تیپ های شخصیتی

تیپ های شخصیتی

Personality Types

تیپ شخصیتی به اشخاصی اشاره می‌کند که چندین صفت یا ویژگی مشترک دارند.

در حالت غیررسمی ممکن است خود شما در ارتباط با تیپ شخصیتی طبقاتی را در ذهن داشته باشید،مانند: تیپ مدیر، تیپ ورزشکار، تیپ مادرانه، تیپ سوسول و تیپ خورهٔ تکنولوژی و غیره.

اگر بخواهیم هر یک از این تیپ‌های غیررسمی را تعریف کنیم، برای هر یک از آن‌ها مجموعه‌ای از ویژگی‌های متفاوت را در نظر خواهیم گرفت.

در طول سالیان طولانی، روان‌شناسان برای طبقه‌بندی شخصیتها به انواع تیپ‌ها، روش‌های بسیاری را مطرح کرده‌اند.

مثلاً روان‌شناس سوئیسی کارل یونگ بر این باور بود که مردم یا درون‌گرا هستند و یا برون‌گرا.

اشخاص برون‌گرا معاشرتی هستند و به بیرون خود توجه دارند. اما اشخاص درون‌گرا، تودار هستند.

به طور کلی این طبقه‌بندی‌ها ناکافی هستند و نمی‌توانند تفاوت‌های شخصیتی را نشان بدهند.

به همین دلیل درجه‌بندی مردم بر پایهٔ فهرستی از ویژگی‌ها، در مقایسه با طبقه‌بندی آن‌ها به دو یا سه تیپ شخصیتی، اطلاعات بیشتری را در اختیار می‌گذارد.

نظریه انواع شخصیت

نظریه شخصیت نوع A و B، دو نوع شخصیت متضاد است.

در این نظریه، شخصیتی که رقابتی تر، برونگرا، بلند پرواز، بی تاب و تهاجمی باشد، برچسب نوع A، و شخصیت آرام تر با برچسب نوع B بیان می شوند.

دو متخصص قلب که این تئوری را بنا نهادند، به این باور رسیده بودند که شخصیت نوع A، شانس بیشتری برای ابتلا به بیماری های عروق کرونر قلب دارد.

در پی نتایج حاصل از مطالعات بیشتر و اختلاف قابل توجه در مورد نقش بودجه صنعت تنباکو، برخی در رد محدود یا کامل ارتباط بین نوع شخصیت و بیماری عروق کرونر نظر دادند.

با این وجود، این تحقیق اثر قابل توجهی در توسعه رشته روانشناسی داشته، و روانشناسان در چگونگی تاثیر تیپ روانی و سلامت جسمانی تحقیق کردند.

تیپ A

این نظریه افراد تیپ A را این طور توصیف میکند: بلند پرواز، به شدت سازمان یافته،بسیار آگاه، حساس، بی تاب، بیش از توان خود کار میکنند،مضطرب، فعال، و جدی در مدیریت زمان هستند.

مردم با شخصیت نوع A اغلب بسیار موفق و اعتیاد به کار دارند، متوجه مهلت های مهم هستند، و از تاخیر و تردید بیزارند.

اکثر مردم این نوع  شخصیت را خوب نمی دانند؛ چون ایشان مشهور به یکدنگی، جزمی، و مستمر استرسی می باشند.

(1) آنها سازمان یافته هستند.
(2) آنها برنامه ریزند.
(3) آنها بهترین خود را به همه کارها اختصاص میدهند.
(4) آنها پرشورند.
(5) آنها نمی خواهد بیش از حد وابسته. باشند.
(6) آنها زندگی هدفمندی دارند.
(7) آنها هیچ گاه جواب را رد نمی پذیرند.

افراد خطرناک دارای رفتار نوع A، از طریق سه علامت عمده بیان می شوند:

(1) حوادث حتی جزئی باعث رفتار خصومتی ایشان می گردد.
(2) بی صبرند و فوریت های زمانی باعث تحریک و خشم ایشان می گردد.
(3) انگیزش رقابتی باعث استرس می شود.

تیپ B

افراد نوع B متضاد شخصیت نوع A هستند.

افراد نوع B طبق تعریف، سطح استرس پایین تری دارند.

معمولا کار را به طور پیوسته انجام می دهند، ممکن است از دستاوردشان لذت ببرند،اگر چه تمایل آنها بیشتر به بی اعتنایی است.

درهنگام رقابت کمتر به برد و باخت اهمیت می دهند و بیشتر تمرکز خود را به بهره گیری از بازی، صرف نظر از برنده شدن می دهند.

بر خلاف افراد نوع A که شخصیت چند شغلی دارند،افراد نوع B بیشتر به کارهای خلاقیتی از قبیل نویسندگی، مشاوره، درمانگری، و بازیگری تمایل دارند.

با این حال، مدیران شبکه و سیستم های کامپیوتری، استادان و قضات به احتمال زیاد افراد نوع B هستند.

این شخصیت ها از کاوش در ایده ها و مفاهیم لذت می برند.

تیپ D

شخصیت نوع D ، یک مفهوم مورد استفاده در زمینه روانشناسی پزشکی است،تمایل مشترک ایشان به سمت عواطف منفی ( نگرانی، تحریک پذیری، دل تنگی)و بازداری اجتماعی ( سکوت و عدم اعتماد به نفس) تعریف شده است.

حرف D از کلمه distressed بمعنی مضطرب است.

افراد با شخصیت نوع D تمایل به افزایش احساسات منفی در همه زمان ها و شرایط دارند.

ایشان تمایلی برای به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دیگران، به دلیل ترس از طرد و مخالفت ندارند.

تحقیقات نشان داده که بین نوع شخصیت و سرطان و بیماری عروق کرونر قلب رابطه وجود دارد.

نوع شخصیت به عنوان یک عامل خطر برای بیماریها عمل می کند و با سایر عوامل خطر، مانند سیگار کشیدن و وراثت هم نشین است.

از لحاظ آماری ثابت شده است که رفتار درمانی می تواند به میزان قابل توجهی احتمال سرطان یا بیماری عروق کرونر قلب را کاهش دهد.

در مقابل، روانکاوی می تواند احتمال ابتلا به سرطان و بیماری عروق کرونر قلب را به شدت افزایش دهد.

مطالعات نشان می دهند که بیماری بدنی و بیماری روانی هر دو از یکدیگر نشات می گیرند.

اختلالات روانی از علل فیزیکی بوجود می آیند، و به همین ترتیب، اختلالات جسمی از علل روانی بوجود می آیند.

هر چند برای نوع شخصیت A نتوانسته اند یک رابطه مستقیم و قوی بین صفات انسانی و بیماری عروق کرونر قلب نشان دهند،

اما انواع دیگر شخصیت ها تاثیر قوی در هر دو بیماری سرطان و بیماری عروق کرونر قلب را ثابت کرده اند.

کدهای هالند  Holland Codes

کدهای هالند یا تم شغلی هالند (RIASEC)، یک نظریه مشاغل و انتخاب شغل بر اساس نوع شخصیت است.

این کدهای شخصیت شناسی توسط روان شناس جان ل. هالند توسعه داده شد.

هر حرف یا کد مخفف یک “نوع” خاص شخصیت است:

Realistic واقع گرا (عمل کننده)، Investigative جستجو گر (متفکران)، Artistic هنری (آفریننده)، Social اجتماعی (یاران)،Enterprising متهورانه (ترغیب کننده)، Conventional قراردادی (سازمان دهندگان)

پروفسور جان جانسون از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا راه دیگری از طبقه بندی ، شش نوع را از طریق نقش های اجتماعی کهن پیشنهاد کرد :

“شکارچیان (واقع گرا)، شمن (جستجو گر)،صنعتگران (هنری)، شفادهندگان (اجتماعی)، رهبران (متهورانه)، و نگهبانان (قراردادی ).

نظریه های مهم شخصیت

نظریه های مهم شخصیت
از روانشناسان بنام

Personality

• شخصیت را می‌توان آن الگوهای معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار تعریف کرد که سبک شخصی فرد را در تعامل با محیط اجتماعی و مادی‌اش رقم می‌زنند.  به عبارت دیگر شخصیت شامل ویژگی‌های نسبتاً با ثبات و پایدار است که در توصیف آن‌ها از صفاتی همچون زودرنج، مضطرب، پر حرف، درونگرا و برون‌گرا و غیره استفاده می‌شود.

 

 تعریف شخصیت

• شخصیت یعنی «مجموعه‌ای از رفتار وشیوه‌های تفکر شخص در زندگی روزمره که با ویژگی‌های بی همتا بودن، ثبات (پایداری) و قابلیت پیش بینی» مشخص می‌شود.

  گوردن آلپورت، بهترین تعریف در مورد شخصیت ارایه داده است. او اشاره می‌کند که، شخصیت، سازمان بندی پویایی در درون فرد است و شامل آن دسته از نظام‌های روانی – فیزیکی که رفتار و تفکر او را تعیین می‌کند. از این تعریف چندین نکته قابل استنباط است.

بر پایه تعاریف بالا نکاتی دربارهٔ اصطلاح شخصیت روشن می‌شود:

i. بی همتایی و تفاوت: شخصیت یک فرد بی‌همتاست و در عین بعضی مشابهت‌ها، هیچ دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.
ii. ثبات داشتن (پایداری): اگر چه افراد در شرایط و محیط‌های گوناگون در ظاهر رفتار متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلاً چندین دهه) رفتار  و واکنش و همچنین شیوه تفکر آنها دارای یک در ثبات نسبی دائمی است.
iii. قابلیت پیش بینی: با توجه کردن و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص می‌توان سبک رفتاری و تفکری افراد را با احتمال زیاد پیش بینی کرد.  قابلیت پیش بینی رفتار با «ثبات در رفتار» رابطه متقابل دارد.

از تعریف گوردن آلپورت می‌توان دریافت:

i. شخصیت مجموعه‌ای از عناصر است و به عنوان یک نظام با یکدیگر در رابطه هستند.
ii. شخصیت مفهومی روانی، در قالب یک کلیت فیزیکی دارد.
iii. علت تعامل انسان با جهان شخصیت است.
iv. تعامل فرد نتیجه ویژگی‌های شخصیتی و موقعیتی است.
v. تجلی شخصیت به دو روش رفتار و تفکر است.

• شخصیت می‌تواند سازگار و یا ناسازگارانه باشد.
o «ناسازگاری» زمانی مطرح می‌شود که افراد قادر نباشند تفکر و رفتار خود را با محیط و تغییرات آن تطبیق دهند.
o سازگاری یا عدم سازگاری ارتباط نزدیکی با «انعطاف‌پذیری» دارد.
 

یک شخصیت سالم با وجود ثبات و پایداری به میزانی از انعطاف‌پذیری بهره می‌برد.  اما افراد ناسازگار در برخورد با موقعیت‌هایی که واکنش به آنها مستلزم تغییرات و تصمیمات جدید است، تفکر و رفتار انعطاف‌ناپذیری از خود بروز می‌دهند؛  بنابراین، اختلال شخصیت یعنی «رفتارهای ناسازگار و انعطاف‌ناپذیر در برخورد با محیط و موقعیت‌ها».

روان‌شناسی شخصیت

• روان‌شناسی شخصیت، اندیشه‌ها، احساس‌ها و رفتار‌هایی را بررسی می‌کند که سبک منحصر به فرد تک تک انسان‌ها برای ارتباط با دنیا را تشکیل می‌دهند.  آن‌ها به تفاوت‌های شخصی علاقه مند هستند و تلاش می‌کنند تا همهٔ فرایندهای روان‌شناختی را با یکدیگر ترکیب و ادغام کنند و از کل شخص، یک توضیح منسجم را ارائه دهند.

• اختلالات شخصیت عبارتند از مجموعه اختلال‌های روان شناختی که ویژگی اصلی آن‌ها رفتارهای خشک و غیرقابل انعطاف است. 

این رفتارها به اشخاص آسیب می‌رساند، چون مانع سازگاری آن‌ها با الزام‌های زندگی روزانه می‌شود و روابط آن‌ها را با دیگران مختل می‌سازد.

• اختلال یا نابهنجاری بر اساس چهار خصیصه تعریف شده است که عبارتند از:

۱- پریشانی و تجربه عذاب هیجانی یا جسمانی، در زندگی متداول
۲- اختلال و کاهش توانایی فرد در انجام امور روز مره به طوری که نتواند کارهایش را به نحو مطلوب انجام دهد.
۳- به مخاطره انداختن خود و دیگران با کارهایی که انجام می‌دهند.
۴- از لحاظ اجتماعی و فرهنگی غیرقابل قبول باشد.

اشخاصی که به اختلال‌های شخصیتی دچار هستند، صفات شخصیتی ناسازگارانه دارند و این صفت‌ها آن‌قدر ژرف و عمیق حکاکی شده‌اند که در برابر هرگونه تغییر و دگرگونی مقاومت می‌کنند.  در بیشتر مواقع این اشخاص گمان می‌کنند دیگران باید تغییر کنند تا با آن‌ها مطابقت داشته باشند و نه بر عکس.

اشخاص مبتلا به اختلال‌های شخصیت خود و دنیا را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که برایشان به شدت ناراحت‌کننده است و یا توانایی آن‌ها را برای زندگی عادی از بین می‌برد.
تجربه‌های ناسازگارانهٔ آن‌ها از خودشان و دنیا از کودکی و نوجوانی آغاز می‌شود و به‌تدریج و در همه جا بر زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد.
اختلال‌های شخصیت انواع مختلف دارد و اندیشه، احساسات، و رفتارهای مورد تجربهٔ شخص بسته به نوع اختلال شخصیت می‌تواند متفاوت باشد.
شخصیت می‌تواند سازگار و یا ناسازگار باشد و این ارتباط نزدیکی با «انعطاف‌پذیری» دارد.

اختلال شخصیت یعنی «رفتارهای ناسازگار و انعطاف‌ناپذیر در برخورد با محیط و موقعیت‌ها»

عوامل به وجود آورنده شخصیت

o شخصیت ساختهٔ وراثت و محیط است.
o انسان با ویژگی‌های ژنتیکی خاصی به دنیا می‌آید، و از آن پس سر و کار او با محیط اطراف خود خواهد بود.
o محیط نقش مهمی در شکل دهی شخصیت دارد.  نمونه‌های روشن برای تاًثیر محیط بر شخصیت، کودکانی هستند که به تصادف در جنگل‌ها یا در انزوا رشد کرده‌اند. 

برای مثال یک کشیش هندی به نام سینگ در جنگل‌های هندوستان دو دختر را یافت و آن‌ها را با خود به خانه برد. بر اساس گزارشِ سینگ این دو کودک در هنگام یافته شدن هیچگونه از رفتارهای انسانی را نداشتند.  چهار دست و پا راه می‌رفتند، زوزه می‌کشیدند، از اجتماع گریزان بودند، تحریک پذیری آن‌ها زیاد بود و روی هم رفته رفتار آن‌ها مانند محیط شان بود.

o آنچه در دنیای امروز تأکید بیشتری بر روی آن می‌گردد این است که تأثیر پذیری انسان‌ها از محیط بسیار قوی تر از تأثیر ژنتیکی است.

عوامل رفتار

i. ژنتیک
ii. آدمهای اطراف در محیط و تربیت
iii. تجربه‌های کودکی و نوجوانی
iv. سبک زندگی
v. جامعه – اجتماع
vi. تفاوتها – ویژگی‌ها
vii. ارزشها و باورها
viii. انگیزش
ix. استعداد و توانمندی
x. هوش – مزاج
xi. بحرانها – زمان
xii. رشد
xiii. ادراک – هوشیاری
xiv. احساس – هیجان
xv. تحصیل

شرح مختصری از رویکردها:

• روانکاوی Psychoanalysis و روان پویشی Psychodynamic

نخستین رویکرد درباره شخصیت در واپسین سال های قرن نوزده توسط فروید مطرح شد.
نظریه پردازی های فروید چنان با اهمیت و گسترده بود که نه تنها در روانشناسی، بلکه در فرهنگ و جامعه نیز نفوذ پیدا کرد، بگونه‌ای که آن را یک انقلاب شبیه آنچه داروین با نظریه تکامل ارائه کرد دانسته‌اند.

تقریباً تمام نظریه‌های شخصیت که در سال های پس از فروید روی کار آمدند مدیون دیدگاه او هستند.

در واقع نظریه‌های بعدی شخصیت یا در مقام گسترش و پالایش نظریه او بوجود آمدند، نظیر نظریه‌های همچون یونگ ، آدلر ، هورنای و دیگران و یا در مقام مخالفت بوجود آمدند.

• رویکرد تیپ شناسی Type Theories

o صاحب نظران قدیمی‌ترین طبقه بندی تیپ شناختی را به بقراط و جالینوس از حکمای یونان باستان نسبت داده‌اند. 

بقراط جسم را دارای چهار نوع دموی ، بلغم ، صفرا و سودا تصور می‌کرد Four Temperaments و برای هر یک از آنها ویژگی‌هایی را تصور می‌کرد.

o در قرن بیستم و با گرایش روان شناسی به سوی علمی شدن کوشش‌هایی در کارهای کرچمر و شلدون Sheldon به عمل آمد تا این طبقه بندی جنبه علمی بخود بگیرد.  ولی با وجود تمام تلاش‌ها به سبب انتقادات صحیحی که به آنها وارد شد، اعتبار علمی آنها کاهش یافت.

• رویکرد رفتاری Behavioral

o رویکرد رفتاری که در کارهای اسکینر و به تبعیت از بنیان گذار آن واتسون منعکس شده است که توجه خود را با رفتار عینی قابل مشاهده و محرک بیرونی معطوف می‌دارد.
اسکینر می‌کوشد تا شخصیت انسان را از طریق پژوهش در آزمایشگاه بجای درمانگاه مطالعه کند.  او مخالف روانکاوی است.

• رویکرد یادگیری اجتماعی Social Learning

o رویکرد یادگیری اجتماعی که بیشتر در کارهای آلبرت بندورا و جولیان راتر مشاهده می‌شود، بسط رویکرد رفتارگرایی اسکینر است. 

آنها نیز روان کاوی را رد و بر رفتار عینی تاکید می‌ورزند.

ولی نکته اختلاف آنها این است که به متغیرهای شناختی درونی نیز اعتقاد دارند، چیزی که در نظام اسکینر مطلقاً جایی ندارد.

• رویکرد تحلیل عاملی (صفات) Traits

o رویکرد تحلیل عاملی که بیشتر در کارهای آلپورت ، کتل ، آیزنک تجلی یافته است، بر این عقیده است که شخصیت شامل مجموعه‌ای از صفت‌ها یا کیفیات متمایز کننده یک شخص است که می‌توان آنها را از طریق تحلیل عاملی (نوعی روش آماری پیشرفته) مشخص نمود. 

با توجه به اینکه این نظریه‌ها بر نقش صفت‌های بنیادی در ساختار شخصیت تاکید دارند، به آنها نظریه‌های صفات نیز می‌گویند.

• رویکرد شناختی Cognitive

o رویکرد شناختی در شخصیت بر شیوه‌هایی که مردم توسط آنها به شناخت محیط و خودشان می‌پردازند، تاکید می‌ورزد. 

اینکه آنها چگونه ادراک می‌کنند، ارزیابی می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و مسائل را حل می‌کنند. 

این رویکرد در کارهای بسیاری از روان شناسان شناخت گرا بخصوص در کارهای جورج کلی منعکس شده است.

• رویکرد انسان گرایی Humanistic

o رویکرد انسان گرایی بیشتر در کارهای آبراهام مزلو و کارل راجرز منعکس شده است. 

آنها با رویکردهای روان کاوی و رفتارگرایی مخالف بودند.  این رویکرد و نظریه پردازان آن بر فضایل و آرزوهای انسان، اراده آزاد آگاهانه و خود شکوفایی تاکید دارند. آنها تصویری زیبا و خوش بنیانه از انسان معرفی می‌کنند، برعکس روانکاوی.

• رویکرد حیطه محدود (نوار باریک) Narrow Band Theory

o نظریه پردازان شخصیت عموماً دستیابی به جامعیت یا کامل بودن را به عنوان یکی از هدفهای اصلی نظریه پردازی در نظر می‌گیرند. 

اما هیچ کدام از نظریه‌های موجود را نمی‌توان بدرستی جامع دانست.  به علاوه داشتن چنین هدفی می‌تواند غیر واقع بینانه باشد.

o برخی روان شناسان پیشنهاد می‌کنند که برای رسیدن به درک کاملتری از شخصیت نیاز داریم که تعدادی نظریه جداگانه وضع کنیم که هر کدام گستره محدودی داشته باشد و بر یک وجه محدود و باریک شخصیت تاکید ورزد.

o در حال حاضر این نوع گرایش بیشتر شده و در کارهای کسانی نظیر دیوید مک کللند David McClelland، ماروین زاکرمن Marvin Zuckerman و آرنولد باس Arnold H. Buss و رابرت پلامین Robert Plomin منعکس و قابل مشاهده است.

o نظریه دیوید مک کللند سه عامل انگیزشی را در انسان معرفی می‌نماید که هرکس می‌تواند درجات مختلفی از هرکدام را داشته باشد و در یکی غالب باشد.

نیاز به موفقیت: یعنی تلاش در به ثمر رساندن هر کاری محول شده و کسب موفقیت و درخشیدن.
نیاز به موفقیت تقریباً ۸۰٪ نیروی محرک و انگیزشی تمام افراد است.
افرادی که این نیاز در آنها غالب است، اهل قمار و برد و باختهای بزرگ نیستند و موفقیت خودرا بر پایه شانس قرار نمی‌دهند و تلاش می‌کنند تا مسئولیت امور را خود در اختیار داشته باشند هرچند از پذیرفتن کارهای ساده یا بسیار سخت یا شانسی اجتناب می‌ورزند.
نیاز به قدرت: نیاز به کسب اختیار و اقتدار. تمایل افراد برای کنترل بقیه به گونه‌ای خارج از تمایل آنها.
نیاز به ارتباطات: تمایل به ایجاد دوستی و کسب حمایت و ایجاد روابط صمیمی با دیگران. تمایل افراد برای ایجاد ارتباط متقابل و دوستانه با دیگران.

• نظریه زیست شناختی Biological Basis of Personality

o نظریه‌های زیست شناختی شخصیت Personality Biological Theories جایگاه ویژه ای در متون روان‌شناسی جهان دارد. 

اما به نظر می‌رسد در متون فارسی، توجه به شخصیت از دیدگاه‌ زیستی، به استثنای تلاش‌های پراکنده، همواره مورد غفلت بوده‌ است.

o گرایش ذهنی (به ویژه روان کاوی) در تحلیل رفتار آدمی، سال‌های متمادی گرایش غالب در میان روان شناسان جهان و ایران‌ بوده است.

هر چند این گرایش، در چند دهه اول قرن بیستم، در کشورهای غربی نیز بر حوزه علوم رفتاری سایه افکنده بود؛ اما پس از دهه‌های ۱۹۵۰-۱۹۶۰ به تدریج جای خود را به‌ گرایش‌های عینی داد.
o رویکرد زیست شناختی به شخصیت و نیز رفتار از جمله این گرایش هاست.

اینک نظریه‌های زیست شناختی‌ شخصیت بر پایه‌های علمی محکمی تکیه زده است؛ پایه هایی که‌ بدون تلاش و پافشاری افرادی مثل هانس آیزنک، جفری‌گری، نیومن، رابرت کلونینجر و دیگران نمی‌توانست شکل گیرد.

کدام ویژگی ها منتقل می شوند؟

o اما برای پاسخ به اینکه کدام ویژگی ها منتقل می شوند؟ برخی نظریه پردازان به سرشت رفتاری (تفاوت رفتاری) افراد پرداختند.

سه نوع سرشت مستقل؛ اجتماع پذیری، هیجان پذیری و سطح فعالیت می باشد که به آنها صفات، سرشت و یا سنخ گفته می شود.

o برخی از مولفان اذعان داشتند که «سرشت فراتر از تنها یک دسته نشانه های اولیه، به صورت مواد خام عمل می کنند که سرانجام شخصیت از آن بدست می آید»

o حتی فراتر از این می توان گفت که سنخ های سرشتی در واقع نقش «قالبی» را ایفا می کنند که ویژگی های شخصیتی را شکل می دهند.

o شواهدی تحقیقاتی نشان می دهد که سه طبقه شخصیتی فوق الاشاره از بدو تولد وجود دارد، در طی زندگی تداوم می یابد و بر امور گوناگون تاثیر می گذارد.

اجتماع پذیری:

o بر اساس این ویژگی، افراد در روی پیوستاری از اجتماع آمیزی و اجتماع گریزی قراردارند، که همان کودکان آسان و دشوار در برخورد در محیط اجتماعی می باشند، که با ویژگی برونگرایی و درون گرایی در بزرگ سالی همپوشی دارند.

o در یک مطالعه طولی در طی ۳۰ سال نشان داده شد که پسران خجالتی در مقایسه با همسالان خود دیرتر ازدواج می کنند، دیرتر به ثبات شغلی می رسند و دستاورد شغلی کمتری دارند.  دختران نیز در مقایسه با همسالان خود به احتمال کمتری الگوی معمول ازدواج، تربیت فرزندان و خانه داری را دنبال می کنند.

هیجان پذیری:

همان میزان و سطحِ برانگیختگی فیزیولوژیکی افراد در پاسخ به محرک هایِ محیطی (ترس ،خشم…) است.  سخت یا آسان برانگیختگیِ افراد ذاتی می باشد.

سطح فعالیت:

تحقیات صورت گرفته نشان از ارثی بودن سطح فعالیت افراد  دارد. 

افراد از لحاظ فعالیت و جنب و جوش متفاوت هستند. 

مطالعات نشان داده که احتمال پُر فعال شدنِ کودکانِ دارای والدین پُر فعال، ۱۰ برابر کودکانی است که چنین والدینی ندارند.

وراثت و شخصیت

امروزه، روشهای مختلفی برای تعیین سهم وراثت در شخصیت به کار برده می شود.

هدف تکنیک ها بررسی شباهت های ژنتیکی و مشترک در ارتباط های نسبی و ارائه مدل ریاضی برای ساختار توارثی انسان ها است. 

روش هایی مانند شجره نامه یک نفر از یک دودمان به عنوان فرد شاخص تعیین می شود، سپس اطلاعات تمامی بستگان جمع آوری می شود تا میزان ظهور ویژگی های فرد شاخص با دیگران را بدست آورند. 

دوقلوهای همسان که بیشترین الگو شباهت ژنتیکی را دارند و روش مطالعه فرزند خواندگی با والدین زیستی نیز دیگر روش بررسی تاثیر وراثت در شکل گیری شخصیت هستند.

فروید و شخصیت

دیدگاه زیگموند فروید درباره شخصیت

فروید شخصیّت را مرکب از سه دستگاه (سیستم) یا سه سطح می‌داند:

1 – “نهاد” که تابع اصل لذّت است.

2 – “من” که با واقعیّت سر و کار دارد.

3 – “منِ برتر” یا “فرامن” که جنبهٔ اجتماعی شخصیّت را می‌رساند.

این سه سطح ظاهراً از هم جدا هستند ولی با هم کار می‌کنند و رفتار آدمی تقریباً همیشه نتیجهٔ عمل این سه است.

  1. نهاد نیرویی است که از غرائز و از هر کیفیّت روانی دیگر که به ارث برده شده تشکیل یافته است و هر کس هنگام زادن آن را با خود به دنیا می‌آورد و تمام عمر را بگفتهٔ فروید با آن بسر می‌برد. نهاد به فعالیّت می‌پردازد تا با رفع نیازمندی‌ها حالت خستگی و ناشی از زندگی را از بین ببرد. این عمل نهاد یعنی سعی در کاستن یا از بین بردن تنیدگی و جلب راحتی و خوشی را فروید اصل لذّت می‌خواند و نهاد را تابع آن می‌داند. نهاد هیچ اصل و قاعدهٔ دیگری نمی‌شناسد. از موازین اخلاقی و قیود اجتماعی بکلی بی‌خبر است. از این رو در کمال آزادی و در صورت لزوم با کمال شدّت و خشونت در جستجوی بر آوردن خواهش‌های خود و کسب لذّت و خوشی است. با این همه بر خلاف عقیدهٔ رایج، نهاد همیشه منبع فساد و بدی نیست و با آنچه به نفس اماره تعبیر می‌شود فرق دارد. این نیروی نهاد است که آدمی را برای رفع احتیاجات اولیهٔ زندگی به فعالیّت وا می‌دارد، و ضمناً چون تابع اصل لذّت است با مصرف کردن انرژی حیاتی از ناراحتی‌ها می‌کاهد و تعادل حیاتی را برقرار می‌سازد. نهاد البته خواهش‌های نامقبول و بیجا و احیاناً زیان بخشی هم دارد ولی او تنها عامل فعال نیست تا آدمی را بی‌بند و بار بگذارد که هر چه می‌خواهد بکند، بلکه همیشه با دو سطح دیگر شخصیّت هستند آمیخته و در کار است. فقط در کودکان خردسال که هنوز از اصل واقعیّت خبر ندارند و بعضی بیماران روان پریشی است که یکه تاز میدان است.
  1. “من” اصل واقعیّت، دلخوشی خیالی به خودی خود تنیدگی را از بین نمی‌برد و ایجاد آسایش و خوشی نمی‌کند. در آدم گرسنه تصور غذا شاید تا حدودی از تنیدگی بکاهد ولی نمی‌تواند گرسنگی را رفع کند. کار “من” این است که نخست میان وجود ذهنی چیزی (مثلاً تصویر غذا) و وجود خارجی آن با اینکه آن‌ها را همانند و این همان می‌داند، فرق بگذارد و معلوم بدارد که آیا آنچه به تصور آمده وجود خارجی هم دارد یا ندارد و آیا قابل وصول هست یا نیست و آیا مقتضی است برای رسیدن به آن بی‌درنگ اقدام شود یا بهتر است اقدام به تأخیر بیافتد، یا اینکه بهتر است خوشی و لذّتی که منظور است جای خود را به لذّت و خوشی مناسب‌تری بدهد. از این رو فروید در مقابل اصل لذّت که حاکم بر نهاد است قائل به اصل دیگری است بنام “اصل واقعیّت” و من را ملزم به رعایت آن می‌داند.
  1. “فرامن”، “من” توجهی به اصول و موازین اخلاقی ندارد، همینکه این توجه پیدا شود سطح دیگر یا مرتبهٔ عالی‌تر شخصیّت، که فروید آن را “من برتر” می‌خواند به ظهور می‌پیوندد. “من برتر” نمودار درونی ارزش‌های دیرین و کمال مطلوب‌های اجتماع است آنچنانکه والدین و مربیان آن‌ها را به کودکان شناسانده و با سیستم کیفر و پاداش ذهنی او کرده‌اند. باری “من برتر” حربه اخلاقی شخصیّت است و درست در مقابل “نهاد” قرار دارد و آن در واقع با آنچه “وجدان اخلاقی” خوانده می‌شود و با آنچه کانت از آن به عقل عملی تعبیر کرده است فرقی ندارد. حاصل اینکه “من برتر” به سوی کمال می‌گراید نه به سوی لذّت! توجه معطوف به تشخیص درست از نادرست و مطابقت یا مخالفت عمل با اصول و موازین اخلاقی که در اجتماع مورد قبول هستند.

شانزده تیپ شخصیتی

تیپ شخصیتی خود را بیابید

 ۱۶ تیپ شخصیتی

Personality types

لطفاً به این نكته مهم توجه نمایید كه در علم روانشناسى أفراد به سه دسته تقسیم میشوند، طبق آمار جهانى: سالم ( ٢٪)، بیمار ( ٢٠٪)، و نرمال ( ٧٨٪) .

أفراد بیمار دارای یك یا چند اختلال مشخص از اختلالات روانی میباشند. افراد سالم نیز هیچگونه اختلال و مشكل روانى ندارند. بنابراین، این دو گروه در همه جاى دنیا مشابه اند و تفاوت زیادى با هم ندارند.

اما اكثریت، كه نرمال شناخته میشوند، داراى مشكلات روانى خاصى هستند كه با توجه به فرهنگ و جامعه خود قیاس میشوند.

یعنی شخصی با مشكل روانى خاصى در یك جامعه، معمول و طبیعی بوده و در سرزمین دیگر بیمار محسوب میشود.

مثلاً در جامعه ای كه اكثر مردمش مشروب میخورند، فرد بیمار خطاب نمیشود. در جامعه ای اكثر دروغگویند، دروغ بد نیست، یا در جامعه اى كه اكثرشان مهرطلبند، مهرطلبى بیماری محسوب نمیشود، در حالیكه همین افراد در فرهنگهای دیگر بیمار شناخته میشوند.

در این برگ چندین نوع تیپ شخصیتى سالم و نرمال بیان شده تا با مقایسه آنها بتوانید تیپ (روحیه )خود را پیدا كنید (البته اگر اختلال ندارید ).

 

A – شخصیت متوجه و آگاه

1- ایا متعهد به كارتان هستید ؟
2- آیا به اصول و ارزشهاى خود باورمند و پایبند هستید و همواره بدنبال انجام كار صحیح میباشید؟
3- آیا همیشه اصرار به اجراى درست كارها دارید؟
4- أیا همیشه دوست دارید كارها و جزییات انها بصورت كامل، و بدون هیچ گونه اشكال انجام و نهایى شوند؟
5- آیا به نظریات و اعتقادات خود پایبند میمانید؟
6- آیا دوست دارید ظاهر اوضاع همیشه مرتب و منظم باشد؟
7- آیا در همه جوانب زندگیتان مراقب و مواظب، صرفه جو، و محتاط هستید؟
8- آیا همه چیز را جمع آوری و نگهداری میكنید؟

B – شخصیت حساس

1- آیا موارد شناخته شده را به ناشناخته ها ترجیح میدهید؟ آیا با عادات، تكرار و روند زندگی مشخص داشتن، راحت و راضى هستید؟
2- آیا به أفكار دیگران نسبت به خود حساسید و به حرفشان زیاد اهمیت میدهید؟
3- آیا در كردار و برخوردهاى خود با دیگران عامدانه بصورت قدرتمند و قاطع و با آزادی عمل رفتار میكنید؟
4- آیا سعی میكنید در برخوردهایتان مودب و خوددار باشید؟
5- آیا بهترین عملكرد شما در اجتماعاتى است كه میدانید نقش شما چه باید باشد؟
6- آیا از اشتراك أفكار و احساسات درونیتان با دیگران خوددارى میكنید؟

C – شخصیت هشیار و بیدار

1- آیا فرد مستقلى هستید؟ اهل مشورت با دیگران نیستید و به تایید و اندرز سایرین نیازى ندارید؟ آیا براحتی تصمیم میگیرید و مراقب و مواظب خودتان هستید؟
2- آیا در مراودات خود با دیگران مراقب و محتاط هستید؟
3- آیا شنونده خوبی هستید؟
4- آیا بدون تردید و دودلى براى حقتان قیام میكنید؟
5- آیا انتقادهاى به خود را جدى میگیرید و مرعوب و هراسان آنها نمیشوید؟
6- آیا وفادارى، وظیفته شناسى، و صداقت و اخلاص را ارزشمند میدانید؟

D -شخصیت نمایشى و پرشور

1- آیا شخص پرشور و با هیجان و مهربان و با عاطفه اى جلوه میكنید؟
2- آیا زندگی را پرشور و نشاط و خوش لعاب و گسترده و جامع تجربه كرده و میشناسید؟
3- آیا دوست دارید مورد توجه قرار گیرید و دیگه شوید؟
4- آیا دقت و توجه زیادی به آراستگى، لباس و مد دارید؟
5- آیا از رابطه جنسیتان لذت میبرید؟
6- آیا بسادگى به دیگران اعتماد میكنید؟
7- آیا به أفكار و عقاید جدید و پیشنهادات دیگران پاسخ مثبت میدهید و پذیراى شنیدنشان هستید؟

E – شخصیت پرخاشگر و دعوایى

1- آیا با واژه ها و مبانى قدرت، اختیار داشتن و مسولیت راحت كنار میایید؟
2- آیا با سیستمهاى سنتى قدرت و حكومت بهتر عمل میكنید؟
3- آیا بشدت أهل نظم و انضباط و فرمانبرادى هستید و قادر به اعمال قانون و مقررات به زیر دستانتان میباشید؟
4- آیا به شدت هدف گرا هستید؟
5- آیا قادر به انجام ماموریتهایتان در شرایط سخت و خطرناك هستید و شجاعانه عمل میكنید؟
6- آیا اعمال ماجراجویانه و حادثه اى را دوست دارید؟

F – شخصیت ویژه و خودمحور

1- آیا خود را محدود و مقید به سیستم احساسى و عقاید خود میكنید؟
2-آیا مستقل و خودكار بوده و به دوستان نزدیك بسیار كمى نیاز دارید؟
3- آیا به قرار و مدارها بی اعتنایید.
4- آیا به همه چیز با روى گشاده برخورد میكنید؟
5- آیا اغلب به أفكار حدس و گمانى و مبهم میپردازید؟
6- آیا به دیگران با تیزبینى و زیركى نگاه میكنید؟ آیا حساسیت شما در این دقت نظر در مورد واكنش انها به شما بیشتر است؟

G – شخصیت مبتكر

1- آیا خود را یك شخص والامقام و ارزشمند میدانید؟
2- آیا برأی شناخته شدن و تایید شدن تلاش و تكاپو میكنید؟
3- آیا دستیابى و سبفت از دیگران برایان مهم است؟
4- آیا مجذوب و خواهان شهرت و افتخار هستید؟
5- آیا به واكنش دیگران نسبت به خود حساسید؟
6- آیا نیاز شدید به احترام و ارج نهادن دیگران دارید؟
7- آیا سرگرم رویاها و خوشوقتى خود هستید و آیا در رویاهایتان بدنبال كمال و نابغه بودن و ستاره شدنید؟
8- آیا نیاز شدید به كسب موفقیتهاى فورى هستید؟
9- آیا تمناى مورد توجه قرار گرفتن و تحسین شدن دارید؟

H – شخصیت مجرد و تنها

1- آیا نیاز به همدم و همنشین ندارید، و ترجیح میدهید تنها باشید؟
2- آیا فكر میكنید كه خودكفایید و نیازی به اندركنش و تبادل با دیگران ندارید؟
3- آیا آرام، وارسته و بدون احساس شدید هستید؟
4- آیا نسبت به درد و لذت بی تفاوتید؟
5- آیا نیاز به فعالیتهاى جنسیتان كم است؟
6-آیا نسبت به تعریف و تمجید یا انتقاد دیگران بی توجه أید؟

I – شخصیت آسوده و فارغ

1- آیا معتقدید كه حق دارید كه هر وقت دلتان خواست و با شرایط خودتان از وقت و زندگیتان لذت ببرید؟
2- آیا طبق قوانین بازی میكنید و هر آنچه از شما انتظار میرود را انجام میدهید؟
3- آیا در مقابل استثمار شدن و بهره كشى مقاومت میكنید؟
4- آیا در مقابل وقت و زمان بیخیالید؟
5– آیا تصور میكنىد كه بخوبى دیگران هستید و لِذَا محق بهترین چیزهایید؟
6- آیا بى تمایل به ریسك كردن در روابط مهم هستید؟ آیا احساس نیاز به آزاد بودن دارید؟

J – شخصیت جدی

1- آیا معمولاً رفتار هوشیارانه و عاقلانه دارید؟
2- آیا در خصوص محدودیتها و قابلیتهاى خود واقع بین هستید؟
3- آیا خود را مسئول اعمال خود میدانید؟
4- آیا قبل از انجام هر كاری، انرا در ذهنتان بازسازى میكنید؟
5- آیا قادر به نقد دیگران و سنجش خودتان هستید؟
6- آیا انتظار وقوع مشكلات در شما وجود دارد؟
7- آیا وقتی میفهمید كه به دیگران بی ادب بوده یا با بیفكرى اقدامی انجام داده أید، شدیداً ناراحت شده و معذب میشوید؟

K – شخصیت ایثارگر و از خود گذر

1- آیا نسبت به دیگران سخاوتمندید و از مال خود میگذرید؟
2- آیا به دیگران كمك میكنید و یاری ده هستید؟
3- آیا همواره نسبت به دیگران ملاحظه كار هستید؟
4- ایا أهل قضاوت دیگران نیستید، نسبت به نقاط ضعف دیگران انعطاف پذیرید، و هیچگاه كسی را به سختی سرزنش نمیكنید؟
5- آیا دوست دارید مركز توجه واقع نشوید؟
6- آیا متحمل رنجهاى درازمدتید؟
7- آیا ساده دل، صاف و ساده و معصوم هستید؟

L – شخصیت وفادار

1- آیا كاملاً به روابط زنگیتان پایبندید؟
2- آیا ترجیح میدهید همیشه یكى دو نفر همراه داشته باشید تا اینكه تنها بمانید؟
3- آیا بیشتر مایلید دنباله رو باشید تا رهبر؟
4- آیا مایلید نظر دیگران را بشنوید و طبق آن عمل كنید؟
5- آیا مراقبید كه همیشه احساس خوبی بین خود و أفراد مهم زندگیتان إیجاد كنید؟
6- ایا به فكر دیگرانید و سعی میكنید انها را راضی نگهدارید؟
7- آیا قادر به إیجاد پیوندهای جدید جدی، حتی پس از دست دادن فردى مهم در زندگیتان، میباشید؟

M – شخصیت با اعتماد به نفس

1- آیا به تواناییهای خود باورمندید؟ آیا معتقدید كه مفرد و خاص هستید؟
2- آیا انتظار دارید دیگران همواره با شما برخورد خوب داشته باشند؟
3- آیا نسبت به إمكانات و آرزوهای خود با روی گشاده برخورد میكنید؟
4- آیا قادرید از تواناییها و قدرت دیگران برأی خود استفاده كنید؟
5- آیا یك رقیب توانا هستید و برأی رسیدن به قله متمركز عمل میكنید؟
6- آیا خود را با أفراد مهم و عالی مقام همانند سازی میكنید؟
7- آیا از خود تصور قهرمان بودن، ستاره بودن، بهترین فرد در زمینه كاریتان و بهترین بودن دارید؟
8- آیا از تفكرات و احساسات خود آگاهی كامل دارید؟
9- آیا پذیراى تمجید و تعریف و ستایش دیگران به نَحْو موقرانه و متین میباشید؟

N – شخصیت ماجراجو

1- آیا با معیارها و ارزشهای درونی خود زندگی میكنید؟ و در این روند كاری به عرف جامعه ندارید؟
2- آیا دوست دارید به ریسكهای خطرناك دست بزنید؟
3- آیا براى سایرین زیاد نگران نمیشوید؟
4- آیا دوست بازید و بر سایرین اثرگذارید؟
5- ایا همواره در حركتید و در حال سیاحت؟
6- آیا روزگاری جسور و آتش افروز و آزار رسان و شرور بودید؟
7- آیا جلوی هر كس كه قصد و جرات استفاده از شما را داشته باشد می ایستید؟
8- آیا در زمان حال زندگی میكنید؟

O – شخصیت دمدمی مزاج و بوالهوس

1- آیا همیشه باید درگیر یك رابطه عمیق عشقی باشید؟
2- آیا در همه روابطتان پر احساسید؟
3- آیا از نظر هیجانی فعال و واكنشی هستید؟
4- آیا بی پروا، صریح، خودجوش، سرخوش مهربانی و بی باك و بی احتیاط هستید؟
5- آیا سرزنده، سازنده، سر مشغول و پرمشغله هستید؟
6- آیا گشاده فكر، پذیراى تجربیات و آزمایشات مربوط با سایر فرهنگها، نقشها و ارزشهای بیگانه هستید و از آنها پیروی میكنید؟
7- آیا در فاصله گرفتن مهارت دارید؟ آیا براحتی میتوانید خود را از واقعیتهای تلخ و سخت جدا كنید؟

P – شخصیت سرخوش و سر زنده

1- ایا براى اعمال لذت بخش ارزش زیادی قایلید؟
2- آیا از تجربیات پر تنش لذت میبرید؟
3- آیا از فعال بودن لذت میبرید؟
4- آیا به دیگران بعنوان شركای عشقی و جنسی نگاه میكنید؟
5- آیا گاه گاه پول زیادی خرج میكنید؟
6- آیا از الكل یا سایر مواد برأی تحریك یا آرامش خود استفاده میكنید؟
7- آیا به دوستان و عزیزانتان أرج مینهید و برایشان دست و دلباز هستید؟
8- ایا از مسافرت و نقل مكان به محل های جدید زندگی لذت میبرید؟
9- آیا دانا بودن، مهارت داشتن، متخصص بودن و استاد كاری شدن برایتان اهمیت دارد؟
10- آیا به كارهای دارای نوآوری و پربار خود را متعهد میدانید؟

ماروین زاکرمن و هیجان خواهی

نظریه های شخصیت

ماروین زاکرمن – هیجان خواهی

هیجان خواهی Sensation Seeking، مولفه ارثی نیرومندی دارد که ابتدا آیزنک به آن اشاره کرد. زاکرمن Marvin Zuckerman هیجان خواهی را به این صورت توصیف میکند: میل به هیجان ها و تجربیات متنوع، تازه، پیچیده و شدید و تمایل به مخاطره جویی بدنی، اجتماعی، قانونی و مالی به خاطر چنین تجربه ای.

ارزیابی هیجان خواهی

زاکرمن برای ارزیابی هیجان خواهی مقیاس هیجان خواهیSensation Seeking Scale  یا SSS  را ساخت که یک پرسشنامه ۴۰ ماده ای است. او چهار مولفه هیجان خواهی را مشخص کرد:

هیجان زدگی و ماجراجویی: میل به انجام دادن فعالیتهای بدنی که سرعت، خطر، تازگی و سرپیچی از نیروی جاذبه را در بر داشته باشند، مانند چتربازی، غواصی و سقوط آزاد.

تجربه جویی: جستجو کردن تجربیات تازه از طریق مسافرت، موسیقی، نقاشی یا سبک زندگی ناهمرنگ با جماعت، با افرادی که تمایل مشترکی داشته باشند.

بازداری زدایی: نیاز به رها بودن در فعالیت های اجتماعی بازداری نشده.

حساسیت نسبت به یکنواختی: بیزاری از تجربیات تکراری، کارهای عادی و افراد قابل پیش بینی و واکنش ناخشنودی بی قرار، هنگام روبرو شدن با این گونه موقعیت ها.

نوع به اصطلاح خوب، یا هیجان خواهی غیر تکانشی، مولفه هیجان زدگی و ماجرا جویی را شامل میشود. نوع بد یا هیجان خواهی غیراجتماعی تکانشی، از نمرات بالا در بازداری زدایی، تجربه جویی و حساسیت نسبت به یکنواختی، و نمرات بالا در مقیاس روان پریش خویی آیزنک تشکیل میشود.

ویژگیهای افراد هیجان خواه

هیجان خواهی در اثر سن تفاوت دارد. به طور کلی افراد جوان تر بیشتر از افراد مسن به مخاطره جویی، ریسک و تجربیات تازه گرایش دارند. در چهار مولفه هیجان خواهی، تفاوت های جنسیت معنی داری یافت شده است. مردان در ماجراجویی و مخاطره جویی، بازداری زدایی و حساسیت نسبت به یکنواختی، نمرات بالاتری گرفتند. زنان در تجربه جویی نمرات بالاتری کسب کردند.

تفاوت های رفتاری

برخی افراد زیاد هیجان خواه، انواع فعالیت ها، اما نه لزوماً فعالیت های خطرناک را ترجیح میدهند. امکان دارد این افراد گروه های رویارویی، آموزش مراقبه، و تجربیات تازه دیگر را انتخاب کنند. اما وقتی بر انگیختگی اولیه این تجربیات فروکش میکند، افراد زیاد هیجان خواه معمولاً آنها را ادامه نمیدهند، زیرا دیگر سطح مطلوب تحریک را تامین نمیکنند.

افراد زیاد هیجان خواه بیشتر از افراد کم هیجان خواه داروهای غیر مجاز را امتحان میکنند، نوشیدنیهای الکلی مصرف میکنند و از مغازه ها دزدی میکنند. آنها به احتمال بیشتری سیگار میکشند، سریع رانندگی میکنند و به آمیزش جنسی مکرر می پردازند.

تفاوت های شخصیت

نمرات SSS مخصوصا در بازداری زدایی، با عامل برونگرایی آیزنک و گرایشهای ضداجتماعی مرتبط با روان پریش خویی، ارتباط داشتند. افراد زیاد هیجان خواه از لحاظ برونگرایی خودمحور هستند، بدین معنی که آنها دیگران را فقط به صورت منبع تحریک در نظر میگیرند. آنها با دیگران به صورت محبت آمیز رابطه بر قرار نمیکنند. نمرات هیجان خواهی زیاد با برونگرایی به گونه ای که یونگ آن را توصیف کرد و با تیپ نمای مایرز-بریگز ارزیابی میشود نیز همبستگی دارند.

فرایندهای شناختی

همبستگیها بین هیجان خواهی و نمرات آزمون هوش به طور کلی مثبت هستند، اما بالا نیستند. آنهایی که در ۳ سالگی در هیجان خواهی نمره بالا گرفتند از آنهایی که نمره پایین گرفتند، در ۱۱ سالگی در آزمون های هوش ۱۲ نمره بالاتر کسب کردند. افراد زیاد هیجان خواه نمرات بهتری در مدرسه نگرفتند. افراد زیاد هیجان خواه توانایی بیشتری برای تفکر ابتکاری دارند، اما همیشه آن را در تکالیف درسی خود آشکار نمیکنند. افرادی که در SSS نمرات بالا میگیرند، مجذوب افکار، گمانه ای، عجیب و غریب، و شبه-علمی میشوند. آنها گرایش دارند به تفکر طبق فرایند ثانوی بپردازند. امکان دارد آنها تصورات، رویاها و خیالپردازیهای آنچنان واضحی داشته باشند که تمایز بین این محرکهای درونی و دنیای عملی را تیره کند.

ترجیحات شغلی

مردانی که در SSS نمرات بالا گرفتند به حرفه های کمک رسانی مانند روان شناس، پزشک، روان پزشک، مددکار اجتماعی و کشیش، گرایش نشان دادند.

نگرش ها

افراد زیاد هیجان خواه از نظر نگرشهای سیاسی و مذهبی از افراد کم هیجان خواه، آزاد اندیش تر هستند. آنها به جای پایبندی به اعتقادات سنتی، به احتمال بیشتری عقاید ملحدانه دارند. این افراد نگرش آسان گیرتری درباره رفتار جنسی دارند.

وراثت در برابر محیط

پژوهش ها مبنای ارثی نیرومندی را برای عامل شخصیت هیجان خواهی نشان داده است. زاکرمن تاثیر عوامل موقعیتی یا محیطی را نیز تشخیص داد. یکی از این عوامل، هیجان خواهی والدین است. فرزندان اول و تک فرزندان هر دو جنس، از فرزندان مرتبه بعدی هیجان خواه ترند.

منبع: پیمان دوستی

طبق نظریه «ماروین زاکرمن» هیجان خواهی تحت عنوان نیاز به تجارب و احساس های گوناگون، پیچیده، بدیع و بی سابقه و تمایل به خطر جویی تعریف شده است. نکته مهمی که باید در اینجا متذکر شد آن است که یکی از عناصر اصلی هیجان خواهی تمایل یا اشتیاق به خطر جویی است، در حالیکه نتیجه رفتار کاوشی اشارت بر این که خطر جویی اغلب برانگیزنده ترس است و ترس با رفتار کاوشی ناهمساز یا غیر قابل تلفیق است. در چندین نظریه نیز چنین فرض شده است که هیجان هایی از قبیل ترس باعث سطوح انگیختگی بالا میشوند، به همین دلیل، ترس مانع کنجکاوی موجودات میشود. یعنی از هیجان خواهی و کسب تجربیات جدید، خودداری میکنند. زیرا آنها در سطح بهینه انگیختگی هستند و اما جالب است که زاکرمن توانسته است تمایل افراد را با خطرجویی به کاوشگری ارتباط دهد. به همین دلیل اگر فردی در مرحله خاصی از هیجان خواهی باشد، به همان نسبت خود را از نظر کارکرد عملی در معرض آزمایش قرار میدهد.

این موضوع بر روی نیاز برای تجارب جدید و متنوع تمرکز میکند، از طریق رفتار بی بند و بارانه (سهل انگارانه) که شامل فعالیتهای خطرناک، شیوه غیرمتعارف زندگی، و عدم پذیرش یکنواختی میباشد. هیجان خواهی برای ربط دادن حوادث با یکدیگر ارایه میشود. یکی از دلایل مهم به این مسئله، از این حقیقت نشأت میگیرد که این یک فعالیت تقویتی متقابل است، بدین معنا که اگر پیامد یک عمل مانند یک جنایت، باعث اثر مثبت در فرد مجرم شود دوست دارد که آن را تکرار کند.

دومین ویژگی، شخصیت است که بر اساس خلق و خو، انگیختگی و سطح بهینه تحریک قرار دارد. طبق نظر ماروین زاکرمن، ساختار هیجان خواهی به مقدار انگیختگی که دستگاه عصبی مرکزی شخص (مغز و نخاع شوکی) از منابع بیرونی تحریک نیاز دارد، مربوط است. طبق نظر زاکرمن، هیجان خواهی حالتی است که ویژگی آن نیاز به هیجان و تجربه های متنوع، جدید و پیچیده و میل اقدام به خطرهای جسمانی و بدنی به خاطر خود این تجربه هاست. فرد زیاد هیجان خواه، تحریک بیرونی دائمی مغز را ترجیح میدهد، از کارهای عادی خسته میشود و مرتباً در جستجوی راههای برای افزایش انگیختگی از طریق تجربه های هیجان انگیز است. فرد کم هیجان خواه، هجوم مداوم تحریک مغزی کمتری را ترجیح میدهد و کارهای عادی را نسبتاً خوب تحمل می کند

به طور نمونه، نوجوانانی که به عنوان ماجراجویان و هیجان خواهان پرخاشگر در نظر گرفته میشوند هنگامی که تنها یا با دوستان خود هستند در مقایسه با زمانی که با والدین خود میباشند، با سرعت بیشتری رانندگی میکنند. افراد هیجان خواه در هر سنی که باشند نسبت به آنهایی که هیجان خواهی کمتری دارند دوست دارند در هنگام رانندگی به اتومبیل جلویی خود بچسبند. این حال رانندگی از روی بی پروایی و جسارت و با هیجان خواهی در نوجوانان وجود دارد. بررسی های دیگر نشان می دهد که این خصوصیت در رده های سنی 25-23 سال هم دیده میشود.

ویژگی های افراد هیجان خواه

افراد هیجان خواه افرادی هستند که دارای خصوصیاتی همچون برونگرایی، خود مختاری، جسور و ناهماهنگ میباشند. در نگرشهای مذهبی و سیاسی بیشتر تمایل به آزاد اندیشی دارند، در برابر موفقیت های مبهم تحمل بیشتری دارند. در نگرشهای جنسی آنان از سلطه جویی ضعیف تری برخوردارند و پاسخهای فیزیولوژیکی آنان به محرکهای جدید شدیدتر از گروه های دیگر است.

زاکرمن و همکاران وی دریافتند که هیجان خواهی در نتیجه سن تغییر میکند. افراد جوان تر بیشتر از افراد مسن تر جستجوی حادثه، ریسک، و تجربیات جدید گرایش دارند نمره های آزمون آزمودنی های نوجوان تا 60 ساله نشان دادند که هیجان خواهی با افزایش سن کاهش مییابد و حدود 20 سالگی آغاز می شود.

افراد ماجراجو و هیجان گرا از فعالیت ها یا ورزشهایی که تجارب و هیجانات غیرعادی دارند لذت شدیدی میبرند، حتی اگر جان آنان به خطر بیافتد. زاکرمن در دایره المعارف روانشناسی میگوید مسابقات موتورسواری یا اسکی روی آب میتواند از ورزشهایی باشد که این افراد به آن علاقه شدید دارند .

تجربه گرایان، از تجربه های بدیع و نو لذت میبرند، مثلاً مسافرت به مکانهای عجیب و غریب، گوش کردن به موسیقی مهیج یا غیر عادی، تجربه کردن مواد مخدر یا زندگی به صورت غیرجمعی و ناهمگون. زاکرمن میگوید: افراد بی قید و بند دائماً در جستجوی فرصت هایی هستند تا در محافل و جشن های پرتلاطم و محشر، شرکت در میگساریهای شدید و فعالیت جنسی با غریبه ها، قید و بندها و محذوریت ها را کنار بگذارید و بالاخره افراد هیجان خواه از تکرار، تجارب قابل پیش بینی، و افراد کلیشه ای و کارهای روزمره به آسانی خسته میشوند به طور کلی، زاکرمن عقیده داشت، مردان نسبت به زنان معمولاً هیجان خواهی قویتر از خود نشان میدهند.

به نظر می رسد رفتارهای هیجان خواهانه در اواخر نوجوانی به اوج خود میرسد و در زنان و مردان مخرب است. افرادی که به طور منظم به یک مذهب متداول (قراردادی) عمل میکنند، غالباً در زمره افرادی قرار میگیرند که کمتر به دنبال هیجان خواهی هستند. مقیاس هیجان خواهی برای معرفی نوجوانانی مورد استفاده قرار گرفته که با استفاده از مواد مخدر، روابط نامشروع جنسی با افراد مختلف، رانندگی با بی پروایی یا به خاطر اثرات مشروبات الکلی ممکن است سلامت و امنیت خود را به خطر اندازند.

زاکرمن در 1993 گزارشی را ارایه داد که بیان میکرد تمایلات هیجان خواهانه در میان همکلاسان (که به وسیله مقیاس هیجان خواهی ارزیابی شده بود)، و رفتارهای هیجان خواهانه در میان هم سن و سالان و رفقا، پیش گویان قدرتمندی از رفتارهای خطر ساز بودند، به ویژه اعمال جنایی و خشونت های اجتماعی، روش تحلیلی زاکرمن برای بهبود (روش های آموزشی برای ایجاد مناسب ترین شیوه یادگیری فردی در کودکان و یا برای هماهنگ ساختن وظایف و مسئولیت های شغلی یا ویژگی های شخصیتی کارمندان مورد استفاده قرار میگرفت.

زاکرمن گفت: «هیجان خواهان مسافرتهای تنش زا، پردغدغه و خطرناک مانند خلبانی، کنترل کنندگان ترافیک هوایی (کارمندان برج مراقبت)، کارمندان بخش فوریتهای پزشکی بیمارستان، یا شغلهایی که تا حد زیادی با ارتباطات اجتماعی مختلف سروکار دارند را دوست دارند؛ ولی همچنین گفت: «آنان از کارهای تکراری و روزمره ای که فاقد تعامل اجتماعی یا فعالیت های چالش انگیز و متغیر باشد، ناراضی بوده و خسته میشوند.

برای صفت کلی هیجان خواهی چهار عامل یا مؤلفه تعیین شده است، این عوامل عبارتند از:

1- حادثه جویی: تمایل به درگیر شدن در فعالیتهای جسمانی که شامل عناصری از سرعت، خطر، تازگی و گریز از حادثه است (مانند چتربازی یا غواصی)

2- تجربه جویی: جستجو برای تجربه های جدید از طریق مسافرت، موسیقی، هنر، شیوه زندگی خودانگیخته و ناهمرنگی با وجود تشابهی که مردم به آنها گرایش دارند.

3- بازداری زدایی: نیاز به جستجوی رهایی در فعالیت های اجتماعی بازداری نشده یا توسل به الکل یا بدون آن.

4- ملال پذیری: اجتناب از تجربه تکراری، کادر عادی یا یکنواخت یا اشخاص قابل پیش بینی، و در صورت قرار گرفتن اجباری در معرض چنین تجربه هایی، واکنش عدم رضایت بی قرارانه نشان دادن.

بطور کلی در بین انسانها از نظر میزان هیجان خواهی تفاوتهای بسیاری وجود دارد. به طوری که ماروین زاکرمن نشان میدهد که هیجان خواهی یکی از چند صفت بنیادی تعیین کننده ماهیت انسان است. او با ارائه شاخص های قانع کننده نشان میدهد که عوامل ارثی در تعیین ویژگی هیجان خواهی نقش مهمی دارند، همانطور که در هوش نقش دارند. بنابراین والدینی که هیجان خواهی دارند به احتمال خیلی زیاد فرزندان هیجان خواه خواهند داشت.

از این رو می توان افرادی که هیجان خواه و مخاطره جو هستند را به سوی ورزش های مهیج سوق داد تا از رفتار بزهکارانه آنها جلوگیری شود. باید تعامل و ارتباط افراد هیجان خواه و مخاطره را با دیگران افزایش داد و وظایفی را بر عهده آنان قرار داد تا احساس مسئولیت کنند.

منابع: زمینه روان شناسی هیلگارد، ترجمه دکتر محمد نقی براهنی و دیگران

ـ سید محمدی. یحیی انگیزش و هیجان

ـ شولتز. ، نظریه های شخصیت

ravanpsy

سید سجاد ثمرقندی – کارشناس ارشد روانشناسی – دانشگاه تبریز

تیپ عصبی

تیپ عصبی

علت رشد عصبیت در انسان:

1. نداشتن امنیت عاطفی.
عدم تعادل والدین در احساس و ابراز محبت اصیل به فرزند. یك روز با خلق خوش پذیرای او هستند و از سر همه تقصیرهایش راحت می گذرند. یك روز بر سر هیچ با او تندی می كنند و هیچ گذشتی ندارند.

2. پذیرفته نشدن از طرف دیگران همانطوری که هست.
باید همان لباسی را بپوشد كه مامان می پسندد. باید باهمان وسایلی كه بابا دوست دارد بازی كند. باید كار هایی بكند كه مامان و بابا دوست دارند.

3. محبتهای مشروط.
اگر غذایش را بخورد مامان دوستش دارد. اگر همه نمره هایش بیست شود بابا دوستش دارد.

4. توقعات بیش از توانائی کودک.
از یك بچه دوساله انتظار دارند مثل یك فرد بیست ساله كار انجام دهد و همان توانایی ها را داشته باشد.

مشخصه های عام عصبیت :

1. بیگانگی از خویش: نمی داند چه چیز را دوست دارد واز چه بدش می آید.

2. تلاش برای کسب عظمت و جلال و شکوه: باید به دیگران ثابت كند كه چه موجود با عظمت و باجلال و شكوهی است.

3. بایدهای عصبی: دائم باید یك سری كارها را انجام بدهد و یك سری از كارها را نباید انجام دهد.

4. توقعات زیادی: توقعش از خودش یا از دیگران خیلی بالا است.

5. عناد بخود و دیگران: حاصل آن انتقامجوئی است. هر وقت كه یكی از بایدها و نباید هایش را نقض كند، به شدت از خودش متنفر شده و یا این تنفر را روی دیگری تعكیس می كند.

تضادهای تیپ های عصبی :

1. تضاد اساسی بین ساختمان غرورها و خود واقعی.
غرورها= مجموعه غرور و عناد بخود است.

2. تضاد بین غرورها.
تضاد بین خودایده آلی و خود فعلی. خودایده آلی سر کوه ایستاده و به خود فعلی در پائین کوه نگاه می کند. خودی که کوچک و خوار و خفیف است. حاصل این تضادها و تردیدها تیپ عصبی است .

مَنِ عصبی، که هستم ؟

• یک انسان ممتاز و برجسته و سرافراز تر از همه؟ (تیپ برتری طلب )

• یک موجود حقیر، مطیع ، گناهکار و پست و قابل نکوهش؟ (تیپ مهرطلب )

این تضادها و تردیدها در خواب مشخص ترند مثلا” خواب می بیند که :

• از وی می خواهند که هویتش را معرفی کند ولی قادر نیست .
• شناسنامه یا پاسپورت از او می خواهند و او آنرا گم کرده و یا پیدا نمی کند.
• بایکی از دوستان قدیمی اش برخورد کرده ولی چهره و هیئتی کاملا” متفاوت از قبل دارد.
• به یک تصویر قاب کرده نگاه می کند ولی ناگهان تصویر محو می شود.
• خود را در خواب به صورت چند نفر می بیند.
• خود را در خواب به صورت حیوانات مختلف می بیند.
• خود را به صورت درخت و گیاه می بیند.
• خود را به صورت دزد و هم به صورت دزد زده می بیند.
• خود را به صورت زندانی و زندانبان می بیند.
• خود را به صورت قاضی و متهم می بیند.
• خود را به صورت شکنجه گر و شکنجه شونده می بیند.

فرد بین خودِ ایده آلی و خودِ حقیر شده نوسان می کند.

• هرچه به خود ایده آلیش نزدیکتر شود، تیپ برتری طلب می شود:

o وسعت طلب
o گنده دماغ و دماغ سربالا
o جاه طلب و پرفیس و افاده
o متجاوز و پرخاشجو
o پرمدعا و طلبکار از مردم
o بی اعتنا به مردم و خواسته ها و احساسات آنها
o به مردم به چشم ابزار نگاه می کند نه انسان.
o توقع تحسین و تمجید از دیگران دارد.
o توقع اطاعت و فرمانبرداری دیگران را دارد.
o توقع دارد که همه توقعات او را برآورده کنند.
o قدرت و توانائی خودش را بیکران وبی پایان می بیند.

• هر چه به خودِ حقیر شده اش نزدیکتر شود تیپ مهرطلب می شود.

o احساس درماندگی و بیچارگی دارد
o سلیم و سربراه و رام دیگران است
o متکی به دیگران است
o محتاج به محبت دیگران است .
o محتاج تائید دیگران است.

*تضادهای درونی باعث میشود كه فرد پیوسته بین دو خود ایده آلی و حقیر شده در نوسان باشد.

و هر چه فاصله این دو خود (حقیر و ایده آلی) بیشتر باشد، تضادهایش شدید تر شده

و حالت کالسکه ای را پیدا می كند که دو اسب هم زور از دو طرف آن را را بکشند.

این تضاد و کشمکش می خواهد او را متلاشی کند و اضطراب و تشویشش به شدت بالا می رود.

پس به ناچار یکی از دو راه زیر را به طور ناخودآگاه برای خودش انتخاب می کند:

• عزلت طلب می شود و از زندگی کناره می گیرد.

• ذهنش شبکه بندی شده و دو شخصیتی می شود.

بخشنده ، بستانگر، و بده-بستانی

بخشنده ، بستانگر، و بده-بستانی

افراد بخشنده ، بستانگر، و بده-بستانی

مردم جهان به سه گروه تقسیم می شوند: بخشنده، بستانگر، و بده-بستانی.

افراد بخشنده یا دهنده، می خواهند مفید باشند و به دیگران یاری برسانند.

افراد معادل یا بده-بستانی اهل معامله، مقابله به مثل، و انتظار متقابلند.

افراد خواهان یا مطالبه ای و بستانگر، مصرف کننده اند و تا هر اندازه که ممکن باشد از دیگران می گیرند.

اما یک گیر وجود دارد. مواقعی می شود که همه، حتی بخشنده ها هم خواهان می شوند.

به عنوان مثال، آیا تا کنون در یک رابطه عاشقانه احساس کرده اید که به اندازه کافی خوب نبودید؟ آیا تا به حال توسط یک شریک عشقی استفاده شده اید؟ آیا تا کنون احساس کرده اید که همه چیزتان را به کسی داده و در پایان رابطه کاملا فرسوده شده اید؟ در این صورت شما جزو بخشنده ها قرار می گیرید.

جالب آنجاست که در عین حالی که بخشنده ها ممکن است اشکالاتی داشته و ضربه پذیر باشند، معمولا شرکای جذابی هستند و به احتمال زیاد اهل روابط بلند مدت می باشند. هم در زنان و هم در مردان، مهربانی یکی از مهمترین صفات مورد نظر شرکای بالقوه عشقی بوده و بسیار با ارزش است. علاوه بر این، بخشنده ها به احتمال زیاد اهل محبت هستند، یک صفت به شدت تعیین کننده در روابط موفق طولانی مدت.

برای درک بهتر، و چگونگی انتخاب بهترین روابط، خلاصه ای از این سه سبک آورده شده است.

۱- بخشنده ها

هدف و انگیزه اولیه یک بخشنده مراقبت از دیگران است. باید مطمئن شوند که دیگران خوب و خوشند. این افراد همیشه به فکر اهدای هدیه به شریک زندگی خود هستند. منافع شرکای خود را در نظر می گیرند. کسانی هستند که همیشه در فکر آنند که چه چیز دیگری می توانند برای طرفشان انجام دهند. آنها بسیار خوب هستند. هر کس دوست دارد در اطرافش پر از افراد بخشنده باشد، زیرا بخشنده ها همیشه برای کمک به دیگران آماده اند بخشنده ها به رابطه به عنوان یک فرصت برای مراقبت و اهدا نگاه می کنند.
.
بخشنده ها اغلب در پایان رابطه فکر می کنند مشکل دارند. از رابطه قبلی ناراضیند. شخص خود را مسئول پایان رابطه می دانند چون فکر می کنند که دوست داشتنی و یا خوب نبودند. آنها در پایان رابطه سوخته و خسته اند، چون بطور مداوم از خود هزینه کردند ولی پاسخ لازم را دریافت نکردند.

۲- بده-بستانی ها

بده-بستانی ها برای هر رابطه یک ترازنامه نگه می دارند. هنگامی که بده-بستانی ها چیزی می دهند، انتظار گرفتن چیزی در بازگشت دارند . زمانی که چیزی دریافت می کنند، احساس می کنند که بدهکارند. آنها به روابط، همانند یک معامله تجاری می اندیشند. می گویند: “من این کار را برای شما انجام دادم، اما شما برای من کاری نکردی.

۳- بستانگرها

بستانگرها فقط جوینده اند. معمولا تنها در صورتی با مردم خوب رفتار می کنند که آن افراد بتوانند به اهداف آنها کمک کنند. جالب توجه است که آنها اغلب در سطح جذاب ظاهر می شوند. آنها می دانند که چگونه از مردم کار بکشند. در باطن، در درجه اول به منافع شخصی خود می اندیشند. با افرادی که برایشان دیگر فایده ای ندارند بد رفتار می کنند. در پایان رابطه با یک بستانگر، طرفش احساس میکند که همه چیزش از جمله پولهایش، محبت هایش و وقتش هدر شده است، و دیگر برای بستانگر بی اهمیت است.

حالا سوال اینجاست که در روابط کدام موفق تر و کدام ناموفق ترند ؟
جواب:

۱- بخشنده ها شادترین و موفق ترینند.
۲- بخشنده ها غمگین ترین و ناموفق ترینند ؟

چطور ممکن است!؟

بخشنده ها همیشه خود را با بستانگرها و بده-بستانی ها وفق می دهند. همه زمانی که نیاز دارند، بخشنده ها را دوست دارند، به آنها اعتماد دارند، پس شادترین و موفق ترینند.
اما چرا بخشنده ها غمگین ترین و ناموفق ترین هم هستند؟ چون برخی نمیدانند چگونه با آنها برخورد کنند. یعنی در پایان نیازشان آنها را رها می کنند، خشک و خالی از همه چیز. اگر شما یک دهنده هستید، حتما حداقل یک بار، چه حرفه ای و چه شخصی آنرا تجربه کرده اید.

حالا سوال مهمتر: چگونه بخشنده شاد و موفق باشیم؟

به یک بخشنده آگاه تبدیل شوید.” آگاهی از چه؟ که در واقع، جهان پر از بخشنده ها، بده-بستانی ها ، و بستانگرهاست. اگر به سخنان و اعمال مردم توجه کنید، می فهمید که در روابط عاشقانه، دوستی ها، و یا مشارکت کسب و کار،طرفتان چه کسی است. یادتان باشد که بستانگرها کارشناس ارشد جذابیت صوری هستند.
در روابط غیر عاشقانه، شما می توانید با بده-بستانی ها و بستانگرها تلاش کنید از این نگرش شروع کنید که: خوب، شرایط کلی قبول، شما می توانید این کار را انجام دهید و در عوض من آن کار را انجام میدهم.

در موفق ترین روابط عاشقانه، هر دو طرف بخشنده هستند. به عبارت دیگر، هنگامی که یک رابطه عاشقانه کار می کند، حتی بستانگرها هم به نوعی بده-بستانی شده اند.

تصور کنید که در رابطه ای عاشقانه، دو طرف همیشه از نیازهای یکدیگر مراقبت کنند. هنگامی که یک مشکل وجود دارد، هر دو سریعا به کمک هم بپردازند. هر دو بگویند، من متاسفم، تقصیر من بود.

اما اگر بده-بستانی یا بستانگر هستید؟

اگر شما خود را یک بده-بستان یا بستانگر می دانید، اول از همه تبریک دارید که با خودتان صادق هستید. البته، به دلیل مهربانی و خدمت گرا بودن بخشنده ها، احتمالا دارد به نفع خود یک شریک بخشنده پیدا کنید. با این حال، دو چیز را باید در نظر بگیرید:

اول، بخشنده ها هرگز به طور کامل خوشحال نمی گردند، مگر اینکه شما از آنها حمایت کامل کنید. آنها در نهایت احساس فرسودگی و حتی ترک شدن می کنند. باید بیشتر قدردانی کنید و در رابطه با شریک زندگی خود احساس نزدیکی و رضایت کنید و او را خوشحال نمایید. آنها در ارتباط خود تمایل به شرکت در رفتارهای سازنده و مثبت دارند.

دوم، بخشنده ها اگر مورد سو استفاده قرار نگیرند موفق و خوشحال می مانند. یک زندگی سرشار از مهربانی و خدمت منجر به تحقق بیشتر سلامت و شادی و موفقیت می شود. پس شما هم باید یک دهنده و بخشنده شوید.

افراد خودمحور و خودمحوری

افراد خودمحور و خودمحوری

Egocentrism  – Self-Centrism

1- آیا خود را محدود و مقید به سیستم احساسى و عقاید خود می كنید؟

2- آیا مستقل و خودكار بوده و به دوستانِ نزدیكِ بسیار كمى نیاز دارید؟

3- آیا به قرار و مدارها بی اعتنایید.

4- آیا به همه چیز با روى گشاده برخورد می كنید؟

5- آیا اغلب به أفكار حدس و گمانى و مبهم می پردازید؟

6- آیا به دیگران با تیزبینى و زیركى نگاه می كنید؟ آیا حساسیت شما در این دقت نظر در مورد واكنش آنها به شما بیشتر است؟

 

خودمحوری یعنی تمایل به تمرکز بر نیازها و مسائل فردی، به جای نیازها و مسائل گروه یا اجتماعی که فرد به آن تعلق دارد.

کارهای خود را درست و بی عیب دیدن و دیگران را نادیده گرفتن.

خودمحور یعنی فردی که تنها احساس خود را درک می کند

و قادر نیست حس طرف مقابل خویش را بفهمد.

مثلاً وقتی مادری در پاسخ به پرسش کودکش برای بازی کردن می گوید “سرم در می کند”، کودک به دلیل برخورداری از سلامت در آن لحظه، قادر نیست بفهمد سر درد یعنی چه و بنابراین باز هم در خواست خود را تکرار می کند.

o       خودمحوری Egocentrism نباید با :

i         پرخودخواهی یا خودشیفتگی Narcissism ،

ii        خود دوستی Self-Love، {+ خود دوستى}

iii       خود ناپسندی Self-Deprecation ،

iv       خودخواهی Selfishness  

v         خودپرستی و خودپسندی Egoism ،

vi        خودنمایی Egotism،

vii       خود اعتمادی Self-Confidence

viii      خودپذیری Self-Acceptance {+ اعتماد به نفس و حرمت نفس} اشتباه گرفته شود.

تعریف روان‌شناسی خودمحوری

خودمحوری، خود مداری، خودمیان بینی، یا Egocentrism یا Self-Centrism  در روان‌شناسی رشد به‌صورت زیر تعریف می‌شود:

A.     تمایز ناکافی بین خود با جهان و دیگران

B.     گرایش به درک، فهم و تفسیر جهان برمبنای خود

خودمحوری در نظریه رشد شناختی ژان پیاژه

از دیدگاه ژان پیاژه خودمحوری، حالت روانی بهنجاری است که در آن نبود تمایز میان واقعیت شخصی، یعنی واقعیت از دیدگاه و در ذهن شخص و واقعیت عینی قابل مشاهده می‌باشد.

به بیان دیگر خودمیان بینی به مفهوم ناتوانی در درک نظرهای دیگران و نبود احساس نیاز به جستجوی دیدگاه‌ها و واقعیت‌های موجود موافق و مخالف برای تأیید نظر خود است.

در نظام پیاژه هر دوره با خودمحوری ویژه خود شروع شده و با تمرکززدایی پایان می‌یابد.

در مرحله عملیات عینی نیز کودک خودمحور (به ویژه در مرحله پیش عملیاتی) خود را در مرکز جهان می‌بیند. این ویژگی که در ۲ سالگی (آغاز مرحله پیش عملیاتی) در اوج خود می‌باشد، در شرایط طبیعی و بهنجار در حدود ۱۱ سالگی، یعنی پایان مرحله عملیات عینی به پایین‌ترین سطح می‌رسد و البته جای خود را به شکلی دیگر که ویژه دوره عملیات صوری است می‌دهد.

o       خود محوری در رشد شناختی نو جوانان

به گفته محققین، تفکر عملیات صوری سبب پدیداری نوع جدیدی از خودمحوری می‌شود.

ظرفیت اندیشیدن به افکار خود سبب می‌شود که آگاهی نوجوانان از خود بیشتر شود و در نتیجه آنها خودمحور، خودآگاه و درون نگر می‌شوند.

نوجوانان چنان به خود مشغول می‌شوند که تصور می‌کنند دیگران نیز به اندازه آنها درباره ظاهر و رفتارشان وسواس دارند.

از دید گاه الکایند، David Elkind ، همین باور مشغولیت ذهنی دیگران با ظاهر و رفتار نوجوان است که خودمحوری او را تشکیل می‌دهد. نوجوانان در بخش اعظم اوقات تصور می‌کنند که روی صحنه هستند، در نتیجه بیشتر انرژی آنان صرف واکنش به شنودهای تصوری می‌شود. به همین دلیل است که نوجوانان به شدت خودآگاه می‌شوند.

خودمحوری چه مفهومی دارد؟

منبع این قسمت روزنامه سلامت- دکتر مجید سلطانی

o       کودک ۲ تا ۷ ساله، به ویژه در سال‌های پایین‌تر قدرت اینکه :

i          خودش را به جای فرد دیگری بگذارد، ندارد.

ii         نقطه‌نظر دیگران را نمی‌فهمد.

iii       خودش را محور کائنات می‌پندارد.

iv      تصور می‌کند همه چیز در حول و حوش او اتفاق می‌افتد.  به این امر خودمحوری یا خودمرکزگرایی گفته می‌شود.

o       پیاژه آزمایش معروفی دارد به اسم آزمایش ۳ کوه!

ابزارهای این آزمایش این است: یک میز چهارگوش با چهار صندلی، ۳ تپه مقوایی با اندازه‌ها و رنگ‌های مختلف.

روی یک تپه خانه‌ای وجود دارد و روی دیگری یک صلیب. کودک روی یک صندلی می‌نشیند و عروسک روی صندلی در ضلعی دیگر است. قبلاً از زوایای مختلف عکس‌برداری شده است.

اگر از بچه سوال شود که عروسک چه می‌گوید، بچه از بین عکس‌ها عکسی را انتخاب می‌کند که خودش می‌بیند، یعنی نمی‌تواند خودش را جای فرد دیگری قرار دهد.

پیاژه آزمایش دیگری هم دارد به این شرح: از پسر ۴ ساله‌ای سوال می‌شود: «آیا برادری داری؟» می‌گوید بله! می‌پرسد اسمش چیست؟ مثلاً می‌گوید جمشید! می‌پرسد آیا جمشید هم برادری دارد؟ معمولاً کودک در پاسخ می‌گوید نه!

در روان‌شناسی امروز موضوع و مفهوم خودمحوری دارای اهمیت و ارزش زیادی است، زیرا این مفهوم در رشد شناختی کودک جایگاه به سزایی دارد و از دوران حسی‌حرکتی (که کودک نمی‌تواند بین آنچه مربوط به اعمال خود اوست و آنچه به اشیاء یا اشخاص بیرونی تعلق دارد جدایی قایل شود) تا مرحله انتزاعی (که نوجوان نوعی اعتقاد به رستاخیز دارد، یعنی نظریه‌هایی که نوجوان بر اساس آن جهان را مجسم می‌کند. بر فعالیت‌های اصلاح‌گرایانه‌ای مبتنی هستند که نوجوان احساس می‌کند که باید مجری آنها باشد و نیز توانایی‌ نامحدود به فکر خود نسبت می‌دهد. رویای آینده‌ای پیروزمند را در سر می‌پروراند و ایجاد دگرگونی در جهان بر اساس فکر را به منزله یک عمل واقعی تغییردهنده واقعیت به خودی خود در نظر می‌گیرد) ادامه می‌یابد.

چون کودک خودمحور بین نقطه نظر خود و نقطه‌نظر دیگران تفاوتی قایل نیست، و تصور می‌کند جهانی که خود می‌نگرد، همان جهانی است که دیگری نیز می‌نگرد، غالباً می‌توان شاهد بود که یک کودک وقتی در کنار مادرش به صفحه‌های کتابی نگاه می‌کند،  این تصور را دارد که مادرش نیز در همان لحظه، همان صفحه را می‌بیند و بنابر همین تصور، از مادر که فقط جلد کتاب را می‌بیند با سماجت می‌خواهد که رویداد تصویر را برای او شرح دهد، بی‌‌آنکه کتاب را به سوی او برگردانده باشد.

این عدم تمایز بین نقطه‌نظر در رویدادهای مختلف به چشم می‌خورد و دانستن این نکات به ما کمک می‌کند که سطح توقعات خودمان را  از فرد معقول کرده و برای آموزش به او با توجه به رشد شناختی‌اش اقدام درستی انجام دهیم.

اگر بزرگسالان به مرحله تفکر انتزاعی و رشدشناختی متناسب با سن خود نرسیده باشند،

هر چند در زمینه‌های رشدی دیگری هم پیشرفت کرده باشند،

مثل کودکان خودمحور رفتار می‌کنند! این خودمحوری‌ها دو نوع است:

i   خودمحوری‌های غیرمستقیم: که در آنها فرد مساله را صرفاً با «من» خود در ارتباط می‌گذارد و حکم می‌کند.

ii   خودمحوری‌های اجتماعی که همراه است با نپذیرفتن قواعد بازی‌های اجتماعی.

.

انواع افراد خودمحور

منبع این قسمت سایت سلامانه- دکتر هادی معتمدی

o       افراد خودمحور از نوعی «دیکتاتوری ذهنی» رنج می برند .  خودمحوری از عواملی است که هم دارای ریشه ذاتی، روانی و هم ریشه در الگوهای اجتماعی دارد. اگر چه جامعه ایران رفتار سینوسی را از خود نشان داده، اما به نظر می رسد این روند رو به بهبود است و مردم به مفهوم بهتری از دموکراسی و مشارکت رسیده اند.

o       زندگی خود محوری مقوله ای چندگانه است و به چند گروه تقسیم می شود:

1.            گروهی از این افراد بدبین Pessimistic  هستند. به همین دلیل به دیگران اعتماد نمی کنند. حتی در کارهای بزرگ هم مشورت را قبول نمی کنند و فقط به خودشان اعتماد دارند. به خاطر همین گاهی می بینیم مدیر اداره ای همه کارهای خود را خودش انجام می دهد و به فرد دیگری اعتماد ندارد و فکر می کند بین دزدان زندگی می کند.

این نوعی از خود محوری است که از بدبینی نشات می گیرد و عوارض بسیار بدی دارد و ممکن است دچار سندرم سوختگی حرفه ای شوند. این افراد خیلی عصبی، خسته و پرخاش گرند، زندگی زناشویی خوبی ندارند، و حالات افسردگی به شدت در این افراد می تواند رشد کند.

2.            گروهی از این افراد خودمحور از نوعی «دیکتاتوری ذهنی» رنج می برند. دیدگاه دوم در مورد افراد خودمحور، افرادی است که نگاه مشارکتی به انسان ندارند،  یعنی بدون اینکه بدبین باشند، از نوعی «دیکتاتوری ذهنی» رنج می برند، و به دموکراسی و تفکر جمعی اعتقادی ندارند. این افراد به این معتقد نیستند که دیگران کار خود را بلد نیستند، بلکه معتقدند که تفکر جمعی به دلیل تعدد افراد و تضارب افکار کار را پیش نمی برد.  و البته این با تفکر مشورتی هم خوانی ندارد. بنابراین این گروه اعتقادی به کارهای مشارکتی ندارند.

3.            گروهی از این افراد خودمحور، خودشیفته هم هستند. گروه سوم افرادی خودشیفته هستند و خود را از همه آدم ها بهتر، سطح خود را نبوغ آمیز و بالا می دانند و کسانی هستند که در درونشان این گونه فکر می کنند که خداوند آنها را از همه قوی تر و باهوش تر آفریده. حتی نمره ۱۰ خودشان را از نمره ۲۰ بقیه بالاتر می دانند و همیشه معتقدند حقشان در زندگی خورده شده و باید به سطوح بالاتری می رسیدند.  این در قسمت هایی از داستان شازده کوچولو دیده می شود فردی که به قدری خودشیفته است که خود را خدا می داند!

o       خودشیفته ، نه خود را دوست دارد، و نه دیگران را.

4.            افرادی که دچار عقده های فروخفته اند. گروه چهارم افرادی عقده ای هستند و هیچ کدام از خصوصیات گروه های قبلی را ندارند. اینها افرادی هستند که از دوران کودکی و در خانواده دیده نشده اند. افرادی که کسی به آنها اهمیت نمی داده و عقده این را داشته اند که روزی تلافی خواهند کرد؛ حالا اگر روزی قدرتی به دست این افراد برسد این قدرت در هر زمینه ای بروز می دهد و عقده های دوران کودکی خودشان را بر زیر دستان نشان می دهند.

اینها از نظر شخصیتی افراد منفعل مهاجم Passive-Aggressive  هستند و هر جا که مجبور باشند در کنار قدرت سر فرو می آورند و هر جا که بتوانند به زیر دستشان زور وارد می کنند . این ها دچار اختلال شخصیت سهل انگاری شده اند که نهایتاً دچار خودمحوری می شود.

5.            عدم آموزش مهارت های لازم و مدیریت رفتار بین فردی و اجتماعی. گروه دیگر افرادی هستند که مهارت مدیریت، مدیریت رفتار بین فردی و اجتماعی را ندارند. کسانی که ارزش مشارکت را درک نکرده اند و افرادی که در جایی قرار گرفته اند که نباید قرار می گرفتند و حالا از ترس اینکه دیگران از ضعف آنها مطلع شوند رفتاری خود محورانه دارند. وقتی کارگری که همیشه مورد تحقیر بوده چنانچه رئیس شود به احتمال زیاد خود محور می شود.

6.            تربیت خانوادگی و جامعه. گروه آخر معمولاً تحت تربیت خانوادگی و مسایل اجتماعی به این خصلت می رسند. مثلاً وقتی کارگری که همیشه مورد تحقیر بوده اگر رییس شود امکان دارد که خود محور شود. اما سایر گروه ها نوعی اختلال شخصیتی و یا اختلال روانی دارند.

برای خیلی از این افراد درمان دارویی موثر است و می تواند از میزان خودمحوری آنها کم کند. بنابراین باید به سه ویژگی بیولوژیک به معنای ژنتیک، روانی که شامل تربیت خانوادگی است، مانند خانواده های درهم ریخته و معتاد توجه شود. و در قسمت سوم مسایل اجتماعی، مدیریت های غلط، کسانی که در جایی گماشته می شوند که زیردستانشان از آنها باسوادترند، ناشایسته سالاری، بی اهمیت بودن افراد تحصیل کرده و … هر کدام اینها در جایی می تواند تاثیرگذار باشد.

o       بسته به نوع مشکل، اول باید افراد خود محور را شناخت، یعنی اینکه ببینیم خودمحوری این ها در کدام طبقه بندی جای دارد. باید مشکل را شناسایی کرد و در درجه دوم نحوه برخورد را تنظیم کرد.  مثلاً فردی که خودمحوری در آن به عنوان یک بیماری تلقی می شود، باید به دنبال درمان دارویی آن رفت و یا فرد دیکتاتور باید از آنها دوری کرد و یا حتی با آنها مبارزه کرد.

o       در همه جوامع این گونه افراد وجود دارند.

 البته نسبت به سال های گذشته و سال های قبل از انقلاب به نظر می رسد مشارکت در بین مردم ایران معنی بهتری پیدا کرده. جامعه ایران در دوره های مختلف، بالا و پایین زیادی را تجربه کرده ولی در مجموع سیر فرهنگ اجتماعی رو به کاهش خود محوری است و مردم مفهوم درستی از دموکراسی پیدا می کنند نه به معنی دموکراسی غربی که یک نوع لجام گسیختگی و هرج و مرج رفتاری است.

دموکراسی به این معنی است که همه نظرها را بشنویم و بهترین آن را انتخاب کنیم و لجبازی نکنیم.

 

افراد سمی

افراد سمی

آشنایى با رفتارهاى سمى

o              برقراری ارتباط موثر و داشتن روابط سالم و مناسب، مهارتی است كه هركسی از آن بهره ای دارد. با داشتن ارتباط با دیگران می توانیم از باورها و عقایدشان مطلع شویم و خود نیز باورها و افكارمان را به دیگران منتقل كنیم.

o       مهارتهای ارتباطی و برقراری ارتباط با اشخاص و گروه های گوناگون نیازمند آموختن و به كارگیری برخی نكات و كنار گذاشتن برخی ویژگى ها است. مجموعهِ این نكات كیفیت ارتباط را مشخص می كند.

o       برخی افراد به دلیل نوع تربیت، ویژگی های شخصیتی و وسعت روابط اجتماعی و تجربه های بیشتر، در برقراری ارتباط، موفقتر عمل می كنند و بعضی دیگر به دلایل متعددی فاقد این مهارت اند.

o       به هرحال چون برقراری ارتباط موثر یك مهارت و در عین حال یك هنر است، قابل آموزش و یادگیری است.

در اینجا چند رفتار سمّی را كه مانع ارتباط است و به روابط اصیل و صمیمانه آسیب میزند، معرفی می شوند. اما این رفتارهای سمی كدام اند؟

1.           شخصی كردن همه مسائل – افرادی كه این رفتار سمی را دارند، همهِ صحبت ها و اتفاقات اطراف را شخصی می كنند و با برداشت اشتباه از گفته های دیگران دچار سوءتفاهم و رفتارهای تلخ و گزنده می شوند.

در واقع، گفته های دیگران را به خودشان می گیرند و چنین می پندارند كه همهِ گفته های دیگران دربارهِ آنهاست.  این افراد با دید منفی و شك گفته های دیگران را دنبال می كنند و از هر كلمه هزاران معنا و مسئله بیرون می كشند كه البته همهِ این معانی را متوجه خودشان می دانند.  گویی دیگران قصد دارند دائما از آنها انتقاد كنند. واقعیت این است كه همیشه آدم ها قصد ندارند دوپهلو صحبت كنند و ما را بیآزارند یا پیام پنهانی به قصد آزار ما داشته باشند.

2.           حسادت كردن – حسادت ویژگی های خوب فرد را می كشد، حسادت هنر شمارش داشته های دیگران به جای داشته های خویش است.  این رفتار به هیچ وجه برای ارتباط مفید نیست.   سفر زندگی خود را نباید با هیچكس مقایسه كرد، خودتان را با خودتان مقایسه كنید. حداكثر تلاش خود را بكنید، سپس پیشرفت خود را ارزیابی كنید. خودتان را با دیروزتان مقایسه كنید.  اگر هم پیشرفتی نبود، ببینید مشكل كجا بوده است. بدین طریق هم درباره خودتان حس بهتری خواهید داشت، هم به دیگران، و در نتیجه ارتباطات بهتری را شكل خواهید داد.

3.           همیشه در نقش قربانی ظاهر شدن – رفتار سمی دیگر این است كه همیشه خود را قربانی ببینیم، برای خودمان دلسوزی كنیم،  خود را محكوم به مشكلات ببینیم، و فردی فاقد كنترل و اراده به نظر برسیم.  واقعیت این است كه اگرچه ما در بعضی اتفاقات زندگی اختیاری نداشته ایم، ولی در اداره كردن و مدیریت كردن این اتفاقات انتخاب گر هستیم. می توانیم انتخاب كنیم كه تسلیم مشكلات شویم و با شكایت از زمین و زمان فردی پر از خشم و خسته كننده به نظر برسیم، یا انتخاب كنیم كه نوع دیگری عمل كنیم و اوضاع زندگی خود را آزادانه تغییر دهیم. وقتی از شكایت دست می كشیم و احساس درماندگی را از خود دور می كنیم، به وضوح احساس قدرت می كنیم،  البته اگر خودمان بخواهیم. طبیعتاً افراد قوی و تاثیرگذار در مقایسه با افراد ضعیف و درمانده حس بهتری به اطرافیان خود نیز القا می كنند.

4.           چسبیدن به غم و رنج و اندوه و فقدان – یكی از سخت ترین درسهای زندگی این است كه باید بتوانی از مشكلاتی چون:  خشم، غم، سوگ، فقدان، جدایی، احساس گناه، نفرت و غیره گذر كنی و بالاخره آنها را رها كنی. بدون شك تغییر كار سختی است و ما تلاش می كنیم كه تغییر نكنیم به همین دلیل این تلخی ها را رها نمی كنیم چون كار سختی است. اما رها كردن در واقع سالم ترین راه پیش روست. چسبیدن به غم و اندوه و خشم های قدیم و رها نكردن آنها، ویژگی های نامطلوبی را در ما ایجاد می كند و از همین رو از دید دیگران شخصیتی ناشاد و گاهی حتی پیچیده و ناراحت به نظر می رسیم و این نگاه حتماً در ارتباطات ما تاثیر منفی دارد.

5.           افكار منفی وسواس گونه – این خیلی سخت است كه در اطراف كسانی باشیم كه دائماً درباره مسائل و مشكلاتشان صحبت می كنند،  از اتفاقات تلخ گذشته سخن می گویند از بدشانسی ها و اتفاقات تلخ امروزشان می گویند،  و از ناعادلانه بودن دنیا و مظلوم واقع شدن در زندگی، داستان های فاجعه آمیز و دنباله داری دارند. اینها عادت ندارند قسمت های مثبت زندگی را ببینند و درس های مثبت از مسائل زندگی بگیرند. منفی گرایی و نشخوار فكری دائم با مسائل منفی دارند و جوری صحبت می كنند كه گویی همه چیز بر ضد آنها رقم خورده است. چنین افرادی انرژی منفی (عامیانه) از خود ساطع می كنند و با این كلمات و رفتارها انرژی سایرین را نیز تقلیل می دهند.

6.          فقدان مدیریت هیجان ها – ناتوانی در مدیریت هیجان های خود یك رفتار سمی برای اطرافیان محسوب می شود. افرادی كه كنترلی بر هیجانات خود ندارند با كوچكترین مسئله ای ناگهان عصبانی می شوند یا گریه می كنند و واكنش های هیجانی بسیار شدید دارند.  اگر دچار چنین مشكلی هستید حتماً باید با كمك متخصص ریشه های درونی این هیجان های كنترل نشدنی را پیدا كنید، به طور عمیق روی آنها كار كنید و قدرت و توانمندی خود را برای مدیریت هیجان های خود افزایش دهید.

7.           قضاو تهای سطحی دربارهِ دیگران – هرگز فقط از روی ظاهر، دربارهِ دیگران قضاوت نكنید، ظاهر دیگران لزوماً همهِ واقعیت نیست. افراد شاید خود را بهتر، شادتر، ثروتمندتر یا هر چیزی غیر از آنچه هستند نشان دهند، گاهی افراد در ظاهر بسیار قوی به نظر مى رسند، در حالیكه مشكلات و مسائل بزرگی دارند. قضاوت های سطحی دربارهِ دیگران باعث می شود از درك عمیق آنها فاصله بگیریم و به جای كمك رسانی و محبت، مقابلشان قرار بگیریم.

8.           رفتار خشن و فقدان همدلی و شفقت – یكی از سمی ترین رفتارهای ناشی از درك نكردن دیگران و همدلی نداشتن با آنان،  نامهربانی و بی توجهی به دیگران است. رفتارهای خشن و تلخِ كلامی و غیركلامی در حضور شخص، پشت سر وی یا روی صفحات اینترنت، رفتارهای گزنده و آسیب زنند های است كه روح و شخصیت افراد را لگدكوب می كند. مهربانی را به قلب خود باز گردانیم.  به اسم نقد سالم به دیگران حمله نكنیم. آنها را درك كنیم و از زاویهِ دید دیگران موقعیت ها را بررسی كنیم. افرادی كه زبان تلخ و گزنده ای دارند، دیگران را از خود میرانند و دائم به روح دیگران خنجر می زنند.

9.           فریب دادن دیگران و سوء استفاده از آنان – فریب دادن، گول زدن دیگران و سوء استفاده از آنان یك انتخاب است نه یك اشتباه قابل عذرخواهی. وقتی تصمیم می گیرید كسی را فریب دهید و موفق هم مى شوید، فكر نكنید او احمق است یا فریبتان را خورده است،  بلكه او بیش از آنچه سزاوارش بوده اید به شما اعتماد كرده است. با خودمان و دیگران صادق باشیم.  صداقت پایه و اساس هر موفقیتی است.

10.      پنهان كردن خود واقعی – اگر همیشه خودتان را پشت نقاب پنهان كنید، دیگران نمی توانند به شما نزدیك شوند. این رفتار یكی از موقعیت های سمی برای ارتباط است. فارغ از سن، نژاد و جنسیت، آنچه باعث زیبایی شما می شود، صداقت و شفافیت شماست. وقتی تظاهر به داشتن ویژگی هایی می كنید كه فاقد آنها هستید، دیگران دیر یا زود متوجه می شوند و از شما دوری می كنند. بنابراین اگر ویژگی هایی را كه به نمایش می گذارید، واقعاً دوست دارید آنها را كسب كنید. در غیر این صورت حقیقت شما حتماً برای دیگران آشكار می شود و رهایتان خواهند كرد.

11.      رقابت جویی و برتری طلبی دائم – افرادی كه همیشه درصدد برتری از دیگران اند و می خواهند همیشه اول باشند، و تحت هر شرایطی از رقابت دست برندارند، همواره دارایی های خود را محك بزنند و هر پیشرفتی را فقط بر اساس دستاوردهای بیرونی و ظاهری بسنجند، از نظر دیگران افراد ناآرامی هستند كه آرامش و امنیت رابطه را مختل می كنند.

زندگی سفر است، فرایند است. الگویی كه امروز می آموزیم باید به دیگری آموزش دهیم.   رشد و پیشرفت جریان كلی زندگی است كه ما بخشی از آن هستیم نه همهِ آن  وقتی خود را محور همهِ پیشرفت ها بپنداریم، در چشم دیگران خودمحور و متكبر ظاهر می شویم، و طبیعتاً رابطه را به بن بست می كشانیم.

12.      كمال گرایی افراطی – افراد كمال گرا همیشه در طلب دوستی های كامل، شغل آرمانی، منزل رویایی و رابطه عاشقانه آرمانی هستند. به همین سبب به خودشان و اطرافیانشان سخت گیرند. این سخت گیری دیگران را معذب می كند و به تدریج از فرد كمال گرا دورشان می كند.  چیزی كه امروز برای ما كمال است شاید فردا اینچنین نباشد. پس نگاه خود را از مطلق گرایی به نسبی نگری تغییر دهیم. بدین طریق هم خودمان و هم دیگران در ارتباط احساس بهتری خواهیم داشت.

مراقب باشید مسموم نشوید…

o       همه ما به طریقی در معرض رفتارهای سمی قرار گرفته ایم و خودمان نیز شاید ناخواسته و نادانسته این رفتارها را بروز داده باشیم.   رفتارهای سمی انرژی طرف مقابل را تخلیه می کنند و جسم و روح را می آزارند.  با اینکه رفتارهای سمی متنوع اند ولی در نهایت تاثیرات مشابهی بر روی افراد می گذارند.   در ادامه با برخی از این رفتارها و افرادی که این گونه رفتار می کنند، آشنا می شویم.  دقت کنیم که نکند خودمان یکی از این افراد سمی باشیم. پس با مطالعه ادامه، پیش از آن که انگشت اتهام به سوی دیگران بلند کنیم، ابتدا در خودمان جستجو کنیم و چنانچه به وجود این رفتار در خودمان پی بردیم، دست به تغییر زنیم .

1              افراد سمی غیرقابل پیش بینی اند – این افراد یک روز کاملاً صمیمی و دوست داشتنی و روز دیگر سرد و بی علاقه اند به طوری که با خود می گویید آیا من کاری کرده ام که باعث ناراحتی او شده است؟  اگرچه آنها هیچ توضیح واضحی ندارند، ولی مشخص است که اوضاع درست نیست. ممکن است توام با زخم زبان، غمگین، سرد یا بدخلق باشند و اگر بپرسید چیزی شده، به احتمال زیاد پاسخ می دهند خیر. قسمت بد ماجرا این است که در چنین حالتی تصمیم می گیرید آن قدر به آنها خدمت کنید تا رضایتشان را جلب نمایید که البته بیشتر مواقع این رضایت جلب نخواهد شد.

2              دائم از شما می خواهند که دوستی تان را به آنها ثابت کنید. این افراد مرتب شما را در وضعی قرار می دهند که انگار باید بین آنها و یک انتخاب دیگر تصمیم گیری کنید  و البته در این تصمیم گیری حتماً اولویت تان شخص او باشد. مثلاً ممکن است به شما بگویند اگر من برای تو مهم باشم کلاسِت رو لغو میکنی؟ فلان مهمانی نمی روی و مانند آن. گویی شما همواره در معرض آزمون برای تثبیت دوستی خود به آنها هستید و اگر به هر دلیلی گزینه ای را انتخاب کنید که این فرد در آن نباشد، در این آزمون مردود می شوید. و البته این آزمون تمامی ندارد و همیشه بهانه ای برای آزمون و مردود شدن شما وجود دارد.

3              افراد سمی با شما بازی می کنند. این افراد از شما می خواهند برایشان کاری انجام دهید ولی به جای تشکر و قدردانی از شما، طوری رفتار می کنند که گویی انجام دادن آن کار به نفع خودتان بوده است و اصلاً آنها به شما لطف کرده اند که چنین فرصتی را در اختیارتان قرار داده اند. در واقع انگار در عین انجام دادن کار مهمی برای آن فرد، به او بدهکار هم هستید.

4              افراد سمی فرافکنی می کنند و احساسات واقعی خود را بروز نمی دهند. این افراد برای آنکه مسئولیت احساس خود را بر عهده نگیرند ،هر احساسی که خود دارند، به شما نسبت می دهند. مثلاً در حالی که از شما عصبانی اند، می پرسند، آیا با من مشکلی داری؟ عصبانی هستی. یا در حالی که خودشان بدخلق اند به شما می گویند: خیلی گرفته ای.

5              آنها هیچ وقت عذرخواهی نمی کنند. افراد سمی همیشه حق به جانب اند.  آنها حاضرند دروغ بگویند ولی عذرخواهی نکنند. حتی حاضرند ماجراها را تحریف کنند و جور دیگری بنمایند تا عذرخواهی نکنند. بحث کردن با آنها باید یک برنده داشته باشد و این برنده البته خودشان هستند.

6              افراد سمی عاشق بحران اند. افراد سمی در بحران های شما حضور می یابند ولی در شادی هایتان شریک نمی شوند. این افراد وقتی خبر ناکامی ها و بحران های شما را بشنوند، به سرعت خود را به شما می رسانند ولی اگر خبر شادی های شما را بشنوند خود را به نشنیدن می زنند و زحمت یک تبریک یا آرزوهای قشنگ را به خود نمی دهند..

7              به روابط انسانی بی توجه اند.  افراد سمی به مکالمات و ارتباطات اهمیت زیادی نمی دهند. این افراد به تلفن خود پاسخ نمی دهند، ایمیل ها و پیامک ها را بی جواب می گذارند و به نوعی وجود طرف مقابل را انکار می کنند.

8              آنها دائم دیگران را قضاوت می کنند.  همه ما گاهی اشتباه می کنیم، یا حتی اشتباه نمی کنیم بلکه طرز تفکر و نگرش متفاوتی با سایرین داریم. افراد سمی درباره هرکسی که مثل آنها نباشد پیش داوری منفی می کنند و تفاوت ها را منفی ارزیابی می کنند.

9              افراد سمی خودخواهند. این افراد به افکار و احساسات، نیازها و خواست های طرف مقابل اهمیت نمی دهند و تنها چیزی که برایشان مهم است، پاسخگویی به نیازهای خودشان است. بنابراین احساس همدلی و درک متقابل ندارند، پر توقع اند و فقط خود را می بینند.

10         افرد سمی اغراق می کنند. وقتی با آنها در حال حل و فصل مشکلات بین خود هستید، در بیان ماجرا و جزئیات اغراق می کنند و از کلماتی مثل همیشه، هرگز و هیچ وقت زیاد استفاده می کنند.

11         افراد سمی فقط گیرنده اند. در روابط دوستانه بده بستان مادی و معنوی وجود دارد، حتی اگر کاملاً مساوی نباشد.  اما افراد سمی دائم در حال محاسبه اند که چگونه از طرف دیگران سودی عایدشان شود.  جالب توجه این است که این افراد بابت آنچه دریافت می کنند کاملاً خود را محق می دانند و برای جبران آنچه دریافت کرده اند احساس مسئولیت نمی کنند. همه ما ممکن است یکی یا تعدادی از این رفتارها را در خودمان یا دیگران مشاهده کرده باشیم، البته همه گاهی اشتباه رفتار می کنیم ولی اگر رفتاری برای ما یا دیگری ، به صورت یک الگوی تکرار شونده درآمده باشد و به نوعی دیگران را آزار دهد، حتماً به اصلاح و تغییر نیاز دارد.

شاید لازم باشد پیش از هر گفتار یا رفتاری کمی مکث کنیم و از خود بپرسیم چرا می خواهم این جمله را بگویم؟ چرا می خواهم این رفتار را انجام دهم؟  آیا جمله من یا رفتار من موجب آزار طرف مقابلم نمی شود؟  آیا با شأن من یا او متناسب است؟ گفتار یا رفتار من چه سودها و چه زیان هایی در پی خواهد داشت؟ آیا در مراوداتم ، به طرف مقابل و منافع او نیز توجه می کنم، یا فقط درگیر منافع خود هستم؟

o       رفتارهای سمی قیچی های رابطه اند، از آنها دست برداریم!

برداشت از:پیام مشاور

ویژگیهاى ذاتى

ویژگیهاى ذاتى شخصیت

Trait Theory

صفات شخصیتی ویژگی‌های دایمی می‌باشند که شخص در بیشتر مواقع آن‌ها را از خود نشان می‌دهد. معمولا صفات شخصیتی از رفتار استنباط می‌گردد. شخصیت از حدود سه سالگی به تدریج تثبیت می‌شود و تا پنجاه سالگی به سفت شدن ادامه می‌دهد. از پنجاه سالگی به بعد به تدریج پخته می‌شود یا جا می‌افتد، چون شعور بیشتر مردم بیشتر و اخلاقشان بهتر می‌شود. در برخى روشها صفات ذاتى بنحوى تعریف میشوند كه یا فرد آنها را دارد یا ندارد. دیگر روشها بصورت ابعادى، همچون ” برونگرایى” و ” درونگرایى” تعریف شده و در افراد بصورت نسبى اندازه گیرى میشوند.

امروزه یکی از محبوب ترین نظریات صفات نظریه ی پنج عاملی می باشد که از ان به عنوان پنج عامل بزرگ یاد می شود. این پنج عامل عبارتند از : برون گرایی ، سازگاری ، وظیفه شناسی ، روان رنجوری و باز بودن به تجربیات. در شكل این پنج عامل و حالات افراط و تفریطى هر یك آمده است. افراد در قرار گیرى نسبى بین این حالات میتوانند به صفات ذاتى خویش آگاه شوند.

بطور كلى و جامع تَر، ویژگیهاى شخصیتى عبارتند از.

١- پذیراى سرنوشت و پیشامدها. مخلوطى از دو خصیصه باز بودن به تجربیات و خردورزى. علاقمند به موارد گسترده، پر تخیل و درون بین و بصیر.

٢- هوشیارى و خودآگاهى و وظیفه شناس. وجدانى، درستكار و رفتار اصولگرایانه دارند.

٣- برونگرا. معاشرتى، اهل رفت و آمد، اجتماعى، و همانند سازى شخصیتى با محیط خارج. برونگرا با معتادین به مواد، داراى ژنهاى مشترك هستند.

٤- سازگار، موافق و خوشایند. این حس به فرمانبرادى، اعتماد، تلقین، همدردى و همدلى، دوستى و طبع مشاركت اشاره دارد.

٥- رنجورى و تباه. تمایل یك شخص به ناراحتی و عاطفى بودن. این حس عامل مهمى در ایجاد بیمارى واختلال شخصیتی است.

٦- عزت نفس. نظر مساعد یا نامساعد داشتن نسبت به خود. حس شخصى یك شخص نسبت به ارزش و قدر خودش.

٧- آسیب گریز. تمایل به خجالتى بودن، مضطرب و نامطمین، نگران. بیشتر منشأ مشكل زمان تولد دارند. در كسانى كه اختلال تغذیه دارند هم دیده میشود.

٨- جویاى تازگى و نوپایى. پیش رانشی، هوسى، سیاح و سفر باز، دمدمی مزاج، ناپایدار، هوس باز، بى وفا، متلون، تحریك پذیر، برانگیخته و ولگرد، ولخرج، افراطى. مرتبط با رفتار خو آفرین و اعتیاد آور.

٩- كمال گرا. معتقدند باید كامل و بی عیب باشند تا مورد پذیرش خود و دیگران قرار بگیرند. این تیپ ارتباط نزدیكی با اختلال وسواسى مجبور دارد. احتمال اختلال غدد عصبى هم هست.

١٠- ناتوانى بیان احساسات. قادر به بیان احساس و عواطف خود نیستند. بیشتر منشأ مشكلات مغزى مانند افراد سكته كرده دارد. همچنین در افرادى كه داراى اختلال روانى پس از مصیبت (PTSD)، و یا سابقه سواستفاده یا رهاشدگى در زمان كودكى داشته باشند هم دیده میشود.

١١- سفت و صلب. انعطاف ناپذیرند و با تغییر مشكل دارند. مشكل عملكردى دارند. منشأ آن إشكالات مغزی یا بیماریهای دیگر است.

١٢- پیش رانشى و هوس باز. ریسك پذیرند، بى برنامه اند و تصمیمات آنى میگیرند. حالات حاد آن به مشكلات مغزى برمیگردد. به اینده بى اعتنایند و در اعمالشان فقط به حال فكر میكنند.

١٣- بى پروایى و خویشتن ندار. قدرت یا میل به خویشتن دارى ندارند. احتمالا از بیمارى درخودماندگى، ضربه هاى مغزى، پاركینسون، وجود عفونت در سیستم عصبى نشأت میگیرد. معمولاً معتاد به مواد میشوند، پرخورى میكنند، چاق میشوند و همواره گرسنه اند.

١٤- روان پریش. نوعاً ستیزه جو و پرخاشگر هستند. حالات حاد آن به بیمارى شیزوفرنى می انجامد. منسوبین خونى ایشان نیز ممكن است این حالات را نشان دهند ( ژنیتیكى).

١٥- وسواسى و دل مشغولى. پاپى و سمج، بیشتر اوقات ناخوشایند، و اغلب داراى أفكار و احساسات مزاحم، داراى نشخوار فكرى. این تیپ احتمالاً از اختلال غدد عصبى پایه اى نشأت میگیرد.

بیماریها و شخصیت

 بیماری هایی که شخصیت افراد را تغییر می دهند‍‌‌‌‍

بیماری ها علاوه بر مشکلات جسمی که ایجاد می کنند، باعث بروز مشکلات روحی نیز می شوند و بر روی شخصیت فرد بیمار هم تاثیر می گذارند عبارتند از:

⭕️ پارکینسون
بیماری پارکینسون با کمی لرزش در دست ها شروع می شود و در نهایت بر روی راه رفتن، صحبت کردن، خوابیدن و فکر کردن شما تاثیر می گذارد. حتی در مراحل اولیه منجر به وسواس نسبت به جزئیات یا بی توجهی ناگهانی می شود. در مراحل پیشرفته تر فرد فراموشکار می شود یا مانند گذشته اجتماعی نیست. به علاوه در این شرایط جهت دهی به افکار کار سختی خواهد بود.

⭕️ هانتینگتون Huntington s Disease
هانتینگتون بیماری است که با آن متولد می شوید، اما معمولا در سن 30 تا 40 سالگی ظاهر می شود. این بیماری به سلول های مغز آسیب می زند و بر روی هر بخشی از زندگی شما تاثیر می گذارد. فرد مبتلا به درستی و به وضوح نمی تواند فکر کند، یا ممکن است عصبانی شود یا از انجام فعالیت های مهمی مانند مسواک زدن اجتناب کند؛ در حالیکه اصلا از این اتفاقات آگاهی نداشته باشد

⭕️مالتیپل اسکلروزیس یا ام اس MS
در شرایط ابتلا به ms سیستم ایمنی به عصب های مغز و نخاع حمله می کند. این امر منجر به بروز مشکلاتی می شود، از جمله بروز مشکل در کنترل مثانه یا عدم توانایی در راه رفتن. در برخی موارد ام اسمنجر به شادی و هیجان بیش از اندازه می شود که با واقعیت فاصله زیادی دارد. به علاوه ممکن است فرد بدون هیچ کنترلی یا بدون اینکه بداند چه حسی دارد، بخندد یا گریه کند.

⭕️ تیروئید
تیروئید هورمون هایی تولید می کند که به بدن می گوید تا چه اندازه سریع یا آهسته کار کند. اگر تیروئید هورمون زیادی تولید کند، سرعت برخی عملکردهای بدن افزایش پیدا می کند. در این شرایط فرد تحریک پذیر و مضطرب شده و دچار نوسانات خلقی می شود. اگر این هورمون به اندازه کافی تولید نشود، شخصیت فرد بی تفاوت می شود. اگر این شرایط درمان نشود، تاثیرات طولانی مدت بر روی مغز خواهد داشت.

⭕️تومور مغزی
تومور اگر در لوب جلوی مغز بروز کند بر روی بخش هایی از مغز تاثیر می گذارد که کنترل کننده شخصیت، حافظه و حل مسئله هستند. این امر باعث می شود احساس گیجی و آشفتگی کنید یا فراموشکار شوید. به علاوه تومور مغزی منجر به بروز خشم می شود یا افکار پارانوئیدی را در فرد تحریک می کند، به عنوان مثال تصور اینکه دیگران قصد گرفتن و آزار دادن فرد بیمار را دارند.

⭕️برخی انواع سرطان ها
تومورهای مغزی و نخاعی تنها سرطان هایی نیستند که بر روی شخصیت شما تاثیر می گذارند. اگر تومور سرطانی در غده هیپوفیز خود داشته باشید، غده ای که سطح هورمون های بدن را کنترل می کند، باز هم دچار تغییرات شخصیتی خواهید شد. تومور بدخیم اگر در سلول هایی از بدن ظاهر شود که ترشحات و مایعات بدن را تولید می کنند، شخصیت شما تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. این تومورها در هر جایی از بدن، از جمله پستان، روده، ریه یا پانکراس بروز می کند.

⭕️سکته مغزی
زمانی که خون کافی به بخشی از مغز نرسد، سلول های این بخش اکسیژن کافی دریافت نمی کنند و می میرند. میزان تاثیر این بیماری بر روی شخصیت به طول مدت سکته مغزی و محل بروز آن در مغز بستگی دارد. بعد از سکته ممکن است توانایی حرکت دادن بعضی بخش ها را نداشته باشید و این امر بر روی شخصیت شما تاثیر خواهد گذاشت. در این شرایط صبر خود را به راحتی از دست می دهید، دچار نوسانات خلقی خیلی جدی می شوید یا تحریک پذیرتر از قبل خواهید شد

⭕️آسیب دیدن مغز
بعد از وارد شدن ضربه جدی به سر، بروز تغییرات شخصیتی از علائم پنهانی هستند که به مرور زمان رخ می دهند. در موارد جدی تر شخصیت فرد کاملا متفاوت خواهد شد و حرف هایی می زند یا کارهایی می کند که قبل از این انجام نمی داده است

⭕️افسردگی
افسردگی بر روی هر بخشی از زندگی شما تاثیر می گذارد. افسردگی نه تنها بر روی خلق و خو، بلکه بر روی افکار، حافظه و تصمیم گیری شما نیز تاثیر می گذارد. این بیماری بر روی چگونگی افکار شما نسبت به دنیای اطراف تاثیر می گذارد. خانم های مبتلا به افسردگی اغلب احساس بی ارزشی، ناراحتی و گناه می کنند در حالیکه مردان افسرده بیشتر خسته، تحریک پذیر و عصبانی هستند

⭕️اختلال وسواس اجباری
Obsessive-Compulsive Disorder
منجر به بروز اضطراب می شود و افکار و ضرورت هایی برای فرد ایجاد می شود که رهایی از آنها خیلی سخت است. به عنوان مثال فرد بارها و بارها دست های خود را می شوید. فرد به عملکردهای خود اطمینان نمی کند و انجام یک فعالیت ساده ساعت ها طول می کشد. اگر کسی فرد را مورد انتقاد قرار دهد، این شرایط بدتر خواهد شد چرا که اضطراب فرد بیشتر می شود.

انیاگرام

انیاگرام

Enneagram of Personality

اناگرام نُه گونهٔ شخصیتی را برای انسان تعریف می‌کند که این گونه‌ها همگی در یک مدل هندسی نمایش داده می‌شوند. خود نه گونه به سه دستهٔ اصلی تفکر، غریزه و احساس تقسیم می‌شوند. ابزار کار آمدی برای درک ابعاد شخصیتی ما است. شخصیت ما بیانگر شیوه عملکرد ما است. هر یک از تیپ‌های نه‌گانه شخصیتی دارای نقاط ضعف و قوت مربوط به خود هستند و انسان‌ها می‌توانند با دانستن چنین مشخصاتی، به خودشناسی و ارتباط بهتر با اطرافیان دست یابند.

نُه گونهٔ شخصیتی اناگرام (Enneagram)

  1-  اصلاح گر: تأثیرگذار قوی، نکته بین، عدم بروز احساسات ظاهری، ناظم، تصحیح دیگران

  2- یاری رسان: بدون چشم داشتی به دیگران خدمت می‌کنند – دارای هنر خوب گوش دادن، تسلی دهنده دیگران، بازگوکننده جزئیات زندگی، مبلّغ خوب، مهربان و دلسوز

 3-  موفقیت طلب: روابط عمومی عالی، امتیاز گیرنده قوی، مقایسه گر، افراط در مدیریت و استرس زا، وفاداری کم، شهرت طلب

  4-  فردگرا: درون گرا، علاقه به عشق و احساسات، خلاق، هنردوست، هنرمند، توانا در کاهش دردهای دیگران، توجه زیاد به همدردی، احساس عدم درک شدن توسط دیگران

 5-  کنجکاو: عاشق مطالعه، کم حرف و متفکر، ضعیف در حضور جمع، آرشیو ساز، بسیار مطلع، گوشه گیر و محقق، دوست ندارد برای فرد وقت و انرژی خود را صرف کند، خود و دانش خود را در خدمت بشریت می‌گذارد.

6-  وفادار: بیزار از جنگ و دعوا، تمایل به یک رنگی، تمایل به داشتن کاری مشخص، قابل اطمینان و وفادار و دوست یاب خوب، امنیت خواه، کارآمد در موقعیتهای اجتماعی

 7- خوش گذران: دارای غم پنهان ولی شاد و سرحال، بیزار از محیط افسرده و یکنواخت، چندکاره، دوستدار شور و شوق و هیجان

 8- مبارز: با شهامت، شجاع، اهل مشاجره و مجادله، تلاش در احقاق حقوق دیگران، رک گویی و رک خواهی، تمایل به مطلع شدن از عقاید دیگران، تمایل به کسب و کار مستقل، قدرت طلب، سلطه گر

  9-  مصلح: حفظ‌کننده آرامش به هر قیمتی، خوش بیان، دید آسان به زندگی، دارای حس همدردی بدون توقع، مشاور و میانجی خوب

1- خلاصه گونه اول – عالی طلب و مقرراتی

کسانی که وظیفه شناس و با اخلاق با حسی قوی از بایدها و نبایدها هستند، معلمان، صلیبیون و طرفداران تغییر هستند. این افراد پیوسته در تلاش برای بهبود مسائل هستند اما از انجام هرگونه اشتباه در هراس می‌باشند. با سازماندهی منظم، نظم و وسواس زیاد سعی می‌کنند تا استانداردهای بسیار بالایی را در کار خویش حفظ کنند اما خطر لغزش بسوی نگاه انتقادی و آرمان‌گرایی دارند. این افراد معمولاً عصبی و بی صبر هستند. این افراد در بهترین حالت عاقل، فهیم، واقع گرا، ممتاز هستند و حتی می‌توانند از نظر اخلاقی یک قهرمان باشند.

تیپ کمالگرا: این افراد به دنبال کامل بودن در همه چیز هستند و از ناکامل بودن خود سر خورده اند . ایده آلیست هستند و هر قدر هم پیشرفت کنند باز راضی نمیشوند و یک ندای درونی به آنهامیگوید که خوب کار نمی کنی . این افراد به احتمال خیلی زیاد، دارای والد یا والدین ایراد گیری بوده اند که به راحتی راضی نمی شدند. این اشخاص هم ،ایرادگیر و کنترل کننده و معمولادارای اضطراب هستند و زمینه شخصیت وسواسی در آنان زیاد است، زیرا این ویژگیها را حد اقل از یکی از والدین یاد گرفتند.

ترس اولیه: از فاسد بودن، معیوب بودن و بد بودن.

خواست اولیه: خوب بودن، داشتن کمال، و متعادل بودن

انگیزه‌های کلیدی: حق طلب، تلاشگر برای رسیدن به مراتب بالاتر، بهبود دهنده همه مسائل، ثابت قدم در راستای عقاید خود، خود را ذی‌حق می‌دانند، نقد ناپذیر به‌طوری‌که همه کس نمی‌توانند او را محکوم کند.

2- خلاصه گونه دوم – یاری‌رسان

گونه دوم اشخاصی همدل، صادق، و بسیار مهربان هستند. به‌علاوه آن‌ها بسیار دوستانه برخورد می‌کنند و سخاوتند و فداکار هستند. اما می‌توانند احساساتی، چاپلوس و مردم نواز نیز باشند. این افراد بسیار خوش نیت بوده و به طرف دیگران جذب می‌شوند. اما احتمال دارد به سمت انجام کارهایی برای دیگران بروند که آن‌ها محتاج به آن شوند. این افراد معمولاً با possessiveness و بیان نیازهای خود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت خودخواه نبوده و بشر دوست هستند. آن‌ها معمولاً بسیار به دیگران عشق می‌ورزند.

تیپ مهرطلب: این افراد دائم به فکر دیگرانند. خود را به آب و آتش می زنند تابه دیگران کمک کنند. به قول قدیمی ها حسن هلاک هستند . نیاز به محبت و توجه دارند . قادر به “نه” گفتن، نیستند، چون از طرد شدن واهمه دارند.افرادی وابسته و متکی به دیگرانند . عزت نفس پایینی دارند و همواره به دنبال تایید و تحسین دیگرانندو…

ترس اولیه: از مطرود شدن، عاشق بودن بی‌ارزش

خواست اولیه: احساس عاشق بودن

انگیزه‌های کلیدی: دیگران دوستش داشته باشند، بیان احساسات خود برای دیگران، مورد نیاز و قدر دانی واقع شدن، پاسخگو به دیگران، مدافع ادعاهای خود

3- خلاصه گونه سوم – حقیقت خواه

سه‌ها از خود مطمئن هستند، جذاب و دلربا، جاه طلب، شایسته، و پر انرژی هستند. این افراد می‌توانند هوشیار و بسیار خود محور در جهت پیشرفت باشند. آن‌ها سیاست‌مدار و آماده بخدمت هستند. اما بیش از حد علاقه‌مند به تصویر خودشان و آنچه که دیگران دربارهٔ آن‌ها فکر می‌کنند می‌باشند. آن‌ها معمولاً با مسائلی مانند workaholism و رقابت مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پذیرنده خود، قابل اعتماد و هر چیزی که آن‌ها بنظر می‌رسد باشند مانند مدلی برای الهام بخشی به دیگران، هستند.

تیپ پیشرفتگرا: این افراد برای پیشرفت سخت کار میکنند و جویای نام و مقام هستند. افرادی پر کار و رقابت جو هستند و برای پیشرفت کردن دست به هر اقدامی که لازم باشد میزنند.  در حالت افراطی به تیپ “آ” تبدیل میشوند و ورکالیست هستند و بیشترین لذت را در کار کردن میبرند . این خطر در آنها وجود دارد که توجه به کار و موفقیت و رقابت با دیگران بیش از توجه به خود و خانواده اش اهمیت پیدا کند …

ترس اولیه: از بی‌ارزش بودن

خواست اولیه: احساس ارزشمند و ارزنده بودن

انگیزه‌های کلیدی: تأیید شدن توسط دیگران، متمایز کردن خود از دیگران، توجه داشتن، تحسین شدن، و تحت تأثیر قرار دادن دیگران

4- خلاصه گونه چهارم – هنرمند

چهارها خودآگاه، حساس و کم حرف هستند. از نظر احساسی صادق و خلاق می‌باشند. این افراد می‌توانند خود آگاه و مودی باشند. با منع کردن خود برای ارتباط با دیگران بدلیلی احساس آسیب‌پذیری و ناتمامی، این اشخاص ممکن است احساس اهانت و رهایی از راه معمولی زندگی داشته باشند. این افراد بطور معمول با سودا، خود بزرگ بینی، ترحم بخود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پذیرنده خود، الهام بخش و خلاق هستند، آن‌ها قادر هستند تا خود را از نو بسازند و تجربیات خود را منتقل کنند. قابل اعتماد و هر چیزی که آن‌ها بنظر می‌رسد باشند مانند مدلی برای الهام بخشی به دیگران، هستند

تیپ رمانتیک : این افراد بسیار احساساتی و زود رنج هستند . خود را با احساسات دیگران درگیر می کنند و چون از تخیل بسیار نیرومندی برخوردارهستند خودشان هم دچار همان احساسات می شوند. افسردگی و نوسان خلق در این افراد زیاد مشاهده می شود. از کارهای یکنواخت خسته می شوند و نیز اگر امکان آن باشد ولخرج هستند.  در بین نه تیپ انیاگرام حساسترین تیپ شخصیتی، افراد تیپ چهار هستند و زندگی در کنار این افراد مثل راه رفتن روی یخ است ….تضادهای وجودی زیادی دارند و…(احتمال ابتلا به اعتیاد در این تیپ، به نسبت سایر تیپها ،بیشتر است).

ترس اولیه: از بی‌هویتی یا اهمیت داشتن شخصی

خواست اولیه: پیدا کردن خود و اهمیت خود (برای ایجاد هویت)

انگیزه‌های کلیدی:خواهان ابراز خود و فردیت خود، برای زیبا کردن خود و احاطه کردن خود با زیبایی، حفظ احساسات و خلق و خوهای خاص، عقب‌نشینی از حفظ تصویر خود، محافظت از نیازهای احساسی قبل از توجه کردن به چیزی دیگر، جذب منجی.

5- خلاصه گونه پنجم – محقق

پنج‌ها هوشیار، روشنگر و کنجکاو هستند. آن‌ها قادر به تمرکز بر روی توسعه ایده‌ها و مهارت‌های بسیار پیچیده می‌باشند. این افراد مستقل، خلاق و مبتکر بوده و می‌توانند سرگرم افکار و تصورات خیالی خود شوند. آن‌ها جدا، بشدت عصبانی و قوی هستند. این افراد بطور معمول با بی قاعدگی، پوچ گرایی، و انزوا مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پیشرو رؤیایی، و جلوتر از زمان خود هستند و قادر به دیدن جهان با روشی کاملاً جدید می‌باشند.

تیپ فکور: این افراد بسیار در خود فرو رفته یا درونگرا هستند (از بودن در جمع لذت نمی برند و اجتماع گریزند) . قادر به ابراز احساسات خود نیستند و معمولا تمایل کمی برای ازدواج دارند. در کلاس معمولا در ردیف آخر می نشینندتا همه را ببینند ولی دیگران او را نبینند. دوست دارند دیده نشوند و نامرئی باشند . همواره احساس را بعد از عقل تجربه میکنند. اهل کتاب خواندن و جمع آوری اطلاعات هستند و می خواهند از همه چیز سر در بیاورند

ترس اولیه: از بی‌مصرف بودن، درماندگی و ناتوانی

خواست اولیه: توانا و شایسته بودن

انگیزه‌های کلیدی: نیاز به دانش، درک محیط، همه چیز را به عنوان راهی برای دفاع از خود در برابر تهدیدات محیط زیست دیدن

6- خلاصه گونه ششم – منصف

نوعی متعهد و مبتنی بر امنیت هستند. شش‌ها قابل اعتماد، کوشا و مسئولیت پذیر هستند. عیوب را بطور فوق‌العاده پیدا می‌کنند و مسائل را پیش‌بینی می‌کنند و همکاری foster دارند و می‌توانند حالت دفاعی، گریزان، و مضطرب بگیرند و در حالیکه شاکی از استرس زیاد هستند اما در حالت استرس کار می‌کنند. آن‌ها می‌توانند محتاط و دودل باشند اما انفعالی، جسور، و مبارز باشند. این افراد بطور معمول با شک و سو ظن به خود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت از نظر درونی پایدار، متکی به خود می‌باشند و شجاعانه از خود و دیگران دفاع می‌کنند.

تیپ وفاخو-شکاک: این افراد به همه چیز سوء ظن دارند . افرادی محتاط هستند . می خواهند بدانند که در ذهن دیگران راجع به آنها چه می گذرد. نگران خیانت و بی وفایی دیگرانند . معمولا اضطراب دارند و دوست دارند وظیفه آنها در جایی که هستند مشخص و تعریف شده باشد

ترس اولیه: از عدم حمایت و راهنمایی

خواست اولیه: داشتن امنیت و آرامش

انگیزه‌های کلیدی: خواهان امنیت، احساس حمایت از سوی دیگران، یقین و اطمینان داشتن، تست کردن نگرش دیگران نسبت به خود، مبارزه با اضطراب و نا امنی.

7- خلاصه گونه هفتم – تنوع طلب

هفت‌ها برونگرا، خوش بین، با استعداد، و با انگیزه هستند. آن‌ها صبور، جسور و عملگرا هستند اما استعدادهای آن‌ها می‌تواند به هرز رود، بیش از حد پراکنده شده و نامنظم شوند. این افراد مرتب بدنبال تجربه‌های جدید و جالب هستند، اما می‌توانند با ادامه دادن پریشان و خسته شوند. آن‌ها معمولاً با مسائلی چون بی صبری و عجله کردن مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت بر استعدادها و اهداف ارزشمند خود تمرکز می‌کنند، قدر دان، شاد و راضی هستند.

تیپ خوشبین-خوشگذران: این افراد به دنبال لذت جویی بوده و برونگرا ترین تیپ در بین نه تیپ انیا گرام هستند. تابع فلسفه اپیکور هستند که زندگی یعنی لذت بردن و دوری از درد . افرادی اجتماعی و رفیق باز هستند. معمولا همه فن حریفند و در چند چیز تبحر دارند و بسیار خوش بینند . همواره به دیگران امید می دهند، نگران نباش همه چیز درست میشه. اهل بلوف زدن و خالی بندی و یا غلو کردن هم هستند ( به خاطر لذت جوئی ، تنوع طلبی و هیجان خواهی بالا، احتمال گرایش به اعتیاد در این تیپ نسبتا زیاد است).

ترس اولیه: از محرومیت و درد کشیدن

خواست اولیه: خشنودی و رضایت، برآورده شدن کامل نیازها

انگیزه‌های کلیدی: خواهان حفظ آزادی و شادی خود، جلوگیری از از دست رفتن تجارب ارزشمند، حفظ خود در مقابل هیجان زدگی، برای جلوگیری از تخلیه درد.

خلاصه گونه هشم – قدرت طلب

8- هشت‌ها با اعتماد به نفس، قوی و قاطع هستند. آن‌ها مدبر، رک و قاطع هستند در عین حال می‌توانند خود مدار و سلطه جو باشند. هشت احساس می‌کند که باید محیط خود و بخصوص اطرافیان را کنترل کند و برخی اوقات مبدل به تهدید برای آن‌ها می‌شوند. آن‌ها معمولاً با مزاج خود مشکل دارند و خود را در معرض آسیب قرار می‌دهند. این افراد در بهترین حالت برخود مسلط بوده و از قدرت خود برای بهبود زندگی دیگران استفاده می‌کنند. آن‌ها مبدل به یک قهرمان، سخاوتمند الهام بخش می‌شوند. بر استعدادها و اهداف ارزشمند خود تمرکز می‌کنند، قدر دان، شاد و راضی هستند.

تیپ چالشگر-قدرت طلب: این افراد به دنبال قدرت و تسلط بر دیگران هستند . دوست دارند مدیر و رهبر باشند و دستور بدهند . بسیار کنترل کننده هستند و آمرانه با دیگران رفتار میکنند . تمایل به دیکتاتور بودن دارند. اگر دیگران خصوصا زیر دستان آنها ،از آنان اطاعت نکند ، سخت بر آشفته و عصبی می شوند . در عین حال حمایت کننده هم هستند و از زیر دستان خود حمایت میکنند ولی به این شرط که آن افراد مطیع اوامر این عالی جنابان باشند .

ترس اولیه: از آسیب دیدن یا کنترل شدن توسط دیگران

خواست اولیه: محافظت از خود (برای کنترل کردن زندگی و سرنوشت خود)

انگیزه‌های کلیدی: متکی به خود، برای اثبات قدرت خود و مقاومت در برابر ضعف، مهم بودن در جهان خود، تسلط بر محیط، و کنترل وضعیت خود.

9- خلاصه گونه نهم – صلح طلب

نه‌ها با مورد پسند، قابل اعتماد و با ثبات هستند. آن‌ها معمولاً خلاق، خوش بین و حمایت‌کننده هستند اما مایل به همراهی دیگران برای حفظ صلح و آرامش خود هستند. آن‌ها مایل هستند تا همه چیز به آرامی و بدون درگیری پیش رود اما آن‌ها تمایل به خوش گذرانی، ساده کردن مشکلات، و کاهش هر آنچه که باعث ناراحتی آن‌ها می‌شود، هستند. آن‌ها معمولاً با سکون و تنبلی، و معاندت مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت سرکش، فراگیر بوده و می‌توانند مردم را گرد هم جمع کرده درگیریها را برطرف کنند.

تیپ صلح طلب: این افراد دنبال آرامش و صلح و آشتی با دیگرانند. همواره می خواهند بین دیگران میانجی شوند تا بین آنها آشتی بر قرار کنند. افرادی انطباق پذیر و تابع هستند . از درگیری و خشونت پرهیز می کنند و حتی شاید از آن می ترسند . نسبتا تنبل هستند . در تصمیم گیری ها مشکل دارند و …

ترس اولیه: از جدایی و فراق

خواست اولیه: داشتن پایداری درونی و آرامش ذهنی

انگیزه‌های کلیدی: ایجاد هماهنگی در محیط خود، برای جلوگیری از درگیری و تنش، حفظ چیزها همانگونه که هستند، مقاومت در برابر آنچه که آن‌ها را ناراحت می‌کند و برای آن‌ها مزاحمت ایجاد می‌کنند.

منبع: wikipedia


تیپ های نه گانه شخصیت انیاگرام

یکی از تئوری های جالب در زمینه تیپ های شخصیتی، تئوری انیاگرام است که هنوز در ایران در بین روانشناسان متخصص و اساتیددانشگاه، چندان شناخته شده نیست. این تئوری در ابتدا توسط جورجیوف دانشمند و عارف بزرگ روسی مطرح شد و بعدهاتوسط روانشناسان خصوصا”نارن جو” وارد حیطه روانشناسی گردید و تا کنون پژوهشهای زیادی در ابعاد گوناگون روی آن صورت گرفته است و اکنون جایگاه ویژه ای در جهان پیدا کرده است.

تئوری انیاگرام یا تیپ های نه گانه (در شکل فعلی آن) در واقع ترکیبی از عرفان شرقی و روانشناسی مدرن است. هدف جورجیوف از تحقیق در این زمینه شناخت ابعاد شخصیت انسان و ارائه راهکار برای رشد و خود آگاهی بیشتر انسان بوده است. زیرا جورجیوف بر این باور بود که تا انسان خود را به درستی نشناسد، قادر به کمک به خود و نیز کمک به دیگران نخواهد بود. او انسانها را به نه تیپ شخصیتی تقسیم می کند که هر تیپ دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود می باشد .در اینجا این نه تیپ به صورت خیلی مختصر ارائه می شود:

 ۱-تیپ کمالگرا

این افراد به دنبال کامل بودن در همه چیز هستند و از ناکامل بودن خود سر خورده اند. ایده آلیست هستند و هر قدر هم پیشرفت کنند باز راضی نمیشوند و یک ندای درونی به آنها میگوید که خوب کار نمی کنی. این افراد به احتمال خیلی زیاد، دارای والد یا والدین ایراد گیری بوده اند که به راحتی راضی نمی شدند. این اشخاص هم، ایرادگیر و کنترل کننده و معمولا دارای اضطراب هستند و زمینه شخصیت وسواسی در آنان زیاد است، زیرا این ویژگیها را حد اقل از یکی از والدین یاد گرفتند.

کسانی که وظیفه شناس و با اخلاق با حسی قوی از باید ها و نباید ها هستند، معلمان، صلیبیون و طرفداران تغییر هستند. این افراد پیوسته در تلاش برای بهبود مسائل هستند اما از انجام هرگونه اشتباه در هراس می باشند. با سازماندهی منظم، نظم و وسواس زیاد سعی می کنند تا استانداردهای بسیار بالایی را در کار خویش حفظ کنند اما خطر لغزش بسوی نگاه انتقادی و آرمان گرایی دارند. این افراد معمولا عصبی و بی صبر هستند. این افراد در بهترین حالت عاقل، فهیم، واقع گرا، ممتاز هستند و حتی میتوانند از نظر اخلاقی یک قهرمان باشند.

ترس اولیه: از فاسد بودن، معیوب بودن و بد بودن.

خواست اولیه: خوب بودن، داشتن کمال، و متعادل بودن

انگیزه های کلیدی: حق طلب، تلاشگر برای رسیدن به مراتب بالاتر، بهبود دهنده همه مسائل، ثابت قدم در راستای عقاید خود، خود را ذیحق می دانند، نقد ناپذیر بطوریکه همه کس نمی توانند او را محکوم کند.

 ۲-تیپ مهرطلب یا کمک کننده

این افراد دائم به فکر دیگرانند.خود را به آب و آتش می زنند تابه دیگران کمک کنند. به قول قدیمیها حسن هلاک هستند .نیاز به محبت و توجه دارند .قادر به “نه” گفتن، نیستند، چون از طرد شدن واهمه دارند.افرادی وابسته و متکی به دیگرانند.حرمت ذات پایینی دارند و همواره به دنبال تایید و تحسین دیگرانند.

گونه دوم اشخاصی همدل، صادق، و بسیار مهربان هستند. بعلاوه آنها بسیار دوستانه برخورد می کنند و سخاوتند و فداکار هستند. اما می توانند احساساتی، چاپلوس و مردم نواز نیز باشند. این افراد بسیار خوش نیت بوده و به طرف دیگران جذب می شوند. اما احتمال دارد به سمت انجام کارهایی برای دیگران بروند که آنها محتاج به آن شوند. این افراد معمولا با possessiveness و بیان نیازهای خود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت خود خواه نبوده و بشر دوست هستند. آنها معمولا بسیار به دیگران عشق می ورزند.

ترس اولیه: از مترود شدن، عاشق بودن بی ارزش

خواست اولیه: احساس عاشق بودن

انگیزه های کلیدی: دیگران دوستش داشته باشند، بیان احساسات خود برای دیگران، مورد نیاز و قدر دانی واقع شدن، پاسخگو به دیگران، مدافع ادعاهای خود

 ۳-تیپ پیشرفتگرا یا موفقیت جو

این افراد برای پیشرفت سخت کار میکنند و جویای نام و مقام هستند. افرادی پر کار و رقابت جو هستند و برای پیشرفت کردن دست به هر اقدامی که لازم باشد میزنند. در حالت افراطی به تیپ “آ” تبدیل میشوند و ورکالیست هستند و بیشترین لذت را در کار کردن میبرند .این خطر در آنها وجود دارد که توجه به کار و موفقیت و رقابت با دیگران بیش از توجه به خود و خانواده اش اهمیت پیدا کند.

سه ها از خود مطمئن هستند، جذاب و دلربا، جاه طلب، شایسته، و پر انرژی هستند. این افراد می توانند هوشیار و بسیار خود محور در جهت پیشرفت باشند. آنها سیاست مدار و آماده بخدمت هستند. اما بیش از حد علاقمند به تصویر خودشان و آنچه که دیگران درباره آنها فکر می کنند می باشند. آنها معمولا با مسائلی مانند workaholism و رقابت مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پذیرنده خود، قابل اعتماد و هر چیزی که آنها بنظر می رسد باشند مانند مدلی برای الهام بخشی به دیگران، هستند.

ترس اولیه: از بی ارزش بودن

خواست اولیه: احساس ارزشمند و ارزنده بودن

انگیزه های کلیدی: تایید شدن توسط دیگران، متمایز کردن خود از دیگران، توجه داشتن، تحسین شدن، و تحت تاثیر قرار دادن دیگران

 ۴-تیپ رمانتیک محزون یا هنرمند

این افراد بسیار احساساتی و زود رنج هستند .خود را با احساسات دیگران درگیر می کنند و چون از تخیل بسیار نیرومندی برخوردارهستند خودشان هم دچار همان احساسات می شوند.افسردگی و نوسان خلق در این افراد زیاد مشاهده می شود. از کارهای یکنواخت خسته می شوند و نیز اگر امکان آن باشد ولخرج هستند. در بین نه تیپ انیاگرام حساسترین تیپ شخصیتی، افراد تیپ چهار هستند و زندگی در کنار این افراد مثل راه رفتن روی یخ است ….تضادهای وجودی زیادی دارند و…(احتمال ابتلا به اعتیاد در این تیپ، به نسبت سایر تیپها ،بیشتر است).

چهارها خودآگاه، حساس و کم حرف هستند. از نظر احساسی صادقو خلاق می باشند. این افراد می توانند خود آگاه و مودی باشند. با منع کردن خود برای ارتباط با دیگران بدلیلی احساس آسیب پذیری و نا تمامی، این اشخاص ممکن است احساس اهانت و رهایی از راه معمولی زندگی داشته باشند. این افراد بطور معمول با سودا، خود بزرگ بینی، ترحم بخود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پذیرنده خود، الهام بخش و خلاق هستند، آنها قادر هستند تا خود را از نو بسازند و تجربیات خود را منتقل کنند. قابل اعتماد و هر چیزی که آنها بنظر می رسد باشند مانند مدلی برای الهام بخشی به دیگران، هستند.

ترس اولیه: از بی هویتی یا اهمیت داشتن شخصی

خواست اولیه: پیدا کردن خود و اهمیت خود (برای ایجاد هویت)

انگیزه های کلیدی:خواهان ابراز خود و فردیت خود، برای زیبا کردن خود و احاطه کردن خود با زیبایی، حفظ احساسات و خلق و خوهای خاص، عقب نشینی از حفظ تصویر خود، محافظت از نیازهای احساسی قبل از توجه کردن به چیزی دیگر، جذب منجی.

 ۵-تیپ کنجکاو

این افراد بسیار در خود فرو رفته یا درونگرا هستند (از بودن در جمع لذت نمی برند و اجتماع گریزند) .قادر به ابراز احساسات خود نیستند و معمولا تمایل کمی برای ازدواج دارند.در کلاس معمولا در ردیف آخر می نشینندتا همه را ببینند ولی دیگران او را نبینند. دوست دارند دیده نشوند و نامرئی باشند .همواره احساس را بعد از عقل تجربه میکنند.اهل کتاب خواندن و جمع آوری اطلاعات هستندو می خواهند از همه چیز سر در بیاورند.

پنج ها هوشیار، روشنگر و کنجکاو هستند. آنها قادر به تمرکز بر روی توسعه ایده ها و مهارت های بسیار پیچیده می باشند. این افراد مستقل، خلاق و مبتکر بوده و می توانند سرگرم افکار و تصورات خیالی خود شوند. آنها جدا، بشدت عصبانی و قوی هستند. این افراد بطور معمول با بی قاعدگی، پوچ گرایی، و انزوا مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پیشرو رویایی، و جلو تر از زمان خود هستند و قادر به دیدین جهان با روشی کاملا جدید می باشند.

ترس اولیه: از بی مصرف بودن، درماندگی و ناتوانی

خواست اولیه: توانا و شایسته بودن

انگیزه های کلیدی: نیاز به دانش، درک محیط، همه چیز را به عنوان راهی برای دفاع از خود در برابر تهدیدات محیط زیست

 ۶-تیپ وفاخو، وفاجو و شکاک

این افراد به همه چیز سوء ظن دارند . افرادی محتاط هستند . می خواهند بدانند که در ذهن دیگران راجع به آنها چه می گذرد.نگران خیانت و بی وفایی دیگرانند. معمولا اضطراب دارند و دوست دارند وظیفه آنها در جایی که هستند مشخص و تعریف شده باشد.نوعی متعهد و مبتنی بر امنیت هستند.

شش ها قابل اعتماد، کوشا و مسئولیت پذیر هستند. عیوب را بطور فوقالعاده پیدا می کنند و مسائل را پیش بینی می کنند و همکاری foster دارند و می توانند حالت دفاعی، گریزان، و مضطرب بگیرند و در حالیکه شاکی از استرس زیاد هستند اما در حالت استرس کار می کنند. آنها می توانند محتاط و دودل باشند اما انفعالی، جسور، و مبارز باشند. این افراد بطور معمول با شک و سو ظن به خود مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت از نظر درونی پایدار، متکی به خود می باشند و شجاعانه از خود و دیگران دفاع می کنند.

ترس اولیه: از عدم حمایت و راهنمایین

خواست اولیه: داشتن امنیت و آرامش

انگیزه های کلیدی: خواهان امنیت، احساس حمایت از سوی دیگران، یقین و اطمینان داشتن، تست کردن نگرش دیگران نسبت به خود، مبارزه با اضطراب و نا امنی.

 ۷-تیپ خوش بین و خوش گذران

این افراد به دنبال لذت جویی بوده و برونگرا ترین تیپ در بین نه تیپ انیا گرام هستند. تابع فلسفه اپیکور هستند که زندگی یعنی لذت بردن و دوری از درد .افرادی اجتماعی و رفیق باز هستند. معمولا همه فن حریفند و در چند چیز تبحر دارند و بسیار خوش بینند. همواره به دیگران امید میدهند،نگران نباش همه چیز درست میشه. اهل بلوف زدن و خالی بندی و یا غلو کردن هم هستند و…( به خاطر لذت جوئی ، تنوع طلبی و هیجان خواهی بالا، احتمال گرایش به اعتیاد در این تیپ نسبتا زیاد است).

هفت ها برونگرا، خوش بین، با استعداد، و با انگیزه هستند. آنها صبور، جسور و عملگرا هستند اما استعدادهای آنها می تواند به هرز رود، بیش از حد پراکنده شده و نامنظم شوند. این افراد مرتب بدنبال تجربه های جدید و جالب هستند، اما می توانند با ادامه دادن پریشان و خسته شوند. آنها معمولا با مسائلی چون بی صبری و عجله کردن مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت بر استعدادها و اهداف ارزشمند خود تمرکز می کنند، قدر دان، شاد و راضی هستند.

ترس اولیه: از محرومیت و درد کشیدن

خواست اولیه: خشنودی و رضایت، برآورده شدن کامل نیازها

انگیزه های کلیدی: خواهان حفظ آزادی و شادی خود، جلوگیری از از دست رفتن تجارب ارزشمند، حفظ خود در مقابل هیجان زدگی، برای جلوگیری از تخلیه درد.

 ۸-تیپ چالشگر یا قدرت طلب

این افراد به دنبال قدرت و تسلط بر دیگران هستند . دوست دارند مدیر و رهبر باشند و دستور بدهند. بسیار کنترل کننده هستند و آمرانه با دیگران رفتار میکنند.تمایل به دیکتاتور بودن دارند. اگر دیگران خصوصا زیر دستان آنها ،از آنان اطاعت نکند، سخت بر آشفته و عصبی می شوند. در عین حال حمایت کننده هم هستند و از زیر دستان خود حمایت میکنند ولی به این شرط که آن افراد مطیع اوامر این عالی جنابان باشند. هشت ها با اعتماد بنفس، قوی و قاطع هستند. آنها مدبر، رک و قاطع هستند در عین حال می توانند خود مدار و سلطه جو باشند.

هشت احساس می کند که باید محیط خود و بخصوص اطرافیان را کنترل کند و برخی اوقات مبدل به تهدید برای آنها می شوند. آنها معمولا با مزاج خود مشکل دارند و خود را در معرض آسیب قرار می دهند. این افراد در بهترین حالت برخود مسلط بوده و از قدرت خود برای بهبود زندگی دیگران استفاده می کنند. آنها مبدل به یک قهرمان، سخاوتمند الهام بخش می شوند. بر استعدادها و اهداف ارزشمند خود تمرکز می کنند، قدر دان، شاد و راضی هستند.

ترس اولیه: از آسیب دیدن و یا کنترل شدن توسط دیگران

خواست اولیه: محافظت از خود (برای کنترل کردن زندگی و سرنوشت خود)

انگیزه های کلیدی: متکی به خود، برای اثبات قدرت خود و مقاومت در برابر ضعف، مهم بودن در جهان خود، تسلط بر محیط، و کنترل وضعیت خود.

 ۹-تیپ صلح طلب و میانجی

این افراد دنبال آرامش و صلح و آشتی با دیگرانند.همواره میخواهند بین دیگران میانجی شوند تا بین آنها آشتی بر قرار کنند.افرادی انطباق پذیر و تابع هستند.از درگیری و خشونت پرهیز می کنند و حتی شاید از آن می ترسند.نسبتا تنبل هستند. در تصمیم گیریها مشکل دارند و آخرین تصمیم را درست نمی گیرند.

نه ها با مورد پسند، قابل اعتماد و با ثبات هستند. آنها معمولا خلاق، خوش بین و حمایت کننده هستند اما مایل به همراهی دیگران برای حفظ صلح و آرامش خود هستند. آنها مایل هستند تا همه چیز به آرامی و بدون درگیری پیش رود اما آنها تمایل به خوش گذرانی، ساده کردن مشکلات، و کاهش هر آنچه که باعث ناراحتی آنها می شود، هستند. آنها معمولا با سکون و تنبلی، و معاندت مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت سرکش، فراگیر بوده و می توانند مردم را گرد هم جمع کرده درگیریها را برطرف کنند.

ترس اولیه: از جدایی و فراق

خواست اولیه: داشتن پایداری درونی و آرامش ذهنی

انگیزه های کلیدی: ایجاد هماهنگی در محیط خود، برای جلوگیری از درگیری و تنش، حفظ چیزها همانگونه که هستند، مقاومت در برابر آنچه که آنها را ناراحت می کند و برای آنها مزاحمت ایجاد می کنند.

 

وینگ ها و خطوط ارتباطی

این ویژگیها سرنخ های این تیپ ها بودند و شرح تفصیلی آن زیاد است. فرض بر این است که هر فرد همانگونه که دارای یک گروه خونی است دارای یکی از این تیپهای شخصیت می باشد. در ضمن میزان سلامت شخصیت در هر تیپ از یک تا نه در نوسان است. افراد در هر تیپ می توانند از سلامت کامل تا عدم سلامت در نوسان باشند. نکته دیگر اینکه نه گروه شخصیتی به سه گروه یا مثلث تقسیم می شوند و در درون هر مثلث ،هر تیپ به ویژگی های بعضی تیپ ها نیز گرایش دارد که اصطلاحا به آن بال یا وینگ می گویند. این مثلث ها به شرح زیر است:

    مثلث اراده که شامل تیپهای یک،هشت و نه است.

    مثلث قلب یا احساسات که شامل تیپهای دو،سه و چهار می باشد.

    مثلث مغز یا تفکر که شامل تیپهای پنج،شش و هفت است.

‌‌برای شکل گیری هر تیپ علل خاصی پیش بینی شده است که بیشتر بر میگردد به تجربیات خاص دوران کودکی و نحوه ارتباط والدین باکودک. راه رشد و سلامت هم برای هر تیپ خاص همان تیپ است . برای شناخت تیپ شخصیتی خود باید با ابزار دقیق که همان تست شخصیت انیاگرام است ،مورد آزمون قرار گیرید و سپس راههای رشد و سلامت شخصیت خود رابا کمک روانشناس آشنا و مسلط به این تئوری، باز یابید.