پیشگفتارِ نویسنده
پیشگفتارِ نویسنده
از اینكه این کتاب را در دست گرفتهاید متشكرم. اُمیدوارم ایدههایی که در این کتاب مطرح میشود، همانطور که توانسته است به من و هزاران نفر دیگر کمك کند، برای شما نیز مفید باشد. در واقع اُمیدوارم که این کتاب بتواند زندگیِ شما را برایِ همیشه دگرگون کند.
شما هیچوقت برایِ انجامِ تمامِ کارهایی که باید انجام بدهید، فرصتِ کافی ندارید. شما به معنایِ واقعی کلمه در انبوهِ کارها، مسئولیتهایِ فردی، پروژهها، روزنامهها و مجلّههایِ زیادی که باید بخوانید و کتابهایی که رویِ هم انبار شدهاند تا یك روز، به محضِ اینكه فرصتش را پیدا کردید به سراغِ آنها بروید، غرق شدهاید.
امّا واقعیت این است که هیچوقت نمیتوانید عقباُفتادگیِ خود را جُبران کنید و از کارهایِتان جلو بیاُفتید. شما هرگز نمیتوانید آنقدر از کارها پیشی بگیرید که بتوانید تمام آن کتابها و نشریهها را بخوانید و نیز به تفریحاتی که همیشه آرزویش را داشتهاید بپردازید.
در ضمن این فكر را که میتوانید با بالابُردنِ بهرهوریِ خود مشكلاتی را که در زمینهِ مدیریتِ زمان دارید حل کنید، از ذهنِتان بیرون کنید. هر قدر هم که بر تكنیكهایِ بهرهوریِ فردی مسلط باشید، همیشه بیش از آن کار دارید که بتوانید در مدت زمانی که در اختیار دارید، صرفِنظر از اینكه چقدر وقت دارید، به همهِ این کارها برسید.
شما فقط به یك طریق میتوانید وقت و زندگیِ خود را تحتِ کنترل درآورید و آنهم تغییر دادنِ روشِ فكرکردن، کارکردن و نحوهِ روبهرو شدن با سیلِ بیپایانِ کارهایی است که هر روز بر سرِتان میریزد. میزانِ تحتِ کنترل درآوردنِ کارها و فعالیتهایِتان بستگی دارد به اینكه تا چه حد بتوانید انجامِ بعضی از کارها را متوقف کنید و بهجایِ آن وقتِ بیشتری را صرفِ فعالیتهایِ کمتری کنید که واقعاً میتوانند در زندگی شما تحول ایجاد کنند.
من بیش از سیسال است که به مطالعهِ مدیریتِ زمان مشغول هستم و عمیقاً کارهایِ کسانی را که در این زمینه تخصص دارند، مانند پیتر دروکِر، آلكس مك کِتری، آلن لِی کین، استفن کاوی و بسیار بسیار افرادِ دیگر را مطالعه کردهام. صدها کتاب و هزاران مقاله در زمینهِ اثربخشی و کارآییِ فردی خواندهام و این کتاب نتیجهِ آنهاست.
هر وقت باایدهِ خوبی مواجه شدهام آن را در زندگیِ خصوصی و شغلیِ خودم امتحان کردهام و اگر نتیجهبخش بوده است، آن را در گفتهها و سمینارهایم مورد استفاده قرار داده و به دیگران آموزش دادهام.
گالیله میگوید: “شما نمیتوانید به یك نفر چیزی را که خودش از قبل نمیداند یاد بدهید، فقط میتوانید او را از آنچه میداند با خبر کنید.” مطالبی که در این کتاب مطرح میشود بسته به میزانِ دانش و تجربهِ شما برایِتان آشنا بهنظر خواهد رسید. این کتاب مطالبِ موردِ نظر را به سطحِ بالاتری از آگاهیِ شما منتقل خواهد کرد. با یاد گرفتنِ این روشها و تكنیكها و بهکارگیریِ مداومِ آنها تا جایی که تبدیل به عادت شوند، میتوانید جریانِ زندگیِ خود را بهنحوی بسیار مثبت تغییر دهید.
حكایتِ خودم:
اجازه بدهید مختصری راجع به خودم و دلایل بوجودآمدنِ این کتاب برایِتان بگویم. من در آغازِ زندگی بهجز داشتنِ یك ذهنِ کنجكاو، از مزایایِ چندانی بهرهمند نبودم. در مدرسه درس نمیخواندم و شاگردِ ضعیفی بودم و دستِ آخر هم تركِتحصیل کردم. سالها به کارهایِ سختِ یَدی مشغول بودم و آیندهِ اُمیدبخشی را در پیشِ رویِ خود نمیدیدم.
در جوانی در یك کشتیِ باربری کاری پیدا کردم و رفتم تا دنیا را ببینم. به مدتِ هشت سال سفر کردم، کار کردم و باز هم سفر کردم تا اینكه، درنهایت بیش از هشتاد کشورِ دنیا را در پنج قارهِ جهان دیدم. وقتی دیگر نتوانستم کارِ یَدی پیدا کنم، به سراغِ فروشندگی رفتم. از این خانه به آن خانه میرفتم و با درصدِ معینی که از فروشِ کالاها نصیبم میشد، گُذرانِ زندگی میکردم. مدتها درگیرِ فروشِ اجناسِ مختلف بودم تا اینكه یك روز به اطرافم نگاه کردم و از خودم پرسیدم: “چطور است که دیگران از من موفقترند؟” آنوقت دستبهکارِ دیگری زدم که زندگیِ مرا ازاینروبهآنرو کرد. به سراغِ فروشندگانِ موفق رفتم و از آنها پرسیدم که چطور کار میکنند. آنها به من گفتند که چه کار میکنند و من هم به نصیحتهایِشان عمل کردم و فروشم بالا رفت. درنهایت آنقدر پیشرفت کردم که تبدیل به یك مدیر فروش شدم. در کار مدیریتِ فروش هم از همان استراتژی استفاده کردم تا یاد گرفتم کسانی که در کار مدیریت فروش موفق هستند چه کار میکنند و آنوقت خودم هم همان کارها را انجام دادم.
این جریانِ یادگیری و بهکارگیریِ آنچه یاد میگرفتم، زندگیِ مرا دگرگون کرد. هنوز هم مبهوت هستم که اینکار چهقدر ساده و بدیهی است. فقط کافی است یاد بگیری که افرادِ موفق چه کار میکنند و آنوقت خودت هم همان کارها را بكُنی تا به همان نتایج برسی. واقعاً چه ایدهِ جالبی است. مطلب خیلی ساده است. بعضی از افراد بهتر از دیگران عمل میکنند، چون کارهایِ بهخصوصی را به روشِ متفاوتی انجام میدهند. در واقع کارهایِ درست را با روشِ درست انجام میدهند، به خصوص اینكه این افراد از وقتِشان به نحوی بسیار بسیار بهتر از یك فردِ عادی استفاده میکنند.
به خاطرِ تجربیاتِ ناموفقی که در زندگی داشتم، یك نوع احساسِ ضعف و عدمِ کارآیی در من شكل گرفته بود. در این مَخمَصهِ ذهنی گرفتار شده که فكر میکردم کسانی که بهتر از من عمل میکنند واقعاً بهتر از من هستند. آنچه یاد گرفتم این بود که این فكر ضرورتاً درست نیست. آنها فقط کارها را با روشِ دیگری انجام میدادند و از نظرِ منطقی آنچه را آنها یاد گرفته بودند من نیز توانستم یاد بگیرم. این برای من در حكمِ یك مُكاشفه بود و من از این کشف، هم مبهوت بودم و هم هیجان زده. هنوز هم هستم. دریافتم که میتوانم زندگیِ خودم را تغییر دهم و میتوانم تقریباً به هر هدفی که برایِ خودم تعیین کنم برسم، بهشرطِ آنكه ببینم کسانی که در آن زمینه موفق هستند چه میکنند و سپس خودم همان کارها را انجام دهم تا نهایتاً به همان نتایجی که آنها به دست آوردهاند برسم.
ظرفِ مدتِ یكسال پس از شروعِ کارم در زمینهِ فروش، تبدیل به یك فروشندهِ طرازِ اول شدم. یكسال پس از آنكه واردِ حوزهِ مدیریت شدم توانستم تبدیل به مدیرعاملی شوم که نودوپنج نفر نمایندهِ فروش در شش کشورِ دنیا زیرِ دستش کار میکردند. در آن زمان بیستوپنج سال داشتم. در طیِ سالها در بیستودو حرفهِ مختلف کار کردم، چندین شرکت را تأسیس و راهاندازی کردم و از یك دانشگاهِ معتبر در رشتهِ مدیریتِ بازرگانی مدرك گرفتم. همچنین توانستم زبانهایِ فرانسه، آلمانی و اسپانیایی را یاد بگیرم و به عنوانِ سخنران، مربی و مشاور با بیش از ٥٠٠ کمپانی همكاری کنم. در حالِ حاضر سالانه برایِ بیش از ٣٠٠٠٠٠ نفر سخنرانی میکنم و سمینارهایی برگزار میکنم که بیش از ٢٠٠٠٠ نفر شرکت کننده دارند.
در طولِ سوابقِ حرفهایِ خود یك حقیقتِ ساده را دریافتهام. کلیدِ دستیابی به موفقیتِ بزرگ، پیروزی، احترام، مقام و خوشبختی در زندگی این است که بتوانی ذهنت را تماموکمال رویِ مهمترین کار یا هدفی که داریِ متمرکز کنی، آن را درست انجام دهی و تا آن را به اتمام نرساندهای دست از کار نكِشی. همین بینش، کلیدی است که قلب و روحِ این کتاب را تشكیل میدهد.
این کتاب برایِ این نوشته شده است که به شما نشان بدهد چطور در کارهایتان سریعتر پیش بروید. روشهایی که در زیر میخوانید شامل بیستویك اصل است که در مجموع قدرتمندترین اصولی است که تاکنون در زمینهِ کارآییِ فردی کشف کردهام. روشها، تكنیكها و استراتژیهایی که ارائه میشوند، کاربردی، اثبات شده و سریعالعمل هستند. برایِ صرفهجویی در وقت از توضیحاتِ گوناگونِ روانشناختی و عاطفی در موردِ تنبلی و ضعف در مدیریتِ زمان خودداری شده است. در اینجا از مقدمهچینیهایِ طولانی در موردِ مباحث نظری و اصول و روشِ تحقیق، خبری نیست. آنچه در اینجا میآموزید، اعمالِ مشخصی است که میتوانید آنها را بلافاصله بهکار بگیرید تا در کارِ خود به نتایجِ بهتر و سریعتر دست پیدا کنید.
هرایدهای که دراین کتاب عنوان میشود، رویِ بالا بردن سطحِ کلّی بهرهوری، عملكرد و بازدهِ کاریِ شما متمرکز شده است تا ارزش و اعتبارِ شما را در هر کاری که میکنید بیشتر کند. شما میتوانید بسیاری از اینایدهها را در زندگیِ خصوصیِ خود نیز به کار بگیرید. هر کدام از این روشها و تكنیكهایِ بیستویك گانه بهخودیِخود کامل بوده و همگی ضروری هستند. یك استراتژی ممكن است در موفقیت در یك کار مؤثر باشد و یك استراتژی دیگر را میتوان برایِ کارِ دیگری استفاده کرد. رویهمرفته، این ایدههایِ بیستویك گانه در موردِ کارآییِ فردی، مثلِ غذاهایِ آمادهای هستند که میتوان آنها را در هر زمان و به ترتیب اهمیتی که در شرایطِ کنونی برایِ ما دارد بهطورِ دلخواه مورد استفاده قرار داد.
کلیدِ موفقیت عمل کردن است. این اصول برای رسیدن به پیشرفتها و نتایجِ سریع و قابلِ پیشبینی نتیجهبخش هستند. هر چقدر سریعتر آنها را یاد بگیرید و به کار ببندید، مسلماً در حرفهِ خود سریعتر پیشرفت خواهید کرد.
هیچ محدودیتی در موردِ آنچه میتوانید انجام بدهید وجود نخواهد داشت به شرطی که یاد بگیرید چطور “قورباغه را قورت بدهید”.
برایان تریسی – سولانابیچ، کالیفرنیا
مقدمه
مقدمه
عصرِ حاضر برایِ زندگی کردن دوران فوقالعادهای است. در هیچ زمانی تا این حد امكانات و فرصتهایِ گوناگون برایِ دستیابی به بیشترین اهداف وجود نداشته است. چرا که شاید در هیچ دورانی از تاریخِ بشر به این اندازه انتخابهایِ گوناگون در پیشِ رویِ انسان نبوده است. در واقع آنقدر کارهایِ خوب و جالب برایِ انجام دادن وجود دارد که شاید بتوان گفت تواناییِ تصمیمگیری و انتخاب از میانِ آنها عاملِ تعیینکنندهِ موفقیت شما در زندگی است.
اگر شما هم مثل بیشترِ مردمِ این دورهوزمانه باشید، حتماً با زیادیِ کارها و کمیِ وقت مواجه هستید. درحالیکه با انجامِ امورِ موجود دستبهگریبانید، کارها و وظایفِ جدید بهطورِ سیلآسا بهسویِ شما هجوم میآورند. به همین دلیل است که هرگز نمیتوانید تمامِ کارهایِتان را انجام بدهید. شما هیچوقت نمیتوانید از کارها پیشی بگیرید و همیشه در موردِ بعضی از کارها و یا شاید در موردِ بیشترِ کارها از برنامه عقب میاُفتید. با این اوصاف در این زمان و شاید بیش از هر زمان دیگر در گذشته تواناییِ شما در تعیین مهمترین کارهایی که باید شروع کرده و سریعاً به اتمام برسانید، به احتمالِ زیاد بیش از هر توانایی یا مهارتِ دیگری در موفقیت شما نقش خواهد داشت.
یك انسانِ واقعی اگر بتواند این عادت را در خود ایجاد کند که کارهایِ خود را بهطورِ واضح اولویتبندی کند و کارهایِ مهم را سریعاً انجام دهد، میتواند از یك نابغه که زیاد حرف میزند و نقشههایِ عالی میکشد، امّا کمتر کاری را به انجام میرساند، پیشی بگیرد. از قدیم گفتهاند اگر اولین کاری که باید هر روز صبح انجام بدهی این باشد که قورباغه زندهای را قورت بدهی، در بقیهِ روز خیالت راحت خواهد بود که سختترین و بدترین اتفاقی را که ممکن است در تمامِ روز برایت پیش بیاید پشتِسر گُذاشتهای.
قورباغهُ شما در واقع بزرگترین و مهمترین کاری است که باید انجام بدهید. همان کاری که اگر الان فكری به حالش نكنید، به احتمالِ زیاد همینطور برایِ انجامِ آن تنبلی خواهید کرد. ضمناً کارِ موردِ نظر همان کاری است که انجامِ آن در حالِ حاضر میتواند بیشترین تأثیر را در زندگیِ شما بگذارد. قدیمیها همچنین گفتهاند: “اگر قرار است دو تا قورباغه را بخوری، اوّل آن یكی را که زشتتر است بخور!” منظور این است که اگر دو کارِ مهم را پیشِ رو دارید، اوّل کاری را که بزرگتر و سختتر و مهمتر است، انجام بدهید. خود را موظف کنید که بلافاصله دستبهكار شوید و آنقدر مداومت به خرج دهید تا کار را به اتمام برسانید، پیش از آنكه دست به انجامِ کار دیگری بزنید. به این کار مثلِ یك “امتحان” فكر کنید و با آن مثلِ یك مبارزهِ فردی روبهرو شوید. در برابرِ این وسوسه که اوّل کارهایِ آسانتر را انجام دهید مقاومت کنید.
مدام به خودتان یادآوری کنید که مهمترین تصمیمی که هر روز میگیرید این است که اوّل چه کاری را انجام بدهید و بعد از آن به چه کاری مشغول بشوید، البته اگر کار اوّل را به انجام برسانید.
حرف آخر این است: “اگر باید قورباغهِ زندهای را بخوری، هیچ فایدهای ندارد که مدتِ زیادی بنشینی و به آن نگاه کنی.” کلید رسیدن به سطوحِ بالایِ کارایی و بهرهوری این است که این عادت را برایِ همیشه در خود ایجاد کنید که هر روز صبح ابتدا به سرِ وقتِ مهمترین کارِ خود بروید. باید در زندگی این عادت را در خود ایجاد کنید که هر روز قبل از هر کاری اول قورباغهِ خود را قورت بدهید، بدونِ آنکه وقتِ زیادی را صرفِ فكرکردن دربارهِ این کار بكنید.
با مطالعه و بررسی هر چه بیشتر در مورد مردان و زنان که درآمدِ بیشتری داشته و سریعتر پیشرفت کردهاند، ویژگیِ “عملگرایی” به عنوانِ بارزترین و پایدارترین رفتاری که آنها در هر کاری از خود نشان میدهند، خودنمایی میکند. افرادِ موفق و مؤثر کسانی هستند که مستقیماً به سراغِ کارهایِ اصلیِ خود میروند و خود را موظف میکنند تا آنها را به اتمام برسانند.
در دنیایِ ما، و بهخصوص در دنیایِ شغلیِ ما، افراد برایِ رسیدن به نتایجِ معین و قابلِ اندازهگیری، دستمُزد میگیرند و ارتقاء مقام پیدا میکنند. شما برایِ انجامِ خدماتِ ارزشمند و بهویژه خدماتی که از شما خواسته میشود پول میگیرید. “شكست در عمل” یكی از مهمترین مشكلاتی است که امروزه در سازمانها به چشم میخورد. بسیاری از مردم مَشغَله را با موفقیت اشتباه میگیرند. این قبیل افراد مُدام حرف میزنند، مرتّب جلسه تشكیل میدهند و برنامههایِ فوقالعادهای را طرحریزی میکنند، امّا در نهایت کارِ مفیدی انجام نمیدهند و به نتایجِ مطلوب دست پیدا نمیکنند.
حداقل ٩٥ درصد موفقیتِ شما در زندگی و کار، بستگی به عادتهایِ مختلفی دارد که به مرورِ زمان کسب میکنید، عادتِ تعیینِ اولویتها، غلبه بر تنبلی و مداومت در انجامِ امور، مهمترین وظایفِ یك مهارتِ ذهنی و جسمی است. پس میتوانید این عادت را از طریقِ تمرین و تكرارِ پیدرپی یاد بگیرید و آنقدر به آن ادامه دهید تا در ذهنِ ناخودآگاهِ شما نقش ببندد و به جزء جدانشدنیِ رفتارِ شما تبدیل شود. زمانی که این رفتار تبدیل به عادت شود، انجامِ آن به آسانی و بهطورِ خودکار صورت میگیرد.
شما از نظرِ ذهنی و عاطفی طوری طرحریزی شدهاید که موفقیت در انجامِ کارها به شما احساسِ خوب و مثبتی میدهد، شما را خوشحال میکند و در شما احساسِ پیروزی ایجاد میکند. هر وقت از عهدهِ کاری، چه کوچك و چه بزرگ، برمیآیید، موجی از انرژی، شور و شوق و اعتمادبهنفس را در خود احساس میکنید. هر چقدر این کار مهمتر باشد، در وجودِ خود و دنیایِ پیرامونِتان شادی، اعتمادبهنفس و قدرتِ بیشتری احساس میکنید.
یكی از به اصطلاح بزرگترین رازهایِ موفقیت این است که شما واقعاً میتوانید در خودتان یك “اعتیادِ مثبت” نسبت به لذّتی ایجاد کنید که از اطمینان، اعتماد و قابلیتِ حاصل از موفقیت ناشی میشود. وقتی این اعتیاد را در خود ایجاد کردید، آنوقت بدونِ آنکه حتی دربارهِ آن فكر کنید، زندگیِ خود را بهنحوی سروسامان خواهید داد که مُدام کارها و پروژههایِ بزرگتری را آغاز کنید و به انجام برسانید.
یكی از راههایِ رسیدن به یك زندگیِ عالی، موفقیتِ شغلی و رضایتِ کامل از خود، این است که عادتِ شروع کردن کارهایِ مهم و تمام کردنِ آنها را در خود ایجاد کنید. وقتی به این مرحله برسید، این عادت چنان نیرومند میشود که به پایان رساندنِ کارهایِ مهم را آسانتر از رهاکردنِ آنها خواهید یافت. شاید این لطیفه را شنیده باشید که مردی در یكی از خیابانهایِ نیویورك از موسیقیدانی میپرسد که چطور میتواند به تالارِ “کارنگی” برسد و موسیقیدان جواب میدهد: “با تمرین آقا، با تمرین”. تمرین، کلیدِ تسلط بر هر مهارتی است. خوشبختانه ذهنِ شما مثلِ یك ماهیچه عمل میکند. هر چقدر بیشتر آن را بهکار بگیرید، قویتر میشود و قابلیتِ بیشتری پیدا میکند. با تمرین میتوانید هر رفتار یا مهارتی را که دوست دارید یا ضروری میدانید در خودتان بپرورانید.
برایِ ایجادِ عادت توجّه و تمرکز بر رویِ مهمترین کارها به سه ویژگیِ اساسی نیاز دارید که هر سه را میتوان یاد گرفت. این سه ویژگی، تصمیمگیری، انضباط و اراده هستند.
اوّل باید تصمیم بگیرید که عادتِ به انجام رساندنِ کارها را در خود بپرورانید. دوم باید خودتان را منضبط کنید تا اصولِ لازم برایِ ایجادِ این عادت را آنقدر تمرین کنید تا بر آنها تسلط پیدا کنید. و در آخر باید هرکاری را که بر اساسِ این اصول انجام میدهید، با استفاده از نیرویِ اراده تقویت کنید، تا اینكه این عادت ثبات پیدا کند و به جزء جدا نشدنیِ شخصیتِ شما بدل شود. برایِ اینكه روندِ پیشرفتِ خود را به سویِ شخصیتِ مُثمرِثمر، مؤثر و کارآمدی که میخواهید باشید سرعت بدهید، یك روشِ ویژه وجود دارد. باید مدام به فواید و مزایایِ اهلِ عمل بودن، سریع کار کردن و تمرکز داشتن فكر کنید. خود را همان فردی تصور کنید که کارهایِ مهم را به سرعت، به خوبی و بهطورِ مداوم انجام میدهد.
تصویرِ ذهنی که از خودتان دارید تأثیر شگرفی بر رفتار شما دارد. خود را به صورتِ فردی که میخواهید در آینده باشید مجسم کنید. تصویرِ شما از خودتان یا به عبارتِ دیگر اینكه خود را از درون چگونه میبینید، تا حدِّ زیادی نحوهِ عملكردِ شما را در جهانِ بیرون تعیین میکند. جیمکتكارت که یك سخنرانِ حرفهای است میگوید: “شما تبدیل به همانی میشوید که تجسم میکنید.”
تواناییِ شما برایِ یادگیری و پروراندنِ مهارتها، عادتها، و قابلیتهایِ جدید عملاً نامحدود است. وقتی از طریقِ تمرین و تكرار، خودتان را تربیت میکنید تا بر تنبلی غلبه کنید و کارهایِ مهم خود را به سرعت انجام دهید، در جادهِ زندگی و کار واردِ خطِ سرعت میشوید و درست مثلِ این است که پایِتان را رویِ پدالِ گاز فشار بدهید. پس قورباغه را قورت بده!
١- سفره را بچینید
1- سفره را بچینید
“برای موفقیت یك ویژگی هست که فرد باید آن را داشته باشد و آن مشخص بودنِ هدف است. به بیانِ دیگر، فرد باید بداند که چه میخواهد و شدیداً خواستار بهدست آوردنِ آن باشد.” (ناپلئون هیل)
قبل ازآنكه بتوانید “قورباغه” خود را مشخص کنید و دستبهکارِ خوردنِ آن شوید، باید ابتدا دقیقاً معین کنید که در هر حوزه از زندگیِتان به چه چیزی میخواهید برسید. در بالا بُردنِ کاراییِ فردی مهمترین اصل روشن بودن هدف است. اولین دلیلِ اینكه چرا بعضی از مردم میتوانند کارها را سریعتر انجام دهند این است که هدفها و برنامههایِ کاملاً روشنی دارند و از آنها فاصله نمیگیرند. هر چه برایِتان روشنتر باشد که چه میخواهید و برایِ بهدستآوردنِ آن چه باید بكنید، آسانتر میتوانید بر تنبلی غلبه کنید، راحتتر قورباغهتان را میخورید و سریعتر کارها را به اتمام میرسانید.
روشن نبودنِ هدف، سردرگُمی و پریشانفكری در موردِ اینكه چه کاری را باید انجام بدهید و به چه دلیل و به چه صورتی باید آن را انجام بدهید، یكی از دلایلِ اصلی تنبلی و نداشتن انگیزه است. برای نجات پیدا کردن از این شرایطِ معمول، باید تمامِ نیروهایِ خود را بهکار بگیرید و برایِ هر کاری که انجام میدهید هدفِ روشن و مشخصی را تعیین کنید.
یك روش عالی برای موفقیت در کار این است: افكارتان را رویِ کاغذ بیاورید.
فقط سهدرصد از مردم هدفهایِ مشخصی دارند و آنها را رویِ کاغذ میآورند. این افراد در مقایسه با افرادی که از نظرِ میزان تحصیلات و توانایی برابر و یا بهتر از آنها هستند، امّا به هر دلیلی هرگز وقتِ خود را صرفِ رویِ کاغذ آوردنِ هدفهایِ خود نكردهاند، پنج تا ده برابر بیشتر کارایی دارند. شما میتوانید تا آخرِ عمر از یك روشِ مؤثر برایِ مشخص کردن و رسیدن به هدفهایِتان استفاده کنید. این روش هفت مرحلهِ ساده دارد. با رسیدن به هر کدام از این هفت مرحله میتوانید کارایی خود را دو تا سه برابر کنید. بسیاری از افرادی که دورههایِ آموزشیِ مرا به اتمام رساندهاند با استفاده از این روشِ سادهِ هفت مرحلهای توانستهاند درآمدِ خود را ظرفِ چند سال و حتی چند ماه به طورِ چشمگیری افزایش دهند.
مرحلهِ شمارهِ ١: مشخص کنید که دقیقاً چه میخواهید. به تنهایی یا با رئیسِتان بنشینید و آنقدر در موردِ هدفها و برنامههایِتان بحث کنید تا کاملاً برایِتان روشن شود که رئیسِتان از شما انتظار دارد چه کارهایی را انجام دهید و ترتیبِ انجامِ آنها به چه صورتی باشد. تعجبآور است که افرادِ زیادی مدتها مشغول انجامِ وظایف و کارهایِ بیهوده هستند چون هرگز تصمیم نگرفتهاند که با رئیسِ خود در موردِ چنین موضوعِ مهمی به بحث بنشینند.
قانون: یكی از بدترین راههایِ استفاده از وقت آن است که کاری را که به هیچوجه لازم نیست، به بهترین وجه انجام دهیم.
استفان کاوی میگوید: “پیش از آنكه بالا رفتن از نردبانِ موفقیت را شروع کنید، ابتدا مطمئن شوید که نردبان را به ساختمانِ مناسب تكیه دادهاید.”
مرحله شماره ٢: هدفِ خود را رویِ کاغذ بیاورید. وقتی هدفِتان را مینویسید، آن را شفاف و قابلِ لمس میکنید. با این کار چیزی خلق میکنید که قابلِ لمس و دیدن است. به بیانِ دیگر هدفی که رویِ کاغذ نیامده است، فقط یك آرزو یا رؤیاست و هیچ انرژی در پُشتِ آن نیست. هدفهایِ نوشته نشده منجر به سردرگمی، ابهام، گمراهی و اشتباهاتِ بسیار میشوند.
مرحله شماره ٣: برایِ هدفِ خود مهلت تعیین کنید. برایِ یك هدف یا تصمیم بدونِ مهلتِ مشخص، هیچ فوریتی وجود ندارد. چنین هدفی فاقدِ یك آغاز یا پایان واقعی است. این که محول کردن یا پذیرشِ کارها و مسئولیتها فاقدِ مهلتی معین برای انجام باشد، طبیعتاً باعث میشود که کارها را به تعویق بیندازد و بخشِ ناچیزی از آنها را انجام دهید.
مرحله شماره ٤: از تمامِ کارهایی که فكر میکنید باید برایِ رسیدن به هدفِتان انجام بدهید فهرستی تهیه کنید. هر بار چیزِ جدیدی به ذهنِتان رسید آن را به لیستِ فعالیتها اضافه کنید. این کار را تا کامل کردنِ لیست ادامه دهید. این فهرست به شما تصویرِ قابل مشاهدهای از وظیفه یا هدفِ اصلی ونیز راهی که بتوان در آن بیوقفه به کار ادامه داد، ارائه و احتمالِ رسیدن به هدف را به طورِ چشمگیری افزایش میدهد.
مرحله شماره ٥: فهرست را به یك برنامه تبدیل کنید. کارهایی را که به صورتِ لیست در آوردهاید، اولویت بندی کنید. مشخص کنید که چه کاری باید قبل از همه و چه کاری بعد انجام شود. حتی اگر میخواهید برنامهِ خود را قابل مشاهدهتر کنید، کارها را به ترتیبِ اولویت در داخلِ مستطیلها یا دایرهها بنویسید. خواهید دید وقتی با این کار هدفِ خود را به وظایف یا کارهایِ کوچكتر تقسیم میکنید، تا چه اندازه رسیدن به هدف برایِتان آسانتر میشود.
با داشتنِ یك هدفِ مكتوب و یك برنامهِ منظم و سازمانیافته، کارایی و تواناییِ شما بسیار بیشتر از فردی خواهد بود که هدفهایش را در ذهنش نگهمیدارد و با خودش حمل میکند.
مرحله شماره ٦: فوراً کار را بر اساسِ برنامه شروع کنید. هر کاری که میخواهد باشد. برنامهِ متوسطی که بسیار خوب اجرا شود بهتر از یك برنامهِ عالی است که هیچ اقدامی در جهتِ اجرای آن انجام نشود. در راهِ رسیدن به هر موفقیتی اجرایِ برنامه از همه چیز مهمتر است.
مرحله شماره ٧: تصمیم بگیرید که هر روز برای آنكه قدمی به سویِ هدفِ اصلی بردارید، کاری انجام دهید. این کار یا فعالیت را در برنامهِ روزانهِ خود بگنجانید. هر روز تعدادِ صفحاتِ معینی در موردِ موضوعِ موردِ نظر خود مطالعه کنید، به سراغِ تعدادِ مشخصی از مُشتری بروید، مدت زمانِ معینی ورزش کنید، از یك زبانِ خارجی تعدادِ مشخصی واژههایِ جدید یاد بگیرید. هرگز یك روزِ خود را بیهوده تلف نكنید. حرکت به جلو را ادامه دهید. وقتی حرکت را شروع کردید به پیشروی ادامه دهید. متوقف نشوید. همین استواری و ثبات قدم به تنهایی میتواند شما را تبدیل به یكی از فعالترین و موفقترین افرادِ نسلِ خود کند.
داشتنِ هدفهایِ مكتوب تأثیر بسیار خوبی رویِ قدرت تفكر شما دارد. به شما انگیزهِ کار و فعالیت میدهد. قدرتِ خلاقیت شما را تقویت میکند، انرژیبخش است و بیش از هر عاملِ مؤثرِ دیگری به شما کمك میکند تا بر تنبلی خود پیروز شوید. هدفها سوخت و انرژی آتشدان موفقیت هستند. هر چهاین هدفها بزرگتر و روشنتر باشد، برایِ رسیدن به آنها مشتاقتر میشوید. هر چه به هدفهایِتان بیشتر فكر کنید، تمایل و اشتیاقِ درونیِ شما برای دستیابی به آنها بیشتر میشود. هر روز به هدفهایِتان فكر کنید و آنها را مرور نمایید. هر روز صبح فعالیتتان را با مهمترین کار آغاز کنید. این کار میتواند شما را به مهمترین هدفی که در حال حاضر دارید، برساند.
همین الآن یك کاغذ بردارید و ده هدفی که میخواهید در سالِ آینده به آنها برسید لیست کنید. این هدفها را به صورتی بنویسید که گویا یك سال گذشته است و آنها همگی به تحقق پیوستهاند. در نوشتنِ هدفهایِتان از زمانِ حال و ضمیرِ اول شخص استفاده کنید، هدفها باید با صراحت و با قطعیت بیان شوند. با این کار ذهنِ ناخودآگاهِ شما بیدرنگ آنها را تأیید میکند. برایِ مثال مینویسید: “من … تومان درآمد دارم.” یا “وزنِ من …کیلوگرم است.” و یا “من سوارِ اتومبیل … هستم.” سپس ده هدفی را که نوشتهاید مرور کنید. از میان آنها هدفی را انتخاب کنید که رسیدن به آن بیشترین تأثیر را در زندگیِ شما میگذارد. این هدف هر چه که هست آن را رویِ یك برگ کاغذ بنویسید، برایِ رسیدن به آن مهلتی تعیین کنید، برنامهریزی کنید، طبقِ برنامه دستبهکار شوید و هر روز برایِ دستیابی به هدفِ موردِ نظر کاری انجام دهید. همین تمرین به تنهایی میتواند زندگیِ شما را دگرگون کند!
٢- برای هر روز از قبل برنامهریزی کنید
٢- برای هر روز از قبل برنامهریزی کنید
“برنامهریزی، آوردنِ آینده به زمانِ حال است تا بتوانید همین الآن کاری برای آن انجام دهید.” (آلِن لاکین)
حتماً این سؤالِ قدیمی را شنیدهاید: “چطور یك فیل را میخورند؟” و البته جواب هم این است: “لُقمهلُقمه!”
شما چطور درشتترین قورباغه خود را میخورید؟ به همین ترتیب: اوّل آن را به فعالیتهایِ معینی که باید قدمبهقدم انجام شوند تقسیم میکنید، و سپس با اولینِشان شروع میکنید. ذهنِ شما، یعنی تواناییِ شما برای تفكّر، برنامهریزی و تصمیمگیری، قدرتمندترین وسیلهای است که برایِ غلبه بر تنبلی و افزایش بهرهوریِ خود در اختیار دارید. تواناییِ شما در تعیینِ هدف، برنامهریزی و انجامِ کار روندِ زندگی شما را مشخص میکند. فكرکردن و برنامهریزی کردن بهخودیِخود تواناییهایِ ذهنیِ شما را شكوفا میکند و انرژیهایِ ذهنی و جسمیِ شما را افزایش میدهد.
برعكس، همانطور که آلِكسمَكکِنزی میگوید: “واردِ عمل شدن بدونِ برنامهریزی علّتِ همهِ شكستهاست.”
قابلیتِ شما در برنامهریزیِ دُرُست، قبل از شروعِ کار، معیارِ توانایی کلّیِ شماست. هر چقدر برنامهِ شما بهتر باشد، آسانتر میتوانید بر تنبلی غلبه کنید، کار را شروع کنید، قورباغه خود را قورت بدهید و به پیشرفتِ خود ادامه دهید. یكی از اساسیترین اهدافِ شما در کار باید این باشد که در برابرِ نیروهایِ جسمی، عاطفی و ذهنی که بهکار میگیرید، بیشترین بازدهِ ممكن را بهدست آورید. خبرِ خوبی که برایِتان دارم این است که در مقابلِ هر دقیقه وقتی که صرفِ برنامهریزی میکنید، معادلِ ده دقیقه وقت در حینِ انجامِ کار صرفهجویی میکنید. برنامهریزیِ کارهایِ روزانه بیشتر از ده تا دوازده دقیقه از وقتِ شما را نمیگیرد، ولی با این سرمایهگذاری کوچك در زمینهِ وقت میتوانید دستِکم دو ساعت از وقتی را که در طولِ روز تلف میکنید یا به انجامِ کارهایِ طاقتفرسا میگذارید صرفهجویی کنید. شاید نامِ فرمول “ششP ” را شنیده باشید. این فرمول میگوید: “برنامهریزیِ قبلیِ مناسب، مانعِ عملكردِ ضعیف میشود.”
“Proper Prior Planning Prevents Poor Performance. ”
وقتی میفهمید که برنامهریزی تا چه حد میتواند در بالا بردن کارایی و عملكردِ شما مفید باشد، تعجب میکنید که پس چرا تعدادِ بسیار کمی از مردم برایِ کارهایِشان برنامهریزی میکنند. ضمناً برنامهریزی واقعاً کارِ بسیار سادهای است. تنها چیزی که برایِ این کار لازم دارید یك صفحه کاغذ و یك خودکار است. اساسِ کار پیچیدهترین “پالم پایلوت” یا برنامه کامپیوتری که موعدِ سررسیدِ اقساط را اعلام میکند نیز همین است: بنشینید و قبل از انجامِ هر کاری لیستی از کارهایی که باید انجام شود تهیه کنید. همیشه کارها را براساسِ لیستِ تهیه شده انجام دهید. هنگامی که کارِ جدیدی پیش میآید، قبل از آنكه دست به انجامِ آن بزنید آن را به لیست اضافه کنید. از همان اولین روزی که انجامِ کارهایِ خود را برایِ همیشه از لیست آغاز میکنید، به میزانِ کارایی و بازدهیِ شما ٢٥ درصد یا بیشتر افزوده میشود.
لیست کارهایِ روزِ بعد را شبِ قبل از آن و پس از آن و پس از تمام شدنِ کار روزانه تهیه کنید. ابتدا کارهایی را که هنوز تمام نكردهاید و سپس کارهایی را که باید روزِ بعد انجام دهید واردِ لیست کنید. هنگامی که لیستِ کارهایِتان را شبِ قبل آماده میکنید، ذهنِ ناخودآگاهِ شما تمامِ مدتِ شب که در خواب هستید، رویِ این لیست کار میکند و اغلبِ مواقع هنگامی که از خواب بیدار میشوید ایدههایی دارید که با استفاده از آنها میتوانید کارهایِتان را بهتر و سریعتر از آنچه در ابتدا تصور میکردید انجام دهید. هر چه قبل از انجامِ کار وقتِ بیشتری برایِ آماده کردن و نوشتنِ لیستِ تمام کارهایی که باید انجام دهید صرف کنید، کاراییِ شما بیشتر میشود.
شما برایِ هدفهایِ متفاوتِ خود نیاز به لیستهایِ مختلف دارید. اوّل از همه به یك لیستِ اصلی نیاز دارید که در آن همهِ کارهایی را که فكر میکنید میخواهید در آیندهِ دور یا نزدیك انجام دهید یادداشت کنید. این لیست برای آن است که هر ایدهِ جدیدی که به ذهنِتان میرسد و هر مسئولیتِ تازهای را که پیدا میکنید، در آن وارد کنید. بعداً میتوانید مواردی را که در آن وارد کردهاید مرتب و منظم کنید.
دوّم، به یك لیست ماهیانه نیاز دارید که آن را در پایانِ هر ماه برای ماهِ آینده تهیه و تنظیم میکنید. در این لیست بعضی از مواردی که در لیستِ اصلی درج کردهاید وارد میکنید. سوّم، باید یك لیستِ هفتگی داشته باشید که در آن تمامِ هفته را از قبل برنامهریزی کنید. این لیست همانطور که در طولِ هفته مشغولِ انجامِ امور جاری هستید تكمیل میشود.
این شیوه برنامهریزی زمانبندیشده نظاممند میتواند برایِ شما بسیار سودمند باشد. بسیاری از مردم به من گفتهاند این عادت که حدود ٢ ساعت از وقتِشان را در پایانِ هفته صرفِ برنامهریزیِ هفتهِ آینده کنند، بهرهوری آنها را به طورِ چشمگیری افزایش داده و زندگیِ آنها را کاملاً دگرگون کرده است. این راهكار مسلماً در موردِ شما نیز نتیجهبخش خواهد بود. دستِ آخر باید کارها و وظایف روزانه را مشخص نموده و آنها را از لیستهایِ ماهیانه و هفتگی به لیستِ روزانهِ خود منتقل کنید. این موارد فعالیتهایِ معینی هستند که باید در روزِ آینده به آنها بپردازید.
در طولِ روز همانطور که پیش میروید، در لیستِ روزانه کنارِ فعالیتهایی که به اتمام میرسانید، تیك بزنید. این کار به پیشرفتِ کارتان عینیت میبخشد و در شما احساسِ موفقیت و حرکت به سویِ جلو ایجاد میکند. وقتی میبینید که دارید مطابقِ لیستِ خود پیش میروید، انگیزه و انرژیِ بیشتری پیدا میکنید. این کار اعتمادبهنفسِ شما را افزایش میدهد. پیشرفتِ مداوم و مشهود شما را بیشتر به حرکت وامیدارد و کمك میکند تا بر تنبلی غلبه کنید.
وقتی پروژهای را در پیشِرو دارید، صرفِنظر ازاینكه چه نوع پروژهای است، اول لیستی از تمامِ اقداماتی که باید برایِ به پایان رساندنِ آن از ابتدا تا انتها انجام دهید تهیه کنید. فعالیتهایِ پروژه را اولویتبندی کرده و ترتیبِ انجامِ آنها را مشخص کنید. لیست را رویِ یك صفحه کاغذ یا در یك برنامهِ کامپیوتری بازنویسی کنید تا پیوسته در دسترس باشد. آنوقت یكییكی برایِ انجامِ فعالیتها دستبهکار شوید. از میزانِ پیشرفتِ کار با این روش حیرتزده خواهید شد. وقتی مطابقِ لیستهایِ خود کار میکنید، احساس میکنید که مؤثرتر و قویتر شدهاید. احساس میکنید که هر چه بیشتر کار میکنید، فكرِ شما بهتر و خلاقتر میشود و بینشی پیدا میکنید که میتوانید کارها را حتی سریعتر انجام بدهید.
همانطور که گفته شد وقتی بهطور مداوم از رویِ لیستهایِ خود کار میکنید، احساسِ مثبت پیشرفت را در خود تقویت میکنید و این به شما کمك خواهد کرد که بر تنبلی خود غلبه کنید. این احساسِ پیشرفت برایِ انجامِ کارهایِ روزانه انرژیِ بیشتری به شما میدهد. یكی از مهمترین قوانینِ کاراییِ فردی قانونِ ٩٠/١٠ است. این قانون میگوید: دهدرصدِ وقتِ اولیّهای را که قبل از شروعِ کار صرفِ برنامهریزی و تنظیمِ فعالیتهایِ خود میکنید، معادلِ نوددرصد از وقتی را که در حینِ انجامِ فعالیتها مصرف میکنید، صرفهجویی میکند. کافی است این قانون را یك بار بهکار بگیرید تا درست بودن آن برایتان اثبات شود. وقتی فعالیتهایِ روزانه را از قبل برنامهریزی کنید، شروع کردن و ادامه دادن به کارها برایتان آسانتر میشود، کارتان سریعتر و راحتتر از همیشه پیش میرود، احساس قدرت و توانایی بیشتری میکنید و در نهایت توقفناپذیر میشوید.
از همین امروز تهیه برنامهِ روزانه، هفتگی و ماهانه خود را شروع کنید. یك دفترچه یا یك برگ کاغذ بردارید و همهِ کارهایی را که باید در بیستوچهار ساعتِ آینده انجام دهید یادداشت کنید. اگر ایدههایِ جدیدی بعداً به ذهنتان میرسد، آنها را هم مجدداً به لیست اضافه کنید. لیستی از تمام پروژهها و کارهای بزرگی که در نظر دارید در آینده انجام بدهید تهیه کنید. هر یك از هدفها و پروژههایِ بزرگِ خود را بر اساس اولویت (آنچه که مهمتر است) و توالی (آنچه باید اول انجام شود و آنچه باید بعد از آن انجام شود) و…، مرتب کنید. برایِ این کار میتوانید پایانِ کار را در نظر مجسم کنید و از آخر به اول بیایید. رویِ کاغذ فكر کنید! همیشه از رویِ لیست کار کنید. بهاینترتیب حتّی خودتان هم متعجب خواهید شد که چقدر کاراییتان بیشتر شده است و چقدر راحتتر میتوانید قورباغه خود را قورت بدهید.
٣- قانونِ ٨٠/٢٠ را در همهِ امور بهکار بگیرید
٣- قانونِ ٨٠/٢٠ را در همهِ امور بهکار بگیرید
“ما همیشه وقتِ کافی داریم، به شرطِ آنكه هم بخواهیم و هم درست از آن استفاده کنیم.” (گوته)
قانونِ ٨٠/٢٠ یكی از سودمندترین قوانین در زمینه مدیریت زمان و زندگی است. نام دیگر این قانون “اصلِ پارتو” است که به افتخار بنیانگذارِ آن “ویلفردو پارتو” اقتصاددانِ ایتالیایی نامگذاری شده است. وی برای نخستین بار در سال ١٨٩٥ این موضوع را در نوشتههایِ خود مطرح کرد. پارتو متوجه شد که در جامعهای که در آن زندگی میکند مردم را میتوان به طور طبیعی به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول که وی به آنها “اقلیتِ بسیار مهم” میگوید جزء ٢٠% افرادی هستند که از نظر اقتصادی و اثر بخشی در صدر قرار دارند و گروه دوم که وی به آنها ” اکثریتِِ کم اهمیت” میگوید ٨٠% را تشكیل میدهند که در سطحِ پایینِ جامعه قرار دارند.
وی بعدها کشف کرد که عملاً تمامِ فعالیتهایِ اقتصادی تابع این قانون هستند. به عنوانِ مثال، مطابقِ این قانون: ٨٠% از نتایجی که شما بهدست میآورید نتیجه ٢٠ % از فعالیتهایِ شماست. ٢٠ % از مشتریهایِ شما ٨٠ % از کل فروش شما را خریداری میکنند. ٨٠ % از کل ارزش فعالیتهای شما نتیجه ٢٠% آنهاست و الی آخر. این بدان معنی است که اگر در لیستِ شما ده مورد فعالیت وجود داشته باشد، دو مورد از این فعالیتها معادل یا حتی بیش از مجموع هشت فعالیت دیگر ارزشمند هستند.
در اینجا به کشف جالبی میرسیم. انجام هر کدام از کارهای موجود در لیست شما ممكن است به یك اندازه وقت شما را بگیرد، ولی انجام یك یا دو تای آنها چند برابر هر یك از سایر موارد برای شما سودمند خواهد بود. گاهی پیش میآید که ارزش یكی از ده کار یا فعالیتی که شما در لیست خود دارید به تنهایی میتواند بیش از مجموع سایر فعالیتها در موفقیت شما ارزشمند باشد. این کار بیتردید همان قورباغهای است که باید اول از همه قورت بدهید.
میتوانید حدس بزنید که یك فردِ معمولی احتمالاً در انجامِ چه کارهایی بیشتر تنبلی میکند؟ واقعیتِ تأسفبار این است که اکثر مردم در مورد انجام همان ده یا بیست درصد از فعالیتهایی که در صدر قرار دارند و بیشترین ارزش و اهمیت را دارند تنبلی میکنند یعنی در مورد همان “اقلیت بسیار مهم”. در عوض وقت خود را صرف ٨٠ % فعالیتهایی میکنند که در موفقیت آنها اهمیت بسیار کمی دارد و تاثیر ناچیزی در دستیابی به نتایج ارزشمند میگذارند، یعنی همان ” اکثریت کم اهمیت”.
اغلب افرادی را مشاهده میکنید که ظاهراً در تمام طول روز مشغول فعالیت هستند، امّا دستاوردهای بسیار اندکی دارند. دلیل آن هم تقریباً همیشه این است که آنها مشغول انجام کارهایی هستند که ارزش پایینی دارند و در انجام یكی دو کاری که واقعاً میتواند در مؤسسه یا حرفهای که به آن مشغولند تحول ایجاد کند تنبلی میکنند.
ارزشمندترین کارهایی که میتوانید در هر روز انجام دهید، اغلب سختترین و پیچیدهترین کارها هستند. امّا بازده و پاداشی که انجام موفقیتآمیز چنین کارهایی برای شما خواهد داشت میتواند فوقالعاده باشد. به همین دلیل باید قاطعانه از انجام کارهایی که جزء ٨٠ درصد کم ارزش هستند خودداری کنید آن هم هنگامی که کارهایی که جزء ٢٠ درصد ارزشمند هستند معوق ماندهاند. قبل از شروع هر کاری از خودتان بپرسید: “آیا این کار جزء ٢٠ درصد بالاست یا ٨٠ درصد پایین؟”
قانون: در مقابل این وسوسه که اول کارهای کوچك را سروسامان دهید مقاومت کنید.
به یادداشته باشید که وقتی تصمیم میگیرید کاری را بارها و بارها انجام دهید، این کار نهایتاً به یك عادت تبدیل میشود و ترك آن سخت خواهد. اگر تصمیم بگیرید هر روزتان را با انجام کارهای کم ارزش شروع کنید، بهزودی این عادت در شما شكل میگیرد که هر روز را با کارهای کم ارزش شروع کنید و روزها را با انجام آنها بگذرانید و مناسب نیست که بخواهید چنین عادت را در خودتان بپرورانید یا آن را حفظ کنید.
سختترین مرحله از انجام هر کار مهمی اولین مرحله یعنی شروع کردن آن است. وقتی انجام یك کار مهم را واقعاً آغاز میکنید، به طور طبیعی انگیزه پیدا میکنید تا آن را ادامه دهید. قسمتی از ذهن شما همیشه عاشق این است که سرگرم کارهای مهمی باشد که واقعاً میتوانند در زندگی شما تحول ایجاد کنند. وظیفه شما این است که این قسمت از ذهنِ خود را دائماً تغذیه کنید. حتی فكر کردن به شروع و انجام یك کار کلیدی انگیزه شما را بالا میبرد و کمك میکند تا بر تنبلی خود غلبه کنید. واقعیت این است که مدت زمان لازم برای انجام یك کار مهم در اغلب موارد معادل مدت زمانی است که برای انجام یك کار مهم کم اهمیت لازم است. تفاوت در این است که شما با اتمام کاری ارزشمند و قابل توجه بهطور فوقالعادهای احساس خرسندی و غرور میکنید، حال آنكه با صرف همان میزان وقت و انرژی در انجام کاری کام ارزش یا احساس خرسندی نخواهید کرد و یا میزان آن بسیار اندك خواهد بود.
مدیریت زمان در واقع مدیریت زندگی و مدیریت فردی و یا تحت کنترل درآوردن جریان وقایع است. با استفاده از مدیریت زمان همیشه آزاد خواهید بود که فعالیت بعدی خود و نیز فعالیت پس از آن را انتخاب کنید. توانایی شما در انتخاب میان کارهای با اهمیت و کم اهمیت کلید تعیین میزان موفقیت شما در زندگی و کار است. افراد مؤثر و سازنده همیشه خود را موظف میکنند تا انجام کارهای مهمی را که در پیشِرو دارند آغاز کنند. این افراد خود را مجبور میکنند که قورباغه را، هر چه که میخواهد باشد، قورت بدهند. در نتیجه این افراد بسیار بیش از افراد معمولی کارایی دارند و به همین دلیل بسیار خوشبختتر هستند. شما هم باید به همین روش کار کنید.
همینامروز لیستی از تمامی هدفها، پروژهها و مسئولیتهای خود تهیه کنید. کدامیك از آنها جزء ١٠ تا ٢٠ درصد از کارهایی هستند که ٨٠ یا ٩٠ درصد از نتایج مورد نظر ما را به بار میآورند یا میتوانند به بار آورند؟
از همین امروز قاطعانه تصمیم بگیرید که وقت بیشتری را صرف فعالیتهای معدودی بكنید که میتوانند در زندگی شما تحول واقعی ایجاد کنند و وقت کمتری را صرف فعالیتهای کام اهمیتتر بكنید.
٤- پیامد کارها را در نظر داشته باشید
٤- پیامد کارها را در نظر داشته باشید
“میزان بزرگی و موفقیت هر فرد بستگی به این دارد که تا چه حد میتواند همه نیروهای خود را در یك کانال واحد بریزد.” (اُریسون سووت ماردن)
نشانه تفكر برتر یك انسان این است که بتواند در مورد پیامدهای انجام دادن یا انجام ندادن یك کار پیشبینی درستی داشته باشد. این که یك کار یا فعالیت تا چه اندازه برای شما یا برای شرکت شما اهمیت دارد بستگی به پیامدهای بالقوه آن کار دارد. اگر بتوانید بر این اساس اهمیت هر کاری را ارزیابی کنید میتوانید تعیین کنید که قورباغه بعدی شما کدام است.
دآتر ادوارد بانفیلد از دانشگاه هاروارد پس از پنجاه سال پژوهش بهاین نتیجه رسید که داشتنِ “دید بلند مدت” مؤثرترین عامل پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادیِ آمریكاست. دید بلند مدت داشتن در کار تبدیل به عاملی شده است که از تمامیِ عوامل دیگر مانند تجربه، تحصیل، نژاد، هوش و روابط در تعیین میزان موفقیت شما در زندگی نقش مهمتری دارد.
رویكرد شما نسبت به زمان، یا “افق زمانی” شما، تأثیرِ چشمگیری بر رفتارها و انتخابهای شما دارد. کسانی که دورنمایِ درازمدتی از زندگی و حرفه خود دارند همیشه میتوانند در مورد وقت و فعالیتهایشان بهتر از کسانی که کمتر در مورد آینده خود فكر میکنند تصمیمگیری کنند.
قانون: تفكر دراز مدت تصمیمگیریهای کوتاهمدت را بهبود میبخشد.
افراد موفق در مورد آینده خود جهتگیری روشنی دارند. آنها درباره پنج، ده و بیست سالِ آینده فكر میکنند و انتخابها و رفتارهای خود را در زمان حال مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند تا با آیندهای که در درازمدت خواهان آن هستند هماهنگ باشد. در کارتان داشتن تصویری روشن از آنچه در دراز مدت برای شما دارد تصمیمگیریهای کوتاهمدت شما را در مورد اینكه چه کارهایی در اولویت قرار دارند بسیار آسانتر میکند. طبق تعریف، کارهای مهم و ضروری بهطور بالقوه نتایج بلندمدت دارند و کارهای غیر مهم و غیرضروری تأثیرات بلندمدت بسیار ناچیزی دارند و یا هیچ نتیجهای (تأثیری) ندارند. پیش از شروع هر کاری از خودتان بپرسید: “انجام دادن یا ندادن این کار چه تأثیراتِ بلندمدتی بر زندگی من خواهد داشت؟”
قانون: آیندهنگری فعالیتها و کارهای فعلی ما را تحت تأثیر قرار میدهد و در اغلب مواقع تعیین کننده فعالیتهای کنونی ماست.
هر چه اهداف آینده شما روشنتر باشد، تأثیرِ بیشتری روی کارهایی که در زمان حال مشغول انجام آنها هستید خواهد گذاشت. با داشتن دید بلندمدت و آیندهنگری بسیار بهتر میتوانید کارهای فعلیِتان را ارزیابی کنید و مطمئن شوید که آیا این کارها با آنچه که هدف نهایی شماست و میخواهید در نهایت به آن برسید مطابقت دارد یا خیر.
افراد موفق کسانی هستند که آمادهاند تا لذّتهایِ کوتاهمدت را به تعویق بیاندازند و با کار و تلاش نتایج بسیار ارزشمندی را در آینده بهدست آورند. به عكس، افراد ناموفق بیشتر به خوشیها و لذّتهایِ کوتاهمدت و آنی فكر میکنند و به آینده خود بسیار کام توجهاند.
دنیس وتیلی، سخنران معروف، میگوید: “انسانهای ناموفق به کارهایی میپردازند که رفعکننده تنشها و ناراحتیهاست، درصورتیکه انسانهایِ موفق به کارهایی میپردازند که آنها را به هدفهایِشان میرساند. “به عنوان مثال، زود سرکار رفتن، مطالعهِ مرتب در زمینههایی که به حرفهِ شما مربوط میشود. شرکت در کلاسهایی که مهارت شما را بالا میبرد و تمرکز روی فعالیتهایی که در حرفه شما ارزش بالایی دارند، همگی تأثیرات بهسزایی در زندگی شما خواهد داشت. از طرف دیگر، در آخرین لحظه سرکار رفتن، نوشیدنِ چای و قهوه، روزنامه خواندن و خوشوبش کردن و گَپ زدن با همكاران، هر چند در کوتاهمدت سرگرم کننده و لذتبخش است، امّا در درازمدت نهایتاً به عدم پیشرفت، دست نیافتن به اهداف و در جا زدن میانجامد.
اگر عمل یا فعالیتی بالقوه پیامدهای مثبت فراوانی دارد آن را در اولویت بالا قرار دهید و بلافاصله شروع به انجام آن کنید. همچنین اگر کاری بالقوه پیامدهای منفی زیادی دارد، انجام ندادن آن نیز باید در اولویت بالا قرار بگیرد. قورباغه شما هر چه که باشد باید عزمِتان را جزم کنید و قبل از هر کاری آن را قورت بدهید. انگیزه باید علتی داشته باشد. وقتی فعالیت یا رفتاری را به وضوح برای خود تعریف کردید، هر چقدر تأثیرات مثبتی که آن کار میتواند روی زندگی شما بگذارد بهطور بالقوه بیشتر باشد، شما هم انگیزه بیشتری برای غلبه بر تنبلی و انجام سریع آن کار خواهید داشت. اگر بهطور مداوم کارهایی را که میتواند تغییر عمدهای در زندگی شما یا در جایی که در آن کار میکنید، ایجاد کند شروع کنید و به اتمام برسانید تمرکز خود را حفظ کرده و پیشرفت خواهید کرد.
زمان به هر حال خواهد گذشت. تنها پرسشی که وجود دارد این است که شما از وقتِتان استفاده میکنید و قرار است در پایانِ هفتهها و ماههایی که میگذرند به کجا برسید. و اینكه به کجا میرسید عمدتاً بستگی به میزان توجهی دارد که به عواقب احتمالی اعمال خود در کوتاه مدت میکنید. فكر کردن مداوم به پیامدهای بالقوه انتخابها، تصمیمگیریها و رفتارهایِتان یكی از بهترین راههایی است که بهوسیله آن میتوانید اولویتهای حقیقی خود را در کار و زندگی تعیین کنید.
بهطور منظم لیست کارها، فعالیتها و پروژههای خود را مرور کنید. مرتباً از خودتان بپرسید: “کدام پروژه یا فعالیت است که اگر آن را به بهترین نحو و با یك روش زمانبندی شده به انجام برسانم بیشترین تأثیر مثبت را بر زندگی من خواهد گذاشت؟” آنچه را که میتواند بیشترین کمك را به شما بكند، هر چه که باشد، به عنوان هدف خود در نظر بگیرید، برای دستیابی به آن برنامهریزی کنید و بلافاصله رویِ برنامهِ خود شروع به کار کنید. این کلمات فوقالعاده “گوته” را به خاطر بسپارید: “اگر کار را شروع کنید، ذهن شما گرم میشود و اگر ادامه دهید کار به انجام میرسد.”
٥- روشِ الف-ب-پ-ت-ث را مُدام به کار بگیرید
٥- روشِ الف-ب-پ-ت-ث را مُدام به کار بگیرید
“نخستین قانونِ موفقیت، تمرکز است. یعنی همهِ نیروهایِ خود را رویِ یك نقطه متمرکز کنید، مستقیماً به سراغ همان نقطه بروید و به چپ و راست منحرف نشوید.” (ویلیام ماتئوس)
قبل از شروع کارها هر چقدر فكر بیشتری روی برنامهریزی و اولویتبندی کارها بگذارید، کارهای مهمتری خواهید کرد و زمانی که کاری را شروع کردید سریعتر آن را به پایان خواهید رساند. هر چقدر کاری برای شما مهمتر و با ارزشتر باشد برای غلبه بر تنبلی و دست بهکارشدن انگیزه بیشتری خواهید داشت.
روش الف-ب-پ-ت-ث یك تكنیك قوی برای اولویتبندی است که میتوانید هر روز از آن استفاده کنید. این تكنیك آنقدر ساده و مؤثر است که استفاده از آن بهخودیِخود میتواند شما را به یكی از کارآمدترین و مؤثرترین افراد در حوزه کاریِتان تبدیل کند. کارآیی این تكنیك در سادگی آن نهفته است. روش آن بهاین ترتیب است: برای شروع کار باید لیستی از تمام کارهایی که باید در روز آینده انجام دهید تهیه کنید. روی کاغذ فكر کنید. آنگاه قبل از آنكه شروع به کار کنید، کنار هر یك از مواردی که در لیست خود نوشتهاید یكی از حروف الف، ب، پ، ت، یا ث را بنویسید. حرف الف برای کاری است که بسیار مهم باشد، کاری که باید حتماً انجام دهید وگرنه با عواقب جدی مواجه خواهید شد. موردی که با حرف الف مشخص شده است میتواند ملاقات با یك مشتری خیلی مهم یا تمام کردن گزارشی باشد که رئیسِتان برای یك جلسه هیأت مدیره که قرار است بهزودی برگزار شود به آن نیاز دارد. این موارد قورباغههای زندگی شما هستند.
اگر بیش از یك مورد از نوع الف دارید آنها را با گذاشتن علامت الف-١ ،الف-٢ ،الف-٣ ،و … اولویتبندی کنید. کار الف-١ بزرگترین و زشتترین قورباغه شماست. موارد نوع ب هم کارهایی هستند که باید انجام داد، امّا عواقب آنها زیاد شدید نیست. این موارد بچّهقورباغههایِ زندگی شما هستند. این بدان معنی است که اگراین کارها را انجام ندهید، ناراحتی یا مشكلی ایجاد میشود. امّا تأثیر آن به هیچوجه به شدّت تأثیر موارد الف نیست. جواب دادن به یك نامهِ کم اهمیت یا چك کردن ایمیلها میتواند جزء موارد ب باشد.
قاعده این است که هرگز نباید به موارد ب بپردازید، وقتی که هنوز یكی از موارد الف باقی مانده است. یك بچهقورباغه نباید حواس شما را پرت کند وقتی که یك قورباغه بزرگ منتظر است که قورتش بدهید. موارد پ آنهایی هستند که انجام دادنِشان خوب است، امّا انجام ندادنشان عواقبی در پِی ندارد. تلفن زدن به یك دوست، نوشیدنِ چای یا ناهار خوردن با یك همكار یا انجام دادن یك کار شخصی در ساعات کاری میتواند جزء موارد پ باشد. این قبیل موارد هیچ تأثیری روی زندگی شغلی شما ندارد.
موارد ت کارهایی هستند که میتوانید به شخص دیگری محول کنید. قاعده این است که باید هر کاری را که کس دیگری میتواند انجام دهد به وی واگذار کنید تا وقت بیشتری برای انجام موارد الف که فقط خودتان میتوانید انجام دهید پیدا کنید. موارد ث آنهایی هستند که میتوانید آنها را بهكلّی حذف کنید بدون آنكه واقعاً تغییری ایجاد شود. این موارد میتوانند کارهایی باشند که زمانی اهمیت داشتهاند، امّا دیگر به شما مربوط نمیشوند، یا برای شما مناسب نیستند. این کارها را اغلب از رویِ عادت یا چون از آنها خوشتان میآید انجام میدهید. پس از آنكه روش الف ب پ ت ث را رویِ لیست خود پیاده کردید، کاملاً حاضر و آماده خواهید بود تا کارهای مهمتر را سریعتر انجام دهید.
مهمترین چیز برایاینكه روشِ الف-ب-پ-ت-ث کار کند، این است که خود را موظف کنید تا بلافصله برای انجام مورد الف-١ دستبهکار شوید و تا زمانی که به اتمام برسد به کار ادامه دهید. از نیروی اراده خود بهره بگیرید تا مهمترین کاری را که میتوانید انجام دهید شروع کنید و به آن ادامه دهید. قورباغه را کاملاً قورت بدهید و تا زمانیکه کار تكمیل نشده است از آن دست نكشید.
توانایی حلاجی کردن و تجزیه و تحلیل لیست کارها و مشخص کردن کار الف-١ سكوی پرشی است که شما را به بالاترین سطوح موفقیت، اعتماد به نفس، عزت نفس و سربلندی پرتاب میکند. وقتیاین عادت را در خود بپرورانید که روی کار الف-١ ، یعنی مهمترین کار خود، متمرکز شوید (و قورباغه خود را قورت بدهید) آنوقت خواهید دید که میتوانید بیشتر از هر دو یا سه نفر از اطرافیان خود کارایی داشته باشید.
همین الآن لیست کارهای خود را مرور کنید و در کنار هر یك از موارد آن الف، ب، پ، ت یا ث بگذارید، کار ” الف-١ ” خود را انتخاب کنید و بلافاصله روی آن شروع به کار کنید، خود را موظف کنید که تا این کار را به اتمام نرساندهاید دست به کار دیگری نزنید. در طول یك ماه آینده، قبل از شروع به کار، این روش را هر روز و در مورد هر لیستی که از کارها یا پروژههای خود تهیه میکنید بهکار بگیرید. پس از یك ماه عادتِ شروع و ادامه کارهایی را که بالاترین اولویت را برای شما دارند پیدا کردهاید و آینده شما تضمین شده است.
٦- رویِ اهدافِ اصلی تمرکز کنید
٦- رویِ اهدافِ اصلی تمرکز کنید
“وقتی همه نیروهای جسمی و ذهنی متمرکز شوند، توانایی فرد برای حل مشكلات به طور حیرتانگیزی چند برابر میشود.” (نرمن وینسنت پیل)
“چرا به من حقوق میدهند؟” این یكی از مهمترین پرسشهایی است که باید در تمامِ مدتی که به کاری مشغول هستید مرتباً از خودتان بپرسید. واقعیت این است که بیشتر مردم کاملاً مطمئن نیستند که چرا به آنها حقوق میدهند، امّا اگر برای شما کاملاً روشن نباشد که چرا به شما حقوق میدهند و برای دستیابی به چه نتایجی شما را استخدام کردهاند، به سختی خواهید توانست کار خود را به بهترین نحو انجام دهید، حقوق خود را بالا ببرید و سریعتر ارتقاء پیدا کنید.
سادهترین پاسخ بهاین پرسش این است که شما را برای رسیدن به اهداف بهخصوصی استخدام کردهاند. دستمزد یا حقوق عبارت است از مبلغی که برای کمیت و کیفیتی معین از کاری پرداخت میشود که در ترکیب با کارهایِ دیگران محصول یا خدمتی را بهوجود میآورد که مشتریها حاضرند به خاطرِ آن پول بدهند.
در هر کاری اهدافِ اصلیِ مورد نظر را بهندرت میتوان در بیش از پنج تا هفت زمینه دستهبندی کرد. این اهداف همانهایی هستند که شما باید برای انجامِ مسئولیتهایِ خود و داشتنِ حداکثر مشارکت با سازمانِ خود به آنها دست پیدا کنید. اهداف اصلی مورد نظر شبیه به کارکردهای حیاتی بدن هستند، مانند کارکردهایی که به وسیلهِ میزانِ فشارِ خون، سرعتِ ضربانِ قلب، آهنگِ تنفس و میزانِ فعالیتِ امواجِ مغزی نشان داده میشود. فُقدانِ هر یك از این فعالیتهای حیاتی منجر به مرگِ ارگانیسم خواهد شد. به همین طریق، عدمِ موفقیت ما در دستیابی به هر یك از اهدافِ اصلیِ موردِ نظر نیز منجر بهاین خواهد شد که شُغلِتان را از دست بدهید.
به عنوانِ مثال، اهدافِ اصلی در مدیریت عبارتند از: برنامهریزی، سازماندهی، گرفتن پرسنل، تفویضِ اختیار، نظارت، ارزیابی و گزارشگیری. اینها زمینههایی هستند که یك مدیر باید در آنها به نتایجی دست یابد تا بتواند در کار خود به موفقیت برسد. باید برایِ کاری که انجام میدهید دانش و مهارتهای اساسی را داشته باشید. این ضروریات مرتباً در حال تغییر هستند. در وهلهِ نخست باید تواناییها و مهارتهایِ اساسی کهاین امكان را فراهم میکند تا کارتان را انجام بدهید بهدست آورید. امّا اهداف اصلی مورد نظر همواره در کار شما نقش بنیادی را ایفا میکند و تعیین کنندهِ موفقیت یا شكستِ شما در کارتان هستند.
اگر میخواهید در کارتان موفق باشید باید در حوزهِ اهداف اصلی کار توانا باشید، حوزهای که مسئولیت کامل آن با شماست. اگر شما دراین حوزه فعال نباشید، هیچ کس دیگری در آن فعالیت نخواهد کرد. حوزه اهداف اصلی حوزه فعالیتهایی است که شما آن را تحت کنترل دارید، حوزهای که از یك طرف بروندادِ کار شماست و از طرف دیگر دروندادِ کارِ دیگران است و موجب همكاری بین شما و دیگران میشود. نقطهِ شروع داشتن عملكرد بالا برای شما این است که ابتدا اهداف اصلی کارتان را مشخص کنید. با رئیستان در این مورد صحبت کنید و فهرستی از بروندادهایِ حوزه کاریِتان تهیه کنید و مطمئن شوید که افرادی که از نظر شغلی مافوق شما، همتراز شما، و نیز پایینتر از شما هستند، با این فهرست موافقند. به عنوانِ مثال، برای یك فروشنده پیدا کردن مشتری جدید از اهداف اصلی محسوب میشود. موفقیت در این کار بخش اساسی تمامی فرآیند فروش است. تمام کردن یك فروش هم از هدفهایِ اصلیِ این شغل محسوب میشود. به انجام رسیدن یك فروش موجب میشود تا زحماتِ بسیاری افراد دیگر که در تولید و ارائهِ محصول یا خدماتِ عرضه شده سهیم بودهاند به نتیجه برسد.
برای صاحب یك شرکت یا مدیرعامل آن موفق شدن در گرفتن وام بانكی از اهداف اصلی محسوب میشود. استخدام کردن افراد شایسته و محول کردن درست کارها به آنان نیز از اهداف اصلیِ این کار است. برای یك منشی یا مسئولِ پذیرش، تایپ کردن یك نامه و یا پاسخ دادن به تلفنها و وصل کردن سریع و دُرُست آنها به شخص موردِ نظر از اهداف اصلیِ این شغل به شمار میآید. توانایی افراد در انجامِ سریع و بسیار خوبِ این وظایف اصلی تعیین کنندهِ میزانِ حقوق و امكان پیشرفت آنها در کارشان است.
پس از آنكه اهدافِ اصلیِ کارتان را مشخص کردید، قدمِ بعدی نمره دادن، از یك تا ده، به نحوهِ فعالیتهایِ خود در رسیدن به هر کدام از این اهداف است. در کدام زمینه قویتر و در کدام زمینه ضعیفتر هستید؟ در مورد کدام یك از اهداف نتایج عالی بدست آوردهاید و در مورد کدام یك عملكرد ضعیفی داشتهاید؟ دراین مورد قانونی وجود دارد: هدفی که در آن ضعیفترین عملكرد را داشتهاید همان جایی است که شما باید سایر توانائیها و مهارتهای خود را بهکار گیرید. منظور این است که حتی اگر برای مثال در رسیدن به شش هدف از هفت هدفِ اصلیِ کارتان بتوانید عملكرد عالی داشته باشید، عدم توانایی و یا نداشتن مهارت کافی جهت دستیابی به هفتمین هدف، شما را از موفقیت باز میدارد و میزانِ موفقیت شما را در استفاده از تواناییها و مهارتها در سایرِ زمینهها و اهداف اصلیِتان محدود میکند. ضعفِ شما در یك زمینه میتواند مانعِ کارایی و اثربخشیِ شما و عامل اصلی برخوردها، اختلافنظرها و در نهایت شكست شما در کار بشود. برای مثال یكی از اهداف اصلی یك مدیر تفویض اختیار است. توانایی انجام این کار برای یك مدیر بسیار مهم است، زیرا این کار او را قادر میکند تا مدیریت کند و بتواند از طریق بهکار گرفتن تواناییهای دیگران به اهداف سازمان برسد. مدیری که نتواند بهخوبی کارها را به دیگران بسپارد، قادر نخواهد بود از سایر مهارتها و تواناییهایِ خود حداکثر استفاده را بكند. عدم توانایی در محول کردن درست کارها به افرادِ ذیصلاح بهتنهایی میتواند باعث شكست یك مدیر در کارش باشد.
یكی از علتهای اصلی تنبلی و تأخیر در انجام کار این است که مردم از انجام کارها و فعالیتهایی که در گذشته در آن حوزهها عملكرد ضعیف داشتهاند خودداری میکنند. اکثر مردم به جای تعیین هدف و برنامهریزی برای بهبود و پیشرفت در زمینههایی که در آن ضعف دارند، آن زمینه را بهطور کلی کنار میگذارند. این کار فقط وضع را بدتر میکند. بهعكس، هر چه توانایی شما در زمینههایی که در آن ضعف دارید بیشتر شود، انگیزه شما برای انجام آن کار بیشتر میشود، کمتر تنبلی به سراغ شما میآید و بیشتر مصمم میشوید تا آن کار را تمام کنید و یا در آن زمینه به مهارت بالاتری دست پیدا کنید.
حقیقتاین است که هر کسی نقاط قوت و ضعف دارد. از توجیه کردن و دفاع از نقاط ضعفِتان دست بردارید. به جایِ این کار آنها را دقیقاً مشخص کنید. هدف خود را تعیین کنید و برای آنكه در هر یك از زمینههایی که در آن ضعیف هستید بهترین باشید برنامهریزی کنید. فكر کنید! شاید برای آنكه در کارتان بهترین باشید فقط به یك مهارت دیگر نیاز داشته باشید. یكی از مهمترین پرسشهایی که همیشه باید از خودتان بپرسید و به آن جواب بدهید این است: “چه مهارتی است که اگر من در آن عالی باشم بیشترین تأثیر مثبت را روی کار یا شغل من میگذارد؟” از این به بعد برای پیشرفت در کارتان از این پرسش استفاده کنید و پاسخش را از خودتان بخواهید. احتمالاً جوابش را از قبل میدانید.
از رئیستان، همكارانتان، دوستانتان و اعضای خانوادهتان نیز این سؤال را بپرسید. پاسخ پرسش را پیدا کنید و سپس برای پیدا کردن مهارت و عملكرد عالی در آن زمینه دستبهکار شوید. چیزی که مایه خوشحالی است این است که تمامی مهارتهایِ کاری قابل یادگیری است. وقتی فرد دیگری در یكی از مهارتهایِ اصلی عملكردِ عالی دارد، معنیاش این است که شما هم اگر بخواهید میتوانید در آن زمینه عالی باشید. یكی از سریعترین و بهترین راهها برای از بین بردن تنبلی و انجام سریعتر کار این است که در حوزههایِ اصلی کارتان عملكرد عالی داشته باشید. این مهمترین کاری است که میتوانید در زندگیِ حرفهای خود انجام دهید.
اهدافِ اصلیِ کارتان را مشخص کنید. هدفهایی که رسیدن به آنها نشاندهنده آن است که کارتان را به بهترین نحو انجام میدهید مشخص کرده و آنها را روی کاغذ بیاورید. سپس به هر کدام از آنها با توجه به نحوه عملكرد خود در آن زمینه از یك تا ده نمره بدهید، و آنگاه توانایی یا مهارتی را که اگر به خوبی از پس آن برآیید بیشترین تأثیر را روی کارتان دارد تعیین کنید. فهرست اهداف اصلی را به رئیس خود نشان بدهید و نظر او را بخواهید. از اظهار نظرهای صادقانه استقبال کنید. شما فقط در صورتی در کارتان عملكرد بهتری خواهید داشت که بتوانید از نظرات سازنده دیگران استفاده کنید. در مورد فهرستی که تهیه کردهاید با کارکنان، همكاران و همسر خود مشورت کنید. عادت کنید که ازاین به بعد مرتباً اهداف اصلی کارتان را تجزیه و تحلیل کنید. هرگز از بهبود کار دست برندارید. همین تصمیم بهتنهایی میتواند زندگیتان را متحول کند.
٧- به قانونِ تشخیصِ ضرورت عمل کنید
٧- به قانونِ تشخیصِ ضرورت عمل کنید
“تمرکز در معنایِ اصلی و درستِ کلمه توانایی دقت و توجه ذهن روی یك موضوع واحد است.” (کُمار)
قانون تشخیص ضرورت میگوید: “هیچوقت برای انجام همهِ کارها وقت کافی وجود ندارد، ولی همیشه برای انجامِ مهمترین کارها وقت کافی هست.” به بیان دیگر، شما هرگز نمیتوانید تمام قورباغهها و بچهقورباغههایِ داخل بِرکه را بخورید، امّا همیشه میتوانید بزرگترین و زشتترین آنها را بخورید و همین کار حداقل در حال حاضر کفایت میکند. هنگامی که وقت رو به اتمام است و انجام ندادنِ یك کار یا پروژه مهم عواقب بسیار بدی خواهد داشت، معمولاً همیشه وقت کافی برای انجام دادن آن کار را پیدا میکنید، آن هم اغلب درست در دقایق آخر (به یاد داشته باشید که در فوتبال باید تا دقیقه ٩٠ بجنگید تا پیروز شوید). مثلاً زودتر سر کار میروید، دیر از سر کار برمیگردید و خودتان را مجبور میکنید که به جای روبهرو شدن با عواقب بدی که در اثر انجام ندادن کار در مدت زمان معین گریبانگیر شما خواهد شد کار را به اتمام برسانید.
قانون: هرگز برای انجام تمام کارهای لازم وقت کافی وجود ندارد.
این یك واقعیت است که امروزه هر فرد به طور متوسط از ١١٠ تا ١٣٠ درصد وقت توانایی خود کار برای انجام دادن دارد و حجم کارها و وظایف مرتباً در حال افزایش است. همه ما مطالب زیادی داریم که باید بخوانیم. یكی از تحقیقات اخیر نشان میدهد که مدیران برای مطالب و پروژههایی که مطالعه آنها در خانه یا محل کار به تعویق افتاده است، بهطور متوسط به ٣٠٠ تا ٤٠٠ ساعت وقت نیاز دارند. این بدان معناست که شما هرگز نمیتوانید عقبافتادگیها را جبران کنید و باید این فكر را از ذهن خود بیرون کنید. تنها چیزی که میتوانید به آن امیدوار باشید این است که به کارهایِ اصلی برسید و سایر کارها باید فعلاً در لیست انتظار بمانند.
خیلی از مردم میگویند که وقتی مجبور هستند کاری را تا مدت زمان معینی به اتمام برسانند، همیشه کارایی بیشتری پیدا میکنند. متاسفانه سالها تحقیق نشان میدهد کهاین هم به نُدرت کارساز است. افرادی که به دلیل تنبلی و تأخیر در انجام کار برای اتمام کارهایشان مهلت تعیین میکنند، اغلب دچار استرس بیشتر میشوند، بیشتر مرتكب اشتباه میشوند و مجبور به دوبارهکاری بیشتری میشوند. در اغلب موارد هنگامی که افراد سعی میکنند کاری را در مهلت سفتوسختی که خودشان مشخص کردهاند به اتمام برسانند، باعث خوب انجام ندادن کار و بالا رفتن هزینهها میشود که در مدت طولانی این مسئله منجر به زیانهای شدید مالی خواهد شد. گاهی اوقات هنگامی که افراد سعی میکنند کاری را در دقایق آخر به اتمام برسانند به دلیل عجله در کار مجبور به دوبارهکاری میشوند و در نتیجه کار در مدت زمانی بسیار طولانیتر به اتمام میرسد.
برای آنكه بتوانید روی مهمترین کارهایتان تمرکز کنید و آنها را طبق برنامه به اتمام برسانید سه سؤال وجود دارد که میتوانید مرتباً از خود بپرسید. سؤال اول این است: ” مهمترین و باارزشترین کارهای من کدامند؟” به بیان دیگر، بزرگترین قورباغههایی که باید بخورید تا مهمترین نقش را در پیشبُرد اهداف سازمانتان داشته باشید کدامند؟ این یكی از مهمترین پرسشهایی است که باید از خود بپرسید و به آن پاسخ بدهید. مهمترین و باارزشترین کارهایی که باید بكنید کدامند؟ این سؤال را ابتدا از خودتان بپرسید. سپس از رئیستان، همكارانتان و زیردستانتان نیز همین سؤال را بپرسید. قبل از شروع به کار باید توجهتان را روی فعالیتهای کاریِتان متمرکز کنید و از پشتِ ذرهبینِ ذهنتان مهمترین فعالیتهایِ کاریِ خود را بهطور شفاف و روشن ببینید.
دومین سؤالی که باید مرتب از خود بپرسیداین است: “چه کاری است که اگر من و فقط من خوب انجام بدهم، تفاوتِ چشمگیری در زندگی و شغلم خواهد داشت؟” این پرسش متعلق به پیتر دِرکار استاد بزرگ مدیریت است. این یكی از بهترین سؤالها برای دستیابی به کارایی فردی است. چه کاری است که شما و فقط شما میتوانید آن را انجام دهید و اگر خوب انجام دهید، تفاوتِ چشمگیر یا تحول اساسی در زندگی یا کارتان ایجاد میشود. این کاری است که فقط شما میتوانید انجام دهید. اگر شما انجام ندهید هیچکس دیگری آن را انجام نخواهد داد، امّا اگر شما آن را انجام بدهید، و خوب انجام بدهید در زندگی و کارتان تحول اساسی ایجاد میکند. این چه کاری است؟ چه قورباغهای است که شما باید آنرا بخورید!؟ هر ساعت از روز میتوانید این سؤال را از خودتان بپرسید و مطمئن باشید که برای آن پاسخ روشن و صریحی وجود دارد. وظیفه شما این است که این پاسخ روشن و صریح را پیدا کنید و سپس قبل از اقدام به هر کار دیگری این کار را شروع کنید.
سومین سؤالی که میتوانید از خودتان بپرسید این است: “بهترین استفادهای که میتوانم در حال حاضر از وقتم بكنم چیست؟” به بیان دیگر، “بزرگترین قورباغهِ من در حال حاضر کدام است؟” این پرسش، کلید اصلی مدیریت زمان، غلبه بر تنبلی و تبدیل شدن به فردی بسیار فعال و سازنده است. در هر ساعتی از روز که این سؤال را از خود بپرسید و همیشه مشغول به کاری شوید که در پاسخ به این سؤال معلوم میشود، حال این کار هر چه میخواهد باشد.
کارهای مهم را اول انجام دهید و کارهایی را که در اولویت نیستند اصلاً انجام ندهید. همانطور که “گوته” میگوید: “کارهایی که از همه مهمتر هستند نباید قربانی کارهای غیرضروری شوند.” هرچه پاسخهایِ شما به این پرسشها دقیقتر و روشنتر باشد، آسانتر خواهید توانست کارهایتان را اولویتبندی کنید، بر تنبلی پیروز شوید و کاری را که انجام آن بهترین استفاده از وقت است آغاز کنید.
قویترین ابزار ذهنی شما برای رسیدن به موفقیت توانایی شما در اولویتبندی دُرُستِ کارهایَتان است. هر روز چند دقیقهای در جایی که کسی مزاحمتان نشود راحت بنشینید و بدونِ استرس و نگرانی فقط به کارهایی که باید انجام بدهید فكر کنید. تقریباً هر بار در سكوت و تنهایی به ایدههای جالبی میرسید که وقتی این ایدهها را به کار بگیرید به میزان زیادی در کار خود صرفهجویی خواهید کرد. با این کار، اغلب پیشرفتها و موفقیتهایی را تجربه خواهید کرد که مسیر زندگی و شغل شما را به کلّی دگرگون میکند.
٨- پیش از شروع مقدمات کار را کاملاً فراهم کنید
٨- پیش از شروع مقدمات کار را کاملاً فراهم کنید
“میزانِ کاراییِ شما هر چه باشد، تواناییهایِ بالقوهِ شما بیشتر از آن است که تا کنون به فعل درآمده است.” (جیمز مكکی)
یكی از بهترین راههای غلبه بر تنبلی و انجام سریعتر کارها آن است که قبل از شروع، تمام چیزهایی را که برای انجام کارتان نیاز دارید آماده کنید و دمِ دست بگذارید. وقتی مقدمات و ابزار کارتان آماده باشد، مانند یك تیرانداز تفنگِ آماده و پُر در دست دارید و یا مانند یك کمانگیر تیر را در کمان گذاشته، به عقب کشیده و آماده تیراندازی هستید. حالا فقط کافی است تصمیم بگیرید و از مهمترین کار شروع کنید.
این کار درست مانند آماده کردنِ موادِ موردِ نیاز برای درست کردنِ یك غذا، مثلاً یك قورباغهِ بزرگ، است. شما تمام مواد غذایی مورد نیاز را روی کابینت جلویِ خودتان میگذارید و سپس مرحلهبهمرحله شروع به آماده کردن غذا میکنید. برای شروع، میزِ کارتان را تمیز کنید و فقط یك کار جلویِ رویِتان باشد و اگر لازم دانستید بقیه چیزها را رویِ زمین در پشتِ سرتان بگذارید. تمام اطلاعات، گزارشها، جزئیات کار، مقالات، وسایل کار و هر چیزی را که برای انجام و اتمام کار نیاز دارید جمعآوری کنید. همه را دم دست بگذارید بهنحوی که برای دسترسی به چیزهایِ موردِ نیازتان احتیاجی به بلند شدن و این طرف و آن طرف رفتن نداشته باشید.
مطمئن شوید که تمامِ ابزار مورد نیاز برای نوشتن، دیسكهایِ اطلاعاتی، کدهای دسترسی به منابع، آدرسهایِ پست الكترونیكی مورد نیاز و هر چیز دیگری که برای شروع، ادامه و اتمام کار نیاز دارید در دسترس است. محل کار خود را برای کار اماده کنید بهطوری که برای کار طولانیمدت جایِ راحت و جذابی باشد. مخصوصاً مطمئن شوید که صندلیتان راحت است و پشتی خوبی دارد و وقتی روی آن مینشینید کفِ پاهایِتان کاملاً رویِ زمین قرار میگیرد. افراد فعال و پُرکار برایِ ایجاد محیطِ کاری که کار کردن در آن لذتبخش باشد، وقت صرف میکنند. هر چه محیطِ کارِ شما تمیزتر و مرتبتر باشد، شروع و ادامه کار برایتان راحتتر است. یكی از تكنیكهای غلبه بر تنبلی (قورت دادن قورباغه) این است که قبل از شروع به کار همه چیز را کاملاً آماده کنید. وقتی همه چیز با نظم و ترتیب در برابر شما قرار گرفته باشد با میل و رغبتِ بیشتری دستبهکار میشوید.
واقعاً حیرتانگیز است. چه کتابها که هرگز نوشته نمیشوند، چه درجات علمی که هرگز اخذ نمیشوند و چه بسیار کارهایی که میتوانستند زندگی آدمها را دگرگون کنند. امّا هرگز به انجام نمیرسند، فقط به این دلیل که مردم اولین قدم را که تهیهِ مقدمات است برنمیدارند. لوسآنجلس افراد زیادی را از سراسر دنیا به خود جذب میکند که در آرزوی نوشتن یك فیلمنامه موفق و فروختن آن به یكی از استودیوهای آن منطقه هستند. این افراد به لوسآنجلس میآیند و سالها کارهای سطح پایین میکنند به این اُمید که یك فیلمنامه معروف بنویسند و بفروشند.
اخیراً نشریه لوسآنجلس تایمز گزارشگری را به بلوار “ویلشایر” فرستاده بود تا با رهگذرها مصاحبه کند. این گزارشگر از هر کس که به او نزدیك میشد این سؤال را میپرسید: “فیلمنامهتان چطور پیش میرود؟” و از هر چهار نفر، سه نفر جواب میدادند: “تقریباً تمام شده!” متاسفانه واقعیت این است که، “تقریباً تمام شده” به احتمال زیاد به این معنی بوده است که “هنوز شروع نشده”. نگذارید این اتفاق برای شما بیافتد. وقتی مینشینید و همه چیز حاضر و آماده در برابر شما قرار دارد، وضعیت فیزیكی افراد کارآمد را به خود بگیرید. پشتتان را صاف کنید، کمی از پشتیِ صندلی فاصله بگیرید و به جلو (سمت کار) مایل شوید. طوری رفتار کنید که انگار واقعاً شخصیتی کارآمد، مؤثر و موفق هستید. آنوقت اولین مورد کاری کار را به دست بگیرید و به خودتان بگویید: ” خب، کار را شروع میکنیم. ” و با کار درگیر شوید و پس از آنكه کار را شروع کردید، همچنان ادامه دهید تا آن را به پایان برسانید.
نگاه دقیقی به میز کار خود بیاندازید، هم در خانه و هم در محل کار، آن وقت از خودتان بپرسید: “چه جور آدمی در یك چنین جایی کار میکند؟” هر چقدر محیطِ کارتان تمیزتر و مرتبتر باشد بیشتر احساس مثبت بودن، خلاقیت و اعتماد به نفس میکنید، همین امروز تصمیم بگیرید که میز کار و دفتر خود را کاملاً تمیز و مرتب کنید تا هر بار که پشت میزتان مینشینید، احساس کنید که فردی مؤثر، کارآمد و آماده پیشروی و موفقیت هستید.
٩- همیشه یک شاگرد باقی بمانید
٩- همیشه یک شاگرد باقی بمانید
“تنها ابزار موفقیت که قطعاً به آن نیاز دارید، صرفنظر ازاینکه کارتان چیست، این است که بیشتر و بهتر از آنچه از شما انتظار میرود، کارایی داشته باشید و خدمات عرضه کنید.” (آگ ماندینو)
“درسِتان را بخوانید” این یکی از اصول کارایی فردی است. باید بفهمید برای اینکه کارتان را عالی انجام بدهید چه مطالبی را باید بیاموزید. هرچه مهارتتان در خوردنِ نوع بهخصوصی از قورباغه بیشتر شود، احتمال اینکه بتوانید سریع دستبهکار شوید و آن را بخورید بیشتر میشود. یکی از دلایل تنبلی و به تعویقانداختن یکی از کارهای اصلی، احساس عدم صلاحیت، عدم اعتماد به نفس و یا عدم توانایی در انجام آن کار است. احساس ضعف یا کمبود در رسیدن به یکی از هدفهای اصلی زندگیتان کافی است تا شما را از شروع کار باز دارد.
مهارتها و تواناییهای خود را در حوزههایِ اصلی کاریِتان مرتباً بهروز کنید. به خاطر داشته باشید که هر چقدر هم کاری را خیلی خوب انجام دهید، دانش و مهارت شما دارد با سرعتِ زیادی کهنه و قدیمی میشود. همانطور که “پت رایلی” مربی بسکتبال میگوید: “اگر در کارتان در حالِ پیشرفت نیستید و بهتر نمیشوید، پس دارید بدتر میشوید.” یکی از مفیدترین تکنیکهای مدیریت زمان این است که باید کارهایِ اصلی را بهتر انجام دهید و یکی از بهترین خدمتکارانی که به شما در صرفهجویی وقت کمک میکند، پیشرفت در مهارتهایِ شغلی و فردیِتان است. هر چه در انجامِ یک کار اصلی توانایی و مهارتِ بیشتری داشته باشید، انگیزه بیشتری به انجام آن کار خواهید داشت. هر چه بتوانید کاری را بهتر انجام دهید، انرژی و شوقِ بیشتری به انجامِ آن کار خواهید داشت. هنگامی که میدانید میتوانید کاری را خوب انجام دهید، میبینید که غلبه بر تنبلی برایتان آسانتر و تحت هر شرایطی کار را سریعتر و بهتر انجام میدهید. مقداری اطلاعات بیشتر و یا کمی مهارت بیشتر ممکن است تفاوت چشمگیری در میزان توانایی شما برای انجام بهتر کار ایجاد کند. مهمترین کارهایی را که انجام میدهید مشخص کنید و برای بهروز کردنِ مدام اطلاعات و مهارتهای خود دراین زمینهها برنامهریزی کنید.
قانون: یادگیری مدام شرط لازم موفقیت در هر زمینهای است.
اجازه ندهید که ضعف یا عدم توانایی در هر کدام از کارها و وظایف اصلیتان شما را از پیشرفت باز دارد. در کار و تجارت همه چیز را میشود یادگرفت. هر چیزی را که دیگران یاد گرفتهاند شما هم میتوانید یاد بگیرید. وقتی نوشتن اولین کتابم را شروع کردم فقط میتوانستم با نگاه کردن به دکمههایِ کیبورد حروف را تایپ کنم. خیلی زود متوجه شدم که اگر بخواهم یک کتاب ٣٠٠ صفحهای را بنویسم و دوباره خوانی و ویرایش کنم باید تایپ کردن استاندارد را یاد بگیرم. بنابراین نرمافزار آن را تهیه کردم و سه ماه هر روز به مدت ٢٠ تا ٣٠ دقیقه با کامپیوتر این روش را تمرین میکردم. بعد از این مدت میتوانستم بین ٤٠ تا ٥٠ کلمه در دقیقه تایپ کنم. با کسب این مهارت تاکنون توانستهام کتابهایِ بسیاری را که تاکنون در تمام دنیا به چاپ رسیدهاند، بنویسم.
این خیلی خوب است که شما میتوانید برای آنکه فعالتر و موثرتر باشید هر مهارت و توانایی را که لازم دارید کسب کنید. اگر ضروری است شما هم میتوانید یک تایپیست مسلط باشید و بدون نگاه کردن به دکمهها تایپ کنید، یک متخصص کامپیوتر بشوید، یک خریدار یا یک فروشنده بینظیر باشید. میتوانید یاد بگیرید که جلویِ جمع صحبت کنید. میتوانید یاد بگیرید که چطور نوشتههایتان تأثیرگذار باشد. همه این مهارتها را میتوانید پس از آنکه تصمیم گرفتید که با توجه به هدفهایِ اصلیتان یادگیری آنها ضروری است، یاد بگیرید.
هر روز حداقل یک ساعت در زمینه حرفهای خودتان مطالعه داشته باشید. صبحها کمی زودتر از خواب بیدار شوید و به مدت ٣٠ تا ٦٠ دقیقه به مطالعه کتاب یا مجلهای بپردازید که اطلاعات موجود در آن به شما کمک میکند تا در حرفهِ خود کارایی بیشتری داشته باشید. در هر سمینار یا هر دوره آموزشی که به شما کمک میکند تا در مهارتهای اصلی و کلیدی کارتان پیشرفت کنید و بهروز باشید شرکت کنید. در کنگرهها و جلساتی که به تخصص شما مربوط میشود شرکت کنید. به کارگاهها و نشستها بروید. جلو بنشینید و یادداشت بردارید. نوارهایِ ضبط شده جلساتی را که در آن شرکت کردهاید بخرید. برای آنکه یکی از مطلعترین و ماهرترین افراد حرفهِ کاری خود باشید وقت صرف کنید.
و درنهایت اینکه در حینِ رانندگی به نوارهایِ آموزشی مرتبط با کارتان گوش بدهید. هر فرد صاحب اتومبیل سالانه به طور متوسط ٥٠٠ تا ١٠٠٠ ساعت مشغول رانندگی است. ساعات رانندگی را به ساعات یادگیری تبدیل کنید. شما میتوانید فقط با گوش دادن به برنامههای آموزشی مرتبط با کارتان یکی از زیرکترین، با کفایتترین و صاحب بالاترین دستمزدها در حوزهِ کاریِ خودتان بشوید. هر چه در مورد کارتان مطالب بیشتری یاد بگیرید و اطلاعات بیشتری داشته باشید، احساس اعتماد به نفس بیشتر و انگیزه بیشتری برای ادامه کار خواهید داشت و هر چه کارتان را بهتر انجام دهید، توانایی بیشتری برای پیشرفت در حوزه کاریتان پیدا خواهید کرد.
هر چه بیشتر بیاموزید، توانایی شما در یادگیری بیشتر میشود. همانطور که با تمرین فیزیکی میتوانید عضلاتِ بدنِتان را قویتر کنید با تمرینِ ذهنی نیز میتوانید ذهنِ قویتری داشته باشید. جز محدودیتهایی که خودتان تصور میکنید، برایتان وجود دارد هیچ محدودیت دیگری در سرعت و مقدار پیشرفتتان وجود ندارد.
از امروز تصمیم بگیرید که پروژه “در خدمت خودتان” را اجرا کنید: برای تمام عمر در حوزه کاریتان یک شاگرد باقی بمانید. برای یک حرفهای هیچ وقت مدرسه رفتن و آموختن تمام نمیشود. چه مهارتها و تواناییهایی است که به شما کمک میکند تا در کارتان در زمان کمتر نتایج بهتری بهدست آورید؟ برایِ ادامه و پیشرفت کار در آینده به چه تواناییهای کلیدی و اصلی نیاز دارید؟ این مهارتها هر چه هستند آنها را مشخص کنید. برایِ بهبود آنها برنامهریزی کنید و سپس فراگیری را شروع کنید. سعی کنید در کارتان همیشه بهترین باشید.
١٠- استعدادهایِ منحصربهفردِ خود را تقویت کنید
١٠- استعدادهایِ منحصربهفردِ خود را تقویت کنید
“کار خودتان را انجام دهید، امّا نه در حد وظیفه، بلکه اندکی بیشتر و از رویِ سخاوت. همین مقدارِ اندک به اندازهِ تمام کار ارزش دارد.” (دین بریگز)
شما انسانِ منحصربهفردی هستید. در وجودِ شما استعدادها و توانائیهایی وجود دارد که شما را از هر انسان دیگری که تا کنون به دنیا آمده است متمایز میکند. قورباغههایی هست که فقط شما میتوانید بخورید یا خوردنِشان را یاد بگیرید تا به یکی از مهمترین افرادِ نسل خود تبدیل شوید. کارهایِ بهخصوصی هست که میتوانید انجام دهید یا انجام دادنِ آنها را یاد بگیرید تا هم برایِ خودتان و هم برای دیگران ارزشی فوقالعاده پیدا کنید. کار شما این است که حوزههایی را که میتوانید در آن منحصربهفرد باشید پیدا کنید و آنگاه قاطعانه تصمیم بگیرید که در آن حوزهها خیلیخیلی خوب بشوید.
از دیدگاه گردش نقدینگی، باارزشترین امتیازی که یک نفر میتواند داشته باشد “توانایی کسب درآمد” است. توانایی کسب درآمد این امکان را فراهم میسازد تا تنها با بهکارگیری دانش و مهارت خود در دنیایِ پیرامونتان سالیانه معادل دهها هزار دلار به زندگی خود سرازیر کنید. این در واقع نتیجه تواناییِ شما در قورت دادن قورباغههایِ بهخصوصی است که میتوانید سریعتر و بهتر از دیگران بخورید.
ممکن است همهِ داروندارتان را از دست بدهید: خانه، اتومبیل، شغل و موجودیِ حسابهای بانکیِتان. امّا تا زمانی که توانایی کسبِ درآمد را داشته باشید میتوانید همه آنچه را که از دست دادهاید به علاوهِ بسیاری چیزهایِ دیگر را دوباره به دست بیاورید. به طور مرتب و منظم تواناییهای منحصربهفرد خود را ارزیابی کنید. چه کار بهخصوصی است که شما میتوانید بهتر از دیگران انجام دهید؟ در چه کاری مهارت دارید؟ چه کاری است که انجام آن برای شما آسان، امّا برای دیگران سخت است؟ وقتی به گذشته حرفهای خود نگاه میکنید چه چیزی بیشترین سهم را در موفقیتِ شما تا بهامروز داشته است؟ مهمترین قورباغههایی که تا بهامروز خوردهاید کدام بودهاند؟ شما طوری طراحی شدهاید که از کارهایی که میتوانید در آن بهترین باشید بیشترین لذّت را میبرید. از کدامیک از کارهایی که انجام میدهید بیشتر لذت میبرید؟ از خوردنِ چه قورباغههایی بیشتر لذت میبرید؟ همین واقعیت که از بعضی کارها بیشتر لذت میبرید نشان میدهد که در درونِ خود آمادگی این را دارید که در آن زمینه از دیگران برتر باشید.
یکی از مسئولیتهایِ مهم شما در زندگی این است که تصمیم بگیرید انجام چه کاری را واقعاً دوست دارید و آنگاه تمام عشق و علاقه خود را صرف انجام آن کار به بهترین نحو ممکن کنید. به کارهای گوناگونی که انجام میدهید نگاه کنید. کدامیک از آنها بیشترین تشویق و تحسین را از جانب دیگران برای شما به ارمغان میآورد؟ کدامیک از کارهایی که انجام میدهید بیشتر از سایر کارها بر راندمان کاری دیگران تأثیر مثبت میگذارد؟
افراد موفق بدون استثنا کسانی هستند که با صرف وقت دریافتهاند که چه کاری را خوب انجام میدهند و از آن لذت میبرند. آنها میدانند که چه کاری بیشترین دگرگونی را در حرفه آنها ایجاد میکند و به همین دلیل منحصراً روی همان کار یا زمینه کاری متمرکز شدهاند. همواره باید بهترین قابلیتها و نیروهای خود را روی شروع کردن و ادامه دادن به کارهایی صرف کنید که نقش کلیدی دارند و استعدادها و تواناییهای منحصر به فردتان شما را قادر به انجام دادن آنها میکند. از این طریق میتوانید فرد مؤثری باشید. شما نمیتوانید همه کارها را انجام دهید، امّا میتوانید کارهای معدودی را که در آنها از دیگران برترید انجام دهید، کارهای معدودی که واقعاً تحول ایجاد میکند.
مدام این پرسشهایِ کلیدی را از خود بپرسید: “در چه کاری واقعاً بهتر از دیگران هستم؟ از کدام قسمت از کارهایی که انجام میدهم بیشتر لذت میبرم؟ مهمترین عامل موفقیت من در گذشته چه بوده است؟ اگر اصلاً بتوانم حرفهای داشته باشم آن کدام است؟” اگر با خریدن بلیط بختآزمایی یا چیزی شبیه به آن مبلغ هنگفتی پول بدست بیاورید و این آزادی را داشته باشید که برای بقیه عمرتان هر کار یا هر قسمت از کاری را که دوست دارید انجام دهید، چه کاری را انتخاب خواهید کرد؟ برای اینکه مشغول به کار مورد نظر شوید چه مقدماتی را باید فراهم کنید تا بتوانید آن کار را به بهترین صورت ممکن انجام دهید؟ پاسخ این پرسش هر چه که هست از همینامروز دست به کار شوید.
١١- محدودیتهایِ اصلیِ خود را مشخص کنید
١١- محدودیتهایِ اصلیِ خود را مشخص کنید
“تمامِ افکار خود را رویِ کاری که دارید انجام میدهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمیسوزانند.” (الکساندر گراهام بل)
چه چیزی مانع پیشرفت شما میشود؟ چه چیزی سرعتِ دستیابی به اهدافِ شما را تعیین میکند؟ چه چیزی تعیین میکند که با چه سرعتی از جایی که هستید به جایی که دلِتان میخواهد برسید؟ چه چیزی مانع میشود تا قورباغههایی را بخورید که خوردنِشان میتواند واقعاً تحول ایجاد کند؟ چرا تا بهحال به هدف خود نرسیدهاید؟
اینها از مهمترین پرسشهایی هستند که میتوانید در راه رسیدن به عالیترین سطوح تأثیر و بهرهوری فردی از خود بپرسید و به آنها پاسخ دهید. هر کاری که بخواهید بکنید همیشه عامل محدود کنندهای وجود دارد که سرعت شما را در انجام آن کار تعیین میکند. وظیفه شما بررسی کار مورد نظر و بازشناسی محدودیت یا عامل محدود کنندهای است که در آن کار وجود دارد. سپس باید تمام نیروهای خود را صرف تضعیف عامل بازدارنده یا محدود کننده کنید.
تقریباً در هر کاری، چه کوچک و چه بزرگ، عاملی وجود دارد که تعیینکننده سرعت دستیابی به هدف یا به اتمام رساندن آن کار است. در کاری که انجام میدهید، این عامل تعیین کننده کدام است؟ ذهن خود را روی آن متمرکز کنید. این میتواند بهترین روش استفاده از وقت و استعدادهایتان باشد. این عامل تعیینکننده شاید فردی باشد که شما در کار خود به کمک یا همفکری او نیاز دارید یا امکانات مالی که در کار خود به آن احتیاج دارید، یا نقاط ضعفی که در قسمتی از سازمان وجود دارد، یا هر چیز دیگری. این عامل هر چه باشد وظیفه همیشهگی شما یافتن آن است.
در هر کار یا تجارتی عامل محدودکننده یا بازدارندهای وجود دارد که تعیین میکند یک سازمان با چه سرعتی و چه کیفیتی به هدف خود خواهد رسید. در هر صورت، همواره یک عامل بیش از سایر عوامل تعیینکننده سرعت دستیابی سازمان به هدفها و میزان سوددهی آن است. در کار شما این عامل کدام است؟ شناسایی دقیق این عاملِ محدودکننده در هر مرحله از مراحلِ انجامِ کار و تمرکز بر از بین بردن این عامل معمولاً بیش از هر اقدام دیگری موجب پیشرفت کار در زمان کمتر میشود.
قانون ٢٠/٨٠ در مورد محدودیتهایِ شما در زندگی و کار نیز صادق است. به این معنا که ٨٠ درصد از محدودیتها یا عواملی که شما را از رسیدن به هدفهایتان باز میدارد عوامل درونی هستند. این عواملِ بازدارنده در درونِ شما هستند. در ویژگیهایِ شخصیتی، توانایی، عادتها، انضباطِ فردی و تواناییهایِ بالقوهِ شما. تنها ٢٠ درصد از عواملِ محدودکننده خارجی هستند و به سازمانی که در آن کار میکنید مربوط میشوند.
عامل تعیینکننده و محدودکننده شما ممکن است عاملی کوچک باشد و همیشه هم واضح و روشن نیست. گاهی برای مشخص کردن آن لازم است تمام مراحل انجام کار را لیست کنید و هر مرحله را بهدقت بررسی نموده و آنگاه دقیقاً عامل بازدارنده پیشرفت خود را مشخص کنید. به عنوان مثال برخی اوقات این عامل فقط یک برداشت منفی و یا مخالفت از سوی مشتریانتان است که باعث میشود تمام مراحل فروش بهکندی صورت گیرد و نتیجه کار موفقیتآمیز نباشد. گاهی فقط عدم وجود یکی از شرایط ضروری مانع افزایش فروش محصول یا حضور موفق در ارائه خدمات میشود.
صادقانه به سازمان خود نگاه کنید. به رئیس، همکاران و پرسنل سازمانتان دقت کنید تا ببینید آیا نقطه ضعفی در آنها وجود دارد که سازمان را از پیشرفت و دستیابی به اهدافِ اصلی باز دارد. در زندگی فردی نیز باید صادقانه به خودتان نگاه کنید تا بتوانید آن عاملِ محدودکننده و یا بازدارنده را که تعیینکننده سرعتِ شما در رسیدن به هدفهایِ فردیتان است دقیقاً مشخص کنید. انسانهای موفق همیشه برای تجزیه و تحلیل عوامل محدودکننده از این پرسش آغاز میکنند: “چه ویژگی در من وجود دارد که مرا از پیشرفت باز میدارد؟”. این افراد مسئولیت کامل اعمالِشان را میپذیرند و برای یافتنِ علت و نیز راه حل مشکلاتشان را در خودشان میجویند.
مدام از خودتان بپرسید: “چه عاملی است که میتواند سرعت پیشرفت را طوری تنظیم کند که من بتوانم به نتیجهای که میخواهم برسم؟” تعیین عامل محدودکننده روشن میکند که برای از بین بردن آن باید از چه روشی استفاده کنید. شکست در تعیین عامل بازدارنده واقعی و یا تعیین عامل محدودکننده نادرست، شما را گمراه میکند. در اینصورت وقت شما صرف حل کردن مشکل اصلی نشده است. یک شرکت بزرگ که من از مشاوران آن هستم دچار کاهش در میزان فروش شده بود. مدیران شرکت پس از بررسی بهاین نتیجه رسیدند که عامل بازدارنده، قدرت فروش و مدیریت فروش است. آنها مبلغ هنگفتی صرف سازماندهی مجدد مدیریت و بازآموزی مسئولین فروش شرکت کردند. بعداً متوجه شدند که علت اصلی کاهش فروش اشتباهی بوده که یکی از حسابداران شرکت مرتکب شده و محصولات را در مقایسه با کالاهای رقابتی موجود با قیمت بسیار بالایی روانه بازار کرده است. به محض اینکه شرکت قیمتگذاری خود را اصلاح کرد فروش دوباره بالا رفت و تولید به وضعیت سوددهی برگشت.
وقتی مانع یا عامل بازدارنده را تشخیص داده و آن را با موفقیت از میان برداشتید، در پسِ آن مانع یا عاملِ بازدارنده دیگری را پیدا میکنید. صرفِنظر ازاینکه عامل مربوطه بسیار پیش پا افتاده مثل صبح به موقع سرکار حاضر نشدن، یا بسیار اساسی مثل انتخاب یک حرفه نامنکسب باشد، همیشه عوامل محدودکننده یا تنگناهایی وجود دارد که سرعت پیشرفت شما را تعیین میکند. وظیفه شما پیدا کردن آنها و متمرکز کردن نیروهایتان برای از میان برداشتن آنها در اسرع وقت است. وقتی که روز را با هدف از میان برداشتن یک نقطه ضعف اصلی و یا عامل محدودکننده آغاز میکنید، سرشار از انرژی و قدرتهایِ فردی خواهید شد. این انگیزه شما را برای ادامه حرکت و یافتن عامل به پیش میراند. به یاد داشته باشید که همواره عامل محدودکنندهای وجود دارد و اغلب اوقات مهمترین قورباغهای که باید بخورید یافتن و از بین بردن عامل محدودکننده یا بازدارنده است.
همینامروز مهمترین هدفِ زندگیتان را مشخص کنید. این هدف چیست؟ چه هدفی است که اگر در زندگی به آن دست پیدا کنید، بهترین تأثیر را بر زندگی کاریتان خواهد گذاشت؟ هنگامی که مطمئن شدید هدف اصلیتان را پیدا کردهاید از خودتان بپرسید: “چه عاملی است که تعیین کننده سرعت من در رسیدن به این هدف است؟” چرا تا کنون به آن نرسیدهام؟ چه ویژگی در من است که مرا از پیشرفت و رسیدن به هدفم باز میدارد؟ جواب هر چه که بود، اقدامات خود را برای از بین بردن مانع اصلی فوراً شروع کنید، با هر کاری که فوراً به فکرتان میرسد کار را شروع کنید. هر کاری، مهم این است که شروع کنید.
١٢- هر بار یک بُشکه به جلو بروید
١٢- هر بار یک بُشکه به جلو بروید
“افرادی هم که توانایی متوسطی دارند، میتوانند کارهای بزرگ انجام دهند. اگر هر بار تمام نیروی خود را بهطور خستگیناپذیر روی یک چیز متمرکز کنند.” (ساموئل اسمایلز)
یک ضربالمثلِ قدیمی انگلیسی میگوید: “یکمتر، یکمتر، سخت است، ولی یکسانتیمتر، یکسانتیمتر مثلِ آب خوردن است.” یکی از مهمترین روشهای غلبه بر تنبلی این است که به جایِ آنکه به تمام کار عظیمی که در برابرتان قرار گرفته است فکر کنید، ذهن خود را فقط روی همان قسمت از کار که در حال انجام آن هستید متمرکز کنید. یکی از بهترین راهها برای خوردنِ یک قورباغهِ بزرگ این است که هر بار یک لقمه از آن را بخورید.
کنفوسیوس میگوید: “طی کردن راهی که هزار فرسنگ است با برداشتن یک قدم آغاز میشود.” این یکی از بهترین استراتژیها برای غلبه بر تنبلی و انجام کار بیشتر در زمان کمتر است. چندین سال پیش من از قلبِ صحرایِ آفریقا عبور میکردم. صحرایِ “تانزروفت” در اعماقِ الجزایرِ فعلی. در آن زمان سالها بود که فرانسویها صحرا را به حال خود رها کرده بودند و پمپِ بنزینهای میانِ راه همه متروکه شده بود. صحرایِ بی آبوعلف بیش از ٨٠٠ کیلومتر پهنا داشت و حتی یک پشه هم در آن پَر نمیزد. مثل یک پارکینگ ماسهای زرد وسیع و صاف بود که از هر طرف نگاه میکردی تا افق گسترده بود.
بیش از ١٣٠٠ نفر در سالهایِ قبل هنگام عبور از این صحرایِ پهناور ناپدید شده بودند. اغلب شنهایِ روان مسیر را پوشانده و مسافران شبها در صحرا گم شده بودند. برای نشانهگذاری مسیر، فرانسویها از بُشکههایِ سیاهرنگِ پنجاهوپنج گالُنی نفت استفاده کرده بودند. این بشکهها را به فاصلههایِ پنج کیلومتری، یعنی فاصلهای که خمیدگی زمین افق دید را در صحرای بایر محدود میکند، قرار داده بودند. بهاین ترتیب در طولِ روز در هر کجایِ مسیر که بودیم میتوانستیم دو بشکه را ببینیم، بشکهای که تازه از آن گذشته بودیم و بشکهای که پنج کیلومتر بعد از آن در برابر ما قرار داشت، و همین کافی بود. تنها کاری که باید میکردیم این بود که اتومبیل را به طرف بشکهِ بعدی هدایت میکردیم. در نتیجه میتوانستیم از بزرگترین صحرای جهان عبور کنیم. فقط بهاین صورت که “هر بار یک بشکه” جلو برویم.
به همین روش میتوانید هر کار بزرگی را در زندگی خود به انجام برسانید اگر خود را موظف کنید که هر بار فقط تا جایی که میتوانید بینید جلو بروید. آنگاه به اندازه کافی دید پیدا میکنید تا بتوانید باز هم جلوتر بروید. برای انجام یک کار عظیم باید با اطمینان قدم بردارید و اعتماد کامل داشته باشید که گام بعدی شما بزودی برایتان روشن خواهد شد. این نصیحت فوقالعاده را به خاطر داشته بسپارید: “در بازی والیبال باید بپرید بالا تا تور را ببینید.”
برای داشتن یک زندگی و یا شغل ایدهال باید هر بار یک کار را به دست بگیرید، آن را سریع و خوب انجام دهید و سپس به سراغ کار بعدی بروید. برای رسیدن به استقلال مالی باید هر ماه مقداری از پول خود را پسانداز کنید و هر سال این رویه را دنبال کنید. برای داشتن سلامتی و تناسبِاندام همیشه کمتر بخورید و کمی بیشتر ورزش کنید واین کار را هر روز و هر ماه ادامه بدهید. برای غلبه بر تنبلی و انجام دادنِ کارهای بزرگ فقط کافی است اولین قدم را به سوی هدفتان بردارید، و بعد قدم بعدی را. هر بار یک بُشکه به جلو بروید.
هر هدف، وظیفه یا پروژهای را که تابهحال در زندگی برای رسیدن و یا انجام آن سستی و تنبلی کردهاید انتخاب کنید و فوراً اولین قدم را برای شروع کار بردارید. برخی اوقات برای شروع تنها کاری که باید بکنید این است که بنشینید و لیستی از تمام مراحلی که برای انجام یا رسیدن به هدف باید طی کنید، تهیه کنید. سپس کار را شروع کنید، هر بار یکی از مراحل را به انجام برسانید. بعد مرحله بعدی، و به همین ترتیب تا آخر. در پایان از نتیجه به دستآمده شگفتزده خواهید شد.