نوشتهها
طلب آمرزش
طلب آمرزش
صادق هدایت
بادِ سوزانی كه میوزید، خاكوشنِ داغ را مخلوط میکرد و بهصورتِ مسافران میپاشید. آفتاب میسوزاند و میگداخت. آهنگِ یكنواختِ زنگهایِ آهنین و برنجی شنیده میشد كه گامهایِ شُتران با آنها مُرتّب شده بود. گردنِ شترها لنگر برمی…