آنا فروید

آنا فروید

تولد: 3 دسامبر 1895. وین، اتریش-مجارستان

مرگ: 9 اکتبر 1982 (86 ساله). لندن، انگلستان

آنا فروید یک روان‌کاوی اتریشی-بریتانیایی بود. او در وین ، ششمین و کوچک‌ترین فرزند “سیگموند فروید” و “مارتا برنایز” متولد شد. او مسیر پدرش را دنبال کرد و به زمینه روان‌کاوی کمک کرد. در کنار ملانی کلاین، او یکی از بنیان‌گذاران روان‌شناسی کودک می‌باشد.

در مقایسه با پدرش، کار او تاکید بر اهمیت نفس ego و مسیر رشد طبیعی developmental lines آن و همچنین تأکید متمایز بر کار مشترک در طیفی از زمینه‌های تحلیلی analytical و مشاهده ای observational است.

پس از ظهور رژیم نازی در اتریش بسال 1938،خانواده فروید مجبور به ترک وین شدند. سپس آنا فروید فعالیت روان‌کاوی و روان‌شناسی کودک را در لندن پی‌گرفت. او در سال 1952 دوره درمان کودکان در کلینیک همپستاید Hampstead و مرکزی برای درمان، آموزش و پژوهش کودکان را ایجاد نمود. در حال حاضر کلینیک همپستاید به مرکز ملی آنا فروید برای کودکان و خانواده تغییر نام داده است. به عنوان یک.

سال‌های وین

آنا فروید در وین، اتریش-مجارستان در سوم دسامبر 1895 متولد شد. او جوان ترین دختر سیگموند فروید و مارتا برنای بود. او در “شرایط راحت بورژوایی” بزرگ شد.  آنا فروید دوران کودکی خود را با نارضایتی گذراند. او هرگز ارتباط نزدیکی با مادرش نداشت و به جای مادر، پرستارش ژوزفین او را پرورش داد. او با خواهران و برادرانش نیز مشکل داشت، به ویژه با خواهرش “سوفی فرید”. برای آنا، سوفی، که جذاب تر بود، تهدیدی برای جلب علاقه پدرش به شمار می رفت. دو خواهر  جوان، یکی به “زیبایی”و دیگری به “مخ” معروف شدند. پدرش یک بار از آنا بعنوان “حسود مادام العمر سوفی” یاد کرد. علاوه بر رقابت میان دو خواهر، آنا مشکلات دیگری نیز داشت – یک کودک تا حدودی ناراحت بود و طی نامه هایی پنهانی به پدرش از انواع افکار و احساسات ناخوشایند خودش شکایت میکرد که چگونه این  افکار او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند. او به طور کلی، بی رحمانه با برادران و خواهرانش رقابت می کرد و در نتیجه او را به طور مکرر به مزارع بهداشتی برای استراحت کامل، و پیاده روی های سالم سازی میفرستادند. او بسیار لاغر شده بود و لازم بود چند کیلو اضافه کند. او از افسردگی و اختلال خوردن نیز رنج می‌برد.

رابطه نزدیک بین آنا و پدرش با بقیه خانواده اش متفاوت بود. او یک کودک پر جنب و جوش بود و شهرت بدکاری و نابهنجاری داشت. فروید در سال 1899 به دوست خود ویلهلم فلیس نوشت : “آنا از طریق اعمال شیطانی اش کاملا زیبا شده است.” فروید در نامه هایش بیشتر از سایرین خانواده به او اشاره میکرد.

بعدها آنا فروید می گوید که او در مدرسه چیزی یاد نمی گیرد؛ در عوض او از پدر و مهمانانش در خانه آموخت. به این ترتیب بود که او عبری، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی را بیاد گرفتت . او شروع به خواندن کارهای پدرش کرد و در 15 سالگی رویای نوزده ماهگیش را تفسیر کرد. مفسران متوجه شده اند که در آنا  آنا فقط موضوعات ممنوعه را در ذهنش تداعی و توهم می کند. آنا تحصیلات خود را در Lyceum Cotth در وین در سال 1912 به پایان رساند. او در معرض افسردگی و بی‌اشتهایی عصبی بود.او در مورد آینده بسیار احساس ناامنی می کرد.

در ۱۹ سالگی آنا (در زمان دیدار فروید و آنا از بریتانیا در پاییز سال 1914)، فروید از نگرش عاشقانه همکارش ارنست جونز، نسبت به آنا مطلع شد. توصیه او به جونز این بود که دخترش هنوز ادعای زن بودن ندارد و نباید با او مثل یک زن رفتار شود،  و انکه هنوز تمایلات جنسی در او ایجاد نشده است. بعلاوه تفاهم و درک مشترکی میان من و آنا وجود دارد که او قبل از اینکه دو یا سه ساله ! شود، نباید بفکر ازدواج یا مقدمات آن باشد. ارنست جونز، پزشک و روانکاو انگلیسی، یکی از شاگردان فروید بود که سهم بزرگی در رواج روانکاوی در ابعاد بین‌الملل ایفاء نمود. وی همچنین در خروج فروید از چنگ ارتش نازی در سال ۱۹۳۸ سهم مهمی داشت.

در سال 1914 او تستی را به عنوان مدرس در مدرسه قدیمی خود، Lyceum Cottage گذراند. از 1915 تا 1917، او به عنوان یک تدریس یار برای کلاس سوم، چهارم و پنجم کار کرد. در سال تحصیلی سال 1917-18، او اولین اقدام خود را به عنوان Klassenlehrerin (معلم سرپرست) کلاس دوم آغاز کرد. برای عملکرد وی در طول سال های تحصیلی سال های 1915-18، او توسط رییسش، سالکا گلدمن، ستایش شد که نوشته بود انا نشان داده «اشتیاق زیادی» برای همه مسئولیت هایش دارد، به ویژه او دارای «آمادگی ذاتی است “و برای او” تدریس مثل هدیه است”…. و او را دعوت به ادامه کار به طور منظم چهار ساله نمود.

تحلیل

پس از تجربه چندین بیماری، آنا فروید در سال 1920 استعفا داد. این امر باعث شد که او بیشتر به کار و نوشته های پدرش بپردازد. از سال 1918 تا 1921 و از  سال 1924 تا 1929 او تحت تجزیه و تحلیل و روانکاوی پدرش بود.

در سال 1922 او مقاله خود را با عنوان “غلبه بر فانتسی ها و رویاپردازیها” “Beating Fantasies and Daydreams” به جامعه روان تحلیلی وین Vienna Psychoanalytical Society ارایه کرد و عضو آن جامعه شد. در سال 1923، او فعالیت خصوصی روانکاوی خود را با کودکان آغاز کرد و در سال 1925 در موسسه آموزش روانکاوانه وین Vienna Psychoanalytic Training Institute تکنیک تجزیه و تحلیل کودکان را آموزش داد. از سال 1925 تا سال 1934، او دبیر انجمن روانکاوی بین المللی International Psychoanalytical Association بود، و همزمان به سمینارها و کنفرانس هایش در مورد تجزیه و تحلیل کودکان ادامه داد. در سال 1935 او به عنوان مدیر موسسه آموزش روانشناسی وین انتخاب شد و مقاله تاثیر گذاراش با عنوان “راه و روش نهاد در اجتناب از افسردگی، نارضایتی و اضطراب، Ego و مکانیسم دفاع”، “ways and means by which the ego wards off depression, displeasure and anxiety”, The Ego and the Mechanisms of Defence را منتشر کرد. این کار آنا پایه روانشناسی نهاد ego psychology شد و منجر به شهرت فروید گردید.

در میان اولین کودکانی که آنا فروید تحلیل کرد، بچه های برلینگهام Dorothy Burlingham بودند . در سال 1925، برلینگهام، وارث جواهر لوکس فروش تیفانی Tiffany، با چهار فرزندش از نیویورک وارد وین شده بود. او ابتدا با تئودور ریک Theodore Reik کار درمان را شروع کرد و سپس با در نظر داشتن تحلیل کودک، با فروید وارد درمان شد. آنا و دوروتی سریعا با هم دوست شدند و رابطه صمیمانه ای همچون لزبین ها با هم پیدا کردند، گرچه آنا همواره و به طور قطعی وجود رابطه جنسی را انکار کرد. پس از اینکه در سال 1929 برلینگهام به ساختمان بلوک آپارتمان فروید نقل مکان کرد، در واقع بنوعی، آنا والدخوانده فرزندان برلینگهام شد.

سال‌های لندن

در سال 1938، و پس از آنچلوس Anschluss که آلمان نازی اتریش را اشغال کرد، آنا به مرکز گشتاپو Gestapo در وین برای تحقیقات احضار شد تا در مورد فعالیت های انجمن روانکاوی بین المللی بازجویی شود. انا و برادرش مارتین بدون اطلاع پدر و مادرشان از دکتر خانوادگیشان مکس شوور Max Schur مقادیر کافی ورونال Veronal برای خودکشی گرفته بودند تا در مواجهه با شکنجه یا زندانی شدن از انها استفاده کنند. اما او از مصائب بازجویی جان سالم به در برد. پس از اینکه پدرش به شدت اصرار کرد که او وین را ترک کند، او برای سازماندهی فرایند پیچیده مهاجرت خانواده در ارتباط با ارنست جونز Ernest Jones، رئیس پیشین انجمن بین المللی روانکاوی، که مجوزهای مهاجرت را تأمین میکرد، قرار گرفت؛ و در نهایت پس از فرار، خانواده جدید خود را در لندن بنا نمودند.

در سال 1941 فروید و برلینگهام موسسه ای در هامپستید Hampstead برای کودکانی که زندگی آنها در جنگ متلاشی شده بود ایجاد کردند. فروید و برلینگهام مجموعه ای از مطالعات نظارت بر رشد کودک براساس کار کودکستان با تأکید بر تأثیر استرس بر روی کودکان و توانایی آنها در پیدا کردن اختلالات جایگزین در میان همسالان در نبود والدین آنها تهیه کردند. فروید و برلینگهام در سال 1952 مرکزی برای درمان، آموزش و پژوهش درمانی و کلینیک هامپستید را تاسیس کردند.

پس از ورود آنا به انگلستان، شروع به سخنرانی در مورد تجزیه و تحلیل کودکان کرد. در آن زمان در لندن، زمینه روانکاوی کودک به طور عمده در دست آنا و ملانی کلین، رقیب نظری و بالینی آنا، بود. ورود آنا به لندن منجر به تقسیم جامعه روانکاوی بریتانیا به سه مدرسه: فروید، کلاینی و مستقل شد. رویکرد کلاینی در روش های متدولوژیک و نظری در مورد روابط زودرس و روابط فکری، از فرویدیها متفاوت بود. به عنوان مثال، رویکرد فروید به این باور بود که کودکان فرامن یا سوپراگو را تجربه نمیکنند، و درمانگر نباید انرا در نظر بگیرد. در مقابل، کلین معتقد بود که کودکان دارای فرامن superego بوده و نیاز به درمان با تکنیک های مشابه با بزرگسالان دارند.

از دهه 1950 تا پایان زندگی اش آنا فروید به طور منظم به ایالات متحده سفر کرد تا به سخنرانی، تدریس و بازدید از دوستان بپردازد. او در سال 1959 معاون رئیس انجمن بین المللی روانکاوی و عضو افتخاری خارجی آکادمی هنر و علوم آمریکایی شد. در سال 1973 او به عنوان رییس انجمن بین المللی روانکاوها انتخاب شد.

در طول دهه 1970، او به مشکلات کودکان محروم و فقیر پرداخت و انحرافات و تاخیر در رشد کودکان را مورد مطالعه قرار داد. در دانشکده حقوق ییلYale Law School، او سمینارهایی در باره جنایت و خانواده ارایه داد؛ این امر منجر به همکاری آنا با جوزف گلدشتاین Joseph Goldstein و آلبرت سولینت Albert J. Solnit در مورد نیازهای کودکان و قانون شد و کار آنها در سه جلد به عنوان “ورای بهترین علاقه کودک” (1973) Beyond the Best Interests of the Child ، “پیش از بهترین علاقه کودک” (1979) Before the Best Interests of the Child و “بهترین علاقه های کودک (1986) In the Best Interests of the Child منتشر شد.

فروید در 9 اکتبر سال 1982 در لندن فوت کرد. یک سال پس از مرگ آنا فروید، کارهای جمع آوری شده او تحت عنوان “معلم پرشور و الهام بخش” a passionate and inspirational teacher منتشر شد. در سال 1984 کلینیک همپستید به مرکز آنا فروید تغییر نام یافت. در سال 1986، خانه 40 ساله اش در لندن، همانطور که آرزو داشت، به موزه فروید تبدیل شد و به پدرش و جامعه روانکاوی بریتانیا اختصاص یافت .

کارهای منتخب آنا فروید

فروید، آنا (1966-1980). نوشته های آنا فروید: 8 جلد. نیویورک: دانشگاه ایندیانا پنسیلوانیا (این جلدها شامل بیشتر مقالات فروید است.)

جلد 1. مقدمه ای بر روانکاوی Introduction to Psychoanalysis: سخنرانی ها برای تحلیلگران و معلمان کودک (1935-1922)

جلد 2. Ego و مکانیسمهای دفاع (1936) Ego and the Mechanisms of Defense ؛ (نسخه اصلاح شده: 1966 (ایالات متحده)، 1968 (انگلستان))

جلد 3. نوزادان بدون خانواده Infants Without Families گزارش از مهدکودک های همپستید

جلد 4. علائم تجزیه و تحلیل کودکان و سایر مقالات Indications for Child Analysis and Other Papers (1956-1945)

جلد 5. تحقیق در درمانگاه کودکان Hampstead و سایر مقالات (1956-1965)

جلد 6. عادی بودن و آسیب شناسی در دوران کودکی Normality and Pathology in Childhood : ارزیابی های توسعه (1965)

جلد 7. مشکلات آموزش روانکاوی Problems of Psychoanalytic Training ، تشخیص و تکنیک درمان (1970-1970)

جلد 8. روانشناسی روانکاوی رشد طبیعی Psychoanalytic Psychology of Normal Development

فروید با همکاری با سوفی دان Sophie Dann: “تجربه ای در تربیتِ گروهی”، An Experiment in Group Upbringing

در: مطالعه روان‌کاوی کودک The Psychoanalytic Study of the Child

منبع ویکیپدیا

زندگی آنا فروید

آنا فروید

آنا فروید Anna Freud ۱۸۹۵ – ۱۹۸۲، روانکاو اتریشی و ششمین و آخرین فرزند زیگموند فروید و مارتا برنایز بود. او به‌دنبال راه پدرش به روان‌کاوی و به حوزه‌های تازه متولد شده روانکاوی کمک کرد. در کنار ملانی کلاین، او ممکن است بنیانگذار روانشناسی کودک روانکاوی در نظر گرفته شود.

در هر علمی، مبانی نظری كه اساس آن علم را پایه گذاری می كنند، مهم ترین جنبه آن علم هستند. بررسی تئوریهای دانشمندانی كه در آن علم اظهار نظر می كنند به ما كمك می كند تا دست به پژوهش های عملی درزمینه همان تئوری ها بزنیم. آنافروید یكی از روان تحلیل گران قرن گذشته، فردی بود كه پایه گذار «روان تحلیل گری كودكان» به طور گسترده بود. و همین امر كه او با كودكان كار می كرد باعث شد فردی برجسته در میان روانشناسان شود. تئوریهای آنافروید با توجه به اینكه اغلب ازكارهای عملی او نشات می گیرند، قابل پژوهش و بررسی دوباره هستند.

تاریخچه زندگی آنا فروید (1982 – 1895) 

آنا فروید در 3 دسامبر 1895 متولد شد. آنا جوانترین و ششمین فرزند سیگموند فروید و مارتا فروید است. او یك كودك سرزنده و مشهور به شیطنت بود. پدرش سیگموند به دوستش افلیز در سال 1899 نوشت “آنا یك كودك زیبای تخس است. (” با وجود آنكه آنا فروید ممكن است بچه برنامه ریزی نشده ای بوده باشد (او گفت كه اگر روش ضدبارداری مطمئن تری در دسترس والدینش بود، او هرگز به دنیا نمی آمد) از بین شش فرزند فروید تنها كسی بود كه راه او را ادامه داد. پدرش در نامه ای كه به یكی از دوستانش نوشت، تولد او را به جای اینكه با اشتیاق خبر دهد به صورت رویدادی كه ناگزیر آن را پذیرفته است اطلاع داد و اظهار داشت كه اگر نوزاد پسر می بود این امر را تلگرافی به او خبر میداد .

 آنا، كودكی ناخشنود بود كه نسبت به خواهر بزرگترش كه مورد حمایت مادرش بود حسادت می ورزید و همشیرهای دیگر به او اعتنای نداشتند. او «تجربه كنار گذاشته شدن توسط بچه های بزرگتر خانواده و كسی كه فقط حوصله آنها را سر می برد و نیز احساس كسالت و تنهایی» را به خاطر می آورد. هنگامی كه رقیبش (كه همان خواهرش سوفی بود) در سال 1913 ازدواج كرد. آنا به پدرش نوشت، «من از اینكه سوفی ازدواج كرد خوشحال هستم، چونكه جر و بحث بی پایانی كه بین ما بود برای من وحشتناك بود. با وجود تمامی این ناكامی ها،‌ سال تولد آنا، یعنی 1895، به طور سمبلیك یا شاید حتی پیشگویانه بود، زیرا با ظهور روانكاوی همزمان بود و دیگر آنكه آنا تنها فرزند فروید بود كه راه پدرش را ادامه داد و روانكاو شد. همچنین پدرش نسبت به آنا بی توجه نبود، به زودی آنا محبوب پدرش شد و طولی نكشید كه وی «همچنانكه به سیگار برگ عادت داشت به خردسالترین دخترش نیز خو گرفت.» 

آنا در 14 سالگی بر حسب علاقه اش در جلسات انجمن روان كاوی شركت می كرد و با دقت به شرح حال هایی كه مطرح و بحث میشد گوش می داد . آنا در 22 سالگی، به سبب پیوند عاطفی كه با پدرش برقرار كرده بود و نگرانی های آنا در مورد آنچه كه فروید «امیال جنسی او» می نامید، تحلیل وی را آغاز كرد. او رؤیاهای خشونت باری مانند تیراندازی، كشتن، مردن و دفاع از وی در برابر دشمنان، گزارش می داد. بعدها از فروید به خاطر تحلیل كردن دخترش شدیداً انتقاد كردند. یك نویسنده آن را «درمانی غیرممكن كه زنا با محارم را در بردارد… و نمایش ادیپی كه در دو انتهای كاناپه روان كاوی جریان دارد» خواند. 

چند سال بعد، در سال 1922، آنافروید به انجمن روان كاوی وین پیوست و مقاله ای با عنوان «غلبه بر خیال پردازیها و رویاهای روز » ارائه داد. با اینكه وی ادعا می كرد كه تجربه یك بیمار را شرح میدهد، ولی در واقع خیال پردازی های خودش را نقل می كرد. وی درباره رابطه عشقی حاوی زنا با محارم بین پدر و دختر، تنبیه بدنی و ارضای جنسی از طریق استمنا صحبت میكرد. این مقاله با استقبال فروید و همكارانش رو به رو شد و موجبات پذیرش وی به انجمن را فراهم كرد. آنا هرگز ازدواج نكرد. او زندگی خودش را در راه روان كاوی كودكان دچار اختلال هیجانی و پرستاری از پدرش به هنگام دوره طولانی بیماری وی صرف كرد. «مراقبت و پرستاری آنا از وی اجتناب ناپذیر بود. در دهه پایانی عمر فروید او به عنوان مهمترین شخص بی همتا در زندگی اش ظاهر میشود» تمامی پیوندها و جدایی های آنا، بیماری و كارهایش، در دفتر فروید ثبت شده اند. 

خدمت‌های آنا فروید به روان‌كاوی

 خدمت‌های آنا فروید به روان‌كاوی

در سال 1923، آنا فروید كار روان‌تحلیل‌گری خودش را با كودكان آغاز كرد و دو سال بعد در انستیتوی روان‌تحلیل‌گری وین در حال ارائه یك سمینار درباره تكنیك های تحلیل كودكان بود. زیگموند فروید در طبابت خصوصی اش هرگز كودكان را تحت درمان قرار نداده بود. 

آنا در 1927، نخستین كتابش را با عنوان «مقدمه ای بر روش تحلیل كودكان » كه از علایق او آگاهی میداد منتشر كرد. او یك رویكرد درمان مبتنی بر روانكاوی برای كودكان تدوین كرد كه در آن ناپختگی نسبی و سطح پایین مهارت های كلامی آنان را ملحوظ داشته بود. از جمله نوآوری‌های او در این زمینه میتوان به كارگیری اسباب بازی ها و مشاهده كودك در خانه را ذكر كرد. بعدها او درباره این دوره چنین گفت: برگشتن دوباره به وین باعث شده بود ما همه بسیار هیجان زده و پرانرژی باشیم، این مانند این بود كه یك قاره در حال كشف شدن بود و ما كاشف آن بودیم و ما حالا یك شانس برای تغییر همه چیز داریم.

از سال 1927 تا سال 1934، آنا فروید دبیر كل انجمن بین المللی روان تحلیل گری بود. او كار تحلیل كودكان را ادامه داد و سمینارهایی را در این موضوع راه اندازی كرد و كنفرانس هایی را سازمان بندی كرد. همچنین در عین حال به پرستاری كردن از پدرش در خانه ادامه داد. او همچنین به عنوان یك نماینده عمومی در چنین موقعیت های عمومی فعال بود، مثلاً اهداء یك لوح در زادگاهش در فریبرگ یا دریافت جایزه گوته در فرانكفورد.

در سال 1935، آنا فروید مدیر انستیتوی آموزش روان تحلیلگری وین شد، به دنبال این سال ها او مطالعه مؤثرش را در زمینه راه ها و مسیرهایی كه بوسیله ایگو به كار می رود برای اینكه تجربیات ناخوشایند و اضطراب را تخلیه كند، منتشر كرد. نام این كتاب «ایگو و مكانیسم های دفاعی» بود. این كتاب یك حركت خارج از پایه های سنتی تفكر روان تحلیل گری بر روی غرایز داشت، كه براساس عملكرد ایگو طرح ریزی شده بود و همین باعث شد شهرت آنا به عنوان یك تئوری پرداز پیشگام استوار شود.

 آنا فروید همچنین در فعالیت های خیریه به نفع كودكان، شركت می كرد. تا آنجا كه به همراه دوستش دوروتی، مدرسه ای را راه اندازی كردند. او در این مدرسه به كودكان اجازه می داد، غذایشان را خودشان انتخاب كنند. خودشان فعالیت هایشان را نظم بخشند و به آنها احترام می‌گذاشتند. 

بیشتر كارهای او در لندن انجام می شد، جایی كه خانواده فروید پس از فرار از چنگ نازیها در سال 1938 اقامت كردند. او در مجاورت خانه ای كه پدرش در آنجا مرده بود یك كلینیك باز كرد و به درمان بیماران پرداخت و یك مركز آموزش روان كاوی تاسیس كرد كه روانشناسان بالینی از سراسر جهان برای تحلیل به آنجا می رفتند. آثار او در نشریه های سالانه مطالعه كودك از راه روانكاوی كه نشر آنها از 1945 آغاز گردید گزارش می شد.

در سال 1947، آنا فروید و كیت فریدلندر ، بخش درمانی كودكان هامپستید Hampstead را راه اندازی كردند و كلینیك كودكان بعد از پنج سال به آن اضافه شد. در این كلینیك آنا فرصت به عمل درآوردن نظریات روانكاوی را داشت. یكی از كاركنانش در این باره نوشته بود: آنا دارای یك خانواده گسترده بود كه همگی شامل كودكان و خانواده هایشان بودند. همچنین آنا فروید، جلسات هفتگی را در آنجا فراهم می كرد و فرصت ارائه دیدگاه های تجربی و عملی اش در آنجا فراهم میشد.  روش آنها شامل استفاده از خطوط رشدی بود كه رشد طبیعی را فهرست می كرد «از وابستگی به اعتماد عاطفی» و همچنین نیمرخ تشخیصی فراروانشناسی كه به تحلیل گر كمك می كرد، عوامل موردی خاص را كه باعث انحراف رشد طبیعی یا سازگاری (رشد طبیعی) می شوند را تشخیص دهد.  از سال 1950 تا آخر زندگیش، آنا فروید به طور مرتب به ایالات متحده سفر كرد و چندین سخنرانی را ارائه داد.

 مجموعه كارهای او در 8 جلد گردآوری شد كه بین سالهای 1965 و 1981 انتشار یافت.  آنافروید در كتابش با نام «كودكی بهنجار یا نابهنجار» (1965)، قسمت هایی از كار در كلینیك هامپستید را خلاصه كرد. آنچه كه او گردآوری كرده شامل مشاهدات در كلینیك كودكان، مهدكودك های عادی یا مهدكودك هایی برای كودكان نابینا، گروه های مادر و كودكان نوپا و پرستاران جنگ بود. آنا تحلیل كودكان را بیشتر از همه نشانه های انتقال دهنده ای كه بررسی می شد،”جاده باشكوهی به سمت ناهشیار میدانست.” 

در طول دهه 1970، او درباره مشكلات كار كردن با كودكان محروم شده عاطفی و اجتماعی دست و پنجه نرم می كرد و درباره تاخیرها و انحرافات رشد این كودكان دست به مطالعات وسیعی زد. 

آنا همچنین در مدرسه حقوق ییل، سمینارهایی را درباره جرم و خانواده ارائه داد. همین امر موجب انتشار مقالاتی در این باره به همراه جوزف گلدستین و‌ آلبرت سولینت درباره «كودكان و قانون» شد (1973).

فهرست استاندارد مكانیسم های دفاعی فروید، در واقع كار آنافروید بود. او مكانیسم های دفاعی را به شیوه ای روشن تر و وسیع تر توصیف كرد و نمونه هایی از آن را از تحلیل هایی كه در مورد كودكان انجام داده بود ارائه داد. در یك مراسم یادبود از طرف ژورنال بین المللی همكاریهای تحلیل روانی، در كلینیك هامپستید به او مبلغی به عنوان قدردانی به عنوان معلمی پرشور و الهام بخش داده شد و كلینیك به یادبود زحمات او برای تحلیل كودكان به «مركز آنا فروید» نامگذاری شد و در سال 1986، خانه اش همانطور كه آرزو داشت به موزه فروید تبدیل شد.

روان‌کاوی کلاسیک اطفال

روان‌کاوی کلاسیک اطفال و مکانیزم‌های دفاع روانی

آنا فروید

آنا فروید (Anna Freud ، ۱۸۹۵-۱۹۸۲) که یکی از موسسین و بنیانگذاران روانکاوی اطفال به شمار می‌رود، تحت تأثیر پدرش و محبت عمیقی که به وی داشت به‌سوی روان‌کاوی جذب شد. بعضی برای افکار خود وی اصالتی قائل نبوده و بیان می‌کنند که او از سفره گسترده پدر تغذیه کرده است، اما زمانی که به کارها و آثار منتشر شده وی پس از مرگ پدر نگاه کنیم، چنین دیدگاهی عادلانه به نظر نمی‌رسد. هر چند وی به نظرات پدر خود وفادار ماند امّا آن‌ها را به صورت گسترده‌تری مطرح و بر جنبه‌هایی که فروید در زمان حیات خود فرصت نیافت که به آن‌ها بپردازد تأکید کرد. اهمیت وی بیش از همه در درمان و روان‌کاوی کودکان تجلی پیدا می‌کند.

در تاریخ روانکاوی کودک به اولین نامی که برخورد می کنیم «هانس کوچک (Little Hans)» است. پدر وی که پزشک بود به فروید مراجعه کرد و از ترس شدید پسرش از اسب سخن گفت. فروید ، پدر را تشویق نمود که تحت نظارت وی، روانکاوی کودک را آغاز کند. به تدریج روشن شد که ترس واقعی کودک که به طور نمادین در ترس از اسب متجلی شده، ترس از پدری سلطه گر است و با روشن شدن این مطلب هانس از ترس خود رهایی یافت.از همان کودکی ارتباط نزدیکی با مادر و خواهران خود نداشت و در مدرسه به عنوان کودکی سرکش و یاغی مشهور شد. نزدیکی به پدر چنان بود که وی را از ازدواج بازداشت. برخی می گویند که خود فروید نیز در این میان بدون تأثیر نبوده است، از جمله به خواستگاری ارنست جونز از آنا و مخالفت پدر اشاره می کنند و برخی خبر از تمایلات هم جنس خواهانه در او می دهند. به عنوان یک معلم مدرسه چندی به کار مشغول شد اما به علت بیماری تنفسی ناشی از ابتلا به سل و آنفولانزا معلمی را کنار گذاشت و خود را یکسره وقف روانکاوی کرد. او تصمیم گرفت که توسط پدر تحت روانکاوی قرار گیرد و به کار با کودکان که در سالهای پس از جنگ اول جهانی با مشکلات زیادی مواجه بودند علاقه مند شد.

در ۱۹۱۹ هرمیون فون هاگ هلموت (Hermione von Hug Hellmuth) که روانکاوی وینی بود دریافت که کودکان بیش از آنکه از طریق کلامی به بیان دنیای درون خود بپردازند، بوسیله بازی این کار را می کنند و در کتاب خود به این نکته اشاره کرد که بازی راهی برای نفوذ به دنیای ناخودآگاه کودکان است. کارهای او بیانگر آغاز بازی درمانی است. هلموت کودکان زیر شش سال را درمان نمی کرد و سیستمی را نیز برای درمان کودکان ابداع ننمود. این دو وظیفه بر دوش آنا فروید و ملانی کلاین گذاشته شد که به عنوان دو فرد تأثیر گذار در روانکاوی کودک اهمیت خویش را تا به امروز حفظ کرده اند.

بر خلاف کلاین که اعتقاد به تعبیر و تفسیر لایه های عمیق ناخودآگاه در جریان درمان کودکان داشت و این کار را از طریق تجزیه و تحلیل بازی های آنها که جایگزین روش تداعی آزاد بزرگسالان بود انجام می داد، آنا فروید با تأکید بر این مطلب که ساختار ایگوی کودک ساختاری در حال تکامل است بیان نمود که درمانگر علاوه بر نقش تفسیری باید نقشی آموزشی نیز در درمان داشته باشد. او چنین اعتقاد داشت که کودک بوسیله بازی، خود را با واقعیت پیرامونش سازگار می کند.

اگر کودکی دو اتومبیل اسباب بازی خود را به هم بزند ضرورتاً به معنی آن نیست که در حال تقلید صحنه اولیه (primal Scene)، (تصویر مربوط به رابطه جنسی والدین که در ذهن کودک از دید روانکاوان سنتی، حک شده است. این تصویر می تواند تصویری واقعی و یا ناشی از تخیلات کودک باشد.) است، بلکه این می تواند بیانگر کوششی در جهت بازسازی صحنه ای باشد که در واقعیت شاهد آن بوده است.

اریکسون نیز بیان می کند که بازی تنها وسیله ای برای تجلی تمایلات ناخودآگاه نیست بلکه توسط آن، کودک صحنه های اضطراب زای گذشته خود را نیز بازسازی می کند تا بر آنها تسلط یابد. آنا فروید والدین را نیز در درمان مشارکت می داد و آنها گزارش اتفاقاتی را که به نحوی می توانست بر محتوی بازی کودک اثر بگذارد به او می دادند.

او رشد روانی کودک را بر اساس کلام وی، چگونگی روبرو شدنش با محیط ناآشنا، رابطه با کودکان دیگر، تحمل دوری از مادر، استفاده خلاقانه از وسایل بازی و کنترل دفع ادرار و مدفوع ارزیابی می کرد. در روش درمانی وی، تصحیح محرومیت های عاطفی گذشته کودک اهمیتی اساسی دارد. او باور داشت که کودک زمانی می تواند دوری از مادر را تحمل کند که دیدی مثبت و اطمینان بخش از وی در خود بوجود آورد.

آنا فروید و زیگموند فروید

در کتاب خود «ایگو و ساز و کار دفاع (Ego and the mechanism of defences)» در ۱۹۳۶ سعی در روشن کردن وضعیت ایگو در نظریه روانکاوی معاصر کرد. او در این کتاب، ساز و کارهای دفاعی ایگو را که بواسطه آنها گرایشات و تمایلات ناخواستنی از هشیاری دور می شوند شرح می دهد. پدر او قبلاً به این ساز و کارها اشاره کرده بود.

اولین و اساسی ترین ساز و کار دفاعی، سرکوبی (Repression) است که ایگوی ضعیف کودک در مقابل تکانه هایی منشاء گرفته از محیط به کار می گیرد. کودک ضعیف تر از آن است که بتواند در مقابل این تکانه ها مقاومت کند و به محض ورود به آگاهی به عمل تبدیل می شوند. سرکوبی تنها راه حلی است که در این مرحله می تواند به خدمت گرفته شود. علاوه بر سرکوبی، ساز و کارهای دفاعی ثانویه نیز در مراحل بعد مطرح می شوند. سرکوبی هرگز کامل نیست و این شیوه های دفاعی برای مقابله با عناصر ناخودآگاه که گهگاه حضور خود را به آگاهی تحمیل می کنند ضرورت پیدا می کنند. از جمله این روشها می توان به توجیه عقلی (Rationalization)، جبران افراطی (Overcompensation)، فرافکنی (Projection)، برگرداندن تکانه به سوی خود (Turning impulses against the self) و جدا کردن (Isolation) اشاره کرد.

آنا فروید برای اولین بار ساز و کار دفاعی «همانند سازی با پرخاشگر (Identification with aggressor)» را مطرح کرد. هراس از بروز خشم نسبت به فردی قدرتمند و پرخاشگر موجب همانند سازی با وی می شود و خشم سرکوب شده بر علیه یک قربانی بی دفاع بکار گرفته می شود. در اردوگاههای آلمان نازی مثالهایی چند از این شیوه مشاهده شد که زندانی ناتوان از مقابله با زندانیان به رویارویی با همبندان خود اقدام می کند. علاوه بر این، شیوه های دفاعی دیگری نیز چون انکار (Denial) و نوع دوستی (Altruism) در کتاب او مطرح شدند.

اهمیت توضیح آنا فروید از ساز و کارهای دفاعی در این نکته قرار داد که او توجه را از تجزیه و تحلیل نهاد و محتوای مواد سرکوب شده به مطالعه روندهای پویایی که ایگو برای حفظ انسجام فرد در پیش می گیرد، معطوف کرد. وی به این نکته اشاره می کند که در نظرات اولیه روانکاوی هر گونه کوششی مبنی بر در نظر گرفتن یک ماهیت مستقل برای ایگو، برچسب ارتداد می خورد.

منبع : روان راهنما

نظریه آنا فروید درباره کودکی و نوجوانی

 نظریه آنا فروید درباره کودکی و نوجوانی

در اوایل قرن حاضر استانلی هال، مؤسس انجمن روان شناسی آمریكا و پدر مطالعه علمی درباره نوجوانی، این دوران را با قدری احساسات توصیف كرد. او آن را دوران «طوفان و تنش شدید» و نیز دوران توانایی فوق العاده جسمانی، عقلی و عاطفی میدانست. تعدادی از پزشكان برجسته و نظریه پردازان روان كاوی، نوجوانی را وضعیتی می دانند كه نوجوانان در آن وضعیت دچار اختلال روانی است. آنا فروید نوجوانی را به عنوان «آشفتگی تكاملی» تعریف كرد، همچنین این به معنی تغییر اجباری و موقتی است. مطابق با این معنی از نظر زیست شناختی، بلوغ سنی است پر از امید و آرزو، اگرچه از خطرهای روانشناختی و اجتماعی آزاد نیست: كه این ها شامل تغییرات وابسته به خانواده، جستجوی الگوهای جدید، به خاطر وارد شدن در ارتباطاتی با كمترین زمینه حمایتی و اختلاف انتظارات چشمگیراست. بنابراین، اینها می‌تواند علت این امر باشد كه گذشتن از كودكی به فردی فعال، با خودش اضطراب، تعارض و نابهنجاری را به بار می آورد. 

آنا فروید برخلاف پدر كه از طریق مطالعه بزرگسالی راجع به دوره كودكی نظر میدهد، مستقیماً دوره كودكی را مورد بررسی قرار داده است. وی از طریق بازی كودكان به بررسی مراحل رشد كودكان می پردازد . نقطه شروع آنا فروید نیز همچون خود فروید است: نوجوانی بین سیزده تا نوزده سالگی تجدید فعالیت خطرناك احساسات ادیپی را می‌آزماید. به طور نوعی، نوجوان از احساس رنجش فزاینده ای نسبت به والد همجنس كاملاً آگاه است . تمایل به زنای با محارم درباره‌ والد دیگر بیشتر به طور ناخودآگاه باقی می ماند. آنا فروید معتقد است هنگامی كه نوجوان برای نخستین بار جوشش احساسات ادیپی را می آزماید اولین تكانه او فرار كردن است. نوجوان در حضور والدین احساس تنش و اضطراب می كند و تنها هنگامی كه از آنان جدا باشد، احساس امنیت می كند.

در واقع برخی نوجوانان نیز در چنین زمانی از خانه می گریزند، بسیاری دیگر در خانه باقی می‌مانند در حالیكه خود را در خانه همچون یك شاگرد شبانه روزی حس می كنند. آنان خود را در اتاق حبس می كنند و تنها هنگامی كه با همسالان خود هستند احساس راحتی می كنند. گاهی نوجوانان میكوشند با توهین و تحقیر نسبت به والدین از آنان بگریزند. به جای پذیرفتن هر نوع وابستگی و عشق، نوجوان دیدگاهی بر میگزیند كه كاملاً برعكس آن است. مانند این است كه نوجوانان چنین می اندیشند كه اگر اصلاً به والدین نیاندیشند خواهند توانست خود را از قید والدین آزاد نمایند. در اینجا هم ممكن است نوجوان چنین خیالبافی كند كه ناگهان مستقل شده است، والدین او هنوز بر زندگی آنان مسلط هستند زیرا نوجوانان همه نیروی خود را صرف استهزاء و حمله به والدین خود می كنند.

 نوجوانان گاهی در صدد برمی آیند كه بی توجه به آنچه كه احساساتشان بدان وابسته است، از خود در مقابل همه احساسات و تكانه ها محافظت كنند. یكی از روش ها در این مورد «ریاضت كشی» است. یعنی نوجوانان می كوشند از هر نوع لذت جسمی بپرهیزید ممكن است دختران یا پسران رژیم غذایی دقیق و سختی را بپذیرند، لذات ناشی از لباس های قشنگ، رقص، موسیقی هر چند سرگرم كننده و غیرجدی را از خود دریغ دارند یا بكوشند از طریق ورزش و تمرینات سخت بدنی برجسم خود مسلط شوند. یك وسیله دفاعی دیگر بر علیه تكانه ها، «عقلی سازی مسائل» است. نوجوان میكوشد كه مسائل مربوط به امور جنسی و تهاجمی را به یك سطح مجرد و انتزاعی و ذهنی انتقال دهد. او ممكن است نظریه های ظریفی درباره ماهیت عشق و خانواده یا در مورد آزادی و اقتدار بپردازد. در حالی كه چنین نظریاتی ممكن است هوشمندانه و بدیع باشد اما در ضمن كوشش هایی در جامعه ی مبدل برای در آویختن با مسائل اودیپی در یك سطح كاملاً ذهنی است. آنا فروید متذكر می شود كه آشوب دوره نوجوانی و دفاع ها و روش های نومیدانه و بسیار سخت این دوره در واقع طبیعی و مورد انتظار است. او معمولاً در این موارد روان درمانی را توصیه نمی كند و می اندیشد كه به نوجوان باید میدان داد تا راه حل را خود بیابد، اما شاید والدین نیاز به راهنمایی داشته باشد. 

انواع اضطراب و تحول از دیدگاه آنا فروید

انواع اضطراب از دیدگاه آنا فروید

آنا فروید تمایز بین اضطراب واقعی، اضطراب نوروزی و اضطراب اخلاقی (فرامنی) را می‌پذیرد. اما وی شكل های مختلف اضطراب، در خلال نخستین سال های زندگی را توصیف كرده و معتقد است كه هر شكلی از اضطراب، مشخص كننده مرحله خاصی از تحول «رابطه موضوعی» است: 

 -1 اضطراب جدایی : (مانند ترس از بین رفتن و مردن از گرسنگی، ترس از تنهایی و ناتوانی) مشخص كننده نخستین مرحله، یعنی مرحله ای است كه با صفت “همزیستی” متمایز می شود و در آن وحدت زیست شناختی زوج مادر – كودك مشاهده می گردد. 

2 – ترس از دست دادن «موضوع عشق» : مرحله ای كه رابطه از نوع موضوع جزئی یا موضوع اتكایی است. 

3 – مرحله سوم كه «عشق موضوع» است: به منزله مرحله پایداری موضوع یا دوام شی توصیف شده است، بر اساس ترس از دست دادن عشق موضوع مشخص می شود. 

4 – اضطراب اختگی: به مرحله  تحلیلی وابسته است. 

5 – اضطراب ناشی از قدرت كشاننده ها: در مرحله ادیپی و به هنگام بلوغ مشاهده می گردد. 

6 – اضطراب فرامنی كه سرچشمه یك اضطراب اخلاقی است، در نوجوانان و بزرگسالان مشاهده می شود. به طور كلی براساس نظر آنا فروید، سطح اضطراب خیال بافانه كودك با درجه تحول یافتگی وی مطابقت دارد.

مكانیزم های دفاعی از دیدگاه آنا فروید

 – 1مكانیزم های دفاعی در دوره كودكی اول-*  مكانیزم نفی از طریق گفتار  -* مكانیزم نفی از طریق تخیل

2 – مكانیزم های دفاعی بعد از دو سالگی :*-  همسان سازی با پرخاشگری (محدود كننده ها)

– 3 مكانیزم های دفاعی دوره نوجوانی : *- مكانیزم دفاعی ریاضت طلبی یا مبتنی بر منبع لذت *- مكانیزم دفاعی عقلی سازی از طریق تفكر و تخیل.

4 – مكانیزم های دوره بزرگسالی: *-  سركوب گری *- واپس رانی *- جابه جایی *- انكار و … 

مراحل تحول از نظر آنا فروید

1- گذار از وابستگی عاطفی به استقلال عمل عاطفی 

2- گذار از وابستگی به دیگران از لحاظ تغذیه مبتنی بر برنامه خودتنظیمی 

-3 گذار از خود محوری به رفاقت و صمیمیت با دیگران

 -4گذار از بی توجهی به بدن به احساس مسئولیت در قبال ارگانیزم

5- گذار از بازی با بدن یه بازی با اسباب بازی و از بازی با اسباب بازی به كار

بچه های خیلی كوچك با بدن خود یا مادر بازی می كنند و مادر تجلی گاه بروز انگیزه های بچه می شود. در این مرحله اشیایی كه رنگ و بوی مادر دارند به عنوان اشیاء نیمه راهی یا گذاری خوانده می شوند كه به كودك كمك می كنند از یك حالت به حالت دیگر گذر كند. 

مراحل بازی از دیدگاه آنا فروید

 1 – بازی با اسباب بازی

2 –  بازی كودك با كودكان دیگر همراه یا بدون اسباب بازی 

 3 – بازی كودك با بزرگترها همراه یا بدون اسباب بازی

منبع: آی هوش

مکانیزم‌های دفاعی آنا فرويد

آشنایی با مکانیزم‌های دفاعی آنا فروید

۱- واپس رانی (REPRESSION) :سركوب و یا واپس رانی اصـلی تـرین مـكـانیـسم دفـاعـی محـسـوب شـده و دیـگــر مكانیسم هـا بعنوان ابزار كمكی بكار می روند. واپس رانی بـه مـعـنی جلوگیری از ورود افكار، خاطرات، آرزوها، امیال و تجـارب دردنـاك، نـاخـوشایـنـد، شرم آور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشیار می باشد. در ایـن مـكـانـیـسم خـاطـرات اسـترس زا به طور گزینشی به ناخودآگاه رانده می شوند. واپس رانـی بـا انـكار متفاوت است در واپس رانی فرد هیچ چـیزی را نفی نمیكند. مثال:دختری كه در خردسالی مورد
تعـرض جنسی واقع شده، ایـن تـجـربـه دردنـــاك را سركوب میكند.

۲- فرونشانی (SUPPRESSION): واپس رانی ای که بطور ارادی و خودآگاه صورت میگرد فرونشانی نامیده میگردد. بازداری ارادی و هشیار از ورود افکار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشیار. احتراز از اندیشیدن به مواد اضطراب زا و آزاردهنده و منحرف کردن هشیاری به موضوعات دیگر. مثال: دانش آموزی که به تعطیلات رفته، نگران است که نتواند از پس امتحانات بر آید، اما وی تصمیم میگیرد برای اینکه تعطیلاتش خراب نشود مدرسه و امتحاناتش را فرو نشانده و به آنها فکر نکند.

۳- واپس‌روی (REGRESSION): در این مکانیسم شیوه های حل مسائل به سبک بزرگسالان جای خود را به رویکردی کودکانه میدهد. واپس روی یعنی بازگشت به مراحل ابتدایی رشد و تکامل (مراحلی مطمئن تر،امن تر و فاقد استرس) و بروز واکنشهای بلوغ نیافته. مثال: بزرگسالی که هنگام سرخوردگی و ناکامی عروسکی را در آغوش میگیرد. مثال: مرد ۲۵ ساله ای که دچار مشکلات مالی جدی گردیده، تمایل پیدا میکند به خانه پدری خود بازگشته و والدین از وی مراقبت کنند. مثال: مکیدن شست و یا مداد، به لحن کودکان صحبت کردن و هرگونه بروز رفتار سنین پایین تر از خود واپس روی محسوب میگردد.

۴- انکار (DENIAL): عبارت است از انکار و نفی واقعیت، رفتار، کردار و عامل اضطراب زا. عدم پذیرش واقعیت و رد رویدادها. مثال: مادری پس از دریافت خبر کشته شدن پسرش در جنگ، مرگ پسرش را انکار کرده و باز بشقاب غذایش را سر میزغذاخوری می آورد و یا لباسهایش را مرتب میکند. مثال: افراد مسن غالبا پیر شدن خود را انکار کرده و میگویند ما هنوز جوان هستیم. مثال: معتادان همواره اعتیاد خود را انکار میکنند. مثال: پسری که دوست دختری ندارد میگوید من به دخترها نیازی ندارم. مثال: هنگامی که پزشک سرطان را در بیمارش تشخیص میدهد، بیمار آن را نادرست پنداشته و سراغ پزشک دیگری میرود.

۵- جابه‌جایی (DISPLACEMENT): انتقال احساسات، هیجانات و تکانه های اضطراب زا از یک شخص و یا شیء (تهدید کننده و یا غیر قابل دسترس) به فرد و یا شیء امن تر و قابل پذیرش تر. تخلیه احساسات فروخورده بر سر اهداف بی خطر تر (افراد زیر دست ، تحت فرمان، وابسته و یا ضعیف تر از شما). مثال: کارمند عصبانی از دست رئیس خود، از آنجایی که قادر نیست بر سر رئیس خود فریاد بکشید، هنگامی که به خانه باز میگردد عصبانیت خود را سر همسر خود خالی کرده و سر وی فریاد میکشد. مثال: فرزندان عصبانیت خود را با کوبیدن درها به هم ابراز میکنند. مثال: یک مرد ناکام در ارضای نیازهای جنسی خود، به پرخوری روی می آورد. مثال: دختری که از سوی دوست پسر خود طرد شده فورا با پسر دیگری دوست میشود.

۶- دلیل تراشی (RATIONALIZATION): عبارت است از استفاده از استدلالهای منطقی و پذیرفتنی برای توجیه رفتار و احساسات غیر موجه و توجیه ناپذیر- بازآرایی شناختی از ادراکات فردی-علل غیر واقعی جانشین علت و انگیزه اصلی و واقعی میگردد. مثال: فردی که از اداره خود اخراج گردیده علت اخراج خود را چنین توجیه میکند:من چون آدم متملقی نبودم و چاپلوسی رئیس را نمیکردم اخراج شدم.در صورتی که بی کفایتی و عملکرد ضعیف وی علت اصلی برکناری وی بوده است.مثال:سارقی که به یک سوپرمارکت دستبرد میزند هنگام بازجویی میگوید که صاحب سوپر مارکت مستحق آن بوده است ویا برداشتن چند قلم جنس از ثروت صاحب آن نخواهد کاست.

۷- جبران (COMPENSATION): مستور ساختن جنبه های منفی (کاستی های نامطلوب) خودانگاره و شخصیت با تاکید و تقویت اغراق آمیز جنبه های مثبت -متوازن سازی تقابلی ضعف ها وعیوب-فرد حس خود کم بینی، حقارت و شکست هایش را با مطرح ساختن خود در زمینه های دیگر پنهان میسازد- تقویت یک ویژگی مثبت در جبران یک ویژگی منفی. و یا جبران ناکامی ها با کامجویی مفرط در زمینه های دیگر. جبران دو گونه است یکی تقویت ویژگی منفی و ضعیف و دوم جایگزین ساختن یک ویژگی مثبت و کارآمد جای یک ویژگی منفی. مثال: کودک لاغر و نزار در بزرگسالی به پرورش اندام روی آورده و بدنساز میشود. مثال: نوجوانی که از مشکلات تکلمی رنج میبرد در بزرگسالی سیاست مدار ویا سخنران میشود. مثال: یک دانش آموز با چهره نا زیبا در دانشگاه، دانشجوی ممتاز گردیده و یا پژوهشگر میشود. مثال: یک دختر نا زیبا رقصنده ماهر میشود.

۸- توجیه عقلی (INTELLECTUALIZATION): استفاده مفرط از تفکر و منطق انتزاعی-پرهیز از احساسات آزار دهنده با تمرکز بر جنبه های عقلانی-انفصال هیجان از اندیشه-نادیده گرفتن جنبه احساسی قضایا و پرداختن به تجزیه و تحلیل شناختی آنها. مثال: تمرکز بر جزئیات برگزاری مراسم ترحیم و خاک سپاری جای عزاداری و سوگواری. مثال: بحث در مورد فاکتورهای مهندسی ساختمانها و یا مکانیسم عمل زلزله ها پس از روی دادن زلزله جای سوگواری و پرداختن به جنبه احساسی آن. مثال: زنی که مورد تعرض جنسی قرار گرفته شروع میکند به تحقیق و جستجوی اطلاعات در زمینه سایر موارد تجاوزها و روانشناسی متجاوزان و قربانیان آن و یا در کلاسهای دفاع شخصی شرکت میکند.

۹- برون‌ریزی (ACTING OUT): استفاده از کنشهای فیزیکی جای کنار آمدن مستقیم با چالشها و صحبت کردن درباره احساسات خود- درست نقطه مقابل مکانیسم والایش است- تسلیم خواسته های نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفی آن- مثال: مردی که قادر به ابراز احساسات ناکامی و درماندگی خود در زندگی زناشویی نیست، به برقراری رابطه نامشروع روی می آورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن. مثال: فردی که هنگام خشمگین شدن قادر به کنترل خود نیست و به همه چیز آسیب می رساند.

۱۰- درون‌فکنی (INTROJECTION): نوع شدید همانند سازی میباشد که در آن فرد ارزشها و ویژگیهای فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار “خود” میکند. درونی کردن احساسات، ارزشها و ویژگیهای فرد دیگر، ویژگیهایی که خودمان در آن زمینه ضعف داریم. نسبت دادن افکار و احساسات دیگران به خود و تقلید از آنها. مثال: فردی که قرار است کنفرانس بدهد، خود را جای یک سخنران نامدار قرار میدهد و اینگونه اعتماد بنفس پیدا میکند. مثال درون فکنی شدید: فرد پس از فوت همسرش نشانه بیماری متوفی را بروز میدهد مثلا اگر همسرش بر اثر سکته قلبی فوت کرده باشد وی در جریان سوگواری به درد سینه مبتلا میشود.

۱۱- همانند‌سازی (IDENTIFICATION): روند الگوبرداری (تقلید) افکار، اخلاقیات، رفتار و سلایق فرد دیگر- تقلید ویژگیهای مطلوب فرد دیگر-الگو قرار دادن دیگران-تطابق خود با دیگران بطور ناخودآگاه- افزایش احساس ارزشمندی با همانند سازی با شخصیتهای برجسته و نامدار. مثال: دختر دانش آموزی که مصرانه از مادر خود میخواهد تا کفش مشابه کفش همکلاسی خود را برایش خریداری کند. اما به شدت تقلید از همکلاسی خود را رد میکند. مثال: کارمند در جلسه اداره، زبان بدن مدیر عامل را تقلید میکند و یا نقطه نظرات مشابه وی را بیان میکند. مثال: فرد به سینما رفتن علاقه مند میشود چراکه فرد محبوب و مورد تحسین وی (الگو) به سینما علاقه دارد. مثال: فرد قربانی با مهاجم همانند سازی میکند و رفتار وی را تقلید میکند تا کمتر احساس درماندگی کرده و درمقابل احساس قدرت بیشتری نماید. و ممکن است با مهاجم خود همدست نیز شود.

۱۲- برون‌فکنی (PROJECTION): نقطه مقابل درون فکنی است-نسبت دادن احساسات، امیال، افکار، تکانه ها و گرایشات نامطلوب، ناخوشایند و غیر اخلاقی خود به افراد و یا شیء خارجی دیگر. مثال: دختری که نسبت به همکار مرد خود گرایش جنسی دارد، همکار خود را متهم به چشم چرانی و هوسرانی میکند. مثال: شما از فردی نفرت دارید اما تصور میکنید وی از شما نفرت دارد.مثال:شما تصور میکنید نازیبا و غیر جذاب هستید واین تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب می ورزید (ترس از طرد شدن). مثال: مرد بی وفا نسبت به همسر خود، همسر خود را به خیانت متهم میکند. بلاگردان سازی به معنی سپر بلا قرار دادن دیگران نیز تلفیقی از برون فکنی و انکار است.

۱۳- والایش (SUBLIMATION): انرژی خود را صرف فعالیت های سازنده کردن-هدایت افکار و تکانه های ناپذیرفتنی از سوی جامعه به اهداف پسندیده تر. مثال: فردی که گرایشات جنسی و یا خشونت آمیز قوی دارد به ورزش بوکس روی آورده و یا سرباز میشود. مثال: دختری که مجبور است برای لاغر شدن رژیم های سخت بگیرد به نقاشی علاقه مند شده و بیشتر تصاویر میوه ها را نقاشی میکند. مثال: مردی که از عمل بریدن لذت میبرد جراح میشود. مثال: کودکی که میخواهد توجه والدین خود را جلب کند شاگرد ممتاز مدرسه میشود.

۱۴- باطل‌سازی (UNDOING): به خنثی کردن گفتار و اعمال پیشین اطلاق میگردد. تلافی کردن رفتار وکردار ناپسند. مثال: مردی که همسر خود را تحقیر کرده است، برای همسر خود هدیه میخرد و یا بطور مبالغه آمیزی از وی تعریف و تمجید میکند. مثال: فردی که مرتکب قتل شده مکررا دستهای خود رامی شوید. مثال: شما پشت سر دوست خود از وی بدگویی میکنید سپس از کرده خود پشیمان شده و وی را به منزل خود به شام دعوت میکنید. مثال: فرد ثروتمندی که به موسسات خیریه کمک مالی میکند، چرا که ثروت خود را از طرق نامشروع کسب کرده است.

۱۵- واکنش‌سازی (REACTION FORMATION): واکنش سازی و یا واکنش وارونه زمانی است که شما احساس ونیت خود را بطور اغراق آمیزی عکس آن چیزی که بوده ابراز میکنید. نوعی تظاهر و وانمود کردن. مثال: مردی که گرایش به مردان دیگر دارد، نسبت به همجنس بازان ابراز نفرت میکند. مثال: شما از مهمانی بدنتان می آید اما بیشتر از میهمانان دیگر به وی احترام گذاشته و به اصطلاح تحویلش میگیرید. مثال: زن متاهل از بیم آنکه همکارش به وی علاقه مند نگردد با همکار مرد خود بدرفتاری میکند. مثال: یک مرد خشن و پرخاشگر ممکن است با این رفتار میخواهد تردیدها و ناتوانیهای جنسی خود را پنهان سازد. مثال: استاد دانشگاهی که تصور میکند از دانش علمی کافی برخوردار نیست بیشتر از واژه ها و اصطلاحات پیچیده و علمی استفاده میکند.

۱۶- آرمانی‌ساختن (IDEALIZATION): برآورد اغراق آمیز صفات و ویژگیهای مثبت و ناچیز شمردن خصویات منفی و یا نادیده گرفتن آنها. مثال: عاشق تنها خوبیهای معشوق را می بیند و از دیدن بدیهای آن عاجز است.

۱۷- پیش‌بینی (ANTICIPATION): پیش بینی رویدادهای احتمالی آینده و در نظر گرفتن واکنشها و راه حلهای واقع گرایانه و جایگزین. برنامه ریزی برای آینده. ملاحظه پیامدهای رفتار خود.

۱۸- نوع‌دوستی (ALTRUISM): خدمت رسانی و یاری رساندن به دیگران بطور سازنده که رضایت فردی را بدنبال دارد. فرد از واکنش مثبت دیگران خشنود شده واحساس خوبی پیدا می‌کند.

۱۹- اجتناب و یا روی‌گردانی (AVOIDANCE): کنار آمدن با عوامل استرس زا با عدم مواجهه با آنها. مثال: شما از همکار خود در اداره بدتان می آید بنابراین سعی میکنید با وی برخورد نداشته باشید و یا نزدیک وی نروید. مثال: فردی که از ارتفاع هراس دارد سعی میکند از مکانهای مرتفع دوری کند. مثال: هنگامی که در مورد مسایلی که از نظر شما ناخوشایند است سخن به میان می آید سعی میکنید موضوع بحث را عوض کنید.

۲۰- شوخ‌طبعی (HUMOUR): تاکید بر جنبه های جالب و طنز گونه عامل استرس زا و تعارضات. انحراف از جدیت و نیمه خالی به نیمه مثبت و پر. مثال: شخصی که دچار بیماری ناشناخته ای است این موضوع که، پزشکان قادر به تشخیص بیماری وی نیستند را دستمایه خنده قرار میدهد.

۲۱- انزوا (ISOLATION): تفکیک جزء و مولفه هیجان از خاطرات، تجارب و افکار دردناک. انباشت تمام هیجانات در یک بخش ذهنی محبوس و غیر قابل دسترس. مثال: دانشجوی پزشکی بدون احساس ترس از مرده و یا مرگ جسد تشریح را کالبد شکافی میکند. مثال: کارمند بانک هنگام رویارویی با سارق با خونسردی و آرامش سارق را ناکام میسازد اما پس از اینکه سارق بانک را ترک میکند، وی بلافاصله از ترس میلرزد و یا گریان میشود.

۲۲- خیال‌پردازی (FANTASY): فرد به منظور گریز موقتی از شرایط دردناک به خیالپردازی روی می آورد. هدایت آرزوهای دست نیافتنی و یا نامقبول به قوه تخیل.

۲۳- پیوند‌جویی (AFFILIATION): کمک خواستن و حمایت دیگران را خواستار شدن. تسهیم مشکلات با دیگران.

۲۴- بی‌ارزش سازی (DEVALUATION): فرد اهداف مطلوب و خواستنی اما غیر قابل دسترس را بی ارزش و معیوب معرفی میکند. مثال: مصداق ضرب المثل گربه دستش به گوشت نمیرسد میگوید بو میدهد. مثال: فردی که در مصاحبه ورودی استخدام رد میشود، شرکت مورد نظر را بی اعتبار معرفی میکند.

۲۵- ناچیز شماری (TRIVIALIZING): کوچک شمردن و بی اهمیت شمردن مسایل مهم وجدی. مثال: فرد پس از به زمین خوردن، پس از برخاستن میخندد. مثال: پسری که از سوی دختری طرد میگردد به دوستانش میگوید که آن دختر زیاد هم خوشگل نبود.

۲۶- طفره و انحراف (DEFLECTION):منحرف کردن توجه بسوی مسایل و افراد دیگر.

۲۷- بازداری هدف (AIM INHIBITION):هنگامی که ما با اهداف و آرزوهای دست نیافتی مواجه میشویم، انتظارات خود را تقلیل میدهیم. نوعی جابجایی و دلیل تراشی میباشد. مثال: مردی که به یک زن گرایش جنسی دارد اما به هر دلیلی قادر نیست نیاز اصلی خود (ارضا جنسی) را تامین کند (مثلا زن متاهل است) به زن میگوید، تنها چیزی که ما نیاز داریم یک دوستی صمیمانه است. مثال: فردی که به حرفه دامپزشکی علاقه وافری دارد اما نمیتواند در رشته مزبور ادامه تحصیل بدهد دستیار دامپزشک میشود.

۲۸- دو‌پاره سازی (SPLITTING):فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی میکند. و همه چیز را سیاه و سفید میبیند. از قانون همه یا هیچ استفاده میکند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یکدیگر میدهند. یعنی فردی که صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار می گیرد. علت آن عدم توانایی فرد در کنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد. مثال: زن از شوهر خیانت کار خود خرده نمیگیرد اگر چه شوهرش کماکان به روابط نامشروع خود ادامه میدهد.

۲۹- گوشه‌گیری (WITHDRAWAL):فرد تصمیم میگیرد برای کاهش عوامل استرس زا از اطرافیان خود کناره گیری کرده و انزوا طلب میشود.

۳۰- جسمانی کردن (SOMATIZATION): تعارضات (مشکلات روانی) خود را به شکل نشانه های جسمی بروز میدهند.دربخش هایی از بدن که از اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک عصب گیری میشوند. هدایت اضطراب به مشغولیت ذهنی با شکایت از یک مشکل جسمانی برای منحرف ساختن توجه از مسایل روانی آزار دهنده. فرد بطور اغراق آمیزی نگران سلامتی خود است. این مکانیسم با خودبیمار انگاری متفاوت است که فرد برای جلب توجه دیگران از یک بیماری موهوم شکایت میکند. در خود بیمار انگاری فرد بطور ناخوداگاه تکانه های ناپذیرفتنی را به شکل نگرانی جسمی بی مورد بروز میدهد. خود بیمار انگاری نیز با تمارض متفاوت است در تمارض نشانه های بیماری عمدا ایجاد میشوند. علایم جسمانی کردن مثل فشار خون بالا، تیک های عصبی و یا بثورات جلدی. مثال: مردی که زن خود را تهدید به زدن می کند ناگهان دستش فلج میشود. مثال: یک فرد بسیار پرخاشگر و سلطه جو، که شرایط زندگی اجازه بروز این رفتارها را از وی سلب کرده است، به فشار خون بالا مبتلا میشود.

۳۱- تبدیل (CONVERSION): مانند جسمانی سازی میباشد اما این بار تعارضات در نواحی از بدن که از عصب حرکتی و حسی عصب گیری میشوند بروز می یابند. انتقال تعارضات روانی (تکانه های سرکوب شده) به نشانه های جسمی به منظور تسکین اضطراب. این علایم شامل نابینایی، فلج شدن و نا شنوایی موقت و یا تشنج، سردرد، خستگی و تیک های عصبی میباشد. مثال: مصرف بیش از حد مشروبات الکلی به آخر هفته محدود میشود.

۳۲- جداسازی (COMPARTMENTALIZATION): فرایند انفصال بخشی از خود از هشیاری دیگر بخشها. مثال: مرد درستکار و امینی که از بازگرداندن کتاب کتابخانه سرباز میزند و دو نظام ارزشی متمایز را در کنار هم حفظ میکند. مثال: دزدان در میان خود و با خانواده خود بسیار درستکار و صادق میباشند.

۳۳- گسستگی (DISSOCIATION): تفکیک گروهی از افکار و فعالیتها از بخش اصلی سطح هشیاری و گریز روانی از شرایط آسیب زا. جدا کردن خود از واقعیت. تغییر عمده و موقتی در شخصیت ویا هویت. وجود دو یا چند روند ذهنی در آن واحد بدون یکپارچه شدن آنها. فرد روندهای رفتاری و هیجانی خود را از الگوی رفتاری هشیار و یا هویت معمول خود جدا میسازد. قطع به هم پیوستگی خاطرات، هیجان و خوداگاهی. قطع ارتباط با خود و یا محیط. مانند واپس رانی بوده و معمولا در پی یک ضربه روحی سهمگین عارض میگردد. مثال: خیال پروری در طی روز. مثال: شما پس از تصادف سهمگین به گونه ای رفتار میکنید که انگار شما در این تصادف حضور نداشته اید. مثال: نیاوردن مشکلات کاری به خانه (یک گسستگی سالم).

۳۴- قدرت مطلق و یا همه توانا (OMNIPOTENCE): فرد به گونه ای رفتار میکند که گویی از یک قدرت، توانایی و یا موهبت ویژه برخوردار بوده و برتر از دیگران است.

۳۵- نمادی سازی (SYMBOLIZATION):یک بازنمایی روانی، یک ایده و یا شیء پیچیده جای خود را به یک شیء و یا عمل دیگر میدهد. جابجایی آرزوهای عمیق(سرکوب شده) و نسبت دادن آنها به اشیا و اعمال. مثال: سربازان علت پیوستن به ارتش را دفاع از پرچم معرفی میکنند. مثال: شکل گیری رویاها.

۳۶- خیال‌پردازی در خودمانده (AUTISTIC FANTASY):نوع شدید خیالبافی است که درآن فرد کاملا یک زندگی خیالی را برای خود پدید می آورد.

۳۷- رفتار پرخاش‌گرانه، منفعل، منفعل-پرخاشگرانه و با قاطعیت نیز دیگر مکانیسمهای دفاعی میباشند. (به مقاله گذر از سلطه پذیری به قاطعیت رجوع کنید)

۳۸- مقاومت (RESISTANCE): ایستادگی شدید در برابر ورود داده های سرکوب شده(ناهشیار) به سطح هشیار.

۳۹- شکایت و رد کمک (HELP-REJECTING COMPLAINING): فرد مدام از اطرافیان خود شکایت کرده و مکررا تقاضای کمک میکند اما زمانی که دیگران میخواهند به وی کمک کنند و یا وی را راهنمایی کنند، پیشنهادات، اندرزها و کمکهای دیگران را رد میکند. در واقع این رفتار در استتار احساسات، خصومتها و یا سرزنش پنهان نسبت به دیگران، در فرد بروز می یابد.

نکته: مکانیسم‌های دفاعی بلوغ یافته و سالم شامل: پیوند جویی، والایش، شوخ طبعی، فرونشانی، نوع دوستی، پیش بینی و رفتار قاطع میباشند.

نکته: استفاده از مکانیسمهای گسستگی، خیالپردازی، رویگردانی، همانند سازی، جبران، جابجایی، انزوا و واپس رانی در حد معتدل و سالم جایز است اما استفاده اغراق آمیز، مفرط و تکرار شونده، بسیار آسیب زا خواهند بود .

منبع: فهیمه حافط آبادی- یک فراکاو

توصیه‌های فروید به دخترش

توصیه‌های فروید به دخترش

به گفته آنا فروید، با اجرای این ۴۰ نکته، وی توانست با ایجاد آرامش در خود، در سن ۲۸ سالگی بزرگترین نظریه‌پرداز روان‌شناسی شخصیت زمان خود شود.

آنای عزیزم، زندگی تو می‌تواند به زیبایی رویاهایت باشد. فقط باید باور داشته باشی که می‌توانی کارهای ساده‌ای انجام بدهی. هر روز این ۴۰ نکته را به کار بگیر و از زندگی خود لذت ببر.

سلامتی:

۱- آب فراوان بنوش.

۲- مثل یک پادشاه صبحانه، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخور.

۳- بیشتر از سبزیجات استفاده کن.

۴- بااین ۳ تا E زندگی کن:

Energy (انرژی)

Enthusiasm (شور و اشتیاق)

Empathy (دلسوزی و همدلی)

۵- از ورزش کمک بگیر.

۶- بیشتر بازی کن.

۷- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوان؛

۸- روزانه ۱۰ دقیقه سکوت کن و به تفکر بپرداز.

۹- ۷ ساعت بخواب.

۱۰- هر روز ۱۰ تا ۳۰ دقیقه پیاده‌روی کن و در حین پیاده‌روی، لبخند بزن.

شخصیت:

۱۱- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکن: تو نمی‌دانی که بین آنها چه می‌گذرد.

۱۲- افکار منفی نداشته باش، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کن.

۱۳- بیش از حد توان خود کاری انجام نده.

۱۴- خیلی خود را جدی نگیر.

۱۵- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکن.

۱۶- وقتی بیدار هستی بیشتر خیال‌پردازی کن.

۱۷- حسادت یعنی اتلاف وقت، تو هر چه را که باید داشته باشی، داری.

۱۸- گذشته را فراموش کن. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیار. این کار آرامش زمان حال تو را از بین می‌برد.

۱۹- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشی. نسبت به دیگران تنفر نداشته باش.

۲۰- با گذشته خود رفیق باش تا زمان حال خود را خراب نکنی.

۲۱- هیچ کس مسئول خوشحال کردن تو نیست، مگر خود تو.

۲۲- بدان که زندگی مدرسه‌ای است که باید در آن چیزهایی بیاموزی. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

۲۳- بیشتر بخند و لبخند بزن.

۲۴- مجبور نیستی که در هر بحثی برنده شوی. زمانی هم مخالفت وجود دارد.

جامعه:

۲۵- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزن.

۲۶- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخش.

۲۷- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخش.

۲۸- زمانی را با افراد بالای ۷۰ سال و زیر ۶ سال بگذران.

۲۹- سعی کن حداقل هر روز به ۳ نفر لبخند بزنی.

۳۰- اینکه دیگران راجع به تو چه فکری می‌کنند، به تو مربوط نیست.

۳۱- زمان بیماری، شغل تو به کمک تو نمی‌آید بلکه دوستان تو به تو مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باش.

زندگی:

۳۲- کارهای مثبت انجام بده.

۳۳- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجوی.

۳۴- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

۳۵- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

۳۶- مهم نیست که چه احساسی داری، باید به پا خیزی، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنی.

۳۷- مطمئن باش که بهترین هم می‌آید.

۳۸- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوی، باید از خدای خود شاکر باشی.

۳۹- بخش عمده درون تو شاد است، بنابراین خوشحال باش.

۴۰- واقعیات زندگی را بپذیر و با آنها کنار بیا.

منبع: برنا نیوز