ریموند کاتل

ریموند کاتل

Raymond Bernard Cattell, 1905 –1998

Raymond Cattell1

• ریموند برنارد کاتل روان‌شناس آمریکایی-انگلیسی بود که پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیت را طراحی کرد. کاتل، یکی از نظریه‌پردازان ویژگی‌های شخصیت، تعداد ویژگی‌های اصلی شخصیت را از بیش از ۴۰۰۰ مورد که در لیست اولیه گوردون آلپورت وجود داشت به ۱۷۱ مورد تقلیل داد.  او این کار را عمدتاً از طریق حذف ویژگی‌های غیرمتداول و ترکیب خصوصیات مشترک انجام داد.  کاتل سپس نمونه بزرگی از افراد را برای این ۱۷۱ ویژگی مختلف مورد ارزیابی قرار داد. آنگاه با استفاده از یک روش آماری به نام «تحلیل عوامل» Factor Analysis ، ویژگی‌های نزدیک به هم را معین کرد و سرانجام لیست خود را به تنها ۱۶ ویژگی شخصیت کاهش داد.

o به گفتهٔ کاتل، این ۱۶ ویژگی، منبع و منشاء شخصیت تمام انسان‌ها می‌باشند.  او همچنین یکی از پرکاربردترین آزمون‌های ارزیابی شخصیت Personality Test به نام
پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیت The Sixteen Personality Factor Questionnaire -16PF را طراحی کرد.

cattell-16pf-factors0

o کتل در استنفورد شایر انگلستان، جایی که کودکیِ شادی داشت به دنیا آمد.  والدین او در مورد معیارهای عملکردی که از فرزندان خود انتظار داشتند سختگیر بودند، اما درباره اینکه فرزندان آنها چگونه اوقات خود را سپری کنند آسان گیر بودند. کتل به همراه برادران و دوستانش، زمان زیادی را خارج از منزل به قایق رانی، شنا، کاوش غارها و جنگ های ساختگی می گذراندند. هنگامی که کتل ۹ سال داشت، انگلستان وارد جنگ جهانی اول شد واین واقعه تاثیر عمیقی بر او گذاشت. او نوشت که این تجربه او را به طوری که برای یک پسر بچه غیر عادی است جدی کرد و از “کوتاه بودن زندگی ونیاز تحقق بخشیدن آرزوها تا جایی که امکان آن هست” آگاه ساخت. احساس تعهد شدید او به کارش ممکن است از این زمان ها سرچشمه گرفته باشد.

o کتل در ۱۶ سالگی برای تحصیل در فیزیک و شیمی وارد دانشگاه لندن شد و سه سال بعد با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد، چند سالی که در لندن بود علاقه او را به مسائل اجتماعی تشدید کرد، اما پی برد که تحصیل وی در علوم طبیعی او را برای پرداختن به گرفتاری های اجتماعی مجهز نکرده است. او به نتیجه رسید که تنها چاره او بررسی ذهن انسان است.  این تصمیمی شجاعانه در سال ۱۹۲۴ بود زیرا روانشناسی در انگلستان فرصت های شغلی معدودی را عرضه می کرد، و تصور می شد که این رشته برای آدم های غیر عادی است. آن زمان در تمام انگلستان تنها شش کرسی استادی روانشناسی وجود داشت.

o کتل برخلاف توصیه دوستانش تحصیلات فوق لیسانسش را در دانشگاه لندن آغاز کرد و با روانشناس-آمارشناس سرشناس، چارلز اسپیرمن Charles Spearman که شیوه تحلیل عاملی را بوجود آورد کار کرد. کتل در سال ۱۹۲۹ دکترای خود را دریافت کرد و متوجه شد که دوستانش درست می گفتند که مشاغل معدودی برای روانشناسی وجود داشت. او در دانشگاه اکستر University of Exeter به تدریس پرداخت، کتابی درباره نواحی روستایی انگلستان نوشت وبرای نظام مدرسه لیسستر Leicester یک کلینیک روانشناسی دایر کرد و در عین حال به انجام پژوهش و نگارش مشغول بود.

o او تصمیم گرفت برای ساختار شخصیت تحلیل عاملی را بکار ببرد که اسپیرمن از آن برای اندازه گیری برخی از توانایی های ذهنی استفاده کرده بود. در طول این مدت کتل به دلیل کار زیاد، غذای بد و زندگی در یک آپارتمان زیر شیروانی سرد دچار اختلالات گوارشی مزمن بود، به خاطر دورنمای اقتصادی تیره و دلبستگی کامل او به کارش همسرش وی را ترک کرد. با این وجود، از این دوران مشقت، منافع مثبتی عاید کتل شد.

o تجربه او را وادار ساخت تا به جای موضوعات نظری یا آزمایشی که می توانست آنها را در شرایط راحت تر و امن تری دنبال کند، بر مسایل عملی تمرکز کند. هشت سال پس از اینکه کتل مدرک دکترای خود را دریافت کرد سرانجام فرصت پذیرفتن کار تمام وقت در روانشناسی به دست آورد. روانشناس سرشناس آمریکایی ، ادواردلی ثرندایک Edward Thorndike از کتل دعوت کرد تا یک سال را در آزمایشگاه او واقع در دانشگاه کلمبیای Columbia نیویورک بگذراند. سال بعد کتل استاد روانشناسی دانشگاه کلارک Clark University در ورسستر ماساچوست Worcester شد. در سال ۱۹۴۱ به دانشگاه هاروارد Harvard رفت، جایی که به اظهار وی “نیروی خلاقیت” Creativity پدیدار شد.  او با یک ریاضیدان Heather Birkett Cattell که در علایق پژوهشی او سهیم بود، ازدواج کرد . در ۴۰ سالگی با عنوان استاد پژوهش به دانشگاه ایلی نویز University of Illinois رفت.

o کتل که از تدریس یا وظایف دانشگاهی راحت شده بود وقت خود را به طور کامل صرف پژوهش کرد. او بیش از ۵۰ کتاب و ۵۰۰ مقاله نوشته و بیش از ۳۰ تست طراحی کرده است.  او شانزدهمین روانشناس تأثیرگذار در قرن بیستم بوده است. کتل در هفتاد سالگی به دانشکده فوق لیسانس دانشگاه هاوایی Hawaii پیوست و با موسسه روانشناسی حرفه ای فارست در هونولولوی Honolulu هاوایی همکاری کرد. در ۹۳ سالگی درگذشت.

Construction of Personality

o کاتل روانشناس بسیار مشهوری است که زمینه های:

i. ابعاد شخصیت و مزاج، Dimensions of Personality and Temperament
ii. دامنه توانایی های شناختی، The Range of Cognitive Abilities
iii. ابعاد پویای انگیزش و هیجان، The Dynamic Dimensions of Motivation and Emotion
iv. الگوهای گروه و رفتار اجتماعی، Patterns of Group Syntality and Social Behavior
v. پیش بینی کننده های خلاقیت و موفقیت، Predictors of Creativity and Achievement
vi. ابعاد بالینی شخصیت ناسالم، The Clinical Dimensions of Abnormal Personality
vii. کاربردهای تحقیق شخصیتی در نظریه یادگیری و روان درمانی، Applications of Personality Research to Psychotherapy and Learning Theory

را بررسی و اندازه گیری کرده است.

o شهرت او بیشتر به موارد زیر مربوط است:

A. استفاده از روش های تحلیل عاملی. Factor Analytic Methods
B. پرسشنامه مشهور ۱۶ عامل شخصیت. Questionnaire 16PF
C. تقسیم بندی هوش به سیال و متبلور. Fluid and Crystallized Intelligence

o هوش سیال، Fluid Intelligence هوش و قریحه ذاتی است که از بدو تولد به صورت ثابت وجود دارد و از طریق ژن ها منتقل می شود.
o هوش متبلور، Crystallized Intelligence هوشی است که در طول زندگی با یادگیری افزایش می یابد.

• تردید کمی در مورد اینکه کتل نظریه شخصیت جامعی را ارائه کرده است وجود دارد، نظریه او به گستره وسیعی از پدیده های مختلف بهنجار و نابهنجار می پردازد، علاوه بر آن نظریه او هم به عوامل زیستی و هم به عوامل اجتماعی وفرهنگی که در رفتار تاثیر دارند توجه می کند. علی رغم فقدان شناخت کامل و درخور دیدگاه کتل، وی همچنان معتقد است که رویکرد او روزی ما را قادر به شناخت رفتار انسان با همان دقتی خواهد کرد که حرکت سیاره ها را امروز می توان پیش بینی کرد.

o کتل همچنین به طور کاملی پیچیدگی های انگیزش رفتار و این حقیقت را که هم روانشناسی باید از روش های اندازه گیری استفاده کند را مطرح نمود. وی به این موضوع توجه کرد که مابه سه دلیل نمی توانیم به طور دراز مدت بر روی استفاده از آزمایشات دو متغیره در تحقیقاتمان تاکید کنیم:
i. دلیل اول این است که یکی از نقاط ضعف این است که برخی زمان ها مانع مطالعه موضوعات انسانی اساسی می شوند، برای مثال تلاش برای تصور انجام آزمایشات کنترل شده در مورد داغدیدگی.

ii. دلیل دوم این است که خیلی از مفاهیم مهم روانشناختی مثل عشق ،عدالت یا روان نژندی ها نمی توانند به طور کامل توسط متغیر های مستقل اندازه گیری شوند.

iii. سومین دلیل این است که محققان گاهی اینگونه فرض می کنند که آزمایشات کنترل شده می توانند به نتایجی در مورد وابستگی علی بین رویدادها منجرشوند که حکم به مطلق بودن کنند، البته چنین نتایجی تقریباً غیر محتمل است.

• کتل در مورد ناخودآگاه دیدگاه واضحی را بیان نکرده است، ولی با توجه به برخی نظراتش می توان دیدگاه او را استنباط نمود. اگرچه وی پیرو فروید نیست، ولی در برخی موارد با او موافق است، کتل به این موضوع اعتقاد داشت که رشد ایگو و سوپرایگو در ۲ تا ۵ سال اول زندگی اتفاق می افتد با فروید موافق بود که هر یک از این دوره ها با تعارض هایی مشخص شده و در رشد شخصیت بحرانی هستند.

o طبق نظر فروید قسمت عمده ایگو و سوپرایگو و تعارض های مراحل رشد، ناهشیار هستند که به نظر می رسد کتل با این موضوع موافق است، همچنین به اعتقاد کتل، شرطی سازی کلاسیک که در شکل گیری برخی رفتارها نقش دارد، نوعی یادگیری ناهشیار است، که به ویژه در یادگیری ترس ها و وابستگی های هیجانی عمیق بصورت ناهشیار عمل می کند. بنابراین کتل با این موضوع موافق است که برخی از رفتارها و قسمتی از شخصیت بصورت ناهشیار شکل می گیرند.

ریموند کاتل

منابع:

wikipedia.org
میگنا
مهناز مجیری نژاد

پژوهش های کتل

پژوهش های کتل

• کتل بیشتر به تحقیق دل سپرده بود تا به رویکردهای نظری در بررسی شخصیت.
o او از اکثر نظریه های شخصیت انتقاد می کرد و معتقد بود که آنها پر از الفاظ و فاقد داده های کمی و کوشش برای اعتباریابی به صورت تجربی هستند
o او همچنین معتقد است که تعداد زیادی از روانشناسان بر نظریه ها بیش از حد و به بهای از دست دادن روش شناسی دقیق و داده های معتبری
که این روش شناسی می تواند فراهم کند، تاکید ورزیده اند.
حرف زدن درباره نظریه ها آسانتر است ،
اما نظریه پردازی جانشینی برای آزمایش تعیین کننده و نوعی جرات لازم برای تحقق کامل آن در مواجهه با دشواری های عملی نیست.

Raymond Cattell3
روش پژوهش

• کتل قانون نگر است.
o روش تحلیل عاملی شامل مطالعه گروه بزرگی از افراد و محاسبه عملکرد میانگین آنها در انواع ابزارهای اندازه گیری است.
o با این وجود کتل گاهی اوقات از داده های خود برای توجیه مواردی از رفتار فردی استفاده کرد.

• در بحث مربوط به روش های پژوهش، کتل سه شیوه بررسی شخصیت را شرح داد:

A. دو متغیری، Bivariate Approach
B. بالینی، Clinical Research
C. چند متغیری Multivariate Research .

A. رویکرد دومتغیری، روش آزمایشگاهی استاندارد است.
در این رویکرد روانشناس متغیر مستقل را دستکاری می کند تا اثر آن را بر رفتار آزمودنی تعیین کند،
رفتار آزمودنی ها متغیر وابسته است.

• رویکردهای دیگر در شخصیت، به ویژه روش های بالینی و چند متغیری طیف وسیعی از متغیرها را بطور همزمان در نظر می گیرند
و به محققان امکان می دهند که پیوند میان همه جنبه های شخصیت را به صورتی که در موقعیت های واقعی زندگی وجود دارند کشف کنند.
o هر چند این دو روش در این مزیت مشترک هستند، ولی در دقت و ظرافت علمی با هم تفاوت دارند.
o رویکرد دو متغیری که شامل مورد پژوهی،تحلیل رویا ،تداعی آزاد و شیوه های مشابه است بسیار ذهنی است.
o این رویکرد داده های اثبات پذیر و کمی را به بار نمی آورد. کتل نوشت:
متخصص بالینی از نظر قلبی بی ریا ومهربان است اما می توانیم بگوییم از نظر مغزی تا اندازه ای در ابهام می ماند.
o کتل پیشنهاد نمی کند که محققان رویکردهای دو متغیری را رها کنند،
o او معتقد بود که همه روش ها از جمله رویکردهای دو متغیره ارزش خاص خود را دارند

B. روش بالینی همانند تاریخچه موردی، تحلیل رویا، تداعی آزاد و فنون مشابه، چنانکه در مورد نظریه پردازان روانکاوی است،
کاملاً ذهنی است و داده های ثابت کردنی و کمیت پذیری را بدست نمی دهد

C. رویکرد چند متغیری که رویکرد ترجیحی کتل برای بررسی شخصیت است، داده های بسیار مشخصی را به بار می آورد.
این رویکرد شامل شیوه آماری پیشرفته تحلیل عاملی است.

• کتل طرفدار دو نوع تحلیل عاملی است :
I. شیوه R
II. شیوه P.

I. شیوه R که متداولترین فن تحلیلی است، مستلزم گردآوری مقدار زیادی داده از یک گروه آزمودنی است.
برای تعیین نمودن عوامل یا صفات شخصیت همبستگی های موجود بین تمام نمره ها محاسبه می شود.

II. شیوه P مستلزم جمع آوری مقدار زیادی داده از یک آزمودنی واحد، طی دوره ای طولانی است.

• وقتی داده ها جمع آوری و صفت ها بوسیله تحلیل عاملی کشف شدند، کتل در موضعی قرار داشت که به هدف غایی خود برسد:
پیش بینی اینکه یک شخص در یک موقعیت معین چه کاری انجام خواهد داد؟

o برای رسیدن به این هدف او یک معادله معین رفتاری را به کار برد :

  (R=f(p,s یعنی پاسخ Response رفتار شخص -تابعی است از شخصیت p- Personality و موقعیت s- Situation .
o اکنون ما میتوانیم شخصیت p را با صفت های مربوط به پاسخ فرد جایگزین کنیم.
o به هر صفت براساس اینکه تا چه اندازه به موقعیت کنونی ارتباط بیشتری داشته باشد، در مقایسه با صفتی که با این موقعیت ارتباط کمتری دارد، وزن بالاتری داده می شود.
o به عنوان مثال اگر در یک موقعیت معین، R پاسخ رفتار تنیس بازی را نشان دهد- می توانیم توانایی های یک شخص را با دانستن صفت های معینی از او پیش بینی کنیم.

o عامل هوش کلی یک عامل مربوط است زیرا خوب تنیس بازی کردن مستلزم برنامه ریزی از پیش است
o به عبارت دیگر هوش برابر است با توانایی برنامه ریزی .
o بنابراین به این صفت وزن بالاتری داده می شود.
o اشتیاق نیز ممکن است صفت مربوطی باشد، اما تا حدودی کمتر از هوش و بنابراین وزن داده شده به آن کمتر خواهد بود.
o تحلیل همه صفت های مربوط به همین شیوه پیش می رود، تا اینکه همه عناصر در معادله مشخص شوند.
o بدین ترتیب امکان دارد بتوان پیش بینی کرد که شخص در موقعیت بازی تنیس چگونه عمل خواهد کرد.

بررسی های تحلیل عاملی Factor Analysis

o کتل به وراثت رفتار و توارث پذیری صفات عمقی گوناگون مانند هوش ،توانمندی خود و توانمندی فراخود علاقه زیادی داشت.

o کتل و همکارانش چند تحقیق را منتشر کردند که در آنها از نمونه ای افزون بر ۳۰۰۰ پسر ۱۲ تا ۱۸ ساله استفاده کرده بودند.
o همه آنها باید از یک جنسیت باشند، زیرا دوقلوهای یک تخمکی لزوماً همجنس هستند.

o کتل توارث پذیری سه صفت عمقی توانمندی خود (عامل C) توانمندی فراخود (عامل G) و احساس خود (عامل Q3) را بررسی کرد.
o کتل این سه عامل را به این علت انتخاب کرد که متخصصان بالینی علاقه زیادی به آنها دارند.
o این پژوهشگران :
i. دوقلوهای یک تخمکی که با هم بزرگ شده بودند،
ii. برادرهایی که باهم بزرگ شده بودند
iii. کودکان نامربوط را که جدا از هم بزرگ شده بودند
را آزمایش کردند.

o این طبقه آخری گروه جمعیت کلی محسوب می شد.
o این پژوهشگران همانگونه که انتظار می رفت دریافتند که وراثت مقدار بسیار ناچیزی از سنجش پراکندگی یا واریانس Variance توانمندی فراخود (عامل G) را توجیه می کند.
o وراثت پذیری جمعیت کلی ۵ درصد بود که نشان می دهد فراخود عمدتاً حاصل آموزش یا محیط است.
o اما در مورد توانمندی خود (عامل C) و احساس خود (عامل Q3) ارزش های توارث پذیری بسیار بالاتر بودند.
o در جمعیت کلی، توارث پذیری خود ۴۰ درصد و احساس خود ۶۳ درصد بود،
o یافته جالبی که طبق فرض کتل نشان می دهد صفات پویشی اکتسابی به صورت فرهنگی کسب می شوند.
o با این حال، پژوهشگران پس از بررسی ارزش های توارث پذیری در درون و بین خانواده ها دریافتند که احساس خود در بین خانواده ها
توارث پذیری بیشتری (۶۵ درصد) از درون خانواده ها (۴۶ درصد) داشت.
o این یافته حاکی است که برادر ها، حداقل در رابطه با احساس خود (خودپنداره) Self-image در درون خانواده به طور مشابهی در معرض تاثیرات فرهنگی قرار دارند.

o کتل میانگین نتایج تحقیقات قبلی را محاسبه کرد و برآوردهایی را از توارث پذیری ۱۸ صفت عمقی و ۱۳ صفت مرتبه دوم بدست آورد.
o جالب اینکه توارث پذیری Size / affection و  send / receive، پنجاه درصد برآورد شده است.

o Size / affection صفت عمقی اساسی است که افراد را بر حسب خوددار و جدا در برابر معاشرتی و با محبت توصیف می کند
o exvia/invia یا send / receive صفت عمقی مرتبه دوم است که تقریباً با مفهوم درون گرایی/برون گرایی یونگ برابر است.
o کتل در مورد این دو صفت برآورد کرد که تقریباً نیمی از سنجش پراکندگی یا واریانس به عامل توارث پذیری Genetic Variables

و نیمی به عامل محیط Environmental Variables مربوط می شود.

• کتل هوش سیال Fluid Intelligence را از هوش متبلور Crystallized Intelligence متمایز کرد.

o هوش سیال آن است که فرد را قادر می سازد با موضوعات جدید صرفنظر از تجربیات قبلی با آن سازگار شود.

o هوش متبلور آن است که به یادگیری های قبلی برای حل کردن مسائل جاری بستگی دارد.
o عامل B هوش متبلور محسوب شده و کتل برآورد کرد که ارزش توارث پذیری ۶۰ درصدی دارد.
o این برآورد در مورد هوش سیال که صفت مرتبه دوم است ۶۵ درصد می باشد.
o این ارزش های توارث پذیری نسبتاً بالا حاکی از آن است که هوش بیشتر ناشی از وراثت است تا محیط.

• کتل برای تعیین نمودن رابطه بین صفات شخصیت Personality Traits و پایداری زناشویی از PF16 استفاده کرد.
o آزمودنی ها زوج های ازدواج کرده ای بودند که یا ازدواجی پایدار و یا ناپایدار داشتند.
o ملاک پایداری این بود که آیا یک زوج اقداماتی در جهت فسخ کردن ازدواج انجام داده اند یا نه.
o نتایج تحلیل عاملی Factor Analysis نشان داد که پایداری زناشویی را می توان بر اساس نمره های آزمون پیش بینی کرد.
o زوج های دارای ازدواج پایدار، صفات شخصیتی مشابهی داشتند، در حالی که زوج های دارای ازدواج های ناپایدار صفات شخصیتی بسیار متفاوتی را نشان دادند.

• کتل با اجرا کردن شیوه P، یک دانشجوی مرد دانشگاه را به مدت ۴۰ روز با استفاده از انواع مقیاس های سنجش مورد بررسی قرار داد.
o هدف از این بررسی ،مقایسه کردن عوامل بدست آمده از تحلیل عاملی داده های این آزمودنی واحد با عوامل بدست آمده از تحلیل عاملی گروه بزرگی از آزمودنی ها (شیوه R ) بود.
o نتایج نشان داد که صفات منحصر به یک فرد نیز مشابه صفات مشترک در گروه بزرگی از افراد است.

• در پژوهش دیگری، افراد را از نظر صفت عمقی Q1 (محافظه کار در برابر رادیکال و پذیرای تغییر) مقایسه کرد.
o از آزمودنی ها پرسیدند که ازبین نقاشی هایی که پیچیدگی و ابهام متفاوتی داشتند، کدام را ترجیح می دهند،برخی از نقاشی ها نمایش واضح مردم و اشیا بودند.
o نقاشی های دیگر انتزاعی و نابیانگر بودند، روشن نبود که این نقاشی ها چه چیزی را می خواهند نشان دهند.
o همانگونه که پیش بینی می شد، افرادی که در قسمت کم عامل Q1 یا محافظه کار نمره گرفتند، کارهای صریح و بیانگر را ترجیح دادند.
o آن هایی که در قسمت زیاد عامل Q1 یا رادیکال نمره گرفتند، نقاشی های انتزاعی تر را ترجیح دادند

کاربرد نظریه کتل در درمان اختلالات روانی

o مهم ترین جنبه رویکرد کتل این است که وی تلاش نمود تا عوامل مربوط به کل افراد جامعه را به طور آزمایشی مشخص کند
o سپس کوشید تا انواع مختلف آسیب های روانی را با توجه به الگوهای خاص نمرات به دست آمده از این عوامل توصیف نماید ..

o کتل اعتقاد داشت که درمان موفق در مورد اختلالات روانی مبتنی بر سنجش صفات شخصیتی است که نه تنها نیمرخی را برای تشخیص فراهم می کنند،
بلکه همچنین توضیحی در مورد انواع عوامل سرشتی مؤثر در رفتار هستند..

o وی بیان می کند ابزارهای اندازه گیری معتبر و پایا می توانند به متخصص بالینی در قضاوت بهتر درباره تأثیر روش های درمانی کمک کند،
این قضاوت می تواند به وسیله ارزیابی شخصیت مراجع قبل و بعد از مداخله درمانی و توجه به میزان تغییرات رفتاری انجام شود.

o تکنیک P به عنوان بهترین روش برای ارزیابی دقیق تغییرات مراجع در طول درمان پیشنهاد شده است،
در این تکنیک مراجع در موقعیت های مختلف مورد آزمون قرار می گیرد تا صفات یگانه او مشخص شود.

o به اعتقاد کتل، تمام طول درمان باید مبتنی بر اندازه گیری های دقیق باشد و در کنار آن مشاهده بالینی دقیق نیز مورد استفاده قرا گیرد، اما همواره در کنار آزمون.

o کتل بسیاری از عقاید فروید را می پذیرد. اما او اعتقاد دارد یک درمان متنی بر اظهار نظر شخصی و نه بر اساس اندازه گیری می تواند در طولانی مدت خطری جدی به شمار آید .
o به وسیله بازسازی مجدد تجارب، مراجع می تواند در یک موقعیت بهتر واکنش های هیجانی خود را مجدداً ارزیابی کند و سرانجام جنبه های منفی رفتارش را تغییر دهد.

o به اعتقاد کتل درمان رفتار نابهنجار مبتنی بر این است که فرد پاسخ های جدیدی را در مقابل محر کهای تهدید کننده بیاموزد
o بنابراین او به صورتی محدود ارزش رویکردهای درمانی که از تحلیل گذشته استفاده می کنند (برای مثال روان تحلیل گری)
و رویکرد شرطی سازی مجدد مثل رفتار درمانی را می پذیرد .

o به اعتقاد کتل روش های اندازه گیری باید بر تمامی ساختارهای صفات شخص متمرکز باشند،
o ما نه می توانیم به سادگی بر روی تجارب آسیب زا و نه بر روی محدودیت های معین و نه بر حوزه های خاص تغییر رفتار تمرکز کنیم.

o به اعتقاد کتل متخصص باید محدوده کاملی از عوامل شخصیتی سرشتی که محدوده عملکرد شخص را تعیین می کنند و ترکیب پیچیده ای از صفات
و احساساتی که الگوهای رفتار را تحت تأثیر قرار می دهند را در نظر بگیریم
o بنابراین ما به روش های اندازه گیری که ساختارهای زیربنایی پیچیده را ارزیابی کند نیاز داریم،
o در نتیجه برخی از انواع درمان وابسته به این که چه نوع عواملی باعث نوع خاصی از روان نژندی ها یا روان پریشی ها شده اند نسبت به سایر درمان ها مؤثرتر خواهد بود،
o برای مثال در روان پریش هایی که مبتنی بر تعداد زیادی از عوامل سرشتی هستند، درمان ممکن است شامل استفاده از داروها، شوک الکتریکی و جراحی مغزی باشد

o در روان نژندی های معینی، درمان می تواند با تحلیل رویا و بازساری تجارب آسیب زا شروع شود
o در جایی که مشکلات خفیف وجود دارند، که وابسته به عوامل ارثی نیستند، رفتاردرمانی می تواند مژثر باشد
o بنابراین کتل رویکردی التقاطی نسبت به درمان دارد اما او معتقد است همه درمان ها باید بر روش های اندازه گیری قوی مبتنی باشند.

ارزیابی و آزمون های روانی درنظریه كتل

ارزیابی و آزمون های روانی

درنظریه كتل

کتل یکی از نظریه پردازانی است که اهمیت زیادی به ساختار نظریه بر اساس اندازه گیری های دقیق می دهد، او به منظور تعریف و تصحیح مفاهیم نظریه اش از روش های پیشرفته و دقیق تحلیل عاملی استفاده کرد، با این حال برخی منتقدان معتقدند که داده های او مملو از ابهام و ذهنی هستند، آنها عقیده دارند که کتل در تحلیل عاملی اش فقط به صفات معینی توجه کرده است، ولی کتل بیان می کند که این یک انتقاد پیش پا افتاده است زیرا وی تلاش زیادی برای وارد کردن همه صفات واقعی انسان در تحلیل های عاملی خود کرده است.

او در بیان ساختار شخصیت برای بررسی همه صفاتی که می توانند در توصیف رفتار مورد استفاده قرار گیرند، تلاش زیادی کرد که با این موضوع می توان این انتقاد را رد نمود.
انتقاد دیگر از رویکرد تحلیل عاملی ذهنیت در نام گذاری عوامل است، علی رغم همه اهمیتی که کتل به عینیت در روش های اندازه گیری اش داده است در تحلیل های نهایی اش و در تفسیر معنی عوامل از طریق نام گذاری آنها از قضاوت های ذهنی استفاده کرده است.  کتل این محدودیت را قبول داشت و در بکار بردن این برچسپ ها تا زمانی که تحلیل های مختلفی انجام شوند احتیاط می کرد. بنابراین او فقط نام هایی را برای عوامل به کار برد که پس از مطالعات مکرر شواهد حمایتی برای آنها فراهم شده بود، او همچنین شواهدی را در مورد وجود عوامل از طریق وارسی اعتبار با جمعیت های مختلف بدست آورد.
علی رغم این انتقادها به نظر می رسد نظریه ریموند کتل در مقایسه با رویکردهای تحلیلی ، وجودی-انسانگرایانه، تئوری دقیق و ظریفی است.

Raymond Cattell2

اعتبار تجربی

کتل زمان زیادی از تحقیق خود را صرف اعتبار و پایایی مفاهیم صفات بکار برده شده در نظریه اش کرد .  بنابراین حمایت تجربی قابل توجهی برای این مفاهیم اساسی وجود دارد.

ارزش اکتشافی

بسیاری از روانشناسان معتقدند تلاش های کتل بعنوان یک محقق علمی قابل تحسین است. او یک محقق درجه یک با علایق گسترده در حوزه های مختلف است. او فردی است کنجکاو، باهوش، جسور و محققی پیشگام.

علی رغم این نظریه، کتل اثر زیادی روی فکر و عمل پژوهشگران روانشناسی نداشته است، و دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد:

i. اول اینکه فهم کارهای کتل دشوار است .
ii. دوم اینکه اگرچه تحلیل عاملی به طور نسبی روش آماری عینی ودقیقی است، بعضی از محققان معتقدند که عقاید خود محقق نیز می تواند نتایج را تحت تاثیر قرار دهد، برای همین به کار کتل به دیده تردید نگریسته اند.
iii. سومین دلیل و شاید مهم ترین دلیل این است که کتل تلاش کمی برای گسترش نظریه اش در مورد پیش بینی رفتار از طریق محیط کرده است.

o ارزش کاربردی کار کتل تاثیر قابل ملاحظه ای در حوزه تشخیص بالینی اختلالات و در ارزیابی پیشرفت درمان داشته است،  کار کتل حتی تاثیر بیشتری در روانشناسی شغلی داشته است. برای مثال برای مشاوران شغلی آزمون های معتبری فراهم کرده است که اطلاعاتی را در مورد نوع شغلی که با علایق وتوانایی های اشخاص هماهنگی داشته و می تواندبرای آنها مناسب باشد فراهم می آورد.
همچنین مدیران در تجارت و صنعت نیز از آزمون های کتل برای تصمیم گیری درباره جایگزینی کارگران در شغل های متناسب با استعدادها وشخصیت آنها استفاده می کنند.

تحلیل عامل Factor Analysis

فنی كه كتل بوسیله آن صفت های شخصیت را استخراج كرد، روش آماری پیچیده تحلیل عاملی است . اما پیش از آنكه روش تحلیل عاملی را بتوان بكار برد، انبوهی از داده ها را باید از تعداد بسیار زیادی آزمودنی جمع‌آوری نمود . با این اعتقاد كه هرچیزی تا حدودی قابل اندازه گیری است، كتل شخصیت را به صورتی عینی و دقیق با استفاده از سه تكنیك ارزیابی كرد.

داده‌های فراهم شده بوسیله این تكنیك ها :

1) داده‌های  Life Data —L،
2) داده‌های  Questionnaire Data —Q،
3) داده‌های  Experimental Data —T ، نامیده می‌شوند.

1) فن داده‌های L ، علامت L سوابق زندگی Life است، شامل درجه‌بندی مشاهده‌گران از رفتارهای خاصی هستند كه از فرد مورد مشاهده سرمی‌زند.
رفتار مشاهده شده به جای آزمایشگاه در موقعیت زندگی واقعی روی می‌دهد.  بعضی مثالها از داده‌های L عبارتند از:

i. فراوانی غیبت از كار،
ii. نمره‌های مدرسه،
iii. ‌با وجدان بودن و انجام وظایف،‌
iv. اجتماعی بودن در محیط كار،
v. نسبت گرایی
vi. با ملاحظه بودن.

o دونكته مهم درباره این فن:

a) یكی این است كه شامل رفتار واقعی در موقعیت‌ طبیعی باشد.
b) دوم اینكه باید شامل رفتار آشكاری باشد كه بوسیله دیگران قابل مشاهده است.

2) فن داده‌های Q ،Q نشانه پرسشنامه Questionnaire است، پرسشنامه‌هایی به كار می‌رود كه آزمودنی شخصاً به آنها پاسخ می دهد . در حالیكه در فن داده‌های Life Data —  L  ، فرد دیگری رفتار آزمودنی را درجه‌بندی می‌كند. فن داده‌های Q مستلزم این است كه آزمودنی خود به درجه‌بندی رفتار بپردازد.
 ‌در این فن، ‌پرسشنامه‌های مختلفی به كار می روند،‌ خودسنجی‌های معیار از نوع پرسشنامه شخصیت، ‌از جمله پرسشنامه 16 PF و مقیاس‌هایی كه نگرش ها، رغبت‌ها و عقاید را اندازه می‌گیرند.  حتی مصاحبه‌ نیز می‌تواند به كار رود، به شرط آنكه محتوای اصلی این فن دست نخورده باقی بماند.  آزمودنی باید به درون نگری بپردازد و خود را از نظر هر جنبه‌ای كه باید بررسی شود درجه‌بندی كند.

كتل تصدیق می‌كند كه در كاربرد درون‌نگری و خودسنجی محدودیت‌هایی وجوددارد.

o نخست ،‌ بعضی از آزمودنی‌ها ممكن است خود را بخوبی نشناسند و بنابراین پاسخ‌های آنها منعكس كننده ماهیت واقعی شخصیت آنها نباشد،‌
o دوم، حتی اگر آزمودنی‌ها خود را واقعاً بشناسند، ممكن است نخواهند كه دیگران آنها را بشناسند، و بنابراین امكان دارد عمداً پاسخهای خود را تحریف یا جعل كنند.

o این امر از این واقعیت ناشی می‌شود كه فن داده‌های Q شامل آزمونها یا پرسشنامه‌هایی است كه اكثر آزمودنی‌ها معمولاً قادرند از آنها سر در بیاورند و دریابند كه كدام جنبه از شخصیت آنها را می‌خواهند اندازه بگیرند. به عنوان مثال اگر از شما می‌پرسیدند كه آیا ترجیح می‌دهید با خودتان باشید یا با دیگران، ممكن بود شما به طور معقول حدس بزنید كه این سوال مربوط به سنجش جمع‌گرایی یا خجالتی بودن است و بنابراین بر این اساس به آن پاسخ دهید . اگر شما شدیداً خجالتی و نسبت به این موضوع حساس باشید، ممكن است بگویید كه ترجیح می‌دهید با مردمان دیگر باشید تا بتوانید آن چیزی را كه به نظرتان یك جنبه ناراحت‌كننده شخصیت شما است را بپوشانید . به خاطر این محدودیت ها كتل هشدار می‌دهد كه محقق نباید چشم بسته گزارش داده‌های Q را درست بپندارد و آنها را بپذیرد.

3) فن داده‌های Experimental Data — T ، شامل كاربرد آزمون‌های عینی است كه كتل آنها را موقعیت‌های ظریفی می‌پندارد . در آن موقعیتها شخص بدون اینكه بداند كدام جنبه از عملكرد او ارزشیابی می‌شود پاسخ می‌دهد. این آزمودن‌ها به خاطر غیر ممكن ساختن ( یا لااقل فوق العاده دشوار كردن) اینكه آزمودنی دریابد كه یك یا دو آزمون یا كامل یك آزمون چه جیزی را اندازه می‌گیرد بر مشكلات داده‌های Q غلبه یافته‌اند
فرض بر این است اگر شما نتوانید منظور آزمون را بفهمید طبعاً نخواهید توانست پاسخ های خود را تحریف و چیزی را درباره خود مخفی کنید یا پاسخ های خود را به شکل قابل قبول تری ارائه نمایید. اگر به عنوان مثال به شما لکه جوهری از آزمون رورشاخ Rorschach Test نشان داده شود، شما نمی توانید تعبیر و تفسیری که از پاسخ شما خواهد شد را پیش بینی کنید،
به همین دلیل است که کتل آزمون رورشاخ را همراه با آزمون اندریافت موضوع موری Murray , Thematic Apperception Test و آزمون تداعی کلمه یونگ، آزمون های عینی می نامد.
آنها از این نظر که نسبت به جعل وتقلب مقاوم هستند عینی محسوب می شوند.

آزمون های روانی Psychological Testing

o کتل آزمون های خاص چندی را برای ارزیابی شخصیت تنظیم کرد که قابل توجه ترین آنها آزمون PF16 است که بر مبنای ۱۶ صفت عمقی اصلی ساخته شده است.
o این آزمون مخصوص افراد ۱۶ ساله و بالاتر است که برای هریک از ۱۶ مقیاس خود نمره ای بدست می دهد.
o دونسخه اصلی از این آزمون وجود دارد که هر کدام شامل ۱۸۷ ماده هستند که آزمودنی به آن ها با “بله”،”خیر”،”مطمئن نیستم” پاسخ می دهد.
o این پاسخ ها به طور عینی نمره گذاری می شوند و سپس خدمات کامپیوتری برای نمره دادن وتعبیر و تفسیر نتایج آن بکار گرفته می شود،
o این آزمون برای ارزیابی شخصیت به منظور هدف های پژوهشی ، تشخیص های بالینی و پیش بینی موفقیت های شغلی در تعداد زیادی از مشاغل کاربرد گسترده ای داشته است.

o در سال های اخیر آزمون PF16 محبوبیتی فزاینده پیدا کرده وممکن است سرانجام بر MMPI-Minnesota Multiphasic Personality Inventory که متداولترین آزمون شخصیت است پیشی گیرد . اما باید توجه داشت که پایایی و اعتبار PF16 به گونه ای است که بعضی از روانشناسان معتقدند آن را نباید به شیوه ای ناشیانه به کار برد

o آزمون PF16 اساساً برای آزمودنی های بهنجار به کار می رود، هر چند که عملاً امکان تمایز بین شخصیت های بهنجار و روان رنجور را نیز بدست می دهد. کتل در صدد بود که بتواند شخصیت را در طیف گسترده ای از روان رنجوری ها و روان پریشی ها ارزیابی کند و به همین منظور پرسشنامه تحلیل بالینی CAQ — Clinical Analysis Questionnaire را تنظیم کرد.

o این پرسشنامه ۲۸ صفت عمقی را اندازه می گیرد: ۱۶ صفت از آزمون PF16 و ۱۲ صفت که برای ارزیابی شخصیت های نابهنجار طرح شده اند.

cattell-16pf-factors1
صفت های عمقی به قرار زیر است

1. خود بیمار انگاری: حساسیت بیش از حد نسبت به سلامت و کارکردهای بدنی.

2. با شوق و ذوق: رضایت خاطر از زندگی، بدون افکار خودکشی.

3. عدم رضایت پس پرده: توجه و تمایل به تهییج و خطر کردن .

4. افسردگی اضطرابی: تنش داشتن،گرایش سریع به از کوره در رفتن.

5. انرژی: اشتیاق دانستن و آگاه بودن.

6. احساس گناه و رنجش: احساس گناه و سرزنش خود.

7. افسردگی ملالی: ناراحت بودن از دست دیگران.

8. پارانویا: احساس تحت تعقیب و تهدید بودن از سوی دیگران.

9. انحراف جامعه ستیزی: تمایل به انجام رفتارهای ضداجتماعی و اعمال غیر قانونی.

10. اسکیزوفرنی: تکانه های غیر قابل کنترل و فقدان تماس با واقعیت.

11. ضعف روانی: تمایل به وسواس فکری و عملی.

12. روان پریشی عمومی: احساس حقارت و بی ارزشی.

o همانند PF16 هر عامل در CAQ درجه کم یا زیاد هر صفت را اندازه می گیرد،  مثلا کسی که در پارانویا نمره کم بگیرد، نسبت به دیگران اعتماد زیادی دارد، غبطه یا حسادت کمی نشان می دهد و فاقد احساس گزند و آسیب است. کسی که در پارانویا نمره بالا می گیرد، از احساس گزند و آسیب رنج می برد، و از مشاهده مخفیانه دیگران و کنترل شدن بوسیله آنها ناراحت است.

• کتل چندین نوع از PF16 راتنظیم کرد . برای ارزیابی شخصیت افراد جوانتر او پرسشنامه شخصیت دبیرستانی را برای سنین ۱۲ تا ۱۸ سال ، پرسشنامه شخصیت کودکان را برای سنین ۸ تا ۱۲ سال . پرسشنامه شخصیت دبستانی را برای سنین ۶ تا ۸ سال ساخت. او نسخه های خاصی نیز برای اندازه گیری در جنبه های خاص شخصیت از قبیل اضطراب، افسردگی و روان رنجور خویی و برای هدف های ویژه ای همچون مشاوره ازدواج و ارزشیابی مدیران اجرایی تهیه کرد.

• کتل همچنین آزمونی برای ارزیابی هوش یا حداقل نوع خاصی از هوش ساخت .

شخصیت و انگیزش و اِرگ از دیدگاه کتل

شخصیت و انگیزش و اِرگ از دیدگاه کتل

Personality and Motivation Structure and Measurement

RaymonـCattell1

• کتل شخصیت را اینگونه تعریف می کند: شخصیت چیزی است که امکان پیش‌ بینی آنچه یک شخص در یک موقعیت معین انجام خواهد داد را فراهم می کند.

o هنگامی که ما صفت هایی “Traits” که شخصیت “Personality” از آنها ترکیب می شوند را بشناسیم، می‌توانیم پیش بینی کنیم که یک فرد در یک موقعیت معین چگونه رفتار خواهد کرد
و وقتی بتوانیم آن رفتار را پیش بینی کنیم، در موقعیتی قرار می گیریم که بتوانیم آن را کنترل کنیم.

o صفت ها عوامل شخصیت هستند که با روش تحلیل عاملی “Factor Analytic Methods” از توده های انبوهی از اندازه گیری های انجام گرفته بر روی آزمودنی های انسانی استخراج شده‌اند.

o صفت ها گرایش های واکنشی نسبتاً پایدار یک شخص هستند و واحدهای بنیادی ساختار شخصیت فرد را تشکیل می دهند .

o روانشناسان دیگری مانند آلپورت، نظریه های شخصیت خود را حول مفهوم صفت ارائه کرده اند، ولی کتل برخلاف آلپورت اعتقاد ندارد که صفت ها در درون هر شخص وجود واقعی دارند. او آنها را ساختار‌هایی فرضی یا تخیلی میداند که از مشاهده عینی رفتار آشکار شخص استنباط می شوند. ولی این طرز تلقی از اهمیت صفات در نظریه کتل نمی‌کاهد.

o صفات عناصر اساسی شخصیت هستند و برای هر گونه تلاشی به منظور پیش بینی رفتار بسیار اهمیت دارند.

o کتل در پژوهش های خود در مورد نفوذ محیط بر فرد، نه تنها محیط بلافصل شخص ، بلکه محیط بزرگتر اجتماعی یا محیط فرهنگی او را نیز مورد مطالعه قرار داده است. به همان روشی که یک فرد را می توان برحسب صفت های او توصیف کرد، همینطور هم یک جامعه را می توان برحسب عواملی معین که آن را تشکیل می دهند توصیف کرد، صفت های یک جامعه اگر با هم در نظر گرفته شوند، تشکیل آنچه کتل”شخصیت گروهی” Personality of a Group یا Group Syntality Construct می نامد، می دهند که به ویژگیها یا صفتهای یک گروه اجتماعی بزرگ اطلاق می شود.

o به عقیده او باید شخصیت فرد و شخصیت گروهی که او را تحت تأثیر قرار می دهند را درک کنیم ( از قبیل دین، گروه همسالان، مدرسه و ملت).

o کتل تعدادی از عوامل را که شخصیت گروهی گروه های کوچک را می سازند، تشریح کرد. همچنین هشت عامل در شخصیت گروهی ملت ها از جمله:
i. اندازه،
ii. کوشا بودن،
iii. مولفه های روشنگری
iv. روحیه را مشخص نمود.
هیچ نظریه‌پرداز شخصیت دیگری چنین تحلیل عینی مفصلی از ویژگی های جامعه و تأثیر آنها بر افراد انجام نداده است .

انگیزش از دیدگاه کتل

Motivation

• در یک تقسیم بندی، کتل، صفات یعنی همان عناصر اساسی شخصیت را به سه دسته تقسیم می کند:

1) – صفات توانشی Ability Traits- HOW FAST can a person perform some particular behavior

2) صفات خُلقی Temperament Traits- HOW a person behaves

3) -صفات پویشی Dynamic Motivation Traits – WHY a person behaves in a particular way

به اعتقاد کتل صفات پویشی به انگیزش ها یا نیروهای کشاننده رفتار و علایق انسانها مربوط می‌شود.

• انگیزش یا همان صفات پویشی شامل سه بخش است:

I. نگرش ها Attitude

II. اِرگ ها ( سایق ها یا انگیزه های فطری) ERG— Existence, Relatedness and Growth

III. صفات پویشی اکتسابی – Socially Shaped Ergic Manifolds– SEM
Cattell used SEM to help explain the contribution of the environment to human behavior

نگرش ها

Attitude: desire to act in a specific way in response to a specific situation

• اساس صفات پویشی Dynamic Lattice کتل مفهوم نگرش است. نگرش عقیده فرد در مورد چیزی یا علیه چیزی نیست، بلکه مفهومی است که تعریف اساسی تری دارد. نگرش روش خاص عمل یا میل به عمل کردن در واکنش به موقعیتی خاص است. برای مثال دانشجویی را در نظر بگیرید که تمایل او به مطالعه زبان ژاپنی با همکلاسی اش یک نگرش است مانند تمام نگرش ها، نگرش او محرک یا موقعیتی خاص، علاقه، پاسخ و هدفی را شامل می‌شود . در این مثال فرقی نمی کند که دانشجو واقعاً با همکلاسی اش مطالعه کند یا نکند، در هر دو صورت نگرش وجود دارد و انگیزه‌ای برای رفتار است.

o نگرش از دیدگاه کتل علاقه مشخص به یک زمینه، شی یا شخص خاص است، علاقه ای که معمولاً خود را در برخی شکل های رفتار آشکار نشان می دهد، در واقع نگرش همه هیجان ها و اعمال یک شخص نسبت به یک شی یا رویداد را در برمی گیرد.

اِرگها ( سایق ها یا انگیزه های فطری) ERGs

• سایق ها یا انگیزه های فطری ارگ نامیده می شوند. اصطلاح ارگ به انرژی فطری در سایقهای نخستین یا ناآموخته مانند میل جنسی، گرسنگی، کنجکاوی ، خشم و سایر انگیزه ها اشاره دارد که اغلب آنها به انسان ها مربوط نمی شوند، بلکه در سایر پستانداران رده بالا نیز یافت می شوند.

o کتل از اصطلاح ارگ به جای مفهوم غریزه یا سایق که به نظر او بسیار مبهم بود استفاده کرد. به اعتقاد او ارگ ها منبع انرژی تمامی رفتارها و آمادگی ذاتی فطری هستند. بنابراین از سرشت فرد سرچشمه می گیرند،  مبنای انگیزش هستند، به سوی اهداف خاصی جهت گیری شده اند.

• کتل ۱۱ ارگ را در انسان ذکر کرده است که شامل: کنجکاوی، میل جنسی، جمع گرایی، حمایت، ابراز وجود، امنیت، گرسنگی، خشم، تنفر، جاذبه، تسلیم خود است. البته گستره وسیعی از رفتار ها وجود دارند که ممکن است به سوی هدفی هدایت شوند اما ارگ‌ها عامل های بنیادی و اولیه هستند.

• فهرست ارگ های انسان که بصورت آزمایشی بررسی شده اند:

1. عنوان: غذاجویی –هیجان: گرسنگی — … Hunger
2. عنوان: جفت گیری –هیجان: میل جنسی –… Sex
3. عنوان: معاشرتی بودن –هیجان: تنهایی –… Gregariousness
4. عنوان: محافظت والدین –هیجان: ترحم –… Protection
5. عنوان: کاوش –هیجان: کنجکاوی– وضعیت شواهد: همواره شناسایی شده است… Curiosity
6. عنوان: گریختن برای کسب ایمنی –هیجان: ترس –… Security
7. عنوان: ابراز وجود –هیجان: غرور — … Self-Assertion
8. عنوان: میل جنسی خودشیقته –هیجان: شهوت انگیزی Lust
9. عنوان: ستیزه جویی –هیجان: خشم –… Anger
10. عنوان: طمع کاری –هیجان: حرص و طمع — … Greed
11. عنوان: التماس یا استدعا –هیجان: ناامیدی — … Appeal
12. عنوان: استراحت خواهی –هیجان: خواب آلودگی –Rest وضعیت شواهد: مستقل بودن آن مشکوک است
13. عنوان: سازندگی –هیجان: خلاقیت — Construction
14. عنوان: خوار کردن خود –هیجان: فروتنی — … Self-Submission
15. عنوان: نفرت –هیجان: نفرت — وضعیت شواهد: عوامل تردید برانگیز… Disgust
16. عنوان: خنده –هیجان: سرگرمی — Fun

صفات پویشی اکتسابی Socially Shaped Ergic Manifolds

• صفات پویشی اکتسابی، انرژی خود را از ارگها بدست می آورند و به نگرش ها سازمان و ثبات می بخشند. صفات پویشی اکتسابی به صورت اجتماعی اکتساب می شوند و معمولاً چندین ارگ را بصورت همزمان ارضا می کنند .

o نگرش عمل یا میل به عمل کردن در پاسخ به موقعیت خاصی است و معمولاً نگرش ها از سایق های فطری که ارگ نامیده می شوند سرچشمه می گیرد. هدفهای میانی بین نگرشها و ارگها صفات پویشی اکتسابی هستند.

o چون صفات پویشی اکتسابی بصورت فرهنگی کسب می شوند، تعداد آنها در فرهنگ های مختلف و گروههای سنی گوناگون تفاوت دارد. این صفات عبارتند از :
i. احساس فرد نسبت به شغل،
ii. احساس فرد نسبت به خانواده و خانه،
iii. احساس فرد نسبت به همسر یا معشوق،
iv. احساس فرد نسبت به خود، فراخود و مذهب

o احساس خود Self Sentiment به اعتقاد کتل از اهمیت ویژه ای برخوردار است. احساس خود مترادف با اصطلاح ” خودپنداره” بوده و به تصوری که شخص از خود دارد اطلاق می شود. مجموعه احساسهای شخص بوسیله این حس اصلی سازمان‌دهی می شوند و احساس خود نهایتاً در تمامی نگرشهای فرد منعکس می شود، صفات پویشی اکتسابی به عبارت دیگر الگویی از نگرشها است که فرد آنها را آموخته و بر موضوعات مهم در زندگی فرد مثل کشور، مذهب، همسر، شغل، سرگرمی و متمرکز است.

o ارگ ها و صفات پویشی اکتسابی هر دو در خدمت برانگیختن رفتار هستند ولی تفاوت عمده‌ای بین آنها وجود دارد و آن این است که : ارگ ها به دلیل مبنای سرشتی خود، یک ساختار دایمی بوده، ولی می‌توانند شدت و ضعف پیدا کنند اما نمی توانند بطور کلی ناپدید شوند. در حالیکه صفات پویشی اکتسابی چون از یادگیری حاصل می‌شوند می توانند یادگیری زدایی شده و بنابراین می توانند ناپدید شوند

ارتباط ارگ ها:

صفات پویشی اکتسابی و نگرشها ( شبکه پویشی)

• ارتباط ارگها، صفات پویشی اکتسابی و نگرش ها از طریق مفهوم تابعیت صرفاً به معنای آن است که برخی عناصر در این نظام تابع برخی عناصر دیگر هستند و با یکدیگر ارتباط پیدا میکنند. مثلاً نگرش ها تابع صفات پویشی اکتسابی هستند که آنها نیز به نوبه‌ خود تابع ارگ ها هستند و در سطحی دیگر یک نگرش می تواند تابع نگرش دیگری باشد که آن هم به نوبه ‌خود تابع نگرش سوم است. در اصطلاح کتل یعنی یکی از دیگری تبعیت می کند.

o ما ممکن است کاری را به این منظور انجام دهیم که کار دومی را انجام دهیم با این دید که به انجام کار سوم نایل شویم. برای مثال، صفت پویشی اکتسابی شغل تابع گرسنگی و حرص و طمع است. یا احساس فرد نسبت به حساب بانکی بیانگر دو نوع ارگ ابراز وجود و امنیت می باشد، یا احساس نسبت به همسر بیانگر چهار ارگ میل جنسی، جمع گرایی، حمایت و ابراز وجود است. این چهار ارگ به احساسات این شخص نسبت به همسرش انرژی می بخشند.

• بدیهی است که کتل انسان را موجودی ایستا یا موجودی که در همه موقعیت ها یکسان رفتار می‌کند در نظر نمی گیرد بلکه معتقد است چگونگی رفتار فرد در هر زمان به نوع صفات و متغیرهای انگیزشی آن موقعیت خاص بستگی دارد. به علاوه در مفهوم دیگر یعنی حالات و نقش‌ها نیز در تنوع رفتار انسان حائز اهمیت بسیار است.

o مفهوم حالت به آن دسته از تغییرات هیجانی و خلقی مربوط است که خود تا حدی تحت تأثیر موقعیتی قرار دارد که در آن واقع شده است. اضطراب، افسردگی، خستگی روانی و … نمونه هایی از حالات هستند.

• در عین حالیکه صفات، الگوهای عام عمل را تعیین می کنند، برای توصیف دقیق فرد در یک موقعیت باید حالات و صفت را تواماً در نظر گرفت. روانشناس ورزیده و در واقع هر مشاهده‌گر هوشمندی که نظاره گر ماهیت انسان و تاریخ زندگی انسان است، درخواهد یافت که حالت فرد در یک موقعیت به همان اندازه صفات در تعیین رفتار او اهمیت دارند. به عبارت دیگر رفتار فرد در یک موقعیت خاص را می توان تنها از طریق صفات و بدون اطلاع از اینکه وی عصبانی ، خسته یا ترسیده است پیش بینی کرد.

• دومین عامل موثر ولی زودگذر به مفهوم نقش مربوط است. بعضی از رفتارها بیشتر از آنکه به عوامل کلی شخصیت مربوط باشند، به عوامل محیط وابسته هستند . بنابراین آداب و سنن می‌توانند بر صفات شخصیتی تأثیر بگذارد. به علاوه مفهوم نقش، بیانگر این واقعیت است که وابسته به نقش فرد در یک موقعیت خاص، محرکها به شیوه های مختلف ادراک می شود. برای مثال واکنش معلم به رفتار کودک در کلاس ممکن است با رفتار او در نقش دیگر کاملاً متفاوت باشد.

o به طور خلاصه اگر چه کتل برای باور این که عوامل شخصیتی موجب ثبات رفتار فرد در موقعیت های مختلف می شود، براین اعتقاد نیز هست که حالت و نقش فرد نیز در رفتار او اثر می‌گذارد. مثلا اینکه آقای فلانی تا چه اندازه با اشتها غذا می خورد، هم از میزان گرسنگی او متأثر است، هم از خلق و خو و حالاتش ، و هم از اینکه آیا با کارفرمای خود غذا می خورد یا تنها در خانه خود.

o رفتار هر فرد تحت تأثیر نحوه عمل صفات او در آن موقعیت، ارگها و احساسات همراه با نگرشهای مناسب نسبت به آن موقعیت و نیز حالات و نقشی است که ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر از زمانی به زمان دیگر تغییر کند.

رشد و تیپ های شخصیت از دیدگاه کتل

رشد و تیپ های شخصیت از دیدگاه کتل

• به اعتقاد کتل شخصیت مجموعه ای از صفات است.
o بنابراین او در بیان تیپ‌های شخصیت، صفات را به دسته های مختلفی طبقه بندی می کند.

1) در یک طبقه بندی، کتل صفات را به صفات مشترک و صفات یگانه تقسیم می کند.

A. صفت مشترک Common Traits
o صفت مشترک صفتی است که هر کس تا حدود زیادی از آن برخوردار است.
o مثلاً هوش یا درون گرایی و برون گرایی ( جمع گرایی)
o دلیل جهان شمولی صفات مشترک این است که همه مردم کم و بیش دارای زمینه ارثی مشابه هستند
و در معرض الگوهای فشار اجتماعی مشترکی برای رفتار کردن به شیوه های مشابه حداقل در درون یک فرهنگ قرار دارند.
البته میزان این صفات در افراد مختلف متفاوت است.

B. صفات یگانه Unique Traits
o صفات یگانه در تعداد بسیار کمی از افراد مشترک هستند و شاید هم اصلاً مشترک نباشند .
o به گفته کتل صفات یگانه بویژه در حوزه رغبت ها و نگرش ها آشکارترند
o مثلا یک فرد علاقه ویژه به گونه خاصی از پروانه ها دارد

2) در یک تقسم بندی دیگر کتل صفات را به سه دسته تقسیم می کند:

A. صفت های توانشی (توانایی) Cognitive Abilities

B. صفت های خلقی (خلق و خو) Emotional And Mood States

C. صفت های پویشی ( انگیزشی یا پویا) Dynamic Motivational Traits

o صفات توانشی تعیین می‌کنند که یک شخص با چه درجه ای از کار آمدی قادر به کار کردن در جهت رسیدن به یک هدف است. مثلاً هوش
o صفات خلقی: این صفات سبک کلی، سرعت در رفتار و شیوه ای که یک شخص کار یا عمل می کند را نشان می دهد. مثلا تلاش، تهور، زودرنجی
o صفات پویشی: به انگیزشها یا نیروهای کشاننده رفتار و علایق انسانها مربوط می شود. مثلاً بلند همتی یا علاقه به کسب دانش ،تملک اشیا

3) سومین راه طبقه بندی صفات برمبنای تفاوت بین صفت های سطحی و صفت های عمقی است

• صفات سطحی Surface Traits

o صفات سطحی بیانگر رفتارهایی هستند که با یکدیگر تجانس دارند ولی همیشه همراه با هم بالا و پایین نمی روند و ضرورتاً علامت مشترکی ندارند.
o مثلاً مجموعه ای از چند عنصر رفتاری متجانس نظیر اضطراب ، بی تصمیمی و ترس های غیر منطقی ممکن است صفت سطحی روان رنجور خویی را تشکیل دهد.
o از آنجا که صفات سطحی مرکب از چندین عنصر هستند، ماهیتاً ثبات و پایداری کمتری دارند.
بنابراین به نظر کتل برای درک شخصیت از اهمیت کمتری برخوردارند

• صفات عمقی Source Traits

o صفات عمقی عناصر اساسی شخصیت و زیربنای شخصیت فرد هستند.
o یک صفت عمقی بیانگر ارتباط و پیوند بین رفتارهایی است که همراه هم تغییر می کنند تا یک بعد واحد و مستقل شخصیت را بوجود آورند
و چون با ثبات و پایدار هستند، از اهمیت بیشتری برخوردارند

o صفات عمقی را می توان برحسب اصل و ریشه انها به دونوع تقسیم کرد:

1) صفات سرشتی Institutional Traits

2) صفات محیط ساخته Environmental Traits

o صفات عمقی سرشتی ریشه در شرایط درونی موجود زنده دارد.
o این صفات الزاما ذاتی نیستند (هرچند در مواردی ممکن است باشند) اما وابسته به فیزیولوژی موجود زنده هستند.

o صفات عمقی محیط ساخته از عوامل موثر در محیط اجتماعی و فیزیکی مشتمل می شوند.
o این صفتها، ویژگی های آموختنی و شیوه های رفتار هستند و الگویی را تشکیل می دهند که بوسیله محیط شخص بر شخصیت او تحمیل شده‌است

o حال چگونه می توان به صفات عمقی یا همان صفاتی دست یافت که تعداد زیادی از پاسخ ها را در موقعیت های مختلف در بر می گیرد؟

o از نظر کتل سه منبع برای داده ها وجود دارد:

a. داده های L یا Life data:
داده های مربوط به سابقه زندگی فرد هستند که از مشاهدات انجام شده توسط دیگران بدست می آید.

b. داده های Q یا Questionnaire data:
داده های مربوط به خودسنجی های فرد است که براساس پرسشنامه هایی استوار هستند که از فرد می خواهند
به سوالها یا اظهاراتی برپایه خودنگری و درون نگری پاسخ دهد.

c. داده های T یا Experimental data:
داده های بدست آمده از آزمون های عینی است
یعنی آزمونهایی که هدف واقع آنها از آزمودنی پنهان نگهداشته شده یا نمی توان پاسخهای داده شده به آنها را جعل کرد

o کتل با استفاده از داده های نوع Q پرسشنامه ای را ایجاد کرد که ۱۶ عامل شخصیت را تعیین می کند،
o در پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت ( مقیاس 16PF) همه ۱۶ صفت از طریق روش Q بدست آمده است.
 ۷ عامل دیگر که جمعاً ۲۳ صفت بهنجار را تشکیل می دهند در ابتدا فقط از طریق داده های L مشخص شدند.
o به اعتقاد کتل این ۲۳ صفت حداقل در چارچوب صفات خلقی تصویر کاملی از شخصیت را ارائه می کنند
o بعبارت دیگر احتمالاً تمام صفات مهم شخصیت توسط کتل و همکارانش مشخص شده اند.

o کتل به علت اینکه می خواست افراد هر یک از این صفات را بدون آمادگی نسبت دادن معانی متداول آنها در نظر بگیرند،
اسامی غیرعادی برای آنها انتخاب نمود.
o او کار حرفه ای خود را بدون سوگیری نسبت به تعداد یا نام صفات و تیپ ها آغاز کرد و امیدوار بود که دیگران هم صفات را ازدیدگاه بی طرفانه در نظر گیرند.

o این ۲۳ صفت عمقی از حرف A تا Q7 به ترتیب نزولی و برحسب اندازه آنها حروف گذاری شده اند
o به عبارت دیگر عامل A عامل بزرگتری است
o بدین معنی که در تحلیل عاملی واضح تر از همه نمایان می شود و بزرگترین مقدار واریانس را به خود اختصاص می دهد.

۱۶ عامل شخصیت PF16

cattell-16pf-factors3

• كتل با استفاده از درجه‌بندی مقیاس‌هایی كه از بررسی كلمات مربوط به شخصیت در زبان انگلیسی به دست آمده بود،
داده‌هایی از یك نمونه گسترده از مردم عادی به دست آورد و شانزده عامل شخصیت را از آن‌ها استخراج كرد.

o كتل بر این باور بود كه اگر افراد آن میزانی را كه از این صفات برخوردارند، اندازه‌گیری كنند، بدین ترتیب، كشف ساختارهای زیربنایی كه در همه افراد مشترك است، ممكن می‌شود.
o از تحقیقات پرسشنامه‌ای كه او در مورد نمونه‌های وسیعی از افراد بهنجار (عادی) انجام داد، به این نتیجه رسید كه شانزده صفت پایه (عمقی) وجود دارند
كه شخصیت انسان را وصف می‌كنند.
o این صفات را می‌توان با استفاده از پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت كتل ارزیابی كرد.
o كتل اسم‌های خاصی برای هر یك از این عوامل دو سویه به كار گرفت؛‌ ولی اصطلاحات داده شده معانی گسترده آن‌ها را نشان می‌دهد.

• جدول زیر شامل شانزده عامل دو سویه شخصیت كتل است كه از داده‌های پرسشنامه‌ای گرفته شده است.

1) خوددار                                           Warmth                                    غیرخوددار
2) كم‌هوش                                    Reasoning                                     باهوش
3) پایدار                                 Emotional Stability                     هیجانی ، روان‌رنجور
4) متواضع                                    Dominance                                 گستاخ، جسور
5) آرام، متین                                  Liveliness                                        بی‌خیال
6) مصلحت‌اندیش                  Rule-Consciousness                  وظیفه‌شناس، باوجدان
7) كم‌رو، خجالتی                      Social Boldness                            ماجراجو ، نترس
8) انعطاف‌ناپذیر                            Sensitivity                                      انعطاف‌پذیر
9) خوش‌باور، ساده‌دل                   Vigilance                                   بدگمان، مشكوك
10) اهل عمل                             Abstractedness                                   تخیلی
11) رُك ، صاف و صادق                 Privateness                                    زیرك، ناقلا
12) خونسرد                               Apprehension                               نگران ، دلواپس
13) وابسته به گروه                    Self-Reliance                                 متكی به خود
14) محافظه‌كار                     Openness to Change                  آزمایش‌كننده ، ریسك‌كننده
15) نامرتب،بهم ریخته               Perfectionism                               مرتب ، كنترل شده
16) آرمیده ، آرام                                 Tension                                   تنیده، عصبی

cattell-16pf-factors2

cattell-16pf-factors4

cattell-16pf-factors5

۲۳ صفت عمقی بهنجار از نظر کتل

1. عامل: A—
شرح نمره پایین: تودار، جدا، عیب جو ، کناره جو – Sizothymia
شرح نمره بالا: با محبت، معاشرتی، آسان گیر، یاری گر Affectothymia

2. عامل: B—
شرح نمره پایین: توانایی عقلانی کم، کودن، دست از تلاش می کشد Lower Scholastic Mental Capacity —
شرح نمره بالا: توانایی عقلانی بالا، باهوش، نگهدارنده، با استقامت Higher Scholastic Mental Capacity

3. عامل: C—
شرح نمره پایین: تحت تأثیر احساسات قراردارد، به راحتی ناراحت می شود، دمدمی مزاج است Lower Ego Strength—
شرح نمره بالا: استواری هیجانی دارد، با واقعیت مواجه می شود، آرام است. Higher Ego Strength

4. عامل: D—
شرح نمره پایین: خویشتن دار، با ملاحظه، نافعال، کسل کننده Phlegmatic Temperament—
شرح نمره بالا: تهییج پذیر، ناشکیبا، پرتوقع، بیش فعال، مهارگسیخته. Excitability

5. عامل: E—
شرح نمره پایین: مطیع، ملایم، سربه راه، آماده به خدمت Submissiveness —
شرح نمره بالا: جسور، پرخاشگر، رقابت جو، یکدنده. Dominance

6. عامل: F—
شرح نمره پایین: متین، کم حرف، جدی Desurgency —
شرح نمره بالا: مشتاق، بی اعتنا، بی خیال Surgency

7. عامل: G—
شرح نمره پایین: به مقررات و معیارهای اخلاقی گروه توجهی ندارد، مصلحت جو Low Superego Strength —
شرح نمره بالا: وظیفه شناس و با وجدان.، مصر، از لحاظ اخلاقی متعصب و محافظه کار High Superego Strength

8. عامل: H—
شرح نمره پایین: کمرو، کم جرأت، مقید ، حساس نسبت به تهدید Threctia —
شرح نمره بالا: حادثه جو، پوست کلفت، از لحاظ اجتماعی بی باک Parmia

9. عامل: I —
شرح نمره پایین:— مصمم، واقع بین، توهمات را رد می کند. Harria
شرح نمره بالا: حساس، وابسته، بیش از حد محافظت شده Premsia

10. عامل: J —
شرح نمره پایین:— جذاب، علاقمند به فعالیت گروهی Zeppia
شرح نمره بالا: فردگرایی مال اندیش، فکور، از لحاظ درونی خوددار Coasthenia

11. عامل: K —
شرح نمره پایین: تعلیم اجتماعی ندیده، بی تفاوت، بی نزاکت Social Unconcern —
شرح نمره بالا: از لحاظ اجتماعی پخته است، هوشیار، منضبط Social- Role Concern

12. عامل: L —
شرح نمره پایین:— اعتماد می کند، شرایط را می پذیرد Alaxia
شرح نمره بالا: مظنون، حسود، متعصب Protension

13. عامل: M —
شرح نمره پایین:— اهل عمل، نگرانی های واقع بینانه ای دارد Praxernia
شرح نمره بالا: خیالباف Autia

14. عامل: N —
شرح نمره پایین:— رك و روراست. بی ادعا Artlessness
شرح نمره بالا: زیرك،‌دنیا دوست،آراسته،‌از لحاظ اجتماعی آگاه Shrewdness

15. عامل: O —
شرح نمره پایین:— از خود مطمئن،‌خونسرد ، ایمن مغرور Untroubled Adequacy
شرح نمره بالا: نگران،‌خود را ملامت می كند، ناایمن، مشوش Guilt Proneness

16. عامل: P —
شرح نمره پایین:— غمگین، محتاط، دست به هیچ مخاطره‌ای نمی‌زند Cautious Inactivity
شرح نمره بالا: خوشبین، اهل ریسك، مستقل Sanguine Casualness

17. عامل: Q1—
شرح نمره پایین:— تمایل به تغییر ندارد، به ارزش های سنتی احترام می‌گذارد Conservatism
شرح نمره بالا: اهل آزمایش كردن، دارای بینش تحلیلی، آزاداندیش Radicalism

18. عامل: Q2—
شرح نمره پایین:— دنباله رو Group Adherence
شرح نمره بالا: خودپسند، با تدبیر، تصمیمات خویش را ترجیح می دهد Self-Sufficiency

19. عامل: Q3—
شرح نمره پایین:— مهارگسیخته، بی قید، تمایلات خودش را دنبال می كند Low Integration
شرح نمره بالا: خویشتندار، ‌از نیروی اراده استفاده می كند، دقت اجتماعی دارد، وسواسی High Self-Concept Control

20. عامل: Q4—
شرح نمره پایین:— آرمیده،‌بی دغدغه، به دور از ناكامی، مسلط برخود Low Ergic Tension
شرح نمره بالا: تنیده، ناكام،‌ برانگیخته، ‌عصبانی و آشفته ، نگران High Ergic Tension

21. عامل: Q5—
شرح نمره پایین:— داوطلب خدمت اجتماعی نمی‌شود،‌ هیچ تعهدی را نمی پذیرد،‌خودپسند است. Lack Of Social Concern
شرح نمره بالا: به خدمات اجتماع علاقمند است،‌ به قدر كافی تلاش نمی كند،‌ به اقدامات اجتماعی می پیوندد Group Dedication With Sensed Inadequacy

22. عامل: Q6—
شرح نمره پایین:— آرام،‌فروتن Self-Effacement
شرح نمره بالا: احساس می كند جامعه با او منصفانه برخورد نكرده است، خودبیانگر، اظهارات اجتماعی توهین آمیز می‌كند Social Panache

23. عامل: Q7—
شرح نمره پایین:— در مكالمات پرحرف نیست Lacks Explicit Self- Expression
شرح نمره بالا: از مكالمات اجتماعی لذت می برد، مشغولیت های شورانگیز را دوست دارد، از عقاید باب روز پیروی می كند Explicit Self- Expression

صفات مرتبه دوم

• از آنجایی که کتل فرض کرد بین صفات عمقی اصلی همبستگی وجود دارد، توانست نتایج تحلیل عاملی اولیه را تحلیل عاملی کند
و مشخص نماید کدام صفات مرتبه اول با هم دسته بندی می شوند.
o نتایج او هشت صفت مرتبه دوم را مشخص کرد که به طور موقت به حداقل هفت صفت یا بیشتر مجزا شدند،
چون این هفت صفت آخر هنوز به وارسی اعتبار بیشتر نیاز دارند، فقط به هشت عامل مرتبه دوم اولیه و عواملی که در شکل گیری آنها دخالت دارند اکتفا می شود.
o عوامل مرتبه دوم با نمرات لاتین مشخص شده اند و پیش درآمد Q به داده های Q ( پرسشنامه) اشاره دارد.

• هشت عامل مرتبه دوم کتل و عوامل اصلی که در هر یک دخالت دارند ،
o برای مثال چهار عامل اصلی در عامل مرتبه دوم Q1 (Exvia) دخالت دارند.
o عوامل اصلی F.A و H یا Q1 همبستگی مثبت دارند،
o در حالی که Q2 ( وابستگی به گروه) با آن همبستگی منفی دارد
o البته Exvia ( برون گرایی) قطب مخالفی به نام Invia ( درون گرایی) دارد و با عوامل اصلی F.A و H همبستگی منفی و با عامل Q2 همبستگی مثبت دارد.
o بار دیگر، صفات عمقی مرتبه دوم به ترتیب نزولی ولی از لحاظ اندازه شماره گذاری شده اند به طوری که Q1(Exvia/ Invia) و ИQ ( اضطراب)
از تمام این عوامل قوی تر هستند و راحت مشخص می شوند.
o این ترتیب با سایر نظریه پردازان شخصیت مانند یونگ که با استفاده از روش های بالینی، برون گرایی و درون گرایی را به عنوان تیپ های اساسی مشخص کرد
و با فروید، سالیوان و سایرین که اهمیت اضطراب را در شکل دهی شخصیت های مختلف خاطر نشان کردند هماهنگ است

صفات عمقی مرتبه دوم کتل

1) عامل: Q.I — نام: Extraversion Exvia— عوامل اصلی: Q2 A-F-H- — نام توصیفی: معاشرتی -مشتاق و پرشور -مخاطره جو- وابسته
2) عامل: Q.II– نام: Neuroticism Anxiety— عوامل اصلی: C-H-L-O-Q3-Q4 — نام توصیفی: به راحتی ناراحت می شود- خجالتی، کم جرأت- مشکوک- نگران -مهار گسیخته- تنیده
3) عامل: Q.III — نام: cortical alertness, practical and realistic Corteria— عوامل اصلی: A-I-M — نام توصیفی: — غیر معاشرتی- بی تفاوت- اهل عمل
4) عامل: Q.IV — نام: strong loner types- Independence— عوامل اصلی: E-F-H-L — نام توصیفی: — سلطه جو- مشتاق و پور شور- مخاطره جو- مشکوک
5) عامل: Q.V — نام: socially shrewd types Discreetness- — عوامل اصلی: A-N — نام توصیفی: — معاشرتی- با ذکاوت، آگاه از لحاظ اجتماعی
6) عامل: Q.VI — نام: Subjectivity -distant and out-of-it — عوامل اصلی: M-Q1 — نام توصیفی: — بی خیال- رادیکال
7) عامل: Q.VII — نام:IQ !- Intelligence — عوامل اصلی: B — نام توصیفی: — باهوش
8) عامل: Q.VIII — نام: stable, docile, the salt of the earth Good Upbringing- — عوامل اصلی: E-F-G-Q3 — نام توصیفی: — مطیع، سربه راه- کم حرف- دارای ثبات هیجانی کنترل –

رشد شخصیت از دیدگاه کتل

نقش وراثت و محیط در رشد شخصیت

Genetic and Environmental Variables and their Interactions

• کتل به دو مسئله مهم و مرتبط با رشد شخصیت، یعنی تعیین کننده‌های شخصیت و الگوهای رشد صفات دارای ساختار توجه داشته است.
o او در مورد تاثیر عوامل زیستی در رفتار جنین بحث زیادی می کند، این عوامل می تواند تاثیر شگرفی در شخصیت فرد داشته باشد،
برای مثال به اعتقاد او کودکانی که با نشانگان داون Down syndrome متولد می شوند، هوش کمی داشته وشخصیتی با الگوهای رفتاری به شدت محدود دارند،
علاوه بر این، نابهنجاری در متابولیسم بدن می تواند منجر به عقب ماندگی ذهنی گردد.

o کتل همچنین اعتقاد داشت فرآیند تولد نیز می تواند تاثیر معینی در شخصیت داشته باشد،
برای مثال ضربه سر هنگام تولد می تواند به نقص هوش ،نقص در هماهنگی حرکتی و حتی فلج منجر شود.
o به اعتقاد کتل تاثیر عوامل ارثی از یک جنبه مربوط به هورمون های دوره بارداری است، اگرچه در مورد ماهیت ونوع رابطه نظر قطعی ندارد.
o بنابر این به نظر می رسد شخصیت تحت تاثیر اثر شرایط زیستی مادر بر روی رشد سیستم عصبی کودک می باشد.

o کتل علاوه بر تاثیر عوامل ارثی در رشد شخصیت، درباره اثر شگرف عوامل محیطی در رشد شخصیت پس از سال اول زندگی نیز بحث کرده است.
o به اعتقاد وی در طول سال اول زندگی تاثیر عوامل زیستی بیشتر از عوامل محیطی است، ولی هر چقدر سن فرد افزایش می یابد،
تاثیر محیط در شکل گیری شخصیت افزایش می یابد.

نقش یادگیری

• کتل بین سه نوع یادگیری در شکل گیری شخصیت تمایز قایل بود:

i. .شرطی سازی کلاسیک Classical Conditioning
ii. .شرطی سازی وسیله ای Instrumental Conditioning یا یادگیری از طریق پاداش Reward Learning
iii. .یادگیری یکپارچگی Integration Learning

• شرطی سازی کلاسیک مستلزم همراه شدن یک محرک طبیعی با محرکی خنثی است که در اثر این همراهی محرک خنثی نیز همان پاسخ محرک طبیعی را ایجاد می کند،
o بسیاری از ترس ها با همین روش یادگرفته می شوند،
o به اعتقاد کتل شرطی سازی کلاسیک نوعی یادگیری ناهشیار است که در یادگیری ترس ها و دلبستگی هیجانی عمیق بصورت ناهشیار ایفای نقش می کند.

• بسیاری از رفتارها از طریق شرطی سازی وسیله ای یا یادگیری از طریق پاداش کسب می شوند،
o ما کار خاصی را برای رسیدن به هدفی انجام می دهیم،
o در شکل گیری شبکه پویشی ، یادگیری از طریق پاداش نقش بیشتری دارد.
o برای مثال فردی ممکن است احساسی نسبت به توانایی ورزشی داشته و تمریناتی سخت و طولانی را به این منظور تحمل کند
اگر به دنبال چنین تمریناتی موفقیت و پیروزی همراه باشد، تمرین ها پاداش دهنده خواهند بود
در نتیجه احساس او نسبت به توانمندی ورزشی و انگیزه فطری Erg ابراز وجود، یعنی نیاز ذاتی او به احساس غرور ارضا شده اند.

o سایق یا انگیزه فطری، ارگ Erg یا ارق نامیده می شود

o به اعتقاد کتل شکل گیری و حفظ شبکه پویشی وابسته به یادگیری هم آمیزی Integrative Learning یعنی فراگیری رفتارها
و نگرش هایی است که به طور همزمان دو یا چند هدف را ارضا می کنند.
o برای مثال یک ورزشکار ممکن است نگرش مثبتی نست به رژیم غذایی و تمرینات بدنی داشته باشد
زیرا او نیاز به غرور و برتری (انگیزه فطری ابراز وجود) و نیاز به کشف چیز های مختلف (انگیزه فطری کنجکاوی) را ارضا می کنند.

o بنابراین یادگیری ممکن است شامل ارضای تعدادی از اهداف در شبکه پویشی شخص باشد ،
o خود احساسات از طریق یادگیری پاداش ها یاد گرفته شده اند
o برای مثال علاقه دانش آموزی به ثبات توانایی ورزشی اش شاید از طریق عملکرد موفق او ناشی شده باشد.

• کتل همچنین نوعی یادگیری پیچیده به نام یادگیری یکپارچگی را ذکر نمود که به نظر می رسد نوعی یادگیری شناختی و وسیله ای است که
در آن فرد رشد یافته از ایگو و سوپرایگو برای ارضای طولانی مدت استفاده می کند،
o فرد یاد می گیرد در پی ارضای واقع بینانه باشد.
o کتل به این موضوع اعتقاد داشت که رشد ایگو و سوپرایگو در ۲ تا ۵ سال اول زندگی اتفاق می افتد و با فروید موافق بود که هر یک از این دوره ها
با تعارض هایی مشخص شده و در رشد شخصیت بحرانی هستند.

o همچنین کتل با توجه به الگوهای رشد، تحقیقاتی در زمینه ” روندهای سنی” انجام داده است که شامل انواع صفات و رابطه سطوح کلی آنها با هر یک از مراحل رشد است
یعنی نوع صفات و سطح کلی آنها با هر یک از مراحل رشد مرتبط و پیوسته است.

o تحقیق در روندهای سنی مستلزم مطالعه هر صفت در خلال زبان نیز هست.
o بسیاری از تحقیقات مربوط به سطوح سنی به این نتیجه رسیده‌اند که در آزمودنی‌های چهارساله به بالا چه از لحاظ تعداد و چه از لحاظ نوع،
عوامل زیر بنایی یکسانی را می‌توان مشاهده کرد .

o از طرف دیگر مطالعه کودکان کودکستانی نشان می دهد که تنها حدود یک سوم از صفات مربوط به بزرگسالان در این کودکان دیده می شود .

مراحل رشد شخصیت

• کتل رشد شخصیت انسان را به شش مرحله تقسیم می کند که گستره کامل زندگی از تولد تا سنین پیری را دربر می گیرد.

1) دوران نوزادی: که از تولد تا ۶ سالگی ادامه می یابد، دوران اصلی شکل دهی در رشد شخصیت است،
o در طول این دوره فرد قویاً تحت نفوذ والدین، خواهران، برادران، تجربه های از شیر گرفتن و آموزش آداب توالت رفتن است.
o در نتیجه این عوامل موثر، نگرشهای اجتماعی نخستین، همراه با ثبات و قوت فراخود و خود ، احساس امنیت یا عدم امنیت،
نگرش نسبت به مراجع قدرت و گرایش اجتماعی به روان رنجور خویی شکل می گیرند.

o کتل یقیناً پیرو فروید نیست. اما او این مفاهیم فرویدی را که دوره نوزادی در شکل دهی شخصیت تعیین کننده است
و اینکه نیازها و تعارض های مرحله دهانی و مقعدی می توانند بر شخصیت اثر بگذارند را پذیرفت.

2) دوران کودکی: بین سالهای ۶ تا ۱۴ سالگی.
o در مرحله کودکی مسائل روانشناختی اندکی وجود دارد،
o کتل این سنین را زمان تحکیم بعد از دوره تعیین کننده نوزادی می داند،
o این دوره آغاز روندی است در جهت استقلال از والدین و ملازم با افزایش درهمانندسازی با همسالان،
o اما در مقایسه با مرحله بعدی مشکلات و مسائل عمده ای وجود ندارد.

3) دوره نوجوانی : کتل دوره نوجوانی را که در دیدگاه او از ۱۴ تا ۲۳ سالگی است، به عنوان مشکل زا ترین و فشار زا ترین مرحله رشد می داند.
o وقوع اختلالهای روانی، روان رنجوری ها و بزهکاری در طول این دوره به شدت افزایش می یابد
o تعارض های زیادی در زمینه گرایش های کسب استقلال، ابراز وجود و امیال جنسی ظاهر می گردد.

4) مرحله پختگی: یعنی مرحله پختگی از ۲۳ تا ۵۰ سالگی
o بطور کلی این دوره و لااقل سالهای اولیه آن، برای بیشتر مردم دوران مشغولیت ، شادمانی و مولد بودن است،
زیرا آنها آماده می شوند تا شغلی را برگزینند، ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند
o در مقایسه با مراحل پیشین ، رشد شخصیت در این دوره کمتر سیال و بیشتر ساکن است و ثبات هیجانی افزایش می یابد.
o در واقع کتل بین سنین ۲۳ تا ۵۰ سالگی تغییرات کمی در علایق و نگرشهای افراد می‌بیند.

5) مرحله اواخر پختگی شامل تغییر جهت ها و سازگاری ها در شخصیت در پاسخ به تغییرات بدنی، اجتماعی و روانشناختی است.
o در این زمان سلامت و قوت رو به ضعف می گذارد و همینطور از جذابیت شخص کاسته می شود و برای نخستین بار پایان زندگی در چشم انداز قرار میگیرد.
o معمولا در این دوره یک بازبینی از ارزشهایی که شخص زندگی خود را حول آنها متمرکز کرده و یا نوعی جستجوی خود ( یا برای خود) صورت می گیرد.
o این دیدگاه شبیه به دیدگاه یونگ از تغییرات شخصیت در میانسالی است.

6) مرحله کهنسالی :کهنسالی یعنی آخرین مرحله شامل سازگاری با شماری از فقدان ها و از دست دادن ها است.
o مرگ همسر، خویشاوندان و دوستان، از دست دادن شغل به علت بازنشسته شدن یا فقدان پایگاه در جامعه‌ای که اغلب جوانان را ستایش می‌کند
و تنهایی و ناامنی همراه با آن.

کتل و بیماری های روانی

کتل و بیماری های روانی

cattell-16pf-factors1

• کتل معتقد بود افراد بیمار از همان صفات افراد بهنجار Normal برخوردارند ولی علاوه بر آن، صفات نابهنجار Abnormal خاصی را نیز نشان می دهند.  با این حال صفات بهنجار و نابهنجار تا اندازه‌ای همپوش هستند . برای مثال عواملی مانند توانمندیِ خودِ پایین Low Ego Strength و آمادگی برای احساسِ گناه Guilt Proneness ، قویاً افراد روان رنجور Neuroticism و روان پریش Psychoticism را مشخص می کنند، و با این حال در بین ۲۳ عامل بهنجار یافت می شوند.

• کتل دو نوع آسیب را در نظر گرفت:

1. نوع اول، عدم تعادل عملکرد بهنجار است. برای مثال اگر Affectia ( عامل A) به افراط کشیده شود، به اختلال دوقطبی منجر خواهد شد.

2. نوع دوم، نابهنجاری فرآیند بیماری مجزا و متمایز است که با صفاتی که در ۲۳ عامل بهنجار یافت می شوند، مشخص نمی شود.  صفات نابهنجاری که در زیر فهرست شده اند، دومین طبقه را نشان می دهند، یعنی صفات بیمارگون به عنوان عوامل مجزا.

o هفت صفت اول که با حرف D نشان داده شده اند، بیانگر صفت افسردگی هستند.  پنج صفت بعدی نه تنها از لحاظ بالینی جدی هستند، بلکه به عنوان عوامل ، راحت‌ تر از افسردگی مشخص می شوند.

o کتل این ۱۲ عامل را عمدتاً با استفاده از داده Q مجزا کرد و آنها را از مواد پرسشنامه چند وجهی مینه سوتا ( MMPI) به دست آورد.  علاوه بر این او از توصیفات کتاب درسی رفتار نابهنجار استفاده کرد و با همکارانش مطالب جدیدی را در این رابطه به رشته تحریر درآورد.
o در نمونه آزمون او ، هم افراد بهنجار و هم نابهنجار وجود داشتند. جالب اینکه وقتی تحلیل عاملی این مواد ” نابهنجار” درمورد افراد بهنجار بکاربرده شد، همان صفات بهنجاری را که در مواد غیر بیمارگون یافت شدند نشان داد.  با این حال، همراه با این ۲۳ صفت،۱۲ عامل بیمارگون وجود دارد.

این یافته از این فرضیه حمایت می کند که افراد نابهنجار در درجه اول شبیه دیگران هستند، اما آنها صفات دیگری هم دارند که بیمار گون می باشند.

اضطراب مزمن

o از آنجا که اضطراب می تواند پیامدهای نامطلوبی، هم برکارکردهای جسمی و هم برکارکردهای روانی داشته باشد، کتل تأکید زیادی را بر اضطراب بعنوان یک جنبه از شخصیت داشته است.  اضطراب، هم حالتی از بودن و هم یک صفت شخصیت است، یعنی ممکن است در نتیجه اوضاع و احوالی که آن را تهدید کننده یا فشارزا می بینیم، درجات مختلفی از اضطراب را تجربه کنیم. در چنین مواردی ما در یک حالت اضطراب خواهیم بود، اما افرادی هم هستند که بطور دایم اضطراب دارند که درچنین حالتی ، اضطراب بصورت یک صفت یا یک عامل شخصیت آنان درآمده است.

o گرچه نوشته های پیشین درباره موضوع اضطراب وجود آن را به شکل گوناگون معرفی کرده، ولی پژوهش های تحلیل عاملی کتل، اضطراب را بعنوان یک جوهر واحد که پنج عامل دیگر را دربر می گیرد مشخص کرده است.  شخصی که دارای اضطراب مزمن است:
i. به آسانی تحت تأثیر احساس ها قرار می گیرد ،
ii. نسبت به دیگران مظنون است،
iii. خود شماتت گر و دلواپس است،
iv. خودپنداره ناقصی دارد،
v. نگران و تحریک پذیر است.

۱۲ صفت عمقی نابهنجار

I. عامل:– D1- اضطراب سلامتی
شرح نمره پایین:– شاد است، ‌ذهنش خوب كار می كند، چیزی كه برای سلامتی مخاطره آمیز باشد نمی یابد. Low Hypochondriasis
شرح نمره بالا:– نگرانی بیش از حد در مورد كاركردهای بدن، سلامتی یا معلولیت ها دارد. High Hypochondriasis

II. عامل:– D2- نفرت
شرح نمره پایین:– از زندگی و اوضاع و احوال خود راضی است، آرزوی مرگ ندارد. Zestfulness
شرح نمره بالا:– از زندگی بیزار است، ‌افكار یا اعمال آسیب رساندن به خود را دارد. Suicidal Disgust

عامل:– D3- نارضایتی پرورشی
شرح نمره پایین:– از اقدامات خطرناك و ماجرا جویانه اجتناب می كند و نیاز كمی به برانگیختگی دارد. Low Brooding Discontent
شرح نمره بالا:– دنبال برانگیختگی است،‌ دست به مخاطره می زند، ‌كارهای تازه را امتحان می كند. High Brooding Discontent

عامل:– D4- افسردگی اضطرابی
شرح نمره پایین:– در موقع اضطراری آرام است، از شرایط دوروبر خود خاطر جمع است، گوش به زنگ است علاقه نشان می دهد. Low Anxious Depression
شرح نمره بالا:– رویاهای ناراحت‌كننده دارد، ناشیانه عمل می‌كند،‌ تنیده است، به راحتی ناراحت می شود. High Anxious Depression

عامل:– D5- رضایتمندی
شرح نمره پایین:– برای كار كردن علاقه نشان می دهد، پرانرژی است، راحت می خوابد. High Energy Euphoria
شرح نمره بالا:– احساس خستگی شدید می كند، نگران است، ‌برای مقابله كردن انرژی ندارد. Low Energy Euphoria

عامل:– D6- گناه و سرزنش
شرح نمره پایین:– با احساسات گناه دست به گریبان نیست، صرفنظر از اینكه چه كاری ناتمام مانده می‌تواند بخوابد. Low Guilt and Resentment
شرح نمره بالا:– احساس گناه می‌كند، برای هراشكالی كه پیش می‌آید خود را سرزنش می كند، از خود انتقاد می‌كند. High Guilt and Resentment

عامل:– D7 – بی حوصلگی
شرح نمره پایین:– آرمیده است، ‌با ملاحظه است، از بودن با دیگران خوشحال است. Low Bored Depression
شرح نمره بالا:– از تماس یا در آمیختن با دیگران اجتناب می كند، انزوا طلب است. Hihgh Bored Depression

عامل:– Pa- شکاکی
شرح نمره پایین:– اعتماد می كند، از حسادت یا رشك رنج نمی‌برد. Low Paranoia
شرح نمره بالا:– معتقد است مورد گزند و آسیب قراردارد،‌ می‌خواهند او را مسموم یا كنترل كنند،‌ مخفیانه مراقب او هستند،‌ با او بدرفتاری می كنند. High Paranoia

عامل:– Pp- روان آزاری
شرح نمره پایین:– از درگیر شدن در كارهای غیرقانونی یا نقض كردن مقررات پرهیز میكند، حساس است. Low Psychopathic Deviation
شرح نمره بالا:– نگرش خودخواهانه نسبت به رفتار ضداجتماعی خودش و دیگران دارد،‌ انتقاد او را می رنجاند،‌ به دار و دسته‌ها گرایش دارد. High Psychopathic Deviation

عامل:– Sc- جنون
شرح نمره پایین:– از خود و دیگران ارزیابی های واقعی می كند،‌ تعادل هیجانی دارد و رفتار واپسروی در او مشاهده نمی شود. Low Schizophrenia
شرح نمره بالا:– صداهایی را می‌شنود كه منبع بیرونی از خود ندارند، از واقعیت به دور است،‌ تكانه‌های ناگهانی و كنترل نشده دارد. High Schizophrenia

عامل:– As- ضعف روانی
شرح نمره پایین:– از افكار و عقاید ناخواسته یا عادتهای وسواسی ناراحت نمی شود. Low Psychasthenia
شرح نمره بالا:– ازافكار و تكانه های مكرر و مداوم برای انجام دادن اعمال خاص رنج می‌برد. High Psychasthenia

عامل:– Ps- پریشانی
شرح نمره پایین:– خود را مانند اغلب افراد خوب، قابل اعتماد و باهوش در نظر می گیرد. Low General Psychosis
شرح نمره بالا:– احساس حقارت و بی ارزشی می كند، خجالتی و كم جرأت است. High General Psychosis

نظریه رشد نابهنجار Abnormality

• كتل اعتقاد داشت روان رنجوری و روان‌پریشی مبتنی بر تعارض‌های حل ‌نشده در شخص است.
او تلاش كرد با روشی مبتنی بر صفات شخص به درمانگر در تشخیص و درمان آنها كمك كند،  كتل تعارض را به اصطلاح فرویدی آن یعنی ” كشمكش میان نهاد، ‌خود و فراخود” به كار می برد.
برای تحلیل آن از اصطلاح ” تحلیل وابسته به صفات” استفاده ‌كرد. برای مثال علاقه مردی برای ازدواج با یكی از دو زن مبتنی بر عمل تعدادی از ارگ‌ها و عوامل شخصیتی دیگر است. –
كتل پیشنهاد می‌كند متخصص در تلاش برای فهم تعار‌ض‌های مراجع باید بر ابزار تشخیصی كه از نظر تجربی معتبر هستند تكیه كند.

• این ابزارها برای مثال آزمون ۱۶ عاملی شخصیت و CAQ هستند كه وسیله‌ای را برای ارزیابی عوامل اساسی در شخصیت كه نه تنها شامل ساختارهای فرویدی، یعنی آی دی یا نهاد ،‌ایگو و سوپرایگو هستند، بلكه نگرش‌ها،‌ علایق و احساسات مختلف مراجع نیز می باشند، را فراهم می کند.

روان رنجوری از دیدگاه كتل

Neuroticism

• به اعتقاد كتل روان رنجوری یا ضعف انرژی روانی عبارت است از :
‌الگویی از رفتارها كه در اشخاصی كه به كلینیك ها برای دریافت كمك به دلیل مشكلات هیجانی مراجعه كنند، مشاهده می‌شود.

o كتل به این دلیل از چنین تعریف‌های عملیاتی استفاده می‌کرد كه اعتقاد داشت که درك ما از روان‌رنجوری ها باید بوسیله شناخت روش اندازه‌گیری آنها كه این گروه را از گروه بهنجار متمایز می‌كند، آغاز شود.

o با استفاده از این معیار علاوه بر كتل، ‌آیسنك Hans Eysenck و سایر روانشناسان برجسته تحلیل عاملی دریافته‌اند كه روان‌رنجوری ها در ماهیت هم با روان‌پریشی‌ها Psychosis و هم با جنبه‌های هنجار شخصیت تفاوت دارند.

o بنابراین روان‌رنجوری و روان‌پریشی یك نوع بیماری با درجات مختلف نیستند، بلكه نوع بیماری آنها مختلف می‌باشد.

• عوامل موثر در روان‌رنجوری‌ها

o كتل معتقد بود روان رنجوری‌ها در یك الگوی خانوادگی مشتمل بر تعارض‌، انضباط و تربیت متناقض و كم محبت رشد می‌كنند.
o روان‌رنجورها همچنین در معرض تقاضای والدین برای پذیرفتن معیارهای اخلاقی افراطی هستند .
o این زمینه خانوادگی، همراه با زمینه‌های ‍ ژنتیكی و ثبات هیجانی پایین می‌تواند منجر به روان‌رنجوری گردد.

o براساس مطالعات بی شمار تحلیل عاملی كتل و مقیاس‌های محققان، عوامل زیر بطور تجربی بعنوان عوامل موثر در روان رنجوری‌ها شناخته‌ شده اند.

i. سطح قدرتمندی پایین ایگو، Low Ego Strength
ii. ثبات هیجانی پایین، Protected Emotional Sensitivity
iii. هنجارپذیری بالا،
iv. ‌نرم‌خویی بالا، Premsia
v. شادخویی و سلطه گری پایین . Submissiveness

o درمورد نرم خویی (Premsia) افراد روان‌رنجور حساسیت عاطفی مفرط و مداومی در مورد دیگران داشته و به مقدار قابل ملاحظه‌ای دمدمی مزاج هستند.

o كتل اعتقاد داشت افراد روان‌رنجور كمرو بوده، و بطور كلی از ابراز احساسات خود، جلوگیری می‌كنند. او همچنین معتقد بود سطح پایین قدرتمندی ایگو به این معنی است كه آنها به آسانی مغلوب عواطفشان شده ،‌ تحت تسلط خلقیاتشان بوده و قادر به سازگار كردن رفتارشان با موقعیت‌های مختلف نیستند.

o فراتر از همه افراد روان‌رنجور اضطراب زیادی را تجربه می‌كنند، اضطرابی با ریشه‌های مختلف ممكن است ناشی از این باشد كه نیازهای پویشی فرد ارضا نشده است.

o كتل با عقیده فروید در مورد ریشه های اضطراب موافق بوده و اعتقاد داشت زمانی كه سایق های پویشی مثل سایق جنسی و پرخاشگری مكرراَ توسط جامعه تنبیه می‌شوند، می تواند اضطراب بالایی را در فرد ایجاد كند.

o همچنین مطابق با عقیده فروید، كتل هم اعتقاد داشت كه اضطراب می ‌تواند ناشی از سطح پایین قدرتمندی ایگو و سوپرایگوی سخت‌گیر باشد،‌ همچنین افراد روان‌رنجور در مقایسه با افراد بهنجار ممكن است حساسیت بیویولوژیكی نسبت به تهدیدها داشته باشند Threat Vulnerability.

o كتل معتقد بود اضطراب بالا می‌تواند از احساس خود گسترده ناشی شود. فردی كه متعهد به انجام فعالیت‌های زیادی است، نسبت به كسی كه این چنین نیست، آسیب پذیری بیشتری نسبت به تهدید دارد.

روان پریشی از دیدگاه كتل

Psychosis

• برطبق نظر كتل روان پریشی عبارت است از نوعی اختلال روانی كه در از دست دادن تماس با واقعیت و نیاز به بستری شدن به منظور محافظت از شخص و دیگران از روان رنجوری متفاوت است.  در مقایسه با شخص روان‌رنجور، فرد روان‌پریش:
i. بینشی نسبت به مشكلات خود نداشته،
ii. قادر به محافظت از خود نیست،
iii. ممكن است برای دیگران خطرناك باشد.

• عوامل موثر در روان‌پریشی

o كتل اعتقاد داشت جنون دو قطبی یا سایكوز مانیك-دپرسیو و اسكیزوفرنی بیشتر تحت تأثیر عوامل ارثی هستند. ولی درعین حال معتقد بود كه محیط خانوادگی به بروز این روان‌پریشی ها كمك می كند.  كتل شواهدی را مبنی بر اینكه والدین كودكان مبتلا به جنون دو قطبی یا مانیك-دپرسیو گرمتر و حمایت گرتر از والدین كودكان مبتلا به اسكیزوفرنی هستند نشان داد.
در مقابل والدین افراد مبتلا به اسكیزوفرنی نگرشی دوسوگرا نسبت به فرزندان خود دارند .

o براساس نمره های آزمون ۱۶ عاملی، كتل نشان داد که در بیماران مبتلا به اسكیزوفرنی، نمرات پایین قدرتمندی ایگو و تنش سایق و نمرات بالای درونگرایی و خودبینی مشاهده می‌شود، در مقابل در دو قطبی مانیك–دپرسیو ،‌ نمرات پایین هوش و نمره بالای سوپر ایگو مشاهده می گردد .

برداشت کتل از ماهیت انسان

برداشت کتل از ماهیت انسان

Raymond Cattell4-
• کتل دیدگاه های واضحی را در مورد سوالات مربوط به ماهیت انسان ارائه نمی کند. اما می توان با بررسی تعریف او از شخصیت برداشتهای او را استنباط نمود.

• تعریف شخصیت از دیدگاه کتل:
شخصیت چیزی است که امکان پیش بینی آنچه یک شخص در یک موقعیت معین انجام خواهد داد را فراهم می کند.

ازاین جمله می توان اینگونه استنباط کرد که کتل رفتار انسان را قابل پیش بینی می داند، به اعتقاد کتل هنگامی که ما صفتهایی را که شخصیت از آنها ترکیب می شود را بشناسیم، می توانیم پیش بینی کنیم که یک فرد در یک موقعیت معین چگونه رفتار خواهد کرد و وقتی بتوانیم رفتار را پیش بینی کنیم می توانیم آنرا کنترل کنیم.

برای اینکه رفتار قابل پیش بینی باشد، باید فرض شود که قانونمند و دارای نظم است، زیرا پیش بینی بدون نظم و ثبات امکان پذیر نیست . بنابراین به نظر می رسد در دیدگاه کتل جایی برای بی قاعدگی و خودبخودی بودن وجود ندارد، زیرا چنین ویژگی هایی فرآیند پیش بینی را نفی می کند. بدین ترتیب به نظر می رسد دیدگاه کتل در مورد اراده در مقابل جبر همسو با جبرگرایی قرار می گیرد، البته به این نکته باید توجه کرد که کتل بطور کامل اراده و اختیار را رد نمی کند، زیرا او اعتقاد دارد که ممکن است روانشناسی روزی دریابد که قوانین رفتار آن روشن نشده است، ولی تا این شناخت حاصل نشود، روانشناسان همچنان به نظم علت و معلولی اعتقاد خواهند داشت

o نظام کتل هیچ هدف غایی و ضروری را که بر رفتار فرد تسلط داشته باشد مطرح نمی کند. نه خودشکوفایی و نه تعارض های روانی-جنسی، اما او به تأثیر تعیین کننده دوران نوزادی اعتراف می کند. به اعتقاد او نگرشهای اجتماعی سالم، فراخود، احساس امنیت و تمایل به روان رنجور خویی تا زمانی که ما به سن ۶ سالگی برسیم شکل می گیرند.

o از نوشته های کتل به این برداشت نمی رسیم که او ما را برای ابد زندانی و اسیر این عوامل دوران کودکی می داند. بطوری که قادر به اصلاح یا تغییر آنها در مراحل بالاتر رشد نباشیم.

o در زمینه موضوع طبیعت و پرورش (وراثت در مقابل محیط)، به اعتقاد کتل ما تحت نفوذ هر دو عامل هستیم، و معتقد به تاثیر نسبی وراثت و محیط در شکل دهی شخصیت است.

o کتل مانند اکثر روانشناسان شخصیت، دو عامل وراثت و یادگیری یا طبیعت و تربیت را در رشد شخصیت مورد تأکید قرار داده است . با این وصف تفاوت او با سایر روانشناسان سرشناس این رشته در این است که تلاش کرده است تا سهم عوامل محیطی یا ارثی تأثیر گذار در هر صفت رامشخص کند.

o به این منظور آزمونهای شخصیتی را در مورد تعداد زیادی از خانواده ها به اجرا درآورد و الگوهای نمرات درون هر خانواده و بین خانواده ها را تحلیل کرد. کتل از تحلیل این اطلاعات به این نتیجه رسید که اهمیت تاثیر عوامل محیطی وارثی از صفتی به صفت دیگر متفاوت است . برای مثال ۸۰ تا ۹۰ درصد از تغییرات مربوط به نمرات حاصل از توانایی‌های هوشی، نتیجه وراثت است . حال آنکه تأثیر عوامل ارثی در روان آزردگی شاید از نصف این ارقام نیز کمتر باشد. در مجموع می توان حدس زد که دوسوم از ویژگی های شخصیتی را محیط و یک سوم را وراثت تعیین می کند.

o درزمینه موضوع بی همتایی یا جهانشمولی، کتل موضعی میانه را اتخاذ و اشاره می کند که :

i. هم صفتهای مشترک قابل اطلاق به همه کس در یک فرهنگ و
ii. هم صفتهای یگانه ای که مشخصه هر فرد است وجود دارند.

o در مورد خوش بینی یا بدبینی نسبت به ماهیت انسان، کتل در سالهای جوانی درباره ماهیت انسان و توانایی ما به حل نارسایی های اجتماعی خوش بین بود. او نوشت که مردم دانش و کنترل بیشتری را درباره محیط خود حاصل خواهند کرد، او براین باور بود که هوش انسان افزایش خواهد یافت و انتظار داشت که در زمان حیات خود ” زندگی اجتماعی خیرخواهانه تری” از شهروندان شاغل خلاق نظاره کند ولی واقعیت با انتظارات او منطبق نشد و در سال ۱۹۷۴ کتل نوشت که مقداری از خوش بینی خود را در مورد بشریت از دست داده است و نه فقط آدمها و جوامع آنها در مسیر امیدهای کتل پیشرفت نکردند، بلکه به نظر کتل حتی پسرفت هم کرده اند.

• مردی که حجم عظیمی از پژوهش ها را عرضه کرده و مقادیر به یاد ماندنی از داده ها را در زمینه ای گردآورده که معمولاً با تاریخچه های موردی و همینطور حدس ها
و گمان های ذهنی همراه بوده است، و خلاصه کسی که راه های تازه ای را برای ارزیابی شخصیت ابداع کرده است،به سادگی نمی توان فراموش کرد.

o اگر هیچ دلیلی غیر ازحجم صرف پژوهش های وی وجود نداشته باشد، با این حال نیز نظام کتل شایسته توجه است. اما حجم پژوهش ها و روش پیچیده تحلیل عاملی وی از جمله دلایل عدم پذیرش دیدگاه او بوده است. کتل نوشت که “او دچار یک احساس شکست فاحش”در متقاعدسازی دیگران در مورد خردمندانه بودن غایی رویکرد خود که او با حرارت از آن به عنوان تنها روش باارزش در مطالعه شخصیت دفاع می کند، شده است

o کارهای او بسیار مورد احترام و تحسین بوده، اما به ندرت مورد مطالعه قرار گرفته اند. متاسفانه این موضوع بویژه در ایالات متحده صحت دارد. نظریه او از محبوبیت چندانی در میان روانشناسان آمریکایی به اندازه نظریه های دیگر شخصیت برخوردار نیست و در بین مردمان عادی به هیچ وجه شناخته شده نیست. بخشی از دلایل چنین برخوردی ماهیت دشوار و فنی بودن آن است، ولی با این حال، انتقادهای خاص و ویژه ای بر جوهره روش او متوجه بوده است. علی رغم این ادعای موجه که تحلیل عاملی یک فن بسیار عینی ودقیق است، هنوز هم امکان نفوذ عوامل ذهنی در کل روش پژوهش کتل وجود دارد، در چندین مرحله از فرآیند پژوهش تصمیم هایی باید گرفته شود که به عقیده منتقدان ممکن است تحت تاثیر عقاید و علایق شخصی قرار گرفته باشد. به عنوان مثال در گام مقدماتی جمع آوری داده ها روانشناس باید تصمیم بگیرد که کدام آزمون خاص را به کار برد و چه جنبه هایی از رفتار را اندازه بگیرد. سپس محقق باید تصمیم بگیرد کدام فن خاص تحلیل عاملی را بکار گیرد و اتفاق نظر همگانی درباره این پرسش وجود ندارد.  این ها به این معنی نیست که نظریه کتل از نقطه نظر این گونه تصمیم ها ضعف دارد، بلکه صرفاً امکان نفوذ خطاهای ذهنی در یک روش تحلیل عاملی وجود دارد. این نکته ای از آسیب پذیری است که نه فقط در رویکرد کتل، بلکه در سایر روش های پژوهشی نیز ممکن است وجود داشته باشد.