بین ۷ تا ۱۳ سالگی

بین ۷ تا ۱۳ سالگی

همانطور كه داشتن یك پیانو شما را به یك پیانیست تبدیل نمیكند،

داشتن فرزند نیز از شما پدر و مادر نمی سازد.

• پدر و مادر یا خادم هستند یا خائن؛
• اشكال و گرفتاری کار اینجاست که :
وقتی خاىن هستند، بیش از همیشه تصور میکنند که خادم بودند
و زحمت زیادی برای بچه هاشون کشیدند
و خیلی خیلی بچه هاشونو دوست داشتند.

فهرست مطالب:

بین ۷ تا ۱۳ سالگی
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها
مراحل رشد اخلاقی
تاکید ترتیبی در اصول اخلاقی
قدرت و عدالت و مجازات
اخلاق در نظر و عمل
ارتباط قانون و اخلاق
هیجانات در رشد اخلاقی
رشد ادراکی یا عقل
آموزش و پرورش
چار چوب پرورش و تعلیم و تربیت
 بریدن بند ناف روانی
احساس جنسی کودکان
 چند نکته بسیار مهم

 

اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان

اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

• رشد اخلاقی در کودک انسانی
o اخلاق اموری است که انسان آنها را درست و خوب و “باید” میداند و آن را پایه روابطش قرار میدهد.
o یک گفتگویی را در خصوص انسان پذیرفته ایم،
o یک مقدار کارهای خوب یا بد و کارهای درست یا غلط و جود دارد.
o که البته همین حرف های مختلفی را موجب میشود
o و بعد به خاطر این تشخیص خوب و بد یا درست و غلط مسئله باید ها و نباید رو کنار خودش می آورد.

o وقتی به مسئله اخلاق نگاه میکنیم هیچ کس نمی تونه آن را تعریف کند،
o مثل خدا مثل شاید به نوعی عشق و…
o مفاهیم اخلاقی یعنی جهان بینی یا یک نظام باورها
o یعنی اعتقاداتی داشته باشیم که به واقعیت و رفتار نزدیک باشد

• اصول اخلاقی

1- عدالت و انصاف

o یعنی من عادل باشم و منصف.
o ارسطو در تعریف عدالت میگوید: دادن حق هر کسی به هرکس
o اما این یک دور باطل است
o به دلیل اینکه حق هر کسی چه هست و باز برمیگردد به تعریف عدالت.
o در واقع این اصل بیان میکند که من و شما باید عادلانه و منصفانه رفتار کنیم.

2- رهایی و آزادی
o یعنی ما تا چه اندازه به مفهوم آزادی و آزادگی فکر میکنیم .
o آزادی به معنای انتخاب قانون درست است نه بی قانونی
o آزادگی به معنای اون که خوب و بد جهان رو کم دیدن و بیشتر جهان را جهان تفاوت دیدن.
o آزادگی یعنی می پذیرم ۵ درصد دنیا خوب و ۵ درصد دنیا بد و ۹۰ درصد دنیا تفاوته

3- محبت و عشق:
o مهربانی و محبتی که در وجود همه ی ما هست

4- درک واقعیت و کشف حقیقت:
o یعنی من جهان را آنگونه که هست بشناسم
o مبتنی بر عدالت و انصاف و رهایی و آزادی و مهربانی و حقیقت.
o واقعیت یعنی آنچه که هست
o حقیقت یعنی آنچه که باید باشد.
o اینکه در جهان جنگ است این یه واقعیت است و اینکه باید صلح باشد یک حقیقت.

5- حرمت و حیثیت:
o اصولا انسان با حرمت و حیثیت تعریف میشود
o انسان را مقدس ترین موجود جهان میداند

دو دیدگاه:

1. افلاطون میگوید: اینکه در وجود ما گرایش و تمایل به اصول اخلاقی وجود دارد.
o در کودک انسانی بدون اینکه حتی تشخیص دیگری و خودش را بدهد، به دیگری لبخند میزند
o این تمایل مهربانی به دیگری، مبتنی بر لذت است، نه مبتنی بر درد.
o روزی که ما با دیگری ارتباطی را برقرار می کنیم
o و هر دو لذت میبریم
o این میشود محبت.

o گفته میشود شمعی درون ماست:
o که اگر روشن شود میتواند درون و بیرون ما را روشن کند
o و اگر بیافتد می تواند همه چیز را به آتش بکشد.

o اینکه آدم ها به دنبال آزادی و رشد هستند چیزی نیست که باید اثبات بشه یا دیگران رو قانع کنیم .
o چیزی هست که وجود دارد.

2. این مفاهیم اخلاقی مطلقند
o ما باید به سمت اونها حرکت کنیم ،
o اونها رو بصورت نسبی رعایت میکنیم.
o مثلا دروغ مصلحت آمیز نداریم،
o ‌این یک بازی و فریب است
o پشت هر دروغی میتواند مصلحتی باشد.
o یک آدم اخلاقی کسی است که به عدل و انصاف حکم میکند
o حتی اگر به ضرر خود باشد
o بسیاری از مردم از یک سلامت نسبی برخوردارند و حاضرند که در گفتگو ها عادل باشند.

ارزش ها

• در واقع ارزشها واقعیات مرجح اند،
• واقعیاتی که ما به چیزهای دیگر ترجیح شون می دهیم.
• لذت رو به درد ترجیح می دهیم
• اما متاسفانه ترجیحات چون به واقعیات نزدیک هستند می توانند ضد اخلاق باشند.

o ما در جامعه ایران یک ترجیحی داریم که مرد از زن برتر است.
o این یک ارزش است
o حتما ضد اخلاق و حتما ضد انسانیت است.

o در برخی جوامع به وفور دیده می شود
o تا اونجایی که میگن هدف وسیله را توجیه میکند
o و دست به هر جنایتی می زنند.

o این ارزش ها زمانی و مکانی اند
o مثلا یک چیزی میتونه تو ایران ارزش باشه
o ولی تو ی آمریکا ضد ارزش باشه.

هنجار ها

o قواعد و روابط را مشخص میکنند،
o گوشی را که برمیدارم باید بگویم الو ….
o در کنار این ارزش ها ما قواعد و مقرارتی داریم که می تواند با اصول اخلاقی در تضاد باشد.

o روزی که ما اصول اخلاقی رو زیر پا گذاشتیم به خودمون آسیب میزنیم ،‌
o سیگار میکشیم ،‌پرخوری میکنیم و …
o شما وقتی خشمگین می شوید فقط به خودتون آسیب میزنید.

o در حالی كه شما اصول اخلاقی ندارید
o با توضیح و توجیهات عجیب و غریب كه برخی اوقات حالت بیمارگونه داره علاوه بر نادانی ،
o حالا مجبورید تفاوتی بین زن و مرد قایل بشوید
o یا تفاوتی میان انسانها قایل بشید
o در انسان بودنشون ….
o و برای خودتون
o تازه از طریق تنبیه و مجازات بخواهید جهان عادلانه منصفانه اخلاقی بار بیارید …

o در جوامع ارزشهایی هستند كه برخی اوقات ، این ارزشها مخالف اصول اخلاقی هستند ،
o ادمها را به سمت و سوی این می برند كه حتی اصول اخلاقی رو زیر پا بگذارند ،
o ازادی رو ، عدالت رو ، انصاف رو ، مهربانی رو ، حرمت رو ، شخصیت انسانی رو ،
كرامت انسانی رو ، همه رو نادیده بگیرند و حرفشون رو بزنند و شعارشو رو بدن …

o برای اینكه یه جامعه ای به اخلاق مزین بشه
o شما مجبورید سطح دانایی و اگاهی و عقل این انسانها رو به كمال خودش برسونید
o و انسان تنها امتیازش ، …
o این تعقل و اندیشه اوست كه اون رو از بقیه موجودات متمایز میكنه …

o سطح اخلاقی ادمها به هیج وجه بالاتر از سطح عقلشون یا رشد ادراکیشون نیست…
o لذا شما انسان با اخلاق پیدا نمیکنید که با نادانی و غلط دانی و کم دانی همراه باشه.
o لذا عامل اصلی و اساسی جرم و گناه در جهان، نادانی و جهل و گرفتاری عقلی و منطقی است.

o ادم غیر عاقل، اخلاقی نمی تونه باشه ….

o ادمی كه عقل نداره، اخلاق هم نداره ….

مراحل رشد اخلاقی

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

مراحل رشد اخلاقی:

• اگر من رشد عقلیم ۷ ساله است
• من باورهام و اصول اخلاقی هم اونجاست …
• بین ۴ تا ۷ سالگی کودک کار خوب رو پذیرا میشه، یا کار بد رو نمیکنه،
• بخاطر ترس و تنبیه

o ادمایی كه رشد ۷ ساله دارند ،
o بچه هایی كه تو ۷ سالگی هستند
o چرا راست رو میگن ؟
o چرا مهربونی میكنن ؟
o چرا به دیگران فرصت می دن ؟
o چرا منصف هستند ؟
o چرا بیسكوییت شون رو به بردارشون می دن ؟
• به دو دلیل :
o ترس و
o تنبیه ….

• بین ۷ تا ۱۰ سالگی مساله رفع نیازه …
o ادم متوجه میشه اگر اصول اخلاقی رو زیر پا بگذاره، احتیاجش براورده نمیشه …
o در نتیجه اگر من به شما الان یه چیزی ندم ، شما هم نمی دید …
o یعنی همه چیز حول موضوع و محور احتیاج و نیاز میگرده
o لذا اگذ کودک در این سنین تصور کنه که رفتار درست و مناسب او تغییری و تاثیری
در براوردن احتیاجات او نداره
حتما او را کنار خواهد گذاشت.

• بین ۱۰ تا ۱۲ سالگی تبدیل میشه به آبرو و خوب و بد بودن …
o و شما اگر به مردم دنیا نگاه كنید ،
o یه چیزی نزدیك ۸۰ درصد مردم دنیا همین جا می ایستند ،
o وقتی به این مردم میگید چرا باید كار خوب كرد ؟
o حرفشون بخاطر یا ترسه
o حالا یا از خدا در این جهان …..یا تنبیه …
o می ریم اون دنیا جهنمه …
o یا الان با مشكل روبرو می شیم ،
o مریض می شیم …
o نونمون قطع میشه ..
o یا آبرومون می ره …
o یعنی در این سن موضوع پسر و دختر خوبی بودن و قضاوت و نظر دیگران برای کودک انسانی اهمیت زیادی داره…
o همانطور که بسیاری از مردم این دنیا چون رشد اخلاقیشون در این مرحله متوقف شده
o اینقدر به قضاوت و نظر دیگران اهمیت میدن
o و مساله آبرو این همه براشون مهمه.

• بین ۱۲ تا ۱۴ سالگی، مساله اصلی وجود قانونه ، قانون رو عمل می كنیم ..

• بین ۱۴ تا ۱۸ سالگی ، قانونِ عادلانه است ….
o یعنی قانون باید عادلانه و منصفانه باشه
o اگر نباشه بر علیه ش می ایستیم ..
o به همین جهت روحیه مبارزه و جنگویی تو جوونها ست …
o اونایی كه رشد عقلی دارند و تحصیل كرده هستند

• بین ۱۸ تا ۲۲ سالگی، رعایت اصول اخلاقی ، انسانیه …
o یعنی من عادل و منصفم هر چی میخواد بشه ، بشه

• به همین جهت است كه شما در جوامع گذشته ،
o چون اون مردم اون دانایی و عقل رو نداشتن ،…
o اصول اخلاقی نبوده ،
o مساله عدالت و ازادی و انصاف اصلا معنا نداشته ….

o خیلی راحت و اسوده مردم نابرابری بین زن و مرد رو می پذیرفتند …
o یعنی نه به ازادی باور داشتند ،
o نه به عدالتی كه برابری داره …
o و نه اصلا مفهوم محبت براشون معنا داشته …
o حتی این محبت اگر شامل حال مادر من و دختر من و خواهر من می شده …
o اون رو به بهانه ی همسر و زنان می گرفتند
o و مادر و خواهر و دختر رو جزء زنان نمی دونستند
o و اینجاست اون تضادی كه شما در یه جامعه ای مانند ایران می بینید …
o كه بسیاری از مردان، عزیزترین موجود زندگیشون
o مادرشونه
o یا خواهرشونه
o یا دخترشونه ،
o ولی وقتی به جمع زنان می رسند ،
o اینا هیچ اهمیتی در حد و سطح مردان ندارند …
o و این دقیقا نشون دهنده ی این تضادیست كه وقتی انسان عقل نداره
o و این عقل رو با رشد اخلاقی همراه نكرده ،
o نه به برابری باور داره …،
o نه به ازادی باور داره…
o نه به محبت و مهربانی داره…
o نه به حرمت و حیثت داره…
o و نه به عدالت و انصاف …

• بنابراین راحت و اسوده قضاوتی كه راجع زنان می كنه ….
o نشون دهنده ی این هست كه من به اصول اخلاقی پایبندم یا نه …
o چه نگاهی دارم …
o وقتی این رو در چارجوب ازدواج و قوانین ازدواج می بره
o نشون میده من ادم اخلاقی هستم یا نه …

o این رو در مورد مردمان دیگر ،
o مذهب دیگر ،
o عقاید دیگر ،
o فرهنگ دیگری كه دارند ،
o سن دیگری كه دارند ،
o چگونه میبینم؟؟؟

• اگر یه ادمی هستم كه حرمت انسانی رو می پذیریم ،
o ازادی رو می پذیریم ،
o مهربانی رو می پذیریم ،
o واقعیت و حقیقت رو می خواهیم درك كنیم كه علم میگه تفاوتی نیست ….
o انصاف و عدالت رو می خواهیم رعایت كنیم ….
o معلومه كه من همه ی انسانها رو نه تنها برابر بلكه یكسان می دونم …
o و اونها را در جایگاه اساسی خودشون بعنوان انسان برابر می دونم …

• اگه تو دنیا همه عادل و منصف بودند
o که دیگه عدالت اصل اخلاقی نمیشد…
o اگه بخواهیم همه حرمت منو نگه دارند تا منم به کسی بی حرمتی نکنم هنری نکردم….

• اصل اخلاقی یعنی:

o تو دنیایی که خیلی ها به تو دروغ میگن،
تو همچنان راست بگو

o تو دنیایی که این همه ظلم و نابرابری است،
تو همچنان عادل و منصف باش، حتی اگه به ضرر خودت باشه

o تو حرمت کسی که به تو بی حرمتی کرده رو نگه دار

o تو دنیایی که کسی قَدرت رو ندونست،تو قدرشناس دیگران باش
و اینو زبونی و یا در عمل بهشون نشون بده

• پیام نلسون ماندلا رو درباره زندانبانی که ۳۰ سال اونو در حبس نگه داشته بود:

o من این نکته را بهتر از هر چیز دیگری دانستم که درست همان گونه که ستمدیدگان باید آزاد شوند ،
o ظالمان نیز باید آزاد گردند .
o کسی که آزادی فرد دیگری را از او می گیرد
o خودش اسیر تنفر است
o و در پشت میله های تعصب و کوته اندیشی گرفتار است .
o من اگر آزادی فردی را از او می گیرم ،
o واقعا آزاد نیستم
o و قطعا وضعیت من مشابه وقتی است که آزادی مرا از من گرفته باشند .
o وقتی از زندان آزاد شدم
o ماموریت من این بود که هم ظالم و هم مظلوم را آزاد کنم. …
o چون آزاد بودن فقط دور انداختن زنجیرها نیست
o بلکه زندگی کردن به شیوه ای است که آزادی دیگران را نیز محترم شمارد و ترویج بخشد

تاکید ترتیبی در اصول اخلاقی

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

تاکید ترتیبی در اصول اخلاقی

• شما فقط و فقط بخاطر یک اصل اخلاقی میتونید اصل اخلاقی دیگه رو نادیده بگیرید
• و الا به هیچ عنوان بخاطر ارزشها یا مصلحت یا منفعت یا قانون شما نمیتونید اصل اخلاقی رو زیر پا بگذارید…
• حالا بزارید به ترتیب اهمیت اصول اخلاقی یک نگاهی بکنیم ….

o موضوع حرمت و حیثیت رو میشه به عنوان مهمترین اصل اخلاقی در نظر گرفت
o همون چیزی که در ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر هم اومده …
o چون مساله اصلی خود انسان است
o که فرا زمانی و فرامکانی و فرامذهبی و فراتاریخی و فرا اجتماعی و حتی فراحقوقی و فرا قانونی است

o بعد موضوع عدالت و انصاف است
o چیزی که انسان در طول تاریخ باهاش مساله داشته است….
o شما میبینید که یک پسر یا دختر سه ساله دروغ رو تشخیص نمیده
o و یا بهش اهمیت نمیده
o یعنی به راحتی میتونه بگه بیسکوئیت نخوردم در حالیکه خورده
o و میتونه به راحتی دروغ بگه ولی اگه شما دو تا بچه ۲ ساله داشته باشید
o و به یکیشون بیسکوئیت بدین
o میبینید اون بچه به دست شما نگاه میکنه
o ببینه به دیگری هم بیسکوئیت دادین یا ندادین…
o که نشون میده تا اینقدر مفهوم برابری و عدالت در وجود کودک انسانی در شرایط عادی نشسته …
o از اینجا به بعد سه اصل اخلاقی بعدی یعنی
o آزادی و رهایی …
o واقعیت و حقیقت….
o محبت و عشق اونقدرها تاکید ترتیبی ندارند و به شرایط و موقعیت برمیگردند.

• شما به هیچ دلیل و بهانه ای نمیتونید اصول اخلاقی رو زیر پا بگذارید ،
• اما باید بدونیم خود هرکدوم از اصول اخلاقی ، نسبت به دیگری ،
• در مواقعی که مقابل همدیگه قرار میگیره ، ممکنه ترجیح داده بشه

o مثلا شما به بهانه عدالت و انصاف نمیتونید ،
o نمیتونید اصل حرمت و حیثیت رو زیر پا بزارید
o و در واقع مهمترین اصل اخلاقی اصل حرمت و حیثیت و تقدس انسانی است
o که به هیچ بهانه و دلیلی حق زیر پا گذاشتنش رو نداریم.

o یا مثلا به بهانه محبت و عشق نمیتونید ،آزادی و اختیار کسی رو بگیرید
o و کسی رو اسیر و زندانی خودتون کنید ،
o این همون چیزی بود که در طول تاریخ باعث میشد
به اشتباه مالکیت و کنترل و قدرت رو با عشق و محبت یکی میگرفتند.

o یا به بهانه محبت و عشق نمیتونید ،واقعیت و حقیقت رو زیر پا بزارید،
o مثلا برای بدست آوردن کسی دروغ بگید.

o یا به بهانه اصل واقعیت و حقیقت نمیتونید ،حرمت و حیثیت یک نفر رو خدشه دار کنید

قدرت و عدالت و مجازات

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

مفهوم قدرت و عدالت و مجازات
در مراحل مختلف رشد کودک انسانی

• کودک بین ۵ تا ۷ سالگی به دنبال عدالت و انصاف است و از ظلم بیزار…
• اما مفهوم عدالت رو با قدرت یکی میگیره
• و باور او این است که صاحبان قدرت مردمان عادل و منصفی هستند
• لذا اعمال قدرت که در تحلیل نهایی به مجازات و تنبیه میرسه رو با عدالت یکی میگیره
• و باورش این میشه در جامعه ای عدالت برقرار میشه که مجرم مجازات بشه.

• کودک بین ۵ تا ۷ سالگی رفتار یک فرد رو با شخصیت و هویت او اشتباه میگیره
• لذا کسی که یکبار دروغ گفته دروغگوست
• کسی که یکبار کار بدی کرده ادم بدی است
• و برای چنین آدم بدی مجازات تنها راهه
• و تصور میکنه وجود مجازت در یک جامعه دقیقا نشون میده عدالت برقراره….
• لذا با توجه به این مفاهیم دو باور که در طول تاریخ کاملا غلبه داشته
و توجیهی برای عدالت و قدرت و مجازات بوده
o احترام
o اطاعت بوده

• یعنی فاجعه اینجا بود که در طول تاریخ برای اینکه قدرت رو در سیستم نهادینه کنند
• از دو ستون احترام و اطاعت استفاده کردند…..
• کودک بین ۵ تا ۷ ساله هست که بیش از همه حاضر است آزادیش رو از دست بده
o تا بتونه امنیت نسبی پیدا کنه
o از همینجاست که مفهوم امنیت و ایمان نقشی رو در جوامع بازی کرده
o و از نظر بسیاری مهمترینی است که باید در یک جامعه وجود داشته باشه
o اما چنین نحوه تفکری از آن کسی است که رشد ادراکی و شناختی او همچنان
در حد حس و هوش و تخیل است
و عقل در ان نفوذی نداشته است
و اصلا در ۷ سالگی باقیمانده است.

o خوشبختانه کودک انسانی از حدود ۸ یا ۹ سالگی به بعد با این موضوع روبرو میشه که
o مسئله باید های قانونی با امور اخلاقی میتونه متفاوت باشه
o زیرا بایدها و قوانین رو میشه با مذاکره و گفتگو تغییر داد
o لذا اهسته اهسته توان اینو پیدا میکنه بین قانون و فرمان و اخلاق یا قدرت و امور اخلاقی تفاوتی بگذاره
o لذا به خودش اجازه میده که بخواد در این قوانین تغییراتی بده
o لذا متوجه میشه دوای هر دردی تنبیه نیست
o و هر درد و مجازتی قابل توجیه نیست
o و از طرف دیگه با این مساله روبرو میشه که باید آسیب و درد رو قبول کنه
o اما حقیقت رو بگه

o و این تضاد بین ۸ تا ۹ سالگی ذهن او را به مقدار زیادی به خودش مشغول میکنه
o لذا از اون دادگاه وحشت آور درونی
o که فقط به دنبال شناختن مجرم و گناهکار بود دور بشه
o و نوعی انعطاف پذیری رو در خودش بوجود میاره
o به این معنا که گرچه رعایت سنت و آداب و رسوم و فرهنگ رو به نوعی با اهمیت بدونه
o ولی اونو بصورت قطعی و نهایی تلقی نکنه
o و تفاوت و تنوع در انسانها رو بپذیره
o و ظرفیت آزادی و آزادگی رو پیدا میکنه
o اما همچنان چون نظر و قضاوت دیگران براش مهمه
o اون زمانیکه احتمالا در امتحانی باید با دیگران تقلب کنه
o یا به دوستش کمک کنه
o دچار دو گانگی میشه
o از یکطرف باید حقیقت رو بگه و راستگو باشه و تقلب نکنه و دست به فریبکاری نزنه
o و از جانب دیگه انتظار دوستش براش مهمه
o لذا بخاطر این تضادها دچار دو گانگی هایی میشه
o و غالب اوقات شبها دچار بی خوابی میشه و یا با وحشت از خواب میپره.

o اما خوشبختانه بین ۱۱ تا ۱۳ سالگی توان اینو پیدا میکنه که به نوعی با این موضوع ها تو ذهنش کنار بیاد
o و اهسته مفهوم قدرت یا اطاعت رو از عدالت دور میکنه
o و آمادگی اینو پیدا میکنه در حالیکه در زمینه هایی مطیع بودنش بخاطر حکم شرایط بر او بوده
o که این حکم و شرایط میتونه ظالمانه و غیر عادلانه باشه
o لذا در حالیکه پنهان میکنه
o اما کوشش میکنه واقعیت و حقیقت رو بگه
o و در حالیکه به نوعی برای خودش و عزیزانش حقی رو قائل است
o همچنان اصل تساوی و برابری رو به عنوان یک موضوع اخلاقی برای خودش بسیار با اهمیت میدونه.
o موجودی است که گرچه واکنشی عمل میکنه
o اما خیلی زود پشیمون میشه
o و معذرت خواهی میکنه
o و به نوعی به دنبال دوستی و صلح است.
o نگاهشون در بسیاری موارد از موضوع و مسئله تنبیه و مجازات به سمت اموزش
o و دادن فرصت و یا احتمالا در برخی موارد کمک و یاری رسوندن به کسی است
که ظاهرا گناهکار و مجرم است
o ولی اگر کودک در این دوران با تبعیض و ظلم و زور یا تحمیل اصول و باورهایی که انسانها را مختلف
و متفاوت میدونه روبرو بشه
o همچنان مجازات رو تنها راه اصلاح جامعه میدونه
o و وجدان اخلاقی سختگیری نسبت به خودش و دیگران پیدا میکنه.

• بچه ها همچنان بین ۷ تا ۱۳ سال موضوع اصلی و اساسی براشون مساله تبعیض است
o که با هر نوع ان به شدت مخالفت میکنند
o و اصولا کودکان در هر سنی نگاهی متفاوت نسبت به مساله عدالت دارند

مثال ۱ :
o مطالعات نشون داد بچه ها ۶ تا ۷ ساله احتمالا ۳۰ درصد اموزش و تعلیم را جایگزین تنبیه و مجازات میدونند
o بچه های ۸ تا ۱۰ ساله ۴۴ درصد
o بچه های ۱۱ و ۱۲ ساله ۷۸ درصد باور دارند بجای تنبیه و مجازات باید به پرورش و تعلیم و تربیت پرداخت.
o در یک آزمایش از بچه هایی در گروه های سنی مختلف پرسیده شد که
آیا مادری بخاطر خوب و بد بودن بچه هاش
به یکی از بچه هاش در تقسیم شیرینی مقدار شیرینی بیشتری میده
چون اون فرزندش پسر یا دختر خوبی هستش
شما بگید که کار این مادر درست بوده یا نه؟ …
o نتیجه چنین بود که
بچه های ۶ و ۷ ساله ۹۰ درصدشون باورشون چنین بود که کار مادر درست است
چون پسر و دختر خوب باید شیرینی بیشتری بگیره
بچه های ۷ و ۸ ساله ۷۰ درصد
بچه های ۱۰ تا ۱۲ ساله ۴۰ درصد موافقت کردند و ۶۰ درصد مابقیشون همه گفتند
که این تبعیض کار خیلی بدیه
و پدر و مادر نباید بخاطر خوب و بد بودن فرزندشون بین اونها تبعیض قائل بشن…

مثال ۲:
o در مطالعه دیگری به بچه ها گفته شد بستنی به دلیل بی دقتی از دست بچه ای افتاد و کثیف شد
o آیا درست است مادر برای این بچه بستنی دیگه ای بخره ؟
o ۴۸ درصد بچه های ۶ تا ۹ ساله معتقد بودند که نباید بخره
o ۱۰ تا ۱۲ ساله فقط ۳ درصدشون بر این باور بودند
o بچه های ۱۲ و ۱۳ ساله همه معتقد بودند که مادر دوباره باید برای این بچه بستنی بخره
o مخصوصا اگر بچه کوچکتری است.

مثال ۳ :
o در مطالعه دیگری پرسیده شد
o شاگردی در کلاس کار بدی کرده
o ولی هیچ کس نمیدونه کار چه کسی بوده…
o بچه های ۶ و ۷ ساله گفتند همه بچه های کلاس باید مجازات بشن
o بچه های ۸ و ۹ ساله گفتند همه باید کمی مجازات بشوند
o بچه های ۱۰ و ۱۲ ساله گفتند حالا که معلوم نیست کار چه کسی بوده
قرار نیست همه بچه ها بخاطر اشتباه یک نفر مجازات بشن.

مثال ۴ :
o در مطالعه دیگری از بچه ها پرسیده شد
o بچه ای شیرینی دوستشو میدزده و میخوره
o ولی وقتی داره به خونه میره از روی پل میفته و دستش میشکنه…..
o ۸۶ درصد ۶ ساله ها گفتند اگر دزدی نمیکرد تصادف هم نمیکرد
o و ۵۴ درصد ۹ و ۱۰ ساله ها و
o ۳۴ درصد ۱۱ تا ۱۲ ساله ها باورشون این بوده که بچه بخاطر خوردن شیرینی دستش شکسته.

• ملاحظه میکنید که با افزایش سن میل کودکان به تنبیه کاهش پیدا میکنه.
• در حالیکه کودک انسانی که میتونه چنین رشد اخلاقی رو داشته باشه
• ولی همچنان بسیاری از پدران و مادران ما به دلیل آسیبهای کودکی خودشون
• و اینکه رشد عقلی و اخلاقیشون از مرحله هفت سالگی رد نشده
• هنوز در دنیای امروز راهکار برخورد با کودک انسانی
• و اصلاح اونو در تنبیه و مجازات یا کنترل و ترس میدونند.

• مادامی که فرزندان ما رشد عقلی مناسب رو داشته باشند
• و در محیطی نسبتا عادی و معمولی رشد کرده باشند
• تقریبا در همه جا مراحل رشد اخلاقی یکدست و یکنواخت خودشو نشون میده…

• به هر حال تا حدود ۱۳ سالگی برای کودکان
o مفهوم عدالت با قدرت و مجازات همراه است
o تصور میکنه قدرت منشا عدالت است
o درحالیکه واقعیات طول تاریخ به ما نشان داد قدرت بزرگترین عامل بوجود آورنده ظلم و زور است
o و متاسفانه همه از قدرت سوء استفاده میکنند
o و با قدرت بیشتر شرایطی به جهت برهم زدن امور و اصول اخلاقی را فراهم میکنند
o تا اونجا که غالب قدرتمندان هدف را بهانه ای قرار میدهند تا وسیله را توجیه کنند
o و فکر میکنند چون هدف والایی دارند میتونند دست به هر اقدامی بزنند
o لذا مفهوم احترام و اطاعت تا سن ۹ سالگی برای کودک مساله اصلی و اساسی است
o ولی بعد از اون این دو مفهوم احترام و اطاعت از پدر و مادر یا اصولا منبع قدرت زیر سوال میره
o و بجای احترام موضوع حرمت و حیثیت انسانی جاشو میگیره
o یعنی من پدر که ۴۰ سال دارم و بچه ۴ ساله ام هر دو دارای حرمت و حیثیت انسانی هستیم
o و با هم برابریم…
o زیرا احترام مبتنی بر بالا و پائین بودن
o و قدرت داشتن فردی
o و نادانی و ناتوان بودن دیگری
o و مخصوصا اساسش بر نابرابری انسانهاست
o ولی مفهوم حرمت دو طرفه است
o و اساسش بر برابری است
o و بجای اطاعت موضوع همکاری رو میپذیره
o و در نتیجه در مجموع زمینه ای برای پیاده کردن اصول اخلاقی در خود و محیط اجتماعی فراهم میکنه.

اخلاق در نظروعمل

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

اخلاق در نظر و عمل

• انسان پدیده ای سیال و متحول و متغیر است
o کمتر کسی است که از نظر رفتاری و احساسی و عقلی درباره امور و مطالب اخلاقی به یک گونه بیندیشد.
o لذا برخی از مردم که انتظار دارند افراد به گونه ای که می اندیشند یا حس و احساس میکنند
و یا میگویند، به همان صورت هم عمل هم کنند
o که اصلا با واقعیات نمیخونه
o و غالب اوقات این تصور را بوجود می اورد که ما با موجودات فریبکار و دروغگویی روبرو هستیم…
o در حالیکه موضوع های اخلاقی در چارچوب نظام و سیستم دانش و بینش فرد میتواند
تا حدودی از ثبات و قراری برخوردار باشد
o اما در موارد مختلف فرد حس و احساس متفاوتی داشته باشد
o و مخصوصا ان زمانی که به عمل و رفتار میرسد
o به گونه ای کمی متفاوت عمل کند.

• با وجود انکه به نظر میرسد در بیشتر موارد در برخی فرهنگها که باب دروغ و فریب
و تظاهر و رفتار نامناسب اینجا و اونجا دیده میشود
افراد احتمالا آنچه را که میگویند عمل نمیکنند
و همیشه سطح گفتار و نظر اونها درباره امور اخلاقی به مراتب بالاتر از اعمال و رفتار اونهاست ….
o اما در جوامعی که مردم نسبتا میتونند خودشون باشند
o و خودشون رو همانطور که هستند ابراز کنند
o کمتر به فریب و دروغ دست میزنند
o و بوِیژه نوجوانان و جوانان درست برعکس عمل میکنند
o یعنی در حالیکه احتمالا اصول اخلاقی رو مختلف و متفاوت ابراز میکنند
o در عمل موجودات اخلاقی تری هستند…..

• ۸۰ درصد نوجوانان و جوانان در امریکا در حالیکه رابطه جنسی خودشون با فرد دیگری رو بد میدونند
o ولی باور اونها در نظام اعتقاداتشون این است که
o اگر کسی با دیگری رابطه جنسی داشته باشد عیب و ایرادی نخواهد داشت
o و این در حالی است که نیمی از همین ۸۰ درصد خودشون رابطه جنسی نداشتند ….
o به بیان دیگه انچه را که در عمل انجام میدهند با اصول اخلاقی سازگار تر است
o تا آنچه را که در نظر و گفتار دارند
o بنا براین، این تصور و توهم که همیشه افراد چیزی که میگویند اما بدتر از ان عمل میکنند
به هیچ وجه با واقعیات در همه فرهنگها سازگاری نداره….

• به همین جهت است که من و شما باید بپذیریم که گرچه نقش حس و احساس و رفتار در
امور اخلاقی بسیار مهم است، اما مساله بسیار مهم و اساسی درباره موضوع های اخلاقی،
استدلال و تفکر و اندیشه، و اصولا سطح دانش و جهان بینی ماست….
• یعنی موضوع های اخلاقی در سه مرحله
o احساس
o رفتار
o اندیشه
حرکت میکنند

• اما عامل اصلی و اساسی و تعیین کننده قطعی و نهایی و مخصوصا آنچه که جهت و هدف و
آینده را مشخص میکنه نظام عقلی و استدلالی ماست.
• به همین جهت است که موضوع توضیح و توجیه امور اخلاقی بیش از احساس و حالات انسانی
و یا رفتار در این موضوع اهمیت ویژه ای دارد.
• البته در برخی فرهنگها بسیاری از مردم در حالیکه حد و سطح کمتر و پائین تر از انچه را که میگویند
عمل میکنند، اما آرزو و خواسته اونها این است که خودشون در آینده بتونند اصول اخلاقی رو بیشتر رعایت کنند.

ارتباط قانون و اخلاق

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

ارتباط قانون و اخلاق

در مراحل رشد کودک انسانی

• کودک در مسیر رشد خودش ، عقیده و نظرش در ارتباط با قانون و اخلاق متفاوت است.
o بچه ها بین ۴ تا ۷ سالگی به قانون بسیار پایبندند
o و به جنبه اخلاقی موضوع ابدا توجهی ندارند
o و اخلاق برای اونها معنایی نداره
o لذا قاعده و قانون باید رعایت بشه
o حتی زمانیکه شما میخواهین یک قانون رو در بازی عوض کنید
که حتی به نفع خود بچه هاست
o با این تغییر مخالفت میکنند
o زیرا از نظر اونها قانون مساوی اخلاق است
o قانون مساوی حقیقت است
o قانون مساوی واقعیت و بهترینهاست .
o انها تغییر قانون را خارج از کنترل یا توانایی انسان میدونند

• بچه ها بین ۷ تا ۱۰ ساله به جهت تغییر برخی از قوانین آماده اند
o و برخی دیگر را ثابت و غیر قابل تغییر میبینند
o در حالیکه بچه ها بین ۱۰ تا ۱۲ سال به نیت انگیزه و هدف توجه دارند
o قانون رو پدیده ای وضع شده و یا کشف شده و قابل تغییر میبینند
o حاضرند با توجه به تغییر شرایط و روابط اون رو دگرگون کنند.
o به همین جهت است که اگر شما از یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله بپرسید
o آیا مجازات کودکی که ۱۰ تا بشقاب رو بدون تقصیر شکسته بیشتر است؟
o یا کودکی که دو تا بشقاب رو به عمد شکسته؟
o خواهد گفت کودکی که ۱۰ تا بشقاب شکسته مجازات بیشتری لازم داره
o ولی بچه های ۱۰ تا ۱۲ ساله میگویند
o بچه ای که بشقابها رو به عمد شکسته
o زیرا در این گروه سنی فرزندان به نیت و انگیزه بیشتر توجه میکنند.

• با بالارفتن سن و سطح آگاهی و رشد عقلی ،
o نظر کودکان درباره قانون و مساله مجازات تغییر پیدا میکنه
o تا اونجا که بچه های ۷ تا ۱۰ ساله قانون را قطعی و مجازات رو حتمی میدونند
o و در نتیجه وقتی کار بدی میکنند احتمالا به دور و بر خودشون نگاه میکنند
o که آیا کسی متوجه شده یا هم اکنون چه مجازاتی انتظار اونها رو میکشه و یا نه
o و یا اگر اتفاق بدی بیفته اون رو به کار قبلی خودشون مرتبط میکنند
o و یا اصولا آمادگی دارند از نظر ذهنی و فلسفی بپذیرند که
اتفاقات بد امروز نتیجه اشتباه گناه و یا خلافهای دیروز است
o و به همین جهت امادگی برخی قضاوتها و نظرها را درباره موضوع های
فلسفی و قبل و بعد انسانی پیدا میکنند.

• در حالیکه بچه های ۱۰ تا ۱۲ ساله پیروی از قانون را حتمی میدانند
o ولی وقتی به ۱۳ سال میرسند
o گرچه پیروی از قانون رو همچنان ضروری میدانند
o اما به این نتیجه رسیدند که قانون بر اساس توافق اجتماعی و یا وفاق عمومی بدست اومده
o و حتی تغییر اون میتونه لازم و ضروری باشه .
o حتی برخی بچه ها عقیده دارند که قانون وضع شده بد و غلط است
o اما به دلائل ذهنی همچنان با ناراحتی از ان پیروی میکنند
o و برای شکستن اون اقدامی نمیکنند
o ولی نوجوانان ۱۶ تا ۱۸ ساله آمادگی اینو پیدا میکنند که از انجام قانون سر باز بزنند
o و مخالفت خودشونو اعلام کنند …
o به هر حال بعد از ۱۸ سالگی نوجوان به دلیل رشد عقلی کاملی که داره
o امادگی اینو پیدا میکنه که نه تنها از اطاعت از قانون سر باز بزنه
o بلکه خودشو به خطر بیندازه
o و در امور اجتماعی و سیاسی خودشو درگیر کنه
o و از این سن به بعد قانون رو در صورتی میپذیره که با اصول و امور اخلاقی در تضاد نباشه.
o لذا برای او روح قانون و هدف و انگیزه قانونگذار اهمیت پیدا میکنه نه الفاظ و کاملا قانون .

هیجانات در رشد اخلاقی

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
اخلاق-عدالت- قانون-هنجارها

اهمیت و احساسات و عواطف
و هیجانات در رشد اخلاقی

• رشد اخلاقی بیش از هر عامل دیگری تحت تاثیر رشد ادراکی یا عقل است
o و گرچه محیط اجتماعی و خانوادگی در این زمینه تاثیری دارند.
o عامل اول تعیین کننده تاثیر داشتن بر رشد اخلاقی چگونگی استدلال ذهنی درباره روابط بشری است .
o اما عامل دوم نقش احساسات و عواطف و هیجانات در این زمینه است
o به این معنا که چه احساسات خوب مانند شادی و امنیت و امیدواری
o و چه احساسات بد مانند غم و خشم و نگرانی
o در رشد اخلاقی انسان موثر هستند
o و چون این امور تحت تاثیر ترشح غدد و هورمونها در این ایام قرار میگیره
o در بسیاری موارد حالت گذرایی در جهت بر هم ریختن زمینه های اخلاقی در نوجوانان دیده میشود
o یعنی نوجوانی که برای مدتی پایبند امور و اصول اخلاقی بوده است
o در کوتاه مدت اونو کنار میگذاره .
o بنابراین من و شما به عنوان پدر و مادر باید اماده باشیم که این موارد تخلفات را نادیده بگیریم
o و اون زمانی که فرزند ما از مرحله و دوره ای گذشته
o امیدوار باشیم تکامل و رشد خودشو ادامه بده .
o به هر حال انچه که در این زمینه اهمیت داره
o استدلال و نظری است که من و شما درباره اصول اخلاقی داریم
o و سپس رفتاری که از ما سر میزنه است….

• با وجود انکه فرزندان ما پدر و مادر را به عنوان الگو و مدل زندگی خود میدانند
o و تحت تاثیر رفتار و گفتار ما هستند
o اما خوشبختانه به دلیل آزادی که در تفکر و تعقل و به دنبال ان اصول اخلاقی دارند
o بیشتر فرزندان از والدین خود بهترند.
o بنابراین تصور اینکه اگر پدر و مادر رفتار بد و غلطی داشتند
o فرزند انها از راه حق و حقیقت دور میفته
o در زمینه امور اخلاقی به دلیل آزادی و استقلال انسان اونقدرها با واقعیات نمیخونه.

• در برخی خانواده ها با وجودیکه پدر و مادر هر دو درگیر گرفتاریهای مادی زندگی روزمره بودند
o و به جنبه های اخلاقی فقط از دیدگاه تند و تیز منافع و مصالح شخصیشون نگاه میکردند
o ولی فرزندانی از اون خانواده ها بیرون امدند که
o با تمام وجودشون به امور و اصول اخلاقی در سطح عمومی و جهانی باور دارند
o و برای اون از هیچ اقدامی فروگذاری نمیکنند
o ولی به هر حال رفتار پدر و مادر در دوران کودکی
o و اوائل نوجوانی زمینه ای به جهت گرایش های اخلاقی فرزندانشون فراهم میکنه.

• عامل اصلی و اساسی در رشد اخلاقی ایجاد محیط امن و امان همراه با اگاهی و مهربانی است.
o لذا وقتی کودکی با ترس بزرگ بشه
o و یا فرزندی که با تنبیه فیزیکی یا روانی روبرو میشه
o و یا روزی که پدر و مادر توجه و محبت رو از فرزندشون میگیرند
o و یا وقتی اون فرزند کار بدی میکنه او را با محرومیتهای شدید و سخت همراه میکنند
o فرزندشون در درک واقعیت و کشف حقیقت دچار اشکال شده
o و با غم یا خشم و کینه همراه
o و دچاز نگرانی و اضطراب و افسردگی میشه
o و ممکنه حتی به گوشه نشینی یا انزوا پناه ببره
o و یا گرفتار انواع بیماریهای روانی یا انحرافات دیگری بشه…..
o لذا پدر و مادر در تمام موارد تنها راهی که دارند اینست که
o از طریق تشویق و تائید و به نوعی اموزش و راهنمایی به فرزندانشون
o مخصوصا وقتی از ۱۲ سالگی میگذرند
o با استدلال عقلی و منطقی واقعیات اجتماعی و امور اخلاقی رو به فرزندشون بیاموزند.

ravanshenasinegaresh Group

رشد ادراکی یا عقل

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
بین ۷ تا ۱۳ سالگی

رشد ادراکی یا عقل

• بین ۷ تا ۱۲ سالگی مرحله درک عملیات واقعی و عینی از نظر رشد عقلی یا شناختی میباشد.

• برای انسان عاقل و سالم و هیچ تضادی بین احساس و اندیشه نیست
o و هیچ جنگی بین قلب و مغز در نمیگیره
o بلکه احساسات و عواطف و هیجانات او تحت تاثیر عقل اوست.

• چگونه عقل بوجود امده ؟
o انسان در ابتدا آب زی
o سپس درخت زی بوده
o تمام وقت روز خود را مشغول چرا و خوردن گیاهان بوده است
o اما وقتی با موضوع اتش و خوردن گوشت برخورد میکنه
o چون اوقات فراغتی به دلیل سیر بودن پیدا میکنه
o در نتیجه نظاره گر جهان شده
o و لذا طبیعت زمینه ای برای رشد عقل و قسمتهای جدید از مغز رو فراهم میکنه.

• یکی از گرفتاریهای بچه ها تا قبل از ۷ سالگی
o که خوشبختانه در ۷ سالگی به پایان میرسه
o موضوع خودمداری و خودمحوری و خودشیفتگی در اونهاست ….
o یعنی اگر شما یک حبه قند را در لیوان آب حل کنید و از کودک ۵ ساله بپرسید قند چه شد؟
o به دلیل خودمداری و خودشیفتگی اش احتمال دارد بگوید که قند پنهان شده تا من او را بخورم …
o اما اگر همین سوال را از کودک ۹ ساله بپرسید
o خواهد گفت قند به ذرات آب چسبیده و حل شده………
o و یا مثلا کودک ۴ ساله تصور میکند خورشید برای او طلوع کرده
o و شب میاید تا او بخوابد..
o اما در ۸ سالگی احتمالا خواهد گفت
o خورشید متولد شده و رشد پیدا کرده است.

• کودک قبل از ۷ سالگی از موضوع برگشت بی خبره
o و همچنین توانایی طبقه بندی متداخل رو نداره
o یعنی میتونه بر اساس رنگ یا شکل طبقه بندی کنه
o اما اگر رنگ و شکل رو ترکیب کنیم
o توانایی طبقه بندی اونها رو نداره
o و نیز با مفهوم تقدم و تاخر و همچنین مفهوم جزء و کل آشنا نیست
o یعنی اگر شما به یک کودک ۵ ساله بگید یک آدم بکش که دستش از خودش بزرگتر باشه
o این کارو میکنه
o ولی با این مفاهیم بعد از ۷ سالگی آشنا میشه.

• اگر از یک کودک ۷ ساله بپرسید برادر داری؟
o میگوید یکی دارم
o ولی اگر از او بپرسی برادر تو برادر دارد میگوید نه ..
o یعنی رابطه های دو جانبه را متوجه نخواهد شد. ….
o یا اگر بپرسی یک کیلو اهن سنگینتر است یا یک کیلو پنبه خواهد گفت یک کیلو اهن….

• کودک ان زمانی امادگی درک ریاضیات رو پیدا میکنه که
o متوجه بشه اگر چیزی تقسیم بر چیز دیگری شد
o و جوابش یک بود
o یعنی ان دو چیز با هم برابرند
o ولی کودکان تا ۱۰ یا ۱۱ سالگی متوجه چنین مطلبی نخواهند شد.

• کودک بعد از ۷ سالگی چون دیگر نمیخواهد مطالب را فقط مانند گذشته بشنود
o بلکه میخواهد برایش تصویر ذهنی بسازد
o و در نتیجه انرژی روانی خود را معطوف چیزهای دیگر میکند
o غالب اوقات پدر و مادر به اشتباه به نظرشان میرسد که کودکشان هوش یا حافظه سابق را ندارد
o که کاملا اشتباه فکر میکنند.
o بچه ها تا ۹ سالگی متوجه نمیشوند که اگر ۴+۳ مساوی ۷ هست
o پس ۳-۷ مساوی ۴ است
o و این تجریه تحلیلها برای سن او مشکل است
o لذا بخاطر این مشکلات فرزند ما در درک واقعیت جهان دارای محدودیتها و موانعی است
o و باید انها را کمک کرد تا رشد عقلی خود را بدست اورند.

• عواملی که باعث رشد عقل میشوند :

1-کسب علم مخصوصا ریاضی – فیزیک – شیمی – بیولوژی و علوم اجتماعی و انسانی

2-مطالعه مفید بطوریکه مطلب حاوی موضوعات جالب و اموزنده باشد

3-ورزش

4-موسیقی

5-درگیر شدن در هر تجربه مطلوب

6-آرامش و امنیتی که به او اجازه میده فعالیتهای ذهنی خودشو سرو سامان بدهد.

• اگر بین ۷ تا ۱۳ سالگی کودک در مرحله حس و هوش و تخیل باقی بمونه
o و رشد ادراکی و عقل در او صورت نگیره
o ما در کار تربیت او کوتاهی کردیم.
o اولین اصلی که کودک انسانی باید فرا بگیرد اصل این همانی است
o یعنی واقعیت جهان اطراف را همانطور که هست ببیند
o و نه در دنیای ذهنی و تخلی خودش واقعیت را بهتر یا بدتر کند
o و به دنبال انکار و فرافکنی و جانشینی که از مکانیسمهای دفاعی هستند نرود.
o کودک در این سن و سال باید به دنبال استدلال منطقی بره
o و حالت دلیل تراشی رو به عنوان پایه ای در نظام فکری و ذهنی خودش قرار نده
o بجای توضیح یک مساله به دنبال توجیه اون نباشه.

• دومین اصلی که باید فرابگیره اصل علیت است
o یعین باید بفهمه که در این جهان هیچ اتفاقی بدون علت و سبب هرگز اتفاق نمیفته.
o و تقدم و تاخر زمانی و مساله همبستگی رو با علیت اشتباه نگیره
o و بتونه سیستم باورهاش رو طوری انتخاب کنه که در اون هیچ تضاد و تناقضی نباشه.

• کودک انسانی بین ۷ تا ۱۳ سالگی احتمالات مختلف رو متوجه میشه
o ولی اشکال کارش اینه که نمیتونه به این احتمالات وزن و باری بده.
o او باید بتونه بین واقعیت و عینیت و ذهنیت تفاوت قائل بشه.

• عامل رشد ادراکی به مقدار زیادی درونی و جنبه ارثی ژنتیکی و تحولات سیستم عصبی و مغز رو داره
o و لذا کوشش محیط اموزشی و پدر و مادر گرچه تاثیر داره
o اما نقش اصلی در درون بدن و مخصوصا سیستم عصبی و مغز کودک انسانی اتفاق می افته
o و پدر و مادر همینکه نقش خود را در حد معقول انجام دهند احتمالا به هدفهای خود خواهند رسید.

• نکته اهمیت دار این است که اگر ما کار رو برای کودک بسیار ساده کنیم
o و پاسخ هر پرسشی را تمام و کمال در اختیار او بگذاریم
o او را از اندیشیدن و پرسش بیشتر باز نداریم
o پاسخ هر سوالی مخصوصا بین ۷ تا ۱۳ سالگی باید با این امید باشه که
o سوالهای تازه و جدید و عمیقتری رو در ذهن فرزندان ما ایجاد کنه
o و ذهن فرزند ما فعال در این زمینه باقی بمونه
o لذا جوابها نه بصورت قطعی بلکه بصورت نسبی باشه
o تا در حال حاضر از نظر کودک فهمیده تلقی بشه
o ولی همچنان به دنبال نه تنها پاسخ بلکه سوالهای جدیدتر باشه.

آموزش و پرورش

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
بین ۷ تا ۱۳ سالگی

آموزش و پرورش

• چرا کشور کره جنوبی پیش افتاده؟
o چون بیشترین انرژی و توانش رو توی سیستم آموزش و پرورش گذاشت
• چرا کشور فنلاند بیشترین میزان تولید دانشمند در جهان رو داره؟
o چون تغییرات بسیار اساسی و مهمش رو توی سیستم آموزش و پرورشش گذاشت.

• نظام پرورش و تعلیم و تربیت گذشته مبتنی بر ترس و کنترل و تنبیه بود ،
o در حالیکه در نظام اموزشی امروز اصل و اساس باید بر این باشه که شور و شوق دانستن
و دانایی رو فرد بوجود بیاره
o احساسات و هیجانات ما در هیچ چیزی چه رابطه جنسی
o چه خواب
o چه غذا
o و چه غیره
o به اندازه دانایی و دانستن تحت تاثیر قرار نمیگیره.

• متاسفانه محیط مدرسه بیش از همه میل به دانایی رو در کودک نابود میکنه ،
o ایوان ایلیچ ( Ivan Illich (1926 –2002 در کتاب “جامعه بدون مدرسه” مینویسه :
o چه موقع ما از ننگ برخی از این مدارس راحت میشیم ؛
o زیرا برخی از این مدارس هستند که میل به دانستن و مطالعه رو از ما میگیرن .
• مدرسه باید بچه کتابخون درست کنه نه درسخون.
• اگر کسی با کتاب و دانایی ارتباط برقرار کنه میفهمه
• بزرگترین لذت و شادی در این درک و فهمیدن و دانایی است.

• و در واقع در دوجاست که انسان وقت خودش رو میکشه :

1-زندان
2-مدرسه

• لذا در این نظام اموزشی ، که قرار است در ما ذوق و شوق فهمیدن و دانستن ایجاد کنه ،
o جایی برای نمره نیست ؛
o جایی برای امتحان نیست؛
o بزرگترین تعداد دانشمند رو در جهان کشور فنلاند تولید میکنه
o به این علت که از تولد تا ۱۸ سالگی نه از نمره خبری است نه از کلاس نه از امتحان…
o و یا روزی که کره جنوبی به این نتیجه رسید که اگر بخواهد سرمایه گذاری کند
o باید محیط آموزشی رو دگرگون کنه
o و به همین دلیل حقوق معلمین رو تقریبا دو برابر بهترین دانشمندان با همون مدرک در جای دیگه گذاشت ؛
o زیرا با خودش گفت اینجاست که انسان رو میسازه.
o در حالیکه در برخی کشورهای دیگه وقتی ادمها از همه جا رونده و مونده میشن میرن معلم میشن.

• فرزند ما باید با موضوع برد و باخت برخورد درستی داشته باشه
o باختن رو به راحتی تحمل کنه
o در وقت برد برخوردی با دوستاش کنه که خشم و دشمنی اونها رو برنینگیزه
o یعنی با شادی بیش از حد
o یا مسخره کردن دوستاش
o موجب آزار و اذیت اونها نشه
o و اهمیت برد و باخت در ذهن او به مقدار بسیار زیادی کم بشه.

• دوران ۷ و ۹ و ۱۱ سالگی دورانی است که فرزند ما بیشتر با عدم تعادل و ناسازگاری همراه است
o و ۸ و ۱۰ و ۱۲ و ۱۳ دوران تعادل و آرامش است.

• فرزند ما باید آمادگی بازی فردی و جمعی و گروهی رو داشته باشه….
o در بازی جمعی چند نفر که روابط دوستانه عمیقی ندارد
o بصورت سطحی دور هم جمع میشوند و بازی میکنند
o ولی در بازی گروهی روابط عمیقتر و سنگین تر ایست
o و برخی اوقات نوعی از سیستم و سازمان اونها رو هدایت میکنه

• فرزند ما باید بدونه در محیط اموزشی نباید دروغ بگه
o و فریبکاری و نمایش بیش از حد داشته باشه
o زیرا براش درد سر درست میکنه

• حفظ کردن مطالب اهمیت فوق العاده ای داره
o مطالعات نشون میده بیشتر بزرگان یا متخصصان دنیا کسانی بودند که در کودکی مطالب بیشتری حفظ کردند
o هرچه در حفظ کردن مطالب بهشون کمک کنیم توانایی اونها در جهت خواندن و فهمیدن افزایش میابد.

• باید کمک کنیم فرزند ما رکورد خودشو بشکنه
o نه اینکه بخواد تو کلاس با بقیه دوستاش رقابت کنه و از اونها جلو بزنه…
o باید کمکش کنیم ذهن مقایسه ای نداشته باشه
o و هیچ وقت خودشو در زمینه ای بهتر یا بدتر با کسی مقایسه نکنه..
o موضوع بردن تو زندگی مهم نیست
o بلکه موفق شدن مهمه . موفقیت.

• اگر فرزند دو قلو یا چند قلو دارید
o بهتر است اونها رو در یک مدرسه ولی حتما در کلاسهای مختلف ثبت نام کنید
o تا هرچه بیشتر بتونند فردیت خودشونو پیدا کنند.

• اگر فرزند شما به معلمش علاقه داره
o به هیچ عنوان از معلمش انتقادی جلوی اون نکنید
o و اگر موردی بود ان را با خود معلم در میان بگذارید.

• در محیط آموزشی به جنبه مثبت فعالیت بچه ها باید بیشتر توجه شود
o یعنی اگر فرزند ما در یک املای ۲۰۰ کلمه ای سه غلط داره
o به او نگوییم تو سه تا غلط داشتی
o بلکه بهش بگیم تو ۱۹۷ تا درست نوشتی

• اگر فرزند ما بیش از یکسال تحصیلی یا روانی خودش عقب است
o بهتر است تو همون کلاس اول یا دوم اونو نگه داریم
o چون بعد از کلاس سوم عقب نگه داشتن به اونها آسیب شدیدی میزنه
o و همچنین بهتر است اونو به یک محیط اموزشی دیگه ببریم
o تا دوستان خودشو تو کلاسهای بالاتر نبینه.
o در ضمن جلو انداختن بچه ها یعنی دو کلاس رو در یک سال خوندن به هیچ عنوان توصیه نمیشه
o و کار بسیار غلط و نادرستی است
o چون بچه های ما قرار است با قدمهای کوچک خودشون جلو بروند
o و رشدی همراه با آرامش و تعادل در زمینه های مختلف داشته باشند.

• برای گروه سنی ۷ تا ۱۳ سال تلکیف مدرسه نباید کمتر از یک ساعت در روز یا بیشتر از دو ساعت باشد
o زیرا در حالت کمترش بچه ها اون نظم و انضباط رو پیدا نمیکنند
o و در حالت بیشترش نشانه این است که معلم بیش از توان فرزند ما از اونها انتظار داره
o و اگر از دو ساعت بیشتر شد باید با معلمش در اینباره سخنی داشته باشیم
o البته برخی اوقات این فرزند ماست که کار رو طولانی میکنه
o به هر حال مهم این است که تصور نکنیم اگر فرزند ما تکالیف بیشتری انجام میده
o یا معلم سخت گیر تر است برای فرزند ما فایده ای داره.
o البته اگه در این مورد انتقادی دارید باید فقط با معلمش اونهم بصورت دوستانه مطرح کنید
o نه اینکه این موضوع را با خود فرزندتون در میون بگذارید.
o حتما معلمین از دادن تکلیف در روزهای تعطیل خودداری کنند
o و اصلا صلاح نیست بچه ها روزهای تعطیل هم بخوان دنبال مشق و درس باشند
o مگر اینکه کتابی باشه که خودشون علاقه به خوندنش دارند
o و به عنوان سرگرمی بهش نگاه میکنند.
o و امید این است که معلمین از دادن تکالیف بیهوده و تکراری و مضر خودداری کنند

• وقتی فرزند ما از مدرسه میاد
o بعد از حدود ۱ ساعتی که بازی و استراحتشو کرد و غذاشو خورد کرد
o بهش میگیم که فکر میکنی برای تکالیف مدرسه چقدر زمان نیاز داری
o و میخوای این زمان رو در چند نوبت انجام بدی
o و با موافقت خودش یک برنامه ریزی براش میکنیم
o و بعد نه به عنوان بازرس یا مراقب
o بلکه به عنوان حامی و دوست
o هر وقت به موقع برنامشو انجام داد اونو تشویق میکنیم.
o اون سیستمی که صبح تا شب روزی هزار دفعه به بچه بگی درستو خوندی یا مشقتو نوشتی
o اصلا کار نمیکنه
o و فقط بچه رو از هرچی درس و مشق و مدرسه است بیزار میکنه

• وقتی میخواین علاوه بر کلاس مدرسه فرزندتون رو به کلاس یا محیط جداگانه ای بفرستین
o دو تا شرط رو باید رعایت کنید :

1-اولا فرزندتون با رغبت و میل تمام خودش به اون کلاس یا محیط بره

2-دوما نه تنها وقت برای اون کلاسو داشته باشه
بلکه همچنان در روز مقداری وقت اضافی هم داشته باشه که نمیدونه باید باهاش چکار کنه
و این در و اون در میزنه
چون هیچ بچه ای نباید فکر کنه که تمام وقت او پر شده
و وقت اضافی نداره
در غیر اینصورت این بچه ها در بزرگسالی به افراد کارکنی تبدیل میشن که بیشتر به حمال شباهت دارند
لذا این احساس راحتی و آزادی باید حتما هر شب برای فرزند ما حس بشه.

چار چوب پرورش و تعلیم و تربیت

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
بین ۷ تا ۱۳ سالگی

چار چوب پرورش و تعلیم و تربیت

• چهار دیواری خانه پرورش و تعلیم و تربیت بین ۷ تا ۱۳ سالگی:
o علم،
o هنر،
o ورزش،
o دوستی
• باید بچه ها را در کل این ۴ زمینه همراهی کرد.
• بچه ها بین ۳ تا ۷ سال در دو مرحله قرار میگیرند
o یکی احساس مفید و با ارزش بودن
o دیگری احساس حقارت و کمتری
• که این نتیجه گیری به مقدار زیاد به محیط اموزشی برمیگرده
• و ۴ عامل گفته شده در داخل و خارج مدرسه نقش مهمی در سلامت روانی فرزند ما داره.

1-علم و مطالعه

• نکته بسیار مهم این است که ما باید بچه های کتابخون درست کنیم نه درسخون…
o باید با تشویق و ترغیب میل به مطالعه و خوندن در اونها بوجود بیاریم
o مهم این است که کتاب ساده و جالب و جاذب برای اونها باشه .
o در بسیاری موارد مهم این است که کتاب خوانده بشه
o حتی اگر تا حدودی فهمیده هم نشه اهمیتی نداره
o زیرا اگر ما بر روی کلمات تاکید بیش از حد میکنیم ذهنیت و قضاوت خودمونو توی کتاب فرو میبریم
o و چیزی رو در ذهن ما عوض نمیکنه .
o اگر لغتی رو در اون کتاب نفهمیدند و ما نبودیم کمکشون کنیم اشکالی نداره
o و میتونند از روی اون کلمه بگذرند
o یا از طریق مابقی کلمات اونو حدس بزنند.
o طرح پرسش و گفتگو درباره مطالب خوانده شده اهمیت ویژه ای داره
o زیرا میدونیم بهترین طریق یادگرفتن یاد دادنه
o پس میتونیم ازشون بخوایم چیزهایی که یادگرفتن رو به ما یاد بدن.
o در تمام خانه ها باید کتابخونه باشه.

• وقتی والدین با فرزند استثنایی روبرو میشوند
o که در زمینه ای توانایی فوق العاده ای دارد
o باید توجه کنند که بر روی اون زمینه نباید تاکید بیش از حد بکنند
o و سعی کنند با تنوع و احتمالا توجه به جنبه های دیگه فرزندشون کمک کنند
o فرزندشون رشد متوازن و متعادلی داشته باشه
o و در همه جنبه ها و زمینه ها تقریبا برابر رشد کنه.

2-دوستی

• شبکه دوستان بچه ها بهتر است ۴ نفر باشند
o چون بسیاری از بازیها بر اساس ۴ نفر استوار است
o و قاعده ای وجود داره که وقتی تعداد بچه ها از ۶ نفر میگذره معمولا بچه ها به سمت بدترین بچه
و بدترین پیشنهاد میروند
o البته داشتن فقط یک دوست مسائل خود را دارد
o زیرا بچه ها بعد از مدتی متوجه میشوند داشتن شبکه ای از دوستان به مراتب از داشتن فقط یک دوست بهتر است
o و آرامش و لذت بیشتری براشون داره
o درحالیکه بار مسوولیت و انتظاری که ازشون میره کمتر میشه.

• بچه ها در این سن نه تنها همبازی میشوند
o بلکه با هم شریک و سهیم میشوند
o و باید اجازه داد وسائل و اسباب بازیهاشونو به دوستانشون بدهند
o و اگر دوستی اسباب بازی اونها رو شکسته و اونها ناراحت نیستند
o ما هم حساسیتی نشون ندیم
o و بهشون نگیم که چرا بچه های دیگه دارند از تو سوء استفاده میکنند
o و اونها بیشتر از اسباب بازی های تو استفاده میکنند
o و یا موضوع هایی از این قبیل
o که خود بچه ها به هیچ وجه به اون توجه نمیکنند
o را ما هم باید جدا خودداری کنیم.

• فرزندان ما باید امکان اینو داشته باشند که به خونه های دوستانشون بروند
o و دوستانشون هم به خونه های اونها بیان.
o در حالیکه بچه ها از ۸ سالگی به بعد با دوستان هم جنس خودشون راحت ترند
o باید شرایطی رو فراهم اورد که ۲۰ درصد دوستان اونها از جنس مخالف باشند .

• وقتی فرزند ما گله میکنه که کسی با من دوست نمیشه
o یا دوستیشو ادامه نمیده
o غالب اوقات اشکال از ناحیه فرزند ماست
o یعنی سطح توقع و انتظار او
o و اینکه مایل هست دیگران به میل او عمل کنند
o ریشه اصلی و اساسی این مطلب است
o و یا احتمالا کسانی رو انتخاب میکنه که به دلیل تفاوتهای هوشی
o و یا فاصله جغرافیایی
o و یا زمان های ازادی که دارند
o این فرصت با هم بودن را پیدا نمیکنند.

• بچه ها بین ۷ تا ۱۳ سال اقلا باید روزی ۳ تا ۵ ساعت با دوستانشون گفتگو داشته باشند
o که بتونند خودشونو بشناسند
o و باید به اونها فرصت داد
o اگر از طریق دیدار این ارتباط ممکن نیست از طریق تلفن چنین کاری را انجام بدهند
o و اگر فرزند ما کارهایی که باید انجام بدهد را انجام داده
o و دوستان خوبی داره
o دلیل نداره ما با این کار مخالفت کنیم.
o لذا بزرگترین توصیه تربیتی در ۵ ثانیه برای همه پدر مادرها این است

• که دوست خوب برای فرزندشون بخرند و نگه دارند
• و مخصوصا اگر فرزند تک دارند و یا فرزندانی که فاصله سنیشون زیاد است
• و یا فرزندانی که هم جنس نیستند
• حتما باید کمک به فرزندشون کنند
• که بتونه شبکه ای از دوستان رو برای خودش بوجود بیاره.

3-ورزش

• ورزش به بچه ها انرژی میده
o موجب رشد هوش و رشد عقلی و افزایش اعتماد به نفس مثبت
o و حرمت نفس در اونها میشه
o و وقتی این فعالیتی ورزشی ۲۰ دقیقه برای کودکان و ۴۰ دقیقه برای بزرگسالان در روز اتفاق میفته
o باعث میشه موادی در بدن ترشح بشه که ضد اضطراب و افسردگی هستش.

• اصل بسیار مهم در کار تربیتی این است که

o باید روز بچه را انقدر با کار خوب پر کنیم که وقت برای فکر بد و کار بد باقی نمونه.

o لذا بین ۵ تا ۱۰ ساعت در هفته فرزند ما باید درگیر فعالیت ورزشی باشه
o و اگر این ورزش بصورت تیمی باشه خیلی بهتر از ورزشهای انفرادی است
o و مهم این است که در این ورزش مساله برد و باخت اهمیت بسیار کمی داشته باشه
o و فقط فرزند ما در اون فعالیت بتونه در حداکثر توان فیزیکی و روانی خودش حرکت کنه
o و بهترین خودشو نشون بده…
o لذا هرگز هرگز هرگز پدر مادر نباید به نتیجه کار ورزشی فرزندشون توجه کنند
o و در این باره همیشه نتیجه چه برد و چه باخت برای اونها قابل قبول باشه
o و فقط فرزندشونو در جهت انجام ورزش تشویق میکنند
o و کاری به برد یا باخت ندارند.

• مساله باید و نباید و تحمیل یک ورزش به فرزندمون اصلا کار درستی نیست .
o در این سن و سال اهمیت و اعتبار ورزش در رشد و سلامت فرزندمون به اندازه درس و مطالعه است

4-هنر

• هنر به معنی نوعی حس و احساس و ابراز و بیان واقعیت و حقایق به گونه ای جالب و تازه است.
o در انسان حس زیباشناسی و علاقه به زیبایی است
o که مایه اصلی و اساسی هنر است
o لذا برای عده ای مفهوم هنر با مفهوم زیبایی و لذت همراه است.
o خاصیت کار هنری در اینست که علاوه بر لذت و رضایت
o موجب نوعی آرامش و راحتی
o از جانب دیگه نوعی کوشش و کشش در زندگی فرد خواهد شد

• به نظر میرسه مهمترین کار هنری که فرزند ما بین ۷ تا ۱۳ سالگی باید حتما درگیرش بشه موسیقی است.
o موسیقی تنها جایی است که انسان در ان از طبیعت پیشی گرفته است
o و بسیاری موسیقی رو اصل و اساس هنرها میدونند.

• بین ۷ تا ۱۳ سال بچه ها وحشت خواب رو بیشتر از کابوس دارند.
• بین ۸ تا ۹ سال بچه ها یک مقداری ولخرجی میکنند
• و از این طریق مایلند قدرت و توانایی خود رو اندازه گیری کنند
• و میلشون به خودنمایی و جلوه گری و پیدا کردن موقعیتی دربین دوستانشون
• اونها را یک مقدار پرتوقع میکنه
• اما بچه های ۱۰ یا ۱۲ ساله مقداری از پولشون رو هم پس انداز میکنند.

بریدن بند ناف روانی

بریدن بند ناف روانی فرزندان

بین ۸ تا ۱۲ سالگی

• کودک تا قبل از ۷ سالگی چون گرفتار خودمداری و خودمحوری است، تفاوتی بین خودش و دیگری نمیذاره.  لذا تو روابطش یا از سر اطاعت و احترام برمیاد یا در چارچوب جنگ و دشمنی میره…  اما بعد از این سن بین خودش و دیگران تفاوتی میگذاره و رفتار و گفتار دیگران را متفاوت از خودش میبینه  و چون خودش رو از دیگران جدا میکنه مایل هست دیگران هم از او فاصله بگیرند و لذا در همینجاست که با موضوع فاصله گرفتن از پدر و مادر مسئله و مشکل پیدا میکنه….

• اگر پدر و مادر مخصوصا بین ۸ و ۹ سالگی تا ۱۱ و ۱۲ سالگی فرزندشونو کمک کنند که از اونها فاصله بگیره و به او اجازه بدهند که در منزل دوستان و خویشاوندانی که به اونها اطمینان دارند شبی رو بگذرونه و فرزندشون به این نتیجه برسه که من بدون پدر و مادر هم زنده هستم و میتوانم خوشحال و راحت و آسوده باشم اونوقت است که در واقع فرزندشون بند ناف روانیش رو از پدر و مادر میبره  و اون نیاز دائمی همیشگی که برای زنده ماندن و خوب و خوش بودن رو تا حدود زیادی به اونها داره کاهش میده و کنار میذاره.

• لذا میبایست در این دوران همچنان که مرکز اصلی توجه و ارتباط او پدر و مادر و خانواده است. دوستان و دیگران هم نقش مهم و اساسی در زندگی او پیدا کنند…. لذا در این دوران است که ممکن است حتی به نوعی از پدر و مادر انتقاد یا سرزنش کنه  یا اونها رو مسخره کنه  و در حالیکه باید بدانیم هر انچه که او امروز انجام میدهد را در گذشته از ما اموخته است و با وجود اینکه تصور غلط ما اینست که او به ما بی حرمتی میکند . ولی در واقعیت چنین نیست…  زیرا کودک در این دوران به نوعی مایل هست بین خودش و پدر و مادر خطی بکشد و به نوعی جدایی و استقلال خودشو اعلام کنه و پدر و مادر باید بدونند این کوشش کودک در واقع همان فریادی است که در وقت تولد برای بریدن بند ناف خود داشته  و در اینجا در واقع میخواهد بند ناف روانی خود را از پدر و مادر قطع کند  و از طریق انتقاد و مسخره کردن کوششی در جهت کم کردن نقش پدر و مادر در زندگی خودش میکنه.

• فقط پدر و مادر عزیزباید بدونید که:
اگه شما خودتون کسی هستین که به پدر و مادر خودتون وابسته هستین،
یعنی فکر و احساس اونها تو زندگی شما تاثیر میذاره،
و فکر و احساس مستقل و جدایی ازونها ندارید …

بهتره اول در این مورد بند ناف روانی خودتونو ببرید؛
چون کسی که زبان ژاپنی بلد نباشه نمیتونه به فرزندش ژاپنی یاد بده…..

امیدوارم هرچه زودتر این بلای خانمان سوز وابستگی که یکی از بزرگترین
مشکلات مردم ایران هست از این مملکت ریشه کن بشه.

احساس جنسی کودکان

پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان
بین ۷ تا ۱۳ سالگی

احساس جنسی کودکان

• اگر برخورد پدر ومادر بین ۴ تا ۷ سالگی در ارتباط با موضوع عقده ادیپ در پسران و الکترا در دختران درست باشه
o و کودک ما در این زمینه آسیب نبینه
o و بتونه عشق پدر یا مادر از جنس مخالفش رو رها کنه
o و خودشو با جنس موافق پدر یا مادرش همانند کنه
o وارد دوران کمون یا خاموشی میل جنسی میشه
o و میتونه فارغ از همه اون گرفتاریهای گذشته راحت و آسوده با دیگران ارتباط داشته باشه .

• ولی اگر بین ۴ تا ۷ سالگی اسیب ببینه
o و پدر و مادر برخورد درستی با موضوعات او در این سنین نداشته باشند
o متاسفانه میل جنسی او در دوران ۷ تا ۱۳ سال هم فعال میمونه
o و همچنان گرایش و توجهی به سمت مادر یا پدر از جنس مخالف خودش داره
o و لذا درگیر احساس گناه و تقصیر میشه
o و به دلیل حسادت و رقابت و خشمی که برای بدست اوردن پدر یا مادر از جنس مخالف داره
o و نوعی خیانت که در این ماجرا حس میکنه
o آرامششو از دست میده .

• لذا اگر پرورش و تعلیم و تربیت درست صورت گرفته باشه
o گرچه بچه ها در این سن و سال همچنان کنجکاوی جنسی رو دارند
o و مایلند از این موضوع ها خبر بگیرند
o و یا احتمالا برخی روابط سطحی رو که در مسیر کنجکاوی است برقرار میکنند
o اما به مقدار زیادی نیرو و انرژی اونها درباره موضوعات جنسی مصرف نخواهد شد……
o در حالیکه بچه ای که بین ۴ تا ۷ سالگی مشکلات جنسی اش حل نشده
o متاسفانه در این دوران درگیر روابط یا فعالیتهای جنسی میشه
o و به نوعی با بچه های هم سن و سال خودش کنجکاوی جنسی خودش رو به نوعی برخی اوقات ازاردهنده ارضا میکنه
o و ضمنا با فرستادن پیام و یا علائم برخی اوقات بسیار بد و خطرناک به بزرگسالان
o اونها رو به نوعی به ارتباط جسمی و جنسی دعوت میکنه
o و باید دانست این حال به هیچ وجه تقصیر فرزند من و شما نیست
o بلکه او فقط مایل به خلاص کردن خودش از این موضوع ها
o و پایان دادن به این احساسهای متفاوت و متضاد و بد و منفی است
o و متاسفانه اونها رو قربانی کسانی میکنه که در این ایام منتظر فرصتی هستند
o که به دلیل بیماری و گرفتاریهایی که دارند
o با بچه ها در این سنین ارتباطی جنسی برقرار کنند
o و اگر روابط جنسی با بزرگسالان برقرار شود
o تمام وجود فرزند من و شما رو از نظر احساسی عاطفی و هیجانی به هم میریزه
o و پیامدهای بسیار بد و آزار دهنده ای خواهد داشت.
o لذا اگر فرزند ما با دادن علائم و نشانه هایی مشخص میکنه که از نظر جنسی در این دوران فعال است
o حتما باید براش کاری کرد
o و ضمنا باید بسیار مواظب و مراقب بود که در معرض هیچگونه تماس جنسی قرار نگیره
o زیرا میتونه اونو از پا در بیاره

خودارضایی و موضوعات جنسی
فرزندان بین ۷ تا ۱۳ سال

• پدر و مادر باید مراقب باشند که فرزندانشون از رابطه جنسی اونها خبری نداشته باشند
o و باید مانع از این شد که بچه ها در معرض اطلاعات و تجربه هایی قرار بگیرند
o که برای سن اونها مناسب نیست.

• کودک انسانی بعد از ۹ سالگی کاملا امادگی اینو پیدا میکنه
که بتونه از موضوع تولید مثل و رابطه جنسی بین زن و مرد با خبر بشه
o اگر والدین از جنس موافق در این زمینه توضیحاتی به او بدهند
o و سوالات اونو جواب بدهند
o کمکش میکنند که به آرامشی در این زمینه برسه..
o لذا اگاهی از این موضوع از ۹ سالگی به بعد برای بچه ها ضروری است
o و اگر محیط اموزشی بچه ها اجازه شما رو به جهت دادن این اموزش به فرزندتون میخواد
o بهتر هست که باهاشون موافقت کنید.

• میدونیم فرزند ما گرفتار نوعی ارتباط با خود و بدن خوش خواهد بود
o یعنی اینکه بچه ها از تماس یا لمس بدن خودشون لذت میبرند
o و گرچه درجات متفاوتی داره
o ولی این کار رو بعد از ۷ سالگی هم ادامه خواهند داد.
o نکته مهم اینجاست که بین ۷ تا ۱۰ سالگی وقتی بچه ها با بدن خودشون ارتباطی برقرار میکنند
o و از اون کار لذت میبرند
o اگر پدر و مادر در این باره حرف های عجیب و غریبی نزده باشند
o و اونها نیز از دیگران مطلب خاصی رو نشنیده باشند
o میتونند گرچه اون رو پنهان میکنند
o که البته پنهان کردنش هم اصولا کار درستی است
o ولی با وجود اینکه از این کارشون لذت میبرند آسیبی نخواهند دید
o و لذا موضوع مهمی نخواهد بود.

• اما اگر بخاطر این تماس دگرگونیهایی از نظر فیزیولوژیک در بدن اونها اتفاق بیفته
o که به نوعی موجب ارگاسم بشه
o این موضوع برای کودک در این سنین فوق العاده جالب و عجیب است
o و اگر توضیحات کافی رو پدر به پسر و مادر به دختر خودش داده باشه
o و خاطر اونها رو اسوده کرده باشیم
o و ضمنا افکار و عقاید عجیب و غریب به ذهن اونها نریخته باشیم
o و یا به دنبال محدود کردن یا تنبیه اونها نباشیم
o این تجربه به بچه ها فرصت اینو میده که خودشون رو بصورت یک فرد مجزا و جدا از دیگران ببینند
o و احساسی از بزرگی و پشت سر گذاشتن کودکی رو تجربه کنند…
o این برخورد اولیه مخصوصا اگر با نوعی راهنمایی پدر و مادر و اگاهی نسبی بچه ها همراه باشه
o هیچ تاثیر بد و منفی در زندگی اونها نخواهد داشت
o و مهم این است که در دوران جوانی با این موضوع چه میخواهند بکنند.
o لذا در وقت خواب یا حمام
o پدر و مادر نباید با گوشه و کنایه بار احساس گناه رو بر دوش بچه ها بگذارند
o یا مسائلی رو براشون بوجود بیاورند…
o لذا باید بهشون فهموند انچه که اتفاق میفته کاملا عادی و طبیعی است….
o و باید دانست که در گذشته بچه ها در این سنین ازدواج میکردند
o لذا در دنیایی که آگاهی بچه ها ما به مراتب بیشتر از گذشته است
o بهتر است ما اونها رو در این زمینه به حال خودشون رها کنیم
o و اگر احتمالا پرسشی داشتند با اونها مطالب رو در میان بگذاریم
o و یا اگر دچار احساس سرگردانی هستند
o کلیات مطالب رو با اونها در میان بگذاریم
o اما اینکه تصور کنیم اتفاق بدی افتاده
o یا کار زشتی صورت گرفته
o یا خطراتی اونها رو تهدید میکنه
o به هیچ وجه چنین نخواهد بود.

• بچه ها در این سنین برخی اوقات به دلیل اثبات پسری و دختری خودشون
o جنس مخالف رو مورد حمله قرار میدهند
o و یا به اونها برچسبهایی میزنند
o که اونها رو از خودشون کاملا متفاوت نشون بدهند
o که به هیچ عنوان باز جای نگرانی نداره
o و اصلا به این معنی نیست که پسر یا دختر ما از جنس مخالف بیزار است
o بلکه فقط به جهت تثبیت حال خودش دست به چنین کارهایی میزنه …
o و پدر و مادر باید فقط به موضوع برابری زن و مرد و نقش متمم و مکمل بودن هم
در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی اشاره کنند
o ولی نگرانی از بابت اینکه این گرایش ضد زن یا ضد مرد در اونها باقی بمونه نداشته باشند
o و از همینجاست که برخی اوقات بچه ها نوعی از آرزوهای ارتباط رو پیدا میکنند
o که مثلا دوست دارند عاشق کسی بشوند یا کسی اونها رو دوست داشته باشه
o و در برخورد با اونها ما به عنوان پدر و مادر باید به اونها کمک کنیم
o که بفهمند انچه را که اونها حس و احساس میکنند کاملا جنبه انسانی و عمومی داره
o و هیچ عیب و ایرادی بخاطر داشتن این احساس نخواهند داشت
o و بلکه این از مراحل رشد و تکامل انسانی است
o و در واقع به اونها به جهت داشتن احساس خوب درباره خودشون کمک کنند
o تا فرزندشون با احساس گناه و تقصیر و کثافت و نجاست و بدی و زشتی خودشو همراه نبینه.

چند نکته بسیار مهم

چند نکته بسیار مهم در دوره سنی ۷ تا ۱۳ سال

۱-کودکی که در سه سال یا ۵ سال اول زندگی خودش به عشق
بدون قید و شرطی به مانند اکسیژن نیاز داشت
o از ۸ یا ۹ سالگی به بعد متوجه عشق مشروط میشه
o یعنی میفهمه که برای رسیدن به این محبت باید اصولی رو رعایت کنه
o و از اینجا به بعد اگر کار بدی انجام میده، نباید اونو نادیده انگاشت
o که در جهت انجام اون کار تشویق بشه
o بلکه حتما باید بهش تذکر داد
o که تو همچنان پسر یا دختر خوبی هستی ولی کار تو کار بدی یا اشتباهی بوده است.
o لذا در این دوران میشه از او انتظار داشت که مثلا بعد از اینکه تکالیف مدرسشو انجام داد
فلان کار لذتبخشی رو که دوست داره انجام بده.

۲-در این دوران کودک متوجه پیامد کارهاش میشه
o و متوجه میشه که برخلاف گذشته که فقط خشنود و راضی کردن دیگران براش اهمیت داشته
o حالا راضی کردن خودش هم اهمیت پیدا میکنه
o و دیگه منتظر فرمان و دستور نمیشه
o و میتونه خودش پیشنها هم بده.

۳-کودک بعد از ۸ یا ۹ سالگی باید توجه و تاکید خودشو از موضوع تقصیر و گناه از عمل گذشته
که بصورت عمیق و شدید و سنگین در او نشسته، به موضوع مسوولیت که مربوط به این زمان
به بعد است منتقل کنه و دیگه به دنبال تنبیه و مجازات نباشه.

۴- بچه ها بعد از ۸ یا ۹ سالگی موضوع آبرو و قضاوت و نظر دیگران براشون بسیار مهم میشه
o پدر و مادر نباید سعی کنند با گفتن جملاتی مثل اینکه
o ” میدونی دیگران بخاطر این کار تو چی میگن یا چه برداشتی میکنند”
o این موضوع رو برای بچه ها چند برابر بدتر کنند…
• لذا باید کمکش کرد که توجه و اعتناش به نظر و قضاوت دیگران هرچه که امکان داره کمتر و کمتر بشه
o و فقط موضوع خوب و اشتباه بودن کار به خودی خودش براش مطرح باشه نه آبرو یا قضاوت دیگران.

۵-اگر برخورد پدر و مادر و معلمین مدرسه با فرزندان ما بین ۷ تا ۱۳ سالگی درست باشه
۲ اتفاق میفته :

• -فرزند ما احساس مفید بودن و موثر بودن رو پیدا میکنه و
o گرفتار احساس حقارت و کمی و کاستی در خودش نمیشه

• -بسیاری از مشکلات و آسیبها و گرفتاریهایی که در ۷ سال اول پیدا کرده رو میتونه بهبود ببخشه
o و گذشته رو رها کنه و در سن ۶ تا ۸ سالگی درپوشی روی حوادث تلخ و بد گذشته بزاره
o و با اون زیربنای اساسی بخاطر پوشاندنش کاری نداشته باشه
o و شما میبینید که فرزندتون در طول روز غالبا بسیار خوب و خوش است
o ولی با وجود همه احساسهای خوب در طول روز وقتی بین ۸ تا ۱۰ ساله هستند
o شبها با وحشت از خواب میپرند یا گریه میکنند
o و یا احساس بدی رو در رویاهای خودشون تجربه میکنند
o و این دقیقا به این دلیل است که شرایط و موقعیت به اندازه کافی تجربیات خوب رو بر روی گذشته ریخته
o و در نتیجه کودک ما در وقت بیداری خوشحال هست و از گذشه رها شده است
o ولی اشکالات درونی ۷ سال اول او بصورت رویا یا کابوس خودشو نشون میده
o و موجب میشه که آرامش خواب اونو بگیره .

۶- بسیاری از اوقات بچه ها بین ۷ تا ۱۳ سالگی احساس سربلندی و افتخار میکنند
o نوعی زندگی میکنند که تا بحال نکردند
o و به گونه ای از جلوه گری و نمایش دست میزنند
o لذا در این دوران سعی میکنه خودشو از نو بسازه
o کاخ امروز خودشو بر روی خرابه های ۷ سال اول کودکیش بنا کنه
o مشروط بر اینکه پدر و مادر با تشویق حمایت و تائید او به او چنین فرصتی رو بدهند
o و مخصوصاً محیط اموزشی پیشرفتهای آموزشی اون رو به او جلوه گر شده نشون بده

۷-بچه ها نباید بیشتر از حداکثر روزی دو ساعت در روزهای مدرسه
و سه ساعت در روزهای تعطیل پای تلویزیون بنشینند.
o امروز میدونیم اینترنت جائیه که بهترین بهترینها و بدترین بدترینها رو میشه توش پیدا کرد
o ولی هرگز نباید بچه ها رو بخاطر سوء استفاده از اینترنت و کامپیوتر تنبیه کرد
o زیرا ما در دنیایی هستیم که اگر اونها بخوان بخاطر ترس و وحشت از ما کاری رو نکنند
o حتما در زمانهای بعدی با پنهان کاری و دروغ به هدفهاشون میرسند
o و باید بوسیله برنامه ها و امکاناتی دسترسی بچه ها رو به سایتها و مطالب بد و مضر مانع شد.
o گفتگو در اینترنت اگر با دوستان هم سن و سالشون هست اشکالی نخواهد داشت
o ولی هیچگاه گفتگوی اینترنتی جای گفتگوی چهره به چهره یا تلفنی رو نمیگیره
o و نیز باید از ارتباط اونها با برخی افراد بززرگسال و ناشناس جلوگیری کرد
o لذا این ارتباط حتما با افراد آشنا باشه و نه غریبه ها.
o هیچ دلیلی وجود نداره که فرزند ده ساله ما بخواد با افراد ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ ساله غریبه
ارتباط یا گفتگوی اینترنتی داشته باشه
o فرزندان در این سنین باید همه فایلها رو باز و آماده به جهت باز بینی پدر و مادر در دسترس بگذارند.
o کامپیوتر و دسترسی به اینترنت باید در فضایی باشه که احتمالا درب ان باز و همه به راحتی بتونند
به اونجا دسترسی داشته باشند.
o به هر حال باید مراقب بود که از تلویزیون و کامپیوتر و اینترنت استفاده مناسب شود
o و این وسائل سم و زهری به داخل وجود فرزند ما نریزه
o زیرا به هر حال استفاده از انها در دنیای امروز یک باید است.

۸-کودکی که تا ۷ سالگی بیش از ۷۵ درصد زندگیش در اختیار پدر و مادر بود
o بین ۷ تا ۱۳ سالگی سهمش به حدود ۵۰ درصد میرسه.
o در محیط خانه همیشه باید سه اصل حرمت و محبت و مشورت رعایت بشه.
o پدر و مادر نباید انتظار تغییرات شدیدی رو در بچه هاشون داشته باشند
o باید بدونند بچه ها احتیاج به زمان دارند تا بتونند مطلبی رو هضم و جذب کنند.

۹-به نظر میرسه تا حدود ۱۲ تا ۱۴ سالگی بهتر است ما فرزندانمونو با حوادث و اتفاقات بد اشنا نکنیم
o بین ۸ تا ۱۲ سالگی بزرگترین نگرانی فرزند ما مرگ پدر یا مادر است
o و باید مراقب باشیم در این زمینه حرفی مثلا درباره بیماریها و گرفتاریهامون به اونها نزنیم
o و درست برعکس سخن درباره سلامت و اینکه میخواهیم ازدواج و بچه های اونها رو ببینیم خواهد بود.

۱۰-وقتی فرزند شما از چیزی ترسیده
o حالا چه واقعی چه خیالی و الکی
o فقط حرف شما اینست که دوست داری من برای تو الان چه کاری انجام بدم
o و فقط مهر تائیدی بر احساس اونها میزنید و بهشون نگید
o ” این که ترس نداره”
o یا” تو مرد شدی”
o و چنین و چنان…
o لذا باید ترس و اضطراب اونها رو فهمید و پذیرفت و کمکشون کرد به ارامش برسند.

۱۱-یکی از مسائلی که ریشه در ترس و اضطراب داره
o و ممکنه بچه ها در این سنین گرفتارش بشن
o چیزی هست که ما اونو به عنوان تیک میشناسیم
o مثلا سخت مژه میزنند
o یا صداهایی از گلوشون خارج میکنند
o و یا سرفه های غیر عادی کرده
o و یا با دراوردن صدایی از مفاصل انگشتاشون به نوعی به آرامش میرسند
o و خوشبختانه اگر ما محیط رو براشون مساعد و آرام و آماده کنیم
o از اون حالشون میگذرند البه برخی اوقات از یک تیک و حال به حال دیگه ای میروند.

۱۲-مشکل دیگه بچه ها افسردگی است
o که امروز میدانیم کودک انسانی از ۵ ماهگی به بعد میتونه گرفتار این بیماری بشه
o علامت اول افسردگی بچه ها در سنین بین ۷ تا ۱۳ سال فعالیت بیش از حد است.
o بی اشتهایی
o خواب بد داشتن
o خیالپردازی
o دروغگویی
o حتی دزدی
o بهانه گیری
o لجبازی
o تهدید کردن
o آسیب زدن به خود و دیگران
o خودزنی یا خودازاری
o گوشه گیری
o خستگی
o بی حوصلگی
از علامتهای افسردگی کودکان در این دوران است.

• عامل ارثی نقش مهمی در اینباره داره
• همچنین محیط و شرایطی که فرزند ما توش بزرگ شده
o ازدست دادن یک عزیز
o طلاق و جدایی پدر و مادر
o اختلافات شدید اونها
o جابجایی و مهاجرت
o مرگ حیوانات خانگی بچه ها
o برخورد سختگیرانه و خشونت امیز پدر و مادر با اونها
از عواملی هستند که موجب افسردگی خواهند شد
• لذا وقتی موضوع جدی است حتما باید از روانپزشک و روانشناس در این زمینه کمک های لازم رو دریافت کرد.