پل اکمن
پل اکمن
Paul Ekman, born 1934
o پل اکمن زادهٔ ۱۵ فوریه ۱۹۳۴ یک دانشمند در زمینه روانشناسی و انسانشناسی اهل ایالات متحده آمریکا است. روان شناسی که برخی او را یکی از بهترین دورغ سنج های دنیا می دانند! جرات داری دروغ بگو!
o بر اساس نظریه وی در خصوص رفتارهای ناخودآگاه مغز و تاثیر آن بر حالت های غیراردای، سریال «به من دروغ بگو» Lie to me در امریکا ساخته شد. پل اکمن کتابی را پس از ساعت ها ملاقات و مذاکره با دالای لاما منتشر کرده که در این کتاب اهمیت نوع دوستی در دنیای جهانی ما توضیح میدهد.
o پل اکمن در واشنگتن به دنیا آمد. حوزه تخصصی وی روان شناسی هیجانات و انسان شناسی و از پایه گذاران مطالعات هیجانات است که مهمترین اثرش کتاب «دروغ گفتن» میباشد، پدرش متخصص اطفال بود و مادرش وکیل. خواهرش نیز روان شناسی با رویکرد روان پویایی است.
o او ابتدا دلش می خواست روان درمانگر شود. دلیل این موضوع نیز بیماری مادرش بود. مادرش زمانی که او ۱۴ ساله بود دچار بیمار روانی شد و پل آن زمان تصمیم گرفت تا شغلی را انتخاب کند که بتواند به افرادی چون مادرش کمک کند.
o اکمن در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه شیکاگو شد. او سه سال در دانشگاه شیکاگو درس خواند و یک سال نیز در دانشگاه نیویورک تا کارشناسی خود را دریافت کرد. پس از آن وارد دانشگاه آدلفی Adelphi شد و در روان شناسی بالینی دوره کارشناسی ارشد و دکتری خود را گذراند. پایان نامه او در دوره کارشناسی ارشد در رابطه با بیان هیجانات در چهره و حرکات بدن بود. او که در ۱۵ سالگی به عنوان دانشجو وارد دانشگاه شده بود ، از حدود ۲۵ سالگی – یعنی ۱۹۶۰ – کار خود را در دانشگاه آغاز کرد.
o از ۱۹۷۲ تا سال ۲۰۰۴ در یکی از موسسه های زیرمجموعه دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو کار می کرد و در همین دوران بود که پژوهش های خود پیرامون «تغییرات چهره و بدن در زمان بروز هیجانات و موضوعات مرتبط یا دروغ» به انجام رساند.
o پس از بازنشستگی، او موسسه ای به نام گروه پل اکمن بنیان نهاد و فعالیت های خود را در این دو بخش ادامه داده است. البته یکی از فعالیت های اصلی او در این موسسه آموزش آنلاین به افراد در رابطه با تشخیص هیجانات و شناسایی افراد دروغگو است. او با مری میسون ازدواج کرده؛ همسری که در نوشتن برخی کتاب ها با او مشارکت داشته است. دخترش ایونیز تمایل به مباحث روان شناسی دارد. مصاحبه ای بین دختر و پدر درباره اعتماد بین والدین و فرزندان در ۲۰۰۸ به چاپ رسید که در بردارنده نکته های جالب در حوزه تربیت است. برای نمونه ، اکمن در آنجا اشاره می کند که با تولد دخترش، سیگار را پس از ۳۰ سال ترک کرده ، چرا که می خواسته در رفتارش صداقت داشته باشد و آنچه را می گوید در عمل نیز نشان دهد.
بیشتر در :
هیجانات مشترک و اختصاصی
روان شناسی دروغ
شناخت دروغگو از طریق زبان بدن
منابع:
نرگس عزیزی
ناصر فکوهی
ایرنا
هیجانات مشترک و اختصاصی
یکی از موضوعات مناقشه برانگیز در روان شناسی، که البته در برخی رشته های دیگر از جمله زیست شناسی تکاملی و مردم شناسی نیز محل مناقشه بوده است، فراگیری و جهان شمول بودن هیجانات و یکسان بودن آن در فرهنگ های گوناگون است.
برای نمونه داروین و بسیاری از نظریه پردازان به رویکرد تکاملی معتقدند که بروز هیجانات در چهره در بین فرهنگ های مختلف مشابه هم و حتی در بسیاری موارد یکسان است، اما در مقابل آنها، مردم شناسانی چون مارگارت مید Margaret Mead معتقدند که بروز هیجانات امری وابسته به فرهنگ است و در هر جا می تواند شکلی متفاوت داشته باشد .
این اختلاف نظر اما در دیدگاه اکمن به چه صورت بیان شده است؟
اکمن در بررسی های خود به این نتیجه رسید که بروز برخی هیجانات در بین فرهنگ های مختلف همسان است.
فهرست زیر نمایانگر این هیجانات یکسان است. البته در دیدگاه اکمن هیجان امری زیستی است که تا حدی تحت تاثیر فرهنگ قرار داد. اما تاثیر فرهنگ در هیجاناتی که در زیر می آید به نسبت دیگر هیجانات کمتر است.
i. جا خوردن Surprise ،
ii. شادی Happiness ،
iii. نفرت و انزجار Disgust ،
iv. عصبانیت Anger ،
v. ترس Fear ،
vi. تحقیر Contempt ،
vii. خرسندی Contentment ،
viii. تفریح، سرگرمی Amusement ،
ix. تسکین، آرامش، راحتی Relief ،
x. خجالت Embarrassment ،
xi. سرافکندگی، احساس شرم Shame ،
xii. احساس گناه Guilt
xiii. افتخار Pride In Achievement ،
xiv. رضایت Satisfaction
xv. لذت حسی Sensory Pleasure
xvi. شور و هیجان Excitement
در واقع به نوعی فراگیری و جهان شمولی در رابطه با مواردی که در بالا آمد، صدق می کند. با توجه به این نکته، به نظر می رسد دیدگاه اکمن به دیدگاه داروین و نظریه پردازان تکاملی نزدیک تر است.
مصاحبه با مجله علوم انسانی فرانسه در ۱۹۹۹.
شما بدون شک یکی از نخستین روان شناسانی هستید که شروع به مطالعه ای تطبیقی بر عواطف انسان ها در فرهنگ های مختلف کرده اند، منشاء علاقه شما در این زمینه کجا بوده است؟
دو دلیل اصلی برای این موضوع وجود داشته است. تحصیلات من در رشته روان شناسی بالینی بود و در دهه ۱۹۵۰ به درمان های روانی به ویژه درمان های گروهی علاقمند شدم.
در طول مشاهداتم متوجه شدم که بسیاری از ارتباطات نه از طریق کلمات بلکه از خلال حرکات، اداها و شکل های بیان چهره انجام می گیرند. در این زمان ما هیچ ابزاری برای برآورد این موضوع نداشتیم و گمان من آن بود که در این زمینه نیاز به توسعه برنامه هایمان داریم تا بتوانیم از آنها برای اهداف درمانی استفاده کنیم. دلیل دوم آن بود که من همیشه به عکاسی علاقمند بودم و در این زمان به همان اندازه که کار روانشناسی می کردم عکس هم می گرفتم.
مجموع این دلایل بود که مرا به کار کردن بر اشکال بیان عواطف بر چهره کشاند. در ابتدا این امر چندان با استقبال روبرو نشد، اما ظاهراً ده سالی هست که درمان گران از روشی که من برای قرائت عواطف در چهره ابداع کرده ام ، بهره می برند. بنابراین فکر می کنم وظیفه خودم را در این زمینه به اتمام رسانده ام. با گذشت زمان به مسائل بسیار بنیانی تری علاقمند شده ام. برای من دیگر مطالعه بر رفتارهای بیمار گونه بسنده نمی کرد و بنابراین شروع به پژوهش های تطبیقی در ابعاد بسیار گسترده تری کردم.
در واقع کاری که بیش از هر مطالعه ای دیگری برای آن به شما استناد می شود، مطالعه ای است که در دهه ۱۹۶۰ بر شناسایی جهانشمولی اشکال بیان عواطف در چهره انسانی انجام داده اید.
آیا این مساله برای شما اهمیت زیادی داشت؟
من هیچ تحصیلی در انسان شناسی نداشتم، اما زمانی که شروع به کار بر روان شناسی عواطف کردم خود را ناچار دیدیم که به موضوع اشکال بیان عواطف در چهره و تغییرات آن بپردازم. مطالعه بر حرکات بدنی کار بسیار ساده تری بود زیرا چهره انسان پیچیدگی زیادی دارد. اما در این زمان من با یک روان شناس به نام سیلون تامکینز Silven Tomkins کار میکردم که به من قرائت آناتومی چهره انسانی را آموخت.
تامکینز یکی از معدود طرفداران تز چارلز داروین درباره منشاء واکنشی بیان های چهره انسانی بود. موضع او در تضاد با جریان فرهنگ گرای غالب در آن زمان قرار داشت. اما به نظر من جالب آمد و فکر کردم این مناقشه زیبایی است که ارزش دارد آن را به آزمون واقعیت ها بگذاریم. من گمان می کردم می توانم اشتباه بودن تز تامکینز را ثابت کنم، اما برعکس به این نتیجه رسیدم که او حق داشت. در واقع من فکر نمی کردم به این نتیجه برسم، زیرا تحصیلات من عمدتاً تحت تاثیر رفتارگرایی بود و همانگونه که می دانید در این گرایش نظر بر آن است که رفتارهای انسانی اکتسابی بوده و بنا بر فرهنگ ها آموخته می شوند. و این همان چیزی بود که می خواستم ثابت کنم اما نتایج کار عقیده ام را عوض کرد، اتفاقی که نادر و استثنایی است: اغلب دانشمندان به دنبال آن هستند که فرضیاتشان را اثبات کنند. و من عکس چیزی را که به آن باور داشتم یافتم.
پس از این ماجرا بود که ناچار شدم انتقادات انسان شناسان را دریافت کنم که به من ایراد می گرفتند که برای آنچه می گویم تحصیلات لازم را نکرده ام.
انسان شناسان به خصوص بر این نکته تاکید کردند که جوامع مورد مطالعه شما همگی کمابیش زیر نفوذ رسانه های جمعی بوده و از این نقطه نظر یکسان شده بودند. به این انتقاد چه پاسخی دادید؟
من شانس زیادی داشتم زیرا توانستم به گینه نو بروم. در دهه ۱۹۶۰ مردمان این منطقه هنوز بسیار منفرد بودند و هر کدام از آنها در گوشه ای برای خودش زندگی می کرد. سه سال بعد از این سفر آنها دیگر شروع کرده بودند به سینما رفتن. هیچ چیز به سرعت این جوامع تغییر نمی کرد. و برای من این واقعاً آخرین شانس آزمایش بر موضوع بود. بعد از سفر دومم بود که نتیجه گیری خودم را کردم: لااقل در شش نوع عاطفه پایه ای تمام جوامع مطالعه شده، حتی دورافتاده ترین آنها از لحاظ فرهنگی، این عواطف به صورت یکسانی شناخته می شدند.
این مشاهده بسیار شورانگیز بود زیرا نتایج کاملاً روشن بودند. و برای من مساله تعیین کننده بود. هنوز برخی از کارهای این دوره هست که من به چاپ نرسانده ام، برای نمونه مطالعه ای بر مساله درد انجام دادم . نمی خواهم بگویم که درد یک نوع عاطفه است اما ما شکل بیانی برای درد داریم که به نظر من جهانشمول می آید. همه چیز به نظرم در همین جهت قرار می گرفت.
چه چیزی سبب شد که شما به طرف توسعه تفسیرهای عصبی عواطف رفتید؟
در سال ۱۹۶۹ بود و نام نظریه خود را نظریه «عصبی فرهنگی Neuroculturelle عواطف گذاشتم. هدف من آن بود که در آن واحد هم بر یک مدار عصبی خاص در هر عاطفه تاکید کنم که جهانشمولیت بیان آن را توضیح می داد و هم بر نفوذ فرهنگی که این بیان را تنظیم می کرد.
داروین هم با در امتداد قرار دادن انتساب و اکتساب همین گونه به موضوع می نگریست. من در یک مقاله این فکر را مطرح کردم که یک رفتار می تواند به صورت یکسانی به وسیله همه اعضای یک نوع آموخته شود . اما این استدلال در حقیقت تنها در مورد دو عاطفه قابل کاربرد بود و نمی توانستیم آن را تعمیم بدهیم. بنابراین مسیر عصبی تمام دقت خود را حفظ می کرد.
من با یک نخستی شناس Primatologist کار می کردم و زمانی که به شباهت های تکان دهنده ای میان انسان و شامپانزه رسیدیم، اقتصادی تر آن بود که توضیحی از نوع بیولوژیک را بپذیریم. بنابراین گمان من آن است که عواطف و بیان هایی که آنها را آشکار می کنند در فرایند تطور درون ما جای گرفته اند و نه از طریق فرهنگ. آنچه محیط فرهنگی به ما می دهد عمدتاً کنترل بیان ها، یعنی رویکردهای ما در برابر عواطفمان است.
مثالی در این مورد می زنم: در گینه نو من از مردم می خواستم که ادای خشونتی را که پیش از یک حمله به وجود می آید، در بیاورند. آنها بازوهایشان را به طرف عقب بالا می بردند، گویی داسی را بلند کرده باشند و لب هایشان را محکم به هم می فشردند. بعد از آنها می خواستم ادای آن را در بیاورند که خشونت دارند اما قصد حمله ندارند، در این زمان آنها قیافه ای می گرفتند که گویی می خواهند شروع به حرف زدن بکنند. حرف زدن حرکتی بسیار اجتماعی است.
بعدها همین مطالعه را بر آمریکایی های معمولی انجام دادم. من به آنها می گفتم : « ادای وقتی را در بیاورید که دچار عصبانیتی غیر قابل کنترل شده اید» و آنها دهانهایشان را به صورتی باز می کردند که گویی بخواهند دشنام بدهند. و سپس می گفتم: « ادای وقتی را در بیاورید که عصبانی هستید اما می توانید خودتان را کنترل کنید» و در این زمان آنها دهانشان را می بستند و لب هایشان را به هم می فشردند گویی بخواهند از زیاد حرف زدن خود جلوگیری کنند. در اینجا به روشنی با تفاوت های فرهنگی روبرو هستیم. اما در مورد سایر اداهای همراهی کننده این حرکات (ابروها، چشم ها و پیشانی) در همه جا با حرکات مشابهی روبرو هستیم، زیرا این ها محصول تطور هستند.
در بیان عواطف انسانی ما با ترکیبی از فرهنگ و طبیعت سروکار داریم. این حرکات را نمی توان صرفاً واکنشی دانست، اما در عین حال چیزهایی هم نیستند که ما آموخته باشیم و همیشه با ما بوده اند. ما یاد نمی گیریم که از شیئی که به طور ناگهانی وارد میدان دیدمان بشود بترسیم. در حالی که می توانیم به کودک بیاموزیم که از بسیاری از چیزهایی پیچیده تر بترسد.
روان شناسی دروغ
روان شناسی دروغ
o موضوعی که اکمن به صورتی گسترده روی آن کار کرده و صاحب دیدگاه و نظریه در آن شناخته می شود، موضوع روان شناسی دروغگویی است. اکمن چندین کتاب در این زمینه دارد و او به سبب شناسی دروغ گویی در انسان پرداخته، اما شاید یکی از جذاب ترین موضوعات کاری اکمن بحث شناسایی دروغ است.
o وی معتقد است زمانی که افراد دروغ می گویند دچار هیجاناتی چون ترس، احساس گناه و یا رضایت خاطر می شوند. این هیجانات که در چهره فرد نیز نمایانگر می شود، می تواند یکی از سرنخ هایی باشد که افراد متخصص بتوانند متوجه دروغگویی شوند.
o اکمن در کتاب «دروغ گفتن» ۳۲ راه برای تشخیص دروغ معرفی می کند. از مجموع این ۳۲ روش، به اختصار به سه مورد از آنها اشاره می شود.
روش هایی برای دروغ سنجی
1) اکمن اصطلاحی دارد به نام بیان های میکرو یا بسیار ریز Microexpression
او می گوید به صورت معمول هیجانات در زمانی در حدود نیم ثاینه تا چهار ثانیه در صورت نمایانگر می شوند، اما در بیان های میکرو این تغییرات چهره تنها در بازه زمانی یک پانزدهم تا یک بیست و پنجم ثانیه نمایان می شوند. با توجه به جزئی بودن این تغییرات و البته زمان بسیار کوتاه آن، هر فردی توانایی دیدن چنین تغییراتی را ندارد، اما کسی که آموزش های لازم را دیده باشد، با کمک این تغییرات بسیار جزئی می تواند متوجه شود که آیا فرد هیجانی متناسب با گفته هایش را تجربه می کند و یا بین گفته ها و هیجان نشان داده شده در چهره، تضادی وجود دارد؛ چرا که تفاوت بین گفته ها و هیجانات می تواند یکی از نشانه های دروغگویی باشد.
استفاده از این روش از چنان اعتباری برخوردار است که پلیس فدرال آمریکا FBI نیز از چنین روشی برای شناسایی دروغ در بازجویی ها استفاده می کند.
2) اما روش دومی که می تواند در شناسایی دروغ یاری رسان باشد، تفاوت بین زبان بدن Body Language با آنچه بیان می شود است.
از ساده ترین مثال ها در این زمینه رمانی است که فرد می گوید بله، اما سرش به صورتی خفیف به معنای نه حرکت می کند. نکته جالب توجه آنکه آکمن می گوید در فرهنگ آمریکا در مجموع حدود ۸۰ ژست به صورت معمول استفاده می شود، که البته ۱۸ تای آنها کاربرد بیشتری دارد. شناخت این موارد می تواند به افراد کمک کند تا بسیار آسان تر تفاوت بین زنان بدن و گفتار را دریابند.
البته باید توجه داشت که در هر فرهنگی ژست های ویژه آن فرهنگ وجود دارد، که باید شناسایی شود تا بتوان به خوبی از این روش استفاده کرد.
3) اما نکته سومی که می تواند یاری رسان باشد، توجه به عبارت ها و کلماتی است که افراد استفاده می کنند.
یکی از مشهورترین نمونه هایی که اکمن از آن استفاده می کند، جمله ای است که بیل کلینتون درباره رابطه با مونیکا لوینسکی استفاده کرد. او گفت:«من با آن زن رابطه جنسی نداشته ام.» کلینتون نام مونیکا را می دانست، اما برای اینکه به دروغ بگوید بین او و مونیکا فاصله زیادی است، از عبارت «آن زن» استفاده کرد. اکمن می گوید چنین اغراق هایی می تواند نمایانگر پنهان کاری فرد باشد.
شاید با دانستن این سه مورد تصور کنید که پس دیگر از امروز می توانید متوجه دروغ دیگران شوید. اکمن می گوید دانستن این موارد مانند این است که شما در رابطه با بازی تنیس اطلاعات زیادی داشته باشید، اما در عمل تا وقتی تمرینی نداشته باشید، هیچ وقت نمی توانید قهرمان المپیک شوید، دانستن این موارد نیز هر چند جذاب است، اما توجه داشته باشید که تا وقتی زیر نظر کارشناسان تمرین نداشته باشید، نمی توانید خودتان کارشناس این کار شوید.
یک نمونه از پژوهش های اکمن
در یک پژوهش او به چندین گروه از افراد ویدیوهایی را نشان می داد تا تشخیص دهند چه افرادی دروغ می گویند، نکته جالب توجه انکه جز افرادی که در سرویس های امنیتی کار میکردند، دیگر گروه ها اعم از روان پزشکان، قضات و دانشجویان ، عملکردی در حدود پاسخ های شانسی داشتند.
نتایج این پژوهش البته در برخی قسمت های دیگر نیز بسیار جالب است، از جمله اینکه افرادی که پیش از تماشای ویدیوها توانایی خود در شناسایی دروغ را در سطحی بالا ارزیابی می کردند، در عمل در سطحی بسیار پایین پاسخ دادند. این موضوع بیش از همه شاید نمایانگر امری بسیار تخصصی است که هر فردی از عهده آن برنمی اید.
حقایقی درباره دروغ
o دروغگویی کاربردهایی دارد و مشاهدات تجربی روشن میکند که بخش بزرگی از تعاملات اجتماعی بر مبنای تلاش افراد برای فریب یکدیگر و نیز تلاش برای شناسایی اینکه آیا قربانی فریبکاری واقع شدهاند یا نه؟ شکل میگیرد.
o کارفرمایی که به کارمندش میگوید که واقعاً دلم میخواهد حقوق و مزایایت را افزایش دهم، اما مضیقه های مالی امکان نمیدهد،
o شوهری که به همسرش می گوید علت دیرآمدنش به خانه گرفتاریهای اداری بوده،
o کودکی که تقصیر دعوا را به گردن کودک دیگر میاندازد
و بسیاری نمونه های دیگر میتوانند در زمره مواردی باشند که افراد در آن حقیقت را به مخاطب نمیگویند و فریبکاری را شیوه خود میکنند.
روانشناسان به نکاتی پی بردهاند که میتواند به یک روش موثر برای شناخت و آشکار سازی دروغ و فریب و خدعه منجر شود. برخی از این روانشناسان سرگرم مطالعه بر روی کسانی هستند که از مهارت بالایی برای تشخیص دروغگویی دیگران برخوردارند. این مطالعه از آن رو انجام میگیرد که روشن شود آیا دیگران هم میتوانند این قبیل مهارتها را کسب کنند یا نه.
محققان دیگر مشغول بررسی در خصوص مواردی هستند که اشخاص به واسطه آن حس سوء ظنشان تحریک میشود و به اصطلاح رادار دروغ سنج خود را روشن میکنند.
انسانها تنها موجوداتی نیستند که بر انجام رفتارهای خدعه آمیز توانایی دارند. اما هوش بیبدیل آدمی و توانایی او بر استفاده از ابزار زبان، دروغگویی را تا حد یک هنر در میان آدمیان ارتقا بخشیده است. اشخاص خواه در صدد جلب توجه جنس مخالف باشند یا در اندیشه کسب ثروت یا شهرت و نظایر آن، در همه این موارد دروغگویی میتواند به عنوان یک استراتژی موثر مورد استفاده قرار گیرد.
اهمیت این استراتژی آنگاه بهتر روشن میشود که توجه کنیم افراد نوعاً در تشخیص دروغگویی و فریبکاری دیگران چندان مهارت ندارند. اما دانشمندان چگونه قابلیت تشخیص دروغ را در افراد مورد سنجش قرار میدهند؟
استاد تحقیق در این زمینه پاول اکمن است که در دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو روانشناسی تدریس میکند و . چهل سال است در زمینه فریبکاری سرگرم تحقیق است
یکی از آزمونهای استاندارد او برای تشخیص توانایی اشخاص در شناسایی دروغگوها از این قرار است. او از داوطلبان میخواهد فیلم تعدادی از افراد را که سرگرم بازگو کردن احساسات و حالات روحی خود هستند تماشا کنند و توضیح دهند کدام یک راست میگویند و کدامیک دروغ.
کسانی که قرار است احساسات خود را بازگو کنند به دو دسته تقسیم شده اند. به یک دسته فیلم دلخراشی از جراحاتی که بر بدن بیماران ناشی از سوختگی ظاهر شده نشان داده میشود و به دسته دیگر فیلمی از طبیعت. به داوطلبانی که به سخن این افراد گوش میدهند گفته میشود که هر دو دسته شاهد تماشای فیلم از طبیعت بودهاند.
رشتهای طولانی از این قبیل آزمایشها روشن ساخته که افراد از مهارت زیادی برای تشخیص دروغگویی دیگران برخوردار نیستند. حتی آن دسته از کسانی که شغلشان ایجاب میکند دروغگویی و فریبکاری دیگران را تشخیص دهند، نظیر قضات، ماموران گمرک، افسران پلیس، کارآگاهان، روان-درمانگران و …
بر روی هم و بطور متوسط تنها اندکی بهتر از هنگامی عمل میکنند که صرفاً و بدون به کار انداختن مهارتهای خود، به حدس و گمان اکتفا میکنند. یک بررسی از مطالعه که در این زمینه به انجام رسیده نشان میدهد که میزان دقت افراد در تشخیص دروغگویی و فریبکاری دیگران حدود ۵۳ درصد است
از این بدتر اینکه دستگاههای دروغ سنج کنونی نیز چندان کمکی در این زمینه نمیکنند. آمار نشان میدهد این قبیل دستگاهها که مورد استفاده پلیس است در ۴۷ درصد موارد افراد بیگناه را دروغگو معرفی میکند. اما در میان مردم شمار انگشت شماری نیز هستند که از مهارت ویژهای برای تشخیص فریبکاری دیگران برخوردارند.
اکمن در اواسط دهه هشتاد . فردی را شناسایی کرد که قادر بود بطور صد در صد همه آزمونهای دروغ سنجی را با موفقیت به انجام برساند
این شخص “جی جی نیوبری” نام داشت و کارمند اداره مبارزه با الکل، دخانیات، سلاح آتشین و مواد منفجره در واشنگتن دی سی بود. اکمن پس از شناسایی نیوبری تصمیم گرفت با همکاری یکی از دوستانش به نام او سولیوان شمار بیشتری از این قبیل افراد دارای مهارت را شناسایی کند. این دو تن آزمونهایی را طراحی کردند که احتمال پاسخ درست دادن به صورت تصادفی در آنها معادل ۲۵ مورد در یک میلیون مورد بود.
این دو محقق ۱۴ هزار داوطلب را تحت آزمایش قرار دادند و به ۲۹ نفر در میان این عده برخورد کردند که از قابلیتهایی واقعا استثنایی برای شناسایی خدعه و دروغ برخوردار بودند
این افراد اکنون به محققان کمک میکنند تا راز و رمز توانایی استثنائی خود را مشخص سازند. از جمله آنکه تغییر بسیار گذرا و سریع چهره اشخاص که احساس عصبانیت یا گناهکار بودن آنان را مینمایاند یکی از سرنخهای اصلی در خصوص دروغگویی آنان است.
به نظر میرسد افرادی که از توانایی استثنایی برای تشخیص دروغگویی دیگران برخوردارند قادرند این تغییر بسیار ظریف و ناپیدای چهره را تشخیص دهند.
از این نفرات استثنایی ۱۰ نفر زن هستند که این امر تا اندازه مایه شگفتی است زیرا شمار زنانی که در آزمایش شرکت داده شدند کمتر از مردان بودند و در عین حال هیچ یک از بررسیهایی که تاکنون در مورد توانایی افراد برای تشخیص دروغ صورت گرفته نشان نداده که زنان در این زمینه از قابلیت بیشتری برخوردارند.
اما به گفته سولیوان خانمها معمولاً بهتر میتوانند فریب و خدعه را در رفتارهای غیر کلامی دیگران تشخیص دهند. در حقیقت تکیه بیش از حد همه افراد به انچه که مخاطبان بازگو میکنند و کمتر اهمیت دادن به حرکات و سکنات آنان، کار شناسایی و تشخیص دروغ و خدعه را دشوارتر میسازد. آزمایشها نشان میدهد کسانی که نیمکره چپ مغزشان آسیب دیده، قادر به درک معانی جملات نیستند. این دسته از افراد ناگزیرند برای تشخیص رفتارهای خدعه آمیز بیشتر به سرنخهای رفتاری توجه کنند.
یکی دیگر از نکاتی که این دو روانشناس در بررسی بر روی افراد با توانایی استثنایی در تشخیص دروغ متوجه شدند آن است که همگی آنان دوران کودکی سختی داشتهاند و ناگزیر بودهاند برای دور نگاه داشتن خود از دشواریها، قابلیتهای خود را برای تشخیص موقعیت و بخصوص تشخیص حالات روحی دیگران با توجه به حالات چهره یا حرکات و سکنات آنان تا حد زیادی افزایش دهند.
محققان دیگری که در زمینه دروغ سنجی افراد تحقیق کردهاند، به این نکته توجه کردهاند که آدمی میتواند رادار دروغ سنج خود را در شرایط مختلف با درجات متفاوت از حساسیت به کار گیرند.
در آزمایشی که بر روی ۳۴ زن انجام شد تا مشخص شود آیا آنان قادرند دروغگویی همسران خود را تشخیص دهند روشن شد که زنان با توجه به موقعیت و شرایطی که در آن قرار میگیرند، رادار دروغ و سنج خود را روشن یا خاموش میکنند. به عبارت دیگر در مواردی زنان تشخیص میدهند به صلاح آنان است که سخن مخاطب را به عنوان راست بپذیرند و چندان پا پی مطلب نشوند.
یک گروه از محققان در دانشگاه نیوجرسی توجه خود را به توانایی افراد در دروغگویی معطوف کردهاند و اینکه چه چیز سبب میشود کسی دروغگوی ماهر و قهاری از آب درآید.
تحقیقات گذشته نشان داده که توانایی بر فریبکاری با درجه بالایی از خودآگاهی و یا اطلاع شخص از احساسات و عواطف و افکار خود همراه است. در کودکان اندکی پس از آنکه توانایی بر خودآگاهی رشد کرد، توانایی بر دروغ گفتن نیز ظاهر میشود. توانایی خود آگاهی کودکان از هنگامی آغاز میشود که آنان ضمایر اول شخص را به کار میبرند و از احساسات خود به صورت آگاهانه سخن میگویند.
آن دسته از افرادی که از درجه خودآگاهی پائینی برخوردارند، دروغگوهای بدی هستند. یک نمونه این افراد کسانی هستند که به اسکیزوفرنی مبتلا شده اند. این افراد در عین حال توانایی کمی برای تشخیص دروغگویی دیگران دارند.
محققان دانشگاه نیو جرسی در آزمایشی بر روی یک گروه از داوطلبان که از درجات خودآگاهی متفاوتی برخوردار بودند از آنان خواستند در برابر دوربین دروغهایی را سرهم کنند. این فیلم ها بعداً به یک گروه از دانشجویان دوره لیسانس نشان داده و از آنان خواسته شد مشخص کنند کدام یک از افراد دروغ میگویند و کدام راست. در این آزمایش مشاهده شد آن دسته از دروغگوهایی که از خود آگاهی بالاتری برخوردار بودهاند، بهتر توانستهاند مخاطبان را قانع سازند که داستانشان راست است.
شناخت دروغگو از طریق زبان بدن
شناخت دروغگو از طریق زبان بدن
افراد دروغگو باید حداقل ۵ تا از ۱۲ علایم زیر را باید داشته باشند و آنگاه می توانید به دروغگو بودن آنها اطمینان پیدا کنید .
لازم به ذکر است این روش شناخت با زبان بدن تا ۸۰ درصد صحیح می باشد و افراد متقلب می توانند با تمرین و تمرکز به شما دروغ می گویند .
اما با تمرین و تمرکز روی نکاتی که یاد خواهید گرفت می توانید احتمال تشخیص افراد دروغگو را تا ۱۰۰ درصد و بدون خطا بالا ببرید.
زبان بدن یک دروغگو
۱- پلک زدن بیش از حد
اگر فردی با شما در حال صحبت است و در حالت عادی و معمولی که صحبت می کرده از پلک زدن های پی در پی خبری نبود ولی در حال صحبت دچار این عارضه شد لطفا به درستی و نادرستی حرف های او شک کنید .
۲- انداختن شانه ها به بالا
اگر فردی موقع حرف زدن یکی از شانه های خود را بالا انداخت و کج کرد یکی دیگر از نشانه های فیزیکی زبان بدن در افراد دروغگو خواهد بود . امکان دارد شانه سمت چپ بالا انداخته شود و فرد مقابل بعد از اتمام حرف ها به سمت جلو خم شود .
۳- پنهان کردن چشم ها Look for Insincere Emotions
پنهان کردن نگاه به فرد مقابل هنگام دروغ شایع ترین نوع زبان بدن دروغگو هست که بیشتر افراد نمی توانند موقع دروغ چشم های خود را از ما پنهان کنند . نگاه چشم ها به سمت پایین و یا اطراف تغییر مسیر می دهد و سعی می کند تا حد امکان ارتباط چشمی را با ما برقرار نکند .
و……
۴ – دیگر نمیخواهد بشنود Ask the Unexpected
معمولا ما با دیدن چهره افراد می توانیم تشخیص دهیم که مایل هستند با ما صحبت کنند یا نه؟ معمولا چهره افرادی که دروغ می گویند وقتی در مورد دروغشان صحبت می شود مایل نیستند دوباره دروغ خود را بشنوند و سعی در عوض کردن موضوع مورد صحبت را به طور مستقیم و یا غیر مشتقیم دارند .
۵ – صدای خیلی زیر یا خیلی بم Watch for Microexpressions
پیدا کردن دروغگو از طریق زبان بدن زیاد راحت نیست اما یک نشانه رو هیچ وقت فراموش نکنید . روانشناسان معتقدند صدا، علامت خوبی برای شناسایی دروغگو است. در واقع این ما نیستیم که صدا را کنترل میکنیم. مغز بر اساس احساساتی که داریم آن را به شکل اتوماتیک تنظیم میکند. وقتی دروغ میگوییم، میترسیم رسوا شویم. به همین علت معمولا تن صدا تغییر میکند و خیلی زیر یا خیلی بم میشود.
۶- ژستهای مخصوص Gauge Against a Baseline
سرفه کردن درون مشت، بالا بردن دست روی سر و عقب بردن بالاتنه موقع حرف زدن از جمله ژستهای آدمهای دروغگو است. البته باید مراقب هم بود. برخی دروغگوها برای آنکه احساساتشان نمایان نشود حین حرف زدن کاملا خنثی عمل میکنند و معمولا بدن را جمع می کنند و حرکات خود را محدود می کنند . به دهان و حالت لبهای طرف مقابل نیز باید خیلی توجه کنید وقتی او دهانش را جمع میکند یا زبانش را روی لبهایش میکشد باید به حرفهایش شک کرد چون این کار میتواند نشان دهد که فرد خیلی عصبی است و میخواهد اطلاعات را بروز نداده و عصبی بودنش را نیز نشان ندهد. وقتی لبها سفت میشوند نشاندهنده این است که فرد میخواهد حقیقت را پیش خود نگه دارد. زبانزدن به لبها میتواند نشانه فروخوردن عصبانیت نیز باشد. وقتی فردی عصبی میشود لبهایش خشک میشود و سعی میکند با لیسیدن لبها و قورت دادن آب دهان لغاتی که میخواهد بگوید را پیدا کند. خنده اجباری(زوركی) داشتن یکی دیگر از این نشانه های دروغگویی هست . یک لبخند واقعی به سمت بالا امتداد یافته و سبب چین خوردن چشمها می گردد در حالی كه لبخند زورکی بیشتر شباهت به دهن كجی دارد كه معمولا نشانه بی صداقتی و دروغگویی است
۷- سخنان ضد و نقیض Inconsistencies Look for Contradictions
دروغگوها به دلیل ترس از رسوا و شرمنده شدن تعادل احساسی درستی نداشته و حتی حرفهای آنها کم و بیش ضد و نقیض است. برای آنکه مطمئن شوید یک فرد دروغ میگوید از او بخواهید دقیقا حرفی را که در یک موقعیت خاص زده برای شما در مواقع مختلف تکرار کند، حتی سوالات متفاوت و مدام در مورد همان مساله میتواند ثبات فکری دروغگو را بر هم بریزد. در هنگام حرف زدن زیاد تپق می زنند و اشتباهات فراوان گفتاری را سعی می کنند به گونه ای بپوشانند . آنها سعی می کنند به گونه ای گیج و مبهم سخن بگویند و با این کار به شما اجازه نمی دهند تا حرفهای آنان را تجزیه کنید . آدمهای دروغگو همیشه سعی می کنند حرفهای زیبا و جذاب به زبان بیاورند و با این کار می خواهند امکان کشف حقیقت را از ما سلب کنند .سراغ احساسات ما می روند و می خواهند با تحریک احساسات ما را گمراه کنند .
۸- بازی کردن با دست ها و وسایل
بازی کردن با انگشتان دست و یا بازی کردن با وسایل همراه خود نشانه دیگری از استرس داشتن برای برملا شدن موضوعی خاص است . فرد دروغگو معمولا هنگام حرف زدن حرکت اضافی زیادی از خود بروز می دهد . یکی دیگر از نشانههایی که میتوانید با آن به دروغگویی طرف مقابلتان شک کنید این است که بهطور ناگهانی دستهایش را در جیبش میگذارد اما اینکه چرا این عمل میتواند نشانه دروغگویی باشد به این دلیل است که وقتی فردی کف دستهایش را نشان میدهد یعنی اینکه او راحت و صادق است، بنابراین وقتی دروغ میگوید بهطور غریزی احساس میکند که باید دستهایش را پنهان کند. همچنین ممکن است که فرد دروغگو دستها را پشتش پنهان کند یا اینکه سعی کند با دستهایش با یک چیز بازی کند، مثلا با گوشی موبایلش دستهایش را مشغول کند و به این طریق اجازه ندهد که شما دستهایش را آشکار ببینید.
۹ – عرق کردن بیش از حد A Sense of Unease
شناختهترین نشانههایی که میتواند یک فرد دروغگو را لو دهد، عرق کردن و اضطراب اوست. زمانی که ما دروغ میگوییم همیشه میترسیم لو برویم. به همین دلیل دچار اضطراب میشویم و اضطراب با افزایش ضربان قلب و عرق کردن همراه است. اما این موضوع در رابطه با همه مردم صادق نیست. برخی افراد به دروغگویی عادت دارند و دچار اضطراب نمیشوند و یا اینکه هوای محیط برای آنها گرم است و ناخوشایند .
۱۰- حالت تدافعی گرفتن Pay Attention to Gut Reactions
جمع کردن بدن و رفتن در لاک دفاعی جزو یکی از نشانه های دروغگویی است . فرد دروغگو ممکن است ناخودآگاه اشیائی (کتاب، فنجان قهوه و امثال آن) را بین شما و خودش قرار دهد تا ناخو آگاه دیوار دفاعی تشکیل دهد . پوشاندن دهان و یا نصف چهره هم می تواند یک نوع حالت تدافعی باشد . یکی دیگر از رایجترین حرکاتی که هر فرد موقع دروغ گفتن میتواند از خود نشان دهد این است که با انگشت اشاره خود زیر بینیاش را بمالد و در واقع بهگونهای این کار را انجام دهد که مقابل دهان خود را بپوشاند. این کار را بیشتر از افرادی میبینید که بهطور معمول چندان دروغ نمیگویند بنابراین در درونشان کمی احساس تاسف و پشیمانی وجود دارد. اگر بخواهیم این حرکت را دقیق شرح دهیم به این ترتیب است که بلافاصله بعد از صحبتش، او صورتش را بهگونهای لمس میکند که کمی روی دهانش را میپوشاند در واقع مثل این است که او خودش هم حرفهایی را که از دهانش بیرون میآید باور نمیکند.
۱۱- خاراندن گردن و پشت گردن
مالیدن پلک ها ، خاراندن گردن و پشت گردن … همگی اینها نشانه میمیک صورت یک فرد حین دروغ گفتن است. صورت دقیقا احساساتی را که داریم نشان میدهد و کنترل عمقی آنها کمی سخت است. اگر فردی میمیک غیرطبیعی و غیرمعمول دارد و حین صحبت با شما دچار تیک خاصی مثل مالیدن پلک و… میشود، میتوانید به حرفهای او شک کنید. وقتی از آنها سوال می شود دماغ یا گوششان را به حالت عصبی می خارانند .
۱۲- مردمک چشم
چشم آیینه ی تفکراتی است که در ذهن جریان دارد. بازتاب کلیه ی فرایندهای ذهنی را میتوان بطور مستقیم در چشم مشاهده نمود. تحقیقاتی که در حوزه اعصاب و زبان شناسی انجام گردیده حاکی از این امر است که چشم نسبت به تفکرات مختلف ذهنی از خود واکنش های متفاوت نشان میدهد. مردمک چشم افراد دروغگو شروع به تنگ شدن می کند و هر چقدر هم فرد دروغگوی ماهری باشد نمی تواند مردمک چشم خود را قایم کند و آشکار می شود حالت های مردمک چشم در مقابل شما . کوچک شدن مردمک چشم یکی از مهمترین های علایم دروغگوی است . قوی ترین نشانه یک دروغگو و شناخت ان با زبان بدن این نشانه هست .