خواب دیدن و رویا
خواب دیدن، رویا و فنتسی
خواب دیدن و رؤیا
خواب دیدن، رویا و فنتسی: خواب دیدن یا رؤیا Dream تجربهٔ افکار، تصاویر یا احساساتی است که در هنگام خواب، و اغلب در مرحله خواب رِم REM ، یا حرکت سریع چشم Rapid Eye Movement انجام میپذیرد. رؤیا ممکن است شامل اتفاقات عادی و روزمره و یا عجیب و غریب بشود.
انسان بصورت تاریخی همواره اهمیت زیادی برای رؤیا قائل بوده و به طرق مختلف به آن نگریستهاند. به عنوان مثال گروهی آن را پنجرهای به سمت مقدسات، گذشته، آینده و یا دنیای مردگان در نظر گرفتهاند. برخی جواب های خلاقانهای برای سؤالات فکری یا عاطفی خویش در رؤیاها یافتهاند، و هنرمندانی ایدههای هنری نوینی از خواب اتخاذ کردهاند.
o معروفترین نظریه روانشناسی در مورد اهمیت رؤیاها متعلق زیگموند فروید میباشد. فروید عقیده داشت که خواب از آن جهت حائز اهمیت میباشد که امیال سرکوب شدهای که خودآگاه از آنها مطلع نیست، عموماً به اشکال نمادینی در خواب ظاهر میشوند.
o نظریه دیگر متعلق به یونگ بود که خواب را افشاگر ذهن ناخودآگاه میدید. به عقیده یونگ خواب حوادث آینده را پیش بینی کرده، و به نکاتی در شخصیت خواب بیننده که شخص از آنها غافل شدهاست، اشاره میکند.
o نظریهای دیگر خواب را بر اساس بارهای الکتریکی ای که محرک بخشهای مربوط به حافظه مغز هستند توضیح میدهد.
o مطالعات مربوط به واسط مغز و رایانه، که بر پایه اندازگیری الکتریکی فعالیتهای مغزی استوار هستند، نشان دادهاند که نوزادان پنجاه درصد خواب را در وضعیت خواب رِم REM میگذرانند. این زمان با افزایش سن کمتر شده چنانچه بالغان جوان در هر هشت ساعت خواب بین ۱٫۵ تا ۲ ساعت رؤیا میبینند.
در هنگام خواب دیدن ضربان قلب و فشار خون افزایش یافته، و نفس خواب بیننده سریعتر میشود، در حالی که بدن حرکتی نمیکند. محروم کردن افراد از خواب یا رؤیا دیدن باعث کاهش سطح مهارتهای آنها شده و آنها را زودرنج میکند.
o نظریه پردازی در مورد رؤیاها نیازمند جمع آوری دادهها و تحلیل آنها میباشد. از آنجا که مشاهده مستقیم رؤیاهای افراد مختلف ناممکن میباشد، رؤیاها باید از بخش قابل مشاهده رفتاری انسانها استنتاج شوند. اما اینگونه روشهای جمع آوری داده و اهدافی که این روشها دنبال میکنند، خود بر روی نتایجی که نهایتاً گرفته میشوند تأثیر میگذارند. گزارشهایی که از خواب افراد در محیط خانه جمع میشوند با آنهایی که در آزمایشگاه جمع آوری میشوند، تفاوتهایی دارد . عموماً خوابهایی که در خانه دیده میشود، ماهیت احساسی و جنسی بیشتری دارند.
o افراد بندرت بصورت فوری ذکر میکنند که خوابشان را رنگی دیدهاند، اما پس از پرسیدن سؤالات دقیق، عموماً وجود رنگها را در خوابشان ذکر میکنند. زمان خواب روی آن تأثیر میگذارد، مثلاً خوابهای صبح عموماً غنی تر و پیچیده تر از خوابهای اول شب است. همچنین آنچه که شخص پس از بیداری از خوابش به یاد میآورد، با آنچه پس از گذشت مدتی زمان در وضعیت بیداری به یاد میآورد متفاوت است. خوابهای افراد مختلف دارای ویژگیهای منحصربهفرد میباشد.
o تخمین خواب بیننده از مدت زمانی که خواب آنها طول کشیده از خوابی تا خواب دیگر میتواند بسیار متفاوت میباشد. از این مشاهده میتوان نتیجه گرفت که طول زمانی واقعی خواب نیز ممکن است از خوابی تا خواب دیگر بسیار متفاوت باشد. هنگامی که از افراد در آزمایشگاه سؤال شد که فوراً خواب خود را توضیح دهند، عموماً طول آنها بسیار کوتاه میباشد: ۹۰ درصد خوابها طولشان از ۱۵۰ کلمه کمتر بوده و طولانیترین خوابها از ۱۰۰۰ کلمه نیز می گذشت. هنگامی که سؤالات بیشتری از آنها پرسیده شده، گزارش خواب آنها طولانی تر شده چنانچه یک سوم خوابها از ۳۰۰ کلمه رد میشدند.
o رؤیاها عموماً خودمدار بوده و خود شخص یک بازیگر در خواب میباشد. به ندرت دنیای خواب بدون جمعیت و خالی میباشد. به صورت تقریبی دو سوم افرادی که در خواب ظاهر میشوند افرادی هستند که شخص میشناسد. عموماً این افراد آشنایان نزدیک بوده و افراد خانواده در یک پنجم خوابها حضور دارند. به تصویر کشیدن عجیب و غریب افراد در خواب نادر میباشد.
o گزارشهای رؤیا عموماً تصویری میباشد. در زمانهایی که خواب تصویری نیست شخص رؤیا بیننده ممکن است آن را به فکر کردن در حال خواب توصیف کند تا به رؤیا دیدن. اگر چه اکثر خوابها حاوی ویژگیهای صوتی میباشند، ولی عموماً اینگونه ویژگیها در خواب برجسته نیستند. وجود ابعاد احساسی در خوابهای معمول است. در خوابهای خیلی احساسی، ترس، نگرانی و پس از آن خشم بیشترین تکرر را دارند. احساسات مسرت آمیز از میان بقیه احساسات دوستانه بیشتر اتفاق میافتد. در بین افرادی که در آزمایشگاه روی آنها آزمایش صورت گرفته، خوابهای با غلظت جنسی بالا نادر میباشند.
o رابرتو کاساتی Roberto Casati معتقد است که محتویات رؤیاها اکثراً ساخته و پرداخته ذهن هستند، زیرا: گاهی اوقات رؤیاها تحت تأثیر شرایط محیط خارجی قرار میگیرند، ولی در این حال بین آنچه در رؤیاها اتفاق میافتد و وضعیت دنیای فیزیکی خارج توافق نظاممندی وجود ندارد. بعلاوه تحریکات خارجی مانند صدای زنگ ساعت نیز ممکن است وارد خواب اشخاص بشود. همچنین آزمایشها نشان دادهاست که ارتباطی میان خواب دیدن و فعالیت شدید مغز، حرکت نکردن ماهیچهها، و در برخی حیوانات حرکت سریع چشم وجود دارد.
اگر اشخاص را در این وضعیت مغزی از خواب بیدار کنیم به سادگی و به شفافی رؤیای در حال دیدن خود را به یاد میآورند.
رؤیا از دیدگاه زیستشناسی
هر نظریه فیزیولوژی از رؤیا باید پنج مشخصه زیر را توضیح دهد:
A. تصورات زنده و روشن، خصوصاً تصاویر و حرکات، ظاهر شده در رؤیا
B. عواطف و احساسات شدید، خصوصاً ترس، شادی و خشم
C. پذیرش و واقعی پنداشتن رؤیا توسط شخص خواب بیننده، چنانچه گویی اتفاقات واقعاً در بیداری میافتند.
D. قطعه قطعه بودن خواب و عدم خودسازگاری آن از نظر زمانها، شخصیتها، مکانهایی که وقایع در آنها اتفاق میافتند.
E. فراموشی اکثر این خوابها علیرغم شدت زیاد این واقعیت مجازی.
عموماً یاد آوری خواب کار سختی است مگر اینکه شخص در وضعیت رم REM از خواب برخیزد، که حتی در همین حالات نیز قسمت زیادی از آنچه اتفاق افتاده قابل بازیابی از حافظه نیست.
روانآشفتگی
o این پنج مشخصه با آنچه در روانآشفتگی ای Delirium که به دلیل صدمه فیزیکی به مغز اتفاق میافتاد، مشاهده میشود قرابت داشته و ممکن است بین این دو ارتباطی باشد.
o دلیریوم Delirium یا روانآشفتگی، درحقیقت اختلال کلیِ اعمالِ شناختی و عدم هشیاری است. دلیریوم حاد (از چند ساعت تا چند روز) سیری کوتاه دارد و وقتی عوامل سببی حذف شوند با بهبود سریع همراه است. اختلال در جهتیابی، عدم آگاهی نسبت به زمان و مکان، توهم، هذیان، خشم و عصبانیت، اضطراب از ویژگیهای این اختلال است. این حالت پس از اعمال جراحی، سوختگی، بیخوابی، عفونت، تب، خونریزی شدید و یا پس از ترک مواد مخدر ممکن است توسط بیمار تجربه شود. دلیریوم ناشی از ترک مواد غالباً با بیشفعالی همراه است. این اختلال در هر سنی ممکن است بروز کند.
نوعی از روانآشفتگی، که ناشی از الکلیسم است و معمولاً بهصورت نشانگان ترک در میبارگان کهنهکار دیده میشود، روانآشفتگیِ رعشهای Delirium Tremens نام دارد.
o برخی دلایل بهوجود آمدن روانآشفتگی شامل موارد زیر است:
i. آسیب مغزی (آنسفالوپاتی) توکسیک: بهدلیل سم اگزوژن مانند الکل و یا سموم اندوژن مانند بالا رفتن اوره در بدن
ii. آسیب مغزیِ متابولیک: پرکاری تیروئید، کاهش الکترولیتها مانند پتاسیم و کاهش برخی ویتامینها مانند ب۲
iii. آسیب مغزیِ عفونی: بیماریهایی مانند آنسفالیت Encephalitis به معنی التهاب حاد بافت مغزی و حصبه Typhoid یا تب روده، که یک بیماری عفونی است.
iv. آسیب مغزیِ تروماتیک: هر عاملی که موجب آسیب به ناحیهٔ مغزی باشد، مانند ضربه مغزی یا صاعقه
v. آسیب مغزیِ هیپوکسیک: هرنوع بیماری و آسیب که باعث کاهش اکسیژن مغز باشد
vi. ایدز
o اولین فرضیه رؤیا توسط ویلهلم وونت و در اواسط قرن نونزدهم پیشنهاد شد . اگر چه پیش از وونت (وندت) برخی از متفکران عصر روشنگری رؤیا را به فعالیت مغزی نسبت داده بودند، ولی این دیدگاهها به دست فراموشی سپرده شده بود و بصورت جدی دنبال نشده بود. بر اساس فرضیه وونت، در هنگام دیدن رؤیا، برخی از فعالیتهای مغزی مانند تصویر سازی و عاطفه تشدید شده ولی برخی دیگر مانند حافظه و خودآگاهی از کار میافتند.
پس از او فروید نظرات وونت را ادامه داد، ولی بدلیل موجود نبودن دادهها و اندازه گیری، نظرش را تغییر داده و تفسیری روانشناسانه از رؤیا ارائه داد که رؤیا را حاصل سرکوب شدن امیال درونی ناخودآگاه توصیف میکند.
رویای صادقه
o رویای صادقه True Dream یعنی خواب هایی که انسان می بیند و بعدها آن خواب ها به واقعیت می پیوندند، و یکی دیگر از دلایل بسیار رایجی است که باعث می شود برخی از انسان ها به وجود روح اعتقاد داشته باشند.
o رویاهایی که انسان می بیند نیز همانند افکار انسان ها کاملاً ساخته و پرداخته مغز انسان هستند، البته فکر کردن انسان ها با خواب دیدنشان تفاوتهای اساسی دارد، اما به هر حال قوه عقلانیت و هوشیاری در هنگام خواب دیدن نیز فعال است، اگر چه به اندازه زمان بیداری فعال نیست، و این خود بخود باعث می شود برخی از فکرهای انسان تا حدودی منطقی باشند؛ با این حساب، واقعی از آب در آمدن برخی از خواب ها هرگز عجیب نیست،
زیرا این خواب ها نتیجه عقلانیت انسان هستند و عقلانیت انسان در برخی موارد می تواند چیزهایی را از روی دانسته ها پیش بینی کند.
هیپناگوژیک یا توهم پیشاخواب
خواب دیدن، رویا و فنتسی
هیپناگوژیک یا توهم پیشاخواب
هیپناگوژیک و مراحل خواب
هماکنون صداها کمرنگترند، اما اینجا تاریکی مطلق نیست، میاندیشم به مثلث هایی که حالا مثلث نیستند اسپیرالی از رنگها و خطوط اند، تمام پارادایمها اینجا یکباره شکستهاند، کمی عجیب، شگفت انگیز و مضحک، همجوشی و التقاط واژههایی که به ندرت در کنار هم سر سازگاری داشته باشند اینجا انگار سالهاست بایکدیگر خویشاوندند، آسمان صورتی! برشی از یک صندلی اما کاراملی و شیرین! دوچرخه سوار امروز صبح که اتوبوسی را رکاب میزند! اتوبوس بر روی آسمان صورتی واژگون میشود!… گویی سالوادور دالی به صحنهآراستن آمده است، اندیشهها و آرزوهای ناخودآگاه، ساعتهای در حال ذوب! تداوم حافظه، تخم مرغ های بزرگ و سفید، گنگ، زیبا، وهم آلود و اما کمی مضحک و چه رویای شیرینی، میخواهم سالها اینجا بمانم، در من و با من تمام ایدهها و اشیا در رویایی است وصف نشدنی، پس میمانم و همه را رویا میبینم…”
بی گمان پیش از خواب سناریوی اینچنین برای شما نیز رخ داده است، اگر پاسخ شما مثبت است خرسند باشید که پیش از خواندن این نوشتار، هیپناگوژیک برای شما آشنا و ملموس است، و به یکی از برترین روشهای تفکر خلاق و راهکارهای حل مسله دست یافتهاید. نخست به بررسی و تعریف چند واژه میپردازیم:
خواب: عبارت است از کاهش یا فقدان سطح هوشیاری، تعلیق نسبی ادراکات حسی و غیرفعال شدن تقریباً تمام عضلات ارادی در زمان استراحت به طوری که فعالیت بدن و ذهن تغییر کرده و توهمهای بینایی جایگزین تصاویر واضح واقعی بشوند.
مراحل خواب:
در تمام مدت شب، چرخه های خواب فرد از مرحله یک به مراحل دو و سه و نهایت به مرحله چهار می رود و مجدد از مرحله چهار به مراحل دو و سه می رسد تا دوباره چرخه را از سر بگیرد. در بزرگسالان این چرخه چهار تا پنج بار در هر شب رخ می دهد و هر چرخه یک ساعت و نیم طول می کشد.
شروع خواب: در خلال نخستین مراحل خواب، ما هنوز نسبتاً بیدار و هشیار هستیم. مغز امواجی تولید میکند به نام امواج بتا که کوچک و سریع هستند. به مرور که مغز شروع به آرامش یافتن میکند، امواج کندتری به نام امواج آلفا متصاعد میشوند. در طول این مدّت و هنگامی که هنوز کاملاً به خواب نرفتهایم ممکن است احساس عجیب و کاملاً واضحی را تجربه کنیم که توهمات پیش خواب نامیده میشود.
مرحله نخست: شروع چرخه خواب و نسبتاً مرحله سبک و خفیفی از خواب است. مرحله نخست را میتوان به صورت دوره گذار بین بیداری و خواب در نظر گرفت. در مرحله نخست، مغز امواج تتا تولید میکند که امواجی با دامنه بلند و خیلی کند هستند.
مرحلهٔ دوم: مغز شروع به تولید امواج منظم و سریعی میکند که به نام دوکهای خواب معروفند. دمای بدن شروع به کاهش و ضربان قلب شروع به کندشدن میکند. یک مرحلهٔ ناهشیار است که خواب رونده به راحتی بیدار میشود.
مرحلهٔ سوم: عمیقترین مرحلهٔ خواب non-REM است. پس از این مرحله قسمت دوم خواب REM آغاز میشود. امواج مغزی عمیق و کند به نام امواج دلتا در خلال مرحله ۳ خواب شروع به پدیدار شدن میکنند. مرحله ۳، دوره گذار بین خواب سبک و خواب بسیار عمیق است.
خواب REM در بزرگسالان حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد از کل خواب را تشکیل میدهد (حدود ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه در خوابِ شب). مقدار خواب REM در سنین مختلف متفاوت است. یک نوزاد بیشتر از ۸۰ درصد کل خوابش را در خواب REM است. رؤیا در مرحلهٔ REM رخ میدهد. قلب شروع به کندشدن میکند. یک مرحلهٔ ناهشیار است که خواب رونده به راحتی بیدار میشود.
خواب REM چیست؟ در این چرخه در فاصله های منظم فرد می تواند از مسیر خارج و وارد مرحله REM شود. اغلب رویاها در همین مرحله رخ می دهد. در طی ساعت نخستین خواب انحراف به سمت خواب REM کم است اما با نزدیک شدن به صبح، فرد زمان بیشتری را صرف این مرحله می کند. در پایان هر REM، وقتی به مرحله دوم باز می گردید، انتخاب با شما است که به خواب عمیق تر بروید یا بیدار شوید.
خواب REM زمان عمده خواب دیدن است و اگر در این زمان از خواب بیدار شوید اغلب رویاهای خود را به وضوح به یاد می آورید. رویاهایی که در مراحل دیگر خواب رخ می دهد مانند پیام های تجاری کوتاه و منطقی است، اما رویاهای REM عموما چهل تکه ای از وقایع غیر منطقی و احساسات شدید است.
حال به هیپناگوژیک (توهم پیشاخواب) باز میگردیم، حالت خواب آور هوشیاری ، طی شروع خواب. در مقابل، بی خواب کننده نشان دهنده شروع بیداری. کلمات مرتبط از یونانی agōgos “پیشرو”، “القا”، پمپ”عمل از ارسال” هستند، و هیپنوس “خواب”.
هیپناگوژیک یکی از برترین روشها جهت متلاشی کردن پارادایمها است. هنگامی که مغز به حالت یکپارچگی و دریافتگری میگراید، دیگر محدود به عقل متعارف نیست. در این وضعیت ایده های گستاخانه –که در یک ذهنیت منطقی، فرصت پدیدار شدن ندارند– آشکار میگردند.
تصاویر به استعارهای برای مفاهیم تبدیل میشوند و ناگهان هرکسی میتواند شاعر، اندیشمند، متفکر و روشنفکر شود. اتفاقی که رخ میدهد، یکپارچگی رتبهها نیست بلکه یکپارچگی گونه هاست. بنابراین نه تنها واقعیت ها با ایدهها مرتبط می شود بلکه تصاویر با مفاهیم، فرمول های ریاضی با اصوات، و تجربیات فیزیکی با عواطف مرتبط می شود. این شناخت حسی متداخل و ترکیب شده، خوراک اولیه افکار خلاق است که از جهاتی با خواب های شبانه شبیه است اما تفاوتی بنیادی هم دارد: وضعیت بیداری منتهی به هیپناگوژیک، تاثیر قاطعی بر آن می گذارد؛ رابطه علت و معلول بر ساختار اندیشه. بنابراین فرد می تواند این تصاویری که در مقابل دیدگانش هست را ارزیابی نقادانه کند
منبع : محمود عباسی
توهمات هیپناگوژیک، تصورات حسی هستند که در زمان بخواب رفتن، بدون محرک درک می شوند و بسیار واقعی جلوه می کنند. اینگونه توهمات به “توهمات خواب” معروفند که عبارتند از: توهمات هیپنوپامپیک که زمان بیدار شدن از خواب ممکنست رخ دهد و توهمات هیپناگوژیک که زمان بخواب رفتن امکان دارد بروز کند. توهمات می توانند از هر نوع حسی نشات بگیرند، از جمله حس دیداری که از همه بیشتر تجربه می شود. توهماتی که حول ابتدا و انتهای خواب روی می دهند، قرنهاست که مورد توجه دانشمندان، فیلسوفان و نویسندگان می باشد. پژوهش درباره علل وقوع و ارتباط آنها با رویابینی، در حال انجام می باشد.
حقایقی کوتاه درباره توهمات هیپناگوژیک
- توهمات هیپناگوژیک اغلب با اختلال نارکولپسی همراه هستند.
- بروز این توهمات در میان نوجوانان نسبتا رایج است.
- یک برنامه خواب منظم، می تواند در رفع این گونه توهمات کارامد باشد.
عللشناسی
توهمات هیپناگوژیک می توانند از علائم سه اختلال عمده باشند که عبارتند از: اختلال نارکولپسی، اختلال پارکینسون، اختلال اسکیزوفرنی
توهمات هیپناگوژیک و توهمات هیپنوپامپیک، راه رفتن در خواب، حرف زدن در خواب و تجربیات مشابه را که بعنوان طبقه اختلالات پاراسومنیا شناخته می شوند، اغلب علل مشخصی ندارند اما می توان در خانواده این افراد، افراد درجه یک دیگری را پیدا کرد که دچار پاراسومنیا می باشند و دلایل ژنتیکی باید چک شوند.
علائم
- فرد یک توهم دیداری را در هنگام بخواب رفتن، تجربه می کند.
- توهمات می توانند شامل تصاویر،بو، مزه، احساسات لمسی یا صداها باشند.
- فرد امکان دارد حس کند که از تخت بیرون آمده و در حال حرکت است، در صورتی که بدن خویش را بر روی تخت میبیند که بدون حرکت خواب است.
- فرد ممکنست احساس فرو رفتن در تخت مانند سقوط را داشته باشد یا بالعکس، حس جدا شدن از تخت مانند حس پرواز را داشته باشد.
نکته: بیشتر توهمات هیپناگوژیک از نوع دیداری می باشند که شامل: تصاویری از مردم ، حیوانات و اشیا متحرک می باشد. تصاویر می توانند بسیار دقیق و پیچیده باشند و یا اصلا هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند.
نکته: در طول تجربه توهمات هیپناگوژیک، فرد از بیدار بودن خویش آگاه است. تصاویر، صداها و دیگر حس ها تنها در طول چند دقیقه تجربه می شوند، اما همین چند دقیقه باعث بی خوابی در فرد می شود.
نکته: این توهمات هیپناگوژیک، همچنین می توانند همزمان با فلج خواب اتفاق بیافتند.
تفاوت توهمات هیپناگوژیک با رویابینی
تفاوت اصلی اینجاست که توهمات نسبت به رویاها، بسیار واقعی تر جلوه می کنند و فرد ممکنست احساس کند که چیزی را دیده یا احساس کرده است، و این موضوع می تواند برای فرد بسیار ترسناک و گیج کننده باشد و همچنین فرد بالعکس زمان رویابینی، نسبت به وضعیت خود و محیط پیرامون، آگاهی دارد.
تفاوت توهمات هیپناگوژیک با مرحله “اورا” :
در صرع و میگرن، ممکنست فرد قبل از بروز حمله، رنگ ها و نورها و یا تصاویری را ببیند که اصلا وجود ندارند که به این مرحله “اورا” می گویند، اما همانطور که گفته شد حتی اگر قبل از خواب هم رخ بدهد، مطمعنا با حمله تشنج و سردرد همراه است که این موضوع می تواند وجه تمایز مرحله ” اورا ” و توهمات هیپناگوژیک باشد.
ریسک فاکتورها
برخی عوامل ممکنست احتمال بروز توهمات هیپناگوژیک را افزایش دهد. احتمال بروز در سنین پایین بیشتر است و احتمال بروز در زنان بیشتر از مردان می باشد. در صورت سوءمصرف مواد مخدر و الکل، احتمال بروز افزایش می یابد. بی خوابی و اختلالات اضطرابی با بروز توهمات هیپناگوژیک در ارتباط هستند.
چه موقع به پزشک مراجعه کنیم
توهمات هیپناگوژیک معمولا خطری برای سلامتی بحساب نمی آیند و اثرات جانبی طولانی مدت ندارند، بلکه در صورت تکرر، باید به علائم ۳ اختلال دیگر توجه کرد که معمولا علامت توهمات هیپناگوژیک در آنها دیده می شود. عبارتند از:
- علائم اختلال نارکولپسی: ضعف عضلانی، حمله خواب در روز و خواب شبانه مختل
- علائم اختلال اسکیزوفرنیا: توهمات شنیداری، هذیانات و تغییرات رفتاری مختل
- علائم پارکینسون: حرکت آرام، سختی عضلات و تکان خوردن متناوب دست و دیگر قسمت های بدن
در آخر اینکه وجود و تکرر بروز توهمات هیپناگوژیک می تواند کیفیت خواب فردی را کاهش دهد یا مختل کند که همین موضوع باعث بروز استرس و اضطراب در فرد می شود و حتما باید به پزشک مراجعه شود.
گزینههای درمانی کدامند
اگر فردی با توهمات هیپناگوژیک خود مشکلی نداشته باشد که نیازی به درمان نیست اما اگر فردی با چنین شکایتی مراجعه کند، ابتدا باید سبک زندگی و برنامه خواب فرد را بررسی کرده و تغییرات لازم به منظور افزایش کیفیت خواب و تغذیه، اعمال کنیم. از نوشیدن الکل، کافئین و دارو باید اجتناب شود. اگر میزان بروز و تکرر توهمات هیپناگوژیک آزار دهنده باشد، باید به پزشک مراجعه نموده و دارو تجویز شود.
پیچیدگیهای مسئله توهمات هیپناگوژیک
در صورتی که بروز توهمات هیپناگوژیک یک پایه اختلال روانپزشکی یا علوم اعصاب نداشته باشد، اثرات جانبی طولانی مدت نیز ندارد و بصورت موقت بروز می کند که شایع ترین اثرات آنها، اختلال در خواب شبانه، استرس و اضطراب است.
هر چند، توهمات هیپناگوژیک یک فرد می تواند با بیدار شدن از خواب همراه فریاد و جیغ باشد و همبستر و هم اتاقی فرد نیز متوجه آن می شوند. همچنین این افراد امکان دارد پس از تجربه توهمات هیپناگوژیک، از تخت خواب بیرون آمده و به خود یا دیگران آسیب وارد کنند. با توجه به نکاتی که بالا ذکر شد، در صورت لزوم به پزشک مراجعه شود.
فیزیولوژی توهمات هیپناگوژیک
در زمان خواب بسیاری از مناطق آناتومیک مغز از جمله مناطق کنترل تنفس و فشار خون در حال فعالیت هستند. بدن ما در زمان خواب، میان دو حالت خواب سنگین و خواب سبک در حال جریان است. رویابینی معمولا در زمان خواب سبک بوجود می آید که پس از بیدار شدن، شاید آنها را اصلا به یاد نیاوریم. دلیل رویابینی نیز هنوز کاملا مشخص نیست اما معروفترین دلیل رویابینی در حال حاضر اینست که کارکرد رویابینی، بایگانی و طبقه بندی اطلاعات در حافظه و فراخوانی خاطرات است. انواع اختلالات طبقه پاراسومنیا همچون خوابگردی، سکسومانیا، حرف زدن در خواب و غیره در خواب سنگین اتفاق می افتند. تنها دلیلی که تا کنون برای بروز توهمات هیپناگوژیک ارائه شده است، فردی که اختلال نارکولپسی دارد، وقتی حالت حمله خواب به وی وارد میشود، وی یک باره به خواب عمیق فرو می رود و یا یکباره از خواب عمیق بیدار می شود، از آنجا که بروز توهمات هیپناگوژیک از علائم اصلی اختلال نارکولپسی است، شاید ریشه اصلی علت وقوع این نوع توهمات را باید در خواب عمیق جستجو کرد.
نکات مهم
توهمات هیپناگوژیک معمولا اثرات جانبی طولانی مدت ندارند و اغلب بدلیل یک وضعیت پزشکی، کیفیت پایین خواب و اضطراب بوجود می آیند. مشاوره و درمان در وضعیت هایی مانند تکرر بروز توهمات هیپناگوژیک، ضروریست. تغییر در سبک زندگی مانند تغییرات در برنامه خواب، می تواند در رفع توهمات هیپناگوژیک مفید واقع شود.
منبع: علیرضا زحمتکش http://virtualdr.ir
منشأ رویاها
خواب دیدن، رویا و فنتسی
منشأ رویاها
o دیدگاه پیشاتاریخی در باره رویاها بی شك در برداشت مردم عهد باستان پژواك یافته است. آنان بدیهی می دانستند كه رویاها با دنیای موجودات فوق بشری كه بدان باور داشتند، مرتبط است، و رویاها را الهاماتی از جانب خدایان یا شیاطین قلمداد می كردند.
o ارسطو در دو اثر خویش، رویاها را از جانب خدا و منش الهی نمی داند، بلكه معتقد است رویاها منشاء شیطانی دارند، زیرا طبیعت آنها شیطانی است.
o برخی ادیان بر این باورند كه رویا، نتیجه جدا شدن روح از بدن و سیر آن در بیرون از جسم مادی است. اما این روح به شكل كامل از بدن جدا نمی شود، چرا كه با جدا شدن كامل روح از بدن، مرگ فرا می رسد.
o بررسی های علمی نشان می دهد كه رویاها فرآورده های فعالیت ذهنی هستند.
o به گفته شلایرماخر Friedrich Schleiermacher فیلسوف و محقق کتاب مقدس در آلمان، زاده ۱۷۶۸ – درگذشته ۱۸۳۴: آنچه ویژگی حالت بیداری است، این واقعیت است كه فعالیت اندیشه در مفاهیم روی می دهد و نه در تصاویر. حال آنكه رویا اساساً با تصاویر می اندیشد، و با رسیدن به خواب می توان دید چگونه، به همان نسبت كه فعالیت های ارادی دشوارتر می شود، افكار غیر ارادی ظهور می كنند، كه تمامشان در طبقه تصاویر قرار می گیرند. ناتوانی در كار تفكر، و ظهور تصاویر دو ویژگی رویا هستند، و تحلیل روانشناسی رویاها ناچارمان می كند این دو ویژگی را در عالم رویا اساسی بدانیم.
o دلبایف Joseph Delboeuf، فیلسوف بلژیکی-آلمانی، زاده ۱۸۳۱ و فوت ۱۸۹۶ می گوید: ما به واقعی بودن تصاویر رویا باور داریم، زیرا در خواب، ما برداشت دیگری نداریم كه تصاویر را با آنها بسنجیم، زیرا ما از دنیای بیرون جدا شده ایم.
منشأ رویاهای ما، از کتاب فروید: The Interpretation of Dreams
1- تحریكات حسی بیرونی (عینی): External Sensory Stimuli
o هر صدایی كه بطور نامفهموم دریافت شود، تصاویر متناسب با خود را در رویا به وجود می آورد. صدای غرش تندر ما را در میدان جنگ قرار می دهد، خواندن خروسی ممكن است به فریاد وحشت مردی بدل شود، صدای غژغژ در ممكن است رویای دزدان شبرو را خلق كند. اگر رو اندازمان در شب پس رود ممكن است خواب ببینیم، مثلاُ عریان راه می رویم یا در آب افتاده ایم. اگر پاهایمان لب تخت آویزان باشد، ممكن است در رویا ببینیم كه بر لبه پرتگاه ترس آوری ایستاده ایم. جمع شدن منی به خواب های شهوانی راه می برد. دردهای موضعی تصوراتی از قبیل مورد تهاجم، سوء رفتار یا جراحت واقع شدن ایجاد كند.
o محركی كه در خلال خواب خود را به حس ها تحمیل می كند، در شكل واقعی اش در رویا ظاهر نمی شود، بلكه با تصویر دیگری كه به گونه ای با آن رابطه دارد جایگزین می شود. ذهن محرك را در خلال خواب تحت شرایطی كه مساعد تكوین توهمات است دریافت می كند. مانند چیزی كه از دوردست ها می بینیم و ممكن است چندین توهم در ذهن در باره آن ایجاد كنیم.
2- تحریكات حسی درونی (ذهنی) Internal Sensory Stimuli
o تحریكات حسی ذهنی، به مثابه سرچشمه تصاویر رویا، این مزیت آشكار را داراست كه بر خلاف تحریكات عینی، به تصادف، بخت یا شانس بیرونی متكی نیست. شاید بتوان گفت، هر وقت كه برای توضیحی به آنها نیاز باشد، دم دست قرار دارند. یكی از پژوهشگران پس از تمرینات فراوان قادر شد دو تا پنج دقیقه پس از به خواب رفتن تدریجی، بی چشم گشودن، خود را بیدار كند. از این رو این امكان را به دست آورد كه تاثیرات مربوط به شبكیه را كه تازه ناپدید شده اند، با تصاویر رویا كه در حافظه اش مانده اند، مقایسه كند. او تصریح می كند در هر مورد، شناسایی رابطه ای درونی میان این دو ممكن بود، زیرا نقاط و خطوط درخشان نور شبكیه ای گویی طرحی یا تصویری از پیكره هایی فراهم می كنند كه به طور ذهنی در رویا دریافت می شود. برای مثال، ترتیبی از نقاط درخشان در شبكیه به شكل خطوط موازی به رویایی در آمد كه در آن وی به روشنی در برابر خود خطوطی چاپی می دید كه در گیر خواندنشان بود.
3- محرك های جسمانی ارگانیك درونی Internal Organic Physical Stimuli
o اگر در خلال خواب عضوی در حال فعالیت، تحریك، یا اختلال باشد، رویا تصاویری مربوط به اجزای عملكرد آن عضو را خلق می كند. مثلاً رویاهای كسانی كه به بیماری قلبی دچار هستند، عمدتاً كوتاه و به پایانی هراس انگیز در لحظه بیداری ختم می شود. آنان كه به بیماری ریوی دچارند، خواب خفگی، انبوه جمعیت و فرار می بینند و به طرز نمایانی در معرض بختك هستند. تحریكات جنسی می تواند موجب رویاهایی شود كه كم و بیش همه با آن روبرو بوده ایم.
4- سرچشمه های روانی تحریك رویا Psychic Sources of Excitation
o معمولاً ما در خواب چیزهایی را می بینیم كه در خلال روز بیشترین تاثیر را بر ما گداشته اند. افكار ما در رویا آكنده از همان اطلاعاتی است كه در عالم بیداری ذهن ما را مشغول می دارند و ما تنها زحمت دیدن چیزهایی را در رویا به خود هموار می كنیم كه در عالم بیداری ما را به فكر وا می دارند.
4.1 تحقق آرزوها Wish Fulfillment
o این بخش مصداق این ضرب المثل است كه: شتر در خواب بیند پنبه دانه. رویاهایی روانی هستند و كاملاً هم معتبرند، و در حقیقت تحقق آرزوهای ما هستند كه می توانند در زنجیره اعمال روانی معقول در عالم بیداری گنجانده شوند، آنها ساخته فعالیت بسیار پیچیدۀ ذهن هستند.
o به همین خاطر، تفسیر رویاهای بیمارانی كه مشكل های روانی دارند، در شناخت ریشه بیماری آنها تاثیر به سزایی دارد.
o اگر ما طی تشنگی شبانه، به خاطر تنبلی، قدرت آن را نداشته باشیم كه از خواب بیدار شویم و رفع عطش كنیم، معمولاً این كار را از طریق رویاهای خود انجام می دهیم. گاهی ممكن است در رویا از آب دریا رفع تشنگی كنیم و آن را سرد و گورا بپنداریم. همچنان كه اگر جوانی میل جنسی زیاد داشته باشد و به هر دلیل امكان ارضای خود را نداشته باشد، در رویای خویش به آرزویش دست می یابد. اما چون در رویا مشكل اخلاقی وجود ندارد، گاه ممكن است در رویا، با نزدیكترین محارم خود، رابطه جنسی برقرار كند.
o گاه تحقق آرزوها در خواب به قدری پیچیده می شود كه تفسیر آنها را مشكل می كند. بسیاری مواقع ذهن، تحقق آرزوها را بوسیله اموری مانند نزاكت شخصی در رویایی تغییر شكل یافته، پنهان می كند . حتی گاهی مغز بر اساس نزاكت شخصی قسمتی از رویا یا چهره ها و حوادث را سانسور می كند. درنمونه های رویا به رویایی از این دست اشاره شده است.
4.2 بازسازی تجربیات دوران كودكی
o گاهی رویاها با قدرت حیرت آوری سال های بسیار دور یا تجربیات دوران كودكی ما را باز سازی می كنند، بدون آنكه ما در بیداری چنین تجربیات یا خاطراتی در ذهن سراغ داشته باشیم. اما قدرت تصویر سازی مغز در حالت خواب به حدی زیاد است كه این تصاویر فراموش شده را از تاریكخانه مغز بیرون كشیده و به تصویر در می آورد. در نمونه های رویا به رویایی از این دست اشاره شده است.
4.3 خاطرات روزهای قبل
o بسیاری از رویاهای ما نشأت گرفته از خاطرات روزهای قبل هستند. البته در بسیاری مواقع در رویا نقش شخصیت ها و مكان ها با یكدیگر عوض می شود، یا قسمتی از خاطره یك روز، بی دلیل با خاطرات روزهای دیگر پیوند می خورد. در بسیاری از مواقع این خاطرات آنقدر بی اهمیت هستند كه ما به كلی در عالم بیداری آنها را فراموش می كنیم، اما با كمال تعجب این خاطرات فراموش شده در رویا تداعی می شوند. در چنین مواقعی رویاهایی شكل می گیرد كه ما تصور می كنیم رویاهای ما از بیرون الهام گرفته اند.
4.4 پردازش بالای ذهن
o هیچ رویایی نمی تواند آینده را پیش بینی كند، قدرت پردازش بالای ذهن است، كه در رویا می تواند حوادث گذشته و حال را با هم تركیب كند، كه تنها در حد میزان اطلاعات ذهنی منجر به پیش بینی حوادث بعدی شود. یا اینكه رویا بطور تصادفی با حوادث آینده تطبیق پیدا كند.
o رویاها، چون برخاسته از عواملی چون فعالیت های ذهنی ما یا تحقق آرزوهای ما هستند، به ما دروغ نمی گویند، تنها باید مفسر رویاها در كار تفسیر و تبیین رویاها بسیار ماهر و كار كشته باشد.
o طبق نظریه ای، مغز در حین مراحلی از خواب، بسیار فعال است، و زیر بمباران پیام های عصبی قرار دارد كه از ساقه مغز به سوی قشر مخ روانند. طبق این نظریه این پیام ها پیوندهای زایدی را، كه طی روز در حافظه تشكیل یافته اند، از بین می برد و وقتی بیدار می شویم شبكه تصفیه شده است و مغز آماده دریافت درون داده های تازه است. به نظر این روانشناسان، كوشش برای یادآوری رویاها، كه نقش كلیدی در روان كاوی دارد، ممكن است كار درستی نباشد. آنها معتقدند این نوع یادآوری به بقای الگوهایی از تفكر كمك می كنند، كه بهتر است فراموش شوند. همان الگوهایی كه نظام مغزی خواسته است آنها را از دور خارج كند.
اصول نظری تعبیر رویاها
اصول نظری تعبیر رویاها
تحلیل و تعبیر رویا در تئوری فروید – یونگ – جیمز هیلمن
I. زیگموند فروید و تئوری تعبیر رویاء
i.I ساختار رویا
o مردم عادی بر این گمان اند که دیدن رویا، خواب را مختل می سازد، بقدر کافی عجیب است که بگویم ما به نظر گاهی مخالف روی آورده ایم و رویاء ها را نگاهبانان خواب بشمار می آوریم.
o فروید سر آغاز و منشاء تئوری خواب برروی روان انسانی، و پیشقدمی در امر تحقیقات علمی درباره خواب و رویا ها را در نخستین کتاب خود، ” تعبیر رویاها” در سال 1899 منتشر کرد هرچند تحقیقات او در این زمینه تا پایان عمر او ادامه یافت. رویکرد فروید در این زمینه ، رویکرد علمی ، از راه مطالعات بر روی “نوروآناتومی” و تحقیقات وی در دانشگاه وین اطریش، و مقصود و هدف از این تحقیقات ، فهم علل و معنی رویاها بود .
o فروید طبیعت بدوی افکار را در زمانی که علوم طبیعی آغاز به شکفتن کرده بودند و اسطوره شناسی تبدیل به روانشناسی گشته بود، مورد بررسی قرار داد. برای فروید، رویا راه رسیدن به ناخودآگاه بود. در نظر فروید رویاها اصول کلیدی برای فهم ذهن ناآگاه بودند و او رویا را یک فرایندی می دانست که فرد را به پسگرائی به مراحل توسعه بدوی می کشاند. فروید همچنین تاکید بر این که تاریخچه شخصی زندگی بیننده رویا به آنالیست این فرصت را می دهد که “زیر آگاهی” بیمار و آرزوهای نهفته او را که بشکل نمادین در خواب آشکار میشوند را تمییز و تشخیص بدهد .
o از نظر فروید نمادهای نهفته زیرین راهی را می گشویند که فهم رویاء را بسی آسانتر کند. قبل از فروید رویاها به منزله قدرت های ماورائی و هدیه ای از فراسو و یا الهام و بینش و یا یک نفرین و لعنت محسوب می شدند. برای انسان های بدوی، رویاهای پیش بینانه حاکی از اعلام خطر بودند. فروید تائید کرد که رویاهائی که نزدیک به حقیقت اند، از مباحث پزشکی نبوده و بلکه نظریه های متداول در زمانه خود که مورد توجه قرار می گرفته اند، محسوب میشدند.
o از طریق سایکوآنالیز بود که فروید قادر می گشت تا تحقیقات خود را برروی رویاء و فرآیند آن انجام بدهد . علاقه و توجه او به رویا و ارتباط سایکیک و روان آن با فرآیند ذهنی، یا عملکرد بیولوژیکیِ آن بود. او به جستجوی کشف اینکه آیا رویاها قابل تعبیر و یا معنی دار هستند و در ارتباط با ساختار روانی فرد بیننده رویاء قرار دارند یا خیر، تحقیقات دامنه دار خود را ادامه میداد.
o نظریه های زمانه او، نظریات فلسفی بودند که رویاء را با ریشه های مسائل روحی و ماوراء طبیعی در پیوند می دیدند و تصاویری که فرد در رویا می دید را ناشی از ظهور قدرت های فراسوئی می دانستند. از آنطرف هم عالم پزشکی آن زمانه، رویا را تزاحم های اورگان های داخلی بدن می دانست و لذا رویاها خالی از معنا و کاملاً مربوط به گرفتاری ها و بیماری های روان تنی تلقی می شد.
o اما فروید نه راه فیلسوفان و نه راه پزشکان، بلکه راه نوینی را در پیش گرفت که بنیان گزار آن خود او بود. فروید بستر و مبداء رویا را در ارتباط با زندگی روانی فرد در هنگام بیداری و اینکه آیا افکار متناقض عجیب و غیر عادی فرد در هنگام بیداری، ناهماهنگی میان تصاویر و احساسی که در فرد ایجاد می کنند و نوعی یادآوری ناقص و یا پس راندن این افکار، باعث دیدن آن خواب ها باشند. همه اینها را در خور پاسخی می دانست که هرگز در زمانه او به او داده نشد. فروید قصد داشت که این سوالات را پاسخ بدهد و تئوری روانشناسانه او در واقع بخش اعظم اش مربوط به تحقیقات او درباره خواب و علل خواب دیدن است.
o فروید رویا را افکار و احساسات تعالی یافته نیز می دانست. بدین ترتیب او بر این امر تاکید داشت که خوابها را نباید دست کم گرفت و این ها فرآیند فیزیولوژیکی و فعالیت های مغزی بی هدف در زمان خواب نیستند. به باور فروید، هر رویاء، بدون استثنا، به یک واقعه ای که در ظرف چند روز گذشته رخ داده و یا در جند روز آینده رخ خواهد داد، مرتبط است.
o فروید اصطلاح تعبیر خواب را جهت فرایندی که خواب را از محتوای نامکنون و پوشیده بیرون آورده و آن را از راه ترجمه و تعبیر آشکار می سازد، بکار گرفت. در این فرآیند، فردی که خواب دیده بطور آگاهانه خواب را بازگو و فروید به دنبال نمادهای استحاله بخش گشته و آنها را بررسی می کرد. او خواب ها را به رویاهای معمولی، و رویاهای زمان کودکی با آرزوهای برنیامده ای که در خواب اشباع می شوند و نیاز به تعبیر دارند توصیف کرد. یک نمونه مثال اینکه فردی در خواب تشنه اش باشد و در خواب بیبیند که دارد آب می نوشد تا به این وسیله رفع عطش کند، هر چند که هنوز فرد در خواب می ماند و خواب را ادامه می دهد. در اینجا ضمیر ناآگاه که خشنود نشده است این آرزوهای برنیامده و خیالات را ارضاء و اشباع می کند.
o این نکته فروید را به نظریه ” روانشناسی واپس رانده” کشانید. او در آغاز این تئوری در سال های ۱۹۹۰ تصدیق کرد که این نخستین رویکرد او به یک موضوع تقریباً ناشناخته است. ساختار تصاویر منقوش در رویاء به این فرضیه فروید تقویت می بخشید. فروید اظهار کرد که امور پس رانده شده های روزمره، می تواند راهی به ناآگاه جسته و از خواب سر در بیاورند.
o فروید خودش در این زمینه می گوید: فیلسوف ها هیچ موقعیتی نداشته اند که نظر خود را نسبت به روانشناسی امور پس رانده شده ابراز نمایند. بنابراین ما نخستین رویکرد را در ایجاد و احداث تصاویر منقوش در طول جریانات واقع در خواب، خواهیم داشت. این فرضیه ما مبنی بر این است که دو واسطه در ساختار فکری نقش بسزائی دارند که دومین اش، امتیاز داشتن دسترسی رایگان به آگاهی است .
o این دسترسی به مواد ناآگاهی، بیشترین علاقه فروید در تحقیقات اش بود. او این نکته را مطرح می کند که بخش آگاهی قادر است که این مواد ناآگاهی را سانسور کند، که البته برای فرد گران تمام می شود. بنظر او این سانسور کردن برای افکار قابل قبولی است که تنها آنها اجازه دارند وارد آگاهی بشوند. اما چون این سانسور های آگاهی هرگز نمی تواند این مواد را پاک کند و از بین ببرد، آنها به شکل دیگری ظاهر شده و حقانیت خود را می طلبند. بسیاری از خوابها از همین مواد سانسور شده تشکیل شده اند. فروید باور داشت که نیاز ما به خواب دیدن، بر اساس انرژی ای است که مایل به بیرون آمدن و دفع کردن همین مواد سانسور شده هستند که در طول روز پس رانده شده اند . او باور داشت که رویاها بعنوان نگاهبانان خواب، از بدن نیازمند به خواب حمایت می کنند.
ii.I انباشتگی و جمع شدگی، جابجائی و تغییر مکان
o طبیعت سانسور کردن اتقافات روازنه بشکل ناقص، فروید را به نظریه غلظت و جابجائی کشانید. فروید این جنبه از رویا بینی را، غلظت و انباشتگی نام نهاد که حاکی از انباشتگی دو یا سه فکر مختلف اصلی، ولی همگی جمع شده در یک تصویر خاص است.
o تداعی معانی از امور روزانه در گذشته این رویاها را می سازد که در یک وضعیت خاصی انباشته شده اند. درست مثل تابلوی نقاشی یک هنرمند که چندین مفهوم و ایده مختلف در این تابلو جمع شده باشند، این افکار پس رانده شده هم در یک نقش در خواب ظاهر می شود، مثل یک هنر اختلاط رنگها، به دور هم جمع شده اند. رویاها که در آنالیز بررسی می شوند، معمولاً فرم غیر عادی دارند و در یک زبان منثور که ذهن بتواند آنها را بررسی کند، نمی گنجند. اما بشکل نمادین و تمثیلی مانند شعر یک شاعر به او ظاهر می شوند.
o فروید کار تعبیر رویا را فرآیند استحاله از منطق و زبان رویاء، به محتوای رویا، تعریف می کند که او آن را یک فرآیند خلاق نمی نامد و می گوید که رویاها خود به خود خیال تولید نمی کنند و هیچ قضاوتی و نتیجه گیری از خودشان ندارند، یعنی آتانومی ندارند. بلکه آنها فقط جابجائیِ غلظت و انباشتگی تصاویر مواد آگاهی ای هستند که بشکل نقش و تصویر در خواب ظاهر می شوند.
o جابجائی و نقل مکان یک مکانیزم تدافعی است که جهت احساسات و عواطف را معطوف به جائی دیگر می کنند . در این مورد ، رویاء یک جایگزین برای این قبیل افکاری است که ذهن برای زدودن اضطراب آنها را پس می زند و جابجا می کند. این جابجائی سبب می شود که فشار رانه ها و اعمالی که تولید کلافگی و ناامیدی توام با اضطراب هستند، را پس رانده و تشکیل علائم بیماری را می دهد. انباشتگی و جابجائی برای فروید، مشخصه فرآیندهای دیگر روانی، منجمله رویاء هستند. اما تعدیل و تنظیم این فرم های تصویری مختص به تعبیر رویا است.
iii.I تداعی آزاد
o در خلال روان درمانی، فروید تکنیکی را بوجود آورد که جهت تعبیر رویاء بود. بدین ترتیب که بیمار تشویق می شد که هرچه به ذهن اش می رسد بدون کنترل کردن ذهن و یا جهت گیری دادن به زبان بیاورد . این متد برای تعبیر رویا موثر بود و او با بکارگیری این روش، تفکر انتقادی و عقلانی ذهن را تعطیل و مواد ناآگاهی که پرسه زنان از این سو به آن سو می رفتند را مورد مداقه قرار می داد.
o با تداعی آزاد، بیمار عملاً هر چه که به ذهن اش خطور می کند، اعم از خاطرات، احساس، عواطف و یا تصاویری که ناگهان در ذهن او نقش می بندد، بدون هیچگونه نقد عقلی و کنترل ذهنی و احساس شرمساری، بیان می کند.
فروید نقظه شروع تداعی آزاد را از یک تصویر رویای بیمار شروع می کرد و همین طور تصاویر دیگر پشت سر هم ظاهر می شدند و بدین تریتب فروید سعی می کرد که محتوای رویای بیمار را مورد تحلیل قرار دهد.
o این متد و این شیوه نوین در زمانه خودش، بنیاد مکتب سایکوآنالیز رواندرمانی است . یعنی آوردن مواد پس رانده شده به آگاهی که توسط بیمار ضبط و عقب نگاه داشته شده اند. فروید اعلام کرد که هیچ جیزی نمی تواند بیمار را شفا بدهد، مگر تحلیل رویاهای او.
iv.I آرزوهای پس رانده شده
o فروید به رویاها به چشم آرزوهای برنیامده و محقق شده ای که فرد آرزو دارد در آینده اتفاق بیافتد می نگرد و رویا ها را صحنه ستیزه و کشمکش امیال می انگارد. در خواب، نیروی مکانیزم تدافعی که معمولاً مانع رسیدن این آرزوها به حیطه آگاهی می شوند، تضعیف شده و مجال خودنمائی وبروز پیدا می کنند و بدین ترتیب نوعی توافق و مصالحه میان نیروی پس زننده به ناآگاه و نیرویی که تصاویر را به آگاهی می رسانند ، حاصل می شود. آرزوها و امیال در رویا بصورت تغییر یافته و در قالب بدل به فرد ظاهر می شوند. گاهی این رویاها بصورت تکراری و گاهی صحنه های دوران کودکی فرد است.
o فروید در “فراسوی اصل لذت”، برای نخستین بار متذکر می شود که یک استثنا در این فرضیه که رویا دیدن برای شفای آرزوهای برنیامده هست، وجود دارد و آن رویای بیمارانی است که روان رنجی آسیب دارند که بر “اصل لذت” می چربد . او به خواب های اضطراری کودکان که ناشی از روان رنجی آسیب و جهش های آنی است، بعنوان مثال اشاره می کند. کودکان رویاهای ناخوشایند که حاکی از غریزه اضطراری است می بینند و همینطور تجربه لذت شان هم از همین دست است.
o از نظر فروید آسیب و یا تراما در کودکان، ساختاری برگرفته از عطف به ماسبق دارد. بدین معنی که همانطور که یک کودک یک تجربه و یا یک وسوسه و گمراه شدگی را تجربه میکند که در آن هنگام نمی تواند بفهمدش. اما بعدها، وقتی که کودک رشد پیدا کرد، این تجربه که در ناآگاه مانده است، در اتفاقات دوران میانسالی ماشه اش کشیده شده و آنوقت فرد بالغ میتواند آن تجربه را دوباره زنده کرده و معنی آن را بفهمد. اما این فهم نوین، این بار نمی تواند شبیه سازی و همانندی کند و ذهن را در آستانه درک موضوع، مجروح می کند. در این مدل اتفاق آن دو تجربه به تنهائی ضربه روانی نیستند ،بعنوان مثال هیجانات جنسی در موقعیتی خاطره اش بر انگیخته شده است ، بلکه آنچه منفجر کننده است ترکیب این دو تجربه با هم است . محتوای پوشیده و نهفته رویاها به عطف به ماسبق می نگرد که فرآیند تحلیل است.
o فروید نخستین کسی است که متوجه روان رنجی ضربه روانی شد و روان رنجی ضربه آسیب قبلی را که در دوران کودکی معمولاً رخ می دهد، شناسائی کرد. این سهم بزرگی بود که فروید به حوزه روانشناسی عرصه کرد. آثار فروید نقطه نظر نمادین و تمثیلی داشته و در تمام دوره زندگی او، تئوری رویابینی در روانشناسی، زمینه تئوری های دیگر روانشناسانه را هموار ساخت.
II. کارل یونگ
i.II فعالیت روانی در خواب
o تمامی کار تحلیل و تعبیر رویا اصولاً یک کار سابژکتیو Subjective و فعالانه ذهنی است و رویا، تماشاخانه ای است که بیننده خواب، هم سن نمایش است، هم بازیگر ، هم کارگردان است، هم تهیه کننده، هم نویسنده است و هم تماشاگر و هم منتقد صحنه.
o یونگ، روانپزشک سوئیسی و بنیانگذار مکتب روانشناسی تحلیلی، نگرشی متفاوت از فیلسوفان قرون ۱۷ و ۱۸ که سعی بر استخراح آگاهی فقط بعنوان یک محصول از فرآیند دریافت، و همینطور رویکرد خود نسبت به موضوع ” آگاهی” که در قالب کاملا حسی و تجربی، به جهان بیرون از خود داشتند، بدست می دهد.
o یونگ در کتاب روانشناسی تحلیلی، تئوری و عملی، این نکته که آنچه مقدم بر آگاهی است، ناآگاهی است و آگاهی شرطی شدگی های خودش را از ناآگاهی می گیرد، را مطرح کرد.
o در نظر یونگ ، مهمترین کارکرد غریزی در طیبیعت انسان، ناآگاهی است که آگاهی محصول آن است. وی با دقت تئوری خودش و نقطه نظرهای متفاوت با فروید را بطور مبسوط در ۲۱ جلد کتاب که بسیار پیچیده نوشته شده اند شرح می دهد. یونگ مدعی شد که اینطور نیست که فروید آگاهی را از داده های حسی استخراج کرده، بلکه او ناآگاهی را از آگاهی استخراج نموده است . با این ترتیب نظریه یونگ دقیقاً معکوس و جهت مخالف تئوری فروید است.
o یونگ هم مانند فروید بخش اعظم زندگی خودش را به تعبیر و تعمق در باره رویا اختصاص داد. در کتاب رویا، خاطرات و اندیشه ها خاطر نشان می کند که با نگاه به گذشته در طول زندگی خودش، همه دست و پنجه نرم کردن هایش با ناخودآگاه، بطور پاک نشدنی بر حافظه او حک شده اند.
o یونگ، رویا را یک امر کنترل شده توسط آگاهی نمی داند، بلکه آن را یک تجلی غیر ارادی فرآیند روانی می داند. از نظر یونگ چنین فعالیت روانی در دیدن رویا، به مثابه یک چشم اندازی بود که برای یونگ، حائز اهمیت بنیادی در کار تحلیلی محسوب می گردید.
ii.II ساختار روان نژندی و اختلال اعصاب
o یونگ در نوشته های خود درباره تعالیم فروید و روان تحلیلگری، اشاره به ساختار روان رنجی و اختلال اعصاب دارد، که آن را تا حد بسیاری زیادی مربوط به ضمیر ناآگاه می داند.
o او ساختار اختلال عصبی و روان نژندی را نوعی مبادرت به انطباق می داند. به بیان دیگر ، اختلالات عصبی در مباحث روانشناسانه، سعی و کوشش بر انطباق سازی بر آنچه که از دست رفته است را نشان می دهد: رنج و محنت در بیماری های روانی و اعصاب، می تواند بشکل یک حرکت به جهت منطبق کردن خود با آنچه از میان رفته است باشد. این قاعده سازی ممکن است برخی نظرات یونگ با فروید را در این زمینه آشتی بدهد که ن روان نژندی، به گونه ای، کوششی است برای خود درمانی.
o یونگ می نویسد: رویا می تواند به موارد ناآگاهی که عامل بیماری های عصبی می باشند، وضوح و روشنی ببخشد و این نقطه نظری است که می تواند در مورد بسیاری از بیماری ها صادق باشد.
o تئوری یونگ فرض را بر این داشت که رویاها، یک تصویر حقیقی از وضعیت ذهنی فرد بدست می دهند. او رویاها را یک حقیقت قابل فهم دانست که تجلی مستقیم ناآگاهی فرد است. یونگ در کتاب انسان مدرن در جستجوی روح، توضیح می دهد که رویا تصویر حقیقی از وضعیت ذهنی فرد است در حالیکه ذهن آگاه این وضعیت را انکار می کند و یا با آن لج دارد! رویاها نه تنها به بینش بر علل بیماری روان نژندی ناظر هستند، بلکه پیش بینی عوارض بعدی هم خواهند کرد.
o یونگ باور نداشت که فهم ریشه بیماری های روان نژندی همواره برای بیمار فایده دارد، و اینکه این نباید تنها دلیل تحلیل روانی رویاهای بیمار بشود. هدف یونگ از تحلیل رویا بیش از هر چیز گرفتن پیام ناآگاهی بود.
o یونگ به فراخور هر مراجعه کننده ای بطور خاصی روش درمانی بر می گزید و به هر رویایی بدون آنکه بخواهد معنای آن را بشکافد نگاه می کرد. باور یونگ این بود که هر فردی خودش درمان درد خودش است و تحلیلگر تنها کمک می کند که فرد راهی برای حل معضلات و مشکلات خویش بیابد.
o اختلاف یونگ با فروید در اینجا این است که فروید معتقد بود که آسیب دوران کودکی علت بیماری های روان نژندی است. در حالیکه برای یونگ، توسعه شخصیت روانی فرد و رویاهای او بطور تغییر ناپذیری در جستجوی بیان آن چیزی هستند که ایگو نمی داند و نمی تواند بداند. یونگ در کتاب ساختار و دینامیسم روان، این نظر که دلیل تحلیل رویا در تراپی چرا اینقدر حائز اهمیت است، می نویسد: به این دلیل ما به تعبیر رویا نیازمندیم که رویاها وضعیت و موقعیت فرد را اصلاح، و مساعدت در پی رفع فقدان موادی که می توانند باعث بهبودی رفتاری بیمار بشوند، خواهند داشت.
o متد یونگ، تحمیل کردن ترجمه های شخصی روانکاو بر روی رویای بیمار نبود. این مهمتر بود که بیننده رویا بتواند خودش رویای خودش را تعبیر و یا ترجمه کند ولی از همه بهتر آنکه تعبیر و تفسیر رویا بوسیله هر دو یعنی روانکاو و بیمار با همکاری یکدیگر صورت بگیرد.
o از نظر یونگ، ترجمه یکطرفه و یک نفره رویا آن ارزش درمانی را ندارد. در این باره یونگ می نویسد: هیچ نیازی نیست که فکر کنیم باید حقیقت را به بیمار با زور بقبولانیم اگر چنین کاری بکنیم فقط مسئله را در ذهن حل کرده ایم اما او نیاز دارد که با حقیقت درون خودش رشد کند، و اینچنین می توان به قلب او وارد شد و چنین جذبه ای ژرف تر و کاربردش قدرتمند تر است.
iii.II کاربرد تداعی معانی
o ایده تعبیر رویای یونگ کنار گذاشتن تئوری ها تا حد ممکن بود. یونگ به اصولی که در پیدا کردن معنای رویا تابع مقررات باشد پای بند نبود. برای او، رویاها تنها آرزوهای برنیامده و ترس های فروخفته از دوران کودکی نبود، بلکه رویا می توانست به مثابه نقطه تلاقی میان فردی که مربوط به گذشته خود و فردی که قرار بود در آینده بشود، به شمار می آمد.
o سختار و عملکرد رویا برای یونگ فقط رهنمون هائی بودند که دائماً نیاز به تعدیل و اصلاح داشتند. یونگ این ایده ها را در یک سری سمینارهائی که یونگ درباره ایده تعبیر رویا و محتوای رویا سخنرانی می کرد، مطرح کرد و اینکه چظور رویاها را در رابطه با ارزش تعبیر آن باید بررسی کرد و نمونه ها و مثال های بسیار خوبی را در این تئوری و اصول ظهور رویا و معانی آن، بدین شرح ارائه داد: هر رویا مانند یک نمایش درام کوتاه است. در آغاز یک جور شرح و بیان ماجراست و حکایت از چیزها همانطور که هستد، درست مانند نمایش های درام است که اول یک نموداری از موقعیت و وضعیتی که مسائل شروع می شوند و بعد گره ها و پیچیدگی ها رخ می نمایند و یا رشد و توسعه می یابند و سرانجام در پایان این نمایش، فاجعه و یا راه حل نشان داده می شود. دومین بخش خواب معمولاً با مسائل سر و کار دارد، و اینکه بیننده رویا چطور می خواهد با آنها کنار بیاید .
o یونگ می گوید که در تحلیل رویا، باید یادآور شد که هیچ چیز مسلم نیست و همه چیز نامعلوم و بلاتکلیف است. مبادرت به تحمیل کردن ترجمه و تعبیرهای شخصی خود به مراجعه کننده بهیچ وجه روش یونگی محسوب نمی شود. در این روش، یونگ در چشم اندازهای روانی خودِ بیینده رویا، جولان و مانور می دهد.
o روش تداعی معانی یونگ با فروید، روش متفاوتی است. یونگ باور دارد که متد تداعی معانی آزاد، به نیت و قصدِ بیننده رویا دلالت می کند و این گونه تداعی معانی ها، الزاماً به وضعیت و موقعیت زمان حال روانی بیمار اشاره ای نمی کند، بلکه در طبیعت خودش، پس رونده و بیمار را به سرچشمه کودکی و تضاد و ناسازگاری در گذشته می کشاند….
iv.II کارآئی تداعی آزاد کنترل شده در رویا
o بنا به نظر یونگ، تعبیر شخصی رویا، در مراحل آخر تحلیل، وقتی که مسائل شخصی قابل قهم می شود، مهمتر می شود. یونگ می گوید : رویا در کار تحلیلی ارزشی دارد که بیننده رویا از آن بی خبر است . شخصیت بیننده رویا در مراحل آخر تحلیل واضح تر و مشخص تر می شود.
o یونگ یک حالت جبرانی در رفتار روانی دید. بنا به نظر او روان یک سیستم تنظیم کننده خود است که میان آگاهی و ناآگاهی میانجی گری می کند. رویا، رفتارهای آگاهانه بی توازن فرد را با سعی بر تنظیم آن، جبران می کند. گاهی رویا به ما می گوید که ما چه چیزهائی در باره خود نمی دانیم و گاهی نمی خواهیم بدانیم.
o رویاها جنبه های شخصیت انسان که در نقاطی که به آگاهی کور شده اند را حساسیت زدائی می کند.
o در کتاب انسان و سمبل هایش، یونگ به همانند سازی رویا بعنوان یک کلید شفا بخش، اشاره می کند. اینکه تصاویر که در طبیعت شان آرکی تایپی باشند را ببینیم کافی نیست، بلکه همانند سازی تجربه های اجداد مان به مثابه یک نماد در تصویر رویا، راهی برای یگانگی و اتحاد آگاهی به محتوای غیر قابل دسترس ناآگاهی است.
o ارزش های عاطفی باید در ذهن ثبت شده و اجازه بکار گیری شان در تعبیر خواب داده شود زیرا که تصویر در رویا و کارهای هنری خلاق، منبع اطلاعات و آگاهی هستند.
o یونگ می گوید که انسان خودش را در این عالم تنها می بیند زیرا که او دیگر با طبیعت نزدیک نیست و احساس خوشی با طبیعت و غریزه هایش نمی کند. در رویا این موارد به زبان طبیعت آورده می شوند و کار روانکاو این است که این زبان طبیعت را به زبان عقلی و مفاهیم مدرن زبان امروزی تبدیل کند.
o یونگ نتیجه گیری می کند که پیوند دوباره با کودکی و جهان باستانی در شفای فرد بسیار حائز اهمیت است. مهمترین کار رویا، آوردن یک جور آشتی از ماقبل تاریخ انسانی با دنیای کودکی و همینطور با سطوح غرائز ابتدائی فرد است. چنین آشتی کنانی می تواند یک شفای قابل ملاحظه را به ارمغان بیاورد.
o آثار یونگ با فرآیند رویا و نمادها، معنای ژرفی به جهان روانشناسی بخشید. استفاده او از رویا و تصاویر آرکی تایپی که رویا ها تولید می کنند، مفهوم اصلی و پایه ای کار روانشناسی تحلیلی است. این تصاویر دستمایه شفا و بهبودی گرفتاری های روانی و فقدان های عاطفی بیماران است.
III. جیمز هیلمن James Hillman
i.III رویکرد خیال در روانشناسی کهن الگویانه
o رویاها، فراخوانی خیال، بسوی خیال است و تنها با خیال می توان پاسخ آن را داد.
Dreams call from the imagination to the imagination and can only be answered by the imagination.
o هیلمن، روانشناس امریکائی و شاگرد بلافصل یونگ و تعلیم دیده زیر نظر مستقیم او در انستیتوی یونگ زوریخ ، زاده ۱۹۲۶ فوت ۲۰۱۱ ، اندیشه یونگی را توسعه بخشیده و مکتب “روانشناسی آرکی تایپی Archetypal Psychology را بنیاد گذاشت که رویکردش روانشناسی ژرفی است که بخش های دقیق و ظریف و یا بخش های تجربه ناآگاه انسان را مورد مداقه قرار می دهد.
o هیلمن مدرک دکترای خود را از دانشگاه زوریخ دریافت کرد و در سال ۱۹۵۹ دیپلم تحلیلگری یونگی را از انستیتوی یونگ دریافت کرد. سپس بعنوان مدیر انستیتو بمدت ده سال در زوریخ مشغول به کار بود.
o هیلمن را هنرمند روانشناس می دانند و کارهایش را یک تحول بزرگ در حرفه روانشناسی می شناسند. هیلمن روانشناسی را از علم رفتار شناسیِ روح جانوری، خارج کرده و آن را به یک هنر روحی تبدیل کرد.
o کانون توجه هیلمن در روانشناسی آرکی تایپی، گونه هنری خیالپردازی و عالم خیال Fantasy است. نگرش یونگ به روان به مثابه یک تصویر و نقش، هیلمن را به جدیت به سوی خود جلب کرد.
o هیلمن می گوید: نقش و تصویر Image همه جا هست، جهان خیال دارای قوانین و دلائل خود است نه تحت اللفظی است و نه انتزاعی، و در عین حال عین حقیقت است.
o هیلمن اسطوره شناسی Myths و کیمیاگری را طوری نگاه می کند که گوئی با مسائل دنیای امروز سرو کار دارند.
o از نظر هیلمن، روانشناسی آرکی تایپی، بازگشت به ژرفا و رازآمیزی است. برای هیلمن، روانشناسی آرکی تایپی بیشتر سرو کارش با تصویرهای جهانی است.
o هیلمن می نویسد: بزرگترین راز در روانشناسی آرکی تایپی، عشق به هر آنچه که روح بیان می کند، است. حتی آن چیزهائی که درمانگر و بیمار مایلند که محو بشود.
o از نظر هیلمن، روانشناسی آرکی تایپی اشاره بر سیر و حرکت بی انتهائی از سعی و کوشش روانشناسانه دارد که ریشه اش در زندگی هر روزانه و فرهنگ است، هرچند که بازتاب اش خرد، هنرمندی تام، و قرنها زیبائی کارهای سرزنده، عاشقانه و شوخ و بازیگوشانه است.
ii.III روح و روانشناسی ژرف
o رویکرد خیال در روانشناسی آرکی تایپی،تمرکز بر سفری درونی است که ناظر بر فراگیری روشنی و صراحت و تجربه رقص و سُرور در خلال پیچیدگی ها و دشواری های زندگی است. برای کسانی که ماجراهای سفر درونی ندارند و دریافت هایشان کند و خاکستری و روحیه شان سرد و خاکستری است، این سفر بسیار باارزش است.
o کسانی هستند که تراژدیِ زندگی شان بواسطه فقر در نداشتنِ خیال، در رنج و محنت است. بنابه نظریه روانشناسی آرکی تایپی، فشار عصبی، بی رمقی، خستگی، بدون هیچ تصویر و نقش خیالی در دل، فرد را قطعاً از بین می برد و او را می کشد.
o ایده های روانشناسی، راه های دیدن و فهمیدن روح Soul است، لذا هر تغییری در ایده روانشناسانه، تغییر در روح است. برای هیلمن، رویکرد روانشناسانه، در واقع تیمار و مراقبت از روان است. اما از نظر هیلمن کلمه روح به معنای ترکیب ناشناخته ای است که معنا را امکان پذیر می کند، و رویدادها را به تجربه ها بدل می گرداند، ارتباط اش عاشقانه است و دغدغه اش معنوی است.
o هیلمن سه نکته اساسی را مطرح می کند:
1. اول اینکه روح اشاره بر عمیق گردانیدن رویدادهای سطحی زندگی به تجربه هاست.
2. دوم آنچه روح متعالی قادر است، چه در عشق و چه در تجربیات معنوی، از رابطه با مرگ استنتاج کند.
3. سوم اینکه در استفاده از کلمه روح، معنی آن امکان برانگیختگی خیال در طبیعت های تک تک ما و تجربه ناشی از تفکر و اندیشه، رویا، تصویر و خیال و آن وضعیتی که همه واقعیت ها را به عنوان اصل نمادین و یا تشبیه، شناسائی کند.
o هیلمن اشاره دارد بر اینکه انسان شناسان، توصیف شرایطی به نام گم شدن روح را نموده اند که معنی اش، عدم قابلیتِ یافتن روابط انسانی و یا روابط درونی با خود است. گم شدن روح، به مثابه گم کردن مرکزیت درون است.
o بطور استعاره ای، هیلمن می گوید که علائم بیماری، فرد را بسوی روح خودش و شفای آن می کشاند. از نظر هیلمن، عوارض بیماری، فریاد برای گرفتن کمک، آسایش و عشق و یک فرصت و موقعیت برای تغذیه روحی است که در عذاب است.
o از نظر هیلمن، روان نژندی، تلاشی از جانب روح است برای آنکه صدایش شنیده شود . از طریق علائم بیماری، روح طلب توجه می کند. توجهی که نیاز دارد شنیده شود و به آن پرداخته شود و هر علائمی باید با رفتاری مهرآمیز از طرف روانشناس، مورد توجه قرار بگیرد. از نظر هیلمن گاهی در هم شکستگی و فروپاشی روانی لازم است تا فرد با چنین تکانی به مرکز خود بازگردد.
iii.IIII تصاویر خیال
o هیلمن و یونگ هردو باور دارند که تصاویر خیال، چه در خیالات روزانه و یا رویاهای شبانه، هردو محصول ناآگاهی هستند که به آگاهی و ثبت اطلاعات در روان، وارد می شوند. هیلمن کلمه تصویر خیال را در مفهوم شاعرانه اش بکار می گیرد، و به الگوی منظم آرکی تایپی روانی به عنوان خود نظمی، ابتکار، با انگیزه آنی و تمام، اشاره دارد. او می گوید: آنها طریقه ای ممتاز جهت دستیابی به دانائیِ روح هستند. این دانائی روح، بر اساس روانشناسی تصویر در رویکردش به روانشناسی ژرف و یا روانشناسی روح است.
o برای هیلمن، گرایش و حالت روح در قبال تصاویر، حائز اهمیت پایه ای است و مانترای Mantra او همیشه این جمله ” به تصویر بچسبید” بود. یک مانترا، مجموعه ای از حروفی است که به دستیابی سازگاری مطلوب و از بین بردن موانع کمک می کند. مان Man مربوط به ذهن و تعمق است و ترا – Tra به جزءِ انرژی حیاتی و حفاظتی کمک می نماید. در سطح بعدی، به معنی تعمقی است که آگاهی از یگانگی تمامی جهان را به فرد عطا می کند. دراین مرحله، تعمق متوقف می گردد و انحلال ذهن بوجود می آید و مانترا متوقف می شود. در این مرحله، فرد از چرخه مرگ و زندگی رها می شود. مزایای ذکرگویی یک مانترا شامل فوایدی از قبیل پیشرفت معنوی، تخریب دشمن، کسب قدرت های فراطبیعی ، پاک کردن گناهان و پالایش گفتاراست. ذکر گویی یک مانترا مانند ذکر گویی نام خداوند نیست. در اینجا بسیاری از قوانین و مقررات مربوط به ذکرگویی یک مانترا هست که در مورد ذکرگویی نام خداوند وجود ندارد. به عنوان مثال، ذکرگویی یک مانترا باید در یک مکان ساتویک در یوگا انجام گیرد در صورتیکه ذکرگویی نام خداوند را می توان در هر مکان و زمانی انجام داد. از انرژی معنوی تولید شده یک مانترا می توان در موارد خوب و بد استفاده کرد. درست مانند کسب در آمد، چگونگی استفاده از پول، بستگی فردی دارد که آنرا بدست می آورد.
o برای هیلمن سبک رویا و خیال Style ، متد کار هستند، و طریقه او برای کارکردن با رویاها، مانع شدن و مسدود کردن ترجمه کردن تصویرها و معنی کردن آنهاست. معنی کردن یک تصویر و محصور کردنش در یک تعریف، از نظر هیلمن، فرآیند امکانات را از کار باز می دارد.
o قانون کار هیلمن در مواجه با تصاویر رویاها، خیلی با هنرمندان در رابطه با کار هنری شان شبیه است. او نیز مانند یک هنرمند فردیت هر تصویر را می خواهد حمایت کند و بگذارد که خود تصویر برای خودش و به جای خودش سخن بگوید و روانشناس هیچگونه تفسیر فردی خودش را به آن تصویر تحمیل نکند. به جای تعبیر رویاء، هیلمن ترجیج میدهد که رویا ما را تعبیر کند و نه ما رویا را.
o او میگوید که باید با رویاء از در دوستی درآمد و او را مانند یک دوست شناخت. این چنین است که فرصت برای شناخت روح رویابین، میسر می شود. ایده هیلمن برای صرفنظر کردن از تعبیر رویاها به معنای بی اعتنائی به آنها نیست. بر عکس، او توصیه می کند که روانکاو به رویا گوش بسپارد، آن ر ابر روی یک صفحه کاغذ بنویسد و به احساس و تخیل مراجعه کننده توجه کند. هیلمن همچنین توصیه می کند که رویاها را با نقاشی، تمثیل های قصه و ستاره شناسی بکار گرفت و تصاویر را ضایع نساخت.
o هیلمن در کتاب خود “رویا و جهان زیرین”، می گوید که تصور او از رویاء، توجه کردن به نقطه نظر آرکی تایپی و نگاه به رویا بعنوان یک پدیده که در ارتباط مشخص با جغرافیای اسطوره ای است. در آنصورت است که تامل در باره جهان زیرین در تئوری روانشناسی، ممکن و مقدور می شود.
o هیلمن اظهار می کند که رویا، پاگشائی ورود به عالم ناآگاهی است و مرگ ایگو ( بطور استعاری) از زندگی روزانه است.
o از نظر هیلمن جهان زیرین، جهان هادس Hades خدای اعماق و فرمانروای مردگان و جهان زیرزمینی است. خدای نادیدنی هاست و یک عبور و گذر از زندگی مادی به نقطه نظرهای روان است. در این جا است که روح – روان مسافر در رویا، از طریق “خیال” با خودش و به زبان خودش سخن می گوید. او در وصف جهان زیرین، جایگاهی را در نظر می آورد که همه چیز عریان و بی پوشش اند و زندگی در آنجا گوئی بالا-پائین و وارونه است. در این مکان است که تمدید حیاتِ روانی امکان پذیر است و روح تغذیه می شود.
o از نظر هیلمن : هادس غایب نیست، بلکه حضورش پنهان است- حتی در تمامیت نامرئی خودش- هادس بطور غیر مشهودی در چیز ها پنهان است … و به ارتباطات پنهان و کنایات گوش فرامی دهد.
o این مرگ استعاره ای، این در هم شکستن است که اجازه برای امکان استحاله رنج ها و محنت ها و تعالی و ارزشمندی روح می دهد.
به قلم نسرین بیرق دار- کالیفرنیا – اپریل 2012
برگرفته از بلاگ حمیدرضا ارشادی
هادس
o هادس Hades در اساطیر یونانی، فرمانروای مردگان و جهان زیرزمینی، پسر بزرگ تیتان کرونوس و رئا است.
o او، در قرعهکشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرین یا دنیای مردگان بود، در صورتی که برادرانش زئوس و پوزئیدون به ترتیب آسمان و دریا نصیبشان شد. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل میدادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش میشدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینیها یا الهههای انتقام Erinyes یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آنها به سمت خودکشی بود.
o هادس به دلیل حکومت بر زیرزمین، صاحب معادن زیرزمینی هم بود و خدای ثروت هم بهشمار میرفت. او پرسفونه، دختر زئوس و دمتر را از دنیای آسمان ربوده و به جهان زیرین آورده بود و به همراه او بر دنیای زیر زمین فرمانروایی میکردند، اما زئوس به او فرمان داد تا پرسفونه را برای از بین بردن بیقراری مادر خود دمتر آزاد کند. دمتر چون از ماجرا آگاه میشود، به قدری خشمگین شده که جلو رویش غلات را میگیرد. پس خشکسالی جهان را فرا میگیرد. هادس ناگزیر به بازگرداندن دختر رضایت میدهد، اما قبل از اینکه آنجا را ترک کند، هادس به او چند دانه انار میخوراند. پرسفونه نمیداند که این عمل باعث میشود که او برای ابد در جهان زیرزمینی بماند. اما زئوس از در مصالحه برمیآید: پرسفونه دو سوم هر سال (بهار و تابستان) را پیش مادرش در المپ و یک سوم سال (زمستان) را با هادس به سر میبرد. هادس به عنوان پادشاه جهان مردگان به شمار میرفت، و در کنار تاناتوس ایزد مرگ نیز بود.
او بر روی تختی ساخته شده از درخت آبنوس مینشست و یک عصای سلطنتی با خود حمل میکرد. هادس همچنین دارای یک کلاه خود بود که سیکلوپها به او داده بودند و میتوانست به وسیلهٔ آن ناپدید شود. او سگی سهسر به نام سربروس داشت که نگهبان در ورودی دنیای زیرزمینی بود، او اجازه ورود به روحهای جدید به دنیای مردگان را میداد اما به هیچکس اجازه خروج نمیداد.
فرمانروای جهان زیرزمینی
o زندگی پس از مرگ، موضوع مهمی در اساطیر یونانی است. فراسوی قبر با تودهٔ هیزم مخصوص آتش زدن جسد، سرزمین اشباح یا جهان زیرزمینی است. فرمانروای آن هادس است که نامش به قلمرو تاریک او نیز منتسب است. چون جهان تاریک زیرزمین در تقابل با جهان روشن و بهشتی المپ قرار داشت، در بیشتر مواقع، هادس را ایزدی المپنشین نمیدانستند، و ملازمان او هرگز به ضیافت شام در کاخ زئوس دعوت نمیشدند.
o هرمس، ایزد پیامآور، ارواح مردگان را به غارهای تاریک، دراز و پیچ در پیچ، و گذرگاههای زیرزمینی میبرد و به پنج رودخانه میرساند. نخست شارون بایست آنها را از رود سیاه استیکس (نفرت) بگذراند و به دروازههای هادس برساند که سربروس، سگ شکاری سهسر نگهبانش بود. سپس باید از چهار رود بعدی میگذشتند: آخرون سیاه، فلگتون (آتش)، کوکوتوس اشکآلود و لته (فراموشی). اگر روح صاحب پولی بود (که در دهان جسد میگذاشتند) تا به شارون بپردازد، میتوانست تا صد روز در نقطهٔ دوردستی از رود استیکس پرسه زند.
o ارواح مردگان وقتی از پنج رود دوزخی میگذرند، باید از جلوی سه دادور سختگیر عبور کنند: مینوس، رادامانتوس و ایاکوس، که در جریمه کردن ارواح و تعیین سرنوشت آنها، به هادس کمک میکنند.
o قهرمانان استثنایی میتوانند از کشتزارهای الیزی، معروف به جزایر متبرک، در نقطهٔ دوردستی از دریاهای غرب بگذرند و در آنجا شادمانی حیات را بدون هیچ خاطرهای از گناهان، از سر گیرند.
o برای آنان که چندان بدکارند که به پادافراهی ازلی گرفتار میآیند، شکنجههای خاصی در تاریکترین مناطق اربوس و تارتاروس هست که در آنجا نمیتوانند هیچ چیزی را از یاد ببرند و تا ابد به یاد گناهان خویشاند.
o شاه تانتالوس که شیره و مائده ایزدان را دزدیده بود، به چنین عاقبتی دچار شد، مجازات او این بود که خوراک و نوشاب را که همیشه دور از دسترس او بود، بیابد.
o آنها که شرارت ورزیدهاند نیز به سه تن از ایزدان خشم (ارینیهای) بیرحم سپرده میشدند تا شکنجه شوند.
o برای مردگان عادی که نه کار نیک ورزیدند و نه کار شر، سرنوشت غمبارشان این است که برای ابد در ظلمت سایهوش به سر برند. گاهی شاید چشمشان به بوستان شگفتآور پرسفون بیافتد که خشخاشهای بیشکوفه، بستر پژمرده گیاهان باتلاقی و انگورهای سبزی داشت که به نوشیدنی مرگبار بدل میشدند.
o بسیاری از پهلوانان اساطیر یونانی به دنیای زیرزمین فرستاده شدند تا از سایهها سؤال بپرسند یا اینکه سعی کنند آنها را آزاد کنند. گرچه هادس به هیچکس اجازه خارج شدن از قلمرو خود را نمیداد، فقط در چندین مورد استثناء او اجازه خروج داده بود که میتوان از این قبیل به اورفئوس که خواستار بازگشت عشق خود ائورودیکه از دنیای زیر زمین بود و هراکلس که سربروس را برای مدتی برروی سطح زمین آورد که آخرین خوان او به حساب میآمد، اشاره کرد.
o داستان هراکلس از جایی آغاز میشود که هرمس او را به غاری نزدیک اسپارت میبرد. او از آنجا به هادس فرود میآید، از کنار ایزدان خشم و سرنوشت میگذرد و در پایان به کاخ ظلمانی شاه هادس و ملکه پرسفون میرسد. هادس، سربروس را به هراکلس میسپارد تا ببیند آیا میتواند با دستهای خالی بر او چیره شود یا نه. هراکلس پیروز میشود، اما وقتی مأموریت خود را به پایان میبرد، سگ را به هادس بازمیگرداند.
o اورفئوس، بزرگترین آوازخوان، در مرگ همسر محبوبش ائورودیکه، به اندوه تلخی دچار میشود. پس با چنگ خود به جهان زیرین میشتابد و هادس را قانع میکند که به او اجازه دهد همسرش را به زمین بازگرداند. هادس موافقت میکند، اما یک شرط میگذارد: اورفئوس وقتی همسرش را بیرون میکشد، نباید به پشت سرش نگاه کند. او به هنگام خروج، با اندوه نگاهش را به ائورودیکه برمیگرداند و ائورودیکه ناگزیر برای ابد به هادس بر میگردد. اورفئوس غرقه در اندوه، دیگر هرگز به ازدواج مجدد تن نمیدهد و سرانجام توسط گروهی زنان تعقیبگر به نام مایندادسها کشته و تکهتکه میشود. با وجود این، حتی پس از مرگ اورفئوس، دهان و چنگ او همچنان به خواندن و نواختن ادامه میدهند.
نظریه های رویا – ۱
خواب دیدن، رویا و فنتسی
نظریه های رویا – ۱
o نظریههای گوناگونی برای تبیین نقش خواب و رؤیا ارائه شده است.
i. یکی از این نظریهها را اوانز Christopher Evans روانشناس و متخصص کامپیوتر متولد ۱۹۳۱ و فوت ۱۹۷۹ مطرح ساخت که رویکردی شناختی دارد، اوانز کتابی بنام چشم انداز شب: چرا و چگونه خواب می بینیم، Landscapes of the Night: How and Why We Dream دارد.
ii. نظریه دیگر را کریک Francis Crick و میچیسون Mitchison بنام یادگیری معکوس Reverse Learning با رویکردی عصبی – زیستی مطرح کردند.
I. نظریهٔ اوانز:
o در نظریهٔ اوانز، خواب، بهویژه خواب REM ، دورهای است که طی آن مغز از دنیای بیرونی فارغ میشود. مغز از این فراغت استفاده میکند تا اطلاعاتی را که در طول روز دریافت داشته، سازماندهی کند و با محتوای حافظه تلفیق نماید.
o از پردازشی که در حین خواب REM انجام میشود، آگاهی هوشیارانه نداریم، اما مغز ما در حین خواب دیدن برای زمان بسیار کوتاهی دوباره فعال میشود و ذهن هوشیار از بخش کوچکی از تغییرات و سازماندهی مجدد اطلاعات که در حال وقوع است، آگاه میشود.
o مغز میکوشد این اطلاعات را مانند محرکهای دریافتی از جهان خارج تعبیر کند، با این نتیجه که نوعی شبهرویداد بهوجود میآید، که از ویژگیهای رؤیا است. به این ترتیب، بنا بهنظر اوانز، رؤیا عبارت است از زیر مجموعهٔ کوچکی از انبوه وسیع اطلاعاتی که در جریان خواب REM بازبینی و تنظیم میشود: چشماندازی لحظهای از ذهن ناهوشیار که در صورت بیدار شدن میتوانیم بهیاد بیاوریم.
o اوانز معتقد است که برمبنای رؤیاها میتوان به استنباطهائی دربارهٔ پردازشی که در حین خواب REM صورت میگیرد، دست زد، اما باید توجه داشت که رؤیاها نمونهٔ بسیار کوچکی برای چنین استنباطهائی محسوب میشوند.
II. نظریهٔ کریک و میچیسون:
o کریک و میچیسون نظریهٔ خود را بر این واقعیت بنا نهادهاند که قشر مخ از شبکههای عصبی Neural Networks کاملاً بههم پیوستهای تشکیل یافته است که در آن هر نورون میتواند نورونهای مجاور خود را تحریک کند.
o بهنظر آنها خاطرهها در این شبکهها رمزگردانی شدهاند. این شبکهها همانند تار عنکبوت هستند، که هرگاه نقطهای در آن تحریک شود تکانهای در سراسر شبکه بهوجود میآید. مثلاً شنیدن چند نت از یک آهنگ موجب بهخاطر آمدن بقیهٔ آن آهنگ میشود.
o مشکل این قبیل شبکهها، خواه الکترونیکی و ساختهٔ دست بشر باشند و خواه عصبی و محصول تکامل، آن است که وقتی حجم اطلاعات ورودی بسیار زیاد باشد، در کنش شبکهها اختلال ایجاد میشود. شبکهای که بار اضافی دارد بهصورت راکد در میآید و کارکردش متوقف میشود.
o در برابر این افزایش بار اطلاعاتی، مغز به مکانیسمهائی برای اصلاح و تنظیم شبکه نیاز دارد. در مورد شبکههای الکترونیکی، مکانیسمهای رفع نقص هنگامی بهتر کار میکنند که موقتاً دروندادهای اضافی به شبکه نرسد. با تحریک تصادفی، شبکه از حالت رکود خارج میشود و بهصورت فعال درمیآید.
o به قیاس از شبکههای الکترونیکی، کریک و میچیسون معتقد هستند که یکی از مکانیسمهای رفع نقص از شبکهٔ عصبی، خواب REM است: کیفیت توهم گونهٔ رؤیاها را میتوان شلیک عصبی مورد نیاز برای پالایش روزانهٔ شبکهٔ عصبی دانست.
o مغز در حین خواب REM بسیار فعال است، و زیر بمباران پیامهای عصبیای قرار دارد که از ساقهٔ مغز بهسوی قشر مخ روان هستند. طبق این نظریه، این پیامها پیوندهای زائدی را که طی روز در حافظه تشکیل یافتهاند از بین میبرد، و وقتی بیدار میشویم شبکه تصفیه شده است و مغز آمادهٔ دریافت دروندادهای تازه است.
o بهنظر کریک و میچیسون، کوشش برای یادآوری رؤیاها که نقش کلیدی در روانکاوی دارد، ممکن است کار درستی نباشد. آنها معتقد هستند این نوع یادآوریها میتوانند به ابقاء الگوهائی از تفکر کمک کنند که بهتر است فراموش شوند. همان الگوهائی که نظام مغزی خواسته است آنها را از دور خارج کند.
o این دو نظریه چند خصیصهٔ مشترک دارند، اما تفاوتهائی نیز بین آنها وجود دارد.
i. اوانز خواب REM را دورهای میداند که طی آن مغز دست بهکار میشود تا انبوه عظیم اطلاعاتی را که بههنگام روز دریافتکرده، اصلاح و سازماندهی کند. کریک و میچیسون خواب REM را دورهای میداند که طی آن اطلاعات از حافظه پاکسازی میشود.
ii. اوانز رؤیاهای هوشیار را شاخص سطحی نوعی فرآیند پربار تجدید سازمان در حین خواب REM میداند، در حالیکه کریک و میچیسون معتقد هستند رؤیاها چیزی جز پارازیت تصادفی و بدون محتوای واقعی نیستند.
iii. هر دو نظریه، نقش خواب REM را در اندوختن خاطرهها و آمادهسازی مغز برای پرداختن به اطلاعات ورودی تازه در روز بعد، میپذیرند.
iv. برخلاف نظریهٔ روانکاوی فروید، هیچیک از این دو نظریه، محتوای خواب را برخوردار از غنای نمادین یا معانی پنهان نمیدانند.
نکاتی در رابطه با خواب دیدن و یادآوری رویاها
o رویاها تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده حین خواب می باشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن یا شفاف Lucid Dreams که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا می باشد.
o قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است، در مرحله پنجم خواب یا همان رمREM دیده می شوند. یک فرد بطور متوسط ۶ سال از کل عمر خود را در دیدن رویا سپری می کند، به عبارتی ۲ ساعت در هر شب.
دیدگاه نظریه پردازان در باب کارکردهای رویا:
1) نظریه زیگموند فروید:
o زیگموند فروید و کارل یونگ هر دو رویاها را برهم کنشی بین ناخودآگاه و خودآگاه می انگاشتند. همچنین اعتقاد داشتند که ناخودآگاه انسان نیروی غالب در رویاها است.
o فروید بر این عقیده بود که سانسور فعال بر ضد ناخودآگاه حتی در رویاها نیز نمود دارد. اما یونگ چنین استدلال می کرد که رویاها می توانند با اشعار قابل قیاس باشند و اعتقاد داشت رویاها توانایی آشکارسازی مفاهیم اصولی و زیربنایی را دارا می باشند.
o فروید اعتقاد داشت که مضمون رویاها تحقق و ارضای آرزوها و امیال سرکوب شده و واپس رانده می باشند. رویاها به ناخودآگاه این اجازه را می دهند تا افکار و امیال غیر قابل پذیرش اجتماع و فراخود را بروز داده و برآورده سازد.
o تنش میان نهاد id و فراخود Superego به سانسور رویاها می انجامد. ناخودآگاه مصر است که تحقق و ارضاء آرزوها و امیال را بطور کامل و واضح به تصویر بکشد، اما نیمه ناخودآگاه از آن ممانعت می کند.
o بنابراین آرزوها و امیال خود را بصورت کسوت مبدل نمایان می سازند، تا از گزند سانسور و بازدارندگی ناخود آگاه در امان بمانند.
به عنوان مثال رویا ممکن است به شکل:
i. ادغام (تلفیقی از چندین اندیشه سرکوب شده)،
ii. جابجایی (که اهمیت روانی مضمون رویا به یک مضمون مورد پسند ناخودآگاه منتقل شده است)،
iii. بازنمایی (تبدیل اندیشه ها به تصاویر بصری)،
iv. فرافکنی (انتساب آرزوها و امیال خویش به فرد دیگر)
v. نمادگری ( جایگزین شدن اعمال، اشخاص و یا ایده ها با یک نماد) در خواب نمود یابد.
o فروید معتقد بود که کابوس ها نتیجه تنش میان فراخود و نهاد است. به عقیده وی ترس ها، آرزوها و احساساتی که از آنها بی اطلاع می باشیم، در رویاها تجلی می یابند، اما بصورت رمز گذاری شده و غیر مستقیم.
o ذهن ناهوشیار از زبان شفاهی استفاده نکرده و از طریق نمادها با ما ارتباط برقرار می کند. برخی نمادها جهانی و برخی جنبه کاملاً شخصی دارند.
o رویا متشکل از دو بخش است:
i. نخست محتوای آشکار Manifect Content ، که در واقع همان رویایی است که می بینیم
ii. محتوای نهفته Latent Content ، که همان امیال و آرزوهای ارضا نشده اند، که رویا آنها را به شکل کسوت مبدل بازگو می کند.
o رویاها به تخلیه انرژی می انجامند، که اگر چنین نشود ممکن است باعث تعارضات میان فردی، احساس گناه یا اضطراب شوند.
o تکنیک تحلیل و تعـبیر رویا که توسط فروید مورد استفاده قرار می گـرفت، تداعی آزادFree Association نامیده می شود.
در این تکنیک رویابین تشویق می شود تا به مضمون رویا بطور غیر مستقیم نظر کند، و بیشتر به افکار و احساساتی که رویاها پدید می آورند تامل کرده و آنها را به زبان بیاورد، (هر چه به ذهنشان خطور میکند). خود این افکار و احساسات مجدداً به افکار و احساسات دیگری منجر خواهد شد و این روند ادامه می یابد. سپس رشته تداعی های ثبت شده به رویابین کمک میکند تا به مضمون نهفته رویای خود پی برده و به خودشناسی برسد.
o در تداعی آزاد فرد تشویق می شود تا فرایند اندیشه خویش را کنترل نکند و از او خواسته می شود تا هر چیزی را که از ذهنش می گذرد بدون هیچ سانسوری بیان کند.
o نظریه فروید اصولاً متمرکز بر امیال جنسی، پرخاشگری و نماد گری است. به عنوان مثال هر شیء استوانه ای شکل در رویا آلت مردانه، هر شیء توخالی و دارای شکاف آلت زنانه و یا عبور قطار از یک تونل به برقراری رابطه جنسی تعبیر می گردد. به عقیده فروید رویاها ترکیبی از تجربیات کودکی با والدین و اتفاقات روز گذشته می باشد.
2) نظریه کارل یونگ:
o یونگ نیز به ناخودآگاه اعتقاد داشت، اما به آن به عنوان یک جنبه حیوانی، غریزی و جنسی نمی نگریست. یونگ بیشتر ناخودآگاه را معنوی می دید. وی معتقد بود، رویاها کوشش نمی کنند تا احساسات حقیقی ما را از ذهن بیدار پنهان سازند، بلکه آنها دریچه ای هستند به ناخودآگاه ما. رویاها برای مشکلاتی که در بیداری با آنها مواجه هستیم راه حل ارائه می دهند.
o یونگ اعتقاد داشت که به همه چیز می توان بصورت جفت های متضاد نگریست، خیر و شر، مرد و زن، عشق و نفرت. بنابراین چیزی که بر ضد نهادid قرار دارد، ضدنهاد Counterego و یا سایه Shadow نامیده می گردد. سایه نمایانگر جنبه های مطرود فرد است، چیزهایی که فرد مایل به تصدیق آنها در وجود خود نمی باشد. سایه جنبه ای از فرد است که تا حدودی ناپسند، بدوی و ناخوشایند است.
o وی معتقد بود رویا راهی است برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه. وی تصویر سازی ذهنی در رویا را روشی برای آشکار سازی چیزی در رابطه با خویشتن، روابط با دیگران و یا شرایط حاکم بر زندگی می پنداشت. رویاها به فرد کمک می کنند تا استعدادهای بالقوه خود را شکوفا سازد.
o وی به نمادهای جهانی برای تعبیر خواب اعتقاد داشت. وی معتقد بود که مفهوم رویا از نظر فروید که صرفاً تحقق و ارضای آرزوهای سرکوب شده است، یک دیدگاه ساده انگارانه است.
o وی معتقد بود ناخودآگاه جــــــمعیCollective Unconscious و کهن الگوها Archetype یک نماد قدرتمند و زیربنایی است که همه ما از طریق ناخوداگاه جمعی از آن برخوردار میباشیم، نظیر نماد “مادر” و یا “قهرمان”، نظیر مادینه روان و یا آنیما Anima ، مؤلفه مکمل ناخودآگاه مادینه در روان مردان، نرینه روان و یا آنیموس Animus ، مؤلفه مکمل ناخودآگاه نرینه در روان زنان و سایه Shadow در رویاها به عنوان نمادهای رویا، در رویاها تجلی می یابند.
o وی معتقد بود که رویاها تجلی ناخودآگاه شخصی بواسطه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است. وی اعتقاد داشت که رویا یک پیام مستقیم از ناخودآگاه شخصی است و تحریف های احتمالی رویا، کوشش ناخودآگاه بمنظور سرکوب رویا نیست.
o روش آنالیز رویای وی به این منوال است که رویابین تشویق می شود تا برای هر جنبه از رویای خویش، افکار خود را در رابطه با تمام تداعی های نمادین بیان دارد، شامل تداعی های شخصی، فرهنگی و کهن الگویی. سپس تداعی های نمادین متعدد بررسی گردیده و مهمترین آنها با یکدیگر تلفیق و تعبیر رویا بر اساس شخصیت خاص فرد انجام می گرفت.
وی نه تنها معتقد بود که رویاهای انسان محتوی آرزوها و امیال گذشته وی می باشد، بلکه در عین حال به آینده نیز نظر داشته و هدف ها و مقاصد آتی رویابین را مشخص می کنند.
همچنین یونگ معتقد بود که رویاها ممکن است حاوی حقایق ناگزیر، خطاهای حسی، خیالپردازی های ماجراجویانه، خاطرات، برنامه ها و تجارب غیر منطقی نیز باشند.
3) نظریه آلفرد آدلر:
o آدلر معتقد بود که رویاها ابزارهای حل مسئله بوده و با مشکلات روزمره زندگی مرتبط می باشند. بر مبنای این نظریه، چنانچه شما زیاد رویا می بینید، علت آن ممکن است مشکلات عدیده شما در زندگی تان باشد و یا برعکس اگر زیاد رویا نمی بینید به معنی سلامت روان شماست.
o وی معتقد بود عناصر کنترل، قدرت و انگیزش عامل نیروی پیشرانه Drive در پسِ رفتارهای ما می باشند و نه تکانه های جنسی.
o وی عمده ترین نیروی پیشرانه در زندگی را فائق آمدن بر احساس ناامنی ها، فرودستی ها، کهتری ها و کاستی ها بر می شمرد، که رویهمرفته «ارادهِ معطوف به قدرت» Will To Power نامیده می شود.
o وی اعتقاد داشت انسان در دوران نوزادی و کودکی دچار عقده حقارت گردیده و از اینرو پیوسته می کوشد تمام عمر خود را صرف جبران آن فقدان قدرت کرده و به کمال برسد.
o رویاها راهی برای مطرح ساختن ناامنی ها می باشند. وی اعتقاد داشت که رفتار و کردار ما تحت حکمرانی ناخودآگاه قرار ندارد. بلکه کوشش در جهت کمال و نیاز به کنترل علت عملکرد ما است. وی به اینکه ناخودآگاه و خودآگاه بر ضد یکدیگر می باشند، اعتقادی نداشت. وی رویاها را جبران بیش از حد کاستی ها و نقاط ضعف ما در بیداری می دانست. مثلاً شخصی که از رئیس خود هراس دارد، در رویا جسور گردیده و بر سر رئیس خود فریاد می کشد.
وی اعتقاد داشت که نه تنها رویاها با نشان دادن ترس های درونی ما و راهبردهای مرجح در کنارآمدن با مشکلات به ما یاری می رسانند، بلکه آنها نوع شخصیت و سبک زندگی ما را نیز بازگو می کنند.
4) نظریه فریتز پرلز:
o پرلز بنیانگذار گشتالت درمانی است. اساس گشتالت درمانی، بجای آنالیز عقلانی، نگاه به زمان حال است. گشتالت درمانی بر ادراک مستقیم چیزی تاکید دارد که شخص در زمان حال آن را احساس می کند.
o رویاها فرافکنی بخش هایی از نهاد است. به اعتقاد وی رویاها بخش طرد شده، انکار شده و یا سرکوب شده نفس می باشند.
o وی معتقد بود که هر رویا مختص فرد رویابین است، و به زبان نمادین جهانی اعتقادی نداشت. وی بر این باور بود که هر شیء و یا شخصیت در رویا بیانگر جنبه ای از وجود ما می باشد. در آنالیز رویای گشتالت، رویابین تشویق می گردد تا وارد گفتگو شود، گفتگو درباره جنبه های گوناگون رویا.
مراجع همچنین تشویق می شود تا رویا را بازسازی کرده و از دید سایر عناصر رویا، به اظهار عقیده بپردازد. در این روش بر نمادهای جهانی تاکید نمی شود و نمادها را مختص به شخص رویابین می انگارد.
5) نظریه برانگیختگی سنتز
The Activation-Synthesis Hypothesis, Proposed by Harvard University Psychiatrists John Allan Hobson and Robert Mccarley, is a Neurobiological Theory of Dreams
o این نظریه مبتنی بر این است که رویاها رخدادهای تصادفی ای می باشند> که با فعالیت شدید نورونهای مغز ایجاد می شوند. قسمتی از ساقه مغز موسوم به پل مغزی PONS در هنگام مرحله رم REM خواب کماکان به فعالیت خود ادامه داده و تولید تحریکات تصادفی Random می کند. این فعالیت های شدید سیگنال هایی را به سیستم حرکتی بدن ارسال می کند، اما از آنجایی که در حین مرحله رویابینی، یعنی مرحله REM تمام بدن فلج است، مغز با یک پارادوکس روبرو می شود. به همین خاطر مغز برای اینکه بتواند چیزی که تجربه می کند را توجیه عقلی کند، یک حکایت و داستان که از محتویات سیستم حافظه اقتباس کرده را بطور تصادفی خلق می کند.
o رویاها در ناحیه مغز قدامی Forebrain یا پیشامغز Prosencephalon تولید می شوند، آن هم بصورت تصادفی و بدون هدف، به همین خاطر است که مضمون رویاها ناگهان تغییر میکند و یا رویاها معمولاً فاقد انسجام می باشند.
o بنابر نظریه سنتز-برانگیختگی رویاها صرفاً مکانیسم های بیولوژیکی بی معنی و بدون کارکرد می باشند. به عنوان مثال تحریکات تصادفی ممکن است مشابه آنهایی باشد که حین دویدن ایجاد می شوند. بنابراین ذهن رویابین آن تحریکات را به شکل رویای دویدن تفسیر و خلق می کند.
چنانچه در طی روز رویابین از مشاهده یک گربه غافل گیر شده باشد، مغز از آن حافظه نیز استفاده کرده و ایجاد رویایی می کند بدین مضمون: رویابین توسط یک شیر تعقیب می شود.
6) نظریه کارکرد حافظه و یادگیری رویا:
o از منظر عصب شناسی Neurology ، رویاها با برانگیختگی های حافظه بلند مدت Excitations of Long-Term Memory همراه می باشند.
o کارکرد خواب پردازش، رمزگذاری و انتقال داده ها از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت است.
در مرحله غیررِم NREM، پردازش حافظه هوشیار (اظهاری) و در مرحله رِم REM پردازش حافظه های ناخودآگاه (روندی) انجام می گیرد. در طی روز نیز یک کارکرد اجرایی، حافظه بلند مدت را از حیث سازگاری و همسانی با واقعیت Reality Checking وارسی می کند.
7) نظریه گریفن Joe Griffin
o رویاها به شکل استعاره های Metaphor حسی بیان می گردند. رویاها ترجمان استعاره ای Metaphorical Translations انتظارات ما در حین بیداری می باشند. The Expectation Fulfillment Theory
انتظاراتی که در طی روز قادر به عملی کردن آنها نیستیم، سبب پدید آمدن برانگیختگی هیجانی می شوند. بمنظور فرونشاندن این برانگیختگی ها، رویاها خلق می شوند. رویابینی با تکمیل استعاری الگوی انتظارات، آن برانگیختگی های هیجانی را بی اثر می کند.
8) نظریه میشل ژووه Michel Jouvet
o ژووه چنین اظهار می دارد که رفتارهای غریزی در جنین و نوزاد انسان حین مرحله رمREM برنامه ریزی می شوند. در حقیقت آن رفتارها الزاماً به شکل قالب های ناکامل می باشند، که رویابین بعدها برای آنها در عالم واقع مؤلفه های حسی مشابهی را شناسایی می کند. این قالب های قیاسی این توانایی را به به رویابین می دهند تا نسبت به محیط پاسخ انعطاف پذیرتری بروز داده و توان یادگیری را در وی ایجاد می کنند، چیزی بیش از یک واکنش ساده.
Dreaming is a kind of iterative neurological programming that works to preserve an individual’s psychological heredity, the basis of personality.
منبع : تارنمای ایرانیان استرالیا
نظریه های رویا – ۲
نظریه های رویا – ۲
o تفاوت های نظری در باره در بین دیدگاه های پژوهشی بسیار بارز است و شامل رویکردهای:
i. روان تحلیل گری Psychoanalysis (فروید، ۱۹۰۰)،
ii. تحلیلی Analytical (یونگ، ۱۹۳۳)،
iii. شناختی Cognitive (سی. هال، ۱۹۵۳)، Clark L. Hull
iv. انسان گرایی Humanistic (راجرز، ۱۹۸۰)،
v. علم اعصاب Neuroscience (هابسن، ۱۹۸۸)، Allan Hobson
vi. عصبی شناختی Neurocognitive (دامهوف، ۲۰۰۳) ، William Domhoff می شود.
o درمان گران بالینی Clinical Psychologists در هر گوشه ای از این بحث به طور مداوم نشان می دهند که رؤیاها برای بیمار در فرایند تفسیر، دارای ارزش روان درمانی اند.
o اولین نظریه ها در دوره مدرن روان تحلیل گرانه Psychoanalysis و بر اساس مطالعات موردی بود. نظریه روان تحلیل گرانه رؤیاها با انتشار کتاب تفسیر خواب سال ۱۹۰۰ فروید با قدرت افراشته شد. این نظریه محتوای رؤیا را به آرزوهای سرخورده ناهشیار Unconscious Wish Fulfillment نسبت می دهد.
o روان تحلیل گران فرویدی اعتقاد دارند که رؤیاها تحقق آرزو هستند و رؤیا یک شی آرزو شده خارجی را با یک نماد روانی درونی جابجا می کند.
فروید تصاویر رؤیا را ایجاد شده توسط ممنوعیت های سرکوب شده Royal Road to the Unconscious ، اغلب از نوع جنسی، در ناهشیار می داند.
o کار رؤیا شامل مکانیسم های:
i. جابجایی Displacement ،
ii. بازنمایی، Projection
iii. نمادپردازی Symbolization
iv. تراکمCondensation ،
v. بسط ثانوی، Rationalization – Secondary Revision می باشد.
o در فرایند خودمختاری، رؤیا تخیلی است که به وسیله معانی و نمادها با مراقب اولیه جابجا می شود. بیمار به وسیله رؤیا می تواند جنبه های مختلف خود را به جای فرافکنی بر دیگران، درونی کند.
o یونگ در ۱۹۳۳ و در مخالفت با دیدگاه جبری (تعیین گرانه) Deterministic فروید پیشنهاد داد که کار رؤیا کارکردهای متنوعی مثل کارکرد غایی و کارکرد جبرانی دارد؛ ناهشیار، محتوای رؤیا را می سازد تا به چیرگی و غلبه هشیاری بر یک جنبه را جبران کند تا تعادل را بین روان و تمامیت وجود برقرار کند؛ رؤیا جنبه های نادیده انگاشته زندگی بیداری را ارائه میکند.
o دیدگاه تحلیلی یونگی همچنین عقیده دارد که رؤیاها حاوی مواد کهن الگویی و هویداسازی خِرَد فراشخصی از درون ناهشیار هستند، که موجب انتقال تحولی (رشدی) هشیاری میشوند.
o نظریه یونگی مفهوم رؤیای بزرگ را ارائه می کند، رؤیایی پر ارزش که رؤیابین را به صورت غایی انتقال می دهد. مثل رؤیایی که یونگ در چهارسالگی دید که : نماد قضیبی عظیم در بالای اورنگ یا تخت پادشاهی Throne قرار داشت و صدای مادرش که می گفت بله، فقط به او نگاه کن. این همان انسانخور Man-eater است. این رؤیا عمیقاً بر پندار یونگ درباره خدا، دین و مسائل جنسی در طول زندگیش تأثیر گذاشت.
o یونگ عقیده داشت رؤیاهای بزرگ که اغلب قدیمی ترین رؤیاهای در خاطر هستند، اغلب در سنین بین سه تا پنج سالگی اتفاق می افتند.
o در یک دیدگاه متضاد، نظریه پردازان علم اعصاب نظیر هابسن Allan Hobson نشان دادند که محتوای رؤیا فقط تلاش مغز برای همخوانی با کثرت تحریک ها است.
o سولمز Mark Solms ، عصبشناس و روانکاو Psychoanalyst و استاد نوروسایکولوژی Neuropsychology دانشگاه کیپ تاون و از تاسیس کنندگان انجمن روانکاوی بریتانیا، بیماران دارای آسیب مغزی را بررسی کرد و گستره وسیعی از مناطق مغزی را یافت که جهت فرایند نمادسازی Symbolization درگیرند.
o نظریه هابسن اعلام می کند که ریشه رؤیا دیدن، فعال سازی اتفاقیRandom Activation نواحی مربوط به ساقه مغز، پل ها و نواحی مغز میانی است که توسط قشر مغز Cortex ، این فعال سازی ها هماهنگ می شود. این نظریه می گوید سیستم فعال سازی، ترکیب هرگونه اساس انگیزشی را رد می کند. به همین ترتیب، نظریه شناختی هم محتوای نمادین رؤیا را به نفع محتوای به یاد مانده هشیار از تأکید خارج می کند.
o هال Clark Hull که تأکید را بر محتوای گزارش شده رؤیا قرار داد و یک سیستم کدگذاری برای طبقه بندی محتوا اختراع کرد، اولین نظریه پرداز شناختی بود. کلمات و عبارات در رؤیا به صورت کمّی کدگذاری و تحلیل می شدند.
o پژوهش مهم هال ۱۰۰۰ رؤیا از ۲۰۰ دانشجوی مرد و زن را مورد بررسی قرار داد. تفاوت های مهم جنسیتی در این تحقیق به دست آمد، که بعداً در تحقیقات دیگر مانند تحقیق دامهوف William Domhoff بر روی دانشجویان آلمانی و آمریکایی تأیید شد .
o تحقیقات دیگری از دامهوف در ۲۰۰۵ تفاوت های اندکی را در نتایج حاصل شده در بین گروه های سنی بعد از نوجوانی، بین فرهنگ ها مشاهده کرد. اما تفاوت ها از نظر میزان محتوای پرخاشگری بین تحقیق او و تحقیق ۱۹۶۶ معنادار بود.
o دامهوف در ۲۰۰۴ همچنین نظریه روان تحلیلی فروید را با تحقیقاتی رد کرد، و نشان داد که رؤیاها طولانی تر، تکراری تر و معمولی تر از آن چیزی است که فروید اعتقاد داشت، و این که رؤیاها بدون تغییر ظاهر، تجارب روزمره دنیوی را نشان می دهند. این همان نظریه پیوستگی Continuum است.
o محققین دیگری با توجه به تحقیقات عصب شناسی در بین سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۷ به این نتیجه رسیدند که رؤیاها نسخه تکراری بیداری هستند.
o برانگیختگی مغزی در نیمکره چپ، نواحی ادراکی حرکتی را تحریک می کند و باعث محتوای استعاره ای رؤیا می شود.
o تحقیقی درباره رؤیای کودکان در ۱۹۹۹ نیز می گوید که رؤیاها تحول شناختی نارس کودکان را نشان می دهد. این تحقیق همچنین طرفدار استفاده از رؤیاها در درمان برای تمرکز بر انطباق اجتماعی نوجوانان است.
o با توجه به تفاوت های نظری زیادی که در زمینه رؤیا وجود دارد، بررسی کمی تعداد زیادی از رؤیاها می تواند به افزایش درک ما از رؤیاها کمک کند .
برگرفته از پایان نامه دکترای مارگری اچ. رانیام Margery H. Runyan دانشگاه کاپلا، 2009
رابطه رویا با عالم بیداری
از کتاب: Sigmund Freud (1900) – The Interpretation of Dreams
رابطه رویا با عالم بیداری
The Relation of the Dream to the Waking State
· سوالی که شاید برای بیشتر افراد پیش می آید، این است که آیا خواب و رویایی که ما میبینیم رابطهای با عالم واقعیت دارد یا نه؟
o دو نظر در این رابطه وجود دارد:
A. گروهی از افراد مدعی هستند که در رویاها، زندگی روزانه تکرار نمی شود. رویا هدفش آزاد کردن ما از زندگی روزانه است، حتی زمانی که تمام ذهن ما آکنده از چیزی است و تمام نیروی ذهن ما جذب مسئلهای می شود. رویا جز آنکه وارد فضای روانی ما شود و واقعیت را با نمادها بازنمایی کند کار دیگری نمی کند.
B. اما گروهی دیگر مدعی هستند که مضمون رویا همواره بیش و کم به وسیله شخصیت فرد رویابین ، سناش، جنسیتاش ،طبقهاش ،سطح تحصیلاتش ،شیوه معمول زندگیاش و به وسیلهی رویدادها و تجربههای زندگی گذشتهاش مشخص میشود.
o تضاد بین این دو نظریه در واقع حل نشدنی است و شاید بهتر است با این هم عقیده شویم که: توصیف ویژگیهای خواب یکسره ناممکن است، مگر به وسیله یک رشته تقابلها، که گویی به مرحله تضاد رسیدهاند.
اولین این تقابلها از سویی به وسیله کامل بودن جدایی و تمایز رویاها از زندگی واقعی و عملی تبین میشود ، و از سویی دیگر به وسیلهی تجاوز دائمیشان به یکدیگر و بستگی دو جانبه دائمیشان.
مواد رویاها The Material of Dreams
o تمام مواد یا اطلاعاتی که مضمون یک رویا را میسازند، به طریقی از تجربه مشتق می شوند، یعنی در رویا باز تولید میشوند یا به یاد میآیند .
o ممکن است اطلاعاتی در محتوای رویایی عیان شود که در حالت بیداری آن را به عنوان دانش یا تجربه خود نشناسیم، از این رو درباره منشا رویا به شک میافتیم و وسوسه میشویم باور کنیم که رویاها دارای نیروی تولید مستقلاند، تا عاقبت اغلب پس از فاصله طولانی میتوان آن را بیاد آورد.
o برانت Hildebrandt میگوید: من از پیش آشکارا پذیرفتهام که رویا گاهی با قدرت حیرتآور بازتولیدشان ، رویدادهای دور و حتی فراموش شده را از سال های اولیه زندگی ما به ذهن ما باز میآورند.
o مواد رویاها ممکن است مربوط به دوران کودکی باشند، که عمدتاً با شکافهایی در قوه هشیاری حافظه خدشه دار شدهاند و این وضعیت به رویاهای ابر حافظهای جالبی می انجامد و حتی مواد رویا ممکن است تجارب روزهای گذشته قبل از رویا را تداعی کنند.
o یک مشخصه دیگر در رویا انتخاب است. بسیاری از نویسندگان از جمله برانت معتقد هستند آنچه که بیاهمیت، بیمعنا و بیارزش است، در رویا برای ما تداعی میشود. تا اتفاقاتی که برای ما ارزشمند است. مثلاً مرگ عزیزان با خواب رفتن ما از ذهن پاک میشوند و بلافاصله به رویا تبدیل نمیشود، اما زگیل پیشانی یک رهگذر در رویای ما وارد میشود.
o از این نظریهها میتوان این گونه نتیجه گرفت که هیچ چیز از آنچه زمانی از لحاظ فکری دارا بودهایم، نمیتواند یکسره از دست برود.
o دلبایف Delboeuf میگوید: حتی بیاهمیت ترین تاثیر، ردی ثابت بر جای مینهد، که به طور نامحدودی قادر به احیاست .
فراموشی رویاها پس از بیداری:
Why Dreams are Forgotten after Waking
o شاید یکی از مشکلاتی که ما با رویاهای خود داریم، این است که پس از بیدار شدن آنها را فراموش Fades Away میکنیم، البته در بعضی مواقع نه به صورت کامل. همچنین باید خاطر نشان کرد که تعدادی از رویاها با سماجتی خارق العاده در حافظه میمانند.
نویسندگان بسیاری در این مورد اظهار نظر کردهاند و هر کدام عواملی را باعث فراموشی میدانستند، که در زیر به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
o مفصلترین شرح در مورد فراموشی رویا از آن استرومپل Strumpell میباشد. وی چندین علت را ارائه میدهد که در مرتبه اول ذکر میکند که تمام عللی که به فراموشی در عالم بیداری ختم می شود، در رویاها نیز دستاندکارند. به عنوان مثال: ما در طول روز احساسها و تحریکهای بیشماری را دریافت می کنیم، اما به سرعت فراموششان میکنیم، چونکه خفیف و ضعیف هستند. در مورد رویاها هم این مطلب صادق است، ما تصاویری از رویا را در ذهن داریم که قویتر باشد.
o عامل مهمتری که وی ذکر میکند این است که اگر بخواهیم احساسات، افکار، تصاویر و… در حافظه بمانند و فراموش نشوند، باید یک ساختار و سلسله مراتبی داشته باشند، نه اینکه منفرد باشند، در غیر اینصورت یادآوری آنها با مشکل روبهرو می شود .
در مورد رویا می توان گفت چونکه پس از بیداری، رویاها تکه تکه میشوند، و ساختارهایی که رویا را تشکیل میدهند، فاقد کیفیت هستند، رویاها هم بلافاصله محو میشوند و یادآوری را مشکل میکنند.
o یک واقعیت دیگر این است که اغلب مردم توجه چندانی به رویاهای خود نمیکنند، هر که مانند یک پژوهشگر به رویاهای خود توجه کند، رویای بیشتری دارد، یعنی رویاهایش را به سهولت به خاطر می آورد.
o دو دلیلی که بوناتلی Bonatelli ذکر میکند این است که:
1) تغییر در حس عمومی حیات میان حالات خواب و بیداری، که برای بازآفرینی آنها نامساعد است.
2) آرایش متفاوت عنصر اندیشگانی در رویاها، که آنها را گویی برای آگاهی بیداری ترجمه ناپذیر میکند.
o واقعیتی دیگر که جسن Jessen بر آن تاکید میکند این است که: ما رویاهای خود را تحریف میکنیم، یعنی همیشه شکافهایی را در میان رویاهای خود حس میکنیم و به نقل از خود پر میکنیم. گرایش ذهن بشر به اینکه همه چیز را مرتبط ببیند، آنقدر قوی است که خود به خود هر شکافی را که ممکن است در رویایی نامنسجم بوده باشد، پر میکند.
o او پیشنهادی را که ارائه میدهد این است که با کمترین تاخیر ممکن ، آنچه تازه تجربه یا مشاهده کردهایم، بر کاغذ بیاوریم، در غیر این صورت فراموش میشوند، که البته فراموشی کامل مشکلی به وجود نمیآورد، اما فراموشی ناقص گول زننده است و حتی ممکن است که هنرمندی خلاق شویم و تکههای گمشده رویای خود را با افسانه پر کنیم.
نظریات رویا ورزی
o در عهد باستان رویاها را امری از جانب خدایان و برای هدایت اعمال مردم میدانستند، که همان هم اطلاعات ارزشمندی در اختیار ما قرار میدهد. اما از زمانیکه رویا به موضوعی برای پژوهش علمی تبدیل شده است، نظریات متعددی ارائه گردیده است.
o ما میتوانیم این نظریهها را به سه گروه تقریبی تقسیمبندی کنیم:
I. نظریهپردازانی مانند دلبایف Delboeuf معتقد هستند که تمام فعالیت روانی در رویاها ادامه مییابد. طبق نظر آنها ذهن به خواب نمیرود و دستگاهش دستنخورده باقی میماند، اما چون تحت شرایط حالت خواب که از حالت بیداری متمایز است قرار میگیرد، کارکرد عادیاش ضرورتاً نتایج متفاوتی در خلال خواب به بار میآورد .
به این نظریه ایرادها و اما اگرهای بسیاری وارد شده است و جای سوال بسیار دارد ، مانند اینکه چرا مکانیسم پیچیده دستگاه ذهنی باید به کار ادامه دهد؟
II. نظریه پردازانی عکس نظریه بالا را دارند و معتقد هستند رویاها متضمن کاهشی در فعالیت روانیاند Diminution of the Psychic Activity. ضعف در ارتباطها Loosening of Connections و فقر در مصالح قابل حصول of the Available Material Impoverishment.
خواب اثر دامنه داری بر ذهن میگذارد و تنها مشتمل بر این نیست که ذهن از دنیای بیرون بریده شود، بلکه خواب راه خود را به مکانیسم ذهنی باز میکند و آن را موقتاً از کار میاندازد. ایرادی که این نظریه دارد این است که آسان از بدترین مانع در راه توضیح رویاها ، یعنی مشکل پرداختن به تناقضات درگیر در رویاها، پرهیز میکند. این نظریه رویاها را به مثابه پیامد بیداری ناقص محسوب میدارد، یا به نقل از هربارت Herbart ، بیدار شدنی تدریجی ، ناقص و در عین حال به غایت غیر عادی.پس به این ترتیب این نظریه میتواند از یک رشته حالات بیداری همواره رو به رشد، که اوج آن حالت بیداری کامل است، بهره جوید تا شرحی از رشته تغییرات کارایی کارکرد ذهن در رویاها به دست دهد، تغییراتی با دامنهای از ناکارایی ذهن تا کارکرد فکری کاملاً متمرکز.
III. سومین نظریه بیشتر نظریاتی است که نویسندگان متقدم در باب رویا در زمینه روانشناسی داشتهاند. اینها معتقدند که ذهن رویا ورز ظرفیت و استعدادی برای تحقق فعالیتهای روانی خاصی دارد، که در حالت بیداری عمدتاً یا کاملاً عاری از آنهاست. فعالیت یافتن این ظرفیتها در رویاها معمولاً به رویا ورزی کارکردی فایده گرایانه میبخشد. این خوشی ذهنور بکارگیری آزادانه نیروهای خویش را به مثابه وضعیتی در نظر میگیرد که در آن ذهن تازه میشود و برای کار روزانه نیروی تازه میگیرد. در واقع ذهن در رویا از نوعی تعطیلات بهره میجوید .
o کارکرد شفابخش و جانبخش رویاها نزد پورکین Purkinje اهمیت بیشتری دارد. وی میگوید: رویاها بازی ساده تخیل هستند و ربطی به مسائل روزانه ندارند. ذهن علاقهای به تداوم تنشهای عالم بیداری ندارد. ذهن درصدد آرامسازی این تنشها و رهایی از آنهاست. ذهن قبل از هر چیز، شرایطی را ایجاد میکند که خلاف شرایط عالم بیداری است. بسیاری از زخمهای جان که در خلال روز دائماً سرباز میکنند با خواب درمان میشوند. شفا بخشی زمان، تا حدی بر همین امر بنیان گرفته است.
روانشناسی خواب دیدن
روانشناسی خواب دیدن
همه ما تقریبا یکسوم از زندگیمان را در خواب بهسر میبریم. اما اینقدر که از واقعیتهای بیداریمان آگاهی داریم، از خوابمان کمتر میدانیم.
1) استراحت مغز هنگام خواب
o مغز ما در دورههایی از خواب حتی از زمان بیداری هم فعالتر است. لذا اینکه گفته شود در هنگام خواب مغز استراحت میکند، اصلاً باور درستی نیست. در انسان، هنگام تولد، مدت خواب حداکثر میزان خود را دارد و بین ۲۰ تا ۲۲ ساعت در شبانهروز است، سپس به تدریج از میزان آن کاسته میشود و در هنگام بلوغ به کمی بیش از ۸ ساعت میرسد. متوسط مقدار خواب در بزرگسالان ۷ و نیم ساعت است. البته اختلافات انفرادی زیادی نیز در نیاز به خواب و مدت آن مشاهده میشود.
2) مکانیزم عصبی به خواب رفتن
o در هنگام خواب به تدریج از سطح هوشیاری کاسته میشود. سطح هوشیاری با فعالیت نورونهای کورتکس مخ مربوط است. فعالیت نورونهای کورتکس هم به نوبه خود تحت تاثیر پیامهای تحریک کننده و بازدارندهای قرار دارد که از تشکیلات مشبک به کورتکس میرسد. ضمناً در هنگام خواب سیناپسهای بازدارندهای که به خصوص از تشکیلات مشبک، پل مغز و بصلالنخاع سرچشمه میگیرند و انتقالدهنده شیمیایی آنها سرتونین است، به کار میافتند. به همین جهت است که در هنگام خواب به سروتونین مغز افزوده میشود و اگر در مغز جانوران بیدار هم سروتونین تزریق کنیم به خواب میروند.
3) آثار خواب ، شارژ شدن
o فرض که شما پشت فرمان خودروی خود نشسته و استارت میزنید. چه اتفاقی میافتد؟ انرژی از باتری برای روشن شدن ماشین بسیج میشود و خودرو روشن میشود. اگر اعمالی از این دست مثل روشن شدن خودرو، استفاده از کولر یا روشن کردن چراغها و برفپاککن را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که باید خیلی زود باتری خودرو خالی و شارژ شود. ولی واقعیت این است که دینام خودرو وظیفه شارژ دوباره باتری را به عهده دارد و تا وقتی دینام سالم است. باتری شما به راحتی کار میکند و خودروی شما خوب استارت میزند. ولی اگر دینام خراب باشد، مشکلات شروع میشود. در بدن ما هم خواب نقش همان دینام را بازی میکند و باعث میشود پرانرژی باشیم. قطعاً با کسانی برخورد کردهاید که صبحها برای انجام امور انرژی لازم را ندارند یا افراد افسردهای که انگیزه انجام فعالیت را ندارند، و معمولاً کم انرژی هستند ، به طور عمده مشکل خواب دارند یا به عبارتی خوب شارژ نمیشوند.
o خواب مراحل متعددی دارد .
به طور کلی ۲ نوع خواب داریم: REM و NonREM. مرحله REM زمانی اتفاق میافتد که همانطور که فرد خوابیده و چشمها بستهاند، ولی چشم در چشم خانه (حدقه) حرکت میکند، حتی با چشم غیر مسلح هم میتوان دید که چشم فردی که خوابیده حرکت میکند. اگر فرد را در این مرحله از خواب بیدار کنیم، به طور عمده گزارش میدهد که داشته خواب میدیده است. این مرحله بیشتر شارژ روانی بدن را در پی دارد. درمرحله دیگر خواب یا NonREM ، یعنی خوابی که چشمها حرکتی ندارند، فرد کمتر گزارش خواب دیدن را دارد. این مرحله بیشتر شارژ بدنی را بر عهده دارد.
4) اهمیت خواب REM
o هر دو مرحله مهم هستند، ولی محرومیت از خواب REM تاثیرات و پیامدهای ناگوارتری را در پی دارد. در آزمایشی روی یک استخر آب جزایر کوچکی درست شد که روی هر یک گربهای میتوانست به صورت ایستاده قرار بگیرد ولی جای کافی برای دراز کشیدن نداشت. لازم به یادآوری است که گربهها میتوانند به صورت ایستاده در خواب NonREM باشند، ولی به محض رفتن به خواب REM به آب افتاده و بیدار شدند. در چنین گربههای خانگی که از خواب REM محروم شدند، به سرعت نشانههای بیماریهای روان تنی، لاغری، بیاشتهایی و تحریکپذیری غیرعادی ظاهر شد و این گربههای دستآموز خانگی به گربههای وحشی تبدیل شدند. اگر آزمایش ادامه می یافت گربهها بر اثر لاغری شدید میمردند.
در پژوهش دیگری که روی عدهای داوطلب انجام شد با محروم ساختن آنها از خواب REM و مقایسه آنها با افراد دیگری که از خواب NonREM محروم میشدند نشان داد که در افرادی که از خواب REM محروم شده بودند، به تدریج نشانههای بیماریهای روان تنی همراه با بیاشتهایی، تحریکپذیری غیرعادی و اختلالات دستگاه گردش خون و گوارش و نشانههای اسکیزویید مانند بیتوجهی به محیط به وجود آمد، مسلماً ادامه آزمایش غیراخلاقی بود!
o پس حذف یا محرومیت از خواب، مخصوصاً خواب REM به سرعت اختلالاتی را به وجود میآورد و مقاومت کامل در برابر بیخوابی کامل، حداکثر ۶ روز است! بنابراین مقاومت انسان در برابر بیخوابی کمتر از مقاومت در برابر بیغذایی است.
o در خواب REM ما خواب میبینیم و خواب دیدن در روانشناسی از اهمیت زیادی برخوردار است. ما معتقدیم که خواب حل تعارضهای دوران گذشته فرد است. لذا فرد در خواب و با خواب دیدن سعی در تنظیم و تعدیل مسایل فکری، روحی، تعارضات و مشکلات خود دارد. به همین خاطر است که تعبیر خواب در روانشناسی از اهمیت خاصی برخوردار است. البته تعبیر خواب روانشناسی با تعبیر خواب یک معبر خوابگذاری، فرق دارد، چرا که بعد از خوابگذاری قصد پیشگویی آینده فرد را از روی خواب او دارد. ولی یک روانشناس از روی تعبیر خواب به ریشههای برخی ناکامیها و تعارضهای زندگی گذشته فرد پی میبرد و به عبارتی شخصیت فرد را مورد بررسی قرار میدهد.
5) تفاوت خواب دیدن زن و مرد
o بین خواب زنها و مردها تفاوتهایی وجود دارد؛ مثلاً خانمها بیشتر خوابهای سریالی میبینند!
حتی در یک شب چند قسمت خواب و یا در چند شب پشتسر هم دنباله خوابهای قبلی خود را بیشتر میبینند و البته از این بابت خوشبختترند چرا که مردها معمولاً خوابهای یک قسمتی میبینند و متاسفانه در این خوابهای کوتاه عمدتاً به ناکامی هم میرسند و حتی در خواب هم به خواسته خود دست نمییابند.
6) رویا و شخصیت افراد
o میتوان گفت که از روی خواب میتوان به مشکلات و دغدغههایی که فرد با آنها درگیر بوده است پی برد. بالطبع مشکلات فرد، نوع زندگی، سبک شناختی و شیوه کنار آمدن با مسایل را مشخص میکند. مثلاً فرض بفرمایید عدهای از برخی خوابهای تکراری گله دارند. احتمالاً این افراد تعارض حل نشدهای دارند که به کرات در خواب خود را نشان میدهد. افراد افسرده بیشتر خواب مرده، قبرستان، تاریکی و… میبینند. افراد شنگول خوابهایی با زمینههای جنسی یا شهوانی بیشتر میبینند. اگر فردی خواب بسیار در هم بر هم و به هم ریختهای ببیند، نشاندهنده فکر بسیار به هم ریخته و نامنظم اوست. معمولاً وسواسیها خواب را با جزییات ریز میبینند و با همان جزییات هم تعریف میکنند. پس تا حدی میتوان به دنیای درونی فرد پی برد.
7) تعبیر خواب روانشناسی
o تعبیر خواب روانشناسی بسیار سخت است، چرا که کار به همین جا ختم نمیشود! مثلاً از طرفی برخی خوابها معنای سمبولیک یا نمادین دارند. به عبارتی دیدن یک چیز خاص در خواب میتواند معنای چیز دیگری را بدهد. مثلاً دیدن برگ درخت یا کاغذ میتواند نشانه ای از زنانگی تلقی شود. برخی خوابها هم خیلی ارزشمند تلقی نمیشوند. مثلاً خوابهایی که با شرایط لحظهای و گذرای فرد در ارتباط است؛ مثلاً کسی که خواب میدیده در سرمای قطب اسیر است و وقتی با لرز و سرما از خواب میپرد متوجه میشود که در سرمای زمستان پنجره اتاق بازمانده و سرمای سختی وارد اتاق شده است. مسلماً این خوابها خیلی ارزش تفسیری ندارند.
8) زمان های بیداری و خواب
o مدلی تحت عنوان مدل پردازش متضاد خواب و بیداری این پدیده را توضیح میدهد. مطابق این مدل، دو فرآیند متضاد در مغز بر تمایل آن برای به خواب رفتن یا بیدار ماندن زمان میرانند.
o این دو فرآیند عبارتاند از :
i. سایق اعتدالی خواب، حالتهایی که در جاندار وجود دارد و جاندار را به طرف آن سوق میدهد مانند سایق تشنگی.
ii. فرآیند بیدار باش ساعتمدار.
o سایق یا سوقدهنده اعتدالی خواب، فرآیندی شناختی است که میکوشد مقدار خواب لازم برای داشتن سطح پایداری از بیدار باش در طول روز را تامین کند. این سایق Drive در تمام طول شب فعال است، ولی در طول روز هم عمل میکند. در سراسر روز نیاز به خوابیدن دم به دم شکل میگیرد. اگر شب قبل خیلی کم خوابیده باشیم، در طول روز تمایل قابلتوجهی برای به خواب رفتن خواهیم داشت.
o فرآیند بیدار باش ساعت مدار، فرآیندی در مغز است که باعث میشود هر روز در زمان معینی از خواب بیدار شویم. این فرآیند تحت کنترل ساعت زیستی است و چرخههای شبانهروزی ۲۴ ساعته را در کنترل دارد. از تعامل این دو فرآیند متضاد چرخه روزانه خواب و بیداری ما به وجود میآید. خواب یا بیدار بودن ما در هر لحظه به قدرت این دو فرآیند نسبت به هم بستگی دارد. در طول روز فرآیند بیدار باش ساعت مدار معمولاً بر سایق خواب غلبه دارد، ولی از سرشب به بعد با بیشتر شدن قدرت عزم خوابیدن، گوش به زنگی و بیدار باش ما رو به کاهش میگذارد. در اواخر شب ساعت زیستی ما را به خواب دعوت میکند.
9) کنترل رویاهای خود
o روانشناسان نشان دادهاند که امکان کنترل محتوای رویا تا حدودی وجود دارد. به این صورت که محیط آنها را عوض میکردند یا به افراد، پیش از خواب القاهایی میکردند و بعد محتوای رویاهایی را که در پی آن به وجود میآمد، تحلیل میکردند.
o در یک مطالعه، پژوهشگران تاثیر زدن عینکی با شیشههای قرمز به مدت چند ساعت پیش از خواب را آزمایش کردند. گرچه پژوهشگران هیچ گونه القای واقعی صورت نداده بودند و شرکتکنندگان نیز هدف آزمایش را نمیدانستند، گزارش بسیاری از شرکتکنندگان حاکی از آن بود که محتوای دیداری رویایشان ته رنگ قرمزی داشت.
o آزمایشی هم در مورد تاثیر تلقین آشکار پیش از رویا انجام شد: از شرکتکنندگان خواستند تا سعی کنند در مورد آن ویژگی شخصیتی که دوست دارند از آن آنها باشد، رویایی ببینند.
بیشتر آنها لااقل یک رویا دیده بودند که میشد صفت محبوبشان را در آن تشخیص داد. با وجود این یافتهها، در بیشتر مطالعات، شواهد چندانی دال بر اینکه محتوای رویا را بتوان واقعاً کنترل کرد، به چشم نمیخورد.
10) خواب و رویای جنسی
o حـتی در ایـن دوران کـه مسائـل رابطـه های جنسی کمـی بـازتـر شـده اسـت، بـاز هم خیلی از مردم وقتی خوابی در ایـن رابطـه داشتـه باشند، نگـران می شونـد. بـه ویـژه، اگـر عــملی که در خواب انجام داده اند، در زندگی عادی برایشان غیر منتظره و تکان دهنده باشد، این خواب ها آزار دهنده ترخواهد شد. اما، خیلی از افراد هم هستند که اصلاً از چنین خواب هایی ناراحت نمی شوند، بلکه از آن لذت هم می برند. می توان گفت این بهترین رفتاری است که می توانید داشته باشید.
o چرا خواب رابطه جنسی ؟
ما به خاطر فعالیت های شدیدی که بطور مداوم در ذهن ناخودآگاهمان در حال انجام است، خواب می بینیم. و از آنجا که رابطه جنسی یکی از نیرومندترین غرایز و امیال انسانی است، حیرت انگیز نیست که برخی خواب های ما محتوای جنسی داشته باشد. اگر میل و انگیزه شدیدی برای انجام برخی کارها داشته باشیم، احتمال اینکه آن را در خواب ببینیم خیلی زیاد است و ذهن خودآگاه ما نمی تواند از اتفاق آن جلوگیری کند.
o سانسور ذهن خودآگاه در خواب های جنسی ؟
ذهن چیزی دارد به اسم “سانسور رویا” که خواب ها را تصفیه می کند. پس اگر فردی در امور دینی و اخلاقی دیدگاهی بسیار سخت گیرانه داشته باشد، و شروع به دیدن یک خواب جنسی کند، قابلیت سانسور رویاها در ذهن آن خواب را جوری تغییر می دهند که صحنه های خیلی گستاخانه با سمبل ها و نشانه هایی جایگزین می شوند. از اینرو، مردی با اخلاقیات جنسی بسیار خشک و سختگیرانه، ممکن است در عمق ناخودآگاه خود میل شدیدی به داشتن رابطه جنسی با زنی زیبا داشته باشد. در این مورد، به جای اینکه آن فرد خواب اندام های جنسی زنانه را ببیند، در خواب لوله ها یا تونل هایی می بیند. به جای دیدن سینه زنان در خواب خواب تپه های بسیار دلپذیر و زیبا می بیند، و از این قبیل.
به همین ترتیب، زنی که اخلاقیات جنسی او بسیار خشک و سختگیرانه است، آلت جنسی مردانه در خواب نمی بیند. و درعوض سمبل هایی از آن مثل موشک، سیگار و دودکش های بلند را در خواب می بیند. اما تجربه نشان می دهد این نوع رویاهای سمبلیک نسبت به قبل کمتر شده است.
مردم نسبت به نسل های قبل در امور جنسی بازتر شده اند، به همین خاطر است که در خواب س.س را به وضوح و آشکار می بینند نه سمبل هایی از آن را.
o ارگاسم در خواب ؟
البته برای خانم ها خیلی کم پیش می آید، اما امکان پذیر است، به ویژه زمانهایی که آمادگی جنسی لازم را داشته باشند. روی تحقیقی کار شد که در آن تعداد زیادی از خانم اعتراف کردند که اولین ارگاسمشان در خواب اتفاق افتاده است. اکثر مردها در دوره نوجوانی خود تا ۲۰، ۳۰ سالگی خواب های جنسی بسیار زیادی داشته اند. تکرار این رویاها با بالا رفتن سن کمتر می شود، اما بسیاری از مردهایی که میل جنسی زیادی دارند، تا سن ۶۰، ۷۰ سالگی هم چنین خوابهایی می بینند.
o در مردها، این خواب ها تا مرحله ارگاسم و ارضا شدن مرد پیش می رود. در جوانی این ممکن است مایه خجالت آنها شود، به ویژه اگر بعد از بیدار شدن ببینند که ملحفه ها کثیف شده است. اما برای جلوگیری از وقوع آن هیچ کاری نمی توان انجام داد.
o خیلی از مردها تصور می کنند که ارضا شدن در خواب زیان آور است. اغلب آنها شنیده اند که از دست رفتن اسپرم، باعث ضعیف شدن جسمی آنها یا کوتاه شدن عمرشان می شود. اما این کاملاً نادرست است. این خواب ها فقط واکنش طبیعی بدن به هورمون هاست، تقریباً مثل عادت ماهیانه که در خانم ها روی می دهد.
o خواب های جنسی آزار دهنده. بیشتر خواب های جنسی طبیعی هستند و نباید احساس نگرانی کرد. گاهی اوقات این خواب ها فعالیت هایی در خود دارد که ممکن است تصور کنید در زندگی واقعی هیچوقت آن را انجام نمی دهید. اما اشکالی ندارد. اما، بعضی افراد رویاهای جنسی بسیار آزاردهنده ای دارند، مثل رابطه جنسی با محارم، سکس خشن، و تجاوز.
اگر این رویاها مکرراً اتفاق بیافتاد، احتمالاً یک دلیل روانشناسی پشت آن وجود دارد. اگر این خواب ها ناراحتتان می کند و می خواهید دلیل آن را بفهمید، بهترین راه این است که با یک روانشناس مشورت کنید. این افراد با پیش زمینه روانکاوی خود آشنایی بیشتری با دنیای خواب دارند. اما برخی متخصصین هیپنوتیزم درمانی مهارت ویژه ای در کمک به افراد برای کنترل خواب های خود دارند و با هیپنوتیزم به آنها کمک می کنند. پایان دیگری برای رویایشان بسازند تا دیگر برایشان آزاردهنده نباشد.
11) رویای عشق
o گاهی اوقات بعضی افراد خواب هایی می بینند که در آن فردی عمیقاً دوستشان دارد، در آغوش می گیردشان و نوازششان می کند، رویاهایی که به آن صورت رابطه جنسی در آن نیست، اما فرد را عمیقاً در خواب به سمت فرد مقابلش می کشاند. این رویاها معمولاً برای فرد بسیار تکان دهنده هستند، چون معمولاً فردی که در خواب به آنها عشق می ورزیده، همسر یا شریک زندگی واقعیشان نیست.
o تجربه نشان داده که این رویاها حرف های زیادی را می تواند برایمان بازگو کند. اینگونه رویاها می تواند به ما نشان دهد که ما از وضعیت کنونی زندگی خود چندان راضی نیستیم و میل و اشتیاق ما را برای یک تجربه عشقی جدید نشان می دهد که در ازدواج یا رابطه کنونی وجود ندارد. اگر شما چنین خواب هایی می بینید و برایتان آزاردهنده است، بهتر است با یک مشاور خانواده مشورت کنید تا ببینید دلیل این رویاهایتان چه بوده است.
o مطمئناً همه ما رویاهایی می بینیم که در آن مسائل نامتجانسی با کسانی که فکرش را هم نمی کنیم برایمان اتفاق می افتد، اما وقتی این رویاها لحظات بیداری ما را در یکی دو روز پس از آن به خود مشغول کند، بهتر است به دلیل احتمالی آن و پیامی که آن رویا می تواند برای ما داشته باشد فکر کنیم.
منبع: گفتگو با حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه
حقایقی درباره خواب دیدن
حقایقی درباره خواب دیدن
خواب دیدن
o در طول تاریخ همیشه مردم، مجذوب رویاهای خود شده و به معنای نهانی آنها اندیشیده اند. مطالعات جدید نشان می دهند که خواب دیدن، کاربردی واقعی و سودمند دارد و همچنین می تواند تخیل ما را به اشکال غیر منتظره ای تقویت کند. بهتر از همه اینکه برای خواب دیدن، شخص نباید «مهارت» چندانی داشته باشد و توانایی رویا دیدن در دسترس همه هست. خواب دیدن درواقع ارتباط چندانی به خوابیدن ندارد، بلکه به بیدار شدن مربوط است.
o رؤیاها، چشمان ما را به روی چالش ها و فرصتهایی که در پیش داریم می گشایند. آنها وسیله ای هستند که آنچه باید بدانیم را به ما می گویند و از کارهایی که باید انجام دهیم آگاهمان می سازند.
o مطالعات اخیر بر این نکته تأکید می کند که همه ما ، حتی کسانی که هرگز رؤیاهایشان را به یاد نمی آورند، هر شب به مدت ۹۰ دقیقه تا ۳ ساعت خواب می بینیم که در ۴ یا ۵ دوره اتفاق می افتد. تصاویر MRI و اسکن هایPET نشان می دهند که در هر بخش از خواب دیدن، نواحی خاصی از مغز شروع به کار می کند و تصاویر رویایی را برای ما به همراه میاورد.
o تا همین چند وقت اخیر، بسیاری از دانشمندان با این نظر که رویاها دارای معنایی عمیق و غنی هستند، مخالف بودند و در عوض اعتقاد داشتند که رویاها توسط شلیک های اتفاقی ساقه مغز هنگام خواب ، یا REM حرکات سریع چشم، به وجود می آیند؛ اما شواهد متعدد نشان دادند که رویاها می توانند در مراحل دیگر خواب، که مراکز احساسی و بصری بالاتر مغز فعال می شوند، نیز آغاز شوند. این امر نشان می دهد که رویا، نتیجه غریب یک روند بیولوژیک بی معنا نیست. بلکه توسط آن قسمت از مغز که مرتبط با انگیزه، اهداف و امیال است، تولید می شود.
o رویاها می توانند با بقا و رهایی از مرگ مرتبط باشند. بنا به فرضیه یک استاد روانشناسی و فیلسوف و عصب شناس فنلاندی به نام آنتی روونسو Antti Revonsuo، خواب دیدن در تکامل انسان نقشی مرکزی دارد.
o کاربرد بیولوژیکی یک رویا شبیه سازی وقایع تهدیدآمیز و ایجاد موقعیتی برای تمرین روبرو شدن با عامل تهدیدکننده و اجتناب از آن است. به این ترتیب، خواب های ما می توانند هشداری درباره چالش های آینده بوده و امکان تمرین واکنش های مفید، از جمله کنار رفتن از مسیر خطر، را در اختیار ما بگذارند. او حکایت می کند که شبی خواب یک تصادف اتومبیل را بر روی تپه ای در نیویورک دیدم. چند هفته بعد که در همان تپه رانندگی می کردم، ناگهان متوجه پیچی در جاده شدم که تا قبل از آن توسط کامیون جلوی من از دید پنهان مانده بود. ناگهان خوابم را به یاد آوردم و به قدری سرعتم را کم کردم که با توقف کامل تفاوت چندانی نداشت، به این ترتیب از برخورد رودررو با یک تریلی ۱۸ چرخ نجات یافتم.
o رویاها می توانند به ما درباره خطرات درونی نیز هشدار دهند. رویاها می توانند از درون بدنمان گزارش داده و به ما بگویند که برای سالم شدن چه کنیم.
o مری اگنس تومی Mary Agnes Twomey، یک پرستار اهل بالتیمور، خواب دید که در درون بدن خود به گردش مشغول است و متوجه شد که درونش مانند دیگ بخاری است که هر لحظه در خطر انفجار قرار دارد. او به محض بیدار شدن به پزشک مراجعه کرد و متوجه شد که زخم معده دارد و باید بلافاصله تحت درمان قرار بگیرد. افراد دیگری هم هستند که می گویند در خواب از ابتلا به بیماری هایی از سرطان سینه گرفته تا نارسایی قلب، آگاه شده اند.
o تحقیقات ثابت کرده اند که شما خواه رویاها را به عنوان یک هشدار بپذیرید یا خیر، آنها در هر صورت نقشی بسیار حیاتی در یادگیری و حافظه ما بر عهده دارند.
دکتر ریچارد ویلکرسون Richard Wilkerson، از انجمن تحقیقی رویا، می گوید: رویاها به ما امکان می دهند در شرایطی تازه به بازی و تجربه بپردازیم و راه حل هایی نو به دست آوریم. رویاها امکان کشف مکان هایی نامتعارف در زندگی و تمرین رفتارهای جدید را در اختیار ما قرار می دهند. رویا یک منبع حاصلخیز خلاقیت، توانایی برقرار کردن ارتباطات تازه و غیرمنتظره است، کاری که ما همیشه هنگام خواب دیدن انجام می دهیم.
o به گفته دکتر ارنست هارتمن Ernest Hartmann استاد روانشناسی و نویسنده کتاب های متعدد در رابطه با خواب و رویا: در رویا ارتباطات بسیار ساده تر، گسترده تر و آزادانه تر از هنگام بیداری انجام می شوند. این ارتباطات، اتفاقی نیستند، بلکه توسط اولویت ها و دلواپسی های احساسی خواب بیننده هدایت می شوند.
o این امکان وجود دارد که در خواب به بینش هایی جدید درباره روابط خصوصی خود رسیده یا به ایده های هیجان انگیز و جدیدی دست یابیم. هنرمندان متعددی چنین پدیده ای را تجربه کرده اند: پل مک کارتنی Paul McCartney عضو گروه بیتلز، هنگامی که بیدار شد، موسیقی ترانه بسیار مشهور Yesterday را در ذهن داشت.
o دیوید کان David Kahn استاد دانشگاه پزشکی هاروارد در این باره می گوید: ذهن بیدار به طور محدود و در یک چهارچوب تعریف شده تفکر می کند، اما ذهن در رویا، هیچ محدودیتی ندارد. این گفته می تواند توضیحی بر این امر باشد که راه حل های مشکلات نگران کننده معمولاً در خواب به ذهن ما می رسد. بیش از هر چیز، رویاها می توانند در روبرو شدن با موانع احساسی به یاری ما بیایند.
o مارلین کانتور Marlene Cantor در انستیتوی می May Institute متوجه شد که در رویاهای زنان میان سال، موضوعاتی تکرار شونده وجود دارد. یکی از این زنان هر شب، خوابِ رفتن به خانه ای محتاج به تعمیر را می دید. این خانه به تدریج اطراف او فرو می ریخت و یک شب، او شاهد فرو ریختن سقف بود. او در یک شب دیگر خواب دید که دختر جوان و زیبایی از خانه مذکور بیرون دویده و به سمت مسیری پر از اتومبیل هایی رفت که با سرعت حرکت می کردند. او هنگامی که دختر در آغوشش مرد، به شدت گریست. این زن هنگام تعریف رویاهایش، چنین نتیجه گیری کرد که اولین منظره رویایی می تواند نمادی باشد که از وحشت او از بدن رو به پیری اش سرچشمه میگیرد و شاید هنگام گریستن بر مرگ دختر جوان، او عزادار خود جوانترش بوده است.
o کانتور Cantor می گوید: اکثر این زنان قبلاً هرگز با کسی، نه خانواده و نه حتی روانکاو، درباره احساسات خود به معنای واقعی صحبت نکرده بودند. تعریف کردن رویاها، برای آنان احساس آرامش بسیاری به دنبال داشت که از خارج شدن از سکوت و انزوا نشأت می گرفت.
o ما، چه رویاهایمان را تعریف کرده و یا آنها را در خلوت مورد بررسی قرار دهیم، همه می توانیم به خوبی در میان قدرت آنها بیدار شویم. رویاها، در میان تنش و درهم ریختگی زندگی روزمره، می توانند به ما در کشف مهمترین اولویت ها کمک کنند.
چگونه از رویاهایمان استفاده کنیم
رویاهایتان را ثبت کنید. به جای ورود عجولانه به کارهای روزمره، هر روز صبح ۱۵ دقیقه برای اندیشیدن به رویاهای شب گذشته و یادداشت کردن آنها کنار بگذارید. اگر رویای خود را به یاد نمی آورید، اولین احساسات و افکار خود در زمان بیدار شدن را یادداشت کنید. این کار پیامی برای خود رویابین شما ارسال می کند: «من آماده شنیدن هستم».
o در زمینه خواب دیدن، دوستی پیدا کنید.
کسی که رویاهایتان را با هم در میان بگذارید. هنگامی که او خوابش را برایتان تعریف می کند، از وی بپرسید که هنگام بیداری چه حسی داشته است، خشم، خونسردی، هیجان؟ و اینکه از نظر او این رویا درباره آینده چه می گوید؟ هنگامی که نظر خود را درباره خواب او بیان می کنید، بگویید: اگر من این خواب را دیده بودم… به این ترتیب، شما بدون اینکه قدرت خواب بیننده را تغییر داده باشید، نظر خود را بیان کرده اید.
o وارد عمل شوید. اگر در خواب دیده اید که محل کارتان مانند کشتی تایتانیک در حال غرق شدن است، شاید زمان آن رسیده باشد که رزومه خود را بازبینی کنید. اگر خود را در خانه ای ایده آل دیدید و هنگام بیدار شدن، ناخشنود شدید، به گام هایی فکر کنید که بتواند زندگی واقعی شما را به زندگی رویایی نزدیک کند.
حقایقی درباره خواب دیدن
o خواب های ما می توانند جذاب، هیجان انگیز، وحشتناک و یا فقط ساده و عجیب باشند. اینها اطلاعاتی است که محققان درباره خواب های ما کشف کرده اند.
1. همه خواب می بینند.
o مردان خواب می بینند. زنان خواب می بینند. کودکان هم خواب می بینند. حتی کسانی که ادعا می کنند خواب نمی بینند هم خواب می بینند. در واقع، پژوهشگران دریافته اند که آدم ها معمولاً در طول شب چند خواب می بینند که هر یک بین ۵ تا ۲۰ دقیقه به طول می انجامد. در مدت عمر، افراد به طور متوسط شش سال را خواب می بینند!
2. چرا بیشتر خواب ها را فراموش می کنیم؟
o بر اساس برآوردهایی که به وسیله محققان انجام شده ۹۵ درصد از تمام خواب ها به سرعت و در مدت کوتاهی پس از بیدار شدن فراموش می شوند.
o چرا سخت است که خواب هایمان را به خاطر بیاوریم؟ براساس یک نظریه، تغییراتی که حین خواب در مغز به وجود می آید، از پردازش اطلاعات و ذخیره سازی آنها به گونه ای که برای شکل گیری خاطره مورد نیاز است حمایت نمی کند.
اسکن مغز افراد خواب نشان داده که لوب فرونتال در طول خواب رم REM یعنی مرحله ای که در آن خواب می بینیم، غیر فعال است. لوب فرونتال منطقه ای که نقش کلیدی در شکل گیری خاطره بازی می کند.
3. همه خواب ها رنگی نیستند
o در حالی که حدود ۸۰ درصد از تمام خواب ها رنگی هستند، درصد کمی از افراد ادعا می کنند تنها خواب سیاه و سفید می بینند. در یک مطالعه کسانی که در حال خواب دیدن بوده اند را بیدار کردند و از آنها خواسته شد تا رنگ هایی که با خواب هایشان مطابقت داشته را از نمودار انتخاب کنند، آنها بیشتر رنگ های ملایم پاستل یا مداد رنگی خمیری را انتخاب کردند.
4. مردان و زنان خواب های متفاوتی می بینند
o محققان دریافته اند موقعی که پای محتوای خواب ها به میان می آید، تفاوت هایی بین مردان و زنان وجود دارد. به گفته یک محقق خواب، خواب های زنان کمی طولانی تر است و شخصیت های بیشتری دارد. در خواب های مردان، مردان دو برابر زنان ظاهر می شوند در حالی که زنان در مورد هر دو جنس به یک میزان خواب می بینند.
5. حیوانات هم احتمالاً خواب می بینند
o آیا تا به حال سگی را دیده اید که در حال خواب دمش را تکان می دهد و یا پاهایش را در حالی که خواب است حرکت می دهد؟ با اطمینان نمی توان گفت که حیوانات واقعاً خواب می بینند، اما محققان بر این باورند که این احتمال وجود دارد که جانوران هم خواب ببینند. درست مثل انسان ها، حیوانات هم از مراحل خواب عبور می کنند. در یک مطالعه، به یک گوریل زبان اشاره به عنوان یک وسیله ارتباطی آموزش داده شد. در یک مورد گوریل تصاویر خواب را نشان داد که احتمالاً نشان می دهد تجربه خواب دیدن داشته.
6. شما می توانید خواب هایتان را کنترل کنید
o خواب شفاف خوابی است که با این که خودتان در خوابید اما آگاهید از این که در حال خواب دیدن هستید. در این نوع خواب، اغلب می توانید محتوای خوابتان را هدایت و یا کنترل کنید. تقریباً نیمی از افراد می توانند تجربه دست کم یک نمونه از رؤیای شفاف را به یاد بیاورند و برخی از افراد قادرند بیشتر رؤیاهای شفاف ببینند.
7. احساسات منفی در خواب ها معمول ترند
o طی یک دوره بیش از چهل ساله، محققی بیش از ۵۰،۰۰۰ رؤیا را از دانشجویان کالج جمع آوری کرد. این گزارش ها در طول دهه ۱۹۹۰ در دسترس عموم قرار گرفت. شمارش خواب ها نشان داد که در طول خواب دیدن ها، احساسات زیادی از شادی گرفته تا ترس تجربه می شوند. شایع ترین احساساتی که در خواب تجربه می شود، اضطراب است و احساسات منفی به طور کلی بسیار شایع تر از احساسات مثبت است.
8. افراد نابینا خواب می بینند
o افرادی که بینایی شان را قبل از سن پنج سالگی از دست داده اند، معمولاً در بزرگسالی خواب های بصری ندارند، اما با این حال خواب می بینند. با وجود این که نابینایان تصویری ندارند، اما خواب هایشان به همان پیچیدگی و زنده بودن خواب کسانی است که می بینند. درواقع خواب های افراد نابینا معمولاً شامل اطلاعاتی از حواس دیگر به جز احساسات بصری است. یعنی شامل اطلاعاتی از صدا، لامسه، چشایی، شنوایی و بویایی است.
9. فلج شدن در طول خواب دیدن
o خواب رم، مرحله ای از خواب که طی آن خواب دیدن رخ می دهد، با فلج عضلات ارادی مشخص می شود. این پدیده شما را از عملی کردن خواب هایتان باز می دارد. در واقع، به دلیل این که نورون های حرکتی تحریک نمی شوند، بدن شما حرکت نمی کند.
o در برخی از موارد، این فلج شدن می تواند به حالت بیداری، حتی تا ده دقیقه پس از بیداری، منتقل شود. این شرایط به عنوان فلج خواب شناخته می شود. آیا تا به حال از خواب وحشتناکی بیدار شده اید و خود را قادر به حرکت ندیده اید؟ در حالی که این تجربه می تواند ترسناک باشد، اما کارشناسان می گویند که این وضعیت کاملاً طبیعی است و مدت چند دقیقه یعنی تا زمانی که کنترل طبیعی ماهیچه برگردد طول می کشد.
10. بسیاری از خواب ها جهانی هستند
o در حالی که خواب ها اغلب به شدت تحت تأثیر تجربیات شخصی ما قرار می گیرند، محققان دریافته اند که تم های خاصی در فرهنگ های مختلف مشترکند. به عنوان مثال، مردم سراسر جهان خواب هایی درباره تعقیب، مورد حمله واقع شدن یا سقوط دارند. خواب های مشترک دیگر شامل رویدادهای مدرسه، احساس یخ زدن و قادر به حرکت نبودن، دیر رسیدن، پرواز و عریان بودن در انظار عمومی است.
مطالب و نکاتی در باب رویاها
مطالب و نکاتی در باب رویاها
1. رویاها یک فرآیند شناختی می باشند. رویاها یک اندیشه و یا رشته ای از افکار می باشند که حین خواب جلوه می کنند و مضمون رویا بازنمایی بصری از ادراکات فردی است. مثلاً وقتی که در رویا می بینید که توسط دوستان خود مورد حمله و هجوم قرار گرفته اید، تعبیر آن می تواند ترس شما از برقرای دوستی با دیگران باشد. در رویاهای پیچیده تر استعاره های فرهنگی نیز در تعبیر رویا دخیل می باشند.
2. رویاها وظیفه زدودن استرس های روانی انباشته شده در طی روز را بر عهده دارند.
3. رویاها در توسعه و رشد مغز نقش مهمی بر عهده دارند. نوزاد انسان ۱۶ تا ۱۸ ساعت در شبانه روز می خوابد، که ۵۰ درصد آن را در حال رویا دیدن سپری می کند. عقیده بر آنست که فراهم آوردن یک منبع درونی “تحریکات شدید” به بلوغ سیستم عصبی انسان کمک کرده و آن را به منظور کنار آمدن با محرکات خارجی آماده می سازد. اما پس از دوران کودکی کارکرد رویاها تغییر کرده و به عنوان یک ابزار یادگیری و تکمیل فرآیند یادسپاری حافظه عمل می کنند.
4. رویاها به ما کمک می کنند تا برای مسایلی که درگیر آنها می باشیم راه حل بیابیم، به خصوص مشکلات روانی.
5. رویاها به ما یاری می رسانند تا احساسات و هیجانات خود را سازماندهی کنیم. به همین خاطر است که وقتی با یک مشکل احساسی به خواب می رویم، معمولاً صبح روز بعد از شدت آن مشکل بسیار کاسته می شود.
6. رویاها در سازماندهی خاطرات، شکل دهی به ایده های نو، یادگیری تکالیف جدید و به روز رسانی چشم انداز احساسی به ما یاری می رسانند.
7. حرکات سریع چشم حین رویابینی، با جهتی که رویابین در حال نگریستن در حالت رویا است، مطابقت دارد.
8. محتوای رویاهای انسان شامل تجارب روزانه، تجارب قدیمی، آرزوها، امیال، ترس ها و ناکامی ها و موفقیت ها است.
9. صرفنظر از محتوای رویا، حین رویابینی مردان و زنان از نظر جنسی برانگیخته می شوند. در مردان نعوظ و در زنان افزایش خونرسانی به کلیتوریس روی می دهد.
10. کودکان نوپا تا قبل از سن ۳ سالگی در رویاهای خود حضور ندارند.
11. در محتوای رویاهای مردان، بیشتر مردان دیگر حضور دارند تا زنان. اما در محتوای رویای زنان، مردان و زنان بطور برابر حضور دارند.
12. انسان بطور متوسط یک سوم عمر خود را در خواب و ۶ سال آن را در رویابینی سپری می کند. ما بطورمیانگین در طول شب ۲ ساعت رویا می بینیم، به عبارتی ۴ تا ۷ رویا در هر شب.
13. فقدان تجربه رویا می تواند به علت فقر پروتئین ها، ویتامین ها و همچنین اختلالات شخصیت باشد.
14. موضوع رویاها راجع به پیچیدگی های افکار ماست. مضمون رویاها معمولاً راجع به مسایلی است که ما نسبت به آنها تردید داریم. مثلاً رویاها پیرامون این مسئله نیستند که آیا ما پیتزا دوست داریم یا خیر. بلکه درباره آنست که در چه شرایطی ما پیتزا دوست داریم و چه نوع پیتزایی دوست داریم و یا تا چه اندازه پیتزا را دوست داریم.
15. دشواری در درک رویاها از آن جهت است که آنها توسط ذهن ناخودآگاه شکل می گیرند و بوسیله ذهن هوشیار تفسیر می گردند، با زبانی که نزد خودآگاه نا آشنا و رمز آلود است. ناخودآگاه از الگوها، استعاره ها و نمادها بهره می گیرد. مثلاً ناخودآگاه به “مِه” و “آشفتگی احساسی” یکسان می نگرد، چراکه هر دوی آنها مانع دید واضح می شوند.
16. رویا دو مفهوم دارد. یکی مفهوم کلی و عمومی که پیام رویا به شکل داستان نمادین بیان میشود. دیگری مفهوم فردی و اختصاصی که مختص به شخص رویابین است. تنها خود رویابین قادر به درک معنای اخیر است. بنابراین شما بایستی پیام کلی رویا را با احساسات، شرایط و اوضاع فعلی خودتان مقایسه کنید. یگانه فردی که می تواند رویاهای شما را بدرستی تفسیر و تعبیر کند، خود شما می باشید. غالب اوقات مفاهیم نمادین کاملاً خاص و منحصر بفرد می باشند. مثلاً فرهنگ های تعبیر خواب، معمولاً موش صحرایی را موجودی زننده و انزجار آور تفسیر می کنند، اما چنانچه شما یک موش صحرایی را در منزل به عنوان حیوان خانگی نگهداری می کنید، این تفسیر فراخور شما نخواهد بود. بنابراین معانی نمادین شما ممکن است کاملاً متفاوت از دیگران باشد. کتب تعبیر خواب صرفاً یک مرجع راهنما می باشند.
17. ذهن ناخودآگاه خیالپرداز است، اما ذهن خودآگاه نظام مند و استدلالی. رویاها به ما کمک می کنند تا اطلاعات هر دو ذهن را دریافت و در آنها ایجاد توازن کنیم.
18. رویاها خیلی سریع فراموش می شوند. پس از ۵ دقیقه نیمی از محتوای رویا و پس از ۱۰ دقیقه ۹۰ درصد رویا از خاطر زدوده می شود.
19. عدم تجربه رویا باعث کاهش تمرکز، تحریک پذیری، از دست رفتن حافظه، تغییرات خلقی و حتی توهم می شود.
20. عامل رویاهای تکرار شونده معمولاً احساسات و دغدغه های حل نشده شخص است. افرادی که از سوء رفتار، آسیب های روانی، و یا فقدان یک عزیز رنج می برند، معمولاً رویاهای تکرار شونده ای راجع به تجارب دردناک خود می بینند، که با گذشت زمان از شدت و تواتر آنها کاسته می شود.
21. در رویاها ذهن ما می کوشد تا مشکلات را حل کرده و یا به آنها معنا ببخشد. همچنین رویاهای تکرار شونده ممکن است بازتاب رفتارهای غالب ما در زندگی و یا یک رفتار شرطی شده باشد. مثلاً هر بار شخصی شاد و مسرور می شود، ممکن است رویای یک ساحل را ببیند.
22. افراد نابینا نیز قادر به دیدن رویا می باشند. حس بینایی تنها حسی نیست که در رویاها شرکت دارد. در رویای افراد نابینا، حواس شنوایی، لامسه و بویایی حضور فعالتری دارند.
23. یادآوری رویاها
به عقیده فروید، از آنجایی که رویاها امیال سرکوب شده ما بوده و با ناخودآگاه سرو کار دارند، اغلب فراموش می شوند. اما در کل، عوامل:
i. میزان اهمیت،
ii. برانگیختگی
iii. تداخل، در یادآوری رویاها مؤثر است.
o برای یادآوری بهتر رویا می توان از پیشنهادهای زیر بهره گرفت:
i. هنگامی که به رختخواب می روید به خود بگویید که رویاهایتان را به خاطر خواهید آورد.
ii. ساعت خود را طوری تنظیم کنید که هر یک و نیم ساعت یکبار به صدا درآید. زمانی که از مرحله رم REM خارج می شوید، بهترین زمان برای یادآوری رویاهایتان است.
iii. همیشه یک کاغذ و قلم در کنار خود داشته باشید، تا هنگام بیدار شدن و یا پریدن از خواب رویاهای خود را یادداشت کنید.
iv. هنگام بیدار شدن از خواب، ذهن خود را مشغول فعالیت های روزمره نکنید، بلکه چشمان خود را بسته نگاه داشته و سعی کنید رویاهای خود را به خاطر آورید.
24. رویای روشن یا شفاف
رویای روشن ادراک هوشیار وضعیت رویابین، حین مشاهده رویا می باشد، که نتیجه آن یک تجربه روشن تر از رویا و کنترل مستقیم محتوای رویا است. با آنکه دیدن رویای روشن یک مهارت شرطی شده است، اما دستیابی منظم به آن امکان پذیر نیست. در فضای رویابینی روشن، دیگر افراد صرفاً مشاهده گران منفعل رویاهایشان نیستند، بلکه امکان دستکاری محتوای رویا وجود داشته، و رویابین می تواند فعالانه با مکان ها، موقعیت ها یا اشخاص ارتباط برقرار کند.
o خودآگاهی در کورتکس جلوی پیشانی مغز مستقراست، که حین خواب از فعالیتش کاسته می شود. رویابینی روشن هنگامی روی می دهد که لوب قدامی حین خواب کماکان به فعالیت خود ادامه می دهد. در قلمرو رویابینی روشن، شما قادرید پرواز کنید و یا قوانین فیزیک را نقض کنید، همه چیز تحت اراده و سیطره شماست.
o فاکتورهای موثر بر توانایی تجربه رویای روشن:
i. برخی افراد بطور ذاتی سهل تر از دیگران رویای روشن می بینند.
ii. مراقبه و انجام تمرینات تمرکز می تواند توانایی تجربه رویای روشن را در شما تقویت کند.
iii. کودکان آسانتر از بزرگسالان رویای روشن می بینند و این قابلیت با افزایش سن کاهش می یابد.
iv. هیپنوتیزم می تواند به القای رویای روشن کمک کند.
v. بهره گیری از تکنیک های تلقینی .
vi. بهبود مهارت در یادآوری رویاها احتمال دیدن رویای روشن را بیشتر می کند.
25. نشانه های رویابینی
i. ▪ روشن و خاموش کردن چراغ ها: معمولاً در رویا کلید چراغ ها به درستی عمل نمی کنند و نور لامپ ممکن است پر نورتر و یا کم نورتر از معمول بوده و یا نور چراغ چشمک زن باشد.
ii. ▪ نگاه کردن به آینه: معمولاً در رویا انعکاس های آینه تار و دارای اعوجاج است.
iii. ▪ نیشگون گرفتن خود و مشت زدن محکم به اشیاء: در حین رویا معمولاً درد حس نمی شود.
iv. ▪ بافت رویا: معمولاً مکان و موقعیت رویا عجیب و ناشناس است.
v. ▪ فرم: در رویا، سایر شکل کاراکترها و اشیاء تغییر کرده و یا ناگهان تغیر شکل می دهند.
vi. ▪ هوشیاری: یک اندیشه خاص، هیجان قوی و یا احساس غیرعادی در رویا وجود دارد. مثلاً وقتی سرتان را تکان می دهید ممکن است تصاویر مقابل چشمتان سو سو بزنند.
vii. ▪ تغییر مکان ناگهانی: رویابین ناگهان از یک مکان به یک مکان جدید تغییر مکان می دهد.
رویابین و یا کاراکترهای دیگر دست به اعمال غیر عادی و ناممکن می زنند، که معمولاً در بیداری قادر به انجامشان نیستند.
viii. ▪ حرکت پاها بسیار کند می گردد ، گویی درون آب راه می روید و یا اصلاً راه رفتن غیر ممکن می شود.
ix. ▪ سقوط از بلندی.
x. ▪ یافتن توالت غیر ممکن است و یا حمام بسیار نامرتب، غیر بهداشتی و فاقد حریم خصوصی است.
xi. ▪ دندانها در حال افتادن بوده و یا اصلاً هیچ دندانی در دهان ندارید.
xii. ▪ به درون کتاب، فیلم و یا بازی رایانه ای کشانده می شوید.
xiii. ▪ ساعت ها شکسته، فاقد عقربه های ساعت شمار و دقیقه شمار بوده و درست کار نمی کنند.
xiv. ▪ پیدا کردن مقادیر زیادی پول.
xv. ▪ مورد حمله قرار گرفتن توسط یک هیولا.
xvi. ▪ واقع بودن در یک مکان پرازدحام نظیر شهر و یا شهربازی.
xvii.▪ در یک ساختمان گم می شوید.
xviii. ▪ قدرت تکلم خود را از دست می دهید.
xix. ▪ در حال برقراری رابطه جنسی می باشید. معمولاً با افرادی که در بیداری قادر به برقراری رابطه جنسی با آنان نیستید.
xx. ▪ وقتی که درون آب قرار دارید، آب خشک احساس می شود، انگار یک ملافه به دور شما پیچیده شده است.
xxi. ▪ خود را سر کلاس می یابید که برای امتحان مطالعه نکرده و آمادگی ندارید.
xxii. ▪ خود را برهنه می یابید.
xxiii. ▪ حواس انسان خیلی قوی و یا ضعیف می شوند.
مثلاً ممکن است حدت بینایی شما بسیار افزایش یابد بطوری که جزئیات بیشتری را ببیند.
xxiv. ▪ احساس ترس، شعف، اضطراب و یا لذت زاید الوصف.
xxv. ▪ در حال مشاجره با فردی می باشید که در بیداری احتمال وقوع آن بسیار ضعیف است.
xxvi. ▪ قادرید پرواز کنید.
xxvii. ▪ سوراخهای بینی خود را با انگشتان مسدود کنید، اگر باز هم توانستید تنفس کنید، در حال دیدن رویا می باشید.
xxviii. ▪ چیزی را بخوانید و از مقابل آن عبور کرده و مجدداً سرتان را برگردانید و آن را بخوانید، چنانچه در حال رویا دیدن باشید، متن معمولاً در نگاه دوم تغییر می کند.
xxix. ▪ بخشی از موی سرتان ریخته و یا کاملاً طاس می شوید.
26. تکنیک های خود تلقینی:
i. قبل از اینکه بخوابید، انجام این کار را به خاطر بسپارید که حین رویابینی نشانه های رویای بالا را شناسایی خواهید کرد. یعنی حین رویابینی به دنبال سرنخ هایی بگردید که به شما کمک کند تا دریابید در حال رویابینی می باشید یا خیر.
ii. آسانترین روش القاء رویای روشن بدین قرار است. خسته و دیر وقت به رختخواب بروید، ۵ ساعت پس از به خواب رفتن از خواب برخیزید و سپس تمام افکار خود را به رویای روشن متمرکز سازید، یک ساعت بیدار بمانید و مجدداً به خواب روید. اکنون احتمال اینکه رویای روشن را تجربه کنید بسیار بیشتر است.
iii. در تکنیک دیگری رویابین بدون انفصال از خود آگاهی، مستقیماً از حالت بیداری وارد مرحله رم REM میگردد. برای انجام آن بایستی مرحله توهم پیشاخواب یا پیش از خواب Hypnogogic State یا Hypnagogia را تشخیص دهید، مرحله ای که مرز بین بیداری و خواب است. چنانچه شخص بتواند لحظه فرارسیدن این مرحله هوشیاری خود را حفظ کند، سرانجام می تواند وارد مرحله رویا شود، ضمن آنکه حس خود آگاهی وی حفظ گردیده و کاملا از رویا بودن تجربیات خود آگاهی دارد.
چرت زدن
o بهترین زمان برای انجام آن چرت زدن Nap در بعد از ظهر است. ابتدا بایستی در عین حالی که آرامیده و ریلکس می باشید، با تمرکز ذهن خود را بیدار نگه دارید، مثلاً با کنترل تنفس، تمرکز بر روی آرام سازی کل بدن از نوک پا تا فرق سر، شمردن اعداد و یا بالا رفتن از پله در خیال خود. اما از آنجایی که مرحله گذر از بیداری به خواب معمولاً هراسناک بوده و معمولاً با فلج خواب، ارتعاشات سریع، شنیدن صداهای بلند، احساس سقوط و یا ورود به یک اتاق خیلی تاریک همراه است، کلید موفقیت در این تکنیک کنترل ترس است.
27. بیداری کاذب False Awakening :
o در این حالت شخص ناگهان در رویا می بیند که از خواب برخاسته است، وی تصور می کند که حقیقتاً بیدار شده، اما غافل از اینکه کماکان در حالت رویابینی بسر می برد. معمولاً در این حالت اتاق (دیده شده در رویا) با اتاقی که در آن فرد به خواب رفته کاملاً یکسان است، به غیر از چند تفاوت جزئی و ظریف. این تجربه یکی از مسایل مشکل آفرین در دیدن رویای روشن است، چراکه شخص تصور می کند واقعاً از خواب بیدار شده، و به همین خاطر خودآگاهی خود مبنی بر اینکه در حال رویابینی است را از دست می دهد.
28. بیداری زودرس Premature Awakening :
o یکی از موانعی که در سر راه دیدن رویابینی روشن وجود دارد، و رویابین را مایوس می سازد، آنست که وقتی رویابین متوجه آن می شود که در حال دیدن رویای روشن است، ناگهان مضطرب و هیجان زده می شود، همین امر باعث بیدار شدن رویابین گردیده و وی را از تجربه یک رویای جذاب و شگفت انگیز باز می دارد. تهییج ناگهانی عامل اصلی بیدار شدن رویابین بوده و افرادی که برای نخستین بار رویای روشن را تجربه می کنند، بیشتر با آن مواجه می شوند. اما راهکارهای شناخته شده ای جهت غلبه بر این معضل ارائه گردیده است:
i. به سرعت بدور خود بچرخید و با خود این جمله را تکرار کنید: وقتی از حرکت باز می ایستم، باز در حال دیدن رویای روشن می باشم
ii. با صدای بلند فریاد بکشید.
iii. به دستان خود و یا زمین نگاه کنید.
iv. یک چیزی را با دست بگیرید.
v. تمرکز بیش از حد به یک موضوع باعث بیداری شما می شود، بنابراین از تمرکز طولانی مدت بپرهیزید.
vi. آرامش خود را حفظ کنید.
vii. کف دو دست خود را به یکدیگر بمالید.
o رویابینی روشن در افزایش اعتماد بنفس، افزایش تسلط بر خویشتن، و فراگیری نحوه کنار آمدن با تعارضات و مشکلات زمان بیداری موثر می باشد.
منبع : تارنمای ایرانیان استرالیا
کابوس
کابوس و مشکلات مرتبط با آن
وقفه تنفسی در خواب – حمله خواب – تنانداختگی – بختک – توهم پیشاخواب – توهم پیشابیداری – خوابگردی – ترور شب
کابوس
o کابوس ها رؤیاهایی ترسناک و اضطراب آورند. کابوس ها حتی پس از این که فرد از خواب بیدار می شود هم باعث اضطراب و ترس او می شوند. افراد از هر سنی دچار کابوس میشوند، اما این موضوع در کودکان شایع تر است. کابوس ها معمولاً قبل از سن ۱۰ سالگی آغاز میشوند و دختران را بیشتر از پسران می آزارند.
به جز مورد اختلال استرس پس از سانحه PTSD، به طورکلی کابوس ها نشان دهنده هیچ گونه شرایط خاص پزشکی و روانشناختی نیستند. بیشتر کودکان و بزرگسالان گاهی اوقات دچار کابوس می شوند. به طور کلی کابوس درمان نیاز ندارد.
با این حال، امکان وجود هر گونه مشکلات اساسی پزشکی و روانشناختی نباید منتفی شود. اگر اضطراب، افسردگی و یا استرس باعث کابوس شود، مشاوره و یا تکنیک های کاهش استرس توصیه می شود. در مواردی، ممکن است داروهایی برای اختلالات خواب توصیه گردد.
اگر کابوس ها مدت زمانی طولانی باقی بمانند و الگوی خواب فرد را به هم بریزند، می توانند به مشکل تبدیل شوند. زیرا این وضعیت می تواند به بی خوابی و ایجاد اِشکال در عملکرد فرد در طول روز منجر شود. در این شرایط فرد می تواند با پزشک درباره کابوس های شبانه اش مشورت کند. پزشک پرسش هایی درباره استفاده فرد از محرک هایی مانند کافئین و الکل و نیز مصرف داروهای دیگر می پرسد.
آزمایش خاصی هم برای تشخیص کابوس ها وجود ندارد، ولی در برخی از کشورها پزشک ممکن است به فرد توصیه کنند مطالعه خواب انجام دهد. در مطالعه خواب، فرد شب را در یک آزمایشگاه سپری می کند و حس گرها بر ضربان قلب، امواج مغز، تنفس، کاهش میزان اکسیژن خون، حرکات چشم، حرکات پا و تنش عضلانی او نظارت می کنند.
اصطلاح پزشکی برای کابوس، خوابپریشی یا پاراسومنیا Parasomnia است. در اوایل سال 1۲۰۱۲ ، کلینیک مایو Mayo Clinic اعلام کرد که از پرازوسین Prazosin، که یک داروی فشار خون است، برای درمان کابوس های مربوط به اختلالات استرس پس از سانحه استفاده می کند.
o کابوس ها می توانند در نتیجه عوامل مختلفی ایجاد شوند، از جمله:
i. فیلم های ترسناک، کتاب ها و یا انواعی از بازی های رایانه ای درست قبل از رفتن به رختخواب
ii. بیماری یا تب
iii. داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد درد نارکوتیک و باربیتورات ها
iv. استفاده بیش از حد از خواب آورها
v. استفاده از الکل و سوء مصرف داروها
vi. کنار گذاشتن قرص های خواب آور و یا داروهای ضد درد مخدر
vii. استرس، اضطراب یا افسردگی
viii. وقفه تنفسی در خواب یا آپنه خواب Sleep Apnea . آپنه خواب به وضعیتی اطلاق می شود که در آن در طول خواب، تنفس برای مدت کوتاهی بین ۱۰ تا ۳۰ ثانیه متوقف میشود.
ix. حمله خواب یا نارکولپسی .Narcolepsy . اختلالی در خواب که با خواب آلودگی شدید در طول روز شناخته می شود. این اختلال با چرت زدن سریع و یا حملات خواب دنبال می شود.
x. اختلال استرس پس از سانحه PTSD
مواجهه با کابوس
o تغییر شیوه زندگی می تواند به کاهش تعداد کابوس ها کمک کند. به عنوان مثال :
i. ورزش منظم
ii. محدود کردن میزان استفاده از الکل و کافئین
iii. اجتناب از استفاده از آرام بخش ها
iv. به کارگیری تکنیک های تمدد اعصاب مانند یوگا، تای چی و یا مدیتیشن قبل از خواب
v. رفتن به رختخواب در یک ساعت معین در شب و بلند شدن از رختخواب در یک ساعت معین از صبح
o اگر کودکی کابوس های زیادی دارد، می توان او را تشویق کرد درباره شان صحبت کند و برایش توضیح داد که کابوس ها نمی توانند به او صدمه بزنند.
روش های دیگر عبارتند از:
i. ایجاد زمان خواب منظم برای رفتن به رختخواب
ii. کمک به کودک برای این که با تمرین تنفس عمیق، آرام تر و راحت تر شود
iii. کودک پایان کابوس را بازنویسی کند
iv. کودک یک مجله رؤیا داشته باشد
v. به کودک اجازه داده شود جانوران، پتو و یا چیزهای دیگر را در شب کنار خود داشته باشد
vi. وجود نور در تاریکی شب و باز گذاشتن درب اتاق در شب هم می تواند مفید باشد
وقفه تنفسی در خواب
o وقفهٔ تنفسی درخواب یا قطع تنفس در خواب یا آپنه خواب Sleep Apnea یک اختلال است که باعث توقف تنفس برای مدت کوتاهی در طول خواب میشود. این دورهها آپنه Apneas نامیده میشود. آپنهها «معمولاً» بین ۱۰ تا ۳۰ ثانیه طول خواهند کشید و در موارد شدید، آپنهها میتوانند صدها بار در هر شب تکرار شوند. شخص با احساس خفگی به دفعات مکرر از خواب می پرد، هر کدام از آنها میتواند تا ۲ دقیقه نیز به طول انجامد، خود فرد معمولاً از آنها مطلع نمیگردد.
آپنهها میتوانند باعث شوند که فرد نتواند به خوبی در طول شب به خواب رود، و همین امر باعث میشود که افراد مبتلا به آپنه خواب در طول روز کمتر به حالت آماده باش قرار گیرند، این میتواند به حوادث غیرقابل جبرانی در طول روز منجر شود. افراد مبتلا به آپنه خواب درمان نشده، تا هفت برابر بیشتر از افراد عادی در تصادفات وسایل نقلیه موتوری دخیل میباشند.
همچنین خطر ابتلاء به فشار خون بالا در افراد مبتلا به آپنه خواب درمان نشده، بیشتر میباشد. o وقفهٔ تنفسی درخواب به طولانی و یا نامنظم شدن فاصله زمانی دم و بازدم گفته میشود. این ناهنجاری بخصوص در سالمندان و افراد چاق سبب بروز اختلال جدی در خوابیدن میشود.
o آپنه خواب عبارتست از وقفه تنفس بیش از ۱۰ ثانیه ضمن خواب، سه نوع آپنه تقسیم بندی شده است.
i. آپنه میتواند انسدادی باشد یعنی در اثر انسداد در راههای هوایی فوقانی بوجود آید،
ii. میتواند مرکزی بوده یعنی به علت مشکلات مغزی ایجاد شود
iii. میتواند مختلط باشد.
حمله خواب
o حملههای خواب در ساعات بیداری را حمله خواب یا خوابتازش یا نارکولپسی Narcolepsy میگویند. خوابتازش یکی از اختلالات خواب است و عبارت است از میل ناگهانی و مقاومتناپذیر به خواب. مبتلایان به حمله خواب، درپی هیجانهای شدید دچار گرفتگی ماهیچه میشوند. بسیاری از این بیماران به فلج خواب نیز مبتلا هستند.
نوجوانان پسر دچار مراحل حمله خواب طولانی میشوند و پس از بیدار شدن از خواب احساس گرسنگی میکنند.
o بیماری خوابتازش با پنج علامت :
i. خوابآلودگی بیش از حد در طول روز،
ii. تنانداختگی (کاتاپلکسی)،
iii. فلج خواب (بختک)،
iv. توهم پیشاخواب (هیپناگوژیک)
v. توهم پیشابیداری (هیپنوپامپیک) مشخص میشود.
خوابآلودگی بیش از حد در طول روز علامت اصلی و اولیه در خوابتازش است. دمای بدن مبتلایان به حمله خواب، پس از بیدار شدن افزایش مییابد و گاهی خُلق آنها نیز تغییر خواهد کرد. معمولاً مبتلایان به حمله خواب دچار افسردگی هستند. حمله خواب از طریق محرکهای دستگاه عصبی مرکزی درمان میشود.
شیوع این بیماری ۵۰ تا ۲۵ مورد در هر ۱۰۰هزار نفر است؛ مردان بهطور یکسان درگیر این بیماری میشوند و اوج بروز سنی آن دههٔ دوم و سوم زندگی است؛ با این حال ممکن است قبل از پنجسالگی و بعد از ۴۰ سالگی هم دیده شود.
تنانداختگی
o کاتاپلکسی Cataplexy یا تنانداختگی، نوعی بیماری است، بدین معنی که شخص به هنگام حالات هیجانی قوی یا خنده و گریه شدید، اختیار عضلانی بخشهایی از بدن خود را از دست میدهد و به زمین میافتد، اما همچنان بههوش است. منشا این اختلال نادر معمولاً تخریب خودایمن Orexin است. کاتاپلکسی معمولاً از نشانههای مهم دچار بودن به حمله خواب است و به تنهایی بسیار نادر است. در حدود ۷۰ درصد از افراد دچار به حمله خواب از کاتاپلکسی نیز رنج میبرند.
بختک
o فلج خواب Sleep Paralysis که در میان عوام به “بختک” معروف است، نوعی اختلال خواب است. حالتی است که معمولاً از چند ثانیه تا چند دقیقه طول میکشد و در این مدت شخص پس از بیدار شدن از خواب و یا گاهی پیش از به خواب رفتن، توانایی انجام حرکات ارادی از خود ندارد و این حالت معمولاً با ترس همراه است.
در فلج خواب معمولاً یک یا چند مشخصهٔ زیر وجود دارد:
i. عدم توانایی در صحبت کردن، حرکت دادن بدن، دست و پا و معمولاً عدم توانایی در بازکردن پلک چشم.
ii. احساس ترس و حتی توهمات شنیداری ، مثل قدمهایی که نزدیک میشوند، یا زمزمه در گوش، دیداری، لمسی، خفگی، سنگینی روی قفسهٔ سینه و… که به آنها توهمات خواب یا هیپناگوژیک Hypnogogic میگویند.
o در طی خواب در مرحلهٔ حرکات سریع چشم REM، یعنی مرحلهای که رویابینی در آن روی میدهد، مغز انتقال سیگنالهای عصبی بسوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضلهٔ دیافراگم و عضلات حرکت دهنده تخم چشم) را متوقف میسازد، تا شما رویاهای خود را برونریزی نکنید. یعنی مثلاً وقتی خواب میبیند در حال دویدن هستید، از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن کنید. هنگامی که شما قصد دارید از خواب بیدار شوید، مغز مجدداً کنترل عضلات را به دست میگیرد. اما گاهی اوقات قبل از اینکه مغز کنترل عضلات اسکلتی را بدست گیرد تا عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، شما هشیاری خود را باز مییابید که نتیجهٔ آن احساس هراس آور فلج بودن بدنتان خواهد بود.
نقطهٔ مقابل این عارضه زمانی است که مغز در برخی افراد در مرحلهٔ رویابینی انتقال سیگنال به سوی عضلات اسکلتی را متوقف نمیکند باعث میشود که آنها هنگام رویا دیدن دستها و پاهای خود را تکان دهند و یا در موارد شدیدتر دچار خوابگردی شوند.
o موارد زیر باعث افزایش ریسک فلج خواب میشوند
i. کسانی که بطور طاق باز و رو به پشت میخوابند، بیشتر به فلج خواب دچار میشوند.
ii. برنامهٔ خواب نامنظم و محرومیت از خواب.
iii. افزایش استرس و اضطراب.
iv. تغییرات ناگهانی در سبک و یا محیط زندگی.
v. مصرف قرصهای خواب آور و آنتی هیستامینها.
توهم پیشاخواب
o توهم پیشاخواب یا هیپناگوژیک Hypnogogic به معنای درک حسی اشتباه (توهم) در لحظات به خواب رفتن میباشد. این اختلال جزو نشانه های اختلال خواب نارکولپسی میباشد. هیپناگوژیک تجربه حالت گذار از بیداری به خواب است. حالت خواب آور هوشیاری ، طی شروع خواب. در مقابل، بی خواب کننده نشان دهنده شروع بیداری.
توهم پیشابیداری
o توهم پیشابیداری یا هیپنوپامپیک Hypnopompic به درک حسی اشتباه (توهم) در لحظات بیدار شدن از خواب اشاره دارد. این اختلال یکی از نشانه های اختلال خواب نارکولپسی می باشد.
خوابگردی
o خوابگردی Sleepwalking یا Somnambulism یا Noctambulism قدم زدن و انجام دادن کارهایی به صورت نیمهخودکار در ضمن خواب است، بیآنکه شخص در بیداری آنچه را انجام داده به یاد آورد. اصولاً خوابگردی منشا خانوادگی دارد و ارثی است.
خوابگردی یکی از اختلالات خواب است که در رشته روانشناسی خواب مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. در این حالت بدن بیدار و ذهن در خواب است. در این حالت ممکن است بیمار در خواب راه برود، بدود، لباس بپوشد، حمام یا ادرار کند، رانندگی کند، اشیاء را پرت کند، و حتی کسی را به قتل برساند.
بر اساس برخی منابع آماری، هجده درصد جمعیت جهان خوابگرد هستند. آمار هم چنین نشان میدهد که ۱۶ درصد کودکان در ایالات متحده آمریکا، خوابگرد هستند. حدود ۸۷ درصد خوابگردان مرد هستند. بعضی خوابگردها در حین خوابگردی چشم خود را نمیبندند. خوابگردی ممکن است زمان کوتاهی مانند ۳۰ ثانیه و ممکن است زمان زیادی مانند ۳۰ دقیقه طول بکشد. خوابگردی را از طریق درمان دارویی به سادگی می توان درمان کرد.
ترور شب
o کابوس همچنین با «ترور شب» یا ترور خواب یا هراس شبانه Night Terror متفاوت است. هراس شبانه از اختلالات خواب است که در دانش روانشناسی خواب مورد بررسی و مطالعه قرار میگیرد. شخص مبتلا به هراس شبانه، با ترس شدید از خواب برمی خیزد در حالی که هنوز خواب است. این حالت نوعی از خواب تجزیه ای است. هراس شبانه بیشتر در بین کودکان و به ویژه دختران بین دو تا شش سال رایج است. در بین بزرگسالان، زنان بیشتر مبتلا به هراس شبانه هستند. هراس شبانه معمولاً به عنوان علامتی شدیدتر از کابوس تلقی میگردد.
ترور شب رؤیا نیست و بیشتر شبیه به یک واکنش ناگهانی از ترس است که در طول گذار از یک مرحله خواب به مرحله دیگری اتفاق می افتد. کودکانی که ترور شب را تجربه می کنند در این میان می خوابند و معمولاً این حادثه را در صبح به یاد ندارند. گاهی اوقات افراد بالغ هم این ترس شدید را تجربه می کنند و به طور محدودی آن را به یاد می آورند. افراد بالغ هم ممکن است ترور شب را تجربه کنند و آن را به طور محدودی به یاد آورند.
رویا و اسطوره
رویا و اسطوره
اگر پیش فرض های روانکاوی را نپذیریم، رویاها (تصاویری که در حین خواب دچارشان هستیم) چیزی نیستند جز “مرور” سریع حوادث روز گذشته همراه با افکار، احساسات و خاطراتی که آن حوادث برای ما تداعی کرده اند.
به طور قطع بخش زیادی از رویاهای ما چنین هستند: ترکیبی تصادفی و بی نظم از تصاویری که صرفاً بر اساس “تداعی” به هم متصل شده اند. مغز، هنگامی که ما در خواب هستیم، فارغ از انبوه داده های حسی است، شروع به “انبارگردانی” و مرتب کردن داده های روز قبل می کند و هر حادثه ای را در کشویی می چیند که به نوعی با خاطرات و تصاویر آن کشو تشابه معنایی دارد.
این گونه است که ممکن است روزی که به دلیل ایستادن روی “خط عابر پیاده” توسط افسر راهنمایی و رانندگی”جریمه” شده ایم، شب در خواب ببینیم که در حال نوشتن “جریمه هایی” هستیم که معلم کلاس چهارم ابتدایی مان بابت “بدخطی” به ما داده بود و صبح که از خواب برمی خیزیم حیرتزده باشیم که چگونه و چرا این خاطره پس از چهل سال برای ما زنده شده است!
اما پیچیده ترین رویاها، آن دسته از رویاها هستند که “ساختار داستانی” دارند و حاوی صرفأ تصاویری از خاطرات دور و نزدیک ما نیستند، بلکه دارای بستر داستان (Exposition)، پی رنگ یا طرح (Plot)، نقطه اوج (Culmination) و نتیجه گیری (Solution) هستند، گویی یک نمایشنامه نویس برجسته به همراه یک تیم “دراماتورژ” ، طراح صحنه، طراح لباس و کارگردان سعی در انتقال یک پیام به ما دارد!
برای مثال یکی از مراجعان دکتر کارل گوستاو یونگ که از کشوری دیگر برای روانکاوی به وی مراجعه کرده بود چنین خوابی می بیند: خواب دیدم در حال عبور از مرز سوئیس هستم (Exposition)، مامور گمرک تصمیم به بازرسی ساک دستی من گرفت (Plot)، من اظهار کردم چیز مهمی در ساک ندارم (Culmination)، ولی وقتی ساک را باز کرد یک تختخواب تاشو از درون آن بیرون آورد (Solution)!
ببینید چقدر این خواب هوشمندانه طراحی شده است. گویی فرد خردمندی که از گذشته این فرد باخبر است، دارد به او چنین می گوید: “تو داری برای روانکاوی به نزد این روانپزشک سوئیسی میروی (Exposition) و او برای درمان میخواهد کوله بار سفر زندگیت را مرور کند (Plot) اما تو در عین حال که برای درمان نزد او میروی سعی میکنی اطلاعات مهمی را از او پنهان نگه داری (Culmination) و آن چیزی که دوست نداری او بفهمد این است که یک رابطه جنسی ممنوعه داری (Solution)!”
گویا خردمند رویا پرداز پیش از مراجعه فرد به یونگ دارد به او راجع به آنچه در روانکاوی های گذشته انجام داده و احتمالا در روانکاوی بعدی نیز انجام خواهد داد تذکر میدهد و به نوعی به او میگوید علت این که روانکاوی های گذشته ات مثمر ثمر نبوده اند، این بوده که بخش مهمی از زندگیت را از روانکاو پنهان میکردی و اگر با این سوئیسی هم قرار باشد همین کار را بکنی به نتیجه ای نخواهی رسید!
اینجاست که “آلفرد آدلر” روانکاو وینی برخلاف فروید اعتقاد دارد که رویا جهت گیری رو به آینده دارد، درست است که گذشته را مرور می کند ولی به گونه ای مرور میکند که برای آینده و تصمیمات آن تذکراتی بدهد. یونگ اعتقاد دارد که هر چه فردی مسئولیت جمع بزرگتری را به عهده داشته باشد رویاهایش “جمعی تر” میشوند، چنین کسی رویاهایش راجع به زندگی شخصی اش نیست، بلکه راجع به زندگی “قبیله اش” خواب می بیند! یونگ چنین رویاهایی را “رویاهای بزرگ” می نامد.
وقتی رویاها جمعی تر باشند نمادهای مندرج در آن هم غیر شخصی تر و جمعی ترند. مثلاً وقتی یک نفر در رویا گربه میبیند روانکاو می پرسد: “گربه برای شما چه تجاربی را تداعی می کند؟ چه خاطراتی را زنده می سازد؟” ولی برای تعبیر یک “رویای بزرگ” این سوال درستی نیست. ” روانکاو” باید بپرسد برای “قبیله شما” گربه نماد چه چیزی است.
“اسطوره” نام دیگر “رویای بزرگ” است و “اسطوره شناس” همان “معبر” رویای جمعی است.
“اسطوره” بازنمایی زندگی جمعی ما در “ذهن الهی” است، پیامی راز آلود از “عمق زندگی” ! رویایی برای بیدار کردن ما خوابگردها!
دکترمحمدرضاسرگلزایی-روانپزشک
رؤیای شفاف
رؤیای شفاف
o رویای شفاف یا رویای آگاهانه Lucid Dream به رویایی اطلاق می شود که رویابین در آن از این واقعیت که در حال رویا دیدن است، آگاه است. در رویای شفاف رویابین بصورت آگاهانه روی رویا کنترل دارد و می تواند صحنه رویا را به میل خود تغییر دهد. به همین دلیل بسیاری از فانتزی ها و غیرممکن ها می توانند قابل تجربه باشند.
o مغز کسانی که رویای شفاف را تجربه می کنند، مقدار بسیار بیشتری از باند بسامد beta-1 را که حدود ۱۳ الی ۱۹ هرتز می باشد را بطور فعال تجربه می کند که منجر به فعال شدن قوه هوشیاری و آگاهی در لوب آهیانهای مغز Parietal Lobes است که درنهایت منجر به تجربه رویای شفاف می شود.
o شک هایی که در حین تحقیق در مورد این پدیده به وجود آمدهاند بیان می کنند که رویای شفاف حالتی از خواب نمی باشد، بلکه نوعی بیداری مختصر است.
o رویای شفاف توسط دانشمندان مختلف در زمان های مختلف مورد مطالعه علمی قرار گرفته است و با تمرینات خاصی قابل دسترسی می باشد.
o رویابینی آگاهانه یا رویای شفاف برای افرادی که از کابوس رنج می برند، می تواند بسیار مفید باشد. مطالعه ای در سال ۲۰۰۶ نشان داد که درمان با رویابینی آگاهانه می تواند در صورتی که روی تکنیک ها و تمرینات مهارت کامل پیدا شده باشد مفید واقع شود.
o اگر چه مشخص نشده که دقیقاً کدام بخش از رویابینی آگاهانه سبب بهبود بیماران می شود، ولی به هر حال نتیجه کلی آزمایش موفقیت آمیز بوده است.
o روانشناس استرالیایی به نام میلان کولیک Colic نه تنها از رویای شفاف برای درمان کابوس بیماران خود استفاده کرد، بلکه توانست میزان افسردگی را نیز در آنها کاهش دهد. کولیک متوجه شد که مکالمات درمانی با شخصیت های رویا و درک محتوای خواب شفاف می تواند نتایج درمانی شگفت انگیزی به همراه بیاورد.
o روان شناسان بسیاری رویای آگاهانه را به عنوان راهی برای درمان برخی مشکلات روانی به کار برده اند. مشخص نیست که کاهش این مشکلات مربوط به آگاه شدن در رویا است و یا به دلیل تغییر صحنه های آن می باشد.
o آزمایشی که توسط اسپورمیکر Spoormaker و بوت van den Bout در سال ۲۰۰۶ انجام شده صحت اثر رویای شفاف را بر روی کسانی که از کابوس شدید رنج می برند بررسی کرد. در انتها مشخص شد که میزان تکرار کابوس در بیماران کاهش یافت.
o در آزمایشی دیگر، آنها این روش را بر روی ۸ بیمار که آموزش های یک ساعته تمرینات رویابینی را دریافت کرده اند به کار بردند. نتایج نشان داده که نه تنها میزان کابوس کاهش یافته، بلکه کیفیت خواب نیز افزایش پیدا کرده است.
بهترین تکنیک برای دیدن رویای شفاف
o خیلی ها آرزو دارند رویای شفاف ببینند. بعضیها هم وقتی متوجه میشوند که دارند رویای شفاف میبینند، به قدری هیجانزده میشوند که از خواب میپرند! رویای شفاف، نوعی خواب دیدن آگاهانه است. گاهی اوقات، فرد هنگام خواب دیدن، خودش میداند که دارد خواب میبیند. رویای شفاف همین است. هنگام دیدن رویای شفاف، فرد درمییابد که میتواند آنچه که در خوابش اتفاق میافتد را کنترل کند.
o چطور میشود رویای شفاف دید؟
A. اولین مرحله از مراحل دیدن رویای شفاف این است که بدانید چه زمانی برای دیدن رویای شفاف، بهترین زمان محسوب میشود. نخست این که به برنامه زمانی خواب خود و مدت زمانی که طول میکشد تا خواب ببینید، توجه داشته باشید میتوانید این کار را با در نظر گرفتن زمانی که با دیدن یک رویا از خواب بیدار میشوید و مقایسه آن با زمانی که به خواب رفته بودید، انجام دهید. رویای شفاف معمولاً طی مرحله REM صورت میپذیرد، یعنی چرخه خواب پیش از بیدار شدن. آسانترین راه برای دستیابی به چرخهی REM، این است که پیش از زمانی که همیشه از خواب بیدار میشوید، بیدار شوید، یک تا یک و نیم ساعت بیدار بمانید و سپس دوباره بخوابید. در این صورت مغز به چرخهی REM میافتد و میتوانید رویای شفاف ببینید.
B. مرحلهی دوم از مراحل دیدن رویای شفاف، این است که تصمیم بگیرید رویای شفاف ببینید. این تکنیک، به رویای شفاف حافظهای معروف است Mnemonic Induction of Lucid Dreams یا به اختصار MILD . زمانی که دارد خوابتان میبرد، تصمیم بگیرید که هر چه را در خواب دیدید به خاطر بسپارید، و بر روی این تصمیم تمرکز کنید. پیش خودتان تکرار کنید: رویای بعدیام را به خاطر خواهم سپرد. با این کار، به مغزتان فرمان میدهید که به رویای بعدیتان توجه کند و به این ترتیب، به احتمال زیاد، وقتی خواب دیدنتان شروع شد، خواهید دانست که دارید خواب میبینید. این یعنی دستیابی به رویای شفاف.
C. سومین مرحله از مراحل آموزشی دیدن رویای شفاف، به خاطر سپردن رویاها است. یک دفتر برای خود بردارید و تمام جزئیات خوابهایتان را در آن بنویسید. با به یاد آوردن تمام جزئیات خواب هایتان، به مغز خود این پیام را میرسانید که رویاها هم به اندازه جریان زندگی در زمان بیداری اهمیت دارند. این گونه است که مغز هنگام خواب دیدن هم هشیاری خود را حفظ خواهد کرد. ثبت تمام رویاها به شما کمک میکند از الگوی خواب دیدن خودتان آگاهی پیدا کنید. انجام این کار، به شما در عمل کردن به گام چهارم آموزش دیدن رویای شفاف کمک خواهد کرد.
D. مرتب به چک کردن واقعیت Reality Check بپردازید. در طول روز به طور مداوم از خود بپرسید که خواب هستید یا بیدار. به اطراف نگاه کنید، موقعیت خود را بررسی نمایید و با هوشیاری اطمینان پیدا کنید که خواب هستید یا بیدار. هر وقت با کسی دیدار کردید، به جایی رفتید، یا در موقعیتی قرار گرفتید که بیشتر در خوابهایتان با آنها رو به رو میشوید، حتماً واقعی بودن آن را به دقت بررسی نمایید. به مرور زمان، مغزتان میآموزد این کار را خود به خود و بدون این که شما بدانید، انجام دهد، حتی در خواب. در این صورت، هر وقت خواب دیدید، مغزتان این را خواهد فهمید!
چشم بند رویایی
o چشم بند ریمی Remee Sleep Mask یک دستگاه ارتقا دهنده ویژه حرکت سریع چشم REM است که به فرد کمک می کند رویاهایی شفاف ببینند.
o این دستگاه با الگو های منظم نور به چشم فرد خوابیده می تاباند که فرد در رویا متوجه آن می شود و وارد فاز رویا شفاف می شود. کارایی این دستگاه اثبات نشده است.
کنترل رویای شفاف
کنترل رویای شفاف
o خواب ها، مجموعه ای از تصاویر، اندیشه ها، احساسات و عواطف هستند که در مراحل خاصی از خوابیدن، به صورت غیر ارادی، در ذهن ما اتفاق می افتند.
o جوهره خواب دیدن و هدف از آن، هنوز مشخص نیست، اما در طول تاریخ، این موضوع همواره مورد توجه بوده، و درباره ی آن بحث های فراوانی درگرفته است. بررسی علمی خواب دیدن را رؤیاشناسی Oneirology می نامیم.
o در طول تاریخ، انسان ها در خواب و رؤیاهایشان به دنبال یافتن معنا و یا پیشگویی آینده بوده اند.
i. از دیدگاه فیزیولوژیک، رؤیا دیدن، پاسخی است به فرایندهای عصبی در زمان خواب.
ii. از دیدگاه روانشناسی، خواب دیدن بازتاب ناخودآگاه است،
iii. از دیدگاه معنوی، پیامی است از سوی خدایان، درگذشتگان، پیامی از سوی روح که می تواند از آینده خبر دهد.
o در بسیاری از فرهنگ ها، برای غنی ساختن رؤیاها، تمرین و ممارست فراوانی صورت می گیرد تا به این ترتیب فرد بتواند خواب هایی ببیند که پیشگویانه هستند یا این که پیام هایی الهی در خود دارند.
o تحقیقات جدید نشان می دهند که می توان با یک روش یادگیری واکنشی، خواب ها را کنترل کرد. تنها برای یک لحظه تصور کنید. همه چیز درست مثل واقعیت، «طبیعی» است، حال آن که شما می دانید دارید خواب می بینید و جایتان کاملاً امن است؛ نه می میرید و نه زخم برمی دارید. شما در قلمرو رؤیای شفاف هستید. هیچ کدام از قوانین و مقررات همیشگی نمیتوانند جلوی شما را بگیرند! به این شکل شما می توانید به «حقیقت مجازی فردی» خودتان دست یابید، آن هم با چنان عمقی از واقع گرایی که هیچ کدام از شبیه سازی های رایانه ای پیشرفته، به پای آن نمی رسد. حال ببینیم چگونه می توان این کار را انجام داد.
I. انگیزش و تمرین
o برای دیدن رؤیای شفاف Lucid Dream ، باید بتوانیم هنگام خواب دیدن، خودآگاهی روشن و زنده ای داشته باشیم. با ورود به این حالت از هوشیاری بالا، که از لحاظ علمی اثبات شده است، شما می توانید رؤیاهای خود را با غنا و قوت شگفت آوری کنترل و تجربه کنید. تصور کنید در رؤیای خود، از خواب برخیزید و بتوانید هر کاری که بخواهید انجام دهید، هر کسی را که بخواهید ببنید هر جا که بخواهید بروید… و تمام این ها در حالی اتفاق می افتند که حواس پنجگانه شما به روشنی کار می کنند و می توانید همه چیز را با جزئیات روشن، حس کنید؛ تجربه ای خوشایند که در آن، تمام رؤیاهایتان به حقیقت می پیوندند.
o همه انسان ها این قابلیت را دارند که چگونگی دیدن خواب های شفاف را بیاموزند، تنها چیزی که لازم داریم، انگیزه Motivation و تمرین است. هر قدر مهارت شما در درونپویی یا مراقبه Meditation ، و ورود به حالات لازم آگاهی، بیشتر باشد، آسان تر می توانید به دلخواه خود شفاف شوید.
o وقتی تصمیم گرفتید که در خواب هایتان هشیار باشید، به جهانی قدم می گذارید که در آن، رابطه ی شما با درون خودتان، می تواند تا پایان عمر، به کلی دگرگون شود.
II. وضعیت خوابیدن و تنآرامی
o تنآرامی یا ریلکسیشن Relaxation، تکنیکی است برای کسب آرامش، برای رسیدن به تمرکز بهتر، و رهایی از تنشهای ذهنی، به کمک آرامسازی عضلات بدن.
o حاصل تنآرامی، تغییر وضعیت روحی کنونی انسان و رهایی او از افکار مربوط به کوشش، کار یا تنش است. عموماً بر این باورند که تنآرامی، فعالیتی لذتبخش است.
o از آنجا که بین ذهن و تن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، هرچه در جسم آرامش بیشتری برقرار گردد، در ذهن نیز آرامش و تمرکز بیشتری برقرار شده و فرد از افکار مزاحم ذهنی رهایی مییابد.
o وقتی فردی به طور ارادی و آگاهانه نتواند افکار مزاحم را از ذهن خود خارج کند و به آرامش و تمرکز ذهنی برسد. میتواند آزادسازی و آرامسازی ذهن را از راهی غیر مستقیم انجام دهد.
o از آنجا که هر فکری، به ویژه افکار منفی مزاحم، عضلات را منقبض میکند، با آرام کردن عضلات، تنش و انقباضشان از بین میرود. در نتیجه افکار منفی خود به خود از ذهن خارج میشوند.
o اساس تن آرامی همین است: آرامسازی عضلات با قصد ایجاد آرامش و خلأ ذهنی. زیرا هرچه میدان فکری خالی تر باشد، تمرکز و توجه بر یک موضوع خاص، آسانتر میشود.
o تنآرامی یکی از حالتهای یوگا Yoga نیز میباشد که به آن «حالت لاشه» نیز میگویند. انجام آن از سویی ساده است، زیرا در طول انجام آن عضو یا بخش خاصی از بدن درگیر نیست و از سویی دیگر دشوار است، بدین خاطر که در مدت پرداختن به آن هیچیک از اعضای بدن را نباید تکان داد. تن آرامی تمرینی برای فکر است و برای انجام آن به هیچ وسیله یا شیئی نیاز نیست.
برای انجام تنآرامی اینگونه عمل کنید:
i. به پشت صاف دراز بکشید. شانههایتان را به سمت خارج کشش دهید و شُل کنید. کف دستها را رو به بالا قرار دهید. یا در هر حالت دیگری اگر در آن راحت هستید. یک بالش کوچک را زیر سرتان بگذارید. میتوانید در صورت تمایل بالشی بزرگ را زیر زانوهای خود قرار دهید.
ii. چشمانتان را ببندید.
iii. بدنتان را شُل کنید. میتوانید تجسم کنید که روی شن های سفید یک ساحل آفتابی دراز کشیدهاید.
iv. دو بار نفس عمیق بکشید. در هر دو، هوا را آرام آرام بیرون بدهید.
v. برای دو ثانیه، همهٔ نیرویتان به پاهایتان بفرستید . کافیست بر روی آنها تمرکز کنید. سپس با ارادهٔ خود، آنها را شُل کنید. همین کار را با ساقها و بالاتر از آنها، باسن، شکم، قفسهٔ سینه، پشت، دستها، ساعدها، بازوها، شانهها، گردن و صورت خود بکنید.
vi. همهٔ عضلات خود را ، از پاها تا صورت، به شکل جدا جدا کنترل کنید و مطمئن شوید که شُل شده باشند. شاید بتوانید کشش کوچکی را پیرامون چشم ها و عضلات سرتان حس کنید. دهان و زبانتان را نیز شُل کنید.
vii. بر بخش هایی از بدن که کششی در آنها حس نمیکنید، تمرکز نمایید. بگذارید نفَستان آزاد باشد.
viii. در پایان کار، پیش از بازکردن چشم ها، مطمئن شوید تا آنجا که میتوانستید، در حالت شُلی باقیماندهاید.
ix. چشمانتان را باز کنید. بدن خود را به آرامی کشش دهید، و آرام برخیزید.
o نُه گام بالا را برای ۱۰ تا ۳۰ دقیقه تمرین نمایید. هرچه طولانی تر، بهتر.
o تن آرامی برای آرامش عمومی تن و ذهن و روان و فعالیتهای فکری، هنری و کار مانند مطالعه کردن و … مؤثر است؛ و حتی مقدمه ایست برای دیگر مهارتهای آرامش بخش.
o قبل از خواب:
i. به پشت دراز بکشید.
ii. چشمانتان را ببندید
iii. سه نفس عمیق بکشید.
iv. فرو رفتن بدنتان در تخت یا کف را احساس کنید
v. تمام فشار عضلاتتان را آزاد کنید.
vi. از احساس شل شدگی و ریلکسیشن لذت ببرید،
vii. بر روی هدف خود برای کنترل کردن خواب هایتان، متمرکز شوید.
viii. بگذارید تمام افکار از شما عبور کنند، بی آن که برخوردی با آن ها داشته باشید.
ix. بدن خود را کاملاً ریلکس و بی حرکت نگه دارید.
x. مرتب در ذهن خود تکرار کنید: یک. صحنه بعدی، یک رؤیا خواهد بود. دو. صحنه ی بعدی یک رؤیا خواهد بود. سه…. و همین طور ادامه دهید. این کار باعث خواهد شد که هدف شما مشخص باشد و در همان حین که جسمتان به آرامی به خواب می رود.
o ذهنتان هشیاری خود را حفظ خواهد کرد. وضعیت خوابیدن شما می تواند بر موفقیتتان در این کار تأثیرگذار باشد. بهترین وضعیت، همان حالت جنینی معمولی است -چرخیده به یک سمت، زانوها و آرنج ها جمع شده به داخل بدن. خوابیدن به پشت نیز وضعیت خوبی محسوب می شود. عجیب است که یک آن در رؤیای شفاف خود به اطراف می روید و سپس بر روی تختتان خود را جمع کرده، می یابید. گاهی حتی ممکن است خودتان را بیدار کنید زیرا در رؤیای شفاف خود، بازویتان را تکان داده اید و تصادفاً همین باعث تکان خوردن بازوی حقیقیتان شده و آن را به تخت کوبیده اید. چنین اتفاقی می تواند مشوش کننده باشد و موجب شود آگاهی، از جسم رؤیا به جسم حقیقی منتقل گردد، اما اگر چشمهایتان را بسته نگه دارید، اغلب می توانید به همان بخشی از رؤیای شفاف خود برگردید که از آن خارج شده بودید.
III. شفافیت خود به خودی
o تا زمانی که اولین رؤیای شفاف خود را تجربه نکرده اید، شاید این مسئله به نظرتان غیر قابل درک باشد. بسیاری از افراد به همین دلیل، پیش از آن که تلاش کنند، ناامید می شوند. بنابراین، توضیح درباره چگونگی وارد شدن به وضعیت رؤیای شفاف، مفید خواهد بود. بیشتر کسانی که در ابتدای راه دیدن رؤیاهای شفاف هستند، به چنین حالتی دچار می شوند.
o اولین رؤیای شفاف شما، با شفافیت خود به خودی، ایجاد خواهد شد. این اتفاق زمانی می افتد که ناگهان بی هیچ دلیل مشخصی، متوجه می شوید که: من دارم خواب می بینم!.
o شفافیت خود به خودی، بیشتر به شانس بستگی دارد. البته با افزایش خودآگاهی در طول روز، بهتر می توانید بودن در وضعیت رؤیا را متوجه شوید و به تبع آن، با آسودگی بیشتری، رؤیاهای واضح و شفافتان را تجربه کنید.
o با انجام مراقبه و مدیتیشن به صورت منظم و دیدن رؤیاهای شفاف، خودآگاهی شما افزایش قابل توجهی می یابد. این به شما می کند که حتی وقتی رؤیای شفافتان بسیار به زندگی حقیقی شباهت دارد، بدانید که در حال خواب دیدن هستید، زیرا به نشانه های ظریف تری دقت خواهید کرد.
IV. شخصیت های رؤیا
o عقل سلیم می گوید شخیت های رؤیا، بخشی از ضمیر ناخودآگاه شما هستند در تضاد با موجودات آگاه که در خواب شما دخالت دارند. پس در این روش، از ذهن ناخودآگاه کمک میگیریم. روش کار، این گونه است. پیش از این که به خواب بروید، به وسیله مراقبه و مدیتیشن، هدف خود را برای دیدن رؤیای شفاف تثبیت کنید و با تحکم به ناخودآگاه خود بگویید : «من امشب رؤیای شفاف خواهم دید». ساعت پنج صبح از خواب بیدار شوید (به طور طبیعی یا با ساعت) و دوباره هدف خود را تکرار می کنید. طی دو تا سه ساعت بعد، دوره های طولانی REM یا حرکات سریع چشم هنگام خواب با رؤیاهایی واضح را تجربه خواهید کرد. در این مدت احتمال دیدن رؤیای شفاف، بسیار زیاد است، و اگر شانس بیاورید، یک شخصیت رؤیا، این را به شما خواهد گفت. برای مثال، یکی در خواب به سراغتان می آید و می گوید : حالا بیا رؤیای شفاف را امتحان کنیم. این شخص، خودآگاهی هوشیارانه را در شما فعال می کند و رؤیایتان شفاف می شود.
V. موضوع رؤیاها
o این مورد هم مشابه مورد قبل است. پیش از این که به خواب بروید، شرایط را برای رؤیای شفاف مساعد کنید. یعنی به ناخودآگاهتان بگویید که هر وقت خواب دیدید، می خواهید بدانید که دارید خواب می بینید. سپس همین طور که به خواب می روید، به این فکر کنید که می خواهید رؤیای شفافتان درباره چه چیزی باشد. وقتی ناگهان چیزی در خواب باعث می شود همه چیز را واضح حس کنید، اغلب به این دلیل است که شما دارید رؤیای شفاف را خواب می بینید!
شاید این نوع خودآگاهی به سرعت در خواب هایتان ظاهر نگردد، اما با بهتر شدن یادآوری رؤیاهایتان و کسب تجارب بیشتر در مور خواب های آگاهانه، خواهید دید که این، روشی است مناسب برای شفاف کردن خواب هایتان.
VI. افزایش خودآگاهی از طریق اطمینان از خواب نبودن
o در طول روز، از خود بپرسید که آیا خوابید یا بیدار. این کار را اطمینان از خواب نبودن Reality Check می نامند. یکی از راه های قابل اطمینان برای این کار، تنظیم کردن ساعت است تا هر یک ساعت یک بار، زنگ بزند. وقتی ساعت زنگ می زند، به دستانتان نگاه کنید و از خود بپرسید «دارم خواب می بینم؟» سپس سعی کنید دستتان را از دیوار یا میز تحریر عبور دهید. اغلب اوقات، اگر این کار را در خواب انجام دهید، دستانتان می توانند از هر جسم جامدی عبور کنند. افزایش ناگهانی خودآگاهی، بلافاصله، شفافیت شما را نیز فعال می کند! این راهکار برای اولین رؤیای شفاف عالی است. اطمینان از خواب نبودن، ناخودآگاه شما را در خواب هایتان برنامه ریزی می کند و باعث به وجود آمدن شفافیت خود به خودی می شود.
o هنگامی که می خواهید از خواب نبودنتان اطمینان بیابید، سعی کنید در بیداری، کاری انجام دهید که غیرممکن است. مثل رد کردن دستتان از دیوار. عادت کردن به این کار، موجب می شود در خواب هم بخواهید مطمئن شوید که بیدارید یا نه، و به این ترتیب فرصتی به دست می آورید که بفهمید در واقع دارید خواب می بینید. وقتی خواب می بینید، اگر سعی کنید دستتان را از دیوار رد کنید، موفق می شوید.
o اطمینان از خواب نبودن، احتمالاً آسان ترین راه برای دیدن رؤیاهای شفاف است. البته این، تنها راه نیست و لزوماً ۱۰۰% موفق نیست، اما نیاز به مهارت خاصی ندارد و به سرعت به ذهن ناخودآگاهتان می آموزد چگونه رؤیای شفاف ببیند. اگر از این روش استفاده کنید، هرگز وسط خواب، بیدار نخواهید شد! ذهن ناخودآگاه شما قادر نیست قوانین ذهن خودآگاهتان را به درستی تشخیص دهد. به همین دلیل است که شما هر شب به جای این که رؤیاهای واضح و آگاهانه ببینید، همان خواب های معمولیتان را می بینید.
o اگر می خواهید در رؤیایتان، خودآگاهی داشته باشید، باید یکی از آن لحظه های «یافتم! یافتم!» را تجربه کنید. باید چیزی باشد که ذهن هشیار شما را بیدار کند، تا شما این قابلیت را پیدا کنید که بگویید «صبر کن، من دارم خواب می بینم!».
o اطمینان از خواب نبودن هنگام بیداری، به شما کمک شایانی می کند. در ساعات بیداریتان، هر چند ساعت یک بار، از خواب نبودن خود اطمینان حاصل کنید. به زودی، در خواب هم همین کار را خواهید کرد و وقتی این اتفاق بیفتد، کاملاً شفاف خواهید شد. حتی ممکن است امشب هم بتوانید رؤیای شفاف ببینید.
o چند تمرین:
i. نفس کشیدن: می توانید راه دهان و بینی تان را ببندید و همچنان نفس بکشید؟
ii. پریدن: وقتی می پرید، به آرامی سر جای خود برمی گردید؟
iii. خواندن: می توانید یک جمله را دو بار بخوانید بی آن که تغییر کند؟
iv. بینایی: دیدتان از همیشه واضح تر است یا تارتر؟
v. دستان: آیا می توانید انگشتان دست راستتان را از دست چپتان عبور دهید؟
vi. زمان: می توانید ساعت را از روی ساعت دیواری یا ساعت مچی بخوانید؟
vii. جادو: آیا می توانید پرواز کنید، تغییر شکل دهید، یا از دیوار عبور کنید؟
viii. چراغ ها: آیا کلید چراغ ها خوب کار می کند؟
ix. حافظه: چه روزی است و الان دارید چه می کنید؟
x. منطق: آیا می توانید دو عدد را درست با هم جمع کنید؟
VII. تصورات بین خواب و بیداری
o بعد از اینکه به مرز خواب رسیدید، ۵ تا ۱۰ دقیقه طول می کشد تا وارد جهان میان خواب و بیداری شوید. این، مقدمه وضعیت رؤیابینی است! لکه های رنگی، در پس پلک های بسته شما، خواهند چرخید. اگر مایلید به آن ها توجه کنید، اما به غیر از بینایی، خواس دیگرتان را هم در نظر بگیرید. بگذارید صدای درونی شما خاموش شود. با عمیق تر شدن حالت رؤیا، به صداها نیز توجه کنید. این طبیعی است، آن ها از درون ذهن خود شما می آیند. خود را به وضعیت خوش راحتی بسپارید، و در همین حال، تمرکز کنید تا وقتی در حالت رؤیا دیدن قرار گرفتید، بتوانید آن را تشخیص دهید.
VIII. با آگاهی به خواب بروید
o به یاد داشته باشید باید جسمتان را طوری گول بزنید که آگاهانه به خواب رود. پس همان طور که ذهنتان به ژرفنا می رود، ریسمان نازک آگاهی هوشیارانه را رها نکنید. این، راز بزرگ مدیتیشن است. شاید در ابتدا آسان نباشد، اما کار نیکو کردن از پر کردن است.
o هنگامی که جسمتان به خواب می رود، احتمالاً در سرتان احساس لرزش یا همهمه خواهید داشت. این موضوع در اوایل کار موجب ایجاد هیجان می شود و ممکن است تلاش های اولیه تان را خراب کند. اما همین لحظه، لحظه گذر است: گذر از حالت بیداری به حالت رؤیا.
o اگر در آن لحظه سعی کنید تکان بخورید، احتمالاً خواهید دید که جسمتان به طور طبیعی وارد حالت «فلج خواب» شده است و قادر به حرکت نیست. این مسئله طبیعی است و هر بار که به خواب می روید، اتفاق می افتد – اما خودتان متوجه نمی شوید. چنین احساسی، کمی عجیب است ولی نباید نگران باشید. حتی بسیاری از مردم هنگام انجام این تمرینات دچار چنین حالتی نمی شوند.
فلج خواب، یک مکانیسم طبیعی است که هر شب هنگام خواب برای ما اتفاق می افتد. این مکانیسم، مانع از این می شود که سیگنال های مغزی به ماهیچه هایمان دستور حرکت بدهند، و به این ترتیب ما بدن خود را در اثر آنچه که در خواب می بینیم، تکان نمی دهیم و در زمان ناهوشیاری، صدمه ای به خود وارد نمی کنیم. اگر جز این بود، شب ها نمی توانستیم آسوده بخوابیم.
IX. وارد جهان رؤیاها شوید
o حالا، ذهن شما هشیار، اما جسمتان خواب است. چه از حالت تصورات بین خواب و بیداری وارد حالت رؤیا شده باشید، چه حس هایی غیر از بینایی بر شما عارض شده باشد، خواهید دید که در برابر شما، صحنه رؤیا ظاهر می شود.
o اکنون دو راه وجود دارد تا وارد رؤیای شفاف شوید.
i. نخست این که، می توانید به درون تصویر پا بگذارید و همه چیز پیرامون شما سه بعدی شود، که برای این کار باید آگاهیتان را به ژرفنای رؤیا هل دهید.
ii. راه دیگر این است که خود را از جسم فیزیکی تان بیرون بکشید. در چشم ذهنتان، فرض کنید دو جسم دارید؛ یک جسم فیزیکی و یک جسم رؤیایی. می توانید بغلتید، فرو روید یا از تخت به سمت بالا جدا شوید، اما مواظب باشید بر حسب اتفاق، جسم فیزیکی تان را تکان ندهید. یا این که می توانید خودتان را در محل دیگری تصور کنید. این جدا شدن از جسم، سرانجام شما را از جهان بیداری خارج کرده و وارد دنیای رؤیاهای شفاف می کند.
o به اکتشاف و کنترل رؤیاهایتان بپردازید
o بخش آخر، جذاب ترین قسمت ماجراست. بعد از این که به رؤیای شفافتان پا گذاشتید، تنها هدف و مهم ترین هدف نیمه خودآگاه شما، کنترل کردن رؤیایتان است.
حالا، تصور کنید چه می شود اگر بدانید که دارید خواب می بینید. فرض کنید به آخرین خوابی که به یاد می آورید بازگشته اید و می توانید دوباره آن را تکرار کنید. اما این بار، در خواب، آگاهی دارید. به اطراف خود نگاه کنید و همه چیز را با جزئیات عالی ببینید. هوا را بو کنید. زمین را زیر پایتان حس کنید. تمام حواستان را به کار گیرید. این کار برای افزایش خودآگاهی در رؤیا، ضروری است.
تکنیک تجسم قوی، روشی است عالی برای شفاف شدن، به ویژه اگر هنگام به خواب رفتن، آن را تمرین کنید. گاهی ممکن است متوجه شوید که جهان رؤیا، به معنای حقیقی کلمه، به آرامی در برابر شما ظاهر می شود. در سایر مواقع، به خواب خواهید رفت، و خواب این خاطره را خواهید دید. راز رؤیای شفاف همین است.
آخرین چیزی که پیش از به خواب رفتن درباره آن می اندیشید، باید شفاف شدن باشد.
تعبیر روانشناسی خواب
تعبیر روانشناسی خواب
o همه ما خواب میبینیم، اما اگر در مرحله خواب REM بیدارمان کنند، به ندرت به یاد میآوریم که چه خوابی دیدهایم. فرضیههای بسیاری درباره رویا وجود دارد. زیگموند فروید اعتقاد داشت رویاها بیان کننده ذهن ناخودآگاه ما هستند که غرایز مختلف را آشکار میسازند.
کارل یونگ نیز اهمیت زیادی برای معانی رویاها قائل است. اما نمادهایی را که یونگ ترسیم میکند، بیشتر به فرضیه خود او یعنی، کهن الگوهای جهانی و ضمیر ناخودآگاه همگانی، که اغلب از نوع معنوی و مذهبی هستند، نزدیک است.
تعبیر خواب از دیدگاه زیست شناسی و روانشناسی
o فرانسیس کریک Francis Crick ، زیستفیزیکدان انگلیسی، زاده ۱۹۱۶ و فوت ۲۰۰۴ ، یکی از کاشفان ساختار دیانای DNA ، بر این باور است که خواب دیدن، راهی برای جداسازی و دور ریختن اطلاعات احساسی است که در طول روز دریافت شدهاند. هنگامیکه چنین اتفاقی میافتد، سیستم عصبی فعال شده و نهایتاً منتهی به رویا میشود.
o رابین رویستون Robin Royston ، روانپزشک ، بیش از ۲۰۰ شرح رویا و خواب را جمعآوری کرده است که ظاهراً مشکلات مربوط به سلامتی را بازگو میکنند. برای مثال ، مردی خواب دیده بود که دو پلنگ سیاه او را تعقیب میکنند و یکی از آنها پنجهاش را در پشت او فرو میکند. ماه ها بعد، این مرد مبتلا به بیماری خطرناکی شد که ویژگی آن وجود خال سیاهی در همان نقطه پشت است.
o به نظر میرسد، رویاها گاهی الهامی برای حل خلاقانه مسائل هستند. مثلا فریدریش آوگوست ککوله August Kekulé ، کاشف بنزن Benzene ، بعد از این که خواب دید دایرهای از مارها هر کدام دم مار بعدی را در دهان دارد، موفق به کشف ساختمان شیمیایی بنزن شد که حلقوی است نه خطی.
o روانشناسان میگویند هر خوابی که میبینید، معنی پنهانی دارد.
o در این جا چند تعبیر خواب از دیدگاه روانشناسی میآید، که البته فقط نوعی برداشت از خواب است و نمیتواند حکمی کلی و قطعی داشته باشد و بیشتر به ارتباط بین اعمال و ذهن انسان بر میگردد.
تعبیر خواب از دیدگاه روانشناسی
1) پلّه: اگر خواب ببینید که از پله بالا میروید، معمولاً نشانه آن است که موفقیتی در آینده خواهید داشت. پایین آمدن از پله به این معنی است که از شکست میترسید، زیرا اخیراً به نوعی خطر کردهاید.
2) ماشین آلات: ماشین آلات تقریباً همیشه نماد بدن و بخصوص مغز هستند. اگر خواب ببینید قسمتهای ماشینی را از یکدیگر باز میکنید، نشانه آن است که شما در حال مبارزه با یک ضعف روانی مثل فراموشی هستید. خواب دیدن ماشین روغنکاری شده و روان، بیان کننده میل به سارماندهی بهتر در زندگی است. ماشین آلات زنگ زده و از کار افتاده نشانه بیماری جسمی یا روحی هستند.
3) مو: موی بلند و باز نشاندهنده میل به آزادی بیشتر است. اما اگر خواب ببینید موی خود را کوتاه میکنید، معنیاش این است که احساس میکنید در بخشی از زندگی خود محدود شدهاید. شانه کردن مو به معنی یافتن راه حل برای مشکلات پیچیده است.
4) منفذ: اگر خواب ببینید در منفذی گیر افتادهاید، معنیاش آن است که احساس میکنید زندگیتان تکراری شده است. سوراخ در لباس، نشانه موفقیت مالی قریبالوقوع است.
5) مرگ: مرگ بندرت درباره مردن است. اگر خواب ببینید که خودتان مردهاید، نشانه آن است که میخواهید از شر تمام مشکلات دنیا خلاص شوید. مگر اینکه جسدتان در گور بی نام و نشانی باشد که در این صورت از شغل یا حادثهای ناخوشایند میترسید. دیدن مرگ شخصی دیگر در خواب، حاکی از رسیدن خبرهای تعجب برانگیز است. خواب دیدن مراسم عزداری یا تدفین، پیامی از ضمیر ناخودآگاهتان است که باید چیزی را که به خاطرش افسوس میخورید، فراموش کنید.
6) علف و سبزه: علف و سبزه منعکس کننده وضعیبت زندگی شماست. علف سبز نشان میدهد که همه چیز در وضعیت خوبی است. علف زرد رنگ و خشکیده به این معناست که شما خوشبخت نیستید، همنچنین به معنی بیماری نیز برداشت میشود.
7) آتش: اگر خواب ببینید که خانهتان آتش گرفته است، بدان معنی است که از کسی بینهایت عصبانی هستید. اگر فقط خودتان در آتش باشید، یعنی تحت فشار احساسات غیر قابل کنترل درباره کسی و یا از فقدان او هستید.
8) دریا: دیدن دریای خالی، خبر از احساس فقدان رابطه در زندگیتان را میدهد. خواب دیدن ساحل به معنی آن است که احساس میکنید سعادتتان در زندگی در حال از دست رفتن است.
تعبیر خواب زیگموند فروید
o تعبیرِ خواب یا تفسیرِ رؤیا The Interpretation of Dreams کتابی از زیگموند فرویدِ روانکاو در سالِ ۱۸۹۹ میلادی است. فروید در این کتاب به معرفیِ نظریهٔ خود از تعبیرِ خواب با توجه به ذهنِ ناهشیارِ فرد و عقدهٔ اُدیپ میپردازد. کتابِ تفسیرِ خواب در بردارندهٔ تلاشِ فروید در رمزگشاییِ خواب و به نوعی دربردارندهٔ بخشهای بزرگی از اصلیترین نظریاتِ فروید در زمینهٔ سرکوب، سانسور، نظریهٔ جنسی و رابطهٔ خودآگاه و ناخودآگاهِ وی است.
رؤیاها از دیدگاهِ فروید گونهای از خواستِ تحققِ آرزو در فرد است و وی خواب را بزرگراهی به درونِ ناخودآگاه میدانست. فروید در این کتاب به طور کلاسیک میکوشد تا رؤیا یا خواب را تحلیل کند. وی برای این منظور نخست به مروری نسبتاً جامعی بر کارهای گذشتگان از زمانهای دور تا زمانِ حاضر میکند و سپس نظریهٔ خود را بازگو مینماید.
وی معتقد بود محتوا و معنای هر خواب در مورد تحقق آرزوها و خواستههای سرکوب شدهٔ انسان است. آرامشی که به احتمالِ زیاد، فرد در تحققِ آرزوهای خود در رویایش حس میکند، در واقع بروز خواستههای سرکوبشدهاش محسوب میشود؛ اما وقتی این رؤیاها با ارضای واقعیِ خواستهها و تحققِ آنها در تعارض باشد، تبدیل به کابوس میشوند.
o فروید برای تفسیر رؤیا دو شیوه را معرفی میکند:
i. اول، استفاده از تداعیهای رؤیابین
ii. تفسیرِ نمادهای موجود در رؤیا که یک شیوهٔ قدیمی است.
در شیوهٔ تداعی، رؤیابین در حالتِ راحتی مینشیند و سعی میکند با به خاطر آوردنِ دوبارهٔ رؤیا، آنچه از تکتکِ صحنهها برای وی «تداعی» میشود را بازگو کند.
عناصرِ رؤیا
از نظر فروید، برای تحلیل رؤیا باید هر یک از موارد زیر را به تفصیل مورد واکاوی قرار داد:
A. مصالح رؤیا:
رؤیا از هیچ به وجود نمیآید بلکه شامل تصاویر، عناصر و حتی روایتهایی است. این عناصر از نظر فروید مصالحی را تشکیل میدهند که فرایند رویاورزی با استفاده از آنها محصول نهایی رؤیا را میسازد. در واقع، روان انسان ورودیهایی را که مصالحِ رؤیا را تشکیل میدهند طی فرایندی تغییر شکل میدهد و رؤیا را میسازد. فروید عمدهترین مصالح رؤیا را حوادث پیش و پا افتاده روز قبل از رؤیاورزی، حوادثِ دوران کودکی و تأثیرات بیرونی و همچون درد و.. معرفی میکند.
B. هدفِ رؤیا:
در تحلیل مکانیسم روانی فرد نکته مهمی وجود دارد و آن چیزی است که فروید هدفِ رؤیا میخواند. کلیدیترین، مرکزیترین و بحث برانگیزترین ایده فروید در این کتاب در هدفی است که فروید معتقد است تمامی رؤیاها معطوف به آنند: «تحققِ آرزو». رؤیاها همگی با هدف تحقق آرزوهای فرد شکل میگیرند.
در این میان، یک نقد مهم وجود دارد و آن اینکه رویاهای نگران کننده یا ناراحتکننده چگونه میتوانند تحقق آرزوهای فرد قلمداد شوند. قاعدتاً شخص باید زمانی که رؤیا او را در خیال به آرزوهایش میرساند خوشحال باشد یا لذت ببرد، اما چگونه است که برخی رؤیاها ناراحتی فرد را در رؤیا در پی دارد.
این آن چیزی است که فروید در جای جای کتاب میکوشد تا بدان پاسخ دهد. او معتقد است که احساسات و عواطف منفی در رؤیا ناشی از آن است که رؤیا تحقق یک آرزوی نامشروع یا سرکوب شده است که خودآگاهی فرد نمیتواند آن را بپذیرد، در نتیجه در عین اینکه روان از تحقق آرزو منتفع میشود، عواطفِ ناراحتکننده سرپوشی بر آن میگذارد.
به عبارت دیگر اضطراب در رؤیاها به دلیلِ واپسزنیِ پیشآگاهی در رویاست. از نظر فروید: «هیچ چیز ناراحتکنندهای نمیتواند در رؤیا ظاهر شود مگر آنکه در عین حال به تحقق آرزویی لباس مبدل بپوشاند.»
C. مکانیسمهای شکل دهی به رؤیا: اگرچه رؤیا از مصالحی استفاده میکند و معطوف به هدفی است، اما به دلایل متعدد، از جمله نامشروع بودن هدف یا آرزو و نظایر آن، این آرزو مستقیماً دررویا شکل نمیگیرد و مصالح با مکانیسم خاصی با هم ترکیب میشوند و تغییرِ شکل میدهند.
فروید به برخی از این مکانیسمها اشاره میکند.
C.1 مکانیسمِ تراکم
یکی از آنها مکانیسمِ تراکم است. به این معنا که چندین رویداد، تصویر یا واژه با هم ترکیب و در یک تصویر متراکم میشوند. مثلاً اینکه تصویر عموی خود را در خواب میبینم، در عین اینکه میپنداریم او مثلاً معلمِ کودکستانِ ماست. در اینجا دو تصویر «عمو» و «معلم کودکستان» اینگونه با هم ترکیب میشوند که تصویر عمو است و پندار یا تجربهٔ معلم کودکستان.
C.2 مکانیسمِ جابهجایی
مکانیسمِ جابهجایی به معنای جابهجا شدن مرکز ثقل افکار رؤیا در محتوای رؤیا است. فروید معتقد است که آنچه هدف و کانونِ رؤیا را تشکیل میدهد، در حاشیه قرار میگیرد و حوادثِ پیشِ پاافتادهٔ زندگی، مرکزِ ثقل آن را تشکیل میدهند تا خودآگاه به آن حساس نشود و بگذارد از سانسور عبور کند.
از این رو، فروید میان «رویا-افکار» و «رویا- محتوا» تفاوت قائل میشود. رویا- محتوا آن چیزی است که ما میبینیم، در حالیکه رویا-افکار، افکاری است که پشت رؤیا قرار دارند و شکل رؤیا دارد به گونهای اعوجاج یافته آن را وانمایی میکند.
برگرفته از دانشنامه رشد
تفسیر یک خواب - فروید
ایرما: تفسیر یک خواب
Irma’s injection
زیگموند فروید
مترجم:حمید محرمیان معلم
در تابستان 1895 با استفاده از روانکاوی، خانم جوانی را که با من و خانواده ام دوست صمیمی بود، درمان میکردم. میتوان پی برد که رابطه پیچیده و مفصلی از این قبیل، احساسات مختلفی در پزشک و به خصوص در روان درمانگر ایجاد میکند. اگرچه در چنین موردی علاقه پزشک بیشتر است ولی نفوذش بر شخص کمتر است. اگر پزشک در معالجه بیمار موفق نشود ممکن است ارتباط او با بیمار و یا خانواده اش قطع شود. در این مورد درمان من به نیمه راه نتیجه رسیده بود، یعنی بیمار از نگرانی های هیستریک خود رهایی یافته ولی نشانه های جسمی بیماری تماماً از میان نرفته بود. اما من هنوز معیار مسلّمی در دست نداشتم که بیماری هیستری را چه وقت میتوان کاملاً شفا یافته دانست و از بیمار توقع داشتم راه حلی را که مورد قبول او نبود بپذیرد. درگیر این اختلاف بودیم که معالجه به مناسبت فرارسیدن تعطیلات تابستان به ناچار تعطیل شد. روزی یکی از همکاران جوان و از دوستان بسیار صمیمی من به دیدن من آمد. او بیمار مرا که نامش ایرما Irma بود به تازگی در خانه ییلاقیش دیده بود.
از او حال ایرما را پرسیدم. جواب داد: بهتر است ولی کاملاً خوب نیست. همان وقت متوجه شدم که این جمله دوستم اُتُو Otto یا شاید لحن صدایش وقتی آن عبارت را گفت، در من ایجاد آزردگی و رنجش کرد. به نظرم رسید که شاید اُتُو با گفتن این عبارت خواسته است مرا سرزنش کند که بیمار را درست معالجه نکرده ام. در نظرم چنین جلوه کرد که اُتُو جانب بیمار مرا گرفته است و شاید این جانبداری در اثر تلقین پدر و مادر بیمار باشد که از ابتدا با نحوه معالجه من موافق نبودند. اما این حس نامطبوع در من چندان روشن و واضح نبود و من هم از آن چیزی نگفتم. همان شب تاریخچه بیماری ایرما را برای دکتر «م» که دوست مشترك ما بود نوشتم. گویی میخواستم به این وسیله خود را از اینکه در معالجه ایرما توفیق کامل نیافته بودم به نحوی تبرئه کنم. نزدیک صبح آن شب خوابی دیدم و پس از بیدار شدن آن را عیناً نوشتم. خواب من این بود:
خوابِ ـ 24 ـ 23 ژوئیه 1895
تالار بزرگی بود. عده زیادی مهمان در آنجا بودند که ما از آنها پذیرایی میکردیم. ایرما در میان آنان بود و من او را به کناری بردم، مثل اینکه میخواستم جواب نامه او را بدهم و او را سرزنش کنم که چرا هنوز راه حل مرا نپذیرفته است. به او گفتم: اگر هنوز درد میکشی تقصیر از خود توست. جواب داد: نمیدانید درد گلو و شکم و معده چقدر مرا آزار میدهد. دارم از درد خفه میشوم. من وحشت کردم و به اُتُو نگاه کردم. قیافه اش رنگ پریده و ورم کرده به نظر میرسید. نگران شدم. مبادا نقصی جسمی در او باشد که من متوجه آن نشده ام. ایرما را به طرف پنجره بردم و به گلویش نگاه کردم. مقاومت کرد، مثل زنی که دندان مصنوعی داشته باشد. با خود اندیشیدم لزومی نداشت اینطور رفتار کند. آنگاه دهانش را کامل باز کرد و در طرف راست آن لکه سفید بزرگی و در طرف دیگر زخمهای خاکستری رنگی دیدم که روی چیزی شبیه به غضروفهای پیچخورده بینی قرار داشت. فوراً دوستم دکتر «م» را صدا زدم. او هم معاینه را تکرار کرد و آنچه را که من دیده بودم تأیید کرد. قیافه دکتر «م» با قیافه عادی اش اختلاف داشت؛ رنگ پریده بود و هنگام راه رفتن می لنگید و ریشش را تراشیده بود. دوست من اُتُو هم پهلوی ایرما ایستاده بود و دوست دیگرم لئوپولد با دست به سینه او میزد و میگفت: در قسمت پائین و طرف چپ ناحیه حساس دارد. و نیز نشان داد که در شانه چپ او در پوست فسادی هست. (آنچه او دیده بود من نیز با آنکه بیمار لباس بر تن داشت دیدم.) «م» گفت: شکی نیست که عفونتی هست ولی اهمیت ندارد. اسهال خونی به دنبال خواهد آمد و سموم را دفع خواهد کرد. ما مستقیماً از چگونگی پیدایش عفونت آگاه بودیم. کمی پیش از آن وقتی ناخوش بود دوستم اُتُو به او آمپولی زده بود با محلولی از پروپیل، پروپیلس، اسید پروپیونیک، تری متی لآمین؛ و من فرمول این دو را در مقابلم میدیدم که با حروف بزرگ چاپ شده بود. این قبیل آمپولها را نباید با بی احتیاطی زد. شاید هم سوزن آمپول استریل نبوده است.
این خواب امتیازی که دارد این است که معلوم است به واقعه ای که روز قبل اتفاق افتاده بود مربوط میشود. آنچه را روز قبل اتفاق افتاده بود در مقدمه خواب توضیح دادم. خبری که توسط دوستم اُتُو از حال ایرما گرفته بودم و تاریخچه پزشکی او که شب پیش می نوشتم جریان های ذهنی مرا هنگام خواب به خود مشغول داشته بود. با وجود این حتی اگر هر کسی که از مقدمه روز پیش و داستان خواب هم اطلاع داشته باشد نمیتواند معنی خواب را درك کند. من هم نمیدانستم. نشانه های بیماری ایرما که در خواب دیده بودم مرا مبهوت کرده است زیرا ایرما برای معالجه این قبیل بیماریها نزد من نیامده بود.
آمپول اسیدپروپیونیک نیز به کلی در نظر من بی معنا و خنده آور است و همچنین واکنش دکتر «م» برای تسلی دادن من. خواب در قسمت دوم خود مبهم تر و مرموزتر از قسمت اول است. برای اینکه معنای این جزئیات بر من روشن شود به تحلیل دقیق خواب میپردازم.
تحلیل خواب
تالار بزرگ . . . عده زیادی مهمان در آنجا بود که ما از آنها پذیرایی میکردیم. ما آن تابستان را در بل وو Bellevue به سر میبردیم و آن خانه بزرگی است روی تپه ای نزدیک کالنبرگ. این خانه را سابقاً به منظور مهمانخانه ساخته بودند و بنابراین اطاق های پذیرایی آن همگی وسیع و تالارمانند بود. این خواب را من چند روز پیش از روز تولد زنم در بل وو دیدم. روز قبل از خواب دیدن، زنم به من گفت که روز تولدش منتظر است عده ای از دوستان از جمله ایرما به خانه ما بیایند. خواب من به استقبال این روز رفته بود و من در خواب دیدم که عده ای از دوستان همچنین ایرما در تالار بزرگی مهمان ما هستند.
من ایرما را از اینکه هنوز «راه حل» مرا نپذیرفته بود سرزنش کردم و به او گفتم: اگر هنوز درد میکشی تقصیر از خود توست. این عبارت را ممکن بود در حال بیداری هم به او گفته باشم و چه بسا که چنین هم کرده بودم. آنوقت اینطور میپنداشتم (اما اکنون دیگر چنین عقیده ندارم) که اگر معنای نهفته بیماری را برای بیمار تشریح کنم کار معالجه به پایان رسیده است. فکر میکردم مسئولیت این امر به عهده من نبود که آیا او این راه حل را قبول میکرد یا نه. هرچند که دستیابی به موفقیت در گرو همین امر بود. به لطف همین اشتباه، که اینک خوشبختانه تصحیحش کرده ام، گذران زندگی برایم در دوره ای خاص آسوده تر گشت، دوره ای که طی آن به رغم تمامی جهل و نادانی اجتناب ناپذیرم، از من انتظار میرفت تا به درمانی موفق نائل شوم.
کلماتی که در خواب به ایرما گفته بودم به وضوح نشان میداد که نمیخواستم برای درد و رنجی که ایرما میکشد مسئولیت را متوجه خود بدانم. اگر تقصیر از او بود پس تقصیر از من نمیتوانست باشد. آیا ممکن است هدف خواب هم به همین دلیل بوده باشد؟
شکایت ایرما که دردهایی در گلو و معده و شکم دارد که میخواهد او را خفه کند. این بیمار پیش من از درد معده شکایت کرده بود ولی دردش خیلی شدید نبود. بیشتر شکایت او از حال به هم خوردگی بود. او برای معالجه درد گلو و شکم و بسته شدن گلو پیش من نیامده بود. تعجب کردم چرا این نشانه های بیماری در خواب پیدا شده بود. اما علت آن را در آن لحظه نیافتم. رنگ پریده و ورم کرده به نظر میرسید. بیمار من همیشه خوش آب و رنگ بود. به گمانم که در خواب، دیگری را به جای او گذاشته بودم.
وحشت به من دست داد مبادا به بیماری عفونی او توجه نکرده باشم، چنانکه میتوان پذیرفت این مطلب میتواند برای پزشکی که با بیماری سروکار دارد و بسیاری از نشانه های بیماری را که متخصصان دیگر نشانه بیماریهای عضوی میدانند او نشانه هیستری میشمارد. اما از طرف دیگر شکی به دل من راه یافته بود که وحشتی که از این لحاظ دارم وحشت بجایی نیست. ولی منشأ این تردید برایم معلوم نبود. اگر چنان بود که بیماری ایرما منشأ جسمی داشت مسئولیت معالجه او به عهده من نبود. کار من فقط مربوط به معالجه دردهایی بود که از هیستری ناشی میشد. آنگاه به ذهنم آمد که آرزوی آن را داشتم که در حقیقت بیماری ایرما منشأ جسمی داشته باشد تا عدم بهبودی کامل مربوط به من نباشد.
من او را نزدیک پنجره بردم تا به گلویش نگاه کنم. او مقاومت کرد مثل زنی که دندان مصنوعی داشته باشد. با خود اندیشیدم لزومی نداشت اینطور رفتار کند. من هیچوقت به دهان و گلوی ایرما نگاه نکرده بودم آنچه در خواب دیده بودم مرا به یاد معاینه ای انداخت که زمانی پیش از این از یک معلم سرخانه به عمل آورده بودم. در نگاه اول در اوج طراوت و تجسم زیبایی دوره جوانی بود. اما وقتی بنا شد دهان او را معاینه کنم دیدم دندان مصنوعی دارد و او از باز کردن دهانش ناراحت است. این مرا به یاد معاینه های پزشکی دیگر و اسرار ناراحت کننده ای که از بیماران در طی آنها بر من کشف شده بود انداخت. لزومی نداشت اینطور رفتار کند. در درجه اول این عبارت اظهار محبت آمیزی بود که به ایرما کرده بودم اما حدس زدم ممکن است معنای دیگری هم داشته باشد. (اگر شخص بادقت به تحلیل ادامه دهد به جایی میرسد که حس میکند همه اندیشه های نهفته را آشکار کرده است یا نه.) طرز ایستادن ایرما در کنار پنجره ناگهان مرا به یاد خاطره دیگری انداخت: زنی بود از دوستان صمیمی ایرما که مورد احترام من بود. یک شب به دیدن او رفته بودم و او کنار پنجره ایستاده بود به وضعی که ایرما در خواب ایستاده بود. پزشک او آقای دکتر «م» گفته بود که او به دیفتری دچار شده است. تصویر دکتر «م» و غضروف های پیچ خورده بینی در قسمت دیگری از خواب جلوه میکند. حالا به خاطر من گذشت که در چند ماه اخیر این اعتقاد به من دست داده بود که این زن هم دچار هیستری است. حقیقت این بود که این را ایرما با من در میان گذاشته بود. اما من خودم از او چه میدانستم؟ اینکه در گلوی او تشنجات هیستریک پدید میآید و من این بیماری را در خواب به ایرما نسبت داده بودم. من در خواب دوست ایرما را به جای او گذاشته بودم. حالا به یادم آمد که اغلب به ذهنم خطور کرده بود که این زن هم ممکن است برای معالجه پیش من بیاید. اما احتمال این امر در نظر من کم بود زیرا این زن بسیار خوددار بود و از نشان دادن بیماری خود ابا داشت و مقاومت میکرد، چنانکه در خواب نشان داده شد. علت دیگر این بود که لزومی نداشت اینطور رفتار کند. تاکنون توانسته بود به اندازه کافی تسلط بر نفس خود را حفظ کند و از کمک دیگری بی نیاز باشد. اما چند خصوصیت دیگر هم بود که نمیتوانستم آنها را نه به ایرما و نه به دوستش نسبت دهم، از قبیل رنگ پریده و قیافه ورم کرده و دندان مصنوعی، دندان مصنوعی؛ مرا به یاد پرستاری انداخت که ذکرش گذشت.
این مطلب این حس را در من ایجاد کرد که از بدی دندان شکایت نکنم. آنگاه به فکر زنی دیگر افتادم که نه بیمار من بود و نه میل داشتم برای معالجه پیش من بیاید زیرا بیش از حد کمرو بود و به نظر نمیآمد روش درمان من برایش مناسب باشد. این زن معمولاً پریده رنگ بود. یکبار با آنکه کاملاً سالم می نمود قیافه اش ورم کرده به نظر میرسید. { همچنین این شکوه های خاموش ناگفته ناشی از دل درد می توانست به این شکل سوم ارجاع شود. البته، شخصی که این مشکل را داشت همسر خود من بود؛ دل دردها مرا به یاد یکی از وقایع انداخت که بر اساس آن متوجه کمرویی او شده بودم. مجبور بودم به خودم بقبولانم که در این رویا با ایرما و همسرم چندان مهربانانه رفتار نمیکردم؛ ولی ضمن عذرخواهی باید ملاحظه کرد که من هر دوِ آنها را به چشم بیمار خوب و درمان پذیر مینگریستم.} به این ترتیب من ایرما بیمار خود را با دو شخص دیگر سنجیده بودم که آنها هم از تحت معالجه قرار گرفتن توسط من خودداری میکردند. اما علت اینکه من جای ایرما را در خواب با رفیقش عوض کرده بودم چه میتوانست باشد؟ شاید در واقع علت این باشد که دلم میخواست به جای ایرما رفیقش را درمان میکردم. احتمالاً نسبت به او محبت بیشتری حس میکردم، یا او را بیمار باهوشتری میدانستم زیرا ایرما چون «راه حل» مرا نپذیرفته بود در نظرم ابله جلوه کرده بود.
دوست ایرما از او عاقلتر بود و در نتیجه زودتر تسلیمِ نظر من میشد. او دهانش را درست باز میکرد و بیش از ایرما صحبت میکرد. {احساس میکردم تفسیر این بخش از رویا به حد کافی منتقل نمیشود تا فهم تمام معنای نهفته آن امکانپذیر گردد. اگر به مقایسه میان آن سه زن ادامه داده بودم از اصل مطلب دور میشدم ــ دستکم در هر رویایی که غیرقابل درك است یک نقص هست. ظاهراً، ناف عبارت است از نقطه اتصال آن با امور ناشناخته}. آنچه در گلوی او دیدم چیزی شبیه به غضروف های پیچ خورده بینی بودند که رویشان زخم های خاکستری رنگی گرفته بود. لکه های زخم سفید مرا به یاد دیفتری و از آنجا به یاد دوست ایرما می اندازد و نیز بیماری سخت دختر بزرگم را که دو سال پیش موجب نگرانی شدید من شده بود به یادم میآورد. و نیز زخمهای غضروف بینی مرا به یاد نگرانی ای می اندازد که درباره سلامت خود داشته ام. برای کم کردن تورم بینی ام در آن موقع کوکائین مصرف میکردم و چند روز پیش از یکی از بیمارانم که او هم برای معالجه بینی اش همان درمان مرا به کار برده بود شنیدم که به نکروزیس Necrosis (سیاه شدن بافت) مخاط بینی مبتلاست. من اولین پزشکی بودم که در سال 1885 به کار بردن کوکائین را برای این معالجه پیشنهاد کرده بودم و این پیشنهاد مرا مورد سرزنش همکارانم قرار داده بود. سوءاستفاده از این دارو موجب مرگ یکی از همکاران عزیز من شده بود و این واقعه قبل از سال 1895 یعنی سال دیدن خواب بود. من فوراً دکتر «م» را صدا کردم و او معاینه ایرما را تکرار کرد. این قسمت اهمیت و مقام دکتر «م» را در جمع نشان میدهد. اما کلمه «فوراً» قابل تحقیق و تأمل است. این نکته مرا به یاد واقعه اسف انگیزی در زندگی پزشکی ام انداخت. زمانی با تجویز متوالی سولفونال Sulphonal که در آن وقت به عقیده من داروی بی آزاری بود، حالت مسمومیت ایجاد کرده بودم و برای کمک و مشاوره به همکار مجرّب ترم متوسل شده بودم. یکی از جزئیات فرعی دیگر خواب تأیید میکرد که خاطره این حادثه در ذهن من مانده بود. بیماری که مسموم شده بود همنام دختر بزرگم بود. سابقاً هیچوقت من به یاد این مطلب نیفتاده بودم اما حالا مثل انتقامی که تقدیر برای من تعیین کرده باشد به خاطرم آمد. مثل اینکه جانشین کردن یک شخص به جای شخص دیگر به این منظور واقع شده بود که بگوید: این ماتیلده Matilde به جای آن ماتیلده؛ چشم را به چشم و دندان را به دندان کیفر باید داد. به نظرم میرسید که در این خواب موارد متعددی را که نشان میداد من در کار پزشکی هنرمند نیستم برای محکوم کردن خود جمع آوری کرده بودم.
دکتر «م» رنگ پریده بود و هنگام راه رفتن می لنگید و ریشش را تراشیده بود. درست است که چهره ناخوش دکتر «م» موجب نگرانی دوستانش شده بود اما این اوصاف مربوط به کسی دیگر بود. به یاد برادر کوچکترم افتادم که دور از وطن زندگی میکرد. او هم ریش خود را میتراشید و اگر اشتباه نکنم دکتر «م» که در خواب دیده بودم به او شباهت داشت. چند روز پیش از برادرم خبر رسیده بود که یکی از شریانهای رانش آسیب دیده است و در موقع راه رفتن می لنگد. با خود اندیشیدم باید علتی باشد که در خواب این دو نفر را به صورت یک نفر با هم ترکیب کرده ام. به یادم آمد که اخیراً از هر دوِ آنها رنجشی در دل داشتم چرا که مطلبی را برای هر دوِ آنها اظهار کرده بودم و آن را نپذیرفته بودند.
دوستم اُتُو نزدیک بیمار ایستاده بود و دوست دیگرم لئوپولد بیمار را معاینه میکرد و میگفت در قسمت پایین سمت چپ گلو ناحیه بیحسی وجود دارد. دوستم لئوپولد پزشک بود و از دوستان و خویشاوندان اُتُو بود و چون تخصص هر دوِ آنها در یک رشته پزشکی بود ناچار پیوسته مردم آن دو را با هم مقایسه میکردند. وقتی من مسئولیت بخش بیماریهای عصبی کودکان را در یکی از بیمارستانها {موسسه کاسوویتس در ویانا} به عهده داشتم هر دوِ آنها معاون من بودند و منظرهای شبیه به آنچه در خواب دیده بودم اغلب اتفاق میافتاد. وقتی راجع به تشخیص بیماری کودکی با اُتُو صحبت میکردم لئوپولد هم از آن کودك معاینه میکرد و اغلب نظر صحیحی اظهار میداشت و تفاوت بین شخصیت این دو نفر تفاوت بین برزیک و رفیقش کارل {Karl و Brasig دو شخصیت اصلی رمان سابقاً معروف An old story of my {Farming days بود که یکی سریع بود و دیگری کُند ولی قابل اعتماد. اگر در خواب اُتُو را با لئوپولد مقایسه میکردم برای این بود که اولویت لئوپولد را نشان دهم. این مقایسه شبیه بود به مقایسه ای که میان ایرما بیمار نافرمان خودم و دوستش کرده بودم که از او عاقلتر بود؛ تا وقتی که به بیمارستان کودکان منتقل شدم.
قسمت بی حسی در طرف چپ مرا به یاد بیماری انداخت که در مورد او تشخیص صحیح لئوپولد نظر مرا جلب کرده بود. و نیز چیز مبهمی درباره گسترش عفونت به یاد من آمده بود. ممکن بود این هم اشاره دیگری باشد به بیماری که دلم میخواست به جای ایرما قرار گیرد. تا آنجا که من تشخیص داده بودم، هیستری در او نشانه های بیماری سل را به وجود آورده بود.
در تکه ای از پوست شانه عفونتی هست. فوراً متوجه شدم که این اشاره به روماتیسم خود من بود که اگر در شب زیاد بنشینم متوجه درد آن میشوم. از این گذشته عبارت مربوط به این قسمت خواب خیلی مبهم بود: من هم همانطور که او دیده بود آن را دیدم. اما عبارت در قسمتی از پوست شانه عفونتی هست نیز غیرعادی است. ما معمولاً از عفونت قسمت پایین سمت چپ صحبت میکنیم و این وضعیت به ریه مربوط میشود و درباره سل است.
با آنکه لباس بر تن داشت. این جمله اضافی بود. ما معمولاً در بیمارستان کودکان، کودك را بی لباس و زنان را با لباس معاینه میکردیم. در خصوص یکی از پزشکان حاذق گفته اند که او بیمارانش را فقط از روی لباس معاینه میکرد. بیش از این چیزی در این باب به خاطرم نگذشت. حقیقت آن است که نمیخواستم در کنه این نکته بیش از این تحقیق کنم.
دکتر «م» گفت شکی نیست که عفونت هست ولی اهمیت ندارد، اسهال خونی به دنبال خواهد آمد و سموم را دفع خواهد کرد. در آغاز، این عبارت به نظر من خنده دار آمد اما وقتی در مورد آن دقت کردم دیدم دارای نوعی معناست. آنچه در بیمار دیده بودم دیفتری بومی بود. یادم آمد موقع بیماری دخترم از بیماری دیفتریتیس Diphtertits و دیفتری Diphteria صحبت شده بود. فرق این دو آن است که دیفتریتس بیماری بومی است و دیفتری بیماری عمومی. لئوپولد وجود قسمت بی حسی را کشف کرده بود و آن را نشانه عفونتی میدانست که ممکن است کانون پخش بیماری باشد. ظاهراً فکر میکردم این نکته درست است که چنین متاستازهایی (گسترش بافت) به واقع در بیماری هیستری رخ نمیدهد. این نکته مرا بیشتر به فکر بیماری «پِهمیا» Pyaemia انداخت.
اهمیت ندارد… این جمله برای تسلی خاطر من گفته شده بود و ارتباطش با دیگر مطالب از این قبیل بود. آن قسمت که از آن صحبت کردیم موضوعش این بود که درد بیمار در اثر عفونت جسمانی شدید بود. در من این حس ایجاد شده بود که داشتم به این وسیله بار مسئولیت را از شانه خود برمیداشتم. پیداست که معالجه روانی نمیتواند مسئول رفع دردهایی باشد که در نتیجه دیفتری عارض شده است. با وجود این ناراحت بودم از اینکه برای تبرئه خودم در خواب چنین بیماری ای را برای ایرما وضع کرده بودم و این کار سخت بیرحمانه به نظر میرسد.
بدین ترتیب من بدان نیازمند بودم که کسی دلداری ام دهد و دکتر «م» برای این کار مناسب بود. این بود که در خواب عبارت دلداری دهنده را بر زبان او جاری کرده بودم. اما در این مورد چنین مینمود که من بر خواب تسلط دارم و این نکته خود به توضیحی احتیاج داشت. از این گذشته، چرا دلداری دادن او اینقدر به نظر من بی معنا و پوچ میآمد؟
اسهال خونی… مثل اینکه این تصور مبهم وجود داشت که سموم بدن ممکن است توسط مدفوع دفع شوند. آیا ممکن است خواسته باشم دکتر «م» را در خواب مسخره کنم که اعتقادات طبی عجیب و غریب دارد و چیزهای عامیانه و غیرعلمی میگوید؟ از عبارت اسهال خونی چیز دیگری هم به ذهنم خطور کرد: چندی پیش بیمار جوانی پیش من آمد که در دفع مدفوع مشکلاتی داشت. پزشکان دیگر بیماری او را «کمخونی توأم با سوء تغذیه» تشخیص داده بودند. تشخیص من آن بود که به هیستری مبتلاست اما علاقهمند نبودم به درمان او بپردازم. این بود که به او سفارش کردم به سفری در دریا برود. چند روز پیش نامه ناامیدکننده ای از او به من رسید که از مصر نوشته بود و در آن گفته بود که ناراحتی او دوباره شروع شده است و پزشکان آنرا اسهال خونی تشخیص داده اند. به نظر میرسید پزشک او کم اطلاع بوده است که نتوانسته علائم هیستری را در او ببیند و بیماریش را اسهال خونی تشخیص داده است. اما خود را نیز سرزنش کردم که چرا این جوان را در این وضع گذاشته ام که امکان دارد گذشته از هیستری به بیماری تازه ای هم مبتلا شود. از این گذشته بین دو لغت دیسانتری Dissenteria و دیفتری Diphteria هم شباهتی موجود است.
با خود فکر کردم که در خواب دکتر «م» را مسخره کرده ام که گفته بود اسهال خونی خواهد آمد و… به خاطرم آمد که سالها پیش خود او حکایت مضحکی راجع به پزشکی دیگر را برای من نقل کرده بود. این پزشک دکتر «م» را برای مشاوره به بالین بیماری که حالش وخیم بود فراخوانده بود. چون این پزشک نسبت به حال بیمار بیش از حد خوشبینی نشان داده بود دکتر «م» ناچار شده بود بگوید که ادرار بیمار آلبومین یافته است. اما این پزشک از این خبر تعجب نکرده و گفته بود: «اهمیت ندارد… آلبومین دفع خواهد شد. » این بود که دیگر برای من شکی به جا نماند که منظور این قسمت خواب ابراز تحقیر نسبت به پزشکانی بود که نمیتوانند هیستری را درست تشخیص دهند. فکر دیگری هم به ذهنم گذشت که گویی برای تأیید همین مطلب آمده بود و آن این بود: «آیا دکتر “م” میتواند بفهمد علائم بیماری در بیمار او (دوست ایرما) که به نظر حکایت از سل میکند در واقع چیزی جز هیستری نیست یا اینکه واقعاً فریب خورده و بیماری را سل پنداشته است؟» اما چه قصدی داشتم که در خواب با دوستم اینگونه رفتار کنم؟ جواب آن آسان است؛ علت آن بود که دکتر «م» در سودمند بودن راه حل من مانند خود ایرما به او گفته بود: اگر هنوز درد میکشی تقصیر از خود توست. از دکتر «م» انتقام خود را به این صورت گرفته بودم که کلماتی تسلّی آمیزِ ابلهانه به دهان او گذاشته بودم.
ما مستقیماً از چگونگی پیدایش عفونت آگاه بودیم. این آگاهی مستقیم در خواب واقعاً مایه شگفتی بود زیرا کمی پیش از آن هیچ خبری نداشتیم و لئوپولد توجه ما را بدان جلب کرده بود.
کمی پیش از آن وقتی ناخوش بود دوستم اُتُو به او آمپولی زده بود. اُتُو برای من نقل کرده بود که وقتی در خانه ایرما میهمان بود او را به بالین بیماری در یکی از مهمانخانه های همسایه فراخوانده بودند و او به بیمار آمپولی زده بود. این آمپول به نوبه خود مرا به یاد دوست بیچاره ام انداخت که خود را با کوکائین مسموم کرده بود. من به او دستور داده بودم وقتی استعمال مرفین را قطع میکند از راه دهان کوکائین مصرف کند اما او فوراً به خود آمپول کوکائین زده بود.
دارویی به نام پروپیل یا پروپیلس یا اسید پروپیونیک. اما این اسمها چگونه به خواب من آمده بود؟ شب پیش از خواب، قبل از اینکه تاریخچه بیمار را بنویسیم، همسرم یک بطری لیکور را که روی آن نوشته شده بود «آناناس» و از طرف اُتُو به ما هدیه شده بود باز کرده بود. اُتُو عادت به هدیه دادن داشت و من فکر میکردم روزی زنی خواهد گرفت که او را از این عادت بازخواهد داشت. این لیکور بوی قوی روغن فوزل Fusel میداد. من از خوردن آن اجتناب کردم. همسرم میخواست بطری را به خدمتکاران بدهد و من مانع شدم مبادا مسمومشان کند. بوی روغن فوزل در ذهن من همه سری مواد شیمیایی آن خانواده را از قبیل پروپیل، متیل و غیره به یاد من آورد؛ درست است که من در خوابها آنها را جابجا کردم. با آنکه قبل از خواب آمیل را بوئیده بودم اما در خواب پروپیل دیدم. ولی جانشین کردن این قبیل چیزها در شیمی آلی غیرعادی نیست.
«تری متیل آمین» فرمول شیمیایی این ماده را در خواب دیدم که نشان میدهد حافظه من کوشش زیادی از خود بروز داده بود. از این گذشته فرمول با حروف درشت چاپ شده بود، مثل اینکه اهمیت خاصی داشت. تری متیل آمین چه بود که چنین توجه مرا به خود جلب کرده بود؟ تری متیل آمین مرا به یاد گفتوگویی انداخته بود که با دوستی داشتم و او با نوشته های من از آغاز انتشار آنها آشنا بود و من نیز با افکار و نوشته های او آشنایی زیاد داشتم. در آن زمان او راجع به اساس شیمیایی فرایندهای جنسی صحبت کرده و گفته بود یکی از محصولات متابولیسم جنسی تری متیل آمین است. از این ماده شیمیایی ذهن من متوجه غریزه جنسی شده بود و من به این غریزه در پیدایش اختلالات عصبی که مشغول معالجه آنها بودم اهمیت بسیار داده بودم. بیمار من ایرما زن جوان بیوه ای بود. اگر میخواستم برای به نتیجه نرسیدن معالجه بهانه ای بیابم این مطلب بهانه خوبی بود. همه دوستانش امیدوار بودند که به زودی تنهایی ایرما به سر رسد و همسری بیابد. ساختمان این خواب مرا به شگفتی انداخت، چه به یادم آمد که بیمار دیگر من هم زنی جوان و بیوه است.
به این ترتیب ذهن من داشت درك میکرد که اهمیتی که تری متیل آمین در خواب پیدا کرده است به چه علت بود. موضوعات مهم بسیاری به این عبارت مربوط میشد. تری متیل آمین نه تنها غریزه پُر اهمیت جنسی را به یاد من میآورد بلکه مرا به یاد دوستی می انداخت که هر وقت در عقایدم خود را تنها حس میکردم از فکر موافقت و همفکری او تسلی خاطر پیدا میکردم. اما دوستی که در زندگی من آنقدر اهمیت داشت می بایست در جای دیگر خواب نیز جلوه کرده باشد و چنین هم بود. تخصص این دوست در تأثیرات بیماریهای بینی و حفره های مربوط به آن بود و او بود که ارتباط میان غضروف های مارپیچی بینی و آلت تناسلی را کشف کرده بود (رجوع کنید به ساختمان مارپیچی در گلوی ایرما). من یک بار ایرما را پیش او فرستاده بودم تا ببیند مبادا دردهای معده او در نتیجه عفونت بینی باشد. اما خود این دوست دچار بیماری بینی بود. عبارت «مسمومیت خون» که به خاطر «گسترش عفونت» در خواب به یاد من آمده بود به این مربوط میشد.
اینگونه آمپول ها را نباید با بی احتیاطی زد… این هم تهمت دیگری بود که به دوستم اُتُو زدم اما این تهمت از منشأ دیگری سرچشمه میگرفت.
اتفاقاً روز پیش پسر خانم پیری را که روزی دو بار به او آمپول مرفین میزدم دیده بودم. در آن وقت آن خانم در خارج شهر زندگی میکرد و پسرش به من گفت که از درد فلیبیتیس Phlibitis (التهاب ورید) رنج میکشد. فوراً به ذهنم رسید که ممکن است علت آن بیماری ای باشد که در اغلب سرنگ های آلوده پیدا شده است. من از خودم راضی بودم که در ظرف دو سال که به او آمپول میزدم، آمپول های من باعث هیچگونه بیماری نشده است، چه مرتباً در استریل کردن سرنگ دقت میکردم. فلیبیتیس مرا به یاد همسرم انداخت که از ترومبوزیس Thrombosis (بیماری لخته شدن خون در رگها) در یکی از آبستنی های خود رنج کشیده بود و به این ترتیب سه وضع مشابه مربوط به همسر من، ایرما و ماتیلده که مرده بود به یادم آمد. شباهت وضع این سه نفر به یکدیگر مرا قادر کرده بود که در خواب یکی را به جای دیگری قرار دهم.
تعبیر من از این خواب به پایان رسید. وقتی به تعبیر آن مشغول بودم و مضمون آشکار آن را با اندیشه های نهفته پشت آن با هم مقایسه میکردم اندیشه های بسیاری به ذهن من هجوم میآورد. در طی این تعبیر معنای خواب بر من روشن شد. از نیت و قصدی که در پشت این خواب پنهان بوده است آگاه و متوجه شدم که همین نیت است که خواب را به وجود آورده است. وقایع شب پیش و نوشتن تاریخچه بیماری یعنی خبری که اُتُو به من داد آرزوهایی را در من بیدار کرده بود و این خواب مرا به این آرزوها رسانیده بود. نتیجه و خلاصه خواب آن بود که اگر بیمار من ایرما هنوز معالجه نشده است و رنج میکشد من مسئول آن نیستم و اُتُو مسئول است. اُتُو با ذکر اینکه ایرما هنوز معالجه نشده است و رنج میکشد مرا آزرده بود و خواب انتقام مرا از او به این صورت گرفت که بار مسئولیت را بر شانه او گذاشت.
این خواب مرا از مسئولیت تبرئه کرد و یک سلسله علت های مختلف برای این عدم موفقیت پیدا کرد. خواب واقعه را به صورتی درآورد که دلم میخواست چنان باشد. بدین ترتیب معنای خواب رسیدن به آرزو و محرك آن نیز همان آرزو بود.
این مقدار کاملاً روشن بود اما معنای بسیاری از جزئیات خواب نیز با در نظر گرفتن اصل «برآوردن آرزوها» روشن میشد. از اُتو به جرم اینکه با من مخالفت کرده است بدین ترتیب انتقام گرفتم که نشان دادم در کارهای پزشکی اش بی احتیاط است (در تزریق آمپول.) تنبیه دیگر او این بود که به یاد آوردم لیکور خراب شده ای را که بوی روغن فوزل میداد به من هدیه کرده بود. در خواب عبارتی یافته بودم که این هر دو انتقام را در یک جا جمع کرده بود: آمپول از محلول پروپیل بود. به این هم اکتفا نکردم و او را برای نشان دادن نقص کارش، با همکار باهوش تر و کاردان ترش مقایسه کردم. مثل اینکه میخواستم بگویم: «همکارت را بیش از تو دوست دارم.» اما اُتُو تنها کسی نبود که در خواب هدف کینه توزی من واقع شده بود. ایرما را هم به این ترتیب تنبیه کردم که به جای او بیمار مطیعتر و مناسبتری را قرار دادم. از دکتر «م» هم به این ترتیب انتقام گرفتم که نشان دادم او در مطالب پزشکی کاملاً عامی است (اسهال خونی خواهد آمد و غیره). مثل این بود که از دست او به دوستی که از او داناتر است شکایت میکردم، یعنی دوستی که راجع به تری متیل آمین صحبت کرده بود، این روشِ کسی را جانشین کسی دیگر کردن همان است که در مورد دیگران واقع شده بود و به جای اُتُو، لئوپولد و به جای ایرما، دوستش را گذاشته بودم. مثل این بود که خواسته بودم بگویم: این سه نفر را از من بگیرید و به جای آنها سه نفر دیگر را که خود انتخاب میکنم به من بدهید تا اینکه دیگر مورد سرزنش بیجا واقع نشوم. بیجا بودن سرزنش آنها را هم خواب من به تفصیل تمام برایم اثبات کرده بود. مسئولیت درد و رنج ایرما به عهده من نبود و به عهده خود او بود زیرا از پذیرفتن راه حل من خودداری کرده بود. من مسئول دردهای ایرما نبودم، زیرا درد او علت جسمی داشت نه علت روانی و کار من نبود که با روش غیر روان شناختی او را درمان کنم. درد و رنج ایرما به علت این بود که شوهر نداشت (تری متیل آمین) و برطرف کردن این وضع در اختیار من نبود. درد ایرما در اثر این بود که اُتُو از روی بی احتیاطی به او آمپول زده بود و داروی نامناسب به کار برده بود و من خود هیچگاه مرتکب چنین بی احتیاطی نشده بودم.
درد ایرما در اثر این بود که سوزن سرنگ آلوده بود -مثل ایجاد درد ورید در بیمار من- و از من هیچگاه چنین بی توجهی دیده نشده بود. متوجه این نکته شدم که این توجیهات گوناگون برای توضیح ناخوشی ایرما همه با هم سازگار نبودند و حتی بعضی با هم تناقض داشتند.
دفاعی که خواب در پیش گرفته بود ــ و چیزی جز دفاع از من نبود ــ مرا به یاد مردی انداخت که از همسایه دیگری قابلمه ای قرض کرده و آن را سوراخ شده به او بازگردانیده بود. وقتی همسایه شکایت کرد، آن مرد برای دفاع از خود چندین دلیل آورد: اول آنکه قابلمه را صحیح و سالم بازگردانیده است؛ دوم آنکه قابلمه از ابتدا سوراخ بود؛ و سوم آنکه اصلاً قابلمه ای از او قرض نکرده بود. هریک از این سه دفاع اگر قبول میشد برای تبرئه کردن او کافی بود.
در بعضی موضوع های دیگر هم اثر این خواب نمودار است که مستقیماً مربوط به دفاع از من نیست. بیماری دخترم و ناخوشی بیمارم که هر دو یک اسم دارند، تأثیر زیانبخش کوکائین، ناراحتی بیمارم که به مصر سفر کرده است، نگرانی من از بابت تندرستی همسرم و تندرستی برادرم و دکتر «م» و کسالت خود من و نگرانی برای دوست غایبی که بیمار است.
اما همه اینها را زیر یک عنوان جمع میتوان کرد، و آن وجدان شغلی است. حس مبهم و ناراحتی در من پدید آمد وقتی اُتُو از بیماری ایرما صحبت کرد. این گروه از اندیشه ها که در خواب ظاهر شده بود مثل اینکه مرا قادر کرد ناراحتی ام را بر زبان بیاورم؛ مثل این بود که او به من گفته باشد: تو وظائف پزشکی خود را جدی نگرفته ای و وجدان شغلی تو ضعیف است، کاری را که به عهده میگیری درست انجام نمیدهی. این اندیشه ها برای این در خواب آمده بودند تا به کمک آنها بتوانم ثابت کنم وجدان شغلی من حساسیت بسیار دارد و به بهبود وضع دوستان و خویشاوندان و بیمارانم علاقه فراوانی دارم. و نیز قابل ملاحظه است که در اجزای خواب خاطرات نامطبوعی هم موجود بود؛ گویی بیشتر موید اتهامات و بر ضد من بودند.
میتوان گفت این اجزاء «بیطرف» بودند. با وجود این ارتباط مسلّمی بین این دسته اندیشه ها و مضمون محدود خواب موجود بود و در نتیجه این آرزو را، که بار گناه بیماری ایرما را از دوش خود بردارم، تحریک کرده بود. من نمیتوانم ادعا کنم معنای این خواب را تا سرحد امکان دریافته ام و نیز مدعی نیستم که همه آن را توضیح داده و نکته مبهمی بجا نگذاشته ام. میتوانستم چندین برابر این، وقت صرف مطالعه این خواب کنم و اطلاعات بیشتری از آن به دست آورم و درباره مطالب گوناگون مربوط به آن بحث کنم. اما چون در خواب ناچار ملاحظاتی در کار است، نمیگذارد تعبیر خواب را از این فراتر ببرم. اگر کسی از این بابت مرا سرزنش کند از او درخواست خواهم کرد که خود وارد میدان بشود و ببیند میتواند از من صریحتر سخن گوید یا نه. اکنون به دست آوردن همین قدر دانش در این موضوع مرا کافی است. اگر روشی را که توضیح دادم برای تعبیر خواب در پیش گیریم به این نتیجه میرسیم که خواب در حقیقت دارای معنایی است و تنها در اثر فعالیت ناقص مغز، چنانکه دانشمندان پنداشته اند، به وجود نیامده است. وقتی کار تعبیر خواب را به پایان برسانیم درمی یابیم که خواب برآوردن آرزوست.
این مقاله ترجمه ای است از:
Sigmund Freud, Interpretation of Dreams, Penguin Freud Library, London, 1991, pp. 169-199 .
در نامه ای به فلیس در 12 ژوئن 1900 ، فروید ملاقات بعدی با Bellevue را تشریح میکند، خانه ای که او این رویا را در آن دیده بود. او می نویسد آیا حدس میزنید روزی لوحی مرمرین که این کلمات روی آن حک شده است در این خانه قرار گیرد؟ ــ ولی به نظر میرسد که اینطور نباشد. در 24 جولای 1895 ،دکتر زیگموند فروید راز رویاها را در این خانه کشف میکند.
تحقّق آرزو
كاركردِ رويا