برای اصیل بودن کافی است دروغ نگویی،
آغاز “اصالت” خود همین است که نخواهی چیزی باشی که نیستی.
تفاوت هیجان و احساس
بسیاری از مردم دو لغت هیجانها (Emotions) و احساسها (Feelings) را به عنوان مفاهیمی یکسان میپندارند. اگرچه این دو مفاهیمی متفاوتاند، ولی به شدت به هم مرتبط هستند در این مقاله به تفاوت هیجانات با احساسات (Emotions VS Feelings) میپردازیم.
لغت Emotion یا معادل فارسی آن هیجان، از لغت لاتین Emotere گرفته میشود، که به معنی در حرکت بودن یا در جریان بودن است، درحقیقت هیجانات ما، نوعی انرژی هستند که در ما جریان دارند (E-motion=Energy In Motion) . نوعی گردش انرژی، که بر اثر محرکهای (بیرونی یا دورنی) با سرعتی خاص، در بدن به جریان میافتند. از لحاظ عصبشناسی نیز، واکنشهای بیولوژیکی هستند، که در برابر تغییرات یا محرکات (Stimuli) اتفاق میافتند، تجربهای که تقریباً مشترک یا فرا شخصیتی است. فرایندهای هیجانی به طور مشخصی بر پایه عملکرد بدن بیولوژیک ما هستند. در مقابل، شعور یا همان هشیاری فرد، سعی بر پردازش و رمزیابی (یا ترجمه) غیر خطی (Non-Linear) آن انرژی مینماید، (گردش انرژی که بازتاب آن، همان تغییرات بیولوژیک است ،انرژی همواره بهصورت کدبندی شده است، بنابراین نوعی اطلاعات است و قابل رمزگشایی) ، تجربهای که به نام احساس (Feeling) شناخته میشود، و میتواند با تفکر خطی یا تصویرسازی نیز همراه باشد. احساس تجربهای است شخصی، و میتواند تحت نیروی اختیار ، در طی یک مدت زمانی شکل گیرد.
به عنوان مثال، هنگامی که از چیزی میترسیم، یا دچار هیجان وحشت میشویم، ضربان قلبمان افزایش مییابد، دهانمان خشک میشود، پوستمان کمرنگ شده و ماهیچههایمان منقبض میشوند، این واکنشهای هیجانی به طور اتوماتیک و ناخودآگاه رخ میدهند، و سپس هنگامی که ما از چنین تغییرات بیولوژیک آگاه میشویم، نوعی احساس را در خود شکل میدهیم.
هیجانات (Emotions)، محرکهایی قابل پیشبینی دارند، و به گونهای عینی توسط جریان خون، فعالیت مغزی، ترشح هورمونی، ابرازهای چهرهای و یا حالت بدن قابل اندارهگیریاند. احساسات (Feelings) همتای ذهنی هیجانات هستند، و بازتاب دهنده معانی و تحلیلهایی هستند که فرد، خودآگاه یا ناخودآگاه از هیجانات دارد. احساسات، معرف تجربه انتزاعی فرد، از هیجانات هستند، به این معنی که آنها نه در بخشی از بدن، بلکه در ذهن فرد اتفاق میافتند، و اغلب برای هر فرد منحصر به فرد هستند.
به عنوان مثال، فردی که دچار هیجان خشم میشود، ممکن است احساس نگرانی را در خود شکل دهد، در حالی که یک فرد زورگو در هنگام خشم، ممکن است احساس نیرومندی را در خود رشد دهد. بنابراین در میان افراد نامشابه، هیجان خشم برانگیزنده احساسات متفاوتی میتواند باشد. یا دو فردی را در نظر بگیرید که تحت شرایط استرسزای یکسانی قرار میگیرند، مانند از دست دادن حیوان خانگی خود، اما احساسات درونی آنها که منجر به تصمیمگیریشان در جهت بر آمدن از آن شرایط میشود و به آن تجربه هیجانی، معنی میدهند، ممکن است متفاوت باشند، فردی ممکن است تا چند روز احساس ناراحتی کند، فردی دیگر ممکن است سریعاً حیوان جایگزینی انتخاب کند. در حالی که هیجانات در همه ما ذاتی و مشترک هستند، معنی و تحلیلی که در ذهن به دست میآورند یعنی همان احساساتی که برمیانگیزند، به شدت شخصی و انفرادی هستند. احساسات بر اساس تجربیات و مزاج شخصی فرد شکل میگیرند، و با توجه به فرد و شرایط به شدت تغییر پذیرند، بنابرین راههای بسیار زیادی برای حس کردن یک هیجان وجود دارد.
این روش افتراق و تشخیص هیجانات از احساسات، بر اساس کار و تحقیقات Antonio D’Amasio روان-عصبشناس (Neuropsychologist) برجسته پرتغالی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (USC) شکل گرفته است. در طرح و مدل وی، احساسات دقیقاً بعد از هیجانات میآیند، هیجاناتی که ممکن است توسط تصاویر یا افکار یا هر نوع محرک بیرونی یا درونی برانگیخته شده باشد، که واکنش بیولوژیک خاصی را نیز در بر دارد. هیجانات سریعاً عبور میکنند و موقتی هستند، در حالی که احساسات اغلب ماندگارند و در طی زمان توسعه مییابند. احساسات و هیجانات هر دو بر یکدیگر تاثیر گذارند، و میتوانند موجب برانگیختن دیگری شوند.
طبق تحقیقات Antonio D’amasio احساسات زمانی در مغز پدیدار میشوند که ما از فرایند ناخودآگاه هیجانات آگاه میشویم و نوعی تحلیل شخصی هر چند ساده از آنها پیدا میکنیم. پس آگاهی و تحلیل هیجانات (Emotions) است که احساسات (Feelings) ما را رقم میزند، که میتواند تحت اختیار و اراده فرد رخ دهد. (مشخصاً فرد با خودآگاهی بیشتر احساسات خود را آگاهانه تر، شکل میدهد).
در حقیقت روان انسان مانند یک موتور عمل میکند، موتوری که نیروی محرکهِ افکار و رفتار ما میباشد. این موتور، انرژی روان (انرژی جنسی) را در فرایندی خودکار و ناخودآگاه، به عنوان سوخت اولیه بکار میگیرد، و در مقابل این انرژی را به گونهای فرم داده و هیجانات پدید میآیند، (عاملی که باعث ایجاد هیجانات میشوند یا درونی هستند مانند فکر یا بیرونی هستند مانند یک تصویر یا اتفاق یا صدا…)، و سپس در غالب یک واکنش به آن هیجان خاص، نوعی احساس در وی شکل میگیرد (تبدیل انرژی هیجانی به احساس)، و احساسات در مقابل یک نوع رمزبندی خاص انرژیایی را به ذهن میدهند که در نوع و کیفیت افکار و رفتار، تاثیر مستقیم دارند.
بنابراین الگو به این صورت میشود:
محرک اولیه (بیرونی یا درونی) —» تبدیل انرژی روان به نوعی هیجان —» مصرف انرژی آن هیجان و شکل دادن احساس —» تاثیر احساسات بر نوع و کیفیت افکار و رفتار. ( آهنگ یا ریتم تنفسی و همچنین نظم در ضربان قلب، HRV، بر نوع افکار تاثیر گذار است)
باید توجه داشت که در هنگام شکل دادن احساس و رفتار متعاقب آن، فرد یا به گونه ای غریزی و خودکار (که معمولاً از روی ترس است) عمل کرده و واکنش نشان میدهد، که البته این رفتاریست جمعی و مشترک (هدایت از ریشه مغز) ، و یا در جهت فردیت یافتن، از نیروی اراده آزاد (Free Will Power) و قدرت تصمیم گیری، بهره برده و انتخاب میکند که چگونه هیجاناتش را احساس کند و افکار و رفتار خود را شکل دهد.
در یک جمع بندی کلی:
هیجانات:
- تجربهای بیولوژیک هستند که در بدن رخ میدهند، و میتوان به گونهای عملی آنها را انداره گرفت (مثلاً ترشح نوعی هورمون، یا تغییر در تنفس و ضربان قلب، یا فعالیت مغزی و یا ابرازات چهرهای)؛
- تجربیاتی ذاتی و مشترک و فرا شخصیتی هستند؛
- با محرکهایی درونی یا بیرونی (قابل پیشبینی) در انسان اتفاق میافتند؛
- لحظهای و ناگهانیاند، و اغلب ناخودآگاهند؛
- هیجانات مسری هستند.
احساسات:
- تجربهای غیربیولوژیک و ذهنی هستند؛
- توسط تجربیات و خلقوخوی شخصی شکل میگیرند، و از فرد به فرد و شرایط به شرایط متفاوتند و انفرادی هستند (به تعداد بسیار زیادی میتوان یک هیجان خاص را احساس کرد)؛
- معانی و تحلیل ذهنی هستند که فرد پس از دریافت علائم بیولوژیک (هیجانات) ، شکل میدهد، بنابراین معمولاً همراه با فکر و یا تصاویر هستند؛
- پایدارند و معمولاً در طی زمان و عمر فرد توسعه مییابند، و در ذهن ناخودآگاه فرد ثبت میشوند؛
از میان هیجانات و احساسات شناخته شده و مشترک بین انسانها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد (نظیر به نظیر):
هیجانات : وجد، شور و اشتیاق، خشم، شهوت، غم و اندوه، وحشت؛
احساسات : خوشی، رضایت ، کج خلقی، دوستی، افسردگی، نگرانی.
احساس ها و هیجان ها