.

• موری و مورگان در دهه ی ۱۹۳۰ آزمون اندر یافت موضوع (TAT) را بنا کردند.
Thematic Apperception Test

o اندریافت، عبارت است از نوعی آمادگی برای ادراک وقایع به گونه‌ای خاص بر اساس تجارب قبلی.
o آزمون T.A.T در سال ۱۹۳۵ توسط کریستینا مرگان (Christina Morgan) و هنری موری روان‌پزشکان آمریکایی تهیه شده است.
o مواد این آزمون شامل ۳۰ تصویر است که به گروه‌های ده‌تایی تقسیم می‌شوند.
o معنا و مفهوم این تصاویر مبهم بوده، با شرایطی به آزمایش شونده معرفی می‌شوند
و از او می‌خواهند تا داستانی درباره هر یک از آن‌ها بیان کند.
o بعضی از کارت‌ها به کودکان، برخی به زنان و پاره‌ای دیگر به مردان اختصاص دارد.
o آزمون اندریافت موضوع، بر این فرضیه مبتنی است که آزمودنی خود را با قهرمان اصلی داستانی که می‌سازد همانند می‌کند.
o این آزمون هنوز یکی از پر مصرف ترین آزمونهای فرا فکن شخصیت است.
o سالها تصور می شد که TAT عمدتاً حاصل کار موری است،
ولی موری در سال ۱۹۸۵ فاش کرد که مورگان در ساختن این آزمون سهم عمده ای داشته است.
 TAT پرفروش ترین آزمون انتشارات دانشگاه هاروارد شد.
o به رغم سهم عمده ی مورگان در این آزمون، نام وی از انتشارات آن حذف شده
و نام موری به عنوان تنها مولف روی آن ثبت شده است.
اقدامی که با توافق موری صورت گرفت.
با توجه به مشارکت مورگان در ساختن این آزمون و خیلی از کارهای بعدی موری،
این تصمیم قابل توجیه نیست.
o موری در ۹۴ سالگی، سالها بعد از مرگ مورگان، اعتراف کرد که :
او در هر مقاله ای که می نوشتم، و هر سخنرانی که ایراد می کردم،
نقش داشت و صرفا حضور او در کلینیک توانایی فکری مرا بالا می برد.

• موری تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۶۲ در هاروارد ماند و تحقیق کرد،
و نظریه ی شخصیت خود را اصلاح نمود و به نسل های جدید روان شناسان آموزش داد.
o او جایزه ی مدال طلای بنیاد روان شناسی آمریکا و جایزه ی خدمات
برجسته علمی انجمن انجمن روان شناسی آمریکا را دریافت کرد.

• گرچه موری تا ۹۵ سالگی عمر کرد، ولی عوارض ناتوان کننده ی سکته ی مغزی،۱۰
سال آخر عمر او را خراب کرد.
o زندگینامه نویسی در پایان چنین می نویسد:
موری که مایل بود از زندگی خلاص شود،
هرگز شوخ طبعی خود را از دست نداد.
او به پرستار خود اظهار داشت که من مرده ام!
پرستار پاسخ داد، نه
و با نیشگونی که به آرامی از گونه ی او گرفت گفت: ببین تو زنده ای
او با تحکم ولی همراه با لبخند در جواب گفت:
من دکترم، تو پرستاری، و من مرده ام.
درست چند روز بعد، در سه شنبه ۲۳ ژوئن، به راه خودش رفت.

مورای گفت: از نظر من، شخصیت، جنگلی بدون مرز است.

 ادامه:

نظریه نیازهای هنری مورای

تقسیم بندی شخصیت از دیدگاه هنری مورای

نظریه نیازها

نظریه نیازها – هنری موری

Murray’s Theory of Psychogenic Needs
How needs might influence personality

• مهم ترین خدمت موری به نظریه و پژوهش در شخصیت، استفاده او از مفهوم نیازها ،
برای توضیح دادن انگیزش و جهت رفتارهاست.

o او گفت: انگیزش موضوع بسیار مهمی است و همیشه به چیزی در درون ارگانیزم اشاره دارد.

• نیاز عبارت است از نیروی زیست ـ شیمیایی در مغز، که توانایی های عقلانی و ادراکی را سازمان می دهد.
o امکان دارد نیازها از فرایندهای درونی مانند گرسنگی یا تشنگی ناشی شوند.،
o یا امکان دارد از رویدادهای موجود در محیط ناشی شوند.

o نیازها سطحی از تنش را به وجود می آورند.
o ارگانیزم سعی می کند با ارضا کردن آنها، تنش را کاهش دهد.
o نیازها رفتار را نیرو داده و هدایت می کنند.
o نیازها، رفتار فرد را در مسیر مناسبی قرار می دهند تا نیازها ارضا و فعال شوند.

• پژوهش موری او را به تدوین فهرستی از ۲۰ نیاز هدایت کرد.
o همه افراد از تمام این نیازها برخوردار نیستند.
o شاید فردی در طول زندگی خود، تمام این نیازها را تجربه کند،
یا اینکه امکان دارد برخی نیازها را هیچ وقت تجربه نکند.
o برخی نیازها به نیازهای دیگر کمک میکنند ،
و برخی نیازها، مخالف نیازهای دیگر هستند.

انواع نیازها

Murray’s Types of Needs

نیازهای نخستین

Primary Needs

• نیازهای نخستین (احشایی زاد) ، biological demands، از حالتهای درونی بدن ناشی می شوند ،
o نیازهای ضروری برای بقا ، مانند غذا، آب، هوا، و آسیب گریزی هستند،
o به علاوه، نیازهایی نظیر میل جنسی و شناخت حسی را هم شامل می شوند.

نیازهای ثانوی

Secondary Needs

• نیازهای ثانوی (نیازهای روان شناختی) psychological needs ،
به طور غیر مستقیم از نیاز های نخستین ناشی می شوند،
o آنها ناحیه ی مشخصی در درون بدن ندارند.
o علت اینکه آنها ثانوی نامیده می شوند این نیست که اهمیت کمتری دارند.
o بلکه این است که بعد از نیازهای نخستین به وجود می آیند.
o نیازهای ثانوی به ارضای هیجانی مربوط می شوند.

نیازهای واکنشی

• نیازهای واکنشی در پاسخ به چیز خاصی در محیط ایجاد می شوند
o فقط در صورتی که آن چیز ظاهر شود، برانگیخته می شوند.
o برای مثال، نیاز به آسیب گریزی، فقط در صورتی ظاهر می شود که تهدیدی وجود داشته باشد.
o نیازهای واکنشی پاسخی را به موضوعی خاص در بر دارند،

نیازهای خودجوش:

• نیازهای خودجوش به حضور شیء خاصی وابسته نیستند.
o نیازهای خودجوش خود انگیخته هستند.
o هر وقت برانگیخته شوند، مستقل از محیط، رفتار خاصی را فرا می خوانند.
o برای مثال، افراد گرسنه برای ارضا کردن نیاز به دنبال غذا می گردند،
o آنها منتظر نمی مانند تا محرک خاصی مانند تبلیغ تلویزیونی برای همبرگر ظاهر شود تا دنبال غذا بگردند.
o نیازهای خودجوش به طور خود انگیخته ایجاد می شوند.

Henry_Murray5

ویژگی های نیازها

• نیازها از نظر فوریتی که رفتار را سوق دهند، تفاوت دارند،
o خصوصیتی که موری آن را غلبه ی نیاز نامید.
o برای مثال، اگر نیاز به هوا و آب ارضا نشوند، بر رفتار حاکم شده و بر تمام نیازهای دیگر تقدم می یابند.

• برخی نیازها تکمیلی هستند .
o یک رفتار یا مجموعه ای از رفتارها می توانند آنها را ارضا کنند.
o موری این را آمیختگی نیازها نامید.
o برای مثال، ما از طریق تلاش کردن برای رسیدن به شهرت و ثروت می توانیم
نیاز به پیشرفت، سلطه جویی، و خودمختاری را نیز ارضا کنیم.

• مفهوم تابعیت به موقعیتی اشاره دارد که در آن یک نیاز برای کمک کردن به ارضای نیازی دیگر برانگیخته می شود.
o به عنوان مثال، برای ارضا کردن نیاز به پیوندجویی به وسیله ی همراه بودن با دیگران،
شاید لازم باشد محترمانه با دیگران برخورد شود.
بدین ترتیب نیاز به احترام برانگیخته می شود.
o در این مورد نیاز به احترام تابع نیاز به پیوندجویی است.

Henry_Murray4

فهرست نیازهای روانی موری :

۱ – خواری طلبی Abasement :
o خفت و تسلیم شدن منفعلانه در برابر نیروی بیرونی.
o پذیرفتن صدمه، سرزنش، انتقاد و تنبیه،
o تسلیم سرنوشت شدن،
o پذیرفتن حقارت، خطا، اشتباه یا شکست،
o سرزنش کردن، خوارشمردن، یا ضایع کردن خویش،
o در جستجوی رنج بودن،
o لذت بردن از تنبیه، بیماری، و بدبختی.

۲ -پیشرفت Achievement :
o انجام دادن کاری دشوار،
o تسلط یافتن بر اشیای مادی، انسانها، یا عقاید،
o دستکاری کردن یا سازمان دادن اشیای مادی، انسانها، یا عقاید ،
o غلبه کردن بر موانع و دست یافتن به معیارهای عالی،
o رقابت کردن با دیگران و جلو افتادن از آنها.

۳ – پیوندجویی Affiliation :
o همکاری نزدیک و لذت بخش با فردی متحد که به خود شباهت داشته یا او را دوست دارد.
o وفادار ماندن به یک دوست.

۴ – پرخاشگری Aggression :
o غلبه کردن به زور بر مخالفان،
o جنگیدن،
o حمله کردن،
o صدمه زدن، یا کشتن دیگری،
o تحقیر کردن یا مسخره کردن مغرضانهِ دیگران.

۵ – خودمختاری Autonomy :
o رها شدن، خلاص شدن از قید و بند،
o گریختن از حبس،
o مقاومت کردن در برابر زورگویی یا قید و بند،
o مستقل شدن و آزاد بودن در عمل کردن مطابق با تکانه،
o سر پیچی کردن از آداب و رسوم.

۶ – عمل متقابل Counteraction :
o غلبه کردن بر شکست با تلاش دوباره،
o از بین بردن تحقیر با از سر گیری عمل،
o غلبه کردن بر ضعف ها و سرکوب کردن ترس،
o جستجو کردن موانع و مشکلات برای غلبه کردن بر آنها،
o حفظ کردن حرمت نفس و غرور در سطح بالا.

۷ – خویشتن پایی Defense :
o دفاع کردن از خود در برابر توهین، انتقاد و سرزنش،
o مخفی یا توجیه کردن خلافکاری، شکست یا شرمساری.

۸ – احترام Deference :
o تحسین کردن فردی برتر و پشتیبانی از او،
o تسلیم شدن مشتاقانه در برابر نفوذ فردی متحد،
o پیروی کردن از آداب و رسوم.

۹ – سلطه جویی Dominance :
o کنترل کردن محیط خویش،
o تاثیر گذاشتن بر رفتار دیگران
o هدایت کردن دیگران با توصیه، اغوا، قانع سازی یا دستور.
o دیگران را به همکاری ترغیب کردن.
o متقاعد کردن دیگران به درست بودن عقیده خویش.

۱۰ – نمایش Exhibition   :
o تاثیر گذاشتن بر دیگران.
o دیده و شنیده شدن.
o برانگیختن دیگران.
o بهت زده کردن دیگران.
o مجذوب کردن دیگران.
o سرگرم کردن دیگران.
o شوکه کردن دیگران.
o کنجکاو کردن دیگران.
o وسوسه کردن دیگران.

۱۱- آسیب گریزی Harm Avoidance :
o اجتناب از رنج، صدمه ی بدنی، بیماری و مرگ.
o گریختن از موقعیتی خطرناک.
o انجام دادن اقدامات احتیاطی.

۱۲- تحقیرگریزی Infavoidance :
o اجتناب از سرافکندگی.
o ترک کردن موقعیتهای خجالت آور
o اجتناب کردن از شرایط ترس از شکست.

۱۳-مهرورزی Nurturance :
o نشان دادن همدردی به فردی درمانده، طفل یا فردی که
ضعیف، معلول، خسته، بی تجربه، متزلزل، سرافکنده، تنها، مایوس،
یا از نظر فکری سر در گم است
o ارضا کردن نیازهای آنها.

۱۴ –نظم Order :
o منظم کردن چیزها.
o دستیابی به پاکیزگی، نظم و ترتیب، سازمان، تعادل، و دقت.

۱۵ –بازی Play :
o عمل کردن به قصد تفریح بدون هدفی دیگر.

۱۶ –طرد Rejection  :
o کنار گذاشتن، ترک کردن، بیرون راندن، یا بی تفاوت ماندن نسبت به فردی حقیر.
o سرزنش کردن دیگران یا قطع رابطه کردن با دیگران.

۱۷ -شناخت حسی Sentience :
o جستجو کردن و لذت بردن از برداشت‌های احساسی،
o نیاز به لذات نفسانی و تاثیرات آنها.

۱۸ -میل جنسی Sex :
o نیاز به شکل‌دهی و ایجاد یک رابطه شهوانی، برای داشتن آمیزش جنسی.

۱۹- مهرطلبی و مساعدت Succorance :
o پرستاری شدن.
o حمایت شدن.
o احاطه شدن.
o محافظت شدن.
o عزیز بودن.
o توصیه شدن.
o هدایت شدن.
o لوس شدن.
o بخشیده شدن.
o مورد دلداری واقع شدن.
o صمیمی ماندن با حامی وفادار.

۲۰-فهمیدن Understanding :
o نیاز به پرسیدن یا پاسخ گفتن به پرسش‌های کلی،
o علاقه‌مند بودن به نظریه‌ها،
o پرداختن به تحلیل رویدادها و تعمیم دادن،
o نیاز به بحث و استدلال کردن،
o تاکید ورزیدن به منطق،
o داشتن عادت اظهار عقیده خود با دقت،
o نشان دادن علاقه عمیق به فرمول‌‌بندی‌های انتزاعی در علوم، ریاضیات و فلسفه.

Henry_Murray3

زندگی نامه هنری مورای

تقسیم بندی شخصیت از دیدگاه هنری مورای

تقسیم بندی شخصیت

تقسیم بندی شخصیت

از دیدگاه مورای

• موری با استفاده از اصطلاحات «نهاد یا هویت نفس» it یا id،

«فراخود یا فرامن» superego ،

و «خود یا من» ego،

عناصر شخصیتی را همانند فروید به سه بخش تقسیم کرد،

اما برداشتهای او با آنچه فروید در نظر داشت تفاوت دارند.

شخصیت 1

• «نهاد» it:
o موری مانند فروید معتقد بود که «نهاد» مخزن تمام گرایش های تکانشی فطری است.
o بدین ترتیب، «نهاد» برای رفتار، انرژی و جهت تامین می کند.
o پس «نهاد» با انگیزش ارتباط دارد.
o «نهاد» ، به صورتی که فروید آن را توصیف کرد، تکانه های ابتدایی، غیراخلاقی، و شهوت انگیز را در بر دارد.
o با این حال، در سیستم شخصیت شناختی موری، «نهاد» تکانه های فطری دیگری را نیز در بر دارد،
که جامعه آنها را مطلوب و پسندیده می داند.

• در اینجا تاثیر کهن الگوی سایه ی یونگ دیده می شود، که هم جنبهِ خوب و هم جنبهِ بد دارد.
o «نهاد» ، گرایش های همدلی، تقلید و همانند سازی، انواع عشق، غیر از عشق های شهوانی،
و گرایش به تسلط یافتن بر محیط را نیز شامل می شود.

• نیرو یا شدت «نهاد» در افراد مختلف تفاوت دارد.
o برای مثال، امکان دارد یک نفر اشتها و هیجانات شدیدتری از دیگری داشته باشد.
o بنابراین، مشکل کنترل و هدایت کردن نیروهای «نهاد» برای همهِ افراد یکسان نیست،
o زیرا برخی انرژیِ «نهاد» بیشتری دارند، که باید با آنها کنار بیایند.

شخصیت 2

روان پریشی تحت کنترل نهاد

• «فرامن» superego:
o موری «فرامن» را به این صورت تعریف کرد:
درونی کردن ارزش ها و هنجارهای فرهنگ، که به وسیله ی آن،
رفتار خود و دیگران را ارزیابی و دربارهِ آن قضاوت می کنیم.

o محتوای «فرامن» توسط والدین و سایر صاحبان قدرت بر فرزندان تحمیل می شود.

• عوامل دیگری هم می توانند «فرامن» را شکل دهند،
که از جمله ی آنها گروه همسالان و ادبیات و اساطیر فرهنگ هستند.
o بنابراین، موری با در نظر گرفتن تاثیرات فراتر از تعامل والد ـ فرزند، از دیدگاه فروید فاصله گرفت.
o به عقیده ی موری، آنگونه که فروید باور داشت، «فرامن» در ۵ سالگی به طور انعطاف ناپذیر متبلور نمی شود،
بلکه در طول زندگی به رشد ادامه می دهد
و در حالی که بزرگتر می شویم پیچیدگی و ظرافت تجربیات ما را منعکس می سازد.

• «فرامن» آنگونه که فروید مطرح کرد در تعارض دایم با «نهاد» نیست،
بلکه «نهاد» علاوه بر نیروهای بد، نیروهای خوب هم دارد.
o نیروهای خوب مجبور نیستند سرکوب شوند.
o «فرامن» باید سعی کند از تکانه هایی که جامعه پسند نیستند جلوگیری کند ،
ولی در عین حال، وظیفه دارد که تعیین کند چه موقع، کجا، و چگونه نیاز قابل قبولی می تواند ابراز و ارضا شود.

• در حالی که «فرامن» رشد می کند، «من» آرمانی نیز شکل می گیرد ،
و هدفهای بلندمدتی را تامین می کند ، تا برای رسیدن به آنها تلاش کنیم.
o «من» آرمانی بیانگر چیزی است که در بهترین حالت می توانیم بشویم،
o «من» آرمانی مجموع آمال و آرزوهای ماست.

شخصیت 4

روان عصبی تحت کنترل فرامن

• «من» ego:
o «من» حاکم منطقی شخصیت است.
o «من» سعی می کند تکانه های ناپذیرفتنی «نهاد» را تعدیل کند، یا به تعویق اندازد.
o موری با مطرح کردن این موضوع که «من» ، سازمانده اصلی رفتار است، برداشت فروید را از «من» گسترش داد.
o «من» ، آگاهانه استدلال می کند ، تصمیم می گیرد، و مسیر رفتار را تعیین می کند.
o بنابراین، «من» در تعیین کردن رفتار، از آنچه که فروید باور داشت، فعالتر است.
o «من» ، صرفا به «نهاد» خدمت نمی کند، بلکه آگاهانه برای روند رفتار برنامه ریزی می کند.
o «من» علاوه بر اینکه از لذت «نهاد» جلوگیری می کند،
با سازمان دادن به ابراز تکانه های پذیرفتنی «نهاد»،
و هدایت کردن آنها، لذت به وجود می آورد.

• «من» ، میانجی بین «نهاد» و «فرامن» نیز هست،
و امکان دارد از یکی در برابر دیگری طرفداری کند.
o برای مثال: اگر «من» از «نهاد» طرفداری کند، امکان دارد شخصیت را به سمت تبهکاری سوق دهد.
o «من» همچنین می تواند این دو جنبه ی شخصیت را منسجم کند،
طوری که آنچه می خواهیم «نهاد» با آنچه که جامعه معتقد است باید انجام دهیم «فرامن» هماهنگ باشد.

• در سیستم موری، امکان ایجاد تعارض بین «نهاد» و «فرامن» وجود دارد.
o یک «منِ» نیرومند می تواند به نحو موثری بین این دو میانجیگری کند.
o ولی «منِ» ضعیف، شخصیت را به میدان نبرد تبدیل می کند.
o اما موری بر خلاف فروید، معتقد نبود که این تعارض اجتناب ناپذیر است.

روان سالم تحت کنترل من

زندگی نامه هنری مورای

نظریه نیازهای هنری مورای

دانشنامه روانشناسی مردمی