نوشته‌ها

هنرمند گرسنگی

‎هنرمند گرسنگی فرانتس کافکا ترجمه: علی‌اصغر حداد ‎در دهه‌های اخیر علاقه‌ی مردم به تماشای هنرمندهای گرسنگی به‌شدت رو به کاهش گذاشته است. پیش‌ترها برگزاری هر چه باشکوه‌تر این قبیل برنامه‌ها با مدیریت فردی امری بسیار سودآور بود. ولی امروزه اجرای چن…

نامه به پدر

نامه به پدر Letter to His Father فرانتس کافکا نامه‌ای به پدر که هرگز به دستِ مخاطبش نرسید، نمایان‌گر صادقانه‌ترین کوششی‌ست که نویسنده، زیرین‌ترین لایه‌هایِ روابطِ خانواده‌گی را کاویده و از این منظر، بسیاری از دردمندی‌هایِ جان و روا‌نش را با روی‌کردی روان‌…

بیرق

بیرق کافکا به هنگامِ ساختِ بُرجِ بابِل، نخست کارها طبقِ نظم و قاعده پیش می‌رفت. بله، حتّی چه‌بسا نظمِ موجود بیش از اندازه بود. مسئلهِ راهنماها و مترجمان، سرپناه کارگران و راه‌هایِ ارتباطی، بیش از اندازه فکرها را به خود مشغول کرده بود. چنان‌که…

توصیه به سوارکاران

توصیه به آقایان سوارکار فرانتس کافکا اگر خوب فکرکنی، می‌بینی هیچ چیز نمی‌تواند انسان را وسوسه کند که در مسابقهِ‌ِ اسب‌دوانی نفرِ اوّل شود. وقتی ارکستر شروع به نواختن می‌کند، شور و شوقِ کسبِ عنوان بهترین سوارکارِ کشور بیش از آن است که صبحِ…

شمشیر

شمشیر Sword The فرانس کافکا ترجمه اول با دو تن از دوستان قرار گذاشته بودم یكشنبه به گردش برویم. امّا در ساعتِ مقرر به گونه‌ای نامنتظر خواب ماندم. دوستانم كه مرا همیشه فردی وقت‌شناس دیده بودند، از چنین غیبتی شگفت‌زده شدند، به خانه‌ای كه در آن …

در مستعمره مجازات

در مستعمره مجازات In the Penal Colony In the Penal Settlement فرانتس کافکا ترجمه: عزیز حکیمی‌ افسر به مسافر که با نوعی تحسین به‌دستگاه خیره شده بود، گفت: «وسیلهِ غریبی‌ست.» خودِ افسر البته کاملاً با دستگاه و نحوهِ کارِ آن آشنا بود. به‌…

چادُرنشینان

چادُرنشینان فرانتس کافکا به نظر می‌رسد در دفاع از سرزمینِ‌مان سخت کوتاهی شده است. تا کنون ما به این موضوع توجّهی نداشتیم و کارِ خود را پِی می‌گرفتیم. ولی وقایعِ اخیر اسبابِ نگرانی‌مان را فراهم کرده است. من در میدان‌گاه مقابلِ کاخِ امپراطو…

شغال و عرب

شغال و عرب فرانتس کافکا ما در واحِه {نقطه‌ای سرسبز در میان صحرا}‌ اردو زده بودیم. همراهانِ‌مان خوابیده بودند. قامتِ بلند و سفید عربی از پیشم گذشت؛ به شترها رسیدگی می‌کرد و به خوابگاه خودش می‌رفت. در سبزه‌زار به دراز کشیدم؛ کوشیدم بخوابم؛ ن…

گراکوس شکارچی

گراکوس شکارچی فرانتس کافکا ترجمه صادق هدایت دو بچّه رویِ کُرپیِ {پُلی که رویِ مُرداب بسته شود} بندر نشسته طاس می‌ریختند. مردی در سایهِ مجسّمهِ پهلوانی که قدّارهِ آخته {بیرون‌کشیده‌شده} در دست داشت، رویِ پلّکانِ بنا نشسته روزنامه‌ای می‌خواند. د…

زن و شوهر

زن و شوهر فرانتس کافکا کسب‌وکار به‌طور‌کلّی آن‌قدر خراب است که گاه‌گُداری وقتی در دفتر وقت زیاد می‌آورم، کیفِ مسطوره‌ها {نمونهِ کالا} را برمی‌دارم تا شخصاً سراغِ مشتری‌ها بروم. از جمله، مدت‌ها بود قصد داشتم یک بار هم سراغِ «ن» بروم که قبلاً…

مسخ

مسخ The Metamorphosis فرانتس کافکا ترجمه صادق هدایت مَسخ= تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر- از صورت مردمی بگردانیدن -  Disfigurement - یک روز صبح، همین‌که "گره‌گوار سامسا" از خوابِ آشفته‌ای پرید، در رختخوابِ خود به حشرهِ تمام‌عیارِ عجیب…

پل

پل فرانتس کافکا ‏پُلی بودم سخت و سرد، گسترده به رویِ یک پَرت‌گاه. این سو پاها و آن‌سو دست‌هایم را در زمین فرو برده بودم، چنگ در گِلِ تُرد انداخته بودم که پابرجا بمانم. دامنِ بالاپوشم در دو سو به‌دستِ باد پیچ‌و‌تاب می‌خورد. در اعماقِ پرتگا…

گزیده فرازهای کافکا

گزیده فرازهای فرانتس کافکا * من درونِ قفس هستم . میله‌ها در درونِ من است. * همیشه از موسیقی می‌ترسیدم، چون نمی‌دانستم می‌خواهد مرا به چه دنیایی ببرد! * کتاب باید تبری باشد برای درهم‌شکستنِ دریایِ منجمدِ وجودمان. * دوست‌داشتن را در چشمی بجوی…

میهمان مردگان

میهمان مردگان فرانتس كافكا ترجمه صادق هدایت من پیشِ مُرده‌ها مهمان بودم. مقبرهِ بسیار بزرگ و تمیزی بود. چندین تابوت در آن دیده می‌شد، ولی هنوز جایِ بسیاری باقی بود. دو تابوت، كه درونِ آن‌ها به‌هم‌ریختگیِ بستری را كه تازه ترك گفته باشند، به یاد…

ده داستان کوتاه از فرانتس کافکا

ده داستان کوتاه از فرانتس کافکا دربارهِ تمثیل On Parables بسیاری شکایت می‌کنند که سخنِ حکیمان همیشه تمثیل است و بس، و هیچ کاربردی در زندگیِ روزمره ندارد؛ که یگانه زندگی‌ای است که داریم. هنگامی که حکیم می‌گوید: "برو آن‌جا"؛ مُرادش این نیست که از…