شاه اسماعیل صفوی

دودمان صفویان (880 تا 1114 خورشیدی)

صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سال‌های ۸۸۰ تا ۱۱۱۴ خورشیدی (۱۷۳۶–۱۵۰۱ میلادی) به مدت ۲۳۵ سال بر ایران فرمانروایی کردند. شاهنشاهی صفوی را شاه اسماعیل یکم که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد، بنیان گذاشت و آخرین شاه صفوی، شاه سلطان حسین بود که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از غلزایی‌ها شکست خورد و بعداً نادرشاه افشار در سال ۱۱۱۴ خورشیدی سلسلهٔ صفویان را برانداخت.

شاه اسماعیل یکم (866 تا 903)

اسماعیل بن سلطان حیدر بن شیخ جنید ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل خطائی (۱۴۸۷ تا ۱۵۲۴) پایه‌گذار و اولین شاه از دودمان صفویان بود.

حکومت وی به دو دلیل مهم است. اول این‌که پس از گذشت نه قرن از سقوط شاهنشاهی ساسانی؛ یک فرمانروایی یک‌پارچهٔ ایرانی بر کشور مسلط شد چرا که بعد از اسلام، حکومت‌هایی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، آل بویه و سربداران قدرت‌هایی بودند که بر مناطق خاصی حکومت می‌کردند.

دوم، رسمی کردن مذهب شیعه به اجبار با این‌که تا آن هنگام اکثریت مردم ایران شافعی مذهب بودند. تغییر مذهب پیامدهای بزرگی برای آیندهٔ ایران داشت.

منفعت سیاسی کوتاه‌مدت آن جدا کردن دولت رو به رشد صفوی از همسایگان سنی قوی خود خلافت عثمانی در غرب و کنفدراسیون ازبکستان در شرق کشور و کمک به استقلال و تمایز مرزهای غربی کشور بود.

عواقب اجتناب‌ناپذیر آن درگیری بین شاه به‌عنوان مرکز قدرت سکولار و رهبران مذهبی شیعه بود. علمای شیعه دولت‌های سکولار را غیرقانونی می‌دانستند و این تنش وارد تار و پود سیاسی ایران شد که در نهایت با انقلاب ۱۳۵۷ سر باز کرد.

حکومت صفوی بیش از دو قرن دوام آورد و در اوج خود بر تمام ایران امروز، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، بیشتر گرجستان، قفقاز شمالی، عراق، کویت، افغانستان، بخش‌هایی از سوریه، ترکیه، پاکستان، ازبکستان و ترکمنستان حکومت می‌کرد.

تأسیس دوبارهٔ ایران به‌عنوان یک پایگاه اقتصادی بین شرق و غرب، ایجاد یک دولت و بوروکراسی کارآمد، نوآوری‌های معماری و حمایت آن از هنر از دیگر دستاوردهای صفویه بودند.

وی شاعر بود و با تخلص خطائی شعر می‌سرود و پس از عمادالدین نسیمی، ادبیات آذربایجانی را گسترش داد. وی علاوه بر ترکی آذربایجانی به زبان فارسی نیز شعر می‌سرود که تنها چند نمونه از اشعار فارسی وی به‌جا مانده‌است.

شاه اسماعیل در خلال ۱۰ سال، پس از حرکت از لاهیجان به اردبیل و تبریز رفت و از آن‌جا سراسر ایران را از کرمان و پارس و خراسان تا خوزستان و عراق زیر پرچم دولت واحد شیعی درآورد و نظام ارباب‌رعیتی را برانداخت.

شاه اسماعیل صفوی

تبار و خانواده

جد پدری شاه اسماعیل یکم به شیخ صفی‌الدین اردبیلی منسوب می‌شود. بنا بر منبعی از نسخهٔ خطی کتاب صفوةالصفا نگاشتهٔ ابن بزاز اردبیلی که یکی از شاگردان شیخ صفی‌الدین اردبیلی بوده. نسخهٔ اصلی این کتاب بعدها دوباره ویرایش شده‌است که اصالت کُردی صفویان را تغییر داده و آن‌ها را به امامان شیعه منسوب می‌کند، همچنین به نقل از کتاب سلسله النسب صفویه نوشتهٔ ابدال زاهدی، نسب صفی‌الدین اردبیلی به موسی کاظم هفتمین پیشوای شیعیان و نهایتاً به علی‌بن‌ابی‌طالب می‌رسد.

اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان انتقال داده شد و نزد امیر آن‌جا «کارکیا میرزا علی» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمان‌روای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سادات و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس‌الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعهٔ امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.

بدین ترتیب اسماعیل از یک سو زیر تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان و تشیع دوازده‌امامی آشنا شده و مجموعهٔ این آموزه‌ها او را برای تبدیل شدن به یک حاکم مقتدر، فرماندهٔ نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.

از قیام تا پادشاهی

در سال ۸۷۹ م هفت تن از سران قزلباش در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادی خود تصمیم بگیرند؛ موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند که منطقهٔ مسیحی‌نشین و اغلب مذهب ارمنی داشتند، که حاکمانشان از خاندان‌های دیرین ایرانی و بازمانده از دوران پارتیان و ساسانیان بودند، عده‌ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای آذربایجان حمله کنند و عده‌ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که تُرکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان یورش برده، آن‌جا را از آن خود کنند.

اسماعیل میرزا ابتدا با ایل شاملو که از شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام به قریه شاملو (در نزدیکی تبریز) مکرراً نقل مکان می‌کردند و علوی نیز بودند (بیشتر در جبل عامل ساکن بوده) و اکثر یاران عقیدتی اسماعیل میرزا از ایل شاملو بودند، برای گردآوری سپاه بیشتر به قره‌باغ و وان رفت و در سال ۹۰۶ قمری همراه با هفت هزار سپاهی قزلباش به سمت شروان لشکر کشید. در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و سردار خردسال به جای آنکه وقت خود را برای محاصره و تسخیر قلعه گلستان ضایع کند، از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در نزدیک نخجوان الوند بیگ آق‌قویونلو را مغلوب کرد (۸۸۰ش) و خود پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار سلطنت شیعه که به هر حال با آیین اکثریت اهل شهر مغایر بود، اعلام داشت. شاه اسماعیل یکم صفوی قیام مؤثر خود را ضد امیران آق‌قویونلو به سال ۹۰۷ قمری، از اردبیل آغاز کرد ولی پایتخت خود را به تبریز انتقال داد. با این وجود، اردبیل به سبب آن که مدفن شیخ صفی‌الدین بود، پایتخت معنوی شاهان صفوی به‌شمار می‌رفت و از تقدس و احترام خاصّی بهره‌مند بود.

کلاه‌خود شاه اسماعیل صفوی

وی که چهارده سال داشت به کمک مریدانی که اغلب از تبار شاملو بوده و سخت به او معتقد بودند شاه ایران شد و دودمان خویش را به نام جدش صفی‌الدین، «صفویه» نامید.

اسماعیل پس از تسلط بر تبریز، فرمان داد تا استخوان‌های عاملان کشته شدن پدرش شیخ حیدر از گور بیرون آورده شده و در ملأ عام در کنار سرهای بریده شدهٔ دزدان و روسپیان سوزانیده شوند. قبر سلطان یعقوب آق‌قویونلو در «باغ قیصریه» (امامزاده چهارمنار در بازار تبریز امروزی) نبش شده و استخوان‌هایش سوزانیده شد.

وی ۱۲ نفر از زیباترین جوانان خانواده‌های ثروتمند تبریزی را برای بهره‌گیری جنسی (لواط) به اقامتگاه خود در کاخ هشت‌بهشت تبریز انتقال داد.

این اقدامات به شورش مردم تبریز منجر شد و بیش از ۲۰ هزار نفر از اهالی شهر در این قضایا کشته شدند. نهایتاً مردم تبریز لباس قرمزرنگی را که شعار شاه اسماعیل بود به تن کردند و مردم پایتخت و دیگر شهرها به اطاعت او درآمدند.

اعلام تشیع به‌عنوان مذهب رسمی

اعلام شیعه به‌عنوان مذهب رسمی در مسجد جامع تبریز در سال ۱۵۰۱ میلادی

زمینه های شیعی صفویه

در زمان شیخ جنید (مرگ ۱۴۶۰ م) صفویه از یک فرقه صوفیانه که حول یک مرید سازماندهی شده بود، به یک جنبش نظامی فعال با سیاست فتح و سلطه تبدیل شد. او اولین رهبر معنوی صفوی بود که گسترش آموزه های شیعه و خصوصا غلات دوازده امامی را حمایت کرد. پیروانش جنید را تجسم خداوند می‌دانستند.

شیخ حیدر (۱۴۵۹-۱۴۸۸م) به عنوان رهبر صفویه جاه طلبی سیاسی پدرش را دنبال کرد. در زمان او صفویه به عنوان یک جنبش سیاسی شیعی دوازده امامی به طور فزاینده‌ای تبلور یافت و حیدر در نظر پیروانش یک شخصیت الهی بود.

اعلام مذهب ملی

اسماعیل در شهر تبریز مذهب تشیع را به‌عنوان مذهب رسمی اعلام نمود. بیشتر مردم در آن‌زمان سنی مذهب بودند. اُمرای قزلباش این مطلب را به شاه اسماعیل یادآور شدند، اما شاه در پاسخ عنوان کرد که: «در این کار خداوند و امامان او را یاری خواهند کرد و اگر مردم بخواهند در مقابل او کوچک‌ترین اعتراضی کنند، پاسخشان شمشیر خواهد بود.»

یک شب پیش از تاج‌گذاری شاه، نزد وی رفتند و گفتند: «قربانت شویم دویست سیصد هزار خلق که در تبریز است، چهار دانگ آن همه سُنی‌اند و از زمان حضرات تا حال این خطبه را کسی در تبریز برملا نخوانده و می‌ترسیم مردم بگویند که پادشاه شیعه نمی‌خواهیم و نعوذ‌باللّه اگر رعیت برگردند چه تدارک در این باب توان کرد… پادشاه فرمودند خدای عالم و حضرات ائمهٔ معصومین همراه من‌اند و من از هیچ‌کس باک ندارم. به‌توفیق‌اللّه تعالی، اگر رعیت حرفی بگوید شمشیر می‌کشم و یک کس زنده نمی‌گذارم.»

 

وارد کردن علمای شیعه از لبنان و ورود آنها به سیاست

محقق کرکی ( ۱۵۳۱-۱۴۶۱م) در ۱۵۰۰ میلادی به دعوت شاه اسماعیل به ایران آمد. وی اظهار می‌داشت: برای مصلحت امت، لازم است یک عالم شیعه پیشوای مشروعی برای انجام وظایف امام غایب باشد. پس از مرگ شاه اسماعیل، محقّق کَرکی به عنوان نائب امام مهدی (ولایت مطلقه ) در همهٔ شئون اقتصادی، سیاسی و دینی دولت شیعی جدید صاحب اختیار مطلق شد تا آنجا که شخص شاه طهماسب نیز نائب او به‌شمار می‌آمد و او را به مقام شیخ‌الاسلامی نائل کرد. در زمان صفویان، مقام‌های مذهبی شیخ‌الاسلام برای همه‌ی شهرهای بزرگ منصوب شدند.

تغییر اذان

شاه اسماعیل در جریان فتح تبریز، فرمان داد که خطیبان اشهد ان علیا ولی‌الله و حی علی خیرالعمل را در اذان و اقامه وارد کنند.

او در سال ۸۸۷ش پس از ورود به بغداد دستور نبش قبر عبدالقادر گیلانی و ابوحنیفه نعمان بن ثابت را صادر و به جسد آن‌ها اهانت کرد و دستور داد جسد یک سگ را در قبر ابوحنیفه بگذارند.

کشتار علمای اهل سنت

از دیگر اقدامات وی، کشتار فضلا و دانشمندان سنی مذهب بود که حاضر به دست برداشتن از باورهای خود نشدند. برای نمونه می‌توان به شیخ‌الاسلام (تفتازانی) هراتی و حسین بن معین‌الدین میبدی یزدی اشاره کرد.

در شیراز دستور داد که روحانیون سنی جمع شوند و فرمان داد تا خلیفه‌های سه‌گانه (ابوبکر، عمر و عثمان) را دشنام گویند ولی آن‌ها از این کار خودداری کردند و شاه، دستور داد آن‌ها را بکشند.

استفاده از آدم‌خواران و زنده‌خواری

شاه اسماعیل برای نشان دادن تنفر خود از دشمنانش و نیز برای تغییر مذهب مردم به مذهب شیعه عده‌ای قزلباش آدم‌خوار به‌همراه خود داشت که به آن‌ها فرمان می‌داد تا انسان‌ها را زنده یا مرده بخورند. نخستین واقعهٔ آدم‌خواری آن‌ها در ۱۵۰۴ میلادی در مازندران در مصاف با حسین کیا چلاوی یکی از خوانین ثبت شده‌است.

حسین کیا چلاوی با مرادبیک و توابع در اوایل ذیحجهٔ سال مذکور از قلعه بیرون آمدند. و بیش از ده هزار نفر به اسارت درآمده از میان آن‌ها حدود هزار تن کشته شدند و دو تن به اسامی مرادبیک جهانشاه لوی ترکمان و ساتلمیش‌بیک، زنده‌زنده از ته به سر سیخ کشیده شده و کباب شدند و قزلباشان از گوشت آن‌ها تغذیه کردند.

واقعهٔ آدم‌خواری دیگری در سال ۱۵۱۰ در مصاف با ازبکان به سرکردگی شیبک خان ازبک اتفاق افتاد. در این رابطه، نقل شده‌است که: “او را در زیر اجساد ازبکان کشته‌شده یافتند بی زخمی و جراحتی، در حال سرش از تن جدا کردند، نزد نواب کامیاب همایون آوردند. وی پس از احضار سر، جسد پر حسد او را طلب داشت. تیغ‌بندان درگاه، فی‌الحال جسد او را حاضر آوردند و قهرمان صفدر سه ضربت شمشیر بر شکمش زده، فرمود که قورچیان کثیرالاخلاص و ملازمان کثیرالاختصاص هر کس سر نواب همایون ما را دوست می‌دارد، از گوشت بدن این دشمن من قدری میل نماید. بر سر گوشت جسد آن ناپاک به نوعی ازدحام و هجوم عام شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند و (جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشت او را از جمعی که نزدیک‌تر بودند، به مبلغ کلی می‌خریدند و می‌خوردند) و گوشت خام (و حرام با خاک و خون آغشته) را بر وجهی خوردند که بنگیان گرسنهٔ محتاج در وقت در رسیدن کیف بنگ و طغیان جوع، گوشت برهٔ فربه بریان را چنان به‌رغبت تناول ننمایند”

تأسیس گشت تبرائیان

تبرائیان یک گروه گشتی بودند که در کوچه‌ها و بازارها با صدای بلند، مخالفان اهل بیت را لعن می‌کردند و مردم نیز در جواب، ملزم به گفتن کلمهٔ بیش‌باد و کم‌مباد بودند. این امور به‌وسیلهٔ شاه اسماعیل اول و جانشین وی شاه تهماسب یکم الزامی شد و در برخی مناطق نیز همراه با تهدید و فشار بوده و در صورتی‌که شخصی در بیان لعن و نیز در جواب کلمات بیش‌باد و کم‌مباد کوتاهی می‌کرد، او را به قتل می‌رساندند.

شاه اسماعیل دوم اما با آنان موافق نبود. با این‌حال این رسم در دورهٔ زندیان و قاجاریه تا دوران ناصرالدین‌شاه نیز به‌طور غیررسمی ادامه یافت و از عوامل اصلی نفاق بین شیعه و سنی بود.]

تخریب مساجد اهل سنت

اسماعیل یکم مساجد اهل سنت را نابود کرد. تومه پیرس، سفیر پرتغال به چین که در آن زمان به ایران سفر کرده بود در کتاب خود می‌نویسد: «او (شاه اسماعیل) کلیساهای ما را اصلاح می‌کند و خانهٔ همهٔ مسلمانانی که از سنت محمد پیروی می‌کنند خراب می‌کند.»

اعلام جشن ملی عمرکشان

او ۹ ربیع‌الاول سال‌روز کشته شدن خلیفهٔ دوم عمر بن خطاب را جشن ملی عمرکشان اعلام کرد.

جنگ چالدران

پس از سقوط امپراتوری تیموری، شیبک خان ازبک (یکی از نوادگان چنگیزخان که احیای امپراتوری تجزیه‌شدهٔ اجداد خود را در سر می‌پروراند)، به تشویق سلطان بایزید دوم برای نابودی دولت نوبنیاد صفوی از سمت شمال شرقی وارد ایران شد. شاه اسماعیل ابتدا تلاش کرد با فرستادن سفیران حسن نیت به سمرقند او را از ورود به ایران منع کند اما چون نتیجه‌ای نگرفت، به قصد جنگ با شیبک خان به خراسان لشکر کشید و شهرهای دامغان، گرگان و مشهد را آزاد کرد. پس از آن، دو لشکر در نزدیکی شهر مرو رودرروی هم قرار گرفتند و در نبردی سخت، سپاه ایران بر ازبک پیروز شد. پس از آن شاه اسماعیل فرمان داد پوست سر شیبک خان را پر از کاه کنند و آن را به دربار سلطان بایزید عثمانی بفرستند.

اما در همین هنگام با یورش عثمانی‌ها مواجه شد. سلطان عثمانی به‌نام سلطان سلیم یکم که شیعیان را کافر می‌دانست، به قصد اشغال کامل ایران با لشکری عظیم به این کشور لشکرکشی کرد. شاه اسماعیل به قصد دفع حمله عثمانیان که پس از فتح دیاربکر مستقیماً راه تبریز را در پیش گرفته بودند با جمع‌آوری حدود ۵۰ هزار سرباز در مقابل ۲۰۰ هزار سپاه عثمانی به غرب لشکر کشید و به‌رغم کمبود نیرو و استفادهٔ سپاه مهاجم از توپخانه در نبرد چالدران در سال ۸۹۳ خورشیدی آن‌چنان دلیرانه فرماندهی کرد و خود در میدان نبرد جنگید که به‌رغم شکست خوردن، نبرد او در زمرهٔ نبردهای بزرگ تاریخ و از افتخارات ایرانیان محسوب می‌شود.

در این جنگ ۴۹٬۰۰۰ سرباز ایرانی که تنها از سلاح‌های سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده می‌کردند در برابر سپاه دویست هزار نفری عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به‌سختی ایستادگی کرد. ترکان عثمانی در این جنگ قسمت بزرگی از آذربایجان را به اشغال خود درآورند. اشغال بخش‌هایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس یکم ادامه داشت. (البته پس از شاه اسماعیل نیز نبردهای پرشماری بین ایران و عثمانی به‌ویژه در دورهٔ شاه عباس درگرفت و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان تجزیه امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول به درازا کشید)

شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی، ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی به‌ویژه ازبکان و عثمانی‌ها که از خاور و باختر به ایران حمله می‌کردند به‌خوبی مقاومت کند.

مرگ

در ۲۳ مه ۱۵۲۴ شاه اسماعیل درگذشت و در محل آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی در اردبیل به‌خاک سپرده شد. او هنگام مرگ، دو ماه تا سی‌و‌هفت سالگی فاصله داشت و تقریباً بیست‌و‌سه سال سلطنت کرده بود.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *