اصول موفقیت

اصول موفقیت

دکتر فرهنگ هلاکویی

عقل و علم و عمل پایه های موفقیت هستند.

۴۵ اصل موفقیت

1. آگاهی، دانایی و توانایی
2. مهارت
3. واقعیت
4. مسوولیت
5. زمان و وقت
6. هدف
7. کار و شغل
8. همکاری و یاری
9. تداوم و استمرار

10. اعتماد به نفس
11. حرمت نفس
12. شور و شوق و هیجان
13. کنترل خود
14. مبارزه یا چالش
15. نظم و ترتیب
16. تصمیم گیری
17. آغازگری و خلاقیت
18. تعادل و تکامل

19. اطمینان
20. ایمان یا باور
21. آزادی و آزادگی
22. بخشش
23. ارتباط موثر
24. تاخیر لذت و پاداش
25. عادات مطلوب
26. راستگویی و درستکاری
27. معنی و مقصود

28. آرامش و امنیت
29. صبر و فرصت
30. رهبری و پیروی
31. رابطه
32. خوش بین بودن
33. رضایت و پذیرش
34. شجاعت
35. دوستی و صمیمیت
36. تغذیه و بهداشت

37. خواب
38. ورزش
39. رابطه جنسی
40. خوشحالی و شادی
41. تفریح بازی و سرگرمی
42. تخیل و آرزو
43. زندگی فردی و شخصی و زندگی اجتماعی و جمعی
44. تحقق خود
45. موفقیت

دو محافظ موفقیت :

1- محبت و خدمت و عشق :

• محبتی که به عنوان رابطه ضروری میان انسان که در طبیعت با عنوان قانون جاذبه شناخته میشه .  یعنی بدون محبت زندگی زیر یک پرسش اصلی و اساسی میره ….
• شاهکار انسانی در محبت و خدمت است و در روابط تنگاتنگ میان ۲ انسان که در دوش عقل قرار میگیره مساله عشق است.  یعنی اون زمانیکه حتی محبت عام و خدمت در زندگی باشه و عشق به عنوان نوعی تحقق خود در بالاترین صورت احساسی و عاطفی خودش در زندگی وجود نداشته باشه موفقیت زیر سوال میرود.

2- آرمان خواهی و اصول اخلاقی و انسانیت :

در هر جامعه ای همون نظام ارزشها به همراه مجموعه ای از جنبه های دیگر به عنوان انسانیت خودشو نشون میده
• معمولا مساله موفقیت با ۳ پدیده ثروت و قدرت و حیثیت همراه است که فقط آبروی اجتماعی و وجهه و تایید و تصویب اجتماعی است و با خودش معروف و مشهور بودنو داره. ولی غالب اوقات محبوب بودنو نداره.

نکته۱-موفقیت راه و جاده است نه مقصد و خانه شما هیچوقت نمیتونید به جایی برسید و بگویید پایان کار است.

نکته۲-موفقیت با اولین قدم آغاز میشه نه با آخرین قدم . آدم موفق کسی است که قدم اول رو درست برداشته و بعد قدم دوم رو درست برداشته و ای بسا پس از قدم ۱۰ هزارم هنوز به جایی نرسیده ولی هنوز آدم موفقی است . در صورتیکه در مفهوم برنده شدن فرد به قدم نهایی فکر میکنه.

نکنه۳-این منو و شماییم که باید تغییر کنیم نه تغییری که در مسیر سازش باشه بلکه تغییری که با سازگاری باشد . لذا کسانی که همیشه تلاش میکنند دیگران یا دنیا را عوض کنند غالبا به جایی نمیرسند. لذا هنر زندگی در اینست که در من چه میگذرد آن زمان که جهان در گذر است. مردمان نا موفق معمولا رنج میکشند و درد میبرند، لذا نگوییم خوش به حال کسی که نمیدونه.

• موفقیت داشتن چند شرط را دارد :

1- درست مفید خوب با ارزش و مهم باشه
یعنی ما نمیتونیم بگیم بالاخره من زندگی اونو بهم زدم و موفق شدم چون با ارزش و مفید نیست یا نمیتونم بگویم من بالاخره موفق شدم خودمو به محل قرار برسونم چون مهم نیست

2- موفقیت قرار است با شادی و لذت رضایت همراه باشه و جزئی از آن باشد
و الا اگر قرار باشه با غم و اندوه شدید و درد و رنج فراوان یا عدم رضایت همراه باشه غالب اوقات زیر سوال میرود

3- موضوع اصلی و اساسی در موفقیت داشتن آرامش وامنیت است

4- موفقیت باید نتیجه کار و فعالیت ما بوده نه اینکه ثروتی به من ارث رسیده یا کسی به من مقامی داده .

5- در بیشتر موارد موفقیت وقتی است که من از بیشترین توان فیزیکی و روانی خودم استفاده کردم
و در بعضی موارد بیشترین توان فیزیکی و روانی دیگران رو هم درگیر کردم

• در جوامع سنتی مفهوم موفقیت به ۳ چیز مرتبط بوده:

1- خون : مردم مفهوم موفقیت را در روابط خواهری برادری و پدری مادری میدیدند
2- خاک
3- خدا

• در جوامع صنعتی مفهوم موفقیت پول قدرت و نفوذ اجتماعی یا آبروی اجتماعی است

• در جامعه خبری و اطلاعاتی و جامعه بعد از آن مساله اصلی و اساسی مساله آگاهی و آزادی و اخلاق و صلح با درون و بیرون است . یعنی روزی که شما آدم موفقی هستید به یک مرحله ای از آگاهی و دانایی و توانایی و آزادی و آزادگی و اصول اخلاقی رسیدید که در نتیجه با خود و با دیگران حتی با طبیعت هم از سر صلح و دوستی بر میایید.

• بزرگترین رمز موفقیت این است که رمزی در کار نیست.

یک گروه از دوستان به ملاقات استاد دانشگاهی رفتند. گفتگو خیلی زود به شکایت در مورد استرس و تنش در زندگی تبدیل شد. استاد از آشپزخانه بازگشت و به آنها قهوه در انواع متفاوتی از فنجان ها تعارف کرد. (فنجان های شیشه ای، فنجان های کریستال، فنجان های درخشان، تعدادی با ظاهری ساده،تعدادی معمولی و تعدادی گران…) وقتی همه آنها فنجان ها را در دست داشتند، استاد گفت: اگر توجه کرده باشید تمام فنجان های خوش قیافه و گران برداشته شدند. در حالیکه فنجان های معمولی جا ماندند…!!! هر کدامیک از شما بهترین فنجان ها را خواستید و آن ریشه “استرس و تنش” شماست!! آنچه شما واقعا میخواستید قهوه بود نه “فنجان” !! اما با این وجود شما باز هم “فنجان ” را انتخاب کردید!!! اگر زندگی “قهوه ” باشد؛ پس مشاغل، پول، موقعیت، عشق و غيره، “فنجان ها ” هستند!!! فنجان ها وسیله های هستند برای نگهداری و زندگی را فقط در خود جای داده اند .
لطفاً نگذارید “فنجان ها ” کنترل شما را در دست گیرند…!!!!! از “قهوه” لذت ببرید…

اصول موفقیت ۱تا۹

اصول موفقیت

1. آگاهی و دانایی و توانایی:

• انسان اصولا با دانایی تعریف میشود.  در بهشت درخت دانایی بود . در اینجا مفهوم دانش شامل سه قسمت میشه o علم o هنر o فلسفه .

• علاوه بر اگاهی مساله خود آگاهی نیز مطرح است. زیرا انسان به راحتی میتونه برای خودش شی خارجی بشه. همانطور که به دیگران نگاه میکنه به خودش هم نگاه کنه. و امید اینست که به مرحله خدا آگاهی برسه. البته نه به مفهوم مذهبی یا فلسفی. بلکه به مفهوم اینکه همه چیزهای خوبی است که در جهان میتونه وجود داشته باشه.

• توانایی : منو شما وقتی توانا هستیم که دانا باشیم اما این جمله عکسش درست نیست. یعنی اگر دانا باشید لزوما توانا نیستید.  مثلا نیمی از استادان دانشگاه بسیار بسیار دانا هستند. ولی اصلا توانا نیستند. بسیارند از طریق تکنولوژی یکصدم اگاهی دیگران رو بدست آوردند و به تواناییهای چشم گیری رسیدند
• مساله آگاهی معمولا با ۲ چیز همراه است. ۱- چرا و ۲- چه
• ۲ تا سوء تفاهم هست که باید مراقب بود:
o یکی اینکه ما نباید کاری رو بکنیم مگر اینکه همه چیز رو در موردش بدونیم. این بزرگترین ترمز آدمهاست که نمیگذاره ما از دانایی به توانایی برسیم.
o دوم اینکه ما بگوییم هر اتفاقی که میوفته یک حکمتی داره. اگر قرار باشه قاعده ای در جهان باشه که با سیستم پاداش و تنبیه کار کنه ، یا سیستمی باشه که با هر دستی بدی از همون دست بگیری که جهان در همون آغاز در اوائل کار باید به بهترین صورت ممکن خودش در می امد . در صورتیکه خیلی ها بودند که خیلی کارهای بدی هم کردند و به راحتی مردند و ۱۰ میلیون در آفریقا با ایدز به دنیا اومدند و بدون اینکه کار بدی کرده باشند مردند

2. مهارت

• تا زمانیکه ما چرا و چه why and what را به چگونه how تبدیل نکنیم، اتفاقی نمی افته.
• مهارت با خودش کاربرد و کارکرد و راهکار و کارا بودن و کارامد بودن را دارد
• با دانش آگاهی رو به توانایی تبدیل کنیم. و این توانایی که احتیاج به تمرین داره و نه تجربه را تبدیل به مهارت کنیم.
• یکی از خطرناکترین چیزها برای انسان و جوامع بشری همیشه تجربه بوده. یعنی ما بخواهیم از یک حادثه یک قانون یا قاعده بسازیم. لذا جراحی که ۲۰ ساله جراحه، نمیتونیم بگیم خیلی تجربه داره، بلکه اون خیلی تمرین داره. لذا مفهوم تجربه غالبا خالی بودن از علم و بی جهت و هدف بودن و بصورت تصادفی کاری انجام دادنه و بعدا بر اساس یک حادثه نتیجه گیری کردن و قانون درآوردنه .
• یاد دادن بهترین طریقه آموختنه.
• دانش قدرت نیست بلکه در نهایت قدرتی بالقوه هست. و تنها زمانی به قدرت بالفعل تبدیل میشود که آن را به شکل برنامه ای قطعی در راستای هدفی معین هدایت کنیم. با سواد کسی است که میداند جوابهایش را از کجا بگیرد و چگونه علم و اطلاع خود را به برنامه های عملی تبدیل نماید.

3. واقعیت

• ما بر اساس مقیاس مشاهده دنیا رو میبینم. یعنی سگ و گربه جهان را اینگونه نمیبیند. ولی ما با ابزار انسانی که داریم بصورت مشترک جهان را شبیه هم میبینیم . لذا ما به عنوان یک انسان میتونیم به یک توافقی برسیم. در حالیکه واقعیت یک بود است و برای ما یک نمودی داره. ما در این نمود با هم مشترکیم اما وقتی به درون ما بره ۲ حالت داره. یا به عینیت میرسه که تا اونجایی که ممکنه دقیق و درست است. یا ممکنه به ذهنیت برسه که کاملا دگرگون شده و تغییر یافته است و با واقعیت متفاوت هست. در واقع ذهنیت ماست. لذا ذهنیت ما رو وارد مرحله هنر و ادبیات میکنه. لذا ملاک برای سالم بودن واقعیت است.

4. مسوولیت

• که با انعکاس و واکنش متفاوت است. بلکه توانایی پاسخ است.
• موضوع اصلی و اساسی مسوولیت اندازه مسولیت است که باید به اندازه باشد. مثلا باید به اندازه درجه حرارت بدن باشد نه کم و نه زیاد. هر دو انسان را میکشه. پدر مادرهای بیش از حد مسوول کودکان خود را از پا در می آورند.

5. زمان و وقت

• اگر انسان با اشیا و اشخاص و زمان به درستی برخورد نکنه حتی به بدبختی اون میتونه منجر میشه.

• نکته اول : زمان یک پدیده کمی بیرونی است. در درون ما کیفی میشه. لذا برخی اوقات یک ساعته ما سه ساعته یا برعکس.

• نکته دوم :ما باید بدونیم هر کارمون چه اندازه وقت میبره. مثلا ما باید بدانیم انجام این ۵ کار مثلا در ۴۰ دقیقه را هیچ کس نمیتواند انجام دهد. کسانی هستند که ۸۰ سال عمرشون تلاش کردند کاری رو در زمان خیلی کم انجام دهند که وقت بیشتری احتیاج داره که هیچگاه در این زمینه موفق نخواهد بود.

• نکته سوم:بسیاری از ما گذشت زمان را حس نمیکنیم. یعنی یکدفعه متوجه میشویم ظهر شد یا شب شد یا دیر شد. یا عده ای سخت نگران گذشت زمانیم و لذا ممکنه زود سر قرار برسیم.

• نکته ۴: کارهای دنیا چهار دسته هستند :
o مهم و فوری (مثل کارهای اورژانسی)
o نه مهم و نه فوری (تلفن و گفتگو های الکی برای کشتن وقت)
o فوری و غیر مهم (تلفن زنگ میزنه)
o مهم و غیر فوری (کتاب خوندن. ورزش کردن. سلامتی. پرورش کودکان )
افراد موفق زندگیشان را در خانه چهارم میگذارند. و ابدا خود را درگیر کارهای غیرمهم و غیر فوری و کارهای غیر مهم و فوری نمیکنند. لذا معمولا درگیر کارهای مهم و فوری نمیشوند.

• نکته ۵- آدم موفق درست به این نتیجه در ذهنش رسیده که امروز مساوی فرداست که این فردا ممکنه فردا یا هفته یا سال دیگر باشد.
روزی که من به این باور رسیدم لذا درد امروز مساوی درد فردا و لذت امروز مساوی لذت فرداست . لذا مغز ما اینگونه برنامه ریزی شده که ابتدا درد رو میخواد تا بعد لذت ببره. لذا اول درد درس خوندن رو امروز حمل میکنه و فردا لذت قبولی در کنکور رو میبره . ولی آدم نا موفق امروز لذت رو انتخاب میکنه و فردا درد و در نتیجه درس نمیخونه و باعث میشه با توجه به فکر درد فردا از شدت لذت امروز کم میشه و شدت درد فردا را بیشتر تحمل میکنه.
• در جوامعی که امید به فردایی ندارند به دنبال اشعار و ضرب المثلهایی هستند که فردا را بی اهمیت کرده و میگویند در لحظه و دم خوش باش و لذت ببر و فردا هرچه شد شد.
در حالیکه آدم موفق در لحظه زندگی میکنه و آدم بیمار در لحظه لذت میبره.  ما در ۲ جا باید بسیار خسیس باشیم ۱-وقت ۲-انرژی ………. متاسفانه آدم خسیس در پول گرفتار است که بیشترین آسیب را در اونجا میبیند

6. هدف

• البته آرزوها مهمند و باید باشند ولی انسان به آرزوهاش نمیرسه.
• آرزوها ممکنه هدف را مشخص کنند .
• هدف وقتی است که دقیقا تعریف میشه .  اگر ندونیم کجا هستیم و کجا میخواهیم برویم و چگونه میخواهیم برویم هدف اونقدرها معنی ندارد.
• شعار خواستن توانستن است یکی از خطرناکترین شعارهاست.
• انسان روزی که میخواهد چیزی را بخواهد باید ان را بیافریند. تقریبا تمام مردم چیزهای خوب را میخواهند . کدوم پدر مادره که فرزند خوب نخواد؟ کدوم آدمه که ازدواج خوب نخواد؟ کودکان در روز هزاران چیز میخواهند که اگر این شعار درست بود باید الان داراترین مردمان روی زمین بودند و خطرناکتر از این شعار، شعار خواستن داشتن است که در فیلم راز امده است. زیرا هرگز هرگز خواستن من جهان را دگرگون نکرده.
• هدف را با وسیله نباید اشتباه کرد و در بسیاری موارد وسیله برای ما هدف شده.  مانند پولی که وسیله هست هدف شده. لذا رنج فراوان میبره تا اونو بدست بیاره و رنج خیلی بیشتری میبره تا اوتو نگه داره و رنج خیلی خیلی بیشتری میبره وقتی پولو خرج میکنه . لذا آخر کار به اینجا میرسیم که بسیاری از ثروتمندان رنج بیشتری نسبت به فقرا بخاطر مساله پول میبرند.
• در طول تاریخ ازدواج هدف بوده در صورتیکه در دنیای امروز وسیله ای برای سلامت روانی و خوشبختی شده است.

• انسان برای هدفش باید استراتژی داشته باشه و داشتن استراتژی سه چیزه :
o -داشتن نقشه map : مثلا برای رسیدن از تهران به چابهار چند راه وجود دارد که در نقشه مشخص است
o -طرح plan: انتخاب یک یا دو راه برای رسیدن به اونجا و راه دوم برای راه کمکی است برای وقتی که مشکل پیش امد
o -برنامه program : یعنی دادن زمان و وقت به طرح مثلا ساعت ۸ راه می افتم
بدون این ۳ تا هیچ کس به هدفش نمیرسه.و توصیه شده از همون لحظه تصمیم چند تا کار هدفتون رو شروع کنید . برای اینکه آدمهای نا موفق آغاز کار رو به بعدها منتقل میکنند و چون آغازی نداره پایانی هم نداره

چند نکته

1: داشتن هدف و باور به اون :گرفتاری بچه ها موقع هدف برای درس خوندن اینه که بهش باور ندارند
2-هدف باید واقعی باشد
3-هدف باید ممکن باشه
4-دیگران باور کنند تا اینکه به شما بازخورد یا فیدبک مثبت بدهند
5-هدف باید در اختیار و کنترل شما باشه. اگر مشروط به دیگری باشد مثلا این کارو میکنم اگر به من ماشینش رو بدهد هدف نیست
6-هدف باید جالب و جاذب باشه و شما رو به هیجان برسونه
7-هدف باید تنها یا یکی از بهترین راه ها برای رسیدن به موضوع و مساله تون باشه
ادیسون Thomas Edison هدفش اختراع لامپ بود بیش از ۱۰ هزار بار اینکار رو کرد و نشد و بعد که بهش گفتند خوب اونو رها کن. گفت : من اینقدر همه راه های اشتباه رو رفتم که دیگه راه غلطی نمونده که من نرفته باشم. لذا کسانی که در مسیر هدفی حرکت میکنند نمیتونند در وسط راه برگردند.

7. کار و شغل

• کار تا قرن ۱۶ تقریبا به عنوان بردگی بوده. در کودکی پرورش و تعلیم و تربیت که ما رو میسازه یا ویران میکنه و در بزرگسالی یکی روابط و دیگری شغل و کار ماست.
• بدترین کار دنیا بیکاری است. امروزه برای زن و مرد خانه دار که از بچه خود مواظبت و مراقبت میکنه ۶۰ تا ۹۰ هزار دلار به عنوان حقوق در نظر میگیرند.
• انسان بدون کار از پا در می آید. اگر شما شغلتون رو دوست دارید و برایش مهارت دارید و در محیط مناسبی هست . شما در طول عمر خود کار نمیکنید و پول در می آورید . معلومه که اوقات فراغت تقریبا همیشه بهتر از کار کردنه. ولی در بلند مدت مردم همه ترجیح میدهند کار کنند.
• اگر دلتون میخواهد پدر بزرگ و مادربزرگ ها زنده باشند بگذارید هر کاری که میتوانند انجام بدهند. تا اینکه به حساب کمک اونها رو از کار بیندازید و به مرگ نزدیک کنید. و اگر در بهشت انگونه که گفته شده کاری در ان نباشه احتمالا افراد در ان بعد از ۶ ماه یا میمیرند یا خودکشی میکنند.
• امروزه بین ۳۰ تا ۵۰ ساعت در هفته را ضروری میدانند . افرادی که کار میکنند صرفنظر از موقیت مالی از نظر سلامت روانی و فیزیکی موقعیت بهتری دارند.
• رضایت خاطر یک طرز تلقی ذهنی است و تنها شما بر آن کنترل دارید و میتوانید تصمیم بگیرید که از شغل و کار خود لذت برید یا نه. بدون توجه به اینکه شغل شما تا چه اندازه یکنواخت و خسته کننده است، اگر واسطه ای برای رسیدن به یک هدف باشد، میتواند اسباب رضایت خاطر شما را فراهم کند.

8. همکاری و یاری

• ما در کودکی ۲ گونه ارتباط برقرار کردن را یاد میگیریم:
o -ارتباطی مبتنی بر همکاری و یاری
o -ارتباطی مبتنی بر رقابت و حسادت و جنگ

• امروزه قاعده تربیت فرماندهی و دستور قدرت ترس زور نیست. بلکه بر اساس یاری و همکاری است و با مشورت با کودک و حرمتی که برای او قائلند و محبتی که به اومیکنند به او یاد بدهند که همکاری و یاری را یاد بگیرد. لذا امروزه واژه همکاری بجای اطاعت اومده.

9. تداوم و استمرار

• شما اگر پیانیست هستید بخاطر اینه که تداوم داشتید. بسیاری از ما پیانو رو شروع کردیم ولی ادامه ندادیم. هیچ کس در زندگیش موفق نمیشه اگر کاری که شروع کرده را به آخر نرسونه و تداوم و استمرار نداشته باشه. بسیاری از ما تخصصمون در این رفت و برگشت هاست و مطالعات روی چشم نشون داده هیچکدوم از ما بصورت خط مستقیم و یکنواخت کتاب نمیخونیم و چشممون جلو میره و دوباره به عقب برمیگرده و علتش این است که به علت ترمزی که در زندگی ما بوده همه ما رو با تردید و دو دلی روبرو کرده که همینقدر که سرعت میگیریم ناچار میایستیم یا حتی به عقب برمیگردیم.

ناپلئون هیل Napoleon Hill, 1883 – 1970 در کتاب بیندیش و ثروتمند شو میگوید: آدمهای موفق تا اونجا پیش میروند که اگر کاری خوب رو شروع کردند و کار بهتری پیدا شد کار خوب رو رها نمیکنند تا سراغ کار بهتر بروند. چون مساله تداوم مساله اساسی است. (مهانداس کارامچاند گاندی Mahatma Gandhi درباره این کتاب میگه اگر مردم هندوستان این کتاب رو بیاموزند ما میتوانیم از این فقر نجات پیدا کنیم)  شاخه به شاخه پریدن غالب اوقات مضر است ولی معنایش این نیست که اگر کار ما بد وغلط است ادامه بدهیم . بلکه فرد موفق بلافاصله بعد از اینکه فهمید کارش غلط است، همونجا متوقف میکنه خودشو.
فیلیپ ریز Johann Philipp Reis ,1834 – 1874 کسی بود که قبل از گراهام بل Alexander Graham Bell 1847,1922 تا لبه موفقیت به اختراع تلفن نزدیک شده بود .ریز نمیدانست که اگر پیچ را به اندازه یک چهارم بیشتر میچرخاند میتوانست جریان قطع شده مدار را به مدار پیوسته تبدیل کند و این همان کاری بود که بل انجام داد و به همین دلیل دادگاه عالی آمریکا بل را مخترع تلفن نامید.
• رمز پنهان موفقیت در همه داستانهای حاکی از موفقیت استفاده از چیزی بود که قبلا وجود داشت و کسی از آن استفاده نمیکرد. اگر شما در آستانه موفقیت قرار دارید چیزی بیشتر به آن بیفزائید و لازم نیست این چیز خیلی زیاد باشد.
• یکی از علل عمده شکست و ناکامی اینست که در برخورد با مشکلات موقتی متوقف میشویم و دست از تلاش برمیداریم. بیش از ۵۰۰ نفر از موفق ترین افراد مملکت در مصاحبه با من گفتند که بزرگترین موفقیت آنها یک قدم فراتر از جایی که شکست خورده بودند نصیبشان شده است. داربی بعد از اینکه از حفاری به جهت کشف طلا ناامید شد و دستگاه حفاری را فروخت مهندسی که دستگاه را خریده بود در فاصله ۹۰ سانتیمتری از محلی که داربی و کارکنانش کار را متوقف کرده بودند رگه های طلا را کشف کرد.
میلیونها نفر از مردم روی زمین گمان میکنند محکوم به فقر و شکست و ناکامی هستند. احساس میکنند نیرویی بر آنها حاکم است که با آن کاری نمیتوانند بکنند.

• حقیقت شناخته شده ای است که :  انسان هرچه را به خود تلقین کند خواه مطلبی دروغین یا حقیقی باشد آن را باور میکند.

• اگر کسی یک دروغ را بارها و بارها به خود تلقین کند، سرانجام آن را به عنوان یک باور میپذیرد ،  از آن گذشته باور میکند که آن حقیقت است نگاهی به درخت سیب بیندازید. شاید پانصد سیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسیم: “چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟” اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می‌دهد: اکثر دانه‌ها هرگز رشد نمی‌کنند.  پس اگر واقعاً می‌خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید.

از این مطلب می‌توان این نتایج را بدست آورد:
o باید در بیست مصاحبه شرکت کنی تا یک شغل بدست بیاوری.
o باید با چهل نفر مصاحبه کنی تا یک فرد مناسب را استخدام کنی.
o باید با پنجاه نفر صحبت کنی تا یک ماشین، خانه، جاروبرقی، بیمه و یا حتی ایده‌ات را بفروشی.
o باید با صد نفر آشنا شوی تا یک رفیق شفیق پیدا کنی.
• وقتی که “قانون دانه” را درک کنیم دیگر نا امید نمی‌شویم و به راحتی احساس شکست نمی‌کنیم. قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آن‌ها درس گرفت.
افراد موفق هر چه بیشتر شکست می‌خورند، دانه‌های بیشتری می‌کارند…

اصول موفقیت ۱۰تا۱۸

اصول موفقیت

10. اعتماد به نفس

• اعتماد به نفس یا مثبت است یا منفی.
• مساله داشتن یا نداشتن اعتماد به نفس به ۱۴ ماه اول زندگی بر میگردد.
• تغییر از اعتماد به نفس منفی به مثبت بسیار ساده هست .  مهم اینه که انسان اول هدف رو مشخص کنه و از جانب دیگه در شرایط آرام با داشتن علم و اطلاعات، مشورت و تفکر تصمیم بگیره و بعدا خودشو مقید و مجبور به انجام و پایان کار بکنه و بعد از ۱۰ یا ۵۰ مورد این بصورت عادت برای او در می آید.
• وقتی کاری را شروع میکند آن را به آخر میرساند چون بسیاری از مردم تصویر و تصوری دارند که فقط باید کارها رو شروع کرد و بگذاریم ببینیم چه خواهد شد.
• خوشبختانه مردم ایران بویژه افرادی که در محیطهای شهری بزرگ شدند خیلی مشکل اعتماد به نفس منفی ندارند.

11. حرمت نفس

• ما در صورتی حرمت نفس داریم، که با تمام وجود و بصورتی عمیق و دقیق به ۱۰ اصل زیر باور داریم :

1-تقدس انسانی را به عنوان تنها تقدس جهانی بشناسیم.

2-من منم و تو تو. یعنی پوست روانی ما را از هم جدا میکند. در این مفهوم اینکه حس تو حس من هست. احساس تو احساس من هست. لذت تو لذت من است. معنایی ندارد.
در حالیکه در این مفهوم ما از درد همدیگر با خبر میشویم. و قرار است دوا و دکتر برای هم باشیم. نه همدرد همدیگر و یا کسی باشیم که چون او درد میکشه ما هم باید درد بکشیم .
در چنین صورتی ما دردی رو که بد میدونیم برای همه تعمیم دادیم . بدون اینکه فایده ای برای هیچ کس از جمله همان فرد دردمند داشته باشد . لذا درد و دل تقریبا در همه موارد بد است و غلط.

3-پذیرفتن اصل برابری یعنی ما باهم برابریم

4-ما با هم یکسانیم هیچ تفاوتی به هیچ شکل و فرمی در میان ما از نظر حقوق اساسی یا حرمت انسانی یا آزادی وجود ندارد

5-من از تو نه بدترم نه بهترم نه بالاترم نه پایینترم (این مفاهیم از دوران بردگی و بیچارگی انسان سرچشمه میگیرد)

6-من دارای ارزش و اهمیت و اعتبار هستم همانطور که تو هستی. مثلا وقت من مهمه همانطور که وقت تو مهمه

7-من خوبم همانطور که تو خوبی. پس رابطه ما هم خوبه… اینکه ما کار بدی بکینم یا اشتباه کنیم دلیلی بر بد بودن ما نیست . ۹۸ درصد مردم در ۹۸ درصد موارد نه تنها کار خوب بلکه بهترین کاری که میتونند رو انجام میدهند.

8-من خواستنی و دوست داشتنی هستم همانطور که تو هستی. معنایش این نیست که همه ما را دوست دارند ، بلکه معنایش این است که بالاخره کسانی در جهان هستند که ما رو دوست دارند و میخواهند . اگر در همه ۷ میلیارد مردم دنیا یک نفر من را دوست داشته باشد و عاشق من باشد و ۶ تا دوست صمیمی داشته باشم برای من کافی است.

9-من شرم و خجالتی از هیچ چیزی که مربوط به خودم است ندارم.
یعنی ازمن از داشتن این سن و مدرک و شغل و مادر و همسر و فرزند و خونه و…خجالتی نمیکیشم. من تلاشمو میکنم کوششمو میکنم ولی نتیجه را در همه موارد را در هر زمینه ای میپذیرم . پس دلیلی برای شرمندگی ندارم.

10-من از دیگران ترس و واهمه ندارم و اضطراب اجتماعی ندارم.

• در نتیجه حرمت نفس به خود دوستی ودیگر دوستی من را میرساند.
• بزرگترین مشکل مردم جهان مشکل حرمت نفس است که در ۱۴ تا ۳۶ ماهگی بیش از همه جا شکل و فرم میگیرد.

12. شور و شوق و هیجان

• آدمهای موفق در مورد انجام هر کاری حتی تمیز کردن خانه شور و شوق دارند.
• گفته میشه که دانایی و توانایی و مهارت بدون شور و شوق و هیجان به جایی نمیرسه برای اینکه دانایی و توانایی و مهارت چرا و چه و چگونه را مشخص میکند . اما اون چیزی که انگیزه و نیت هست در مفهوم شور و شوق و هیجان معنا پیدا میکنه . لذا اگر اشتیاقی از درون برای کاری که انجام میدهید ندارید درحالیکه که فواید ثانوی هم نداره، دارید وقت خودتونو تلف میکنید. مثلا اگر مهمانی دعوت میکنید که شور و شوقی یا اشتیاقی ندارید و خوشحال از امدنشان نیستید باید بدانید که دارید خودتونو آتش میزنید که دیگران شما را ببینند یا به دیگران گرما بدهید.
• بسیاری از مردم ممکنه از انجام غذا خوردن یا رابطه جنسی درد بکشند و بسیاری از مردم انجام اینها براشون عادی است و برخی افراد لذت میبرند و عده ای به کیف میرسند.

13. کنترل خود

• کنترل خود با خودش موضوع انضباط خود و مدیریت خود را دارد.  مفهوم کنترل یعنی من تصمیم گیرنده نهایی هستم .
• روزی که کنترل خودم را ندارم، دیگران رو کنترل میکنم و مسوولیت را بیش از حد میپذیرم و از پا در می آیم .
• اداره کردن یا مدیریت در مورد سه مساله وقت انرژی و پول است و بجای اعمال قدرت باید از مساله مدیریت استفاده کنم
• انضباط خود با وجودیکه نوعی انتظار از خود است معمولا به ۴ یا ۵ مورد اساسی توجه دارد :
o درک دقیق واقعیت
o کشف حقیقت
o پذیرش متناسب مسوولیت
o به تاخیر انداشتن لذت و داشتن میل به کمال یا کمال گرایی یا کمال خواهی

• افراد موفق بجای اینکه متاثر از دیگران باشند موثر در خود و دیگران هستند . بنا براین موضوع اینست که ما اونجایی که نباید تحت تاثیر دیگران قرار بگیریم قرار نگیریم بلکه ما باشیم که بتونیم موثر باشیم . لذا باید دیگران برای ما تعیین کننده نباشند.

14. مبارزه یا چالش

• انسان به مانند دانه ای هست که باید به یک درخت تبدیل شود.  اصولا مساله چالش است که موفقیت را ممکن میسازد .
میدانیم ما کوشش میکنیم درس کلاس اول را یاد میگیریم و بعد دوباره به کلاس دوم میرویم که هیچ چیزی نمیدانیم.
• خوشبختی وقتی است که فرد دانایی و توانایی و مهارت لازم رو داره و اونو بیشتر می اموزه وتجربه و تمرین میکنه . اما در مقابل او چالشی است که کار رو برای او همچنان سخت و مشکل ولی در عین حال ممکن میکنه و با تاکید و توجه و تمرکز و صرف وقت و نیرو و انرژی اون رو براش ممکن میکنه. و اون زمانیکه چنین چالشی وجود داره. اون نقطه ای پیدا میشود که به عنوان تجربه مطلوب میشناسیم و اون تنها نقطه ای است که با احساس ویژه خوشبختی همراه هست که با شادی لذت و کیف خشنودی و خرسندی متفاوت است.
• مساله موفقیت مساله چالش است. اگر کسی به شما بگوید من اصلا بازی تنیس بلد نیستم و شما مطمئن باشید که در بازی با او برنده میشوید اصلا در بازی لذتی نبرده اید و موفق نشده اید.
• موضوع اصلی و اساسی این است که من درگیر فعالیتی بشوم که حداکثر انرژی فیزیکی و روانی منرا بکار بگیرد تا از خودم موجود پیچیده و تازه ای بسازم. یعنی کاری کنم که قبلا نمیتوانستم بکنم و در نتیجه از درخت وجودی من شکوفه و میوه ای بوجود بیاید.

• اگر قرار باشه هرچه ما میخواهیم در اختیار ما باشه ما حتما خواهیم مرد. برای مثال وقتی سرخپوستهای آمریکایی رو که در سال 1492 بیش از ۱۱ میلیون نفر بودن و اگر حالت عادی رشد جمعیت رو داشتند، شاید از ۲۰۰ میلیون نفر هم متجاوز میشند. وقتی به اونها همه چیز دادند تقریبا همه آنها نابود شدند و خودکشی و اعتیاد و زندان همه اونها رو از پا درآورد.
• ما زنده به آنیم که آرام نگیریم……. موجیم که آسودگی ما عدم ماست

15. نظم و ترتیب

• ما در جهانی هستیم که هر چیزی در سر جای خودش و با ترتیب خودش درست است.  ما نمیتونیم اول کفشو بپوشیم و بعد جورابو .
ما نمیتونیم مواد غدایی رو خام بخوریم بعد سر دیگ بشینیم تا بپزه.  اگر شماره تلفن میگیریم اعداد باید مرتب گرفته شود.
• بسیاری از مردم دنیا امروزه بچه دار میشوند بعد میگویند خوب حالا بزار ازدواج کنیم . حالا که همدیگر رو نمیشناسیم بگذار حالا همدیگرو بشناسیم . اول میخواهند عاشق بشوند بعد همدیگر رو بشناسند.

• بسیاری از ما به دلیل آسیب مغزی یا حوادث کودکی اون نظم و ترتیب رو نداریم .  در نتیجه اون توجه و تمرکز رو نداریم و همه چیز دچار اشکاله .
متاسفانه این وضعیت با کار پرورش و تعلیم و تربیتی که یکنواخت نیست یعنی یک نفر از ما مواظبت و مراقبت نمیکنه . بلکه چند نفر در این کار بودند و یا والدینمون به اندازه کافی دانایی مهربانی یا امکانات نداشته تشدید میشود . لذا ما به موجوداتی تبدیل میشویم که نظمی نمیبینیم و خطی که باید از نظر ارتباطی در مغز ما بوجود بیاد کشیده نمیشه و اگر بین ۳ تا ۶ سالگی با آسیبهای اون دوره ادامه پیدا کنه باعث میشه که روابط جهان را بر اساس علت و معلول نمیپذیریم و نمیفهمیم و لذا در انجام کارها معلق میمانیم و نداشتن نظم درونی منجر به نداشتن نظم بیرونی میشود . یعنی روزی که من مغزم به هم ریخته است چه اهمیتی دارد که اتاقم بهم ریخته باشد یا نباشد.
• اینجاست که مساله اولویتها اهمیت دارد و تفاوت آدمهای موفق و ناموفق در جدول ترجیهاتشون است . یعنی در آدم موفق رشته تحصیلی و ورزششون در جایگاه اول تا پنجم بوده ولی برای آدم ناموفق اینها در رده ۴۰ میباشد . لذا چون مثلا روزی به ۱۰ تاشون بیشتر نمیرسیدند، آدم نا موفق با اینکه قبول داره کتاب خوندن خوبه ، ولی ۴۰ ساله کتاب نخونده. لذا مساله اول در اول بسیار مهم است.

• لذا توصیه شده وقتی کارهای مهمی هست که انجام اون کارها رو دوست ندارید اول اون کارها رو انجام بدهید . یعنی صبح که از خواب بلند میشوید اول سراغ اون کارها بروید و اونها رو انجام بدهید.

• نکته دیگر مساله تاکید است یعنی یک پیانیست چون تاکیدش در زندگی بر پیانو بوده الان مهارت دارد و یک دکتر هم همینطور طبق تاکیدی که در زندگی داشته الان دکتر شده.
• لذا مساله نظم و ترتیب و ترجیحات و اولویتها و سلسله مراتب نقش خیلی مهمی دارد

16. تصمیم گیری

• مساله پروسه تصمیم گیری . باید در هر مورد علم را داشته بشیم و یا علم را از عالم و یا مرکز ارائه ان گرفت.
• بعد از ان با علمِ تنها نمیتونید تصمیم درست بگیرید مگر اینکه اطلاعات داشته باشید. شما ممکنه دکتری اقتصاد داشته باشید ولی چون اطلاعات مربوط به مسکن در یک شهر را ندارید نمیتوانید به کسی در خرید خانه در ان شهر راهنمایی بدهید.
• بعد از علم و اطلاعات باید حتما مشورت کنیم . چه کار با اهمیت باشد چه کم اهمیت. بعد از ان حتما باید درباره اش اندیشید و از اونجایی که مغز شما وقتی سراغش میروید. فقط چند درصد اطلاعات رو به شما میده باید در موارد مهم زمانهای مختلف مثل اول صبح بعد از نهار عصر شب و نیمه شب به موضوع فکر کرد و سپس تصمیم را به عنوان وحی منزل بگیرید و پایش بایستید و تا زمانیکه دلائل آشکاری که در زمان تصمیم گیری در اختار ما نبوده آشکار نشده تصمیم را عوض نکنید.
• نکته جالب : طبق مطالعات علمی به نظر میرسه در بیشتر موارد نه تصمیمات اول، بلکه تصمیمات تند و سریع انتخاب بهتری است، البته نه اینکه اون حداقلها رو رعایت نکنند.

• وقتی مساله تصمیم میرسه از سه چیز نباید ترسید

1-اشتباه : چون در بسیاری موارد اشتباه تنها راه آموختن یا انجام کار است. لذا اشتباه را به عنوان روعامل گناه و بد و غلط نگیریم.
به میزانی که ما آدم بزرگتری هستیم و کار ما بزرگتر است همیشه اشتباهاتمونم بزرگتر است . لذا ملاک ارزیابی انسانها همیشه نمیتونه اشتباهات بزرگشون باشه.اشتباه مشخصه انسانی است.

2-شکست :هر شکستی پل پیروزی است. شکست نشان دهنده آدمی است که اهل چالش و مبارزه است . و کاری رو سخت تر از انچه که میتوانسته انجام داده و یا حسابها رو به درستی نکرده و مردمانی که بسیار شکست خوردند برندگان اصلی هستند. بنا براین افتخار ما در انجام ندادن کارها و شکست نخوردن نیست.
افتخار ما در کارهایی که کوشش کردیم و در حد توانمون تلاشمون رو کردیم و از اونجایی که کار من فقط به من مرتبط نیست. بلکه به دیگران هم مرتبطه با شکست روبرو شدیم.

3-حرف وقضاوت و نظر مردم
این سه عامل بزرگترین ترمز روانی برای انسانهاست و کسانی هستند در ۸۰ سال عمرشون به اندازه ۸ سال هم پیش نرفتند که ریشه اش احتمالا در این سه عامل ترمز روانی بوده است.

17. آغازگری و خلاقیت

آغازگری
• بسیاری از مردم هستند که هرگز نفراول در هیچ چیز نیستند . یعنی مثلا نمیخواهند نفر اولی باشند که به پیست رقص بروند یا سر میز شام در یک مهمانی بروند .
بسیاری از مردم هستند که میگذارند دیگری اول برود که اگر شکست یا آسیبی هست متوجه اونها باشه . چنین افرادی هرگز موفق نخواهند بود.
این تقلید دیگران جز در موارد استثنایی و ویژه همیشه بد و غلط است و هیچگاه رشدی ندارد و انسان به لذت و رضایت نمیرسید.

• تنها مورد استثنایی تقلید که قابل توجیه است این است که در یک کار مهم و بزرگ شما خودتونو در جای اون آدم قرار بدهید. درست به مانند او بشوید و عمل کنید تا احتمالا به همون نتیجه در صورتیکه شرایط زمانی و مکانی ایجاب کرد برسید. ژاپنی ها بعد از جنگ جهانی اول به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند با علم و دانش و تکنولوژی غرب خودشون رو همراه کنند مگر اینکه بیایند دقیقا زمینه های فردی و فرهنگی و اجتماعی خودشون رو کنار بگذارند و مقلد تمام وکمال آمریکاییها باشند و دقیقا چنین کردند و کالاهای آمریکایی رو شروع به تولید کردند و اگه یادتون باشه ۴۰ سال قبل بدترین کالاها ژاپنی بود که در ایران وارد میشد. ولی آنقدر ماندند و تقلید کردند تا بالاخره خودشون تونستند آغازگر بشوند. اینقدر پیشرفت کردند. پس شما میتونید به تقلید از یک آدم بزرگ دقیقا پاتونو جای پای او بگذارید و برای همین است که خواندن بیوگرافی آدمهای بزرگ به جوونها کمک میکنه و مانند داشتن مدل و الگو برای آنهاست. اما این در بیشتر موارد درست نیست.

خلاقیت

• آدمهای موفق تنها تقلید و تکرار صرف نکردند . یعنی مثلا اگر دستور غذا را به یک نفر دادین او یک مقدارشو عوض کرد یا وقتی کسی که خلاقیت دارد کوشش نمیکند.
لطیفه را دقیقا همانگونه که شیده تعریف کند بلکه سعی میکند ان را به شیوه ای که خودش دوست دارد تغییر دهد  و متناسب با جمع مطرح کند.
لذا شعار اینست که انسان مخلوق خداست و خالق خودش . لذا مسوولیت ساختن ما فقط و فقط بر عهده خود ماست.

18. تعادل و تکامل

• زندگی یا حیات یعنی تعادل.

• تعادل در 3زمینه مطرح میشود :

الف:تعادل برهم خورده. کوشش میکنیم اونو برقرا کنیم. مثلا گرسنه هستیم غذا میخوریم تعادل برقرار میشود

ب:وقتی تعادل داریم مواظب مراقب هستیم که تعادل به هم نخوره. مثلا لباس به اندازه میپوشم. یا دوامو به اندازه میخورم تا تعادل به هم نخوره.

ج- تعادلی ممکنه برهم بخوره. کوشش میکنیم خودمونو براش آماده کنیم. الان غذا خوردم و سیر هستم . به دنبال غذا برای ۴ ساعت دیگر میروم که اگر گرسنه شدم بتوانم خودم را سیر کنم.

• ۹۰ درصد مردم تمام زندگیشون در این سه مورد خلاصه میشود.

• درحالیکه مفهوم دیگری در زندگی وجود دارد به نام تکامل . یعنی من از یک مرحله به مرحله دیگر میروم . مثلا در حالیکه من کلاس اول را تمام کردم به کلاس دوم میروم که درس را بلد نیستم.

اصول موفقیت ۱۹تا۲۷

اصول موفقیت

19. اطمینان

• بزرگترین صفت انسانی است و سنگ بنای شخصیت انسانی است. بیش از هر جای دیگری از تولد تا ۱۴ ماه یا ۱۸ ماه اول زنگی شکل و فرم میگیره.

• شما در کودکی به یکی از این ۲ نتیجه یا نگاه میرسید که:

o جهان گلستانی است که برخی از خارها گل دارند.

o جهان خارستانی است که برخی از خارها گل دارند.

میدونیم آدمی که جهان را گلستان میبینه برخی اوقات در ارزیابیهاش اشتباه میکنه و زمین میخوره و در ۹۰ سال عمرش ۹ سال رو زمین بخاطر آسیبها افتاده. ولی ۸۱ سال داره زندگی میکنه.

در حالیکه انسان شکاک با نگاه خارستان به جهان تمام ۹۰ سال را رو زمین خوابیده و بجای اینکه زمین بخوره زمین گیر شده. بسیار طبیعی است که آدمی که اطمینان میکنه برخی اوقات آسیب میبینه ولی آدمی که اطمینان نمیکنه همیشه به خودش آسیب میزنه.

• من اگر به خودم اطمینان دارم، به شما هم دارم، و اگر به شما اطمینان دارم، به خودم هم اطمینان دارم، و اینکه من به خودم اطمینان دارم و به دیگران اطمینان ندارم، درست نیست. لذا آدمهایی که به دیگران اطمینان ندارند را میبینید که در زندگیشون هیچ کاری رو نه به درستی شروع کردند نه به درستی ادامه دادند و نه به درستی تموم کردند چون به خودشونم اون اطمینان رو نداشتند.

• اگر در دنیای ذهنتون و خیالتون فکر میکنید که شاید بشه یا نشه اشکالی نداره اما وقتی که به عمل یا رفتار میرسه باید باور کنید که حتما خواهد شد.

20. ایمان یا باور

• اولا موضوعات علمی و واقعی و حتی فلسفی موضوعات باور و عقیده و نظر و سلیقه شخصی نیستند. من نمیتونم بگم به نظر من دو دو تا میشه ۴ تا. یا نمیتونم بگم من به دارو یا دکتر باور ندارم…. لذا اول باید فهیمد که موضوع ایمان یا باور بیشتر مربوط به موضوعات مذهبی است.

• از طرف دیگه میدونیم ایمان از لغت امنیت میاد. در واقع آبی است که بر روی آتش اضطراب در وجود ما ریخته میشه. در واقع همین کار رو مواد مخدر هم بصورت لحظه ای با ما میکنه.

در این نگرش ما به آتش به عنوان یک عامل مخرب نگاه میکنیم که باید خاموش شود. درصورتیکه بهترین کار اینست که ما از این اتش به عنوان یک نیروی محرکه برای پیشرفت حرکت و گرما و انرژی استفاده کنیم. به هر حال باید دانست ایمان به عنوان اصل راهنماست. یعنی باور داشتن یا مطمئن بودن یا ایمان داشتن زمینه ای رو فراهم میکنه که همیشه برای ما چراغی روشن باشه تا شب تاریک روز بشه.

• اما این باور یا اعتقاد یا ایمان باید

o واقعی باشه

o پویا باشه

o کاملا در زمینه های مختلف و حتما در یک مورد تغییر پیدا کنه و متغیر باشه

o حتما مفید و نتیجه دار باشه

به صرف ایمان داشتن آدم به جایی نمیرسه. یکی از باورهای غلط در فرهنگ ما این است که بالاخره آدم باید به یک چیزی ایمان داشته باشه. مثلا آدم به یک چوب خشک هم ایمان داشته باشه خوبه. در صورتیکه فاجعه اینجاست. انسان قرار است به یک چیز خوب و درست ایمان داشته باشه. در حالیکه فجایع تاریخ به دست ایمان دارانی صورت گرفته که باور و اعتقاد خوب و درستی نداشتند.

ایمان به تنهایی خطر بسیار جدی است در حالیکه ایمان به یک چیز خوب و درست و مفید امنیت واقعی رو می آورد. بنابراین باید به جهان وطبیعت و انسان و خود باور و ایمان داشت. به اینکه اگر کار را به درستی انجام دهیم به نتیجه میرسیم باید باور داشت. مهم این نیست که برخی اوقات به نتیجه نرسیم به دلیل اینکه دلائلی داره که باید اونها رو شناخت. اما این بسیار متفاوته که ما به هیچ چیز باور نداشته باشیم. اما باز تکرار میکنم که ایمان به چیز بد و خطرناک فاجعه آور است.

21. آزادی و آزادگی

• میدانیم پیچیده ترین موضوع فلسفی مذهبی و علمی موضوع آزادی است.

• آزادی ابدا به معنای بی قانونی نیست. بلکه به معنی انتخاب قانون درست و انتخاب قید و بند درست و حتی به معنی انتخاب زندان درست است.

• آزادگی به این معنی است من کمی از جهان به اندازه ۵ درصد را بد و غلط میدانم و کمی از جهان را حدود ۵ درصدخوب و درست میدونم و ۹۰ درصد جان را مفهوم تفاوت میدونم. مثل لباس پوشیدن که موضوع تفاوت است. نه موضوع خوب و بد و درست و غلط بودن . نگاه سیاه و سفید به دنیا انسان را از پا در می آورد. زیرا در ۴۰ سالگی ما را به اونجا میرساند که بیش از ۹۵ درصد دنیا بد است و غلط . که در اونجاست که:

o یا به سراغ مواد مخدر میرویم

o یا باور پیدا میکنیم که همه چیز باید نابود شود

o یا گوشه انزوا می گیریم

o یا خودمونو مشغول کار بیش از حد یا درس بیش از حد یا مذهب بیش از حد می کنیم

تا از این طریق خودمونو بی حس و احساس کنیم و در نتیجه بدی جهان رو حس و احساس نکنیم.

• لذا انسانهای موفق آدمهای آزاد و آزاده ای هستند.

22. بخشش

• تنها و تنها یک راه و جاده انسان را از جهنم موجود به بهشت موعود میبرد و آن جاده بخششه.

• بخشش به معنی پذیرفتن رفتار اشتباه خود و دیگری است.

• پذیرفتن اینکه باید برایش کاری کرد که با گذشت و تحمل و فداکاری متفاوت است. زیرا در تحمل و فداکاری ما رفتار بد و غلط دیگری رو تحمل میکنیم از او آدم بدتری میسازیم. او را به کار بد تشویق میکنیم خودمونو اذیت میکنیم. در نتیجه به خودمون و دیگران آسیب میزنیم.

• گذشت و تحمل فداکاری در تحلیل نهایی وجود ندارد. در واقع ریشه تمام اینها در نادانی ناتوانی و نیازمندی و نگرانی است.

• اما مفهوم بخشش این است که من اشتباه خودم و دیگری را میفهمم و از آن می آموزم و اون رو پشت سر میگذارم. مثلا اگر به من چاقو خورده، خودمو به دکتر میرسونم، و ازش میخوام که زخم منو خوب کنه، و من نمیخوام چاقو رو نگه دارم تو بدنم، تا بتونم آدم بدی باشم، و بد بودن دیگران را نشان بدهم، و دلیل و توجیهی برای بد بودن خودم داشته باشم، و موجب آزار خودم و دیگری بشوم.

• اگر نمیبخشید بدبختید.

23. ارتباط موثر

• ارتباط فقط گفتار نیست بلکه رفتار هم هست. ارتباط در تحلیل نهایی به معنی بیان حس و احساس و بیان باور و اندیشه و نظر بدون رعایت اینکه خوب یا بد یا درست یا غلط است. یا اینکه من چگونه به نظر میرسم حتی در روابط زناشویی و دوستی اون زمانیکه نام صمیمیت به خودش میگیره. من اول حرف میزنم بعد فکر میکنم نه اینکه اول فکر میکنم و بعد حرف میزنم.

• من روزی قرار است اول فکر کنم و بعد حرف بزنم که وحشت دارم از خطری که منو تهدید میکنه. یا مقاومت و مخالفتی که موجب میشه یا درد و رنجی که برای خودم و دیگران درست میکنه . در حالیکه در مفهوم صمیمیت آماده ام که حرف خودم رو تغییر بدهم و سپاسگزار اون آدمی باشم که حرف منو شنید و باعث شد من اشتباه خودمو بفهمم. چون برخلاف تصور، ما در مغزمون ضبط صوت نداریم که پخش کنه بلکه ماشین تایپی داریم که هر وقت شما سوالی دارید شروع میکنه به تایپ کردن.

• بنابراین من قرار است حرفمو بزنم تا خودم حرف خودمو بفهمم و دیگران منو بفهمند

• لذا پدر و مادری داشتن ۲ گوش شنواست، نه زبان گویا و بچه ها باید آنقدر حرف بزنند تا خودشونو بفهمند، و روزی که ما پدر مادرها زیاد حرف میزنیم، آنها هیچوقت خودشونو نمیفهمن، لذا وقتی به نوجوانی یا بزرگسالی میرسند، گم و گیج هستند و نمیدانند درست و غلط و خوب و بد چیست و امکانات و توانایی هایشان کجاست.

• ارتباط موثر معنایش بیش از گفتن موضوع شنیدن است.

• بیش از موضوع فهماندن به دیگران موضوع فهمیدن است.

• نه حتی فهمیدن دیگری، بلکه فهمیدن خود، که حداقل بدونم خودم کجا ایستادم و کی هستم و چی هستم. تا ابراز نکنم خودمو نمیبینم .ما به مانند چشمیم تا زمانیکه از آینه استفاده نکنیم همه را میبینیم به غیر خودمون.

• بنا بر این ارتباط موثر معنایش این است که من میتونم در ارتباط با دیگری خودمو بهتر و بیشتر بفهمم و ظرفیت و توان این رو پیدا میکنم که بتونم به هدف هایی که دارم برسم.

• لذا همینجا میبینیم که برخی از مردم ارتباطشون بیشتر از طریق چشم است. یعنی دیگران را باید ببینند یا حتی کتاب را باید بخونند و برخی از طریق گوش و برخی باید لمس کنند.

• مهم این است که ما در گیر ارتباط های غیر کارکردی نشویم که ۴ نوع هستند:

o تعارف و تظاهر و دروغ و فریب : که هرچی تو بگی همونه و من مهم نیستم

o سرزنش کردن : تقصیر تو بود گناه تو بود

o حرف حسابی زدن : این حرفها در واقعیت جایی ندارد. مثلا بگوییم باید مهربان بود یا باید برادر بود یا ما هموطن هستیم. لذا گفتن این حرفها هیچ فایده ای ندارد .

o پرت و پلا گفتن : به طرف میگوییم چرا دیر آمدی؟ جواب میدهد تو برو اول یک فکری برای جراحی بینی ات کن بعد به من این را بگو.

• در ارتباط باید اول خواستتون مشخص و معین باشه. یعنی اینکه هرکسی بفهمه شما چی میخواهید . در حالیکه بسیاری از ما یکجوری حرف میزنیم که میگیم طرف خودش باید بفمه .

• در ارتباط باید بدانیم چی میدونیم و چی میخواهیم و چی میتونیم و این خواسته را اگر میخواهیم با دیگری در میان بگذاریم. در ارتباط ما چیزی رو باید از دیگری که بخواهیم که لااقل برای او هم جالب باشه و ارزش و اهمیتی داشته باشه. نکته مهم اینست که تا نگرفتیم همچنان بخواهیم.

• بسیاری از مردم تا جواب را نگیرند از پا نمی ایستند. بسیاری دیگر مثلا وقتی که میبینند تلفن مشغوله منصرف میشوند. لذا بسیاری از مردم جواب نه را به عنوان جواب آخر نمیپذیرند حتی به عنوان جواب اول هم نمیپذیرند. بلکه به عنوان جوابی مثل اینکه اشتباه شده به ان نگاه میکنند و تا زمانیکه به هدفشون نرسند اون را رها نمیکنند.

آدمهای موفق ذر اونجایی که باید و یا درسته و یا حق دارند تا آخر می ایستند. هم در احقاق حقشون و هم در درخواستی که دارند

• ناپلئون هیل Napoleon Hill یک جایی میخواست کار بگیره. اول نامه نوشت. بعد تلگراف فرستاد. و بعد هر روز فرستاد. و بعد هر ساعت یک تلگراف میفرستاد. تا به اون فرد این پیامو بده من این شغل و کار میخوام . تا اینکه بسیاری از ما در منزل نشستیم و انتظارمون این است که خوب چرا نمی آیند مارا کشف کنند.

بسیاری از دوستان گله و شکایتشون این است که پسر و دختری برای ازدواج نیست. اما اگر بپرسی برایش چه کار کردی؟ میگویند هیچ چون منتظر هستند کشف شوند.

24. به تاخیر انداختن لذت و پاداش

• ما از تولد تا ۱۴ ماهگی بلافاصله احتیاجاتمون باید پاسخ داده بشه. بین ۱۴ تا ۲۴ ماهگی باید نیازهای ما براورده بشود. ولی بین ۲ سالگی تا ۵ سالگی تقریبا هر وقت یک چیزی میخواهیم باید به ما بگویند کمی صبر کن ولی حتما اون کارو برای ما انجام بدهند و در اینصورت میشود که من میتوانم لذت و پاداش را به تاخیر بیندازم تا به فردا و آینده خوش بین و امیدوار باشم تا بتونم درد را امروز ببرم و لذت را فردا.

• لذا مساله اصلی و اساسی انسان اینست که اگر به من و شما ۷ دلار میدهند و میگویند برای ۷ روز ماست امروز ۱ دلارشو خرج کنیم. در اینصورت کمترین رنج رو میبیریم. و بیشترین لذت .

درصورتیکه انسان نا موفق یا روز اول ۷ دلار را خرج میکنه یا بخاطر ترس و نگرانی تا ۶ روز هیچ پولی خرج نمیکنه و همه را پس انداز میکنه.

بنا براین مشخصه آدم موفق به تاخیر انداختن لذت و پاداشه نه اینکه ان را کنار بگذاریم نه اینکه آن را پس انداز کنیم برای روز مبادا .

چون غالب اوقات این پس اندازها نشانه نا امیدی و گرفتاری و نگرانی ماست ولی اصولا درامد و هزینه را تفکیک و تقسیم کردن بهترین کار است. زیرا که درد امروز با درد فردا و لذت امروز با لذت فردا برابر است و اون کسانی که مجبورند لذت رو از قبل داشته باشند معمولا به دنبال کاری نمیروند و کارهاشون معمولا پشتوانه ای نداره.

25. عادات مطلوب

• امروز گفته میشود که کار پرورش و تعلیم و تربیت ایجاد عادات مطلوب در کودک است. به تدریج این عادتها به مرحله نا آگاه میرسه و بصورت اتوماتیک در وجود من عمل میکنه. مانند رانندگی کردن که بعد از یک مدتی کاملا ناآگاه میشود.

• تمام آدمهای موفق عادات مطلوبی دارند مانند عادت در مطالعه یا ورزش یا شنیدن چیزهای غیر عادی یا دیدن فیلم یا عادتی که در خواندن کتابهایی که ابدا به آنها باور ندارند و آنها رو چرند و پرند میدونن فقط به این خاطر که اون تنگ نظری و بستن چشم خود را تغییر بدهند و از جایگاه دیگران به خودشون و موضوعات نگاهی داشته باشند.

26. راستگویی و درستکاری

• در بسیاری موارد انسان راستگو کمترین آسیب و هزینه را میبینه و میزنه.

• وقتی ما اصول اخلاقی را رعایت نمیکنیم، بدن آسیب میبینه و تا اونجا میدونیم که وقتی دروغ میگویید تقریبا ۳۰ جای بدن آسیب میبینه.

• اصولا در بازار مساله اعتماد و اطمینان که به اعتبار فرد معروف است به مساله راستی و درستکاری مرتبط است. در نتیجه آدمهای موفق راستگو و درستکار هستند.

• برخی از ما به دلیل آسیبها همیشه دنبال میانبر و تقلب هستیم و همیشه میخواهیم قسمتی از کارها را انجام ندهیم لذا غالب اوقات اینجا و اونجا آسیب میبینیم.

27. معنی و مقصود

• بعد از فرانکل دریچه ای به دنیای علم باز شد که انسان باید جهت و هدف داشته باشه. اما وقتی زندگی معنا و مقصود پیدا میکنه موضوع هدف به عنوان یک چالش برای بهتر و برتر کردن ما از آن در می آید و اصولا کل زندگی را دگرگون میکنه.

• انسانی که معنی و مقصود زندگیش را پیدا نکرده دیر یا زود متوجه میشه درگیر کارهای تکراری شده،  کارش فقط در چارچوب رفع احتیاج و نیاز هست و تکاملی در آن نیست. در نتیجه میتونه از پا در بیاد. افراد تا زمانیکه مقصود و معنایی در زندگیشون هست تلاش و کوشش میکنند.

• اینکه انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و یا کار بد بکند و به جمع بدکاران ملحق بشه دقیقا نشانه از دست دادن مفهوم معنا و مقصود در زندگی است. و تبدیل میکنه انسان را به موجودی که حداکثر به دنبال رفع نیازهای فیزیکی و مادی و دست یافتن به امنیت است، تبدیل میکند.

ناپلئون هیل وقتی ۲۵ سال به دنبال این بود که ببینه چرا ۲۵۰۰ نفر ثروتمند شدند . یکی از اون موارد مهمی که درباره همه اونها بطور مشترک دید این بود که همه اونها میگفتند ما در زندگی بیش از آن چیزی که از دیگران گرفتیم به اونها دادیم. یعنی هیچ وقت بدهکار کسی نبودیم. یعنی اگر همه کالایی را میخریدند ۱۰ دلار و میفروختند ۲۰ دلار ما میخریدیم ۱۰ دلار و میفروختیم ۱۵ دلار. یعنی هرکس که به مغازه و محیط کار من می امد ۵ دلار بدست می آورد و هرگز به این فکر نبودند که چون تنور داغه باید نون رو چسبوند و چون مردم نمیدونند، باید ازشون استفاده و سوء استفاد کرد. این کارها در کوتاه مدت میتونه انسان را برنده کنه ولی در آخر کار بازنده خواهد کرد

• پس تو زندگی هیچ وقت شما نمیتوانید از نادانی و ناتوانی و محدود بودن دیگران علیه اونها استفاده کنید و اگر بیش از آنچه میگیرید نمیدهید تو زندگی از پا در می آیید. لذا وقتی شما دندانپزشکید یا مکانیک یا غیره هستید، در مقام مقایسه کارتان با دیگران هزینه کمتری از مراجعان خود دریافت میکنید. لذا همیشه احساس لذت و رضایت را دارید. که در کاری که میکنم خودم هم در اون شرکت دارم و اصولا من به دنیایی تعلق دارم که کار درست و خوب را فقط و فقط و فقط به دلیل اینکه درست و خوبه انجام میدم حتی وقتی که بی فایده است یا به من آسیب میزنه .

در صورتیکه اگر من کار درست و خوب رو انجام میدم بخاطر فایده اش یا نتیجه اش یا بخاطر اینکه از این دست میدهم تا از آن دست در طبیعت پس بگیرم یا اینکه در این دنیا میدهم تا در عوض اون دنیا بگیرم نشان دهنده این است که من یک تاجرم یا معامله گر و یا حقه باز که فکر میکنیم در صورت دادن ۱ دلار در جایی میتوانم به اندازه ۱۰ دلار بدست بیاورم و در اینجاست که تمام مایه وجودی انسان را میگیرد.

• مفهوم ایثار ویژگی انسان سالم و خوشبخت و حتما عشق است. یعنی من اونچه که خوبه و درسته و دوست دارم و اون چیزی که موجب رشد و تکامل منه را با اشتیاق برای تو انجام میدهم. حتی سپاسگزار و ممنون تو هستم که اجازه دادی این کار را بکنم و هیچ توقع و انتظاری از تو یا دیگران یا خدا ندارم. اینکه تو جبران یا تشکر میکنی موضوع تو هست و به من ارتباط ندارد و حتی من این نیکی را انجام نمیدهم که ایزد در بیابانم دهد باز.

• اشتیاقی سوزان برای کمک به دیگران در خود ایجاد کنید . اگر بخشی از دارائیتان را با دیگران سهیم شوید بر دارائیتان افزوده میشود . هرچه بیشتر با دیگران سهیم شوید بیشتر خواهید داشت. البته یادتان باشد بسیار بسیار بسیار بسیار مهم است که بدون انتظار و توقع متقابل این کار را انجام دهید و الا شکست خواهید خورد.

• بنا براین آنچه را که خوب و مطلوب است با دیگران سهیم شوید و آنچه را که بد و نامطلوب است برای خودتان نگه دارید.

• بدانید و بدانید آنچه را که با دیگران سهیم میشوید زیاد میشود و آنچه را که با خودنگه میدارید نقصان میگیرد.

• ترانه مشهوری است که با این جمله آغاز میشود که : طالب خوشبختی هستم اما نمیتوانم خوشبخت باشم مگر اینکه تو را هم خوشبخت کنم.

• از جمله مطمئن ترین راه های رسیدن به خوشبختی خوشبخت کردن دیگران است.

اصول موفقیت ۲۸تا۳۶

اصول موفقیت

28. آرامش و امنیت

• موفقیت معنا نمیدهد اگر آرامش و امنیت نباشد.
• اگر قرار است من دچار اضطراب و وحشت باشم و وجود خودم را از هم بپاشم اصلا موفقیت معنا نمیدهد.
• امنیت واقعی وقتی است که بپذیرید اصلا امنیت و قطعیتی در کار نیست.  یعنی همه چیز همیشه در معرض خطر است و با احتمال و امکان روبروست ولی در حد ممکن حرکت میکنم.
• لذا آرامش و امنیت یعنی من با توجه به علم و اطلاع و مشورت و فکر و تصمیمی که دارم عمل میکنم . امیدم اینست که همه چیز به خوبی بگذرد و من کار و کوششم رو میکنم. اما نتیجه و پیامد را میپذیرم و با آن سر جنگ ندارم لذا کار و کوشش میکنم شد، شد و نشد نشد.لذا نگرانی از پیامد و نتیجه ندارم.

• ‫«همیشه در حرکت باشید تا شاید فرصتی عالی پیدا شود.» ‬اگر شما در یک جا بنشینید هرگز فرصتی به سراغ شما نخواهد آمد. اما زمانی که در حرکت باشید. ایده ها، مردم یا جاهایی را تصادفی می بینید که ممکن است یک فرصت عالی و جدید باشند.‬‬‬‬‬

29. صبر و فرصت

• در طول تاریخ صبر بسیار ارزش داشت چون مردم نمیدانستند و نمیتوانستند. وقتی من درد و رنج دارم و برایش کاری نمیتونم بکنم بهترین کار صبر و تحمل است .
• در دنیای امروز یکی از بدترین صفتها در بیشتر موارد صبر است . یعنی آدم صبور موجودی است که نه تنها موفق که خوشبخت و سالم نیز نیست.
• در دنیای امروز بجای صبر مفهوم فرصت نشسته. آدم موفق کسی است که از همه فرصتهای موجود و ممکن به بهترین صورت ممکن به درستی استفاده میکند تا اینکه بگویند: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم که برای دنیای قدیم است . اگر حرف این است که کسی که صبر نمیکنه غر و نق میزنه مشکلش از نادانی است. آدمهایی که اهل صبرند معمولا میگذارند تا همه چیز خراب بشود. این نشانه آدمهایی است که انگیزه و هدف و میل به کار و کوشش ندارند  چالش و مبارزه در زندگی را نمیپذیرند و لذا در مقابل مسائل و مشکلات صبر میکنند.
• فرصت پشت در حیاط خلوت شما کمین میکند گاه بصورت بدبیاری ظاهر میشود. گاه شکل شکست موقتی میگیرد .

• در تحلیل نهایی فرصت در جامه مبدل ظاهر میشود و این یکی از ترفندهای فرصت است . به همین دلیل است که خیلی ها نمیتوانند فرصت مناسب را تمیز دهند.

30. رهبری و پیروی

• افراد موفق هر دو ویژگی را دارند و در زمینه هایی که میفهمند نمیدانند خیلی راحت پیرو هستند . حتی به راحتی در سیاه لشکر می ایستند.
• آدمهای گرفتار یا همیشه میخواهند رهبر باشند یا همیشه میخواهند پیرو باشند.
• در دنیای امروز بیشتر اوقات مساله اساسی مدیریت است زیرا مساله رهبری و پیروی در خودش بار قدرت و زور و ظلم را دارد.  لذا آنچه که اهمیت دارد اینست که ما در چارچوبی قرار بگیریم که حالت مدیریت را داشته باشیم.

31. رابطه و عشق

• انسان از نظر رابطه از ۸ مرحله میگذرد

لینک: مراحل رشد روانی انسان در مفهوم رابطه :

• حتی در میان تحصیلکردگان ما و مهندسان و دکتران عزیز، کسانی هستند که در مرحله وابستگی مانده و موجود وابسته یا معتاد یا عادت کرده به خانواده خودشان هستند. که نام اینو برخی اوقات عشق و محبت میگذارند. که ابدا بعد از ۸ سالگی به عشق و محبت ارتباطی ندارد.

• در مرحله استقلال و همبستگی فرد اختیار و انتخاب میکنه و مانند مراحل قبل مجبور و محکوم نیست و معلومه که چنین فردی از ۲ عامل ترس و حرص دور است.
• در مفهوم وابستگی کودک انسانی قبل از خودش دیگری یا به عبارتی “تو” را میشناسد . لذا بسیاری از مردم با “تو” یا “شما” زندگی میکنند. لذا میگویند پدر یا مردم یا حکومت یا خدا یا طبیعت باید اینکار را بکند و یک نگاه طلبکارانه به دنیا دارند.
• در مفهوم استقلال به مرحله “من” میرسیم و در نتیجه شما در جامعه آمریکا به مقدار زیادی در مقام مقایسه با ایران میبینید که صحبت از “من” است.
• در مرحله همبستگی صحبت از “ما” است و هرگز “ما” اتفاق نمی افتد مگر اینکه “من” ها وجود داشته باشند بعدا این “من”ها با رضایت و توافق و آزادی و آگاهی به دنبال “ما” باشند.
• متاسفانه برخی از ما ایرانیها به دلیل وابستگی یا اعتیاد فکر میکنیم که فرهنگ “ما” را داریم . درحالیکه ابدا ما با چنین مفهومی در ایران روبرو نیستیم بلکه در بزرگسالی ما فرهنگ “دیگران” را داریم. لذا بسیاری از اوقات پدر مادرهای ما حرفشان اینست که من به تو اطمینان دارم. اما در و همسایه را چکار کنم؟ من تو رو میدونم اما خاله یا عمه ممکنه چه نظری داشته باشند؟ و کار تا اونجا بالا میگیره که بسیاری از ما ترجیح میدهیم بدبخت باشیم مردم ما رو خوشبخت بدونن تا اینکه خوشبخت باشیم و مردم ما رو بدبخت بدونن . و این مفهوم دیگران دمار از روزگار ما در آورده و باعث شده دیگران را از خودمون مهمتر بدونیم .

• شما اگر در مرحله وابستگی هستید امکان داشتن عشق را ندارید و اگر احساس شدیدی دارید، متاسفانه به زودی تبدیل به دشمنی خواهد شد و عشق فقط و فقط میان دو انسان مستقل و آزاد و خودکفای همبسته ممکن است. نه میان دو موجود وابسته.

32. مثبت بودن، خوش بین بودن، و امیدوار بودن

• این موارد به ۲ معنا نیست
o یکی اینکه فقط به جنبه مثبت نگاه نمیکنند. یعنی فقط نیمه پر را نمیبینند. آدم مثبت توجهش به نیمه پر لیوان است. اما میدانه که نیمی از لیوان خالی است. و میدانه که چرا خالی است و میدانه چگونه باید پرش کرد و شروع به پر کردنش میکنه.
اگر شما فقط به نیمه پر لیوان نگاه میکنید دیر یا زود حتما از پا در می آیید. مثلا در برخی تجارتها اگر فقط نیمه پر را ببینید و خوش خیال باشید حتما ورشکست میشوید .

o دوم اینکه امید واهی یا خوش هوایی به مراتب اثر بدترو زیانبارتری از ناامیدی دارد. روزی که شما چنین باشید تقریبا با هر پسر و دختری که بیرون بروید که تا حدودی در چارچوب شما قرار بگیره، معلومه که بهش علاقه مند میشوید . برای اینکه در کمتر انسانی است که طی ۱۰ یا ۲۰ ساعت اول شما ۱۰ یا ۲۰ تا چیز خوب را در موردش کشف نکنید. اما موضوع اینست که فقط بودن این چیزهای خوب نیست که زندگی را میسازد بلکه وجود چیزهای بد و منفی است که زندگی را ویران میکند . همانطور که ممکنه بدن من هیچ جاش ایراد نداشته باشه اما یک رگ قلب من بگیره و منو بکشه لذا وقتی چنین است ما نمیتونیم به جنبه های بد و منفی توجه نکنیم.

• کسی که ذهنیت منفی دارد نمیتواند به خوبی از فرصتهایی که برایش پیش می آید استفاده کند .
• کسی که همیشه میخواهد اشتباه دیگران را ثابت کند آنها را از خود دور میکند.

33. رضایت و پذیرش

• انسان اصولا موجود ناراضی است . این دلیل اصلی و اساسی برای حرکت انسان در طول تاریخ بوده است که خودشو آنگونه که باید ندیده و نپسندیده. اما این نارضایتی باید برای ما انگیزه و تعیین کننده جهت و هدف باشه و حتی به زندگی معنا و مقصود بدهد نه اینکه ما رو به گله و شکایت نق و ناله و سرزنش و شکایت کردن از دیگران بیندازه.
• بنا براین مفهوم رضایت در اینست که اگر در کارهای ما لذت و شادی و حظ و کیف و خشنودی و خرسندی نیست حداقل رضایت باشد که باید در جاهای مختلف اون رو پیدا کرد.
• در بسیاری از موارد مفهوم رضایت با پذیرش معنا دارد یعنی ما در دنیایی هستیم که همونطور که گفتم کار و کوشش میکنیم و نتیجه را میپذیریم و در کل خودمونو در این حال همانگونه که هستیم میپذیریم و میپسندیم.
اینکه باید بهتر بشویم سر جای خودش هست مفهوم پذیرش معنایش این است که من تلاش و مبارزه و کوشش میکنم. اما اگر در نهایت نشد تسلیم میشوم. این همان چیزی است که کودک انسانی در ۳ سال اول یاد میگیره که تا چه حدی باید یک چیزی رو نگه داره hold on و کی باید رهایش کند let go
• بسیاری از ما تو زندگی مشکلمون اینست که نمیدونیم تا کی باید نگه داریم برخی اوقات کمتر و برخی اوقات بیشتر نگه میداریم و البته این فقط در زمینه های اقتصادی نیست بلکه در همه چیز هست و اگر اینو ندونیم گرفتار میشویم و بسیاری از ما حتی نمیدونیم کی باید بزاریم بره مثلا برخی از ما مرگ یکی از عزیزانمون بدون اینکه هیچ فایده ای به جز کارکردهای پنهان که خودمونم ازش خبری نداریم داشته باشه برای سالها نگه میداریم تا بتونیم خودمون و دیگرانو اذیت کنیم و توان اینو نداریم که اونو رها کنیم و یا در طلاق یا جدایی در یک رابطه همچنان اون آدم رو در ذهنمون می آوریم و میبریم و بخاطر ایام خوب و خوشش گونه ای حسرت داریم و بخاطر ایام بدش خشم و قهرمونو بیشتر میکنیم .

لذا از یک رابطه ای که تموم شده و این غم خوردن و کوشیدن ما هیچ فرقی نمیکنه برای خودمون بلا و دردسر بیشتری درست میکنیم.
• بنابراین ما کوششمون رو میکنیم اما آخر کار هرچه شد را میپذیریم.
• حتی در بحث حرمت نفس:
o اول خودیابی است (finding yourself)
o دوم خود شناسی (knowing yourself )
o سوم خود دوستی (loving yourself)
o چهارم خودپذیری (self-expectance ) است.

34. شجاعت

• جهان مال آدمهایی است که قبول میکنند زندگی جایی است که درد و رنج داره و در آن خطر است و باید ریسک کرد.
• اگر من اون توانایی قبول خطرو ریسک و هزینه را نداشته باشم هرگز پیروزی به دنبالش نخواهد بود.
• بسیاری از ما به دلیل آسیبهای زندگی با ترمز روانی زندگی میکنیم . یعنی در حالیکه یک پامون روی گاز زندگی است، پای دیگرمون روی ترمز زندگی است، لذا اصلا پیش نمیریم یا خیلی کم پیش میرویم. به قول نیچه باید خطرناک زندگی کرد و دنیا مال آدمهای ترسو نیست . برای انسانهایی است که به پیش میروند و البته نه با هزینه و مسوولیت و گناه تقصیر دیگری، بلکه با هزینه و مسوولیت خود.
• اگر اهل ریسک و خطر نیستید و نمیخواهید ببرید یا ببازید زندگی را باختید . درست مانند کسی که هیچوقت بسکتبال بازی نکرده و لذا هیچوقت هم نباخته .

35. دوستی و صمیمیت

• ما اگر انسانها رو دوست نداشته باشیم و خوب ندونیم خودمون رو خوب نمیدونیم و دوست نداریم .
• اگر خودمون و دیگران رو دوست نداشته باشیم چیزی به اسم دوستی وجود نداره.
• رابطه آدمهای موفق مبتنی بر دوستی یا رفتار دوستانه است و در میان این ارتباطات با یک عده ای آشنا هستند و با یک عده ای دوست و با عده ای دیگر دوست واقعی و حقیقی هستند
• ما در شبانه روز حداقل ۲ ساعت احتیاج داریم که خود خود خودمون باشیم و اینجاست که این دوستان حقیقی به مانند آینه ای هستند که ما خودمونو در اونها میبینیم و به اونها هم فرصت بدهیم که خودشونو در ما ببینند و اینجاست که میتونیم خود خودمون بصورت عریان و راحت و آسوده باشیم در اینجا مفهوم صمیمیت معنا دارد.

• یعنی در اینجا من نه میخوام چیزیو ثابت کنم که مثلا باهوشم. نه میخوام چیزی را رد کنم که مثلا بیهوش نیستم. نه میخوام به شما حمله کنم که ببین تو چه بد کردی. نه میخوام از خودم دفاع کنم که من چرا این کار را کردم. نه میخوام حالت حمایتی داشته باشم که اگر چنین شده بخاطر اونها بوده. و نه پشیمانم از حرفی که زدم یا کاری که کردم زیرا که اگر اشتباه بوده حاضرم اونو بپذیرم وجبران کنم.
• دوستی و صمیمیت یعنی به یک نفر اجازه میدهم که از درون و بیرون به من نزدیک بشه و اون وقتی است که امن از خودم و دیگری راحت و آسوده باشم. ما باید بدانیم در دوستی و صمیمیت قرار نیست انتظار فراوانی در این ارتباط از اونها داشته باشیم .
• خیلی از اوقات دوستان میگویند چرا اون دوست اینکار را برای ما نکرد. درصورتیکه ما خودمون اون کار را برای خودمون نمیکنیم و نیز خیلی از اوقات او نمیدونه که اصلا ما چه انتظار و توقعی از او داریم. و نیز میدانیم که دوستیهای دوره ۸ سالگی یا ۱۵ سالگی هیچوقت به اون شکل و فرم در بزرگسالی اتفاق نمی افته و نباید همان انتظارات کودکانه را در بزرگسالی داشت.

36. تغذیه و بهداشت

• شما نمیتونید از بدنتون به درستی مراقبت نکنید و انتظار داشته باشید از نظر روانی یا رفتاری یا حال و احساس درونی یا داخلی کارتون درست باشه.
• ماجرای عقل سالم در بدن سالم است حرف درستی است.
• پیشنهاد امروزه برای آدمها سبزی میوه مایعات و آب بیشتر است. و بویژه در خصوص نفس کشیدن درست است که هرچه عمیقتر و سنگینتر و از شکم باشه نه از قسمتهای بالایی (به اصطلاح تنفس دیافراگمی) هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روانی کمک میکنه معالجه برخی از مشکلات روانی و جسمانی از طریق تنفس درست است. همراه اون مساله مراجعه به پزشک و دندانپزشک است و به موقع و به نوع خوبشان مراجعه کردن و برای خود دکتر نشدن چون بسیاری از ما مراجعه میکنیم و بعد طبابت تازه ای بر اساس آنچه که نمیدانیم در نظر میگیریم و چون ۵ یا ۱۰ دفعه بیمارستان رفتیم به نوعی خود را دکتر میدانیم.
• این همون مشکلی است که معمولا دانشجویان سال اول رشته پزشکی پیدا میکنند که فکر میکنند تمام بیماریها را خودشون و فامیل محترمشون دارند. چون همه علائم میتونه به نوعی تفسیر بشه در حالیکه ما احتیاج به اطلاعات درست و مهمتر ار آن اطلاعات دقیق داریم و این دقت بدوت داشتن تخصص و آگاهی صورت نمیگیره.
• میدانیم ارتباطاتی بین نوع غذا و حالات روانی فرد وجود دارد . بطور مثال خوردن گوشت بسیاری از اوقات با خودش نوعی از خشم و عصبانیت و پرخاشگری را در آدمها میتونه اضافه کنه.

اصول موفقیت ۳۷تا۴۵

اصول موفقیت

37. خواب

• در بسیاری از فرهنگها خواب رو یک پدیده بد و منفعل و ایستاده میبینند، در حالیکه خواب یک مرحله ای از مغز ماست که بسیار پویا و فعال است، تا اونجا که خوابِ بد موجب بیداریِ بد و زندگیِ بد است. یعنی هر کس خوابِ خوبی نداره زندگی و بیداری خوبی نداره.
• ما قرار است هر شب یک ساعتی بخوابیم و زنگ ساعت را برای زنگ خواب داشته باشیم که در آن ساعت بخوابیم نه اینکه زنگ خواب برای بیدار کردن ما باشه و درستش این است که ما به اندازه بخوابیم بطوریکه صبح بصورت طبیعی بیدار شویم.

• همه ما هر شب خواب میبینیم و اگر دو یا سه شب خواب نبینیم، همانطور که در کارهای علمی میکنند، و آدها رو بخواب میبرند، و زمانیکه میخواهند خواب ببینند اونها رو بیدار میکنند و نمیگذارند اونها خواب ببینند، بعد از سه روز ما دچار افسردگی کامل میشیم و اگر این کار به ۵ یا ۶ روز بکشه میمیریم.

انسان بیش از آنکه بخاطر خستگی فیزیکی به خواب احتیاج داشته باشه بخاطر فعالیت مغز و دفع روانی به خواب نیاز داره تا بتونه اضافاتی که تو وجودش هست رو به بیرون بریزه.
۷ و نیم ساعت برای آدمهای بین ۲۰ تا ۶۰ سال بهترین میزان خواب است یعنی ۵ دوره ۹۰ دقیقه است که امواج مغزی از سبک به سنگین و بعد به سبک و بعد به رویا میرسه. لذا در ۹۰ دقیقه اول ما بین ۵ تا ۶ دقیقه خواب میبینیم . در دوره بعدی ۸ تا ۱۰ دقیقه و در ۹۰ دقیقه سوم حدود ۱۲ دقیقه و در دوره چهارم ۱۵ تا ۱۸ دقیقه و در دوره آخ حدود ۲۵ دقیقه است .

• لذا همه انسانها هر شب که میخوابند رویا دارند. حدود ۷۵ تا ۹۰ درصد خوابها جنبه بد و منفی دارند. یعنی اکثر رویاهای همه ما در خواب بد است .

• نکته مهم اینست که اصولا علاوه بر مهم بودن کمیت خواب که مقدار ساعت خواب است، کیفیت خواب نیز اهمیت دارد. بدین معنی که ما خواب عمیق و سنگین داشته باشیم یعنی ما ۲۰ تا ۳۰ دقیقه خواب سنگین که امواج مغزی بین نیم تا چها سیکل در ثانیه هستند رو داشته باشیم. صبح که بیدار میشیم خوابمون یآدمون نمیمونه.
لذا مهمترین معیار برای سنگین بودن خواب اینست که با توجه به اینکه همه ما هرشب در خواب رویا میبینیم . رویا را به هنگام بیدار شدن به خاطر نیاوریم . لذا اگر من صبح خوابم یآدم میاد نشون میده خواب من سبک بوده. که این یا دلائل فیزیکی داره. و یا دلائل روانی این خواب سنگین از طریق دارو هم بدست نمی آید. برای اینکه درست برعکس داروها خواب سنگین را از بین میبرند و یا به دلیل اینکه سنگینی کاذبی بوجود می آورند میتوانند اگر فرد مشکل تنفسی در خواب داره ( sleep apnea) ممکنه باعث بوجود امدن سکته شوند. لذا اگر کسی خواب سنگین نداره باید مشکل فیزیکی یا روانی را حل کرد.

• 1-بهتر است رعایت اصول فیزیکی را بکنیم از قبیل نخوردن چیزهای ترش یا یخ یا تند یا چرب یا چای، قهوه ، شکلات یا نوشابه حدود ۴ یا ۵ ساعت قبل از خواب که خوردن اینها روی بیشتر آدمها اثر عمیق وسنگین داره و تازه روی اونهایی که هم میگویند اثر ندارد در خوابشان موثر بوده و کیفیت خواب را کاهش میدهد.
مواد مخدر همه از جمله سیگار بی خوابی بوجود می آورند و فقط و فقط مشروب است که موجب میشود آدمها به خواب میروند و بعد از ۴ یا ۵ ساعت بیدار میشوند و مشکل برگشت و بازگشت به خواب رو دارند.

• 2-بدن داره به شما یک پیام ویژه ای را میدهد. که موضوع جدی وجود دارد. که شما نسبت بهش بی اعتنائید. درست مثل تب و درد که به ما نشون میده یک جا اشکال جدی وجود داره.
لذا رویا وقتی به صحنه اگاه ذهن میاد یک پیامی داره با خودش که ممکنه سیستم رو از نظر روانی در خطر میبینه لذا پیام ویژه ای را ضمیر نا آگاه من میخواهد مخابره کند که تنها فرصتی که پیدا کرده از این طریقه که باید بهش توجه کرد و به همین جهت است که رویا تعبیر داره اما مربوط به آینده نیست بلکه مربوط به گذشته و من است و حتی اگر رویای من مربوط به حوادث آینده است، بخاطر آنچه که مربوط به آینده در حال حاضر ذهن من را مشغول کرده موضوع رویای من میشود. یا اگر من افسردگی یا اضطراب یا خشم شدیدی دارم همه این مسائل روانی میان و خواب منو به هم میریزند.

• 3-اما احتمال مشکل سوم در وقتی رویا اتفاق می افته و ما وارد مرحله Rapid eye movement sleep rem میشیم . اینه که تقریبا عضلات حرکتی از کار بیفتند و ما تقریبا وارد مرحله بی حسی میشیم . یعنی ممکنه من در رویا لگد میزنم و داد میزنم اما چون عضله زبان و پای من از حرکت افتاده . من در حالیکه دارم خواب بد میبینیم حرکتی ندارم .
بچه ها بین ۷ تا ۱۵ سالگی برخی از اوقات چشم یا دست یا زبونشون وارد اون مرحله نمیشند . برای همین ممکنه در خواب راه بیفتند و برای همین باید بدونیم اون خوابه و نباید بیدارش کنیم. چون ممکنه بیفته و بخاطر همین بهش میگیم پسرم یا دخترم برگرد برو به رختخوابت و کمکش میکنیم . اونم میره و فردا صبح که بیدار بشه اصلا چیزی یادش نمیاد ولی بعد از ۱۵ سالگی قرار نیست ما به نوعی خوابمونو بیان کنیم و حرف بزنیم یا راه بیفتیم و این نشون میده فرمانیکه مغزتون صادر میکنه به نوعی به همه عضلات داده نمیشه که شما نباید عمل کنید بنابراین شما عمل میکنید.
لذا یک اشکالی در بیوشیمیایی مغز وجود داره. البته در یک دلیل دیگه وقتی شما کابوس میبینید و مغز بخاطر خوابهای وحشتناک که داره میبینه پیامی میده که باید کاری کنی. لذا اگر خوابی واقعا وحشتناک میبینید میتونه دلیل بیداری شما باشه.

• به هر حال وقتی شما زیاد کابوس میبینید، یعنی صبح که از خواب بلند میشید، کابوسهاتون یادتون میاد، باید بدونید بدن فیزیکی و روانی شما داره فریاد میزنه که تو از من مواظبت و مراقبت نمیکنی.

• بیشتر آدمها ساعات خوابی دارند و هرکسی به یک مقدار ساعت خواب مثلاً ۵ یا ۱۰ ساعت خواب نیاز دارند. ادیسون ۳ ساعت میخوابید و انیشتن تا ۱۲ ساعت نمیخوابید نمیتوانست کاری بکند. اما مشکل این است که اگر خواب کمتر باشد خطر اینکه ما با بیماری یا عمر کوتاه تری روبرو بشویم زیاد است و اگر خواب بیش از حد زیاد باشد احتمال این را دارد که با زمینه افسردگی یا فشار های دیگر روانی همراه است.

• مهم این است که یکسره تا صبح بخوابیم و بین خواب بیدار نشویم.
• مهم این است که درجه حرارت بین ۲۰ تا ۲۲درجه باشد.
• همچینین مهم این است که لباس یا پتوی روی ما کار تنفس ما را دچار اشکال نکند.
• انتخاب و اندازه درست بالشت مهم است
• از خوردن قرص خواب بدون تجویز پزشک باید خودداری کرد
• سروصداهای بیرون عواملی هستند که خواب رو دچار اشکال میکنند.

• بنابراین خواب را باید بسیار جدی گرفت ومیدانیم که وقت خواب شب است که دلایل فراوانی از جمله امواج خورشید را دارد و باید بدانیم که شب بیداران روز خواب که یکی از دلایل آن داشتن بیماری دو قطبی است مشکلات روانی فراوانی برای خود درست میکنند.

• وقتی اطلاعات زیادتری در طول روز به مغز شما وارد میشود، مثلا اگر در یک روز شما به سمینار و کنفرانسی بروید، شما به خواب بیشتری نیاز دارید. برای اینکه باید اطلاعات رو ببرید سر جای خودش قرار دهید

• ۵ تا تئوری از زمان فروید و یونگ مطرح شده که مطالعات علمی دقیقا نشان داده که هر ۵ تاش درسته و هرکدوم تکه ای از واقعیت رو به ما نشون میدهند.
o خواب برخی اوقات جنبه جبرانی داره مثلا من اگر در یک مهمانی حرفی زدم و آبروم رفته حالا کوشش میکنم و در رویام میبینم که بخاطر کاری دارم مورد توجه قرار میگیرم.
o خواب برخی اوقات حالت تخلیه داره و مثل دفع است یعنی من یک چیزهایی رو باید بالاخره بهش یک سر و سامانی بدم و نتیجه گیری کنم و پرونده ای که در ذهنم باز هست رو ببندم.
o برخی اوقات خواب به امیدها و آرزوهای من بر میگرده و بصورتی خودشو نشون میده. برخی اوقات ترسها و نگرانی های من هست که در رویا بصورتی خودشو ابراز میکنه.
o خواب تعبیر داره ولی فقط تعبیر علمی.
o فرض کنید اگر در یک جامعه ای مانند ایران مثلا گفته میشه که اگر دندونت افتاد نشانه این است که یک عزیزت میمیره .

حالا کسی که این باور رو داره و از طرفی یک نگرانی برای مرگ یک عزیزی داره یا اصولا نگرانه یا آرزوی مرگ کسی رو داره ممکنه در خواب ببینه که دندونش افتاده و حالا اگه اون آدم بمیره اون خوابو به اون آدم مرتبط میکنه… ولی این بخاطر اون باور هستش و به همین خاطر هست که در هیچ کجای دیگه دنیا که همچین باوری ندارند آدمها برای مرگ زبان افتادن دندون در خواب رو ندارند. به بیان دیگه فرهنگ ها و خانواده ها هر کدوم زبان مخصوص به خودشون رو در خواب دارند  و هر کسی هم برای خودش زبان خودشو داره.

• فرض بفرمائید برای بسیاری از مردم دنیا پول بصورت پرنده است. چون با ویژگی روانی انسان سازگار هستش. زیرا چیزی هست که باید گرفتش و یا نگهش داشت. و نگه داشتنش هم مشکله برای اینکه پرنده پر میزنه. بنابراین وقتی آدم خواب پرنده میبینه احتمال این است که به پول مرتبط باشه یا فرض کنید خیلی ها خواب میبینند که وقتی دارند رانندگی میکنند هرچی ترمز میکنند اتوموبیل نمی ایسته یا فرمون عمل نمیکنه یا مثلا در حالتهای شدید تر ماشین رو به عقب میرود که البته تقریبا در تمام موارد اتفاق بدی برای اتوموبیل نمی افته و در حقیقت اینها دارند به خودشون این پیامو میدهند که من در زمینه هایی کنترل زندگی داره از دستم در میاد و توانایی تغییر مناسب رو ندارم و خطری در کمینه که من کاری براش نمیتونم بکنم و در واقع ما فقط نگرانیمون رو در خواب داریم مطرح میکنیم و نه اتفاق رو.

• خوابهای تکراری
o خوابهای تکراری بیان میکند که مثلا خیلی ها هستند که سالهای سال هست که کنترل زندگیشون رو ندارند و اختیار همسرشون رو ندارند و تو کار پرورش و تعلیم و تربیت بچه هاشون مساله دارند و به همین خاطر ۲۰ ساله دارند خواب میبینند که ماشینشون از کنترل خارج شده. لذا نشون میده تم خواب ثابته.
o اما برخی اوقات خواب عینا تکرار میشه یعنی دقیقا عین عین عین رویا تکرار میشه اون وقت بر میگرده به یک حادثه که در کودکی اتفاق افتاده و ما اونو پنهان کردیم و اگر یک روانشناسی به ما کمک کنه و سر نخ ها رو بکشیم اون حادثه یادمون میاد و درست مثل فیلمی که شما در مقابل نور میگیریدش پاک میشه و دیگه سراغتون نخواهد امد.
o چون میدونیم خواب سوم یا چهارم میتونه بره به ده سال یا هفتاد سال قبل در زندگی ما.
o البته اون مصالح و ابزاری که خواب استفاده میکنه میتونه مربوط به دور بر من باشه . یعنی با وجودیکه خواب ممکن است مال گذشته ها باشه و با وجودیکه اون موقع ها هواپیما نبوده
الان ممکنه با هواپیما خودشو نشون بده.

بختک در خواب-فلج خواب

o احتمالا بختك در خواب را تجربه كرديد!
o مطالب زير به از بين رفتن شايعات دراين زمينه كمك می کند: بختك به حالتى ميگويند كه فرد درحاليكه درخواب عميق است، ناگهان بيدارشده و احساس ميكند چيزى رو قفسه سينه اش
سنگينى ميكند (معمولا حس ميكند موجودى روى سينه اش نشسته است) و نمي تواند بدنش را تكان بدهد تا آن موجود را كنار بزند! فرد ابراز می كند كه كاملا به محيط اطرافش آگاه است
اما اصلا نميتواند تكان بخورد! گاهى فرد صداهايى را نيز می شنود و حتى چيزهاى عجيبی مي بيند! درمواردى فرد حس می كند كه موجود ديگرى هم دراتاق حضوردارد! يا حتى احساس می كند كه درحال خارج شدن از جسم خود است!! اينها موارديست كه افراد براى توصيف بختك بكار مث برند…!

o اماحقيقت ماجرا چيست؟

در پزشكى به اين حالت فلج خواب (SLEEP PARALYSIS) می گویند! این یك اختلال شایع خواب است كه ٢٥٪ انسانها درزندگى آن را تجربه كرده اند! درحالت عادى وقتى بدن شما وارد فاز عمیق خواب میشود (فاز REM – Rapid eye movement sleep) شروع به دیدن رویا می كنید!  بطور طبیعى دراین فاز، فرماندهى مغز از روى بدن برداشته می شود و پیغامى از مغز به عضلات نمی رسد! دلیل آن هم مشخص است! شما وقتى خواب دویدن می بینید، نباید پیغام از مغز به عضلات برسد و گرنه حین خواب ازجایتان بلند می شوید و شروع به دویدن در اتاقتان می کنید!! وقتى رویا به پایان می رسد، بلافاصله مغز كنترل بدن را در دست میگیرد!
امادر افرادى كه فلج خواب دارند، این نظم به هم می ریزد و وقتى كه ازخواب عمیق خارج و درحال بیدار شدن هستند،  هنوز كنترل مغز به روى عضلات برنگشته است! لذا فرد بیدار است و تمام حواسش كارمی كند اما نمی تواند تكان بخورد!! و این حالت چند ثانیه یاحتى دقیقه طول می كشد كه به آن فلج خواب میگویند.

o علت فلج خواب (بختك) چیست؟
خستگى روزانه!
اضطراب زیاد در زندگى،
داروهاى خواب آور،
برخى آنتى هیستامین ها،
غذاى زیادقبل خواب،
كم خوابی!
ترس،
نوشیدن زیادِ كافئین

o درمان این مشكل چیست؟
اولا بدانید بختك هیچ خطرى ندارد! نه خطرجسمى ونه روحى! درلحظه اى كه دچار فلج خواب (بختك) شده اید، سعى كنید روى یك نقطه از بدنتان  (مثلا انگشت شصت دست راست) متمركز شوید و فقط آن نقطه راتكان دهید! بلافاصله مشكل برطرف خواهد شد.
براى تكرارنشدن این مشكل سعى كنید: ورزشهاى منظم درروز انجام دهید و اضطرابتان راكاهش دهید.  قبل خواب زیاد چاى ننوشید، كمتر غذا بخورید، طاقباز نخوابید! اگر بیش از شش ماه است كه این مشكل را دارید به پزشك مراجعه كنید.

38. ورزش

• ورزش نه به معنی بازی که مترادف کلمه sport در زمان فارسی است.
• بین ۶ تا ۲۲ سالگی اگر بچه ها بین ۱۰ تا ۱۵ ساعت ورزش نکنند در بزرگسالی از پا درمیایند که برای دختران حتی واجب تر از پسران است تا آنجایی که دختری بین ۵ تا ۲۲ سالگی ورزش نکند زن دنیای آینده نیست . زیرا هیچ حرکت بدنی به اندازه ورزش ما را با جهان طبیعت یا توانایی های خودمان آشنا نمیکند.
• خصوصاً جنبه رقابتی ورزش و همچنین از خود بهترین را درآوردن اهمیت فوق العاده ای دارد  و ما را برای زندگی با دیگران که بیشتر جنبه رقابت و حسادت و همکاری هست آماده تر میکند.
• بالاتر و برتر برای باختن و اشتباه و شکست و حتی نظر و قضاوت و خنده دیگران آماده میکند.  حتی برخی اوقات اهیمت ورزش به اندازه مطالعه حتی بین ۶ تا ۲۲ سالگی است  و این مطلبی است که در بسیاری ازمحیط های آموزشی نادیده انگاشته میشود.
• ورزش بعنوان عنصری که میتواند ما را بسازد و ما را با واقعیتهای جهان آشنا کند دارای اهمیت است  و ورزش های گروهی بسیار اهمیتش بیشتتر از ورزش های انفرادی است.  و حتی ورزشی مانند فوتبال یا بسکتبال از والیبال اهمیتش بیشتر بوده چرا که در والیبال بدون اینکه با طرف مقابل در گیری و ارتباط زیادی همانند فوتبال یا بسکتبال داشته باشیم در دو طرف تور صورت میگیرد.
• دکتر کورتون میگوید هرچه استقامت بدن بیشتر شود، دوام شخص افزایش می یابد . این حرفهایی که درباره خطرات ناشی از فشار بیش از اندازه میزنند اسطوره ای بیش نیست و البته استراحت به اندازه تمرین و فعالیت اهمیت دارد.

39. رابطه جنسی

• رابطه جنسی از یک طرف زمینه کاملاً جنسی و نیاز طبیعی انسان است
• از جانب دیگر در جایگاه نیاز های ما در قسمت عاطفی واحساسی و عشق و تعلق قراردارد.
• هر دو صورتش برای انسان ضروریست.
• بین دو تا سه بار رابطه جنسی در هفته بین۲۰ تا ۶۰ سال برای انسانها توصیه میکنند. زیرا تعادل بار فیزیکی و مغناطیسی  و الکتریکی و شیمیایی بدن را برقرار میکند . فرد را از تنش وفشار دور میکند. زمینه را در جهت بد ومنفی بودن و یا واکنش های تند و منفی نشون دادن که در برخی جوامع بصورت حسادت و رقابت و بدجنسی و کینه توزی و خشم و تنفر و انتظار و…خارج میکند و درتنیجه فرصتی میدهد که درست مانند تغذیه وخواب تعادل بهم خورده برقرار شود.

• اگر رابطه جنسی عاشقانه در چارچوب ازدواج باشد این رابطه از هر نظر از جمله بیولوژی ، ژنتیک ، فیزیکی و مادی و نورالوژی و تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و روانی و احساسی و عاطفی انسان را به مرحله ای میرساند که برای انسان با هیچ رابطه دیگری در هیچ زمان دیگری قابل مقایسه نیست و در حالی که ریشه و علت عشق است باید در وقت دوستی و عشق بهش توجه شود.

• بدلیل پیچیده بودن موضوع وتفاوت و تنوع بسیار زیاد در آدمها و به علت گذشت تاریخی خود هیچ کس به روشنی جواب مشخص نسبتاً کامل یا نیمه کاملی هم به این مساله و مشکل انسانی نداده است و هر نظام باور و اعتقادات و یا ایدوئولوژی و یا مذهبی که فکر بکند که میتواند این مساله انسانی را به سادگی حل بکند معلوم است که عمق و وسعت این موضوع را درک نکرده است.
• تغییراتی که حتی در دوران جنینی در شکم مادر است و حوادث یک سال اول، ای بسا ۵۰ درصد این حالات جنسی را در فرد به مقدار زیادی دگرگون میکنه و در ۱۳ یا ۱۴ سالگی انسان درست مانند دانه ای که سر از خاک در آورده یک شکل و حالتی پیدا کرده است

• لذا حالات جنسی ما چیزی است که ما هستیم. نه چیزی که داریم که بتوانیم تغییرش بدهیم یا به توصیه دیگری تغییرش بدهیم. به همین جهت است که به پدران و مادران گفته شده که فرزندان شما حتی زمانیکه بهترین برخورد را باهاشون بکنید اگر قرار است که کار بدی بکنند یا اتفاق بدی بیفتد، میتوانید این اتفاق بد را حداکثر ۶ ماه به تاخیر بیندازید. یعنی اگر پسر یا دختر شما در ۱۸ سالگی میخواهد کاری بکند که به نظر شما درست نیست، او این کار را در ۱۸ سال و ۶ ماهگی انجام میدهد. اینکه فکر کنید با پند و اندرز و نصیحت و محدود کردن و سرزنش و خدا را به صحنه آوردن میتوانید کاری کنید معمولا کاری نمیتوانید بکنید. و تازه اگر هم کاری بکنید آسیب هایش و گرفتاریهاش بیشتر است. تا جایی که فروید کاملا این را نشون داد و بعدا مطالعات این را ثابت کرد که سرکوب کردن تمایلات جنسی و قواعد و قوانین عجیب و غریب برای اون وضع کردن و بار گناه و تقصیر را به روی اون ریختن و مساله را تبدیل به یک موضوعی کردن مهمتر از هر چیز دیگه بزرگترین عامل و علت بیماریهای روانی است و کمتر کسی است که گرفتار مشکلات جدی روانی باشه و زمینه ای به جهت آسیب در این چارچوب نداشته باشه.
• بنابراین موضوع بسیار پیچیده ای بوده و هیچ کس برایش راه حل حتی ۲۰ یا ۳۰ درصدی هم نداره .
• توصیه و نظریاتی هست و باید منتظر پیشرفت های علمی و آگاهی های بیشتر باشیم. و باید این مساله را در جایگاه خود قرار داد. درحالیکه میدانیم جایگاه اصلی آن در چارچوب زندگی زناشویی و همراه یا بعد از عشق خواهد بود.

40. خوشحالی و شادی

• بسیاری از ما اصولا دست داریم برویم دنبال غم و اندوه.  حتی غم و اندوه به ما یک لذتی میده و این ماجرا تا اونجا میره که حتی به خود آزاری و دیگر آزاری هم میرسه.
• بسیاری از اوقات خودمون رو از خودمون و دیگران طلبکار میبینیم. آدمهای موفق به دنبال شادی هستند. فیلمی که میبینند. ترانه ای که میشنوند. جز در مواردی که آگاهی و هوشیاری را در اونها بوجود میاره، به دنبال نوعی از انها هستند که با خودش شادی داره. و این شادی وقتی با ورزش همراه میشه، مفهوم رقص رو میآره که برای بسیاری یکی از بهترین راه های حس و احساس خود و شناخت خود و ایجاد ارتباط و حتی ایجاد رشد و تکامل در خود است و در اهمیت و ارزش رقص ابدا نمیشه توجه لازم رو نداشت.
• همراه با ان مساله لذت است لذت تعادل را برقرار میکنه ولی موجب تکامل نمیشه لذا نقشی در خوشبختی نداره
• اونچه که عامل اصلی خوشبختی است، میتونه حظ و کیف باشه، که با خودش مفهوم تکاملی داره، یعنی افراد فقط به دنبال ارضای نیاز یا برقرار کردن تعادلشون نیستند، بلکه به دنبال رفتن از یک مرحله به مرحله دیگری هستند. که شما در همه روابط انسانی میتونید ببینید.

• ۴ مرحله ای که موجب حظ و کیف میشه:
o یکی مرحله خلاقیت است
o دوم وقتی است که ما با شانس و اقبال و بخت روبرو هستیم و به همین جهت است که زمینه ای برای بازی قمار که بیش از ۹۰ درصد مردم کم و بیش اونو دوست دارند بوجود میاره. درحالیکه فقط یک تا دو درصد مردم واقعا قمار بازند
o سوم مساله نوعی رقابت است که هدف بردن نیست. بلکه از خود بهترین را درآوردن است
o چهارم تغییرات حسی و احساسی را در حظ و کیف ایجاد میکنه

• مرحله بالاتر از شادی لذت و حظ و کیف، مرحله خشنودی و خرسندی که رضایت را به همراه رشد و کمال با خودش داره و شامل زمینه های اخلاقی و انسانی میشود.

41. تفریح بازی و سرگرمی

• کودک انسانی و حتی بسیاری از حیوانات از طریق بازی می آموزند و ارتباط برقرار میکنند و انسان یا حیوان میشوند.
• اصولا تفریح بازی و راحت و استراحت در کل طبیعت حاکم است. متاسفانه بسیاری از ما اینها را یک چیز زائد میدانیم و یا احتمالا اونو جمع میکنیم یک جایی .
• ما هر ۴۸ ساعت یکدفعه باید زمان و شرایط ویژه ای را برای شادی و تفریح و لذت و رضایت و سرگرمی خودمون فراهم کنیم نه اینکه یک سال کار کنیم بعد یک ماه بخواهیم مرخصی برویم یا برخی اوقات ۴۰ سال کار کنیم و دلمون به این خوش باشه در سن ۷۰ یا ۸۰ سالگی راه می افتیم و از همه جهان لذت میبریم. درصورتیکه شما در این سن و سال اصلا حس و احساسی ندارید . نه چشمتون میبینه نه گوشتون میشنوه . نه خیلی تفاوت میکنه که این غذا یا اون غذا را بخورید یا این منظره یا اون منظره رو ببینید که بخواهید ازش لذت ببرید.
• ۲۰ سال اول عمر که با توجه به مساله گذشت زمان آنقدر آهسته است که از نظر احساس درونی مساوی ۶۰ سال بعد از آن است. پس اینکه فقط به فرزندانتون بگویید وظیفه و کار شما و تنها چیزی که باید بهش توجه بکنید درس خوندنه یک فاجعه است . به همین دلیله امیدوارم بچه ها رو به مدرسه ای نبرید که صبح انها را میبرند و بعدالظهر به شما تحویل میدهند . اون هم با ۵ یا ۶ ساعت تکلیف خانگی و از اونها یک حمال و کارخانه درست میکنیم. که کار و خانه و خواب میشوند. در حالیکه ما به این دنیا اومدیم اول زندگی کنیم. بعد به ما گفتند در عین حال باید کار هم بکنی. و بیاموزی تا کار بهتری داشته باشی.
• نتیجتا ۸ ساعت خواب و استراحت و ۸ ساعت کار و ۸ ساعت دیگر زندگی کردن معنا دارد . ما قرار نیست فقط زنده باشیم بلکه قرار است زندگی کنیم.

42. تخیل و آرزو

• ما قرار است هدف داشته باشیم و انسان به هدفهاش میرسه و به آرزوهاش نمیرسه
• ولی ما قرار است آنچه را که میخواهیم اول آرزو کنیم و بعد تخیل و تصور کنیم.
• وقتیکه ما بخواهیم کامپیوتر مغز ما به گونه ای حرکت کنه که منو و شما رو به چیزی برسونه، یکی از بهترین و موثرترین کار ها اینست که هرشب قبل خواب یک تا حداکثر ۲ دقیقه خود را در اون جایگاهی ببینیم که اون کاری رو که میخواهیم داشته باشیم یا به جایی که میخواهیم برسیم داره اتفاق می افته و این کار را دقیقا صبح به مجرد بیداری هم انجام بدهیم
• مغز دستورالعمل خودشو میگیره. البته این کار قوانین طبیعت را عوض نمیکنه. بلکه درون بدن من برنامه ریزی دیگری میشه. و این موضوع را نباید با موضوع فیلم و کتاب راز که بسیار پر از دروغ و حقه بازی است اشتباه گرفت یا نباید با شعار بسیار خطرناک اکثر معتادان که میگویند خواستن توانستن است یکی گرفته شود . من هنوز آدم معتادی ندیدم که باور به این نداشته باشه که خواستن توانستن است و این معتاد مثلا چهل ساله که باور داره هر وقت که بخواهد میتواند خود را از این اعتیاد نجات بدهد . چون چهل سال است که باور به توانایی خود دارد سبب شده که فعلا نخواهد در حالیکه اگر به این نتیجه برسه که نمیتونه ترک کنه و این کار مشکله، اونوقت هست که قدمی برمی داره.
به همین جهت است که در ۱۲ گام که نقش بسیار مهمی در رفع اعتیاد بسیاری از مردم داشته، پذیرفتن این است که من چنین هستم و خودم به تنهایی از عهده رفع این مساله بر نمی آیم .
لذا اگر شما به یکی از این جلسات ۱۲ گام بروید میبینید که یک نفر بلند میشود و میگوید من یک الکلی هستم .اما چهل سال است که لب به مشروب نزدم. اما چون در ۲۰ سالگی میخورده هنوز خودشو الکلی میدونه. و میدونه که حتی اگر یکبار و فقط یکبار دیگه لب به مشروب بزنه در معرض این خطر است که دوباره شروع به مصرف الکل بکند.
لذا یک الکلی وقتی در ترک است صبح که بلند میشود میگوید فقط همین امروز لب به مشروب نمیزنم و اگر ازش بپرسید که فردا و پس فردا چی؟ میگوید این سوال و مساله نیست و این یکی از دلائل موفقیت این سیستم بوده است.
• لذا موضوع تخیل و آرزو و تصور را نباید با اعتقادات افراد فریبکار و حقه باز و باورهای عجیب و غریب و ادعاهایی مبنی بر وجود نیروهای عجیب و غریب اشتباه گرفت.

43. زندگی فردی و شخصی و زندگی اجتماعی و جمعی

• افراد موفق از یک زندگی فردی و شخصی نسبتا خوب و درست ومتعادلی برخوردارند.
• افراد موفق زندگی اجتماعی و جمعی خوب و نسبتا پذیرفته شده ای دارند که با وجودیکه ممکنه زیر نورافکن یا میکروسکوپ باشند، اون قدرها چیز عجیب غریبی که با متوسط مردم شباهتی نداره ندارند و البته به عنوان نجات دهنده یا به عنوان قهرمان ظاهر نمیشوند. بلکه به عنوان یک انسان معمولی مانند بقیه انسانها در برخی جاها نقش مدیریت و یا در برخی جاهای دیگر نقش پیرو را دارند.

44. تحقق خود

• انسان مانند دانه ای است که باید به درخت تبدیل شود و میوه بدهد و متاسفانه فقط ۲ درصد مردم به اون کمال میرسند و ۸۰ درصد در میانه راه در یک جایی متوقف میشوند و ۱۸ درصدی هم حتی از زیر خاک بیرون نمی آیند.
• مساله آدم موفق که با موضوع خوشبختی و سلامت فیزیکی و روانی همراه است، با مساله اصلی و اساسی رشد و توسعه و تکامل همراه است
• مساله خود شدن یعنی هر کسی همه استعدادها تواناییها و قابلیتها و امکاناتی که داره به کمال خودش برسونه طبیعی است که در تمام زمینه ها شاید عمر اونقدر اجازه نده، ولی در موارد مهم بتونه به نوع تکمیل و نه کامل خودش نزدیک بشه. در حیوانات چنین نیست از هر ۱۰۰ سلول سگ و گربه ای که به این دنیا می آید و نسبتا سالم است وقتی در شرایط نسبتا عادی قرار بگیره بیش از ۹۵ تای ان به سگ و گربه تکمیل خودش میشه و در گیاهان نیز چنین است در حالیکه این درصد در انسان به ۲ درصد میرسد.
• یک دلیلش مساله پیچیده بودن موضوع انسان و تضاد و تعارضی است که در انسان است زیرا که انسان از یکطرف نهایت شب است و از طرف دیگر بدایت روز  و در هیچ موجود دیگری این همه تضاد وجود ندارد
• دوم عامل پرورش و تعلیم و تربیت است که در طول تاریخ ترس و تنبیه و کنترل بوده و بعدا محیط آموزشی بوده که این وضعیت رو بدتر کرده  و سپس نظام اجتماعی با نظام باورها و اعتقاداتش و یا نظام سیاسی یا نظام قانونی بوده اند که هر زمان که توانسته اند پرو بال ما را کنده اند.
• یادگرفتن و تغییر بینهایت مهم و اساسی و لازمه ولی ولی ولی کافی نیست . بعد از اون باید به دنبال خلق ،افرینش، تولید یک اثر از خودمون هم باشیم.

45. موفقیت

• در مطالعات علمی ۲ هدف اصلی و اساسی برای انسان قائلند
o -سلامت فیزیکی و روانی
o -خوشبختی .
به نظر میرسه بقیه چیزها وسیله ای برای رسیدن به این ۲ هدف هستند و هدف نامیده نمیشوند.

• موفقیت بیش از هرچیزی داشتن یک چیز است مثل پول، قدرت، مدرک، و خیلی از اوقات به معنی بودن و شدن و ماندن است 
لذا برای تعریفش ما دچار اشکال میشویم . ولی به هرحال موفقیت وقتی معنا پیدا میکند که در چارچوب ۲ هدف بالا باشد. یعنی هیچ کس نمیتونه سلامت روانی و فیزیکی و خوشبختی را هزینه کند و بگوید من موفق شده ام . بلکه در اینجا اسمش بردن یا نباختن یا بازنده کردن دیگری است.
لذا اگر من میلیونر شدم و خانواده ام از هم پاچیده و یا سلامتیم رو از دست دادم، من موفق نیستم بلکه برنده ام.