خود دوستی
روانشناسی عزت نفس
خود دوستی
• انسان های دنیا دو دسته اند: ۱-خود ناپسند ۲-خود دوست
• فرد خود نا پسند دو حالت دارد :
o یا بصورت خود پسند زندگی می کند، یعنی موجودی که همانند یک بادکنک تو خالی خود را باد کرده و با غرور در دنیای خارج، خود را به نمایش در می آورد .
o یا بصورت خودناپسند زندگی می کند، یعنی موجودی که خود را حقیر و ناچیز و کمتر از دیگران می شمارد و در اجتماع ظاهر می شود.
• دسته اول، فرد خود ناپسند، در عمق وجودش از خودش ناراضی است. فردی است تو خالی و فاقد حرمت نفس. حتی به تنفر از خود نیز ممکن است برسد.
o ولی در دسته دوم، خود دوستی یکی از ویژگی های فردی است که دارای سلامت روانی است. فقط افراد این دسته هستند که توانایی عشق ورزیدن و عشق پذیری را بصورت صحیح و سالم دارند.
مراحل زندگی انسان
• آدم ها تو زندگی از ۴ مرحله می گذرند :
1-»»جلوه گری »»»» نمایش
2-»»خودخواهی »»»» خواهش
3-»»خود دوستی »»»» آرامش
4-»»دگردوستی »»»» آسایش
ویژگی های انسان خود دوست
آدم خود دوست، این چهار ویژگی را دارد :
۱-همهِ کارهای خوب دنیا را برای خودش می کند.
۲-هیچ کار بدی را هیچ وقت علیه خودش، یا با خودش، و برای خودش، نمی کند.
۳-هر کاری را به هزینه و مسئولیت و پذیرفتن پیامد کار خودش انجام میدهد. یعنی Cost , Responsibility و Consequence یا Result را می پذیرد.
۴-به حریم و حقوق کسی تجاوز نمی کند. یعنی میگوید اینجا حد من است . و من تو همین حد می ایستم . و اونجا حد و زندگی تو است . و من وارد اون قسمت نمیشوم.
مراحل حرمت نفس
• حرمت نفس ۴ مرحله دارد :
1-خودیابی Self-Finding
2-خودشناسی Self-Knowing
3-خود دوستی Self-Loving
4-خود پذیری Self-Acceptance
طی مراحل
ما قرار است مراحل زیر رو طی کنیم :
1-آگاهی Awareness : یعنی بدانم در اطرافم چه میگذرد. اصولاً شرط سلامت روانی، و خوشبختی این است که من بدانم در اطرافم چه میگذرد.
2-خود آگاهی Self-Awareness : یعنی بدانم ریشهِ رفتار و حالات و احساس هایم چیست؟ و با چرایی آنها آشنا باشم
3-خدا آگاهی : Goodness-Awareness : اینجا منظور از خدا همه خوبی های دنیاست . یعنی کسی که به مرحله خدا آگاهی رسیده، به همه خوبیهای دنیا توجه دارد. با آنچه که بهترین و برترین خوبی هاست آشنا میشود. به سمت آن حرکت میکند. خدا دوستی و خداپرستی و به سمت خدا رفتن، چیزی به جز قرار گرفتن در مسیر خوبی ها و اخلاقی و انسانی بودن نیست.
دوست خوبم توجه کن!
دوست خوبم باورم کن این حرف رو الکی نمیزنم، با تمام وجودم بهش اعتقاد دارم، مطمئنم که این حرف بر مبنای اصول علمی و عقلی و اخلاقی و انسانی گفته میشه .
دوست عزیزم: تو! بله تو!
با وجود همه ضعف ها و نقص هایی که داری، با وجود همه بیماری های روانی و مشکلات شخصیتی که داری، با وجود همه اشتباهات و کارهای بد و شاید گناهی که کردی، با وجود همه ناکامی ها و شکست هایی که خوردی، با وجود همه و همه اینها، باورم کن که تو خوبی و دوست داشتنی، همان طور که من هستم،و همانطور که دیگران هستند.
میدونی چرا؟
چون من و تو، توی ۹۹ درصد زندگیمون، ۹۹ درصد تلاشمون رو در حد توانمون کردیم تا بهترین کاری که از دستمون برمیومده رو بکنیم…،مهم اینه که ما تلاشمون رو کردیم،
و حالا نتیجه و پیامد کل زندگیمون ، که شاید تا الان خیلی خیلی خیلی بد بوده ، و نظر و قضاوت دیگران درباره ما، که خیلی خیلی بد شده ، اصلاً اصلاً اصلاً ابداً ابداً ابداً مهم نیست.
اینکه ما هنوز هزاران مشکل و گیر و گرفتاری و بیماری و ضعف و نقص داریم، و حتی هرچه تلاش می کنیم، اوضاع شاید بدتر هم می شه، اصلاً اهمیتی نداره، چون مهم اینه که داریم نهایت تلاشمون رو در حد توانمون می کنیم،
پس من خوبم و تو خوبی ، و هر دو دوست داشتنی.
درک اهمیت
هنر خود دوستی
درک اهمیت خود دوستی
1. خطرات عدم خود دوستی را بفهمیم.
فقدانِ عشقِ به خود می تواند به تصمیمات مضری منجر شود.
عدم خود دوستی، برابر است با ارزش نگذاشتن به خود، و منجر به خود تخریبی خودآگاه یا ناخودآگاه میگردد.
افرادی که خودشان را دوست ندارند، از تامین نیازهای اساسی خود جلوگیری میکنند.
عدم خود دوستی به وابستگی به دیگران و تایید طلبی منجر میشود.
تکیه بر دیگران برای تایید طلبی، منجر به کنار گذاشتن نیازهای خود به منظور دست یابی تایید دیگران میگردد.
عدم خود دوستی از بهبود وضعیت عاطفی و پیشرفت فرد نیز جلوگیری میکند.
افراد خود سرزنشی و خود نادیده گیر در روان درمانی خوب پیشرفت نمیکنند.
2. خود را والد خود بدانیم و به تجارب دوران کودکیمان اهمیت دهیم.
روابط پدر و مادر با کودک، تأثیر طولانی مدت و زیادی در شکل گیری شخصیت فرد دارد.
کودکانی که نیازهای جسمی، عاطفی، و روانیشان برآورده نشده باشد، مشکلات ماندگار عزت نفس پایین پیدا میکنند.
پیام های منفی دریافت شده در دوران کودکی، به ویژه پیام های مکرر منفی ، اغلب در ذهن فرد می ماند، و بعد همان پیام ها به خود تلقینی آنچنانی تبدیل میشوند.
اگر به یک کودکی مکررا گفته شود که گفتار او “کسل کننده” یا “خسته کننده” است، او در بزرگسالی نیز فکر می کند که گفتارش کسل کننده و خسته کننده است، حتی اگر شواهد خلاف آن وجود داشته باشد، حتی اگر دوستان زیادی داشته باشد، حتی اگر مردم را بخنداند، و حتی اگر سبک زندگی جالبی داشته باشد.
3. خود را والد خود بدانیم و بدانیم که چگونگه پدر و مادر می توانند عزت و حرمت نفس کودک را قوی کنند.
والدین باید توصیه های زیر را دنبال کنند تا احساسات فرزندانشان در خود ارزشی بهبود یابد:
به فرزند خود، یعنی خودمان، گوش دهیم. این کار، خود ارزشی را افزایش می دهد.
فقط به گوش دادن اکتفا نکنیم و با او ارتباط برقرار کنیم و سوال بپرسیم و پیگیری پاسخ هایش باشیم.
او احساس خواهد کرد که ما برای آنچه او میگوید ارزش قایلیم.
از روشهای غیر تهاجمی و بدون ضربه و فریاد و تنبیه برای یاد دادن استفاده کنیم. این کار، برای ایجاد ثبات احساسات خود ارزشی مهم است.
اگر کودک ما یک کودک دیگر را زد، ما می توانیم او را با آرامش به سمت خود برده و به او بگوییم که او باید با بچه های دیگر چگونه برخورد کند تا به آنها صدمه نزند.
اگر لازم باشد، ما می توانیم او را به یک استراحت کوتاه و تنفس قبل از بازگشت به جمع دعوت کنیم.
به کودکمان گرمی، محبت، پشتیبانی، احترام، عشق،و پذیرش بدون قضاوت ارائه کنیم.
اگر کودکمان به ما می گوید که او در مورد چیزی غمناک و ناراحت است (که البته به نظر ما احمقانه است، مانند پایین رفتن خورشید) احساسات او را رد نکنیم.
اذعان کنیم که احساسات او را درک می کنیم، که غروب خورشید غم انگیز است.
بعد، بهترین کار این است که توضیح دهیم که چرا وضعیت نمی تواند تغییر کند.
خورشید هر شب پایین میرود زیرا جهان در حال تغییر است و مردم طرف دیگر زمین نیز به آفتاب نیاز دارند. این چرخش به ما فرصت استراحت نیز می دهد تا برای روز بعد آماده شویم.
در نهایت، کودکمان با ارائه یک آغوش گرم و محبت به راحتی میتواند همدلی ما را احساس کند، حتی اگر ما نمی توانیم وضعیت را تغییر دهیم.
4- اثر نظرات دیگران بر خود دوستی را درک کنیم.
انسان در زندگی خود با نظرات منفی زیادی روبرو می شود.
خود دوستی را نمیتوان در یک حباب ایده آل، و بدون وجود تاثیرات منفی نظرات دیگران، تولید نمود. باید یاد بگیریم که چگونه با اثر نظرات منفی برآمده از طرف شریک زندگیمان، پدر و مادرمان، رئیسمان، و حتی غریبه های در خیابان، مقابله کنیم.
ما باید بتوانیم آنقدر خود را توانمند سازیم که اجازه ندهیم چنین نظرات منفی در احساسات خود ارزشی و خود دوستیمان تاثیری بگذارد و تغییری ایجاد نماید.
نظرات منفی را از گوش خود به در کنیم و فراموش نماییم.
بهبود ندای درون
هنر خود دوستی
بهبود ندای درون
1. بر باورهای منفی در باره خودمان غلبه کنیم.
بسیاری از ما مشکل رهایی از افکار منفی در مورد خودمان را داریم. این افکار منفی اغلب از افراد دیگری که ما برایشان ارزش قایلیم و به دنبال عشق و پذیرش آنها هستیم، به ما وارد میشوند.
2. از خود کمال طلبی اجتناب کنیم.
برخی از ما نمیتوانیم چیزی کمتر از کمال را بپذیریم و مشکل خود کمال طلبی داریم. اگر به دنبال کمال هستیم و احساس منفی کامل نبودن داریم، این سه مرحله ساده را باید انجام دهیم.
• توقف خط فعلی تفکر خود، تمرکز بر راه و روشی که برای رسیدن به هدف لازم داریم، اعمال پیوسته تلاش در مسیر انتخابی.
یعنی به جای تمرکز بر هدف و منظور نهایی (کمال)، بر روی تلاش در راه هدفمان تمرکز کنیم.
3. ديدگاه، نگاه، و افکار منفی خود را دور بیاندازیم.
تنها تمرکز کردن بر روی نکات منفی زندگی، یک عادت بد است.
تمرکز بیش از حد به رویداد های منفی یا نامطلوب زندگی، آنها را به طور نامتناسبی بزرگ و مهم می کند.
اگر فکر میکنیم که همه اتفاقات زندگیمان بد است و از همه چیز شکایت داریم، باید سعی کنیم شواهد مثبتی هم پیدا کنیم.
واقعا بعید است که همه چیز هميشه واقعا بد باشد.
4. به خود ناسزا نگوييم.
هرگز خودمان را با نام های بد و زشت صدا نکنیم. این نامگذاریها خود انسان بودن ما را به یک عنصر نامطلوبی که از او بدمان میآید، تبدیل میکند.
• گفتن: “من یک شکست خورده ام” پس از اخراج شدن از کار، نادرست و غیر منصفانه است. در عوض بگوییم: “من کارم را از دست دادم، اما می توانم این تجربه را برای پیدا کردن و نگه داشتن یک شغل جدید استفاده کنم.”
• گفتن: “من چقدر احمقم” نیز نادرست است. اگر ما احساس حماقت میکنیم، احتمالا یک کمبود دانشی در مورد چیزی داریم. در عوض، فکر کنیم: “من نمی دانم چطور این کار را انجام دهم. شاید باید به کلاسی بروم و آنرا یاد بگیرم”.
5. منتظر بدترین اتفاقات نباشیم.
انسان خیلی ساده می تواند به دام افکار بدترین اتفاقات و نتایج بیافتد. افکار درونیمان باید واقع بینانه و درست باشد و نباید هر اتفاق بد را تعمیم دهیم یا اغراق کنیم.
6. داستان احساس داخلیمان را بازنویسی کنیم.
زمانی که متوجه افکار منفی خود میشویم، احساسمان را اذعان کنیم، منبع آنرا شناسایی کنیم، و سپس آگاهانه افکار مثبت و جدیدی را وارد آن کرده و بازنویسی کنیم.
مثلا، اگر فراموش کردیم یک کار مهم را انجام دهیم، فکر کنیم که “من خیلی احمق هستم! چرا آن کار را نکردم؟ “
همانجا توقف کنیم، فکر کنیم ” احساس حماقت الآنم به دلیل فراموشی بوده. وقتی که من کودک بودم و کاری را فراموش میکردم، پدرم به من میگفت که من احمقم. پس این کلمات اوست، نه من.
سپس، خودم را یک کارمند خوب که انسان است و اشتباه هم میکند در نظر میگیرم. به خودم می گویم دفعه بعد یادداشت میکنم که یادم نرود. فعلا با یک عذرخواهی خودم را میبخشم.
تمرین خود دوستی
هنر خود دوستی
تمرین خود دوستی
بهبود ندای درون:
1. ویژگی های مثبت خود را روزانه فهرست کنیم و سپس بر روی آنها تامل کنیم.
این کار برای کسانی که عادت به منفی فکر کردن دارند دشوار است، سعی کنیم هر بار یک مورد مثبت در خودمان پیدا کنیم و به لیست اضافه کنیم. در پایان هر روز، لیست کامل خود را مرور و رویش تامل کنیم.
• مورد خود را خاص بنویسیم. به جای استفاده از صفت های کلی، سعی کنیم اقدامات یا ویژگی خاص را توصیف کنیم.
• مثلا، به جای گفتن: “من سخاوتمندم”، می توانیم بنویسیم “هر وقت می بینم که دوستم در تقلاست، به او یک هدیه متفکرانه کوچک می دهم و نشان میدهم که حمایتش میکنم. این یعنی من سخاوتمندم”.
• هر بار که لیست را مرور میکنیم، به خود متذکر میشویم که هر یک از موارد، هر چند کوچک و ناچیز به نظر برسند، نشانه خوب بودن ما و شایسته احترام و دوست داشتنی بودن ماست.
2. به خودمان زمان بدهیم و برای خود وقت بگذاریم.
احساس گناه برای صرف وقت و فکر و تأمل به خودمان نکنیم. مهم است که به خودمان زمان بدهیم. با این کار، قادر خواهیم بود برای کمک به دیگران هم بیشتر زمان بگذاریم.
3. برای خود جشن بگیریم و به خود پاداش بدهیم.
این بخش سرگرم کننده خود دوستی است. اگر یک دستاورد قابل توجهی داشتیم خود را به یک شام خوب در یک رستوران فانتزی مورد علاقه خود دعوت کنیم. به همه کارهای سختی که هر روز انجام میدهیم فکر کنیم، و دلیلی برای پاداش، هر چند کوچک، به خود پیدا کنیم. برای خود یک کتاب یا یک سی دی یا بازی جدید بخریم. دوش طولانی بگیریم یا وان با حباب صابون. انفرادی به سفر ماهیگیری برویم یا بریم ماساژ.
4. برای مواقع برخورد با موانع و یا موارد منفی برنامه داشته باشیم.
توجه کنیم که چه چیزی موجب دلسردی ما از خودمان میشود. تصمیم بگیریم چگونه با آن چیز مقابله کنیم. بدانیم که ما نمی توانیم اعمال و گفتار دیگران را کنترل کنیم، اما می توانیم واکنش ها و پاسخ های خود را کنترل کنیم.
• ممکن است مواجه با نظرات منفی فردی خاص شویم (مادر،رئیس، یا هر کس)، و این نظرات ما را به گرداب منفی گرایی بکشاند. اگر این اتفاقات مرتب تکرار می شوند، دلیل و منشا را شناسایی کنیم.
• تصمیم بگیریم که چگونه با افکار منفی برخورد کنیم. ممکن است نیاز به تفکر و زمان و تنفس داشته باشیم. احساسات منفی خود را اذعان کنیم، ولی واکنش های منفی خود را با یادآوری ارزش های مثبت خود بازسازی کنیم.
5. به دیدار یک روانشناس برویم.
بررسی افکار منفی و شناسایی محرک ها می توانند احساسات و خاطرات بد گذشته را باز گرداند، و مقابله با آنها برایمان سخت باشند.
• روانشناس می تواند با پرداختن به گذشته های دردناکمان به ما کمک کند و ما را بهبود ببخشد تا دیگر احساس تجربه دردناک نداشته باشیم.
• دفتر روانشناس می تواند یک مکان بسیار خوب برای یادگیری برخورد و رسیدگی به افکار منفی،و تحقق بخشیدن به افکار مثبت باشد.
6. تاییدیه های مثبت خود را روزانه تکرار کنیم.
افکار مثبتی بیابیم که به ما احساس بهتری میدهند، و آنها را روزانه تکرار کنیم. ابتدا ممکن است این کار سخت باشد، اما این عادت باعث می شود که در افکار مثبت غرق شویم، و آنها را باور کنیم.
• تاکید بر خوبی و مثبت بودن یعنی: “من در کل، یک فرد شایسته هستم، قابل احترامم، قابل اعتمادم، و خودم را دوست دارم”.
• اگر تاییدیه ها وتصدیق ها کار نکرد، سعی کنیم به دیدار یک روانشناس برویم و سایر روش ها را انجام دهیم.
7. کارهایی که به ما احساس خوبی میدهند انجام دهیم.
سعی کنیم احساس خوب جسمی، عاطفی، و معنوی پیدا کنیم. راه ها و روشهای متعدد و مختلفی را امتحان کنیم. ورزش، مدیتیشن، و ایجاد دفترچه خاطرات مثبت. روال خوبی بیابیم و به آن بچسبیم.
8. روی اثر تمرینات خود دوستی تأمل کنیم. وقتی که ما وقت خود را صرف خود دوستی و پاداش به خود میکنیم، به احتمال زیاد مزایای آنها را در زندگی خود می بینیم. ببینیم آیا انرژی بیشتری داریم، و یا بیشتر با دیگران تعامل میکنیم؟ باید به مرور احساس بهتری پیدا کنیم و کنترل بیشتری در زندگی خود داشته باشیم.
مراقبه عشق
هنر خود دوستی
مراقبه عشق – مهربانی
مراقبه یا مدیتیشن، یعنی درمان به وسیله تفکر، اندیشه، تعمق، ژرفایش معنوی.
1. ابتدا باید مراقبه عشق-مهربانی را درک کنیم.
مراقبه عشق-مهربانی شکلی از مدیتیشن و درمان معنوی است که باعث افزایش احساس مهربان بودن به خود و دیگران میشود.
مراقبه عشق-مهربانی ابزاری برای خود دوستی می تواند باشد.
2. اصول مراقبه عشق-مهربانی را با جان و دل بپذیریم.
مراقبه عشق-مهربانی یعنی عشق ورزیدن و محبت کردن بی شرط و قید یا انتظار متقابل. با این کار می توانیم بدون آنکه در باره خود یا دیگران قضاوت کنیم، عشق بورزیم و محبت کنیم.
قضاوت در باره خود یا دیگران اغلب باعث تیره شدن روابط با دیگران یا در ذهن خود ما میشود. عشق بدون قضاوت یعنی عشق پاک و بدور از خودخواهی.
3. نفس عمیق بکشیم.
ابتدا با تنفس آرام و عمیق شروع کنیم. با آرامش در جایی بنشینیم و قفسه سینه خود را به طور کامل پر از هوا کنیم و دیافراگم خود را بسط دهیم. سپس به آرامی و به طور کامل بازدم کنیم.
4. خود را با تصدیق ها و تایید های مثبت حمایت کنیم.
در حین و ادامه تنفس عمیق، جملات زیر را تکرار کنیم:
• من میتوانم به رویاهایم برسم و در شادی و آرامش زندگی کنم.
• من میتوانم دیگران را با تمام قلب دوست بدارم.
• من خودم و خانواده ام را از آسیب محافظت می کنم.
• من برای خودم، خانواده ام، و دوستانم یک زندگی سالم می خواهم.
• من میتوانم یاد بگیرم تا خودم و دیگران را ببخشم.
5. واکنشهای منفی درونیمان را شناسایی کنیم.
ببینیم چه چیزی یا چه کسی حس منفی به ما میدهد و نمیگذارد جملات بالا را قلبا به زبان بیاوریم. بعد از شناسایی، دوباره جملات بالا را تکرار کنیم و در عین حال به فکر آن افراد یا چیزهای منفی باشیم. این کار را تکرار کنیم.
6. دوباره جملات بالا را تکرار کنیم و این بار در عین حال به فکر کسانی باشیم که به ما احساس مثبت میدهند.
این کار را چند بار تکرار کنیم.
7. دوباره جملات بالا را تکرار کنیم و این بار به فکر کسانی باشیم که به ما احساس مثبت یا منفی نمیدهند و خنثی هستند.
این کار را تکرار کنیم.
8. بگذاریم تصدیق ها و تایید های مثبت ما را به طور کامل پر کند.
حالا دوباره جملات بالا را تکرار کنیم و این بار به فکر هیچ کس خاصی نباشیم. بجای تمرکز روی افراد، روی خود اظهارات مثبت تمرکز کنیم.
بگذاریم که احساسات مثبت، ما را به طور کامل پر کند، و سپس آن احساسات مثبت را به کل کهکشان ارسال کنیم.
9. سرود نهایی عشق را تکرار کنیم.
بعد از آنکه احساسات مثبتمان را به کل کهکشان ارسال کردیم، و احساس مثبت همه جا را فرا گرفت، جمله زیر را تکرار میکنیم:
امیدوارم همه انسان ها احساس خوشی، شادی، و سلامتی کنند.
این جمله و آن پنج جمله بالا را بارها تکرار کنیم تا این واژگان در بدن خودمان طنین انداز شوند و به همه جهان گسترش یابند.
راه دشوار خود دوستی
راه دشوار خود دوستى
یکی از مهمترین کارهایی که می توانید برای سلامت و شادکامی خود انجام دهید، تمرین خود دوستی است.
اینکه به خودتان بیشتر از هر کس دیگری در دنیا احترام بگذارید نوعی خود دوستی است و می تواند جنبه بسیار مهمی در رسیدن به اهداف، سلامت خوب و موفقیت باشد.
كسانى كه خود را دوست ندارند، کم کم افسرده می شوند، تمرکزشان را از دست می دهند و دیگر اشتیاق و جاه طلبی ندارند و متعجبند که چه اتفاقی در زندگیشان افتاده است که باعث شده به آن نقطه برسند.
اگر خودتان را دوست نداشته باشید، نمی توانید از دیگران انتظار داشته باشید که دوستتان بدارند.
خود دوستی ازجمله کارهای دشواری است که باید در حق خودتان انجام دهید.
باید به نقطه ای در زندگیتان برسید که از اهداف و ظاهرتان کاملاً راضی و خوشنود باشید.
باید به خودتان بگویید که “من آدم با ارزشی ام. اما برای خیلی افراد آنقدرها هم ساده نیست.
ممکن است این چیزها را بخواهند اما مسئولیت ها سد راه رسیدن آنها به سرنوشتشان می شود. یعنی درواقع خودشان را فدای دیگران می کنند.
1) ظاهرتان را تغییر دهید.
اولین قدم در اعلام خوددوستی این است که دوباره عاشق خودتان شوید. وقتی به دنیا آمدید، این مسئله کاملاً طبیعی بود.
با مرور زمان، ممکن است درمورد ظاهرتان اعتماد به نفس لازم را از دست داده باشید یا ممکن است دوره ای را طی کرده باشید که در آن خودتان را خیلی حقیر و ضعیف می دیدید.
شاید وزنتان تا جایی بالا رفته که سایزها بزرگتر از سایز حتی سال گذشته تان شده باشید.
شاید موهایتان کم کم سفید شده است.
شاید هم آن چروک ها و خط های دور لب دیگر آنقدرها هم بامزه نیستند.
کاری که باید انجام دهید این است که نگاهی به آینه بیندازید و حقیقت را به خودتان اعلام کنید.
باید به خودتان بگویید، “تو را به خاطر آن چیزی که هستی دوست دارم” و به تصویرتان در آینه لبخند بزنید.
اگر این کارآمد نبود، تغییراتی در خودتان ایجاد کنید.
سلامتی به معنی اضافه وزن نیست پس هر روز به پیاده روی بروید و با نفس کشیدن در هوای تمیز هم وزنتان را پایین تر بیاورید و هم حال و هوایی عوض کنید.
درمورد خط های خنده تان هم ناراحت نباشید، اینها نشانه اینند که شما عمری را شاد و خوشبخت زندگی کرده اید.
2) زندانی درونتان را آزاد کنید.
وقتی روی “بیرون” خود کار کردید، نوبت به “درون” تان می رسد.
خود درونی شما اگر از خود بیرونیتان مهمتر نباشد، کم اهمیت تر هم نیست.
هزاران شخص هستند که آنقدر خود را درگیر زندگی کرده اند که مهمترین فرد درزندگیشان که خودشان هستند را فراموش کرده اند.
بعضی اوقات خودمان را چنان غرق در دنیا می کنیم که مراقبت از کسی که باید در اولویت قرارش دهیم، یعنی خودمان، فراموش می شود.
اگر اینکار را نکنیم اتفاقی که می افتد این است که خودمان را در وضعیت ناراحتی می بینیم چون در حین همه تلاش هایمان که برای برآوردن نیازهای دیگران بوده است، مدام با مشکلات و نارضایتی های خویش بمباران شده ایم.
چطور است همانطور که همه کار برای دیگران انجام می دهیم، برای خودمان هم انجام دهیم؟ نه نمی توانیم.
چون با اینهمه تلاشهایی که انجام میدهیم، فرا انسان نیستیم و باید این مسئله را قبول کنیم. باید بنشینیم و برای نگاه کردن به درون خودمان وقت بگذاریم تا ببینیم چه می خواهیم و کاری کنیم که آن اتفاق برایمان بیفتد.
3) در خودتان استقلال ایجاد کنید.
حالا که روی وضعیت ظاهری و روحی خود کار کرده اید، وقتش رسیده که وارد عمل شوید.
نکته مهم اینجا این است که مستقل شوید، آزاد از ناامنی ها، تزلزل ها، فقر و ستیزه.
اولین کاری که باید انجام دهید این است که بنشینید و از خودتان بپرسید که آیا از تکیه کردن به دیگران برای شاد کردن شما، خوشحال هستید؟
پاسخ آن این خواهد بود که “مطمئناً نه” و دلیل آن هم این است که هیچ کس در این دنیا وجود ندارد که بتواند شما را آن اندازه که انتظار دارید، شاد کند.
اما برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، باید لیستی از اهداف خود تهیه کنید.
نمی توانید بدون اینکه بدانید برای رسیدن به آنجا چه باید بکنید، فردی مستقل شوید.
این واقعیت را بپذیرید که هیچکس نیست که مراقب شما باشد جز خودتان و فقط آن زمان است که می توانید استقلال خود را به طور کامل پیدا کنید.
4) از نتیجه کردار بد دوری کنید.
داستانی است که در آن زنی بود که زندگی اش مشکل پشت مشکل داشت. شوهرش به خاطر زنی دیگر او را رها کرده بود و دوست پسر کنونیش هم از او سوء استفاده می کرد.
سه مرتبه دست به خودکشی نا موفق زده بود. پسرش هم به پدر کشیده بود. او هم از همسرش سوءاستفاده می کرد.
مشکل هر دوی این آدم ها این است که اجازه دادند کردار بد، جزئی از زندگیشان شود. آنچه از آن مطلع نبودند این بود که می توانند سرنوشت خود را تغییر دهند و این الگوهای سوءاستفاده گرایانه را با از بین بردن این کردار بد با رفتارهایی بهتر جایگزین کنند.
از بین بردن این کردارها نیازمند تلاش بسیار است. باید سعی کنید خودتان را از آن جدا کنید.
وقتی اینکار را کردید، دیگر اجازه نمی دهید برگردد و حفاظی دور خودتان می کشید که از نزدیک شدن آن جلوگیری می کند.
5) سپر حفاظتیتان را جلوی خود بگیرید.
سپر حفاظتی شما، نیروی حفاظتی شخصی شماست.
از شما دربرابر مصیبت ها و مشکلات محافظت می کند و سلامتی شما را تضمین می کند.
اما، زمان می برد که این سپر نامرئی وارد کار شود و فقط زمانی وارد عمل می شود که شما آنرا باور داشته باشید.
عادت کردن به رفتارها و کردارهای غلط برای سلامت شما خوب نیست و سپرتان می تواند در اینگونه موارد به کارتان بیاید.
اگر سفت و محکم پشت سپرتان بایستید، کردار بد ناپدید خواهد شد. با گذشت زمان هم شما و هم این سپرتان قوی تر خواهید شد.
برخلاف عقیده رایج، احترام به خود، خودخواهی یا خود پرستی نیست؛ بلکه به این معناست که خودتان را به همان صورتی که هستید دوست بدارید.
مقوله «احترام به خود» برای داشتن یك شخصیت قوی انسانی و متعادل، جایگاه بسیار عمیق و تعیینكنندهای دارد.
اما به واقع از این موضوع چه تصوری در ذهن خود داریم؟ آیا این مقوله از جنس فكر و شناخت است یا احساس و یا حاصل تلفیق و كشاكش این دو.
قطعا سرمنشا هراحساسی، همان تجربههای عینی و ذهنی است. بخصوص آنچه در كوچه، پس كوچههای باریك و گاه تیره و تار دوران كودكی اتفاق افتاده است و در پستوخانه ذهن ما بدجوری جا خوش كرده است كه خیلی به سختی میتوان نقشش را كم رنگ كرد. احساسهایی كه برآمده از همین تجربههاست كه باعث میشود بسیاری اوقات واقعیتها را نه تنها مخدوش بلكه گاهی اساسا واژگونه ببینیم.
لحظه ای مکث کنید تا چند نکته منفی را که درباره خودتان گفته اید به یاد آورید،
بیندیشید آنها به «احترام به خودتان »، چه شکلی بخشیده اند،
آیا هیچ یک از این جمله ها حرف شما نیز هست؟
«من آنقدر خنگم که نگو»
«با این بد بیاری که من دارم،حتما شکست می خورم»
«از خودم متنفرم»
اگر ذهنتان را با اندیشه هایی چنین فرودست برنامه ریزی کنید، سطح «احترام به خودتان» همانجا باقی می ماند.
شاید به طور خود آگاه متوجه نشوید که در طول روز چند بار ازاین جمله های منفی استفاده می کنید.
اما با اندکی صرف وقت وخودآزمایی دقیق، می توانید از این شیوه تفکرتان که به صورت عادت درآمده، اگاه شوید.
با عوض کردن این گونه تفکر می توانید سطح خویشتن دوستی خود را عوض کنید.
«احترام به خود» راستین، بزرگترین هدیه ای است که ما می توانیم به خودمان بدهیم. احترام به خود پایه واساس زندگی خوب است.
احساس احترام به خود در سطح پایین معمولا با گروهی از مشكلات دیگر مثل ضعف دانش و اطلاعات، عدم موفقیت در انجام وظایف، ضعف در اتباطات خویشاوندی و دوستانه، خشونت و اختلالات عاطفی مثل افسردگی و خودكشی همراه است. پذیرش خود و رسیدن به یك چشمانداز مثبت در زندگی با رشد مقوله احترام به خود به صورت سالم، ارتباط پیدا میكند. افرادی كه به خودشان و تواناییهایشان اعتقاد دارند عموما بیشتر از این احساس برخوردارند كه در نهایت تمایل به شادزیستن و هیجانات مثبت را در آنها گسترش میدهد.
راههای دیگراحترام به خود
راههای دیگراحترام به خود
راههای دیگری كه افراد میتوانند برای رشد احساس احترام به خود، در پیش گیرند این موارد است
– شناختن ویژگیهای مثبت خود
– تشخیص موارد و محدودههای بسیار موفقیتآمیز
– برنامهریزی برای حمایت از دوستان و خویشاوندان
– تمركز بر فضیلتها و تواناییهای خود و نه، ماندن و غرق شدن در ناتواناییها و واماندگیها
– عدم اندازهگیری و تعریف ویژگیهای خود با استانداردهای دیگران
– پذیرش برخی ریسكها و خطرها برای دستیابی به موفقیت
– فراگیری هدفگذاری واقعگرایانه
پژوهشگران مسایل اجتماعی میگویند پیامهای تبلیغاتی از جمله عوامل محیطی است كه می تواند این احساس را مخدوش كند.
برای مثال، آن گروه از پیامهای رسانهها كه اغلب لاغری بیش از اندازه را توصیه می كنند میتواند اثر منفی براحساس احترام به نفس زنان داشته باشد.
این پیامها دختران و زنان را دچار این وسواس و اعتقاد منفی میكند كه حتما یك مورد نادرست كه نیاز به تغییر دارد در بدن آنها هست.
در نتیجه، آنها ممكن است به سختی بتوانند در رژیم غذاییشان برای رسیدن به آن اندازه ایدهآل موفق شوند.
همچنین این نگرش میتواند خطر رشد اختلالات غذایی را برای آنها درپی داشته باشد.
طرز تفكر ما درباره خودمان تأثیرات شگرفی برتمام جوانب زندگی ما دارد.
افرادی كه برای خویشتن ارزش مثبتی قائلند، عموماً به عنوان نشانه های خارجی رضایت درونی، حالت توازنی رانشان می دهند و احساس امنیت و آرامش خاطر را منتشر می سازند.
چنین افرادی به تقویت كننده های اجتماعی و ستایش های دیگران وابستگی ندارند زیرا آموخته اند چگونه بهترین دوست خود و بزرگترین مشوق خویشتن باشند.
آنان شركت كنندگان، مبتكران وچاره سازانی هستند كه موجب به حركت درآمدن ماشین اجتماع می شوند.
افرادی كه از عزت نفس بالا بهره می جویند، هیچ گاه در زندگی در زیر فشار انتقاد خرد نمی شوند یا به واسطه طرد شدن ، احساس نابودی نمی كنند.
آنان ازشما به خاطر «راهنمایی سازنده تان» تشكر می كنند.
زمانی كه با پاسخ «نه» مواجه می شوند، هیچ گاه آن را به معنای طرد خودشان تلقی نمی كنند.
خودِ خودمان شویم
پنج قدم برداریم تا خودِ خودمان شویم
1- خودمان را بپذیریم
رسانهها (و رسانههای اجتماعی) ممکن است حسِّ جذاب نبودن را به ما القا کنند. مدلها و بازیگران، البته که جذاب هستند، امّا حالا حتّی دوستان ما نیز در شبکههای اجتماعی، با دستکاری عکسهایشان خود را به انسانهایی بینقص بدل میکنند، و وقتی خود را با آنها مقایسه میکنیم، احساس میکنیم که جذاب نیستیم.
شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهند، هر چه بیشتر از رسانهها و شبکه های اجتماعی که افراد جذاب در آنها هستند استفاده کنیم، احساس بدتری نسبت به خودمان پیدا میکنیم. اما از آنجایی که حاضر نیستیم تا اعتیادمان به رسانهها را کنار بگذاریم، یعنی اعتیادی که برای ما همراهی، سرگرمی و خاطرات خوب بسیار فراهم میآورد، از آنها دست بر نمیداریم. این فضا به صورت ضمنی بارها به ما میگوید که به اندازۀ کافی خوب نیستیم، تا اینکه خودمان هم شروع به باور این موضوع میکنیم. رسانهها که دروغ نمیگویند، مگر نه؟
2- آسیبپذیری خود را نشان دهیم
یک گام مهم دیگر در جهت اینکه خودمان باشیم، نشان دادن آسیبپذیریمان است. اکثر ما، از جمله خودم، واقعاً دلمان نمیخواهد که بخشهایی را که از خودمان دوست نداریم، نشان دهیم؛ بخشهایی که ما را میترساند، یا باعث احساس خجالت، شرم یا ضعف در ما میشود. به اشتراک گذاشتن این بخشهایمان آسان نیست. ما نگرانیم. اگر دیگران نظرشان راجع ما عوض شود، ترکمان کنند یا پسمان بزنند چه؟
عیان کردن آسیبپذیری ترسناک است؛ مثل این است که زخمی قدیمی را باز کنید و به دیگران بگویید که کجا میتوانند نمک برسند. اما برای اینکه کاملاً خومان باشیم، باید خود کاملمان باشیم. نمیشود فقط جاهایی را که دوست داریم انتخاب کنیم. نمیشود که فقط نسخۀ ترگل ورگل و روتوش شدۀ خودمان را نشان دهیم. باید گهگاه آسیبپذیر باشیم.
برای شروع میتوانیم آسیبپذیر بودن را در شبکههای اجتماعی تمرین کنیم. چند مثال عالی از این موضوع را در شبکههای اجتماعی که خودم در آنها هستم دیدهایم. مثلاً برخی از افرادی که میشناسم، راجع به ابتلایشان به بیماری پست گذاشتهاند. فردی دیگر که میشناسم، هر وقت ناراحت است و نیاز به همدم دارد پست میگذارد. همۀ اینها مثالهایی از افرادی است که داستانهایی از خود به اشتراک گذاشتهاند که نمیتوان هدف از آنها را خوشمزگی دانست؛ احساسات و ماجراهایشان آنها را آسیبپذیر میکند.
برای این که راحت تر باشیم، میتوانیم افراد خاص یا فرصتهای مناسبی را برای نشان دادن آسیبپذیری خود نشان دهیم. اینکه بخواهیم داستانهای شخصی خود را با همه یا افراد معدودی به اشتراک بگذاریم به خودمان بستگی دارد، هدف این است که حداقل برای گاهی اوقات هم که شده، تمام خودتان باشید.
3- نقاط قوت خود را قدر بدانیم
همۀ ما در برخی کارها خیلی بیاستعدادیم. در واقع ما در اکثر کارها بیاستعدادیم و هیچ اشکالی هم ندارد. اما اگر به جای تمرکز روی چیزهایی که در آنها خوبیم، روی چیزهایی که در آنها بدیم تمرکز کنیم، حالمان گرفته خواهد شد. مثلاً، من خودم بعضی وقتها به این خاطر که نمیتوانم دوستیهای بلندمدت را حفظ کنم، خودم را سرزنش میکنم. این واقعیت است. من درونگرا هستم. از تکست دادن خوشم نمیآید و اغلب از اینکه افراد را حضوری ببینم خجالت میکشم. اما اگر مرتب خودمان را برای چیزهایی که در آنها خوب نیستیم سرزنش کنیم، سخت است که بتوانیم به آن اندازه که جا دارد خودمان را دوست داشته باشیم. بنابراین، علاوه بر اینکه باید سعی کنیم نقاط ضعف خودمان را مرتفع کنیم، باید به خود یادآوری کنیم که در چه چیزهایی خوب هستیم. اگر به این موضوع فکر کنیم، هر کدام از ما نقاط قوت زیادی دارد، حتی اگر کوچک و نه چندان مهم باشند. با شناسایی این نقاط قوت، متوجه میشویم، که خود عجیبوغریب و منحصربفرد خودمان، خیلی هم فوقالعاده است.
۴- خودگویی های منفی درباره خود را شناسایی کنیم:
یکی از راههایی که بهتر میتوانیم خودمان را بپذیریم، شناسایی و به چالش کشیدن خود گویی های منفی است. مثلاً ممکن است در حین چک کردن شبکههای اجتماعی فکر کنیم، “من زشتم” یا “زندگی من آشغال است”. یا ممکن است که اگر دوستی عکسی را از یک خوشگذرانی که ما را به آن دعوت نکرده بگذارد، ممکن است فکر کنیم “او از من بدش میآید.”
ما با محدود کردن زمانی که در رسانهها و شبکههای اجتماعی میگذرانیم، و همچنین تمرین کردن برای متوقف کردن خودگویی های منفی، میتوانیم بخشی از زخم زبانهای دردناکی که خودمان به خودمان میزنیم را متوقف کنیم.
5- خودمان را بروز دهیم:
اغلب، ترسمان از این است که اگر خودِ واقعیمان را نشان دهیم، دیگران چه فکری خواهند کرد. مثلاً، شاید دوستان ما در یک موضوع سیاسی نظری مشابه داشته باشند، بنابراین تصمیم میگیریم که دیدگاه متفاوت خود را در میان نگذاریم. شاید دوستان ما به یک ژانر خاص از موسیقی علاقه دارند و ما به همین دلیل تصمیم میگیریم که راجع به موسیقیای که خودمان دوست داریم صحبت نکنیم.
ما همه چیز را در رابطه با خودمان به اشتراک نمیگذاریم؛ و این امر اغلب دلایل خوبی دارد. ما نمیخواهیم که کسانی را میشناسیم، هر چیز کوچکی راجع به زندگی ما را بدانند، و این موضوع هیچ اشکالی ندارد. وقتی به مشکل برمیخوریم که ابراز کردن خودمان بدل به نمایشی میشود که برای برانگیختن واکنش خاصی در دیگران طراحی شده است. نتیجه؟ معدودی در زندگیمان میدانند که واقعاً و عمیقاً چه کسی هستیم و حتی ممکن است خودمان نیز، فراموش کنیم که واقعاً چه کسی هستیم.
بنابراین، از کجا بفهمیم که ابرازهای ما بدل به نمایشهایی برای مخاطب شده است، یا اینکه ابرازهای خلاقی است که خود واقعیمان را نشان میدهد؟ خوب شاید بد نباشد که از خود بپرسیم: کسی که در شبکههای اجتماعی تظاهر میکنیم هستیم، کیست؟ کسی که لباس بینقص بر تن، بدنی فوتوشاپی و بزرگترین لبخندی که تا به حال دیده شده را دارد؟
یا ممکن است متوجه شویم که عکسهایی را که در اینترنت قرار میدهیم، برای نشان دادن آن عکسها به دیگران نیست، بلکه برای این است که دیگران به شکل خاصی راجع به ما فکر کنند. باید توجه داشته باشیم که آیا رفتارمان در جهت این است که خودمان باشیم یا داریم نمایش بازی میکنیم.
برگرفته از کارگاه مسعود لعلی- دانشگاه شیراز