الیزابت لافتوس
الیزابت لافتوس
Elizabeth F. Loftus -born 1944
o لافتوس در ۱۹۴۴ در لس آنجلس آمریکا به دنیا آمد و پدرش پزشک بود و مادرش کتابدار. نخستین رویای او معلم ریاضی شدن بود، اما وقتی وارد دانشگاه شد، روان شناسی و ریاضیات را به صورت همزمان برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.
o او تازه کارشناسی خود را گرفته بود که با یک روانپزشک ازدواج کرد، البته در اوایل میانسالی از او جدا شده و بعد از آن ازدواج نکرد. سپس برای ادامه تحصیل در مقطع ارشد اقدام کرد و وارد دانشگاه استنفورد شد. در دوره ارشد، او جذب موضع حافظه بلندمدت شد. لافتوس دکتری خود را نیز در روان شناسی و از دانشگاه استنفورد دریافت کرد
o هم کلاسی هایش او را خانمی حراف و پرانرژی توصیف کرده اند. جالب آنکه کمتر کسی در آن زمان در دانشگاه استنفورد فکر می کرد که او بتواند در روان شناسی باشد. بعد از پآیان یافتن دوره دکتری، او به دانشگاه واشنگتن در سیاتل رفت.
• وقتی حافظه از پشت خنجر می زند!
o الیزابت لافتوس، چهارده ساله بود که مادرش در استخر غرق شد. دایی او سال ها بعد به او یک بار گفت که الیزابت اولین نفری بوده که مادرش را در استخر پیدا کرده بود. این گفته دایی باعث شد تا تصاویری از این واقعه به ذهن الیزابت هجوم بیاورد. او احساس می کرد تصاویر روشنی از این ماجرا و زمانی که به تنهایی مادرش را در استخر پیدا کرده دارد. اما بعد از مدتی دایی او گفته خود را اصلاح کرد و گفت در واقع نفر اولی که مادر غرق شده را پیدا کرده خاله او بوده و نه الیزابت.
o با اینکه پیدا شدن مادر توسط الیزابت واقعیت نداشت، اما به هر حال تصاویر روشنی از این وضعیت در ذهن او به وجود آمده بود. حافظه او چه طور توانسته بود این چنین تصاویر خیالی بسازد و جای یک خاطره را پر کند؟ این موضوع یکی از عواملی بود که باعث شد تا الیزابت لافتوس کار حرفه ای خود را وقف مطالعه روی حافظه و اشتباهات آن کند.
• از پرونده ای جنجالی تا پژوهشی جنجالی
o یکی از جنجالی ترین پرونده ها در آمریکا توانست الیزابت لافتوس را به سمتی سوق دهد که یکی از اثر گذارترین پژوهش ها در حوره حافظه را انجام دهد.
اما داستان این پرونده چه بود؟ الین فرانکلین خانمی جوان بود و ادعا کرد بیست سال پیش ، یعنی زمانی که کودکی هفت، هشت ساله بوده، پدرش به دوست صمیمی او تجاوز کرده و سپس او را به قتل رسانده است.
o الین مدعی بود که خاطرات مربوط به این واقعه را فراموش کرده و یا به عبارتی سرکوب کرده بود، اما این اواخر در نتیجه جلسات روان درمانی که در آنها شرکت داشته، خاطرات برای او زنده شده و آنها را به یاد آورده است.
o پرسشی که در آن زمان برای لافتوس مطرح شد این بود که آیا الین به درستی به یاد آورده؟ و واقعاً پدر او قاتل است؟ و یا اینکه حافظه او به دلایلی دچار اشتباه شده است؟ این موضوع باعث شد تا الیزابت تصمیم بگیرد تا پژوهشی درباره حافظه و مکانیسم به یادآوردی خاطرات گذشته و از آن مهمتر تلقین پذیری حافظه انجام دهد . او تمایل داشت تا پیرامون یادآوری خاطرات تلخ گذشته کار خود را انجام دهد.
o لافتوس می خواست صحت بازیابی خاطرات را بررسی نماید. البته قصد اصلی او بیشتر متوجه موضوع مناقشه برانگیز آزار جنسی در دوران کودکی و خاطرات مربوط به آن بود، اما با توجه به محدودیت های اخلاقی، او مطالعه خود را معطوف به موضوعی دیگر، یعنی گم شدن در مرکز خرید کرد. او می کوشید تا دریابد که آیا تعریف خاطره ای نادرست از گم شدن در مرکز خرید می تواند حافظه آزمودنی ها را دچار تحریف کرده و آنها را به اشتباه بیندازد یا خیر.
o به عبارتی او به دنبال بررسی تلقین پذیری حافظه بود . در نخستین بررسی ها، او متوجه شد در حدود ۲۵ درصد آزمودنی ها با تعریف خاطره ای نادرست دچار تحریف حافظه می شوند و آنها خاطراتی از واقعه ای که هیچ گاه اتفاق نیفتاده را به خوبی یاد می آورند!
o با مطالعات بیشتر به کمک روشی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته بود، لافتوس متوجه شد تا حدود یک سوم افراد امکان دارد حوادثی را از گذشته به یاد بیاورند که اصلاً روی نداده است و گاهی این حوادث ، مسائلی بسیار تلخ ، حاد و اثر گذارند که البته در عالم واقع هیچ گاه برای فرد روی نداده اند.
o این یافته به شدت مناقشه برانگیز بود ، چرا که می توانست به این معنا باشد که فردی که در دادگاه مدعی است قربانی بدرفتاری در سنین کودکی توسط فردی خاص شده، تمام آنچه را بیان می کند، به اشتباه به یادآورده باشد! یعنی ممکن است الین که پدرش را متهم به قتل کرده بود، حافظه اش به اشتباه این کار را انجام داده باشد. اما آیا این چنین است؟
• وقتی حافظه انتقام می گیرد!
o در پاسخ باید گفت که چنین امری ، یعنی به یادآوردن حوادثی که هیچ گاه روی نداده به عنوان خاطراتی واقعی، نه تنها ممکن است ، بلکه بارها این نیز روی داده است.
o در مورد الین – همان طور که خود او نیز اشاره کرده بود – شرکت در جلسات روان درمانی باعث شده بود تا بخشی از خاطرات تلخ او زنده شده و به یادآورده شوند. اما در واقع آنچه او به یاد آورده بوده بود، عصبانیت و ناراحتی شدیدی بود که از پدرش داشت. او به یاد آورده بود که چقدر از پدرش دلخور است در عین حال که در تمامی سال هایی که او بزرگ شده بود، معمایی حل نشده ، یعنی قتل دوستش او را آزار داده بود و حالا در پی جلسات درمان زنده شدن این دو بخش از خاطرات تلخ گذشته ، الین در فرآیندی ناهشیار ، پدرش را به عنوان قاتل به یاد آورده بود! در واقع حافظه الین به او کمک کرده بود تا به کمک یادآوری خاطراتی که واقعی نبودند انتقامش را از پدرش بگیرند.
• تاثیری فراتر از روان شناسی
o تاثیر کارهای لافتوس محدود به روان شناسی باقی نماند . تاثیر کارهای او در حقوق و دادگاه ها آن قدر بود که دانشگاهی در نیویورک در ۱۹۹۴ به او دکترای افتخاری در حقوق اعطا کرد.
o از مهم ترین پیآمدهای پژوهش های او آن بود که در برخی آیالت های آمریکا، دادگاه ها در صورتی که تنها مدرک شاکی، شهادت عینی شاهدان باشد، پرونده تشکیل نداده و دادخواست او را قبول نمی کنند. در واقع آنها می گویند برای اثبات اتهام، در کنار شهادت شاهدان به مدارک دیگری نیز نیازمندیم. البته بعد از اعلام نتایج تحقیقات و گسترش کارهایش، لافتوس دچار مشکلاتی نیز شد . او ایمیل های تهدیدآمیز دریافت کرد و یا اینکه یک بار در یکی از پروازها، مسافری او راشناخت و البته حسابی از خجالت او درآمد ! در یک مورد دیگر و در نتیجه پژوهش های او روی یکی از پرونده های قضایی که مربوط به سال های پایانی دهه ۹۰ میلادی بود، علیه لافتوس، همکاران پژوهشی اش و البته دانشگاه واشنگتن نسبت به طرح ۲۱ اتهام شکایت شد.
o در این پرونده که تا سال ۲۰۰۷ به طول انجامید ، در نهایت در یک مورد لافتوس مجرم شناخته شد . البته اختلاف نظر پیرامون هزینه های دادگاه باعث شد تا پرونده برای تجدید نظر به دادگاهی بالاتر ارجاح داده شده و بسته نشود.
• عواملی که خطای حافظه را شدت می بخشد.
o علاوه بر فرآیندهایی که درون فرد می تواند روی یادآوری خاطرات اثر گذار باشند، عوامل محیطی نیز می توانند به حافظه خط بدهند.
o برای نمونه، کلماتی که در یک جلسه دادگاه برای پرسش انتخاب می شوند می توانند به حافظه ما جهت دهند تا داستان به شکلی متفاوت بازیابی شود.
o البته علاوه بر نوع کلمات انتخاب شده در زمان پرسش، عوامل دیگری نیز می توانند در تحریف اطلاعات توسط حافظه نقش داشته باشند. یکی از موضوعات مورد علاقه لافتوس همین مسئله بوده؛ که پژوهش های زیادی را به کمک دانشجویان خود در این زمینه انجام داده است.
o درهمین راستا نیز لافتوس تا به امروز آموزش هایی را برای قضاوت و اعضای هیئت منصفه دادگاه ها داشته است. البته تجربه او در زمینه شهادت شاهدان عینی و یا بازیابی خاطرات، محدود به پژوهش های دانشگاهی نبوده و او برای بررسی موضوعاتی از این دست، در بیش از ۲۰۰ جلسه دادگاه با موضوع آزار جنسی شرکت داشته است .
ادامه در:
• حافظه کاذب
• شهادت شهود عینی
• روانشناسی اعترافات دروغین
منابع :
خانه روانشناسی ایران
نرگس عزیزی – کارشناس ارشد مشاوره
حافظه کاذب
الیزابت لافتوس
حافظه کاذب
• بسیاری از مردم به حافظه خود به عنوان یک منبع قابل اعتماد تکیه می کنند . اما با همین حافظه گاهی اوقات پیش آمده که شماره تلفن یا یک آدرسی را فراموش میکنیم.
o در هنگام مواجهه با رویدادهای مهم زندگی، مثل رویدادهای دوران کودکی چطور؟ آیا حافظه ما قابل استناد است؟
• همه ما فکر می کنیم که حافظه ما همانند یک دوربین عکاسی است که همه جزئیات را به دقت ثبت می کند. اما متاسفانه ما حافظه خود را آرایش می کنیم و بصورت کاملا آشکار خودمان آن را می سازیم.
• حافظه غلط بر اثر تداخل های خیلی کوچک و پیشنهادها و دست کاری های خیلی کوچک ما بوجود می آیند. در چندین آزمایش معروف به وضوح نشان داده شده است که حافظه کاذب شکل می گیرد. برای مثال : در سال ۱۹۹۴ الیزابت لوفتوس نشان داد که ۲۵ درصد از افراد پذیرفته اند که در کودکی در یک بازار گم شده بوده اند درحالی که اینگونه نبوده. در مطالعه دیگری در سال ۲۰۰۲ نیمی از شرکت کنندگان بر اثر دستکاری هایی بر روی عکس آنان، پذیرفتند که در یک هوای گرم سوار بالن هایی شده اند.
o در بسیاری از مواقع این حافظه کاذب در رابطه با مسائل کم اهمیت تر رخ می دهد، ولی بسیاری از اوقات پیش می آید که همین حافظه کاذب در دادگاه های جنایی حکم اعدام فردی را رقم بزند، و گاهی این حافظه های کاذب پتانسیل این را دارند که به مشکلی جدی بدل شوند.
o اما سوال اینجاست که این حافظه دروغین یا کاذب چگونه شکل می گیرد؟
• عواملی که باعث اینگونه حافظه ها می شوند:
۱- ادراک نادرست Inaccurate Perception:
Inaccurate= false or inaccurate descriptions of goods
Perception= the ability to see, hear, or become aware of something through the senses
• ادراک انسان همیشه کامل نیست و باید این نکته خیلی مهم را مد نظر داشت که ادراک ما در همان وهله اول کد گذاری نمی شود. وقتی ادراک کامل نباشد در بررسی های بعدی ما تلاش می کنیم تا در بازسازی صحنه موارد اشتباه یا کد گذاری نشده را خودمان با صحنه اصلی بیافزاییم.
۲- استنتاج Inference:
Inference =a conclusion reached on the basis of evidence and reasoning
• در بسیاری از مواقع دیده شده است که رقابت اطلاعات قدیمی و جدید باعث گمراهی فرد شده است و وی را برای گمانه زنی هایی در مورد پیش بینی صحنه ها کشانده است. ممکن است تداخل اطلاعات قدیمی تر در جدید اتفاق بیافتد و یا بالعکس.
تحقیقات نشان داده است که اغلب افراد یک طرح کلی از وقایع را برداشت می کنند و معمولاً در فراخوانی جزئیات به حدس و گمان های خود متوسل می شوند. برای مثال در حادثه ۱۱ سپتامبر، بسیاری از افراد صحنه هایی از آن را در خاطر داشته اند و بر اثر تکرار در اخبارها و شایعات اطلاعات آنها با اطلاعات جدید رقابت داشته و ممکن است این رقابت به یک حافظه غلط شکل دهد.
۳- احساسات Emotions:
Emotions= a natural instinctive state of mind deriving from one’s circumstances, mood, or relationships with others
• احساسات و بخصوص احساسات دردناک، به احتمال بیشتری باعث تحریف در حافظه و شکل گیری حافظه های غلط می شود. در تحقیقی نیز نشان داده شده است که نه احساسات منفی بلکه سطح بر انگیختگی و سطح بر انگیختگیِ بالا می تواند با حافظه کاذب در ارتباط باشد.
۴- اطلاعات غلط Misinformation:
Misinformation= false or inaccurate information, especially that which is deliberately intended to deceive
• گاهی اوقات اطلاعات درست می تواند با اطلاعات غلط مخلوط شود. در یک مطالعه در دهه ۱۹۷۰ که توسط لوفتوس انجام شد نشان داده شد که افرادی که پس از وقوع یک حادثه در معرض اطلاعات غلط دیگر قرار می گرفتند، در مقایسه با افرادی که در معرض چنین اطلاعاتی قرار نمی گرفتند بیشتر اجتمال داشت تا در حافظه خود تحریف داشته باشند.
۵- ترکیب رویدادها Misattribution of Memory :
Misattribution= incorrect attribution
Attribution = the process by which individuals explain the causes of behavior and events
• بارها پیش آمده است که بخواهید یک رویداد را برای فردی تعریف کنید ولی در حین تعریف گریزی به رویدادهای مشابه و دیگر بزنید و جزئیات دو رویداد یا چند رویداد را باهم تعریف کنید. همین خود ممکن است کمک مند تا شما صحنه ای را که در کودکی رخ نداده است را بیاد آورید.
۶- ردیابی فازی Fuzzy Tracing:
Fuzzy= difficult to perceive clearly or understand and explain precisely; indistinct or vague
Tracing= find or discover by investigation
• زمانی که حافظه ای شکل می گیرد ما بیشتر روی کلیات آن متمرکز هستیم و کمتر برروی جزئیات آن متمرکز هستیم و به اصطلاح جان کلام را به حافظه می سپاریم که نشانی از رمز گردانی معنایی در حافظه ماست. نظریه ردیابی فازی به این اشاره دارد که ما گاهی جزئیات کلمه به کلمه را به خاطر می سپاریم و گاهی اوقات جان کلام را به خاطر می سپاریم. در همین مورد اخیر است که بیشتر حافظه های غلط شکل می گیرند.
خطای حافظه Final Thoughts
• هر کاری که در طول روز انجام می دهیم می توانیم بگوییم که حافظه ما در آن دخیل است. کارکرد حافظه در زندگی ما بسیار فراگیر و گسترده است و گاهی آنقدر بدیهی می شود که ما از ارزش آن غافل می شویم. چند مثال کاربردی از حافظه برای اهمیت کار:
o به یاد آوری نام همسایگان خود و همسایگان جدید.
o به یاد آوری مراحل انجام یک کار.
o به یاد سپاردن ساعاتی که فرزندانتان به مدرسه می روند.
o به یاد آوری بحث های کلاسی برای ارائه مقاله.
o به یاد سپاری لغات؛ چهره دوستان و تاریخ ملاقات های آینده.
o به یاد سپاری پسوردهای خود در دنیای اطلاعات و پین های مختلف.
o حتی همین لحظه که شما در حال مطالعه این متن هستید شما در حال استفاده از حافظه خود مبنی بر چگونگی کاربرد زبان هستید و هزاران مورد دیگر که بدون حافظه تصورش امکان پذیر نیست.
• اما همانطور که می دانید حافظه ما مصون از خطا نیست .
• دنیل شاختر Daniel Schacter روانشناس متخصص در کتاب معروف خود The Seven Sins of Memory به هفت گناه بزرگ حافظه اشاره می کند که از بین این ۷ خطا، برخی در افراد با مشکلات حافظه وجود دارد و موارد دیگر خواه و ناخواه در همه افراد اتفاق می افتد.
۱- ناپایداری :
• اطلاعات چگونه محو می شود ؟
o اگر از شما پرسیده شود که دیشب شام چه خوردید ممکن است درست پاسخ دهید ولی اگر در مورد شامی که دو هفته پیش خورده اید سوال شود چطور؟
o بعضی اطلاعات به سرعت محو می شوند ولی برخی دیگر ممکن است در طولانی مدت محو شوند و مدت بیشتری در حافظه ما بمانند.
o این که چقدر زمان طول بکشد که اطلاعات محو شود به اهمیت آن برای شما بستگی دارد . اهمیت از فردی به فرد دیگر متفاوت است و ممکن است اطلاعاتی که در ذهن شما برای مدت
طولانی تری می ماند در ذهن دیگری در همان لحظه از بین برود.
۲- حواس پرتی و عدم تمرکز :
ممکن است به محل کار بروید و یک لحظه بدانید که کیف خود را نیآورده اید. همان لحظه می فهمید که در زمانی که باید به برداشتن کیف خود فکر می کردید به چیز دیگری که لزومی نداشته است فکر می کردید.
تجربه نشان داده است که بسیاری از دلمشغولی های ما و تفکرات ما واقعاً ارزش فکر کردن ندارند و فقط مسیر اصلی تفکر ما را محرف می کنند. برخی حواسپرتی ها ممکن است آشفته کننده نباشد ولی تصور کنید حواسپرتی باعث شود که بستن شیر گاز را فراموش کنید!!
۳- انسداد فکر :
یعنی تلاش برای به یاد آوری چیزی که می دانیم در حافظه رمز گردانی کرده ایم. ممکن است به شخصی برخورد کنید که قبلاً او را دیده اید و صحبت کرده اید. ولی در بار دوم که میخواهید نام او را به یاد آورید گویی که سدی از آجر در مقابل حافظه شما قرار گرفته است که نمی گذارد نام او را به خاطر آورید . می گویید: “نوک زبانم هست”.
۴- نسبت دادن اشتباه :
نسبت دادن منبع اطلاعات به اشتباه عبارت است از نسبت دادن اشتباه. ممکن است داستانی را از شخصی در خیابان شنیده باشید و در جایی دیگر که آن داستان را می گویید به منبع دیگری مثلاً در دانشگاه نسبت دهید. شاید بگویید این اشتباه زیاد جدی نیست ولی تصور کنید که در دادگاه به عنوان یک شاهد عینی می توانید شخصی را به اشتباه محکوم کنید !!
۵- حافظه کاذب :
شاختر بیان می کند که این اشتباه از بقیه اشتباهات حافظه سنگین تر است و عواقب خطر ناک تری نیز دارد. حافظه کاذب عبارت است از خاطراتی که هیچ وقت اتفاق نیفتاده و دیگران طوری بازنمود می کنند که ما قبول می کنیم که اتفاق افتاده و طوری هم رفتار می کنیم که واقعا اتفاق افتاده!!
الیزابت لوفتوس در تحقیقات خود به طور واضح نشان می دهد که چطور خیلی راحت می توان حافظه و خاطره ای را کاشت.
۶- سوگیری :
چگونه باورهای ما حافظه مان را تحت تاثیر قرار می دهد؟ باورها و اعتقادات ما نسبت به خود ، اطرافیان و جهان پیرامون می تواند در به خاطر سپاری اطلاعات نقش داشته باشد.
ما خلاء های موجود در حافظه مان را با اعتقادات خود و تفکرات قالبی خود پر می کنیم. هر جا که جزیی گمشده باشد ما خود با حدس خود آن قسمت را پر خواهیم کرد.
۷- تداوم :
به یادآوری خاطراتی که نیاز به یادآوری ندارد یا دوست نداریم که به یاد آوریم. ممکن است در اداره یا خانه صحنه ای شرم آور در حافظه کاری شما فعال باشد و شما نتوانید از دست آن رهایی یابید و گاهی اوقات پشیمانی و ندامت برای شما ایجاد می کند. برای مثال صحنه ی تصادفی را که به تازگی دیده اید را ممکن است بارها در طول شبانه روز بصورت وسواسی مرور کنید.
پس بنابراین می توان نتیجه گرفت که حافظه اگر چه برای زندگی حیاتی است ولی خطاهایی نیز دارد که نمی توان آنها را به صفر رساند بلکه می توان تاثیر آنها را کم کرد.
شهادت شهود عینی
الیزابت لافتوس
شهادت شهود عینی
Eyewitness Testimony
• از مسایلی که همواره ماموران پلیس در پروندهها با آنها درگیر هستند،
وجود فرد یا افرادی با نام «شهود عینی» است که بنا به شهادت خود،
در صحنه حضور داشتهاند و با مشاهده موارد، حاضر به ادای شهادت هستند.
o شهادت این شهود، چه در شناسایی فردی خاص و چه در تشریح جزئیات حادثه،
مشکلاتی را به وجود میآورد.
o ریشه این مشکلات آنجاست که از سویی، شهادت شهود عینی بسیار باورپذیر بوده
و در تصمیمات هیات منصفه تاثیر بسزایی دارد و از سوی دیگر، شهادت آنها همواره موثق نیست،
بلکه ممکن است صرفاً به علت ماهیت فرایندهای معمولی و طبیعی حافظه انسان، کسب،
حفظ و بازیابی اطلاعات، مخدوش شده باشد.
o در بسیاری از مواقع شهادت اشتباه شهود عینی، موجب اتهام و نیز محاکمه افراد بیگناه شده است.
با این حال، تحلیل و باز کردن موضوع و شهادت گواهان، اهمیت خاصی یافته که بررسی هرچه بیشتر آن
میتواند در دستیابی به حقایق، ماموران انتظامی را یاری کند.
o نگارنده، با بیان موارد گوناگون پیش آمده در حوزه شهادت اشتباه شهود عینی و با تشریح تحقیقات انجامشده
در زمینه صحت و اعتبار گواهی شهود عینی در مواجهه با حوادث و وقایع مهم، راه را برای درک خوانندگان
از شرایط و پیشرفتهای علمی و فنی پیشین و موجود، در اعتبارسنجی شهادت شهود عینی هموار میکند.
بازیابی حافظه
Recovery and Verification of Memories
The Reality of Repressed Memories
• از آنجاییکه صدمۀ وارده به حافظه در اختلالات تجزیه ای اغلب پیچیده است،
بازیابی آن بخش مهمیاز فرایند رواندرمانی را تشکیل میدهد.
o بطور کلی یادآوری ترومای Shocking Events اخیر از یادآوری ترومای قدیمیتر با دقت و سهولت بیشتری انجام میشود.
شیوۀ درمان معمولاً بگونه ای طراحی میشود که از یادآوری خاطرات برای مقابله با گسیختگی تجزیه ای Dissociative Disorder
و تلاش در جهت ایجاد پیوند استفاده میشود.
• در بیماران دچار اختلالات تجزیه ای، به کمک رواندرمانی میتوان رفتار و خاطرات تجزیه شده را که قبلاً بصورت غیرارادی
و خودکار حادث میشد، تحت کنترل خودآگاه درآورد.
o درمانگران باید مراقب انعطاف پذیری بالا و پذیرش کورکورانۀ اطلاعات جدید توسط اشخاص بشدت هیپنوتیزم پذیر باشند.
o گاهی یک پرسش نسنجیده از جانب درمانگر بجای حل مشکلی از بیمار، معضل جدیدی برای وی ایجاد میکند.
o کاوش بیش از حد روان بیمار ممکن است موجب عدم انسجام بیشتر و باعث آشفتگی روانی و ترومای مجدد گردد.
o هدف، جمع آوری اطلاعاتی است که بیشترین ارتباط را با مشکل بیمار داشته باشد
و وی را برای کنترل موثرتر روند زندگیش در حال و آینده توانا سازد.
• مطالعات انجام شده توسط دانیل شاختر Daniel Schachter لاری اسکوایر Larry Squire ، جرالد ادلمن Gerald Edelman
و سایرین یادآور این دیدگاه است که حافظه یک فرایند بازساختی است.
o حافظه شامل فرایندهای ادراک، تجسم و یادآوری است و تمامیاین اجزا تحت تأثیر تاریخچۀ گذشتۀ فرد،
حالت هیجانی او، انگیزۀ وی، مقاصد شخصی و مجموعۀ متنوعی از متغیرهای محیطی قرار دارند.
o قسمت عمدۀ آنچه بخاطر میآوریم به صورت قطعات جدا از هم است که سپس باید براساس یک چهارچوب
و تم کلی به هم متصل شوند.
• هنگامیکه میخواهیم چیزی را بدرستی بیاد آوریم لازم است که سه منشاء احتمالی آلودگی را برطرف کنیم:
o خودفریبی ناخودآگاه Unconscious Self-Deception
o فریب ناشی از تلقین Hypnosis Deception – Twisted Self-Deception
o فریب عمدی. Intentional Deception– Misrepresentation
• اگرچه هیچ مطالعۀ کنترل شده ای در مورد تاثیر تلقین یا hypnosis در درمان اختلالات تجزیه ای موجود نیست،
نوشتجات بالینی بیانگر سودمندی آن میباشند. در تحقیقی که اخیراً روی ۳۰۵ درمانگر صورت گرفت مشخص شد
که در اختلال هویت تجزیه ای، رواندرمانی فردی بکمک هیپنوز خط اول درمان را تشکیل داده
و داروهای ضد اضطراب و ضدافسردگی بعنوان ابزار کمکی ثانوی مورد استفاده قرار گرفته اند.
روانشناسی اعترافات دروغین
روانشناسی اعترافات دروغین
Jean-François Dortier Born 1956
• این که بی گناهی اعترافات دروغینی را امضا می کند،
و جرمی را که مرتکب نشده است می پذیرد،
پدیده ای پیچیده و نگران کننده است.
o این اعترافات دروغین کمیاب نیستند…
o برای مثال در سال 1979، دانیل ویلیامز Daniel Williams پس از آنکه جنازه زن همسایه اش
“میشل مور-بوسکو” کشف شده بود، توسط پلیس بازجویی شد.
سپس اعتراف کرده و محکوم گردید.
اما چند سال بعد، پرونده مجددا بازگشایی شده و مظنون جدیدی بازداشت می شود.
او “ژوزف دیک” نام دارد، و به نوبه خود اعتراف کرده و حتی اعلام می کند که دراین جنایت دو همدست داشته است.
o اما در نهایت مسئله به آنجا منتهی شد که در پایان بازجویی های طولانی که بوسیله پروژه بی گناهی The Innocence Project انجام شد،
یعنی گروهی از وکلا که برای دفاع از بی گناهان در زندان فعال شده بودند؛
چهار متهم، بی گناه شناخته شده و آزاد گردیدند.
o پاتریک دیل Patrick Dils نیز در فرانسه به قتل دو پسر جوان اعتراف کرده و به 17 سال زندان محکوم گردید،
اما پس از آن کشف شد که قاتل زنجیره ای فراسنوا اولم Francis Heaulme در آن حوالی به هنگام جنایت تردد داشته است.
o این محکوم شدگان بی گناه که به اعترافات دروغین کشانده شده اند چه تعداد هستند؟
بر اساس یک پژوهش آمریکایی، ۲۰ تا ۲۵ درصد افرادی که پس از آزمایش “دی ان ای” تبرئه شده اند در این وضعیت قرار داشته اند.
o موسسه پروژه بی گناهی توانسته است ۲۰۰ فردی را که به اشتباه محکوم شده اند تبرئه کند.
o در میان آنان، ۴۹ نفر به ارتکاب جرم اعتراف کرده بودند
اما امروزه بر اساس شواهد ژنتیکی می دانیم که آنها بی گناه بوده اند.
• مثالهای بیشتر: Controversial Convictions Based on False Confessions
• چگونه می توان به چنین نقطه ای رسید؟
• چه چیزی افراد را به اعتراف به جرائمی که مرتکب نشده اند وادار می سازد؟
• چگونه به جنایاتی که مرتکب نشده ایم اعتراف می کنیم؟
• تحت فشار؟
• با محاسبه؟
• یا برای آنکه خود را واقعاً مجرم می دانیم؟
o از نظر سول کاسین Saul Kassin روانشناسِ متخصصِ اعترافات دروغین
در کالج جنایی جون جای در دادگستری نیویورک John Jay College
گونه های متعددی از اعتراف دروغ وجود دارد.
اعتراف اختیاری، اعتراف اجباری
• ابتدا اعترافات دروغین اختیاری مطرح اند.
1. افرادی که خود را به دلایل تبلیغاتی به جرمی متهم می کنند.
در زمان قتل “جان اف کندی”، دهها نفر از افراد روانی به میل خود به پلیس مراجعه کرده و خود را متهم کردند.
2. گونه دیگر اعتراف اختیاری، به منظور حمایت از فرد دیگری صورت می گیرد.
• اما موردی که بسیار رایج است اعترافاتی است که در هنگام بازجویی پلیس صورت می گیرد.
o در طول بازداشت، مظنون تحت فشار سنگین روانی قرار دارد.
o خستگی، ترس و تهدیدات، افراد را ناچار می کنند تا فقط برای آنکه تهاجم بیشتر به او قطع شود اعتراف کند،
البته با این اندیشه که بعداً می تواند به انکار اتهامات بپردازد.
o از نظر کاسین Kassin مکانیسم روانی دیگری نقشی تعیین کننده بازی می کند.
در واقع برخی از شیوه های بازجویی، مظنون را با قرار دادن وی در برابر یک معمای «کرنی ای»
به اعتراف تشویق می کنند. در این موقعیت اعتراف کردن در نهایت بهترین راهکار است.
o «کرنی ای» اشاره به کرنی Corneille نمایشنامه نویس بزرگ قرن 17 در فرانسه و سبک خاص وی در توصیف
بن بستی که سرنوشت به صورت تراژیک در مقابل قهرمانانش قرار می دهد
و به اجبارِ قهرمانان به انتخابی تلخ منتهی می شود،
o در این روش به مظنون القاء می شود که محکومیتش غیر قابل اجتناب است
و او در مقابل خود تنها یک گزینه دارد:
یا باید از همکاری کردن امتناع کنی و خطر حداکثر مجازات را بپذیری،
و یا اعتراف کنی که مجازاتت بسیار تخفیف خواهد گرفت.
o ممکن است در نتیجه این وضعیت، متهم فکر کند که در یک بن بست قرار گرفته،
پس بنابراین اعتراف برای وی زیان کمتری دارد.
o به علاوه فردی که ناچار به اعتراف شده است، نمی تواند نتایج این اعترافات را برای خود به درستی محاسبه کند.
o غالباً، ماموری که بازجویی را انجام می دهد، پاسخ هایی را می طلبد و فرد نیز یک «اعتراف نامه» را امضا می کند.
o در موارد ویژه، ماموران تمامی بخش های اعترافات را ساخته اند.
o مثلاً مورد مزییر Charleville-Mézières که در سال ۲۰۰۹ پیش آمد به این ترتیب بود،
دو مامور پلیس اس پی آر جی (SRPJ) پذیرفتند که خودشان اعترافاتی که سه مربی را به بد رفتاری با کودکان متهم می کرد، نوشته اند.
در نهایت، مربیان بی گناه شناخته شده و ماموران پلیس افشا شدند.
o گاهی مظنون اعتراف می کند، اما بیان جزئیات اعتراف برایش مبهم می شود.
o او حقیقتا چه چیزی را اعتراف کرده است؟
o ممکن است به سنگینی عمل مورد نظر آگاهی نداشته باشد.
o یکی از راهبردهای بازجویی بر کوچک سازی اعمال قرار دارد.
o بازجو نسبت به مظنون حالتی دوستانه به نمایش می گذارد و برای اجبار او به اعتراف، جرم و نتایج آن را کوچک نشان می دهد
با استفاده از روش«من تو را درک می کنم».
o به این ترتیب در سال ۲۰۰۳ در واقعه دانش آموزان ماکون Mâcon یکی از متهمین مظنون به زورگیری
بنام سابرینا Sabrina ، در این مورد فکر می کند که بهتر است اعتراف کند.
«من برای آرامش داشتن، برای اینکه سوال کردن از من متوقف شود،
تمایل داشتم که بگویم به دیدن این پیرزن رفتم برای اینکه از او پول بگیرم».
o در نهایت پس از ۳۰ ساعت بازداشت، او بریده و به پلیس می گوید:
«وقتی این پیرزن را دیدم، از او پرسیدم که شما به پسرها پول می دهید. او به من جواب نداد.
کمی بعد برگشتم و به او گفتم که من به ۲۰ یورو نیازمندم، که این مهم است، او آن پول را به من داد.
سابرینا برای آرامش داشتن، با اعتراف به آنچه که فکر می کرد یک اشتباه جزیی است،
نمی داند که او مسئولیت مشارکت در یک عمل زورگیری را پذیرفته است.
• اما این هم گونه دیگری از اعتراف دروغ که تعجب برانگیز تر است.
o گاهی پیش می آید که فرد بیگناهی باور می کند که واقعا مجرم است!
از نظر کاسین این وضعیت از «خاطره ای غلط» ناشی می شود.
روانشناس الیزابت لوفتوس Elizabeth Loftus نشان داده است که می توان خاطره ای که فردی از گذشته خود دارد،
خاطره ای ساخته شده با تمامی اجزا را کاملا منحرف کرد.
o برای مثال: یک روز، زمانی که ۵ ساله بودی، در فروشگاه بزرگی گم شدی، و بعد پیدا شدی.
اگر این خاطره در میان دیگر خاطرات واقعی جا داده شود، یک چهارم افراد مجدداً این واقعه را به ناگاه بیاد می آورند.
افراد بسیاری نیز اگر از آنها خواسته شود جزئیات دقیقی از این حادثه می دهند.
خاطرات ساختگی
• ممکن است فردی تحت تاثیر شنیدن مکرر روایتی متفاوت از آنچه که خود تجربه کرده است،
به خاطره خاص خود شک کند، سپس در گذشته خود وقایعی خیالی را وارد نماید
و آنگاه تجربه ای تازه امکان تصدیق آن را فراهم کرده باشد.
o از دانشجویان خواسته می شود تا کاری را بر روی یک کامپیوتر انجام دهند،
اما به آنها سفارش می شود تا به یکی از دکمه های کیبورد دست نزنند وگرنه دستگاه دچار مشکل خواهد شد.
در جریان این تجربه ، کامپیوتر خراب می شود
دستگاه مخصوساً برای این کار برنامه ریزی شده بود.
o درجریان نظر سنجی بعدی مشخص شد که ۴۳ درصد دانشجویان می پذیرند که خودشان عامل این خرابی بوده اند!
o برخی واقعا فکر می کنند که خطایی مرتکب شده اند،
o بعضی هم تردید می کنند یا دیگر از کارها زیاد مطمئن نیستند،
o و بالاخره دیگران هم فقط به خاطر اینکه به نظرشان می رسد که تکذیب خطا بی فایده و پر هزینه تر است، اعتراف می کنند.
• اعترافات اختیاری، اعترافات اجباری، اعترافات درونی شده و اعترافات ساختگی توجه بسیاری را به خود جلب کرده اند.
بویژه اگر وزن اعترافات را در حکم دادگاه بشناسیم.
این مسئله دقیقاً یکی از نقاط مهم روانشناسی قضایی و در حال پیشرفت روزافزون است.