اختلال های شخصیتی

اختلالات شخصیتی

اختلالات شخصیتی به سه گروه بر اساس ویژگی ها و علائم مشابه دسته بندی می شوند. بسیاری از افراد مبتلا به یک اختلال شخصیتی علائم و نشانه حداقل یک اختلال شخصیت دیگر را هم دارند.

اختلالات شخصیتی دسته A

دسته اختلالات شخصیتی با تفکر و یا رفتار غیر عادی و عجیب و غریب.

1. اختلال شخصیتی اوهامی
2. اختلال شخصیت اسکیزوئید
3. اختلال شخصیت اسکیزوتایپال.

اختلالات شخصیتی دسته B

دسته اختلالات شخصیتی با تفکر یا رفتار بیش از حد احساساتی و نمایشی و غیر قابل پیش بینی.

1. اختلال شخصیت ضد اجتماعی
2. اختلال شخصیت مرزی
3. اختلال شخصیت نمایشی
4. اختلال شخصیت خودشیفتگی

اختلالات شخصیتی دسته C

دسته اختلالات شخصیتی با تفکر یا رفتار مضطرب و وحشت زده

1. اختلال انزوا طلبی
2. اختلال شخصیتی وابسته
3. اختلال شخصیتی وسواسی جبری.

اختلالات شخصیت دسته یک

اختلالات شخصیت دسته A

دسته اختلالات شخصیتی با تفکر و یا رفتار غیر عادی و عجیب و غریب. لازم نیست تمام علائم و نشانه های ذکر شده برای یک اختلال برای تشخیص در یک فرد دیده شود.

اختلال شخصیتی اوهامی

1. بی اعتمادی فراگیر و سوء ظن به دیگران و انگیزه آنان.
2. باور های غیر موجه که دیگران در حال تلاش برای آسیب رساندن و یا فریبند.
3. سوء ظن ناموجه به وفاداری یا غیر قابل اعتماد بودن دیگران
4. تردید به اعتماد دیگران به دلیل ترس غیر منطقی که دیگران از اطلاعات بر علیه فرد استفاده میکنند.
5. برداشت توهین و یا حمله شخصی از اظهارات بی گناهانه و ساده دیگران.
6. واکنش عصبانیت و یا خصمانه نسبت به توهین دیگران
7. تمایل به کینه توزی
8. سوء ظن مکرر غیر قابل توجیه بی وفایی و خیانت همسر یا شریک

اختلال شخصیتی اسکیزوئید

1. عدم علاقه به روابط اجتماعی و یا بین شخصی، ترجیح تنهایی
2. محدودیت بیان عواطف
3. عدم توانایی لذت بردن در بسیاری فعالیت ها
4. عدم توانایی انتخاب هنجار های اجتماعی
5. ظاهر سرد و یا بی تفاوت نسبت به دیگران
6. کم و یا عدم علاقه به داشتن رابطه جنسی با شخص دیگر

اختلال شخصیتی اسکیزوتایپال

1. لباس پوشیدن، تفکر، باور، گفتار یا رفتار عجیب و غریب
2. تجربه عجیب و غریب ادراکی، مانند شنیدن صدای زمزمه نام خود
3. احساسات تخت و یا واکنش های نامناسب احساسی
4. اضطراب اجتماعی و فقدان یا ناراحتی در روابط نزدیک
5. پاسخ بی تفاوتانه، نامناسب و یا مشکوک به دیگران
6. “تفکر جادویی” – باور تحت تاثیر قرار دادن مردم و وقایع با افکار خود
7. اعتقاد به اینکه حوادث گاه گاه معنای خاص پنهان و پیام دارند.

اختلال شخصيت بدبين و شكاك – قسمت اول

اختلال شخصیت بدبین و شكاك

Paranoid Personality Disorder -PPD

فرد مبتلا به اختلال شخصیتی بدبین و شكاك، به دیگران اعتماد و اطمینان ندارد، شكاك است.

فكر میكند دیگران به او دروغ مى گویند.

راحت مسایلش را با دوستانش، از ترس اینكه آنها مسائل را منتقل میكنند، مطرح نمى كند.

اهل بخشیدن نیست و كینه جوست.

زیادى حساس است و انتقاد را تحمل نمى كند.

در گفتار و نگاه ساده دیگران موارد پنهان و پیچیده برداشت میكند.

حملاتی را به خود از جانب دیگران می بیند كه واقعیت نداشته و سریعاً واكنش انتقامی نشان میدهد.

شك هاى بی مورد متعدد به نزدیكان خود دارد.

معمولاً سرد و با فاصله از دیگران مى ایستد.

كنترل گر و حسود است.

نقش خود را در مشكلات و مجادلات نمى بیند.

نمیتواند آرام و راحت باشد.

لجباز، خشن و اهلِ مجادله است.

مشخصه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت بدگمان ( پارانوئید )، شکاکیت و بی اعتمادی دیرپا به همه افراد است. مسئولیت این احساسات از نظر آنها نه به عهده خود آنها، که بر دوش دیگران است. این بیماران اغلب متخاصم، تحریک پذیر و خشمگین اند. افراد متعصب و جزم اندیش، کسانی که مدارکی دال بر تخلف دیگران از قانون جمع می کنند، افرادی که به همسر خود سوءظن دارند، و اشخاص بد عُنُقی که اهل دعوا و مرافعه اند، اغلب دچار اختلال شخصیت پارانوئید هستند.

بیماران دچار اختلال شخصیت پارانوئید ممکن است در حین معاینه روانپزشکی، رسمی به نظر برسند و از اینکه آنها را مجبور کرده اند که از روانپزشک کمک بگیرند، ناراحت باشند.

تنش عضلانی، ناتوانی از آسوده بودن و منبسط کردن عضلات خود، و نیاز به کاویدن محیط برای یافتن سرنخ‌هایی در آن، ممکن است در این بیماران دیده شود.

حالت عاطفی بیمار اغلب جدی و غیر مطایبه آمیز است.

برخی از پیش فرض‌های آنها در بحث‌ها و جدال‌هایشان ممکن است غلط باشد، اما تکلمشان منطقی و متضمن مقصود است.

در محتوای فکر آنها شواهدی از فرافکنی، پیش‌داوری و گاه افکار انتساب به خود دیده می‌شود.

خصیصه بنیادین اختلال شخصیت پارانوئید،

شکاکیت و بی‌اعتمادی به دیگران است که تظاهرات آن به صورت تمایلی است نافذ و ناموجه

برای تفسیر اعمال دیگران به اعمالی که گویا به قصد تحقیر یا تهدید بیمار انجام شده است.

این تمایل در اوایل بزرگسالی شروع می‌شود و در زمینه‌های مختلفی نمایان می‌گردد.

افراد مبتلا به این اختلال تقریباً همیشه منتظر آن‌اند که دیگران به طریقی آنها را استثمار کنند یا به آنها ضرر برسانند. آنها در بسیاری از اوقات بی هیچ توجیهی، در وفاداری یا صداقت دوستان و همکاران خود تردید می‌کنند.

اغلب حسادت مرضی دارند

و در وفاداری همسر یا شریک جنسی خود بی دلیل شک می‌کنند.

اینگونه بیماران در واقع احساسات خودشان را برون سازی می‌کنند و دفاع مورد استفاده آنها فرافکنی است، یعنی تکانه‌ها و افکاری را که خود دارند و برایشان غیر قابل قبول است، به دیگران نسبت می‌دهند. افکار انتساب به خود و خطاهای ادراکی‌ای که قابل دفاع منطقی است، در این بیماران شایع است.

بیماران مبتلا به این اختلال، حالت عاطفی محدودی دارند و به نظر می‌رسد فاقد هرگونه احساس و هیجانی باشند. آنها از اینکه مستدل و عینی می‌اندیشند، به خود می‌بالند، حال آنکه چنین نیست.

اینها آدمهای گرمی نیستند

و قدرت و منزلت افراد آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد

و به آن دقیقاً توجه دارند و اگر کسی را ضعیف و بیمار بیابند،

یا ببینند که اختلال یا نقصی در وضع و حالش وجود دارد،

به وی با دیده تحقیر می‌نگرند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید ممکن است در موقعیتهای اجتماعی، آدمهایی فعال و کارا به نظر برسند، حال آنکه اغلب دیگران را فقط می‌ترسانند یا افراد را به جان هم می‌اندازند.

اختلال شخصیت شکاک یا PPD – قسمت دوم

شخصیت شکاک PPD

o       اگرچه این افراد همیشه دلایلی برای توجیه شک و بدبینی خود دارند، ولی مشکل ذهن آنها تفسیر غیرمنطقی و نامتناسب آنها است.

o       وجه مشخصه شخصیت شکاک Paranoid Personality Disorder ، به اختصار PPD ، حالت بدبین و شک نسبتاً پایدار و خصومت نسبت به دیگران است.پس زمینه ضمیر ناخودآگاه این افراد قابل اعتماد نبودن دیگران با قصد سودجویی یا صدمه رساندن به او و عدم کفایت خود است و فرد برای مقابله با چنین نگرانی و ترس پناه به یک سری مکانیسم های دفاعی نامناسب و ناخودآگاه می برد، که خود را به صورت شکاکی، حساسیت، اجتناب از نزدیک شدن به دیگران، حالت تدافعی گرفتن، خودبزرگ بینی یا خودمحوری، کینه توزی، لجاجت، انعطاف ناپذیری و ستیزه جویی نشان می دهد.

o       اگرچه این افراد همیشه دلایلی برای توجیه شک و بدبینی خود دارند، ولی مشکل ذهن آنها تفسیر غیرمنطقی و نامتناسب آنها است  (از جمله سیستم فکری همه یا تعمیم دادن). برای مثال اگر همسر فرد در رسیدن به خانه کمی تأخیر کرده باشد، اولین و مهمترین چیزی که به فکر شخص خطور خواهد کرد قرار داشتن همسرش با دیگری است. هر چند این فکر میتواند درست باشد، ولی محتمل ترین علت آن گیر کردن در ترافیک یا خراب شدن ماشین و یا پیش آمدن مسئله غیرمترقبه ای است، مگر اینکه شواهد محتمل تر دیگری برای شک خود داشته باشد. یا اگر وقتی به چند تن از همکارانش نزدیک می شود و آنها ناگهان صحبت های خود را قطع می کنند، تصور می کند که آنها در حال غیبت کردن و یا چیدن توطئه علیه او هستند؛ یا « چرا امروز زود آومد خونه؟ نکنه… »؛ « درو محکم بست که بگه…و… »

o       این افراد اغلب:

i          ــ هرچیز جزئی را غیرعادی و کاسه ای زیر نیم کاسه تلقی کرده و اگر در رابطه با همسرش باشد،  آن را دلیل بر عدم صداقت و یا بی وفایی همسرش می گذارند . چرا آن آقا یا خانم به همسرش خیره شده بود؟ اگر اون حرکت غیرعادی حرکت نکرده بود، که آن فرد اونطوری نگاهش نمی کرد و….

ii         ــ هر نوع انتقاد یا حتی صحبت ساده را به خود گرفته و حمل بر تهدید و تحقیر می گیرند .بسیار حساس و زود رنجند.

iii       ــ تصور می کنند دیگران او را زیر ذره بین گذاشته و بدنبال نواقص و عیوب و ضربه زدن به او هستند .خودمحوری و خود بزرگ بینی.

iv      ــ به راحتی کینه به دل گرفته و تا مدتهای مدیدی آن را فراموش نمی کنند و در مواقع لزوم آن را یادآوری می کنند. یادت هست چند سال پیش خونه مادرم با طعنه گفتی آدم زیاد بخوابه افسرده می شه؟ منظورت این بود که آدم تنبلی هستم و احساس مسئولیت نمی کنم! و….

v        ــ همیشه بدنبال شواهد و دلایلی برای تأیید غیرقابل اعتماد بودن دیگران هستند و تقریباً همیشه چیزی حتی جزئی برای آن پیدا می کنند.

vi      ــ بدلیل عدم اعتماد به دیگران از برقراری رابطه نزدیک و صمیمی پرهیز می کنند. زیرا ممکن است اطلاعات آنها روزی علیه خودشان استفاده شود.  معمولاً دوست صمیمی ندارند و روابط اجتماعی بسیار سطحی و محدودی دارند.

vii     ــ پرخاشگر، ستیزه جو، جر و بحث کننده و معمولاً حسود هستند بدلیل اینکه خود را بی کفایت، ناتوان و کم ارزش می پندارند.

viii   ــ مسئولیت اشتباه و قصور خود را نپذیرفته و در مقابل به گردن دیگران می اندازند.

ix      ــ در کارهایی که به حساسیت و دقت بالایی نیاز است و یا با ارباب رجوع و افراد دیگر سر و کار زیادی ندارند، موفق تر هستند.

o       توجه: نبایستی شخصیت شکاک Paranoid  را با پارانویا Paranoia  که یک بیماری روانی همراه با هذیان است، اشتباه گرفت. هر چند افراد پارانوئید در مواقعی که شدیداً تحت استرس و فشار روانی هستند، ممکن است بطور موقت دچار هذیان نیز شوند. برای مثال مردی که برای مدتهای طولانی دچار PPD  بوده، در پی یک مشکل ریوی و مراجعه به پزشک متوجه می شود که دچار سرطان ریه شده است. اندکی تعد از این قضیه زبان می گشاید که برادرانش، که همگی با هم یک شرکت را می چرخاندند، سعی داشتند سر او کلاه بگذارند و رابطه اش را با سایر اعضاء خانواده قطع کنند.

چندی پس از اینکه این فرد تحت درمان مناسب قرار گرفت و با تشخیص افسردگی، درمانی دارویی نیز دریافت کرد این تفکر هذیانی او کاملاً برطرف شد و دیگر هیچگاه از آن صحبتی به میان نیاورد.

o       افراد با شخصیت PPD دارای تعهد پذیری و مسئولیت پذیری نسبتاً پایینی هستند ولی در سایر خصیصه ها در سطح نسبتاً بالایی قرار دارند.

    الگوی فکری افراد با شخصیت پارانوئید

این افراد غالباً در دوران کودکی، محیط و خانواده ای ناامن و والدین خشمگین و سخت گیر داشته و دائماً تحت انتقاد، تحقیر، سرزنش، سرکوفت و بی مهری قرار داشته اند.

در ضمیر ناخودآگاه و نیمه خودآگاه این افراد مجموعه ای از الگوهای فکری زیر شکل گرفته اند:

i          من نمی توانم به دیگران اعتماد کنم؛

ii         دیگران انگیزه های پنهان دارند؛

iii       اگر مراقب نباشم دیگران من را به بازی خواهند گرفت و یا قصد کنترل من را خواهند داشت؛

iv      همیشه بایستی مواظب دیگران و مراقب خود باشم؛

v        خوبی دیگران ممکن است برای بدست آوردن چیزی باشد؛

vi      اگر به دیگران اجازه دهم آنها از من سوء استفاده خواهند کرد؛

vii     دیگران به عمد قصد تحقیر کردن من را دارند؛

viii   اگر دیگران چیزهایی در مورد من بدانند علیه خودم استفاده خواهند کرد؛

ix      دیگران اغلب یک چیزی را می گویند ولی مقصودشان چیز دیگری است (همیشه کاسه ای زیر نیم کاسه است)؛

x        حتی دوست و افراد نزدیک به من نیز ممکن است خیانت و بی وفایی کنند.

 شیوع و علل شخصیت شکاک

شیوع این اختلال شخصیتی در آمریکا حدود 1% کل افراد بالغ جامعه بوده و در مردان شایعتر از زنان است. هنوز علت دقیق آن بدرستی شناخته نشده است ولی عوامل ژنتیکی (سابقه خانوادگی اختلالات شخصیتی و بیماریهای روانی، خصوصاً اسکیزوفرنی و پارونیا)، پیوند عاطفی ناامن دوران کودکی و تجربیات متعدد شدید و اثرگذار قبلی می توانند در ایجاد آن نقش ایفاء کنند.

 تشخیص و درمان شخصیت شکاک

PPD معمولاً با مشاوره متخصص قابل تشخیص است، اما برای ارزیابی بیشتر معمولاً از تستهای MMPI و یا PPDFQ نیز استفاده می شود. برخلاف تصور گذشته که چندان امیدی به درمان موفقیت آمیز این نوع اختلال وجود نداشت،  امروزه به کمک روان درمانی، خصوصاً الگو درمانی Schema therapy، شناخت رفتار درمانی و… تقویت حرمت نفس و افزایش اعتماد به نفس و فراهم آوردن شرایط مناسب، بهبودهای قابل ملاحظه ای را می توان انتظار داشت.

  سناریوها :

1        خانمی بدون دلیل خاصی بر این باور بود که همسایه هایش با عدم جلوگیری از سر و صدای بازی کودکانشان در راهرو و حیاط قصد اذیت و آزار او را دارند  و این مسئله را با آنها در میان نمی گذاشت. زیرا بر این باور بود که اگر چنین قصدی را نداشتند بایستی خودشان می دانستند که دیوارهای ساختمان بسیار نازک است و صداها به راحتی بداخل خانه ها می رود و موجب ناراحتی دیگران می شود. به همین دلیل شروع به برخوردهای بسیار سرد و گاهی تلافی جویانه (محکم بستن درب ها و…) کرد و حتی با میهمانهای آنها با نگاهی تحقیرآمیز برخورد می کرد  تا اینکه یکی از همسایه ها موضوع را از او جویا شد و علت آن را بیان کرد.

با وجود توضیح و معذرت خواهی و رعایت بیشتر همسایه ها تغییری در رفتار او پیدا نشد. او دائم بر سر بچه های خود داد و فریاد می زد و به همین دلیل میان همسایه ها به جیغ جیغو معروف شده بود. به بهانه اینکه مدارس نقش تعلیم و تربیتی شان را بدرستی ایفاء نمی کردند، مدارس فرزندانش را چند بار عوض کرده بود و…

2        خانمی بر این باور بود که درخت کاج همسایه عمداً در آنجا کاشته شده بود تا درخت پس از اینکه خوب بزرگ شد جلوی دید او را بگیرد تا معلوم نشود همسایه اش چه کارهای بدی انجام می دهد.

3        همسایه به فرد گفت که اگر ممکن است کیسه زباله خود را داخل سطل زباله بگذارد زیرا حیوانات آن را متلاشی می کنند و چهره کوچه و بوی محل برای حداقل مدتی ناخوشایند می شود. فرد با معذرت خواهی و جواب مثبت ادامه داد اگر همه مشکلات این بود دنیا آباد می شد!!. همین خانم وقتی یکی از همسایه هایش شکایت می کرد که در موقع باز کردن درب ماشین به ماشین او صدمه رسانده است گفت: خوب مقصر خودتون هستید که ماشین تون رو زیاد نزدیک ماشین من پارک کرده بودید!

4        من یک خارجی هستم و همه از خارجی ها بدشان می آید، پس همه از من متنفرند.

بیشتر در: اختلال شخصيت بدبين و شكاك

روانشناسی بالینی

دکتر سید اصغر ساداتیان

دکتر ماهیار آذر

اختلال شخصیتی اسکیزوتایپال یا شبه شیزوفرنی - قسمت اول

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

یا شيزوفرنى گونه

Schizotypal Personality Disorder

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال حتی به نظر افراد غیر متخصص هم بسیار عجیب و غریب می آیند.

تفکر جادویی، عقاید منحصر به فرد، افکار انتساب به خود، خطاهای ادراکی، و مسخ واقعیت همگی جزء زندگی هر روزه فرد اسکیزوتایپی است.

این اختلال در قریب 3 درصد از جمعیت پیدا می شود.

نسبت جنسی آن معلوم نیست. در بستگان تنی (بیولوژیک) بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی، بیشتر از گروه های شاهد (کنترل) است و میزان همگامی دوقلوهای تک تخمکی از نظر ابتلا به آن بیش از دو قلوهای دو تخمکی است.

تشخیص

اختلال شخصیت اسکیزوتایپی را بر اساس تفکر، رفتار، و ظاهر منحصر به فرد بیمار تشخیص می دهند.

گرفتن تاریخچه ممکن است دشوار باشد، چون ارتباط و مکالمه بیمار، غیر معمول است.

الف) نواقصی در روابط اجتماعی و بین فردی که مشخصه آن، بروز رنج و مشقتی حاد در روابط صمیمانه و کاهش قابلیت داشتن این روابط و نیز تحریفات شناختی یا ادراکی و نیز نامتعارف بودن رفتار است، به طوری که این الگوی نافذ و فراگیر از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های مختلف به چشم آید، که علامت اش وجود لااقل پنج تا از موارد زیر است:

(1) افکار انتساب به خود؛ نه هذیان های انتساب به خود

(2) اعتقادات عجیب یا افکار جادویی که بر رفتار اثر بگذارند و با هنجارهای برآمده از خرده فرهنگِ فرد همخوانی نداشته باشند (مثل خرافاتی بودن، اعتقاد به غیب بینی، دور آگاهی (تله پاتی)، یا «حس ششم»؛ در کودکان و نوجوانان به صورت تخیلات یا اشتغالات ذهنی غریب).

(3) تجارب غیر معمول ادراکی، از جمله خطاهای ادراکی جسمی.

(4) تفکر و تکملی عجیب (مثلاً مبهم، حاشیه پردازانه، استعاره ای، با شرح و تفصیل مفرط، یا قالبی).

(5) شکاکیت یا فکر بدگمانانه.

(6) حالت عاطفی نابجا یا محدود.

(7) رفتار یا وضع ظاهری عجیب، نامتعارف،‌ یا مخصوص به خود.

(8) فقدان دوستان صمیمی یا مورد اطمینان، بجز بستگان درجه اول.

(9) اضطراب مفرط در میان جمع به طوری که با آشنا شدن هم کاهش نیابد؛ این اضطراب بیشتر به ترس توأم با بدگمانی فرد مرتبط است نه به قضاوت منفی در مورد خودش.

ب)منحصراً در سیر اسکیزوفرنی،‌ اختلال خلقی با خصایص روانپریشانه، سایر اختلالات روانپریشانه، یا یکی از اختلالات نافذ رشد پیدا نشده باشد.

نکته: اگر این ملاک ها پیش از شروع اسکیزوفرنی وجود داشته باشند.

قید «پیش مرضی» را باید افزود،‌ مثلاً «اختلال شخصیت اسکیزوتایپی (پیش مرضی)»  در اختلال شخصیت اسکیزوتایپی،‌ تفکر و نحوه ارتباط برقرار کردن،‌ مختل شده است.

بیماران اسکیزوتایپی گرچه اختلال فکر واضحی ندارند، اما تکلمشان متمایز یا ویژه است، ممکن است معنایش را فقط خودشان بفهمند، و اغلب نیازمند تفسیر است.

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی نیز مثل بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است از احساسات خود باخبر نباشند؛ اما به کشف احساسات دیگران بویژه حالات عاطفی منفی ای مثل خشم، بسیار حساس اند. آنها ممکن است افکاری خرافی داشته باشند یا مدعی غیب بینی و داشتن سایر قدرتهای فکری و بصیرتهای ویژه باشند.

جهان درونی آنها ممکن است پر از ترس ها و تخیلات کودکانه و نیز رابطه با افرادی خیالی و تصوری باشد که آن ها را به وضوح می بینند. ممکن است اعتراف کنند که خطای ادراک یا درشت بینی (ماکروپسی) دارند و افراد را مثل آدم های چوبی یا چیزی شبیه آن می بییند. آنها روابط بین فردی مخدوشی دارند و ممکن است اعمال نامناسبی از آنها سر بزند. در نتیجه، آدم هایی منزوی اند و دوستی ندارند یا بسیار کم دارند.

این گونه بیماران ممکن است برخی از خصایص اختلال شخصیت مرزی را هم از خود نشان دهند. در واقع می شود این دو تشخیص را همزمان نیز در کسی مطرح کرد.

بیماران دچار اختلال شخصیت اسکیزوتایپی اگر تحت فشار روانی واقع شوند، ممکن است از حال عادی خارج شوند و علایم روانپریشی پیدا کنند، اما مدت این علایم معمولاً کوتاه است. در حالات شدید، بی لذتی و افسردگی شدید هم ممکن است وجود داشته باشد.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی را به لحاظ نظری از بیماران دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید و دوری گزین بر این اساس می توان افتراق داد که در رفتار، تفکر، ادراک، و نحوه ارتباط و مکالمه مبتلایان به اسکیزوتایپی غرابتهایی وجود دارد که در دو دسته دیگر نیست؛ همچنین در سابقه خانوادگی اسکیزوتایپی ها، اسکیزوفرنی به وضوح دیده می شود که این هم شاید مبنای دیگری برای تمایز آنها از افراد اسکیزوئید و درون گزین باشد.

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی نیز به خاطر نداشتن روانپریشی قابل افتراق اند. در اینها اگر هم علایم روانپریشی ظاهر شود، گذرا و پراکنده خواهد بود.

بیمارانی هستند که هم ملاک های اختلال شخصیت اسکیزوتایپی را دارند و هم واجد ملاک های اختلال شخصیت مرزی اند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید نیز مشخصه شان شکاکیت است،‌ اما آن رفتار غریبی را که در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی دیده می شود، ندارند.

شخصیت اسكیزوتایپی - قسمت دوم

شخصیت اسكیزوتایپی

(Schizotypal Personality Disorder)

 

 تعریف این اختلال شامل غرابت طولانی مدت در تفكر، ادراك، ارتباطات و رفتار است ـ غرابتی آنقدر شدید كه مورد توجه قرار گرفته، اما به‌اندازه‌ای جدی نیست كه تشخیص اسكیزوفرنی را ایجاب كند، درواقع بسیاری از آشفتگی‌هایی كه مشخصة اختلال شخصیت اسكیزوتایپی هستند، هرچند به صورت خفیف‌تر، اما مشابه همان علایمی هستند كه در میان افراد اسكیزوفرنیك مزمن دیده می‌شود. با این وجود، یكسان تلقی كردن كامل این اختلال با اسكیزوفرنی اشتباه خواهد بود؛ زیرا مادامی كه آشفتگی‌های روان شناختی و پیش آگهی مورد توجه هستند تفاوت در شدت اختلال اهمیت زیادی دارد

جای تعجب ندارد كه این افراد نیز اغلب در پرسشنامة سنجش گرایشات «اسكیزوتایپی» نمرات بالاتر از میانگین می‌گرفتند محققان مذكور این افراد را با عنوان «اسكیزوتایپ‌های شاد» توصیف كردند

اختلال شخصیت اسكیزوتایپی حدود 3 درصد از جمعیت عمومی را دربرمی‌گیرد و در این میان هم احتمال بروز معیارهای تشخیصی در مردان بیشتر است.

علائم:

(1) عقاید انتساب (به جز هذیان انتساب)،

(2) باورهای عجیب یا تفكر سحرآمیز كه بر رفتار تأثیر گذاشته و با هنجارهای مربوط به خرده فرهنگ، سازگاری ندارد (به عنوان مثال، خرافه‌پرستی، اعتقاد به غیب بینی، تله‌پاتی و «حس ششم» در كودكان و نوجوانان، خیال پردازی‌های عجیب و غریب و یا اشغال ذهنی)؛

(3) تجربیات ادراكی نامعمول از جمله توهمات جسمی؛

(4) تفكر و گفتار عجیب (به عنوان مثال: اشارات مبهم، استعاری، پیچیده، و یا كلیشه‌ای):

(5) بدگمانی و تفكر پارانویید؛

(6) عواطف نامناسب و محدود:

(7) رفتار و یا ظاهر عجیب، نامتعارف و خاص؛

(8) فقدان دوست نزدیك و قابل اعتماد به جز وابستگان درجه اول

(9) اضطراب اجتماعی شدید كه در حالت آشنایی هم برطرف نمی‌شود و بیشتر با ترس‌های پارانویید مرتبط است تا با قضاوت‌های منفی در مورد خود.

(10)میزان نابهنجاری‌های جسمی خفیف در دست و پا و سر و بی‌نظمی‌های انگشت‌نگاری در میان این افراد بیش از افراد طبیعی و مبتلایان به سایر اختلالات شخصیت است.

علل تحت تأثیر عوامل ژنتیكی است. (میزان وقوع این اختلال در میان وابستگان نَسُبی بیماران اسكیزوفرنیك بیش از میزان آن در میان وابستگان افراد مبتلا به سایر اختلالات روانی است.)

عوارض داروهای ضدجنون در كوتاه‌مدت اثرات جانبی كمتری دارند ولی هنوز از پیامدهای استفاده‌ مداوم از این داروها در درازمدت آگاهی نداریم.

مشخص شده است كه هرچه موارد روان پریشی به مدت بیشتری درمان نشده باقی بمانند،‌ پیش آگهی در درازمدت بدتر خواهد شد. بنابراین،‌ عدم توفیق در پیشگیری از وقوع اولین دوره روان پریشی در فردی كه در برابر آن آسیب‌پذیر است، ممكن است عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد.

اضطراب اجتماعی غالباً در اختلال اسكیزوتایپی مشهود است.

روش درمان درمان شناختی ـ رفتاری

نخستین گام عبارت است از تشخیص شناخت‌های تحریف شدة مراجع.

هدف اصلی این است كه به مراجعان آموزش داده شود كه به صورت عینی محیط خود را مورد ارزیابی قرار دهند نه اینكه صرفاً بر واكنش‌های ذهنی خود، اتكا نمایند. تا افكار نامناسب را نادیده گرفته و به پیامدهای تداوم كاركرد در نظام‌های اعتقادی غیرواقع بینانه بیاندیشند.

شناخت درمانی بیشترین كاهش را در آنچه كه به عنوان خصیصه‌های نابهنجار می‌شناسیم ایجاد كرده بود، به‌ویژه در رابطه با طبقات اسكیزوتایپی.

افزایش تناسب اجتماعی:آموزش مهارت‌های اجتماعی از طریق شكل‌دهی رفتار و گفتار مناسب و آموزش دادن به مراجع برای شناسایی پاسخ‌های نامتناسب خودش‌، به انجام می‌رسد. در همین حال،درمانگر به مراجع كمك می‌كند تا یك شبكه حمایتی و ایمن اجتماعی را به منظور بهبود تعاملات اجتماعی‌اش ایجاد نماید.

داروهای ضدجنون:

هنگامی كه داروهای ضدجنون برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسكیزوتایپی تجویز می‌گردد وضعیت آنها غالباً بهتر می‌شود. داروهای ضدجنون‌تر مانند:

  • كلوزاپین و اولانزاپین در كوتاه‌مدت اثرات جانبی كمتری داشته باشند،‌ ولی ما هنوز از پیامدهای استفاده مداوم از این داروها در درازمدت آگاهی نداریم.
  • هالو پریدول به‌میزان قابل توجهی علایم اختلال وسواسی ـ جبری، افسردگی،‌ اضطراب، خصومت، طرز فكر پارانویید و تكانشگری در میان بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسكیزوتایپی را كاهش می‌دهد.

اختلال شخصیتی اسکیزویید یا مردم گریز- قسمت اول

اختلال شخصیت اسکیزویید

Schizoid Personality Disorder

تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوئید در بیمارانی مطرح می شود که الگوی همیشگی زندگیشان انزوای اجتماعی است.

آنچه در آنها بسیار مشهود است، این است که از تعامل های انسانی ناراحت می شوند.

درونگرایند، و حالت عاطفی ایشان کُند و محدود است.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید را دیگران، آدمهایی نامتعارف،‌ منزوی و تکرو میدانند.

میزان شیوع اختلال شخصیت اسکیزوئید به درستی تعیین نشده، ولی ممکن است در ٧.٥ درصد ازجمعیت عمومی وجود داشته باشد.

نسبت جنسی این اختلال نامعلوم است، اما در برخی از مطالعات، نسبت مرد به زن را در این اختلال، دو به یک گزارش کرده اند.

افراد مبتلا به این اختلال، بیشتر جذب مشاغل انفرادی می شوند که مستلزم حداقل تماس با دیگران است. خیلی از اینها شبکاری را بر کار روز ترجیح می دهند، چون دیگر مجبور نخواهند بود با افراد زیادی برخورد داشته باشند.

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید، در بدو معاینه روانپزشکی ممکن است به نظر برسد از چیزی ناراحتند. آنها به ندرت تماس چشمی را تحمل می کنند. مصاحبه گر در می یابد که این گونه بیماران دلشان می خواهد مصاحبه هرچه زودتر تمام شود. حالت عاطفی آنها محدود، سرد، یا به نحو نابجایی جدی است. اما بالینگرِ دقیق، در پس این سردی و نجوشی، ترس بیمار را می تواند ببیند.

شاد و شنگول بودن برای بیمار کار سختی است. او سعی می کند خود را به زور اهل شوخی و مطایبه نشان دهد، اما این تلاش ها خام و نابجا به نظر می رسد.

تکلم بیمار، هدفمند است، اما او بیشتر، جوابهایی کوتاه به سوالها می دهد و سعی می کند در صحبت کردن پیشدستی نکند. این گونه بیماران گاه صنایع ادبی غیر معمول، مثلا استعاره های غریب به کار می برند. آنها ممکن است شیفته اشیای بی جان یا مفاهیم ماورای طبیعی باشند.

در محتوای ذهنی آنها احساس صمیمت ناموجهی نسبت به کسانی که خوب نمی شناسند یا مدت زیادی ندیده اند، ممکن است وجود داشته باشد.

وضعیت هشیاری و شناخت این گونه بیماران سالم است؛ حافظه شان خوب کار می کند؛ و از ضرب المثل ها، تفسیری انتزاعی ارائه می دهند.

ملاک های تشخیصی

الف) گسستگی از روابط اجتماعی و محدود بودن طیف احساسات و هیجانهای ابراز شده در روابط بین فردی، به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های مختلف به چشم آید، که علامت اش وجود لااقل چهار تا از موارد زیر است:

1. نه میلی به برقرار کردن روابط صمیمی و نزدیک داشته باشد و نه از این گونه روابط لذت ببرد، از جمله عضویت در یک خانواده.

2. تقریبا همیشه فعالیتهای انفرادی را ترجیح می دهد.

3. به داشتن روابط جنسی با کس دیگر هیچ علاقه ای نداشته یا علاقه بسیار کمی داشته باشد.

4. از هیچ کاری لذت نبرد، یا فقط از کارهای معدودی خوشش بیاید.

5. بجز بستگان درجه اول هیچ دوست صمیمی یا مورد اطمینانی نداشته باشد.

6. به تمجید یا خرده گیری دیگران بی اعتنا و بی تفاوت به نظر برسد.

7. سردی هیجانی، بی اعتنایی، یا حالت عاطفی تخت از خود نشان دهد.

ب) منحصراً در سیر اسکیزوفرنی، اختلالی خلقی با خصایص روانپریشانه، سایر اختلالات روانپریشانه، یا یکی از اختلالات نافذ رشد پیدا نشده باشد،‌ و ناشی از اثرات جسمی مستقیم یک بیماری طبی عمومی نباشد.

نکته: اگر این ملاک ها بیش از شروع اسکیزوفرنی وجود داشته باشند قید «پیش مرضی» را باید افزود، مثلا «اختلال شخصیت اسکیزوئید (پیش مرضی)».

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید اشخاصی سرد و نجوش به نظر می رسند

که خویشتن دار و گوشه گیر هستند و هیچ توجهی به اتفاقات روزمره و علایق سایر افراد نشان نمیدهند.

آنها ظاهری آرام، منزوی، و غیر معاشرتی دارند.

سرشان در لاک خودشان است و به هیچ وجه نیاز یا اشتیاقی به داشتن پیوندهای عاطفی با دیگران نشان نمی دهند.

آنها از همه دیرتر به تغییرات مد در جامعه تن می دهند.

تاریخچه زندگی این افراد نشان می دهد که به امور انفرادی علاقه دارند و در مشاغل یک نفره و غیر رقابت طلبانه ای که برای دیگران غیر قابل تحمل است، با موفقیت به کار می پردازند.

زندگی جنسی آنها ممکن است منحصراً در خیال طی شود و ایجاد روابط جنسی پخته را هر بار به وقتی دیگر موکول کنند.

مردانی که به این اختلال مبتلایند، ممکن است هیچ وقت ازدواج نکنند،‌ چون نمی توانند با کسی صمیمی شوند؛ اما زنهای مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید ممکن است منفعلانه به ازدواج با مردان پرخاشگر که خواهان چنین زنهایی هستند، تن دهند.

افراد مبتلا به این اختلال شخصیت معمولا هیچ وقت نمی توانند خشم خود را مستقیماً ابراز کنند. اما می توانند در امور فارغ از روابط انسانی، مثل ریاضیات و نجوم، سرمایه عاطفی قابل توجهی صرف کنند. همچنین ممکن است دلبستگی بسیاری به حیوانات پیدا کنند.

اینها اغلب مجذوب مدهای غذایی و بهداشتی (مثل گیاه خواری و خام خواری)، نهضت های فلسفی و طرح های مربوط به بهبود وضعیت اجتماعی می شوند؛ خاصه طرحهایی که به هیچ وجه مستلزم دخالت و نقش فعال خود فرد نیست.

گرچه افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید به نظر می رسد که در لاک خود فرو رفته اند و روزها به افراط غرق در رویا می شوند، اما قابلیت شناخت واقعیت را به هیچ وجه از دست نداده اند.

از آنجا که اعمال پرخاشگرانه جای چندانی در مجموعه واکنشهای معمول آنها ندارد، اگر با تهدید یا خطری (خواه واقعی و خواه تصوری) روبه رو شوند، اکثر اوقات یا غرق در خیالات همه توانی می شوند، یا به تسلیم و رضا تن می دهند.

این گونه افراد اغلب سرد و تودار به نظر می رسند‌.

اما گاه اندیشه هایی به راستی خلاق و ابتکاری به ذهنشان خطور می کند که می توانند آنها را بپرورانند و در اختیار دیگران بگذارند.

وجه افتراق اختلال شخصیت اسکیزوئید از اسکیزوفرنی، اختلال هذیانی و اختلال خلقی همراه با خصائص روانپریشانه، این است که در اختلالات مزبور بر خلاف اختلال شخصیت اسکیزوئید، علایم روانپریشانه مثبت، نظیر هذیان و توهم دیده می شود.

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید علی رغم اینکه در بسیاری صفات با مبتلایان به اختلال شخصیت اسکیزوئید اشتراک دارند، اما روابط اجتماعیشان بیشتر است، سابقه پرخاشگری کلامی دارند، و بیشتر ممکن است احساسات خود را به دیگران فرافکنی کنند.

بیماران دچار اختلال شخصیت وسواسی – جبری و نیز بیماران دچار اختلال شخصیت دوری گزین گرچه از نظر محدود بودن حالت هیجانی کاملا شبیه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید هستند،‌ اما تنهایی برای آنها ملال آور است، سابقه غنی تری از نظر روابط ابژه ای دارند،‌ و به اندازه اسکیزوئید ها دچار در خود ماندگی و عزلت لذتبخش آن نمی شوند.

تفاوت اصلی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی با بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید به لحاظ نظری در این است که افراد اسکیزوتایپی از لحاظ غرابت ادراک، فکر، رفتار، و روابط اجتماعی، شباهت بیشتری به بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی دارند.

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزین هم گرچه افرادی منزوی و گوشه نشین اند،‌ اما عمیقاً دلشان می خواهد در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند، حال آنکه این مشخصه در بیماران اسکیزوئید به هیچ وجه وجود ندارند.

تفاوت اختلال شخصیت اسکیزوئید از اختلال درخودماندگی (اوتیستیک) و سندرم آسپرگر این است که در دو اختلال اخیر شدت تخریب تعاملات اجتماعی و رفتارها و علایق قالبی بیشتر است.

درمان اسکیزوئید 

شخصیت اسكیزوئید - قسمت دوم

شخصیت اسكیزوئید

 (Schizoid Personality Disorder)

 

تعریف اختلال شخصیت اسكیزوئید سندرمی است كه در برخی ویژگی‌ها با اختلال اسكیزوتایپی اشتراك دارد. نشانه اصلی اختلال شخصیت اسكیزوئید نقص در توانایی برقراری روابط اجتماعی است كه در عدم تمایل به مشاركت اجتماعی، بی‌تفاوتی نسبت به تمجید و انتقاد، عدم حساسیت نسبت به احساسات دیگران و یا فقدان مهارت‌های اجتماعی خود را نشان می‌دهد. افراد مبتلا به این اختلال اگر هم دوستان نزدیكی داشته باشند. تعداد آنها بسیار اندك است. آنها منزوی، تودار و گوشه‌گیر هستند. دیگران آنها را «در هاله‌ای از ابهام» می‌بینند. شیوع آن در مردان بیش از زنان است.

علائم:

یك الگوی نافذ انفصال از روابط اجتماعی و دامنه‌ محدودی از بیان عواطف در موقعیت‌های بین فردی، كه در اوایل بزرگسالی شروع شده و در طیف گسترده‌ای از موقعیت‌ها ظاهر می‌شود، و در چهار مورد ( و یا بیشتر) از موارد زیر آشكار می‌گردد:

(1) تمایلی به برقراری رابطه نزدیك با دیگران ندارد و از آن لذت نمی‌برد، از جمله عضویت در خانواده‌اش؛

(2) تقریباً همیشه فعالیت در تنهایی را برمی‌گزیند؛

(3) فاقد تمایل به برقراری رابطه‌ جنسی با فردی دیگر است و یا تمایل اندكی به این امر دارد؛

(4) از فعالیت‌های بسیار معدودی لذت می‌برد؛

(5) به جز افراد و بستگان درجه اول، دوست نزدیك و فرد قابل اعتمادی در زندگی ندارد،

(6) نسبت به تمجید و انتقاد دیگران بی‌تفاوت است.

(7) از نظر عاطفی سرد، بی‌تفاوت و یا بی‌احساس است.

علل: ‌عوامل ژنتیكی به گرایشات شخصیت اسكیزوییدی كمك می‌كنند. (احتمال وقوع این اختلال در خانواده‌های بیماران اسكیزوفرنی بیشتر است.)

عوارض: غالباً فقدان مهارت‌های اجتماعی، موفقیت شغلی و اجتماعی آنان را محدود می‌كند. 

روش درمان درمان شناختی ـ رفتاری

یك هدف عمده آن كاهش انزوای اجتماعی مراجع و تسهیل رشد روابط صمیمانه با دیگران است و شناسایی عواطف و واكنش‌های عاطفی دیگران و در نتیجه افزایش توانایی همدلی مراجع با دیگران است.

درمان در منزل: آموزش دادن اینکه چگونه باید با واكنش‌های مثبت، منفی و خنثی دیگران برخورد كند، می‌تواند از طریق ایفای نقش و تكلیف خانگی، صورت گیرد.

درمان اختلال شخصیت اسکیزوئید – قسمت سوم

درمان اسکیزوئید

Schizoid treatment 

1. مقدمه

• اختلال شخصیت اسکیزوئید دارای علائم منفی شبیه به اسکیزوفرنی است.
o فقدان لذت، anhedonia
o فقدان عاطفه، blunted affect
o فقدان انرژی.

کسانی که به دنبال درمان اند، باید هر دو گزینه دارو درمانی و روان درمانی را پیگیری کنند.

2. دارو درمانی

در ابتدا، دوزهای پایین آنتی سایکوتیک های آتیپیک، atypical antipsychotics مانند :
o ریسپریدون risperidone
o الانزاپین olanzapine
برای کاهش اجتناب اجتماعی social deficits و کمبود عاطفه blunted affect استفاده می شد.

بررسی های اخیر نشان داده است که آنتی سایکوتیک های آتیپیک برای درمان اختلالات شخصیتی اسکیزوئید بی اثر بوده اند. در مقابل،داروی آمفتامین جایگزین substituted amphetamine، و ولبوترین (بوپروپیون)( Wellbutrin (bupropion هنوز هم برای درمان فقدان لذت استفاده می شود.

• داروهای لاموتریژین، Lamotrigine و SSRI ها، TCAS، MAOI ها و هیدروکسی Hydroxyzine ممکن است به اضطراب اجتماعی social anxiety موجود در افراد مبتلا به اسکیزوئید کمک کند.
هرچند ، اضطراب اجتماعی، مشکل اصلی افراد اسکیزوئید نیست.

روان درمانی حمایتی، Supportive psychotherapy نیز، هم در حالت بستری و هم درمان سرپایی توسط یک متخصص آموزش دیده، که در زمینه هایی از قبیل:
o مهارت های مقابله، coping skills
o بهبود مهارت های اجتماعی، social skills
o تعاملات اجتماعی، social interactions
o ارتباطات communication
o حرمت نفس self-esteem
تخصص دارند استفاده می شود.

• مودافینیل Modafinil هم در درمان برخی از علائم منفی اسکیزوئید، مانند: جدا شدن detachment و سردی و کناره گیری aloofness موثر است.

 

3. مساله بی تفاوتی

• افراد اسکیزوئید تمایلی به تفاوت ها ندارند و بیشتر بی تفاوت برخورد میکنند.
o بی تفاوتی هایی که باعث ناتوانی انتخاب میگردند،
o بی تفاوتی هایی که باعث فقدان نشانه ها و علایق زیست محیطی میگردند، environmental cues
o بی تفاوتی هایی که عملکرد و تجربه آنها را محدود می کند.

درک آنها از رویدادهای متنوع، تنها باعث افزایش ترس از صمیمیت میگردد. آنها روابط میان فردی خود را محدود می کنند. interpersonal relationships
o سردی و کناره گیری آنها، باعث از دست دادن فرصت هایی برای اصلاح مهارت های اجتماعی شان میگردد. social skills
o سردی و کناره گیری آنها، باعث عدم پیگیری و تعقیب مؤثر موارد میگردد.
o سردی و کناره گیری آنها، باعث روابط محدود میگردد.

4. گروه های اجتماعی

• شرکت در گروه های اجتماعی ممکن است به اسکیزوئید کمک کند. Socialization groups
استراتژی های آموزشی Educational strategies که در آن افرادی که اسکیزوئید دارند، احساسات مثبت و منفی خود را شناسایی میکنند، نیز موثر است.  چنین شناسایی احساسات، به آنها کمک می کند تا موارد احساسی خود را دریابند. تفاوت ها و اشتراکات بین احساسات خود و دیگران را بفهمند.  با احساسات افراد دیگر ارتباط برقرار کنند.
این کارها می تواند به اسکیزوئیدی ها کمک کند تا با جهان خارج همدلی empathy کنند.

5. درمان کوتاه مدت

• سازش نزدیکتر . closer compromise
مفهوم “سازش نزدیک” بدان معنی است که بیمار اسکیزوئید تشویق به تجربه حالت های میانه بین افراط در نزدیکی عاطفی، و تفریط در خود تبعیدی و اجتناب دائمی گردد.
 عدم تزریق واقعیت های بین فردی و رابطه ای،باعث فقر تصویر و برداشت فرد اسکیزوئید از خود می گردد.
o برداشت فرد اسکیزوئید از خود به طور فزاینده ای خالی و تبخیر و پوچ می شود،  تا جایی که فرد به احساس غیر واقعی بودن خودش می رسد.

برای ایجاد یک تعامل سازگار،  برای غنی سازی خود،
برای ارتباط با دیگران، برای ایجاد یک احساس واقعی بودن ،
فرد باید تشویق شود تا ریسک های بیشتری را بپذیرد:
ریسک مبادلات بیشتر،  ریسک ارتباطات بیشتر، ریسک به اشتراک گذاری ایده ها،
ریسک به اشتراک گذاری احساسات، و ریسک به اشتراک گذاری اقدامات.

سازش نزدیکتر یعنی:
قرار نیست که فرد بر آسیب پذیری اضطرابش غلبه کند و فايق آید،
بلکه خود را با اضطراب موجود بیشتر انطباق دهد، اضطراب خود را اصلاح کند و اضطراب خود را اداره کند..
فرد باید باور کند که اضطراب اجتناب ناپذیر است، اما باید باور کند که اضطراب قابل کنترل است،
فرد باید باور کند که هیچ گونه توهم آسیب پذیری و اضطراب دائم وجود ندارد.
عامل محدود کننده نقطه ایست که خطرات ناشی از صمیمیت، او را از پا بیاندازد،
و فرد دوباره مجبور به عقب نشینی شود.

• کلاین ( Gary Klein (born 1944 نشان داد که :
o بیماران باید مسئولیت ریسک و در معرض خطر خود را بپذیرند،  در درمان و در زندگی شخصی خود، ابتکار عمل به خرج دهند،راه حل پیشنهاد دهند.
o درمانگر باید تاکید کند که او دارد از نظرات بیمار برداشت میکند. تاکید کند که او در حال خواندن ذهن بیمار نیست. تاکید کند که تحمیلی در دستور کار نیست. تاکید کند که به سادگی در حال بیان یک موقعیت است.  تاکید کند که کارش یک فرمت و روند درمانی ثابت است. درمانگر باید توجه بیمار را به این نکته جلب کند که: کار اصلی بیمار در خارج از محدوده اتاق روان درمانی، و در دنیای واقعی است.

6. درمان دراز مدت

• عبور از میان working through

• کلاین Klein نشان داد که “عبور از میان” دومین قدم طولانی مدت در کار روان درمانی بیماران اسکیزوئید است.
• اهداف “عبور از میان” اساساً تغییر روش های قدیمی خود است، o تغییر احساس، o تغییر تفکر، o مقاوم شدن و خلاصی در برابر آسیب پذیری، آسیب پذیری نسبت به احساسات و افکار قدیمی خود.

o یک روش درمانی جدید بنام «یادآوری احساسی» remembering with feeling
فرد باید با احساسات خود، ظهور و وجود خود کاذبش را در دوران کودکیش به یاد بیاورد، باید شرایط و ممنوعیت هایی که بر آزادی او تحمیل شده بود، را به یاد بیاورد، باید اینگونه احساست از تجارب گذشته خودش را با حضور و شرکت دیگران، و نه موجودی تنها، به یاد بیاورد. باید چند نظر هم در باره دیگرانِ حاضر در آن یادآوری، بدهد،  نباید مواضع فردیت و جدا تافتهِ اسکیزوئیدی نسبت به تاریخ داشته باشد.

اگر هدف درمان کوتاه مدت، “سازش نزدیک”، کمک به درک اینکه چه کسی به نظر می رسند،

و چگونه میتوانند متفاوت عمل می کنند، باشد،

هدف درمان بلند مدت، “یادآوری احساسی”، کمک به درک اینکه

چه کسی واقعا هستند، و چگونه انسانی هستند، میباشد.

• هدف از این کار،این نیست که بیمار بطور ناگهانی یک راز پنهان را کشف کند،  یک زندگی کامل تشکیل دهد و با استعدادها و خلاقایت های داخل خود زندگیش را بازسازی کند. این کار یک فرآیند آهسته و آرامی است. فرآیندی است که فرد باید خود را از سلول های «افسردگی ناشی از طرد شدگی»، رها و آزاد سازد. باید بدنبال کشف یک پتانسیلی باشد که آن نوع خاص افسردگی را پاک کند.

کار بر روی «افسردگیِ ناشی از طرد شدگی» یک فرایند پیچیده و طولانی است. این کار می تواند یک تجربه فوق العاده دردناک باشد.درد ناشی از شرایطی که او باید به یاد بیاورد و آنها را احساس کند. برای این کارِ دردناک، باید عزاداری و سوگواری کند. عزاداری برای از دست دادنِ توهماتی که فرد از حمایتِ کافی برخوردار بوده است! عزاداری برای یافتن خودِ واقعی، نه خودِ خیالی! عزاداری و سوگواری برای از دست دادنِ یک هویت، یک هویت از خودِ کاذب، خودِ کاذبی که فرد آنرا ساخته و با او همیشه زندگی و مذاکره کرده است.

از بین بردن خودِ کاذب، تنها راهی است که بیمار بتواند با دیگران تعامل کند و شناخته شود. از بین بردن خودِ کاذب، تنها راه نجات از اختلالِ اسکیزوئید است.

ازدواج با افراد اسکیزویید - قسمت چهارم

ازدواج با افراد اسکیزویید Schizoid

ازدواج با این افراد، نتیجه ای جز جدایی نخواهد داشت. حتی اگر این جدایی، طلاق عاطفی باشد. متاسفانه افراد مبتلا به اختلال شخصیت اعتقادی به درمان ندارند، چون فکر می کنند عادی هستند.

این رفتارها برای فرد قابل قبول بوده و مقاوم به تغییر و غیر قابل انعطافند. نداشتن حس همدردی با دیگران و وجود مشكلات بین فردی در ایجاد صمیمیت و نیز اختلافات و نا آرامی در محیطهای كاری از مشخصات این افراد هستند.

چون این اختلال اغلب به وسیله متخصصان به راحتی تشخیص داده نمی شود، بنابراین ارتباط آن از نظر سبب شناسی برای سایر جنبه های سلامتُ در نظر گرفته نشده و چه بسا این اختلال روند درمان سایر بیماری ها را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد.

تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوئید در بیمارانی مطرح می شود که الگوی همیشگی زندگیشان انزوای اجتماعی است.

آنچه در آنها بسیار مشهود است، این است که از تعامل های انسانی ناراحت می شوند. درونگرایند، و حالت عاطفی ایشان کُند و محدود است.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید را دیگران، آدمهایی نامتعارف،‌ منزوی و تکرو میدانند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید افرادی منزوی هستند که با هیچ کس رابطه ندارند یا روابط آن ها بسیار محدود است، آن ها هیجانات عادی نشان نمی دهند و از فعالیت های مختلف لذت روحی یا فیزیکی زیادی نمی برند.

اسکیزوئید ها ترجیح می دهند بیشترین وقت خود را تنها باشند و به مشاغل و تفریحاتی بپردازند که ملزم به تعامل با دیگران نباشند.

این افراد اگر تماس اجتماعی نسبتا اندکی داشته باشند، می توانند در شغل خود موفق و موثر باشند، با این حال ترجیح می دهند از دیگران دور باشند و شغل های انفرادی پیشه کنند. نه تحسین و نه ایرادگیری، آن ها را تحت تاثیر قرار نمی دهد و فعالیت های فکری و مکانیکی مثل بازی های ریاضی یا کامپیوتری را به تجربه های زندگی واقعی ترجیح می دهند.

آن ها تقریبا در همه ی جوانب زندگی از روابط اجتماعی گریزان هستند و در شرایط میان فردی، هیجان ها و احساسات بسیار محدودی نشان می دهند. مهارت های اجتماعی این افراد هرگز رشد نکرده اند یا به علت بلا استفاده ماندن، کارایی و توان خود را از دست داده اند.

خجالتی بودن در کودکی ممکن است پیش نیاز اختلال شخصیت اسکیزوئید در بزرگسالی باشد. بدرفتاری و غفلت در کودکی نیز در افراد مبتلا به این اختلال نسبتا شایع است.

اگر با مردی اسکیزوئید نامزد یا ازدواج کرده باشید احتمالا یک پایتان در منزل و یک پایتان در مراکز مشاوره خواهد بود و از این که مردی سرد و بی روح، بی علاقه به روابط جنسی و عاشقانه مرسوم میان زوجین، و بی توجه دارید شاکی خواهید بود. او احتمالا احساسات شما را درک نمی کند و وقتی به دلیل بی توجهی اش ابراز ناراحتی می کنید، تعجب می کند!

این افراد آرام، مردم گریز، درون گرا و غیر اجتماعی هستند و ضمن كناره گیری و عدم دخالت در امور روزمره، به دیگران چنان اهمیتی نمی دهند و شاید اگر مختصر ذوق ادبی هم داشته باشند، با برداشتی سطحی از این بیت مشهور عارفانه، پیوسته زمزمه می كنند:

دلا خوكن به تنهایی كه از تن ها بلا خیزد

سعادت آن كسی دارد كه از تن ها بپرهیزد

همین وضعیت آنهاست كه باعث می شود، غیر از بستگان درجه یك، دوستان نزدیك یا محرم خاصی نداشته باشند و علاوه بر آن هیچ میلی نیز برای ایجاد روابط نزدیك با دیگران در خود احساس نكنند.