عزلت طلب

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

Solitary Personality Type

عزلت طلب

 

توجهات عمومی شخصیت عزلت طلب عبارتند از:

1- بی نیازی از همه جز خود.

2- اسقلال و بی توجه به توجهات جامعه.

3- بی نیاز به تحت تاثیر قرار دادن و تمجید شدن.

4- نداشتن احساسات درگیرانه با دیگران.

5- داشتن وضوح دید و منطق به جای احساسات و صمیمیت.

6- توجه و کشف حقایق هستی.

علاقه مندی های اصلی:

1- تنهایی و تنها بودن

2- مستقل ماندن؛ حفظ استقلال؛ خود کفایی.

3- بی طرف بودن.

4- بی تفاوتی نسبت به لذت و درد.

5- بی نیازی جنسی، جهت اجتناب از دلبستگی.

6- بی توجه به ستایش ها و انتقادات.

صفات مشخصه و رفتارها:

1- تنهایی. Solitude
نیاز کم به مصاحبت و راحت بودن در تنهایی.

2- استقلال. Independence
خود کفایی. تعامل بدون نیاز به لذت و زندگی با دیگران.

3- خونسردی. Sangfroid
آرام، خونسرد، غیر احساسی.

4- رواقی. Stoicism
نمایش بی تفاوتی و آشکار نسبت به درد و لذت.

5- خونسردی جنسی. Sexual composure
راندن و سرکوب نیازهای جنسی. از رابطه جنسی لذت میبرند، اما در نبودش رنج نمیبرند.

6- پا بر جایی. Feet on the ground
نه ستایش و نه انتقاد تکانش میدهد. با اطمینان با شرایط و رفتار خود کنار میآید.

گوشه گیری و عزلت طلبی یک حالت انزوا و جدایی است. این حالت ممکن است بخاطر علل زیر ایجاد شود:

روابط بد گذشته،  از دست دادن عزیز،  انتخاب آگاهانه،  بیماری های عفونی،  اختلالات روانی،  اختلالات عصبی ، و شرایط کاری و موقعیت ها

آثار مثبت عزلت طلبی

1- آزادی.
• نبود محدودیت های ناشی از حضور فرد دیگر،
• افزایش آزادی دامنه اعمال.
• تاثیر کمتر از مبادلات با دیگران.

2- خلاقیت.
• برانگیختکی خلاقیت فردی در آزادی.
• حواس پرتی کمتر ناشی از حضور فرد دیگر
• پتانسیل جرقه های خلاقیت.

3- پیشرفت.
• امکان خود سازی در تنهایی.
• تجربه خودپنداری و کشف هویت خود
• زمان برای تفکر، رشد معنویت شخصی، و خود سؤالی.

آثار منفی عزلت طلبی

رفتار بد.
• تنهایی زیاده از حد سودمند نیست، مثل اثرات منفی در زندانیان. در کودکان مهمتر است.

آثار لذت
• تنهایی لزوما مستلزم حس تنهایی نیست، در واقع، انتخاب تنهایی عمدی تنها منبع لذت واقعی است

آثار تنبیه

اجبار کردن افراد به عزلت به خاطر:

• سلول انفرادی.
• اقدامات احتیاطی.
• در معرض خطر بودن.
• امکان خودکشی،
• زندانی نشدن به دلیل بیماری یا آسیب.

خصوصیات عزلت طلب

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

خصوصیات و مطالبات عزلت طلب

عزلت طلبی را عطش استقلال و بی نیازی و استعفای از زندگی هم مینامند.

شخصی كه میخواهد “وابسته”، “مهرطلب” و یا “برترى طلب” نباشد، سعی میكند خود را:

1- از صحنه جنگ و ستیزهای درونی دور نگه دارد.
2- از كشمكش ها و جدالهای بیرونی دور نگه دارد.
3- نسبت به جریانهای درونی خویش بی علاقه شود.
4- نیاز خود به ارتباط با دیگران را كاهش دهد.

برای رسیدن به این اهداف ناگزیر است:

1- از شركت فعالانه در زندگیش خودداری كند.
2- عزلت گزینی كند و از زندگی استعفا دهد.

آرامشی كه از این راه بدست می آورد گاهی آنچنان طبیعی و سالم جلوه میكند كه حالات فرد با یك شخص سالم و طبیعی اشتباه گرفته میشود.

بسیاری از جویندگان حقیقت به مراحلی از رشد می رسند كه به بیهودگی حقیقی حرص برای:

• جاه طلبی
• موفقیت های به ظاهر پرجلال و عظمت
• زندگی مجلل
• ثروت های بی پایان
• مقام های بالای اجتماعی
• لذت های زودگذر

پی برده و دست از آنها می كشند.

عزلت نشینی یا عزلت طلبی عصبی در واقع نوعی واكنش دفاعی ذهن است.

فرد این واكنش را از خود بروز میدهد، تا خود را از رنج و مصیبت آشفتگی ها و تضادهای درونی خود خلاص كند

و نوعی آرامش بدلی بدست آورد.

در این عصبیت فردکم کم بطور كامل از تلاش و كوشش باز میماند و زندگیش را محدود می سازد.

در آدم عزلت طلب: محدودیت، كم خواهی ،محرومیت و عدم وسعت زندگی مشهود است.

عزلت طلب بیشتر از هر چیز احتیاج دارد و مجبور است كه چیزی نخواهد.

او طالب یک زندگیِ بی ماجرا، بدونِ اصطكاك، بدونِ مزاحمت،

 بی درد و رنج، و بی دردسر است و شور و شوقی ندارد.

عوارض عزلت طلبی

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

عوارض عزلت طلبی

1- شخص تماشاگر زندگی خویش است. یعنی مسائل و مشكلات زندگی خود را درك و احساس نمی كند و از خود بیگانه است. حتی احساسات خود را نیز درك نمیكند.

2- كم كم نسبت بدیگران هم حالت تماشاچی پیدا میكند.

3- تضادهایش را انکار نموده و نمیبیند، و اگر ببیند بشدت دچار اضطراب میشود.

4- از هر گونه تلاشی برای رشد و یا پیشرفت باز میماند و بیزار است.

5- هیچ آرزوئی به دل راه نمیدهد.

6- استعدادهای خود را یا بكلی منكر می شود و یا خیلی كمتر از آن كه هست می بیند. در این صورت خود را شایسته یك زندگی محدود می بیند. و اگر اتفاقا” یا توسط روانكاو متوجه استعدادهایش شود و یا او را تشویق به پیشرفت كنند، ناراحت و مشوش و مضطرب میشود.

7- در تخیل ممكن است:o آهنگ عالی بسازد.    تابلوهای زیبا نقاشی كند.  كتابها بنویسد. ولی در عمل هیچ اقدامی نمیكند و تخیل را جانشین آرزوها و كوششهای واقعی می كند.

8- دائم در حال دلیل تراشی و توجیه عدم كوشش خود است .

9- فلان كتاب چه ارزشی دارد که من برای نوشتنش كوشش كنم و از تفكر در مورد مسائل مهمتر باز بمانم.

10- وارد آن حزب و یا سیاست شدن به شخصیت من لطمه میزند.

11- تنبلی روز افزون كه حاصل بیزاری از كوشش است گریبانگیر عزلت طلب است.

12- كارها را عقب می اندازد و از انجام هر كاری فرار میكند.

13- اگر ناگزیر به انجام كاری باشد آنرا با o بیحوصلگی o احساس خستگی o كسالت و بیحالی o مقاومت باطنی و o احساس تحمیل، انجام داده و نتیجه كارش غیر قابل ملاحظه خواهد بود.

14- هدف و نقشه مشخص و قاطع و معین در زندگی ندارد، o چه در امور كلی o چه در امور جزئی o چه دراز مدت o چه كوتاه مدت.

15- هیچ وقت از خودش نمی پرسد كه از زندگی چه میخواهد (برعكس برتری طلب منتقم كه دائم در حال نقشه كشیدن است)

16- در جستجوی آرامش است و متوجه است كه رنجها ، تشویشها، و هیجاناتی دارد، ولی میخواهد كه اینها بدون زحمت از بین بروند و دیگران، مثلا” روانكاو این مشكلات را برایش رفع كند (مثل دندانپزشك كه بدون كمك مریض دندانش را میكشد)

17- از هرگونه تغییر وحشت دارد و مضطرب میشود مثل: o تغییر محل زندگی o تعییر شغل o و حتی تغییر خودش. حتی این امر را تعكیس كرده و دیگران را هم غیر قابل تغییر می بیند.

18- زندگی بنظرش پوچ و بی ارزش می آید. چرا؟ چون بدلیل سرکوبهای روحی، تمام تمایلاتش را از بین برده و كم رنگ میکند. همانطور که مهر طلب تمایلات گستاخانه و تهاجمی خود را سرکوب میکند و برتری طلب تمایلات مهر آمیز و نیاز مندی خود را سركوب میکند.

19- قدمی برای بهبود زندگی اش بر نمی دارد: o اگر مجرد است ازدواج نمی كند. o اگر متاهل است و ناراضی، جرات و همت جدائی ندارد. o نمی تواند راسا” تصمیم بگیرد و خانه و یا ماشین بخرد. o حتما” باید دیگران كمكش كنند.

20- دنبال زندگی آسان و راحت و بی دردسر است و از هر رنج و كوششی فراریست.

21- از اینكه چیزی یا كسی را آنقدر دوست داشته باشد كه وابسته و نیازمند آن شود فراریست. مثل دوست داشتنِ o یك همسر زیبا o یك شهر زیبا o یك تفریح خوب o یك كار خوب.

22- میگوید دوری و دوستی. از هر رابطه نزدیك، صمصیمی، پرمعنی و عمیق پرهیز میكند.

23- از هیچكس در كارهایش كمك نمیخواهد، حاضر به همه نوع كمك و همكاریست ولی بشرط اینكه ارتباطش با دیگری صمیمی نشود و انتظار تشكر هم ندارد.

24- ارتباط جنسی تقریبا” تنها پلی است كه او را به دیگران مرتبط میكند، كه آن هم زودگذر است و رابطه عمیق و دائمی نمی تواند داشته باشد. در واقع از هر رابطه عمیق عشقی فراریست و از این شاخه به آن شاخه می پرد. گاهی هم فراتر رفته و فقط به تخیلات و رویاهای عاشقانه و جنسی اكتفا میكند.

25- بر خلاف مهر طلب كه دوست دارد در طرف عشقی خودش ذوب و مستحیل شود، عزلت طلب سعی میكند كه یك فاصله عاطفی و معنوی بین خودش و كسی كه ناگزیر است با او رابطه مداوم داشته باشد( مثل همسرش) حفظ كند. حتی اگر احساسات عمیق و پرشوری داشته باشد، آنرا ابراز نکرده و برای خلوت خود نگاه میدارد، تا مبادا باعث وابستگی او به طرف مقابلش شود.

26- نسبت به: o لباس پوشیدن o رعایت آداب و رسوم جامعه o نوشتن جواب نامه o پرداخت بدهی در موعد مقرر o دادن هدیه o فشار و اجبار o تحت نفوذ واقع شدن o قید و الزام o بستن كراوات o یقه لباس تنگ و یا لباس تنگ o عضو یك دسته یا گروه و یا حزب شدن o تبعیت از نظم و ترتیب و مقررات و o تن دادن به ازدواج حساسیت و دافعه شدید دارد.

27- عكس العمل او نسبت به موارد بالا بصورت اعتراض و جدال نیست بلكه كارهائی را كه جنبه “باید” داشته باشد را یا به تعویق می اندازد و یا فراموش میكند.

28- در عزلت طلب خستگی و تنبلی عمومی و محدود ساختن آرزوها متناسب با میزان حساسیت او در مقابل اجبار و فشار است.

29- در مقابل انتظار و توقع دیگران چه از طرف مردم و چه از طرف مقررات و سنت ها ولو به نفع خودش، حساسیت نشان داده و آنرا نوعی زور و فشار تلقی میكند. حتی در این امر تعكیس هم میكند و گناه زور و فشار تصمیم های خودش را به گردن دیگران می اندازد.

30- تنبلی، خستگی عمومی باضافه بی توقعی از خود و از دیگران باعث میشود كه عزلت طلب از هر گونه تغییر بیزار باشد حتی اگر از وضع موجود كار و شغل و همسرش ناراضی باشد اعتراض نکرده و كوششی در جهت تغییر آنها نمی كند. ولی گاهی هم برعكس از نظر بیرونی دائم در حال تغییر و اعتراض است ولی از نظر درونی از هر تغییری بیزار است.

هر سه تیپ عزلت طلب، مهر طلب و برتری طلب از تغییر بیزارند. ولی برتری طلب از تغییر در جهت مهرطلبی و پرداختن به جنبه های مهرطلبانه وجودش بیزار است .

مهر طلب از تغییر در جهت جنبه های برتری طلبانه وجودش بیزار است. ولی عزلت طلب از هرگونه تغییری بیزار است.

را حل های مهر طلب، برتری طلب و عزلت طلب هر سه بر گریز از تضاد است . ولی چون عزلت طلب همه كشش های درونیش را از كار می اندازد، خود را از مداخله فعالانه در زندگیش خلاص میكند. این حس را روی دیگران تعكیس و پروژکت میكند و فكر میكند كه این دیگرانند كه قابل تغییر نیستند.

انواع عزلت طلبی

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

انواع تیپ عزلت طلب

• عزلت طلب مزمن: همه موارد در مورد او صادق است.
• عزلت طلب متمرد: برای حفظ آزادی و استقلال بی پایان خود، مدام در حال طغیان و رد و طرد همه چیز است.
• عزلت طلب گیاهی: دارای یك زندگی سطحی و كم مایه است.

عزلت طلب مزمن:

1- اگر تمایل به مهر طلبی هم داشته باشد، علیرغم فاصله معنوی كه بین خود و دیگران قائل میشود، خدماتی را انجام و در ازای آن هیچ پاداش و عوضی هم نمیخواهد. و البته این را از تعالی روح خود میداند كه خدمت بی انتظار میكند.

2- قادر به انجام كارهای روزمره و روتین هست. البته با احساس قید و فشار و بدون شور و شوق. • علت كاركردنش: o نیاز مادی و كسب معاش o نیاز به احساس مفید بودن o تبعیت از عادت است.  كار كردنش بدون شور وشوق است و از به كار بردن قدرت خلاقیت دچار اضطراب میشود.

3- آمیزش با انسانها برایش لذت بخش نیست و احساس قید و فشار میكند. در حالیكه در تنهائی هم هیچگونه كاری انجام نمیدهد، حتی مطالعه كتاب هم او را در قید و فشار قرار میدهد پس: • یا می خوابد • یا خیالبافی میكند • یا به موسیقی گوش میدهد • یا به سیر و گشت و دیدن مناظر طبیعی می پردازد • یا تلویزیون تماشا می كند.

4- بی آنكه صریحا” بداند از احساس بیهودگی و بی ثمری رنج میبرد و ترس شدید دارد. به همین دلیل طوری برنامه ریزی میكند كه كمتر وقت آزاد داشته و یا بیكارباشد.  مثلا” اگر در روزهای تعطیل بیكار باشد دچار تشویش و بیحوصلگی می شود چون احساس بیکاری و ناچیزی میكند.  گاهی خستگی و بیحالی و تنفر از كار كردن بقدری شدید است كه شخص تا آنجا كه بتواند از انجام هر كاری خودداری می كند.
اگر وضع مالیش خوب باشد ابدا” كار نمی كند.  اگر وضع مالیش خوب نباشد كارهای موقت و به اندازه گذران زندگی كار میكند.  حتی ممكن است كار نكند و یك زندگی انگلی داشته باشد. بهر صورت زندگیش را در حداقل ممكن نگه میدارد و كاركردنش بیشتر حالت سرگرمی دارد.  تنبلی اش روز به روز شدید تر میشود و علاوه بر كار كردن فكرش نیز دچار تنبلی می شود.

5- عوامل خارجی مثل یك نامه، بحث با روانكاو، یا یك ملاقات، در ذهنش جرقه هائی ایجاد می كند . ولی خیلی زود از بین رفته و به همان حال منگی و کرختی خودش بر میگردد.

6- یكی از عوامل رنج عزلت طلب همان تنبلی افكار و احساسات و فاصله گرفتن از دیگرانست.

عزلت طلب متمرد:

1- اصولا” بدلیل عطش آزادی و استقلال در درون عاصی و متمرد، ولی در بیرون رام و سربراه است.
2- مقاومت درونی او گاهی منفی و گاهی بصورت میل به تمرد و طغیان ظاهر مثبت به خود میگیرد.
3- با مقررات و سنتها و محدودیتهای جامعه به صراحت مخالفت می ورزد و تمرد میكند.
4- از محیط خانه ، اجتماع و كار و شغلش ناراضی و گله مند میشود.
5- این بازتابها ناشی از قیدها و بندها و بایدهای درونی خودش است.

عزلت طلب گیاهی:

1- زندگی سطحی و كم مایه ای دارد:

• احساساتش عمق و شدت ندارد.
• آدمها برایش بی تفاوتند.
• دوستی هایش سطحی و زود گذر است. تا كسی را می بیند میگوید به به چه آدم خوبی، چه دختر زیبائی،چه دوست مهربانی. ولی همینكه از نظرش دور میشوند آنها را فراموش می كند.
• با كوچكترین اتفاقی نسبت به دوستان و آشنایان خود بی علاقه میشود ولی دنبال علت واقعی آن نیست.
• لذات و تفریحاتش خیلی سطحی است. ( امور شهوی – مشروب خوردن– سیگار كشیدن – حرفهای بیهوده – ابراز نظر نسنجیده) و یا هر منصرف ساز دیگر.
• علائقش سطحی است.
• نظر خاصی راجع به چیزی ندارد.
• تابع نظر دیگران است و به نظر آنها اهمیت میدهد.

2- روش زندگی سطحی و كم مایه اش به سه دسته تقسیم میشود:

• زندگی را به مسخره ، شوخی و تفریح میگیرد. برای همین ظاهرا” به نظر پرشور و شوق و خوشگذران می آید. ولی در واقع میخواهد خود را از رنج بیهودگی و ناچیزی خلاص كند. مثلا:

o یا تمام وقت خود را صرف كاباره ها و مجالس رقص و مهمانی میكند.
o یا تمام وقت خود را صرف جمع آوری تمبر، كبریت، سیگار و …. میكند.
o یا خیلی شكم پرست میشود.
o یا زیاد سینما و تئاتر میرود و از این قبیل مشغولیات دارد( آنهم فیلم های پرهیجان و ترسناك)
o اهل هیچ بحث جدی و عمیقی نیست و فقط به مسائل سطحی می پردازد.
o شعارش اینست كه :  ای بابا دنیا مسخره است.  هیچ چیز جدی در دنیا وجود ندارد.  حرفهای مردم عادی بی ارزش است.  و در واقع به این وسیله ضمن اینكه ارزشهای موجود را نفی میكند، ادعای روشنفكری هم میكند.

• به نوعی ابن الوقت است. با این روش موفقیتهای اتفاقی هم دارد. این توفیقها بیشتر برای كسب پرستیژ است. مثل ازدواج با یك دختر سرشناس و پولدار تا احساس كند كه از حالت صفر بودن نجات یافته است. پول بیشتر را برای داشتن زندگی بی دغدغه و بی دردسر می خواهد. نیاز به زیركی و هوشیاری را ابزاری میداند كه هر كاری دلش خواست بكند و زرنگ باشد و گیر نیفتد.

• بیشتر از هر چیز نیاز دارد كه با محیط همرنگ باشد:

o احساسات و افكار اصیل و واقعی ندارد.
o شخصیت كم نور و غیر برازنده ایست.
o آنطور فكر و عمل و احساس می كند كه به نظر دیگران صحیح باشد.
o در هیچ زمینه ای عقیده ای از خودش ندارد.
o عواطف و معنویاتش به نحو بارزی كرخت و منگ است .

فرقش با گروه قبل آنست كه آنها این كرختی و منگی را نشان نمی دهند ولی او نشان میدهد.

بایدها و نبایدهای عزلت طلب

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

بایدها و نبایدهای عزلت طلب

1. نباید احتیاج به محبت، رافت، دلسوزی، حمایت و مصاحبت دیگران پیدا كند.

2. هیچ تفریح و گردش وی نباید منوط و نیازمند به وجود احدی باشد.

3. نباید در شادیها، رنجها، غمها، ترسها و مشكلات خود، كسی را دخالت دهد.

4. باید بی نیاز و از همه مستقل باشد. تلاش طاقت فرسا و ناامیدانه ای را در پیش میگیرد تا بر ترس و اضطراب خود فائق آید و آنرا به كسی بروز ندهد و یا حتی آنرا احساس هم نكنند.

5. از هیچكس نباید توقع كمك و دلسوزی داشته باشد. چون هم در اصالتشان مردد است و هم اینكار را مقدمه قید و بند و وابستگی به دیگران میداند.

6. باید به دیگران وانمود كند كه هیچ چیز و هیچكس برایش اهمیت ندارد. چون در غیر اینصورت نشان میدهد كه به دیگران اهمیت میدهد و به آنها احتیاج دارد. این احساس كه او به دیگران احتیاج دارد، او را دچار خفت و سرخوردگی می كند.

7. بنابراین باید تمایلات و آرزوهای خود را سرکوب کند. آرزوهای خود را محدود سازد، كه این خود موجب عمیقتر شدن عزلت طلبی اش میشود.

• اصولا” بدلیل حساسیت به قید و بند، عزلت طلب از بایدهای خودش نیز فراریست.

• سعی میكند آنها را نبیند چون بیشتر احساس قید و تحمیل میكند. پس لازمست كه در مقابل این قید و بندها حالت تدافعی بگیرد، بیش از پیش احساس بیچارگی و محكومیت میكند. پس چاره ای ندارد جز آنكه همه این بایدها را تعكیس كند.

• از ابراز تمایلات برتری طلبانه عاجز است و نمی تواند احساس خود را بصورت مثبت تعكیس كند. نمی تواند توقعاتش را به دیگران تحمیل كند. پس آن را تعكیس منفی كرده و توقعات خودش را ، توقعات دیگران تلقی میكند و فكر میكند اگر امر دیگران را اطاعت نكند از او متنفر خواهند شد. پس این امر تضاد جدیدی را در او رشد میدهد . از یكطرف خود را مجبور به اطاعت از دیگران می بیند و از طرف دیگر می كوشد بهر طریق شده آنها را از خود راضی و خشنود سازد و دشمنی آنها را بر نیانگیزد.

• از طرف دیگر نیار به استقلال و آزادی دارد. این تضاد در بسیاری از عملكردهای وی مشهود است. طوری كه هم میل گذشت و راضی كردن دیگران را دارد و هم به شیوه هائی كه مغایر با عزلت گزینی اش نباشد، میل به محروم ساختن و دفاع در مقابل آنها را دارد.

• خیلی مودبانه درخواست انجام كاری را می پذیرد ولی انجامش را یا فراموش می كند و یا به تعویق می اندازد. گاهی آنقدر فراموش كردنش زیاد است كه باید حتما” یادداشت كند و گرنه حتما” فراموش میكند.

• پس عزلت طلب یا مردم گریز است و یا مبارزه و مقاومت منفی میكند.

• از عوارض دیگر آن اینست كه در مقابل آن دسته از بایدهائی كه بصورت تعكیس در نیامده، وقتی احساس قید میكند نسبت به انجام آن كار بی علاقه می شود. مثل :
– شركت در مهمانی ها و اجتماعات – نوشتن نامه – پرداخت بدهی – مطالعه كتاب – كاركردن – غذاخوردن – روابط جنسی – لباس پوشیدن. همه اینها به نظرش فشار و اجبار میآید و در مقابل آنها بی علاقگی و مقاومت نشان میدهد.

• حاصل چنین حالتی خستگی و بی حالی مزمن است كه آن نیز به نوبه خود به كم شدن فعالیت و بی حاصلی و سپس رنج ناشی از خستگی منجر میشود.

مشخصه های عزلت طلب

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

مشخصه های عزلت طلب

1. عزلت طلب نیز مانند سایر تیپ های عصبی احساس ضعف وبی ارزشی می كند.

2. هرگاه مجبور شود در تماس نزدیك با دیگری قرار بگیرد احساس كم مایگی و نقص مصاحبتی میكند.

3. نه قادر به مبارزه و رقابت است و نه خوب فعالیت دارد.

4. عقب مانده و كم شور و شوق و در زندگی وامانده و عاجز است.

5. برای جبران لنگی ها و نقص ها، وی نیز به ایده آل سازی خودش متوسل میشود و نقصها را به حسن تبدیل میكند و هر كمبود و احتیاجی را كه داشته باشد تامین و ارضاء میكند، و برای جبران كمبودها مقداری هم تلاش واقعی به كار می برد تا جلال و شكوه و عظمت به دست آورد، ولی در برخورد با كوچكترین مانع مایوس شده و دست از فعالیت بر میدارد.

تصویر و انتظار عزلت طلب از خودش:

1- بی نیازی و خودكفائی

2- آزادگی و استقلال

3- توداری و با حوصلگی

4- آرامش و صفا

5- مبرا از هوی و هوس

6- پرهیزكار و منصف

فرق انصاف عزلت طلب با انصاف برتری طلب:

برتری طلب برای توجیه عناد و ابراز توقعات بی حسابی كه از دیگران دارد، متوسل به انصاف و عدالت می شود.

عزلت طلب با توسل به انصاف می گوید: حالا كه من مزاحم شما نمی شوم،
كاری به كار شما ندارم ، به حقوق شما تعدی نمی كنم ،
انصاف و عدالت ایجاب می كند كه شما هم مزاحم من نشوید ،
به حقوقم تجاوز نكنید و كاری به كارم نداشته باشید
و خلاصه تنهایم بگذارید.

رفع عزلت طلبی

شخصیت گوشه گیر و عزلت طلب

رفع عزلت طلبی

1- تمرین مهر اصیل و مهرورزی به خود و دیگران.

2- حسن جوئی از خود و دیگران.

3- تمرین نیكی بینی.

4- كوشش به حضور در جمع و لذت بردن از مصاحبت با دوستان.

5- برنامه ریزی برای اوقات تنهائی و استفاده مفید از این زمان ها.

تلقین مداوم این شعر استاد خواجه نوری:

بیهوده تلف منما یك لحظه كه بیداری             بی عشق به یك یاری، یا شوق به یك كاری

یعنی برسان مهری بی شائبه بر یارت                 یا شــــــوق بدَم در خود از بـــازده كارت