شیر و خورشید، شمشیر ندارد!
لوگوی شیر و خورشید، شمشیر ندارد!
شیر و خورشید
شیر و خورشید نشانی است که تا پیش از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ نماد ملی ایران بود. این نشان آمیزهای از فرهنگهای کهن میانرودان، ایران، تازی، ترک، یهودی و مغول است. ریشهی نماد شیر و خورشید نشان ستارهبینی، خورشید در صورت فلکیِ اسد (شیر) در منطقةالبروج بودهاست.
در هنگام زمامداری دودمانهای ترک و نزدیک سدهی ششم هجری، نشان شیر و خوشید از ستارهبینی به کارهای هنری در قلمرو اسلامی از مصر تا آسیای میانه وارد شد. از دوران سلجوقیان روم سکههایی با نقش شیر و خورشید را میتوان یافت و سپس این نشان از سدهی نهم هجری (پانزدهم میلادی) بهطور ناپیوسته بر روی پرچمهای ایران نقش بستهاست.
نشان شیر و خورشید در هر دودمانی از تاریخ ایران به گونههای مختلفی تعبیر شدهاست. در آغاز تنها نشانی اخترشناسانه بودهاست نه نمادی حکومتی. در دوران صفویه این نشان تعبیری شیعی/ایرانی پیدا میکند. از زمان شاهان پس از آقامحمدخان قاجار و همزمان با دگرگونیهای فکری و اجتماعی در آن هنگام، تعبیر شیعی این نشان رفتهرفته کمرنگ شد. در این دوران این نشان، نادرست به ایران پیش از اسلام نسبت دادهمیشود.
ریشههای نشان شیر و خورشید
بخش بزرگی از شواهد و متون ادبی و باستانشناسی، که احمد کسروی، مجتبی مینوی و سعید نفیسی گردآوری و بررسی کردهاند، نشان میدهد که نشان ستارهبینی خورشید در صورت فلکیِ اسد در منطقةالبروج از قرن ششم هجری نقشی نمادین و رایج شد. همین پژوهشها نشان میدهد که این نشان از ستارهبینی و اخترشناسی وارد فرهنگ عام، نشانها و نقوش هنری شدهاست و از آنجا بهتدریج و در حدود سده پانزدهم میلادی (نهم هجری) به نقشهای روی پرچمها وارد میشود.
به گفتهی شاپور شهبازی در ایرانیکا این نماد «تلفیقی از سنن کهن ایران و عرب و ترک و مغول بود». افسانه نجمآبادی، استاد دانشگاه هاروارد، بیان میکند که نشان شیر و خورشید موفقیت بینظیری در میان نشانهای موجود در ایران برای نشان دادن هویت امروزی ایرانی داشتهاست. این نشان از تمام فرهنگهای مطرح در تاریخ ایران تأثیر گرفتهاست، بهطوریکه نشانها و تعبیرهای زرتشتی، شیعه، ترکی، یهودی را یکجا جمع نمودهاست. تحول این نشان را میتوان به اختصار چنین تشریح کرد:
ریشه در ستارهبینی
ستارهشناسان باستان به وجود ارتباطی بین موقعیت ستارگان و پدیدههای زمینی باور داشتند. آنها دوازده برج آسمانی را میان هفت جسم گردان آسمانی از جمله خورشید تقسیم میکردند و هر یک یا دو برج را ویژهی یکی از جرمها و خانهی آن جرم آسمانی میپنداشتند. آنها برج اسد را خانهی خورشید میدانستند.
ریشه در سنتهای سامی
پرچم برنزی، در شهداد کرمان
الکساندر کرَپ طی مطالعاتی که بر روی تمدنهای باستانی میانرودان، مصر و آناتولی انجام دادهاست به ارتباط نزدیک بین خورشید و شیر در باورها، اساطیر و خدایان در این تمدنها اشاره مینماید. او ردپای ارتباط شیر و خورشید را، از سنتهای خاور نزدیک به ستارهبینی در میان رودان و از ستارهبینی تا نشان شیر و خورشید مرسوم در ایران ردیابی میکند. از نمونههای پیوستگی نزدیک شیر و خورشیدِ کرَپ به شَمَش، خدای خورشید بابلیان اشاره میکند که به صورت شیر نمایش داده میشدهاست. یا آهی بزرگ فرعون مصر «شیر فرزند خدای خورشید» نامیده میشده است. در فلسطین، سامسون پهلوان کشندهی شیر، خود در اصل شیری بوده است که فرزند بَعل شَمَش، خدای خورشید بودهاست.
به نوشتهی کیندرمن در دانشنامه اسلام، نشان شیر و خورشید در ایران بعد اسلام بیشتر برگرفته از نشان ستارهبینی، خورشید در برج اسد است. روشن است که هنر اسلامی بسیاری از سنتها را بدون تغییر آشکاری از تمدنهای قبل به قرض گرفته بود. ممکن نیست که سرآغاز چنین باوری را پیدا کرد. در دوران باستان از اشکال ستارگان برداشتها و تفسیرهای گوناگونی میکردهاند. بابلیان طالع سلاطین را درصورت فلکی شیر میدیدند. آنها شیر را به عنوان سلطان حیوانات، در برجی که انقلاب تابستانی در آن بوقوع میپیوندد قرار دادند و این به عنوان نشانه غلبه خورشید بود. از همین رو است که عیسی، شیر یهودا (بعنوان غلبهکننده بر مرگ) و علی، شیر خدا نام دارند.
در سنتهای ایرانی
در ایران پیش از اسلام، خورشید نشان میترا بوده و ریشه در باورهای ایرانیان باستان داشتهاست. در اوستا و گاتها از خورشید بارها یاد شدهاست. خورشید ایزدی است که در یشت ششم اوستا در مورد او آمده که جهان را از آلودگی دور میدارد. خورشید (به صورت یک مرد) همیشه سلطنت را در ایران تداعی میکردهاست؛ «تصویر بلورین خورشید» سراپردهی سلطنتی داریوش سوم را متمایز مینمودهاست. درفش اشکانیان با تصویر خورشید تزیین میشدهاست. بر بالای تاج شاهان ساسانی گویی قرار داشته که نماد خورشید بودهاست. یوحنا مالالاس، تاریخنویس یونانی به نامهای اشاره میکند که در آن شاه ایران را «خورشید شرق» و قیصر روم را «ماه غرب» نامیدهاند.
شیر همواره به صورت برجسته، تندیسها، سردیسها، کاسهها، جامهای زرین و سیمین، در دورههای هخامنشی، اشکانی و ساسانی دیده شدهاست. شیر پیوند نزدیکی با شاهنشاهی در ایران داشتهاست؛ ردیفهایی از شیران زینت بخش تخت و ردای شاهان هخامنشی بودهاست. تاج آنتیوخوس یکم، شاه پارسیتبار کوماژن (۳۴–۶۹ پیش از میلاد) با تصویر شیر تزیین شده بود. در نقش برجسته مراسم اعطای مقام در نقش رستم، اردشیر یکم زرهی با تصویر شیر به تن داشتهاست. شیر، نقش تزیینی مشابهی برای عضدالدوله دیلمی داشتهاست. در برخی از گویشهای شرق ایران، واژه شاه، شیر خوانده میشود.
تأثیر سنتهای اسلامی، ترکی و مغولی
به گفتهی شاپور شهبازی در دانشنامه ایرانیکا سنتهای عربی-اسلامی، ترکی و مغولی همیشه بر پیوند نمادین شیر و پادشاهی تأکید و جاذبهی جادویی خورشید را نیز تأیید میکردهاند، و مغولها احترام به خورشید، بهویژه در هنگام طلوع را دوباره در ایران گسترش دادند.
در بین عربهای شبه جزیره عربستان، به مانند سایر نقاط آسیا و اروپا که شیر در آن وجود نداشت، شیر به مانند جانوری شبه افسانهای تصور میشد که شاه حیوانات بود و تعجبی نداشت که نماد قدرت پادشاهی باشد. به گفتهی کیندرمن در دانشنامه اسلام این جانور در فرهنگ عربها نشان دلیری، شجاعت و جوانمردی بود. در هنر دورهی اسلامی نقش شیر از حیوانات دیگر پررنگتر بود. به جز معنای ستارهبینی که در نشان «شیر و خورشید» وجود داشت، در سایر کاربردها تنها جنبهای تزئینی و بدون اهمیت و معنای ویژهای بودهاست. از انواع رایج میتوان به صورت گرد در فوارههای الحمرا یا سرامیکهای ایرانی قرن ۱۲ تا ۱۴ میلادی (بیشتر برای ریختن مایعات یا عود دان)، به صورت تنها در حال حمله یا حمله به جانوری دیگر (برگرفته از سنتهای ایرانی قبل از اسلام) اشاره نمود. یکی از کاربردهای شیر، استفاده به صورت نشان حکومتی بودهاست، مانند آنچه که مملوکان مصر یا شاید سلجوقیان روم (بهمراه خورشید) استفاده میکردند (که برگرفته از نشانهای روی سکه که خود بیشتر برگرفته از نشانهای طالعبینی و ستارهبینی و صور فلکی بودهاست).
دوران سلسلههای ترک
در زمان خوارزمشاهیان یا سلجوقیان سکههایی زده شد که بر روی آن نقش خورشید بر پشت شیر آمده بود. اولین سکه موجود با نقش شیر و خورشید به دوران پادشاهی کیخسرو از سلاجقه روم میرسد. ابن عبری تاریخنگار و دانشمند در کتاب مختصر تاریخ الدول روایتی عاشقانه از این سکه ارائه میدهد که افسانه نجمآبادی این داستان را دور از واقعیت و صحت تاریخی میداند. ابن عبری مینویسد که غیاث الدین کیخسرو فرزند علاءالدین کیکاووس، از شاهان خاندان سلجوقیان روم، دل به شاهزادهای گرجی میبازد. کیخسرو چنان شیفته میشود که به درخواست دختر گرجی برای ضرب سکهای با چهرهی او بر آن موافقت میکند اما نزدیکان کیخسرو برای پاس داشت دین اسلام، روا نمیدانند تا چهره زنی نامسلمان بر سکهها نقش بندد. با پایفشاری کیخسرو، چارهای اندیشیده میشود تا از این بنبست بیرون آیند. پیکرهی شیری بر سکه نگاشته میشود و بر فراز آن، خورشید که نشان از چهرهی زیباروی گرجی است جای میگیرد و بدینگونه خواستهی دلبر برآورده میگردد.
دوران گورکانیان هند
سلسله گورکانیان هند از ۱۵۲۶ تا ۱۸۵۷ میلادی در بخش بزرگی از شبه قاره هند حکومت میکردند، پرچم اصلی و شناخته شده این حکمرانان «علم» نام داشت این پرچم دارای نشان شیر و خورشید بود. مغولان هند پیشینه علم خود را به تیمور نسبت میدادند.
نخستین پرچمهای شیر و خورشید دار
قدیمیترین پرچم شیر و خورشید دار شناخته شده به سال ۸۲۶ هجری قمری (حدود ۱۴۲۳ میلادی) همزمان با دورهی تیموریان مغول بر میگردد. این پرچم در مینیاتوری از شاهنامه شمس الدین کاشانی (منظومهای دربارهی جهانگشایی مغولان) به تصویر کشیده شدهاست. این مینیاتور که حمله مغولان به حصار شهر نیشابور را نشان میدهد. سربازان مغول را نشان میدهد که پرچمی با نشان شیر و خورشید در کنار پرچمی دیگر با نشان هلال ماه حمل میکنند.
فؤاد کوپریلی در مورد پرچمهای دورهی ایلخانان و تیموریان مینویسد که آنان در سپاه از پرچمهایی به رنگهای زرد و قرمز نیز استفاده میکردند و بر روی آنها تصاویر گوناگونی از قبیل اژدها، شیر، قره قوش (نوعی عقاب) و شیر و خورشید نقش میبستهاست. به احتمال زیاد، تمغاهای شخصی نیز روی پرچمها به کار میرفتهاست. در نسخهای از شاهنامه مربوط به قرن نهم هجری ثبت شده که در دوران حکومت مغولها نگارهای وجود داشته که پرچمی را با تصویر شیر و خورشید در وسط آن نشان میدهد. احتمالاً این پرچم متعلق به ایلخانیان بودهاست، زیرا آنها هم این نقش را بر روی سکههای خود به کار میبردهاند و پس از وارد شدن به ایران، ایرانیان یک شمشیر به دست شیر داده و آن را شخصیسازی کردهاند.
فؤاد کوپریلی همچنین میگوید: «تصویر شیر و خورشید در سکههای برخی از فرمانروایان این سلسله [آق قوینلوها] و بعضی سلسلههای دیگر ترک فقط نقشی نجومی است نه مظهر حکومت.» با توجه به این پرچم و نمونههای مشابه آن در قرن نهم هجری قمری (پانزده میلادی)، مراجع معتبری مانند دانشنامه بریتانیکا و دانشنامه ایرانیکا زمان اولین مدارک موجود از استفاده شیر و خورشید در پرچمهای ایران را این دوران میدانند.
دوران صفوی
به گفتهی افسانه نجمآبادی در دوران صفوی نشان شیر و خورشید مظهر دو رکن جامعه بود: «حکومت» و «مذهب» مشخص است که هر چند درفشهای مختلفی در زمان شاهان صفوی بهخصوص نخستین شاهان صفوی استفاده میشدهاست، تا زمان شاه عباس صفوی، نشان شیر و خورشید به نشانی رایج در درفشهای ایران بدل شدهبود. شاه اسماعیل دوم برای نخستین بار نماد شیر و خورشید را به رنگ طلایی بر روی پرچم ایران سوزن دوزی کرد. این پرچم تا آخر دورهی صفوی نیز درفش رسمی ایران بود. به گفتهی یحیی ذکا در دوره صفوی «نشان خورشید» نشانگر نظام سال و ماه خورشیدی و «نشان شیر» در آن اشاره به علی، «شیر خدا» برگرفته از عبارت مشهور «اسدالله الغالب» است که در بعضی از نشانها این جمله در زیر نشان شیر و خورشید به چشم میخورد و شمشیر در دست شیر نیز ذوالفقار شمشیر مشهور علی ابن ابیطالب امام اول شیعیان است. تفسیر صفویان از این نشان برمبنای ترکیبی از اسطورهها بهخصوص شاهنامه فردوسی، داستانهای محمد پیامبر مسلمانان و منابع اسلامی بود. شاهان صفوی برای خود دو نقش قائل بودند: «شاه و مقدس مرد.» این تفسیر دوگانه از نقش شاه به سبب شجره نامهای بود که شاهان صفوی برای خود قائل بودند. دو شخص نقشی کلیدی در این میان داشتند. جمشید شاه اسطورهای ایران به عنوان بنیانگذار شاهنشاهی در اسطورههای ایرانی و علی، امام اول شیعیان. در این پندار، خورشید سمبل جمشید و شیر سمبل علی بود. شاپور شهبازی به نقش کلیدی شاهنامه فردوسی در جهان بینی صفویان اشاره مینماید. او مینویسد که بهکارگیری شیر و خورشید توسط صفویان میتواند برگرفته از شعرهایی از شاهنامه باشد که به خورشید ایرانیان در مقابل ماه تورانیان یا سزار روم ماه غرب و شاه ایران خورشید شرق اشاره میکند. از آنجایی که درفش عثمانیها به عنوان حاکمان سرزمین روم در آن زمان و به عنوان رقیب صفویان هلال ماه بود. صفویان، با الهام از این شعر شاهنامه نشان شیر و خورشید را به عنوان نشان ملی خود برگزیدند.
به گفتهی نجمآبادی خورشید علاوه بر استعاره بر جمشید، دو معنای استعارهای دیگر نیز برای صفویان داشتهاست. مفهوم زمان برمبنای گاهشماری خورشیدی که متمایز از گاهشماری قمری عربی-اسلامی بود. همچنین معنای ستارهبینی و دخالت کیهان در تقدیر و تعبیری که ستارهبینی از حالت نجومی شیر در صورت فلکی خورشید (اسد) داشت. صورت فلکی شیر نیز خوشیمنترین جایگاه خورشید بودهاست؛ بنابراین نشان شیر و خورشید دو جفت آسمانی و زمینی را به هم پیوند میداد، شاهنشاه و مقدس مرد (جمشید و علی)، که به توسط نشان کیهانی خورشید در برج شیر (اسد) به هم پیوند داده شده بودند. در جستجوی یافتن تعبیر صفویان از نشان شیر و خورشید، شاپور شهبازی چنین تحلیل مینماید که صفویان شیر را سمبل علی، امام اول شیعیان، میدانستند و خورشید سمبل انوار الاهی که همان تغییر یافته مفهوم باستانی «فرّ دین» بود. باز معرفی مفهوم فر ایزدی توسط صفویان برای توجیه و مشروعیت بخشی به حکمرانی صفویان بود. آنها چنین مشروعیتی را با نسبت دادن فر ایزدی به علی و از طریق نسبت دادن خود به امام چهارم شیعیان و از طریق مادر امام چهارم شیعیان (شهربانو) به شاهان ساسانی به وجود آورده بودند.
دوران افشار و زند
مهر شاهنشاهی نادرشاه در سال ۱۷۴۶ منقش به شیر و خورشید بود. نشان همچنین مزین به عبارت «الملک لله» بود. دو شمشیر آب طلای متعلق به کریمخان زند دارای نشان نجومی شیر است که نشانگر نشان ستاره بین شیر در برج اسد دارد. از دیگر نمونههای مربوط به این دوران میتوان به نقش شیر و خورشید بر روی سنگ قبر یک سرباز زند اشاره نمود.
دوران قاجار
اوایل قاجار
قدیمیترین نشان شیر و خورشید شناختهشده، سکهای است که بمناسبت تاجگذاری آقامحمدخان بسال ۱۷۹۶ ضرب شدهاست. در این سکه در زیر شکم شیر علی، امام شیعیان ذکر شدهاست (یا علی) و در بالای نشان شاه وقت خوانده شدهاست (یا محمّد). این سکه میتواند بیانگر آن باشد که هنوز در این زمان شیر به مذهب و خورشید استعارهای از شاه ایران است (ایرانیت و اسلامیت حکومت). در دوران قاجار این نشان کاربردی گسترده داشتهاست و از علمهای عزاداری ماه محرم تا سندهای ازدواج یهودیان ایران کتیبه (کِتوباس) از این نشان استفاده میشدهاست.
این نقش در اوایل دورهی قاجار به شکلی کاملاً ناهمسان روی سکهها، نشانها و پرچمها ظاهر شد. فتحعلی شاه قاجار به تقلید از نشان لژیون دونور فرانسه، نشان شیر و خورشید ایرانی را در ۱۲۲۲–۱۲۲۵ پدیدآورد تا به دیپلماتها و مقامات اروپایی اعطا کند. به این ترتیب ایران دارای پرچمی رسمی با نشان شیر و خورشید شد. بدین سان است که یک قرن بعد نویسندهای اروپایی مینویسد: «ایران امروزه به سرزمین شیر و خورشید معروف است».
نتایج برخی پژوهشها در زمینهی نمادهای مورد استفاده در پرچم ایران در گذر تاریخ نشان میدهد که نشان شیر و خورشید به روی پرچم ایران برگرفته از نمادهایی است که در اعتقادات مذهبی شیعیان جای دارد.
پرچم ایران با نماد شیر و خورشید از زمان فتحعلی شاه قاجار رواج پیدا کرد. به این صورت که «ملا احمد نراقی»، مجتهد شیعه و متخصّص در علوم اسلامی- پیشنهاد کرد که نماد شیر خورشید را به نشانهی شیر؛ مظهر علی، شمشیر؛ نماد شمشیر علی یعنی ذوالفقار و خورشید؛ به نشانهی خورشید نبوت و اتحاد شیعه و سنی برای پرچم ایران به کار برند و آن را رواج داد.
«لویی دوبو» نویسندهی فرانسوی قرن نوزدهم در کتاب تاریخ ایران مینویسد: «یکی از امتیازات پادشاه ایران حق برافراشتن بیرقهای متعدد است. روی یکی از آنها شمشیر ذوالفقار علی، نقش شده و روی دیگری خورشید در حال ورود به برج اسد دیده میشود. شیر خوابیده و خورشید طالع بر پشت او قرار دارد. این علامت در حضور پادشاه منقوش و در بیرقها دیده میشود.»
ملکالشعرای صبوری، شاعر عهد ناصری هم دربارهی نشان شیر و خورشید سرودهاست:
گر شیر نشانِ دولتِ جاوید است، خورشید به پشتِ اوست هر کس دیدهست
آن تُرکْپسر که این نشان هِشته به سر،شیری باشد که رویِ او خورشید است
چون نشانِ شاهِ ما خورشید و شمشیر است و شیر، داده شمشیری به دستِ شیرِ خودْ خورشیدوار
«لویی دوبو» همچنین در کتاب خود با نام «La Perse»، که در زمان محمدشاه قاجار نوشتهاست، آورده: «یکی از شیوههای پادشاه ایران این است که درفشهای بسیار به کار میبرد و بر این درفشها، دو نقش نگاشته میشود؛ یکی نقش تیغ دو سر علی، و دیگری صورت شیر خوابیدهای که خورشید از پشت او درمیآید. این دو نقش را در کوشک پادشاهی نیز نگاشتهاند. همچنین بر نشانهای که شاه ایران به سپاهیان و سرکردگان و نمایندگان اروپایی، به نام نواختن ایشان میدهد، نیز این دو نقش هست».
لانگله از دیگر مؤلفان فرانسوی نیز در زمان فتحعلی شاه، کتاب کوچکی به نام «Apercu General De La perse» دربارهی ایران نوشتهاست. او نیز از شیر و خورشید یاد کردهاست. لانگله بر این باور است که شیر و خورشید از بازماندههای ایران باستان و یادگار آتش و آفتابپرستی ایرانیان دیرینه است. او مینویسد: «به هم چشمی سلطان سلیم سوم عثمانی، که نشان هلال را اختراع نموده و پادشاهان عثمانی آن را به اروپاییان و دیگران از ترسایان میبخشند، فتحعلی شاه هم نشان مهر و شیر را درست نمودهاست.»
تغییرات گسترده در شکل و تعبیر شیر و خورشید
گاسپار دروویل که در ۱۸۱۲–۱۸۱۳ در ارتش ایران خدمت کرده بود، گزارش میدهد که پرچمها و نشانهای ایرانیان دارای نشان زرهی کشور، یعنی یک شیر خوابیده و خورشید در حال طلوع همراه با عبارت سلطان بن سلطان فتحعلی شاه قاجار است. لویی دوبو گزارش میدهد که محمدشاه قاجار (جانشین فتحعلی شاه) دو پرچم داشتهاست: «یکی با نقش شمشیر علی، که دو لبهاست» و دیگری «با نقش یک شیر خوابیده و خورشیدی که از پشت آن طلوع میکند». پرچم دوم پرچم اصلی کشور بود. دروویل تصاویر جالبی از پرچم ایران آوردهاست. در یکی از این تصاویر شیر با شمشیری در دست تصویر شدهاست. به گفتهی شاپور شهبازی این نخستین باری است که با شیر شمشیر در دست روبهرو میشویم؛ نمادی که از عصر محمدشاه قاجار به بعد به نشان متعارف ملی ایران تبدیل شد. گویا از اواخر دوران فتحعلی شاه بهتدریج دو پرچم شیر و خورشید و ذوالفقار علی با هم تلفیق میشود و شیر که مظهر علی بودهاست شمشیر دریافت میکند. افسانه نجمآبادی تغییرات نشان شیر خورشید از زمان فتحعلیشاه را متأثر از تغییراتی میداند که در عرصه اجتماعی سیاسی ایران از زمان فتحعلی شاه شروع میشود که بر نحوه تفسیر نشان شیر و خورشید نیز تأثیر میگذارد. افسانه نجمآبادی مینویسد که از زمان فتحعلی شاه بهتدریج جنبه مذهبی حکومت و شاهان ایران کمرنگ میشود و به دنبال آن تفسیر شیعی شیر و خورشید جایش را به تفسیری ملی گرایانه میدهد. نوشتههای بازمانده از آن زمان از جمله شعری به قلم خود شاه ایران نشان میدهد که خورشید در آن زمان استعاره از شاه ایران است و اشاره به جمشید، شاه اسطورهای ایران در شاهنامه فردوسی داشت. در این نوشتارهای برجامانده از آن زمان، به شیر نیز استعارهای برگرفته از اسطورههای شاهنامه نسبت دادهاند. شیر در آن زمان اشاره به رستم داشت که شیر نشان او بود و نشانگر پهلوانان و دلاوران ایرانی داشت که آماده برای پاسداری از ایران بودند. شهبازی با نقل فرمانی از زمان محمد شاه نشان میدهد که چگونه در اثر مراودات ایرانیان با اروپاییان و آشنایی مجدد شاهان ایران با عظمت ایران باستان نشان شیر و خورشید تعبیری ملی گرایانه پیدا میکند. محمدشاه در سال ۱۲۵۲ فرمانی رسمی صادر کرد که شکل و کارکرد انواع نشانهای شیر و خورشید را تعیین و تعبیری ملی گرایانه از این نشان ارائه میدهد و به غلط خاستگاه آن را با ایران پیش از اسلام و زردشتیگری پیوند میزند. برای نخستین بار از زمان محمدشاه قاجار است که در بسیاری از سکهها و نشانها تاجی بر بالای خورشید قرار داده شد. هر چند پیوند شیر و خورشید به ایران پیش از اسلام توسط محمد شاه یک نابهنگامی زمانی و به اشتباه بودهاست.
دوران زمامداری ناصرالدین شاه
در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه (سال ۱۲۴۷ خورشیدی)، تمبری (تمبر باقری) در پاریس منتشر گردید که نگاره آن، نشان رسمی دولت وقت ایران (شیر و خورشید) بود. این نشان داخل دایرهای جا گرفته بود و در گوشههای تمبر، قیمت آن به فارسی ثبت شده بود.
پس از انقلاب مشروطه و دوران پهلوی
در پنجمین متمم قانون اساسی مشروطه نخستین قانون اساسی ایران (قانون اساسی مشروطه)، پرچم ایران به شکل شیر و خورشید بر روی سه رنگ سرخ و سفید و سبز تعیین شد. این قانون شکل نشان شیر و خورشید پرچم را ایستاده همراه با شمشیری در دست و خورشیدی در پس زمینه توصیف میکند. فرمانی به تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۱۰ توصیفی دقیق از این نشان شیر و خورشید ارائه میدهد. از جمله این فرمان دم شیر به صورت S ایتالیک تعیین میشود. همچنین موقعیت اندازه شیر و پنجه او، شمشیرش و خورشید را بهدقت توصیف میکند. نجمآبادی بر اساس یک پرده اوایل دوران رضا شاه تناظری دو به دو بین شیر-خورشید و رضا شاه و مادر وطن مشاهده مینماید. محتویات این پرده نشان میدهد که همانگونه که خورشید توسط شیر محافظت میشود، رضا شاه به مانند قهرمانی است که باید از مام وطن پاسداری نماید. هرچند شاهان پهلوی نشان شیر و خورشید قاجارها را میپذیرند، اما آنها تاج کیانی (تاج قاجارها) شیر و خورشید را با تاج پهلوی عوض میکنند. در زمان رضا شاه پهلوی شیر با چهره واقعیتری ترسیم میشد و دیگر خورشید به صورت زنانه ترسیم نمیگردید و خورشید تنها دارای پرتوهایی بود. در این زمان شیر و خورشید پرچم ایران در بسیاری از موقعیتها نظیر کاربردهای نظامی، پرچم به همراه تاج پهلوی نیز بودهاست. لاندائو زدوده شدن چهره زنانه از خورشید در سال ۱۹۳۸ و به سبب مخالفتهای مذهبی عنوان میکند.
شاهان پهلوی تعبیر ایرانی شیر را دوباره رواج دادند، تعبیری که در آن شیر نشان پادشاهی و همچنین نشان رستم در شاهنامه بودهاست. تعابیر گوناگون این نشان در درازنای تاریخ، هر چند بستر نیرومندی برای شیر و خورشید به عنوان نشان ملی ایران فراهم آورده بود، اما زمینه مناسبی برای چالش این نشان نیز به وجود آورده بود. نمونهی مهم این چالشها زمانی بود که سفارت ایران در لندن از مجتبی مینوی گزارشی در مورد شیر و خورشید خواست. در این گزارش مینوی بر ریشهی ترکی این نوشتار پای فشرده بود. مینوی به دولت ایران پیشنهاد نموده بود که نشان شیر و خورشید با درفش کاویانی جایگزین نماید که این پیشنهاد مورد موافقت قرار نگرفت. این نشان پیش از این در زمان جنگ جهانی اول به چالش کشیده شد. زمانی که حسن تقیزاده نشریه کاوه را در برلین چاپ میکرد. در این زمان تقیزاده استدلال میکرد که نشان شیر و خورشید نه ریشهای ایرانی دارد و نه آنچنانکه پنداشته میشود نشانی قدیمی است. او بر جایگزینی نشان شیر و خورشید با نشانی ایرانیتر مانند درفش کاویانی پافشاری میکرد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷
نشان شیر و خورشید تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان نشان ملی ایران باقیماند. در این زمان این نشان با حکمی از مکانهای عمومی و سازمانهای دولتی برچیده شد و با نشان جمهوری اسلامی جایگزین شد. با وجود آنکه این نشان مفهوم بسیار قدیمی شیعی داشت و شیر منسوب به علی امام اول شیعیان بود، در فضای انقلابی سالهای اول پس از انقلاب، نشان شیر و خورشید سمبل یک «نظام سرکوبگر، غربزده شاهنشاهی» بود که باید جایگزین میشد.
در فضای هیجان زده روزهای نخست انقلاب ۱۳۵۷، بسیاری از نشانها، یادبودها و بناهایی که از نگاه انقلابیون نمادی از حکومت پهلوی بهشمار میرفتند نابود شده یا به روشهای گوناگون از دید همگانی پنهان شدند. حذف این نشان تاریخی با نارضایتی بسیاری از مورخان و چهرههای فرهنگی ایران پس از انقلاب روبرو شدهاست. در سالهای اخیر گرایشهایی برای بازگشت این نشان در میان قانونگذاران جمهوری اسلامی نیز حس میشود. در سال ۱۳۸۷ تلاشی برای بازگرداندن سردر شیر و خورشید مجلس ایران صورت پذیرفت. اما با وجودی که این کار با استقبال افکار عمومی همراه بود و قانونگذاران ایران هم نسبت به این کار ابراز تمایل کرده بودند، این شیرها پس از دو روز دوباره به زیر کشیده شد.
نشان شیر و خورشید بر روی درهای برنزی باغ ملی؛ ساخته شده در زمان احمد شاه
یک طراحی از شیر و خورشید
در سالهای اخیر شیر و خورشید هنوز توسط بسیاری از ایرانیان خارج کشور به عنوان نماد مخالفت با جمهوری اسلامی بکار میرود. بسیاری از گروههای مخالف نظام فعلی ایران مانند گروههای سلطنتطلب، دموکراسی خواهان، سوسیال دموکراتها و ملییون از این نشان به عنوان نشان رسمی خود استفاده میکنند. در لسآنجلس که دارای جمعیت بزرگی از ایرانیان است نشان شیر خورشید از روی لیوانها تا روی چترها بکار میرود. میزان محبوبیت نشان شیر و خورشید در نزد ایرانیان خارج از کشور بسیار بیش از محبوبیت نشان در ایران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در خود ایران است.
تاریخچه شیر و خورشید
تاریخچه شیر و خورشید (۱۳۰۹ خورشیدی)
آغاز سخن
تا آنجا که ما میدانیم تا کنون کسی از ایرانیان یا از ایرانشناسان اروپا و آمریکا دربارهی شیر و خورشید و چگونگی پیدایش آن و اینکه از کی و چگونه نشان رسمی دولت ایران شده، تحقیقی از روی دلیل و گواه ننموده. من از هشت سال پیش توجه بدین موضوع داشته، از یکسوی در کتابها به جستجو پرداخته، از سوی دیگر به گرد آوردن سکههای کهنه که در این باره از ابزارهای کار است کوشیدهام و بیاری خدا به نتیجههای سودمندی رسیدهام که اینک برای آگاهی همه بر این صفحهها مینگارم.
شیر و خورشید را ما از کودکی دیده و هر روز تماشا میکنیم و ازینرو شگفتی آن از دیده ما برخاسته. لیکن هر بیگانه هوشمندی ناگهان آنرا دیده و آگاهی یابد که نشان رسمی دولت ماست، در شگفت اندر فرو میماند:
آن کدام شیر است که دم برانگیخته و شمشیر بدست گرفته خورشید را بر پشت میکشد؟!.. آیا این شکل همچون شکلهای متولوجی یونان در نتیجه افسانه کهنهای پیدا شده؟.. یا فرزانهای آن را بنام رمز و برای اشاره بپاره اندرزهای اجتماعی پدید آورده؟.. یا چه مایه و بنیاد دیگری برای پیدایش خود دارد؟.. پرسشهایی است که هر بیگانهی هوشمند از دیدن شیر و خورشید ما از اندیشه خود گذرانیده. و هرگاه بر یکتن ایرانی برخورد، ازو نیز میپرسد — او چه داند که حقیقت کار بر خود ایرانیان هم پوشیده است.
این عادت همه جا در مردم هست که چون پی بحقیقت چیزی نبردند، دست بدامن افسانه و پندار میزنند. در پیش ایرانیان از اینگونه موضوعها فراوان است که چون راه بحقیقت آن نیافتهاند، برای هر کدام افسانهای ساختهاند. درباره شیر و خورشید هم این سخن بر سر زبانها است که شیر نشان ارمنیان و خورشید نشان ایرانیان بوده. شاه عباس بزرگ صفوی، استقلال ارمنستان را برانداخته و بیادگاری این فیروزی، خورشید را بر پشت شیر نشانده و این نقش را پدید آورده است.
نزد هر کسی که سخن از شیر و خورشید گوییم، چه دانا و چه کانا، چه مسلمان و چه ارمنی، بیدرنگ این افسانه را میسراید. بلکه برخی ارمنیان بدروغ نسبت این سخن را بکتابهای تاریخ ارمنستان نسبت میدهند، با آنکه این سخن از هیچروی با تاریخ سازش ندارد و چندین خرده بر آن میتوان گرفت. زیرا:
نخست آنکه نشان ایران بودن خورشید پاک بیدلیل است و شیر هم اگرچه در ارمنستان معروف بوده و برخی پادشاهان بویژه چند تن از حکمرانان روبنیانان فراوان او را به کار میبردهاند، با اینهمه چنانکه خواهیم دید نشان خاص ارمنستان نبوده است.
دوم آنکه پیدایش شیر و خورشید بیشک قرنها پیش از صفویان بوده و ما چنانکه خواهیم دید، سکههایی در دست داریم که چندین صد سال پیش از شاه عباس زده شده.
سوم افتادن استقلال ارمنستان بدست ایرانیان از داستانهای دوره پیش از اسلام ایران و از کارهای پادشاهان ساسانی است، و استقلالی هم که ارمنیان پس از پیدایش اسلام در بخشی از ارمنستان پیدا کرده و پادشاهان باکراتونی دویست سال کمابیش فرمانروا بودند، در قرن پنجم هجری با دست رومیان برافتاده، و پادشاهی که سپس روبنیانان در بیرون ارمنستان در کیلیکیا بنیاد نهاده بودند و سیصد سال برپا بود، این پادشاهی نیز در قرن هشتم بکوشش مصریان از میان رفته بود – پس کدام استقلال ارمنیان را شاه عباس برانداخته ؟!..
در زمان شاه عباس ارمنیان نهتنها دارای هیچگونه استقلال نبودند، روزگار سخت برآشفتهای داشتند که چنین روزگاری کس مبیناد!.. چه مدتها عثمانیان بر آذربایگان و ارمنستان دست یافته بودند و چون شاه عباس بجنگ ایشان برخاست، ارمنستان میدان کشاکش گردید که هر زمان از دست یکی بدست آن دیگری میافتاد و از گفتن بینیاز است که در چنین هنگام چه آسیب و آزاری بهره مردم بیپاسبان میگردد. شاه عباس کاری که کرد، ارمنیان را از ارمنستان بیرون آورده در سپاهان و مازندران نشیمن داد که آن سرزمین ویرانه و تهیمانده عثمانیان در آنجا زیستن نتوانند. جلفای سپاهان که کانون ارمنیان ایران است، از آن هنگام پدید آمد بیاد جلفای آذربایگان بدین نام نامیده گردید.
پس شیر و خورشید چگونه پدید آمده و داستان آن چیست ؟!..
ما این موضوع را به سه بخش نموده و در سه گفتار روشن خواهیم ساخت:
گفتار نخستین درباره شیر تنها و خورشید تنها که هر کدام از قرنهای باستان در ایران معروف بوده و شیر و خورشید از بهم پیوستن این دو پدید آمده.
گفتار دومین درباره اینکه شیر و خورشید چگونه پدید آمده.
گفتار سومین درباره اینکه شیر و خورشید چگونه شهرت و رواج یافته و از کی نشان دولت ایران شده.
گفتار نخستین
شیر تنها و خورشید تنها
یکی از عادتهای دیرینه آدمیان است که در کارهای خود از شکلهای جانوران و دیگر آفریدهها استفاده میجویند. چنانکه الفباهای گوناگون، ریشه هر کدام از آنها شکلهای جانوران و دیگر چیزها بوده که آدمیان دیرین برای فهمانیدن اندیشههای خود بکار میبردهاند. از جمله از روی دلیلهایی که خواهیم شمرد، در ایران و دیگر سرزمینها از قرنهای بسیار باستان پادشاهان و فرمانروایان شکلهای جانوران و ستارههای آسمانی – بویژه دو شکل شیر و آفتاب بر درفشها و سکهها و دیگر ابزارهای شاهی مینگاشتهاند.
خورشید درخشانترین جرم آسمانی و پادشاه ستارگان است و میدانیم که نزد مردمان باستان جایگاه بس بلندی داشته که گاهی به پرستشش نیز برمیخاستهاند. شیر هم دلیرترین همه درندگان و پیش مردم بسنگینی و پابرجایی، بلکه بمردانگی نیز موصوف است که خود بهترین نمونه پهلوانی و برای نقش بر درفشها و سپرها و دیگر ابزارهای جنگ شایانترین شکل میباشد.
در ارجمندی شیر پیش مردمان این بس که نام او در هر زبان و هر سرزمین به کودکان میدهند و ما پادشاهان بسیاری بنام لئو یا شیر یا ارسلان در تاریخ داریم و از برخی از ایشان دلیل در دست هست که بشکل شیر علاقه داشته و به رواج و شهرت آن میکوشیدهاند. از جمله خاندان روبنیان که گفتیم در کیلیکیا برای ارمنیان بنیاد پادشاهی نهاده بودند، شش تن از ایشان نام لوون (که شکل ارمنی لئو است) داشتهاند و برخی از ایشان دلیلها هست که به مناسبت نام خویش علاقه به نقش شیر داشتهاند. و چون از نشان ارمنستان نیز سخن به میان آوردهایم و باید تحقیق نماییم که آیا شیر نشان آن سرزمین بوده یا نه، نخست از این حکمرانان و از علاقهشان به نقش شیر سخن میرانیم:
از لوون نخستین و لوون دومین سکههای فراوان در دست هست که همگی با نقش شیر است و سکه بی این نقش از این دو پادشاه بسیار اندک است بلکه از لوون دومین نگارنده تا کنون ندیده است. ولی از دیگر پادشاهان آن خاندان که نام لوون نداشتهاند، سکه با نقش شیر بسیار کم و بی این نقش بسیار فراوان است. در زمان لوون دوم که با سلطان صلاحالدین ایوبی همزمان بود، فردریک بارباروسا امپراتور آلمان به همدستی پادشاه انگلستان و پادشاه فرانسه هر کدام با سپاهی انبوه و دستهایی از ترسایان داوطلب جهان از اروپا آهنگ شام و فلسطین کردند که آن شهرها را از چنگ صلاحالدین ایوبی بیرون آرند. این لشکرکشی در تاریخ بنام سومین لشکرکشی چلیپاییان معروف و از حادثههای مهم تاریخ اسلام و آسیاست و به مناسبت گفتگو از شیر این نکته را در اینجا یاد مینماییم که ریچارد پادشاه انگلستان در نتیجه مردانگیها و دلاوریها که در این جنگ آشکار ساخت، پیش ترسایان به لقب «دل شیر» معروف گردید.
لوون بعلت همکیشی با ترسایان و نزدیکی سرزمینش بشام و فلسطین، یاری و همراهی از آن مردم دریغ نداشت و به پاداش این نیکیهای او، فردریک وعده داد که چون باروپا بازگردد تاجی برای او گسیل دارد. ولی چون فردریک در یکی از رودهای آسیای کوچک آب از سرش گذشته به اروپا بازگشتن نتوانست، پسر و جانشین او به انجام وعده پدر به همدستی پاپ روم، تاجی و درفشی برای لوون آماده ساخته بدست فرستادگان خود نزد او فرستادند و «بر درفش بمناسبت نام لوون صورت شیری را نگارده بودند». درفش شاهی که پیش روی لوون میکشیدند و تا آن هنگام با نقش عقاب بود، از این سپس با نقش شیر گردید.
لوون ششم آخرین پادشاه ارمنی کیلیکیا که به دست سپاه مصر گرفتار شده و مدتها با زن و دختر خود در مصر در بند و زندان میزیست و پس از رهایی به پایمردی پادشاه اسپانیا از آنجا به اروپا رفته و آخرین سالهای خویش را در پاریس به سر میداد، در سال ۱۴۹۳ میلادی در آن شهر بدرود زندگی گفته در کلیسای «سن دنیس» به خاک رفت و بر روی گور او که اکنون هم نمایان و برپاست، پیکرش را از مرمر تراشیدهاند که با رخت ارغوانگون پادشاهی و با تاج بر روی گور او دراز کشیده (درست مانند پیکر ناصرالدین شاه که بر روی گورش در شاهعبدالعظیم تراشیدهاند) و دو شیر پشت بهم در زیر پاهای او خوابیدهاند. و همچنین بر سپر خاص او که فرانسویان «اکوسون» میخوانند و هنوز بر سر گورش نگاه داشتهاند، شکل دو شیری با دهانهای دراز نمایان و پیداست.
از این داستانها دو مطلب بدست میآید: نخستین آنکه شکل شیر نزد ارمنیان کیلیکیا هم بر سکهها و هم بر درفشها معروف بوده. دومین اینکه بیشتر بدست پادشاهان لوون نام بوده که این شکل در آنجا شهرت و رواج یافته است. شاید این عقیده ایرانیان که شیر را میگویند نشان ارمنستان بوده از اینجا برخاسته. ولی چنانکه گفتیم این عقیده نادرست است. زیرا نخست آنکه کیلیکیا بیرون ارمنستان بوده و در خود ارمنستان که در زمان پادشاهان باکراتونی استقلال داشت، شکل شیر بسیار کم بهکار میرفته و چندان معروف نبوده است. دوم آنکه در کیلیکیا نیز چنانکه گفتیم پادشاهانی که نام لوون نداشتهاند شکل شیر را گاهی گاه بهکار برده و نقشهای دیگر نیز فراوان بکار میبردهاند. سوم آنکه چه در زمان این پادشاهان کیلیکیا و چه پیش یا پس از زمان ایشان، شکل شیر را در ایران و دیگر سرزمینها نیز فراوان بکار میبردهاند و هیچگونه عنوان اختصاصی بارمنیان در میان نبوده است.
در ایران چه پیش از پیدایش اسلام و چه پس از پیدایش آن، نقش شیر معروف بوده که هم بر درفشها و سکهها و خرگاهها و دیگر ابزارهای شاهی مینگاشتهاند و هم پیکر آن را بر روی دیوارها یا بر سر دروازهها از سنگ میتراشیدهاند. نخستین دلیل این موضوع یکی سنگ شیر همدان است که از شاهکارهای فن سنگتراشی باستان و از بس سالخورده و پیر است، زمان و تاریخ آن از میان رفته. دیگری پیکر شیر و گاو است که در چندین جا بر دیوارهای کوشک هخامنشیان در استخر نگاشته شده. بدینسان که شیر چنگال بر کمر گاو فرو برده بدریدن آن پرداخته است.
دومین دلیل سکههای فراوانی است که پادشاهان ایران از مغولان و صفویان و دیگران با نقش شیر در دست هست. نگارنده دانههایی را از این سکهها در تصرف دارم و گراور برخی از آنها را نیز خواهیم دید. سومین دلیل یادهایی است که شاعران پارسی در قصیدهها و مثنویهای خود از درفشها و نقشهای گوناگون آنها نموده و چه بسا که نام شیر را بردهاند. بلکه میتوان گفت که در زبان شاعران پارسی «شیر علم» یکی از ضربالمثلهای معروف بوده. این بیت مولوی رومی را: ما همه شیریم شیران علم، حملهمان از باد باشد دمبدم؛ کمتر کسی از دانا و کانا است که از بر نداند و در گفتگوهای خود مثلوار بر زبان نراند.
استاد ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در بسیار جاها یاد درفش مینماید و در دوجا درفشهای گوناگون سرداران ایران را یکایک میستاید. نخستین جا در داستان رستم و سهراب است که هجیر در پاسخ پرسشهای سهراب از یکایک سرداران ایران نام برده و درفش هر کدام را جداگانه میستاید. ما برای اینکه سخن بدرازا نیانجامد، از دیگر بخشهای داستان چشم پوشیده تنها بیتهایی را که در ستایش درفشهاست در اینجا مینگاریم:
یکی زرد خورشید پیکر درفش سرش ماه زرین غلافش بنفش
زده پیش او پیل پیکر درفش بنزدش سواران زرینه کفش
یکی شیر پیکر درفش بنفش درخشان گهر در میان درفش
درفشش ببین اژدها پیکر است بر آن نیز بر شیر زرین سر است
یکی گرگ پیکر درفش از برش به ابر اندر آورده زرین سرش
درفش پس پشت پیکر گراز سرش ماه سیمین و بالا دراز
دومین جا در داستان «شمردن کیخسرو پهلوانان را» شعرهایی درباره درفشها دارد که برخی چون تکرار همان ستایشهاست که در شعرهای بالایین ستوده از یاد آنها چشم میپوشیم و برخی دیگر را که تکرار نیست در پایین مینگاریم:
یکی ماه پیکر درفش از برش به ابر اندر آورده تابان سرش
درفشی برآورده پیکر پلنگ همی از درفشش ببازید جنگ
یکی پیکر آهو درفش از برش بدان سایه آهو اندر سرش (؟)
درفشی پس پشت پیکر همای همی رفت چون کوه رفته ز جای
فردوسی شاهنامه را از روی نامههای باستان که از زمان ساسانیان به یادگار مانده بود سروده و این یقین است که این ستایشهای درفشها نیز از آن نامههای باستان است. و از سوی دیگر چون داستان رستم و سهراب و کیخسرو بنیاد تاریخی ندارد، ما میدانیم که افسانهسرایان دوره ساسانیان آن را ساخته و این ستایشها را هم درباره درفشها از روی درفشهای زمان و سرزمین خود درست کردهاند. پس نتیجه اینست که در زمان ساسانیان و پیش از آنان در ایران درفشهای گوناگون از زرد و سرخ و بنفش و سیاه بکار برده و بر پرچمهای دیبای آنها شکلهای گوناگون از خورشید و ماه و شیر و پلنگ و گرگ و گراز و پیل و اژدها و آهو و مرغ همای نگاشته و بر نوک آنها پیکرهایی از ماه و از شیر، از سیمین و از زرین نصب مینمودهاند.
(درفش نام پارسی بیرق است)
گفتار دومین
خورشید و شیر چگونه بهم پیوستهاند؟..
باید دانست که درباره چگونگی پیدایش شیر و خورشید، ما اگر سند تاریخی در دست نداشتیم و سر و کارمان با اندیشه و پندار بود، چندین راه میتوانستیم پنداشت:
یکی اینکه پادشاهی طالعش برج اسد بوده، بدینسان که در هنگام زاییدن او خورشید از روی حساب علمی در برج اسد بوده و این پادشاه صورت طالع خود را بدینسان بر سکهها بنگاشته و شیر و خورشید از اینجا پدید آمده. این پندار، دامنگیر برخی پادشاهان صفوی بوده و چنانکه خواهیم دید شاه طهماسب بزرگ که طالع او برج حمل (بره) بوده، در پاره سکههای خود خورشید را بر پشت بره نشانده.
راه دیگری اینکه بنیاد پیدایش شیر و خورشید آن ارتباط علمی بوده که میانه آفتاب و برج اسد نزد ستارهشناسان باستان معروف بوده. چه این ستارهشناسان دوازده برج آسمان را که نامهای آنها را همه میدانیم، میانه هفت ستارهگردان (سبعه سیاره) که به عقیده ایشان آفتاب هم یکی است، بخش نموده هر یک یا دو برج را خاص یکی از آن ستارهها دانسته خانه آن ستاره مینامیدند که از جمله برج اسد را «خانه خورشید» مینامیدند. خواجه نصیرالدین توسی در منظومهی خود درباره ستارهها در این موضوع میگوید:
اولین از بروج با هشتم نام آن بره و دگر کژدم
هر دو مریخ را شدند بیوت همچو برجیس را کمان با حوث
زهره را خانه ثور و هم میزان شمس را شیر و ماه را سرطان
تیر را خانه خوشه و جوزا مر زحل راست جدی و دلو عطا
این پندار هم دامنگیر برخی دانشمندان بوده که درباره شیر و خورشید با نگارنده گفتگو داشتهاند و چنانچه خواهیم دید شاید در زمان شاه عباس بزرگ هم این عقیده رواج داشته است.
راه سومین آنست که ایرانیان و ارمنیان پنداشتهاند، بدینسان که شیر نشان ارمنیان و خورشید نشان ایرانیان بوده، شاه عباس بزرگ پس از برانداختن استقلال ارمنستان این دو نشان را یکی ساخته!.. برخی هم بجای ارمنستان، گرجستان را میگویند!..
ولی خوشبختانه ما ازین پندارها پاک بینیازیم، زیرا یک سند معتبر تاریخی داستان پیدایش شیر و خورشید و زمان و تاریخ آن را برای ما آشکار میسازد. این سند نوشته ابن عبری، تاریخنگار دانشمند معروف است در کتاب «مختصر تاریخالدول» و درخور همه گونه شگفت است که چنین سندی از چشمها پنهان مانده و کسی تا کنون به حل معمای شیر و خورشید برنخاسته و میدان برای آنگونه افسانهها و پندارها باز شده است.
خاندان سلجوقیان روم که در بخشی از آسیای کوچک فرمانروا بودند، مشهور است. ابن عبری درباره غیاثالدین کیخسرو، پسر علاءالدین کیکاوس که از پادشاهان آنخاندان و دومین کیخسرو از ایشان است و در سال ۶۳۴ هجری بجای پدر خود پادشاهی یافته بود مینویسد که او دختر پادشاه گرجی را به زنی گرفت.
در آن زمانها زیبایی زنان گرجستان بویژه زیبایی خانم شاهزادگان گرجی در سراسر شرق و غرب شهرت یافته و بسیاری از فرمانروایان دور و نزدیک از مسلمان و ترسا، زن از آن خاندان میگرفتند. در این باره داستانهایی در تاریخ هست که در اینجا فرصت یاد کردن نداریم.
ابن عبری میگوید کیخسرو شیدای رخسار دلارای شاهزاده خانم گرجی گردیده دل و دین و تاب و توان از دست داد و به فرمان عشق میخواست روی درهم و دینار را با نقش آن رخسار دلارا بیاراید. نزدیکان کیخسرو بپاس اسلام رای بدین کار نمیدادند ولی چون او پافشاری داشت، چنین تدبیر اندیشیدند که صورت شیری نگاشته روی همچون خورشید آن شاهزاده گرجی را همچون خورشیدی بر فراز آن بنگارند که هم دلخواه کیخسرو انجام گرفته هم مردم پی بحقیقت کار نبرده چنین پندارند که مقصود نقش صورت طالع پادشاه است.
مقصود ابن عبری نکوهش کیخسروی است که چرا بهدانسان زبون عشق زنی بوده. بر ابن عبری باید بخشود!.. زیرا او از زیر چرخشت استخوانسای عشق در نیامده بود و از اندیشه خام و دل بیدرد بهتر از این چه تراود؟!.. بلکه باید خورسند بود که او بدین نکوهش برخاسته که ما از سخنانش بدینسان سود برداشته دشوار تاریخی خود را آسان میسازیم. و چون او در آغاز جوانیش زمان کیخسرو را دریافته و زادگاهش نیز ملطیه یکی از شهرهای آسیای کوچک بوده، از اینرو در تاریخ سلجوقیان روم بویژه در سرگذشت و داستان کیخسرو و جانشینانش بینا و آگاه بوده. وآنگاه او یکی از مؤلفان دانشمند است که پیرامون گزافه نمیگردد و از اینجا سخن او بسی استوار و از نظر تاریخ ایران درخور ارزش بسیار است.
گذشته از آنکه دانههای بسیاری از آن سکه کیخسرو با نقش شیر و چهره خورشیدوار شاهزاده خانم گرجی در دست هست که از جمله دانهای در تصرف نگارنده است که در اینجا میآوریم، خود این سکه بر استواری گفته ابن عبری بهترین دلیل است. زیرا کسانیکه در فن سکهشناسی دست دارند میدانند که پیش از این سکههای کیخسرو هرگز سکهای با نقش شیر و خورشید دیده نشده و این سکهها نخستین سکه با نقش مزبور میباشد و چون از هر حیث با نوشته ابن عربی درست میآید، از اینجا استواری آن نوشته هویداست.
باید گفت شیر و خورشید چون پدید آورده عشق است، چه بهتر از اینکه بهره ایران سرزمین شاعران گردیده. زیرا نقش مزبور شعر و داستانش هم شعر است!.. انوشه روان شاهزاده گرجی که زیبایی رخسار او چنین نقش شگفتی پدید آورده و بایران سرزمین ویس و رامین ارمغان ساخته — ایران که بر همهی سرزمینهای پیرامون خود عنوان استادی و آموزگاری دارد و سالیان دراز گرجستان زیبا یکی از جگرگوشههایش بوده. نشانی با این بنیاد تاریخی از هر حیث برتری دارد بر آن نشانها که دولتهای دیگر دارند و هرگز بنیادی برای آنها در تاریخ نتوان یافت.
گفتار سومین
شیر و خورشید چگونه شهرت یافته و از کی نشان رسمی ایران شده؟..
پر روشن است که در این باره ما باید چگونگی شیر و خورشید را زمان بزمان و قرن از دیده بگذرانیم. ولی افسوس که پس از سکههای کیخسرو تا زمان پادشاهی صفوی که سیصد سال کمابیش فاصله است، ما آگاهی درستی از چگونگی شیر و خورشید نداریم.
بدین تفصیل که پس از کیخسرو از چند تن جانشینان او که تا آخر قرن هفتم زیردست مغولان فرمانروایی داشتند، نگارنده هرگز سکه ندیدهام، با آنکه یقین است که سکه داشتهاند. از مغولان و قره قوینلویان و آققوینلویان و سربداران و تیموریان و دیگران نیز که از زمان کیخسرو تا پیدایش صفویان در ایران و این پیرامونها پادشاهی داشتهاند، هر چه سکه من دیدهام، همه با خط و نوشته بوده و هرگز سکهای با نقش جانور یا آدمی از این پادشاهان ندیدهام. (مگر یکدانه سکه مسی که سپس یاد آن خواهیم کرد).
لیکن چون در زمان صفویان شیر و خورشید یکی از نقشهای معروف بوده و فراوان آنرا به کار میبردهاند، از اینجا به دو جهت پیداست که نقش مزبور پیش از صفویان نیز معمول بوده است: جهت نخستین آنکه اگر شیر و خورشید پس از کیخسرو از میان برخاسته بود و پادشاهانی که میانه او و صفویان بودهاند هیچکدام آنرا به کار نمیبرد، پادشاهان صفوی از کجا پی به نقش مزبور برده در سکههای خود مینگارند. چه این گمان بسیار دور است که بگوییم آنرا از روی سکههای کهنه کیخسرو برداشته بودند. زیر گرد کردن سکههای کهنه که امروز در میان ماست در آن زمانها نبوده است. جهت دومین اینکه در سکههای کیخسرو چنانکه دیدیم خورشید دائره درست و از پشت شیر جداست ولی در سکههای صفویان (چنانچه در گراورها خواهیم دید) همچون سکههای امروزی ما، خورشید نیم دائره و چسبیده به پشت شیر است. این تفاوت دلیل است که شیر و خورشید را صفویان یکسره از روی سکههای کیخسرو برنداشتهاند و واسطههای بسیاری در میان بوده. چه برای نیم دائره شدن خورشید و چسبیدن آن به پشت شیر جهتی جز این نتوان پنداشت که در نتیجه شتابکاری و سهلانگاری نقاشان بهتدریج و کمکم بدین حال رسیده.
گذشته از اینها یک دانه سکه مسی در تصرف نگارنده است که بر یک روی آن نقش شیر و خورشید هست و خطی بر فراز آن بوده که زنگ گرفته و از میان رفته و از اینرو نتوان دانست که سکه کدام زمان و کدام پادشاه است. ولی چون از یک سوی در اینجا نیز خورشید نیم دائره و چسبیده به پشت شیر است و از اینجا پیداست که از سکههای کیخسرو نمیباشد، و از سوی دیگر از عبارت «لا اله الا الله محمد رسول الله» که بر روی دیگر سکه است و نامی از «علی» و دیگر امامان بده نشده، و همچنین از طرز خط که کوفی است پیداست که از سکههای صفویان و خاندانهای پس از ایشان هم نیست و نتیجه اینست که سکه مزبور از پادشاهی است که میانه زمان کیخسرو و دوره صفویان فرمانروایی داشته و نقش شیر و خورشید در آنزمانها نیز به کار برده میشده است. ناچار اگر دانههای دیگر از این سکه پیدا شود مطلب روشن خواهد شد.
باری چنانکه گفتیم در زمان صفویان شیر و خورشید بسیار معروف بوده بلکه از زمان ایشان است که این نقش در ایران شهرت و رواج یافته. ولی باید دانست که در زمان شاه اسماعیل هرگز این نقش بکار نرفته. زیرا گذشته از آنکه هرگز سکهای از آن پادشاه با نقش شیر و خورشید دیده نشده قاسمی کنابدی که در زمان او میزیسته و جنگها و کارهای او را به نظم سروده در بسیار جا درفشهای او را میستاید، چنانکه میگوید:
علمهای سبزش ستون سپهر مه رایت آینه ماه و مهر
باز میگوید: علمها چو خوبان قد آراستند بنظاره جنگ برخاستند
شد از پرچم طوق عالی اساس عیان ابلق آسمان را قطاس
مه سر علم بر فلک سرفراز جلالجل دف زهره را کرده ساز
از اینگونه شعرها بسیار دارد ولی در هیچ جا نامی از شیر یا شیر و خورشید نمیبرد و هویداست که در آن زمان این نقش بکار نمیرفته است.
شاه طهماسب پسر شاه اسماعیل توجه به نقش شیر و خورشید داشته. ولی چنانکه گفتیم این پادشاه میپنداشته که شیر و خورشید صورت طالع پادشاهی است و چون طالع خود او برج حمل (بره) بوده از اینرو در سکههای مسی که فلوس مینامیدند خورشید را بر پشت بره نشانیده است. نگارنده دو سکه از این «بره و خورشید» را دارم که در پشت یکی نام شاه طهماسب آشکار نوشته شده. از اینجا میتوان انگاشت که جهت بکار نبردن شاه اسماعیل شیر و خورشید را نیز این پندار بوده. زیرا طالع او برج عقرب بوده و نمیخواسته خورشید را بر پشت کژدم بنشاند. راستی هم اگر مینشاند شکل بسیار نازیبایی درست میشد.
از خوشبختی خورشید، این پندار دیر نپاییده و شاه عباس و دیگران پایبند آن نبودهاند. و گرنه خورشید را هر زمان بر پشت یکی از کژدم و خرچنگ و نهنگ و گاو و بره و بزغاله سوار ساخته بفرجام شاید درون دلوش جای میدادند!.. شاهعباس هرچه فلوس با نقش خورشید دارد در همگی خورشید با شیر است با آنکه طالع آن پادشاه برج سنبله بوده است و نتوان گفت که چون خورشید با سنبله درست نمیآمده بجای سنبله همسایه آسمانی او شیر را بکار کشیدهاند زیرا سنبله که صورت زنی است خوشهای بدست گرفته نقش خورشید با او هیچگونه مانعی نداشته است و میتوانستند خورشید را بر روی سینه او بنگارند. باید گفت تا زمان شاه عباس آن پندار از میان برخاسته و حقیقت داستان شیر و خورشید بدست آمده بود. یا اینکه شاه مزبور براهنمایی ستارهشناسان، آن ارتباط علمی خورشید و شیر را که گفتیم در فن ستارهشناسی کهنه معروفست، در اندیشه داشته که بر خلاف شیوه گذشتگان خود خورشید را با سنبله نقش ننموده است.
از شاه عباس نقشهای دیگر هم از شیر لخت و شیر با گوزن و پیل و طاوس و مانند اینها بر فلوسها در دست هست. ولی شیر و خورشید فراوانتر از همه است و شاید از اینجا نسبت پیدایش شیر و خورشید را به شاه مزبور میدهند که او باعث شهرت و رواج آن گردیده است.
پس از شاه عباس هم تا آخر صفویان شیر و خورشید در سکهها معمول و معروف بوده و فلوسهایی با نقش مزبور از هر کدام از جانشینان او در دست هست بلکه در برخی شعرهای آن زمان نیز یاد این فلوسها و شیرها شده. ملا نویدی شیرازی که در زمان شاه سلیمان صفوی در سپاهان میزیسته این دو بیت ازوست:
ای آنکه حدیق عقل را تفسیری بیهوده ز بیزری چرا دلگیری؟!
آوردن زر بدست آسان نبود خوابیده بروی هر فلوسی شیری!
باید گفت مقصود از شیر در این شعرها شیر با خورشید است نه شیر لخت. چه دیدیم که شیر لخت در آنزمانها بر سکهها کمتر نقش میشده به ویژه در سپاهان که معمول نبوده است.
از این فلوسها پیداست که در آن زمانها شیر و خورشید شکل ثابتی نداشته و در هر شهری به شکل دیگری آنرا مینگاشتهاند. چنانکه شیر گاهی رویش از اینسوی و گاهی از آنسوی، و گاهی دمش برانگیخته و گاهی فرو آویخته است. خورشید را هم در برخی بزرگ و در برخی کوچک نگاشتهاند.
از زمان صفویان دلیلی هم درباره درفشها در دست هست. بدین تفصیل که محمدرضا بیک نامی که در زمان شاه سلطان حسین حاکم ایروان بوده در سال ۱۷۱۵ میلادی به فرستادگی از آن پادشاه بدربار لویی چهاردهم پادشاه فرانسه رفته و مدتی در آنجا باشکوه بسیار میزیسته است. در بیست و چند سال پیش یکی از مؤلفان فرانسه بنام موریس هربرت کتابی درباره این سفر محمدرضا بیک و همراهانش و داستان ایشان در پاریس بعنوان «فرستاده ایران به دربار لویی چهاردهم» تألیف و آنرا در سال ۱۹۰۷ میلادی به چاپ رسانیده است. در این کتاب تصویرهایی نیز از محمدرضا بیک و همراهانش در هنگام گذار از کوچههای پاریس یا در دیگر حالها چاپ شده که بگفته مؤلف از روی تصویرهایی برداشته شده که در همان زمان سفر محمدرضا بیک درست کرده بودند و در برخی از این تصویرها درفش ایران بر فراز محمدرضا بیک پرچم گشاده و بر روی پرده آن شکل شیری است با خورشیدی در فراز آن. لیکن در اینجا نیز همچون شیر و خورشیدهای زمان کیخسرو خورشید از پشت شیر جدا و دائره درست است. از اینجا پیداست که در زمان صفویان شیر و خورشید را چنانکه بر فلوسها بر درفشها نیز مینگاشتهاند و بر درفشها خورشید را دائره درست و جدا از پشت شیر نقش مینمودهاند.
پس از دوره صفویان بار دیگر رشته آگاهی ما درباره شیر و خورشید گسیخته میشود و از نادرشاه و پسرانش و از کریمخان و جانشینانش فلوسی یا سکه دیگر با نقش شیر و خورشید که به یقین از ایشان باشد در دست نداریم. ولی این پیداست که زمان اینان تفاوتی با زمان صفویان نداشته و اینان نیز بر فلوسها و درفشها شیر و خورشید را نگاشته و گاهی هم نقشهای دیگر به کار میبردهاند.
اما قاجاریان چون در دوره ایشان است که در شکل شیر و خورشید تغییرها رخ داده و سرانجام کار نشان رسمی ایران میشود. اینست که باید از این دوره به تفصیل سخن راند:
از زمان آقا محمدخان نیز آگاهی درباره شیر و خورشید در دست نیست. ولی از زمان فتحعلیشاه و جانشین او محمدشاه گذشته از فلوسهایی که در دست هست، خوشبختانه نوشته یکی از مؤلفان اروپا نیز در دست هست که کمک بسیار به کار ما دارد. این نوشته عبارت شرحی است که موسیو دوبو مؤلف معروف فرانسوی در کتاب خود (لاپرس) که در زمان محمدشاه تألیف نمود مینگارد.
مؤلف مزبور میگوید: یکی از شیوههای پادشاه ایران است که درفشهای بسیار به کار میبرد و بر این درفشها دو نقش نگاشته میشود: یکی نقش تیغ دو سر علی (ذوالفقار) و دیگری صورت شیر خوابیدهای که خورشید از پشت او درمیآید. این دو نقش را در کوشک پادشاهی نیز نگاشتهاند. همچنین بر نشانهایی که شاه ایران به سپاهیان و سرکردگان و نمایندگان اروپایی بنام نواختن ایشان میدهد نیز این دو نقش هست.
مؤلف دیگری از فرانسویان مسیو لانگله که پیش از دوبو در زمان فتحعلیشاه کتاب کوچکی درباره ایران نگاشته،او نیز از شیر و خورشید یاد نموده و شگفت است که نام «مهر و شیر» به او میدهد و دانسته نیست که این عبارت را از کجا برداشته است. لانگله پنداشته که شیر و خورشید از بازماندههای ایران باستان و یادگار آتش و آفتابپرستی ایرانیان دیرین است. میگوید به همچشمی سلطان سلیم سوم عثمانی که نشان «هلال» را اختراع نموده و پادشاهان عثمانی آنرا به اروپاییان و دیگران از ترسایان میبخشند، فتحعلیشاه هم نشان «مهر و شیر» را درست نموده است.
از این نوشتهها پیداست که در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه بر درفشها دو نقش مینگاشتهاند: یکی شیر و خورشید که شیر خوابیده بود، دیگری تیغ دوسر یا ذوالفقار. این دو نقش را بر دیوارهای کوشک پادشاهی نیز مینگاشتهاند. همچنین دو نشان از این دو نقش درست کرده بودند چنانکه هماکنون این دو نشان معمول است و در وزارتخانهها به ویژه در وزارت جنگ بکسانی که در خور نواختن باشند بخشیده میشود.
ولی فلوسهایی از فتحعلیشاه در دست هست که گذشته از شیر و خورشید نقشهای دیگر نیز از خورشید تنها و مرغ و مانند اینها به کار رفته و در شیر و خورشید در برخی شیر ایستاده است نه خوابیده. از همان زمانها یک رشته فلوسهایی نیز در دست هست که شیر تنها و خوابیده است و اگرچه تاریخ درستی در هیچکدام پیدا نیست ولی از شکل سکهها یقین است که در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه یا در آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه زده شده است. اما تا کنون نگارنده در هیچ فلوسی یا سکه نقرهای نقش ذوالفقار را ندیدهام. گویا این نقش را در سکهها هرگز به کار نبرده باشند.
اکنون میرسیم به دورهای که شیر و خورشید نشان رسمی ایران میگردد. تفصیل این سخن آنکه از ناصرالدین شاه یک رشته فلوسهایی با نقش شیر و خورشید در دست هست که شیر خوابیده ولی از هر حیث مانند شیرنشانهای امروزی است. تاریخ این فلوسها ۱۲۷۲ و این سالهاست. ولی در یک رشته فلوسهای دیگر که نیز در دست است و چند سال پس از آن فلوسها در ۱۲۸۴ و آن نزدیکیها زده شده ناگهان شیر بپا خاسته و برای نخستین بار شمشیر بدست گرفته است. از اینجا پیداست که شمشیر به دست گرفتن شیر از سال ۱۲۸۰ و آن نزدیکیهاست و ما گمان میکنیم که نشان رسمی ایران شدن شیر و خورشید هم از همان زمان آغاز کرده.
بدین تفصیل که در زمانهای پیشین در ایران و دیگر دولتهای مشرق این رسم که هر کدام نشان خاصی برای خود داشته باشد نبوده. چنانکه دیدیم در زمان صفویان و دیگران شکلهای گوناگون به کار میرفته. در زمان فتحعلیشاه که دیگر شکلها را از میان برده بودند باز در درفشها گذشته از شیر و خورشید نقش ذوالفقار را هم به کار میبردهاند و بر سکهها مرغ و آفتاب را هم مینگاشتهاند. بههرحال این یقین است که در قرنهای باستان نشان دولتی باین معنی که امروز هست نبوده. لیکن در زمان ناصرالدینشاه که ایران با دولتهای اروپا رابطه بسیار یافته ناچار شده که همچون آن دولتها این نیز نشان خاصی داشته باشد و برای این کار گویا دو شکل ذوالفقار و شیر و خورشید پیشین را یکی کرده و آن شمشیر را که به تنهایی نشانی بوده به دست شیر دادهاند. چیزی که هست به پاس شکوه امام تیغ دو سر به دست شیر ندادهاند. از همین زمان است که شیر و خورشید شکل ثابتی پیدا کرده که در همه جا به شکل نگارده شده و میشود. بدینسان که در همه جا روی شیر به سوی دست چپ و دمش برانگیخته و گردنش یالدار است و پیوسته ایستاده رویش برگشته به سوی بیرون است.
در اینجا سخن ما از تاریخچه شیر و خورشید به پایان میرسد. ما آنچه میدانستیم تا اینجا نگاشتیم ولی بیگفتگوست که از نوشتههای کهنه وزارتخانه و فرمانهای کهنه که در پارهای از خاندانها هست میتوان آگاهیهای دیگر به دست آورد. به ویژه درباره گزارشهای آخری شیر و خورشید که از آرشیو وزارتخانهها به ویژه وزارت خارجه میتوان استفاده فراوان جست. افسوس که ما دسترسی به این آرشیوها نداشتهایم و امیدواریم که دیگران آنچه از این راه آگاهی دارند آنان نیز نوشته و چاپ نمایند که موضوع هر چه بیشتر روشن و آشکار شود.
در پایان سخن این نکته را میافزاییم که با آنکه شاعران و نویسندگان ایران پیوسته پی مضمون میگردند و از هر چه دیدنی و پنداشتنی است استفاده میجویند، گرد شیر و خورشید کمتر گردیدهاند، با آنکه دیدیم از قرنهاست که شیر و خورشید در ایران معروف و مشهور گشته است و بایستی جایی در ادبیات پارسی داشته باشد.
گو که شاعران داستان شگفت و شیرین شیر و خورشید را که ما در این تاریخچه نگاشتیم نمیدانستهاند، نه خود شکل مزبور همه گونه شگفتی دارد؟!.. بلکه ما دیدیم که پیش از پیدایش این شکل، قطران از ارتباط پنداری شیر و آفتاب استفاده جسته و مضمون زیبایی درآورده است. پس از پیدایش شیر و خورشید که این ارتباط استوارتر گردیده بایستی بیشتر بکار شاعران آید!..
تا آنجا که ما میدانیم تنها شاعری که یاد شیر و خورشید در شعر کرده انوشهروان ملکالشعرای صبوری است که این دوبیتی ازوست:
گر شیر نشان دولت جاوید است خورشید بپشت اوست هر کس دید است
آن ترک پسر که این نشان هشته بسر شیری باشد که روی او خورشید است
همو در قصیدهای که در ستایش مؤیدالدوله والی خراسان و درباره شمشیر فرستادن ناصرالدین شاه برای او سروده میگوید:
چون نشان شاه ما خورشید و شمشیر است و شیر داده شمشیری بدست شیر خود خورشیدوار
**در اثنای چاپ تاریخچه که هنوز صفحههای آخری چاپ نیافته بود، ناگهان دانه دیگری از سکه مسی که یاد آن کردهایم از بازار بدست آوردم و خوشبختانه نوشتهای آن همه خواناست: بدین شرح که بر یک روی بر فراز شیر و خورشید عبارت «الجایتو سلطان محمد خلدالله ملکه» و بر دیگر روی در میانه عبارتهای «لاالهالاالله محمدرسولالله علیولیالله» و بر گرد آن نامهای دوازده امام نگاشته شده. در سکه پیشین هم نام پادشاه و هم عبارت «علیولیالله» و هم نامهای امامان ساییده شده، اینست که نمیدانستیم از کدام زمان و کدام پادشاه است ولی خوشبختانه پیدا شدن این دانه دومی دشوار ما را آسان ساخت و دانستیم که سکه از آن سلطان محمد خدابنده مغول است و نقش شیر و خورشید بر سکهها در زمان مغولان نیز معمول بوده. بلکه باید گفت در زمان ایشان است که این نقش از آسیای کوچک به ایران آمده و معروف گردیده است.
قصه شمشیر ذوالفقار و پرچم شیر و خورشید – بهرام مشیری
* شمشیر خمیده ایرانی نیست (مثل پرچم عربستان).
* شمشیر خمیده دفاعی نیست و برای بریدن اعضای انسان است. شمشیر ارتشی راست است.
* شمشیر نشانهی خشونت و کشتار است.
* شمشیر خمیده نشانهی ذوالفقار است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!