خلاصه كتاب «ژاك لاكان» نوشتهِ شون هومر
سوژه ناخودآگاه
The Subject of Unconscious
• لاکان به دو دلیل به معنای دقیق کلمه ساختارگرا نبود. اول این که ساختارگرایی به دنبال انحلال کامل سوژه است و سوژه را صرفاً «پیامد» ساختارهای نمادین می داند. در مقابل، لاکان هنگامی که میخواهد جای نهاد سوژه را در مناسبت با امر نمادین پیدا کند، سوژه را صرفاً چیزی فروکاستنی به پیامد زبان یا نظام نمادین نمی داند. دوم این که از منظر ساختارگرایی، ساختار همواره کامل است، در حالی که از نظر لاکان ساختار – نظام نمادین- هرگز کامل نیست. همواره چیزی اضافی وجود دارد؛ مازاد یا چیزی که از امر نمادین فراتر می رود. چیزی که از امر نمادین فراتر می رود سوژه و ابژه است.
• در نوشته حاضر استثنای مذکور را در چهارچوب سوژه بررسی می کنیم. لاکان در سمینار یازدهم (۱۹۶۴) گسست مهمی در آرای خود وارد کرد که تلاشی بود برای تفکیک مفهوم خودش از ناخودآگاه و مفهوم ناخودآگاه نزد فروید و نیز صورت بندی نظام مندتر چیزی که فراسوی زبان و ساختار است. او به جای مقولات زبانی استعاره و مجاز مرسل از مفاهیم جدید بیگانه شدگی Alienation و جداسازی Separation استفاده کرد. فرایندهای بیگانه شدگی و جداسازی پیوند نزدیکی با مفاهیم روانکاوانه میل و رانه دارند.
شکل بندی های ناخودآگاه
• ناخودآگاه نزد فروید اساساً به معنای بازنمایی است، به این معنا که محتوی آثار خاطرات اولیه دوران کودکی و ضربه های روانی است.
• فروید در طول دوران فعالیت حرفه ای خود چند مدل متفاوت از ذهن را طرح کرد:
o مدل اقتصادی: یا پویای امیال قوی Desires که از ناخودآگاه سرچشمه می گیرند ولی جویای ابراز شدن در آگاهی اند؛
o مدل موضع نگارانهِ: آگاهی یا خود آگاهی Conscious، پیش آگاهی یا نیمه خود آگاهی Subconscious و ناخودآگاه Unconscious؛
o مدل ساختاری: نهاد یا اید id، من یا ایگو Ego و فرامن یا سوپرایگو Superego.
• لاکان نیز چند تعریف متفاوت از ناخودآگاه شکل داد و تأکیدش بر هر کدام از مفهوم پردازی ها در طول دوران فعالیت حرفه ای اش متفاوت بود. در زیر سه تعریف ویژه لاکان از ناخودآگاه را مدنظر قرار می دهیم:
o ناخودآگاه به عنوان شکاف یا گسست. Gap or Rupture in the Symbolic Chain
o ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد. Structured like a Language – Signifier as it is Language
o ناخودآگاه به عنوان کلام دیگری بزرگ. the Discourse of the big Other
منظور از ناخودآگاه چیست؟
• از نظر لاکان، روانکاوی نوعی علم است. روانکاوی علم سوژه ناخودآگاه است، این سوژه ابتدا در قرن هفدهم با بنیانگذار فلسفه مدرن، رنه دکارت پدید آمد. لاکان مفهوم ناخودآگاه فرویدی را وارث بلافصل سوژه دکارتی و در عین حال ویران کننده همه فلسفه های ناشی از آن میداند. دکارت پرسید که چگونه می توانیم از حقیقت اعتقادات و ادراکاتمان آگاه شویم؟ نظر او این بود که تنها زمانی میتوانیم به نحو علمی این کار را انجام دهیم که همه چیزهایی را که دلیلی برای شک ورزیدن در آنها داریم کنار بگذاریم و ببینیم چه چیزی با قطع و یقین به عنوان چیزی حقیقی باقی میماند.
o دکارت ملاحظه کرد که رویکردش این مشکل را دارد که ممکن است فرد را به دشواری ها و عدم قطعیت هایی بیش از آنچه در آغاز بود سوق دهد. از نظر او، فرد باید بپذیرد که هیچ چیزی در جهان نیست: نه آسمانی، نه زمینی، نه اذهانی و نه ابدانی. پس دکارت نتیجه می گیرد که تنها چیزی که می توانیم درباره اش یقین داشته باشیم، وجود خود و خودمان است: بنابراین، تردیدی نیست که اگر او [خدا] فریبم بدهد، من وجود دارم؛ و فرض کنیم هر قدر که دوست دارد مرا فریب بدهد، اما هرگز نمی تواند مرا وادار کند که هیچ بشوم تا زمانی که فکر میکنم چیزی هستم. بنابراین، پس از اندیشیدنِ دقیق درباره آن و آزمودن هر چیزی با موشکافی، باید، نتیجتاً، این قضیه را مسلم دانست که: من هستم، من وجود دارم، هر بار که آن را بیان می کنم یا در ذهنم تصور می کنم، ضرورتاً صادق است.
اما، همانطور که اسلاوی ژیژک توضیح میدهد، از منظر لاکانی، تنها چیزی که فرد میتواند به آن یقین پیدا کند این است که وجود ندارد. بیاییم مطلب را روشن کنیم. فروید تا آن حد که از موضع تردید آغاز میکند، دکارتی است، اما در حالی که دکارت از موضع تردید به قطعیت ذهن یا ضمیر آگاه عزیمت میکند، فروید در جهت عکس پیش میرود و بر تردید تأکید میکند که تکیه گاه و حامل یقین است. از نظر فروید، اصل محوری روانکاوی این است که بخش اعظم حیات و فعالیت روانی از دسترس ضمیر آگاه دور میماند. او از تصویر مشهور کوه یخ در توضیح روان بشر استفاده می کند، به این اعتبار که بخش اعظم کوه یخ غوطه ور در زیر سطح آب می ماند.
لاکان می گوید که اگر مفهوم ناخودآگاه فرویدی را جدی بگیریم، باید صورت بندی دکارت را معکوس کنیم. به این ترتیب که «به موجب این واقعیت که من شک می ورزم، یقین دارم که می اندیشم». قطعیت آگاهی را همواره چیز دیگری تأمین می کند: تردید، چیزی ناشناخته یا ناشناختی، یا ناخودآگاهی که فروید معرفی میکند. بنابراین، از نظر لاکان، پس از فروید تنها چیزی که میتوانیم با یقین بدانیم این است که
«سوژه ناخودآگاه خود را متجلی میکند، و می اندیشد پیش از آن که به یقین دست یابد». به این معنا، ناخودآگاه پیشاهستی یا پیشنیاز شناخت است؛ حکایتِ ناخودآگاه حکایتِ وجود، هستی یا نیستی نیست، بلکه حکایت امر تحقق نیافته است، ناشناخته شک دکارتی.
با این حال باید دقت کنیم که در این جا ناخودآگاه، عمل شک ورزیدن به معنای دقیق کلمه نیست، چرا که شک ورزیدن مستلزم این است که هستیِ سوژه ای از پیش موجود را فرض بگیریم. ناخودآگاه ناشناخته ای است که فراسوی شک قرار دارد.
ناخودآگاه به عنوان شکاف یا گسست Gap or Rupture
• لاکان می نویسد که ناخودآگاه را باید، در تجربه گسست Rupture ، میان ادراک و آگاهی، در آن مکان بی زمان که فروید صحنه دیگر می نامدش شناخت.
• از نظر فروید، ناخودآگاه وجود دارد چرا که خود را در آن مواقعی آشکار می کند که سازوکارهای دفاعی ما در ضعیف ترین وضع خود هستند؛ برای مثال، از طریق رؤیاهایمان هنگام خواب، در لغزش های تصادفی زبانی هنگام گفتن چیزی که قصد گفتنش را نداشته ایم، اما همواره مورد نظرمان بوده است، از طریق لطیفه ها که بارها بیش از آنچه تصور می کنیم، درباره خودمان افشاگری می کنند، از طریق نشانگان افسردگی و بیماری روانی.
• فروید اظهار میکند که مثال های مذکور به حضور فرایندهایی فراسوی اندیشه آگاهانه اشاره میکنند که از گفتار و تجربه روزمره ما فوران و آن را مختل می کند. فرویدی که چنین می گوید فرویدِ متون اولیه درباره زبان است: تفسیر خواب، آسیب شناسی روانی زندگی روزمره، لطیفه ها و ارتباطشان با ناخودآگاه. لاکان با تعریف ناخودآگاه در چارچوب «اختلال»، «ناکامی» و «شکافتن» موضعی نزدیک به متون یاد شده اتخاذ می کند. ناخودآگاه خود را در مواقع ناکامی و تپق زنی زبان آشکار می کند. ناخودآگاه دقیقاً شکاف یا گسست در زنجیره نمادین است. پس لاکان به چه معنایی می گوید که ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد؟
ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد structured like a language
• این نظر که ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد، نظریه محوری لاکان و محتملاً نافذترین دستاورد او در روانکاوی و نیز مطالعات ادبی و فرهنگی است. فروید ناخودآگاه را قلمروی فاقد نحو و دستور زبان توصیف کرد؛ قلمروی بدون زمانمندی یا تناقض. آیا این در تناقض آشکار با نظر لاکان نیست؟ به نزد فروید، همه حالات روانی یا ایده هستند (بازنمایی ها) یا ایده به علاوه تأثیر (انرژی) و از این لحاظ او میان «واژه- صورت ها» word-presentations – محصول فرایند ثانوی تفکر آگاهانه – و « چیز- صورت ها » thing-presentations – محصول فرایندهای اولیه ناخودآگاه – فرق می گذارد. اندیشه فروید حاوی ایده های بسیار پیچیده ای است و او هرگز منظور خود را از آن ها به وضوح شرح نداد.
بسیاری از منتقدان تفاوت گذاری فروید میان فرایندهای اولیه و ثانویه را چنین تعبیر کرده اند که تفکر آگاهانه مربوط به زبان است در حالی که ناخودآگاه مربوط به تصاویر و احساسات است. لاکان کاملاً مخالف این نگرش است. از نظر لاکان، ناخودآگاه تحت تأثیر قواعد دال است. چرا که زبان است که تصاویر حسی را به ساختار ترجمه می کند. ما ناخودآگاه را صرفاً از طریق سخن و زبان می شناسیم؛ بنابراین گونه های مشابهی از روابط میان عناصر ناخودآگاه، دال ها و دیگر اَشکال زبان وجود دارد. ناخودآگاه از طریق بیان روشن سوژه در نظام نمادین، ساخته می شود. ناخودآگاه لاکانی ناخودآگاه فردی نیست، برخلاف مفهومی که فروید از ناخودآگاه مراد می کند؛ حتی به مفهومی که یونگ در نظر دارد ناخودآگاهی جمعی هم نیست، که انبار یا مخزن تصاویر اسطوره ای (کهن الگوها) و میراث نژادی باشد. ناخودآگاه لاکانی اثر نظام نمادین ترافردی ای trans-individual بر سوژه است.
از این مفهوم سه رأی مرتبط بر می آید:
۱.ناخودآگاه ماهیت زیستی ندارد بلکه چیزی است که دلالت می کند.
not biological but is something that signifies
۲.ناخودآگاه اثر – اصابت – نظام نمادین ترافردی بر سوژه است.
the effect – the impact – upon the subject of the trans-individual symbolic order
۳.ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد.
structured like a language
• از نظر فینک Fink ، ناخودآگاه لاکانی نه تنها ساختاری مشابه زبان دارد، بلکه خودِ زبان است، تا آن جا زبان است که ناخودآگاه را می سازد. این موضوع ما را درگیر بازاندیشی مفهوم زبان می کند. به نزد لاکان، زبان صرفاً نطق کلامی یا متن نوشتاری نیست بلکه هرگونه نظام دلالی است که بر مبنای روابط افتراقی استوار است. ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد به این معنی که ناخودآگاه فرایندی دلالی است
که شامل کدگذاری و کدشکنی یا رمزگذاری و رمزگشایی می شود. ناخودآگاه در نظام نمادین در شکاف میان دال signifier و مدلول signified ، از طریق لغزش مدلول در زیر دال و ناکامی تثبیت معنا پا به عرصه وجود می گذارد.
• خلاصه، ناخودآگاه چیزی است که دلالت signify میکند و باید رمزگشایی شود deciphered.
• لاکان تمایز میان کاربرد خودش از اصطلاح « زبان » و زبان شناسی را از طریق نوواژه la linguisterie صورت بندی می کند. زبان شناسی Linguistics مربوط به صورت سازی formalization زبان و دانش است. اما la linguisterie وجهی از زبان است که زبان شناسی آن را از قلم می اندازد. این اصطلاح به لحظاتی در زبان اشاره می کند که معنا ناکام می ماند و فرو می ریزد؛ la linguisterie علمِ کلامی است که ناکام می ماند.
فینک با ظرافت la linguisterie را به «شیطنت زبان» ترجمه می کند که بر بازیگوشی ناخودآگاه تأکید دارد و این که چگونه ناخودآگاه همواره
جویای به اشتباه افکندن سوژه و کلک زدن به تفکر آگاهانه است. ناخودآگاه به این معنا و نه به معنای مورد نظر زبان شناسیِ صوری ساختاری شبیه زبان دارد.
ناخودآگاه کلام دیگری بزرگ
unconscious as the discourse of the Other
• فروید ناخودآگاه را «صحنه دیگر» نامید- قلمرو تغییر ناپذیر میل بشر.
• لاکان ناخودآگاه را به سادگی «کلام دیگری بزرگ» می نامد. او در این جا تمایز قاطعی میان دیگری کوچک other و دیگری بزرگ Other می گذارد. «دیگری کوچک» همواره دلالت بر دیگری های خیالی دارد. ما با آن ها به عنوان ایگوهای کامل، یکپارچه و منسجم برخورد می کنیم و آن ها به عنوان بازتاب خودمان، حس موجودات کامل را در ما ایجاد می کنند. این دیگری همان دیگریِ مرحله آینه ای است که نوزاد گمان می برد میلش را کاملاً ارضا می کند. در عین حال نوزاد خود را ابژه ی منحصر به فرد میل دیگری می داند. اما دیگری بزرگ دیگربودگی مطلقی است که قابل تشبیه به سوبژکیتویته ما نیست. دیگری بزرگ نظام نمادین است؛ دیگری بزرگ زبان بیگانه ای است که در آن زاده می شویم و باید آن را بیاموزیم تا قادر به بیان کردن صریح میل خود باشیم. دیگری بزرگ همچنین کلام و امیال اطرافیان ماست که از طریق آن میل خود را درونی و متوجه درون می کنیم. آنچه روانکاوی به ما می آموزد این است که امیال ما به طرز تفکیک ناپذیری مبتنی بر امیال دیگران است.
در وهله نخست، این ها امیال والدین ماست، زیرا آن ها تمام امیدها و آرزوهایشان درباره زندگی پررونق و پربار را به کودک تازه متولد شده می بندند، و همچنین به این اعتبار که آن ها تمام رؤیاها و آرزوهای برآورده نشده خود را در کودکانشان نیروگذاری می کنند. این امیال و آرزوهای ناخودآگاه از طریق زبان – از طریق کلام یا گفتار – در ما جریان می یابد. بنابراین، میل همواره از طریق زبان شکل می گیرد و پی ریزی می شود. ما تنها با استفاده از زبان قادر به بیان میلمان هستیم و زبان را باید از طریق دیگران بیاموزیم.
از نظر لاکان، همان طور که ناخودآگاه بدون زبان وجود ندارد، از طریق زبان است که میل پا به عرصه وجود می گذارد. بنابراین، میل ناخودآگاه در رابطه با دیگری بزرگ – نظام نمادین- پدیدار می شود. ناخودآگاه تا آن جا که ما ملزم به بیان میلمان از طریق زبان و امیال دیگران هستیم، کلام دیگری بزرگ است. فینک می نویسد: «میتوان گفت که ناخودآگاه مملو از چنین امیال بیگانه ای است».
• سوژه ی روانکاوانه – سوژه ی ناخودآگاه – the subject of the unconscious تنها از طریق دیگران و در رابطه با دیگری بزرگ پا به عرصه وجود می گذارد. لاکان توضیح می دهد که سوژه در مکان ( محمل ) locus دیگری بزرگ پدیدار می شود. سوژه ناخودآگاه نیز مانند سوژه دکارتی با مسئله وجودش یا، به بیان دقیق تر، عدمش مواجه است. اما سوژه لاکانی، برخلاف سوژه دکارتی، از قطعیت خودآگاهی – می اندیشم، پس هستم، برخوردار نیست؛ سوژه ناخودآگاه لاکانی اساساً نه – چیز است؛ سوژه دچار فقدانی که هستی خود را از دست داده است. از نظر لاکان، سوژه همچنین به نوعی با ناخودآگاه و میل هم ارز است و این مفاهیم در نظریه ی لاکانی با هم ظاهر می شوند.
• روانکاوی این سؤال را مطرح می کند که چگونه ممکن است چیزی از هیچ پدید آید؟ لاکان در دهه پنجاه اظهار کرد که سوژه، اثر دال هاست
و از طریق فرایندهای استعاره یا تشبیه Metaphor و مجاز مرسل یا بخشگویی Synecdoche واقعیت می یابد. او به جای استعاره و مجاز مرسل از دو عملیات بیگانه شدگی Alienation و جداسازی Separation استفاده کرد. دو عملیات مذکور فرایندی را توصیف می کنند که سوژه به واسطه آن خود را در دیگری بزرگ محقق می کند.
Separation
Separation” is linked to desire, and designates the process through which the child differentiates himself from the mother and is not simply a subject of language.
Separation occurs in the domain of desire and requires from the subject a “want-to-be” (manque-à-être) separate from the signifying chain.
It also involves a “want to know” of that which is outside structure and beyond language and the Other.
Alienation
For Lacan, alienation is not an accident that befalls the subject and which can be transcended, but an essential constitutive feature of the subject.
The subject is fundamentally split, alienated from himself, and there is no escape from this division, no possibility of “wholeness” or synthesis.
Alienation is an inevitable consequence of the process by which the ego is constituted by identification with the counterpart:
“The initial synthesis of the ego is essentially an alter ego, it is alienated.”
In Rimbaud’s words, “I is an other.
Thus alienation belongs to the imaginary order:
“Alienation is constitutive of the imaginary order. Alienation is the imaginary as such.”
Although alienation is an essential characteristic of all subjectivity, psychosis represents a more extreme form of alienation.
Lacan coined the term “extimacy” to designate the nature of this alienation, in which alterity inhabits the innermost core of the subject.