نوشته‌ها

پل

پل فرانتس کافکا ‏پُلی بودم سخت و سرد، گسترده به رویِ یک پَرت‌گاه. این سو پاها و آن‌سو دست‌هایم را در زمین فرو برده بودم، چنگ در گِلِ تُرد انداخته بودم که پابرجا بمانم. دامنِ بالاپوشم در دو سو به‌دستِ باد پیچ‌و‌تاب می‌خورد. در اعماقِ پرتگا…