نوشتهها
محلل
محلل
صادق هدایت
چهار ساعت بهغروب مانده، پسقلعه در میانِ كوهها سُوتو كُور مانده بود. جلویِ قهوهخانهِ كوچكی تُنگهایِ دوغ و شربت و لیوانهایِ رنگبهرنگ رویِ میز چیده بودند. یك گرامافون فَكَستنی با صفحههایِ جِگرخراشش آنجا رویِ سَكّو بود قهو…