مهر طلب

مهر طلبی

Love-thirst Personality

 

وقتی کودک آنطور که هست پذیرفته نشد
و زیر بار خواسته های عصبی دیگران قرار گرفت،
از مهر اصیل و حمایت و اعتماد اطرافیان بی بهره  میماند،
دچار اضطراب اساسی می شود ،
و روشهائی را برای غلبه بر اضطراب و جلب توجه دیگران اتخاذ می کند.

چه عواملی باعث این انتخاب می شود:

1. هوش و استعداد کودک

2. نوع رفتار اطرافیان

3. فرهنگ خانوادگی و اجتماعی

دلایل و عوامل مهر طلبی

مهر طلبی

دلایل و عوامل رشد مهر طلبی

1. وجود حالت تحت الحمایگی که او را مجبور ساخته به کسی تکیه کند. • مادری که تنها توجه و علاقه اش به فرزندش معطوف است . • دختری که برای جلب رضایت مادر سراپا تسلیم و مطیع برادرش شود.

2. وجود رابطه ناپایدار و متزلزل در بین افراد خانواده. • بچه ها دچار احساس نا امنی شده و به مهرطلبی و چسبیدن به یکی از افراد خانواده متوسل می شوند.

3. بعضی از والدین و بخصوص مادرها بدلیل عصبیت خود سعی در ایجاد احساس گناه و تقصیر در بچه ها می کنند.

4. وقتی که پدر و مادر بطور ضمنی و یا صریح به بچه ها حالی می کنند که وقتی دوست داشتنی و مورد علاقه هستند که حرف پدر و مادر را چشم بسته و بی چون و چرا اطاعت و تحسین کنند.

• بچه نیاز دارد در مقابل زورگوئی های پدر و مادر طغیان و اعتراض کند. ولی ترس از دست دادن مهرشان و برای جلب مهرشان این نیازها را در خودش سرکوب می کند. روح پرخاشگری و جنگجوئی را در خود خفه می کند و بر میل عصبانیت خود دهنه میزند. هروقت احساس خشم کند، خشم خود را فرو خورده و تبدیل به انباری از خشم فروخورده می شود. اگر می خواهی دوست داشتنی و در امان باشی و آزار نبینی چاره ای جز تسلیم و رضا و جلب و حمایت بزرگترها نداری.

خصوصیتهای مهر طلب

مهر طلبی

خصوصیتهای افراد مهر طلب

1. خصوصیتهائی که مهرطلب دوست ندارد و در خود سرکوب می کند:

• اینکه از هر لحاظ از دیگران بهتر باشد.

• از تحسین و تمجید دیگران دچار تشویش و اضطراب شود.

• احساس نخوت و بزرگی و افتخار کند.

• از اقدام به کارهای جاه طلبانه که او را بارز می کند پرهیز می کند .

• میل به برتری و تسلط و خصومت ورزیدن

2. خصوصیاتی که مهر طلب دوست دارد و در خود می پروراند

• مطیع و زیر دست دیگران باشد.

• به دیگران تکیه کند و به هر وسیله ممکن آنها را خوشحال و راضی نگه دارد.

• در احساس یاس و ناامیدی و بیچارگی خود مبالغه می کند. مثل غر زدن و مخالفت دائمی از بدی شرایط.

• نیازمند کمک، حمایت و عشق اتکائی است.

• در رابطه عاشقانه خود را تسلیم و منقاد طرف می نماید.

• خود را در طرف مقابل حل می کند.

• یک عاشق پاک باخته و از خود گذشته می شود.

احساسات مهر طلب

مهر طلبی

احساسات مهر طلب

1) احساس قصور و عجز دائمی
بدلیل فاصله زیادی که بین خود تحقیر شده و خود ایده آلش می بیند.

2) احساس گناه همیشگی
حس خفت و عناد بخود دارد و آنرا بصورت منفی تعکیس می کند. یعنی فکر می کند که دیگران او را تحقیر و نکوهش می کنند و گناهکار میدانند.

3) احساس اجحاف شدید.
دائم از خواسته ها و منافع خود برای جلب مهر دیگران می گذرد . دائم احساس اجحاف می کند و آنرا تلنبار می کند.

4) عدم امنیت و نیاز به اتکاء
وقتی نقطه اتکاء از بین برود، فرو می پاشد.

عملکرد مهر طلب

مهر طلبی

روش عملکرد مهر طلب

1. خود را نالایق تر از آن می داند که به فکر بهبود زندگی و منافع خود باشد.

2. جنبه های برتری طلبانه و خصمانه وجود خود را پنهان می کند. در پشت ظاهر پر مهر و عشق و راُفتش تمایلات شدید عناد آمیز و خصمانه و برتری طلبانه نهفته است.

3. از هر رقابت و ورزشی فراری است. اگر در رقابتی شرکت کرد، به محض نزدیک شدن به برد یا پیشرفت, ناخوداگاه خود را می بازاند .

4. در تخیل محاسن خود را تبدیل به عیب میکند تا خود را از هیچ نظر برتر نبیند .

5. خواست های به حق، معقول و منطقی خود را عذر خواهانه در خواست میکند چون خود را در خور آن نمیداند.

6. اگر مهر طلبی اش شدید باشد از طرح درخواست خود طفره میرود و منصرف میشود .

7. از موفقیتهایش لذت نمیبرد و آنها را اتفاقی و خارج از عوامل درونی و توانائیهای خودش میداند .

8. موفقیت هایش او را دچار اضطراب میکند. برای همین قبل از رسیدن به توفیق اسباب شکست خود را فراهم میکند تا مضطرب نشود .

9. از انجام کارهای برجسته و تحسین برانگیز فرار میکند .

10. از رفتار متشخصانه دوری میکند. مثل جوانی که آرزو داشت پاپیون بزند ولی این کار را بخودش نمی دید و آن را نوعی پز دادن می پنداشت.

11. ژست هایش در حد پائین و نوکر مآبانه است و یا فروتنانه و بحالت تحقیر .

12. باور ندارد که خودش به تنهائی از عهده کارها و اداره زندگیش بر بیاید.

13. از اینکه دیگران دعوتش را بپذیرند تعجب میکند و خود را قابل نمیداند.

14. باور ندارد که دختری یا پسری از او خوشش بیاید. و اگر این اتفاق بیفتد سخت دل میبازد و اصلا به این فکر نمیکند که آیا این فرد به درد او و زندگیش میخورد یا نه .

15. قدرت اظهار نظر ندارد. اگر اظهار نظر کند و دیگران مخالفت و انتقاد کنند سریع از نظر خود برمیگردد و حالت ابن الوقتی و حزب بادی پیدا میکند.

16. از ابراز وجود متشخصانه گریزان است. حتی با آهنگ متین و محکم به مستخدم خود نمیتواند دستور و فرمان دهد بلکه حرفها و خواسته هایش را ملتمسانه و عاجزانه میگوید.

17. فضائل و محاسن خود را که بفهمی نفهمی عقلا تشخیص میدهد. قلبا احساس نمیکند و جرات اینکه خودش مستقیم و صریح درباره آنها حرف بزند ندارد و میگوید :• رفقا به من لطف دارند و از نوشته های من تعریف میکنند .• دیگران میگویند من دختر جذاب و تودل بروئی هستم .• بنده خیلی سخاوتمند نیستم ولی دوستان لطف دارند و مرا سخاوتمند میدانند .• معلم میگوید من خیلی باهوشم ولی اشتباه میکند.

18. برای وقت و پولی که در میآورد هیچ ارزشی قائل نیست .• وقتش در اختیار اوامر دیگران است .• پولش را مسرفانه خرج دیگران میکند تا بگویند که او سخاوتمند است .• چه در امور مادی و بیرونی و چه در زمینه های احساساتی و روانی و درونی، زندگی محدودی برای خودش درست میکند . • اگر پایش را از این محدوده بیرون بگذارد مثل این است که گناه کبیره مرتکب شده باشد و یا نقض تابو کرده باشد ( تابوی پز و پیشرفت و پرخاش ) و دچار اضطراب و وحشت میشود .

19. در خودشناسی و روان کاوی کُند عمل میکند چون به نفع اوست و مایه رشدش میشود و چه بسا که بسیار بارز و شکوفا شود .

20. وقتش را صرف خودش نمیکند . • نه برای تحصیل و پیشرفت • نه تفریحی که دوست دارد • نه استراحت و ورزش • نه خودشناسی و خودکاوی • مگر اینکه در شرايط بدی قرار گیرد ویا مجبور شود.

21. از خودشناسی عمیق فراری است چون لازمه آن کار کردن و کنار گذاردن بعضی عادتهای مهرطلبانه است : • از هرچه رنگ خودخواهی داشته باشد اجتناب می ورزد • هر گونه لذت و تفریح مجاز و معقول را به تنهائی نوعی خودخواهی می داند و از آن بتنهائی لذت نمی برد. • برای خودش نباید پول خرج کند. • به نظم و ترتیب دادن به زندگیش علاقه ای ندارد • کوشش زیادی می کند که وسیله آشنائی کسی را با دیگری فراهم کند • از حق کسی دفاع کند • برای کسی کار پیدا کند. • ولی هیچیک از این کارها را برای خودش نمی کند پس دست و پا بسته و کم تحرک میشود.

22. بدلیل شرایط روحی خود، زیر بار تعدی و اجحاف دیگران میرود. احساس عناد، خصومت و اجحاف شدیدی درش ایجاد میشود. ولی این عناد را بروز نمی دهد و مثل آتش زیر خاكستر آنرا حفظ می کند. مگر در مواقعی که کاسه صبرش لبریز شده و حالت انفجاری و پرخاش پیدا کند و عکس العمل شدید نشان میدهد.

23. لباس خوب نمی پوشد. مگر بخاطر دیگران

24. میهمانی نمی رود مگر بخاطر دیگران.

25. جرات و جسارت دعوا و مجادله ندارد.

26. دست و پای بسیاری از احساسات و نیروهای مثبت و فعالش را بسته و قدرت جنبیدن ندارد. چون اگر غیر از این باشد دچار تضاد میشود. تضاد با برتری طلبی هایش.

27. جرات ابراز صریح اینکه ازچیزی، شخصی و عقیده ای خوشش می آید یا نمی آید را ندارد.

28. خواسته های خود را با صراحت و علنی مطرح نمی کند.

29. جرات انتقاد، تقبیح، سرزنش و متهم ساختن دیگران را ولو به جا ندارد، حتی به شوخی.

30. اگر رفتاری برتری طلبانه مثل خشم , تحکم و بلندپروازی از خود نشان دهد خود را به شدت ملامت و تحقیر و تخفیف می کند چون نقض تابو و گناه کبیره کرده است.

31. ترس از تخطئه و مسخره شدن دارد.

مهرطلب، ادب یا بیماری

مهرطلبی

ادب یا بیماری مهرطلبی؟

برخی از روانشناسان ایرانی: آنچه در ایران ادب نامیده می شود، چیزی نیست جز یک بیماری روانی به نام مهرطلبی.

آنان ریشۀ بسیاری از ناهنجاریهای ایران کنونی برای نمونه:• دروغگویی، • مدرک پرستی، • دورویی و دورنگی را نهفته در بیماری مهرطلبی می دانند.

“دستم نمک ندارد .  بلاخره دستمزدم را داد ،  به هرکس خوبی می کنم بدی می بینم ،‌  چقدر مردم نمک نشناسند. من که همه عمرم را برای شوهرم فدا کردم چرا برایم احترام قائل نیست و قصد ترک مرا دارد ؟‍ تمام کارهایم عقب افتاده و روی هم انباشته شده… احساس خستگی و سستی می کنم .”

در محافل عمومی اینگونه صحبتها زیاد به گوش می رسد. در فرهنگ ایرانی پشت تعارفات زیاد، گاه رفتار ریاکارانه است و در بین ایرانیان غیبت عادتی است بسیار مشهود .

آیا تا به حال فکر کرده اید چرا در فرهنگ ما مرغ همسایه غاز است ؟

علت چیست ؟

متأسفانه در جامعه ایرانی گروه کثیری از افراد اینگونه رفتار می کنند که یکی از دلایل روانشناسانۀ آن بیماری به نام «‌ مهرطلبی » است.

مهرطلبی چیست ؟

1. بارزترین و آشکارترین احتیاجات شخص مهرطلب این است که عطش فوق العاده شدیدی برای جلب محبت و تصویب و رضایت دیگران دارد.

2. هرطور که هست باید کاری بکند که دیگران رفتار و گفتارش را بپسندند و تأیید کنند.

3. .تشنه تصویب ، حمایت و مساعدت یک عده افراد حامی است .

4. از هیچ کوچکی و از خودگذشتگی فرو گذار نیست. نوکرم ، چاکرم ، کوچیکم ، حقیرم … زیاد می شنویم. تا به هر وسیله ای که ممکن است حمایت و محبت آنها را جلب کند .

5. درست است اگر بگویید همه کس از جلب محبت و تصمیم دیگران خوشش می آید ولی بین خوش آمدن و تشنه و بی تاب چیزی بودن فرق است . انسان ممکن است از انجام کاری یا داشتن چیزی لذت ببرد و خوشحال شود ، این کاملاً طبیعی است ولی در صورت عدم انجام آن یا نداشتن آن دچار ناراحتی و عذاب شود ، رفتاری نادرست است. تا جائیکه شخص را درمانده و مشوش می کند .

6. برای اینکه بفهمیم فلان تمایل طبیعی است یا بیمارگونه باید سه نکته را در نظر بگیریم :

• شرط اول :
آیا انجام این میل برای ما اجباری است یا اختیاری ؟ به طور مثال اگر به طور مسلم می بینید که یک دوستی، آسیب رسان است،
آیا می توانید بدون رنج زیاد او را ترک کنید ؟ یا اینکه بی اراده هستید بارها تصمیم می گیرید و قول خود را می شکنید .

• شرط دوم :
جلب محبت و توجه تنها در مورد موضوع مخصوص یا فرد به خصوص مطرح نیست ، خانمی را در نظر بگیرید که دچار وسواس مهرطلبی است ، محتاج جلب محبت هرکس که با او تماس پیدا می کند است ، این رفتار فرد مهرطلب را نمی توان حمل بر بی وفایی به دیگران یا بی بند و باری قلمداد کرد بلکه تنها به خاطر جلب محبت و توجه اطرافیان می باشد .

• شرط سوم :
آیا عدم انجام کاری که رضایت اطرافیان را حاصل می کند تشویش ، اضطراب یا خشم و یأس زیادی ایجاد می کند . گاه خود شخص هم متوجه نیست ولی به اشکال مختلف آن را بروز می دهد .

مشخصات بارز افراد مهرطلب :

فرد مهرطلب با میل و رغبت زیاد چندین روز وقتش را برای همسایه مریض خود صرف می کند ولی مکرر همین شخص خودش احتیاج به پزشک دارد و مدتهاست از سردرد می نالد ، معذالک هر روز اهمال می کند.

دوستی دارم که سقف خانه اش چکه می کند و مدتهاست که این تعمیر کوچک را به تأخیر انداخته. ولی در عوض هر روز مثل یک مقاطع کار وظیفه شناس به کار بنایی برادرزاده اش میپردازد. و مجاناً وقت خود را برای رسیدن به ساختمان و کارهای دیگر صرف می کند . رسیدگی به امور مردم اخلاقی و با ارزش است ولی چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. در اینجا منظور رفتار بیمارگونه است که شخص مهرطلب احساس گناه می کند. غالباً‌ دلش به دنبال کاری که منحصراً به نفع خودش باشد نمی رود و باطناً آن را گناهی عظیم و یک نوع خودخواهی قابل ملامتی می پندارد و خود به خود از آن عمل دوری می کند .

تنبلی ، تحمل و قناعت مبالغه آمیز غالب ایرانیان از همین است . اکثریت مردم ما از تیپ مهرطلب هستند. و هر نفع شخصی را ( ولو مشروع و کاملاً به حق و ضروری باشد )‌ برای شخص خودش خودخواهی می پندارد یا با اکراه به دنبالش می رود یا آن کار برای خاطر قوم و خویش یا دوستی باید انجام میدهد . بنابراین انرژی و فعالیتش در انجام آن کار چند برابر می شود .

افراد مهرطلب ارزش و احترامی برای خود قائل نیستند. به عنوان مثال عده ای از خانمهای ایرانی اگر در منزل تنها باشند حاضر به پخت غذای دلخواه و یا تهیه سالاد برای خود نیستند و این رفتار را حسن اخلاق پنداشته و دلیل خودخواه نبودن خود می دانند و عقیده دارند تنها خود را وقف خانواده و دیگران کرده اند .

از طرفی دیگر فرد مهر طلب توان گفتن « نه » و قدرت مخالفت را ندارد ، به طور مثال در جمع دوستان براحتی می توان اینگونه افراد را سیگاری و معتاد نمود و به هر انحرافی کشاند . زیرا تصور می کند اگر خلاف میل اطرافیان عمل کند احساس گناه در وی به وجود می آید و دیگر مورد توجه و محبت نیست و نمی تواند از حمایت و یاری آنها برخوردار باشد و بالاجبار موافقت می کند .
سلامت خود ، پول خود ، وقت خود و امکانات خود را بدون میل باطنی در اختیار اطرافیان قرار می دهد و به دنبال آن دستخوش کشمکش درونی با خود می شود و دائماً خود را سرزنش میکند که چرا اینقدر ضعیف عمل می کند و از شدت فشار اگر هم مخالفت خود را ابراز کند. باز خود را سرزنش می کند که چرا گستاخی کرده است و طرف مقابل را آزرده خاطر نموده و مورد بی مهری آنها قرار خواهد گرفت و طبیعتاً در چنین شرایطی در خود احساس خستگی و سستی می نماید . در صورتی که اینگونه نیست .

اکثراً افراد ، جذب کسانی می شوند که از عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و برای خود ارزش و احترام زیادی قائل هستند و در روابطشان با دیگران برخورد منطقی و معقول کاملاً مشهود است . در عین رفتاری دوستانه و مردم دار ،و مرز مشخصی برای حق و حقوق خود قائل هستند و در کمال ادب و احترام از انجام خواسته های غیرمنطقی و غیرمعقول حتی نزدیکترین فرد زندگیشان سرباز می زنند . گاه فرد مهرطلب به دلیل نیاز به « برتر و بهتر از دیگران نبودن »‌ و «‌ تحت تسلط و حمایت دیگران قرار گرفتن » گستره فعالیتش محدود است و از استعدادهایش به خوبی استفاده نمی کند.

فرد مهرطلب برای خود حقی قائل نیست و از مطالبه حق مسلم و مشروع خود شرم دارد . اگر هم بنا به احتیاج حق خود را مطالبه کند ، با نهایت عذرخواهی ، شرمندگی و احساس گناه ،‌
منتظر است که طرف او را خشن و بی ادب و قابل تحقیر شمارد .

یک دلیل عمده ای که از مهرطلبان به ظاهر تمجید و استقبال می شود این است که به دلیل عوارض مهرطلبی حقوق زیادی برای خود قائل نیستند و مستعد تحمل هرگونه تحمیلی میباشند
و به راحتی زیر بار زور و فشار دیگران می روند که مورد سوء استفاده زیاد قرار می گیرند . که در جامعه جزء محاسن اخلاقی قلمداد شده و ایرانیان را به عنوان افرادی صبور ، متواضع ،  محجوب ، و فداکار معرفی می کنند . در صورتیکه شاعر می گوید. تواضع گرچه نیک است ،‌ اجر بیکران دارد    نشاید کرد با هرکس ، که هیبت را زیان دارد

مشخصه دیگر اینکه ، فرد مهرطلب به دلیل عدم جرأت ابراز وجود و مخالفت و حتی گرفتن حق خود معذالک صفاتی را که باطناً طالب است و خود ندارد ، یعنی صفات قدرت طلبی را و قلدری را قلباً ستایش می کند و در اینگونه گروهها طبیعتاً مردم به هرکس قلدرتر و متعدی تر باشد بیشتر احترام می گذارند و او را آقا تر می خوانند اینگونه روحیه خسارات فراوانی به کشور وارد آورده است . صائب می گوید : هرکه تیغ مدارش کجی و خونریزی است     خلق عالم همه گویند که جوهر دارد !

انفجار عاطفی :

از طرفی دیگر اینگونه افراد به دلیل اینکه شرایط ناخواسته زیادی را در طی زمان تحمل می کنند. بسیار حساس می شوند و با وجود ظاهری آرام در برخورد با مسائل پیش پا افتاده گاه شدت عصبانیت آنها تناسب منطقی نداشته و فرد دچار انفجار عاطفی می گردد و خشونت زیادی از خود نشان می دهد که باعث شرمندگی فرد و آزردگی اطرافیان می شود .

خصوصیت دیگر فرد مهرطلب این است که قدرت مقاومت و مبارزه و خصومت علنی در او سلب می شود ، البته نباید تصور کرد که مهر طلب اساس رویه اش مبنی بر مهربانی و جلب مهربانی است و دلش از عناد و کینه و خصومت مصفی است . نه اینطور نیست . غالباً دیده می شود که در اعماق قلب این اشخاص، در مخازن مخفی و مستور روحیه آنها ، مقدار زیادی کینه و عداوت انباشته است که ابداً خود آنها از وجود آن خبر ندارند .

شخص مهرطلب طبیعتاً‌ از کشمکش و مجادله گریزان است ، بنابراین از هر حرفی یا عملی که مجادله ایجاد نماید احتراز می کند و نهایت کوشش را دارد که کینه و عنادش ظاهر نشود ‌، و به ظاهر اطرافیان را می بخشد و درصدد احقاق حق خود هم بر نمی آید و تنها وسیله بروز احساسات واقعی او در پشت سر و غیبت می باشد. به جای اینکه مسائل و اختلافات افراد با عکس العمل مناسب و منطقی آن هم در زمان مناسب ، برخورد و حل شود ، به شکل خود باقی می ماند و دائماً کینه و ناراحتی از یکدیگر روی هم انباشته می شود .

یا طرف مقابل تحمل شنیدن ندارد یا گوینده از مورد بی مهری قرار گرفتن نگران است . به طور مثال گروهی از خانمهای مهرطلب سالهای متمادی خود را مطیع و سازگار با همسرانشان نشان می دهند و دائماً حرف شنوی داشته تا مورد مهر و محبت همسر قرار گیرند ، بعد از گذشت سالها تحمل شرایط ناخواسته فرد یا باید رابطه را ترک کند یا با خوردن قرصهای مختلف سالهای بعد را به شکلی سپری نماید .

رفتار فرد مهرطلب به صورت محبتهای افراطی و سرویس دادنهای اضافی بروز می کند و متقابلاً‌ فرد مهرطلب بسیار شکننده و طالب دریافت قدرشناسی و محبت زیاد می باشد و چون خواسته اش غیرمنطقی است طبیعتاً‌ محبت دلخواه را دریافت نمی کند لذا باعث آزار خود و اطرافیان است .
بی مورد نیست که می گویند : هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند

در بحث با اشخاص صاحب مقام ، غالباً‌ طابع نظر آنها می شوند و عقیده خود را ولو صد در صد صحیح باشد ، بر خلاف عقیده طرف ابراز نمی کند. این نوع روحیه نیز خسارات فراوانی به کشور ما وارد آورده زیرا اشخاص مقتدری که تصمیماتشان در سرنوشت مردم تأثیر زیاد دارد ولو اینکه طالب راهنمایی صحیح هم باشند ، غالباً‌ دچار گمراهی تصدیقهای مهرطلبان متملق می گردند. حال چرا مرغ همسایه در فرهنگ ایرانی غاز است ؟

فرد مهرطلب طبعاً‌ خود را کوچکتر و حقیرتر از دیگران می بیند و هرچه خودش دارد از مال دیگران پست تر می شمارد ، دائماً دلیل برای خود می تراشد تا خود را حقیرتر و قابل ملامت بخواند
و از حقارت خود رنج برد و نسبت به دیگری بخل بورزد .

فرد مهرطلب تصویری که از خود ساخته شامل این صفات است:

• فداکاری ،
• مساعدت ،
• نوعدوستی ،
• سخاوت ،
• عدالتخواهی ،
• درستکاری ،
• مهربانی ،
• مهمان نوازی ،
• احساساتی ،
• رنجوری ،‌
• متواضع ،
• عفو ، و اغماض به تعدی و ظلم دیگران ،
• در عشق فدائی و قربانی . . .

لازم به ذکر است که ریشه این بیماری را می توان در اثر تحقیر زیاد ، عزت نفس پائین و کمبود محبت از تولد تا بزرگسالی دانست به خصوص جو عاطفی و خانوادگی و شیوه تربیتی به کار گرفته شده در خانواده فرد ؛‌ و برای درمان آن فرد در ابتدا باید به شناخت این خصوصیات مبادرت ورزد و بعد همانطور که در طی زمان شکل گرفته است در طی زمان نیز در جهت رفع آنها برآید

فرق مهربان و مهرطلب

تفاوت بین مهربان و مهرطلب

NICE Person – KIND Person

تفاوت ميان مهربان و مهرطلب، فرق بين روز و شب، عشق و ترس، خوددوست و خودشيفته، قوی و ضعيف، فرشته و شيطان، شيك پوش و ساده پوش، صادق و رياكار، امين و نيازمند، ساده و پيچيده، …. است.

1. تفاوت بین مهرطلبی و مهربانی، تفاوت بین شب و روز است.

2. مهربانی در عشق ریشه دارد. مهرطلبی در ترس ریشه دارد.

3. مهرطلب رفتار خود را مطابق با جامعه تطبیق میدهد. فرد مهربان لزوما در مورد اینکه جامعه چگونه فکر می کند اهمیتی نمیدهد. مهربانی ریشه در عشق دارد.

4. مهرطلب در خود متمرکز است. او کاری می کند که تحسین شود. فرد مهربان بر دیگران متمرکز است. مهربان آگاهانه می خواهد درد و رنج زندگی همه را از بین ببرد.

5. مهربان قوی است. مهرطلب ضعیف است.

6. مهربان فداکار است. مهرطلب خودخواه است.

7. مهربان احساس همدلی می کند. مهرطلب خودشیفته است.

8. مهربان خوشحال است. مهرطلب خوشبختی را نمیداند.

9. مهرطلبی خطرناک ترین اختراع شیطان است.

10. مهرطلبی از تمایلات خودخواهانه برای منافع شخصی ناشی می شود. مهربانی ناشی از غریزه اصلی بشر برای حمایت از زندگی و مخالفت با مرگ است.

11. مهرطلب به افراد قدرتمند کمک می کند. مهربان به افراد ناتوان، کودکان، و حیوانات کمک می کند.

12. مهرطلب با صدای بلند و آشکارا کمک می کند. مهربان ساکت و آرام کمک می کند.

13. مهرطلب تنهایی را دوست ندارد. مهربان هم تنهایی و هم با دیگران بودن را دوست دارد.

14. مهرطلب از رویارویی و مبارزه اجتناب میکند .مهربان از بیگناه محافظت میکند.

15. مهرطلب چاپلوس است .مهربان صادق است.

16. مهرطلب دنبال تحسین است. مهربان بی تفاوت به تایید سایرین است.

17. مهرطلب مواظب تصویر بیرونی خود است. چگونه تصویر شدن مهربان واقعا برایش مهم نیست.

18. مهرطلب نیازمند است. مهربان ایمن و با اعتماد به نفس است.

19. مهرطلب نیاز به رابطه دارد اما اغلب تنهاست. مهربان تجرد را دوست دارد، اما اغلب در یک رابطه است.

20. مهرطلب پیچیده است. مهربان ساده است.

60 خصیصه افراد مهر طلب، نظر هلاکویی

خصایص افراد مهر طلب

دکتر هلاکویی

1. نیازی که همیشه به تایید دیگران دارد، لباس من چطوره، غذای من چه طوره،.. اگر کسی راجع به لباس شما حرفی نزد، شک می کنید که آیا درست پوشیده اید یا نه.

2. از قبول و رد درخواست دیگران ناراحت و ناراضی است و “نه” نمی گوید. اگر قبول کند ناراحت است و اگر نه بگوید، بعد عذاب وجدان می گیرد.

3. از مطالبه حق خود رنج می کشد! از تقاضای پس گرفتن پولی که قرض داده شده ناراحت است.

4. از مقاومت آشکار دوری میکند. ممکن است پای تلفن چیزی بگوید، حتما پشت سرتان راحت حرف می زند، ولی چهره به چهره که می شود توان مقاومت ندارد. “آدم برای خودش دشمن درست نمی کند” در زمینه خراب کردن مردم و غیبت بی نظیر است.

5. به راحتی اظهار عقیده نمی کند. با ابهام حرف میزند و سریعا نظر خود را عوض می کند. حرفی نمی زند که شما مخالفش باشید.

6. توهین را تحمل می کند. فکر می کند دوستانه است. ولی وقتی به مسخره به او میخندند شب نمی تواند بخوابد.

7. همه کارها را برای جلب محبت می کند. با هرکسی از چیزهایی که دارد به عنوان جذابیتهای او حرف میزند. مثلا کسی رنگ پوستش سیاه است، از پوست سیاه تعریف می کند؛ میخواهد او را خوب بدانند و دوستش بدارند. (98% مردم در دنیا 98% موارد بهترین کاری که می توانند بکنند، می کنند؛ همه خوب هستند و هیچ کسی حق ندارد کسی را بد بداند.)

8. آدم حسی و احساسی است. اغلب به همه می خواهد غذا بدهد، …؛ اگر به کسی 2 بار گفتید بفرمایید و به او 1 بار، از شما ناراحت می شود.

9. مهر و کین را با هم دارد. روابطش اینگونه است. 30 سال است با شما دوست است، شما را مهمانی دعوت نمی کند، با شما دشمن می شود. “پدر مادر که به بچه التماس می کنند که با این ازدواج نکن، ….، لیاقت تو همین است، سرت به سنگ بخورد، برو با همان ازدواج کن!” تمام زندگی اش با مهر و کین همراه است.

10. غصه خور و غمگین. همیشه داستان دارد. “نمیداند از کجا شروع کند، از بچه بگم، از همسر بگم …”

11. همیشه نا امید و مایوس است. همیشه می گوید سعی میکنم، ولی نا امید و مایوس است. با وجودی که وضع خوب است فکر می کند که وضع همیشه ممکن است بد شود.

12. بسیار پر توقع و پر انتظار است. “یه تلفنی می زدی، یه کارتی میفرستادی، از نظر احترام خوب بود”، “من دوهفته مریض بودم، کسی زنگ نزد حالم را بپرسد”. “یه تعارفی می کردی.”

13. باید دیگران را همیشه متنبه و پشیمان کند. “من فکر کردم مُردی”، دیر که آمدی، سردرد گرفتم؛ ….” شما را به غلط کردن می اندازد.

14. به این دنیا آمده تا نیاز دیگران را براورده کند. به زور به شما غذا می دهد، همیشه به دنبال انجام کارهای شما هستند.

15. برای خودش خسیس است، ام برای دیگران هدیه خوبی می خرند. در خصوص خودش محبتی نمی کند، ولی در خصوص دیگران دست و دلباز میشوند.

16. همیشه می خواهد بهتر باشد، نه برتر. مهربانتر، مومن تر، پاک تر، نجیب تر بودن را دوست دارد؛ اما با باهوشتر، پولدارتر بودن، خونه بهتری داشتن، مساله دارد. دوست دارد بدانید که به کسی کمک کرده است، ولی برتر بودن را دوست ندارد.

17. ملاک و معیار درست و غلط بودن، خوب/مفید یا بد/مضر بودن چیزی، قضاوت و حرف و نظر دیگران است. اگر کسی گفت غلط است، یا خوب است، نظرمان را تغییر می دهیم.

18. معمولا به گونه ای پنهان، حسود است. وقتی از کسی تعریف می شود، احساس خوبی ندارد.

19. احساس می کند از دیگران کمتر، پایین تر و حقیر تر است. (غلامم، خاکزادم، حقیرم، نوکرم، خاک پا هستم،…)

20. به واژة احترام اهمیت بسیار می دهد؛ پدر مادر یا فرد بزرگتر، هر کار غلط و هر حرف نادرستی می توانند انجام دهند! یا “اول اسم ما باشد، خودش زنگ زد، یک ماه قبل به ما بگویند.”

21. فرض او بر این است که فرمانبرداری و فرمانبری اساس کار است. (مثل ارتشی ها) دولا راست شدن و تحقیر خود، احساس مهمتر بودن به دیگران و احساس خواستنی بودن به خود می دهد.

22. وابسته است: 1-نیازهای خود را از طریق دیگران و نیازهای دیگران را می خواهد که برآورده کند. اگر کسی به شما وابسته است، شما نیز به آنها وابسته هستید. 2- احساس و اندیشه من از دیگران جدا نیست: اگر پدر چیزی را دوست دارد، من هم باید دوست داشته باشم.

23. احساس تقصیر و گناه: همیشه در همة ماجراها کسی گناهکار است؛ همیشه سرزنش متوجه کسی است: “ازدواج من تقصیر دایی من بود، اگر بچه من اینطور است چون او گفت به این کلاس برو”. خودش یا دیگران را گناهکار میداند.

24. عذر خواهی: همیشه در حال عذر خواهی است. حتی به خاطر کاری که دیگری کرده است. همیشه بدهکار دیگران و نگران قضاوت و نظر دیگران است. “ببخشید که من در مهمانی این طرف بودم و شما آن طرف”. پرسشهایش را با کلمة “ببخشید” شروع می کند.

25. فکر میکند که لذت خواستن، خودخواهی است؛ به دنبال لذت نیست. 3روز در مهمانی زحمت می کشد، و خودش چیزی نمی خورد. غذای بهتر را به دیگران می دهد، و بدتر را برای خود می گذارد. از برچسب خودخواهی بیزار است.

26. همیشه باید وجودش مفید باشد؛ هیچ جا نمی تواند لذت ببرد و راحت باشد. “کاری نباید بکنیم، ظرفی نباید بشوریم،….” همه جا باید نشان دهد که مفید است، با ارزش است، …

27. وجود پر از شرم و خجالت دارد؛ (شرم و خجالت یعنی من آدم بد و احمقی هستم) مفهوم گناه یعنی اینکه من آدم خوبی هستم که کار بدی کرده ام. پس عادات پنهانی دارد که بتواند با این شرم مقایسه کند. (معتادها همه خجالتی هستند.) مشروب و ماریجوانا و تریاک و مواد مخدر دیگر همین تاثیر را دارد و احساس بد فرد را از بین میبرند و اضطراب و شرم آنها را کنترل میکند.

28. موجود تنهایی است. (جدا یعنی بی او بودن، اما تنهایی یعنی بی کس بودن)؛ تنهایی یعنی: من بدم، تو بدی، رابطه بد است، و نتیجه رابطه بد است، و بهتر است از هم جدا باشیم.
بزرگترین دشمن تنهایی، ازدواج است، پس از ازدواج انسانها تنها تر می شوند. نسبت به فرزندان خود هم احساس خوبی ندارند. افرادی هستند که در مهمانی ها در گوشه ای می نشینند و در حال ارزیابی و تخیلات هستند.

29. از خودنمایی بدشان می آید. اگر بگویید مهندس است، بدش می آید. اگر تعریف کنید، به او بر می خورد؛ در حالی که در ته وجودش این تمجیدات را دوست دارد. ولی وقتی مجبور می شوند، در نهایت تمجید از خود می کنند و به دیگران نیش و کنایه می زنند.

30. مظلومیت را خیلی دوست دارد: وقتی که بتواند بگوید “من مظلومم، خیلی خوب است.” فرض و توهمی هم دارد که مظلومیت یعنی حقیقت و حقانیت. یعنی چون ظالم بد است، مظلوم خوب است و حقیقت با اوست. ولی مظلوم در بیشتر موارد از ظالم بدتر است چون به خود ظلم کرده است. تا وقتی که مظلوم داشته باشیم، ظالم حتما پیدا خواهد شد!

31. معتقد است که عاشق مردم است، ولی در جمله های دیگر خود می گویند که تشنه محبت هستند! دوستی با آدمها ایرادی ندارد، ولی عاشق مردم بودن بازی و حقه بازی است.

32. اهل تملق و چابلوسی و اغراق است؛ آماده برای فداکاری؛ اهل فحش و ناسزا هستند. و هیچ فرهنگی به اندازه ما فحش ندارد.

33. عضو حزب باد هستند؛ روی حرفهایشان نمی شود حساب کرد.

34. آماده است در بازی ها ببازد. مساله را برد و باخت می داند.

35. وقتی با شماست، به یاد دیگران است. “جای خواهرتون خالیه…” این یعنی، من کم هستم.

36. به شدت از خودش و از همه چیز ناراضی است؛ از درسی که خوانده، از بچه ای که آورده، از ازدواجی که کرده،…

37. عشق یعنی تسلیم کامل؛ هرچی تو بگی، هرچی تو بخوای من زیر پا می گذارم،…

38. معتقد به تحمل، گذشت و فداکاری است؛ یعنی من به کسی اجازه می دهم که کار بدی انجام دهد، اجاره دهم که خودش را بدتر کند، من بدتر شوم، به دیگران بدی کنم، …. از ضعف و ضعیفی لذت می برد. از مریضی کیف می کند. احساس می کند که ادم له و لورده، آدم خوبی است.

39. تکرار را دوست دارد؛ با این کار به آرامش می رسد. یک داستان را 200 بار برای شما تعریف می کند. از تغییر و تنوع بیزار است؛ شرایط بد شناخته شده را به شرایط خوب ناشناخته ترجیح میدهد. به دنبال تنوع و تکامل نیست. همیشه به دنبال شباهتها میرود و فکر می کند که کسی که شبیه اوست، ادم خوبی است. در شرایط نا مناسب می ماند.

40. برای دیگران زندگی می کند. من برای دیگران به اینجا آمده ام. برای براورده کردن نیاز دیگران آمده ایم. (خودمان را صغیر و حقیر می دانیم، یا خودمان را بایاتر می بینیم) از زندگی خود فرار می کند، خودش نیست. اگر فکر کند کسی انتظاری دارد از او، به دنبال آن است. مسئله آبرو را برای خود درست کرده: قضاوت مردم نادانی که اصلن او را نمی شناسند! نمی داند که 98% حرف مردم کوچکترین تاثیری در زندگی او ندارد.

41. با فردی که احساس میکند دیگران او را تایید نمی کنند، ازدواج نمی کند. من به خاطر شما با پدرتون ماندم، من به خاطر شما خرج خودم نکردم…!

42. بسیار مبادی آداب است: چگونه دعوت کند، تلفن کند، تبریک/تسلیت بگوید. در تسلیت بگوید که انشالله غم آخرتون باشه (نفر بعدی خودت باشی…).

43. ظاهرا آرام است، وجودش مثل سیر و سرکه می جوشد! در درون به هم ریخته است. و چون بیشتر مردم حال پریشان مردم را با ظاهر آرام دیگران مقایسه می کنند، فکر می کنند چقدر آنها آرام هستند و نمی دانند که آنها چقدر آرام هستند. آرامش خود را در توقف/سکون می بیند. از بیشتر نیروهایش در بیشتر زمینه ها استفاده نمی کند مگر برای نشان دادن خوبی و دوست داشتنی بودن خودش.

44. اهل تعارف است. از شما بدش می آید و طوری با تو برخورد می کند که انگار عاشق توست.

45. به موضوع قدر دانی/شناسی بسیار اهمیت می دهد. مثلا اگر مثلا صندلی جابجا کرده، می خواهد به گونه ای که البته بوی تظاهر و خودنمایی نداشته باشد، گفته بشه که این صندلی جابجا شده!

46. همیشه برای خودش و دیگران محدودیت ایجاد می کند، اینجا نشین، بیخودی انقدر سفر نرو، انقدر خوشگذرونی نکن، برگرد به گذشته ها، برای چی انقدر می خندین، مشقاتون رو چی کار کردین..! بسه دیگه، دوساعت کنار دریا زیاد است، بریم!! چقدر حرف میزنید! در صورتی که بچه سالم بچه ای است که بین 12 تا 22 سالگی، اقلا 5سالش را روزی 5 ساعت حرف بزند تا تناقضهای ذهنی خود را حل کند تا در زندگی گرفتار نباشند! بچه ها از پدر و مادر کمتر یاد می گیرند، باید کنار دوستان باشند تا از آنها رابطه برابر را یاد بگیرند.

47. اهل پیش داوریست، از قبل تصمیمش را گرفته. اهل قضاوت است، حکم صادر میکند. برچسب می زند، اینها دهاتی هستند، اینها چپ هستند، اینها آمریکایی اند.

48. غرورش را به صورت تواضع و فروتنی نشان می دهد. وقتی نشان می دهد که فروتن است، خاکی است، هیچ است، احساس می کند که کسی هست. خود را کوچکتر از چیزی هست که نشان می دهد.

49. اهل شعار، کمی هم شعر ولی از شعور خبری نیست: “ما عاشق هم هستیم، سیاه و سفید فرقی ندارند؛ ولی پسرم با سیاهها بیرون نرو”. “با همه ادیان خوب هستیم، همین ادیان خودمون!” در صورتیکه دین را دیگران برای خود تعریف می کنند!! “ما ایرانی هستیم”.

50. اهل وظیفه هست، چون از بیرون به او تحمیل میشود، ولی مسئولیتی ندارد. با تعهد سرو کار ندارد، نتیجتا هرزمان که لازم شد قول و قرارش را به هم میزند.

51. در حالی که مسئول نیست، به دنبال رسالت و پیامبری است. یا از خودش یا از دیگران انتظار دارد.

52. آدم مذهبی است ولی سیاسی نیست. مگر اینکه مذهب سیاسی یا سیاست مذهبی شود. پس همیشه بار مذهبی و خرافی دارد.

53. آدمیست که همیشه نقش نجات گر دارد. “چون آدم بدبختی بود، دلم برایش سوخت؛ من دوستش نداشتم، ولی او مرا خیلی دوست داشت پس با او ازدواج کردم.” به سلامتی خود نمیرسد، ولی مواظب سلامتی شماست. فکر می کند از این طریق می تواند چیزی را ثابت کند.

54. فامیل خوب است و دوست، غریبه بد است و دشمن: با اینکه همیشه با فامیل قهر است و دعوا هست و … .

55. آغاز گر خوبیست ولی تمام کننده خوبی نیست. کارهای نیمه تمام دارد. کتابی دارد که 5 صفحه اول را خوانده!

56. اهل قضا و قدر و سرنوشت و … دکترا دارد، ولی فال می گیرد و استخاره می کند!

57. مضطرب و نگران است که بیماریهایی روان-تنی مثل میگرن و یبوست و جوش و آسم و آلرژی و … دارد.

58. حالت خفیف افسردگی دارد (40% مردم ایران) فرهنگ افسرده داریم. دوست داریم بشینیم و گریه کنیم و چراغها را خاموش کنیم تا سوزناک تر شود.

59. خشم و عصبانیت. و برخی مواقع خشم بدون عصبانیت. خشم احساس است، عصبانیت رفتار است. ما خودمان خشمگین نمی شویم، ولی خود را عصبانی می کنیم. کسانی که خشمگین هستند و عصبانی نمی شوند، عصبی هستند.

60. روان نژند است (نوراتیک)– انسان عصبی: کسی که واقعیت را آنگونه که هست نمی بیند. مسئولیت را به اندازه نمی پذیرد (بیشتر یا کمتر). با وقت و زمان مشکل دارد. مشکل جنسی دارد. مشکل خشم دارد. مشکل حرمت نفس دارد. مشکل قدرت دارد. موجودیست که نمی دارن با خشم خود چه کند.